• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4549
تعداد نظرات : 278
زمان آخرین مطلب : 3226روز قبل
آموزش و تحقيقات
ویـژگیهـاى روحـى حضرت عباس (علیه السلام)
ویژگی هاى روحى حضرت عباس (ع)

نویسنده: علامه محقق حاج شیخ باقر شریف قرشی
سـرورمـان عـبـاس (علیه السّلام) دنیایى از فضایل و نیكى بود. هر صفت نیك و گرایش والا را كـه بـتـوان تـصـور كـرد، جـزء ذاتـیـات او بـود و هـمـین افتخار او را بس ‍ كه زاده امـیـرالمـؤ مـنـیـن (عـلیـه السـّلام) داراى تـمـامـى فـضـایـل دنـیـا بـود. ابـوالفـضـل هـمـه فـضـیـلتـهـا و صـفـات پـدر را بـه ارث بـرد تـا آنـكـه نزد مسلمانان سَمبل هر فضیلتى و نماد هر ارزشى والا گشت .
در اینجا به اختصار برخى صفات حضرت را یاد مى كنیم :

1 ـ شجاعت

دلیـرى و شـجـاعـت ، گـویـاتـریـن نـشان مردانگى است ؛ زیرا نشانه قوت و استوارى و ایـسـتـادگـى در بـرابـر حـوادث مـى بـاشـد. ابـوالفـضـل ایـن صفت والا را از پدرش كه شـجـاعترین انسان هستى است و داییهایش كه از دلاوران نامدار عرب بودند و در میان سایر قبایل بدین صفت مشهور بودند، به ارث برده بود.
ابـوالفـضـل دنـیـایـى از قـهرمانیها بود و آنگونه كه مورخان گفته اند در جنگهاى همراه پدرش هرگز ترسى به خود راه نداد. روز عاشورا نیز آنچنان شجاعتى از خود نشان داد كـه زبـانـزد تـاریخ گشت . ابوالفضل در این روز كه از حماسى ترین روزهاى تاریخ اسلام است ، در برابر انبوه دشمنان ـ كه دشت را پر كرده بودند ـ آنقدر دلاورى نشان داد كـه شجاعان قوم را متزلزل و عامه سپاهیان را هراسان كرد و زمین ، زیر پایشان لرزید و مـرگ بـر آنـان سـایـه افـكـنـد تـا آنـجـا كـه بـه حـضـرتـش ‍ پـیـشـنـهـاد فـرمـانـدهـى كـل سپاه را ـ در صورت كناره گیرى از یارى برادرش ـ دادند. لیكن عباس بر آن تمسخر زد و بر ایمان و عقیده اش و دفاع از آرمان مقدسش ‍ افزوده شد.
شـجـاعـت و دلاورى حـضـرت عـبـاس (عـلیـه السّلام) در روز عاشورا براى به دست آوردن سـودى مـادى از ایـن زنـدگـى نـبـود، بـلكـه دفـاع از مقدّسّترین آرمانهاى مجسم در نهضت برادرش سیدالشهداء بزرگترین مدافع حقوق محرومان و ستمدیدگان به شمار مى رفت .

