• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 188
زمان آخرین مطلب : 4965روز قبل
كودك
فرزند ما کیست؟آیا تا کنون این سوال را از خود پرسیده اید؟ این که واقعا فرزند ما کیست؟
آیا فردی است مطابق با الگوی ذهنیات، انتظارات، آمال و آرزوها، تضادها (عقده ها) و خصوصیات ما؛ یا انسانی است دیگر با استعدادها، توانمندی ها، علایق و آرزوها، نقاط ضعف و قوت و خصوصیات مثبت و منفی خاص خود. هرچند که ممکن است مشترکاتی با ما داشته باشد ولی چون ما نیست. هرچند که او فرزند ماست، از ماست، ولی خود ما نیست. آیا او را آنچه که هست می بینیم یا آن گونه که می خواهیم. آیا او را کسی که هست باور می کنیم یا آن گونه که می پنداریم. آیا مسئولیت ما پرورش انتظارات و آرزوهای خودمان است یا استعداد و توانایی های وی. آیا هدف ما رسیدن فرزندمان به آن چه که خود نرسیده ایم می باشد یا آن چه که خود توانایی رسیدن به آن را دارد. آیا هدف این است که ما می خواهیم کودک مان این کار را انجام دهد یا این که کودک من می تواند از عهده این کار برآید.
در واقع، هدف از تربیت و پرورش فرزند چیست؟ این که فقط نگرانی ها و آرزوهای خود را ببینیم و یا آن چه را که او در وجود خود دارد. اولین قدم  در پرورش کودک و به عبارت دیگر در بحث فرزند پروری " آشنایی با خصوصیات " فرزندمان است؛ این که وی انسانی است دیگر با شخصیت، توانمندی ها، استعدادها، نقاط ضعف و کاستی های خاص خود. و اگر قادر باشیم هرچه بیشتر با ویژگی های وی آشنا شویم و او را آن گونه که هست بپذیریم و واقع بینانه تر بیاندیشیم، خواهیم توانست برنامه ریزی مناسب و متناسبی بر اساس خصوصیات وی انجام داده و او را به طرزی صحیح برپایه ویژگی هایش و تجربه های خود هدایت نماییم.
نقش ما استفاده از تجربیات خود در زمینه های مختلف و مهارت های زندگی و فرزند پروری در پرورش و به ثمر رساندن توانمندی ها و رفع کاستی های فرزندان مان است؛ نه این که صرفا آمال و آرزوها و نگرانی ها و کمبودهای خود را در وجود فرزندان مان به تحقق برسانیم و فقط در فکر انطباق فرزندمان با چارچوب های ذهنی خود باشیم.
انتظارات و عملکردهای والدین به ویژه در مورد فعالیت های تحصیلی کودکان مثال بارزی از این مقوله است؛ و امید بر این می باشد که در زمینه تحصیلی، والدین انتظارات منطقی و دست یافتنی بر اساس توانمندی ها و استعداد کودک خود داشته و پیشرفت و موفقیت تحصیلی را بر این اساس ارزیابی کنند. باید بر این باور بود که هر کودکی ویژگی های منحصر به فرد و خاص خود را دارا است و آن چه که مورد انتظار باشد حداکثر تلاش و موفقیت وی بر اساس استعدادهایش بوده و آن چه که مورد مقایسه قرار گیرد تلاش و عملکرد وی با حداکثر توانمندی هایش است نه مقایسه و سنجش با دیگران.متاسفانه در زمینه تحصیلی دائما وی را با دیگران مقایسه می کنیم و همواره خواستار دست یافتن وی به بهترین ها هستیم، بدون این که توانایی های واقعی وی را بسنجیم. جالب آن که در صورت عدم حصول انتظارات خود، به جای مدیریت اوضاع به مقابله با کودک خود برمی آییم. تحسین وی را منحصر به بهترین ها می کنیم و به تلاش های معمول وی بازخوردی نمی دهیم. همیشه انتظار یک بودن را داریم و جز این را نمی پذیریم. اگر کودک مان در قالب ایده آل ذهنی مان قرار نگرفت او را موفق نمی دانیم. به هر بهایی سعی می کنیم وی را در این قالب بگنجانیم.
 
پنج شنبه 10/10/1388 - 20:22
كودك
علاقه‌مند کردن کودکان به ورزش

کارشناسان می‌گویند شرکت کودکان در بازیهای گروهی به افزایش اعتماد به نفس، تقویت روحیه همکاری و سلامت عمومی آنها منجر می‌شود اما بعضی کودکان به ورزش و تحرک جسمی علاقه کمی دارند. بهترین راه حل برای این مسئله این است که والدین علت علاقه‌مند نبودن کودک خود را دریابند. باید در مرحله اول مستقیما با او صحبت کنید وبه او بفهمانید راه حلی برای این کار وجود دارد.
شناخت دلایل عدم تمایل کودکان به ورزش می‌تواند به شما کمک کند تا سریعتر به راه حل برسید.
بعضی از این دلایل به شرح زیر است:
عدم شکل‌گیری مهارتهای ضروری کودک: بسیاری از بازیها و ورزشها برای کودکان پیش از دبستان، مناسب سن آنها نیست. چون اغلب آنها از نظر توانایی فیزیکی، دامنه تمرکز و توان یادگیری قوانین بازی رشد کافی نکرده‌اند. به این ترتیب به دلیل ناکام ماندن درانجام بازی صحیح از سوی همسالان طرد و از فعالیت جسمی متنفر می‌شوند.
دراینگونه موارد والدین می‌توانند این بازیها را در منزل با کودک انجام بدهند و او را تشویق کنند. او فارغ از نگاه همسالان باتشویق شما به سرعت قواعد بازی را فرا می‌گیرد و در محیطی امن به بروز تواناییهای خود علاقه‌مند می‌شود. ادامه این کار به افزایش تمایل او به ورزش کردن منجر می‌شود.
برد و باخت:
کودکان دبستانی که به ورزش کردن علاقه ندارند، اغلب از دیدن باخت همسالان خود در یک بازی عصبی و حتی شوکه می‌شوند. آنها برد و باخت و تحمل باخت را بدترین جنبه ورزش و بازی می‌دانند و از آن تا جایی که بتوانند کناره می‌گیرند. دراین گونه مواقع والدین بهتر است به ثبت‌نام کودکانشان در کلاسهای ورزشی اقدام کنند. ورزشهای غیررقابتی و انفرادی اولین گام است. دراین مورد می‌توان به شناو ژیمناستیک اشاره کرد.
به خاطر داشته باشید هرچه سن کودک بالاتر می‌رود، جنبه‌های رقابتی ورزش برای او اهمیت بیشتری پیدا می‌کند به شرط اینکه قبل از آن علاقه به ورزش در او ریشه دوانده باشد.

اغلب بچه‌ها تا سن 11 و 12 سالگی به ورزشهای رقابتی علاقه‌ نشان نمی‌دهند.
ترس از حضور در تیم ورزشی:
اگر کودک شما خجالتی است و یا اعتماد به نفس کافی ندارد، احتمالا به دلیل ترس از رقابت با همسالان وحضور در یک تیم، از فعالیت گروهی طفره می‌رود.
بسیاری از کودکان در این مرحله نسبت به واکنش مربیان، والدین و همسالان خود حساس هستند و احساس نگرانی می‌کنند. شما باید به کودک بفهمانید که نمی‌خواهید او ورزشکار حرفه‌ای شود بلکه هدف سرگرم شدن و حفظ سلامتی است.
انتخاب ورزش مناسب:
دلیل عدم تمایل کودکان اغلب انتخاب ورزش نامناسب توسط والدین است.
به او اصرار نکنید که به شنا، دو و یا دوچرخه‌سواری ادامه دهد.
بگذارید خود او پس از امتحان کردن چند ورزش، یکی را انتخاب کند. 
پنج شنبه 10/10/1388 - 20:22
كودك
چرا کودکان دروغ می گویند ؟سیاستی در مورد دروغ‌گوییوقتی کودکان دروغ می‌گویند، والدین از خشم برافروخته می‌شوند. به خصوص وقتی که دروغ آشکار است و دروغ‌گو بی‌تجربه. شنیدن پافشاری کودک در اینکه به رنگ دست نزده است یا شکلات را نخورده است، وقتی که صورت و پیراهنش خلاف گفته‌اش را می‌رسانند، بسیار خشم‌آور است.
چرا کودکان دروغ می گویند ؟گاهی اوقات کودکان بدین خاطر دروغ می‌گویند که اجازه ندارند حقیقت را بر زبان بیاورند. وقتی کودک به مادرش می‌گوید که از برادرش متنفر است، مادر شاید او را به خاطر این حقیقت‌گویی تنبیه کند. اگر همین کودک در آن لحظه برگردد و آشکارا به دروغ اظهار کند که حالا دیگر برادرش را دوست دارد، مادرش شاید به او پاداش بدهد و او را محکم در آغوش بگیرد و ببوسد. خوب، شما فکر می‌کنید این کودک چه نتیجه‌ای از این تجربه خواهد گرفت؟ وی نتیجه خواهد گرفت که آدم را به خاطر حقیقت‌گویی کتک می‌زنند، و به خاطر دروغ‌گویی به آدم پاداش می‌دهند و نیز به این نتیجه می‌رسد که مادرش دروغ‌گوهای کوچولو را دوست دارد. ما اگر می‌خواهیم راستگویی و صداقت را به کودک یاد بدهیم، پس باید برای گوش دادن به حقایق تلخ به همان اندازه حقایق دلپسند، زمینه داشته باشیم. اگر قرار است کودک صادق و راستگو بار بیاید، پس نباید او را تشویق و تحریک کرد که درباره احساساتش دروغ بگوید، حال این احساسات چه مثبت باشند، چه منفی، و چه دمدمی مزاجی. کودک از واکنش‌هایی که ما در برابر احساسات بیان شده او نشان می‌دهیم، یاد می‌گیرد که آیا صداقت و راستگویی بهترین حقیقت است یا نه.دروغ‌هایی که حقایق را بیان می‌کنندوقتی کودکان به خاطر گفتن حقیقت تنبیه می‌شوند، برای دفاع از خودشان دروغ می‌گویند. هم‌چنین دروغ می‌گویند تا آنچه را که در واقعیت فاقد آن هستند، در خیال به دست آورند. دروغ‌ها بیان کننده ی حقایق مربوط به امیدها و دلهره‌ها هستند. دروغ‌ها آشکارکننده ی آن چیزی هستند که فرد می‌خواهد انجام دهد یا باشد. برای شنونده‌ای که خوب می‌فهمد، دروغ‌ها آنچه را که دروغگو سعی در پنهان کردنش دارد، آشکار می‌کنند. واکنش کامل و پخته نسبت به یک دروغ بیشتر بایستی درک مفهوم آن دروغ را منعکس سازد، نه انکار مفهوم آن یا محکومیت فرد دروغگو. ما از طریق اطلاعاتی که از دروغ‌ها کسب می‌کنیم، می‌توانیم به کودک کمک کنیم تا واقعیت‌ها را از افکار پوچ و خیالی تشخیص بدهد. وقتی پسر بچه‌ای به ما خبر می‌دهد که برای عید، فیل زنده‌ای را به عنوان هدیه ی سال نو دریافت کرده، اگر پاسخ دهیم:«تو دلت می‌خواست این طور بود»، مفیدتر خواهد بود تا اینکه دروغ‌گویی او را ثابت کنیم و دست به انکار گفته ی او بزنیم. جملات زیر هم مفید هستند: «تو دلت می‌خواهد یک فیل داشتی!» «تو دلت می‌خواهد برای خودت یک باغ‌ وحش داشتی!» «تو دلت می‌خواهد یک جنگل پر از حیوان داشتی!» «ببینم برای عید چه چیزی هدیه گرفتی؟»  دروغ‌هایی که محرک داشته‌اندوالدین نباید سوالاتی از کودکان بکنند که کودک به منظور دفاع از خود پاسخ دروغ به آنها بدهد. کودکان از اینکه پدر و مادر از آنها سوال و پرس و جو کنند متنفرند؛ به خصوص هنگامی که گمان می‌کنند والدینشان از قبل پاسخ‌ها را می‌‌دانند.کودکان از سوالاتی که نقش دام را دارند بیزارند، سوالاتی که وادارشان می‌کند یا ناشیانه دروغ بگویند و یا حقیقت را برزبان بیاورند و خجالت بکشند. «جان» هفت ساله تفنگ نوئی را که پدرش برای او خریده بود، شکست. او از این اتفاق وحشت‌زده شد و تکه‌های تفنگ شکسته را در زیرزمین خانه پنهان کرد. وقتی پدر آنها را یافت، با لحنی عصبانی چند سوال از «جان» کرد که سرانجام به یک فاجعه منجر شد: پدر: «تفنگی که تازه برایت خریدم کجاست؟» «جان»: «یک جا همین دور و برها.» پدر: «ندیدم که باهاش بازی کنی.» «جان»: «من نمی‌‌دانم کجاست.» پدر: «برو پیدایش کن. می‌خواهم آن را ببینم.» «جان»: «شاید یکی آن را دزدیده.» پدر: «ای دروغ‌گوی لعنتی! تو تفنگ را شکستی! خیال نکن که می‌توانی ازش قسر در بری. توی این دنیا یک چیز هست که من ازش متنفرم و آن هم دروغ است.» و سپس پدر کتکی به «جان» زد که او مدت زیادی به یاد داشت. این جنگ و جدل غیرضروری بود. به جای آنکه دزد و پلیس بازی کنند، خیلی مفید‌تر بود که پدر به پسرش چنین می‌گفت: «این طور که می‌بینم تفنگ نویت را شکسته‌ای.» «زیاد دوام نیاورد.» «حیف شد. تفنگ گران‌قیمتی بود.» کودک شاید چند درس با ارزش می‌آموخت: - پدر درک می‌کند. - من می‌توانم مشکلاتم را به او بگویم. - من باید از هدیه‌هایش بیشتر مواظبت کنم.  برخورد با دروغ‌گویی و عدم صداقت کودکخط مشی ما در برابر دروغ‌گویی مشخص است: از یک طرف ما نباید بازپرس بازی در بیاوریم و کودک را هی سوال پیچ کنیم و موضوع را بزرگ جلوه دهیم. از طرفی دیگر، باید حتماً و بدون تردید رک و پوست‌کنده حرف بزنیم. وقتی پی می‌بریم که از زمان برگشت کتابی که کودک از کتابخانه گرفته بود، گذشته و کودک هنوز کتاب را به کتابخانه پس نداده، ما نباید بپرسیم که «کتاب را برگردانده‌ای به کتابخانه؟ مطمئنی؟ پس چه شده که کتاب هنوز این جا مانده؟» بلکه به جای آن، چنین خاطر نشان می‌کنیم: «مثل اینکه از زمان برگشت این کتاب به کتابخانه گذشته.» وقتی از مدرسه اطلاع می‌دهند که بچه‌مان در امتحان ریاضی‌اش مردود شده، نباید از او بپرسیم: «در امتحان ریاضی قبول شدی؟ مطمئنی؟ خوب، این دفعه دیگر دروغ دردت را دوا نخواهد کرد! با معلمت صحبت کردیم و دانستیم جناب عالی با چه وضعی مردود شدی.» در عوض، به طور صریح و پوست کنده به فرزندمان می‌گوئیم: «دبیر ریاضی‌ات به ما گفت که تو در امتحان نمره قبولی نیاورده‌ای. ما به خاطر این مسئله نگرانیم و نمی‌دانیم چه کمکی از دستمان بر می‌آید تا برایت انجام بدهیم.» ما کودک را تحریک نمی‌کنیم تا برای دفاع از خودش دروغ بگوید و نیز، آگاهانه برای کودک فرصت ایجاد نمی‌کنیم که دروغ بگوید. وقتی کودک قطعاً دروغ می‌گوید، واکنش ما نباید غیراخلاقی و دارای هیجان شدید باشد، بلکه باید واقعی و دور از احساس باشد. ما می‌خواهیم کودکمان بداند که نیازی ندارد به ما دروغ بگوید.
منبع:

