• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 5048)
دوشنبه 20/6/1391 - 15:5 -0 تشکر 556628
400 نكته از تفسیر نور

به لطف خداوند، مجموعه «تفسیرنور» تألیف حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتى كه با زبانى ساده و روان، نكات و پیام‏هاى آیات قرآن كریم را ارائه كرده، مورد استقبال حوزویان، دانشگاهیان و فرهنگیان قرار گرفت و پیشنهادات و نظرات خود را در جهت عرضه گسترده‏تر مطالب آن ارسال كردند.
از این‏رو سعى شده مطالب دوره‏ى 12 جلدى تفسیر نور در قالب‏هاى متفاوت در اختیار علاقه‏مندان قرار گیرد:
1. انتشار تفسیر سوره‏هاى: یوسف، حجرات، زمر، یس، اسراء، نور و... در قطع پالتوى.
2. نگاه موضوعى به پیام‏هاى تفسیرنور كه كتاب 300 نكته در مدیریت محصول این نگاه است و به زودى در موضوعات حقوقى و اقتصادى نیز منتشر مى‏شود.
3. انتشار مطالب برگزیده هر جلد از تفسیر نور در قالب پرتوى از نور.
4. انتشار كتاب پرسش‏ها و پاسخ‏هاى قرآنى بر اساس مطالب تفسیرنور.
5. جمع‏آورى نكته‏هاى مهم دوره‏ى 12 جلدى و تنظیم آنها در قالب مباحث: اعتقادى، اجتماعى، اخلاقى و عبادى كه این كار توسط برادر گرامى حجّت‏الاسلام و المسلمین عباس بابائیان صورت گرفته و پس از تأیید مؤلف محترم، تحت عنوان 400 نكته از تفسیر نور منتشر مى‏شود.
امید است این فعالیت‏هاى متنوع قرآنى، زمینه مهجوریت‏زدایى از قرآن كریم را در میان اقشار مختلف جامعه فراهم سازد.
مركز فرهنگى درسهایى از قرآن

http://tarvijequran.com

دوشنبه 20/6/1391 - 15:30 - 0 تشکر 556747

31. نعمت‏هاى ویژه خداوند



ممكن است مراد از علمى كه به حضرت داود و سلیمان داده شده علم قضاوت باشد، به دلیل آیه‏ى «و آتیناه الحكمة و فصل الخطاب» یعنى ما به داوود حكمت و قضاوت مرحمت كردیم. و نیز به دلیل آیه‏ى «كلاّ آتینا حكماً و علما» و شاید هم مراد از علم، علم گفتگو با پرندگان باشد به دلیل آیه‏ى «علّمنا منطق الطّیر» و شاید علم زره‏بافى باشد؛ «و علّمناه صَنعة لبوس» امّا بهتر این است كه علم را به طور عام معنا كنیم، یعنى علم اداره‏ى كشور.

دوشنبه 20/6/1391 - 15:30 - 0 تشکر 556749


32. فلسفه اعطاى نعمت‏هاى ویژه‏



سؤال: چرا خداوند به بعضى از بندگان خود نعمت‏هاى ویژه‏اى عطا مى‏كند؟ آیا این كار با عدالت سازگار است؟
پاسخ: اوّلاً معناى عدالت این نیست كه به همه یكسان بدهیم. آیا معلّمى كه به هر شاگردى نمره‏اى مى‏دهد و یا پزشكى كه براى هر بیمارى دارویى تجویز مى‏كند، ظالم است؟ ثانیاً نعمت‏هاى ویژه، مسئولیّت‏هاى ویژه‏اى را نیز بدنبال دارد. ثالثاً ما از خدا طلبى نداریم، تا هر چه بخواهیم به ما عطا كند. رابعاً الطاف الهى بر اساس حكمت و شرایطى است كه انسان یا جامعه آن را بوجود مى‏آورد. به قول شاعر:
چون چنان بودیم، بودیم آن چنان‏
چون چنین گشتیم گشتیم این چنین‏
افرادى با اخلاص، تلاش، علم، تدبیر، صرفه‏جویى، عدالت و وحدت كلمه، شرایطى را در خود ایجاد مى‏نمایند كه زمینه‏ى دریافت الطاف الهى و نعمت‏هاى ویژه مى‏شود.
البتّه گاهى الطاف ویژه به خاطر پاداش عملى است كه والدین انسان داشته‏اند و خداوند مزد كارشان را به نسل آنان عطا مى‏كند. همان گونه كه در داستان موسى و خضر، خداوند آن دو پیامبر را مأمور مى‏كند دیوارى را كه گنجى زیر آن بود و از آنِ كودكان یتیمى بود تعمیر كنند تا در آینده از آن گنج استفاده نمایند، زیرا والدین كودكان نیكوكار و صالح بوده‏اند. «وكان ابوهما صالحا»

