• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن صندلی داغ > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
صندلی داغ (بازدید: 89217)
پنج شنبه 19/12/1389 - 0:40 -0 تشکر 296386
بیا خودتو معرفی کن اینجا همه خودمونی هستیم

سلام به همه ی دوستان عزیز

در راستای خط مشی صندلی داغ قصد داریم فاصله ها رو کمتر کنیم

شما دوستان هم میتونید به ما تو این مسیر کمک کنید

به این شکل که تو این تاپیک در صورت تمایل برای ایجاد محیطی دوستانه و کم کردن فاصله ها سعی میکنیم به هم بیشتر نزدیک شیم

و محدودیتی ندارین

من از خودم شروع میکنم

شما هم بسم الله...

***

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

دوستان جهت دسترسی آسانتر به عزیزانی که در این قسمت ما رو خودمونی دونستن و از خودشون برامو گفتن اسم اونها رو براتون لیست کردیم با کلیک بر روی اسم هر عزیز به صفحه ی مربوطه ی معرفی ایشون میریم

 

 del-gerefteh   حضور افتخاری: برزخ    rahilous  aftab75
  dehkade2010  saraef  mahyarglobal  sadaf76
 soltan_azdad  hOoOri(حضور افتخاری)    behroozraha  raha0075
 ملک الشعرا   100percent  parniyan75  *سیدم*
 moriseif  teachman  sardarane-eshgh  s-fatema-r
 djalimusic  nahaal   mahshin13  mitra-mvm
 dokhtaridarmeh  yasekaboud63  faghih-f  hosana
 samare93 norapatty  عروس  medman
 helella / لیلای او shahinf azarkhanom samapharmacist
 sobhan127  modir_e_movafagh sonbole  Mho3ein
 mehraneh64 negarzamiri   Bahareha  neka57
 peymanm001 djsorayya  sadraistar  shoukoulat
 sherlockm1993  talaeieh  Daniyal_  ?رهـــــــا ?
kkkkkkkl  صاحبدل  am_jam2003  JOMANG
""قـــاف""  haniehz  atiyeh74  malinaz

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

دوشنبه 7/5/1392 - 19:18 - 0 تشکر 627181

لیلای او گفته است :

شما؟یاد؟درست؟باشه؟! :))
اهمممم بعلی..به یاد آوردیم آن هنگامی را... که استارت شکایات را همین مرحومه هللا کلید زد...کفرش بالا اومده بود داشت دیوارها رو ترک ترک میدید...بعد هم که درخواست انتقال داد جناب شاهین خان بنای سفه گذاری گذاشتند...سقف و کف رو به هم دوختند تا آسمان و ریسمان گره خورد:| جناب سبحان رو هم تحریک(+تهدید و تطمیع) کردند و از این پاپوش گنده بروشورها ساختند و شب نامه پخش کردند...  فوقع ما وقع:))
مدرک:پست های قبلی در همین تاپیک
peymanm001 گفته است :

اگه درست یادم باشه ...همممم... آره درسته!! قبلا شاهین و سبحان از دستتون شکایت کرده بودن!! البته جسارت نباشه. هللا رو میگم. بلا نسبت شما!! :))
مدرک: پست های قبلی در همین تاپیک
لیلای او گفته است :

بله؟ببخشید؟
گفتمااا...روح ایشون هم اکنون در کالبد بنده دچار تناسخ شده و در خدمت هستیم خلاصه:))
یحتمل جناب شاهین فقید بودن که تولید نویز میکردن و من اینجا از طرف ایشون بابت ما وقع مراتب عذرخواهی رو مبذول میدارم:))
peymanm001 گفته است :

خدا رحمتش کنه ... دیگه خوب نیس پشت سرش حرف بزنم وگرنه... بیخیالش!!!
سروصداهاش تا این پایین هم میرسید!!!
لیلای او گفته است :

سلام
به به...خوبه خواستگاره میتونه بارسایی هم باشه! آخه آبی اناری شدم...یا منچستری ای!...یا چلسی ای...:)
بهله..مهسی...اومده بودم خودم یه کلمه بگم لیلای اوی بینوا هم جا بدید...اما امان از نوستالژی...آقا یاد هللا کردیم و آخ...باهمه خیابونای شهر(انجمن)خاطره داشتیم:))
soltan_azdad گفته است :
[quote=لیلای او;399461;627177][quote=peymanm001;661717;626980][quote=لیلای او;399461;626978][quote=peymanm001;661717;626976][quote=لیلای او;399461;626965][quote=soltan_azdad;507077;626815]سلام
آقا گفتیم هم فارسیش باشه هم انگلیسی بلکه یه خواستگار خارجی اومد پسندید
خدارو چه دیدی
آخه صندلی داغ خیلی توریستیه
البته خب...گاها تروریستی هم میشه
الان هم جا برای لیلا هست هم او و هم هللا و دوستانش!!!
راستی متنت خیلی باحال بود
کلی نکته داشت
دو سه بار آدم باید بخونه:)

ای بابا!!!...خدا رحمتش کنه! حالا خوب نیس پشت سرش حرف بزنیم ولی همه از دستش شاکی بودن! مدرک : همه دوستانی که شست و شوی مغزی نشدند!!
دیگه چرا تاریخو تحریف میکنین؟؟؟!

دوشنبه 7/5/1392 - 19:35 - 0 تشکر 627188

sobhan127 گفته است :
[quote=sobhan127;657359;399059]آهای نگهبان بیا منو نجات بده از دست این هللا. به اندازه ی دویست تا آدم سر و صدا می کنه! کل همسایه ها ازش شاکین. بابا اینو آزادش کنین!! از دستش راحت شیم!! شبا تا خوابه که صدای خر و پفش تا هفت تا سلول اونور تر میره وقتی هم که بیدار میشه فقط جیغ و داد و بیداد و ....

کسی تاحالا دیده سبحان بی راه چیزی بگه؟!
من دیگه حرفی ندارم...

شنبه 12/5/1392 - 1:44 - 0 تشکر 628280

shahinf گفته است :
[quote=shahinf;424382;398953]سبحان جان، یه نگاهی بنداز به موقعیت سلولا؟
آهان، می بینی طبقۀ بالات سلول کیه؟! یه زحمت دارم واست، نگهبانو صدا کن، شکایت کن ازشون، بگو شب تا صبح سر و صدا می کنه، نمایشنامه اجرا می کنه، سابقشونم خرابه، چون همه زندانیا شاکی ان ازشون، شاید انتقالش دادن، یه سلول دیگه، آخه یه سال مغز منو تلیت (ترید) کرده، از این حروفای ضربه ای یادم داده که با ضربه زدن رو دیوار بتونیم پیام بدیم، آخر که یاد گرفتم دیدم داره ناسزا می گه بهم، یه سال سرکار بودم.خلاصه خیلی خطرناکه.


یک دقیقه سکوت کنیم.


همساده کجایید؟؟؟!!!


لااقل بیاید حلالیت بطلبیم متقابلا!!


یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


شنبه 12/5/1392 - 5:31 - 0 تشکر 628306

soltan_azdad گفته است :
[quote=soltan_azdad;507077;626815]سلام
آقا گفتیم هم فارسیش باشه هم انگلیسی بلکه یه خواستگار خارجی اومد پسندید
خدارو چه دیدی
آخه صندلی داغ خیلی توریستیه
البته خب...گاها تروریستی هم میشه
الان هم جا برای لیلا هست هم او و هم هللا و دوستانش!!!
راستی متنت خیلی باحال بود
کلی نکته داشت
دو سه بار آدم باید بخونه:)

آره موافقم
همیشه لیلا اینجوری مینویسه
اصلا بذارید یه چیز که تو دلم مونده بود لو بدم
چند وقت پیش کمتر از یه ماه پیش یعنی .. من یه خاطره برام پیش اومد ! خیلی باحال بود ولی گفتم بیا یه جور بنویس صد برابر جذاب بشه . بعد هی داشتم سعی میکردم با کلمات بازی کنم گفتم خب بیا برا لیلی تعریف کن بگو اون با سیاق خاص خودش بنویسه ملت بسی مشعوفتر میشن .. والا راست میگم !! بعد گفتم خجالت نمیکشی دختر؟ بگی لیلا خاطره ی تورو تعریف کنه برا ملت و بگه خاطره ی سفارشی مدیر بود که خواست خواص بشه؟ !!!
هیچی دیگه منصرف شدم کلا خاطره رو بیخیال شدم الانم چیز زیادی از اون روز یادم نیست :))
در کل اعتماد به نفس مارو له له کرده رفته :)))))))

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

شنبه 12/5/1392 - 19:44 - 0 تشکر 628525

modir_e_movafagh گفته است :

آره موافقم
همیشه لیلا اینجوری مینویسه
اصلا بذارید یه چیز که تو دلم مونده بود لو بدم
چند وقت پیش کمتر از یه ماه پیش یعنی .. من یه خاطره برام پیش اومد ! خیلی باحال بود ولی گفتم بیا یه جور بنویس صد برابر جذاب بشه . بعد هی داشتم سعی میکردم با کلمات بازی کنم گفتم خب بیا برا لیلی تعریف کن بگو اون با سیاق خاص خودش بنویسه ملت بسی مشعوفتر میشن .. والا راست میگم !! بعد گفتم خجالت نمیکشی دختر؟ بگی لیلا خاطره ی تورو تعریف کنه برا ملت و بگه خاطره ی سفارشی مدیر بود که خواست خواص بشه؟ !!!
هیچی دیگه منصرف شدم کلا خاطره رو بیخیال شدم الانم چیز زیادی از اون روز یادم نیست :))
در کل اعتماد به نفس مارو له له کرده رفته :)))))))
soltan_azdad گفته است :
[quote=modir_e_movafagh;723339;628306][quote=soltan_azdad;507077;626815]سلام
آقا گفتیم هم فارسیش باشه هم انگلیسی بلکه یه خواستگار خارجی اومد پسندید
خدارو چه دیدی
آخه صندلی داغ خیلی توریستیه
البته خب...گاها تروریستی هم میشه
الان هم جا برای لیلا هست هم او و هم هللا و دوستانش!!!
راستی متنت خیلی باحال بود
کلی نکته داشت
دو سه بار آدم باید بخونه:)

سلام
این لیلا منم آیا؟!یاهاهاهایاها!!
میگم مدیر جون...هی فکر کردم فکر کردم دیدم نه! پدر عزیزت که اینکاره نبود...برادر محترمت هم عمرا بهش نمیاد اینکاره باشه...فقط یه احتمال باقی موند برام! نه دیگه شک ندارم. به یقین نامزد گرامت یه هندونه فروشی داره خفن!! اونم عمده فروووش! خدا بده برکت...خیلی هم عالی..خیلی هم مرتب و قشنگ:))
یادت نمیاد خاطره رو؟ این هندونه هه رو بزنم سرت که هندونه بشکنه و حافظه ت هم روبیاد؟!دییی
من اصلا خودمو با شما مقایسه میکنم هربار میگم جهنم برم آتیش بزنم به هرچی نوشتم چیه آخه مایه آبرو ریزیه ادبیات رنگین ولیک سخت ننگین..حالا شما بهم نگین، بلاخره داره چند تا نگین:))(حالا یه شوخی تعارفی کرد تو چرا جدی گرفتی؟!ندید بدید!)
اعتماد به نفس به سقف که باشه پای کسی بهش نمیرسه له لهش کنه! میتونه مثل مال من کاذب  هم باشه که کلا به چشم مردم هم نیاد که چشم بخوره:))

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


جمعه 18/5/1392 - 22:56 - 0 تشکر 630712

لیلای او گفته است :


یک دقیقه سکوت کنیم.
بزرگترین پوئنی که ممکنه یه خانوم به کسی بده ... واقعا سکوت (اونم یک دقیقه) نهایت ازخودگذشتگی خانوماست

همساده کجایید؟؟؟!!!
تو آمپاس شدید ...

لااقل بیاید حلالیت بطلبیم متقابلا!!
هیییی ... دنیاست دیگه همساده ... یه روز تو همین مجتمع ... وسط همین حیاط ... نفس کش می طلبیدی ... حالا حلالیت ... ولی خوشم میاد امتیازم که میدی ریموتش میمونه دست خودت : «حلالیت بطلبیم ... متقابلا!!»!!


گریه نداره که ... انشاءا... گلریزون بعدیم شما ...
shahinf گفته است :
[quote=لیلای او;399461;628280][quote=shahinf;424382;398953]سبحان جان، یه نگاهی بنداز به موقعیت سلولا؟
آهان، می بینی طبقۀ بالات سلول کیه؟! یه زحمت دارم واست، نگهبانو صدا کن، شکایت کن ازشون، بگو شب تا صبح سر و صدا می کنه، نمایشنامه اجرا می کنه، سابقشونم خرابه، چون همه زندانیا شاکی ان ازشون، شاید انتقالش دادن، یه سلول دیگه، آخه یه سال مغز منو تلیت (ترید) کرده، از این حروفای ضربه ای یادم داده که با ضربه زدن رو دیوار بتونیم پیام بدیم، آخر که یاد گرفتم دیدم داره ناسزا می گه بهم، یه سال سرکار بودم.خلاصه خیلی خطرناکه.



جمعه 18/5/1392 - 23:20 - 0 تشکر 630725

لیلای او گفته است :

یحتمل جناب شاهین فقید بودن که تولید نویز میکردن و من اینجا از طرف ایشون بابت ما وقع مراتب عذرخواهی رو مبذول میدارم:))
peymanm001 گفته است :

خدا رحمتش کنه ... دیگه خوب نیس پشت سرش حرف بزنم وگرنه... بیخیالش!!!
سروصداهاش تا این پایین هم میرسید!!!
لیلای او گفته است :

سلام
به به...خوبه خواستگاره میتونه بارسایی هم باشه! آخه آبی اناری شدم...یا منچستری ای!...یا چلسی ای...:)
بهله..مهسی...اومده بودم خودم یه کلمه بگم لیلای اوی بینوا هم جا بدید...اما امان از نوستالژی...آقا یاد هللا کردیم و آخ...باهمه خیابونای شهر(انجمن)خاطره داشتیم:))
soltan_azdad گفته است :
[quote=لیلای او;399461;626978][quote=peymanm001;661717;626976][quote=لیلای او;399461;626965][quote=soltan_azdad;507077;626815]سلام
آقا گفتیم هم فارسیش باشه هم انگلیسی بلکه یه خواستگار خارجی اومد پسندید
خدارو چه دیدی
آخه صندلی داغ خیلی توریستیه
البته خب...گاها تروریستی هم میشه
الان هم جا برای لیلا هست هم او و هم هللا و دوستانش!!!
راستی متنت خیلی باحال بود
کلی نکته داشت
دو سه بار آدم باید بخونه:)

یحتمل سیل توریست حادث شده، تقاضا سالتو زده رو عرضه، به همت همایونی زیرساختها تقویت شدن، مجتمع قد کشیده، واحدتون هم ارز دماغۀ برج میلاد شده ... وگرنه شاهین که هیچ، اِف 14 هم نمیتونه تو این ارتفاع نویز بزاد ... تخریب و بالتبع نوسازی چرا ... ولی نویزسازی عمرا ...
علی ایّ حال، اسکی رو فِرنیه و عارضه هاش ... مانع بذلتون نمیشم ...

شنبه 19/5/1392 - 0:9 - 0 تشکر 630735

peymanm001 گفته است :

اگه درست یادم باشه ...همممم... آره درسته!! قبلا شاهین و سبحان از دستتون شکایت کرده بودن!! البته جسارت نباشه. هللا رو میگم. بلا نسبت شما!! :))
مدرک: پست های قبلی در همین تاپیک
لیلای او گفته است :

بله؟ببخشید؟
گفتمااا...روح ایشون هم اکنون در کالبد بنده دچار تناسخ شده و در خدمت هستیم خلاصه:))
یحتمل جناب شاهین فقید بودن که تولید نویز میکردن و من اینجا از طرف ایشون بابت ما وقع مراتب عذرخواهی رو مبذول میدارم:))
peymanm001 گفته است :

خدا رحمتش کنه ... دیگه خوب نیس پشت سرش حرف بزنم وگرنه... بیخیالش!!!
سروصداهاش تا این پایین هم میرسید!!!
لیلای او گفته است :

سلام
به به...خوبه خواستگاره میتونه بارسایی هم باشه! آخه آبی اناری شدم...یا منچستری ای!...یا چلسی ای...:)
بهله..مهسی...اومده بودم خودم یه کلمه بگم لیلای اوی بینوا هم جا بدید...اما امان از نوستالژی...آقا یاد هللا کردیم و آخ...باهمه خیابونای شهر(انجمن)خاطره داشتیم:))
soltan_azdad گفته است :
[quote=peymanm001;661717;626980][quote=لیلای او;399461;626978][quote=peymanm001;661717;626976][quote=لیلای او;399461;626965][quote=soltan_azdad;507077;626815]سلام
آقا گفتیم هم فارسیش باشه هم انگلیسی بلکه یه خواستگار خارجی اومد پسندید
خدارو چه دیدی
آخه صندلی داغ خیلی توریستیه
البته خب...گاها تروریستی هم میشه
الان هم جا برای لیلا هست هم او و هم هللا و دوستانش!!!
راستی متنت خیلی باحال بود
کلی نکته داشت
دو سه بار آدم باید بخونه:)


آره پیمان جان ... یادت درسته ... یعنی درست یادته ... اون موقع من و سبحان شکایت کردیم ... البته نه از دستشون ... که از سلول سلول و بند بندشون ... سلول ایشون (البته برمبنای ادعای تناسخی که مطرح شد، سلول اوشون) قلب تپندۀ بند بود ... اوضاعی واسمون بنا کرده بود که آرزوی مرگ می کردیم (حالا بماند واسه کی)... ولی این قلب همچنان می تپید ... اون اواخر بیماری مرحوم(ه) شدت گرفته بود ... مجتمع شده بود کلبۀ وحشت ... دور و بر سلولش خون موج می زد و وحشت ... حرفم میزدیم میگفت خب قلبم دیگه ... قلب تپنده ... وظیفه ام خون رسانی به تک تک سلول هاست!
خلاصه پیمان شش دنگ حواست به شش دنگ سلولت باشه ... اگه این تناسخ جدی باشه شوخی بردار نیست!

در ضمن داداش سعی کن بکشونیش به یه دادگاه هوشمند ... که مدرکت قابل ارائه باشه

شنبه 19/5/1392 - 0:33 - 0 تشکر 630738

shahinf گفته است :


آره پیمان جان ... یادت درسته ... یعنی درست یادته ... اون موقع من و سبحان شکایت کردیم ... البته نه از دستشون ... که از سلول سلول و بند بندشون ... سلول ایشون (البته برمبنای ادعای تناسخی که مطرح شد، سلول اوشون) قلب تپندۀ بند بود ... اوضاعی واسمون بنا کرده بود که آرزوی مرگ می کردیم (حالا بماند واسه کی)... ولی این قلب همچنان می تپید ... اون اواخر بیماری مرحوم(ه) شدت گرفته بود ... مجتمع شده بود کلبۀ وحشت ... دور و بر سلولش خون موج می زد و وحشت ... حرفم میزدیم میگفت خب قلبم دیگه ... قلب تپنده ... وظیفه ام خون رسانی به تک تک سلول هاست!
خلاصه پیمان شش دنگ حواست به شش دنگ سلولت باشه ... اگه این تناسخ جدی باشه شوخی بردار نیست!

در ضمن داداش سعی کن بکشونیش به یه دادگاه هوشمند ... که مدرکت قابل ارائه باشه
peymanm001 گفته است :

اگه درست یادم باشه ...همممم... آره درسته!! قبلا شاهین و سبحان از دستتون شکایت کرده بودن!! البته جسارت نباشه. هللا رو میگم. بلا نسبت شما!! :))
مدرک: پست های قبلی در همین تاپیک
لیلای او گفته است :

بله؟ببخشید؟
گفتمااا...روح ایشون هم اکنون در کالبد بنده دچار تناسخ شده و در خدمت هستیم خلاصه:))
یحتمل جناب شاهین فقید بودن که تولید نویز میکردن و من اینجا از طرف ایشون بابت ما وقع مراتب عذرخواهی رو مبذول میدارم:))
peymanm001 گفته است :

خدا رحمتش کنه ... دیگه خوب نیس پشت سرش حرف بزنم وگرنه... بیخیالش!!!
سروصداهاش تا این پایین هم میرسید!!!
لیلای او گفته است :

سلام
به به...خوبه خواستگاره میتونه بارسایی هم باشه! آخه آبی اناری شدم...یا منچستری ای!...یا چلسی ای...:)
بهله..مهسی...اومده بودم خودم یه کلمه بگم لیلای اوی بینوا هم جا بدید...اما امان از نوستالژی...آقا یاد هللا کردیم و آخ...باهمه خیابونای شهر(انجمن)خاطره داشتیم:))
soltan_azdad گفته است :
[quote=shahinf;424382;630735][quote=peymanm001;661717;626980][quote=لیلای او;399461;626978][quote=peymanm001;661717;626976][quote=لیلای او;399461;626965][quote=soltan_azdad;507077;626815]سلام
آقا گفتیم هم فارسیش باشه هم انگلیسی بلکه یه خواستگار خارجی اومد پسندید
خدارو چه دیدی
آخه صندلی داغ خیلی توریستیه
البته خب...گاها تروریستی هم میشه
الان هم جا برای لیلا هست هم او و هم هللا و دوستانش!!!
راستی متنت خیلی باحال بود
کلی نکته داشت
دو سه بار آدم باید بخونه:)

واااااااااای... ببینین کی اومده؟! بابا ستاره سهیل!! 
من همین الان درخواست دارم که سلولمو عوض کنین! دو سه طبقه که چیزی نیس!! 
ای بابا ... چه توقع هایی دارییااا... عاغا من این کاره نیستم!! خودتو می طلبه...

شنبه 19/5/1392 - 1:6 - 0 تشکر 630746

سلام آقا شاهین خوب هستین؟از این طرفا؟!!جاتون توی انجمن ها خیلی خالی بود انشالله این بار دیگه اومده باشید که بمونید:)

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.