سلام سلام سلامطاعات مقبول همگی شما دوستان گرامی مقبولتر، أِن شاء الله ...ماه رمضان که میآید علاوه بر تقویت احساس معنوی در جامعه، میتوان شادی واقعی را نیز در بین روزه داران مشاهده نمود. از این رو ما هم تصمیم داریم یکی از شادیهای روزه داری را پر رنگ کنیم. برای خیلی از روزه داران پیش آمده که سهوا" چیزی بخورند یا بیاشامند. ما نیز برای به گل نشاندن غنچه لبخند بر چهره شما دوستان گرامی، سعی داریم با کمک شما، جریان « روزه خواری » سهوی خود را ثبت کنیم .
لطفا" همراهمان باشید ...
جاده دوستی پایانی ندارد، اگر بیایی و همسفرم باشی
کل آیتم ها 65
خوب دوباره سلاممرسی ممنونخیلی بانمک بود مخصوصا مال صدف جووون بیچاره چه قدر ترسیدهبمیرم الهی ...تبرک هم باحال بودا ... یادش به خیرراستی سید خان جاده راست میگه ها ... ماشاالله می تونی این تاپیکو تک نفره بگردونی .... ماشاالله
غرق نعمتیم ؛ حالیمون نیست ...
الهی رضا برضائک!
چیه،حسودیتون میشه؟نه حسودیتون میشه،خدا حالی به ما داده(لبخند)
قال الله عزّوجلّ: تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)
..............................................................
وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)
سلامخوب منم توی ماه رمضون خیلی شده حواسم نبوده آب خوردم ولی خداییش خیلی حال میده آدم حواسش نباشه یه دل سیر بخوره و بعد بفهمه که روزس:d
به طواف كعبه رفتم ،به حرم رهم ندادند كه برون درچه كردي، كه درون خانهآئي
سلام
من از این موارد فراوان دارم
و تازه ترینش همین پنج شنبه شب بود که مهمان داشتم
و وقتی داشتم سفره رو میچیدم از همه چی امتحان کردم
شربت رو ، سوپ رو ، خورشت رو حتی یادمه خرما هم خوردم
و جالبتر اینه که فرداش یادم اومد !!!
سلامبه بهماشاالله چه همه تجربهنه خیرم اصلا هم حسودیم نشد می دونین چرا؟؟؟؟؟؟ چون اینطوری ثواب بیشتری می بریم شما روزه تون یه جوریه"دیییییییییی" و البته خوشم میاد که من تاحالا اصلا این اتفاق واسم نیافتاده فقط یک بار حال خواهرم رو گرفتم داشت با ولع استامبولی می خورد انگار خیلی گشنه ش بود منم خیلی راحت بهش گفتم مگه تو روزه نبودی؟؟؟؟ بیچاره تو گلوش گیر کرد و سرفه کردن افتادآخی .... بیچاره زهرش شد .... ولی به من خیلی خوش گذشت(لبخند هههههه)
دوباره سلاممیگما رها جووووون شما احیانا با خواهرتون خصومت شخصی ندارید؟(درست نوشتم؟؟؟) :)یه چیز دیگه هم یادم اومدپارسال بود دختر خاله هام 5 سالشه با دوستاش دعواش شده بود.انگار رفته بودن خوراكی خریده بودن و به اون نداده بودن.با كلی گریه و خواهش و التماس اومد به من گفت كه من رو ببر برام خوراكی بخر كه دوستام ببینن منم دارم خوراكی میخورم.منم باهاش رفتم و بعد از خرید مقدار بسیار زیادی خوراكی(اعم از چیپس و پفك و تخمه و لواشك و ...) برگشتیم خونه.دختر خالم به من گفتژ صدف بیا با هم بخوریم.منم رفتم و نشستم بدین هیچ توجهی باهاش خوردم.تا حالا هیچ چیزی اینقدر بهم نچسبیده بود.خییییلی خوشمزه بود به نظرم.خوراكی ها تموم شده بود كه مادرم صدام كرد و گفت صدف بیا وسایل افطار رو بجین رومیز و تازه یادم افتاد كه روزه بودم...
كفش هاي كهنه را دور نيندازيم. شايد دوباره روزي به كوچه هاي قديمي باز گشتيم
منم یه خاطره دارم : پارسال روز اول ما رمضان وقتی سحری خوردم خوابیدم بعدش کلی آب و غذا و یه عالمه خوراکی خوردم بعدش تازه فهمیدم روزه بودم و از خواب پریدم !
سلام من اون سالایی كه اولین روزه هامو میگرفتم چون مثل الان تو تابستون بود بااینكه میدونستم روزم ولی باز میرفتم اب میخوردم همین دو سه روز پیشه اول ماه رمضونم یادم نبود رفتم 2 تا لیوان چایی خوردم و گفتم به چه قد این چایی چسبیدا
بنام خدا سلام باآروزی قبولی طاعات وعبادت هاتون به درگاه الهی . با تشکر از جاده گرامی که بحثو گذاشتن به نظر من این روزه های به یاد مونی هستندایشاالله که قبول باشه!!!!!!!!!!!!! من به یاد سالهای اول روزه داری انداخت ... من هم اون سالهای اولی که روزه گرفتم یه روزمادرم تو ماه رمضان فرش پهن کرد وسط حیاط برای شستن من که روزه بودم یادم رفت که روزه ام چون شلینگ آب دستم بود گرفت سمت دهانم تا می تونستم خوردم .... دم افطاری سفره رو که پهن کردیم همه چیز کاملا رو سفره گذاشتیم منتظر اذان بودیم که خواهرم هول شد قبل اذان افطار کرد.... نمی دونم مادرم اینا چرا همیشه زولیبا بامیه رو قایم می کردند من باید خیلی می گشتم تا پیدا کنم ... غذای سحری مثل همیشه خوشمزه بود وقتی میموند خوشمزه تر ...مادرم همیشه از غذای سحری برامون نگه می داشت.... اون روز ها سحرها مسجد یک ساعت مونده به اذان صبح مناجات می ذاشتن اما حالا نه.... همسایه هرکی زود بیدار میشد همسایه بقلی رو بیدار میکرد ....اما الان نه پارسال هم من خواهرم تصمیم گرفتم افطاری کم بخوریم عوضش سحری جبران کنیم از شانس ما سحر روز بعد بیدار نشدیم وان روز رو تشنه وگرسنه روزه گرفتیم... همیشه به عشق خوردن نوشابه برای سحری بیدار میشدیم یادش بخیر... السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)
خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه
کربلا کربلا اللهم الرزقنا
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)
سلاممرسی خاطره هاتون خیلی باحاله باباخوشم میاد که خودم تا حالا هیچ تجربه ای نداشتم البته ناگفته نمونه یه بار هوس کرده بودن انگور بخورم اینقدر با خودم کلنجار رفتم که یادم بره که روزه ام تا یک دل سیر انگور بخورم اما نشد ...راستی صدف جون ... مگه میشه رابطه آدم با خواهرش خوب باشه... خصومت نمک خواهریه والا