دوشنبه 20/6/1391 - 15:31 - 0 تشکر 556753

33. كلمة اللّه


كلمة اللّه چیست؟
1. نعمت‏هاى خداوند. «قل لو كان البحر مداداً لكلمات ربّى لنفد البحر...»
2. سنّت‏هاى الهى. «و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلین انّهم لهم المنصورون» و «ولولا كلمة الفصل لقضى بینهم»
3. آفریده‏هاى ویژه‏ى خداوند. «انّما المسیح عیسى ابن مریم رسول‏اللّه و كلمته»
4. حوادثى كه انسان با آنها آزمایش مى‏شود. «و اذا ابتلى ابراهیم ربّه بكلمات»
5. آیات الهى. درباره‏ى حضرت مریم مى‏خوانیم: «و صدّقت بكلمات ربّها»
6. اسباب پیروزى حقّ بر باطل. «و یرید اللّه ان یحقّ الحق بكلماته و یقطع دابر الكافرین»، «و یمح اللّه الباطل و یحقّ الحق بكلماته»
از جمع مطالب گذشته به دست مى‏آید كه مراد از «كلمة» تنها لفظ نیست، بلكه مراد سنّت‏ها، مخلوقات، اراده و الطاف الهى است كه در آفرینش جلوه مى‏كند.
بنابراین، اگر همه‏ى درختان قلم و همه‏ى دریاها مركّب شوند، نمى‏توانند كلمات الهى را بنویسند، یعنى نمى‏توانند آفریده‏هاى خدا، الطاف الهى و سنّت‏هایى را كه در طول تاریخ براى انسان‏ها و همه‏ى موجودات وجود داشته است بنویسند. «واللّه العالم»
در روایت مى‏خوانیم: امام كاظم علیه السلام فرمود: مصداق كلمات اللّه ما هستیم كه فضایل ما قابل ادراك و شماره نیست. آرى، اولیاى خدا از طرف ذات مقدّس او واسطه‏ى فیض هستند و هر لطف و كمالى، از طریق آن بزرگواران به دیگران مى‏رسد.

دوشنبه 20/6/1391 - 15:32 - 0 تشکر 556756

34. سیماى بسم اللّه


1. «بسم‏اللَّه» بیان‏نگر صبغه و رنگ الهى و جهت‏گیرى توحیدى ماست. امام رضاعلیه السلام مى‏فرماید: با گفتن «بسم‏اللَّه» نشان بندگى خدا را برخود مى‏نهم.
2. «بسم‏اللَّه» رمز بقا و دوام است؛ زیرا هرچه اخلاص و رنگ خدایى نداشته باشد، فانى است. «كلّ شى‏ء هالك الاّ وجهه»
3. «بسم‏اللَّه» رمز توحید است و ذكر نام دیگران به جاى آن، رمز كفر است و همراه آوردن نام خداوند با نام دیگران، نشانه‏ى شرك. نه در كنار نام خدا، نام دیگرى را ببریم ونه به جاى نام او. نه فقط ذات او؛ بلكه نام او نیز از هر شریكى منزّه است؛ «سبّح اسم ربّك الاعلى» حتّى شروع كردن كار به نام خدا و محمّدصلى الله علیه وآله ممنوع است.
4. «بسم‏اللَّه» رمز عشق به خدا وتوكّل به اوست. به كسى كه رحمان و رحیم است عشق مى‏ورزیم و كارمان را با توكّل به او آغاز مى‏كنیم كه بردن نام او سبب جلب رحمت است.
5. «بسم‏اللَّه» رمز خروج از تكبّر و اظهار عجز و ناتوانى به درگاه خداوند قادر متعال است.
6. «بسم‏اللَّه» گام اوّل در مسیر بندگى و عبودیّت است.
7. «بسم‏اللَّه» مایه‏ى فرار شیطان است. كسى كه خدا را همراه داشت، شیطان در او مؤثّر نمى‏افتد.
8. «بسم‏اللَّه» عامل قداست یافتن كارها و بیمه كردن آنهاست.
9. «بسم‏اللَّه» ذكر خداست؛ یعنى خدایا! من تو را فراموش نكرده و نمى‏كنم.
10. «بسم‏اللَّه» بیانگر انگیزه ماست؛ یعنى خدایا! هدفم تو هستى نه مردم، نه طاغوت‏ها ونه جلوه‏ها و نه هوس‏ها و منافع.
11. امام رضاعلیه السلام فرمود: «بسم‏اللَّه» به اسم اعظم الهى، از سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیك‏تر است.
تنها در آغاز سوره برائت (سوره توبه) بسم‏اللَّه نیامده و این به فرموده حضرت على‏علیه السلام به خاطر آن است كه «بسم‏اللَّه» كلمه امان و رحمت است، واعلام برائت از كفّار و مشركین، با اظهار محبّت ورحمت سازگار نیست

دوشنبه 20/6/1391 - 15:32 - 0 تشکر 556758

35. اهمیت شروع كارها با نام خدا

سؤال: چرا در شروع هر كارى «بسم‏اللَّه» و بردن نام خدا سفارش شده است؟
پاسخ: «بسم‏اللَّه» آرم و نشانه‏ى مسلمانى است و باید تمام كارهاى هر مسلمان رنگ الهى داشته باشد. همان‏گونه كه محصولات و كالاهاى ساخت یك كارخانه، آرم و علامت آن كارخانه را دارد؛ خواه به صورت جزیى باشد یا كلّى. مثلاً یك كارخانه چینى سازى، علامت خود را روى تمام ظروف مى‏زند، خواه ظرف‏هاى بزرگ باشد یا ظرف‏هاى كوچك. یا این‏كه پرچم هر كشورى هم بر فراز ادارات و مدارس و پادگان‏هاى آن كشور است و هم بر فراز كشتى‏هاى آن كشور در دریاها و هم بر روى میز ادارى كارمندان.

دوشنبه 20/6/1391 - 15:33 - 0 تشکر 556763

36. «بسم اللّه...» آیه‏اى مستقل‏



سؤال: آیا «بسم‏اللَّه الرّحمن الرّحیم» آیه‏اى مستقل است؟
پاسخ: به اعتقاد اهل بیت رسول اللّه‏علیهم السلام كه صد سال سابقه بر سایر رهبران فقهى مذاهب دارند و در قرآن نیز عصمت و پاكى آنها به صراحت بیان شده است، آیه «بسم‏اللَّه الرّحمن الرّحیم» آیه‏اى مستقل و جزو قرآن است؛ اما فخررازى از بزرگان اهل سنت در تفسیر خویش شانزده دلیل آورده كه «بسم‏اللَّه» جزو سوره است. آلوسى نیز همین اعتقاد را دارد. در مسند احمد نیز «بسم‏اللَّه» جزو سوره شمرده شده است. در طول تاریخ اسلامى برخى كه «بسم‏اللَّه» را جزو سوره ندانسته و یا در نماز آن را ترك كرده‏اند، مورد اعتراض واقع شده‏اند. در مستدرك حاكم آمده است: روزى معاویه در نماز «بسم‏اللَّه» را حذف كرد و نگفت، مردم به او اعتراض كردند كه «أ سَرقتَ أم نَسیتَ»، آیه را دزدیدى یا فراموش كردى؟!
امامان معصوم‏علیهم السلام اصرار داشتند كه در نماز، «بسم‏اللَّه» را بلند بگویند. امام باقرعلیه السلام در مورد كسانى كه «بسم‏اللَّه» را در نماز نمى‏خواندند و یا جزو سوره نمى‏شمردند، مى‏فرمود: «سَرقوا اكرم آیة» بهترین آیه قرآن را به سرقت بردند. در سنن بیهقى در ضمن حدیثى آمده است: چرا بعضى «بسم‏اللَّه» را جزء سوره قرار نداده‏اند!
شهید مطهّرى‏قدس سره در تفسیر سوره حمد، ابن عباس، عاصم، كسایى، ابن‏عمر، ابن‏زبیر، عطاء، ابن طاووس، فخررازى و سیوطى را از جمله كسانى معرّفى مى‏كند كه «بسم‏اللَّه» را جزو سوره مى‏دانستند.
در تفسیر قرطبى از امام صادق‏علیه السلام نقل شده است: «بسم‏اللَّه» تاج سوره‏هاست.

