تیتر: عشق در نگاه اول، شعری زیبا از ویسلاوا شیمبورسکا
واژه های کلیدی: ویسلاوا شیمبورسکا، آرکا،استانکوزکسکی،آدمها روی پل
نوع مقاله: تجمیعی
خانم ویسلاوا شیمبورسکا (Wisława Szymborska) شاعر و مترجم ( از زبان فرانسوی به لهستانی) و مقالهنویس لهستانی متولد دوم جولای 1923 میلادی در شهرBnin (امروزه بخشی است از کورنیک Kòrnik) در سال 1996 موفق به دریافت جایزهیِ ادبی نوبل شد. اولین دفتر شعر او " من واژه را میجویم Szukam słowa" در سال 1945 به چاپ رسید.
در فاصلهی سالهای 1945 تا 1948 به تحصیلِ زبان لهستانی و جامعه شناسی مشغول بود.
سال 1953 تا 1981 برایِ فصلنامهیِ "زندگیِ ادبی" مقاله مینوشت.
اواز سال 1981تا 1983 سردبیر مجلهیِ " Pismo" بود."
آرکا Arka" و " استانکوزکسکیStanczykówna" از جملهیِ نامهای مستعار اوست.
سال 1996آکادمی سوئد هنگام اعلان نام شیمبورسکا به عنوانِ برندهیِ جایزهیِ نوبل گفت: "... به خاطرِ شعری که با طنزی ظریف تاریخ و بیولوژی را به صورت ذراتی از واقعیتهایِ بشری به نمایش میآورد".
شیمبورسکا در سخنرانی مراسمِ نوبل میگوید:" علیرغمِ میلباطنیاش خودش را شاعر معرفی میکند، طوری که انگار کمی از شاعربودنش شرمنده است. در این روزگارِ وانفسا اقرار به خطا و لغزش اندکی آسانتر شده است، البته اگر لغزشها بزرگ باشند. اما مشکل باورکردنِ شایستگی و لیاقتهائی است که در عمق نشستهاند واز چشم پنهاناند..."
شعرِ شیمبورسکا شعر یک انسانِ کامل است. اوهم بازیگوش است هم جدی، با واژهها بازی میکند و به معناهایش وسعت میبخشد. با زبان طنزحرف میزند و خود میگوید که او شاعری شکاک است. مشاهده میکند و میپرسد. از جزء در میگذرد و به کل نظر دارد. شعرهای شیمبورسکا همیشه حاوی یک پیام است.
تومی الوفسون Tommy Olofsson در مقالهای به مناسبتِ ترجمهیِ تازهای از اشعارِ شیمبورسکا به زبان سوئدی در دوم ماه می دوهزاروهشت در بارهیِ نوبل گرفتن شاعر مینویسد: " پیروزیِ اخلاق و نوعدوستی" /.../ شعر شیمبورسکا تمجیدِ زندگی روزمرهیِ انسان و نوعدوستی است".
شعری زیبا از ویسلاوا شیمبورسکا:
عشق در نگاه اول
هردو بر این باورندكه حسی ناگهانی آنها را به هم پیوند داده.
چنین اطمینانی زیباست،
اما تردید زیبا تر است.
چون قبلا همدیگر را نمی شناختند،گمان می بردند هرگز چیزی میان آنها نبوده.
اما نظر خیابان ها، پله ها و راهروهاییكه آن دو می توانسته اند از سال ها پیشاز كنار هم گذشته باشند، در این باره چیست؟
دوست داشتم از آنها بپرسم
آیا به یاد نمی آورند شاید درون دری چرخان زمانی روبروی هم؟
یك ببخشید در ازدحام مردم؟
یك صدای اشتباه گرفته اید در گوشی تلفن؟
- ولی پاسخشان را می دانم.
- نه، چیزی به یاد نمی آورند.
بسیار شگفت زده می شدنداگر می دانستند، كه دیگر مدت هاست بازیچه ای در دست اتفاق بوده اند.هنوز كاملا آماده نشده كه برای آنها تبدیل به سرنوشتی شود،آنها را به هم نزدیك می كرد دور می كرد،جلو راهشان را می گرفت و خنده ی شیطانیش را فرو می خورد وكنار می جهید.
علائم و نشانه هایی بوده هر چند ناخوانا.
شاید سه سال پیش یا سه شنبه ی گذشته برگ درختی از شانه ی یكیشان به شانه ی دیگری پرواز كرده؟
چیزی بوده كه یكی آن را گم كرده دیگری آن را یافته و برداشته.
از كجا معلوم توپی در بوته های كودكی نبوده باشد؟
دستگیره ها و زنگ درهایی بوده كه یكیشان لمس كرده و در فاصله ای كوتاه آن دیگری.
چمدان هایی كنار هم در انبار.
شاید یك شب هر دو یك خواب را دیده باشند، كه بلافاصله بعد از بیدار شدن محو شده.
بالاخره هر آغازی فقط ادامه ایست و كتاب حوادث همیشه از نیمه ی آن باز می شود.
منابع:1- http://sarapoem.persiangig.com/link7/t2.htm
2-آدم ها روی پل نوشته ی: ویسواوا شیمبورسکا
مترجمان: مارک اسموژنسکی، شهرام شیدایی، چوکا چکاد