• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4549
تعداد نظرات : 278
زمان آخرین مطلب : 3213روز قبل
نوجوان و جوان
                                    نویسنده: آلفرد آدلر                                    ترجمه: الهام مؤدب                                    نوجوانان دوست دارند كه به چشم كودك به آنان نگاه نكنیم و برای‌شان ارزش قائل شویم. در این صورت از بسیاری تنش‌های بین والدین و نوجوانان كاسته می‌شود. در غیر این صورت نوجوان می‌كوشد ثابت كند كه دیگر كودك نیست. علت بسیاری از حالات و رفتارهای نوجوانان علاقه به اثبات استقلال و برابری با بزرگسالان است.                                    جهت‌گیری نوجوان به برداشت او از مفهوم «بزرگ شدن» بستگی دارد. اگر تصور كند «بزرگ شدن» به معنی رهایی از قید و بندهاست، علیه محدودیت‌ها مبارزه می‌كند. سیگار می‌كشد، ناسزا می‌گوید، شب دیر به خانه برمی‌گردد. برخی از نوجوانان مخالفت‌های شدید و دور از انتظاری با والدین دارند.                                    والدین متعجب می‌شوند كه چرا فرزند مطیع و حرف‌شنو، سركش و نافرمان شده است.                                    در حقیقت نگرش نوجوان تغییر نكرده است، بلكه نوجوان با والدینش مخالفت می‌كند. او وقتی آزادی و قدرت بیشتری به دست می‌آورد، مخالفت خود را نشان می‌دهد. پسری كه همیشه پدرش او را اذیت می‌كرد در ظاهر مطیع و سر‌به‌زیر بود. زمانی كه احساس توانایی كرد، با پدرش دعوا و او را اذیت، و خانه را ترك می‌كند.                                    در مواردی باید به نوجوان آزادی و استقلال داد و نباید همیشه مراقب او بود. در غیر این‌صورت نوجوان بیشتر می‌كوشد تا از قید و بندها آزاد شود. هرچه والدین با او مانند كودك رفتار كنند، او بیشتر مبارزه و مخالفت می‌كند. در مواردی نوجوانان خود را برای زندگی بزرگ‌سالی آماده نمی‌كنند. در نتیجه در بزرگ‌سالی از مقابله با مشكلات زندگی، كار، اجتماع، عشق و ازدواج می‌ترسند. امیدش را از دست می‌دهد. از اجتماع فاصله می‌گیرد. خجالتی و گوشه‌گیر می‌شود. اگر به دنبال كار باشد كاری كه مورد علاقه‌اش باشد، پیدا نمی‌كند و مطمئن است در هیچ كاری موفق نمی‌شود. برای ازدواج، از رویارویی با جنس مخالف دستپاچه و نگران می‌شود. وقتی با او صحبت می‌كند، خجالت می‌كشد نمی‌تواند جواب دهد، هر روز ناامیدتر می‌شود. احساس می‌كند كسی نمی‌تواند او را درك كند، باید او را تشویق كنیم و او را به راه راست هدایت كنیم تا بهتر شود. البته این امر چندان آسان نیست. زیرا تغییر یك شبه صورت نمی‌گیرد.                                    عدم آمادگی و آموزش صحیح برای رویارویی با سه مسئله مهم زندگی، كار، اجتماع و ازدواج از مهم‌ترین خطرهای دوران نوجوانی است و نتایج آن در بزرگ‌سالی آشكار می‌شود. اگر نوجوان از آینده بترسد، برای مقابله با مشكلات، كمتر تلاش می‌كند. هر چه به او دستور داده شود، یا مورد نصیحت و انتقاد قرار گیرد، بیشتر مقاومت می‌كند. هر چه او را تشویق كنیم، بیشتر عقب‌نشینی می‌كند. تا زمانی كه ناامید است، نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم كه تلاش كند. برخی نوجوانان دوست دارند در كودكی بمانند. مانند كودكان صحبت می‌كنند با كودكان كوچك‌تر از خود بازی می‌كنند و تظاهر می‌كنند كه می‌توانند همیشه كودك بمانند، در حالی‌كه بسیاری از نوجوانان تلاش می‌كنند مانند بزرگ‌سالان رفتار كنند. در شرایط دشوار وقتی نوجوان نتواند با مشكلات زندگی روبه‌رو شود، به بزهكاری رو می‌آورد. بزهكاری یكی از ساده‌ترین راه برای فرار از مشكلات به‌ویژه مشكلات اقتصادی در زندگی است. كودكان لوس و نازپرورده در دوران نوجوانی شكست می‌خورند. زیرا كودكی كه عادت كرده است همه كارهایش را والدین بر عهده بگیرند، پذیرش مسئولیت‌های بزرگسالی را فشارزا می‌داند. و هنوز دوست دارد، نازپرورده باشد. وقتی بزرگ می‌شود دیگر مركز توجه نیست، كسی كه در محیط ظاهراً گرم خانواده پرورش یافته، هوای بیرون را سرد می‌داند.                                    اگر از نوجوان، بیش از حد انتظار داشته باشند در درس و كار شكست می‌خورد. شاید می‌ترسد نتواند وظایف‌اش را انجام دهد. تا زمانی كه مورد حمایت باشد به پیش می‌رود، ولی وقتی به او استقلال داده شود، جسارت خود را از دست می‌دهد و عقب‌نشینی می‌كند. در حالی‌كه برای دیگر نوجوانان استقلال و آزادی، انگیزه پیشرفت و رسیدن به آرزوهاست. آنان عقاید و طرح‌های جدیدی دارند و از برعهده گرفتن مسئولیت و داشتن استقلال نمی‌ترسند و خطرپذیرند تا فرصت‌های زیادی برای موفقیت به‌دست آورد.                                    نوجوانی كه احساس می‌كند مورد بی‌توجهی و بی‌مهری است، وقتی با دوستان‌اش صمیمی می‌شود، تحت‌ تأثیر آنان قرار می‌گیرد و بهتر می‌شود. اگر پسری فقط به دنبال تأیید و تحسین باشد، خطرناك است. دخترانی كه اعتماد به نفس ندارند، تنها راه اثبات ارزش خود را در تحسین و تأیید دیگران می‌دانند. آنان در دام مردان چاپلوس می‌افتند كه می‌دانند چگونه دل دختران ساده‌لوح را به‌دست آورند. اغلب دخترانی كه در خانه مورد توجه و محبت نیستند، با جنس مخالف دوست می‌شوند تا مورد توجه و محبت قرار گیرند.                                    دختر پانزده ساله‌ای در خانواده فقیری زندگی می‌كرد. در كودكی پدرش مریض بود و مادرش فرصتی نداشت به او توجه كند، سپس برادر بزرگش بیمار شد و مادر به او رسیدگی می‌كرد به دنبال آن خواهرش به دنیا آمد و مادر از او مراقبت می‌كرد، آن دختر همیشه دوست داشت مورد توجه و محبت باشد، ولی كسی به او توجهی نمی‌كرد. او حداكثر تلاش خود را برای جلب توجه اطرافیان كرد، او در خانه دختر خوبی بود. با كسب موفقیت‌های پی‌در‌پی بهترین دانش‌آموز مدرسه شد. سپس به دبیرستان رفت، ابتدا روش تدریس در مدرسه جدید برایش مشكل بود. درس را متوجه نمی‌شد و افت تحصیلی شدید داشت.                                    معلم او را سرزنش و ناامید كرد. وقتی نیاز شدید او به محبت و توجه در مدرسه و خانه ارضا نشد، ناامید و سرخورده شد. او با اولین مردی كه سر راهش آمد، فرار و پانزده روز با او زندگی كرد خانواده‌اش نگران شدند و درصدد یافتن او برآمدند. ولی دختر احساس می‌كرد كه هنوز مورد توجه نیست. به فكر خودكشی افتاد. او در نامه‌ای به خانواده‌اش نوشت: «نگران من نباشید، من سم خورده‌ام و خیلی خوشحالم» او سم نخورد، فقط نیاز به محبت خانواده داشت. او منتظر ماند تا مادرش به سراغش بیاید. اگر او مورد توجه و محبت بود، درصدد جلب توجه برنمی‌آمد. اگر معلم او را نادیده نمی‌گرفت و از حساسیت نیاز او به محبت و توجه به وضعیت خوب درسی‌اش آگاه می‌شد، او ناامید و سرخورده نمی‌شد.                                    دختر چهارده‌ساله‌ای، خانواده روشنفكری نداشت. آنها از داشتن دختر خیلی ناراحت بودند و ارزش دخترشان را نادیده می‌گرفتند. زیرا فقط پسر برای‌شان مهم بود، دختر چند بار شنید كه مادر به پدر می‌گوید: «دخترمان خوشگل نیست و وقتی بزرگ شود، كسی با او ازدواج نمی‌كند و روی دست‌مان می‌ماند.» روزی نامه یكی از دوستان مادر را پیدا كرد و مادر را كه از داشتن دختر ناراحت بود، دلداری داده بود.                                    چند ماه بعد، دختر برای دیدن عمویش به روستا رفت. با پسری كه سواد و شعور چندانی نداشت، دوست شد. او برای مورد تأیید قرار گرفتن، دوستان زیادی را یكی پس از دیگری عوض كرد. او ناراحت و افسرده بود. می‌گریست و تهدید به خودكشی كرد. در آن زمان درد و رنج او باعث ناراحتی خانواده‌اش شد. در جامعه‌ای كه مردان را برتر از زنان می‌دانند و به زنان توجه نمی‌شود. آنان از این امر رنج می‌برند و ناامید می‌شوند. دوران نوجوانی فرصتی است تا فرد بتواند به‌تنهایی راه‌هایی را برای مبارزه با مشكلات زندگی پیدا كند. اگر نوجوان احساس حقارت كند و نگرش اشتباهی داشته باشد، برای كسب آزادی آمادگی ندارد اگر خود را وادار كند، آنچه ضروری است انجام دهد، ترسو می‌ماند و شكست می‌خورد. چنین فردی برای بزرگ شدن آماده نیست و كودك باقی می‌ماند.                                      نویسنده: آلفرد آدلرترجمه: الهام مؤدبنوجوانان دوست دارند كه به چشم كودك به آنان نگاه نكنیم و برای‌شان ارزش قائل شویم. در این صورت از بسیاری تنش‌های بین والدین و نوجوانان كاسته می‌شود. در غیر این صورت نوجوان می‌كوشد ثابت كند كه دیگر كودك نیست. علت بسیاری از حالات و رفتارهای نوجوانان علاقه به اثبات استقلال و برابری با بزرگسالان است.جهت‌گیری نوجوان به برداشت او از مفهوم «بزرگ شدن» بستگی دارد. اگر تصور كند «بزرگ شدن» به معنی رهایی از قید و بندهاست، علیه محدودیت‌ها مبارزه می‌كند. سیگار می‌كشد، ناسزا می‌گوید، شب دیر به خانه برمی‌گردد. برخی از نوجوانان مخالفت‌های شدید و دور از انتظاری با والدین دارند.والدین متعجب می‌شوند كه چرا فرزند مطیع و حرف‌شنو، سركش و نافرمان شده است.در حقیقت نگرش نوجوان تغییر نكرده است، بلكه نوجوان با والدینش مخالفت می‌كند. او وقتی آزادی و قدرت بیشتری به دست می‌آورد، مخالفت خود را نشان می‌دهد. پسری كه همیشه پدرش او را اذیت می‌كرد در ظاهر مطیع و سر‌به‌زیر بود. زمانی كه احساس توانایی كرد، با پدرش دعوا و او را اذیت، و خانه را ترك می‌كند.در مواردی باید به نوجوان آزادی و استقلال داد و نباید همیشه مراقب او بود. در غیر این‌صورت نوجوان بیشتر می‌كوشد تا از قید و بندها آزاد شود. هرچه والدین با او مانند كودك رفتار كنند، او بیشتر مبارزه و مخالفت می‌كند. در مواردی نوجوانان خود را برای زندگی بزرگ‌سالی آماده نمی‌كنند. در نتیجه در بزرگ‌سالی از مقابله با مشكلات زندگی، كار، اجتماع، عشق و ازدواج می‌ترسند. امیدش را از دست می‌دهد. از اجتماع فاصله می‌گیرد. خجالتی و گوشه‌گیر می‌شود. اگر به دنبال كار باشد كاری كه مورد علاقه‌اش باشد، پیدا نمی‌كند و مطمئن است در هیچ كاری موفق نمی‌شود. برای ازدواج، از رویارویی با جنس مخالف دستپاچه و نگران می‌شود. وقتی با او صحبت می‌كند، خجالت می‌كشد نمی‌تواند جواب دهد، هر روز ناامیدتر می‌شود. احساس می‌كند كسی نمی‌تواند او را درك كند، باید او را تشویق كنیم و او را به راه راست هدایت كنیم تا بهتر شود. البته این امر چندان آسان نیست. زیرا تغییر یك شبه صورت نمی‌گیرد.عدم آمادگی و آموزش صحیح برای رویارویی با سه مسئله مهم زندگی، كار، اجتماع و ازدواج از مهم‌ترین خطرهای دوران نوجوانی است و نتایج آن در بزرگ‌سالی آشكار می‌شود. اگر نوجوان از آینده بترسد، برای مقابله با مشكلات، كمتر تلاش می‌كند. هر چه به او دستور داده شود، یا مورد نصیحت و انتقاد قرار گیرد، بیشتر مقاومت می‌كند. هر چه او را تشویق كنیم، بیشتر عقب‌نشینی می‌كند. تا زمانی كه ناامید است، نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم كه تلاش كند. برخی نوجوانان دوست دارند در كودكی بمانند. مانند كودكان صحبت می‌كنند با كودكان كوچك‌تر از خود بازی می‌كنند و تظاهر می‌كنند كه می‌توانند همیشه كودك بمانند، در حالی‌كه بسیاری از نوجوانان تلاش می‌كنند مانند بزرگ‌سالان رفتار كنند. در شرایط دشوار وقتی نوجوان نتواند با مشكلات زندگی روبه‌رو شود، به بزهكاری رو می‌آورد. بزهكاری یكی از ساده‌ترین راه برای فرار از مشكلات به‌ویژه مشكلات اقتصادی در زندگی است. كودكان لوس و نازپرورده در دوران نوجوانی شكست می‌خورند. زیرا كودكی كه عادت كرده است همه كارهایش را والدین بر عهده بگیرند، پذیرش مسئولیت‌های بزرگسالی را فشارزا می‌داند. و هنوز دوست دارد، نازپرورده باشد. وقتی بزرگ می‌شود دیگر مركز توجه نیست، كسی كه در محیط ظاهراً گرم خانواده پرورش یافته، هوای بیرون را سرد می‌داند.اگر از نوجوان، بیش از حد انتظار داشته باشند در درس و كار شكست می‌خورد. شاید می‌ترسد نتواند وظایف‌اش را انجام دهد. تا زمانی كه مورد حمایت باشد به پیش می‌رود، ولی وقتی به او استقلال داده شود، جسارت خود را از دست می‌دهد و عقب‌نشینی می‌كند. در حالی‌كه برای دیگر نوجوانان استقلال و آزادی، انگیزه پیشرفت و رسیدن به آرزوهاست. آنان عقاید و طرح‌های جدیدی دارند و از برعهده گرفتن مسئولیت و داشتن استقلال نمی‌ترسند و خطرپذیرند تا فرصت‌های زیادی برای موفقیت به‌دست آورد.نوجوانی كه احساس می‌كند مورد بی‌توجهی و بی‌مهری است، وقتی با دوستان‌اش صمیمی می‌شود، تحت‌ تأثیر آنان قرار می‌گیرد و بهتر می‌شود. اگر پسری فقط به دنبال تأیید و تحسین باشد، خطرناك است. دخترانی كه اعتماد به نفس ندارند، تنها راه اثبات ارزش خود را در تحسین و تأیید دیگران می‌دانند. آنان در دام مردان چاپلوس می‌افتند كه می‌دانند چگونه دل دختران ساده‌لوح را به‌دست آورند. اغلب دخترانی كه در خانه مورد توجه و محبت نیستند، با جنس مخالف دوست می‌شوند تا مورد توجه و محبت قرار گیرند.دختر پانزده ساله‌ای در خانواده فقیری زندگی می‌كرد. در كودكی پدرش مریض بود و مادرش فرصتی نداشت به او توجه كند، سپس برادر بزرگش بیمار شد و مادر به او رسیدگی می‌كرد به دنبال آن خواهرش به دنیا آمد و مادر از او مراقبت می‌كرد، آن دختر همیشه دوست داشت مورد توجه و محبت باشد، ولی كسی به او توجهی نمی‌كرد. او حداكثر تلاش خود را برای جلب توجه اطرافیان كرد، او در خانه دختر خوبی بود. با كسب موفقیت‌های پی‌در‌پی بهترین دانش‌آموز مدرسه شد. سپس به دبیرستان رفت، ابتدا روش تدریس در مدرسه جدید برایش مشكل بود. درس را متوجه نمی‌شد و افت تحصیلی شدید داشت.معلم او را سرزنش و ناامید كرد. وقتی نیاز شدید او به محبت و توجه در مدرسه و خانه ارضا نشد، ناامید و سرخورده شد. او با اولین مردی كه سر راهش آمد، فرار و پانزده روز با او زندگی كرد خانواده‌اش نگران شدند و درصدد یافتن او برآمدند. ولی دختر احساس می‌كرد كه هنوز مورد توجه نیست. به فكر خودكشی افتاد. او در نامه‌ای به خانواده‌اش نوشت: «نگران من نباشید، من سم خورده‌ام و خیلی خوشحالم» او سم نخورد، فقط نیاز به محبت خانواده داشت. او منتظر ماند تا مادرش به سراغش بیاید. اگر او مورد توجه و محبت بود، درصدد جلب توجه برنمی‌آمد. اگر معلم او را نادیده نمی‌گرفت و از حساسیت نیاز او به محبت و توجه به وضعیت خوب درسی‌اش آگاه می‌شد، او ناامید و سرخورده نمی‌شد.دختر چهارده‌ساله‌ای، خانواده روشنفكری نداشت. آنها از داشتن دختر خیلی ناراحت بودند و ارزش دخترشان را نادیده می‌گرفتند. زیرا فقط پسر برای‌شان مهم بود، دختر چند بار شنید كه مادر به پدر می‌گوید: «دخترمان خوشگل نیست و وقتی بزرگ شود، كسی با او ازدواج نمی‌كند و روی دست‌مان می‌ماند.» روزی نامه یكی از دوستان مادر را پیدا كرد و مادر را كه از داشتن دختر ناراحت بود، دلداری داده بود.چند ماه بعد، دختر برای دیدن عمویش به روستا رفت. با پسری كه سواد و شعور چندانی نداشت، دوست شد. او برای مورد تأیید قرار گرفتن، دوستان زیادی را یكی پس از دیگری عوض كرد. او ناراحت و افسرده بود. می‌گریست و تهدید به خودكشی كرد. در آن زمان درد و رنج او باعث ناراحتی خانواده‌اش شد. در جامعه‌ای كه مردان را برتر از زنان می‌دانند و به زنان توجه نمی‌شود. آنان از این امر رنج می‌برند و ناامید می‌شوند. دوران نوجوانی فرصتی است تا فرد بتواند به‌تنهایی راه‌هایی را برای مبارزه با مشكلات زندگی پیدا كند. اگر نوجوان احساس حقارت كند و نگرش اشتباهی داشته باشد، برای كسب آزادی آمادگی ندارد اگر خود را وادار كند، آنچه ضروری است انجام دهد، ترسو می‌ماند و شكست می‌خورد. چنین فردی برای بزرگ شدن آماده نیست و كودك باقی می‌ماند.   
يکشنبه 22/8/1390 - 12:50
نوجوان و جوان

نوجوانان و جوانان قشر عظیمی از جمعیت هر کشور خصوصاً جامعه ما را تشکیل می‌دهند. آنان سرمایه‌های ارزشمند جامعه و امیدهای درخشان مملکت تلقی می‌شوند و عامل بسیار مهمی در رشد و توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور به شمار می‌روند و از ایشان انتظار می‌رود که در آینده‌ای نه چندان دور مسئولیت عظیم و سنگین اداره چرخهای مملکت خود را عهده‌دار گردند.
آیین مقدس اسلام عنایت خاصی به نسل جوان داشته و آنان رااز جنبه‌های مادی، معنوی، اخلاقی، اجتماعی، روانی و تربیتی تحت مراقبت قرار داده است. اولیاء‌گرامی اسلام نوجوانی و جوانی را در ردیف بزرگترین نعمت‌های الهی در زندگی بشر شناخته و به انحاء مختلف به آن توجه نموده‌اند. برای نمونه پیامبر گرامی اسلام (ص) می‌فرمایند : در قیامت هیچ بنده‌ای قدم از قدم برنمی‌دارد مگر آنکه به این پرسشها پاسخ دهد:


▪ اول آنکه عمرش را در چه کاری سپری کرده
▪ دوم آنکه جوانیش را در چه راهی صرف کرده است.

