• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 5028
تعداد نظرات : 1664
زمان آخرین مطلب : 3991روز قبل
دانستنی های علمی
 
 
     
 

بیست و هفتم آذرماه روز وحدت حوزه و دانشگاه و روز شهادت آیت الله دکتر محمد مفتح

محمد مفتح در سال 1307 ه.ش در خانه‏ای سرشار از تقوا و فضیلت دیده به جهان   گشود .    از هفت‏سالگی به مدرسه پای گذاشت و تحصیل دروس ابتدایی را پی   گرفت. از همان کودکی گاه گاهی همراه پدر به مجالس وعظ و سخنرانی می‏رفت و در مواقعی   پس از اتمام سخنان گرم و دلپذیر پدر از بین جمعیت‏برمی‏خاست و با صدایی زیبا و نافذ   به ذکر مصیبت اهل بیت - علیهم‏السلام - می‏پرداخت .  وی در سال 1322 ه ش همدان را به قصد اقامت در شهر مقدس قم ترک نمود و در جوار   بارگاه مقدس حضرت فاطمه معصومه(س) در حجره‏ای محقر و نمناک و در نهایت قناعت، همچون   دیگر جویندگان دانش دینی در مدرسه دارالشفاء سکنی گزید و با جدیت و تلاش وافر به   کسب معارف پرداخت .

مفتح،بخشی از رسائل شیخ انصاری را نزد آیة‏الله مجاهد تبریزی و نیز قسمتی از اصول   دروس خارج را در محضر آیة‏الله العظمی بروجردی (ره) فراگرفت و در فلسفه و حکمت نزد   فیلسوف عالی‏قدر علامه طباطبائی (ره) تلمذ نمود. مدتی نیز در مکتب حضرت آیة‏الله   العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی و حضرت آیة‏الله العظمی مرعشی نجفی از پرتو فروغ   اندیشه این دو استوانه استوار فقه بهره‏مند گردید و بعداز آن تحصیلات دانشگاهی را   به موازات کسب دانش حوزه پی‏گرفت و به دریافت درجه دکترا در رشته الهیات و معارف   اسلامی نائل آمد و در فقه به چنان تبحری دست‏یافت عنوان اجتهاد را احراز نمود.

دکتر مفتح با همکاری آیة‏الله خامنه‏ای (مقام معظم رهبری) و شهیدبهشتی «کانون   اسلامی دانش‏آموزان و فرهنگیان‏» را در قم بنیان نهاد.

با وجود آن که دکترمفتح در سنگرهای گوناگون مشغول مبارزه با رژیم ستمگر پهلوی بود و   در شهرهای متعدد از طریق تبلیغ، وعظ و خطابه به هدایت مردم می‏پرداخت و در حوزه،   دانشگاه و دبیرستان به تدریس و تربیت‏شاگردان مشغول بود. نگاشته‏های ارزشمندی به   صورت ترجمه و تالیف از خود به یادگار گذاشته است.

دکتر مفتح از همان آغاز فعالیت های مبارزاتی، مسافرت های تبلیغی خود را به منبرهای   افشاگرانه و روشن‏گرانه تبدیل ساخته و این خطابه‏های پرشور و آتشین آن چنان اثر   وسیع و ژرفی در بیداری افکار و آگاهی اندیشه‏ها داشت که رعب و هراس رژیم شاه را   برانگیخت و به همین دلیل ادامه سخنانش از سوی ساواک در اکثر موارد قطع می‏شد و خودش   دست‏گیر می‏گردید و چون تعقیب های پی درپی و ممانعت‏ساواک، تاثیری در فعالیت های وی   نگذاشت، ساواک از سر درماندگی وی را از ورود به شهرستان‏های استان خوزستان - که از   مراکز مهم تبلیغی وی بود - منع نمود تلاش‏های موثر و مبارزات تبلیغی دکتر مفتح چنان   وحشتی در دستگاه جهنمی ساواک افکند که سبب گردید آن فرزانه والامقام به نواحی بد و   آب وهوای جنوب شرقی از جمله زاهدان تبعید گردد، پس از آن به چند شهر دیگر به حالت   تبعید فرستاده شد و در این نواحی تحت نظر بود و با این برنامه رابطه آن شهید دانشور   را با قم قطع نمودند و پس از به سرآمدن دوران تبعید در سال 1348 ه. ش وی را ناگزیر   ساختند که به تهران بیاید و چون این رفتار و محروم نمودن استاد از حوزه موجب پیدایش   نارضایتی در بین علاقه‏مندان شده بود، وی را به تدریس در دانشکده الهیات دانشگاه   تهران دعوت نمودند تا شاید به تصور نادرست‏خویش بتوانند آتش آن اعتراض‏ها را خاموش   کرده و نیز کوشش‏های تبلیغی و حرکت های سیاسی استاد مفتح را کم رنگ سازند .

در سال 1356 ش . شهید مفتح اعلام کرد نماز عید فطر را در زمینهای قیطریه خواهند  خواند که این حرکت با وجود برق سلاحها و ماشینهای مسلح ارتش شاهنشاهی با استقبال  جمعیت نمازگزار مواجه شد و شهید مفتح در خطبه های نماز به افشاگری علیه طاغوت و  استکبار و صهیونیست ها پرداخت و نام مبارک حضرت امام را در حضور هزاران نفر جمعیت  مسلمان بر زبان جاری ساخت و بر اطاعت از فرامنیش تاءکید کرد .

در صبح روز 27 آذر 1358 ش . در جلو دانشگاه  الهیات تهران مارقین انقلاب یعنی گروه منحرف فرقان آن متفکر وارسته را هدف چندین  گلوله قرار دادند . آنان بزرگ مردی را ترور کردند که اسلحه ای جز قلم و سخن نداشت و کسی را به شهادت  رساندند که کشتنش جز موج خشم آگین و نفرت و انزجار امت مسلمان نتیجه ای نداشت و اگر  بدن پاکش در خاک و خون طپید، فکرش بیشتر تجلی نمود و از برکت خونش تحرکی تازه در  اندیشه و باورهای امت اسلام به وجود آمد .

امام خمینی و رهبر عظیم الشانمان آیت الله خامنه ای در مورد شهید مفتح و روز وحدت حوزه و دانشگاه می فرمایند:

"یاد شهید عزیز مرحوم آیة‏الله مفتح، آن شمع پرسوز و گداز و روشنی‏بخش، آن روحانی پر   جد و جهد و صبور، آن مبلغ دانا و سخنور آن مبارز شجاع و خستگی‏ناپذیر و آن شخصیت   متواضع و محبوب گرامی‏باد، او که با خون خود ... هدف و راه خود را امضا کرد و صحت و   حقانیت این همه را به ثبت رسانید"   آیت الله خامنه ای

"روشنفکران متعهد و مسئول، بیایید تفرقه و تشتت را کنار بگذارید و به مردم فکر کنید   و برای نجات این قهرمانان شهید داده، خود را از شر «ایسم» و «ایست» شرق و غرب نجات   دهید . روی‏پای خود بایستید واز تکیه به اجانب بپرهیزید     " امام خمینی

معلم شهید(سالروز شهادت آیت‏اللّه‏ مفتح)
شماره صفحه در مجله: 136
پدیدآورنده:مریم حقی،

خلاصه:
 

کلمات کلیدی:
،

کودکی

در یک خانواده مذهبی در همدان به دنیا آمد. اسمش محمد بود. محمد، وقتی کوچک بود به همراه بابای خوب و مهربانش به جلسه‏های مذهبی می‏رفت و وقتی سخنرانی بابایش تمام می‏شد با صدای قشنگش شروع به مداحی می‏کرد ؛ یعنی در مورد امامان عزیز ما شعر می‏خواند. سال‏ها گذشت و او مردی بزرگ شده بود. به او آیت‏اللّه‏ مفتح می‏گفتند. او به مردم کشورش کمک می‏کرد. به همین خاطر دشمنان ایران، در روزی مثل امروز که بیست و هفتم آذر است او را به شهادت رساندند.

علاقه فراوان به امام

امام خمینی رحمه‏الله در طول زندگی پر برکت خود دوستان خیلی خوبی داشت که به کمک آنها توانست شاه ستمگر را از ایران بیرون کند. یکی از دوستان خوب و با وفای امام رحمه‏الله که از بهترین شاگردان امام است، شهید دکتر محمدمفتح است. او امام خمینی رحمه‏الله را خیلی دوست داشت، و بدون ترس از سربازان شاه، در سخنرانی‏ها و برنامه‏های دیگر، نام امام را می‏برد. او سعی می‏کرد از راه‏های مختلف، امام را کمک کند.

کمک به نیازمندان

شهید محمدمفتح آدم خیلی خوبی‏بود و همیشه به دیگران کمک می‏کرد. او وقتی که معلم بود به شاگردان فقیر کمک می‏کرد. او حتی وقتی در سال 1354 فهمید که نیروهای اسرائیلی به کشور لبنان حمله کرده‏اند، برای مردم مظلوم لبنان، کمک‏های زیادی جمع کرد و خودش هم همراه هدیه‏های مردم به آن کشور رفت، تا بیشتر بتواند به آنها کمک کند. او خدمت به مردم را هیچ وقت فراموش نمی‏کرد.

آخرین لحظه‏های زندگی

ساعت هشت و بیست دقیقه صبح روز سه شنبه 27 آذر بود. دکتر محمد مفتح به همراه دو تا از دوستانش از خانه به سمت دانشکده، حرکت کرد. آنها نمی‏دانستند که سه نفر با یک موتور سیکلت، آنها را تعقیب می‏کنند. ساعت نه صبح آنها به دانشکده رسیدند. وقتی از ماشین پیاده شدند، ناگهان تیراندازی به طرف آنها شروع شد. سه تیر به دست، شانه و پای دکتر مفتح خورد. دکتر مفتح که خون زیادی، از بدنش جاری شده بود، با عجله به بالکن جلو ساختمان دانشکده دوید. او می‏خواست وارد سالن بشود؛ اما یکی از دشمنان چند گلوله به سر او شلیک کرد که به شدت زخمی شد. سرانجام دکتر مفتح در ساعت 12 همان شب، در بیمارستان شهید شد. فردای آن روز پیکر پاک دکتر مفتح و دوستانش را به شهر قم بردند، تا در صحن حضرت معصومه علیهاالسلام به خاک بسپار

شنبه 23/9/1387 - 12:15
دعا و زیارت

 
   
   
شنبه 23/9/1387 - 8:34
شعر و قطعات ادبی

روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست   می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست
نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت   وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد   این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست
باده نوشی که در او روی و ریایی نبود   بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق   آن که او عالم سر است بدین حال گواست
فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم   وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست
چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم   باده از خون رزان است نه از خون شماست
این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود   ور بود نیز چه شد مردم بی‌عیب کجاست
شنبه 23/9/1387 - 7:7
خواستگاری و نامزدی

                         

                             زندگی با همه خوب و بدش میگذرد

                             تو از این رهگذر یکروزه                

                             در اجاق سردت

                             آتشی بر پا کن

                             تا مگر شعله ی رنگین حرارت خیزش

                             به دلت گرمی خاصی بدهد  

 

                          

پنج شنبه 21/9/1387 - 9:28
دعا و زیارت

 

داســـــــــــــــــــــــــــــــتانهای زیبا
سلام بر کفش های کهنه ات که مایه کرامت شیعه اند.

سلام بر عبای پر وصله ات که سبب شرافت شیعه اند.

سلام بر دست های پینه بسته ات که بوسه گاه ملائک مقرّب خداست......
سلام بر بازوان تنومند ت وقتی خیبر را از جای برکندی.


سلام بر تو وقتی که در حلقه کوچک دستان کودکی یتیم جای می گرفتی !
سلام بر دستان یداللّهی ات وقتی در خندق،" عمر بن عبدود" را به خاک افکندی و بر سینه او نشستی .

سلام بر تو وقتی برای دلخوشی طفلی بی سرپرست ،مرکب او شدی و او را بر دوش خود نشاندی !

سلام بر تو وقتی در "لیلة المبیت" در بستر محمد(ص) خوابیدی و به استقبال مرگ رفتی و مرگ از ابهت تو گریخت.

سلام بر تو وقتی ریسمان به گردن به مسجدت می بردند و تو برای رضای خدا خاموش بودی!
سلام بر تو وقتی از هیبت ذواالفقارت دشمنان دونت برهنه شدند تا در پناه سپر حیا یت حیاتشان محفوظ بماند.

سلام بر تو وقتی همسرت را پیش چشمانت سیلی زدند و ذوالفقارت برای حفظ دین محمد(ص) در غلاف بود !

سلام بر تو وقتی در مشرق دستان پیامبر خدا در غدیر بوسعت عالم طلوع کردی
سلام بر تو وقتی استخوان در گلو و خار در چشم یک ربع قرن آفتا ب خانه ات بودی !

سلام بر تو وقتی اوّلین گرویده به دین محمد (ص) بودی
سلام بر تو وقتی چهارمین خلیفه بعد از محمد(ص) شدی !

سلام بر تو وقتی چشم فتنه را در آوردی در حالیکه هیچ کس دیگری قادر بر آن نبود
سلام بر تو وقتی در کوچه های کوفه توشه نان و خرما بر دوش طعام درماندگان را شبانه قسمت می کردی !

سلام بر تو وقتی داماد رسول خدا شدی
سلام بر تو وقتی نگین انگشتری حضرت خاتم (ص) را شبانه در خاک تیره پوشاندی !

سلام بر تو وقتی که جهان اسلام در چمبره حکومت عدالت پرورت بود
سلام بر تو و قتی در دادگاه اسلامی کنار مرد مسیحی نشستی و قاضی رأی بر ضد ّ تو داد وتو بی هیچ مقاومتی به حکم او تن در دادی !

سلام بر تو وقتی خزانه دار اموال جهان اسلام بودی
سلام بر تو وقتی که آهن گداخته در دست برادر نیازمند ت عقیل گذاشتی تا بسوی بیت المال دراز نشود !

سلام بر تو وقتی که مشعل عدالت را بر افروختی
سلام بر تو وقتی شمع بیت المال را خاموش کردی !

سلام بر آه

سلا بر چاه

سلام بر نان جو

سلام بر نمک

سلام بر فدک........

یا مجمع الاضداد

سلام بر تو روزی که در کعبه، زاده شدی و روزی که در محراب، زندگی فانی را وداع گفتی و روزی که "قسیم النّار والجنة" خواهی بود.
داســـــــــــــــــــــــــــــــتانهای زیبا

از مکه نسیمی به سماوات وزیده است

از کعبه خمی می به خرابات رسیده است

مقصود دعا روح مناجات رسیده است

از عرش خدا عین عبارات رسیده است

جز دست علی کیست نگهدار ضعیفان؟
پنج شنبه 21/9/1387 - 9:24
دانستنی های علمی
غزّه در خون است!

غزّه در خون است
کودکان می میرند،
زنان قربانی،
غول وحشی صهیون شاد است، شاد از این خون آشامی،
او به چه می اندیشد، جز به خون ریزی،
و جهان ساکت!

دستهامان کوتاست،
دلهامان غمگین‌،
آن جوان تنهاست،
آن پیر بیمار است،
‌آن زن می‌گرید‌،
وآن طفل می‌میرد،

ای بردار هشیار!
ای عرب ای فارس!
ای مسلمان برخیز!
غزّه در خون است،
این صدا گویاست، طلب یاری‌ست،
و اندر آن گویا، صوت آشنایی‌ست،
ای خدا دنیا پر ز بیداد است!
غزّه در خون است، غزّه در خون است،
آب را بستند، کودکان تشنه، اعراب ساکت، حاکمان ساکت!
مسلمین بیدار، مسلمین هشیار، غزه در خون است!
صهیونیسم خوشحال!
بوش هم شاد است!
بچه ها نالان!
غزّه دار خون است! غزّه در خون است!

 

پنج شنبه 21/9/1387 - 9:16
خانواده
بعضی وقتادلم میخواد برم وفقط با خدا درد دل کنم.اما نمیدونم چه جوری .رسمی یاخودمونی.خیلی سخته که دلت خدا رو بخواد ولی خجالت بکشی که باهاش حرف بزنی.خیلی سخته که از همه چیزوهمه کس خسته باشی ورمق هیچی رو نداشته باشی ولی مجبور باشی بهشون لبخند بزنی تادنبالت حرف در نیارن وبگن دختره هجده سالش شده ولی بازم ادای بچه هارو در میاره وهیچی حالیش نمیشه.اما امان از دست این مردم که خبر ندارن توی دلت چه غوغایی هست خبر ندارن که داری اب میشی ولی به روت هم نمی اری.نمیدونن که دلت از همه شکسته. ازدوروبرات.از عزیزات .اخر که این دلت باد کرد اون وقت برای همه فاطیماوفاطیماهاعزیز میشن .اون وقت میفهمی که فاطیماها هم خیلی چیزها حالیشون میشه زمانی كه گلدان شكست:پدر گفت حیف بود/مادر گفت عمرش كوتاه بود/برادر گفت قشنگ بود/خواهر گفت مال من بود/ .اما زمانی كه قلب من شكست هیچكس حتی آخ هم نگفت

پنج شنبه 21/9/1387 - 9:10
دعا و زیارت

روز گاری بود که پسرکی کوزه به دست در میان کوچه های شلوغ شهر راه می رفت و از مردم در خواست میکرد تا ابی از کوزه ی او بنوشند وپولی به او بدهندتا از این راه بتواند زندگی کند.  

 روزی از روزها وقتی ته مانده اب کوزه را نوشیدبی اختیار ذکر یاحسین سر داد. اما او چنین فردی را نمی شناخت. این حسین که بود که پسرک بی اختیار نام او را ذکر کرد؟

از ان پس پسرک تصمیم گرفت بعد ازنوشیدن اب به جای گرفتن پول از مردم بخواهد تا انها نیز بگویند یاحسین. کسی نمیدانست حسین کیست ولی همه به خاطر پسرک اب می خوردند ویا حسین  میگفتند. 

روزی مردی کوزه را از پسرک گرفت وبا عجله ابی خورد. ولی در قبال درخواست پسرک برای ذکر کردن نام حسین کوزه را شکست.پسرک در حالی که ارام ارم اشک می ریخت تکه های کوزه ی شکسته را جمع میکرد. در این حال روی شانه های خودگرمای ارام بخشی را احساس کرد و در حالی که هق هق گریه- هایش هنوز ادامه داشت به بالای سر خود نگاه کرد و چهره ی مردی را دید که چون ماه می درخشید. ان مرد مهربان لبخندی به سرک زد و گفت :از اینکه نام فرزندم را بر زبانها روان کردی از تو سپاس گزارم.

فردای ان روز صدای شیون وزاری چهره ی شهر را اشفته کرده بود.همه در مورد شهادت مردی مهربان سخن می گفتند وپسرک در کوزه اش برای مردم شیر میداد و از انان می خواست تا بگویند یاعلی.                            

 

پنج شنبه 21/9/1387 - 9:5
دانستنی های علمی

                         ببخشید اینجوری مینویسم!

از : شهید گمنام فرزند روح الله
به : خدانکند ما باشیم!؟
موضوع : تشکر!

با عرض سلام

امیدوارم حالتان خوب و خوش باشد و در کمال آرامش و آسایش در کنار ناموستان به امور

دنیویتان بپردازید . من به عنوان نماینده ی تصادفی یک مشت آدم فراموش شده ، از شما

هیچ درخواستی ندارم وفقط به گفتن چند نکته بسنده میکنم :

۱. لطفا بعد از لگد کردن خون ما پای خود را شسته و سپس به ادامه ی کارتان بپردازید .

 

۲. در صورت بروز هرمشکلی در زندگیتان ما را دیوار کوتاه خود بدانید و هرچه بلد هستید و

نیستید را نثار ما کنید و از انتساب انها به کلماتی همچون ...و ... و ... و جدا خود داری کنید .

سر خم می سلامت شکند اگرسبویی ....

۳.اگر ما را به ورطه ی فراموشی سپرده اید عیبی نیست ، فقط گذشته ی خود و اجدادتان

را از یاد نبرید و ....

۴. الف : به برادران!

لطفا کمی از غیرت خود نسبت به ناموستان کاسته ورگ غیرتتان را با عمل لیزری بردارید .

چون دکتران امروزی وجود این رگ را برای تنفس در این روزگار، مضر میدانند ومانعی

 برای امروزی شدن، روشنفکرشدن و....

ب : به خواهران!

تا جایی که میتوانید خود را مشابه برادران و حتی در شرایطی بالا تر از آنها بدانید و این

دانسته را جار بزنید ونیز تا جایی که میتوانید در مصرف لباس و پارچه صرفه جویی کنید و

از آن طرف این صرفه جویی را با مصرف انواع بتونه های خارجی و داخلی جبران کنید . از

حیا و عفت و نجابت بپرهیزید که مانع اصلی شما در پیوستن به خانومهای غیر امّل و های

کلاس و امروزی و فرنگ رفته و آزاد است . در ضمن اصلا نگران گیر دادنهای پدران و

 برادران و همسرانتان نباشید ،چون در شرح وظایف برادران در قسمت قبلی آنها را از

 داشتن غیرت محروم کردیم .

۵.در صورت گم کردن راه به جای پای ما نگاه کرده و در خلاف جهت آن گام بردارید .

در پایان،ممنون که به عرایض بنده گوش کرده و آن را سر لوحه ی زندگیتان قرار دادید . من

از طرف تمامی دوستان به شما اطمینان خاطر میدهم تا با عمل کردن به این عرایض به

تمام خواسته های خود اعم از پاشیدن نمک روی زخم حضرت زهرا (س) ، یاد آوری فدک،

خندیدن به حادثه ی کربلا ، لگد مال کردن خون شهدا ،پشت کردن به تمام دغدغه های

نسل قبلتان و از همه مهمترپیوستن به باشگاه مدرنیسم وجوزدگی فرهنگی ،

خواهید رسید.

با تشکر
شهید گمنام فرزند روح الله

                      

پنج شنبه 21/9/1387 - 9:0
دعا و زیارت
                                          "نماز شب 11 رکعت..."   سرش می رفت نماز شبش نمی رفت.هر ساعتی برای قضای حاجت بر می خواستیم،در حال راز و نیاز و سوز و گداز بود.مثل ابر بهار ،با بچه ها صحبت کردیم .باید یه فکر چاره ای می افتادیم ،راستش حسودیمان می شد.ما نماز صبح را هم زورمان می آمد بخوانیم،اون وقت اون نافله به جا میاورد.تصمیممون رو عملی کردیم،در فرصتی که به خواب عمیقی رفته بود ،یک پای اون رو به جعبه ی مهمات که پر از ظرف قاشق و چنگال بود گره زدیم.

بنده ی خدا از همه جا بی خبر ،نیمه شب از جاش پا میشه که بره تجدید وضو کنه،تمام اون وسایل که به هیچ چیزی بند نبود،با اشاره ای فرو می ریزه رو دست وپا ش.تا به خودش بجنبه همه ما از سر و صدای وسایل سراسیمه از جامون بلند می شیم.و خودمون رو زدیم به بی خبری:"برادر نصفه شبی معلوم هست چیکار می کنی ؟" "دیگری":چرا مردم آزاری می کنی؟" آن یکی ":آخه این چه نمازیه که می خونی؟و خلاصه از این حرفا.بنده ی خدا.....

 وقت نماز شب از نیمه شب تا طلوع فجر است و افضل آن وقت سحر است یعنی ثلث آخر شب و هر چه به طلوع فجر نزدیك تر شود فضیلت آن بیشتر است . البته اگر كسی خوف داشته باشد كه موفق نشود می تواند زودتر از وقت هم نماز را بجا آورد و یا اینكه اگر موفق نشد ، قضای آن را بجا آورد كه از تقدیم هم بهتر است .
نماز شب مجموعا یازده ركعت است كه هشت ركعت آن به عنوان « نافله ی شب » و بصورت چهار نماز دو ركعتی (مانند نماز صبح) خوانده می شود و دو ركعت دیگر معمولی( مانند نماز صبح) به عنوان« نماز شفع » و یك ركعت هم به عنوان نماز وتر» خوانده می شود (حمد و سوره و قنوت بعد رکوع و دو سجده و بعد تشهد و سلام). از مستحبات نماز وتر این است كه قنوت آن را طولانی كند و هفتاد بار استغفار و سیصد بار العفو و به چهل مؤمن دعا كند (توجه دارید مستحب است اذکار قنوت و لازم نیست دقیقا کامل انجام شود). نماز های مستحبی را می توان نشسته و حتی در حال راه رفتن خواند . پس نباید نماز شب را سخت گرفت و هر مقدار كه مقدور انسان است باید شروع كند حتی برای آسانی فقط سه ركعت نماز شفع و وتر خوانده شود تا انجام آن با معنویت و لذت صورت پذیرد و این نماز با فضیلت كه توشه ی انسان برای آخرت است و بسیار سفارش شده ، ترك نشود .


پنج شنبه 21/9/1387 - 8:48
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته