به نام خدا
به نظر من بهترین پاسخ را می توان در زندگی پیشوایان جستجو کرد.آنجا که فاطمه زهرا (س) در حساس ترین و پرمخاطره ترین صحنه های اجتماعی حاضر می شدند و از حق دفاع می کردند.و آنجا که زینب (س) با سخنان کوبنده اش کربلا را حماسه ای جاودانه می سازد.حتی در تاریخ داریم که خدیجه همسر پیامبر به تجارت مشغول بوده است و پس از ازدواج با پیامبر ثروتش را در راه اسلام به کار می گیرد.اما در تمامی این موارد نکات مهمی وجود دارد>از جمله:
1)پیشوایان زن ما در تمامی موارد با حجاب کامل اسلامی در فعالیتهای اجتماعی شرکت می کردند و حتی الامکان از رویارویی مستقیم با نامحرم اجتناب می کردند.
2)آنان در مواقع لزوم و در صورتی که مردان لایق در اجتماع نبودند،وظایف آنان را به عهده گرفتند.اما باز هم کارهایی چون جنگیدن که نه تنها برای آن ساخته نشده اند؛بلکه عفت آنان را به خطر می انداخت،اجتناب می کردند. در حقیقت زنان با تربیت فرزندان شجاع نرم افزار دفاع از اسلام را از قبل طراحی می کردند تا به کمک سخت افزار بازوان مردان برنامه رایانه اسلام پیاده شود.
3)هیچگاه انجام امور اجتماعی آنان را از وظایف همسرداری و تربیت فرزندان غافل نمی ساخت.
4)در حالت عادی در زندگی آنها تقسیم وظایف به گونه ای بود که زن کار داخل خانه و تربیت فرزندان را به عهده می گرفت و مرد کار خارج منزل را متقبل می شد.البته چون این امر توافقی بود؛آنها در انجام وظایف-بدون دخالت یکی در کار دیگری-به هم کمک هم می کردند.
با توجه به موارد بالا بهترین کار برای زنان می تواند آموزگاری و شغل های آموزشی-تربیتی باشد و نیز شغلهایی که در رابطه با زنان باشد و یا زنان در آنها استعداد طبیعی بیشتری نسبت به مردان دارند و می توانند با حفظ حریم عفت خود آنها را انجام دهند.
دوستان عزیز آیا فکر نمی کنید دیدگاه غرب در مورد تشابه حقوق زن و مرد که راهی برای کشیدن بی حد و مرز زنان به محیط های اجتماعی مردانه و سوء استفاده از آنهاست،به نام حقوق بشر، در جامعه ما رخنه کرده است؟ در صورتی که با توجه به تفاوتها و جایگاه طبیعی زن و مرد و طبق نظر عاقلانه اسلام تساوی حقوق می بایست اعمال شود.در واقع خود غربی ها فقط در مقام حرف نظریه تشابه حقوق را عنوان می کنند؛وگرنه در عمل بر تفاوت زن و مرد اذعان دارند.یک مثال ساده این است که آنها مسابقات ورزشی را در دو بخش مردان و زنان اجرا می کنند.آیا شما هم با من هم عقیده اید؟!دوستان عزیز به نظر من خداوند از سر حکمت خود مرد و زن را دو نیمه تا حدودی متفاوت از یک وجود واحد خلق کرد تا با دو قطبی شدن آنها زمینه خلقت جاذبه مقدس عشق را به وجود آورد و آن دو را به کمال برساند.از دیدگاه بالاتر تفاوت بینهایت ما با خدا نیز می تواند زمینه ساز پیوندی ناگسستنی با بی انتهای هستی ایجاد کند و این یعنی کمال مطلق