حضرت علی (ع) می‌فرمایند : دو چیز است که قدر و قیمتشان شناخته نیست مگر آنکه از دست بروند، یکی جوانی و دیگری تندرستی.(۱)
در اسلام همچنین از نوجوانی و جونی به عنوان منزل قوت و نیرومندی ایام زندگی یاد شده است که بین ضعف ایام کودکی و ناتوانی دورة پیری قرار گرفته است. همانطور که فلسفی نوشته است، ایام جوان یدوران قوت و قدرت است؛ دوران نشاظ و شادمانی و امید است ؛ دوران شور و التهاب است؛ دوران کار و تلاش است؛ مزارع سرسبز با نیروی نسل جوان آباد است؛ معادن با سعی و کوشش نسل جوان استخراج می‌شود؛ عمران و آبادیها مدیو همت نسل جوان است و سرانجام دفاع از مرزها و حقظ استقلال و امنیت کشور به عهده نسل جوان است. (۲) رسیدن به بلوغ جنسی، جسمی ، عقلی ، روانی و عاطفی و اجتماعی که جوان را در برآوردن نقشهای فوق یاری بخشد مستلزم گذر موفق از مراحل کودکی و نوجوانی است و بدون شک خانواده نقش مؤثری را در این زمینه ایفا می‌کند.
خانواده اولین نماینده جامعه است که کودک سالها یاولیه عمر خودرا در آن می‌گذراند و وظیفه دارد که نوزاد وابسته، فاقد فرهنگ و لذت جو را به موجودی خودیاور، با فرهنگ و مسئولیت پذیر بار آورد. در این روند که اجتماعی شدن نام دارد والدین نه تنها در برابر کودک بلکه در برابر جامعه‌ای که او باید با آن سازش یابد مسئولیت و در صورتی که نتوانند کودک خود را د رجریان رش با ملاکهای معینی که هنجار اجتماعی نامیده می‌شود، تطبیق دهند و رهنمودهای عقلی،‌اجتماعی و اخلاقی را در وی مستقر سازند در انجام وظیفه خود قصور نموده‌اند.
والدین به عنوان اولین مربی و معلم کودک، در تربیت و چگونگی رفتارهای وی مهمترین نقش را ایفا می‌کنند و بی‌توجهی و اهمال در این امر عواقب وخیمی را در زندگی کودک به وجود می‌آورد. رفتار کودک عکس‌العملی به عوامل محیطی و خصوصاً به عملکرد والدینش می‌باشد. چنانچه رفتار والدین با کودک براساس صداقت، دوستی، احترام و پذیرش باشد، کودک احساس امنیت و آرامش می‌کند و از ابتلا به بسیاری نابسامانی‌ها محفوظ می‌ماند. از سوی دیگر، انتقادهای بیجا و بی‌مورد و روابط خانوادگی گسسته و نابسامان کودک را مضطرب و آزرده خاطرمی‌سازد و موجبات ابتلاء وی به بسیاری از مشکلات رفتاری را فراهم می‌آورد. (۳)
بنا به گفته ستیر (۴)پدران مادران معلمینی هستند که در مشکلترین مدرسه دنیا برای آدم‌سازی خدمت می‌کنند. مدرسه‌ای که مدیر، معلم ومستخدم آن خودشان هستند، و تعطیلات ،‌ارتقاء‌مقام و حقوق ندارد. مدرسه‌ای ۲۴ ساعته و ۳۶۵ روزه که حداقل ۱۸ سال برای هر فرد خدمت می‌کند. علاوه بر این مدرسه‌ای با دو رییس که با وجود آن مشکلات بسیاری پیش می‌آید. این سخترین، پراضطراب‌ترین و پرزحمت‌ترین کار است و احتیاج به حد اعلای حوصله، گذشت، خوش‌اخلاقی، کاردانی، علاقه، آگاهی و دانش دارد. (۵)
خانواده اولین مدرسه کودک است که طفل نگرش نسبت به خود، زندگی و مردم در آن می‌آموزد.
حضرت علی (ع) می‌فرماید : لا میراث کألادب هیچ ارثی برای فرزند بهتر از ادب و تربیت نیست و یا ما نحل والداً نحلاً افضل من ادب حسن. بخشش و تفضیل هیچ پدری به فرزندش بهتر از عطیه ادب و تربیت پسندیده نیست. (۶)
اهمیت تأثیر خانواده بر رفتار فرد به قدری است که همه نظریه‌پردازان توجه خود را به آن معطوف نموده‌اند. دیدگاه بیولوژیکی ـ فیزیولوژیکی به شاهت فرزند به والدین به لحاظ زیستی توجه دارد و تربیت وی در محیط خانواده را باعث شباهت مضاعف می‌داند. نظریه روان پویایی به تأثیر قاطع والدین و محیط خانوادگی در پنج سال اول رشد در شکل‌گیری شخصیت فرد اشاره دارد. نظریه یادگیری رفتاری ـ اجتماعی که همه رفتارهای آدمی را به یادگیری نسبت می‌دهد نیز به محیط خانواده توجه زیادی دارد. نظریه یادگیری اجتماعی یا مشاهده‌ای هم رفتار فرد را حاصل مشاهده رفتار دیگران و تقلید از آنان می‌داند که در اولین مراحل رشد شامل والدین کودک می‌شود. دیدگاه شناختی که هر گونه رفتار را نتیجه تعبیر و تفسیر اطلاعاتی می‌داند که فرد از محیط خارج دریافت می‌کند اظهار می‌دارد که معنی‌دان به وقایع اولین بار در محیط خانواده آموخته می‌شود. نگرش مربوط به نظام خانواده نیز توجه زیادی به عوامل اجتماعی، محیطی و بین فردی دارد. مطالعات اخیر به خصوص توجه زیادی به الگوهای روابط خانوادگی نشان داده‌اند.
گر چه خانواده نقش مأمن و مأوای کودکان و نوجوانان را دارد اما پژوهشهای محققین مختلف نشان می‌دهدکه در بسیاری از موارد خود به عنوان یکی از عوامل موجود مشکلات ایشان عنوان می‌گردد. کول وهال (۷) مشکلات خانوادگی را به عنوان یک طبقه از مشکلات نوجوانان مطرح نموده‌اند. ( براون نیز به مشکل خانواده و دخالتهای آنان در امورنوجوانان اشاره نموده است. (۹) همینگ که مشکلات دختران جوان را به چهار دسته تقسیم نموده، مشکلات خانوادگی را یکی از آنها دانسته است. کرو و کرو (۱۰) نیز عنوان می‌کنند که بسیاری از افراد جوان با مشکلاتی نسبتاً جدی در ارتباط با زندگی خانوادگی، تجارب مدرسه‌ای، فعالیتهای شغلی و ارتباطات اجتماعی مواجهند. (۱۱)
درایکورز (۱۲) معتقد است که پیشرفت تکنولوژی و تغییرات سریع در شیوه زندگی موجب بروز مشکلات متعددی برای جوانان گردیده است که برخی از آنها از این قرار است:
۱) احساس عدم تعلق،
۲) از بین رفتن ارزشهای اخلاقی و معنوی
۳) تغییر و نوآوری
۴) بی‌ثباتی والدین در دوستی با فرزند (۱۳)
در پژوهش با عنان «بررسی مشکلات و راه‌حل‌های رفتاری دانش آموزی مدارس راهنمایی استان همدان» که بر روی ۱۱۰۰ دانش‌آموز انجام گرفت، نیز مشکلات خانوادگی به عنوان یک طبقه از مشکلات نوجوانان مطرح شده است.


یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که بیشترین مشکلات دانش آموزان مشکلات شخصیتی آنان است. در جستجو برای یافتن علل بروز مشکلات شخصیتی در بین عوامل شخصی چونسن، جنسیت، ترتیب تولد، وجود نقص عضو و وضعیت تحصیلی و عوامل خانوادگی چون تعداد افراد خانواده، سرپرست خانواده، ویژگی‌های مربوط به هر یک از والدین یعنی وضعیت حیات، سن، میزان تحصیلات، نوع شغل، درآمد ماهانه و ازدواج مجدد و همچنین حضور سایر افراد در خانواده، روابط والدین با یکدیگر و با فرزندان بیشترین تأثیر را در بروز مشکلات شخصیتی نوجوانان دارد. مشکلات شامل مشکلات فردازار یعنی اضطراب، وسواس، انزوا طلبی و افسردگی و همچنین مشکلات جامعه ازار یعنی مشکلات سلوک می‌شد. در تأثیر متیغیرهای شباهتها و تفاوتهایی دیده می شد. شباهت آنها این بود که بیشترین رابطه معنی‌دار با انزواطلبی و افسردگی نشان می‌دادند و با نشانه‌های وسواس به طور یکسان در رابطه بودند و تفاوت آنها این که روابط ناسالم والدین با یکدیگر با مشکلات سلوک و روابط ناسالم آنان با فرزندان با ضطراب بیشترین رابطه را نشان می‌داد. نتیجه‌ای که می‌توان گرفت این است که وقتی روابط والدین با یکدیگر ناسازگارانه باشد مشکلات به صورت فرار از خانه، فرار از مدرسه، عصبانتی و پرخاشگری، دروغگویی، دزدی و تقلب جلوه نموده و بیشتر موجب آزار دیگران می‌شود. در حالی که در روابط ناسازگارانه والدین با فرزند مشکلات درونی شده و به صورت اضطراب یعنی مشکل خودازار عمل می‌نماید. و موجب انزوا، افسردگی و یا بروز وسواس و اختلالات عادتی در نوجوان می‌شود.
مطالعات متعدد اهمیت روابط والدین با فرزند را مورد تأکید قرار داده‌اند. بررسی‌های انجام شده دو بعد رفتار والدین نسب به کودکان و نوجوانان را مشخص می‌سازد. بعد پذیرش ـ طرد و بعد کنار گذاشتن ـ محدود کردن پدر و مادر پذیرنده نسبت به کودک از خود عاطفه، تأیید، گرمی ودرک نشان داده و از تنبیه بدنی کمتر استفاده می‌کنند. اما والدین طرد کننده با کودکانشان سرد بوده و آنها را تأیید نمی‌نمایند و برای برقراری نظم نیز از تنبیه بدنی استفاده می‌کنند. پیداست که از دیدن فرزندشان لذت نمی‌برند و نسبت به نیازهای او حساسیت ندارند. بُعد آزاد گذاشتن ـ محدود کردن نیز خودمختاری و آزادی عملی گفته می‌شود که والدین برای کودک قائلند. والدینمعتقد به آزاد گذاشتن به کودک اجازه تصمیم‌گیری داده و او را در انجام آن آزاد می‌گذارند. آنان قواعد انضباطی اندکی رقرار نموده و پیوسته کودک را تحت فشار قرار نمی‌دهند. اما پدر و مادر معتقد به محدود کردن کودک خود را به شدت تحت کنترل دارند. در حد وسط بین این دو، شیوه‌ای به نام آزادمنشانه وجود دارد که شیوه‌ای معتدل بین ان دو روش افراطی است. پژوهشها نشان می‌دهند که ترکیب دو شیوه آزادمنشانه یا پذیرنده بهترین شیوه فرزند پروری است. (۱۴)
بالدوین اظهار می‌دارد که نگرشهای پذیرنده و دموکراتیک والدین امکان رشد را به حداکثر می‌رساند. فرزندان چنین والدینی رشد ذهنی، ابتکار و امنیت عاطفی فزاینده‌ای را نشان می‌دهند، در مقابل فرزندان والدین طرد کننده و سلطه جو افرادی متزلزل، سرکش، پرخاشگر و ستزه‌جو هستند. (۱۵)
وست و فارنیگتون (۱۶) دریافتند که کودکانی که مورد بی‌رحمی واقع شده‌اند، والدین آنها سهل‌انگار و غفلت کننده بوده‌اند، انضباط خشن و ناپایدار اعمال کرده‌اند و یا فاقد تعامل کافی با کودکان خود بوده‌اند بیشتر به اختلالات کرداری و بزهکاری متبلا شده‌اند(۱۷) راتر (۱۸) نیز دریافت که تجارب تلخ زندگی خانوادگی در دوران کودکی موجب به وجود آمدن مشکلات رفتاری بعدی چون جدایی در ازدواج و بزهکاری می‌گردد. (۱۹)
در گزارش ماسن تحقیقات با ثبات قابل ملاحظه‌ای نشان می‌دهند که شیوه‌های انضباطی به کار رفته درباره بزهکاران اندازه محدود و همراه با تنبیه بدنی به جای توضیح دادن برای آنها بوده است. روابط آنان با یکدیگر بیشتر مبتنی بر خصومت، فقدان روح همبستگی، طرد، بی‌تفاوتی، نفاق و یا بی‌احساسی بوده و والدین برای نوجوانان خود کمترین آمال و آرزو را داشته، نسبت به وی متخاصم و نسبت به مدرسه بی‌تفاوت و خوددارای مشکلات متعدد شخصیتی بوده‌اند. (۲۰)
ایلنیگورث نحوه نگرش والدین نسبت به کودک را در زمره عواملی می‌داند که کودک را در معرض خطر روانشناختی قرار می‌دهد. توجه بیش از اندازه محافظت زیاد، اضطراب زیاد درباره کودک، وجود انضباط بیش از اندازه در خانواده و یا فقدان آن، وجود خصومت، اظهار نارضایتی ، تحقیر، سرزنش کردن، طعنه زدن، تمسخر، عدم بکارگیری تشویق و تمجید، عشق و فهم ذهن در حال رشد کودک و اینکه چه چیز طبیعی و چه چیز غیرطبیعی است از جمله این عوامل هستند. (۲۱)
فارنیگتون و مک کورد(۲۲) اظهار می‌دارند که تنبیه خشن بدنی، طرد کودک و بی‌ثباتی انضباط ممکن است کودک را برای رفتار ضد اجتماعی، پرخاشگرانه و بزهکارانه آماده نماید. برادلی(۲۳) عقیده دارد که تشویق والدین درباره نضج و پختگی اجتماع یکودک و اجتناب آنها از تنبیه بدنی رابطه مثبتی با رشد اعتماد به نفس کودک دارد. (۲۴) راتروهرسوف(۲۵) عقیده دارند که والدینی که بیش از اندازه از کودک خود عیبجویی و انتقاد می‌کنند آنها را بیشتر مستعد ابتلا به مشکلات رفتاری و عاطفی می‌نمایند.
رشد وجدان کودک به مقدار زیادی بستگی به روابط او با والدین و یا جانشین آنها دارد. نظام ارزشهای فرد معمولاً از راه روابط وی با والدین از طریق همانندسازی ایجاد می‌شود و بر محبت و اعتماد استوار می‌باشد. در افراد ضد اجتماعی فرآیند همانندسازی معیوب است. در سابقه این افراد وجود مشکلات با والدین یا مراجع قدرت در اوان زندگی دیده می‌شود. به نظر می‌رسد که این سابقه با موضوع والدینی مربوط می‌باشد که معمولاً غیرمنطقی، بی‌رحم، ریاکار و بی‌ثبات هستند. کودک در پیوند دادن خود به هر یک از والدین به عنوان سرمشق یا منبع امن دچار مشکلمی‌باشد، زیراا مهر و محبت و اعتماد متقابل دوجانبه وجود ندارد. (۲۶)
توماس بین عوامل روانی و پرونده‌های بهداشتی ۱۳۳۷دانشجوی فارغ التحصیل رشته پزشکی طی سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۴ همبستگی آماری به دست آورد. او دریافت یکی از عوامل مهم پیش آگهی سرطان، بیماریهای روانی و خودکشی، فقدان نزدیکی و صمیمیت با والدین و برداشت منفی دانشجویان در رابطه با خانواده خود بوده است. (۲۷)
کانر(۲۸) کمال جویی مفرط والدین را علت وسواس فرزندان آنها می‌داند. آدامز(۲۹) والدین افراد وسواسی را افرادی نامعطف، قراردادی، واجد دوسوگرایی در ارتباط با فرزندانشان می‌داند. (۳۰) مادران کودکان دارای لکنت زبان نیز به عنوان افرادی مضطرب، فزون حمایت کننده، نامنعطف، فاقد گرمی عاطفی، ناایمن و ناراضی و واجد بازخوردهای متناقض توصیف شده‌اند. (۳۱)
در مطالعه‌ای که توسط رضا کرمی نوری درباره رفتار انزواطلبی و ارتباط آن با ساخت خانواده بر روی ۲۶۷ دانش آموز پسر مدارس راهنمایی در تهران انجام شده این نتیجه به دست آمد که رفتارهای پرخاشگرانه و انزواطلبی از شایع‌ترین مشکلات رفتاری دانش‌آموزان است که با افزایش سن نیز بیشتر می‌شود. عوامل تحصیلی و خانوادگی به عنوان عوامل مستعدکننده شناخته شده‌اند و سهم رفتار پدران که بیشتر پرخاشگرانه و خصمانه بوده در بروز این مشکلات زیاد بوده است. (۳۲)
برخی محققین دریافته‌اند که تعامل کمی در بین اعضای خانواده کسانی که ترک تحصیل می‌کنند نسبت به کسانی که به دانشگاه می‌روند وجود دارد. آنها معتقدند گروه دوم در اوقات فراغت وقت بیشتری را با هم صرف می‌کنند و خوشحالی و خشنودی در خانواده‌های آنان بیشتر است. (۳۳)
در یک مطالعه انجام شده در اصفهان بر روی نوجوانان، ۷۶% از دانش آموزان ابراز داشته‌اند که پدر و مادر را دوست می‌دارند ولی متأسفانه مورد بی‌مهری و عدم درک قرار می‌گیرند. (۳۴)
گیلک در مطالعه‌ای که بر روی دانش‌آموزان مدارس تهران و والدین آنها به عمل آورد نتیجه گرفت که بین ارزشهای نوجوانان و والدینشان تفاوت معنی‌داری وجود دارد.(۳۵)
دریک مطالعه دیگر مشخص گردید که ۸۰% از والدین، نوجوانان خود را ناسازگار می‌دانند. از سوی دیگر در تحقیقی که در ۶۲۳ خانوار در تهران انجام گرفت معلوم شد که فرزندان رفتار والدین خود را کاملاً تایید نمی‌کنند و حتی مایل نیستند که همان رفتار را به فرزندان خود انتقال دهند. ۳۲% از پسران و ۳۳% از دختران به رفتار والدین خود اعتقادی نداشتند که این نشانه شکاف بزرگی در بین فرزندان والدین آنها. (۳۶)
در یک مطالعه دیگر که توسط احمدی در اصفهان انجام شد از دانش آموزان مدارس راهنمایی سئوال شد که رابطه آنها با والدینشان چگونه است. ۵۰% از جوانان اعتقاد داشتند که والدین بین فرزندانشان تبعیض قایل می‌شوند. ۷۰% والدین را خشک و بی‌روح می‌دانستند و ۶۰% نیز اظهار کرده بودند که والدین، آنها را در تصمیم‌گیری شرکت نمی‌دهند. (۳۷)
بسیاری از پژوهشگران به مطالعه رابطه بین خانواده‌های متزلزل و مشکلات رفتاری کودکان پرداخته‌اند. خانواده متزلزل دارای شرایط و اوضاع و احوال گوناگونی است که برخی از مظاهر آن اختلافات خانوادگی ، جدایی، طلاق و یا مرگ والدین است. در این نوع خانواده‌ها مناسبات والدین با یکدیگر و با فرزندانشان طبیعی نیست و این امر می‌تواند منجر به بروز بسیاری از مشکلات در فرزندان آنها شود. یک نمونه تحقیق در این مورد در انگلستان بر روی ۱۰۲ نوجوان ۱۵ تا ۱۸ ساله در یک مؤسسه تربیتی انجام شده است. این پژوهش به طور روشن نشان می‌دهد که چگونه اضطرابهای ناشی از مناسبات ناسالم در سالهای اول طفولیت، منجر به بروز واکنشهای ضد اجتماعی در مقابل فشارهای بعدی در طفل شده است. در بیشتر موارد اضطراب و پریشانی در میان این کودکان عوارض معینی از محرومیت از مهر مادر بوده است. (۳۸)
بررسی‌های رنه اسپتیز(۳۹) در آمریکا اهمیت رابطه کودک و مادر را از نظر رشد هوشی و جسمانی نشان می‌دهد. در بررسی وی کودکان مورد مطالعه به دو گروه تقسیم شده بودند. کودکانی که از مادر جدا بودند و کودکانی که با مادرانشان زندگی می‌کردند. هر دو گروه از هر نظر مشابه بودند و تفاوت آنها از نظر عاطفی بود. پس از مقایسه دو گروه از نظر هوشی، رشد بدنی،‌حافظه ،‌ادراک و سازگاریهای اجتماعی، اسپتیز نتیجه گرفت رشد کودکانی که با مادرانشان زندگی می‌کردند در همه زمینه‌ها به مراتب بیشتر از کودکانی بودکه جدا از مادر زندگی می‌کردند(۴۰)
مونرو(۴۱) نوشته است که مطالعات متعدد حاکی است که محرومیت از مادر در اوان کودکی در مقایسه با محرومیت از پدر، عامل تعیین‌کننده‌تری در عموم بیماریهای روانی و به خصوص افسردگی محسوب می‌شود. (۴۲)
طبق آماری که اولتر ستران درباره ۳۰۰ دختر جوان مجرم ارایه نمود یادآوری کرد از ۱۵% از آنان به علل مختلف از عوامل خانوادگی و مهر مادری محروم بوده‌اند. (۴۳)
نقش آشکار خانواده آشفته در بزهکاری توسط بسیاری از محققین گزارش شده است. در یک مطالعه در بخشی از نیویورک که میزان بزهکاری در آن خیلی بالا بوده سه عامل به عنوان عامل مؤثردر بزه‌های پسران شناخته شده‌اند. این عوالم ۱ ) بی‌توجهی یا رسیدگی ناکافی به وسیله مادر یا جانشین وی، ۲ ) انضباط سهل‌گیرانه یا مستبدانه و ۳) فقدان وابستگی نسبی واحد خانواده بوده است. (۴۴)
موفت(۴۵) که دزدی را به عنوان عمومی‌ترین بزه نوجوانی توصیف کرده است تحت تأثیر فراوانی خانواده‌های سارقین قرار گرفت که در آن تعداد زیادی از جدایی والدین، عدم علاقه والدین به مذهب و یا محدودیت بیش از حد در آن وجود داشت. (۴۶)
مطالعات انجام شده در ایران در زمینه اعتیاد مانند «بررسی و شناخت عوامل اجتماعی مؤثر دراعتیاد افراد» و «بررسی عوامل مؤثر در اعتیاد جوانان به مواد مخدر» و «نقش خانواده در اعتیاد جوانان (پسر)»نشانگر آن است که رفتار والدین با فرزندان بی‌توجه، بدون محبت و خشونت‌آمیز بوده است و اغلب خانواده‌ها از هم پاشیده بودند. (۴۷)
در گزارشی از کانون اصلاح و تربیت تهران نیز در یک سوم از خانواده‌های بزهکاران در خانه درگیری وجود داشته و ۵۰% نیز فاقد محبت لازمی بوده‌اند که اعضای یک خانواده را به هم نزدیک می‌کند. در کانون اصلاح و تربیت مشهد نیز ۸۴% از بزهکاران به روابط معیوب خانوادگی اشاره کرده‌اند. (۴۹)
فارنیگتون گزارش نموده است که به مانند مطالعه قبلی وی که در سال ۱۹۷۷ انجام شده بود،‌نوجوانان بزهکار از خانواده‌هایی برخاسته‌اند که ارتکاب جرم در آن به صورت خانوادگی وجود داشته است. (۵۰)
مطالعات انجام شده در زمینه اعتیاد در ایران نیز نشان می‌دهد که نوجوانان خانواده‌های معتاد با والدین خود همانندسازی نموده و تعداد معتادین در این خانواده‌ها، به وضوح بیشتر است(۵۱) راتر از علل رفتارهای ناسازگارانه کودکان ناخشنودی والدین از ازدواج با یکدیگر ، دوره‌های طولانی یا مقطع جدایی والدین از فرزند و ارتباط‌های ضعیف خانوادگی می‌داند.
احمدی نیز از مقایسه دانش آموزان بزهکار و غیربزهکار نتیجه گرفت که روابط خانوادگی دانش‌آموزان بزهکار در حد متعارف نیست. به این معنا که سازش والدین با یکدیگر احترام آنها نسبت به هم کم بوده و بین آنها همفکری وجود نداشته است. ازدواج مجدد پدر به عنوان یکی از علل به انحراف کشیده شدن دانش‌آموز محسوب شده، در حالی که ازدواج مجدد مادر چنین تأثیری نداشته است. همچنین گزارش شده است که تعداد بیشتری از دانش آموزان بزهکار نسبت به غ یربزهکار در خانواده‌هایی زندگی می‌کنند که در آن ناپدری یا نامادری وجود دارد. (۵۲)
علل وقوع طلاق بسیار متنوع و متفاوت است؛ زیرا تقریباً همه موارد اختلاف و تضادهای موجود در جامعه می‌تواند علت طلاق باشد. برخی از این علل را علل اخلاقی و روانی،‌عدم تناسب سنی، عشهای دروغین، ضعف مبانی خانواده، خستگی اعصاب، حسادت، تجمل پرستی، زیاده‌روی در محبت، اختلاف درجه میل جنسی،‌ضعف مردان در مقابل زنان،‌غرور و نخوت زنان، اعتیاد به مواد مخدر و علل اقتصادی تشکیل می‌دهند. (۵۳) بعد از گسستن پیوند ازدواج والدین اغلب در مشکلات خود غرق شده و کیفیت توجه و مراقبت از فرزندان تحت تأثیر این امر قرار می‌گیرد. طلاق فشار روانی ایجاد می‌کند . فشار روانی بر والدین مسلط شده و فرصت کمتری برای رسیدگی به امور فرزندان باقی می‌گذارد. تضادهای بعدی بین والدین طلاق گرفته نیز موجب رنجش فرزندان این خانواده‌هاست. طلاق به هر دلیل که اتفاق بیفتد دارای اثرات منفی بر والدین و بخصوص بر فرزندان است. به همین جهت هم است که حضرت مام جعفر صادق (ع) فرموده‌اند که هیچ چیز در میان حلال‌ها منفورتر از طلاق در نزد خداند نیست. (۵۴)
مطالعات پژوهشی نشان داده است موفقیت کودکانی که تماسی با پدرانشانندارند در زمینه‌های اجتماعی و تحصیلی به مراتب کمتر از کودکان بوده است که پس از طلاق از جانب پدر حمایت عاطفی شده‌اند. پیشرفت تحصیلی چنین کودکان در مدرسه کم است. در خانه‌هایی که توجه پدر کم و یا هیچ است، پسر بچه‌ها در درسهای شفاهی نمرات بیشتری آورده و در ریاضی امتیاز کمتری کسب می‌کنند. در مورد دختران نیز وضع به همین شکل و حتی بیشتر قوت دارد. کمبود امتیاز در درسهای ریاضی نشانه عدم کارآیی در زمینه‌هایی است که نیاز به اندیشیدن دارد. عدم حضور پدر موجب کاهش قدرت ادراک هم در دختران و پسران با محیط و موقعیت جدید مشکلتر از دختران است. پژوهشهای انجام شده نشان می‌دهد که مادران پس از طلاق نسبت به پسران انضباط کمتری اعمال می‌کنند. بیشتر آنها را مورد خشم و سرزنش قرار می‌دهند و نسبت به دختران از محبت کمتری برخوردار می‌سازند. این سخت‌گیری کمتری نسبت به پسران اعمال می‌شود به این موضوع مربوط است که والدین بر روی کودکان هم جنس خود کنترل بیشتری اعمال می‌کنند. یعنی مادران نسبت به دختران و پدران نسبت به پسران سخت‌گیری بیشتری دارند. لذا اگر پدر پس از طلاق حضور فعال نداشته باشد پسر مهمترین منضبط کننده خود را از دست می‌دهد با توجه به اینکه سرپرستی فرزندان پس از طلاق غالباً با مادران است. (۵۶)
نزاعهای والدین در حضور کودکان چه طلاق گرفته و یا نگرفته باشند مشکلات رفتاری بیشتری را در کودکان ایجاد می‌نمایند. فرزندان اینگونه والدین بیشتر دچار آشفتگی هستند. آنها احتمالاً رفتار پرخاشگرانه والدین خود را تقلید نموده و خشم و عصبانیت آنها را منعکس می‌نمایند. این که مشکلات بلند مدت در کودکان به وجود آید بستگی به نحوه کنار آمدن والدین آنها با طلاق دارد. (۵۷)
وقتی طلاق کانون خانواده را از هم می‌پاشد، تلاش نوجوان برای هویت‌یابی مشکل‌تر می‌گردد. نوجوانی که بحرانهای دوره نوجوانی را تجربه می‌کند وقتی خود را در خانواده بیابد که والدین خود در آن با بحرانهای روانی مواجهند مشکل خود را مضاعف می‌یابد. برخی از نوجوانان برای رهایی از چنین موقعیتی دست به خودکشی می‌زنند. فرار از خانه نیز یکی از عکس‌العملهای نوجوان در برابر روابط مخرب خانوادگی است. (۵۸)
بررسی مظلومی (۱۳۷۱) از ۴۰ نوجوان ۱۳ تا ۱۸ ساله پسر تهرانی که به دلایل و انگیزه‌های مختلف خانه را برای چند ساعت تا چند روز ترک کرده بودند نشان می‌دهد که کمبود عاطفی،‌درگیریهای ارزشی با والدین، شرایط نامناسب زندگ در خانه به دلیل فوت، جدایی یا ازدواج مجدد یکی از والدین و فشارهای ناشی از اختلافات والدین با یکدیگر، علل به وجود آورنده فرار از خانه بوده‌اند. (۵۹)
تحقیقات متعددی نشان می‌دهد که فقدان پدر بر عملکرد هوشی، سازگارری کودک با اجتماع در مورد پسران در ایفای نقش جنسی مناسب و در مورد دختران بر رفتار اجتماعیشان تأثیر می‌گذارد. (۶۰) شین(۶۱) اظهار می‌دارد که هنوز روشن نیست که این تأثیر به از دست دادن رابطه پدر با کودک مربوط می‌شود و یا افزایش فشارهای روانی بر خانواده و یا چنانکه بر کبیل ونیکولز گفته‌اند به علت تغییر وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی که در غیاب پدر گریبانگیر خانواده می‌شود. (۶۳)
ازدواج مجدد والدین نیز سبب می‌شود تا فرزندان خود را در حال تجربه مشکلات جدیدی بیابند؛ قرار گرفتن در خانواده‌ای با نامادری یا ناپدری که روابط آنها برای کودک ناآشنا و مشکل است، ممکن است ناپدری و نامادری به نظر وی میهمان ناخوانده‌ای بیاید که والد واقعی او رااز میدان به در کرده است. آنان همچنین ممکن است از نظر اعمال انضباط درخانواده، مشابه والدین واقعی کودک نباشند. (۶۴)
کلاو(۶۵) اظهار داشته است که خانواده‌هایی که در آ“ها فقط مادر یا مادر بزرگ حضورداشته‌اند ، بهتر از خانواده‌هایی که در آنها ازدواج مجدد صورت گرفته با مشکلات سازگاری یافته‌اند. برنارد نیز عقیده دارد که فرزندان بسیار کم سن نیز فرزندان بزرگسال خانوده، در جذب ولی جایگزین شونده به ندرت عکس العملهای منفی نشانمی‌دهند تا نوجوانان،‌این مطلب توسط مشاهدات بالینی نیز تأیید شده است. (۶۶) تطابق با نامادری یا ناپدری آساننیست به خصوص که ناپدری یا نامادری حمایت کننده نبوده یا از بچه‌های همسر جدیدش بیزار بوده و بچه‌های خود را بر آنها مقدم بدارد. بچه‌ای که از ازدواج مجدد پدر یا مادر به دنیا می‌آید ـ برادر یا خواهر ناتنی ـ گاه توجهی بیشتر از کودکان دیگر بدست آورده و رقابت بین خواهران و برادران را دامن می‌زند. (۶۷) در مجموع می‌توان گفت که ازدواج مجدد والدین احساس امنیت کودک یا نوجوان را در معرض خطر قرار داده و حمایتهایی را که باید از وی بشود کاهش می‌دهد و موجب ایجاد اضطراب و یا بروز اختلالات می‌گردد.
در پایان باید متذکر شد که خانواده متزلزل که در آ مناسبات والدین با هم طبیعی نیست، پدر و مادر یکدیگر را دوست ندارند، به هم احترام نمی‌گذارند ، یکدیگر را تحقیر می‌کنند. از زندگی با هم راضی نیستند، مدام در حال منازعه ومشاجره هستند و بگومگوهای آ“ان تا حد تهدید به طلاق پیش می‌رود و یا به آن می‌انجامد بنیان مشکلات زیادی را برای فرزندان خود می‌ریزند. در واقع وقتی والدین با یکدیگر در تضاد و تعارض هستند با کودک نیز رفتار مناسبی ندارند و او را ثمره عشق خود به حساب نمی‌آورند، ووقتی آینده خودشان روشن نیست نمی‌توانند آینده روشنی را برای فرزند خود متصور باشند و اضطرابها ونگرانیهای خود را به او منتقل می‌سازند.
همچنین والدین که کودک خود را طرد می‌نمایند، وی را محدود می‌سازند؛ در تربیت او بیشتر از تنبیه استفاده می‌کنند، توجهی به درک نیازهای جسمانی یا روانی او در مراحل مختلف رشد ندارند؛ با منازعات و مشاجرات ، تهدید به طلاق، جدا شدن از یکدیگر و ... احساس امنیت وی را به خطر می‌اندازند؛ در سن نوجوانی با او به مانند یک کودک رفتار می‌کنند و یک لحظه از امر و نهی دست برنمی‌دارند؛ تبعیض و تحقیر و استهزاء را شیوه همیشگی خود با وی قرار می‌دهند؛ انضباط سست و ناپایدار اعمال می‌کنند ؛ اضطراب زیاد درباره وی و پیشرفتهایش نشان می‌دهند نقش‌های متعادل و مناسب خود را ایفا نمی‌نمایند افرادی خشن هستند کمال‌جویی مفرط دارند افرادی وسواسی و غیرقابل انعطاف هستند و سرانجام خود سرمشق رفتارهای نامناسب، ‌غیراجتماعی و بزهکاری هستند که طبیعی است فرزندانی دشوار داشته باشند. بنابراین وقتی با نوجوانان یا جوانان دشوار برخورد می‌نماییم باید متوجه این امر باشیم که به قول حافظ:
مکن در این چمنم سرزنش به خودرویی
چنانکه پرورشم داده‌اند می‌رویم


● پیشنهادات
مطالعات انجام شده نشان می‌دهد که خانواده در بروز سلامت و یا مشکلات روانی، رفتاری و اجتماعی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. رسانه‌های گروهی، مراکز فرهنگی ـ تربیتی و همچنین مراکز مشاوره و روان درمانی باید ابتدا سعی وافر خود را در آگاه نمودن خانواده از نیازها و مسایل کودکان و نوجوانان به کار بگیرند و در صورت لزوم به کمک آنها بشتابند . آموزش به والدین به شیوه‌های مختلف و به خصوص از طریق کلاسهای آموزش خنواده که توسط افراد متخصص و به طور مستمر هدایت شود، در این راستا اجتناب‌ناپذیر می‌نماید. باید به خانواده‌ها آموخت که :
۱) به نقش الگویی خود توجه داشته باشند و بدانند که آثار رفتارهای آنان به زمان حال منحصر نمی‌شود بلکه کودک یا نوجوانی که والدین ناسازگار دارد، خود در آینده نیز نقش همسری و والدی را به درستی ایفا نخواهد کرد.
۲) برای احتراز از برخوردها و بگومگوهای خانوادگی هر یک از والدین به وظایف خود نسبت به دیگری آگاه شده و رعایت حقوق وی را بنماید.
۳) به موقعیت سنی فرزندان خود به خصوص نوجوانان توجه نموده و به نیازها و خواسته‌های وی توجه داشته باشند و بدانند که او دیگر کودک نیست و باید تا حدی آزادی عمل داشته و زندگی را خود تجربه نماید. از امر و نهی‌های مداوم نسبت به وی پرهیز نمایند.
۴) اعضای خانواده نباید نسبت به هم بی‌تفاوت بوده و یا با خصومت با یکدیگر برخورد نمایند. برای هویت‌یابی مناسب نوجوان بهترین نوع خانواده آن است که در عین حال که اعضایش با هم رابطه دارند، هر یک فردی مستقل باشند.
۵) تبعیض در بین فرزندان رااز محیط خانوادگی دور نمایند. احساس طرد شدگی در نوجوان منجر به بی‌ارزشی، یأس، ناامیدی، افسردگی و حتی خودکشی می‌گردد.
۶) به این امر توجه نمایند که فرزندان بیشتر با والدین همانندسازی نموده و ارزشهای آنان را درونی می‌کنند که ایشان را دوست داشته و روابط خوبی با آنان داشته باشند.
۷) در رشد بزهنکاری،‌خانواده‌های غفلت کننده، طرد کنده، دارای انضباط بی‌ثبات و خشن و همچنین خانواده‌ای که در آن بزه و جرم توسط والدین یا خواهران و برادران صورت می‌پذیرد، نقش مهمی را ایفا می‌کند. لذا با پرهیز از شیوه‌های فوق در برخورد با کودکان و نوجوانان و عدم اعمال تنبیه‌های بیجا که خود موجب بوز پرخاشگری می‌شود و در جهت کنترل بیشتر خود از اتکاب اعمال ضد اجتماعی اهتمام ورزند. همچنین در صورت وجود اعمال خلاف در خانواده با جداسازی کودک، محیط سالمی برای وی مهیاگردد.
۸) برخی عدم توافق‌ها را ناچیز بشمارند و با طلاق زمینه بی‌خانمانی و مشکلات عاطفی و رفتاری را برای فرزندان خود فراهم نکنند. همچنین در صورتی که وقوع طلاق ضروری شد و ارزش وقوع آن بیش از ادامه یک زندگی نابهنجار تشخیص داده شد، آموزشهای لازم را جهت برخورد صحیح با فرزندانشان برای تعدیل اثر طلاق دریافت دارند.
۹) از برخودرهای متناقض و واجد دوسوگرایی با فرزندان خود بپرهیزند. بسیاری از والدین در عین حال که مایلند نوجوانشان مستقل شود، نمی‌توانند جلوه‌های استقلال را در وی قبول کنند و همزمان خواهان وابستگی وی هستند،‌این طرز برخورد موجبات خشم، بی‌اعتمادی و حتی زمینه مشکلات روانی چون بیماری اسکیزوفرنی را فراهم می‌نماید.
۱۰) به جای تحمیل مقررات خشک و غیرقابل تحمل و اعمال کنترل‌های بیش ا زحد، تحقیر و سرزنش و یا تنبیه بدنی به نوجوانان توضیح دهند که رفتار وی چه پیامدها و عواقبی دارد. در غیر این صورت نوجوان والدین را زورگو تلقی می‌نماید.
۱۱) در ورتی که روابط والدین و نوجوان نامساعد باشد، به هنگام بروز مشکل ،‌نوجوان به دیگران روی خواهد آورد که این امر خود زمینه‌ساز بسیاری از مشکلات اخلاقی و رفتاری خواهد شد.
۱۲) والدین وظیفه‌شناس نسبت به مسایل نوجوان خود حساس هستند تغییرات خلق و خوی خودرا درمی‌یابند؛ متوجه اضطرابها و حالات افسردگی او می‌شوند و در صورت تداوم به فکر اصلاح و درمان برمی‌آیند. خوب است حدود بهنجاری و نابهنجاری رفتارها به آنان شناسانده شود تا در موقع مناسب اقدام لازم صورت گیرد. با توجه به نتایج مطالعه اینجانب که بیشترین مشکلات را در زمینه روابط خانوادگی آشکار ساخته است، آموزش رفتاری والدین به لحاظ تنوع در شیوه‌ها و سهولت به کارگیری توسط والدین پیشنهاد می‌گردد

