• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 652
تعداد نظرات : 57
زمان آخرین مطلب : 6180روز قبل
دانستنی های علمی
سازنده انگلیسی خودروهای اسپرت جزئیات بیشتری از آخرین اتومبیل مسابقه ای این شرکت، Super light R400 را فاش نمود. در این مدل جدید که علاقمندان به اتومبیل مشتاقانه در انتظار آن نشسته اند از فرمول کلاسیک Caterham Seven در تکنولوژی موتور و هنر کم کردن وزن بهره گرفته شده است، تا اتومبیلی به بازار عرضه شود که تنها 525 کیلو گرم وزن داشته و قادر است به راحتی در 8/3 ثانیه به سرعتی معادل 96 کیلومتر در ساعت دست یابد.
 در قلب seven موتور 2 لیتری جدید و توسعه یافته Cosworth قرار دارد که برای اولین بار با شاسی افسانه ای de Dion جفت شده است. این پیشرانه با تولید 210 اسب بخار در 7600 دور در دقیقه قدرتی معادل 400 اسب بخار به ازای هر تن و گشتاور 204 نیوتن متر را در 6300 دور در دقیقه، قدرت  Cosworth را به نمایش می گذارد.R400  با آن فرمان منحصر بفرد، قدرت خارق العاده و توانایی گردش جسورانه، خودروی دلخواه رانندگان مشتاق است.
30 سال قبل در چنین ماهی کالین چیمن، حقوق انحصاری تولید seven Lotus را واگذار نمود. او در اواخر دهه 50 میلادی تولید ماشین های کوچک و اسپرت با نام Lotus را بر سر زبانها انداخته بود، اما در سال 1973 این نام در دنیای پر تراکم خودروهای شبه سوپری مانند Elite، Eclate و Esprit اقبالی به دست نیاورده و اگر تلاش و یاری شرکت Caterham cars نبود، seven در همان زمان برای همیشه از دنیای  خودرو محو می شد. اما گراهام نیرن، مدیر Caterham معتقد بود هنوز هم فضا برای رشد اتومبیلهای کروکی قدیمی وجود دارد. او حقوق شرکت را خریداری کرده و Caterham seven متولد شد !
R400 در کمتر از 4 ثانیه به سرعتی معادل 96 کیلومتر در ساعت دست پیدا می کند، ولی اگر این شتاب فوق العاده با ترمزهای خوبی همراه نباشد عملا استفاده از قدرت موتور امکان ناپذیر است. ولی در واقع R400 علی الرغم قدرت فوق العاده اش به احتمال زیاد امن ترین اتومبیلی است که می توان خرید، توانایی آن در توقف قبل از تصادف، جای خالی دادن در مقابل موانع و شتاب گرفتن در جهت خلاف حوادث مافوق تصور است.
این اتومبیل از ماه جولای سال 2007 در خیابانها دیده خواهد شد. اولین شخصی که برای صاحب شدن R400 در لیست انتظار به سر می برد آقای Chris Rea خواننده مشهور راک می باشد که سالهاست یک Caterham Seven را صاحب بوده و همکنون با شنیدن خبر تولید مدل جدید آن نامش را در صدر جدول متقاضیان این اتومبیل ثبت کرده است.
چهارشنبه 30/3/1386 - 18:5
سينمای ایران و جهان
توسط : Saratan X
**************************************************************************************

نام: نيكلاس كيج
نام اصلي: نيكلاس كاپولا
سال تولد: 7 ژانويه 1964
محل تولد: لانگ بيج / كاليفرنيا
همسر پاتريشيا آركت (بازيگر)
برادرزاده فرانسيس فوردكاپولا (كارگردان)
برنده اسكار:
ترك لاس وگاس (1995)
كانديد گلدن گلاب:
اقتباس (2002)


بخشي از فيلمشناسي:
اقتباس (اسپايك جونز، 2002)
رمزگويان (جان وو، 2002)
هشت ميليمتري (جوئل شوماخر، 2000)
سرقت در 60 ثانيه (1999)
بيرون آوردن مردگان (مارتين اسكورسيزي، 1999)
چشمان مار (برايان دي پالما، 1998)
تغيير چهره (جان وو، 1997)
هواپيماي ويژه محكومين (سايمون وست، 1997)
صخره (مايكل بي، 1996)
ترك لاس وگاس (مايك فيگيس، 1995)
بوسه مرگ (باربه شرودر، 1995)
گرفتار در پارادايز (جرج گالو، 1994)
مي توانست براي شما اتفاق بيفتد (اندرو برگمن، 1994)




او دوازده سال داشت كه پدر و مادرش از هم جداشدند. او همراه پدرش به سانفرانسيسكو رفت. او عاشق بازيگري بود. تا اين حد كه تحصيل در دوران دبيرستان را رها كرد و وارد كنسرواتوار جوانان سانفرانسيسكو شد و يك سال بعد در سال 1981 بازيگري را از تلويزيون شروع كرد. چندي نگذشت كه وارد عالم سينما شد و خيلي زود به عنوان يك چهره جوان به شهرت رسيد.
او در سال 1995 براي بازي در نقش يك نويسنده دائم الخمر در فيلم ترك لاس وگاس اسكار بهترين بازيگر را دريافت كرد.
او مهارت خود را در اجراي دو نقش كاملا متفاوت و رودررو در فيلم تغيير چهره (جان وو، 1997) به معرض نمايش گذاشت.
پس از سه چهار سال،‌ نيكلاس كيج بار ديگر نام خود را در محافل سينمايي سر زبانها انداخت. بازي قدرتمندانه او در دو نقش - دو برادر دوقولوي نويسنده - در كمدي مبتكرانه اقتباس، نويد دومين اسكار را به او مي دهد.
چهارشنبه 30/3/1386 - 18:3
سينمای ایران و جهان
فيلم آخرين پادشاه اسكاتلند فيلمي است كه به تعريف تاريخ و نوع زندگي يك ديكتاتور مي پردازه و به لطف بازي عالي فارست ويتاكر تونستش كه يكي از مهمترين اسكارها رو از آن خود كنه .فيلم نه درمورد كشور اسكاتلند بلكه به توصيف زندگي عيدي امين ديكتاتور كشور اوگاندا ميپردازه كه ربطش به كشور اسكاتلند از ارتباط او با يك پزشك اسكاتلندي نشات ميگيره.فيلم از نمايش زندگي پزشكي به نام نيكلاس كاريگان در اسكاتلند شروع شده و مارا از تصميم او براي مهاجرت به كشور اوگاندا مطلع مي سازد البته نوع انتخاب كشور اوگاندا هم جالبه (استفاده از روش انگشت گذاري بر روي يك كره جغرافيايي).پس از مهاجرت و شروع به كار كاريگان در اوگاندا كه با معالجه مردم اوگاندا همراه است .او كه به همراه همكارش براي تماشاي سخنراني امين رفته است در راه بازگشت براي معالجه امين ،كه در حين تصادف مجروح شده است،برده ميشود و پس ازمعالجه كاريگان مورد توجه امين قرار ميگيرد و به عنوان پزشك امين استخدام مي شود و او كه به كاخ امين برده شده است به معاشرت با نزديكان او مي پردازد و اين البته پايان كار نيست و امين كه روزي محبوب مردم بوده دچار تغيير حالت ميشود و سوظن او باعث درگيري او با كاريگان ميگردد.فيلم از لحاظ داستان با ريتمي خوب پيش ميرود و نشان دادن زندگي يك ديكتاتور را به خوبي به نمايش مي گذارد كه البته بيشتر اين موفقيت به بازي خوب ويتاكر در نقش امين مي باشد.البته بازي ديگر بازيگران فيلم هم در سطح خوبي قراردارد.فيلم آخرين پادشاه اسكاتلند توسط كوين مك دونالد ساخته شده است و فيلمنامه آن توسط پيتر مورگان و جرمي از روي رماني به قلم ژيل فودن اقتباس شده است.
كارگردان:كوين مك دونالد.بازيگران : فارست ويتاكر،جيمزمكاوي ، كري واشينگتن،گيليان اندرسن و سيمون مك برني.فيلمنامه : پيترمورگان و جرمي براك /.
چهارشنبه 30/3/1386 - 18:1
سينمای ایران و جهان
بيو گرافي آنجلينا جولي

