• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 5028
تعداد نظرات : 1664
زمان آخرین مطلب : 3996روز قبل
دعا و زیارت
 
 
پدیدآورنده:،

خلاصه:
 

کلمات کلیدی:
،

 

وحید بهبهانی

ساده زیستی و زهد وحید بهبهانی به اندازه‏ای بود که لباس‏هایش کرباس و تابدار بود و غالبا آن‏ها را همسر مکرمه‏اش مهیا می‏کرد و می‏بافت و به پارچه‏های گران قیمت هیچ نظر نداشت. ایشان در مدت عمر خود هیچ‏گاه به جمع‏آوری زخارف دنیوی نپرداخت و کناره‏گیری از زراندوزان شیوه‏ی او بود و از معاشرت با آنان دامن کشیده بود و مصاحبت و نشست و برخاست با مستمندان را خوش می‏داشت... این مرد بزرگ عروسش‏را دید که جامه‏های عالی و فاخر پوشیده است. به پسرش اعتراض کرد که: چرا برای زنت این جور لباس می‏خری؟ پسر جواب داد: خداوند در قرآن مجید می‏فرماید: بگو چه کسی زینت‏ها و رزق‏ها و غذاهای پاکیزه را که خداوند برای بندگانش آفریده، حرام کرده است. حال ای پدر! لباس فاخر و زیبا را چه کسی حرام کرده است؟ ایشان گفت: نمی‏گویم که این‏ها حرام است، من روی حساب دیگری می‏گویم. من مرجع تقلید و پیشوای این مردم هستم... در جامعه طبقات زیادی هستند که مستضعف و فقیرند و نمی‏توانند این لباس‏ها را تهیه کنند و تنها کاری که از دست ما برمی‏آید، این است که با آنان همدردی کنیم... ما باید زاهدانه زندگی کنیم که زهد، همدردی با فقر است.

شمس‏الدین بهبهانی

در شرح حال شمس‏الدین‏بن جمال‏الدین بهبهانی که از شاگردان بزرگ وحید بهبهانی است، نوشته‏اند: زُهدش به اندازه‏ای بود که اگر تمام لباس‏هایش را می‏فروختند، به پنج ریال نمی‏خریدند و با این وصف شب و روز مشغول مطالعه‏ی کتب فقهی، اصولی، فلسفی و تفسیری بود و اغلب روزها گرسنه و از نظر معیشت در فشار بود. گاهی که گرسنگی بر وی فشار می‏آورد، سر خود را از روی کتاب بر می‏داشت و نظری به گنبد مطهر حضرت رضا علیه‏السلام می‏کرد و این آیه‏ی شریفه را می‏خواند: اَمَّنْ یُجیب الْمُضْطَرَّ... و بسیار اتفاق می‏افتاد که در همان لحظه پولی می‏رسید. شاگردش می‏گوید: آن جناب هم به من می‏فرمود: از آن وجه، غذایی مختصر که سدّ جوع کند، تهیه نما و بقیه‏اش را به مستمندان بده.

محقق اعرجی

سیدمحسن اعرجی معروف به مقدس کاظمی از شاگردان سیدصدرالدین قمی و وحید بهبهانی بود که بسیار زاهد و متقی و ساده زیست بود. این مرد بزرگ از کثرت زهد برای خود شمعدان تهیه نکرد و شمع را روی آجر یا کلوخ می‏گذاشت.

شیخ انصاری

شیخ انصاری آن مردی که مرجع کل فی الکل شیعه می‏شود، آن روزی که می‏میرد با آن ساعتی که به صورت یک طلبه‏ی فقیر دزفولی وارد نجف شده است، فرقی نکرده است.

وقتی که خانه‏ی او را نگاه می‏کنند، می‏بینند مثل فقیرترین مردم زندگی می‏کند. یک نفر به ایشان می‏گوید: آقا! خیلی هنر می‏کنید که این همه وجوه به دست شما می‏رسد و شما هیچ تصرفی در آن‏ها نمی‏کنید.

شیخ انصاری می‏گوید: چه هنری کرده‏ام؟ عرض می‏کند: چه هنری از این بالاتر؟!... اینجاست که می‏بینیم مرجعیت، یک ذره نمی‏تواند روح این مردبزرگ را تحت تسخیر و تأثیر خودش قرار دهد.

شیخ انصاری در کمال عُسرت و قناعت با بشاشت صورت روزگار را می‏گذراند و چون یگانه‏ی زمان گردید، باز به همان قناعت بود.. شیخ انصاری از خود هیچ ثروتی نداشت و همیشه به اَقَّل مایُقْنَعُ بِهِ زندگی می‏کرد و به سختی و عسرت می‏گذراند و می‏فرمود: من یک نفر فقیر هستم و باید مانند یک تن از فقرا زندگی کنم.

ملاهادی سبزواری

در دینداری و تقوا و زهد مرحوم حاج ملاهادی سبزواری حتی یک نفر هم تردید ندارد. او عالمی متقی و زاهد و نیک نفس بود که زندگی بسیار ساده‏ای داشت. در کتب تاریخی آمده است که: هنگامی‏که ناصرالدین شاه از تهران عازم مشهد بود، در سبزوار توقف نمود تا شیخ را ملاقات کند. او تنها به دیدن شیخ شتافت و دستور داد که کسی به همراهش نیاید. وقتی ناصرالدین شاه وارد خانه شد، هنگام ظهر بود و صاحب خانه بر سر سفره نشسته بود، پادشاه قاجار مشاهده کرد که غذای آن دانشمند، یک گرده نان و مقداری سرکه است. او کنار سفره نشست و نگاهی به اتاق کرد و دید که در آن اتاق جز یک قطعه نمد و این سفره چیز دیگری وجود ندارد. بنابراین گفت: آقا! من فکر می‏کردم که زندگی شما خوب است و اینک می‏بینم بر نمد می‏نشینید و نان و سرکه می‏خورید... در این سن که شما دارید نباید غذای شما نان و سرکه باشد و ایشان پاسخ داد: کسانی هستند که مستحق می‏باشند و من به آن‏ها کمک می‏کنم و به همین جهت به خود من بیش از نان و سرکه نمی‏رسد.

غذای آن عالم نان و سرکه بود یا نان و نمک و در فصل بهار که در سبزوار سبزی فراوان می‏باشد، چند شاخه سبزی هم به غذای خود می‏افزود. آری این چنین است زندگی یک عالم شیعه که در سراسر عمر درآمد خود را به مستحقین می‏داد و خود به نان و سرکه می‏ساخت.

آقا سید محمدباقر دُرچه‏ای

آیت‏اللّه‏ سیدحسن قوچانی نجفی که یکی از شاگردان عالم بزرگ آقا سیدمحمد باقر درچه‏ای ـ استاد آیت‏اللّه‏ بروجردی ـ و شاهد وضع زندگی او از نزدیک بوده است، درباره‏ی این مرد بزرگ می‏نویسد: او بسیار زحمت می‏کشید و شب و روز مشغول مطالعه و تفکر علمی بود. در مدرسه ساکن بود و در شهر منزل نداشت و زن و بچه‏اش در روستا بودند. او پنج‏شنبه و جمعه را به روستا می‏رفت و عصر جمعه نان و ماست یک هفته را به مدرسه می‏آورد و تا آخر هفته در مدرسه مانند سایر طلبه‏ها می‏گذراند. سیدمحمد باقر شب زنده‏دار و شوخ طبع بود و فقیرانه به سر می‏برد.

علامه طباطبایی

یکی از شاگردان علامه در رابطه با ایشان می‏گوید:

قیافه‏ی یک روحانی که تازه از روستا به شهر آمده در ذهن خود مجسم کنید با یک عمامه‏ی کرباسی سرمه‏ای رنگ. چنین شخصی مدعی ایجاد انقلابی در یک حوزه است. چه اندازه امکانات مادی در اختیار دارد؟ نشانه‏اش یک منزل دو اتاقی است که آن را در مقابل ماهی هشتاد تومان اجاره کرده است... خانه‏ای که حتی مرحوم علامه نمی‏توانست دوستانش را در آن جا پذیرایی کند چون از نظر امکانات بسیار محدود بود. اوایل آشنایی با استاد از رفتارشان خیلی تعجب می‏کردم. گاهی مجبور می‏شدم به خاطر جواب گرفتن برای سؤالی که برایم پیش می‏آمد، خدمت استاد در منزلشان شرفیاب شوم. ایشان در حالی که دو دست خود را بر دو طرف در گذاشته، سرشان را بیرون می‏آوردند و به سؤال من گوش می‏دادند و پاسخ می‏گفتند. گاه این سؤال برایم مطرح می‏شد که چرا استاد از من نمی‏خواهند که به داخل بروم. بعدها که آشنایی من با ایشان بیشتر شد و گاهی می‏توانسم به منزلشان بروم، متوجه موضوع شدم... علامه طباطبایی به مشکلات کار کاملاً آگاهی داشت و می‏دانست در راهی که در پیش گرفته است، چه ناهمواری‏ها و پیچ و خم‏هایی وجود دارد، اما او با اتکا به خدا و کمک او بر مشکلات فائق آمد.

سیدجمال الدین اسدآبادی

سیدجمال الدین به رسالت خویش آگاهی یافت و دانست که ادای این وظیفه چه مایه‏ی مجاهدت می‏طلبد و چه سختی‏ها دارد. از این رو تشکیل خانواده نداد و دل به مال و منال نباخت. او تنها و تنها برای افکار و آرمان‏های خویش زنگی می‏کرد. در سراسر روز به یک وعده غذا می‏ساخت. هر لحظه برای تبعید و گرفتاری‏های احتمالی دیگر آن آماده بود. قدرتمندانی که او را از این سوی به آن سوی تبعید می‏کردند، درواقع خودشان را به زحمت می‏افکندند نه او را. جامه‏های سید بر تنش بودو کتابهایش درسینه‏اش و افکارش در مغزش و دردهای بزرگ در دلش گویند: در ابتدای کار سید جامه‏دانی داشت ولی بعدها این مختصر اسباب سفر و زندگی را نیز هموار نداشت.

محدث قمی

آورده‏اند که: زندگی مرحوم حاج شیخ عباس قمی بسیار محدود و ساده بود. به طوری که از حد زندگی یک اهل علم عادی هم پایین‏تر بود. لباسش عبارت بود از یک قبای کرباس بسیار نظیف و معطر و تمیز. چند سال زمستان و تابستان را با آن قبای کرباس می‏گذرانید. هیچ گاه در فکر لباس و تجمل نبود. فرش خانه‏اش گلیم بود. از سهم امام استفاده نمی‏کرد و می‏گفت: من اهلیت ندارم از آن استفاده کنم و از نظر غذا هم با ملاحظه و محتاط بود... در اواخر عمرش شخصی از همدان آمد به نجف اشرف و ایشان را در خانه‏شان ملاقات کرد. در ضمن صحبت از وضع داخلی وی جویا شد. آن مرحوم هرچه بود، گفت، شخص همدانی در موقع رفتن مبلغی پول به ایشان داد ولی محدث قمی نپذیرفت و هر چه او اصرار کرد، قبول ننمود. پس از رفتن، فرزند بزرگش می‏گوید: ای پدر! چرا نپذیرفتی؟ جواب می‏دهد: گردنم نازک و بدنم ضعیف است، طاقت جواب خدا را در قیامت ندارم.

پنج شنبه 28/9/1387 - 12:1
دعا و زیارت

على در خانه گلین در مقابل كاخ سبز شام قد علم مى‏كند. على با سفره گرده نان و نمكش در برابر سفره‏هاى رنگین شام ارزش مى‏آفریند و على با دو جامه خشن و كفش وصله دارش كه آن قدر به آن وصله زد كه «خاصف النعل» لقب گرفت، در برابر لباس‏هاى رنگارنگ فاخر و تقلیدى از روم كه مقام‏هاى شام به آن مبتلا بودند ارزش پدیدار مى‏سازد. زندگى شخصى على(ع) سراسر فریاد علیه كاخ نشینان دنیا و ستم پیشگانى كه جز ارضاى غرایز خویش به چیز دیگر نمى‏اندیشند، مى‏باشد.

على(ع) همانند بردگان غذا مى‏خورد و مى‏نشست. وى دو جامع خرید، غلام خود را مخیر كرد بهترین آن دو را برگزیند. آجر و خشتى براى تهیه مسكن خویش روى هم ننهاد. به مردم نان گندم و گوشت مى‏خوراند و خود نان جو و نمك تناول مى‏نمود. لباس‏هاى خشن و ساده مى‏پوشید . (1)

در دوران پنج سال حكومت حتى یك وجب زمین براى خود اختصاص نداد: و لا حزت من ارضها شبرا (2) و این درحالى است كه حكومت‏داران در این فرصت‏ها قطایا و ذخایر فراوان به خود اختصاص مى‏دهند! على خود را در سطح مردم عمومى و بلكه ضعیف‏ترین مردم جامعه قرار مى‏داد: أقنع من نفسى بان یقال هذا امیر المؤمنین ولا أشاركهم فى مكاره الدهر او اكون اسوة لهم فى جشوبة العیش. «چگونه من راضى مى‏شوم كه به من بگویند امیرمؤمنان است و با مؤمنان و مردم شریك دشوارى‏هاى آنان نباشم و یا الگوى در تنگناهاى زندگى آنان نباشم!» ان امامكم قد اكتفى من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه. «امام و راهبر شما از دنیایش به دو جامه كهنه و دو گرده نان اكتفا نموده است».

این كه على در این سخن خود را امام و زندگى ساده خود را معرفى مى‏نماید، به خاطر این است كه رهبر و امام باید این گونه باشد. و امام براى الگوگیرى دیگران گوشزد مى‏نماید .

على انبان بدوش شبانه به در خانه یتیمان مراجعه مى‏نمود، زندگى آنان را تأمین نموده و با آنان هم سخن مى‏شد. كدام رهبرى در كجاى دنیا این ارزش‏ها را آفریده است ؟! این زندگى فردى است كه صرف نظر از این كه بیت‏المال مسلمانان در اختیار وى است از اموال شخصى خویش هزار بنده آزاد كرد و شكم‏هاى فروانى را سیر؛ و برهنگان فراوان را پوشاند .

پى‏نوشتها:

1)بحار، ج 41 ص 102 و 131 و 147 و 148 و .154

2)نهج البلاغه صبحى الصالح، نامه 45، ص .417

امام على الگوى زندگى ص 137

حبیب الله احمدى

پنج شنبه 28/9/1387 - 11:59
دعا و زیارت

رسول الله(ص) محور اتحاد

رهبران دینى به خصوص رسول الله(ص) و على(ع) بیشترین تلاش را در ایجاد وحدت و تشكل امت اسلامى داشتند. در زمان رسول الله(ص) حضرت با متشكل ساختن نیروهاى مسلمان موفق شد یك امت واحده و متحد و همسو بسازد. كه كمتر مى‏توان براى آن نمونه یافت. در عهد رسول الله (ص) در میان گروه‏ها و قومیت‏هاى مختلف مانند اوس خزرج و مهاجر و انصار همواره زمینه چالش‏هاى فروان پدید مى‏آمد و چه بسا عرصه‏هاى فتنه را پدیدار مى‏نمود. لیكن رسول الله (ص) با تلاش مدبرانه خویش فتنه‏ها را خاموش مى‏كرد و گرایش‏ها را با هم پیوند مى‏داد .

على(ع) و وحدت

اما زمان على(ع) را به هیچ وجه نمى‏توان با زمان رسول الله(ص) سنجید. اختلاف‏هاى درونى در زمان على(ع) به اوج خود رسیده است. آتش تكاثر فزون طلبى افراد از همه سو على را محاصره كرده است. آتش فتنه‏هاى درونى یكى پس از دیگرى شعله‏ور مى‏شود. فتنه‏هایى كه بنیان اسلام و اساس امت اسلامى را تهدید مى‏نماید. این تدبیر و تحمل على است كه اسلام و امت را از امواج خطرها عبور مى‏دهد و وحدت امت اسلامى را حفظ مى‏نماید و آرمان رسول الله(ص) را در جامعه تحقق مى‏بخشد.

پرخطرترین زمان براى محو نور اسلام و فورپاشى امت اسلامى بعد از رحلت رسول الله(ص) مى‏باشد . زیرا از یك سو زمان زیادى از دوران جاهلیت نگذشته و هنوز رسوبات فرهنگ جاهلى كاملا در ذهن‏ها زدوده نشده است و تعصب‏هاى جاهلى تشكل و حدت امت اسلامى را تهدید و بازگشت به دوران جاهلیت را نمایان مى‏سازد. از سوى دیگر فرصت طلبى و هواخواهى عده‏اى به توان این خطر افزدوه با این كه رسول الله(ص) به امر الهى مسیر رهبرى را مشخص نموده است عده‏اى با تمام توان به میدان آمده‏اند رهبرى را از این مسیر منحرف نموده‏اند. این عده را، در اثر مشتبه شدن موضوع هواخواهان فراوانى حمایت مى‏كنند. على كه شاخص‏ترین فرد شایسته‏ترین انسان در ابعاد گوناگون است ناگه خود را در میان انواع چالش‏ها تنها مى‏بیند در حالى كه میراث خود (رهبرى الهى) را به غارت رفته مشاهده مى‏نماید «ارى تراثى نهبا» (1) آن گونه تنهایى كه فقط اهل بیت او همراهند «فنظرت لیس معین الا اهل بیتى» (2) نگاه كردم تنها اهل بیت خویش را یاور یافتم) مظلومیت تا آن مقدار كه تهاجم بر هدم دردانه رسول الله(ص) فاطمه(س) روى آورده. و «تضافر امتك على هضمها» (3)

در چنین شرایط على تحمل و صبر پیشه مى‏كند حتى كوچكترین قدمى براى تصدى ولایت و رهبرى بر نمى‏دارد زیرا خطر اختلاف اساس امت نوپاى اسلامى را تهدید مى‏كند. على نه تنها قدم تنش زا بر نمى‏دارد بلكه تمام تلاش وى صرف تنش‏زدایى مى‏شود. على با تحمل تلخى و زهر به جان خویش و حدت و یك پارچگى مسلمانان را حفظ مى‏كند. تلخترین زهر را مى‏نوشد و سخت‏ترین شكنجه را تحمل مى‏كند: «صبرت و فى العین قذا و فى الحلق شجا.» على با این شرایط بر ظلمت‏ها و تاریكى‏ها و گمراهى صبر مى‏كند. «او اصبر على طخیة عمیاء» (4)

مردم تازه مسلمان نیاز به انسجام و همگرایى دارند «و الناس حدیثوا عهد الاسلام و الدین» (5) از هر اقدام چالش‏زا دست كشیدم تا مردم از دین بر نگردند، دین محمد از بین نرود. «فامسكت یدى حتى رأیت راجعة الناس قد رجعت عن الاسلام یدعون الى محق دین محمد.» از این خطر هراس داشتم كه اگر با حفظ وحدت به یارى اسلام و مسلمانان نشتابم رخنه‏اى ایجاد شود و مصیبتى پدید آید كه به مراتب خطرش افزون از روگرداندن از رهبرى من باشد «و خشیت ان لم انصر الاسلام و اهله ان ارى فیه ثلما او هدما تكون المصیبة به على اعظم من فوت ولا یتكم» (6) على كه حق رهبرى وى غصب شده است و به همین لحاظ ناهنجارى‏هاى فراوان را در جامعه مشاهده مى‏كند و انواع بى‏عدالتى‏ها را مى‏بیند. و به چشم مى‏بیند كه چگونه معیارها تغییر كرده و از مسیر حق جدا شده است و نابسامانى‏هاى نظام حاكم را مشاهده مى‏نماید. در عین حال از چنان سعه صدر برخوردار است با حفظ وحدت دین و امت را یارى مى‏رساند. در تصمیم‏گیرى‏ها و مشاوره مشاركت مى‏كند. خود را همراه و همراز خلفاء جلوه مى‏دهد. و حتى در نمازها جمعه و جماعات دیگران شركت مى‏كند. (7) زیرا اگر یارى نكند خطر ارتجاع و ارتداد جامعه را تهدید مى‏نماید.

با این كه بیشترین ستم را به على روا داشته‏اند! و حتى حرمت خانه و خانواده وى كه بیت وحى و اهل بیت رسالت مى‏باشند را شكسته‏اند و با این كه صاحب ذوالفقار است و از هیبت و شجاعت و نامش قهرمانان برخود مى‏لرزند لیكن براى حفظ ارزش‏هاى دینى و حرمت امت اسلامى دم برنمى‏آورد زیرا كه از دیدگاه على حفظ وحدت امت اسلامى بر همه چیز مقدم و حتى بر رهبرى الهى وى پیشى مى‏گیرد. این چنین على در رفتار و گفتار به وحدت جامعه مى‏كوشد و اینگونه است كه حریص‏ترین و علاقه‏مندترین فرد بر حراست از وحدت است. در پاسخ معاویه سیاسیت باز كه وى را متهم به ایجاد تفرقه مى‏نمود مى‏فرماید: كسى را پیدا نمى‏كنى كه از من حریص‏تر به اتحاد جامعه اسلامى باشد «و لیس رجل احرص و اعلم على جماعة امت محمد (ص) و الفتها منى. (8) على این گونه با گفتار و رفتار خویش همگراى ایجاد مى‏كند.

پى‏نوشتها:

1)نهج البلاغه، خطبه .3

2)همان خطبه 26 ص .68

3)همان خطبه 202 ص 320، ابن میثم جلد 2 ص .97

4)همان خطبه 3، ص .48

5)نهج البلاغه ابن ابى‏الحدید ج 1 ص .307

6)نهج البلاغه نامه 62 ص .451

7)وسائل الشیعة، ج 5، ص .45

8)نهج البلاغه، نامه 78 ص .466

امام على(ع) الگوى زندگى ص 114

حبیب الله احمدى

پنج شنبه 28/9/1387 - 11:58
دعا و زیارت

آیه مباهله
(فمن حاجك فیه من بعد ما جائك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم‏نبتهل فنجعل لعنه الله على الكاذبین)(آل عمران: 61).

«هركس با تو پس از آن كه آگاه شدى، به مجادله برخیزد، بگوبیایید تا بخوانیم فرزندان خود و فرزندان شما را، زنان خود وزنان شما را، و جانهاى خود و جانهاى شما را و لعنت‏خدا بر گروه‏دروغگو بفرستیم‏» .

مفسران مى‏نویسند: پیامبر اسلام(ص)به موازات مكاتبه با سران‏دول جهان، و مراكز مذهبى نامه‏اى به اسقف نجران «ابوحارثه‏»نوشت و طى آن نامه ساكنان «نجران‏» را به آئین اسلام دعوت نموداینك مضمون نامه آن حضرت:

«به نام خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب(این نامه‏اى است)ازمحمد پیامبر و رسول خدا به اسقف نجران خداى ابراهیم و اسحاق ویعقوب و احمد را ستایش مى‏كنم و شماها را از پرستش بندگان به‏پرستش خدا دعوت مى‏نمایم، شما را دعوت مى‏كنم كه از ولایت‏بندگان‏خدا خارج شوید و در ولایت‏خداوند وارد آئید، و اگر دعوت مرانپذیرفتید(لااقل)باید به حكومت اسلامى مالیات(جزیه)بپردازید(كه‏در برابر این مبلغ جزئى از جان و مال شما دفاع مى‏كند)و در غیراین صورت به شما اعلام خطر مى‏شود» .

و برخى از مصادر تاریخى شیعه اضافه مى‏كند: پیامبر آیه مربوط به اهل كتاب را كه در آن همگى به پرستش خداى یگانه دعوت‏شده‏اند، نیز نوشت.

نمایندگان پیامبر وارد نجران شده، نامه پیامبر را به‏«اسقف‏» دادند، وى نامه را با دقت هرچه تمامتر خوانده و براى‏تصمیم شورائى مركب از شخصیتهاى بارز مذهبى و غیر مذهبى تشكیل‏داد، یكى از افراد طرف مشورت «شرحبیل‏» بود كه به عقل و درایت‏و كاردانى معروفیت كامل داشت، وى در پاسخ اسقف چنین اظهارنمود، اطلاعات من در مسائل مذهبى بسیار ناچیز است، بنابراین من‏حق اظهار نظر ندارم و اگر در غیر این موضوع با من وارد شورمى‏شدید، من مى‏توانستم راه‏حلهائى در اختیار شما بگذارم.

ولى ناچارم مطلبى را تذكر دهم و آن این كه: ما كرارا ازپیشوایان مذهبى خود شنیده‏ایم: روزى منصب نبوت از نسل «اسحاق‏»به فرزندان «اسماعیل‏» انتقال خواهد یافت. و هیچ بعید نیست كه‏«محمد» كه از اولاد اسماعیل است، همان پیامبر موعود باشد.

شورى نظر داد كه گروهى به عنوان «هیئتى از نجران‏» به مدینه‏برود، تا از نزدیك با محمد(ص)تماس گرفته و دلائل نبوت او رابررسى كنند.

شصت تن از زبده‏ترین و داناترین مردم نجران انتخاب شدند و درراس آنان سه پیشواى مذهبى بود این سه تن عبارت بودند از:

1 - «ابوحارثه بن علقمه‏» كه اسقف اعظم نجران كه نماینده‏رسمى كلیساهاى روم در حجاز بود.

2 - «عبدالمسیح‏» رئیس هیئت و به عقل و تدبیر و كاردانى‏معروف بود.

3 - «ایهم‏» كه فرد كهنسال و شخصیت محترم ملت نجران به‏شمار مى‏رفت .

هیئت نجران، طرف عصر درحالى كه لباسهاى تجملى ابریشمى بر تن‏و انگشترهاى طلا بر دست و صلیبها بر گردن داشتند، وارد مسجد شده‏به پیامبر سلام كردند، ولى وضع زننده و نامناسب آنان آنهم درمسجد، پیامبر را سخت ناراحت نمود. احساس كردند كه از آنان‏ناراحت‏شده است، اما علت ناراحتى را ندانستند، فورا با عثمان‏بن عفان و عبدالرحمان بن عوف كه سابقه آشنائى با آنان داشتند،تماس گرفتند و جریان را به آنها گفتند آنان اظهار داشتند كه حل‏این گره به دست على بن ابى طالب(ع)است، آنان به امیرمومنان‏مراجعه كردند على(ع)در پاسخ آنها چنین گفت: شما باید لباسهاى‏خود را تغییر دهید، و با وضع ساده، بدون زر و زیور به حضورحضرت بیائید. در این صورت مورد احترام و تكریم قرار خواهیدگرفت‏» .

نمایندگان نجران با لباس ساده بدون انگشتر طلا، شرفیاب محضرپیامبر شده و سلام كردند، پیامبر با احترام خاص پاسخ سلام آنان‏را داد، و برخى از هدایائى را كه براى وى آورده بودند، پذیرفت.

نمایندگان پیش از آن كه وارد مذاكره شوند، اظهار كردند كه‏وقت نماز آنان رسیده است، پیامبر اجازه داد كه نمازهاى خود رادر مسجد مدینه درحالى كه رو به مشرق ایستاده بودند، بخوانند.

سیره‏نویس معروف «برهان الدین حلبى‏» مى‏نویسد: پیامبر به آنان گفت من شما را به آئین توحید و پرستش خداى یگانه، و تسلیم در برابر اوامر او دعوت مى‏كنم، سپس آیاتى چنداز قرآن براى آنان خواند.

آنان در پاسخ گفتند: اگر مقصود از اسلام ایمان به خداى یگانه‏است، ما قبلا به او ایمان آورده و به احكام وى عمل مى‏نمائیم.

پیامبر در پاسخ آنان گفت: اسلام علائمى دارد چگونه مى‏گوییدخداى یگانه را پرستش مى‏كنید درصورتى كه شماها صلیب را مى‏پرستیدو از خوردن گوشت‏خوك پرهیز نمى‏كنید و مسیح را فرزند خدامى‏دانید.

نمایندگان نجران گفتند: آرى او فرزند خداست زیرا مادر اومریم، بدون همسر  او را به دنیا آورد، ناچار باید اوفرزند خدا باشد در این موقع فرشته وحى بر پیامبر نازل شد و این‏آیه را آورد:

(ان مثل عیسى عند الله كمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له كن‏فیكون)(آل عمران: 59).

تولد عیسى از مادر  نزد خداهمچون آدم است كه او را از خاك آفرید و سپس به او فرمود: موجودباش او هم فورا موجود شد(بنابراین ولادت مسیح بدون پدر دلیل برالوهیت او نیست).

مسیحیان نجران در مقابل منطق وحى ناگزیر شدند راه مجادله درپیش گیرند و پیشنهاد مباهله داده‏اند، در آن موقع پیك الهى نازل‏شد پیامبر را نیز به مباهله مامور ساخت، طرفین به فیصله دادن‏مساله از طریق مباهله آماده شدند و قرار شد فردا همگى براى‏مباهله حاضر و آماده شوند.

وقت مباهله فرا رسید و قرار بود كه مباهله در نقطه خارج ازشهر مدینه در دامنه صحرا انجام گیرد پیامبر از میان مسلمانان وبستگان زیاد فقط چهار نفر را براى مباهله برگزید و این چهار تن‏جز على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام كسى دیگر نبود.

سران هیئت نمایندگى نجران با یكدیگر گفتگو مى‏كردند و مى‏گفتنداگر محمد با شكوه مادى به میدان مباهله وارد شود، اعتمادى به‏ادعاى او نیست، و اگر به وضع ساده همراه عزیزانش گام در صحراى‏مباهله بگذارد، عمل او گواه بر اعتماد او به نبوت خویش است تاآنجا كه عزیزان خود را به میدان مباهله آورده است، هنوز در این‏گفتگو بودند كه چهره‏هاى معصومى براى آنان آشكار گشت همگى باهم‏گفتند این مرد به دعوت خود اعتقاد راسخ دارد و گرنه یك فرددروغگو یا شاك عزیزان خود را در معرض بلاى آسمانى قرار نمى‏دهد ولذا با دیدن این وضع وارد شور شدند و از مباهله منصرف گشتندقرار شد هر سال مبلغى به عنوان جزیه(مالیات سرانه)بپردازند ودر برابر آن حكومت اسلامى از مال و جان آنان دفاع كنند.

عائشه مى‏گوید: روز مباهله پیامبر اسلام چهارتن همراهان خود رازیر چادر مشكى رنگى، وارد كرد و این آیه را تلاوت نمود: (انمایرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا)زمخشرى‏پس از بیان نكات آیه مباهله در پایان بحث مى‏نویسد: سرگذشت‏مباهله و مفاد این آیه بزرگترین گواه بر فضیلت اصحاب كساء است‏و سندى زنده بر حقانیت آئین اسلام مى‏باشد.

داستان مباهله بزرگترین سند فضیلت‏براى اهل پیامبر است زیراالفاظ و مفردات آیه حاكى است كه همراهان پیامبر در چه پایه‏اى‏از فضیلت قرار داشتند، زیرا پیامبر در این آیه، علاوه بر این كه‏حسن و حسین علیهما السلام را فرزندان خود، و فاطمه(س)را یگانه‏زن منتسب به خاندان خویش مى‏خواند، از شخص على(ع)به عنوان‏«انفسنا» تعبیر مى‏كند و آن شخصیت عظیم جهان انسانى را به‏منزله جان پیامبر مى‏داند، فضیلتى بالاتر از این كه یك شخص ازنظر معنویت و فضیلت‏به پایه‏اى برسد كه خداوند بزرگ او را به‏منزله جان و روح پیامبر بخواند.

آیا این آیه گواه برترى امیرمومنان بر تمام مسلمانان جهان نیست؟

از روایاتى كه از پیشوایان مذهبى ما وارد شده است، استفاده مى‏شود كه موضوع مباهله اختصاص به پیامبر نداشته و هر فردمسلمانى در مسائل مذهبى مى‏تواند با مخالفان خود به مباهله‏برخیزد و شیوه مباهله و دعاى آن در كتابهاى حدیث وارد شده براى‏اطلاع بیشتر به كتاب «نورالثقلین‏» مراجعه بفرمائید.

در رساله حضرت استاد علامه طباطبائى(ره)چنین مى‏خوانیم:

«مباهله یكى از معجزات باقى اسلام است و هر فرد با ایمانى به‏پیروى از نخستین پیشواى اسلام، مى‏تواند در راه اثبات حقیقتى ازحقائق اسلام با مخالفان خود به مباهله بپردازد و از خداوند جهان‏درخواست كند كه طرف مخالف، را كیفر بدهد و محكوم سازد  .

در اینجا تذكر چند نكته‏ لازم است:

گذشته بر این كه تمام مفسران و دانشمندان شیعه، موضوع مباهله‏را در كتابهاى خود آورده‏اند از میان علماء و دانشمندان اهل‏تسنن شصت نفر در كتابهاى خود پیرامون این سرگذشت‏سخنانى‏گفته‏اند و نكاتى یادآور شده‏اند كه برخى را یادآور مى‏شویم:

1 - مسلم بن حجاج در صحیح خود كه دومین صحیح از صحاح ششگانه‏است، مى‏نویسد:

«معاویه به سعد وقاص گفت: چرا على(ع)را سب نمى‏كنى؟ جواب‏داد: به خاطر سه خصلتى كه على(ع)داشت و من آرزو مى‏كنم كه یكى‏از آنها را دارا بودم. او پس از سخنانى مى‏گوید: هنگامى كه آیه‏مباهله نازل گردید پیامبر على(ع)و فاطمه و حسنین علیهم السلام‏را خواست وقتى همگى جمع شدند، پیامبر گفت: «اللهم هولاءاهلى‏» آنان اهل بیت من هستند  .

2 - حاكم نیشابورى در مستدرك خود مى‏گوید:

«اخبار متواتر از ابن عباس و غیره رسیده است كه پیامبر دست‏على و حسنین علیهم السلام را گرفت و فاطمه(س)را پشت‏سر قرار دادو رو به هیئت نمایندگى نجران كرد و گفت: «هولاء ابنائنا وانفسنا و نسائنا فهلموا انفسكم و ابنائكم و نسائكم ثم نبتهل‏فنجعل لعنه‏الله على الكاذبین‏» .

«اینان فرزندان ما و زنان و جانهاى ما هستند شما نیزبرخیزید همانند آنها را بیاورید تا مباهله كنیم و لعنت‏خدا رابر گروه دروغگویان بفرستیم‏»  .

3 - ثعلبى در تفسیر خود مى‏نویسد:

«هنگامى كه پیامبر وارد صحنه مباهله شد، حسین(ع)را درآغوش‏داشت و دست‏حسن(ع)را گرفته بود و دخت گرامى او فاطمه(س)پشت‏سرپیامبر و على(ع)نیز پشت‏سر فاطمه گام برمى‏داشتند در این موقع‏اسقف نجران گفت: «یا معشر النصارى انى لارى وجوها لو سالواالله ان یزیل جبلا من مكانه لازاله فلا تبتهلوا فتهلكوا» .

«همكیشان من، من چهره‏هاى معصومى را مشاهده مى‏كنم كه اگر ازخداوند بخواهند كه كوهى را از بیخ بكند، خدا دعاى آنان رامستجاب مى‏كند، هرگز مباهله نكنید زیرا نابود مى‏شوید».

4 - زمخشرى در كشاف پس از نقل جمله‏هایى كه از ثعلبى نقل‏كردیم، مى‏گوید:

«اسقف نجران افزود: به خدائى كه جان من در دست او است،نابودى اهل نجران نزدیك شده است. اگر مباهله كنید لباس انسانیت‏از بدن شما كنده مى‏شود و به صورت حیوانات مسخ شده در مى‏آئید وصحرا براى شما كانونى از آتش خداوند كه ریشه مسیحیان نجران رامى‏كند»  .

5 - ابن حجر از محدث معروف دارقطنى نقل مى‏كند كه امیرمومنان‏روز شوراى عمر، براى برترى خود بر اعضاء شورى با آیه مباهله‏احتجاج كرد و گفت: آیا در میان شما كسى هست كه پیوند خویشاوندى‏وى با پیامبر از من نزدیك‏تر باشد، او را جان و نفس خود وفرزندان او را فرزندان خود و زن او را زنان خود معرفى كند؟ همه‏اعضاء شورى به تصدیق على برخاسته و گفتند: نه هرگز جز تو كسى‏را به این خصوصیت‏سراغ نداریم .
پنج شنبه 28/9/1387 - 11:53
دانستنی های علمی

سال نوی میلادی رو هم به خوانندگان اروپاییمون تبریک میگم! امیدوارم سال خوبی داشته باشین!

مورخان می‌گویند این جشن گرچه متعلق به مسیحیان است اما در اصل از ایران باستان و آیین "مهر" (میترائیسم) گرفته شده و به همین دلیل، با دی و شب یلدای ایرانی همزادی و اشتراکات فراوان دارد. آنان در این زمینه به اختلاف نظرهای موجود بر سر سالروز ولادت حضرت عیسی(ع) استناد می‌کنند و می‌گویند که بحث میان بزرگان عالم مسیحیت و تاریخ نگاران درباره روز میلاد آن حضرت چنان زیاد است که نمی‌توان در این باره، روزی را مشخص کرد.

زمان "کریسمس" اکنون نیز میان شاخه‌های مختلف مسیحیت اعم از ارتدوکس ، کاتولیک و پروتستانها، متفاوت است و هریک، مبنایی را برای آن تعیین کرده‌اند گرچه همگی به سالروز تولد "مهر" (میترا) - خدای پاکی- در ایران باستان نزدیکند. آداب و رسوم کریسمس نیز در طول زمان دچار دگرگونیهای بسیار شده است به‌گونه‌ای که می‌گویند هدیه‌دادن و شیرینی‌های متنوع و رنگارنگ آن در قرن نوزدهم میلادی توسط تاجران یهودی در اروپا رایج شد. عده بسیاری نیز معتقدند که "بابانوئل"، شخصیت افسانه‌ای که مسیحیان را در ایام کریسمس با هدایای خود، خوشحال می‌سازد، در واقع از عمو نوروز ایرانی الهام گرفته و در ابتدا، لباسی سبز بر تن داشته است. علت تغییر رنگ بابانوئل به لباس قرمز مشخص نیست و به همین دلیل، امروزه عده‌ای - به طنز یا جدی- معتقدند که شرکت کوکاکولا، چنین رنگی را به آن داده است. بابانوئل پیش از این به کودکان هدیه می‌داد اما چند دهه است که به لطف تبلیغات دنیای مصرف، دادن هدیه به بزرگان را نیز مد کرده است .

 

سه شنبه 26/9/1387 - 17:58
دانستنی های علمی
عید سعید غدیر، عید ولایت و امامت و جانشینى امیرالمومنین علیه السلام وصى رسول الله (ص) را به شیعیان و عاشقان امامت و ولایت تبریك مى گوییم
 
سه شنبه 26/9/1387 - 17:41
دانستنی های علمی



شب چله*** یلدا



شب یلدا یا «شب چله» شب اول زمستان و درازترین شب ساله و فردای آن با دمیدن خورشید، روزها بزرگ‌تر شده. این بود که ایرانیان باستان، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می خواندند و برای آن جشن بزرگی بر پا می کردند.

این جشن در ماه پارسی «دی» قرار دارد که نام آفریننده در زمان قبل از زرتشتیان بوده است که بعدها او به نام آفریننده نور معروف شد، همان که در زبان انگلیسی "day"خوانده می‌شود.

 

یلدا و جشن‌های مرسوم در این شب یک سنت باستانی است. یلدا یک جشن آریایی است و پیروان  آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می کرده‌اند. یلدا روز تولد میترا یا مهر است.این جشن به اندازه‌ی زمانی که مردم فصول را تعیین کردند کهن است. نور، روز و روشنایی خورشید، نشانه هایی از آفریدگار بود در حالی که شب ،تاریکی و سرما نشانه هایی از اهریمن. مشاهده‌ی تغییرات مداوم شب و روز مردم را به این باور رسانده بود که شب و روز یا روشنایی و تاریکی در یک جنگ همیشگی به سر می‌برند. روزهای بلندتر روزهای پیروزی روشنایی بود، درحالی که روزهای کوتاه‌تر نشانه‌ای از غلبه تاریکی. برای در امان بودن از خطر اهریمن، در این شب همه دور هم جمع می شدند و با برافروختن آتش از خورشید طلب برکت می‌کردند.

 

 آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص ، هندوانه، انار و شیرینی و میوه‌های متفاوت است که همه جنبه‌ نمادی دارند و نشانه‌ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند. در این شب فال گرفتن از کتاب حافظ شیرین سخن مرسوم است.

عمرتون صد شب یلدا

                          دلتون قد یه دریا

                                            وی این شبای سرما

                                                                  یادتون همیشه با ما

رویتان به سرخی انار

                        شبتان به شیرینی هندوانه

                                                         خنده تان مانند پسته

                                                                            عمرتون به بلندی یلدا

امیدوارم ناراحتی های شما به کوتاهی امروز صبح و شادیهاتون به بلندی امشب باشد.

                       

                                      شب یلدای گرمی داشته باشید

Dusharm.persianblog.ir

شب قبل از فرا رسیدن نخستین روز دی ماه درازترین شب سال است و به آن شب یلدا یا شب چله می گویند. دی ماه را ایرانیان باستان خورماه نیز می گفتند. نخستین روز آن خرم روز است. این روز و این ماه هر دو به نام اهورمزدا نام گذاری شده بنابراین روز اول دی جشنی بزرگ است.
مراسم شب چله خانوادگی برگزار می گردد و هنوز همه مراسم آن پابرجاست. در این بلندترین شب سال افراد دور و نزدیک در منزل بزرگ خانواده گرد می آیند و با خوردن میوه و آجیل شب را به شادی می گذرانند. خوردن هندوانه، خربزه، انار، سیب، و به و نیز انواع خشکبار، به خصوص آجیل شیرین و تخمه بو داده شور، در این شب معمول است. یکی دو روز قبل از فرا رسیدن شب چله مردهای جوان خوانچه های آراسته میوه را به خانه نامزدهای خود می فرستند و خود به مهمانی خانه عروس می روند. خانواده دختر نیز لباس و پارچه نبریده به جان آن هدیه می فرستند.
خوانچه طبق مستطیل شکل چوبی است که روی آن را با سفره قلمکار یا ترمه می پوشانند و بر آن ظرف های بزرگ میوه را، پیچیده در زرورق های رنگین و آراسته با گل و نوارهای مواج، می چینند. این خوانچه را بر سر می گذراند و گاه چند مرد که هریک خوانچه ای بر سر دارند در پی یکدیگر راهی خانه عروس می شوند. گرد آمدن شب چله دور کرسی با نقل خاطرات شیرین و خواندن کتاب های داستانی تا دیرگاه شب ادامه می یابد. در این شب خوردن برف و شیره نیز معمول است.
بنابریک سنت دیرین، در نخستین روز دی ماه هر سال، پادشاه از تخت شاهی به زیر می آمد و با جامه سپید در صحرا بر فرشی سپید می نشست. دربان ها و نگهبانان را مرخص می کرد و بارعام می داد. نیز با دهقانان و برزگران بر سر یک سفره می نشست و ایشان را برادر می نامید و از غذای ایشان می خورد. این جشن را نود روز نیز می گفتند زیرا میان آن تا نوروز نود روز تمام فاصله است.
در روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم این ماه نیز تطابق نام روز و ماه را جشن می گرفتند و معتقد بودند که آسمان در یازدهمین روز ماه دی آفریده شده است. سیر سور یا جشن سیر در روز چهاردهم دی ماه برگزار می شد. شانزدهمین روز دی ماه که به ایزدمهر منسوب بوده جشن و مراسم خاصی از شادخواری و شادکامی و رقص و موسیقی برپا می شده است. در افسانه های مربوط به این روز اغلب از گاوی سخن می رود که فریدون با شیر او پرورده شد. این گاو برمایون نام دارد و احتمال داده اند که به معنی گاو پرمایه باشد. مناسبت جشن روز شانزدهم دی ماه را باز گرفتن فریدون از شیر گاو و رها شدن گاوهای ایرانیان به وسیله فریدون از بند ضحاک گفته اند. آمده است که در شب این جشن در آسمان گاوی از نور آشکار می شود که شاخهای او از طلا و پاهایش از نقره است. این گاو گردونه ماه را به دنبال می کشد و حدود یک ساعت در آسمان می ماند. هرکس آن را ببیند و آرزویی کند، آرزویش برآورده خواهد شد.
در این روز مردم برای تبرک، شیر گاو می نوشند و معتقدند هرکس در بامداد این روز پیش از سخن گفتن به بخورد و ترنجی را ببوید آن سال را به خوشی و در نعمت خواهد گذراند و از خشک سالی و بیچارگی و بدبختی در امان خواهد بود. باز برخی از ایرانیان معتقد بودند که در این روز ضحاک جمشید را کشت و براثر آن بر خانه های مردم بلا بارید. از همین رو، برخی از جوانان تمام شب بیدار می ماندند، به درخانه های مردم می رفتند، در می کوفتند و با آوازخوانی بلا را از صاحبان خانه بر می گرداندند. صاحبان خانه در را بروی آنان می گشودند و با آجیل و شیرینی از آن ها پذیرائی می کردند.
بنابر افسانه ای دیگر، جمشید در این شب پری زیبای رنگارنگی را دید که بر گاو سپیدی سوار بود و دسته ای گل سوسن در دست داشت و گاه گاه آن را می بویید. گاو از هفت فلز ساخته شده بود. زر، سیم، مس، قلع، آهن، سرب و روی. آن پری نام یکایک آدمیان را بر زبان می آورد و صفات ایشان را بر می شمرد آنگاه از نور و روشنایی وجود خویش آن ها را بهره ور می ساخت. جمشید از پری پرسید " توکیستی؟" پری گفت " من بخت هستم و وجود خویش را بین مردم تقسیم می کنم." آنگاه از نظر پنهان گشت.
مراسم شب یلدا مراسمی بسیار کهن و مربوط به دوران پیش از زرتشت و شب زاده شدن ایزد مهر است. چه، اگر بتوان در طی سال شبی را در نظر گرفت که در آن ایزد مهر- ایزدی که خورشید گردونه اوست- متولد شود، باید آن شب در تاریکی و درازی از تمام شب های سال ممتاز باشد و چنین شبی همان شب یلدا ست. قرینه این امر آن است که یلدا کلمه ای سریانی و به معنی " میلاد" است. هنگام رواج آئین مهر در اروپا، مراسم شب یلدا با شکوه تمام برگزار می شد. هنگامی که مسیحیت، پس از کشتار بی رحمانه پی روان مهر، در اروپا رواج یافت، اولیای دین جدید پی بردند که برانداختن برخی سنت های آئین مهر ناممکن است و یاد آن هم چنان در خاطر مردم زنده خواهد ماند. از این روی شب میلاد ایزد مهر را به میلاد مسیح بدل کردند که در ۲۵ دسامبر برگزار می شود. فاصله مختصری که میان این دو جشن وجود دارد بر اثر اشتباه محاسبه در تقویم پدید آمده و میلاد مسیح همان شب یلدای پی روان مهر است که در ایران نیز گرامی داشت آن با رواج دین زرتشت نیز از میان نرفته و هنوز هم مردم بی آن که علت آن را بدانند، آن شب را بزرگ می دارند.

 

آیین شب یلدا یا شب چله

صدای پای یلدا آرام آرام به گوش می رسد . پدربزرگها و مادر بزرگها خانه را برای استقبال از فرزندان می آرایند و فرزندان و نوه ها نیز از آن سوی برای دیدار بزرگان خانواده بی قرارند .

برگزاری مراسم یلدا ، آیینی خانوادگی است و گردهمایی ها به خویشاوندادن و دوستان نزدیك محدود میشود .

ایران كشوری با فرهنگی غنی است كه مردمانش بنا به ذوق و سلیقه و طبیعت منطقه ای كه در آن زیست می كنند هر یك برای برگزاری سنت های كهن آداب خاص خود را دارند

آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص ، هندوانه، انار و شیرینی و میوه های گوناگون است که همه جنبه نمادی دارند و نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند.

فال حافظ و شاهنامه خوانی


یكی دیگر از رسم های شب یلدا، «فال حافظ گرفتن» است اگر رسم ها و آیین های دیگر یلدا را میراثی از فرهنگ چند هزار ساله بدانیم ولی فال حافظ گرفتن در شب یلدا در سده های اخیر به رسم های شب یلدا افزوده شده است.

شاهنامه خوانی و قصه گویی پدربزرگ و مادربزرگ دور كرسی برای كوچكترها نیز از آیین های یلدا است كه خاطرات شیرینی برای بزرگسالی آنها فراهم می آورد.

یلدا از نظر معنی معادل با كلمه نوئل از ریشه ناتالیس رومی به معنی تولد است و نوئل از ریشه یلدا است .

واژه یلدا سریانی و به معنی ولادت است . ولادت خورشید ( مهر و میترا ) و رومیان آن را ( ناتالیس انویكتوس ) یعنی روز ( تولد مهر شكست ناپذیر ) نامند .

د

یک آرزو برای تو

 

 

 

 

 

.

 

امروز من برایت معجزه های عادی روز را آرزو کردم. یک کتری قهوه که خودت درستش نکردی

یک تلفن غیر منتظره از طرف یک دوست قدیمی برایت آرزو می کنم

 چراغهای سبز در مسیر کار و یا خرید برایت آرزو کردم

روزی با خوشیهای کوچک برایت آرزو کردم

 

 

 

راهی سریع برای خرید

آهنگی خوب در میان آهنگ های رادیو

کلیدهایی درست جایی که می خواهیشون

رنگین کمانی بالای سرت

 

 

 

.

روزی با کمال و شادی برایت آرزو می کنم

یک تکه کوچک از کمال که احساس شادی بهت بده

که خدا بر رویت لبخند بزند

تو را  به مهربانی نگه دارد

چون تو یک فرد ویژه و نادر هستی

اکبر نعمتی

 

 

 


سه شنبه 26/9/1387 - 17:30
فلسفه و عرفان

پیامبر اعظم صلوات الله علیه می فرمایند : « مردم بر چهار دسته اند ؛ بخشنده ، کریم ، بخیل ، لئیم ؛ بخشنده آن است که از آنچه خداوند به او ارزانی داشته هم خود بهره مند می شود و هم به دیگران می دهد ؛ کریم آن است که خود استفاده نمی کند و به دیگران می دهد ؛ بخیل آن است که خود استفاده می کند اما به دیگران نمی دهد ؛ و لئیم آن است که نه خود استفاده می کند و نه به دیگران می دهد.» نهج الفصاحه ص 353
عارفی گوید که در روزگاری دور ، مردی پارسا از نیک مردان روزگار ، روزی درهمی برداشت و به بازار شد تا خوراک خرد ، دو مرد را دید که با یکدگر جدال و نزاع نمایند ؛ ایشان را گفت این جدال از بهر چیست ؟ گفتند از بهر یک درهم ؛ آن مرد یک درهم خویش به ایشان داد و میانشان آشتی انداخت و به خانه باز آمد و قصه را با عیال خود گفت ؛ عیال گفت چه خوب کردی ، درست کردی ، صواب کردی ! و در همه خانه جز آنچه برداشتی هیچ نبود ! مگر اندکی ریسمان ، آنرا به او داد تا در بازار آمده بفروشد و طعامی خریداری کند. آن مرد ریسمان را ببازار آورد ولی هیچ کس از او ریسمان را نخرید تا اینکه مردی را دید ماهی می فروشد ولی بازار او کساد و کسی ماهی را نمی خرد ؛ گفت ای مرد ماهی تو را کسی نمی خرد و ریسمان من هم ! چه شود که با یکدگر معاملتی کنیم ؟ ریسمان به وی داد و ماهی بگرفت و به خانه آورد ؛ چون شکم ماهی را شکافتند دانه درشت مروارید پربها درون آن یافتند و آنرا به نزد کسی برده و به صدهزار درهم بفروختند ! پس از ان به خانه آمده و مرد و زن هر دو شکر خدا را بجای آوردند و در خداپرستی و فروتنی و نیکوکاری بیفزودند. تا اینکه سائلی بر در سرای آنان ایستاد و گفت مردی درمانده و درویشم ، دارای عیال و فرزند ، با من مدارا کنید و مرا چیزی بخشید ؛ زن گفت بخدا قسم ما نیز همین حال را داشتیم تا اینکه خداوند بما نعمت داد و آسانی و فراخی بخشید ، شکر آنست که نعمت را با درویش قسمت کنیم ؛ پس آنرا دو قسمت کرده و یکی را به درویش دادند ، درویش برفت و سپس بازگشت و گفت من سائل نیستم و فرستاده ای از خدایم ، خداوند شما را در سختیها و آسانیها آزمایش کرد ؛ در وفور نعمت از شما شکر دید و در سختی صبر ، پس در دنیا شما را بی نیاز کرده و در آخرت شما را آن خواهد داد که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به خاطر کسی گذشته است !

سه شنبه 26/9/1387 - 15:53
خواستگاری و نامزدی
 
       
 
 
25 راه به افكار خلاق و زیبا
 
فرد- افخم بهرازنیا:
تا به حال چند بار احساس كرده‌اید كه مغز شما از كار افتاده است و دیگر قادر به فكر كردن نیستید؟

این به‌دلیل آن است كه ما نیاز داریم توانائی‌های خود را برای فكر كردن افزایش دهیم.  مطلب حاضر به نكاتی می‌پردازد كه ما برای بیشتر و بهتر فكر كردن باید به كار گیریم و به آن نیاز داریم.   

*یافتن بهترین زمان. بیشتر افراد مسن صبح‌ها بهتر می‌توانند فكر كنند و اغلب جوانان بعداز ظهر‌ها.شما چه زمانی بهتر فكر می‌كنید؟ 

*خوب تحصیل كنید اما افراط نكنید. بعضی از روان‌شناسان عقید ه دارند كه تحصیلات تخصصی افراطی و زیاد می‌تواند به توانایی تفكر خلاقانه آسیب وارد كند. شما اگر در رشته نویسندگی دكترا كسب كنید الزاما رمان نویس بزرگی نخواهید شد.  

*روز خود را با بهترین‌ها شروع كنید. محققین نشان داده‌اند كه مقدار كافئین موجود در یك فنجان قهوه می‌تواند به تمركز حواس كمك كند اما اگر شما مستعد اضطراب هستید بهتر است فراموشش كنید. . 

*خاطرات جدید را به خاطرات قبلی بچسبانید.
حافظه خود را چون دار بستی در نظر بگیرید و اطلاعات جدید را روی آن تثبیت كنید. همیشه اطلاعات جدید را به چیزی پیوند دهید و هرگز آن را تنها رها نكنید. 

*تا می‌توانید تمرین كنید. یاد گیری و تمرین مداوم ذهن را تغییر می‌دهد.مطالعاتی كه روی عده‌ای داوطلب 70 ساله انجام شده نشان می‌دهد كه آموزش‌های منظم و طبق برنامه
زمان‌بندی شده باعث تغییر ساختار ذهنی فرد می‌شود به نحوی كه فعالیت ذهنی این افراد نسبت به زمانی كه 7 سال جوان‌تر بوده‌اند بیشتر است. فرد مسنی كه خوب تمرین می‌كند سریع‌تر از جوانی است كه اصلا تمرین نمی‌كند.

* به ایده‌های خود شانس شكوفا شدن بدهید. بسیاری از ما با توجه به توانائی‌ها یمان امكان ارزیابی حقایق وتصمیم‌گیری سریع داریم.  خلاقیت نیاز به آرامش و سكون داردو این كه به ایده‌های به ظاهر نا معقول و بی‌معنی خود فرصت دهیم.     

*شغلی كه باعث رشد شود و همراهی كه باهوش باشد.  مطالعات انجام شده درلهستان نشان می‌دهد صاحبان مشاغلی كه نیاز به كارگیری ذهن دارد نسبت به سایر افراد از قدرت تفكر بیشتری برخوردارند. همچنین ازدواج با فردی با هوش ممكن است در شما انگیزه ایجاد كند و باعث رشد و بالندگی شما شود.

*تجربه كنید. خلاقیت اغلب به توانائی تعدیل راه حل‌ها از جهات مختلف زندگی خلاصه می‌شود. برای مثال نوار چسب خیاطی با الهام گرفتن از خار و خسی كه به لباس می‌چسبد ساخته شده است و یا شیوه پوست كندن موز ایده‌ای برای تهیه قوطی‌های كنسروی است كه با حلقه‌ای كه روی آن تعبیه شده باز می‌شود.

*توجه كنید.آیا تا به حال برای شما پیش آمده كه نام كسی را تا مدتی پس از آن كه او را ملاقات كردید به خاطر نیاورید؟علت این امر ضعف حافظه نیست بلكه نداشتن تمركز است. با بالا رفتن سن باید اطلاعات را آگاهانه به حافظه بسپاریم و حفظ كنیم.  

*ورزش با عث تقویت قوای فكری می‌شود. تحقیقات گوناگون اكنون از این فرضیه كه ورزش و تمرینات بدنی اثرات سود‌مندی روی عملكرد تحصیلی دارد حمایت می‌كند.تصور می‌شود كه در هنگام ورزش اكسیژن و مواد غذایی بیشتری در دسترس سلول‌های مغز قرار می‌گیرد؛ به علاوه با عث افزایش فاكتور‌هائی می‌شود كه عامل رشد سلول‌های مغزی‌اند. ورزش فواید گوناگونی دارد و انجام آن به‌صورت مرتب و روزانه توصیه می‌شود.

*تازه جوئی رمز موفقیت. نقاش امپرسیونیست هنری ماتیس در سال‌های پایانی عمر خود از قیچی به جای قلم مو برای خلق آثارش بهره برد و به هنرش روحی تازه بخشید. مقایسه افراد خلاقی كه متوقف می‌شوند با آنهایی كه به خلاقیت ادامه می‌دهند نشان می‌دهد كه افراد دسته دوم پیوسته به دنبال دانشی جدید هستند.

*شناخت عوامل بازدارنده. چنانچه در معرض عوامل مختلفی قرار گیریم كه رشته افكار ما را پاره كنند تمركز كردن مشكل خواهد بود. چنانچه كاری نیاز به دقت و تمركز زیاد دارد مثلا تهیه یك گزارش باید دو شاخه سیم تلفن را از پریز كشید و یا نوشته‌ای روی در قرار داد تا كسی در آن هنگام وارد اطاق نشود.

*فراموش نكنید كه همیشه به دنبال كارهای مورد علاقه‌تان باشید. اخیرا روان‌شناسی هلندی مطالعاتی روی تفاوت‌های بین قهرمان شطرنج و استاد شطرنج انجام داد.او افرادی از هر دسته را تحت آزمایشاتی چون تست هوش، حافظه وتعیین میزان قوه استدلال برای حركت مهره‌ها قرار داد و هیچ تفاوتی بین افراد دو گروه پیدا نكرد.تنها تفاوت این بود كه قهرمان شطرنج علاقه بیشتری به بازی شطرنج داشت. آنها اشتیا ق و تعهد بیشتری نشان می‌دهند و كلید خلاقیت آنها هم همین است.

*ایده‌های جدید رابا یكدیگر تلفیق كنید. با هیچ مطلبی سرسری بر خورد نكرده وآن را با بی‌تفاوتی نخوانید. حاشیه نویسی،  فكر كردن، شكل دادن وتلفیق مطالب با یكد یگر حتی اگر مطلبی كه می‌خوانید به‌نظرتان به درد نخور و بی‌فایده باشد به شما كمك می‌كند تا آن را به نحوی بفهمید كه  در نهایت بتوانید خلاقا نه عمل كنید.

*روش‌های سریع یا د گرفتن را بیا موزید.  یكی از مهم‌ترین مهارت‌های قرن بیست و یكم توا نا ئی یا د گیری سریع است؛  پس آ ن را پرورش دهید. یا د بگیرید كه به سرعت به ایده‌های خود شكل دهید. شیوه عملكرد مغز خود را پیدا كنید تا بتوانید آن را بهتر به كا ر گیرید. بعضی اشخاص پس از مدتی كار فكری نیا ز به استراحتی كوتا ه‌مدت  و نو شیدن چای یا قهو ه دارند تا بتوانند دو باره به كار ادامه دهند.   

*همیشه برنامه‌های بلند مدت  داشته باشید حتی اگر آن را هر روز تغییر دهید. نفس برنا مه‌ریزی برای زندگی خود به تنهایی با ارزش است و تغییر دادن آن به ما كمك می‌كند كه چیز‌های جدیدی یاد بگیریم.  

*اشتباه كنید.  ممكن است در اولین تلاش خود مرتكب اشتباهات زیادی شوید اما كارتان را پیش برده و تمام كنید.اشتباهات خود را یادداشت كرده وسپس دوباره به كار بپردازید و این بار از تكرار اشتباهات جلوگیری كنید. به گفته شكسپیر تردیدهای ما خائن‌اند و با ترس از تلاش ما را از موفقیت دور می‌كنند.

*عواملی كه در ضمن كار باعث افزایش مهارت‌هایتان شده‌اند را یادداشت كرده و گاهی به آنها مراجعه كنید تا برایتان به عادت تبدیل شوند.

*به مسائل از زوایای مختلف نگاه كنید. چنانچه می‌خواهید مسئله‌ای را حل كنید راه‌های مختلفی را امتحان كنید و اگر راه اول را به هر دلیلی مناسب تشخیص نداده‌اید، راه دوم را امتحان كنید. ایده‌ها و تصورات را از دیدگاه‌های مختلف بررسی كنید. برای مثال آیا كسی كه در چین رشد كرده و بزرگ شده در مورد یك موضوع خاص به همان شكلی فكر می‌كند كه یك نفر در ایرلند؟  

*آرامش خود را حفظ كنید. خویشتنداری به شما كمك می‌كند تا منصف و بی‌طرف باقی بمانید و بهتر فكر كنید.چنانچه به بحث و مجادله بپردازید و خونسردی خود را از دست دهید توانائی خودرا برای منطقی و عاقلانه فكر كردن از دست خواهید داد.

*در جست‌وجوی حقیقت باشید. هر كسی كه خوب فكر كند قبل از هرقضاوتی در جست‌وجوی حقیقت است.از خود سؤال كنید كه آیا تمام حقایق را به‌طور كامل در دسترس دارید؟ آیا كمبودی در اطلاعاتتان وجود دارد كه شما را از حقیقت و یا راه حل مسئله دور كند؟ 

*چنانچه در موردی شك دارید حتما سؤال كنید. هرگز از سؤال كردن نهراسید.  

*مردم را درك كنیم. آیا كسانی كه با شما صحبت می‌كنند همیشه این تصور رادارند كه باید حرفشان را به طریقی به شما ثابت كنند؟ به راستی علت این تصور آنها چیست؟

*تجربه مهم‌ترین مرجع ماست. چنانچه مطلبی را می‌شنویم باید ببینیم آیا واقعا در زندگی ما اتفاق افتاده است یا نه. 

* همیشه به خاطر بسپارید كه بیشتر حقایق نسبی‌اند و بین حقیقت و عقیده تفاوت وجود دارد. كلمات را با احتیاط و دقت به كار برید و هیچ‌گاه خود را گول نزنید. فكر نكنید كه باید پیوسته دنباله رو مردم باشید.

     
سه شنبه 26/9/1387 - 15:30
بیماری ها
چطور سلامت عاطفی خود را حفظ كنیم؟
 
فرد- همشهری آنلاین:
افرادی که از لحاظ عاطفی سالم هستند، به خوبی از پس استرس برمی‌آیند، دارای خودانگاره مثبت هستندف و می‌توانند روابطی سالم با دیگران برقرار کنند

رعایت این توصیه‌ها می‌تواند به شما کمک کنید تا از لحاظ عاطفی سالم بمانید:

  • آنچه را احساس می‌کنید و آنچه باعث ایجاد این احساسات شده است برای خودتان مشخص کنید.
  • به جای اینکه آنجه باعث استرس و اضطراب شما شده است، در ذهن‌تان پنهان کنید، نسبت به خودتان و دیگران درباره عواطف‌تان گشوده باشید.
  • به جای اینکه بر جنبه‌های منفی زندگی تاکید کنید،بر چیزهای مثبت زندگی تمرکز کنید. با چیزی که باعث آزار عاطفی شما می‌شود، روبه رو شوید، اما نگذارید بر شما غلبه کند.
  • از روش‌های آرامش‌بخشی از جمله مراقبه، یا تمرین‌های تنفس عمیق استفاده کنید.
  • با رژیم غذایی سالم، ورزش منظم و برنامه خوب از جسم‌تان مراقبت کنید.
سه شنبه 26/9/1387 - 13:12
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته