• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 5978)
جمعه 4/6/1390 - 15:9 -0 تشکر 358475
اتاق غضنفر در بزن بیا تو:))

 مدیر:غضنفر        جانشین:samapharmacist

 

                     کاربران برتر این هفته:ashaeh-444 و zahramotalebi و atiyeh74

               

 

سلام سلام سلام

بعد از کلی بحث با جناب غضنفر ایشون رو راضی کردم که تشریف بیارن انجمن!!!!

اگه خواستی بیای تو اتاقش باید یه جک غضنفری بگی والا جوابتو نمیده!

دیگه نبینم واسه اقوام ایرانی جک بگی 

یه روز یه لره... یه روز یه ترکه....تموم فاتحه:)

درضمن همین الان غضنفر به من ایمیل داد که بگم به هیچ قومیتی تعلق نداره.....

چراغ اول رو خودم روشن می کنم .......

غضنفر میمیره، اعلامیه‌اش رو می‌زنن به دیوار، تو انتخابات رای میاره

احوالپرسی غضنفر : حالا ما تلفن نداریم شما نباید یه زنگ به ما بزنید؟

غضنفر توی کوپه قطار به سمت مشهد می‌رفته، به روبروییش میگه: به سلامتی از مشهد بر می‌گردید ؟

خدای من...خدای تو...چه قدر خداهایمان از هم دورند...وشاید خودمان!
اما عجیب است من نگاهت را خوب می فهمم!!!
سه شنبه 8/6/1390 - 1:48 - 0 تشکر 360135

به غضنفر میگن: چرا همش داری دور میدوون با ماشینت میچرخی؟می گه: راهنمام گیر کرده!:)

کوله بارت را ببند

شاید ابن چند سحر فرصت آخر باشد

که به مقصد برسیم

بشناسیم خدا را

و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم...

سه شنبه 8/6/1390 - 6:16 - 0 تشکر 360165

تعویض اسم »
شخصی شاكی میره ثبت احوال ، میگه : آقا این اسم من خیلی ضایع است ، باید حتماً عوضش كنم . كارمند ازش می پرسه ، مگه اسمتون چیه ؟ میگه : هوشنگ عوضی ! كارمند میگه : آره خوب حق دارید ، باید حتماً عوضش كنید . حالا چه اسمی می خواید بگذارید ؟ میگه : شهرام عوضی !


« مخفف USA »
از غضنفر می پرسند : می دونی USA مخفف چیه ؟ میگه : یوم الله سیزده آبان !


« مسابقة دومیدانی »
غضنفر رفته بود تماشای مسابقة دومیدانی . وسط مسابقه از بغل دستیش می پرسه : ببخشید ، اینا واسه چی دارن میدون ؟! یارو میگه : برای اینكه به نفر اول جایزه میدن . غضنفر كمی فكر می كنه ، می پرسه : پس بقیشون واسه چی دارن میدون ؟!


« آسانسور »
غضنفر سوار آسانسور میشه ، می بینه نوشته : ظرفیت 12 نفر . باخودش میگه : عجب بدبختیه ها ! حالا 11 نفر دیگه از كجا بیارم ؟!


« جام جهانی »
از غضنفر می پرسن : به نظر شما اگه آمریكا افغانستان و عربستان رو بگیره ، به كره و چین هم حمله كُنه تكلیف ایران چی میشه ؟ غضنفر میگه : چی میشه نداره كه ، ایران میره جام جهانی !


« تعداد بچه (1) »
از غضنفر می پرسن : چند تا بچه داری ؟ 4 تا از انگشتاشو نشون میده ، میگه : 3 تا ! مردم تعجب میكنن ، میگن : بابا اینا كه 4 تاست ؟ غضنفر انگشت كوچیكشو نشون میده ، میگه : این بچه همسایمونه ، ولی همیشه خونة ماست !


« تعداد بچه (2) »
از غضنفر میپرسن چندتا بچه داری ؟ انگشت كوچیكشو نشون میده ، میگه : هفت تا ! مردم تعجب میكنن ، میگن : بابا این كه فقط یكیه ! میگه : آخه دادم mp3ش كردن !


« شکنجه روحی »
می خواستن غضنفر رو شكنجه روحی بدن ، می فرستنش تو یك اتاق گرد ، میگن برو یك گوشه بشین !


« ساندویچ فروشی »
غضنفر بعد از بیست سال از آمریكا برمی گرده ایران و یك ساندویچ فروشی میزنه . یارو میاد میگه : قربون دستت ، یك ساندویچ سوسیس بده . غضنفر كه هنوز خوب از حال و هوای غرب درنیومده بود ، می پرسه : ""تو گو"" بدم ؟ یارو شاكی میشه ، میگه : نه مرتیكه ، تو نون بده !



« دهقان فداكار و حسین فهمیده »
غضنفر تو یك شب برف و بورانی داشته از سر زمین برمی گشته خونه ، یهو می بینه یكجا كوه ریزش كرده ، یك قطار هم داره ازون دور میاد ! خلاصه جنگی لباساشو درمیاره و آتیش میزنه ، میره اون جلو وامیسته . رانندة قطاره هم كه آتیشو می بینه میزنه رو ترمز و قطار وامیسته . همچین كه قطار واستاد ، غضنفر یك نارنجك درمیاره ، میندازه زیر قطار ، چهل پنجاه نفر آدم لت و پار میشن ! خلاصه غضنفر رو میگیرن میبیرن بازجویی ، اونجا بازرس بهش میتوپه كه : مرتیكة ! نه به اون لباس آتیش زدنت ، نه به اون نارنجك انداختنت ! آخه تو چه مرگت بود ؟! غضنفر میزنه زیر گریه ، میگه : جناب سروان به خدا من از بچگی این دهقان فداكار و حسین فهمیده رو قاطی می كردم !


« معما »
به غضنفر میگن یه معما بگو . میگه : اون چیه كه درازه ، زرده ، موزه ؟! 


« مسابقه بیست سوالی (1) »
غضنفر میره مسابقه بیست سوالی ، رفقاش از پشت صحنه بهش میرسونن كه : جواب برج ایفله ، فقط تو زود نگو كه ضایع شه . خلاصه مسابقه شروع میشه ، غضنفر میپرسه : تو جیب جا میگیره ؟ میگن : نه . غضنفر میگه : ...ها ! پس حتماٌ برج ایفله !


« مسابقه بیست سوالی (2) »
غضنفر میره مسابقه بیست سوالی . رفقاش از پشت صحنه بهش میرسونن كه جواب خیاره ، فقط تو زود نگو كه ضایع شه . خلاصه مسابقه شروع میشه ، غضنفر میپرسه : تو جیب جا میگیره ؟ میگن : نه . غضنفر میگه : بابا این عجب خیار گنده ایه !


« سرقت ماشین »
ماشین غضنفر رو تو روز روشن ، جلو چشماش میدزدن . رفیقاش میدون دنبال ماشینه و داد میزنن : آااای دزد ! بگیرینش ! یهو غضنفر داد میزنه : هیچ خودتونو ناراحت نكنید . هیچ غلطی نمیتونه بكنه ! رفیقاش وامیستن ، میپرسن : چرا ؟ غضنفر میگه : من شمارشو برداشتم !


« كیك هفتاد طبقه »
غضنفر میره قنادی ، میگه : ببخشید كیك هفتاد طبقه دارید ؟! قناد میگه : نخیر نداریم . فردا دوباره غضنفر میاد ، میپرسه : شرمنده ، كیك هفتاد طبقه دارید ؟ باز قناد میگه : نخیر نداریم . خلاصه یك هفته تمام هر روز كار غضنفر این بود كه بیاد سراغ كیك هفتاد طبقه بگیره و قناد هم هرروز جواب میداده كه نداریم . آخر هفته قناده با خودش میگه : این بابا كه مشتریه ، بذار یك كیك هفتاد طبقه براش بپزیم ، یك پول خوبی هم شب جمعه ای بزنیم به جیب . خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه و جمعه رو میذاره یك كیك خوشگل هفتاد طبقه ردیف میكنه . شنبه اول صبح غضنفر میاد ، میپرسه : ببخشید ، كیك هفتاد طبقه دارید ؟! قناد با لبخند بر لب میگه : بعله كه داریم ، خوبشم داریم ! غضنفر میگه : قربون دستت ، 500 گرم از طبقة بیست چهارمش به ما بده !

هر كس كه با زندگي ميسازد ميبازد. بازندگي نساز زندگي را بساز.
سه شنبه 8/6/1390 - 6:17 - 0 تشکر 360166

« سقوط هواپیما »
یه هواپیما تو قبرستون سقوط میكنه ، فردا رادیو میگه : شب گذشته یك فروند هواپیمای توپولوف در حومة شهر سقوط كرده و تا این لحظه 34513 جسد كشف شده ! عملیات برای یافتن اجساد بقیه قربانیان همچنان ادامه دارد !


« بنفش »
از غضنفر میپرسن بنفش چه رنگیه ؟ میگه : قرمز دیدی ؟! آبیش !


« حیوون ، حیوونه »
غضنفر میره خواستگاری . اسم دختر پروانه بود ولی غضنفر قاطی كرده بود ، یك بند بهش میگفته آهو خانوم ! خلاصه وقتی دختر میاد چایی تعارف كنه ، غضنفر میگه : دست شما درد نكنه آهو خانوم ! دختر شاكی میشه ، میگه : بابا اسم من پروانه ست نه آهو . غضنفر میگه : ای بابا فرقی نداره . حیوون حیوونه دیگه !


« حكومت نظامی »
حكومت نظامی بود ، سروانه به غضنفر میگه كه تو اینجا كشیك بده ، از هفت شب به بعد هر كسی رو تو خیابون دیدی در جا بزنش . حرفش كه تموم میشه ، تا میاد بره سوار ماشینش بشه ، میبینه صدای گلوله اومد . برمیگرده میبینه غضنفر زده یك بدبختی رو كشته ! داد میزنه : احمق ! الان كه تازه ساعت پنج بعد از ظهره ! غضنفر میگه : قربان این یه آدرسی پرسید كه ، عمراً تا ساعت نه شب هم پیداش نمیكرد !


« قطار »
غضنفر و دوستاش رفته بودن ایستگاه راه آهن . تا میرسن ، یهو قطار حركت میكنه . اینا هم میدون دنبال قطار . حالا ندو كی بدو ! خلاصه بعد از هزار بدبختی ، یكیشون میرسه به قطار و میپره بالا و دستشو دراز میكنه دومی رو هم سوار میكنه ، ولی سومی بندة خدا هرچی میدوه نمیرسه . خلاصه خسته و كوفته برمیگرده تو ایستگاه ، یك بابایی بهش میگه : آقا جان چرا اینقدر خودتونو خسته كردید ؟ قطار بعدی نیم ساعت دیگه حركت میكنه ، وامیستادید با اون میرفتید . غضنفر نفس زنان میگه : منم نمیدونم ! والله من فقط قرار بود برم ، اون دوتا رفیقام اومده بودن بدرقم !


« دو دو تا »
غضنفر از شاگردش میپرسه : دو دو تا چند تا میشه ؟ شاگرد میگه : شونزده تا ! غضنفر شاكی میشه ، میگه : دو دو تا میشه چهارتا ، دیگه اگه خیلی بشه ، میشه هشت تا !


« قرض سگ »
یك بابایی داشته از سر كار برمیگشته خونه ، یهو میبینه یك جمع عظیمی دارن تشییع جنازه میكنند ، منتها یه جور عجیب غریبی . اول صف یك سری ملت دارن دو تا تابوت رو میبرن ، بعد یك یارو مَرده با سگش راه میره ، بعد ازون هم یك صف 500 متری ملت دارن دنبالشون میرن . یارو كَف میكنه ، میره پیش جناب سگ دار ، میگه : تسلیت عرض میكنم قربان ، خیلی شرمندم . میشه بگید جریان چیه ؟ یارو میگه : والله تابوت جلوییه خانممه ، پشتیش هم مادر خانومم ، هردوشون رو دیشب این سگم پاره پاره كرد ! مَرده ناراحت میشه ، همینجور شروع میكنه پشت سر یارو راه رفتن ، بعد از یك مدت برمیگرده میگه : ببخشید من خیلی براتون متاسفم ، میدونم الانم وقت پرسیدن اینجور سوالا نیست ، ولی ممكنه من یك شب سگ شما رو قرض بگیرم ؟! مَرده یك نگاهی بهش میكنه ، اشاره میكنه به 500 متر جمعیت پشت سر ، میگه : برو ته صف !


« میله اتوبوس »
غضنفر سرش میخوره به میلة وسط اتوبوس ، جا به جا ولو میشه كف اتوبوس . بعد از چند لحظه ، چشماشو باز میكنه میبینه ملتی كه واستادن بالا سرش میله رو گرفتند . میگه : ولش كنین ببینم چی میگه !


« سقوط »
غضنفر از طبقه صدم یه ساختمون می پره پایین . به طبقه پنجاهم كه میرسه میگه : خب الحمدالله تا اینجاش كه بخیر گذشت !


« بچه دوقلو »
زن غضنفر دو قلو میزاد ، غضنفر میره صورت حساب بیمارستان رو حساب كنه ، به یارو میگه : حاج آقا ارزون حساب كن هردوشو ببرم !


« هزیون »
زن غضنفر آپاندیسش رو عمل كرده بود . بعد از عمل شوهرش میاد ملاقاتش . منتها زنه هنوز خوب بهوش نیومده بوده و داشته زیر لب هزیون می گفته : احمق ... بی شعور ... عوضی ! یك دكتری داشته از اتاق رد میشده ، میگه : خوب به سلامتی مثل اینكه خانمتون به هوش اومده و داره باهاتون حرف میزنه !


« معمای عجیب »
به غضنفر میگن یك معما بگو . میگه اون چیه كه زمستونا خونه رو گرم میكنه تابستونا بالای درختو ؟! یارو هرچی فكر میكنه جوابشو پیدا نمیكنه . میگه : نمیدونم ، حالا بگو چیه ؟ غضنفر میگه : بخاری ! یارو كَف می كنه ، میگه : باباجان بخاری زمستونا خونه رو گرم میكنه ولی تابستونا چه جوری بالای درختو گرم می كنه ؟ غضنفر میگه : بخاری خودمه دوست دارم بذارمش بالای درخت.

هر كس كه با زندگي ميسازد ميبازد. بازندگي نساز زندگي را بساز.
سه شنبه 8/6/1390 - 8:4 - 0 تشکر 360188

سلام
تو شهر غضنفراینا به مناسبت عید سعید فطر همه كسانی كه اسمشون سعید باشه جایزه میدن!!!

هر كس كه با زندگي ميسازد ميبازد. بازندگي نساز زندگي را بساز.
سه شنبه 8/6/1390 - 9:10 - 0 تشکر 360199

samapharmacist گفته است :
[quote=samapharmacist;645419;360112]بلاخره ما هم کسی شدیم واسه خودمون سردر اتاق رو بخونید جانشین شدم رفتم تو تیم مدیریتی آخ جون:))

سلام سلام سلام

از غضنفر میپرسن دو پست مدیریتی مشابه نام ببر که توی اولی همه دوست دارن ، ولی توی دومی هی میخوان زیرابت رو بزنن ؟

میگه: اولی جانشین اتاق غضنفر ، دومی جانشین انجمن طنز !!

دکتر جان انتصاب شایسته ، مناسب ، بهنگام ، عالی ، غافلگیر کننده و به حق شما را تبریک عرض می نماییم.

از طرف روابط عمومی بوووووووووووق

:-)

 

جاده دوستی پایانی ندارد، اگر بیایی و همسفرم باشی

 

http://img.tebyan.net/Big/1391/09/fbc019f9a0b44c799f5f3ee58ba495e3.jpg 

 

سه شنبه 8/6/1390 - 10:46 - 0 تشکر 360231

zahra motalebi گفته است :
[quote=zahra motalebi;130737;360166]« سقوط هواپیما »
یه هواپیما تو قبرستون سقوط میكنه ، فردا رادیو میگه : شب گذشته یك فروند هواپیمای توپولوف در حومة شهر سقوط كرده و تا این لحظه 34513 جسد كشف شده ! عملیات برای یافتن اجساد بقیه قربانیان همچنان ادامه دارد !


« بنفش »
از غضنفر میپرسن بنفش چه رنگیه ؟ میگه : قرمز دیدی ؟! آبیش !


« حیوون ، حیوونه »
غضنفر میره خواستگاری . اسم دختر پروانه بود ولی غضنفر قاطی كرده بود ، یك بند بهش میگفته آهو خانوم ! خلاصه وقتی دختر میاد چایی تعارف كنه ، غضنفر میگه : دست شما درد نكنه آهو خانوم ! دختر شاكی میشه ، میگه : بابا اسم من پروانه ست نه آهو . غضنفر میگه : ای بابا فرقی نداره . حیوون حیوونه دیگه !


« حكومت نظامی »
حكومت نظامی بود ، سروانه به غضنفر میگه كه تو اینجا كشیك بده ، از هفت شب به بعد هر كسی رو تو خیابون دیدی در جا بزنش . حرفش كه تموم میشه ، تا میاد بره سوار ماشینش بشه ، میبینه صدای گلوله اومد . برمیگرده میبینه غضنفر زده یك بدبختی رو كشته ! داد میزنه : احمق ! الان كه تازه ساعت پنج بعد از ظهره ! غضنفر میگه : قربان این یه آدرسی پرسید كه ، عمراً تا ساعت نه شب هم پیداش نمیكرد !


« قطار »
غضنفر و دوستاش رفته بودن ایستگاه راه آهن . تا میرسن ، یهو قطار حركت میكنه . اینا هم میدون دنبال قطار . حالا ندو كی بدو ! خلاصه بعد از هزار بدبختی ، یكیشون میرسه به قطار و میپره بالا و دستشو دراز میكنه دومی رو هم سوار میكنه ، ولی سومی بندة خدا هرچی میدوه نمیرسه . خلاصه خسته و كوفته برمیگرده تو ایستگاه ، یك بابایی بهش میگه : آقا جان چرا اینقدر خودتونو خسته كردید ؟ قطار بعدی نیم ساعت دیگه حركت میكنه ، وامیستادید با اون میرفتید . غضنفر نفس زنان میگه : منم نمیدونم ! والله من فقط قرار بود برم ، اون دوتا رفیقام اومده بودن بدرقم !


« دو دو تا »
غضنفر از شاگردش میپرسه : دو دو تا چند تا میشه ؟ شاگرد میگه : شونزده تا ! غضنفر شاكی میشه ، میگه : دو دو تا میشه چهارتا ، دیگه اگه خیلی بشه ، میشه هشت تا !


« قرض سگ »
یك بابایی داشته از سر كار برمیگشته خونه ، یهو میبینه یك جمع عظیمی دارن تشییع جنازه میكنند ، منتها یه جور عجیب غریبی . اول صف یك سری ملت دارن دو تا تابوت رو میبرن ، بعد یك یارو مَرده با سگش راه میره ، بعد ازون هم یك صف 500 متری ملت دارن دنبالشون میرن . یارو كَف میكنه ، میره پیش جناب سگ دار ، میگه : تسلیت عرض میكنم قربان ، خیلی شرمندم . میشه بگید جریان چیه ؟ یارو میگه : والله تابوت جلوییه خانممه ، پشتیش هم مادر خانومم ، هردوشون رو دیشب این سگم پاره پاره كرد ! مَرده ناراحت میشه ، همینجور شروع میكنه پشت سر یارو راه رفتن ، بعد از یك مدت برمیگرده میگه : ببخشید من خیلی براتون متاسفم ، میدونم الانم وقت پرسیدن اینجور سوالا نیست ، ولی ممكنه من یك شب سگ شما رو قرض بگیرم ؟! مَرده یك نگاهی بهش میكنه ، اشاره میكنه به 500 متر جمعیت پشت سر ، میگه : برو ته صف !


« میله اتوبوس »
غضنفر سرش میخوره به میلة وسط اتوبوس ، جا به جا ولو میشه كف اتوبوس . بعد از چند لحظه ، چشماشو باز میكنه میبینه ملتی كه واستادن بالا سرش میله رو گرفتند . میگه : ولش كنین ببینم چی میگه !


« سقوط »
غضنفر از طبقه صدم یه ساختمون می پره پایین . به طبقه پنجاهم كه میرسه میگه : خب الحمدالله تا اینجاش كه بخیر گذشت !


« بچه دوقلو »
زن غضنفر دو قلو میزاد ، غضنفر میره صورت حساب بیمارستان رو حساب كنه ، به یارو میگه : حاج آقا ارزون حساب كن هردوشو ببرم !


« هزیون »
زن غضنفر آپاندیسش رو عمل كرده بود . بعد از عمل شوهرش میاد ملاقاتش . منتها زنه هنوز خوب بهوش نیومده بوده و داشته زیر لب هزیون می گفته : احمق ... بی شعور ... عوضی ! یك دكتری داشته از اتاق رد میشده ، میگه : خوب به سلامتی مثل اینكه خانمتون به هوش اومده و داره باهاتون حرف میزنه !


« معمای عجیب »
به غضنفر میگن یك معما بگو . میگه اون چیه كه زمستونا خونه رو گرم میكنه تابستونا بالای درختو ؟! یارو هرچی فكر میكنه جوابشو پیدا نمیكنه . میگه : نمیدونم ، حالا بگو چیه ؟ غضنفر میگه : بخاری ! یارو كَف می كنه ، میگه : باباجان بخاری زمستونا خونه رو گرم میكنه ولی تابستونا چه جوری بالای درختو گرم می كنه ؟ غضنفر میگه : بخاری خودمه دوست دارم بذارمش بالای درخت.

آفرین عجب جک های با حالی امتیاز دسترسی مستقیم به اتاق غضنفر رو گرفتی حکم انتصاب به قائم مقامی غضنفر هم همین الان با یه تقدیر نامه رسید واست آفرین تبریک می گم.....

خدای من...خدای تو...چه قدر خداهایمان از هم دورند...وشاید خودمان!
اما عجیب است من نگاهت را خوب می فهمم!!!
سه شنبه 8/6/1390 - 10:50 - 0 تشکر 360234

جاده دوستی گفته است :

سلام سلام سلام

از غضنفر میپرسن دو پست مدیریتی مشابه نام ببر که توی اولی همه دوست دارن ، ولی توی دومی هی میخوان زیرابت رو بزنن ؟

میگه: اولی جانشین اتاق غضنفر ، دومی جانشین انجمن طنز !!

دکتر جان انتصاب شایسته ، مناسب ، بهنگام ، عالی ، غافلگیر کننده و به حق شما را تبریک عرض می نماییم.

از طرف روابط عمومی بوووووووووووق

:-)

samapharmacist گفته است :
[quote=جاده دوستی;70338;360199]

[quote=samapharmacist;645419;360112]بلاخره ما هم کسی شدیم واسه خودمون سردر اتاق رو بخونید جانشین شدم رفتم تو تیم مدیریتی آخ جون:))

جاده خان سمت جدیدت مبارک نگفته بودی روابط عمومی بووووووووووووووق شدی؟:)) پست ومقام وسیله است برا اینکه به پست ومقام های بالاتر برسی:)))))))))

خدای من...خدای تو...چه قدر خداهایمان از هم دورند...وشاید خودمان!
اما عجیب است من نگاهت را خوب می فهمم!!!
سه شنبه 8/6/1390 - 12:31 - 0 تشکر 360269

سلام
ممنونم
اقای دكتر
حالا من با این حكم چی كار كنم
راستی اینجا كسی سعید نام نیست
جایزه میدنا

هر كس كه با زندگي ميسازد ميبازد. بازندگي نساز زندگي را بساز.
سه شنبه 8/6/1390 - 15:36 - 0 تشکر 360379

zahra motalebi گفته است :
[quote=zahra motalebi;130737;360269]سلام
ممنونم
اقای دكتر
حالا من با این حكم چی كار كنم
راستی اینجا كسی سعید نام نیست
جایزه میدنا

سلام 

قائم مقام به عنوان برنامه اول خوب بود به مناسبت عید فطر به افرادی که اسمشون سعید هست جایزه می دیم:)))

خدای من...خدای تو...چه قدر خداهایمان از هم دورند...وشاید خودمان!
اما عجیب است من نگاهت را خوب می فهمم!!!
سه شنبه 8/6/1390 - 16:48 - 0 تشکر 360411

به نام خدا-سلام
به غضنفر میگن امروز چند شنبه است،میگه مگه من تقویمم؟(اینم یه جک من درآوردی به سبک خنده بازار)
به منم کلید بده خانم دکترآینده

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.