• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 6684)
شنبه 10/10/1390 - 20:54 -0 تشکر 410117
گفتگو با خدا

معــبود

ای خدای ای خــــالــق کون مکان

ای تـویی دانـای پیــــــدا و نهــــان

 ای منــــزه صـــاحب بخشـش تویی

پـاسخ هـر حـاجت و پـرسـش تویی 

غیـر تـو هـرگـز خدایی ای کـــریم

نیست معـــبودی به جز تو ای رحیم 

ایمـــنی بخش دل حیـــــــــران مـا

صــــاحب ایـن روح سـرگـردان ما 

خــــالــق نـور و ز آن بـرتــر تـویی

بـر تمــــام کائنــات ســـرور تـوبی

 آنچه بـاشــــد در زمین و آســــمان

می­کنــــد تســــبیح تـو بـا هـر زبان 

دافع رنج و غمــــــی نـامت دواست   

      ای­فرح­بخش ای­جمیل­ذکرت­شفاست

 ایکـه اکنــون حجتت در پـرده است

خوان لطفت هـر طرف گسـترده است 

آتش ســوزان گلســـتان از تـو شــد

عالم امکان نمــــایـان از تـو شـــــد 

آب دریـا بهـــر موســـایت شـکافت

کس بـه کنـــه لایـزالت ره نیـــافت

 ای خـدای کعــبه ای پـروردگـــــار

ای مهیــــــمن ای نعیــــــم پـایـدار ای

پنــــاه بی پنـــــاهـان ای شکیب

کس نبـــــاشـد از عطایت بی نصیب

 ای خجســـته ای امیــــد بی کســان

از حـریم فضـــل خـود مـا را مــران

 مقتــــــدر ای خـالـق هفت آســمان

مـا را از نـار جهنــــــــــم وارهـــان
بهروز -رها

پنج شنبه 8/4/1391 - 12:34 - 0 تشکر 466925

الهی تو بخشنده ترین و زیباترینی ، گوهر اشک میخری


دل شکسته میخواهی ، و عمل بی ریا میپذیری .


ما را از گناه سبکبار کن ، و دیدگانمان را اشکبار و قلبمان را به عشق خودت گرفتار . . .

               من می روم  وایا در پی من یادی از درها خواهد گذشت 
جمعه 9/4/1391 - 23:33 - 0 تشکر 467432

سوی پروردگار


اذان گو ای مؤذن بیقرارم


شده وقت قرارم با نگارم


ربوده طاقتم، ابرو کمانش


به سینه آتشی دیرینه دارم


بر آور بانگ تکبیر ای مؤذن


سر آور درد و داغ انتظارم


نمیدانم چرا گاهی نباشد


مجال گفتگو با کردگارم


ندارد میل دل بر گفتگویش


ز بس بیهوده گویی گشته کارم


پی دنیا دمادم در تلاطم


برای او ولی وقتی ندارم


گناهانم شده سنگین خدایا


سیه رویم نموده، کرده خوارم


ربا کرده دلم را سخت سنگین


گره محکم شده در کار و بارم


ریا آتش زده بر کار خیرم


دگر چیزی ندارم بر شمارم


دروغ و هرزه گوییهای باطل


بدیها کم نموده این عیارم


به مردم کن توجه تا مداوم


کند بر تو نظر آمرزگارم


ز ناپاکی جدا کن دل «مبینا»


سپس رو کن سوی پروردگارم



وزن شعر:مفاعیلن مفاعیلن فعولن


نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران

نصرالدین کریمی(مُبین)
شنبه 10/4/1391 - 19:52 - 0 تشکر 467643

الو سلام منزل خداست؟
این منم همان مزاحمی که آشناست

هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است
ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست

شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است
به ما که می رسد ، حساب بنده هایتان جداست؟

الو الو الو.... دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد
خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟

چرا صدایتان نمی رسد کمی بلند تر صدای من چطور؟
خوب و صاف و واضح و رساست؟

اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم
شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست

دل مرا بخوان به سوی خود تا که سبک شوم
پناهگاه این دل شکسته خانه ی شماست

مگر خودت نگفته ایی صدا بزن مرا...الو...
منم دوباره بنده ات همان کسی که بی وفاست

الو الو الو..... ، مرا ببخش ، باز هم مزاحمت شدم
دوباره زنگ می زنم ، دوباره ، تا خدا خداست
دوباره ...... تا خدا خداست

گدای فاطمه(س)

شنبه 10/4/1391 - 23:43 - 0 تشکر 467717

 با سلام این شعر در این انجمن برای بار دوم منتشر می گردد ولی با توجه به موضوع این مبحث درج آن خالی از لطف نیست
چرا نمی توانیم با خدای خود ارتباط برقرار کنیم؟
چرا او اینقدر به ما نزدیک و ما از او بسیار دوریم؟

سوی پروردگار


اذان گو ای مؤذن بیقرارم
شده وقت قرارم با نگارم


ربوده طاقتم، ابرو کمانش


به سینه آتشی دیرینه دارم

بر آور بانگ تکبیر ای مؤذن


سر آور درد و داغ انتظارم

نمیدانم چرا گاهی نباشد


مجال گفتگو با کردگارم

ندارد میل دل بر گفتگویش


ز بس بیهوده گویی گشته کارم

پی دنیا دمادم در تلاطم


برای او ولی وقتی ندارم

گناهانم شده سنگین خدایا


سیه رویم نموده، کرده خوارم

ربا کرده دلم را سخت سنگین


گره محکم شده در کار و بارم

ریا آتش زده بر کار خیرم


دگر چیزی ندارم بر شمارم

دروغ و هرزه گوییهای باطل


بدیها کم نموده این عیارم
به مردم کن توجه تا مداوم

کند بر تو نظر آمرزگارم

ز ناپاکی جدا کن دل «مبینا»

سپس رو کن سوی پروردگارم



وزن شعر:مفاعیلن مفاعیلن فعولن

نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران

نصرالدین کریمی(مُبین)
سه شنبه 13/4/1391 - 14:55 - 0 تشکر 468492

علی هانتر عزیز درد دل صادقانه و زیبایی بود، منتظر بعدیاشیم

جناب مبین، ممنون از شعر زیباتون و ممنون که هرچیزیو دقیقا تو مبحث مربوطه ش میذارین.

موفق و سرزنده باشین

یا علی

چهارشنبه 14/4/1391 - 0:11 - 0 تشکر 468605

عشق بی پایان

خدایا من کجا هستم در این مرداب تنهایی
رهم را بر رهت واکن که تو حلال غم هایی

خدایا من به آرامش ز نام تو رسم هر روز
دلم عشق تو را دارد به پادت می تپد جانسوز

خدایا کن نظر برمن بر این احوال غمناکم
چه می شد گر بباری تو به قلب سرد و نمناکم

خدایا من تو را دارم به عشق تو گرفتارم
نران من را ز درگاهت که پایان می رسد کارم

خدایا گر قفس باشم ز بهر تو خیالی نیست
به نامت هم قسم با تو همان جا،جای آزادیست

خدایا من همان آنم به پایت می دهم جانم
نباشد جان من قابل که این را هم خودم دانم

خدایا من ز بهر تو ز هستی هم گذر کردم
جنون از عشق تو بودم ز مستی هم گذر کردم

خدایا عشق مجنون ها به پای عشق من هیچ است
که عشقم در عمل باشد که در بین سخن هیچ است

خدایا من چو پروانه اسیر شعله ات گشتم
که من تا آخرین لحظه به دنبال تو می گشتم

خدایا من به عشق تو روم تا ناکجاآباد
که در آن جا ز عشق تو شوم از این جهان آزاد

شعر: عطیه زالی

کوله بارت را ببند

شاید ابن چند سحر فرصت آخر باشد

که به مقصد برسیم

بشناسیم خدا را

و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم...

جمعه 16/4/1391 - 23:7 - 0 تشکر 469182

atiyeh74 گفته است :
[quote=atiyeh74;689785;468605]عشق بی پایان

خدایا من کجا هستم در این مرداب تنهایی
رهم را بر رهت واکن که تو حلال غم هایی

خدایا من به آرامش ز نام تو رسم هر روز
دلم عشق تو را دارد به پادت می تپد جانسوز

خدایا کن نظر برمن بر این احوال غمناکم
چه می شد گر بباری تو به قلب سرد و نمناکم

خدایا من تو را دارم به عشق تو گرفتارم
نران من را ز درگاهت که پایان می رسد کارم

خدایا گر قفس باشم ز بهر تو خیالی نیست
به نامت هم قسم با تو همان جا،جای آزادیست

خدایا من همان آنم به پایت می دهم جانم
نباشد جان من قابل که این را هم خودم دانم

خدایا من ز بهر تو ز هستی هم گذر کردم
جنون از عشق تو بودم ز مستی هم گذر کردم

خدایا عشق مجنون ها به پای عشق من هیچ است
که عشقم در عمل باشد که در بین سخن هیچ است

خدایا من چو پروانه اسیر شعله ات گشتم
که من تا آخرین لحظه به دنبال تو می گشتم

خدایا من به عشق تو روم تا ناکجاآباد
که در آن جا ز عشق تو شوم از این جهان آزاد

شعر: عطیه زالی


ممنونم عزیز
بسیار زیبا و جذاب بود
درود فراوان بر شما

شنبه 17/4/1391 - 20:56 - 0 تشکر 469524

behroozraha گفته است :


ممنونم عزیز
بسیار زیبا و جذاب بود
درود فراوان بر شما
atiyeh74 گفته است :
[quote=behroozraha;558041;469182][quote=atiyeh74;689785;468605]عشق بی پایان

خدایا من کجا هستم در این مرداب تنهایی
رهم را بر رهت واکن که تو حلال غم هایی

خدایا من به آرامش ز نام تو رسم هر روز
دلم عشق تو را دارد به پادت می تپد جانسوز

خدایا کن نظر برمن بر این احوال غمناکم
چه می شد گر بباری تو به قلب سرد و نمناکم

خدایا من تو را دارم به عشق تو گرفتارم
نران من را ز درگاهت که پایان می رسد کارم

خدایا گر قفس باشم ز بهر تو خیالی نیست
به نامت هم قسم با تو همان جا،جای آزادیست

خدایا من همان آنم به پایت می دهم جانم
نباشد جان من قابل که این را هم خودم دانم

خدایا من ز بهر تو ز هستی هم گذر کردم
جنون از عشق تو بودم ز مستی هم گذر کردم

خدایا عشق مجنون ها به پای عشق من هیچ است
که عشقم در عمل باشد که در بین سخن هیچ است

خدایا من چو پروانه اسیر شعله ات گشتم
که من تا آخرین لحظه به دنبال تو می گشتم

خدایا من به عشق تو روم تا ناکجاآباد
که در آن جا ز عشق تو شوم از این جهان آزاد

شعر: عطیه زالی


خیلی ممنون از لطفتون
بازم از شعرهام براتون میزارم

کوله بارت را ببند

شاید ابن چند سحر فرصت آخر باشد

که به مقصد برسیم

بشناسیم خدا را

و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم...

يکشنبه 18/4/1391 - 19:25 - 0 تشکر 470117

خدایا !
با پای شکسته فقط سوی تو میتوان آمد

هر چیز بشکند بی ارزش میشود ولی دل ،با شکسته شدن جایِ تو میشود
هر کس به ما پشت کند آغوش تو پذیرای ماست

خدایا!
مرا سربسته بپذیر که ااگر  رسوایی های درونم را بگشایی آدم و عالم از من بیزار خواهند شد
.

نصرالدین کریمی(مُبین)
يکشنبه 18/4/1391 - 20:41 - 0 تشکر 470166

atiyeh74 گفته است :
[quote=atiyeh74;689785;468605]عشق بی پایان

خدایا من کجا هستم در این مرداب تنهایی
رهم را بر رهت واکن که تو حلال غم هایی

خدایا من به آرامش ز نام تو رسم هر روز
دلم عشق تو را دارد به پادت می تپد جانسوز

خدایا کن نظر برمن بر این احوال غمناکم
چه می شد گر بباری تو به قلب سرد و نمناکم

خدایا من تو را دارم به عشق تو گرفتارم
نران من را ز درگاهت که پایان می رسد کارم

خدایا گر قفس باشم ز بهر تو خیالی نیست
به نامت هم قسم با تو همان جا،جای آزادیست

خدایا من همان آنم به پایت می دهم جانم
نباشد جان من قابل که این را هم خودم دانم

خدایا من ز بهر تو ز هستی هم گذر کردم
جنون از عشق تو بودم ز مستی هم گذر کردم

خدایا عشق مجنون ها به پای عشق من هیچ است
که عشقم در عمل باشد که در بین سخن هیچ است

خدایا من چو پروانه اسیر شعله ات گشتم
که من تا آخرین لحظه به دنبال تو می گشتم

خدایا من به عشق تو روم تا ناکجاآباد
که در آن جا ز عشق تو شوم از این جهان آزاد

شعر: عطیه زالی

سلام
اسم شاعرشو که خوندم گفتم بپرسم ببینم خودتونین، که یکی دو پست پائین تر جوابمو گرفتم
تبریک میگم خدمتتون، شعر فوق العاده دلنشین و خوش وزنیه
منتظر بعدیاشیم
یا علی

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.