سلام و عرض ادب و احترام خدمت همه دوستان و دوستداران مولای منتظران می خواهیم در این بخش هرچه مطلب ادبی و شعر در خصوص آقا امام زمان (عج) هست بنویسیم
به امید اون روزی که آقا خودش این تاپیک رو بخونه .
ایران جوان
.
فوری دانلود
کل آیتم ها 108
پیداتری ز خورشیدپیداتری ز خورشید ای ماه بینشانم تا از تو میسرایم، گل میكند دهانم با ابرها بگویید دست مرا بگیرند از دودمان آبم، ماندن نمیتوانم بیرون شو ای همایون از پشت پرده غیب تا در سه گاه مستى، شوریدهتر بخوانمعلیرضا قزوه
امام زمان(عج)منی كه آدم این عصرم و تمام زمان همیشه گم شدهام لای ازدحام زمان مدار دائمی من دوازده عدد است كه دوره كرده مرا در خودش به نام زمان اسیر آن همه «تاك»م، اسیر این همه «تیك» تمام زندگیام مانده توی دام زمان ولی به طالع آن صبح بیدریغ خوشم اگرچه لِهْ شده باشم به زیر گام زمان اگر هنوز مرا فرصت تغزّل هست به شوق آمدن توست یا امام زمان! مهدی فرجى
تعجیلچه میشد اندكی در آمدن تعجیل میكردی هوای مهربانی را شبی تعدیل میكردى و آن شب چون نسیم صبحگاهی بر سر راهت بهار خندههایت را نثار ایل میكردى اگر میآمدی با آن بیان روشن چشمت برایم عاشقی را بیگمان تحلیل میكردى به پاس اشكمان یا دستكم دلگرمی باران از این چشمان خیس منتظر تجلیل میكردى خدا رحمت كند این آرزوها را، نمیمردند اگر تو اندكی در آمدن تعجیل میكردی سید اكبر میرجعفرى
مشرق فردادلتنگی مرا به تماشا گذاشته است اشكی كه روی گونه من پا گذاشته است همزاد با تمامی تنهایی من است مردی كه سر به دامن صحرا گذاشته است این كیست اینكه غربت چشمان خویش را در كولهبار خستگیام جا گذاشته است این كیست اینكه این همه دلهای تشنه را در خشكسال عاطفه تنها گذاشته است خورشید چشم اوست كه هر روز هفته را چشم انتظار مشرق فردا گذاشته است سعید بیابانكى
مرد حجازىمثل باران، باسخاوت؛ مثل دریا، بینیازى وه چه زیبا میشود با چشم تو آیینهبازى طالع پیشانیات سِحر سَحر را میشكافد مثل روح كهكشانها ساده و لبریز رازى نالهها را میسرایى، اشكها را مینویسى با سرانگشتت تمامِ زخمها را مینوازى عاقبت ما را به اوج شعلههایت میكشانى عاقبت ما را میان چشمهایت میگدازى زمزمی در چشمما خشكید از گرمای هجرت قبلهای در سینهها برپا كن ای مرد حجازى! محمد قاسمى
باز جمعهای گذشتباز هم بگیر! ای دل غمآشنا بگیر! آسمان! ببار و جانب دل مرا بگیر! بیتو كنج این خرابهها غریب ماندهایم باز هم بیا سراغ از این غریبهها بگیر! دشنهزار بینهایتی است دشت روبهرو زیر بازوان دوستان كور را بگیر! ای كه رام دستهای توست آب و باد و رعد! دست از آستین برآر و راه بر بلا بگیر! خون لاله روی دست باد لخته میشود ای امید باغ، انتقام لاله را بگیر! باز جمعهای گذشت و حاجتم روا نشد ای دل، ای دل امیدوار من، عزا بگیر!حمیدرضا شكارسرى
ای مهربانای مهربان كه نام تو را یار گفتهاند چشم تو را فروغ شب تار گفتهاند از دستهای مهر تو اعجاز چیدهاند از گامهای سبز تو بسیار گفتهاند ما با در و دریچه و روزن غریبهایم با ما سخن همیشه ز دیوار گفتهاند وا كن ز نور، پنجرهای رو به روی ما كز ابرهای تیره به تكرار گفتهاند برخیز و پرده بركش از آن روى،تا كه ما باور كنیم آنچه ز دیدار گفتهاند الهام امین
انتظاربیا كه دیدهام از انتظار لبریز است كویر سینه تفتیدهام عطشخیز است شكوه رویش سُكرآور بهارانى كه بیطراوت رویت، بهار، پاییز است به باغ عاطفه، عطر نگاه تو جاریاست مشام جان ز شمیم تو عطرآمیز است همیشه خاطر ما آشیان یاد تو باد كه در هوای تو پرواز، خاطرانگیز است بخوان كه نغمه تو معجز مسیحایی است نوای گرم تو شورآور و شكربیز است ز كوچهسار دیار دلم عبور نكرد به غیر دوست كه این كوچه كوی پرهیز است بیا و بر دل آلودهام نگاهی كن كه پیش عفو تو كوه گناه ناچیز است عباس براتیپور
تا ابروی تو قبله عشاق شده چشم و دل ما خیره به آفاق شده ما طاقت دوریات نداریم، بیا آقا! به خدا طاقت ما طاق شده ای باغ شكفته، یاس نرگس پیوند! ای همت رود و لطف خورشید بلند ما را ز خزان غربت و غم برهان ای خوب! به آبروی زهرا سوگند حبیبالله بخشوده
خاطره خورشیدىاین نسیمی كه آغشته به عطر پیراهن توست از كدامین سوی میآید؟ كه ما، بیخوابتر از پلكهای شكسته پنجرهای در باد بیداریم و خسوف خوفناك ستارهها را میشماریم بیا! با ترانهای كه طراوت بهار را بر گونههای پر ترك خاك مینشاند با دستانی پر جوانهتر از شاخههای سیب و عقربههای عاجل را از مدار بسته ساعتها آزاد كن! به مهمانی من بیا! من از فراخنای جهان سهمى، به اندازه یك بوریا دارم و خانه خاموشم تنها، با خاطره خورشیدى توست اگر چنین روشن است. تیمور ترنج