برگرفته ازکتاب :راه حل های جدید برای مسائل قدیمی
نویسنده:دکترهایم جی. گینات - ترجمه:سیاوش سرتیپی

وبلاگ انجمن علمی روان شناسی  دانشگاه  علم و فرهنگ
 
پنج شنبه 10/10/1388 - 20:21
كودك

سلامت زندگی /استرس کودک موقتی است


مشکلات موجود درمدرسه، خانه و یادگیری با دوستان ،گاهی باعث به وجود آمدن استرس در کودکان می شود. در هنگام ایجاد استرس، کودکان نیاز دارند که بدانند چگونه با احساسات خود برخوردکنند توصیه هایی که می تواند به کودکی مضطرب کمک کند عبارتنداز:تشویق کودک به صحبت کردن با کسانی که به آنها اعتماد دارند مثل یک معلم یا مشاور ویا یکی از بستگانی که کودک با آنها راحت است.همچنین به کودک بایدکمک کرد که به استرس خود غلبه کند و راه های آن را به او نشان داده شود. کودک می تواند این کار را با دوچرخه سواری،پیاده روی ، گوش دادن به موسیقی ویا نوشتن انجام دهد. نباید به کودک اجازه داده شود که تلافی این استرس را به روی خودش پیاده نماید. احساسات مثبت کودک را باید باور کرد زیرا استرس کودک یک نوع مشکل موقتی است که هیچ شباهتی بااسترس بزرگسالان ناشی از التهابات روحی عظیم وشکست های مالی ، کاری ویا خانوادگی ندارد. بنابراین باید به کودک کمک شود تا با خود رو راست بوده و بتواند مشکلات کم اهمیت خود راخودش حل کند وبراسترس خود غلبه نماید تا در آینده با استفاده از تجربیات زمان کودکی خود بر استرس های بزرگ غلبه نماید.
    جبران کم خونی با خوردن آلو
    آلو،آلوچه یا گوجه برقانی کم خونی را جبران کرده ولواشک آن پاک کننده روده وشکم است. این میوه خنک برای افراد گرم مزاج مناسب بوده وموجب تقویت وتنظیم دستگاه گوارش می شود. آلوی خشک نیز حالت تهوع افراد رااز بین برده و برای درمان تب وسردردهای صفراوی هم مفید است اما به دلیل بالابودن میزان مصرف قند، مصرف آن به افراد مبتلابه دیابت توصیه نمی شود. این میوه انواع زرد، قرمز و سبز دارد و حاوی ویتامین ب، ث ومواد معدنی نظیر آهن ،کلسیم ، فسفر ، منیزیم، پتاسیم ،سدیم ومنگنز است. خوردن آلو همچنین رقیق کننده خون است و برای افرادی که مبتلابه سردردهای ناشی از یک دفعه بلند شدن هستند خوردن آن از سوی پزشکان توصیه می شود.
    

