قبض روح
كتاب: منشور جاوید جلد 9 صفحه 217
نویسنده: استاد جعفر سبحانى
مقدمه:
مرگ مفارقت روح از بدن است كه براى همه موجودات بجز ذات اقدس خداوند متعال اتفاق مىافتد اما كیفیت آن در افراد مختلف متفاوت است براى بعضى بسیار آسان و براى بعض دیگر بسیار مشكل است. در این مقاله به بیان حقیقت مرگ و كیفیت آن پرداخته شده است.
انواع مرگها در قرآن
مرگ یك رخداد طبیعى در زندگى انسان است و از جهاتى قابل بحث و تقسیم است كه ما با توجه به آیات وارد در این باره، اقسامى از آن را متذكر مىشویم:
الف: مرگهاى دشوار و آسان انتقال از یك زندگى به زندگى دیگر به طور طبیعى بدون مشكلات نخواهد بود و این نه تنها لحظه مرگ و انتقال از سراى دنیا به سراى آخرت است كه همراه با سختى و دشوارى انجام مىگیرد، بلكه نوزادى هم كه دوران كوتاه زندگى در رحم را، پشت سر مىگذارد، و مىخواهد گام به زندگى جدید نهد، دشواریهایى را احساس مىكند.بدین خاطر در روایتى از امام رضا (ع) سه مرحله به عنوان وحشتناكترین مراحل زندگى انسان معرفى شده است.
1ـ مرحله تولد.
2ـ مرحله مرگ.
3ـ مرحله برانگیخته شدن.
آنگاه فرمودند خداوند یحیى (ع) را در این مراحل خوف آور، در پناه امنیت و آرامش خود قرار داده است، چنانكه مىفرماید:
«و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا» (مریم آیه 15) . (1)
اگر چه مرگ از این نظر بدون دشوارى و سختى نخواهد بود، ولى از نظر عوارض و دشواریهاى غیر طبیعى به دو نوع تقسیم مىشود.
1ـ مرگ دشوار كه غالبا مربوط به ظالمان و گناهكاران است.
قرآن در این باره مىفرماید: «و جاءت سكرة الموت بالحق، ذلك ما كنت منه تحید» . (ق/19) .
آمد سختیهاى مرگ (كه تقدیر به) حق است، (به او گفته مىشود) این همان چیزى است كه از آن گریزان بودى.
و در آیه دیگر مىفرماید: «فكیف اذا توفتهم الملائكة یضربون وجوههم و ادبارهم» (محمد/27) چگونه است آنگاه كه فرشتگان جانشان را مىگیرند در حالى كه به صورت و پشت آنان (تازیانه) مىزنند. (2)
2ـ مرگ آسان كه غالبا از آن صالحان مىباشد.
قرآن در این باره مىفرماید: «الذین تتوفاهم الملائكة طیبین یقولون سلام علیكم» (نحل آیه 32) .
پرهیزكاران كسانىاند كه فرشتگان جان آنان را در حالى كه پاك و پاكیزهاند مىگیرند و به آنان مىگویند درود بر شما باد.
و در آیه دیگر مىفرماید: «یا ایتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضیة مرضیة» (فجر/28) .
اى انسان صاحب نفس مطمئن، برگرد به سوى پروردگارت، در حالى كه خشنود به پاداش، و برگزیده در نزد خدا مىباشى.
عین همین تقسیم، در احادیث اسلامى نیز وارد شده است كه نمونههائى از آن را یادآور مىشویم :
مرگهاى آسان و دشوار در روایات
1ـ امام مجتبى (ع) مرگ مؤمن را چنین توصیف مىكند: «مرگ بزرگترین مژده و نویدى است كه بر مؤمن وارد مىشود، زیرا از یك خانه پر مشقت به نعمتهاى جاودان منتقل مىشود. (3)
2ـ امام سجاد مىفرماید: «مرگ براى مؤمن بسان كندن لباس و باز كردن زنجیر از پا است و مانند پوشیدن فاخرترین لباسها و خوشبوترین آنها است، مرگ براى مؤمن هموارترین مركب و مأنوسترین خانهها است» . (4)
3ـ امام صادق (ع) مىفرماید: «مرگ براى مؤمن بسان بوئیدن بوى خوش است كه به خاطر خوشى آن، به خواب سبك مىرود و همه دردها، از او رخت بر مىبندد» . (5)
درباره مرگهاى دشوار روایاتى را یادآور مىشویم:
4ـ امام مجتبى (ع) در این باره مىفرماید: «مرگ براى كافران بزرگترین هلاكت است زیرا از بهشت خود (دنیا) به دوزخ و آتش همیشگى وارد مىشوند» . (6)
5ـ امام سجاد (ع) مرگ كافر را چنین توصیف كردهاند: «مرگ براى كافران بسان تعویض لباسهاى قیمتى و پوشیدن كثیفترین و خشنترین لباسها است و یا انتقال از خانههاى مأنوس و سكنى گزیدن در وحشت آورترین منازل و در كنار بزرگترین عذابها مىباشد» . (7)
ب: مرگ تن و مرگ قلب غالبا مرگ را به جسم و تن نسبت مىدهند، آنگاه كه رابطه روح از آن گسسته شود.ولى از نظر قرآن، آن انسانى كه از نظر تفكر و تعقل، در درجه بسیار پائین باشد، مرده زنده نما است، از این جهت خدا گروه معاند را مردگانى مىداند كه نمىشنوند و نه درك مىكنند چنانكه مىفرماید:
«انك لا تسمع الموتى و لا تسمع الصم الدعاء اذا ولوا مدبرین» (نمل/80) .
تو اى پیامبر، مردگان و كران را نمىتوانى بشنوانى، آنگاه كه بر تو پشت كنند (و از پذیرش حق سرباز زنند) .
در این آیه مشركان لجوج مردگانى تلقى شدهاند كه گویا نیمىفهمند، كرانى معرفى شدهاند كه گویا نمىشنوند. (8)
و باز مىفرماید:
«ا و من كان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشى به فى الناس كمن مثله فى الظلمات لیس بخارج منها...» (انعام/122) .
آیا آن كس كه مرده (دل) بود و او را زنده كردیم و براى او نورى را آفریدیم كه در پرتو آن با بینائى در میان مردم راه مىرود، بسان كسى است كه در تاریكىها فرو رفته و از آن بیرون نمىآید! !
از نظر على (ع) گروه تنبل و بىعار كه از جهاد سرباز مىزنند و ذلت و تسلط دشمن را به خاطر زندگى چند روزه دنیا، پذیرا مىگردند، مردگانند، در حالى كه گروه مجاهد كه براى حفظ آرمانهاى الهى شربت شهادت مىنوشند، زندگانند.چنانكه مىفرماید:
«فالموت فى حیاتكم مقهورین و الحیات فى موتكم قاهرین» . (9)
و نیز كسانى كه نهى از منكر را به كلى ترك نموده، نه از طریق زبان و نه از طریق قلب و نه با اعمال قدرت، با منكران مبارزه نمىكنند از نظر على (ع) مردگان زندهنما مىباشند .چنانكه مىفرماید:
«و منهم تارك لانكار المنكر بلسانه و قلبه و یده فذلك میت الاحیاء» . (10)
و در وصف زاهدان و پارسایان مىفرماید:
«دلبستگان به دنیا مرگ اجساد خود را بزرگ مىشمارند در حالى كه پارسایان مرگ دلهاى این گروه را بزرگتر مىدانند» . (11)
ج ـ موت فرد و اجتماع دانشمندان براى حیات اجتماعى، همچون فرد، اوج و حضیض، و صعود و نزول معتقدند، و به عبارت دیگر: جامعه مانند فرد است و یك فرد تا به سن كمال نرسد، حال پویائى و تهاجم دارد و پس از مدتى كه به اوج رشد و قدرت رسید، وقفهاى در پیشروى او نمایان مىگردد، آنگاه ضعف و سستى بر اعصاب و قواى او حكومت كرده و در این سن و سال به جاى مهاجم، و مدافع است تا آنچه را كه دارد، از دست ندهد و سرانجام محكوم به مرگ مىشود.
جامعه نیز بسان فرد، مدتى حالت تهاجمى دارد، و پس از مدتى حالت تدافعى به خود مىگیرد، و سرانجام منقرض مىگردد.و تاریخ جوامع بر اساس مراحل: تكون، تهاجم، تدافع و انقراض شكل مىگیرد و در هر دورهاى نوعى فرهنگ و تمدن، بر جامعه حكومت مىكند و بالاخره رشد مىكند و سرانجام پس از رشد، دوران فترت، و سپس مرگ فرهنگ حاكم بر جامعه فرا مىرسد، و فرهنگى نو تكون مىیابد.
قرآن به حیات و مرگ جامعه در آیه یاد شده در زیر اشاره مىكند:
«و لكل امة اجل فاذا جاء أجلهم لا یستأخرون ساعة و لا یستقدمون» (اعراف/4ـ 3) .
براى عمر هر امتى پایانى است.هرگاه پایان عمرشان برسد لحظهاى نه تأخیر مىكنند و نه زودتر فانى مىشوند. (12)
مسلما درخشندگى و افول تمدنها از سنتهاى قطعى خدا است كه بر اقوام و ملل جهان حاكم بوده و خواهد بود ولى هرگز معنى سنت الهى این نیست كه جامعه بدون هیچ عاملى از درون پوسیده و فرو ریزد، بلكه براى پیرى و فرتوتى جامعهها عللى است كه یكى را از نظر قرآن یاد آور مىشویم:
ستم: عامل مرگ جامعهها ظلم و تعدى در میان ملل از نقطه كوچكى شروع مىشود و به مرور زمان به پایهاى مىرسد كه انفجار به دنبال مىآورد و بسان دیگ بخار كه بر اثر فشار درونى و بسته شدن دریچههاى اطمینان با یك انفجار آنى ساختمانى را فرو مىریزد، ظلم و بیدادگرى نیز مایه ویرانى جامعه مىگردد.
قرآن به این حقیقت در آیهاى به گونهاى اشاره مىفرماید:
«و ما كان ربك لیهلك القرى بظلم و اهلها مصلحون» (هود/117) .
هرگز پروردگار تو ظالمانه ملتى را نابود نمىكند، آنگاه كه آنان در راه اصلاح و پاكى گام بر دارند.
و در آیه دیگر مىفرماید:
«و اذا اردنا ان نهلك قریة امرنا مترفیها، ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرناها تدمیرا و كم اهلكنا من القرون من بعد نوح و كفى بربك بذنوب عباده خبیرا بصیرا» (اسرا/16ـ 17) .
آنگاه كه بخواهیم اهل آبادى را نابود كنیم به متنعمان آنان فرمان (اطاعت) مىدهیم، پس آنان از اطاعت خدا بیرون مىآیند و سزاوار عذاب مىگردند در این موقع آن آبادى را ویران مىكنیم چقدر جمعیتهائى را پس از نوح نابود ساختیم و كافى است كه خدا از گناه بندگان خود آگاه است.
در این آیات، عامل مرگ و فناء جامعهها، آن هم بر اثر قهر الهى، مسأله گناه و نافرمانى (كه جملههاى: «ففسقوا فیها» ، و «بذنوب عباده» از آن حاكى است) قلمداد گردیده است.البته قسمتى از گناهان یك نوع رابطه مادى با فرو ریختن نظام جامعه دارد مثلا گسترش ظلم موج تنفر را نسبت به هیئت حاكمه ایجاد میكند و تخم عداوت را در جامعه مىپاشد، و قتل و كشتار را به دنبال آورده، و تمدن را از بین مىبرد.
ولى تأثیر قسمتى دیگر از گناهان در فرو ریختن جامعه، براى ما روشن نیست و شاید رابطه مادى دارد كه ما از آن آگاه نیستیم، یا در سایه یك رابطه غیبى، مشمول قهر و عذاب الهى مىشوند البته بحث در این مورد گستردهتر از آن است كه در این مناسبت بیان گردد.
د ـ مرگهاى افتخار آمیز در میان مرگها، مرگهاى افتخار آمیزى داریم كه به حق باید انسان به آن افتخار كند، و آن مرگ در راه خدا، و در طریق اقامه قسط و عدل، و یا در طریق فراگیرى علم و دانش، و سرانجام كسب معارف الهى مىباشد.به این نوع از مرگ در آیات یاد شده در زیر تصریح شده است:
«و لا تقولوا لمن یقتل فى سبیل الله اموات بل احیاء ولكن لا تشعرون» (بقره/154) . كسانى را كه در راه خدا كشته مىشوند مرده نخوانید آنان زندگانند ولى شماها درك نمىكنید. (13)
نه تنها مرگ این گروه، مرگ افتخار آمیز است بلكه، گروهى كه در راه تحصیل آئین حق و كسب معارف الهى، خانه و دیار خود را ترك كنند و در نیمه راه مرگ آنان را فرا گیرد، مرگ افتخار آمیزى دارند كه در دیگر مرگها نیست چنانكه مىفرماید:
«و من یخرج من بیته مهاجرا الى الله و رسوله ثم یدركه الموت فقد وقع اجره على الله» . (نساء/100) .
آنان كه از خانه خود به عنوان هجرت به سوى خدا و رسول او بیرون آیند آنگاه مرگ آنها را درك كند، اجر آنان با خدا است. (14)
پىنوشتها:
1) بحار الانوار، ج 6، ص 158، ان اوحش ما یكون هذا الخلق فى ثلاثة مواطن: یوم یولد و یخرج من بطن امه فیرى الدنیا، و یوم یموت فیعاین الاخرة و اهلها، و یوم یبعث فیرى احكاما لم یرها فى دار الدنیا...
2) به همین مضمون است آیههاى 97/نساء، 28/انفال، 93/انعام و 75/قیامت.
3) اعظم سرور یرد على المؤمنین اذا نقلوا عن دار النكد الى نعیم الابد (بحار الانوار، ج 6، ص 154) .
4) كنزع ثیاب وسخة قملة و فك قیود و اغلال ثقیلة، و الاستبدال بافخر الثیاب و اطیبها روائح و اوطىء المراكب و آنس المنازل (بحار الانوار، ج 6، ص 155) .
5) للمؤمن كاطیب ریح یشمه فینعش لطیبه، و ینقطع التعب و الالم كله عنه (بحار الانوار، ج 6، ص 154) .
6) اعظم ثبور یرد على الكافرین اذا نقلوا عن جنتهم الى نار لا تبید و لا تنفد (بحار الانوار، ج 6، ص 154) .
7) للكافر كخلع ثیاب فاخرة و النقل عن منازل انیسة و الاستبدال باوسخ الثیاب و اخشنها و اوحش المنازل و اعظم العذاب (بحار الانوار، ج 6، ص 155) .
8) به همین مضمون است آیههاى 51ـ 52 سوره روم.
9) نهج البلاغه، خطبه .51
10) نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 374 در این باره به خطبه 87 نیز رجوع شود.
11) نهج البلاغه، خطبه 230 یرون اهل الدنیا یعظمون موت اجسادهم و هم اشد اعظاما لموت قلوب احیائهم.
12) مضمون این آیه در سوره یونس آیه 49 نیز آمده است.
13) به همین مضمون است آیه 169 از سوره آل عمران.
14) به همین مضمون بلكه با توسعه بیشتر، آیه 58 از سوره حج مىباشد.