دوشنبه 20/6/1391 - 15:35 - 0 تشکر 556768

37. آگاهان به علم غیب


در این‏كه غیر از خدا كسى علم غیب مى‏داند یا نه؟ و اگر مى‏داند مقدار آن چقدر و كیفیّت آن چگونه است؟ چه افرادى مى‏دانند؟ و آیا این دانستن به اراده خودشان است یا نه؟ دائمى است یا لحظه‏اى؟ جزیى است یا كلى؟ موروثى است یا اهدایى؟ سخن بسیار است، لذا به تحقیقى كه در سال‏هاى جوانى داشتم و به یادداشت‏هایى كه سال‏ها قبل جمع آورى كرده بودم، مراجعه كردم و خلاصه آن را در این جا مى‏كردم.
اصل اول. احدى جز خداوند، به طور مستقل غیب را نمى‏داند، زیرا كلید و خزانه و سرچشمه علم غیب تنها نزد اوست: «و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الاّ هو»و اگر دیگران بهره‏اى دارند از طرف خداوند است. بنابراین آیاتى كه مى‏گویند: ما كسى را بر غیب آگاه كردیم، یعنى بخشى از غیب را به او هبه كردیم. «تلك من انباء الغیب نوحیها الیك»
در قرآن مى‏خوانیم كه حضرت عیسى به مردم فرمود: من شما را از آنچه در خانه‏هاى خود ذخیره كرده‏اید و آنچه خواهید خورد خبر مى‏دهم. «و انبّئكم بما تأكلون و ما تدّخرون فى بیوتكم»
آرى آگاهى دیگران از غیب، تنها با خواست و اراده الهى است. «و لایحیطون بشى‏ء من علمه الاّ بما شاء»
اصل دوم. در آیه 26 سوره جن مى‏فرماید: «فلا یظهر على غیبه احداً الاّ من ارتضى من رسول» یعنى خداوند جز افرادى نظیر پیامبر را كه از آنها راضى است، دیگرى را بر علم غیب خود آگاه نمى‏سازد و در آیه 174 سوره آل عمران نیز مى‏خوانیم: خداوند شما را بر غیب آگاه نمى‏سازد ولى از پیامبرانش هر كه را بخواهد بر مى‏گزیند (و علوم غیبى را به او مى‏دهد.) «و ما كان اللّه لیطلعكم على الغیب و لكن یجتبى من رسله من یشاء»
بنابراین حساب افراد كاهن، جادوگر و كف‏بین كه ارتباطى با معنویات ندارند و گاه و بیگاه از رندى خود و سادگى مردم سوء استفاده كرده و براساس تخمین‏ها و تحلیل‏ها، پیشگویى مى‏كنند، از حساب اولیاى خدا جداست.
اصل سوم. بهره‏گیرى اولیاى خدا از علم غیب، تنها در موارد خاص آن هم به اذن خداست، نه آن كه براى رفع مشكلات شخصى از آن استفاده كنند. همانگونه كه پیامبراكرم‏صلى الله علیه وآله در مرافعات، به سوگند و شاهد و ظواهر عمل مى‏فرمود و از علم غیب استفاده نمى‏كرد.
اصولا اگر اولیاى خدا براى زندگى شخصى خود از معجزه و علم غیب استفاده كنند و مشكلات خود را حل نمایند، نمى‏توانند براى مردم الگوى عملى باشند، اگر امام حسین‏علیه السلام با معجزه و دعا، تشنگى صحراى كربلا را حل مى‏كرد، چگونه مى‏توانست براى مردمى كه این امكانات را ندارند امام باشد؟
یكى از رموز موفقیّت پیشوایان دینى، صبر آنان بر مشكلات شخصى، جنگ ها، فقرها، بیمارى‏ها، داغ دیدن‏ها و امثال آن بوده است. و صبر و پایدارى، قناعت و بردبارى و زهد و تقواى آنان در این صحنه‏ها جلوه مى‏كرد.
اصل چهارم. غیب بر دو گونه است: نوعى كه مخصوص خداوند است و نوعى كه به انبیا و فرشتگان و امامان معصوم داده مى‏شود. چنانكه امام صادق‏علیه السلام فرمود: «ان للّه عزّ و جلّ علمین: علماً عنده لم یطّلع علیه احداً من خلقه و علماً نبذه الى ملائكته و رسله فما نبذه الى ملائكته و رسله فقد انتهى الینا»
بنابراین مراد از آیاتى كه مى‏گویند: علم غیب مخصوص خداست، نوع اول آن و آیاتى كه مى‏گویند: علم غیب را دیگران مى‏دانند، نوع دوم است. در دعا نیز مى‏خوانیم: خدایا به حق آن علمى كه مخصوص خودت است سوگند. «وبحقّ علمك الذى استأثرت به لنفسك»
اصل پنجم. دست خداوند در تغییر امور عالم و به تعبیر قرآن، محو و اثبات امور باز است و لذا اولیاى خدا نمى‏توانند نسبت به آینده، علم قطعى داشته باشند. چنانكه امام سجّادعلیه السلام مى‏فرماید: كه اگر یك آیه در قرآن نبود، تمام مسائل تا روز قیامت را به شما خبر مى‏دادم، پرسیدند: كدام آیه؟ حضرت فرمود: «یمحوا اللّه ما یشاء و یثبت و عنده امّ الكتاب» خداوند هر چه را بخواهد محو مى‏كند و هر چه را بخواهد ثابت نگه مى‏دارد و ام الكتاب تنها نزد اوست.
اصل ششم. گاهى كمال در دانستن غیب است و گاهى در ندانستن آن. مثلاً شبى كه حضرت على‏علیه السلام به جاى پیامبر در بستر خوابید، كمال او در این بود كه نداند دشمنان او را خواهند كشت یا نه؟ زیرا اگر مى‏دانست كه او را نمى‏كشند و به جاى او مى‏خوابید خیلى مهم نبود.
پیشوایان دینى خود فرموده‏اند: گاهى پرده كنار مى‏رود و امورى را مى‏دانیم و گاهى بسته مى‏شود و نمى‏توانیم كه بدانیم. «یبسط لنا فنعلم و یُقبض عنّا فلا نعلم» آرى قبض و بسط علم غیب به دست خداست. چنانكه در قرآن به پیامبرش خطاب مى‏كند: «لا تعلمهم» تو منافقان مدینه را نمى‏شناسى و در پاسخ كسانى كه از زمان قیامت سوال مى‏كنند مى‏فرماید: «قل ان أدرى» بگو: نمى‏دانم.

دوشنبه 20/6/1391 - 15:36 - 0 تشکر 556771

38. نعمت‏هاى با منّت


با این‏كه همه نعمت‏ها از جانب خداوند است وبندگان در هر نعمتى رهین منّت او هستند، لیكن او در خصوص چند نعمت، تعبیر به منّت فرموده كه طبعاً از اهمیّت بالاى آنها حكایت دارد، از جمله:
الف: نعمت اسلام. «كذلك كنتم مِن قبل فمَنّ اللّه علیكم»
ب: نعمت نبوّت. «لقد مَنّ اللّه على المؤمنین اذ بَعثَ فیهم رسولاً»
ج: نعمت هدایت. «بل اللّه یمُنّ علیكم أن هَداكم»
د: نعمت حاكمیّت مؤمنان. «و نُرید أن نمُنّ على الّذین استضعفوا فى الارض...»

دوشنبه 20/6/1391 - 15:37 - 0 تشکر 556775

39. نمونه‏هایى از نعمت خداوند


به گفته تفسیر نمونه در این سوره نعمت‏هاى زیادى براى تحریك روحیّه شكرگزارى بیان شد كه ما تمام چهل نعمت را نام مى‏بریم:
1. آسمان: «خلق السموات»
2. زمین: «والارض»
3. چهارپایان: «والانعام»
4. پوشش: «لكم فیها دف‏ءٌ»
5. منافع حیوانات: «و منافع»
6. گوشت: «منها تأكلون»
7. جمال وزیبایى: «فیها جمال»
8. حمل ونقل: «تحمل اثقالكم»
9. هدایت: «على اللَّه قصد السبیل»
10. آب: «منها شراب»
11. مراتع: «فیه تسیمون»
12. میوه‏ها: «و من كلّ الثّمرات»
13. شب وروز: «سخّرلكم الیل والنّهار»
14. خورشید وماه: «والشّمس والقمر»
15. ستاره: «والنّجوم»
16. نعمت‏ها وموجودات رنگارنگ زمینى: «ذرأ لكم ما فى الارض مختلفاً الوانه»
17. دریا و جواهرات دریایى: «سخر البحر ... تستخرجوا منه حلیة»
18. حركت كشتى: «ترى الفلك مواخر»
19. كوهها: «والقى فى الارض رواسى»
20. نهرها: «وانهاراً»
21. راه‏ها: «و سُبلاً»
22. علائم طبیعى: «و علاماتٍ»
23. راهیابى از طریق ستارگان: «و بالنجم هم یهتدون»
24. سرسبزى زمین: «فاحیى‏ به الارض بعد موتها»
25. شیر خالص: «لبناً خالصاً»
26. فرآورده‏هاى میوه‏ها: «تتخذون منه سكراً و رزقاً حسناً»
27. عسل: «فیه شفاء»
28. همسر: «من انفسكم ازواجاً»
29. فرزندان و نوه‏ها: «من ازواجكم بنین و حفدة»
30. رزق: «رزقكم من الطّیبات»
31. گوش: «جعل لكم السّمع»
32. چشم: «والابصار»
33. عقل و روح: «والافئدة»
34. مسكن ثابت: «من بیوتكم سكناً»
35. مسكن سیّار: «جعل لكم من جلود الانعام بیوتاً»
36. انواع پوشاك: «من اصوافها و اوبارها و اشعارها اثاثاً و متاعاً»
37. نعمت سایه: «جعل لكم مما خلق ظلالاً»
38. پناهگاه مطمئن در كوه‏ها: «من الجبال اَكناناً»
39. نعمت لباسى كه انسان از گرما و سرما حفظ كند: «سرابیل تقیكم ...»
40. نعمت زره و لباس رزم: «تقیكم بأسكم»

دوشنبه 20/6/1391 - 15:38 - 0 تشکر 556781

40. مقدّرات الهى


مطابق آنچه از آیات و روایات به دست مى‏آید مقدرات الهى بر دو نوع است:
1. امورى كه مصلحت دائمى دارد و لذا قانونش هم دائمى است. مثل آیاتِ؛«ما یبدّل القول لدىّ» در كلام ما تبدّل راه ندارد. «كلّ شى‏ءٍ عنده بمقدار» هر چیزى در نزد پروردگار داراى حساب و كتاب دقیقى است. اینگونه مقدرات در لوح محفوظ ثبت است «فى لوح محفوظ»و فقط مقربان الهى با اذن خداوند مى‏توانند بر آن آگاه شوند. «كتاب مرقوم یشهده المقرّبون»
2. امورى كه غیرحتمى و مصالح آنها تابع اعمال و رفتار مردم است، مثل توبه كردن مردم از گناه كه مصلحت عفو را درپى دارد، و یا دادن صدقه كه مصلحت دفع بلا را به همراه مى‏آورد و یا ظلم و ستم كه بخاطر مفسده‏اش قهر الهى را بدنبال دارد. یعنى خداوند متعال در اداره‏ى نظام آفرینش دست بسته نیست و با حكمت و علم بى‏نهایتى كه دارد، مى‏تواند با تغییر شرایط، تغییراتى در آفرینش و قوانین آن بدهد. بدیهى است كه این تغییرات، نشانه‏ى جهل خداوند متعال و یا تجدید نظر و پشیمانى او نیست، بلكه این تغییرات بر اساس حكمت و تغییر شرایط و یا پایان دوره‏ى آن امر است.
قرآن مجید در این زمینه نمونه‏هاى زیادى دارد كه به چند نمونه اشاره مى‏كنیم:
الف: «اُدعونى استجب لكم» دعا كنید تا من براى شما مستجاب كنم. انسان با تضرع ودعا مى‏تواند مصالح خود را بدست آورد و سرنوشت خود را تغییر دهد.
ب: «لعلّ اللَّه یحدث بعد ذلك امرا» قانون الهى در همه جا ثابت نیست ، شاید خداوند با پدید آمدن شرایط لازم، برنامه جدیدى را بوجود آورد.
ج: «كلّ یوم هو فى شأن»خداوند، هر روز در شأن مخصوص همان روز است.
د: «فلّما زاغوا، ازاغ اللَّه» چون راه‏انحرافى را انتخاب كردند، خدا هم منحرفشان ساخت.
ه: «و لو انّ اهل القرى‏ آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم بركات»با ایمان و تقوا، مسیر قهر الهى به لطف و بركت تغییر مى‏یابد.
و: «ان اللَّه لایغیّر مابقوم حتّى یغیّروا ما بانفسهم» خداوند سرنوشت هیچ قومى را تغییر نمى‏دهد، مگر آنكه آنها خودشان را تغییر دهند.
ز: «الاّ مَن تاب و آمن و عمل عملا صالحاً فاولئك یبدّل اللَّه سیئاتهم حسنات»كسانى كه توبه كنند، ایمان آورند و عمل نیكو انجام دهند، خداوند بدى‏هاى آنان را به خوبى و حسنه تبدیل مى‏كند.
ح: «ان عُدتم عُدنا» اگر شما برگردید، ما هم برمى‏گردیم.
سؤال: اگر علم خدا عین ذات اوست و قابل تغییر نیست، پس هر چه در علم او گذشته باید به مرحله عمل برسد وگرنه جهل خواهد بود.
پاسخ: علم خدا بر اساس نظام علل واسباب است، بدین صورت كه او علم دارد كه اگر از این وسیله استفاده شود، این نتیجه واگر از دیگرى بهره‏بردارى شود، آن سرانجام را درپى خواهد داشت و علم او جداى از علم بر اسباب وعلل نیست.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.