توسط : Saratan X

 

--------------------------------------------------------------------------------

نام كامل:ANGELINA JOLIE VOIGHT
تاريخ تولد: 4 جون 1975.
محل تولد: لس انجلس آمريكا.
شغل: بازيگر و مدل.
قد: 170 سانتي متر.
وزن: 58 كيلو گرم.
علت شهرت: ايفاي نقش در فيلم GIA در سال 1998.
نام پدر:JON VOIGHT---شغل: بازيگر اسبق.
نام مادر:MARCHELINE BERTRAND---شغل: بازيگر اسبق.
* در سال 1976 از يكديگر طلاق گرفته اند.
نام برادر:JAMES HAVEN VOIGHT---شغل: كارگردان.
شوهران:
1- JONNY LEE MILLER---شغل: بازيگر--تاريخ ازدواج: 1996 ----تاريخ طلاق: 1999.

2-BILLY BOB THORNTON----شغل: بازيـگر، كارگردان و
فيلم نامه نويس-- ازدواج: 1999 ----طلاق: 2002.
روابط ديگر:
* TIMOTHY HUTTON---شغل: بازيگر--- بين سالهاي 1998 تا 1999.
تحصيلات: از سن 11 سالگي در كلاسهاي آموزش تئاتر ثبت نام كرد. دوران متوسطه را در دبيرستان بورلي هيلز به اتمام رسانيد. در دانشگاه نيويورك نيز راه يافت اما خيلي زود از آنجا انصراف داد.
فرزندان:
1-پسر:MADDOX JOLIE----اهل كامـبوديـا مي بـاشد كه
تـوسـط آنـــجلينا در سال 2002 به فرزند خواندگي پذيرفته
شد.

2- دخـتـر: ZAHARA MARLEY JOLIE----- اهــل اتـيـوپـــي
مي بـاشــد كــه والدينش بر اثر بيماري ايدز جان باختند و
انجلينا وي را نيز در سال 2005 به فرزند خواندگي پذيرفت.

جوايز دريافتي: بهترين بازيگر، بهترين بازيگر پشتيبان از
سوي ACADEMY AWARD و GOLDEN GLOBE.


 


فيلمهايي كه در آنها نقش آفريني كرده است:
Lookin' to Get Out (1982)
Cyborg 2 (1993)
Angela & Viril (1993)
Alice & Viril (1993)
Without Evidence (1995)
Hackers (1995)
Mojave Moon (1996)
Love Is All There Is (1996)
Foxfire (1996)
Playing God (1997)
Gia (1998)
Hell's Kitchen (1998)
Playing by Heart (1998)
Pushing Tin (1998)
The Bone Collector (1999)
Girl, Interrupted (1999)
Gone in Sixty Seconds (2000)
Lara Croft: Tomb Raider (2001)
Original Sin (2000)
Life or Something Like It (2002)
Trading Women (2003)
Lara Croft Tomb Raider: The Cradle of Life (2003)
Beyond Borders (2003)
Taking Lives (2004)
Shark Tale (2004) (voice)
Sky Captain and the World of Tomorrow (2004)
The Fever (2004)
Alexander (2000)
Mr. and Mrs. Smith (2005)
The Good Shepherd (2006) (comming soon)



مطالبي در رابطه با انجلينا جولي:
1- آنـجـلينا جـولي در كـودكـي آرزو داشتـه مـديـر مراسم
تدفين گردد.
2- وي بـا پـدرش مـيــانه خوبي ندارد به همين منظور نام
خانوادگي خود را حذف كرده است.
3- او در لندن و نيويورك بــعـنوان مدل مشغول بكار است.

4-آنجلينا جولي چپ دست ميباشد.
5- خالكوبيهاي متعدد بدنش از مشخصات بارز وي بشمار
مي رود.
6- آنجلينا جولي از سال 2001 تاكنون به عنوان سفيرويژه سازمان ملل در حوزه پناهندگان مشغول به فعاليت ميباشد. وي همچنين گهگاهي به كشورهاي جهان سوم و فقير مسافرت ميكند.

چهارشنبه 30/3/1386 - 18:0
سينمای ایران و جهان
مى گويد عددش هشت است اما معمولاً همه چيز زندگى اش روى چهار جفت وجور مى شود. آن اصطلاح چهار عمل اصلى هم كه معمولاً درباره كارهايش به كار مى برد، از همين قضيه مى آيد. او سال قبل با چهار عمل اصلى دومش توانست طبقه سينمايى خود را عوض كند و با سيمرغ بلورين جشنواره بيست ودوم، پا به دوره تازه اى بگذارد. دوره اى كه با يك سال كار مداوم، حالا محصولاتى چون «رستگارى در هشت و بيست دقيقه»، «ته دنيا»، «ازدواج صورتى»، «گيلانه» و «حكم» را دارد. بهرام رادان اين روزها ديگر يك ستاره تمام عيار اما دور از حاشيه هاى معمول اين گروه است. وقتى در آخرين روزهاى دى ماه براى انجام اين گفت وگو به خانه اش در يكى از محله هاى شمال شهر تهران مى روم، به قول خودش يك دوره سه ماهه استراحت را آغاز كرده تا بتواند نتيجه اين يك سال فعاليت مداوم را ارزيابى كند و براى سال بعد تصميم بگيرد. صحبتم با او شايد همين ويژگى را داشته باشد؛ بررسى كارنامه يك سال اخير رادان و نتيجه گيرى درباره جايگاهى كه او اكنون در اين سينما براى خودش دست و پا كرده است. در و ديوار خانه شخصى بهرام رادان، پر از نمادها و المان هايى است كه مى توان او را بيشتر شناخت. يك عكس قدى جيمز دين پشت در ورودى، پرتره حالا ديگر آشنايى از چه گوارا روى ديوار اتاق پذيرايى، تابلوى هجوگونه «فرشتگان» ميكل آنژ روى ديوارى ديگر و يك ديواركوب ژاپنى واضح تر از همه اينها كه به چهار بخش تقسيم شده است؛ اين هم يك چهار ديگر. پاسخ پرسشم از او درباره نوشته هاى ژاپنى، چهار كلمه ساده به عنوان شعار اصلى سامورايى هاست: صداقت، زيبايى، آزادى و عشق.
• • •
• بهرام رادان از اين يك سال كار مداوم خسته نشده؟
خسته شده كه حالا استراحت مى كند. به هرحال يك زمان آدم زياد كار كرده و ترجيح مى دهد كارهايش را كم كند و يك زمان ديگر ترجيح مى دهد كم كارى سال قبلش را با پركارى جبران كند. اين هم به سياست هايى برمى گردد كه هر كس براى خودش دارد. اين يك مبدا زمانى دارد و يك نقطه پايان. جشنواره بيست و دوم فجر آغاز مبدا زمانى من، تا آغاز جشنواره امسال بود كه در اين برنامه ريزى، كار بود و كار بود و كار. تقريباً پنج فيلم كار كردم كه البته «گيلانه» را تبديل به فيلم بلند كرديم و اگر اينگونه حساب كنيم، مى شود حدود چهارتا و نصفى. ولى خب، دوستانى هم بودند كه در همين فاصله بيشتر از اين كار كردند؛ پس من پركارترين نبودم.
• تا آنجايى كه كارنامه ات را دنبال كرده ام و مسيرى را كه طى كرده اى، مى دانم براى همه كارهايت يك برنامه ريزى مشخص دارى. از اينجا شروع كنيم كه پس از گرفتن سيمرغ تا الان، چقدر در نتيجه گيرى از برنامه ات موفق بوده اى... فكر مى كنم براى اين نتيجه گيرى فيلم به فيلم پيش برويم بهتر باشد. داستان «رستگارى در هشت و بيست دقيقه»، قبل از سيمرغ و اساساً جشنواره بود...
۱۵ دى ماه سال قبل يعنى چهل روز پيش از اختتاميه جشنواره، با سيروس الوند قرارداد بستم. البته فيلمبردارى بيست روز بعد از جشنواره شروع شد؛ حدود دو ماه بعد از عقد قرارداد.
• اين زمانى بود كه چهار فيلم مطرح ات در جشنواره را بازى كرده بودى.
...و به شكلى چهار عمل اصلى را تكرار كردم. حدود سه سال قبل گفتم كه من چهار عمل اصلى ام را انجام داده ام؛ يعنى «شور عشق»، «آبى»، «ساقى» و «آواز قو» كه برايم مرحله ورود بود. بعد از «آواز قو» سيزده ماه كار نكردم. با چهار فيلم اول وارد شده بودم اما هنوز مسير دلخواه خودم را نتوانسته بودم اعلام كنم. سعى كردم پس از آن سيزده ماه به بهترين پيشنهادها جواب دهم كه تا زمان گاوخونى، دو مورد پيش آمد. يكى «رز زرد» و ديگرى «عطش» كه هر چند فيلم هاى ماندگارى نيستند اما بهترين پيشنهادهاى آن زمان بودند.
• بعد ماجراى «گاوخونى» پيش آمد...
بعد از آن كارها، چهار عمل اصلى ديگرى شروع شد. «گاوخونى»، «شمعى در باد»، «ننه گيلانه» و «سربازهاى جمعه». قصدم اين بود كه با كارگردان هاى صاحب نام كار كنم؛ چون اين مرحله، مرحله تثبيت بود. چند هفته پيش با يكى از دوستان سر صحنه «حكم» بحثى داشتيم كه او مى گفت چرا پيشنهاد فلان كارگردان را رد كردى و بازتاب مردمى فيلمش را در نظر مى گرفتى. جمله اى به او گفتم كه بعد از گفتنش، خودم به خودم مغرور شدم با اينكه مخاطب جمله، خودم نبودم. مسعود كيميايى را در حالى كه به شدت درگير گرفتن يك پلان از درگيرى هاى فيلم بود به آن دوست نشان دادم و گفتم من يك تار موى امثال اين آدم را به صدتا فيلم هفتصد هشتصد ميليونى نمى دهم. واقعاً هم بر اين عقيده هستم. نه اينكه فيلم هفتصد هشتصد ميليونى را دوست نداشته باشم؛ كه دوست دارم فيلم دو ميلياردى بازى كنم ولى وقت آن فيلم ها هم مى رسد.
• حاصل اين نگاه سيمرغ بلورين جشنواره بيست و دوم بود و ادامه آن مسير، كار با الوند...
به گفته خود الوند يكى از اولين نفراتى بودم كه براى فيلم قرارداد مى بستم. يك كار بسيار مشكل كه فكر مى كنم در كارنامه هر دوى ما، اتفاق مهمى باشد.
• بعد از فيلمبردارى رستگارى، دو سه تجربه تازه داشتى. حضور در مهمترين فستيوال سينمايى جهان به همراه تجربه برنامه ريزى و دستيارى كارگردان و كار در خارج از كشور براى فيلم «ته دنيا». چقدر قبل از شروع كن، بحث اين فيلم جدى شد؟
تقريباً ده روزى به كن مانده بود كه افخمى پيشنهاد «ته دنيا» را به من داد. اين فيلم را نمى توانم در گروه «گاوخونى» قرار دهم چون فكر مى كنم خود بهروز هم چندان درباره اش فكر نكرده بود. همه چيز نامنظم بود و او اعتقاد داشت كه اين، شيوه جنگ هاى نامنظم است. خستگى بيش از حد من براى اين بود كه هم شيوه جنگ هاى نامنظم را بلد نبودم و هم اگر قرار بود آن را ياد بگيرم براى آدم هاى ديگر مى پسنديدم. فكر مى كنم بهروز افخمى آنقدر اعتبار داشته باشد كه اگر از احساساتش فاصله بگيرد، بتواند فارغ از اين كارهاى نامنظم، كار بسيار منظمى انجام دهد. نظمى كه به نظر من يك چيز واجب و به نظر بهروز امرى كاملاً سليقه اى است. از او به عنوان يك دوست و برادر كوچك تر انتظار دارم از آن چيزى كه من هوش و تيزبينى مى خوانمش، درست تر استفاده كند. مگر ما چند بهروز افخمى داريم؟ او به راحتى مى تواند هدايت كننده يك پروداكشن بزرگ و منظم باشد؛ اگر بخواهد.
 



• بعد از «ته دنيا»، بلافاصله جلوى دوربين «ازدواج صورتى» رفتى. در شرايطى كه كار يكى دو هفته اى بود در تهران آغاز شده بود و مدتى هم شروع فيلمبردارى به خاطر طولانى شدن كار تو در فرانسه به تعويق افتاد...
هيچ وقت قبل از تمام شدن كار قبلى براى كار تازه قرارداد نمى بندم ولى به اصرار عوامل اصلى ازدواج صورتى، اين اتفاق پيش از سفرم به فرانسه رخ داد. آنها فكر همه چيز را كرده بودند، جز مسائل پيش بينى نشده اى كه در فرانسه پيش آمد و باعث شد من به جاى نيمه اول مرداد، نيمه اول شهريور در تهران باشم؛ پيدا نكردن بازيگر نقش پيرزن، مسائل ويزاى گروه، يافتن لوكيشن ها و چيزهاى زياد ديگرى كه باعث شد فيلمبردارى عقب بيفتد. به هرحال وقتى آخرين شب كارى «ته دنيا» در ساعت ۴ صبح و در جنوب فرانسه تمام شد، من ساعت ۹ صبح در فرودگاه پاريس بودم، ۹ شب به تهران رسيدم و ساعت ۴ بعدازظهر روز بعد جلوى دوربين مصيرى رفتم.
• آنها از يك هفته قبل فيلمبردارى را شروع كرده بودند...
براى همين هم تا پايان كار بدون تعطيلى پيش رفتم چون در آن يك هفته اكثر صحنه هاى بدون من فيلمبردارى شده بود.
• چرا اصلاً پيشنهاد بازى در ازدواج صورتى را قبول كردى؟ بعد از آن داستان تغيير طبقه سينمايى و خصوصاً دومين همكارى با افخمى، حضور تو در فيلمى كاملاً متمايل به گيشه كمى بعيد بود...
مدتى بود كه مى خواستم در سينماى گيشه پسند هم جايى داشته باشم. نمى خواستم آن طرف را خالى كنم و فقط در يك سمت و سوى سينمايى قرار بگيرم. اشتباهى كه اعتقاد دارم در سال هاى پيش بسيارى از بازيگران جوان مرتكبش شدند و امروز خودشان به اين اشتباه پى برده اند. به نظرم بايد توامان اين دو مسير را رفت بى آنكه تعادل اين حضور به هم بخورد. در اكران سال آينده من در كنار چهار فيلم متفاوت، «ازدواج صورتى» را هم خواهم داشت و كسى هم نمى تواند به من خرده بگيرد كه چرا چنين انتخابى انجام داده ام...
• چه زمانى به اين نتيجه رسيدى كه بايد جانب گيشه را هم نگه داشت؟
بعد از تكرار چهار عمل اصلى يعنى زمانى كه من هم سينماى تجارى صرف را امتحان كرده بودم و هم سينماى هنرى صرف را و هم سينماى توامان اين دو را. براى همين تصميم گرفتم با بالانسى كه هر سال در ذهنم براى كارهايم دارم، اين سينماى توامان را دنبال كنم به طورى كه نه اين كفه ترازو خيلى به سمت گيشه سنگينى كند و نه به سمت فيلم هاى هنرى و دورشدن از ذهن مردم و تماشاگر و مخاطب عام سينما، كه ماجراى اصلى سينما هم آنها هستند. اگر من سالى ده تا «گاوخونى» هم بازى كنم، دو سال بعد ديگر هيچ پيشنهادى نخواهم داشت، همان طور كه اگر سالى ده تا «ازدواج صورتى» بازى كنم ديگر هيچ پيشنهادى از جنس «گاوخونى» نخواهد بود. اصولاً آدمى هستم كه هم خدا را مى خواهم و هم خرما را.
• بعد از آن دو فيلم تجارى كه گفتى خيلى هم دوستشان ندارى، ديگر در سينماى گيشه كار نكرده بودى. چقدر به حاصل «ازدواج صورتى» اميدوارى؟
اميدوارم كار آبرومندى شود. بعد از آن دو كار تقريباً از اين سينما فاصله گرفتم و «شمعى در باد» هم به نظرم در گروه فيلم هاى گيشه قرار نمى گيرد. تجربه راضى كننده ترى در قياس با آن فيلم ها بود. هرچند كار تا روى پرده نيايد، نمى شود چندان درباره نتيجه اش قضاوت كرد اما به هرحال همه استرس امسالم به خاطر همين فيلم است. اگر «ته دنيا» را تمام نشده فرض كنيم، از ميان چهار كار امسال بيشترين تپش قلبم براى «ازدواج صورتى» است كه چگونه فيلمى خواهد شد. مى خواهم بدانم بعد از اين چند سال، بازگشتم به اين گونه سينمايى چه بازتابى دارد و آزمودن فيلم طنز يا كمدى كه تجربه اش نكرده بودم، چه نتيجه اى خواهد داشت.
• باز هم بلافاصله از «ازدواج صورتى» رفتى مقابل دوربين بنى اعتماد و ادامه «ننه گيلانه»...
بلافاصله نبود. سه چهار روزى فاصله وجود داشت كه در حجم كارى «ته دنيا» و «ازدواج صورتى» خيلى خوب بود. در مورد «گيلانه» فقط مى توانم بگويم كه اگر به جشنواره نرسد، خوش به حال ساير فيلم ها.
• يك تجربه تازه ديگر گويش محلى در «گيلانه» بود. تجربه بازى با لهجه را داشتى؟
تجربه اش را نداشتم و البته در گيلانه هم خيلى كوتاه است. يك سكانس پلان كه وقتى حاصلش را روى ميز تدوين ديدم، خودم خنده ام گرفت. با اينكه همه چيز كاملاً جدى است اما ديدن خودم كه با لهجه گيلكى حرف مى زدم، برايم جالب بود.
• «حكم» مسعود كيميايى هم كه دومين همكارى ات با او بود...
بعد از «گيلانه» با فاصله ده پانزده روز، سر فيلمبردارى «حكم» رفتم. دومين كار پياپى با مسعود كيميايى و البته خسرو شكيبايى و عزت الله انتظامى. فيلمى پر از افتخار، يك كار هيجان انگيز و يك فستيوال بازيگرى. فيلمى كه پس از اين همه سال شبيه ترين فيلم به آن چيزى است كه كيميايى قصد ساختنش را داشته؛ به دور از فشار تهيه كننده يا هر عامل بيرونى ديگرى. براى همين به نظرم حكم فيلمى از مسعود كيميايى است با همه مختصات آن و همان چيزى شده كه او مى خواست. سهند هم به نوعى ادامه آصف «سربازهاى جمعه» است؛ با اين تفاوت كه اگر در سربازها، آصف ارتباط دهنده دو داستان مجزا بود و تا پايان هم چيزى از خودش نمى فهميديم، اينجا از گذشته سهند خيلى چيزها مى فهميم اما به هرحال در «حكم» هم سهند بيشتر يك همراه است تا محور و من سعى كردم همين خصوصيت را در بازى ام حفظ كنم. كارم در «سربازهاى جمعه» را خيلى ها دوست داشتند و خيلى ها نه و دليلشان هم اين بود كه من كار خاصى انجام نمى دادم در حاليكه من در «سربازهاى جمعه» اصولاً نبايد بازى خاصى مى كردم و چون محور نبودم، فقط بايد حضور مى داشتم. در «حكم» هم همين اتفاق افتاد، باز نفس حضور مطرح بود و همين باعث مى شود كه كاراكتر سهند را ادامه اى بر نقش آصف بدانم.
• اتفاقى كه درباره اين كارهاى اخيرت افتاد، وسواس بيش از حد معمول كارگردانانى بود كه با آنها كار كردى. فيلمبردارى ها از مرز دو ماه هم گذشت و كار، طولانى تر از زمان بندى هاى اوليه شد. اين اتفاق آزاردهنده است يا خوشايند؟
حاصل كار به اين زحمات مى ارزد. از اين موضوع هم كه با كارگردان هايى كار كنم كه در كارشان وسواس به خرج مى دهند كاملاً راضى ام. كيميايى «حكم» را بسيار بيشتر از كيميايى «سربازهاى جمعه» دوست داشتم چرا كه كيميايى «حكم» يك كارگردان باانگيزه بود. براى همين مسئوليت بيشترى روى دوشم قرار مى گرفت ولى اين وظيفه و مسئوليت را به جان خريدم چراكه همين ها يك بازيگر را براى آينده پخته مى كند.
• چه زمانى اين مسير يك ساله را براى خودت ترسيم كردى؟ وقتى روى سن تالار وحدت رفتى و سيمرغ را گرفتى يا بعد از آن... اصلاً مى دانستى سيمرغ را مى گيرى؟
چيزهايى شنيده بودم ولى آنقدر شنيده ها متفاوت بود كه تا لحظه آخر هم به هيچيك اعتماد نكردم. دوستانى بودند كه حتى مى گفتند متن حرف هايت را براى روى صحنه آماده كن ولى به خاطر همين ترديد اين كار را هم نكردم. وقتى نام من خوانده شد، فقط مواظب بودم كه در حال بالا رفتن از پله ها زمين نخورم و تنها كارى كه مى دانستم مى خواهم انجام دهم اين بود كه سيمرغ را ببوسم چون خيلى منتظرش بودم.
• كى فرصت كردى بنشينى و براى دورنماى يك سال بعد فكر كنى؟ مى رسيم به آن نتيجه گيرى ابتداى گفت وگو...
صبح روز بعد. آن شب آنقدر سريع گذشت كه اصلاً چيزى نفهميدم ولى صبح كه بيدارشدم و جايزه را روى ميزم ديدم، تازه نشستم و فكر كردم كه بايد چه كارى انجام دهم. كجايم و چه خبر است و چه بايد كرد. فكر كنم به اين مسئله كه اصلاً اتفاق خاصى افتاده يا نه؛ يا اصلاً مسير چگونه بايد باشد. فكرى هم كه كردم دقيقاً همين چيزى شد كه حالا اتفاق افتاده؛ آن زمان قرارداد رستگارى را بسته بودم و براى بعدش هم كار افخمى بود كه بيشتر به دليل رابطه متقابل، بلافاصله سركارش رفتم و بعد مى خواستم يك كار گيشه اى انجام دهم كه «ازدواج صورتى» پيشنهاد شد و بعد هم دوست داشتم براى دومين بار جلوى دوربين كيميايى بروم كه «حكم» پيش آمد. در اين يك سال، همه آن اتفاقاتى كه بايد رخ مى داد، رخ داد؛ درست مثل سال گذشته اش. مسيرى را كه قرار بود طى شود، طى كردم و حالا هم ادامه اش مى دهم. برنامه فعلى هم يك استراحت سه ماهه است؛ از پانزده دى تا پانزده فروردين.
• ...و هيچ چيز نمى تواند بهرام رادان را وسوسه كند؟
فكر نمى كنم، هرچند هيچ وقت در را به روى پيشنهادات تازه نمى بندم ولى فيلمنامه ها را با در نظر گرفتن اين زمان استراحت مى خوانم.
• تو ستاره بودن را با «شور عشق» تجربه كردى و در اين سال ها هم با حركت بينابينى كه داشتى اين وجهه را حفظ كرده اى. در عين حال هيچ وقت به حاشيه هاى سينماى ايران هم نزديك نشدى؛ مسيرى كه بيشتر ستاره هاى اين سال ها پيموده اند. با درنظرگرفتن اين مسائل، به نظر مى رسد برايت بازيگر بودن، خيلى مهمتر از ستاره بودن است. چقدر اين تعريف را قبول دارى؟
مسئله را خيلى به اين شكل نمى بينم. از ستاره يك تعريف مشخص دارم. بازيگرى كه توانايى هايش را در عرصه بازيگرى ثابت كرده باشد و از طرف ديگر محبوب مردم باشد، به اين شكل كه مردم براى ديدنش روى پرده سينما، بليت بخرند و به سينما بروند، به درجه ستاره بودن مى رسد و تثبيتش در اين راه، او را به فوق ستاره و ابرستاره و چيزهايى از اين دست بدل مى كند. به نظرم چهره هايى كه مدتى محبوب مى شوند و بعد جايشان را به كس ديگرى مى دهند، بيشتر ستاره هاى كاغذى اند؛ مثل بهرام رادان «شور عشق»، «آبى» و يكى دو فيلم ديگر. او كاملاً يك ستاره كاغذى و شكننده بود. ستاره اى كه اگر كمى كار نمى كرد به سرعت از ياد مردم مى رفت. ستاره واقعى، چهره اى است كه ديدنش پس از سال ها هم، براى مخاطب پر از خاطره باشد. ستاره سازى را پديده اى لازم براى سينما مى دانم كه بيش از هرچيز از نظر اقتصادى باعث رونق سينما مى شود چرا كه مخاطبش جوانان و نوجوانان هستند و آنها هستند كه بزرگترهايشان را تشويق به ديدن فيلمى مى كنند.
• در اين سينما، ستاره بودن چقدر برايت اهميت دارد؟
هيچ وقت نمى خواهم از آن دورى كنم. راهى كه انتخاب كرده ام را از روى كسى اتود نزده ام گرچه تجربيات ديگران را هميشه لحاظ كرده ام. نه مى خواهم انگشت نما شوم و نه مى خواهم در جمع گم شوم. اصول اين راه، همان اصولى است كه در دنيا به عنوان يك شغل و عنوان كارى يعنى Talent management تعريف شده؛ معروف ترين كمپانى در اين زمينه هم كه براى بازيگران بزرگ دنيا خط مشى ترسيم مى كند، كمپانى CSA در هاليوود است كه بسيارى از بزرگان سينما و موسيقى زيرنظر اين كمپانى هستند. چون ما در ايران از اين دست كمپانى ها نداريم، هميشه افراد مختلفى را براى مشورت در مورد مسائل مختلف در نظر دارم هرچند تصميم نهايى بر عهده خودم است.
• درباره دوربودن از حاشيه ها چطور؟
خيلى دلبسته عكس هاى رنگى نشريات رنگى نيستم هرچند آنها را هم در وجه ستاره سازى بسيار مهم مى دانم. چون به اين موضوع دلبستگى ندارم، پس بود و نبودشان هم برايم خيلى فرقى نمى كند. صرف حاشيه داشتن هم، تو را به اين نشريات نمى كشاند. مى شود با سياست هاى مطبوعاتى مشخص، هم كارى كرد كه از ياد مردم نرفت و هم آنقدر روى جلد نبود كه ديگر حال مردم به هم بخورد. اين اعتدال در همه وجوه مى تواند به يك ستاره كمك كند.
• قانونى نانوشته مى گويد بهرام رادان امسال سيمرغ بلورين را براى دومين بار پياپى نمى گيرد. اگر در تالار وحدت نشسته باشى و اين قانون زير پا گذاشته شود و نام تو را روى صحنه بخوانند، چه اتفاقى مى افتد؟
چيز خاصى نمى توانم بگويم چون همان ماجراى نوشته از پيش آماده شده سال قبل تكرار مى شود و همان طور كه سال قبل باور نكردم، اين بار هم نمى خواهم باور كنم. همان قدر كه بتوانم نظر مساعد حاضران در جشنواره را جلب كنم برايم كافى است ولى منكر اين نمى شوم كه بردن سيمرغ براى بار دوم، خيلى خوشحالم مى كند و البته مسئوليت تازه اى روى مسئوليت قبلى ام مى افزايد.
• يادم مى آيد جايى گفته بودى كه در بحث سينماى عام و سينماى هنرى، طرف تماشاگر ايستاده اى و چندان مخاطب سينماى هنرى نيستى...
من اساساً مخاطب سينماى هنرى نيستم. به شخصه بين سينماى اروپا و آمريكا، هاليوود را ترجيح مى دهم. عاشق فيلم هاى هاليوودى هستم و عاشق آن نوع سينما. يكى از مشكلاتم موقع فيلم ديدن يا كتاب خواندن اين است كه چشم هايم زود خسته مى شود و براى همين اگر فيلم يا كتاب، كشش نداشته باشد، نيمه كاره رهايش مى كنم حتى اگر بگويند اين بهترين فيلم تاريخ بشريت است. فيلم هنرى صرف و به خصوص سينماى هنرى اروپا، برايم جذاب نيست. شايد جالب باشد كه بگويم در اكران هاى «گاوخونى» كه فيلم خودم بود و در تمام فيلم هم صداى خودم رويش شنيده مى شد جز در بار اول كه بيدار نشستم، هميشه خوابم مى برد؛ البته اين خاصيت آن داستان بود.
• پس طرف تماشاگر ايستاده اى و مى خواهى بايستى...
همين طور است اما هيچ وقت روى هيچ حرفى، پافشارى نمى كنم. ممكن است چند روز ديگر به من ثابت شود اشتباه فكر مى كنم، نقض چيزى كه گفته ام را باور كنم و آن وقت مقابل حرف امروزم بايستم. در حال حاضر و در اين زمان، بهرام رادان اينگونه فكر مى كند.
• سال قبل چند بارى گفته بودى كه بازى تو، هنوز شروع نشده يا تازه شروع شده... الان كجاى اين بازى هستى؟
هنوز در حال گرم كردن موتور اين ماشين هستم. در واقع فاصله بين صفر تا صد اين ماشين را خيلى زياد فرض كردم. شايد كمى دير به صد برسد اما وقتى رسيد، از آن صدهايى است كه مطمئن به اينجا رسيده...
• اين بازى گل خواهد داشت؟ دروازه اى براى اين بازى متصور هستى؟
آن دروازه، افقى رويايى است. شايد اگر امروز هدفم را بگويم به نظر خنده دار باشد و براى همين از آن حرفى نمى زنم، چون خودم را هم به وحشت مى اندازد ولى به هرحال نقطه ديدم را هميشه بالا مى گذارم حتى اگر خارج از تصور باشد. حداقل اين است كه نسل بعد از من، مى تواند نام آن هدف را به زبان بياورد و به انجامش فكر كند. هدفى كه نسل قبل از من، جرات فكر كردن به آن را هم نداشته و ما حالا به آن فكر مى كنيم؛ هدف شيرينى است كه شايد روزى محقق شود.
• ... و نمى گويى كجاست؟
نه.


Parssifa
توسط: Saratan X
چهارشنبه 30/3/1386 - 17:58
دانستنی های علمی

تاریخچه شرکت تویوتا

موسس شرکت تویوتا آقای ساکیچی بوده است.این کارخانه در سال ۱۹۱۸ احداث شده است.در ابتدا شرکت تویوتا  کارخانه نساجی بود.در ابتدا اسم شرکت تویوتا بدین صورت نبوده است .در بدو تاسیس شرکت اسم کارخانه تویودا بوده که به معنی کشتزار وسیع برنج می باشد.در سال 1936 کیچیرو ه پسر ساکیچی  موسس شرکت تویودا این کارخانه را تبدیل به یک کمپانی خودروسازی کرد .و در همان سال اولین خودروی تویوتا وارد بازار شد .

مدلهای جدید - خودروهای غیرعادی

شركت خودروسازی تویوتا قصد دارد مدلهای جدید خودروهای غیرعادی خود را در چندین نمایشگاه خودرو به نمایش بگذارد.به گزارش ایسنا، شركت تویوتا در حال طراحی و ساخت خوروهایی است كه از نظر شكل با نمونه‌های خودروهای موجود در بازار متفاوت است. به نظر می‌رسد شركت تویوتا برای مقاصد تبلیغاتی این خودروها را ساخته باشد، زیرا این مدل از خودروها در محبوبیت نشان تویوتا بسیار موثر خواهند بود. مقامات تویوتا می‌گویند كه این خودروها با باطری‌های لیتیومی ‌ حركت می‌كنند. این خودروها به شكل برگی هستنند كه چهار چرخ دارد و از مواد گیاهی مانند الیاف و كنف كه پایه گیاهی دارند، در ساخت آنها استفاده شده است. حركت این خودروهای برگی شكل در ابتدای حركت به صورت عمودی‌ است و با افزایش سرعت به حالت افقی در می‌آید. شركت تویوتا سعی می‌كند خودروهای i-foot كه شبیه تخم‌مرغ و خودروی i-unit كه شبیه برگ است را مدرن تر كند. شركت تویوتا همچنین در خودروهای تخم‌مرغی شكل خود مقوله ایمنی را رعایت كرده و مد نظر قرار داده است.

فناوري ايمني

شركت خودروسازي تويوتا ژاپن فناوري ايمني ابداع كرده است كه به جلب حواس راننده به هنگام رانندگي در جاده كمك مي‌كند. به گزارش پايگاه اينترنتي آسوشيتدپرس، سامانه رايانه پردازش تصوير ساخت شركت تويوتا موتور از دوربيني كه نزديك فرمان نصب شده براي تشخيص زماني كه راننده به جلو نگاه نمي‌كند استفاده مي‌نمايد. اين سامانه بر روي داشبورد نوري مي‌تاباند و بوق مي‌زند. اگر راننده بازهم واكنش نشان ندهد ترمز مي‌كند. اين ويژگي در نمونه‌هاي لوكس ‪ lexus‬تويوتا كه قرار است از بهار سال آينده در ژاپن عرضه شود بكار خواهد رفت. هنوز مشخص نيست در نمونه‌هاي خودروهاي تويوتا كه به خارج از ژاپن نيز صادر مي‌شود اين فناوري بكار رفته است يا خير. تحقيقات نشان مي‌دهد بيشتر تصادفات رانندگان زماني رخ مي‌دهد كه حواس راننده متوجه رانندگي نيست.

گروه تویوتا، بزرگ‌ترین گروه تولیدكننده خودرو در ژاپن، برنامه دارد كه در سال آینده ‪ ۲۰۰۶‬میلادی تولیدات خودرو خود را در جهان به سطح ‪ ۹‬میلیون و ‪ ۸۰‬هزار دستگاه رسانده و در رده نخست شركت‌های تولیدكننده خودرو در جهان قرار بگیرد.

به گزارش ایرنا، روزنامه «ماینیچی» روز چهارشنبه گزارش داد: این آمار مشمول كل تولیدات گروه تویوتا است، شامل شركت‌های «تویوتا»، «دایهاتسو» و «هینو» می‌باشد.

بر پایه این گزارش در سال جاری شركت آمریكایی جنرال موتورز با ‪۹‬ میلیون و ‪ ۸۰‬هزاردستگاه در رده نخست شركت‌های تولیدكننده خودرو در جهان قرار دارد، اما با توجه به مشكلات مالی و تصمیم این شركت برای بستن سه كارخانه‌اش در آمریكا، پیش بینی می‌شود، در سال ‪ ۲۰۰۶‬میلادی آمار تولیدی این شركت كاهش پیدا كند.

گروه «تویوتا» همچنین برنامه دارند، در سال آینده ‪ ۲۰۰۶‬میلادی فروش خودرو در جهان را به سطح هشت میلیون و ‪ ۸۵۰‬هزار دستگاه برساند، ‪ ۹‬درصد بیشتر از سال جاری است.
دو میلیون و ‪ ۴۷۰‬هزار دستگاه از این خودروهای گروه «تویوتا» در درون ژاپن بفروش خواهد رسید.

شركت «تویوتا» نیز به تنهایی برنامه دارد، در سال آینده میلادی هشت میلیون و ‪ ۱۱۰‬هزار دستگاه در جهان تولید كند، ‪ ۱۰‬درصد بیشتر از تولیدات سال جاری است.

حدود چهار میلیون و ‪ ۱۱۰‬هزار دستگاه از این خودروهای شركت تویوتا در كارخانه‌های این شركت در درون ژاپن ساخته خواهد شد.

گفتنی است، در چارچوب گروه تویوتا، شركت تویوتا تولیدكننده خودروهای سواری، شركت «دایهاتسو» تولیدكننده خودروهای كوچك و شركت هینو تولیدكنندگان خودروهای سنگین چون كامیون هستند

توسط :Saratan X
چهارشنبه 30/3/1386 - 17:57
دنیای گیاهان و حیوانات
قارچ "آرميلاريا اوستويا" (‪ (Armillaria ostoyae‬كه در ميان مردم به "پوسيدگي ريشه" معروف است در نتيجه شيوع گسترده در "پريري سيتي" در ايالت "اورگان" به بزرگترين موجود زنده در جهان تبديل شده است.

به گزارش خبرگزاري يونايتدپرس از پريري سيتي، يك مقام ايالت اورگان گفت، در حال حاضر اين قارچ بيش از ‪ ۳۵۴۰‬كيلومتر مربع از لايه زير زمين‌هاي خارج اين شهر را در ايالت "اورگان" پوشانده است و مقامات حيات وحش نمي‌دانند چگونه رشد آن را متوقف كنند.

با توجه به اينكه برخي تخمين‌ها سن اين قارچ را هشت هزار سال برآورد مي‌كنند، اين موجود طبيعي زمان زيادي فرصت داشته است تا در سراسر اين منطقه گسترش يابد و ساير موجودات زنده، ندانسته روي آن قرار بگيرند.

اين قارچ اكنون در منطقه‌اي برابر با هزار و ‪ ۶۰۰‬زمين فوتبال گسترش يافته، فقط در مناطقي كه درختها را از بين برده است، محسوس است.

مقام ياد شده گفت، اين موجود زنده كه ركورد اشغال بيشترين مكان را به خود اختصاص داده است چهار سال قبل بخشي از پيكر خود را در يك آتش سوزي از دست داد.
چهارشنبه 30/3/1386 - 17:54
اخبار

زمين لرزه اي به بزرگي ‌‌٩/٣ در مقياس امواج دروني زمين، ظهر چهارشنبه حوالي «صيدون» در استان خوزستان را لرزاند.

به گزارش سرويس علمي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، شبكه هاي لرزه‌نگاري وابسته به مركز لرزه‌نگاري كشوري موسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران در ساعت ‌١٢ و ‌٥٢ دقيقه و ‌٣١ ثانيه روز چهارشنبه ‌‌٣٠ خردادماه رخداد اين زلزله را ثبت كردند.

مختصات كانون اين زلزله ‌‌٣٢/٣١ درجه عرض شمالي و ‌‌٠٩/٥٠ درجه طول شرقي گزارش شده است.

چهارشنبه 30/3/1386 - 17:52
ورزش و تحرک

کيومرث هاشمي در مراسم معارفه مديرعامل جديد باشگاه پيروزي ابراز اميدواري کرد، با درايت حبيب كاشاني اين باشگاه به جايگاه واقعي خود در ورزش و فوتبال کشور بازگردد.

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، درمراسم معارفه كاشاني كه با حضور كيومرث هاشمي معاون سازمان و رييس مركز توسعه ورزش قهرماني و حرفه‌يي، حسن بيادي و نژاد فلاح اعضاي هيات مديره باشگاه پيروزي و تني چند از كاركنان اين باشگاه برگزار شد، پس از انجام مراسم معرفي مديرعامل جديد باشگاه، كاشاني با حضور در دفتر خود از بعدازظهر امروز كار خود را رسما آغاز كرد.

كيومرث هاشمي در اين مراسم با اشاره به روند تغيير و تحولات اين باشگاه گفت: پس از جلسه هيات مديره باشگاه و با توجه به استعفاي محمدحسن انصاري‌فرد تصميم گرفته شد كه مديرعامل جديد هر چه سريع‌تر انتخاب و معرفي شود تا باشگاه پيروزي با كم‌ترين مشكل احتمالي مواجه شود. برهمين اساس، تصميم گرفتيم جلسه معارفه مديرعامل جديد باشگاه را برگزار كنيم تا در روند اين تيم خللي وارد نشود. البته تمايل داشتيم، دوست عزيز محمدحسن انصاري‌فرد نيز در مراسم معارفه حضور پيدا مي‌كرد كه متاسفانه نتوانستيم وي را پيدا كنيم.

هاشمي افزود: باشگاه پيروزي يك باشگاه مردمي و با سابقه است و امروز همه ما بايد براي سربلندي و اعتلاي اين تيم تلاش كنيم. البته براي آن كه از زحمات و تلاش‌هاي مديرعامل سابق اين باشگاه تشكر و قدرداني كنيم، در نظر داريم در جلسه‌اي با شكوه از انصاري‌فرد تقدير كنيم.

رييس مركز توسعه ورزش قهرماني و حرفه‌يي با اشاره به حضور كاشاني در باشگاه پيروزي گفت: اميدوارم با برنامه‌ريزي و درايت مديرعامل جديد باشگاه پيروزي و تاكيد بر مسايل اقتصادي، مشكلات مالي اين تيم حل و فصل شود. باشگاه پيروزي بايد از حاشيه به دور باشد و در حد مقدورات نسبت به توسعه‌ي رشته‌هاي ديگر ورزشي نيز وارد عمل شود.

هاشمي افزود: اميدوارم هيات مديره‌ي جديد باشگاه با توكل به خداي بزرگ و اتحاد و يك‌دلي در راه سربلندي باشگاه موفق عمل كند.

در ادامه اين مراسم، بيادي عضو هيات مديره‌ي باشگاه پيروزي ضمن تبريك به حبيب كاشاني گفت: كار بسيار سختي پيش رو داريم. چرا كه با جوانان و آينده‌سازان مملكت اسلامي روبه‌رو هستيم و براي آن كه بخواهيم فرهنگ مناسبي را در ورزش و در بين جوانان ايجاد كنيم، بايد از خودسازي شروع كنيم تا اين فرهنگ در بين ورزشكاران و جوانان كشورمان نهادينه شود.

وي افزود: با شناختي كه از كاشاني دارم، به آينده‌ي پيروزي اميدوارم و يك جا بودن و در كنار هم كار كردن من و كاشاني چيزي جز پيام صلح و دوستي براي پيروزي به همراه نخواهد داشت؛ تمام تلاش خود را به كار مي گيريم تا اين تيم محبوب و پرافتخار به آن‌چه شايسته است، برسد.

بيادي تصريح كرد: اگر امروز در هيات مديره پيروزي حضور پيدا كرده‌ايم، تنها به خاطر احساس نيازي بود كه مطرح شد و تا زماني كه دراين باشگاه حضور داشته باشيم، دست حاشيه‌سازان را از اين تيم كوتاه خواهيم كرد.

در ادامه‌ي مراسم معارفه، كاشاني مديرعامل جديد باشگاه پيروزي گفت: خدا را شاكرم كه فرصتي دوباره به من داد تا در خدمت مردم باشم؛ مي‌دانم كار بسيار سخت و دشواري پيش رو خواهم داشت. چرا كه خيلي‌ها با شادي اين تيم شاد مي‌شوند و از شكست و باخت تيم محبوب خود غمگين و دل‌شكسته مي‌شوند . 40 سال سابقه درخشان در پشت نام پيروزي وجود دارد كه اين مهم مسووليت ما را چند برابر مي‌كند.

وي تصريح كرد: من سيزدهمين مديرعامل باشگاه پيروزي هستم؛ مطمئن باشيد آخري هم نخواهم بود. اين تيم باقي مي‌ماند و من و شما هستيم كه زماني نخواهيم بود. به همين خاطر براي رضاي خدا و شادي دل مردم هر آن‌چه از دستم برآيد انجام خواهم داد؛ اميدوارم سرخ‌پوشان پايتخت در پايان فصل به آن‌چه لياقت دارند، دست يابند.

مديرعامل باشگاه پيروزي يادآور شد: معتقدم اگر تيم خوب و منسجمي را در ابتداي فصل ببنديم 12 امتياز از ساير حريفان پيش خواهيم بود و با اين حساب اميدواريم ناكامي پيروزي را در اين فصل جبران كنيم.

كاشاني يادآور شد: دست همه پيشكسوتان و بزرگان پيروزي را مي‌بوسم؛ از همين جا از همه‌ي آنان دعوت مي‌كنم تا در اين باشگاه حاضر شده و ما را در راه سختي كه پيش رو داريم كمك كنند. همچنين از دوست خوب و عزيزم محمدحسن انصاري‌فرد مي‌خواهم با حضور در جمع هيات مديره در اعتلاي پيروزي نقش اساسي داشته باشد، چرا كه به نظر من گذشته او با نام باشگاه عجين شده است.

وي در پايان در خصوص كادر فني پيروزي و بدهي‌هاي اين تيم گفت: بي‌شك كادر فني پيروزي ايراني خواهد بود و در مورد بدهي‌هاي باشگاه و مطالبات بازيكنان، بايد بگويم آن چيزي كه مربوط به بدهي‌هاي جاري باشد، سريعا پرداخت مي‌شود؛ اما، آن‌چه مربوط به گذشته و بدهي‌هاي معوقه است،به كار كارشناسي پيرامون نياز دارد تا در مورد آن تصميم‌گيري شود

چهارشنبه 30/3/1386 - 17:47
ورزش و تحرک

رييس مركز توسعه ورزش قهرماني و معاون سازمان تربيت بدني گفت: سازمان تربيت بدني به‌طور جدي در پي خصوصي‌سازي باشگاه‌هاي پرسپوليس و استقلال تهران است.

"كيومرث هاشمي" روز چهارشنبه در گفت‌وگو با خبرنگار ايرنا، افزود: اين سازمان در راستاي اجرايي كردن اصل ‪ ۴۴‬قانون اساسي موظف به واگذاري بخشي‌هايي از پيكره خود به بخش خصوص است كه اين قانون در دستور كار دولت قرار دارد و سازمان تربيت بدني نيز مستثني از اين امر نيست.

وي با بيان اين مطلب افزود: با توجه به اينكه سازمان تربيت بدني نيز بخشي از پيكره دولت است كارشناسان سازمان راهكارهاي واگذاري دو باشگاه استقلال وپرسپوليس تهران به عنوان دو باشگاه پرافتخار كشورمان را در دست بررسي دارند.

هاشمي در خصوص معرفي اعضاي هيات مديره باشگاه استقلال تهران گفت: نهايت تا پايان هفته آتي ابلاغ اعضاي هيات مديره اين باشگاه توسط مهندس "علي‌آبادي" رييس سازمان تربيت بدني صادر خواهد شد.

چهارشنبه 30/3/1386 - 17:46
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته