حالا که شاهین آمده، گرم می شود این انجمن
سرما فراری می شود، از جمع تو و ما و من
دیگر نباشد سوت و کور،تبیان با این عرض و طول
جانی بگیرد انجمن، در کل سایت های وطن
شاهین که آمد این دلم، گرم حضورش می شود
با واژه ای از سوی او ، گویی رسد مشک ختن
شوقی بیاید با شتاب، در جمع بحث و گفتگو
از گل گرفتن بیش از این، دیگر نگوید تیچ من
صاحبدلم با اشتیاق، پاسخ دهد هر مبحثی
همچون نفس صبحدم،باشد همیشه اهل فن
یاس کبودم بی گمان، با ذوق بیشتر می رسد
هانیه زد شور افکند، بیشتر بیاید مدمن
دیگر نکا پنجاه و هفت، همچون همیشه در ره است
آقا ولایت مستمر، می گوید از دشت و دمن
خانم ثمره بیش از این، دستی بر آتش می برد
استاد ملک الشعرا، سازد غزل های خفن
مدیر موفق بیگمان، همچون گذشته پر تلاش
آخر،سید شصت وهشت،دستی کشد بر فرق من
سبحان دانا می رسد، دوباره مثل دهکده
یاس کبود، توکلی، مانند آن سرو چمن
کاکا، فرشته، بوتانیست، ترنم، سادات موسوی
مثل برگ ریزان در تلاش، تا سایت ما گردد لبن
هیون اچ و منصور و قاف، شاد اسما، جومانک و کاکا
سیمین دیوونه ،شادبی، پر جنب و جوش و صف شکن
سردار عشق، هیستوگرام،ساقی رضوان، آتیه
مثل ملیلا، راجعون، شیرین زبان و هم سخن
خانم دبیر داخلی، شاد و غزلخوان می شود
حالا دبیراجرایی، مسرور است از شعر من
گرمای یاران می رسد ، سرما به تاراج می رود
از انجمن ها بیگمان، آید بوی یاسمن
مدیر سیستم پایدار، نامش برایم افتخار
گوید که «بهروز رها»، شعرت چنان دُرٌ یمن
بهروز رها
سوژه بعدی حمایت