• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن حوزه علميه > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
حوزه علميه (بازدید: 20680)
پنج شنبه 21/9/1387 - 9:37 -0 تشکر 76731
( قصص العلما )

به نام خالق مخلوقات

با سلام وصلوات بر محمد و ال محمد(ص)

 

انشاالله این تایپیک منبعی باشد برای

خاطرات و تاریخ زندگی پربار

علما

البت سخنانشان را این جا نیمگذاریم آن را در "جرعه ای از سخن بزرگان دین"

میگذاریم

و معرفی کتابشان را در " خواندن این کتاب ها توصیه میشود"

 
شيخ رجبعلي خياط فرمود: 

اگر ما به قدر ترسيدن از يک عقرب از عِقاب خدا بترسيم،

همه کارهاي عالم اصلاح ميشود
 
 
 
اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم 
 
چهارشنبه 8/6/1391 - 17:16 - 0 تشکر 534123


همه ما تاكنون نام بسیاری از مشاهیر و علما و بزرگان را شنیده‌ایم و نیز زندگینامه بسیاری از آن‌ها را خوانده‌ایم و با روش زندگی، كارها، ریاضت، عبادت‌های آنان كم و بیش آشنا هستیم و شیوه و روش زندگی آن‌ها را سرلوحه و سرمشق زندگانی خود قرار داده و درس زندگی گرفته و به آن‌ها تأسی جسته‌ایم.



در این میان شاید نام بانو «شطیطه» را كمتر شنیده باشیم، ایشان یكی از زنان فاضل نیشابوری و مورد عنایت خاص امام موسی كاظم (ع) در قرن دوم هجری بوده كه اكنون بنای آرامگاهش در میدانی به نام همین بانو، در انتهای غربی خیابان امام خمینی در غرب شهر نیشابور واقع شده است.



او بانوی مؤمن، فاضل و پرهیزكار و اهل زهد و تقوی بود كه در زمان امام موسی كاظم (ع) در قرن دوم هجری در نیشابور می‌زیست؛ او مورد توجه خاص این امام همام قرار گرفته بود.



در آغاز امامت امام موسی بن جعفر (ع) گروهی از مردم شهر نیشابور دور هم جمع شدند و «محمد بن علی نیشابوری» را به نمایندگی از طرف خود برگزیدند تا در مدینه به خدمت امام(ع) برسد و پاسخ سؤالات مردم را از آن حضرت بپرسد، ضمناً چندین دینار و مقداری پارچه به او دادند تا به حضرت تقدیم كند.




بانو شطیطه نیز یك درهم و چند تكه پارچه ابریشمی كه خود رشته و بافته بود و چهار درهم ارزش داشت به نزد او آورد و گفت: «این‌ها را نیز خدمت امام بدهید.» وقتی محمد بن علی در مورد اندك بودن آن‌ها از او پرسید، در جواب او گفت: «وَاللَّهُ لَا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ؛ خدا از حق شرم ندارد.» (سوره احزاب/ آیه 53) پس وی برای این‌كه دِرهم بانو شطیطه از بقیه سكه‌ها مشخص باشد، آن‌را كج كرد و سؤالات مردم كه حدود 70 نامه بود را آورد كه ابتدای هر صفحه سؤال نوشته شده بود و پایین هر صفحه برای جواب خالی گذاشته شده بود و او هر دو كاغذ را با هم سه نخ بست و روی هر نخ را مُهری زد.



مردم به او گفتند شب را نزد امام بمان و صبح نامه‌ها را ببین، اگر مهر آن بهم نخورده پنج عدد از آن‌ها را بگشا اگر جواب داشت، پس بدان كه آن شخص امام موسی كاظم(ع) است و آنگاه پول‌ها و پارچه‌ها را به وی بده و اگر چنین بود همه آن‌ها را بازگردان.

چهارشنبه 8/6/1391 - 17:17 - 0 تشکر 534124

تولد و دوران تحصیل
شهید آیت الله سید اسدالله مدنی در سال 1293 هـ. ش.(1323هـ.ق.) در آذرشهر دیده به جهان گشود. پدر ایشان، مرحوم آقا میر علی، در بازارچه ی آذرشهر، شغل بزازی داشت. شهید مدنی در چهار سالگی، مادر و در 16 سالگی، پدر خود را از دست داد و دوران كودكی را با رنج و سختی به پایان رساند. وی در عنفوان جوانی، به قصد كسب علم وكمال، به شهر مقدس قم عزیمت كرده، به رغم مشكلات فراوان شخصی ناشی از در گذشت پدر و استبداد عصر رضا خانی، با پشتكار وافر به تحصیل علوم دینی مشغول شد. او در حوزه علمیه قم، پس از گذراندن مراحل مقدماتی از محضر اساتید بزرگ فقه و اصول و فلسفه بهره مند گردید. مدتی در محضر درس محوم آیت الله حجت كوه كمری(ره) و آیت الله سید محمد تقی خوانساری(ره) حاضر شد و مدت چهار سال نیز در محضر امام خمینی قدس سره حضور یافت و از درس فلسفه و عرفان اخلاق ایشان بهره مند گردید. آیت الله مدنی، پس از مدتی به نجف اشرف هجرت كرده، در حوزه علمیه نجف اشرف، در كنار تكمیل تحصیلات عالی خویش، تدریس در سطوح مختلف را شروع كرده و به دستور مرحوم آیت الله حكیم(ره)، كرسی تدریس لمعه، رسائل، مكاسب و كفایه را به عهده گرفت و در اندك زمان، جزو اساتید معروف حوزه علمیه نجف اشرف به شمار آمد. وی در نجف اشرف، در درس خارج مرحوم آیت الله سید عبدالهادی شیرازی(ره) و مرحوم آیت الله حكیم(ره) و مرحوم آیت الله خوئی(ره) شركت كرده و از مراجع بزرگ از جمله آیت الله حكیم در نجف و آیت الله حجت كوه كمری در قم و آیت الله خوانساری اجازه اجتهاد دریافت كرد.

چهارشنبه 8/6/1391 - 17:18 - 0 تشکر 534125


آغاز مبارزات 

شهید بزرگوار آیت الله مدنی، مبارزه سیا سی و اجتماعی خود را از دوران تحصیل در قم، شهر قیام و شهادت، آغاز كرد و در اولین فعالیت های خود، به ستیز با بهائیت به عنوان ابراز تفرقه و انحراف در آذرشهر پرداخت. وی با سخنرانی های روشنگرانه، مردم را علیه طرفداران و تبلیغ كنندگان مرام بهائیت بسیج و با تحریم مصرف برق آن و خرید و فروش با این فرقه گمراه، جو مبارزات ضد بهائیت را شدیدتر كرده تا اینکه سرانجام شهر مذهبی آذرشهر را از لوث این فرقه استعماری پاك نمود. هنگامی كه شهید نواب صفوی در نجف اشرف به فكر مبارزه با كسروی گری افتاد، آیت الله مدنی كه از اساتید حوزه نجف بود، مطلع می شود كه نواب صفوی، هزینه این مبارزه را ندارد. بدین رو ، كتابهای خود را می فروشد و پولش را در اختیار نواب صفوی می گذارد، به گونه ای كه دوستانش می گویند، اسلحه نواب از پول كتاب های شهید آیت الله مدنی بود.

چهارشنبه 8/6/1391 - 17:19 - 0 تشکر 534126

مبارزات شهید مدنی در نجف اشرف
مرحوم آیت الله مدنی، در حوزه علمیه نجف، در كنار فعالیت های علمی، لحظه ای از فعالیت های سیاسی غافل نبود و همواره در مسائل سیاسی و مبارزات علیه طاغوت، پیشگام و پیشتاز بود. وی در دوران زمامداری جمال عبدالناصر، در رأس هیأتی از علما و فضلای نجف، برای افشای رژیم طاغوتی ایران به مصر سفر كرد. هنگامی كه گفته شد آل سعود بر عربستان مسلط گردید، طلاب را جمع كرد و گفت باید از نجف حركت كنیم و برویم با آل سعود مبارزه كنیم. آیت الله مدنی در این فكر بود كه در حجاز باید مبارزه چریكی انجام بگیرد، لكن به علت كار و فعالیت زیاد، به خونریزی گلو و سینه مبتلا گشت و در بستر بیماری افتاد. او در زمان عبدالكریم قاسم- حاكم وقت عراق- كفن پوشید و به میان مردم رفت، زیرا كه معتقد بود اگر من نمی توانم كاظمین، بغداد و نجف را حركت بدهم، پس با پوشیدن لباس مرگ می میرم تا باعث یك حركت بشوم. چون حكومت عراق با گسترش اندیشه ماركسیستی علیه اسلام تبلیغ می نمود. در سال 1342 حركت عظیم مردم مسلمان ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) در جهت سرنگونی رژیم طاغوت آغاز گردید. آیت الله مدنی، نخستین كسی بود كه در نجف به ندای « هل من ناصر ینصرنی» امام لبیك گفته، با تعطیل كردن كلاس های خود در نجف و تشكیل مجالس سخنرانی، در جهت افشای چهره پلید رژیم مزدور پهلوی گام بر داشت. وی در این زمان، در نجف، سردمدار جریان دفاع و پشتیبانی از نهضت امام به شمار می آمد. و وقایع ایران را برای طلا ب بیان می كرد. از زمان تبعید حضرت امام به نجف، آیت الله مدنی، همواره یار و یاور امام بود و در كنار مراد خود به مبارزه علیه ظلم و ستم ادامه داد. معروف است كه هر موقع حضرت امام به علتی نمی توانستند برای اقامه نماز جماعت حاضر شوند، آیت الله مدنی به جای امام به اقامه نماز جماعت می پرداخت

چهارشنبه 8/6/1391 - 17:20 - 0 تشکر 534127

فتنه حزب خلق مسلمان
تبریز این شهر قیام و مبارزه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در معرض جریانات مهم و حساسی قرار گرفت. دشمنان انقلاب با شعله ور كردن آتش تفرقه و اختلاف و آشفته كردن اوضاع عمومی شهر، كمیته های انقلاب كه اكثر آن ها در دست ضد انقلابیون حزب خلق مسلمان بود، امید داشتند كه به اهداف شوم خود برسند. یاران انقلاب تصمیم گرفتند با آوردن آیت لله مدنی به تبریز، موقعیت جناح انقلاب و خط امام را تقویت كنند. آنان این پیشنهاد را به محضر امام تقدیم كردند و امام امت طی حكمی آیت الله مدنی را روانه تبریز كردند. ایشان در سر و سامان دادن به اوضاع سیاسی و اجتماعی تبریز تلاش مخلصانه ای كرد و آنگاه برای ادامه خدمت به شهر همدان باز گشت، ولی هنوز چند روزی از مراجعت وی نگذشته بود كه حادثه دلخراش و غمبار شهادت اولین شهید محراب آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبائی به دست دشمنان انقلاب و مزدوران آمریكا، اوضاع شهر تبریز را دگرگون ساخت. در این هنگام بار دیگر امام عزیز طی حكم دیگری، آیت الله مدنی را به نمایندگی خود و امامت جمعه شهر تبریز منصوب فرمود. ایشان در تبریز با معضل بزرگ « حزب خلق مسلمان» - كه جریان های مختلف تحت پوشش آن به مبارزه با انقلاب پرداخته بودند- مواجه می گردد. سخت ترین روزهای آیت الله مدنی را می توان ایامی خواند كه او در میان آشوب حزب خلق مسلمان قرار گرفت. در جریان این غائله خطرناك، آیت الله مدنی از جانب همین گروه ضد انقلابی بارها مورد تهدید قرار گرفت. آن ها جایگاه نماز جمعه را به آتش كشیدند و از برگزاری نماز جلوگیری كردند، اما ایشان در روز جمعه كفن پوشید و پیشاپیش جمعیت حركت كرد و گفت: « تا من زنده ام و در این شهر نماینده امام هستم نماز جمعه را برگزار می كنم» و بدین سان با استقامت و حضور اقشار مردم در صحنه، توطئه آمریكا و ایادیش در آذربایجان خنثی گردید.

چهارشنبه 8/6/1391 - 17:21 - 0 تشکر 534128

شهید مدنی و جبهه های نبرد
شهید مدنی در تقویت روحیه رزمندگان اسلام نقش بسزایی داشتند و با شركت خود در جبهه های نبرد و حضور در كنار سپاهیان اسلام و شركت در مجالس دعا و نیایش آنان، مشوق رزمندگان اسلام بودند که جنگ مقدس خود را با استكبار جهانی تا پیروزی نهایی ادامه دهند. آقای بهاء الدینی در این زمینه خاطره ای نقل می کند: عده ای می خواستند بروند جبهه. بچه ها كه رفتند، دیدم حاج آقا آمدند خانه و سخت ناراحت هستند و اشك در چشمانشان حلقه زده است. گفتم: حاج آقا چرا ناراحتید؟ گفتند: تلفن بزنید به دفتر امام و اجازه بگیرید از امام كه من با این بچه ها به جبهه بروم. پرسیدیم: چرا حاج آقا؟ گفتند: آخر من نمی توانم ببینم این بچه ها می روند جبهه، آنجا می جنگند و من نروم بجنگم. خوب من پیر شده ام، اگر من گذشت این بچه ها را نداشته باشم، ایثار این بچه ها را نداشته باشم، وای بر حال من! اما خوب معلوم بودكه حضرت امام هیچ وقت اجازه نمی دادند ایشان سنگر تبریز را رها كنند و به جبهه بروند. البته این حركت ایشان هم نشانه عشق ایشان بود به شهادت و انقطاع ایشان بود از دنیا.

چهارشنبه 8/6/1391 - 17:21 - 0 تشکر 534129

شهادت
ایشان با اینكه به وضع تبریز سر و سامان می دادند از وضع همدان و خرم آباد نیز غافل نبودند؛ حتی به شهرهای زنجان و ارومیه نیز رسیدگی می كردند. فعالیت های ایشان ادامه داشت تا اینكه سرانجام پس از 69 سال زندگی سراسر درد و رنج و مبارزه در نیم روز جمعه 30/6/60 در محراب عبادت در میدان نماز تبریز به دست منافقی شقی بر اثر انفجار نارنجك به آرزوی دیرینه خود كه شهادت بود رسید. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

چهارشنبه 8/6/1391 - 17:23 - 0 تشکر 534130

نام : میر محمد
نام خانوادگی : ذاکری
نام پدر : میر حبیب
مشهور به : سید جواد ذاکر طباطبایی
تاریخ ولادت : سی ویکم شهریور ماه ۱۳۵۵
محل ولادت : خوی ( یکی از توابع آذربایجان غربی)
شماره شناسنامه : ۴۵۶۳۶
محل دفن : شهر مقدس قم در قبرستان نو
تاریخ فوت : پانزدهم تیر ماه ۱۳۸۵
علت فوت : ابتلا به سرطان ریه (البته ایشان ۴۰ روز در حالت کما بوده و سپس به دیدار آقا یش شتافت.)


افلاکی خاک نشین (( سید ذاکر ))



چهارشنبه 8/6/1391 - 17:24 - 0 تشکر 534131


سال ۱۳۵۵ در شهرستان خوی از شهرستانهای اذربایجان غربی و در خانواده ای متدین و از سلاله حضرت زهرا (س) پسری به دنیا امد که نامش را ( سید محمد جواد ) نهادند.

*پدر سید محمد جواد میر حبیب ذاکر نام داشت که وی از مداحان بااخلاص شهرستان خوی بود.

* مادر وی که زنی مومنه واز سادات بود در همان دوران کودکی سید محمد جواد دارفانی را وداع گفت و سید محمد جواد از دوران کودکی از مهر مادری بی نصیب بود .

* وی تا پایان دوران تحصیلی متوسطه در خوی بود و مداحی که در ریشه خاندان وی ریشه داشت را هم ادامه داد.

*بعد از پایان تحصیلات برای کسب علوم حوزوی راهی قم شد و در مدرسه علمیه رضویه مشغول به تحصیل شد و مداحی را نیز ادامه داد.

*سید محمد جواد پرچم دار سبکهای جدیدی از مداحی بود که بسیاری از مردم الالخصوص جوانان را به سوی هیئت ها میکشاند حتی جوانانی که تا قبل از ان انسی با هیئت ها نداشتند.

* خیلی سریع نام سید ذاکر بر سر زبان ها افتاد و در دل خیلی از دوستدارانش جای گرفت.همین امر باعث شد بسیاری از افراد و جریانات که موقعیت خود را در خطر میدیدند و به وی حسادت میکردند برای وی مشکل ایجاد کنند تا جایی که سید مجبور به ترک مدرسه رضویه شد و تنها به مداحی ادامه داد.

* برای مداحی سید در تهران مشکل ایجاد کردند و در قم هم برای وی محدودیت ایجاد کردند . سید به دارالمومنین کاشان رفت از انجا به اصفهان و بعد از مدتی مجددا" به کاشان بازگشت و گهگداری در قم هم مداحی میکرد . ضمن اینکه سید بعد از ازدواج در قم و در شهرک قدس در منزلی اجاره ای سکونت داشت.

*سید جواد خلوص نیت عجیبی داشت . بسیار فروتن و متواضع .به تهمت ها و افترای که به وی داده میشد جوابی نمی داد و از غیبت و تهمت زدن به دیگران دوری میجست.

* نزدیک به یک سال پیش از رحلتش، میر حبیب ذاکر پدر سید محمدجواد به دیار باقی شتافت و برای اخرین با سید برای شرکت در مراسمات ترحیم پدر به خوی رفت .و این اخرین حضور وی در زادگاهش بود . زیرا خیلی سریع علایم بیماری سرطان در وی هویدا شد .

*بعد از سپری کردن دوران شیمی درمانی برای اولین بار سید در روز عید غدیر در هیئت جنت الحسین (ع) حضور پیدا کرد و اخرین حضور وی روز ۲۸ و ۲۹ صفر در سال ۸۵ در مشهد مقدس و در حضور هیئت زنجانیها بود .

* بیماری سید به اوج رسید و وی در اوایل خرداد ماه در اثر از کار افتادن سلولهای مغز در کما فرو رفت و بعد از حدود ۴۰ روز در ساعت ۲ بامداد شانزدهم تیر ما ه ۱۳۸۵ به دیدار معبودش شتافت.

*پیکر زند یاد ذاکر در مقابل حرم حضرت معصومه (س) و در قبرستان (نو ) و در کنار قبر رسول ترک ارام گرفت.

چهارشنبه 8/6/1391 - 17:25 - 0 تشکر 534132

حکایت زندگی مرحوم ملا عباس تر بیتی-ره


ولادت


مرحوم حاج آخوند ملا عباس تربتی در سال 1288 قمری مصادف با 1250 یا 1251 شمسی و در پانزده کیلومتری شرقی تربت حیدریه ، ده « کاریزک ناگهانی‏ها» متولد گردید و تا حدود چهل سالگی ساکن آن ده بود.


والدین


حاج آخوند ، فرزند مردی به نام «ملا حسینعلی» اهل «کاریزک » و زنی به نام «شیرین» از اهالی «قاین» بود.
اطلاعات چندانی از والدین حاج آخوند در دست نیست ؛ اما نقل شده که حاج آخوند از از خوبی، دیانت، خانه داری، حلم و بردباری، کاردانی، تمیز کاری و دقت مادرش بسیار تعریف می‏کرد ونمی‏شد نام مادرش را ببرد و اشک در چشمانش نیاید.


تحصیلات و ازدواج

در سن شش یا هفت سالگی، پدرش او را نخست به مکتب ده، سپس برای تحصیل به شهر تربت فرستاد و نزد مرحوم «حاج ملا عبدالحمید» مقدمات صرف و نحو عربی را به خوبی و با دقت تمام فرا گرفت .
اغلب اوقات شب و روز ایشان به فراگرفتن درس و بحث و تکرار و عبادت و فراگرفتن مسائل دینی و خواندن کتب دینی در مواعظ و شرح حال انبیاء و اولیاء و عباد و زهاد می‏گذشت و همه اینها به حکم طبیعت خودش و بدون اجبار دیگری بود.

پس از طی مقدمات، به تحصیل سطح فقه و اصول پرداخت و پس از مدتی به مشهد رفته، روزها را کار کرده و شبها درس می‏خواند .
بعد از این مدت به ده خود بازگشته و به کمک پدر خود در کار زراعت مشغول شد و در هنگام فراغت به گفتن مسائل دینی و موعظه کردن مردم می ‏پرداخت ، در این مدت نیز با همسری اهل روستای « مزدگرد» (در سه کیلومتری جنوب تربت) ازدواج کرد .


کار و تحصیل


پس از ازدواج و آسوده گردانیدن خیال پدر در کار زراعت، به منظور ادامه تحصیل ، هر پنج شنبه چند قرص نان خانگی تهیه کرده،و همراه کتابهایش بعد از خواندن نماز ظهر و عصر پیاده به طرف خانه عالمی که متن کتابهای فقه و اصول را درنزد او می‏خواند به راه می افتاد .
شب جمعه و روز جمعه تا ظهر، از استاد به اندازه یک هفته از کتابهایی مانند « معالم» و «قوانین» در اصول و « شرح لمعه» و « شرایع » در فقه درس می‏گرفت، و ظهر جمعه پس از ادای نماز به سوی ده باز می‏گشت، و از فردا ضمن اشتعال به کار زراعت به حاضر کردن درسها می ‏پرداخت تا پنج شنبه دیگر که دوباره به محضر استاد برسد .





برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.