يکشنبه 22/8/1390 - 12:49
كودك

نویسنده: دكتر رابین اف. گودمن
مترجم: پریسا كاكائی

خطر غریبه‌ها: كمك به بچه‌ها برای كسب امنیت
پدر و مادر دوست دارند همیشه از بچه‌های‌شان حمایت كنند، اما نمی‌توانند تمام روز را با آنها بگذرانند. كودكان، باید یاد بگیرند كه چگونه در امان و هوشیار باشند و هنگامی كه در راه مدرسه، بازی یا حتی در خانه هستند در برابر غریبه‌ها و آدم‌ربایی از خودشان محافظت كنند. والدین، می‌توانند به بچه‌ها كمك كنند تا بیاموزند در شرایط آزاردهنده و ناامن چه كنند؟
راهنمایی‌های زیر، می‌تواند به والدین و كودكان كمك كند تا احساس امنیت بیشتری داشته باشند:


١. پدر و مادر، باید نگرش و برخورد درستی داشته باشند و لحن مناسبی برای صحبت با كودكان‌شان در نظر بگیرند. وقتی با آرامش در مورد موضوعات خشن و ترسناك صحبت می‌كنند، بچه‌ها بهتر می‌توانند گوش كنند و یاد بگیرند. والدین باید بتوانند ترس‌های‌شان را كنترل كرده، كودكان‌شان را مضطرب نكنند.
٢. سن كودك را در نظر بگیرید.
* كودكان سه تا پنج ساله كنجكاو و ذاتاً خوش‌باورند. همچنین در این سن، بچه‌ها به كارهای محبت‌آمیز و دلسوزانه بزرگ‌ترها واكنش نشان می‌دهند. بچه‌های نوپا و پیش‌دبستانی، الزاماً عواقب درازمدت موقعیت‌های خطرناك احتمالی را درك نمی‌كنند.
* كودكان دبستانی، یعنی شش تا نه سال بیشتر قادر به درك درست و غلط هستند. این كودكان، می‌توانند اطلاعات را به خاطر بسپارند و تمرین كنند با این‌حال، امكان دارد در شرایط دشوار دستپاچه شوند.
* كودكان ده تا سیزده ساله ممكن است در مورد توانایی‌شان برای برخورد با شرایط ناخوشایند، مبالغه كنند. و احساس كنند نباید نگران باشند و در مورد خطر كردن، خونسرد رفتار كنند.
٣. اطلاعاتی متناسب با سن كودك ارائه دهید. بازی و مكالمات پی‌در‌پی، برای بچه‌های كوچك‌تر بیشتر فایده دارد. والدین بچه‌های بزرگ‌تر، برای آموزش درباره خطر می‌توانند در مورد حوادث جاری یا موقعیت‌های واقعی با آنها صحبت كنند.
٤. از تمهیدات خاصی كه توسط غریبه‌ها به كار برده می‌شود، مطلع باشید. به كودكان یاد بدهید كه به غریبه‌ها در پیدا كردن توله‌سگ گمشده‌شان كمك نكنند، هدیه و شكلات از آنها قبول نكنند، یا سوار ماشین كسی كه نمی‌شناسند نشوند.
٥. از استراتژی TASK (Talk, Ask, Show, Know)، یعنی مؤلفه‌های زیر استفاده كنید:
* صحبت كردن: با كودكان در مورد ایمنی و غریبه‌ها صحبت كنید. این بحث می‌تواند به پدر و مادر كمك كند تا دریابند كودك، كلمه غریبه را چگونه تعریف می‌كند. والدین، اغلب تعجب می‌كنند وقتی می‌شنوند فقط موجودات زشت كتاب‌های داستان به عنوان موجوداتی خطرناك در نظر گرفته می‌شوند.
* سؤال كردن: موضوع مهم این است كه پس از صحبت با بچه‌ها، در مورد مطالبی كه شنیده‌اند از آنها بپرسید. این پرسش به والدین فرصت می‌دهد اطلاعات غلط بچه‌ها را تصحیح كرده، مطلبی كه لازم است دوباره مرور شود یا به گونه‌ای دیگر مورد بحث قرار بگیرد، مشخص شود.
* صحنه‌سازی: تمرین مطالبی كه كودكان یاد گرفته‌اند می‌تواند برای والدین مفید باشد، مثلاً رفتن به مركز خرید و واداشتن كودك به درخواست كمك از فروشنده مغازه، یا قدم‌زدن در اطراف خانه و مشاهده كودك در حین رفتن به منزل همسایه‌ای شناخته شده.
* دانستن: مطمئن شوید كه كودكان می‌دانند از چه كسی، چه‌وقت، كجا و چگونه كمك بگیرند. برای مثال آنها باید نام، آدرس، و شماره تلفن خانه را بدانند، اینكه چگونه شماره ١١٠ را بگیرند، پس از مدرسه و سایر كارهای‌شان، چه كسی به دنبال‌شان خواهد آمد و همین‌طور سایر دوستان و افراد تأیید شده فامیل را بشناسند.
٦. رسانه‌های گروهی را كنترل كنید: به خصوص وقتی موضوعاتی مانند دزدیدن و قتل كودكان در خبرها مطرح است. والدین باید از چیزهایی كه كودكان در تلویزیون می‌بینند یا مسائلی كه می‌شنوند، مطلع باشند. به بچه‌ها كمك كنید حقایق را از احساسات جدا كنند. والدین باید نسبت به هر گونه تغییر در رفتار كودكان‌شان حساس باشند، به‌خصوص در مورد مشكلات خوب و كابوس‌های آنها و در این زمینه، به دنبال راهنمایی‌های بیشتری باشند.

نویسنده: دكتر رابین اف. گودمن
مترجم: پریسا كاكائی

خطر غریبه‌ها: كمك به بچه‌ها برای كسب امنیت
پدر و مادر دوست دارند همیشه از بچه‌های‌شان حمایت كنند، اما نمی‌توانند تمام روز را با آنها بگذرانند. كودكان، باید یاد بگیرند كه چگونه در امان و هوشیار باشند و هنگامی كه در راه مدرسه، بازی یا حتی در خانه هستند در برابر غریبه‌ها و آدم‌ربایی از خودشان محافظت كنند. والدین، می‌توانند به بچه‌ها كمك كنند تا بیاموزند در شرایط آزاردهنده و ناامن چه كنند؟
راهنمایی‌های زیر، می‌تواند به والدین و كودكان كمك كند تا احساس امنیت بیشتری داشته باشند:


١. پدر و مادر، باید نگرش و برخورد درستی داشته باشند و لحن مناسبی برای صحبت با كودكان‌شان در نظر بگیرند. وقتی با آرامش در مورد موضوعات خشن و ترسناك صحبت می‌كنند، بچه‌ها بهتر می‌توانند گوش كنند و یاد بگیرند. والدین باید بتوانند ترس‌های‌شان را كنترل كرده، كودكان‌شان را مضطرب نكنند.
٢. سن كودك را در نظر بگیرید.
* كودكان سه تا پنج ساله كنجكاو و ذاتاً خوش‌باورند. همچنین در این سن، بچه‌ها به كارهای محبت‌آمیز و دلسوزانه بزرگ‌ترها واكنش نشان می‌دهند. بچه‌های نوپا و پیش‌دبستانی، الزاماً عواقب درازمدت موقعیت‌های خطرناك احتمالی را درك نمی‌كنند.
* كودكان دبستانی، یعنی شش تا نه سال بیشتر قادر به درك درست و غلط هستند. این كودكان، می‌توانند اطلاعات را به خاطر بسپارند و تمرین كنند با این‌حال، امكان دارد در شرایط دشوار دستپاچه شوند.
* كودكان ده تا سیزده ساله ممكن است در مورد توانایی‌شان برای برخورد با شرایط ناخوشایند، مبالغه كنند. و احساس كنند نباید نگران باشند و در مورد خطر كردن، خونسرد رفتار كنند.
٣. اطلاعاتی متناسب با سن كودك ارائه دهید. بازی و مكالمات پی‌در‌پی، برای بچه‌های كوچك‌تر بیشتر فایده دارد. والدین بچه‌های بزرگ‌تر، برای آموزش درباره خطر می‌توانند در مورد حوادث جاری یا موقعیت‌های واقعی با آنها صحبت كنند.
٤. از تمهیدات خاصی كه توسط غریبه‌ها به كار برده می‌شود، مطلع باشید. به كودكان یاد بدهید كه به غریبه‌ها در پیدا كردن توله‌سگ گمشده‌شان كمك نكنند، هدیه و شكلات از آنها قبول نكنند، یا سوار ماشین كسی كه نمی‌شناسند نشوند.
٥. از استراتژی TASK (Talk, Ask, Show, Know)، یعنی مؤلفه‌های زیر استفاده كنید:
* صحبت كردن: با كودكان در مورد ایمنی و غریبه‌ها صحبت كنید. این بحث می‌تواند به پدر و مادر كمك كند تا دریابند كودك، كلمه غریبه را چگونه تعریف می‌كند. والدین، اغلب تعجب می‌كنند وقتی می‌شنوند فقط موجودات زشت كتاب‌های داستان به عنوان موجوداتی خطرناك در نظر گرفته می‌شوند.
* سؤال كردن: موضوع مهم این است كه پس از صحبت با بچه‌ها، در مورد مطالبی كه شنیده‌اند از آنها بپرسید. این پرسش به والدین فرصت می‌دهد اطلاعات غلط بچه‌ها را تصحیح كرده، مطلبی كه لازم است دوباره مرور شود یا به گونه‌ای دیگر مورد بحث قرار بگیرد، مشخص شود.
* صحنه‌سازی: تمرین مطالبی كه كودكان یاد گرفته‌اند می‌تواند برای والدین مفید باشد، مثلاً رفتن به مركز خرید و واداشتن كودك به درخواست كمك از فروشنده مغازه، یا قدم‌زدن در اطراف خانه و مشاهده كودك در حین رفتن به منزل همسایه‌ای شناخته شده.
* دانستن: مطمئن شوید كه كودكان می‌دانند از چه كسی، چه‌وقت، كجا و چگونه كمك بگیرند. برای مثال آنها باید نام، آدرس، و شماره تلفن خانه را بدانند، اینكه چگونه شماره ١١٠ را بگیرند، پس از مدرسه و سایر كارهای‌شان، چه كسی به دنبال‌شان خواهد آمد و همین‌طور سایر دوستان و افراد تأیید شده فامیل را بشناسند.
٦. رسانه‌های گروهی را كنترل كنید: به خصوص وقتی موضوعاتی مانند دزدیدن و قتل كودكان در خبرها مطرح است. والدین باید از چیزهایی كه كودكان در تلویزیون می‌بینند یا مسائلی كه می‌شنوند، مطلع باشند. به بچه‌ها كمك كنید حقایق را از احساسات جدا كنند. والدین باید نسبت به هر گونه تغییر در رفتار كودكان‌شان حساس باشند، به‌خصوص در مورد مشكلات خوب و كابوس‌های آنها و در این زمینه، به دنبال راهنمایی‌های بیشتری باشند.

نویسنده: دكتر رابین اف. گودمن
مترجم: پریسا كاكائی

خطر غریبه‌ها: كمك به بچه‌ها برای كسب امنیت
پدر و مادر دوست دارند همیشه از بچه‌های‌شان حمایت كنند، اما نمی‌توانند تمام روز را با آنها بگذرانند. كودكان، باید یاد بگیرند كه چگونه در امان و هوشیار باشند و هنگامی كه در راه مدرسه، بازی یا حتی در خانه هستند در برابر غریبه‌ها و آدم‌ربایی از خودشان محافظت كنند. والدین، می‌توانند به بچه‌ها كمك كنند تا بیاموزند در شرایط آزاردهنده و ناامن چه كنند؟
راهنمایی‌های زیر، می‌تواند به والدین و كودكان كمك كند تا احساس امنیت بیشتری داشته باشند:


١. پدر و مادر، باید نگرش و برخورد درستی داشته باشند و لحن مناسبی برای صحبت با كودكان‌شان در نظر بگیرند. وقتی با آرامش در مورد موضوعات خشن و ترسناك صحبت می‌كنند، بچه‌ها بهتر می‌توانند گوش كنند و یاد بگیرند. والدین باید بتوانند ترس‌های‌شان را كنترل كرده، كودكان‌شان را مضطرب نكنند.
٢. سن كودك را در نظر بگیرید.
* كودكان سه تا پنج ساله كنجكاو و ذاتاً خوش‌باورند. همچنین در این سن، بچه‌ها به كارهای محبت‌آمیز و دلسوزانه بزرگ‌ترها واكنش نشان می‌دهند. بچه‌های نوپا و پیش‌دبستانی، الزاماً عواقب درازمدت موقعیت‌های خطرناك احتمالی را درك نمی‌كنند.
* كودكان دبستانی، یعنی شش تا نه سال بیشتر قادر به درك درست و غلط هستند. این كودكان، می‌توانند اطلاعات را به خاطر بسپارند و تمرین كنند با این‌حال، امكان دارد در شرایط دشوار دستپاچه شوند.
* كودكان ده تا سیزده ساله ممكن است در مورد توانایی‌شان برای برخورد با شرایط ناخوشایند، مبالغه كنند. و احساس كنند نباید نگران باشند و در مورد خطر كردن، خونسرد رفتار كنند.
٣. اطلاعاتی متناسب با سن كودك ارائه دهید. بازی و مكالمات پی‌در‌پی، برای بچه‌های كوچك‌تر بیشتر فایده دارد. والدین بچه‌های بزرگ‌تر، برای آموزش درباره خطر می‌توانند در مورد حوادث جاری یا موقعیت‌های واقعی با آنها صحبت كنند.
٤. از تمهیدات خاصی كه توسط غریبه‌ها به كار برده می‌شود، مطلع باشید. به كودكان یاد بدهید كه به غریبه‌ها در پیدا كردن توله‌سگ گمشده‌شان كمك نكنند، هدیه و شكلات از آنها قبول نكنند، یا سوار ماشین كسی كه نمی‌شناسند نشوند.
٥. از استراتژی
TASK (Talk, Ask, Show, Know)، یعنی مؤلفه‌های زیر استفاده كنید:
* صحبت كردن: با كودكان در مورد ایمنی و غریبه‌ها صحبت كنید. این بحث می‌تواند به پدر و مادر كمك كند تا دریابند كودك، كلمه غریبه را چگونه تعریف می‌كند. والدین، اغلب تعجب می‌كنند وقتی می‌شنوند فقط موجودات زشت كتاب‌های داستان به عنوان موجوداتی خطرناك در نظر گرفته می‌شوند.
* سؤال كردن: موضوع مهم این است كه پس از صحبت با بچه‌ها، در مورد مطالبی كه شنیده‌اند از آنها بپرسید. این پرسش به والدین فرصت می‌دهد اطلاعات غلط بچه‌ها را تصحیح كرده، مطلبی كه لازم است دوباره مرور شود یا به گونه‌ای دیگر مورد بحث قرار بگیرد، مشخص شود.
* صحنه‌سازی: تمرین مطالبی كه كودكان یاد گرفته‌اند می‌تواند برای والدین مفید باشد، مثلاً رفتن به مركز خرید و واداشتن كودك به درخواست كمك از فروشنده مغازه، یا قدم‌زدن در اطراف خانه و مشاهده كودك در حین رفتن به منزل همسایه‌ای شناخته شده.
* دانستن: مطمئن شوید كه كودكان می‌دانند از چه كسی، چه‌وقت، كجا و چگونه كمك بگیرند. برای مثال آنها باید نام، آدرس، و شماره تلفن خانه را بدانند، اینكه چگونه شماره ١١٠ را بگیرند، پس از مدرسه و سایر كارهای‌شان، چه كسی به دنبال‌شان خواهد آمد و همین‌طور سایر دوستان و افراد تأیید شده فامیل را بشناسند.
٦. رسانه‌های گروهی را كنترل كنید: به خصوص وقتی موضوعاتی مانند دزدیدن و قتل كودكان در خبرها مطرح است. والدین باید از چیزهایی كه كودكان در تلویزیون می‌بینند یا مسائلی كه می‌شنوند، مطلع باشند. به بچه‌ها كمك كنید حقایق را از احساسات جدا كنند. والدین باید نسبت به هر گونه تغییر در رفتار كودكان‌شان حساس باشند، به‌خصوص در مورد مشكلات خوب و كابوس‌های آنها و در این زمینه، به دنبال راهنمایی‌های بیشتری باشند.

يکشنبه 22/8/1390 - 12:47
آموزش و تحقيقات
نویسنده: جودیت ترنر
ترجمه: منیره یدالله‌وند

موسیقی‌درمانی، (موزیک‌تراپی) روشی در کنار علم پزشکی است که در آن افراد دوره دیده، موسیقی را به شیوه تخصصی به کار می‌برند. برنامه‌ها به گونه‌ای طراحی شده‌اند که به بیماران کمک کند در نبردهای جسمی، عاطفی، روحی، ذهنی و اجتماعی پیروز شوند. حیطه کاربرد آن از بهبود بیماران سالمند در کلینیک‌ها، تا کاهش استرس و دردهای زایمان را فرا می‌گیرد. موسیقی‌درمانی در جاهای بسیاری کاربرد دارد، مثل مدارس، مراکز بازپروری، بیمارستان‌ها، کلینیک‌های مخصوص بیماران صعب‌العلاج، درمانگاه‌ها، مکان‌های عمومی و حتی در خانه‌ها.
منشأ موسیقی‌درمانی
در سراسر تاریخ، موسیقی دلیلی بر وجود و تأثیرپذیری احساسات انسانی بوده است. در انجیل آمده است که شاه سائول به‌وسیله آوای چنگ داوود آرام شد و یونانیان باستان نیز، تأثیر شفابخش موسیقی را به‌خوبی شناخته بودند. در بسیاری از فرهنگ‌ها موسیقی با سنت‌های‌شان درآمیخته است. موسیقی می‌تواند سبب تغییر روحیه شود؛ تأثیر محرک یا آرام‌بخشی داشته باشد و بر فرآیندهای فیزیولوژی، مانند ضربان قلب یا تنفس تأثیر بگذارد. در جنگ جهانی دوم از موسیقی برای درمان سربازان مجروح استفاده شد و این امر سرآغازی بود برای مطالعات و دوره‌های عملی استفاده از موسیقی در درمان. اولین انجمن حرفه‌ای موسیقی‌درمانگرها در سال‌های ١٩٤٠ و ١٩٥٠. م ایالات متحده آمریکا تشکیل شد. انجمن ملی و انجمن موسیقی‌درمانگرهای آمریکا، در سال ١٩٩٨. م با هم تلفیق شدند و انجمن موسیقی درمانگرهای آمریکا را تشکیل دادند.

مزایا و منافع موسیقی
موسیقی، می‌تواند برای همه سودمند باشد، افزون بر اینکه می‌توان آن را در درمان کسانی که بیماری و مشکلات جسمی، عاطفی یا اجتماعی دارند به کار برد، حتی افراد سالم نیز می‌توانند از آن برای آرامش، کاهش استرس و بهبود روحیه، همراه تمرین‌های ورزشی استفاده کنند.
موسیقی، هیچ‌گونه عوارض سمی و زیان‌آوری ندارد. موسیقی‌درمانگر‌ها به بیماران خود کمک می‌کنند به شماری از هدف‌هایی که می‌توان با موسیقی به آن دست یافت، برسند. از جمله آنها بهبود ارتباطات، رشد درجات ادبی و تحریک توانایی‌ها. همچنین می‌توان در رفتاردرمانی و کنترل درد، از موسیقی کمک گرفت.

تأثیرات جسمی
واکنش مغز در برابر موسیقی، تغییراتی را در بدن ایجاد می‌کند. آهنگ می‌تواند بدن را به سوی الگوی تنفسی آرام‌تر و عمیق‌تر هدایت کند که همین امر سبب آرام شدن جسم می‌شود و تأثیر آرام‌بخشی دارد.
ضربان قلب و فشار خون در برابر نوع موسیقی‌ای که شنیده می‌شود، واکنش نشان می‌دهند. بلند یا کوتاه بودن صدا، بر سرعت ضربان قلب و سرعت محرکی که عصب شنوایی را تحریک می‌کند، تأثیر می‌گذارد. صداهای بلند و تند، سرعت ضربان قلب و فشار خون را بالا می‌برند و صداهای آهسته، ملایم و منظم‌تر ضربان قلب و فشار خون را منظم می‌کند. موسیقی همچنین می‌تواند انبساط عضلانی را تسکین بدهد و توانایی‌ها را بالا ببرد. در کلینیک‌های بازپروری، اغلب از موسیقی برای کمک به بازسازی الگوی مهارت‌های جسمی استفاده می‌کنند. میزان اندروفین (تسکین دهنده طبیعی درد) با گوش دادن به موسیقی افزایش یافته، میزان هورمون‌هایی که باعث استرس می‌شوند، کاهش می‌یابد. این تأثیرات شاید بتواند تا اندازه‌ای علت تأثیر موسیقی در بهبود سیستم ایمنی را توضیح دهد. مطالعاتی که در سال ١٩٩٣. م در دانشگاه میشیگان انجام شد، نشان داد گوش‌دادن موسیقی حتی برای پانزده دقیقه، می‌تواند قسمت اول اینترلئوکین را افزایش دهد که نتیجه آن، افزایش مصونیت و ایمنی بدن است.

تأثیرات ذهنی
توجه به نوع و سبک صوت و صدا، موسیقی می‌تواند فرد را هوشیار کرده، یا به آرامش او کمک کند. به وسیله موسیقی می‌توان، قدرت حافظه و یادگیری را افزایش داد و از این خاصیت در آموزش بچه‌های عقب‌مانده ذهنی، نتیجه خوبی گرفت.
نتیجه سودمندتر موسیقی، بهبود توانایی تمرکز است، مطالعه در این ‌زمینه نشان داد که دانشجویان کالج، مسائل ریاضی را بعد از گوش دادن به موسیقی کلاسیک، بهتر و راحت‌تر حل می‌کنند، و از آن اصطلاح «تأثیر موزارت» رایج شد.

تأثیرات عاطفی
توانایی موسیقی در تأثیر بر عواطف انسانی به‌خوبی آشکار است. فیلم‌سازان از موسیقی بسیار استفاده می‌کنند. تنوع در نوع موسیقی ممکن است در آفرینش احساس آرامش، تنش، هیجان یا عشق استفاده شود. لالایی گفتن نیز قرن‌هاست که برای آرام کردن کودکان و نوزادان و خواباندن آنها مرسوم است. همچنین موسیقی می‌تواند برای بیان صریح احساسات و بدون استفاده از کلام به‌کار برده شود که در بعضی موارد، وسیله درمانی مناسب و قابل استفاده‌ای است.

هدف‌های استفاده از موسیقی
«موسیقی، به مثابه پل ارتباطی با بیمار است.» موسیقی‌درمانگر‌ها دلیل به‌کارگیری موسیقی را در موارد خاص درمان، چنین استدلال می‌کنند و برای کمک به روند بهبود بیماری از فعالیت‌ها و تمرین‌های ویژه‌ای استفاده می‌کنند. از جمله برای پیشرفت در ارتباطات خویشاوندی تحریک احساسات و کسب توانایی‌های اجتماعی باشد. می‌توان از شگردها، به‌گونه‌های مختلفی استفاده کرد، مانند خواندن، گوش‌دادن‌، آهنگ‌سازی، استفاده از آلات موسیقی، تحرک، تصویرسازی ذهنی و روش‌های مقتضی دیگر. موارد دیگری مانند رقص، هنر و روان‌شناسی نیز مفید است. بیماران ممکن است به‌عنوان نتیجه درمان، از توانایی‌های موسیقی خود استفاده کنند، اما این امر دخالت چندانی ندارد. هدف اولیه، گسترش توانایی بیماران برای انجام وظایف است.

شگردهای موسیقی‌درمانی
آموزش نواختن یکی از آلات موسیقی از فعالیت‌های بسیار عالی است که توانایی‌های معلولان جسمی، آسیب‌دیده‌های مغزی و... افزایش می‌دهد. موسیقی، با وجود هر یک از نقایص بالا، توانمندی فرد را بالا می‌برد.
موسیقی، ‌تمرینی است برای کنترل حرکت‌ها و همکاری گروهی. همچنین گوش دادن به موسیقی احساس نیاز به اجتماعی بودن و ارتباط داشتن را بیشتر می‌کند. آواز خواندن باعث بهتر سخن گفتن، هماهنگی و کنترل تنفس می‌شود.
به‌یاد آوردن اشعار و آهنگ‌ها نیز تمرینی مناسب است برای افراد معلول و کسانی که دچار آسیب‌های مغزی هستند. یکی از راه‌هایی که به بیمار کمک می‌کند بر احساسات منفی و ترس خود غلبه کند، آهنگ‌سازی و موسیقی است. گوش دادن به موسیقی، برای افزایش دقت و به‌یاد آوردن بهترین راه است. همچنین آن ممکن است به بیمار کمک کند خاطرات و احساساتی که نیاز به یادآوری آنهاست به یادآورد و درباره آنها صحبت کند.
آواز خواندن و مشاوره کردن، روش یکسانی است که برای بعضی از بیماران به صورت عمومی استفاده می‌شود و آنها را برای صحبت کردن تشویق و دلگرم می‌کند. گوش دادن به موسیقی راهی است برای بیان احساسات، سمبل‌ها و تصورات بیمار و پلی است برای ابراز احساسات.

موسیقی و کودکان
تحریک حواس از طریق موسیقی، البته به صورت تفریحی می‌تواند به گسترش توانایی کودکان برای بیان احساسات، ارتباطات و گسترش حرکات منظم کمک کند. مدارک نشان می‌دهد که توانایی‌های کلامی می‌تواند با تحریک هر دو نیمکره مغز گسترش یابد. موسیقی می‌تواند در کاهش استرس، اضطراب و درد در کودکان، همچون بزرگ‌سالان مؤثر باشد.
موسیقی‌درمانی در بیمارستان‌ها برای کسانی که بیمار هستند یا برای جراحی آماده می‌شوند یا در بخش مراقبت‌های پس از عمل هستند، بسیار سودمند است. کودکان می‌توانند با تمرین موسیقی، اعتماد به‌ نفس خود را بیشتر کنند. نوزادان خیلی بیشتر از بزرگ‌سالان از موسیقی لذت می‌برند. نوزادان نارسی که برای‌شان موسیقی پخش می‌شود، سریع‌تر از نوزادانی که در معرض موسیقی قرار نگرفتند، اضافه‌وزن پیدا می‌کنند و زودتر از بیمارستان مرخص می‌شوند.

موسیقی و احیا
بیمارانی که آسیب‌های مغزی حاصل از ضربه، یا دیگر مشکلات عصبی و مغزی دارند، با موسیقی درمانی بهبود یافته‌اند. تمرینات منطقی و مفید، توانایی‌های بدن را به شکلی سودمندتر هدایت می‌کند. فرآیندهای ژنتیکی و مهارت‌های زبانی با موسیقی، بهتر پرورش می‌یابند.

موسیقی و سالمندان
سالمندان به‌طور کلی مستعد اضطراب، افسردگی و بیماری‌های مختلف، مانند پارکینسون هستند، به‌ویژه کسانی که در کلینیک‌ها به سر می‌برند. زخم‌های مزمن، سبب دردهایی می‌شوند که غیرعادی نیستند. موسیقی برای لذت بردن، آرامش بیشتر و تسکین درد، بهترین راه برای آنهاست و فرصتی است برای اجتماعی باقی ماندن سالمندان. همچنان می‌تواند در بهبود کسانی که به بیماری آلزایمر مبتلا هستند، اثرهای چشمگیری داشته باشد، حتی به‌طور موقت. موسیقی در کاهش هیجان که در نشانه‌های عمومی آلزایمر وجود دارد، مؤثر است. همچنین مطالعات نشان داده‌اند سالمندانی که موسیقی می‌نوازند، از نظر جسمی و عاطفی نسبت به بقیه سالمندانی که هیچ ارتباطی با موسیقی ندارند، شاداب‌ترند.

موسیقی و بیماران عقب‌مانده ذهنی
موسیقی، می‌تواند برای بیماران ذهنی یا روحی وسیله مناسب و مؤثری باشد. اوتیس، نوعی بی‌نظمی است که بسیار مورد پژوهش و جست‌و‌جو قرار گرفته است. موسیقی‌درمانی بعضی از کودکان اوتیستیک را قادر ساخته است که با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و مهارت‌های آموختن آنها را نیز گسترش داده است. سوء استفاده‌های جسمی، شیزوفرنیا یا پارونیا و اختلالات شخصیتی، اضطراب، بهانه‌جویی، همگی مواردی هستند که موسیقی‌درمانی برای آنها سودمند است. در این گروه، مشارکت و تأثیرات اجتماعی به‌وسیله موسیقی سرعت می‌یابد، واقعیت‌گرایی بهبود پیدا می‌کند و به بیماران کمک می‌شود توانایی‌های‌شان را توسعه دهند، استرس را کمتر کنند و احساسات‌شان را انتقال دهند.

موسیقی و کلینیک مخصوص بیماران صعب‌العلاج
درد، اضطراب و افسردگی از بزرگ‌ترین مواردی هستند که در نهایت سبب بیماری می‌شوند، چه برای کسانی که در بیمارستان‌ها هستند و چه برای دیگران. موسیقی می‌تواند دردها را با کاهش اندورفین و افزایش آرامش، تسکین دهد و فرصت‌هایی را برای بیماران به وجود آورد که با صحبت کردن درباره ترس‌هایی که از مرگ و اهتزار دارند، به کاهش ترس خود کمک کنند. هم‌چنان ممکن است به تعدیل سرعت تنفس در بیمارانی که اضطراب دارند، کمک کرده، فکر آنها را آرام کند. در بیمارستان سنت پاتریک در مونتانا، بیماران در حال مرگ را با موزیک آرام می‌کنند. پزشکان در این برنامه، می‌کوشند بیمارانی را که درد می‌کشند با موسیقی آرام کنند.

موسیقی و زایمان
تحقیقات نشان داده است، زنانی که در هنگام دردهای زایمان به موسیقی گوش داده، درد کمتری داشته‌اند. گوش دادن به موسیقی با زبان آشنا و با همراه تصویرسازی مثبت، مؤثرتر است و بیشتر کمک می‌کند.
حرکات مادر کمک می‌کند که بچه برای زایمان در موقعیت مناسبی قرار گیرد. لذت بردن از موسیقی، تحرک‌زاست و به مادر کمک می‌کند که بیش از پیش، در حین دردهای زایمان فعال باشد و مقاومت کند. موسیقی شاد و ریتمیک، بدن را برای آزاد کردن اندروفین‌ تحریک می‌کند، که این ماده به‌طور طبیعی درد را کاهش می‌دهد.
بسیاری از زنان، برای هر یک از مراحل زایمان، سبک‌های مختلفی از موسیقی را انتخاب می‌کنند. موسیقی‌های قوی‌تر یا آنهایی که احساس امنیت بیشتری را انتقال می‌دهند، برای مراحل سخت‌تر مناسب‌تر‌ند. همچنین بهتر است آهنگ، با یکی از آلات موسیقی نواخته شود.

موارد احتیاط
بیمارانی که از موسیقی‌درمانی استفاده می‌کنند، نباید داروها و درمان‌های دیگری را که به آنها تجویز شده است، بدون مشورت قبلی با پزشک قطع کنند.

پژوهش و پذیرش عمومی
مخالفت‌هایی در بین پزشکان، درباره این مسئله وجود دارد که آن می‌تواند فقط برای بعضی از بیماران سودمند باشد. هر چند تحقیقات نشان داده است که گوش دادن به موسیقی می‌تواند اضطراب، درد و زمان استراحت پس از عمل را کاهش دهد. اطلاعات خوبی وجود دارد که این موارد را در برمی‌گیرد.

گواهی‌نامه درمان با موسیقی
موسیقی‌درمانگرها، خود نوازندگان و موسیقی‌دان‌های بااستعدادی هستند. آنها آموزش می‌بینند که موسیقی چگونه برای گروه‌های خاص و موقعیت‌های گوناگون، عملاً به کار می‌رود. دوره‌های عملی آن شامل کلاس‌هایی درباره تاریخچه موسیقی و نمایش، کنسرت، دانش‌رفتاری و عادتی است.

يکشنبه 22/8/1390 - 12:44
آموزش و تحقيقات

رنگ آبی
نمونه بارز و تجسم تمامی رنگ‌های آبی، آسمان صاف و بیكران است كه بسان تاقی نیلوفرین از افقی تا به افق دیگر كشیده شده است و دیدگان و افكار هر بیننده‌ای را با قدرت در جذبه و خلسه سحرآمیز خود غرق می‌كند. تماشای آبی آسمان، حسرت پر كشیدن تا دوردست‌ها و غور در ژرفاها را در دل زنده كرده، رؤیاهای انسان را افسون می‌كند. پس از آسمان، رنگ آبی یادآور عطوفت زلال و نجیب دریاست. دریای پهناور و آرام كه آبی خیال‌انگیز خود را وام‌دار آسمان است. از آبی لاجوردی آسمان، در بسیاری از فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، به مثابه جایگاه و عرش ایزدان یاد شده است. از این‌رو، رنگ آبی را می‌توان رنگ خداوندگاران دانست. در نقاشی‌های قدیمی، اغلب جادوگران و ستاره‌شناسان، در جامه‌هایی بلند و آبی‌رنگ با طرحی از ستارگان طلایی دیده می‌شوند. در روزگاران كهن، ساحران این رنگ اسرارآمیز را در جامه‌ها و پوشش‌های خود، به كار می‌بردند. مردوك، خدایگان (ایزد ایزدان) بابل، پیروزی خود بر تیامات، ایزدبانوی جنگ را در حالی‌ به پایكوبی می‌نشیند كه جامه‌ای بلند با ستارگانی درخشان و طلایی به تن دارد. بیشتر اساتید مسلم نقاشی، مریم مقدس(ع)، مادر گرامی حضرت مسیح(ع) را ملبس به لباسی به رنگ آبی آسمانی، تصویر كرده‌‌اند. نه تنها در آیین مسیحیت كه در ادیان دیگر نیز رنگ آبی همواره معنایی ژرف، آسمانی، مقدس و گسترده دارد.

رنگ آبی
نمونه بارز و تجسم تمامی رنگ‌های آبی، آسمان صاف و بیكران است كه بسان تاقی نیلوفرین از افقی تا به افق دیگر كشیده شده است و دیدگان و افكار هر بیننده‌ای را با قدرت در جذبه و خلسه سحرآمیز خود غرق می‌كند. تماشای آبی آسمان، حسرت پر كشیدن تا دوردست‌ها و غور در ژرفاها را در دل زنده كرده، رؤیاهای انسان را افسون می‌كند. پس از آسمان، رنگ آبی یادآور عطوفت زلال و نجیب دریاست. دریای پهناور و آرام كه آبی خیال‌انگیز خود را وام‌دار آسمان است. از آبی لاجوردی آسمان، در بسیاری از فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، به مثابه جایگاه و عرش ایزدان یاد شده است. از این‌رو، رنگ آبی را می‌توان رنگ خداوندگاران دانست. در نقاشی‌های قدیمی، اغلب جادوگران و ستاره‌شناسان، در جامه‌هایی بلند و آبی‌رنگ با طرحی از ستارگان طلایی دیده می‌شوند. در روزگاران كهن، ساحران این رنگ اسرارآمیز را در جامه‌ها و پوشش‌های خود، به كار می‌بردند. مردوك، خدایگان (ایزد ایزدان) بابل، پیروزی خود بر تیامات، ایزدبانوی جنگ را در حالی‌ به پایكوبی می‌نشیند كه جامه‌ای بلند با ستارگانی درخشان و طلایی به تن دارد. بیشتر اساتید مسلم نقاشی، مریم مقدس(ع)، مادر گرامی حضرت مسیح(ع) را ملبس به لباسی به رنگ آبی آسمانی، تصویر كرده‌‌اند. نه تنها در آیین مسیحیت كه در ادیان دیگر نیز رنگ آبی همواره معنایی ژرف، آسمانی، مقدس و گسترده دارد. آبی، رنگ صداقت، وفاداری، متانت، تسلی، احترام، توجه، مهارت، اعتماد و اطمینان، حیثیت، افتخار، ناموس، آشتی، آرامش و صلح است. آبی سمبل آرامش، غور، تجمع، عقب‌نشینی و حفظ‌ فاصله است. آبی، آرامش توأم با عقل و منطق است. برپایه این بینش و نیز این تفكر كه مردان، نیروهای عقلانی برتری دارند، در بسیاری از نقاط دنیا رسم است كه نوزادان پسر تازه به دنیا آمده را در قنداق‌های آبی رنگ می‌پیچند تا دیگران بدانند كه جنسیت این نوزاد مذكر است.

تیپ روان‌شناسی آبی

انسانی‌هایی كه رنگ آبی را دوست دارند، از دیدگاه روان‌شناسی در ردیف شخصیت‌های آبی به شمار می‌روند. این انسان‌ها به عنصر آب و طبیعت عشق می‌ورزند. آنها به سرعت خطاهای دیگران را تشخیص می‌دهند و معمولاً عقیده دارند كه هیچ خطایی از آنان سر نمی‌زند. برخوردها و رفتارهای بیشتر آنها سرد است و سبب می‌شود كه برقراری ارتباط با چنین انسان‌هایی در برخی موارد، كار بسیار دشواری باشد.
تجربه نشان داده است كه چنین انسان‌هایی به رؤیاپردازی علاقه زیادی دارند و ممكن است حتی به موقعیت‌های مالیخولیا و بیماری افسردگی گرایش پیدا كنند. بنابراین، این افراد به تعادل نیاز دارند و بدین منظور لازم است بیشتر از رنگ زرد و نارنجی استفاده كنند.
آبی‌ها معمولاً ایده‌آل‌گرا هستند و این احتمال وجود دارد كه افراد سودجو، با سوءاستفاده از این خصوصیت، به‌راحتی آنها را فریب دهند.
انسان آبی، نیروی تخیل نیرومندی دارد و از این‌رو، در میان انسان‌های آبی، شاعران و نویسندگان بی‌شماری وجود دارند. انسان‌های آبی، بیشتر به سبب كاراكتر محكم، صداقت و وفاداری عمیق‌شان تحسین می‌شوند و در كارها پافشاری و مقاومت زیادی از خود نشان می‌دهند.
آبی، معمولاً رنگ مورد علاقه افراد مالیخولیایی، عزلت‌گزین، غمگین، ساكت، گوشه‌گیر و افسرده است. تیپ آبی، آرامش و خونسردی شایان توجهی دارد و بسیار محافظه‌كار است. از آنجا كه این رنگ، رنگ سیاست و محافظه‌كاری است، اتومبیل‌های گران‌قیمت و كت و شلوار سیاست‌مداران رده‌بالا در بسیاری از كشورهای جهان، اغلب به رنگ سورمه‌ای سیر است. سورمه‌ای، بسیار شیك به نظر می‌آید و معمولاً جلب توجه نمی‌كند. كسی كه چنین رنگی را می‌پوشد دوست ندارد به چشم بیاید و مایل است در پس‌زمینه باقی بماند.
تیپ آبی، انسانی درون‌گرا و دوست‌دار حق و حقیقت است كه دیدی عینی، واقع‌بینانه و به دور از احساسات و پیش‌داوری‌ها دارد و برای سخن دیگران، ارزش بسیاری قائل است یا این‌گونه وانمود می‌كند. عقاید و افكار روشن، شفاف و بر مبنای حق و حقیقت، برای او ارزش و اهمیت زیادی دارد.
انسان‌ آبی، از موقعیت‌های هرج و مرج، بی‌نظمی و آشوب اجتناب می‌كند، اما با انسان‌های هرج و مرج‌طلب و آشوب‌گرا هیچ‌گاه مشكلی پیدا نمی‌كند. احساسات و افكار او جدی، حقیقی، خدشه‌ناپذیر و دارای تأثیرات عمیقی هستند. او همواره به دنبال حقیقت و شفافیت است. افكار> ایده‌های اسرارآمیز و ثابت نشده، با او بیگانه هستند و او آنها را رد می‌كند.
تیپ آبی، قادر است به ویژه با انسان‌های روشن‌فكر، ارتباطی عمیق و مؤثر برقرار كند، زبان آنها را بفهمد و با آنان به توافق برسد. این فرد، در نظر انسان‌های بسیار پرانرژی و سرزنده، انسانی سرد و گاهی بی‌احساس جلوه می‌كند. چون انسان آبی، احساسات و عواطفش را آشكارا و با صراحت ظاهر نمی‌كند. او ترجیح می‌دهد كه احساسات و عواطف خود را پوشیده نگاه دارد. او در برابر تأثیرات ظاهری، در سكوت واكنش نشان می‌دهد و ترجیحاً به درون خود مراجعه می‌كند.
او تنهایی را به بودن در جمع و خوش‌گذرانی ترجیح می‌دهد. در پارتی‌ها و میهمانی‌ها به‌ندرت دیده می‌شود؛ چرا كه از نظر دیگران، او انسانی خسته‌كننده و كسالت‌آور است. با وجود واقعیت‌گرایی، تیب‌ آبی، عاشق طبیعت و خصوصاً آب است.
همسر مناسب چنین فردی، همسری از تیپ آبی است و معمولاً چنین ازدواجی از هماهنگی و هارمونی زیادی كه برای یك زندگی زناشویی موفق ضروری است، برخوردار خواهد بود. انسان‌های آبی، كارهای خود را به‌خوبی و بی‌دردسر انجام می‌دهند، برای دیگران مزاحمتی ایجاد نمی‌كنند و به كاری كه می‌كنند و یا عهد و پیمانی كه می‌بندند وفادار می‌مانند. این افراد در برابر فرزندان‌شان، بردباری زیادی از خود نشان می‌دهند.
٤٠% مردان و ٣٦% زنان، رنگ آبی را رنگ مورد علاقه خود می‌دانند.

رنگ آبی در طبیعت

برجسته‌ترین تجسم رنگ آبی در طبیعت، آسمان زیبا و دریاست. رنگ آبی در دنیای گیاهان، در شكوفه‌ها و گل‌ها به مثابه‌ علامتی برای حشرات است و سبب تسهیل و تسریع در گرده‌افشانی می‌شود. حشرات بی‌شماری مجذوب و مسحور رنگ آبی می‌شوند. انسان حتی از تأثیر این رنگ، برای نابود كردن حشرات موذی نیز استفاده بسیار كرده است.
قرص‌های حشره‌كش علاوه بر بوی تند و نافذشان و همچنین دستگاه‌های ویژه‌ای كه لامپ‌های آبی دارند و با استفاده از جریان برق، حشرات مزاحم را از بین می‌برند، و بر پایه همین خاصیت رنگی عمل می‌كنند.
در اواخر تابستان و پاییز، برخی از میوه‌ها همانند آلو، انگور و تمشك به رنگ آبی باشكوهی درمی‌آیند.
در دنیای حیوانات، رنگ آبی به‌ندرت دیده می‌شود. برخی از گونه‌های پرندگان، به‌ویژه در زمان جفت‌گیری، برخی ماهی‌ها و حشرات، رنگ آبی بسیار زیبایی دارند. خون برخی حیوانات نیز به رنگ آبی است.
همچنین، در دنیای سنگ‌ها و جواهرات نیز برخی انواع این رنگ به چشم می‌خورد. سنگ لاجورد، كبود فام و فیروزه از نمونه‌های بارز سنگ‌های آبی‌رنگ است.
در دنیای انسان‌ها، جز قهوه‌ای و سبز، چشم‌های آبی‌رنگ نیز وجود دارد. رگ‌ها كه مایع سرخ و حیات‌بخش انسان در آن جاری است نیز به رنگ آبی هستند.
انواع رنگ آبی

رنگ آبی در تن‌ها و انواع مختلف وجود دارد: آبی آسمانی، آبی‌ نفتی، نیلی، لاجوردی، فیروزه‌ای، سورمه‌ای، نیلوفری، كبود، آبی روشن، آبی سیر و...

تأثیر شفابخش رنگ آبی:

رنگ آبی، موجب تسكین و آرامش است. این رنگ، آمادگی لازم برای مدی‌تیشن، تفكر و تعمق را در انسان پدید می‌آورد. آبی، راه‌هایی برای دستیابی به شناخت متعالی، مكاشفه، شهود و گسترده كردن ناخودآگاه و ضمیر باطنی را برای روح آماده، می‌گشاید.
آبی، احساس سرما را در ذهن تداعی می‌كند و راهنمایی به درون است. اگر انسان آگاهانه و با دانش به تأثیر این رنگ، به آن نگاه كند، مثلاً به آسمان یا دریا، ذهن و روح، نوعی احساس آزادی، رهایی ار روزمرگی، بی‌مرزی افكار و آرامش را تجربه می‌كند.
استفاده از رنگ آبی به هر شكل آن، در درمان آرتریت روماتوئید (رماتیسم مفصلی)، كاهش درد، بهبود بافت‌های مجروح، درمان سرطان، تومورهای خوش‌خیم و نیز بیماری‌های پوست و ریه، كسب آرامش برای استراحت، تجدید قوا، رهایی از تنش‌های جسمانی و روحی، كسب نیروی تازه، تعادل روانی و روحی، آسودگی خاطر، احساس رضایت، صلح، آرام و قرار، یكرنگی و هماهنگی، متانت و پرورش نیروی تخیل، بسیار مؤثر است.
این رنگ، خشم را فرومی‌نشاند، تسلی و تسكین دهنده تمام احساسات و عواطف انسان است و فرد را برای درك و تحت تأثیر عوامل احساسی قرار گرفتن، آماده می‌كند. با استفاده از رنگ آبی، می‌توان ناآرامی و نامطمئنی را تعدیل كرد.
تحقیقات نشان داده است كه یرقان نوزدان، كه در دو سوم نوزادان نارس با مرگ همراه است، با تابش نور خورشید درمان می‌شود. این نظریه، هنگامی
تأیید شد كه تاباندن نور سفید به نوزاد با تعویض خون در درمان این بیماری جایگزین گردید و بعدها مشخص شد كه نور آبی در درمان این بیماری، مؤثرتر و كم‌خطر‌تر از طیف كامل نور عمل می‌كند. ازاین‌رو، معمولاً توصیه می‌شود كه نوزادان مبتلا به یرقان در پرتوی تابش لامپ‌های مهتابی قرار بگیرند.
رنگ آبی، در پایین آوردن، فشار خون مؤثر است. این اثر كمتر از سیاه و بیشتر از سبز است.
رنگ درمان‌گران به افرادی كه رفتاری بسیار جلب توجه‌كننده دارند و یا بیش از حد فعال و سرزنده و بانشاط هستند، یا بسیار ناآرام‌اند و برای تمركز مشكلاتی دارند، استفاده از رنگ آبی معمولی و یا تیره را به عنوان رنگ لباس، توصیه می‌كنند. دانش‌آموزان بسیار ناآرام، مضطرب و بیقرار باید در اتاقی كه در آن رنگ آبی و درجات مختلف آن بر رنگ‌های دیگر غالب باشد، تكالیف درسی خود را انجام دهند و درس بخوانند. نورپردازی نیز در این مورد، می‌تواند كمك كننده باشد. كودكان می‌توانند با نور آبی، بهتر و عمیق‌تر متمركز شوند و راحت‌تر اندیشه‌ها و افكار آرام خود را پرورش دهند. انسان‌های نزاع‌طلب در اتاق‌های آبی‌رنگ، آرام می‌گیرند.
ارتعاشات و امواج رنگ آبی، خاصیت ضدعفونی‌كنندگی دارند و با خنك كردن و اثر منقبض كننده خود، دردها و التهابات را درمان می‌كنند. از این‌رو، رنگ آبی به ویژه برای درمان انواع التهاب‌ها و بیماری‌هایی كه منجر به تب می‌شوند، مناسب است. این رنگ به درمان شونده آرامش می‌دهد.
رنگ آبی با چاكرایی كه در ناحیه حنجره و گلوگاه وجود دارد، در ارتباط است. آبی، بر ضربان‌های نبض و جریان خون، تأثیری آرامش‌بخش دارد. از این‌رو رنگ درمان‌گران، درمان با نور آبی را درباره افراد عصبی، مضطرب، افرادی كه از نارسایی و ناراحتی‌های قلبی، تپش قلب، ناراحتی‌های التهابی و پوستی مانند آفتاب‌سوختگی و كهیر رنج می‌برند، به كار می‌گیرند.
نور و رنگ آبی، طول موجی كوتاه دارد، از این‌رو تأثیری خنك كننده دارد. آبی حتی در كنار رنگ بنفش از نظر شیمیایی، تأثیر تجزیه‌كننده و حل‌كننده از خود نشان داده است.
خستگی‌های روحی و روانی، بارهای عصبی بسیار زیاد، عفونت‌های پوستی، تب، بسیاری از انواع التهابات و اگزماها، گلودرد، سوختگی‌ها، ناراحتی‌های غده تیروئید، بیش‌فعالی، هموروئید، فشار خون بالا، زخم‌ها و جراحت‌های باز، التهاب زانو، لثه، همه و همه با استفاده از رنگ آبی تعدیل و در مواردی بهبود می‌یابند.
زخم‌ها به طور مرتب، به درمان با نور قوی آبی‌رنگ نیاز دارند. تابش نور آبی بر بدن می‌تواند پانزده تا بیست دقیقه ادامه داشته باشد. كمپرس با پارچه و یا حوله آبی‌رنگ مرطوب شده با آبی كه به آن نور آبی‌رنگ تابیده شده باشد نیز در این مورد، بسیار مؤثر است. نوشیدن منظم آبی كه به آن پرتو آبی تابیده شده باشد و نیز استفاده از مواد غذایی طبیعی آبی‌رنگ، بسیار توصیه می‌شود.
در درمان بیماری نقرس، نور آبی‌رنگ، به ویژه آبی نیلی، تأثیر بسیار مثبتی دارد.
برای بهبود گلودرد نیز استفاده منظم از نور آبی، هر بار به مدت پانزده دقیقه و كمپرس با پارچه آبی‌رنگ و در آبی كه به آن نور آبی تابیده شده باشد، بسیار یاری‌بخش است.
برای درمان انواع التهاب‌ها، قرار دادن عضو ملتهب در تابش پرتو آبی، سه‌بار در روز و هر بار به مدت ده تا  دقیقه، مؤثر است.
بیماران تب‌دار با تب بالا باید تمام بدن‌شان در اتاقی گرم، تا پنج‌بار در روز، هر بار به مدت ده تا بیست دقیقه در تابش نور آبی‌رنگ قرار داشته باشد و بدن‌شان هر بار با دستمال‌های آبی‌رنگ پاشویه شود.
صفرای ملتهب یا قولنج‌های صفراوی را می‌توان هر دو ساعت یك‌بار، هر بار به مدت ده دقیقه با پرتوی آبی‌رنگ، تحت تابش قرار داد. برخی درمان‌گران به بیماران خود توصیه می‌كنند كه كنار این شیوه درمانی، هر ساعت آبی را كه به آن پرتوی آبی‌رنگ تابیده شده است، بنوشند. این مورد، همچنین در تشنج‌های مغزی نیز به بیماران توصیه می‌شود.
برای درمان گاستریت (ورم معده)، چهار بار در روز، هر بار به مدت ده دقیقه، تابش پرتوی نور آبی و زردرنگ توصیه می‌شود.
در استخوان بخش نشیمنگاهی، عوض كردن مدام تابش از نور آبی به قرمز، سه بار در روز، هر بار تقریباً به مدت پانزده دقیقه مفید است. نور قرمز، بسیار قدرتمند و تحریك‌كننده است، از این‌رو بهتر است كه به جای قرمز، از پرتوی صورتی استفاده شود.
تابش و استفاده از رنگ آبی (سه‌بار هر بار پانزده دقیقه) و كمپرس آبی برای درمان التهابات یا جراحت‌های استخوانی، بسیار توصیه می‌شود.
بیمارانی كه از ناحیه سر، مشكلاتی دارند و یا به پركاری تیروئید مبتلا هستند، می‌توانند ناحیه گلو و حنجره خود را پانزده تا سی دقیقه در معرض نور آبی قرار بدهند و به‌طور منظم با آب نور آبی تابانده شده، غرغره كنند.
رنگ‌درمان‌گران، بیماران زكامی را با رنگ آبی، درمان می‌كنند. بدین منظور، باید روزانه سه تا چهاربار تقریباً به مدت پانزده دقیقه به ناحیه سر، پرتو تابیده شود. درمان و تخفیف عوارض سوختگی‌ها نیز با رنگ آبی میسر است. در سوختگی‌های بسیار شدید، بیمار به مدت یك تا دو ساعت در معرض تابش نور آبی قرار می‌گیرد؛ از آنجا كه این نور، تأثیر خنك‌كنندگی دارد، اما لامپ با پرتوهای گرمایی نباید نزدیك بدن بیمار آویخته شود.
اگر كودكان‌تان شب‌ها نمی‌خوابند یا از دندان‌درد رنج می‌برند، تقریباً ده تا پانزده دقیقه آنها را زیر تابش نور آبی قرار بدهید، و ناحیه دهان كودك را به مدت ده دقیقه در تابش پرتوی آبی‌رنگ قرار دهید. این رنگ، برای التهاب لثه نیز تأثیر شفابخشی دارد. نور آبی، همچنین به آرامش و تقلیل انرژی‌‌های اعضای مختلف بدن، بسیار كمك می‌كند.
اگر برای زدودن سموم از بدن خود تحت معالجات رژیمی قرار دارید. نور آبی، در دفع هر چه سریع‌تر و مؤثرتر این سموم از بدن، شما را یاری می‌كند.
كسی كه فعالیت بسیار زیادی از خود نشان می‌دهد، باید لباس‌های زیر آبی‌رنگ بپوشد و یا پیراهن و پلوور یا بلوز آبی را بر دیگر رنگ لباس‌ها ترجیح دهد. رنگ آبی، بخش پاراسمپاتیك سیستم عصبی را تحریك می‌كند.
آبی برای تمدد اعصاب، استراحت آرام و رهایی از تنش‌های روحی و جسمانی كمك شایانی است. عاملی كه ما را در طول روز عصبانی یا دچار اندوه می‌كند، با رنگ آبی، آرام‌تر جلوه می‌كند و ما آن را از خود، دورتر احساس می‌كنیم.
اگر انسان عصبی، پرخاشگر و ناآرامی هستید، اگر افكار ناآرام عذاب‌تان می‌دهد، اگر از بی‌خوابی رنج می‌برید، اگر دچار دگم‌اندیشی هستید، رنگ آبی، رنگی بسیار مفید و مطبوع خواهد بود و شما را برای رسیدن به آرامش، یاری می‌كند.
نور آبی، سبب رشد اولیه كندتر ولی عامل پرورش گیاهانی بلندتر و ضخیم‌تر می‌شود. رشد حیواناتی كه در زیر پلاستیك‌های آبی قرار داده می‌شوند، رشدی طبیعی است اما پوشش بدنی آنها متراكم‌تر و پرتر می‌گردد.

تأثیرات سوء و موارد منع استفاده از رنگ آبی

در هر حال، تأثیر آرام‌بخش این رنگ نباید به توقف روحی منجر شود و روح، ذهن و جسم انسان را از حركت و پویایی بازدارد و یا او را به رؤیا‌پردازی وادارد. بنابراین، درمان‌گر یا فردی كه از این رنگ استفاده می‌كند، باید با عنایتی آگاهانه به تأثیرات مثبت و منفی این رنگ، آن را به گونه‌ای صحیح به كار برد. مالیخولیایی‌ها، انسان‌هایی كه افسرده هستند یا در موقعیت‌های بروز افسردگی قرار دارند، باید آگاهانه از قرار گرفتن در پرتوی نور آبی و استفاده از پوشاك آبی‌رنگ، اجتناب كنند و به جای آن، از رنگ‌های مكمل آبی، مانند نارنجی و زرد درخشان استفاده كنند. مصیبت‌دیدگان و سوگوارانی كه مرگ (ناگهانی) والدین، فرزند یا دیگر نزدیكان و عزیزان خود را تجربه كرده، به افسردگی شدید مبتلا گشته‌اند و افرادی كه به دلایل گوناگون، به فكر خودكشی افتاده‌اند، باید به شدت از رنگ آبی اجتناب كنند و از رنگ‌های الوان و روشن استفاده كنند. این امر می‌تواند بسیار یاری‌بخش باشد و در مواردی حتی معجزه كند. در هر صورت، اگر فردی، مدت بسیار زیادی عمیقاً در معرض این رنگ قرار داشته باشد، این خطر وجود خواهد داشت كه دنیا را با عینك خوش‌بینی نگاه نكند. بنابراین چنین افرادی و نیز افرادی كه به بیماری مالیخولیا، هر چند از نوع بسیار خفیف آن گرایش دارند، باید از رنگ آبی، اجتناب كنند و به سوی رنگ‌های متمم و مكمل، مانند نارنجی و زرد درخشان روی آورند.
نكته بسیار بسیار مهم در درمان با پرتوی آبی‌رنگ است كه تابش‌، هرگز نباید بیش از بیست تا حداكثر سی دقیقه به كار برده شود. تابش پرتوی آبی بیش از این مدت، می‌تواند خواب‌آور باشد و حتی در موقعیت‌هایی ممكن است به خلسه، بیهوشی، نشئه، از خود‌بیخودی و غیره منجر شود.
تابش پرتوهای آبی نیلی، هرگز نباید در افسردگی، عزلت‌گزینی، انزواطلبی یا شیزوفرنی به كار برده شود.

آبی نیلی

رنگ آبی نیلی بر سیستم عصبی انسان، ضمیر و روح او تأثیر بسیار زیاد و عمیقی دارد و قادر است نوسانات منفی را از بین ببرد و فعالیت‌های فكری مثبت تولید كند. آبی نیلی، ضمیر انسان را به گسترش و ژرفای بیشتری می‌رساند، در چاكرای غدد پینه آلی یا چشم سوم، بر چشم و حس بینایی، بینی و گوش‌ها تأثیر مثبت و تقویت كننده‌ای دارد و بر بیماری‌هایی كه در این نواحی بروز می‌كنند و یا در ارتباط با این حس‌ها پدید می‌آیند، نقشی شفابخش دارد.
از آنجا كه این پرتو، تأثیر بسیار عمیق و شدیدی از خود بر جای می‌گذارد، به ویژه برای درمان و تخفیف عوارض بیماری‌های ریوی مثل آسم، التهاب ریوی




 

يکشنبه 22/8/1390 - 12:40
آموزش و تحقيقات

آزاده تویسركانی

این رنگ، نشان میل شدید نسبت به چیزی یا كاری و نمادی از حسرت، تمایل و اشتیاق است. قرمز، زنگ عشق و خون است. قرمز، رنگ جنگ و جرأت و جسارت است. قرمز، رنگ نفسانیات و اعلام خطراست و سمبل عشق و تحرك. قرمز، رنگ شادی و شادمانی است. در بسیاری از كشورها از جمله هندوستان، رنگ لباس عروس قرمز است و به مراسم عروسی نیز شادی گفته می‌شود. در بسیاری از مناطق كشورمان، نیز، از همین رنگ برای دوختن لباس عروس استفاده می‌شود. بسیاری از كشورها، قرمز را رنگ زیبایی می‌دانند. برای مثال، در كشور روسیه واژه «كرملین» هم به معنای سرخ و هم به معنای زیباست.


این رنگ، نشان میل شدید نسبت به چیزی یا كاری و نمادی از حسرت، تمایل و اشتیاق است. قرمز، زنگ عشق و خون است. قرمز، رنگ جنگ و جرأت و جسارت است. قرمز، رنگ نفسانیات و اعلام خطراست و سمبل عشق و تحرك. قرمز، رنگ شادی و شادمانی است. در بسیاری از كشورها از جمله هندوستان، رنگ لباس عروس قرمز است و به مراسم عروسی نیز شادی گفته می‌شود. در بسیاری از مناطق كشورمان، نیز، از همین رنگ برای دوختن لباس عروس استفاده می‌شود. بسیاری از كشورها، قرمز را رنگ زیبایی می‌دانند. برای مثال، در كشور روسیه واژه «كرملین» هم به معنای سرخ و هم به معنای زیباست.


این رنگ، نشان میل شدید نسبت به چیزی یا كاری و نمادی از حسرت، تمایل و اشتیاق است. قرمز، زنگ عشق و خون است. قرمز، رنگ جنگ و جرأت و جسارت است. قرمز، رنگ نفسانیات و اعلام خطراست و سمبل عشق و تحرك. قرمز، رنگ شادی و شادمانی است. در بسیاری از كشورها از جمله هندوستان، رنگ لباس عروس قرمز است و به مراسم عروسی نیز شادی گفته می‌شود. در بسیاری از مناطق كشورمان، نیز، از همین رنگ برای دوختن لباس عروس استفاده می‌شود. بسیاری از كشورها، قرمز را رنگ زیبایی می‌دانند. برای مثال، در كشور روسیه واژه «كرملین» هم به معنای سرخ و هم به معنای زیباست.

 

روان‌شناسی قرمز:

انسان‌هایی كه علاقه‌ی وافری به رنگ قرمز دارند، در رده‌ی روان‌شناختی تیپ قرمز قرار می‌گیرند. قرمزها، انسان‌های قدرتمندی هستند و ازانرژی سرشاری برخوردارند؛ به گونه‌یی كه ذخیره‌ی انرژی‌شان، ناتمام به نظر می‌آید. آنها هیچ‌گاه در ابتدا، از سختی یا سهولت كار پرسشی نمی‌كنند بلكه بی‌درن دست به كار می‌شوند. آنان مدیرانی قوی، سرسخت، جاه‌طلب، حكم‌فرما و خواستار اولویت و ارجحیت هستند؛ به گونه‌ای كه هیچ ایراد و انتقادی را هر چند كوچك نمی‌پذیرند. سبك رهبری آنان سلطه‌جویانه، ریاست‌طلبانه و گاه ستیزه‌جویانه و تجاوزكارانه است. انسان قرمز، با كمال علاقه، مدیریت و رهبری را به دست می‌گیرد و نقشی تعیین‌كننده ایفا می‌كند. در اجتماع، او در میان كوران رخدادها قرار می‌گیرد و این كار را نیز با علاقه و تمایل انجام می‌دهد.
تیپ قرمز، بسیار رك و صادق است. همسر مناسب این افراد، فردی از تیپ آبی است. یك زندگی خانوادگی آرام و هارمونیك برای این افراد، تنها با تیپ آبی قابل درك خواهد بود. چرا كه آبی‌ها عقب می‌نشینند و فرمان‌پذیری می‌كنند. تیپ قرمز در درون خود، تصور اثبات شده نادرستی دارد و گمان می‌كند كه هیچ مشكلی با دیگران ندارد. دلیل این امر، در این واقعیت پنهان است كه او معمولاً به نظرها و عقاید اطرافیانش گوش نمی‌سپارد و علاقه‌ای به شنیدن آنها ندارد.
قانون زندگانی قرمزها می‌گوید: «انسان می‌تواند هر آنچه را می‌خواهد، به دست بیاورد.» و «خواستن توانستن است.» شعار قرمزهاست. چون این ترتیب از خود چنین برداشتی دارد و باور دارد كه می‌تواند همه كارها را به قدر كافی، كامل و بی‌نقص انجام دهد، همین انتظار را نیز از هم‌نوعان خود دارد و با این خصایص، جهانی را بر ضد خود می‌شوراند، بی‌آنكه به چرایی این امر آگاهی داشته باشد.
قرمز، رنگ انسان‌های تندخو و آتشین مزاج است كه با كمی ناراحتی از كوره به در می‌روند. آدم‌های این تیپ، نیروی محرك درونی و خواست شدید برای انجام كارها و یا رسیدن به هدفی در خود احساس می‌كنند كه این امر، در رفتارها و حركات آنان به خوبی دیده می‌شود. آنها بی‌نهایت پرانرژی و شاد هستند، نیروی اراده و تخیل بسیار قوی دارند و موقعیت‌های ایستا و خالی از پویایی برای‌شان غیرقابل تحمل است.
نگاه قرمزها، نگاهی جست‌و‌جوگر است و مستقیم به سوی هدف نشانه می‌گیرند. آنها آشكارا، از دیدن چهره‌های هیجان‌‌زده و در فكر فرو رفتن شنوندگان حرف‌های خود، لذت می‌برند و دوست دارند هموراه بدرخشند و برجسته باشند.
چنانچه تیپ قرمز قدرت زیادی كسب كند، بسته به ظرفیت شخصیتی خود به رهبر و یا یك دیكتاتور تبدیل خواهد شد. فطرت و سرشت قرمزها، اغلب سودایی مزاج و عصبی است و آنان در بیشتر موارد، به هیچ عنوان ملاحظه‌ی دیگران را نمی‌كنند و همه چیز باید بنا به تصورات و فرمان‌های‌شان باشد. تیپ قرمز، می‌‌تواند مقاومت‌ها را با قدرت و یا حتی در مواردی با سبعیت و زور در هم شكند.
قرمز، رنگ انسان‌های تندخو و عصبی‌مزاج است. شناخت این افراد كار چندان دشواری نیست. آنان در كنار دیگر علایم پرخاشگری و نزاع‌طلبی، حركات سر و دست جنبش‌های بدنی بسیار جالب توجهی دارند. قرمزها كوششی مثال‌زدنی دارند و غالباً بیشتر كارها و تصمیمات خود را به طور ناگهانی و بدون تفكر اجرا و یا اخذ می‌كنند. تیپ قرمز باید همیشه مقداری كار كند؛ توقف برای او غیر قابل تحمل است؛ آنها صبر و تحمل ندارند و نباید هیچ‌چیزی بر سر راه آنان قرار بگیرد و آنان را متوقف كند. در راه رسیدن به هدف نیز، نباید هیچ‌ مانعی در فعالیت او خللی ایجاد كند، در غیر این صورت باید منتظر پیامدهای ناخوش آیند این امر بود. او خیلی زود به جوش می‌آید، كنترل عصبی خود را بر اثر خشم از دست می‌دهد. با قدرت ارده‌ی عظیمی كه در این تیپ وجود دارد، بسیاری از چیزهایی كه نزد دیگران انجام نشدنی می‌نماید، در اینان به انجام و فعلیت می‌رسد. انسان‌های تندخو، پتانسیل و استعداد بالقوه‌ای برای انرژی و زنده‌دلی دارند كه با ماهیت رنگ قرمز جور در می‌آیند.
تا زمانی كه تیپ قرمز بر خود تسلط دارد قادر است به دستاوردهای بسیار مثبت و خارق‌العاده‌ای دست یابد. همچنین در صورت عدم كنترل می‌تواند به سرعت به فعالیت‌های كنترل نشده و مخرب روی آورد.
قرمز، رنگ عنصر آتش است و سمبل عشق و تحرك؛ از این‌رو، كودكان به این رنگ علاقه‌ی بسیاری دارند.
قرمز، رنگ متولدین فروردین است. تعداد بسیار كمی از متولدین برج قوچ، رنگ قرمز را رنگ مورد علاقه خود نمی‌دانند.
قرمز، همچنین رنگ خون است و راهنمایی به اشتیاقی است كه در قدرت‌های خون وجود دارد. نیروهای تیپ قرمز، از نیروهای مثبت چون نثار كردن، تقدیم كردنف فدا شدن، قربانی شدن و عشق بی‌چشمداشت تا سكس و چشم در هم كوبنده و كنترل نشده قابل تغییر است كه دو مورد آخر، گاه به وحشی‌گری، سبعیت و جانورخویی نیز منجر می‌شود. قرمز، رنگ نیرو، قدرت، گرما، خشم، عشق، خطر، هیجان، تحریك، شهوت، بی‌باكی، تهور، گستاخی، و دیگر امیال حیوانی است. این خصوصیات كه ما در دنیای حیوانات نیز شاهد آن هستیم، تجسم فعالیت‌ها، كنش‌وری‌ها و زنده‌دلی‌های زندگانی هستند.
تیپ قرمز، از عشق و تمایلات جنسی خود به تمامی لذت می‌برد و استفاده می‌كند. او یك عاشق به معنای واقعی و یا تجسم بارز یك عاشق‌پیشه است. در تیپ قرمز می‌توان تعداد بی‌شماری از افرادی را یافت كه بیش از یك بار ازدواج كرده‌اند؛ آنها پیوسته به تجارب جدید و به ویژه تسخرهای جدید عشق می‌ورزند.
قدرت تیپ قرمز در هر حال می‌تواند مثبت و سازنده و یا منفی، مخرب و در هم كوبنده باشد.

قرمز در طبیعت

رنگ قرمز در تمامی چهار قلمرو طبیعی به فراوانی دیده می‌شود. قرمز، رنگی گرم است و در طبیعت از این خاصیت و نیز خاصیت هشداردهندگی آن استفاده بسیاری می‌شود. شكوفه‌ها و گل‌های بی‌شماری به رنگ‌های قرمز، درخشان و بسیار زیبا هستند. هر ناظری با دیدن شقایق‌ها، لاله‌ها، و دیگر گل‌های زیبای قرمز رنگ، شادمان می‌شود. پژوهشگران طبیعت دریافته‌اند كه بیشتر حشرات و زنبورها نسبت به رنگ قرمز نابینا هستند و تنها پرتو ماوراء‌بنفش شكوفه‌هاست كه آنان را جذب می‌كند. نخستین جوانه‌های گیاهان اغلب به رنگ قرمز است كه پرتو خورشید را به گرمای مورد نیاز گیاهان برای رشد در اوایل فصل زیبای بهار، كه هوا هنوز خنك است، تبدیل می‌كند.
تعداد بی‌شماری از پرندگان، ماهی‌ها و مرجان‌ها، تلألو قرمز رنگ باشكوهی دارند. در زمین، مواد معدنی خاصی وجود دارد كه به رنگ قرمز هستند. در دنیای جواهرات و سنگ‌های قیمتی می‌توان از یاقوت، لعل، عقیق سرخ و سایر سنگ‌ها و كانی‌هایی كه در كنار دیگر رنگ‌ها به رنگ قرمز هستند، نام برد.

انواع قرمز
:
نقاشان و طراحان مد، چهره‌پردازان، قالی‌بافان و طراحان فرش به خوبی به انواع و اقسام رنگ‌ها به ویژه رنگ قرمز آشنا هستند:
اناری، عنابی، خونی، قرمز روشن، گوجه‌ای، آلبالویی، جگری، سرخ، قرمز، آتشین، قرمز متمایل به زرد، ارغوانی، عقیقی، روناسی، شنگرفی، قرمز تیره، آجری، مسی، لاكی، شرابی، یاقوتی، رنگ قرمز شكوفه‌ هلو، صورتی را می‌توان از انواع رنگ قرمز برشمرد. بسته به تركیب رنگ قرمز با رنگ‌های دیگر، قرمز كاراكتر خود را عوض می‌كند.

تأثیر شفابخش رنگ قرمز:

استفاده از رنگ قرمز، برای افزایش قدرت، جرأت، جسارت در انسان‌های ترسو و برای از بین بردن خجالت كشیدن‌های بیمارگونه مؤثر است.
قرمز، قدرت و نیرو را بالا می‌برد و تحریك‌كننده‌ترین رنگ برای اعلام خطر است و ذهن انسان را برای جرأت و قدرت بیشتر فعال كرده و دمای بدن را بالا می‌برد. رنگ قرمز، محرك‌بخش حیوانی است. فعالیت‌های جنسی با رنگ قرمز ارتباط دارند. قرمز، رنگ گرما، زندگی، تپندگی و پویایی است. تا زمانی كه عصاره‌ی حیات، در رگ‌ها جریان دارد، تا زمانی كه زندگی دنیوی فعال است، ما نی از نیروی جان‌بخش این عصاره حیات، بهره‌مند هستیم.
رنگ قرمز، بزرگ‌ترین نیرو دهنده برای عبور از موانع و مشكلات و به مقصود رسیدت است. رنگ درمان‌گرا، كنش‌پذیری، انفعال، ضعف، كاهش میل به زندگی، كاهش نیروها، كم‌خونی، افت‌ فشارخون، بی‌اشتهایی، خستگی روحی و روانی را به ویژه در افراد مصیبت‌دیده را با این رنگ رهایی بخشیده و درمان می‌كنند.
قرمز برای بالا بردن قدرت اراده تحریك سیستم‌های ریتمیك مانند قلب، شش‌ها و بر تنفس، رگ‌ها گشاد كردن رگ‌ها برای خون‌رسانی بیشتر در یك ارگان، ساخت گلبول‌‌های قرمز حمل كننده، درمان كم‌خونی و بالا بردن اشتها به كار برده می‌شود.
امكان دارد كه در تابشی این پرتو، پوست قرمز شده، جوش‌ زده و دچار خارش شود. اما تمامی این عوارض زودگذر، پس از اكسیژن‌رسانی بهتر، تقویت سیستم ایمنی و بالا رفتن قندخون از بین می‌روند.
غدد فوق كلیوی در پرتو قرمز، مقدار بیشتری آدرنالین تولید می‌كنند. نور قرمز همچنین برای درمان برخی از انواع فلج، سرفه‌های عصبی، سرمازدگی و ناراحتی‌های پوستی مؤثر است. توصیه می‌شود در كنار تابش پرتو قرمز، از پوشیدن جوراب‌های ساق كوتاه و قرمز رنگ و لباس‌های زیر قرمز نیز نباید غافل شد.
همچنین، نور قرمز می‌تواند سیستم عصبی حسی را تحریك كند و شدت آن را بالا ببرد. بدین ترتیب، فرد احساس می‌كند میزان شنوایی، بویایی، چشایی و سایر حواس او قوی‌تر شده است.
قرمز، همچنین برای تقویت فعالیت‌های كبدی نیز بسیار مؤثر است. «نیلزفینزن»، پزشك دانماركی، برای درمان و تخفیف عوارض آبله‌مرغان به خصوص اثر جوش‌ها روی پوست و سرخك، بیماران را در تابش نور قرمز قرار می‌داد. او دریافت كه تاول‌های كوچك و نمناك در این پرتودرمانی، سریع‌تر خشك شده و پوست، اغلب دوباره سفید و صیقلی می‌شود. او همچنین اثر شفابخش پرتو ماوراءبنفش را بر بیماران مسلول كشف كرده و به كار برد. لامپ خمیده‌ای اختراعی او، به سرعت در بسیاری از بیمارستان‌های بزرگ به كار گرفته شد.
برای افزایش مسرت زندگی و نشاط، تابش نور قرمز یا نارنجی توصیه می‌شود. این رنگ‌ها همچنین، در درمان افسردگی‌های فصلی نیز بسیار مؤثر است. كسی كه در هنگام تابش و پس از آن، آگاهانه بكوشد تا شادی را در درون خود به وجود آورد، به زیبایی‌ها فكر كند و همواره دید مثبت‌تری به زندگی داشته باشد، با قدرت بسیاری روند درمان را طی می‌كند. برای درمان افسردگی، روند كار این گونه است كه ابتدا كف پا و پس از آن، ساق پاها به بالا تا چاكرای اصلی (جمجمه)، در تابش نور قرمز قرار می‌گیرد. این درمان، تقریباً 10 تا 20 دقیقه به طول می‌انجامد.
به استخوان‌ نشیمنگاهی و قولنج و درد عضلانی در ناحیه كمر و پشت‌،‌ سه بار در روز، هر بار به مدت 10 تا 15 دقیقه، با نور قرمز و آبی، پرتو تابانیده می‌شود. ناراحتی‌های مختلف ریوی و تنفسی، به جز التهاب ریه یا سرطان، یا پرتو قرمز درمان می‌شوند. در پرتو‌تابی قسمت بالاتنه، لازم است همزمان، تمرینات تنفسی برای رهایی از تنش و كسب آرامش انجام شوند. عضلاتی كه جریان خون درآنها به سختی صورت می‌گیرد و گرفتگی‌های ماهیچه‌ای، با پرتو قرمز و یا نارنجی درمان می‌شوند. بسته به شدت گرفتگی، بیمار می‌تواند چهار بار در روز، هر بار به مدت 30 دقیقه تحت تابش قرار گیرد. همچنین می‌توان از كمپرس با دستمال‌های قرمز كه با آب پرتو قرمز تابانیده و خیس شده‌اند نیز برای مكان‌های آسیب‌دیده استفاده كرد.
استفاده از رنگ درمانی با رنگ قرمز، در درمان كم‌خونی و ضعف‌های عمومی بسیار كارایی دارد. همچنین، استفاده از مواد غذایی قرمز رنگ نیز می‌تواند مكمل درمانی خوبی باشد. استفاده از میوه‌های قرمز، مانند چغندر، فلفل‌قرمز، گوجه‌فرنگی، هویج و همچنین، نوشیدن چای قرمز و آبی كه در تابش پرتو قرمز قرار دارند، بسیار توصیه می‌شود.
كودكانی كه به مالیخولیا و افسردگی بیش از حد گرایش دارند ویا اراده‌ی ضعیفی دارند، باید از مواد غذایی و از لباس‌های قرمز، بیشتر استفاده كنند.
رنگ قرمز بر گیاهان نیز تأثیرگذار است. گیاهانی كه زیر شیشه‌های قرمز قرار داشته باشند سریع‌تر از گیاهانی كه زیر نور معمولی خورشید قرار دارند، رشد می‌كنند. اگرچه نور قرمز در آغاز سبب رشد سریع‌تر گیاهان می‌شود، اما به تدریج رشد را كند خواهد كرد، و در مقابل، حیواناتی كه در زیر پلاستیك‌های قرمز یا صورتی گذارده می‌شوند: اشتهای‌شان زیاد و رشدشان تسریع می‌شود.

تأثیرات سوء و موارد منع استفاده از رنگ قرمز:

رنگ قزمز، بخش سمپاتیك سیستم عصبی خودكار را تحریك می‌كند و سبب تحریك‌پذیری و در نتیجه اضطراب می‌شود. نور قرمز، سبب تشدید سردردهای میگرنی و سرطان‌ها می‌شود و اشتها را افزایش می‌دهد. پرتو قرمز، با تحریك اعصاب حسی، انسان‌هایی را كه به پرخاش‌گری، خشونت و منازعه گرایش دارند، گاه تا سر حد جنون می‌كشاند. در چنین موقعیتی آنان ممكن است دست به كارهای خطرناك بزنند، بی‌آنكه بدانند و متوجه باشند كه چه كارهایی انجام می‌دهند. قرمز، فشارخون را افزایش می‌دهد. انواع ناراحتی‌های عصبی، التهاب‌های حاد، زخم‌های باز، اختلالات عصبی، بیماری‌های روانی، بیش‌فعالی، دمل، زخم‌ها، بیماری‌های خونی و به ویژه فشارخون بالا، با رنگ قرمز حادتر می‌شوند. در چنین موقعیت‌هایی استفاده از رنگ آبی بسیار توصیه می‌شود.
پرتو درمانی با نور قرمز، شدیدترین وجه ممكن، بر جسم و روان انسان تأثیر می‌گذارد از این‌رو، باید با این رنگ، بسیار آگاهانه و محتاطانه برخورد كرد. باید زمان‌های توصیه شده را به دقت رعایت كرد و از آن زمان فراتر نرفت.
كسی كه برای درمان به رنگ قرمز نیاز دارد، باید به فشارخون و نبض خود دقت كند و بیشتر از 10 تا 15 دقیقه در استخری نماند كه دیوارهای آن به رنگ قرمز است و یا به آبی كه پرتو نور قرمز تابانده شده است.

 


 

يکشنبه 22/8/1390 - 12:39
آموزش و تحقيقات

بنفش، رنگ آرامش معنوی است

انواع رنگ بنفش
از انواع رنگ بنفش می‌توان به بنفش تیره و روشن، سوسنی، كبود، بنفش متمایل به قرمز، ارغوانی، شرابی، بنفش متمایل به قرمز، ارغوانی، شرابی، بنفش متمایل به آبی و... اشاره كرد.

تأثیرات شفابخش رنگ بنفش
پزشكان و درمان‌گران چینی، عوارض گوناگون بیماری صرع را با استفاده از رنگ بنفش تقلیل می‌دهند. بنفش متمایل به آبی، در درمان زكام بسیار كارآمد است.
بنفش، تداعی‌كننده حس احترام، ارج، منزلت، وقار و متانت است و روح انسان را آرام می‌كند. در چنین محیطی كه آرامش در آن موج می‌زند، افكار انسان به شایستگی نظم می‌یابند و انسان در خصایص زیبایی چون وقار، متانت و احترام تمركز كرده، خود را به آن مزین می‌كند.
بسیاری از هنرمندان بزرگ، به اهمیت این رنگ آشنا بوده‌اند و برای كسب آرامش معنوی و آراسته شدن به خصایل زیبای انسانی در ساعات عبادت و تفكر، از انواع مختلف این رنگ برای نقاشی‌های بزرگ روی شیشه كلیساهای جامع (كلیساهای بزرگ اسقفی) استفاده می‌كردند.
بنفش، رنگ آرامش روح است و بر چاكرای جمجمه غالباً تأثیری مثبت دارد.

انواع رنگ بنفش
از انواع رنگ بنفش می‌توان به بنفش تیره و روشن، سوسنی، كبود، بنفش متمایل به قرمز، ارغوانی، شرابی، بنفش متمایل به قرمز، ارغوانی، شرابی، بنفش متمایل به آبی و... اشاره كرد.

تأثیرات شفابخش رنگ بنفش
پزشكان و درمان‌گران چینی، عوارض گوناگون بیماری صرع را با استفاده از رنگ بنفش تقلیل می‌دهند. بنفش متمایل به آبی، در درمان زكام بسیار كارآمد است.
بنفش، تداعی‌كننده حس احترام، ارج، منزلت، وقار و متانت است و روح انسان را آرام می‌كند. در چنین محیطی كه آرامش در آن موج می‌زند، افكار انسان به شایستگی نظم می‌یابند و انسان در خصایص زیبایی چون وقار، متانت و احترام تمركز كرده، خود را به آن مزین می‌كند.
بسیاری از هنرمندان بزرگ، به اهمیت این رنگ آشنا بوده‌اند و برای كسب آرامش معنوی و آراسته شدن به خصایل زیبای انسانی در ساعات عبادت و تفكر، از انواع مختلف این رنگ برای نقاشی‌های بزرگ روی شیشه كلیساهای جامع (كلیساهای بزرگ اسقفی) استفاده می‌كردند.
بنفش، رنگ آرامش روح است و بر چاكرای جمجمه غالباً تأثیری مثبت دارد.

بنفش، رنگ آرامش معنوی است

يکشنبه 22/8/1390 - 12:37
شعر و قطعات ادبی

شعر

·         افتاد. و چه پژواكی كه شنید اهریمن. و چه لرزی كه

·         دوید از بن غم تا به بهشت.

·         من در خویش، و كلاغی لب حوض.

·         خاموشی، ‌و یكی زمزمه ساز.

·         تنه تاریكی، تبر نقره نور.

·         و گوارایی بی گاه خطا،‌بوی تباهی ها، گردش زیست.

·         شب دانایی. و جدا ماندم: كو سختی پیكرها، كو بوی

·         زمین،‌ چینه بی بعد پری ها؟

·         اینك باد، پنجره ام رفته به بی پایان. خونی ریخت،‌بر سینه

·         من ریگ بیابان باد!

·         چیزی گفت، و زمان ها بر كاج حیاط، همواره وزید و

·         وزید. اینهم گل اندیشه،‌آنهم بت دوست.

·         نی، كه اگر بوی لجن می آید، آنهم غوك، كه دهانش

·         ابدیت خورده است.

·         دیدار دگر،‌آری:‌روزن زیبای زمان.

·         ترسید،‌دستم به زمین آمیخت. هستی لب آیینه نشست،

·          خیره به من: غم نامیرا.

·          

·          

·         سهراب سپهری                          

·          

بخوان ما را

منم پروردگارت  - صدایم كن مرا
آموزگار قادر خود را

يکشنبه 22/8/1390 - 12:36
داستان و حکایت

حکمت!

روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد.
شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند.
عارف به حضور شاه شرفیاب شد.
شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزاده جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود.

استاد دستش را به داخل کیسه فرو برد و سه عروسک از آن بیرون آورد و به شاهزاده عرضه نمود و گفت: "بیا اینان دوستان تو هستند، اوقاتت را با آنها سپری کن."
شاهزاده با تمسخر گفت: " من که دختر نیستم با عروسک بازی کنم! "

عارف اولین عروسک را برداشته و تکه نخی را از یکی از گوشهای آن عبور داد که بلافاصله از گوش دیگر خارج شد.
سپس دومین عروسک را برداشته و اینبار تکه نخ از گوش عروسک داخل و از دهانش خارج شد.
او سومین عروسک را امتحان نمود.
تکه نخ در حالی که در گوش عروسک پیش میرفت، از هیچیک از دو عضو یادشده خارج نشد.

استاد بلافاصله گفت : " جناب شاهزاده، اینان همگی دوستانت هستند، اولی که اصلا به حرفهایت توجهی نداشته، دومی هرسخنی را که از تو شنیده، همه جا بازگو خواهد کرد و سومی دوستی است که همواره بر آنچه شنیده لب فرو بسته "

شاهزاده فریاد شادی سر داده و گفت: " پس بهترین دوستم همین نوع سومی است و منهم او را مشاور امورات کشورداری خواهم نمود. "

عارف پاسخ داد : " نه "
و بلافاصله عروسک چهارم را از کیسه خارج نمود و آنرا به شاهزاده داد و گفت: " این دوستی است که باید بدنبالش بگردی "

شاهزاده تکه نخ را بر گرفت و امتحان نمود.
با تعجب دید که نخ همانند عروسک اول از گوش دیگر این عروسک نیز خارج شد، گفت : " استاد اینکه نشد ! "

عارف پیر پاسخ داد: " حال مجددا امتحان کن "
برای بار دوم تکه نخ از دهان عروسک خارج شد.
شاهزاده برای بار سوم نیز امتحان کرد و تکه نخ در داخل عروسک باقیماند

استاد رو به شاهزاده کرد و گفت: " شخصی شایسته دوستی و مشورت توست که بداند کی حرف بزند، چه موقع به حرفهایت توجهی نکند و کی ساکت بماند ".

يکشنبه 22/8/1390 - 12:34
آموزش و تحقيقات

کار، زندگی و اثر پروانه ای

اربرد تئوری آشوب و اثر پروانه ای در زندگی ما چیست؟ آیا به کارگیری این اصول می تواند عملکرد شخصی یا گروهی ما را بهبود بخشد؟

کار، زندگی و اثر پروانه ای

بسیاری از مردم از تئوری آشوب و اثر پروانه ای چیزهایی شنیده اند، ایده ای که بر اساس آن، بال زدن یک پروانه در اقیانوس اطلس، می تواند باعث ایجاد طوفان در فلوریدا شود. سیستمی پویا و عظیم همچون آب و هوا، تحت تأثیر عوامل کوچک بی شماری قرار دارد. این عوامل جزئی که شاید در ابتدا به نظر بی اهمیت بیایند، می توانند در بلند مدت، عواقبی شگرف به دنبال داشته باشند.

اثر پروانه ای: موج ها و پیامدها

 اثر پروانه ای می تواند بر تعامل انسان ها با یکدیگر تأثیرگذار باشد. بر اساس این تئوری، هر عمل ما، آغازگر واکنشی است که انعکاساتی خواهد داشت و انبساط خواهد یافت و بر آینده مؤثر خواهد بود. هرگاه در زندگی تصمیمی می گیرید، سعی کنید درباره ی پیامدهای احتمالی آن نیز فکر کنید، زیرا تمام کارهای شما، پیامدهایی به دنبال خواهند داشت.

به عنوان یک مثال عملی از اثر پروانه ای، مدیری را در نظر بگیرید که روز پرکار و پراسترسی داشته است. او عصبانیت خود را بر سر یکی از ناظران کیفی خالی می کند؛ سرش داد می زند و او را ناراحت می کند. این کار موجب می شود ناظر کیفی، احساس خوبی نداشته باشد و با کارکنان به تندی رفتار کند. کارکنان عصبی و زودرنج می شوند و با مشتریان برخورد نامطلوبی پیش می گیرند.

اضطراب مدیر، به حلقه های دیگر زنجیره انتقال پیدا می کند. این اضطراب و استرس در هر مرحله افزایش می یابد و افراد بیشتری از آن صدمه می بینند. در چنین شرایطی، شرکت دچار ضرر می شود. کارکنان بی انگیزه تر، شرکت را ترک می کنند، و یا حتی بدتر، با کارایی پایین به کار خود ادامه می دهند و بر اطرافیان خود تأثیر منفی می گذارند.

از اثر پروانه ای به عنوان نیرویی برای ایجاد تغییرات مثبت استفاده کنید!

 خوشبختانه ما می توانیم از ایده ی زنجیره ای اثر پروانه ای، به نفع خودمان استفاده کنیم. بیایید فرض کنیم مدیری که پیشتر از او سخن رفت، اضطرابش را برای خودش نگه می دارد و به جای مرافعه، از ناظر کیفی، به خاطر کار کردن تحت فشار و استرس، تقدیر می کند. ناظر کیفی یاد شده، روحیه ی خوب خود را به کارکنان انتقال خواهد داد و آن ها نیر به نوبه ی خود، با مشتریان بهتر رفتار خواهند کرد. این اصل، بنیان استفاده از اثر پروانه ای برای افزایش بهره وری را تشکیل می دهد.

اگرچه ما بیشتر اوقات باید سریع فکر کنیم و بدون اتلاف وقت در برابر موقعیت ها واکنش نشان دهیم، اما همیشه وقت داریم تا درباره ی پیامد کارهای خود فکر کنیم. بیشتر شرکت ها سلسله مراتبی هستند. با یک چشم انداز وسیع و ورودی مشخص، علاقه ی خالصانه در رده های بالا، به سرعت در تمام سازمان پخش خواهد شد. از آن جایی که همه ی ما تحت تأثیر احساسات خود قرار داریم، یک مدیر باکفایت می داند که تحت هر گونه فشاری، باید خونسرد و آرام باشد، زیرا تمام کارهایش دارای عواقبی جدی هستند.

اثر پروانه ای می تواند در سطح فردی نیز به عنوان روشی برای سازماندهی و مهم تر از همه برنامه ریزی در نظر گرفته شود. تغییرات کوچک در یک برنامه ی کاری یا روند شغلی، تأثیراتی به دنبال دارد که شاید در کوتاه مدت متوجه آن نشویم، اما بدون شک در طولانی مدت به اهمیت آن پی می بریم. در محیط کاری، که بیشتر روی نتایج کوتاه مدت تمرکز می شود، از پیش فکر کردن و گرفتن تصمیمات درست کوچک برای آینده، راهکاری است مناسب برای پیشرفت.

عملی کردن اثر پروانه ای

کار، زندگی و اثر پروانه ای

1- کارهای کوچک، نتایج بزرگ: بر روی کارهای کوچکی که می توانند نتایج بلند مدت داشته باشند، تمرکز کنید. برای نمونه، صرف چند دقیقه وقت در هنگام صبح، جهت توضیح آنچه که کارمندان در یک روز کاری باید انجام دهند، نتایج بسیار مثبتی دارد. به این ترتیب، کارمندان هدف مشخصی دارند. همین مسئله موجب افزایش کارایی آنان می شود و اتلاف وقت را کاهش می دهد.

از تغییر نهراسید. یک لیست تهیه کنید و در آن کارهایی را که می توانید روزانه انجام دهید تا نتایج مثبت بلند مدت دریافت کنید، بنویسید.

برای مثال، بخش هایی از زندگیتان را که می خواهید تغییر دهید لیست کنید و سپس، درباره ی یک کار یا تغییر در هر بخش فکر کنید.

الف) زندگی کاری و شغلی

ب) روابط و خانواده

ج) سلامتی

د) مسائل مالی

و) تفریح/ تعطیلات و گردش

ه) خانه

2- اهداف بلند مدت: با داشتن یک دید باز و روشن، مسئولیت ها، ارزش ها، اهداف، کارها و تصمیماتتان نیز واضح و مشخص خواهد بود. شاید با اتکا به اثر پروانه ای، نتیجه ی کار خود را بلافاصله مشاهده نکنید و زمان برداشت محصول کارهایتان، ماهها و حتی سال ها بعد باشد.

به عنوان نمونه، در اکثر مشاغل، دوره های آموزش کارکنان در محل برگزار می شود، اما وقتی سرتان خیلی شلوغ باشد، به نظر می رسد زمانی را که باید باید به این کار اختصاص یابد، پیدا نمی کنید. اگر قصد دارید مؤسسه ای با کارکنان مجرب و کارآزموده داشته باشید، صرف چند دقیقه وقت برای آموزش آن ها، می تواند اثرات بلند مدت شگفت انگیزی داشته باشد. کارکنان شما، با داشتن اعتماد به نفس بالا، کار بهتری ارائه خواهند داد و شاید عده ای از آنان که پیشتر، نادیده گرفته می شدند، شایستگی خود را برای سرپرستی یا مدیریت نشان دهند. استفاده از اثر پروانه ای برابر است با بهره وری طولانی مدت.

3- آثار نامحسوس: در بعضی موارد ممکن است حتی نتایج را مشاهده نکنید. برای نمونه فرض کنید شما قوانین سلامت و امنیت خود را بهبود بخشیده، تجهیزات محافظتی بهتری تهیه کرده اید. اگر امکانات خود را به روز نکرده بودید، ممکن بود یکی از کارکنان دچار سانحه شود، آن هم سانحه ای که به سادگی قابل پیش گیری بود. این فرد می تواند از شما شکایت کند. این موضوع موجب از دست رفتن وقت و هزینه ی شرکت می شود، در شما استرس می آفریند و ممکن است باعث شود شما به ناچار، بودجه ی کمتری برای بخش های دیگر در نظر بگیرید و تولید را کاهش دهید. ایجاد امکانات کوچک در زمان حال، می تواند در آینده، از پیامدهای منفی ناشی از عدم انجام این کار جلوگیری کند.

4- اثر پروانه ای و روابط: در نظر داشته باشید که هرگونه رابطه با فرد دیگر، پیامدهای بلند مدتی خواهد داشت و شما می توانید اثر پروانه ای را در خارج از فضای شغلی نیز به کار بگیرید تا زندگی خانوادگی و شرایط کاری خود را همزمان بهبود بخشید.

برای نمونه، گذراندن چندین ساعت به همراه خانواده، موجب محکم شدن روابط شده، برایتان آرامش به ارمغان می آورد. اگر نتوانید به اندازه ی کافی برای خانواده ی خود وقت بگذارید، بیم آن می رود که به بیماری های مربوط به استرس دچار شوید یا این که در روابط خود مشکل پیدا کنید. تمام این مسائل موجب خواهد شد در نهایت زندگی خانوادگیتان از هم بپاشد و زندگی کاریتان نیز صدمه ببیند. سعی کنید رفتار و برخوردتان به گونه ای باشد که بهترین نتایج بلند مدت از آن حاصل شود.

5- تضمینی برای موفقیت وجود ندارد: اگر به صورت موردی بنگریم، لزوما ًتمام تغییرات کوچکی که در نحوه ی انجام کارهای خود ایجاد می کنید، نتیجه بخش نخواهد بود. گاهی ممکن است نتایج آن را نبینید، یا تغییرات اعمال شده توسط شما، تأثیری را که انتظارش را داشتید، نگذارند. اما اگر به صورت کلی به مسئله نگاه کنیم، خواهیم دید که تمام این تغییرات کوچک، روی هم رفته، تأثیر مثبتی داشته اند و استفاده از اثر پروانه ای روند کارها را دگرگون کرده، کارآیی را به تدریج و به صورت بنیادین، افزایش داده است.

اثر پروانه ای: پیشرفت بنیادین

اثر پروانه ای یک راه حل سریع نیست که یک شبه کارآیی را افزایش دهد. اما همین اصل، راهکاری است مناسب برای موفقیت در طولانی مدت. زیرا به تدریج همه ی جوانب کاری شما را بهبود می بخشد و موجب استحکام در تمامی سطوح می شود. ایجاد تغییرات کوچک، نیاز به منابع و زمان زیادی ندارد و به همین دلیل، پرداختن و اهتمام ورزیدن به آن، راهکاری کم خطر محسوب می شود.

فرقی نمی کند که برای یک شرکت کار می کنید یا به صورت مستقل. در هر صورت، استفاده از پتانسیل اثر پروانه ای، راهی است مناسب برای رسیدن به موفقیت. ایجاد تنها چند تغییر کوچک می تواند شما را در ساختن پایه هایی محکم برای زندگی آینده، یاری رساند.




 

يکشنبه 22/8/1390 - 12:33
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته