• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 2406)
يکشنبه 1/5/1391 - 1:8 -0 تشکر 475808
جلوه ماه رمضان در شعر فارسی

ماه رمضان همواره از پس از اسلام یکی از ماه‌های مورد توجه مسلمانان بوده است به ویژه ایرانیان با آداب خاصی از این ماه استقبال کرده و سپس آنرا تودیع می‌نمودند. این ماه بعلت ویژگیهایی که داشته ،مغضوب و محبوب بسیاری از شعرا قرار گرفته که هر یک برای خود دلیل داشته‌اند در دوره‌های مختلف ادبیات فارسی، همراه با تغییرات مذهبی که در مردم بوجود آمده، وضعیت شعر نیز با همان تغییرات عوض شده و این تغییرات بطور مستقیم در شعر تأثیر گذاشته است.

چنانکه می‌بینیم در عصرهای اولیه پس از اسلام پایبندی به دین و قواعد شرعی کمتر است و هرچه جلوتر می‌آییم به تفید بیشتری برمی‌خوریم به همین ترتیب نگاه شعرا به رمضان دچار تغییرات محسوسی است . تقریباً تمام شعرا در شعر خود از رمضان و تبعات آن گرچه در بیتی باشد یادی کرده‌اند.

جمعه 6/5/1391 - 19:34 - 0 تشکر 482240

رودابه حمزه‌ای
یاس چكیده‌ست میان حیاط
پر شده از زمزمه‌ها گوش شب
خواب نشسته‌ست لب پنجره
ماه خزیده‌ست در آغوش شب
پهن شده سفره ما باز هم
پر زده چشمان من از شهر خواب
نان و غذا چیده شده توی ظرف
آن طرفش عاطفه و ظرف آب
سفره ما بوی خدا می‌دهد
بوی گل باغچه و جانماز
چادر آبی به سر مادرم
پر شده از زمزمه‌های نماز
باز پدر غرق دعای سحر
غنچه تسبیح گرفته به دست
وقت شكوفایی این باغچه‌ست

شنبه 7/5/1391 - 1:13 - 0 تشکر 482462



رمضان آمد و شد کار صراحی از دست




بدرستی که دل نازک ساغر بشکست






من که جز باده نمی‌بود بدستم نفسی




دست گیرید که هست این نفسم باد بدست






آنکه بی مجلس مستان ننشستی یکدم




این زمان آمد و در مجلس تذکیر نشست






ماه نو چون ز لب بام بدیدم گفتم




ایدل از چنبر این ماه کجا خواهی جست






در قدح دل نتوان بست مگر صبحدمی




که تو گوئی رمضان بار سفر خواهد بست






خون ساغر بچنین روز نمی‌شاید ریخت




رک بربط بچنین وقت نمی‌باید خست






ماه روزه ست و مرا شربت هجران روزی




روز توبه‌ست و ترا نرگس جادو سرمست






هیچکس نیست که با شحنه بگوید که چرا




کند ابروی تو سرداری مستان پیوست






وقت افطار بجز خون جگر خواجو را




تو مپندار که در مشربه جلابی هست


خواجوی کرمانی



نصرالدین کریمی(مُبین)
شنبه 7/5/1391 - 1:15 - 0 تشکر 482463



سحر بگوش صبوحی کشان باده‌پرست




خروش بلبله خوشتر زبانک بلبل مست






مرا اگر نبود کام جان وعمر دراز




چه باک چون لب جانبخش و زلف جانان هست






اگر روم بدود اشک و دامنم گیرد




که از کمند محبت کجا توانی جست






امام ما مگر از نرگس تو رخصت یافت




چنین که مست بمحراب می‌رود پیوست






ز بسکه در رمضان سخت گفت عالم شهر




چو آبگینه دل نازک قدح بشکست






چگونه از رجام شراب برخیزد




کسی که در صف رندان دردنوش نشست






بمحشرم ز لحد بی خبر برانگیزند




بدین صفت که شدم بیخود از شراب الست






عجب نباشد اگر آب رخ بباد رود




مرا که باد بدستست و دل برفت از دست






کنون ورع نتوان بست صورت از خواجو




که باز بر سر پیمانه رفت و پیمان بست


خواجوی کرمانی



نصرالدین کریمی(مُبین)
شنبه 7/5/1391 - 1:19 - 0 تشکر 482469




گر نه زلفش پی شبیخون است




پس چرا حال دل دگرگون است






درد شیرین دوای فرهاد است




غم لیلی نشاط مجنون است






صبر در چنگ شوق مغلوب است




عقل در کار عشق مفتون است






چون ننالم که تیغ بر فرق است




چون نگریم که بخت وارون است






خون من ریخت قاتلی که به حشر




کشته‌اش از حساب بیرون است






قسمت من ز کارخانهٔ عشق




داغ و دردی که از حد افزون است






می حرام است خاصه در رمضان




جز بر آن لعل لب که میگون است






گر ز دست تو گریه سر نکنم




چه کنم با دلی که پر خون است






تا فروغی غزل‌سرای تو شد




صاحب صد هزار مصمون است





فروغی بسطامی

نصرالدین کریمی(مُبین)
شنبه 7/5/1391 - 1:22 - 0 تشکر 482470



ذرهٔ درد بر آن مایهٔ درمان بردن




به ز کوه حسناتست بمیزان بردن






ایستادن نفسی نزد مسیحا نفسی




به ز صد ساله نمازست بپایان بردن






یک طوافی بسر کوی ولی اللّهی




به ز صد حج قبولست بدیوان بردن






تا توانی اگر از غم دگران برهانی




به ز صد ناقه حمراء بقربان بردن






بردن غم ز دل خسته دلی در میزان




به ز صوم رمضانست بشعبان بردن






یکجو از دوش مدین دینی اگر برداری




به ز صد خرمن طاعات بدیان بردن






به ز آزادی صد بندهٔ فرمان بردار




حاجت مؤمن محتاج باحسان بردن






دست افتاده بگیری ز زمین برخیزد




به ز شبخیزی و شاباش ز یاران بردن






نفس خود را شکنی تا که اسیر تو شود




به زاشکستن کفار و اسیران بردن






خواهی ار جان بسلامت ببری تن در ره




خدمتش را ندهی تن نتوان جان بردن






سر تسلیم بنه هرچه بگوید بشنو




از خداوند اشارت ز تو فرمان بردن






دل بدست آر ز صاحبدل و جان از جانبخش




گل و تن را نتوان فیض بجانان بردن


فیض کاشانی



نصرالدین کریمی(مُبین)
شنبه 7/5/1391 - 1:26 - 0 تشکر 482472




ای خدایی که بجز تو ملک‌العرش ندانم




بجز از نام تو نامی نه برآید به زبانم






بجز از دین و صنعت نبود عادت چشمم




بجز از گفتن حمدت نبود ورد زبانم






عارفا فخر به من کن که خداوند جهانم




ملک عالمم و عالم اسرار نهانم






غیب من دانم و پس غیب نداند بجز از من




منم آن عالم اسرار که هر غیب بدانم






پاک و بی‌عیبم و بینندهٔ عیب همه خلقان




در گذارنده و پوشندهٔ عیب همگانم






همه من بینم و بیننده نئی دیده دو چشمم




همه من گویم و گوینده نئی کام زبانم






شنوای سخنان همه خلقم به حقیقت




شنوایان جهان را سخنان میشنوانم






حی و قیومم و آن دم که کس از خلق نماند




من یکی معتمد و واحد و قیوم بمانم






ملک طبعم و سیاره و نه سیارهٔ طبعم




نه چو طبعم متوطن نه چو سیاره روانم






نه بخوابم نه به بحرم نه کنار و نه میانه




نه بخندم نه بگریم نه چنین و نه چنانم






نه ز نورم نه ز ظلمت نه ز جوهر نه ز عنصر




نه ز تحتم نه ز فوقم ملک کان و مکانم






هر چه در خاطرات آید که من آنم نه من آنم




هر چه در فهم تو گنجد که چنینم نه چنانم






هر چه در فهم تو گنجد همه مخلوق بود آن




به حقیقت تو بدان بنده که من خالق آنم






هر شب و روز به لطف و کرم وجود و جلالم




سیصد و شصت نظر سوی دلت می‌کند آنم






گر از آن خسته دلت یک نظر فیض بگیرم




زود باشد که شوی کشتهٔ تیغ خذلانم






شیم از روی حقیقت نه از شیء مجازی




آفرینندهٔ اشیاء و خداوند جهانم






من فرستادهٔ توراتم و انجیل و زبورم




من فرستادهٔ فرقانم و ماه رمضانم






صفت خویش بگفتم که منم خالق بی‌چون




نه کس از من نه من از کس نه ازینم نه از آنم






منم که بار خدایی که دل متقیان را




هر زمانی به دلال صمدی نور چشانم






کفر صد ساله ببخشم به یک اقرار زبانی




جرم صد ساله به یک عذر گنه در گذرانم






بعد مردن برمت زیر لحد با دل پر خون




خوش بخوابانم و راحت به روانت برسانم






آن دم از خاک برانگیزم در روز قیامت




در چنان انجمنی پرده ز رازت ندرانم






بگذرانم ز صراط و برهانم ز عذابت




در بهشت آرم و بر خوان نعیمت بنشانم






شربت شوق دهم تا تو شوی مست تجلی




پرده بردارم و آن گه به خودت می‌نگرانم






ذره ذره حسنات از تو ز لطفم بپذیرم




کوه کوه از تو معاصی به کرم در گذرانم






هر عطایی که بکردم به تو ای بندهٔ من من




خوش نشین بنده که من دادهٔ خود را نستانم






هر که گوید که خدا را به قیامت بتوان دید




او نبیند به حقیقت نه از آن گمشدگانم






بار الاها تو بر آری همه امید سنایی




که مسلمانم و یارب نه از آن بی‌خبرانم


سنایی



نصرالدین کریمی(مُبین)
شنبه 7/5/1391 - 1:28 - 0 تشکر 482473

ای دل غافل مباش خفته درین مرحله




طبل قیامت زدند خیز که شد غافله






روز جوانی گذشت موی سیه شد سپید




پیک اجل در رسید ساخته کن راحله






آنکه ترا زاد مرد و آنکه ز تو زاد رفت




نیست ازین جز خیال نیست از آن جز خله






خیزو درین گورها در نگر و پند گیر




ریخته بین زیر خاک ساعد و ساق و کله






آنکه سر زلف داشت سلسله بر گرد رو




سلسلهٔ آتشین دارد از آن سلسله






تکیه مکن بر بقا زان که در آرد به خاک




صولت شیر عرین پیکر اسب گله






زود کند او خراب این فلک کوژ را




هم زحل و مشتری هم اسد و سنبله






این همه آهنگ تو سوی سماع و سرود




وینهمه میلت مدام سوی می و ولوله






خانه خریدی و ملک باغ نهادی اساس




ملک به مال ربا خانه به سود غله






فرش تو در زیر پا اطلس و شعر و نسیج




بیوهٔ همسایه را دست شده آبله






او همه شب گرسنه تو ز خورشهای خوب




کرده شکم چارسو چون شکمه حامله






سعی کنی وقت بیع تا چنه‌ای چون بری




باز ندانی ز شرع صومعه از مزبله






دزد به شمشیر تیز گر بزند کاروان




بر در دکان زند خواجه به زخم پله






در همه عمر ار شبی قصد به مسجد کنی




گر چه به روی و ریا بر کنی از مشعله






در رمضان و رجب مال یتیمان خوری




روزه به مال یتیم مار بود در سله






مال یتیمان خوری پس چله داری کنی




راه مزن بر یتیم دست بدار از چله






صوفی صافی شوی بر در میر و وزیر




صوف کنی جامه را تا ببری زان زله






گر بخوری شکر کن ور نخوری صبر کن




پس مکن از کردگار از پی روزی گله






چند شوی ای پسر از پی این لقمه چند




همچو خران زیر بار همچو سگان مشغله






دامن توحید گیر پند سنایی شنو




تا که بیابی به حشر ز آتش دوزخ یله


سنایی



نصرالدین کریمی(مُبین)
شنبه 7/5/1391 - 1:29 - 0 تشکر 482474



رمضان آمد و روان بگذشت




بود ماهی به یک زمان بگذشت






گوئیا عمر بود زود برفت




تا که گفتم چنین چنان بگذشت






شب قدری به عارفان بنمود




این معانی از آن بیان بگذشت






هر که با ما نشست در دریا




نام را ماند و از نشان بگذشت






میل دنیا و آخرت نکند




هر که بر کوی عاشقان بگذشت






زود بیدار شو در آ در راه




تو بخوابی و کاروان بگذشت






در طریقی که نیست پایانش




نعمت الله از این و آن بگذشت


شاه نعمت الله ولی



نصرالدین کریمی(مُبین)
شنبه 7/5/1391 - 10:11 - 0 تشکر 482897

مبارک باد آمد ماه روزه 

رهت‏ خوش باد، ای همراه روزه


شدم بر بام تا مه را ببینم


که بودم من به جان دلخواه روزه


نظر کردم کلاه از سر بیفتاد


سرم را مست کرد آن شاه روزه


مسلمانان، سرم مست است از آن روز


زهی اقبال و بخت و جاه روزه


بجز این ماه، ماهی هست پنهان


نهان چون ترک در خرگاه روزه


بدان مه ره برد آن کس که آید


درین مه خوش به خرمنگان روزه


رخ چون اطلسش گر زرد گردد


بپوشد خلعت از دیباه روزه


دعاها اندرین مه مستجاب است


فلکها را بدرد آه روزه


چو یوسف ملک مصر عشق گیرد


کسی کو صبر کرد در چاه روزه


سحوری کم زن ای نطق و خمش آن


ز روزه خود شوند آگاه روزه


(کلیات شمس، جزء و پنجم، ص 137)

شنبه 7/5/1391 - 10:11 - 0 تشکر 482900

باز رهان خلق را از سر و از سر کشی


ای که درون دلی چند ز دل، درکشی...


نفس شکمخوار را روزه مریم دهی


تا سوی بهرام عشق مرکب لاغر کشی


(کلیات شمس جزو ششم ص 241)

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.