تبیان، دستیار زندگی

سلام

بازم صندلی داغ!!!!!!!اونم وسط زمستون...چه حالی میده!!!!! 

یه مدت بود دلمون برای حامد خان مدیر انجمن دانشجویی تنگ شده بود گفتیم یکم دور هم جمع بشیم گپ و گفتی داشته باشیم

حامد خان عزیز یا دلگرفته یا همون حامد جونمی خودمون طبق رای دوستان مهمون صندلی داغمونه...

خطاب به سایر عزیزان...کاری نکنن که دلمون براشون تنگ بشه و بیاریم برای گپ و گفت:)) 

ساعت هشت شب پنجشنبه 13 بهمن ماه

 ایشالله با حضور همگی یه جمع خوبی رو داشته باشیم !!!

بچه ها این سری باید برای یه جنگل هیزم بیاریم!!!!! 

حریف قدر قدرته...از الان یارای صندلی داغ اماده باشن!!! 

چه سریع عکس گرفتید .

إ فقط من و شما و نیروی نامحسوس که دیده نمی شه سالمیم که بقیه رفقبا نابود شدن 

آره مثل اینکه اون تنفسا هم فایده ای نداشته!!!
باشه زنگ نمیزنم منتظر میمونم ولی حیف هستا !!!!!رکورد خوبی بود!!!

جناب شاهین خان فقید توی جهنم بشکن میزدن
گفتن چی شده؟
فرمودن:پروندم گم شده!!!

:-)

اقای سبحان چی کردین با این عکس
به به

اینم تقدیم به شما: راه رسیدن به بهشت

مَنِ اشتاقَ اِلَى الجَنَّةِ سارَعَ فِى الخَیراتِ؛

هر كس مشتاق بهشت است براى انجام خوبى ها سبقت مى گیرد.

خیلی زیبا بود مهیار جان.مرسی
جامعه فرزانگی و سعادت می یابد که خو اندن، کار روزانه اش می باشد. سقراط

ثمره خانم : پس داشتانو نخونید و با Ctrl+f پیدا کردید خدا رو شکر . سبحان موقع داشتان نویسی رفت برا همین اسمشم رفت .


هللا خانم :خب داستان ادبی بود و هر کسی متوجه ی عمقش نمی شه . متاسفم نمی تونم در حد شما داستان بگم .
توفنده به ناکجا باد می بردتون بعد باید جواب خانوادتونوبدم .شور که براتون ضرر داره ، شرورم بد اموزی داره ، شراره ام اقاش نمی زاره .
اما شعر انقلابی من اصلا بلد نیستم شعر بگم .

روزی روزگاری سلطان قصدی گرفت
نیت به برچیدن حامد گرفت
به خواست اجرای قصد خود نیرنگ گرفت
رها هللا شاهین سبحان پیمان با خود گرفت
آمدو خواست انقلابی در تبیمان بر پا کند
حامدا از تخت خود سر پا کند
روز موعود امد سلطان امد
هلا و شاهین امدند و رها نیامد
رها اندر خم جت مانده بود
پی هانیه به کمک فرستاده بود
به اندر خم حامد و سلطان
مدیر موفق گرفت ماهی پر توان
ز پیکار این دو پیل تن
به تبلیغ خود پرداخت خفن
در این اتقلاب پر توان
شدن میترا و نام محسوس یار من
ملک الشعرا قاف نن جون و دوستی
در این بین ناظر بودن همی
در این پیکار بی زمان
یکی پس دیگری اخراج شدن
تا که ماندش یک گروه پر توان
ان نبودش جز گروه حامد خان

دیگه بچه ها از هر طریق می خوان فشار بیارن . بابا چشم .ولی نمی تونین به هدفتون برسید . آخی  وقتی می بینم یخ زدید و نمی تونید دست و پا بزنید از کرده ی خودم پشیمون می شم .

همه ی عالم دگر دهن به من پرتوان   نفروشم یک موی هیچ کدام از دوستان 

بی دل که هستم چون دلمو به کس مطمئن دادم 

دیگه بچه ها از هر طریق می خوان فشار بیارن . بابا چشم .ولی نمی تونین به هدفتون برسید . آخی  وقتی می بینم یخ زدید و نمی تونید دست و پا بزنید از کرده ی خودم پشیمون می شم .

همه ی عالم دگر دهن به من پرتوان   نفروشم یک موی هیچ کدام از دوستان