پنج شنبه 10/10/1388 - 20:20
كودك
روش‌های آماده سازی كودك برای ورود نوزاد جدید
 
وقتی نوزاد جدیدی در راه است، چگونه كودك‌ تان را برای استقبال ازاو آماده می‌كنید؟ این آماده‌ سازی معمولا یكی از مشكلات جدی مادران باردار محسوب می‌شود. روانشناسان معتقدند هیچ جای نگرانی وجود ندارد. مادران باید اولا با حوصله با واكنش‌های گاه پرخاشگرانه كودك‌شان برخورد كنند و ثانیا از روش‌های گوناگون برای ایجاد این آمادگی استفاده كنند.یكی از روش‌های مهم، صحبت با كودك است در مورد اینكه یك خانواده تنها از پدر و مادر ویك فرزند تشكیل نمی‌شود و در بسیاری خانواده‌ها به طور طبیعی تعداد فرزندان بیش از یك نفر است.البته با درنظرگرفتن مقطع سنی كودك، می‌توان این موضوع را هرچه مناسب‌تر مطرح كرد.تلاش كنید با طرح داستان‌هایی از دوران نوزادی كودك، او را با شرایط واقعی نوزاد آشنا كنید. برای مثال، برخی از مادران فكر می‌كنند چون كودك شان از آمدن یك همبازی خوشحال می‌شود، معمولا با كودك دراین مورد صحبت می‌كنند و می‌گویند او می‌آید كه با تو بازی كند.درحالی كه نوزاد باید زمان قابل توجهی را پشت سربگذارد تا بتواند توانایی بازی با كودك را كم كم پیدا كند. بنابراین وقتی كودك درعمل با این گفته نادرست مواجه می‌شود، احساس بدی نسبت به مادر پیدا می‌كند. اگر بپذیریم كه كودك ما روحیه بسیارحساس و نگاه دقیقی دارد، دقت می‌كنیم كه دروغ به او نگوییم تا حس اعتماد خوبی بین ما برقرار شود.مادران باید به این نكته توجه كنند كه كودك از دیدن عكس‌های مربوط به دوران نوزادی‌اش و همچنین شنیدن داستان‌هایی دراین باره، خیلی خوشحال می‌شود و به این گونه برای درك وضعیت نوزاد درشرایط بسیار مناسبی قرار می‌گیرد. همچنین درمورد نوزادی كودكان فامیل هم می‌توان داستان‌هایی را مطرح كرد كه كودك ضمن آشنایی با شرایط نوزاد، با او احساس نزدیكی بكند.كاردیگری كه حس نزدیكی با نوزاد را دركودك برمی‌انگیزد، اجازه دادن به او برای لمس كردن حركات جنین درشكم مادر است. آنچه دراین میان خیلی مهم است ایجاد حس مشاركت دراو برای انجام كارهای مربوط به نوزاد است؛ از آماده كردن اتاق و وسایل او گرفته تا خرید اسباب‌بازی و هدیه برای او.و درنهایت اینكه به كودك خود اجازه دهید هنگام تولد نوزاد جدید، از اولین كسانی باشد كه او را ملاقات می‌كند. به این ترتیب در مجموع او احساس می‌كند نه تنها باید از ورود نوزاد جدید به خانه و خانواده‌اش خوشحال باشد، بلكه حتی وظایفی نیز برای مراقبت از او دارد
 
پنج شنبه 10/10/1388 - 20:20
كودك
تاثیر موسیقیروزنامه گاردین می نویسد در بریتانیا دولت سال جدید تحصیلی را سال موسیقی اعلام کرده است و همزمان یک گزارش تحقیقی نشان می دهد که فراگرفتن یک آلت موسیقی می تواند فواید فراوانی برای کودکان داشته باشد.براساس تحقیقات جدیدی که به ابتکار دولت بریتانیا انجام شده آموزش و فراگیری یک آلت موسیقی می تواند در بهبود رفتار، حافظه و دانش عمومی کودکان تاثیر مثبت داشته باشد.این تحقیقات توسط انستیتو آموزش دانشگاه لندن انجام شده است و پروفسور سوزان هالام مدیر این گره تحقیقاتی به گاردین گفت که پژوهشگران در مطالعات خود به این نتیجه رسیدند که فراگیری نواختن یک آلت موسیقی موجب توسعه و بزرگتر شدن قسمت چپ مغز کودکان می شود. در نتیجه حافظه کودکانی که آموزش موسیقی دیده اند به نسبت سایرین ۲۰ درصد افزایش می یابد.این تحقیقات به ابتکار وزرات آموزش و پرورش دولت بریتانیا صورت گرفته و بخشی از برنامه جدید آن برای تشویق تعداد بیشتری از کودکان به آموزش موسیقی است.به نوشته روزنامه گاردین دولت بریتانیا امیدوار است شمار کودکان ۷ تا ۱۱ ساله را که آموزش موسیقی به شکل رایگان در اختیار آنها قرار می گیرد تا سال ۲۰۱۱ به دو برابر تعداد فعلی افزایش دهد. براساس آمار دولتی در حال حاضر نیمی از کل دانش آموزان مرحله ابتدایی یعنی حدود یک میلیون نفر آموزش موسیقی می بینند.در تحقیقات دیگری که صورت گرفته است در مقایسه تاثیر آموزش موسیقی با آموزش هنرهای نمایشی نشان می دهد که آموزش موسیقی در طولانی مدت ۷ امتیاز به میزان IQ یا ضریب هوشی دانش آموزان می افزاید در حالیکه آموزش هنرهای نمایشی ۴.۳ امتیاز به ضریب هوشی آنها خواهد افزود.چند تحقیقات دیگر که اخیرا در آمریکا صورت گرفته ثابت کرده اند که نواختن یک آلت موسیقی نحوه رفتار کودکان را بهبود می بخشد. به گفته پروفسور سوزان هالام دلیل آن این است که کودکان با کار در گروه های کوچک موسیقی موضوعات رفتاری مثل اعتماد و تکیه به دیگران، احترام ، تساهل و بردباری را فرا می گیرند.به گفته پروفسور هالام در دوران بلوغ نیز موسیقی می تواند نقش بسیار مثبتی در شکل گیری شخصیت کودکان داشته باشد و در لحظاتی که آنها احساس تنهایی و یا حالت دلهره دارند موسیقی می تواند آرامش بخش و موثر باشد.به گفته پروفسور هالام یادگرفتن آواز و یا آموزش پیانو به خودی خود نمی تواند قابلیت فراگیری ریاضیات را در کودکان تقویت کند. ارتباط بین توان فراگیری ریاضیات و علوم با تمرین موسیقی در تحقیقات اخیر نتایج متناقض و گوناگونی داشته است.وزارت آموزش و پرورش بریتانیا می گوید در سال گذشته حدود ۳۳۰ میلیون پوند برای افزایش امکانات آموزش موسیقی هزینه کرده است. همزمان سال تحصیلی جدید در بریتانیا به عنوان سال موسیقی نام گذاری شده است.به همین مناسبت تعدادی از خواننده ها و گروه های موسیقی بریتانیایی قرار است در جریان مراسمی در مدارس مختلف کشور با اجرای برنامه این روز را جشن بگیرند. و این کنسرت های دبستانی و دبیرستانی از طریق اینترنت به طور همزمان برای دانش آموزان تعداد کثیری از مدارس کشور پخش خواهند شد. اد بالز وزیر آموزش و پرورش بریتانیا می گوید:«موسیقی در فرهنگ جوانان و نوجوانان نقش بسیار مهمی ایفا می کند و می تواند الهام بخش و آموزنده باشد. باید به نسل جوان آموخت که موسیقی انواع گوناگونی دارد و برای موفقیت در آینده آنها باید از سنین پایین با جدیت کار کنند. در عین حال فراگیری موسیقی به آموزش و کارکرد بهتر دانش آموز در محیط مدرسه کمک زیادی می کند. بنابراین موسیقی باید نقش مهمتری در پرورش کودکان داشته باشد.»  
پنج شنبه 10/10/1388 - 20:17
كودك
رفتار‌های تشویق کننده در یادگیری کودکان  
 
   
نگاه اجمالی پدر و مادر نقشهای متعددی را در زندگی کودک ایفا می‌کنند یکی از آنها ایجاد محیط با محبت و با تحرک برای کودک است. دیگری نظارت منظم بر رشد سالم اوست و وطیفه دیگر کمک به کودک برای ایجاد تصویر خوب از خود (Self) (نگرش مثبت به خود به عنوان یک فرد مفید) است. اگر چه برای ایجاد تصویر خوب از خود والدین تنها عامل تاثیرگذار نیستند ولی داشتن رابطه مشترک بزرگ وارانه ، ابراز همدردی و احترام ، اهمیت دادن پذیرش کودک بدون تعیین شرط و شروط ، تشویق رفتار و تفکر آزاد و دادن استقلال رفتاری و فکری در چارچوبهای مشخص مسلما بهترین کارها برای ایجاد چنین تصویری خوب از خود می‌باشد.

در کل آنچه می‌خواهیم بگوییم و لازم است والدین بدانند این است که کودک از بدو تولد شروع به جذب اطلاعات می‌کند و قسمت زیادی از این اطلاعات را از والدین می‌گیرد. بنا براین مسئولیت کامل یادگیریهای اولیه (Primary learnings) کودک بر عهده والدین است و نقش آنها به عنوان معلم اهمیت زیادی دارد. قرار دادن اهداف مناسب از قرار دادن اهدافی که مبهم یا پیوسته فراتر از توانایی‌های کودک هستند خودداری کنید هرگز کمال گرا نباشید و از کودک خود توقع نداشته باشید که کارها را به شیوه صحیح و کامل آن انجام دهد زیرا این مسئله سبب سرخوردگی شما و کودکتان خواهد شد و نهایتاً کودکی سرخورده و غمگین خواهید داشت که فاقد شکوفایی و رشد دلخواه است راه درست این است که فکر خود را بر کمبودها متمرکز نکنید بلکه تمرکز خود را معطوف به هر عمل مثبت یا پیشرفت کودک و تقدیر از آنها کنید. همواره مشارکت کنید یکی از وظایف معلم فرزند خود بودن این است که والدین واقعا باید کارهایی را انجام دهند. در واقع شما به عنوان والدین کودک مجبورید خیلی بیشتر از آنچه خودتان تمایل دارید کار انجام دهید. کودک قبل از سن هشت سالگی (و حتی پس از هشت سالگی) اکثراً از طریق تقلید Imitation) ) یاد می‌گیرد و یکی از بهترین راهها برای نشان دادن یک نمونه خوب برای تقلید کردن این است که برخیزید و در مقابل یا همراه کودک خود کاری انجام دهید.

این بدان معناست که والدین نباید فقط به دستور دادن یا راهنمایی کردن کلامی کودک اکتفا کنند بجای اینکه به کودک بگویید برو اسباب بازیهایت را جمع کن باید دست فرزند خود را بگیرید، زانو بزنید و جمع کردن اسباب بازهها را بصورت بازی و نمایش با هم انجام دهید و بگویید وقتش است اسباب بازیهایت را جمع کنی حرکت توام با مقدار کمی خیال پردازی و شوخ طبعی و … برای وادار کردن کودک به انجام آنچه شما می‌خواهید بسیار مفید است. تکرار کنید ، تکرار کنید و تکرار کنید در مورد تمام کودکان و بویژه کودکان کم سن و سال هر چند خسته کننده ولی ضروری است که بارها و بارها به آنها گفته شود که یک کار را انجام دهند. به عنوان مثال فرض کنید یک کودک خردسال به هنگام خوردن غذا ، صرف نهار یا انتظار برای چیزی آرام نمی‌نشیند در این صورت ممکن است شما مجبور باشید پیامهای معینی مثل «ما هنگام غذا خوردن پایمان را تاب نمی‌دهیم و به صندلی لگد نمی‌زنیم را برای ماهها و ماهها تا زمانی که بدن کودک هم مانند ذهنش پیام را دریافت کند. نمونه‌های مثبت را ارائه کنید تا حد امکان مسائل را به شیوه مثبت بیان کنید جملات منفی از همان لحظه‌ای که شروع به صحبت می‌کنید ایجاد ناراحتی می‌کنند مغز کودک حتماً تمامی کلمات را پردازش نمی‌کند و ممکن است جمله منفی شما برعکس درک شود. فقط در سن مدرسه است که کودک آمادگی پاسخ دادن به دستورات صرفا کلامی بدون همراهی کلمات را دارد بنابراین تا جایی که می‌توانید سخنان خود را با نمایش و حرکت دستها بیان کنید و به کودک خود تصویری از کار مورد نظر را ارائه کنید. اطمینان حاصل کنید که کودک شما می‌تواند دستورات را به یاد بیاورد حافظه کودک شما ظرفیت کمی دارد و بنابراین نمی‌توانید انتظار داشته باشید رفتار صحیح را به یاد بیاورد اگر چه آنها را بارها و بارها نشان داده باشید. یادگیری کودک از طریق رشد تدریجی و تکرار (که سبب شکل گیری عادتها در کودک می‌شود) بوجود می‌‌آید. در واقع انتظار یادآوری مطالب از کودک «زیر پنج سال» زیاد خواهی است و هنگامی که حافظه او به رشد کافی برسد مطالب را پس از چند بار گفتن خیلی سریع به خاطر خواهد آورد. عدم مداخله بسیاری از کودکان از نظر تمرکز طولانی مشکل دارند و پرورش آن نیز دشوار است. در واقع این موضوع طبیعی است که کودک خردسال به اندازه افراد بالغ تمرکز نداشته باشد. یکی از کارهای اصلی و خوبی که می‌توانید جهت حفظ تمرکز کودک انجام دهید، این است که وقتی «مجذوب و مشغول» چیزی شده است مداخله نکنید و زمانی که توجه کودک خود به خود به چیزی معطوف شد از کار خوب او تقدیر کنید. توجه کنید «توجه کردن» به یک کودک خردسال باید نمایشی (با اعمال و رفتار) و واضح باشد، کود نسبت به اینکه والدینش به او توجه می‌کنند یا نه؟ بسیار حساس است. کودک والدین را به خاطر عدم توجه یا سرزنش می‌کند یا دست و لباس آنها را به منظور جلب توجه می‌گیرد. کودک هنگامی احساس مورد توجه واقع شدن می‌کند که با او «تماس چشمی» برقرار شود یا کارتان را به خاطر او رها کنید؛ و این کاری است که والدین باید انجام دهند. اگر والدین این کار را از سن خیلی پایین شروع کنند کودک می‌فهمد که دارای «صدا» است و به عنوان یک انسان مورد احترام. کودک را با موارد منع آشنا کنید با وجود اینکه مسائل باید با ارائه نمونه و جملات مثبت به کودک ارائه شوند ولی مواردی نیز وجود دارد که لازم است کودک «نه» بشنود تا بفهمد «نه» یعنی «ممنوعیت در انجام کاری» البته هنگامی که به کودک «نه» گفته می‌شود لازم نیست این کار به شکل رویارویی مستقیم و برخورد اراده‌ها انجام شود. در واقع همیشه ارزش دارد که قبل از گفتن «نه» چند لحظه دست نگه داریم تا از قصد و نیت اصلی کودک مطمئن شویم و در مورد واکنش صحیح خود کمی فکر کنیم. یکی از بهترین راهها برای انجام این کار معطوف کردن حواس کودک به یک موضوع دیگر است (موضوعی که می‌دانیم کودک بدان علاقه دارد).

سه موضوعی که لازم است کودک از آنها منع شود عبارتند از: «انجام کارهای خطرناک نظیر دست زدن به اجاق گاز و … ، اذیت کردن دیگران با کارهای خود نظیر با سر و صدا بازی کردن و… ، ایجاد خسارت با کارهای خود نظیر رنگی کردن دیوارهای اتاق با مداد رنگیهایش و… » والدین می‌توانند برای جلوگیری از کارها ، کارهایی نظیر «پوشاندن لباسهایی که کودک دوست دارد» را انجام دهند.  
پنج شنبه 10/10/1388 - 20:15
كودك
راهکار برای مشکلات نوجوانان
1- شناخت شخصیت نوجوان:ما والدین با شناخت ویژگی‌های دوره نوجوانی بسیاری از رفتارهای ناخوشایند آنان را غیرطبیعی نپنداریم که موجب بروز عکس‌العمل در ما شود و به تیرگی روابط با نوجوان نیانجامد.2- استفاده از روش تغافل (نادیده گرفتن):از موثرترین روش‌های تربیتی در این دوره «روش تغافل» است. یعنی مسائل و مشکلات نوجوان را بزرگ نشان ندهیم که در او ایجاد وحشت نماید و یا او را به لحاظ رفتارهایش دائم باز خواست ننمائیم بلکه نوجوان بایستی همواره در حالت خوف و رجاء باشد.3- ایفای نقش راهنمایی، بجای دستوری:در برخورد با مسائل نوجوان بهتر است از خودش کمک بگیریم یعنی این واقعیت را بداند که نخستین مسئول حلّ مشکل او، خودش است و برای حل آن باید اقدام نماید و ما والدین فقط وظیفه ی راهنمایی او را داریم که از عواقب تصمیم خودش مطلع شود. 4- آموزش:مهمترین دلیل ترس و اضطراب از هر موضوعی جهل و ناآگاهی نسبت به آن موضوع می‌باشد که ضروری است برای کاهش ترس و اضطراب‌های نوجوانی آموزش‌های لازم در مورد بلوغ، دوست‌یابی، حل مساله، گذراندن اوقات فراغت، برنامه‌ریزی درسی و مواردی از این قبیل به نوجوان آموزش داده شود.5- برقراری رابطه دوستانه و عاقلانه:ما والدین با مراقبت دوستانه و عاقلانه خود احساس ایمنی و اطمینان را در وجود نوجوان ایجاد می‌کنیم.6- اعتماد سازی:باید بیاموزیم که چگونه حس اعتماد نوجوان را نسبت به خودمان جلب و جذب کنیم، چنانچه اعتماد میان نوجوان و والدین کمرنگ شود او برای حل مسائل خود به دیگران مراجعه می‌کند.7- ارتباط کلامی مقدمه ارتباط عاطفی:ما والدین با تنظیم ساعات کار خود و بسترسازی مناسب در منزل بایستی فرصت کافی برای «ارتباط‌های کلامی» با اعضای خانواده به ویژه نوجوان را فراهم آوریم چرا که ارتباط کلامی خود مقدمه «ارتباط عاطفی» است که نوجوان سخت به آن نیازمند است.8- تاکید بر محبت و پرهیز از خشونت:ارتباط با نوجوان اگر بر اساس عشق و علاقه و صمیمیت استوار باشد اعتماد به نفس را در او تامین و تضمین می‌نماید و اگر بافشار و خشونت همراه باشد ممکن است موجب اختلال عصبی و دشواری‌های روانی در او شود.9- الگوهای رفتاری والدین:نوجوان علاقمند است که والدین دارای شخصیتی مستحکم و با ثبات و پایدار باشند چون به اتکاء شخصیت و همانند سازی آنان نیازمند است و توجه والدین به الگوهای رفتاری خود مورد تاکید است.10- پرهیز از مناقشات خانوادگی:خانه بایستی محل آرامش و امن و مستحکمی برای اعضاء خانواده به ویژه نوجوان باشد و مناقشات و جرو بحث‌ها و دعواهای علنی والدین به آن لطمه نزند و بهانه گریز نوجوان از خانواده را فراهم نیاورد.11- گوش دادن:با نوجوان صحبت کنیم و به سخنان او با علاقه گوش فرا دهیم و بدانیم که خوب گوش کردن به حرف‌های نوجوان رمز ارتباط موثر با اوست.12- تکیه بر نقاط قوت:با مشاهده ی برخی ضعف‌ها، نوجوان را تحقیر و سرزنش و یا با دیگران مقایسه‌اش نکنیم بلکه بیشتر سعی نمائیم برای از بین بردن ضعف‌هایش  قوتش را تجلی بخشیم.13- انتظار به اندازه:با کسب شناخت همه جانبه از نوجوان به اندازه ی توان و ظرفیت وجودیش از وی انتظار داشته باشیم.14- اجازه خطا کردن به‌ نوجوان بدهیم:نوجوان بایستی بیاموزد که از مشکلات گریزان نباشد بلکه برای حل مشکلاتش به دنبال کشف راه حل باشد و این زمانی است که اجازه خطا کردن را به او بدهیم تا از خطا کردن احساس گناه نکند و بتواند فرصت یافتن راه حل را بیابد.15- مشورت با نوجوان:نوجوان در اندیشه ی مستقل شدن است بنابراین نبایستی عقاید خود را بر او تحمیل کنیم بلکه بایستی او را  تحمل کرد و با مشورت گرفتن از او در امور خانه در کسب استقلال یاریش کنیم.16- فعال بودن نقش پدر در تربیت نوجوان:همان‌گونه که «مادر» نخستین گذرگاه کودک و نوجوان به زندگی اجتماعی است آنچه که بسیار مورد نیاز یک نوجوان است وجود «پدری» است که خانواه بتواند بر او تکیه کند. «پدری» که گرم، مهربان و پرشور باشد.17- پذیرش بدون قید و شرط نوجوان:نوجوان را همانطور که نشان می‌‌دهد بپذیریم نه ‌آن‌طور که در رویا و تخیل خود تصور می‌کنیم و بدانیم اگر نوجوان در خانواده مورد احترام قرار گیرد، یاد می‌گیرد خودش را آن‌طور که هست بپذیرد
 
جمعه 4/10/1388 - 11:50
كودك
راه حل‌هایی برای خواب راحت داشتن کودک واقعیت این است که برای خوابی راحت داشتن در شب برای کودک تنها یک روش وجود ندارد، راه حل‌ها و توصیه‌های گوناگونی در این زمینه وجود دارد :
  • برای کودک‌تان زمان خواب با مشورت با خودش تعیین کنید و وقتی به زمان خواب وی نزدیک است به کودک باید حتما فرا رسیدن زمان خواب را یادآوری کنید، آنها به برخورد قاطع شما و یک قرار ثابت برای خواب نیاز دارند.
  • سعی کنید برو به اتاق خوابت مثل یک عمل تنبیهی به نظر نرسد و به جای آن می‌توانید به کودک بگویید که لازم نیست بخوابی بلکه باید در تخت خودت استراحت کنی، وقتی جنبه اجبار برای خواب از بین برود احساس آرامش و خواب خود به خود به وجود می‌آید.
  • تشویق کودک با صحبت و با عمل ، به این صورت که هر شب به وقت شناسی و در رختخواب رفتن وی جایزه بدهید. جایزه می‌تواند یک خوراکی ویژه قبل از خواب مثل یک لیوان شیر یا خوراکی که کودک دوست دارد باشد و یا به عنوان تشویق یک لباس خواب نو و قشنگ به او هدیه بدهید.
  • می‌توانید قبل از خواب با یک عمل مطبوع مثل : قصه گفتن و یا گوش کردن به نوار قصه و یا لالایی روزش را به پایان برسانید. همین طور حمام کردن و ماساژ قبل از خواب و یا تکان دادن کودکان کوچکتر به آرامی ، مفید خواهد بود.
  • سعی کنید هنگام خواب ، کودک لباس خواب راحتی بپوشد و اتاق خواب کودک تهویه خوبی داشته باشد و لحاف‌های سنگین را برای او نگذارید. توجه کنید کودک شما یک محل خواب مطبوع داشته باشد که خوب به نظر برسد مثل یک اتاق شخصی و یا تخت شخصی.
  • فعالیت‌های بدنی کودک مانند: بازی کردن در پارک، برنامه‌های ورزشی و ... را در طول روز افزایش دهید. البته باید این بازی‌ها تا غروب ادامه داشته باشد و بتدریج فعالیت کودک را از زمان غروب به بعد کاهش داده و به جای بازی‌های پر تحرک ، فعالیت‌هایی مثل: مطالعه کردن و شنیدن قصه و یا تماشای تلویزیون را جایگزین کرد، باید سعی کرد قبل از خواب بازی‌های هیجان انگیز مثل بازی‌های کامپیوتری انجام ندهند و یا فیلم‌های هیجان انگیز نبیند.
  • اگر کودک در شب سخت به خواب می‌رود به او اجازه خوابیدن در طول روز را ندهید.
  • به خاطر داشته باشید مصرف شبانه برخی از مواد غذایی مانند : چای و یا نوشابه ، خواب کودک را کاهش می‌دهد.

اگر کودک شما در اتاق خواب خودش می‌ترسد خیلی مهم است که شما ترس او را جدی بگیرید، کودک را آرام کنید و سعی کنید با هم پی به علت ترس ببرید. به کودک این فرصت را بدهید که در مورد مشکل احتمالی و هیجانات یا چیزهای جالبی که در روز برایش اتفاق افتاده با شما صحبت کند، حتی کودک می‌تواند وقتی در تخت خود دراز کشید از زبان خودش داستانی برای شما بگوید و در مورد این داستان با او صحبت کنید و مطمئن شوید که تخیلات در ذهن او نماند. این مسئله کمک می‌کند که کودک با آرامش بیشتری به خواب فرورود رود

جمعه 4/10/1388 - 11:50
كودك
دوست نوجوان خود باشیمچه عاملی باعث می شود که فرزند 10 ساله شیرین زبان و خونگرم شما در مدت سه سال تبدیل به نوجوانی ساکت و آرام شود؟ برای بسیاری از پدر و مادرها این سؤال یکی از گیج کننده ترین معماهای قرن است.دو دلیل مهم برای به وجود آمدن این تغییر در سنین ابتدایی و دوران نوجوانی وجود دارد: هنگامی که کودک شما پا به دوره نوجوانی می گذارد احتیاج بسیاری به تنهایی و خلوت گزینی پیدا می کند. شاید به این علت که افکار و احساسات او دچار نوعی آشفتگی می شوند، ممکن است نوجوان شما دچار بلاتکلیفی و بی ثباتی شود. حتی ممکن است از آنچه که از نظر فیزیکی و یا احساسی برای او اتفاق می افتد احساس شرم کند. چنین اتفاقاتی برای او غیر منتظره و سخت هستند و او می خواهد آنها را از دیگران مخفی کند و نزد خود نگهدارد.دلیل دیگر این است که فرزند شما کم کم به نداشتن مهارت در انجام کارها حساس می شود. او گمان می کند بزرگترها بهتر از او می توانند صحبت کنند و به راحتی کلمات صحیح را برای ادای منظور خود می یابند. در حالی که او در این زمینه خود را ناتوان می بیند. بنابراین اگر نوجوانتان بـُغ کرده و عبوس به نظر می رسد شاید به خاطر از دست دادن اعتماد به نفس خود در ادای کلمات است. چرا ما به رابطه با دیگران نیازمندیم؟«گفت و گو» کلید داشتن یک رابطه خوب در خانواده است. عدم توانایی در راحت صحبت کردن باعث می شود نتوانید نیازهای نوجوانتان را بشناسید. بدون گفت و گو و رابطه مناسب شما نمی توانید پشتیبانی و مراقبت خود را به او برسانید و او نیز نخواهد توانست فراتر از حد و مرزهای تعیین شده و رفتار پذیرفته شده رابطه مناسبی با شما داشته باشد.انواع مختلف رابطهرابطه همیشه در جریان است حتی اگر کلمه ای بین دو طرف رد و بدل نشود. گفت و گو ممکن است از طریق حرکات سر و دست، تماس چشم ها و یا تماس فیزیکی باشد.شما به عنوان والدین همیشه با فرزندتان رابطه خواهید داشت؛ اگر چه او صحبت زیادی با شما نداشته باشد. راه های زیادی برای تشویق نوجوان به صحبت کردن با والدین وجود دارد. برای این که ارتباط خوبی با نوجوان خود برقرار نمایید توصیه می کنیم این کارها را انجام دهید:- برای شنیدن حرف های نوجوانتان وقت بگذارید. بسیاری از نوجوانان می گویند والدینشان به حرف آنها گوش نمی دهند. گفت و گو یک خیابان دو طرفه است. اگر می خواهید او به حرف شما گوش دهد باید به او اطمینان دهید که مشتاق شنیدن حرف های او هستید. - نشان دهید که به دیدگاه های او احترام می گذارید. نفس عمیقی بکشید و محترمانه تصدیق کنید که او هم حرف های ارزشمندی برای گفتن دارد.- به عنوان یک الگو برای او عمل کنید. به همراه همسر یا بچه های کوچکتر خانواده راه هایی را برای ایجاد یک رابطه خوب در خانواده طراحی کنید.- انعطاف پذیر باشید. در محل و یا زمانی با نوجوانتان صحبت کنید که برای او مناسب و راحت باشد.این کارها را انجام ندهید:- از امتیاز گرفتن خودداری کنید. نوجوانان هم مانند همه ما دوست ندارند امتیازی از دست بدهند یا این که احساس کنند بزرگترهایشان نوعی «مسابقه قدرت» برگزار می کنند.- عقایدتان را به او تحمیل نکنید. اگر بخواهید افکار و نظریات خود را به نوجوانتان تحمیل کنید، مطمئناً آن را نخواهد پذیرفت و شدیداً عکس العمل نشان خواهد داد.- سعی کنید قضاوت تحکمانه نداشته باشید. قبل از هرگونه نتیجه گیری به حرف های او گوش دهید. برای او هیچ چیز بدتر از آن نیست که ببیند ذهن بسته شما تمایلی به شنیدن نقطه نظرات او ندارد.توصیه هایی که به شما در صحبت کردن با نوجوانتان کمک می کند:
 - به علامت های او توجه کنید. مطمئن باشید از مسیرتان منحرف نخواهید شد. مثلاً هنگامی که او برای بیرون رفتن از خانه عجله دارد نگویید که می خواهید با او حرف بزنید بلکه در زمانی که آسوده خاطر به نظر می رسد به سراغش بروید. - سعی کنید اوقاتی را با هم تنها باشید. اگر تنها بودن در خانه ممکن نیست به بهانه صرفِ چای، قهوه یا رفتن به سینما ، دو نفری با هم از خانه خارج شوید و ساعتی را با هم باشید.- اطلاعات و تجربیات خود را از زندگی با او در میان بگذارید. اما فقط تا جایی که فکر می کنید شنیدن این مطالب برای او جالب است. جوانان اغلب خیلی کمتر از کودکان مشتاق شنیدن حرف های والدینشان هستند.- از سؤالات باز استفاده کنید، نه سؤال هایی که جواب آنها آری یا نه است. مثلاً به جای این که بپرسید: «روز خوبی داشتی یا نه؟ بپرسید: «امروز در کلاس زبان چه گذشت؟» - مراقب باشید که گفتگوی شما به سرزنش کردن یا نق زدن تبدیل نشود. به عنوان مثال «دوباره لباس هایت را کف اتاق انداختی» یا «اتاقت زباله دانی شده است. کی می خواهی آن را مرتب کنی؟»- هیچگاه یک جوان را به خاطر اعتقادات یا دیدگاه هایش تحقیر نکنید. نگویید: «این احمقانه است. چگونه می توانی این طور فکر کنی؟» آنها به تأیید کردن شما احتیاج دارند. حتی اگر آن را نپذیرند.- اشتباهات نوجوان خود را به طرزی محترمانه بیان کنید. همان قدر برای او احترام قائل شوید که برای یک بزرگسال قائل می شوید.- وقتی با او اختلاف نظر دارید و این اختلاف هم اجتناب ناپذیر شده است، به جای پافشاری بر خواسته های خود که منجر به دلخوری و ایجاد تنفر می شود، برای پیدا کردن یک راه حل مناسب با او مذاکره کنید. این یعنی یک مصالحه . به عنوان مثال ممکن است بگویید: «می خواهم اتاقت همین امشب تمیز باشد» که عکس العملی این چنینی خواهد داشت: «اصلاً فکرش را هم نکنید! من می خواهم به خانه عمه بروم!» که این مکالمه به یک رویارویی خواهد انجامید. بنابراین بهتر است بگویید: «من واقعاً از وضعیت اتاق تو ناراضی هستم. فکر می کنی چه وقت می توانی آنجا را مرتب کنی؟» در این صورت فرصت مصالحه را به وجود آورده اید.- برای پدر و مادر یک نوجوان، «گوش دادن و شنیدن» بهتر از «صحبت کردن» است. در این صورت به او کمک می کنید تا آنچه را که شما می فهمید او هم حس کند.- مهم نیست که شما از نصیحت کردن چه نیتی دارید. نوجوان شما نصیحت هایتان را به احتمال زیاد نخواهد پذیرفت. مهم این است که به شخصیت او توجه کنید و مراقب باشید تا او فرصتی برای حرف زدن داشته باشد و او را در پیروی از عقاید خود مجبور نکنید.- از تمام فرصت های غیر رسمی جهت برقراری ارتباط، استفاده کنید. مثلاً او را سوار اتومبیل کنید و به محلی ببرید که امکان یک گفتگوی خوب وجود داشته باشد. - وقتی با شما حرف می زند علاقه مندی خود را صادقانه همراه با نگاهی صمیمی نشان دهید. در صورت امکان هنگامی که به حرف های او گوش می دهید کار دیگری انجام ندهید.- در گفت و گو با او از این که چیز نامطلوبی را می شنوید از کوره در نروید و عکس العمل شدید نشان ندهید. اظهاراتی از قبیل: «تو می گویی آنها سیگار می کشیدند و حالا می خواهی دوباره به آنجا بروی، اصلاً حرفش را هم نزن!» راه مذاکره را کاملاً مسدود می کنند.- اگر واقعاً مشکلاتی وجود دارد که احساس می کنید باید حتماً در مورد آنها با نوجوان خود صحبت کنید. از قبیل نمرات پایین در مدرسه و یا نگرانی به خاطر رفتار مخاطره آمیز او، بهتر است وقتی را برای صحبت انتخاب کنید که او فشار بیرونی نداشته باشد و شما هم در آرامش باشید. استفاده از کلمه «من» به شما کمک زیادی می کند. مثلاً به جای این که بگویید: «تو درس نمی خوانی» بهتر است بگویید: «من از این که درس هایت را جدی نمی گیری احساس نگرانی می کنم»نگرانی های خودتان را به آرامی توضیح دهید و آن روی سکه را هم به دقت از زبان او گوش دهید. این کار برای این که بتوانید بر اعتقادات و ارزش های خود تأکید کنید و در ضمن بخشی از رفتار او را که می خواهید تغییر کند، روشن و واضح نمایید، بسیار مناسب است. 
جمعه 4/10/1388 - 11:49
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته