تبیان، دستیار زندگی

ثمره خانوم این هندوونه ی شب یلدا بود که گذاشت زیر بغلتون!!!!!!!!!!!!!!!!!!

می دونستم می خواین گیر بدین، عجب ریسکی کردم

منظورم اینه که پیشرفت شما در شعر فراتر از انتظار من ساده بود، من انتظار کار ادبی داشتم، شما شاهکار ادبی تحویلم دادین.

به قول سید یستردی؟! 

آره خدائیش، می بینین حامیان من هر کدومشون یه انجمنو حریفن، خدا چه لطفی کرده به من.

چیزی که اینجا خیلی نظرمو به خودش جلب کرد، شعر شما بود، علی الخصوص دو بیت آخر، اعتراف می کنم فراتر از انتظارم بود، انجمن ادبیاتم نیست اینجا، ولی خوب دیگه، هزار مرحبا

[quote=samare93;707283;404556][quote=shahinf;424382;404374][quote=samare93;707283;404248][quote=shahinf;424382;404190]

[quote=samare93;707283;404100]خوبه خوبه..
شاهین خان عجب حامیان شاعر و ماهری داری؟؟؟؟
چه روحیه ای می دن به شما!!!!!!!!!!!!!!!!

برزخ خان،
گِل نیست زیر پایمان آن گُل است
گُل که نه هزاران سنبل است
گرچه سلطان از طرح این تست رهید
کمی هم از سرنوشت شاهین ترسید
نه که خبرداشت از هوش این مهمونمون
دلش سوخت بحالش این هم بود پاداشمون
----------------------
میکنم قافیه ها را سر به سر
تا شود شعری که گردد پر ثمر
گرچه می دانم که این شعر نیست ،هیچ
نثر هم نتوان گفت به آن پس بی خیال....:))

ثمره خانوم این هندوونه ی شب یلدا بود که گذاشت زیر بغلتون!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سبحان جان اومدی ابروشو درست کنی، زدی چششم کور کردی که، کمک کن ماستمالیش کنیم قضیه رو. 

خدای من، باز من اومدم ثواب کنم، کباب شدم.

شوما که می دونین قصد من تعریف بود پس واسه چی قضیه رو کردین پنیر پیتزا کِشش می دین؟!  

می دونستم می خواین گیر بدین، عجب ریسکی کردم

منظورم اینه که پیشرفت شما در شعر فراتر از انتظار من ساده بود، من انتظار کار ادبی داشتم، شما شاهکار ادبی تحویلم دادین.

به قول سید یستردی؟! 

آره خدائیش، می بینین حامیان من هر کدومشون یه انجمنو حریفن، خدا چه لطفی کرده به من.

چیزی که اینجا خیلی نظرمو به خودش جلب کرد، شعر شما بود، علی الخصوص دو بیت آخر، اعتراف می کنم فراتر از انتظارم بود، انجمن ادبیاتم نیست اینجا، ولی خوب دیگه، هزار مرحبا

[quote=samare93;707283;404556][quote=shahinf;424382;404374][quote=samare93;707283;404248][quote=shahinf;424382;404190]

[quote=samare93;707283;404100]خوبه خوبه..
شاهین خان عجب حامیان شاعر و ماهری داری؟؟؟؟
چه روحیه ای می دن به شما!!!!!!!!!!!!!!!!

برزخ خان،
گِل نیست زیر پایمان آن گُل است
گُل که نه هزاران سنبل است
گرچه سلطان از طرح این تست رهید
کمی هم از سرنوشت شاهین ترسید
نه که خبرداشت از هوش این مهمونمون
دلش سوخت بحالش این هم بود پاداشمون
----------------------
میکنم قافیه ها را سر به سر
تا شود شعری که گردد پر ثمر
گرچه می دانم که این شعر نیست ،هیچ
نثر هم نتوان گفت به آن پس بی خیال....:))

سلام

نشد دیگه، تصویرو خوب نگاه کنین، اون بنده خدایی که داره سرشو می کوبه به دیفال، داره این حرکت زیبا رو رو دیوار ضلع غربی سلول انجام می ده، اگه اون فرد من بوده باشم قاعدتا باید آذرخانوم از خواب بپره و متوجه صدا بشه، چون شما که شرق سلول من واقع شدین، حالا تنها فرضی که کاملا شواهدو تایید می کنه و قابل قبول به نظر می رسه اینه که اون فرد خود شما بوده باشی، فقط می مونه این که چطور شما هم سرتونو می کوبیدین هم خودتون بیدار شدین و شاکی شدین، که اینم خدا رو شکر به لطف شیزوفرنی حله. 

حال و روز سلطان و شرکا به خاطر اینکه نتونستن سوزش ایجاد کنن!!!!!!!!!

اینم حال و روز هانیه خانوم