با شاعران

شـاعـران از شـجـاعت ، دلیرى ، رادمردى حضرت و شكستى كه یك تنه به سپاه اموى وارد كـرد، هـمـواره در شـگـفـت بـوده انـد و شـیـفـتـه شـخـصـیـت والاى او گـشـتـه انـد. بـراى مثال ، شمارى از آنان را كه در این باب داد سخن داده اند مى آوریم .
الف ـ سید جعفر حلى :
شـاعـر عـلوى ((سـیـد جـعـفـر حـلى )) در قـصـیـده درخـشان خود، ترس و هراس سپاه اموى از پیكارهاى حضرت را چنین تصویر مى كند:
((از شـیر كارآزموده نبردها، بر سپاهیان اموى ، عذاب فرو ریخت . جز هجوم شیرى خشمگین و غرّان كه خواسته اش را نیك آشكار كرده بود، چیزى آنان را هراسان نكرد. ترس از مرگ ، چهره هاى آنان را اندوهگین كرده بود. اما عباس ‍ در آن میانه خندان بود.
مـیـمنه و میسره سپاه را درهم مى ریخت ، آنان را درهم مى كوفت و سرهایشان را درو مى كرد. دلاورى بـه او حـمـله نمى كرد مگر آنكه مى گریخت و سرش ، پیشاپیش او حركت مى كرد. اسبان را چنان با نیزه اش رنگ آمیزى كرد كه سیاه و سپیدشان یكسان شدند. بر شكارش خـشـمـنـاكانه هجوم نمى آورد مگر آنكه بلاى محتوم را بر او سرازیر مى كرد. پیشروى او رنـگـى از درنگ و هراس داشت ، گویى براى تسلیم پیش مى رود. قهرمانى كه شجاعت را از پدرش به ارث برد و بدان ، دماغ پرباد گمراه زادگان را به خاك مالید)).
مى بینید چگونه ((حلى )) هراس فراگیر امویان را از هجوم قمربنى هاشم ، قهرمان اسلام وصف مى كند و آشفتگى صفوف آنان را تصویر مى نماید.
عباس با قلبى آرام و چهره اى خندان به لشكر دشمن مى تازد و از كشته ، پشته مى سازد و اسـبـان آنـان را بـا خـونشان رنگین مى كند. تا جایى كه مى دانیم هرگز كسى شجاعت و دلیـرى را چـنـیـن تـرسیم نكرده است و بدون گزافگویى ، عباس ـ همانگونه كه مورخان نوشته اند ـ خسارتهاى سنگینى به اهل كوفه وارد كرد.
((سید جعفر حلى )) همچنان در وصف شجاعت ابوالفضل ، داد سخن مى دهد و مى گوید:
((قـهـرمـانـى كـه هـنـگـام سوار شدن بر اسب بزرگ ، گویى كوهى سرافراز، بر اسب نـشـسـتـه اسـت و شـگـفـتـا كـه اسـبـى ، چـنـیـن كـوهـى را خـوب تحمل مى كند و رهوار مى تازد! سوگند به برق شمشیرش ـ و من جز به آذرخش آسمانى ، سـوگـنـد نـمى خورم ـ اگر شهادت او مقدّر نبود، با شمشیرش هستى را مى زدود؛ لیكن این خداوند است كه هرچه اراده كند، مقدر مى سازد و بر آن حكم مى راند)).
تـیـغ ابـوالفضل صاعقه اى ویرانگر بود كه بركوفیان فرود آمد و اگر قضاى الهى نبود، آنان را از صفحه روزگار محو مى كرد.
ب ـ كاشف الغطاء:
امام ((محمد كاشف الغطاء)) شیفته شجاعت ابوالفضل شده و طى قصیده درخشانى او را چنین مى ستاید:
((هـنـگـامـى كه عباس خندان به رزمگاه پا مى گذاشت ، چهره هاى امویان را هراس از مرگ ، دژم (اندوهگین ) مى كرد.
به مرگ آورى ، آگاه بود و شمشیرش كارآزمودگان را از پا درمى آورد.
وقتى كه تیرگى و سختى جنگ ، چون شبى تاریك به اوج مى رسید، مرگبارترین روز دشمنانش آغاز مى شد)).
هـراس از ابـوالفـضل چهره هاى امویان را تیره كرده ، زیرا سرهاى قهرمانان آنان را درو كرد و روحیه آنان را درهم شكست و بارانى از عذاب بر آنان فروبارید.
ج ـ فرطوسى :
شاعر دلباخته اهل بیت ، شیخ ((عبدالمنعم فرطوسى )) ـ نور به قبرش ببارد ـ در حماسه جاویدان خود، دلیرى و شجاعت ابوالفضل در میدان نبرد را چنین مى ستاید:
((در هر هجومى در جهاد، كوه است و در استوارى هنگام رویارویى كوهى است . تمامى گُردى و عـزت پـدرش عـلى در او ریـشه دواند و بارور گشت . در هر دلى و جانى ، نقشى از خود به یادگار گذاشته و در هر دیدار، هراسى در روان دشمن افكنده است )).
سـپـس هـمـو، شـكـسـتـهـاى سـنـگـیـن سـپـاه امـوى بـه وسـیـله ابوالفضل را چنین ترسیم مى كند:
((چون پرچمى برفراز دژى ، بر پشت اسب خود نشست و در تیرگى چون شب جنگ ، ماهوار درخـشـیـد. دلهـاى دلاوران از دیـدن هـیبت او فرو ریخت و چون هوا از پهلوهایشان به درآمد و بـدنـهـاى درهـم شـكـسته شان بر زمین افتاد در حالى كه سرهایشان پرّان بود و او انبوه لشكریان را با ید بیضاى خود به سوى مرگ مى راند)).
شـجـاعـت و دلاورى ابـوالفـضـل ، شـاعـران بـزرگ را شـیـفـتـه خـود كـرد و ضـرب المثل تاریخ گشت .
آنـچـه بـر اهمیت این شجاعت مى افزاید ((للّه )) بودن آن است . حضرت ، شجاعت خود را در راه یـارى حـق و دفاع از آرمانهاى والاى اسلام به كار گرفت و هرگز دربند دستاوردهاى مادى زندگى زودگذر نبود.

2 ـ ایمان به خدا

قـوت ایـمـان بـه خـدا و اسـتوارى در آن ، یكى از بارزترین و بنیادى ترین ویژگیهاى ابوالفضل بود. حضرت در دامان ایمان ، مركز تقوا و آموزشگاه خداپرستى و خداخواهى ، تربیت یافت و پدرش ، پیشواى موحّدان و سرور متقیان ، جانش را با جوهر ایمان و توحید حـقـیقى پرورش داد و تغذیه كرد. پدر، او را با ایمان مبتنى بر آگاهى و تعمّق در حقایق هستى و رازهاى طبیعت ، تغذیه نمود؛ ایمانى كه خود چنین وصفش كرده بود:
((اگر پرده ها برایم كنار زده شوند، بر یقینم افزوده نخواهد شد)).
ایـن ایـمـان ژرف و ریـشـه دار بـا ذرّات وجـود حـضـرت عباس عجین شد و او را به یكى از بزرگان تقوا و توحید بدل ساخت . و بر اثر همین ایمان پایدار و عظیم بود كه ایشان ، خود، برادران و شمارى از فرزندانش را در راه خدا و تنها براى خدا قربانى كرد.
عـبـاس ( عـلیـه السـّلام ) بـا دلاورى بـه دفـاع از دین خدا و حمایت از عقاید اسلامى كه در آسـتـانـه تحریف شدن و نابودى در زمان حكومت امویان قرار گرفته بود، برخاست و در این كار فقط خداوند و رضاى حق و جایگاه اخروى را مد نظر داشت .

3 ـ خویشتندارى

یـكى دیگر از صفات برجسته ابوالفضل ( علیه السّلام ) عزّت نفس و خویشتندارى بود. حضرت از زندگى خفت بار زیر سایه حكومت اموى ابا داشت ؛ حكومتى كه بندگان خدا را بـرده خـود و امـوال بـیـت المـال را دارایـى شـخـصـى كـرده بـود و بـه دنبال برادرش ، پدر آزادگان كه صلاى عزّت و كرامت در داده بود و مرگ زیر سایه هاى نـیزه ها را سعادت و زندگى با ظالمان را اندوهبار اعلام كرده بود، دست به قیامى خونین زد و به میدان نبرد و جهاد پا گذاشت .
ابـوالفـضـل ( علیه السّلام ) در روز عاشورا عزّت نفس و خویشتندارى را با تمام ابعاد و آفـاقـش مـجـسـم سـاخـت . امویان او را به شرط كناره گیرى از برادرش ، وعده فرماندهى كـل قـوا دادنـد، لیـكـن حـضـرت بـر آنـان تـمـسـخـر زد و فـرمـانـدهـى سـپـاه آنـان را لگـدمـال كـرد و بـا شـوق و اخلاص ، به سوى آوردگاه شتافت و در راه دفاع از حرّیت ، دین و آزادگى خود، كُندآوران را به خاك انداخت و سرها را درو كرد.

4 ـ صبر

یـكـى از ویژگیهاى ابوالفضل ( علیه السّلام ) شكیبایى و بردبارى در برابر حوادث تلخ و دشوار بود. مصایبى كه در روز عاشورا بر سر حضرت آمد، كوهها را مى گداخت ، لیـكـن ایـشان همچنان استوار بودند و كمترین سخنى دالّ بر دردمندى بر زبان نیاوردند. حضرت همچون برادرش ، سیدالشهداء ـ كه صبرش از صلابت و سنگینى كوههاى سر به فـلك كـشـیـده ، بـیـش بـود ـ و بـه پیروى از امامش ، خود و اراده اش را تسلیم پروردگار بـزرگ كـرد و هرچه را بر خود و خاندانش نازل شد با چشم رضامندى نگریست . حضرت ابـوالفـضل ، ستارگان تابناك و اصحاب باوفا را مى دید كه بر دشت سوزان كربلا چون قربانیها به خون تپیده اند و آفتاب ، آنان را مى گدازد، مویه و فریاد كودكان را مى شنید كه بانگ ((العطش )) سر داده اند، نوحه بانوان حرم وحى بر كشتگان خود را مى شـنید، تنهایى برادرش ، سیدالشهداء را در میان كركسهاى كوفه و مزدوران ابن مرجانه كه براى كشتنش بر یكدیگر پیشى مى گرفتند تا به رهبرشان نزدیك شوند، مى دید. آرى ، هـمـه ایـن حـوادث سـنـگـیـن را مـى دیـد، لیـكـن امـر خـود را بـه خـداى متعال واگذار كرده بود و بدون كمترین تزلزلى پاداش را از پروردگارش درخواست مى كرد.

5 ـ وفادارى

یـكـى دیـگـر از صـفـات ابـوالفـضـل كـه از بـرتـریـن و بـرجـسته ترین صفات است ، ((وفـادارى )) اسـت . حـضرت در این صفت ، گوى سبقت از همگان ربود و ركوردى جاودانى برجاى گذاشت و به بالاترین حد آن رسید. نمونه هاى وفادارى حضرت را در اینجا مى آوریم .
الف ـ وفادارى به دین :
ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) از وفادارترین كسان به دین خود بود و بشدت از آن دفـاع كـرد. هـنـگـامـى كـه اسـلام در خـطـر نابودى قرار گرفت و دشمنان كمر بسته آن ـ امـویـان ـ بـا تـمـام وجـود بـه انكار آن برخاستند و شبانه روز محو آن را وجهه نظر خود قرار دادند و با آن جنگیدند، ابوالفضل به رزمگاه پاگذاشت و در راه دین خود، مخلصانه جهاد كرد تا آنكه كلمه توحید در زمین برقرار باشد و در آرمانهاى اعتقادیش دستانش قطع گشت و به خون خود درغلتید.
ب ـ وفادارى به امت :
سـرور مـا حـضـرت عـبـاس ( عـلیـه السـّلام ) مى دید كه امت اسلامى در زیر كابوس تیره امـویـان دسـت و پـا مـى زنـد و زنـدگـى مرگبار سراسر ذلت و خوارى را سپرى مى كند. گروهى از مجرمان اموى سرنوشت آنان را در دست گرفته ، ثروتهاى آنان را به باد مى دهـنـد، بـا مـقدرات آنان بازى مى كنند و حتى یكى از سپاسگزاران اموى با وقاحت و بدون شرم و حیا اعلام مى كند كه : (((منطقه ) سواد؛ باغستان قریش ‍ است )) و چه اهانتى به امت بیش از این .
در برابر وضعیت طاقت فرسا، ابوالفضل وفادارى به امت را در قیام دید. پس ‍ همراه با برادرش و گروهى از رادمردان اهل بیت و آزادگان دلباخته آنان بپاخاست و شعار آزادى از یـوغ بـنـدگـى امـویان را سر داد و رهایى امت اسلامى از بردگى آنان را هدف خود كرد و جـهـادى مـقـدّس بـراى بازگرداندن زندگى كریمانه براى آنان را آغاز كرد و در راه این هـدف والا، خـود و تـمـامـى بـپـاخـاسـتـگـان بـه شهادت رسیدند. پس كدام وفادارى به امت مثل این وفادارى است ؟!
ج ـ وفادارى به وطن :
سـرزمـیـن اسـلامـى در گـرداب مـحنت و رنجهاى توانفرسا در ایام حكومت امویان ، غوطه ور بـود. اسـتـقـلال و كـرامـت خود را از دست داده بود و به باغستانى براى امویان ، سرمایه داران قریش و دیگر مزدوران بدل گشته بود.
تـهـیـدستى و فقر، همه گیر و مصلحان و آزادگان خوار شده بودند و مجالى براى آزادى فـكـر و نـظـر نـمـانـده بود. حضرت عباس تحت رهبرى برادرش ‍ سیدالشهداء براى درهم شكستن این حكومت سیاه و فروپاشى پایه هاى آن ، قیام كرد و بر اثر فداكاریهاى آنان بود كه طومار حكومت اموى پس از چندى درهم پیچیده شد؛ در حقیقت بزرگترین وفادارى به وطن اسلامى همین است .
د ـ وفادارى به برادر:
ابـوالفـضـل پـیـمـانـى را كـه بـا خـداونـد بـراى حـفـظ بـیـعـت خود با برادرش ریحانه رسـول خـدا( صـلّى اللّه علیه و آله ) و اولین مدافع حقوق مظلومان و محرومان بسته بود، بـدان وفـادار مـانـد. مردمان در طول تاریخ مانند این وفادارى در حق برادر را ندیده اند و قطعاً زیباتر از این وفادارى در كارنامه وفاى انسانى به ثبت نرسیده است ؛ وفاداریى كه هر آزاده شریفى را به خود جذب مى كند.

6 ـ قوّت اراده

((اسـتـوارى و قدرت اراده )) از مهمترین و بارزترین صفات بزرگان جاوید تاریخ است كـه در كـار خـود موفق بوده اند؛ زیرا محال است افراد سست عنصر و ضعیف الاراده بتوانند كمترین هدف اجتماعى را محقق كنند یا كارى سیاسى را به پایان برند.
ابوالفضل ( علیه السّلام ) در اراده نیرومند و عزم و جزم ، در بالاترین سطح قرار داشت . بـه اردوگـاه حق پیوست و بدون تزلزل یا تردید، پیش رفت و در عرصه تاریخ به عـنـوان بـزرگـترین فرمانده بى مانند شناخته شد و اگر این صفت در او نبود، افتخار و جاودانگى در طول تاریخ برایش ثبت نمى شد.

7ـ مهربانى

مـحـبـت و مـهـربـانـى بـه مـحـرومـان و سـتـمـدیـدگـان بـر وجـود ابـوالفـضـل مـسـتـولى بـود و ایـن پـدیـده بـه زیـبـاتـریـن شـكـل خـود در كـربـلا آشـكـار شـد و جـلوه كـرد؛ سـپـاه امـویـان آبـشـخـور فـرات را بـر اهـل بـیـت بـسـتـنـد تـا آنـان بـر اثـر تـشـنـگـى بـمـیـرنـد یـا تـسـلیـم گـردنـد. ابوالفضل كه لبهاى خشكیده و چهره هاى رنگ پریده فرزندان برادرش و دیگر كودكان را از شـدت تـشنگى دید، قلبش فشرده گشت و از عطوفت و مهربانى دلش آتش گرفت . سـپـس بـه مـهـاجـمـان حـمله كرد، راهى براى خود گشود و براى كودكان آب آورد و آنان را سـیـراب كـرد. در روز دهـم محرم نیز بانگ ((العطش )) كودكان را شنید، دلش به درد آمد و مـهـر به آنان ، او را از جا كند. مشكى برداشت و در میان صفوف به هم فشرده دشمنان خدا رفـت ، بـا آنـان درآویخت و از فرات دورشان ساخت ، مشتى آب برداشت تا تشنگى خود را بـرطرف كند، لیكن مهربانى او اجازه نداد قبل از برادر و كودكانش سیراب شود، پس آب را فرو ریخت . حال در تاریخ امتها و ملتها بگردید آیا چنین محبت و رحمتى را ـ جز در قمر بنى هاشم و افتخار عدنان ـ خواهید یافت ؟!
ایـنـهـا پـاره اى از صفات و فضایل ابوالفضل است كه با داشتن آنها ـ چون پدرش ـ به بالاترین قلّه مجد و كرامت دست یافت .
منبع: زندگانی حضرت ابوالفضل العباس (ع)
شنبه 11/8/1392 - 23:40
آموزش و تحقيقات
مقام عباس علیه السلام
مقام حضرت عباس (ع)

نویسنده: سید محمد ناظم زاده قمی



مقام علمی عباس(علیه السّلام)

حضرت عباس(علیه السّلام) در خانه ای زاده شد كه جایگاه دانش و حكمت بود. آن جناب از محضر امیرمومنان، امام حسن و امام حسین(علیه السّلام) كسب فیض كرده است. لذا از علی بن ابیطالب(ع) در مورد حضرت عباس (علیه السّلام) نقل شده است كه فرموده اند: "ان ولدى العباس زق العلم زقا، یعنی همان طور كه پرنده به جوجه خود مستقیماً غذا می دهد، اهل بیت(ع) نیز مستقیماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند."
و همچنین روایتی بدین مضمون از امامان معصوم (ع) نقل شده است که فرموده اند: "همانا عباس بن علی علم را چون غذا از پدرش وارد جان خویش نموده است."
علامه شیخ عبدالله ممقانی در كتاب نفیس تنقیح المقال، در مورد مقام علمی و معنوی ایشان گفته است: "آن جناب از فرزندان فقیه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصیتی عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاك بود."

مقام عرفانی قمر بنی هاشم(ع)

اگر به زندگی و حالات حضرت ابوالفضل‌(ع) از این منظر نگریسته شود، مشخص می شود كه آن حضرت نماد راستین عرفان است. و مقامات سلوك را به بهترین شیوه طی نموده است. مخصوصا وقتی در حالات آن حضرت در روز عاشورا دقت می شود، برخی از مقامات عرفانی آن حضرت نمود پیدا می کند كه به برخی از آن مقامات اشاره ای داریم:

مقام اخلاص

یكی از منازل مهم عرفانی منزل اخلاص است. اخلاص دارای سه درجه است:
1 - انجام خالصانه عمل بدون چشمداشت پاداش.
2 - كافی ندانستن سعی و عمل خود.
3 - آنكه خود و كار و عمل خود را در مسیر اراده حق هیچ نداند و همه چیز را از خداوند بداند.
حضرت ابوالفضل‌(ع) جان خویش را در راه خدا در طبق اخلاص می‌نهد و از هیچ رنج و زحمتی هراس به دل راه نمی‌دهد. این شهامت و ایثار وی حكایت از میزان اخلاص او دارد در آن رجز زیبای حضرت این نكته به روشنی نهفته است: "والله ان قطعتموا یمینی / انی احامی ابدا عن دینی." که هدف او در این بیت نهفته است چرا كه او حاضر نیست از هدف خویش دست بردارد و این نهایت اخلاص است.

مقام صبر

یكی دیگر از منازل مهم در عرفان عملی منزل صبر است. صبر در عرفان عملی عبارت است از آنكه سالك نفس خویش را با وجود جزع و گله‌مندی از شكایت به غیر باز دارد. یكی از درجات بلند عرفانی حضرت ابوالفضل‌(ع) درجه او در صبر است. او در صحنه كربلا برادران خود عبدالله و جعفر و عثمان را پیش از خود به میدان می‌فرستد و شهادت آنان را نظاره گر است اما هیچ اظهار شكوه نمی‌كند و با ایمانی راسخ تا پای جان از مولایش دفاع می‌كند. به همین خاطر است که در زیارت نامه آن عالیمقام آمده است که:"السلام علیك ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله، اشهد انك جاهدت و نصحت و صبرت حتی اتیك الیقین."

مقام شكر

شكر سه درجه دارد: نخست شكر بر اشیای محبوب و دلخواه، درجه دوم شكر بر امور ناگوار و درجه سوم آنكه بنده فقط منعم را شهود نماید. بی‌گمان اگر عباس بن علی را چنین شهودی دست نداده بود، چگونه می‌توانست كه مرگ در كام او از عسل هم شیرین‌تر باشد. ابوالفضل آن جرعه نوش شهادت بی‌گمان در آن لحظه‌هایی كه آب دستانش را بریده بودند، جز شهد این شهود در جان نداشت.

مقام صدق

صدق نیز مراتبی دارد: صدق در نیت، صدق در زندگی و صدق دیگر این است که بنده در شناخت و معرفت قصد صادق باشد.حضرت ابوالفضل العباس(ع) در قصد خویش صادق بود و حیات خود را جز برای خدا نمی‌خواست. از این رو در زیارتنامه آن حضرت صفت صدق نیز به وی نسبت داده شده است.

مقام فتوت

فتوت به این معناست که دشمنی با مردمان را ترك گویی، و به كسی كه به تو آزار رسانده محبت نمایی و مرتبه والای فتوت این است که در سلوك الی‌الله به دلیل عقل تمسك نجویی. که همه یاوران حضرت اباعبدالله(ع) مخصوصا حضرت اباالفضل اگر می‌خواستند به دلایل عقل توجه نمایند، طریقی دیگر پیش‌رو بود اما آنان عاشق محبوب بودند و جز معشوق هیچ نمی‌دیدند.

عباس و ائمه اطهار(ع)

* امیرالمؤمنین علی(ع) در خطابی به همسر گرانقدرش ام‏البنین می فرماید: "نور دیده‏ات نزد خداوند منزلتى سترگ دارد و پروردگار در عوض آن دو دست بریده، دو بال به او ارزانى مى‏دارد كه با فرشتگان خدا در بهشت به پرواز درآید؛ آن سان كه پیشتر این لطف به جعفربن ابى‏طالب شده است." سپس خطاب به فرزند گرامی خود عباس فرمود: جلوتر بیا. عباس پیش روى پدر ایستاد و امام با دست خود، شمشیری را بر قامت بلند او حمایل نمود. سپس نگاهى طولانى به قامت او نمود و اشك در چشمانش حلقه زد و فرمود: "گویا مى‏بینم كه دشمن پسرم را احاطه كرده و او با این شمشیر به راست و چپ دشمن حمله مى‏كند تا این كه دو دستش قطع مى‏گردد."
* در زمان امام حسن مجتبی(ع) و پس از صلح و بازگشت امام به مدینه، عباس در كنار امام به دستگیرى از نیازمندان پرداخت و هدایاى كریمانه برادر خود را بین مردم تقسیم مى‏كرد. او در این دوران بود که لقب «باب الحوائج» یافت و وسیله دستگیرى و حمایت از محرومین جامعه گردید. او در تمام این دوران، در حمایت و اظهار ارادت به امام خویش كوتاهى نكرد.
* امام حسین بن علی(ع) هنگام خروج از مدینه به طرف کربلا ندا داد: " كجاست‏ برادرم ... كجاست ماه بنى‏هاشم؟ پس عباس جواب داد: بله بله اى آقاى من! آنگاه امام حسین فرمود: اى برادر، اسبم را حاضر كن، پس عباس اسب حضرت را حاضر نمود."
در عصر تاسوعا شمر با چهار هزار نفر وارد كربلا شد. یكى از نقشه‏هاى او براى كاستن از یاران امام حسین امان دادن به عباس و برادران او بود. وقتى جناب عباس شنید كه شمر امان نامه آورده اصلا به او اعتنا نكرد و جواب او را نداد، تا این كه امامش به او فرمان داد كه جواب شمر را بگوید، عباس فرمود: "چه مى‏گویى؟" عرض كرد: "شما و برادرانت در امانید." عباس غیرتمند سراسر وجودش آتش گرفت و فریاد او بلند شد: " دست‌هایت ‏بریده باد و لعنت بر آنچه كه از امان نامه آورده‏اى. اى دشمن خدا! آیا دستور مى‏دهى كه ما برادرمان و آقایمان حسین پسر فاطمه را رها كنیم و داخل اطاعت لعنت‏شدگان و فرزندان لعنت‏شدگان شویم؟ آیا به ما امان مى‏دهى در حالى كه فرزند رسول خدا در امان نیست."
* امام سجاد(ع) می فرماید: " خداوند حضرت عباس(ع) را رحمت كند كه به حق ایثار كرد و امتحان شد و جان خود را فدای برادرش كرد تا آنكه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض،‌ دو بال به او عطا كرد تا همراه ملائكه در بهشت پرواز كند، همان طور كه به جعفر بن ابی طالب (ع) هم دو بال عطا فرمود و به تحقیق، حضرت عباس (ع) نزد پروردگار مقام و منزلتی دارد كه روز قیامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه می خورند."
* امام صادق(ع) همواره از عمویش عباس تجلیل به عمل مى‏آورد و با درود و ستایش از او یاد مى‏كند و مواضع قهرمانانه‏اش در روز عاشورا را بزرگ مى‏داشت. از جمله سخنانى كه امام درباره قمر بنى‏هاشم(ع) فرموده است این است که: "عمویم عباس بن على بصیرتى نافذ و ایمانى محكم داشت. همراه برادرش حسین جهاد كرد، به خوبى از بوته آزمایش بیرون آمد و شهید از دنیا رفت..." امام صادق(ع) از برترین صفات مجسم در عمویش یعنی تیزبینی، ایمان محکم و جهاد، پرده بر می دارد.
در جای دیگر نیز امام صادق فرموده است: " شهادت مى‏دهم كه تو براى خدا و رسولش و برادرت خیرخواهى نمودى، پس تو چه نیكو برادر فداكار بودى."
* بقیة الله الاعظم، امام زمان(عج) در بخشى از سخنان پرمعنای خود در زیارت ناحیه مقدسه درباره عمویش عباس (ع) چنین مى‏گوید: "سلام بر ابوالفضل، عباس بن امیرالمؤمنین، همدرد بزرگ برادر كه جانش را فداى او ساخت و از دیروز بهره فردایش را برگزید، آنكه فدایى برادر بود و از او حفاظت كرد و براى رساندن آب به او كوشید و دستانش قطع گشت..."
منابع
- وقایع الایام
- نفس المهموم
- مفاتیح الجنان
- مولد العباس بن على
- زندگانى حضرت ابوالفضل العباس
- بخش "مقام عرفانی قمر بنی هاشم" برگرفته از تحقیقی ازدكتر محمد اخگری
منبع: باشگاه اندیشه

شنبه 11/8/1392 - 23:40
آموزش و تحقيقات
اسوه ی ایثار (حضرت عباس علیه السلام) 
حضرت عباس (ع)؛ اسوه ایثار

نویسنده: ابوالفضل هادی منش
 

اشاره:

یکی از راهکارهای سازنده و دقیق در گسترش هر فرهنگ الگوسازی و معرفی و بهره برداری های شخصیتی از اسوه ها و قهرمانان آن فرهنگ است؛ زیرا آدمی به طور ذاتی می کوشد از شخصیت های برجسته ی مکتب خویش تأثیر پذیرد و رفتار خود را با شیوه ی رفتاری آنان سازگار کند. در فرهنگ عاشورا، میراثی گران بها وجود دارد که مجموعه ای از بهترین اسوه ها را در خود گرد آورده است. حضرت عباس علیه السلام نیز بهترین سرمشق برای نسل جوان به شمار می رود. معرفی این چهره ی برجسته و فداکار، گامی بزرگ در توسعه ی فرهنگی جامعه در سطح کلان و تلاشی سودمند برای فرهنگ سازی جوانان خواهد بود.

الگوی جانبازی

چهره ی یک سرباز فداکار و جان بر کف وقتی به خوبی آشکار می شود که برای دفاع از ارزش های خود، بدون هیچ گونه چشم داشتی تلاش می کند. این چهره هنگامی سرمشق جانبازی است که در روزگار تنهایی، پایبندی او به ارزش ها و اعتقادات، مانع از زمین گذاشتن سلاحش می شود. او در چنین شرایطی می کوشد برخلاف بی وفایی دیگران و کوشش دشمن برای از هم گسیختن صفوف مبارزان به وسیله ی تهدید، تطمیع و تبلیغات سوء، بر مرام خود پافشاری کند و پرچم وفاداری را بر زمین نگذارد. سرباز فداکار اگر چه مرگ را پیش چشمان خود می بیند، نمی ترسد و هم چنان با روحیه ی عالی به مبارزه ی خویش ادامه می دهد. خون چنین سربازی، بزرگ ترین تضمین برای بقای ارزش ها و معتقدات او است؛ زیرا سبب چشم های خواب آلوده و فطرت های غبار گرفته می شود.
حرکت و حضور حضرت عباس علیه السلام در این نهضت و شهادت او در راه رسیدن به هدف عالی خود، گویای بزرگی حماسه و عرفان اوست. او که در آغاز حرکت، بی وفایی یاران را دیده بود، از حرکت و پویایی باز نایستاد؛ چرا که از کودکی برای جانبازی در راه حق، آموزش دیده بود. هم او بود که باران تیر و سیل شمشیرها در آخرین لحظات، سبب ایستایی او نگردید و از مبارزه، آن هم با دستانی که جدا شده بود، باز ننشست و هم چنان مشک را به سینه می فشرد؛ هم او بود که رمز بقای خود و آیین خود را در فنای خویش جست و جو می کرد و سرانجام نیز بدان دست یافت.

اسطوره ی وفاداری

پیروزی و سربلندی هر نهضت و حرکتی مرهون وفاداری یارانی است که در آن حضور یافته اند تا نهضت با اتکا به وفای آنان به اهداف شکوهمندانه ی خود دست یابد. در زیارتنامه ی حضرت عباس علیه السلام می خوانیم:
«اَشهَدُ لَکَ بِالتَّّسلیمِ وَ التَّصدِیقِ وَ الوَفاء و النَصیحَة لِخَلَفِ النَّبی؛
گواهی می دهم که از جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم [پیشوای خود] پیروی کامل داشتی و نسبت به او راست کردار و وفادار و خیرخواه بودی».
او قهرمانانه در راه وفاداری به آیین خود، برادران و فرزاندن خویش را به میدان جنگ فرستاد و برای این که پایبندی خویش را به این پیمان بیشتر به اثبات رساند، با شهادت آنان خم به ابرو نیاورد و خود نیز جان بر سر این پیمان نهاد.
نوشته اند هنگامی که کاروان اسیران کربلا را در شام، به کاخ یزید بردند، در میان وسایل غارت شده ی شهیدان، پرچمی بود که از ضربات دشمن بسیار آسیب دیده بود. یزید با حیرت به آن نگاه کرد و پرسید: «این پرچم در دست چه کسی بوده است؟» گفتند: «عباس بن علی». آن گاه سرگردان بین حیرت و احترام، سه بار برخاست و نشست و به حاضران گفت: «به این پرچم خوب نگاه کنید. ببینید که بر اثر ضربات شما هیچ جای سالمی ندارد، ولی انتهای آن که در دست علمدار بوده، سالم سالم است». این سخن کنایه از این بود که پرچمدار، ضربات تیغ های برهنه و برّانی را که به دستش می خورده، تاب آورده، ولی پرچم را رها نکرده است. آن گاه روبه حاضران، با صدای بلند گفت: «نفرین را نام تو دور باد ای عباس! به راستی که این معنای کامل وفای برادر نسبت به برادر است».(1) هم چنین او در صحنه ای دیگر آن گاه که بر امواج بستر دل انگیز آب روان نگاه می کند، لبان خشکیده ی محبوب خود را در نظر می آورد و داغ تشنگی را از یاد می برد و وفاداری او برگ دیگری بر برگ های زرین عاشورا می افزاید.

اسوه ی ولایت پذیری

ولایت پذیری در اصل، به معنای ایجاد توازن در پذیرش سرپرستی و دوستی پیشوایان دینی و بیزاری از دشمنان آن هاست.
حضرت عباس علیه السلام که باور و اعتقادش، تمام تلاش ها و موضع گیری های او را در مسیر ولایت قرار داده است، بهترین اسوه ی ولایت پذیری است؛ چون خط سیاسی او پیوسته بر اطاعت از امام و مخالفت رفتاری و گفتاری با دشمنان امام استوار بود. او، این ویژگی را تا لحظه ی شهادت زنده نگه داشت که بهترین گواه بر این سخن، تقاضای دشمن برای جدا شدن او از صف هواداران ولایت و رد کردن آن از سوی حضرت عباس علیه السلام بود. در عصر تاسوعا، دشمن کوشید با استفاده از روابط قومی و قبیله ای، عباس علیه السلام را از لشگر حسینیان جدا سازد به همین منظور، شمر بن ذی الجوشن که نسبت خانوادگی با ام البنین علیه السلام داشت، به خیمه ی عباس علیه السلام نزدیک شد و فریاد زد: «خواهر زاده های ما کجایند؟» (2) شمر از قبیله ی بنی کلاب بود و در عرب رسم بود که دختران قبیله ی خود را خواهر می گفتند. شمر پا را فراتر نهاد و برای رسیدن به مقصود خود به عباس علیه السلام امان نامه تسلیم کرد. دشمن که برق شمشیر و توفان دستان عباس علیه السلام در دفاع از ولایت را در جنگ های پیشین دیده بود، می خواست با این حربه ی پوسیده، شکست را بر سپاه امام تحمیل کند. رفتار عباس علیه السلام در این مورد گویای دفاع راستین او از حریم ولایت و برائت از دشمنان است. او بدون کوچک ترین توجه به مناسبات قبیله ای و قوم گرایی ها، فریاد کشید و گفت: «دست هایت بریده باد! خداوند تو و امانت را لعنت کند. آیا به ما امان می دهی، در حالی که پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، حسین علیه السلام، امان ندارد؟ به ما امر می کنی که به اطاعت این نفرین شدگان الاهی و فرزندان ملعون و پلید آنان در آییم؟» (3) او این گونه بر چکاد افتخار ایستاد و بلندترین چکامه را در ولایت پذیری سرود.

الگوی رشادت و شجاعت

آن گونه که از منابع تاریخی بر می آید حضرت عباس علیه السلام دارای ورزیدگی اندام و تناسب اعضایی بوده که بیان گر توان جسمی بالای او بوده است که تا اندازه ای از ویژگی های ارثی او بوده است. چرا که هم پدر او از ابر پهلوانان عرب به شمار می رفته و هم خاندان مادری او گرُد میدان بوده اند. مادر او ام البنین، از خانواده شجاع و دلاور بود.
از دیگر دلایل این قدرت جسمی، افزودن بر فرآیند ارثی، این بوده که او از کودکی با ورزش و چالاکی انس داشت. ورزش و کار در مزرعه و آموزش های نظامی دست به دست هم داد و از عباس علیه السلام، جوانی نیرومند و شجاع ساخت.
آورده اند روزی امیرمؤمنان علی علیه السلام در مسجد نشسته بود و مردم را پند می داد. مردی اعرابی وارد مسجد شد. سلام کرد و صندوقی را که همراه داشت، بر زمین گذاشت و به حضرت گفت: «ای پیشوای من! پیش کشی برای شما آورده ام». آن گاه صندوقچه را گشود و شمشیری آب دیده و منحصر به فرد را از آن بیرون آورد و به حضرت تقدیم کرد. در همین هنگام، حضرت عباس علیه السلام که نوجوانی رشید بود، وارد شد و پس از سلام، با ادب در گوشه ای ایستاد. نگاهش در برق شمشیر گره خورد. حضرت علی علیه السلام متوجه علاقه و شگفت زدگی عباس شد و از او پرسید: «پسرم دوست داری این شمشیر برای تو باشد؟» عباس، با شادی پاسخ داد: «آری، پدر!» حضرت، برخاست و با دست خود، شمشیر را بر بلندای قامت استوار او حمایل کرد. سپس به برازندگی شمشیر بر اندام رشید و تناور فرزندش نگریست و اشک بر محاسن سفیدش جاری شد. حاضران پرسیدند: «یا امیرالمؤمنین! چرا گریه می کنید؟» حضرت فرمودند: «روزی را می بینم که او با این شمشیر، نفس دشمن را در سینه حبس می کند و بی امان بر آنان می تازد و سرانجام به شهادت می رسد». (4)
درخشش او در جنگ های گوناگون به ویژه کربلا، یادآور نبردهای پیروزمندانه علی علیه السلام بود. او با سه تن از شجاعانِ دشمن، قهرمانانه می جنگد و هر سه را به هلاکت می رساند. نخستین آنان که دو زره ی نفوذ ناپذیر پوشیده، کلاهخودی بزرگ بر سر نهاده و نیزه ای بلند در دست گرفته بود وقتی به میدان آمد، نیزه اش را به حمایل سینه حضرت فرود کرد.عباس علیه السلام سرِ نیزه ی او را گرفت و پیچانید و از دستش بیرون آورد و او را با نیزه ی خودش هلاک کرد. (5)

الگوی چیرگی سخن در بیان حق

سخن دانی و سخنوری نیز میراث گرانسنگی بود که حضرت عباس علیه السلام از پیوند امیر بیان علی علیه السلام و بانوی ادب، ام البنین علیه السلام به دست آورده بود. پدرش کسی بود که در جنگ ها، فی البداهه رجز می سروده و مادرش نیز بانویی ادب دوست و شاعری توانا و از خاندانی ادب دوست و شاعر پرور بود.
میراث سخن که توشه ای پر بار از پرورش عباس علیه السلام در دامان پدر و مادری این چنین است در صفحه های روشنی از تاریخ زندگانی عباس علیه السلام هویداست. او شب عاشورا، وقتی غربت و تنهایی امام خویش را دید، هنگامی که امام حسین علیه السلام بیعت خود را از همه ی همراهان برداشت و فرمود: «هر کس که می خواهد برود، می تواند». عباس علیه السلام به نمایندگی از عاشوراییان برخاست و گفت: «کجا برویم؟ آیا تو را در میان دشمنان دین تنها بگذاریم و به فکر خود باشیم؟ آیا پس از تو زنده بمانیم؟ خداوند هرگز نخواهد که شاهد چنین چیزی باشیم». (6) پس از اتمام خطبه، امام در پشتیبانی از ایشان به بنی هاشم گفت: «بار سنگین را باید اهلش بردارند. فردا صبح، شما [بنی هاشم] نخستین گروهی باشید که به میدان می روید. ما پیش از آنان به استقبال مرگ می شتابیم تا مردم نگویند یاران را پیش فرستاده و بعد خودشان شمشیر کشیدند». (7)
حضرت زینب سلام الله علیها می فرماید: «نیمه های شب عاشورا دیدم عباس در جمع برادران و پسر عموها و برادر زادگانش دو زانو نشسته است و چون شیری هژبر برای آنان سخن می رانَد و آنان را برای یاری امام خویش بر می شورانَد. آنان نیز سخن وی را تأیید می کردند». (8)
رجزخوانی از شیوه های حماسی در نبرد رویارو با دشمن است که افزون بر تقویت روحیه لشکر خودی، تضعیف روحیه ی دشمن و بیان گر اهداف جنگجو از گام نهادن به میدان مبارزه است. وی همانند پدر بزرگوارش آن چنان در میدان، رجز خوانی می کرد که دشمن پیش از رویارویی، گرده خویش را بر باد رفته توفان شمشیرش می دید. حضرت عباس علیه السلام در جریان مبارزه ی کوتاه خود، رجز های فراوانی سرود که از ایمان سرشار، شجاعت لبریز و غیرت بی کران او حکایت می کند که پیشانی تاریخ، مثنوی خانه آن است.

پی نوشت ها:

1. محمد محمدی اشتهاردی، سوگنامه آل محمد، قم، انتشارات ناصر، چاپ ششم، 1373، ص 299، برگرفته از: دین و تمدن، ج 1، ص 288.
2. الکلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، انتشارات اسوه، قم، 1372، چاپ 2، ج 4، ص 120.
3. امین الاسلام فضل به الحسن الطبرسی، اعلام الوری، باعلام الهدی، تهران، در الکتب الاسلامیه، بی تا، ص 237.
4. ناصری، محمدعلی، مولد العباس بن علی علیه السلام، قم، انتشارات شریف الرضی، 1372، ص 61.
5. محمدباقر، البیرجندی، کبریت الاحمر، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1377، هـ ق، ص 387.
6. سید ابن طاووس، اللهوف، قم، انتشارات اسوه، 1404 هـ ق، ص 91.
7. موسوعۀ کلمات امام الحسین علیه السلام، ص 409.
8. معالی السبطین، ج 2، ص 340، با تلخیص.

منبع: نشریه ی معارف
شنبه 11/8/1392 - 23:40
آموزش و تحقيقات

 

ماه بنی هاشم
ماه بنی هاشم

 

نویسنده: رقیه ندیری




 
قمر بنی هاشم پس از امام حسین (علیه السلام) اثرگذارترین شهید واقعه عاشورا است. با این حال، در آثار مکتوب درباره محرم 61 هـ.ق اطلاعات دقیقی از زندگی ایشان موجود نیست. در این نوشتار، نخست فرزندان آن حضرت از منابع گوناگون معرفی شده اند که شامل عبیدالله بن عباس، حسن بن عبدالله و پنج فرزند او می شود. سپس به چند امام زاده از نسل آن حضرت اشاره خواهد شد.

اجداد مادری حضرت ابالفضل
 

حضرت عباس (علیه السلام) فرزند بزرگ امیرمؤمنان علی (علیه السلام) و فاطمه دختر خزام است. فاطمه که بعدها حضرت علی (علیه السلام) او را ام البنین نامید، از قبیله بنی کلاب بود که اهل آن قبیله به دلیری و شجاعت معروف بودند. مادر فاطمه ثمامه از خانواده سهیل بن عامر بن مالک است و عامر به «ملاعب الأسنّه»؛ یعنی کسی که سرنیزه ها را به بازی می گیرد، مشهور شد. به گواهی تاریخ، پدران و دایی های امّ البنین دلیرترین افراد در زمان پیش از اسلام بودند و در عین شجاعت، بزرگ و سرور قوم و قبیله خود به شمار می آمدند، آن گونه که سلاطین هم عصر آنها در برابرشان سر تعظیم فرود می آوردند. (1)
زمان ازدواج حضرت ابالفضل (علیه السلام) مشخص نیست، ولی از آنجا که او در هنگام شهادت پدرش حضرت علی (علیه السلام) 14 سال بیشتر نداشت، می توان گفت سردار رشید کربلا در دوره امام حسن (علیه السلام) و بین سال های 40 تا 45 ق ازدواج کرده است.
همسر حضرت ابالفضل (علیه السلام) بانویی به نام لبابه دختر عبیدالله بن عباس، دختر عموی پیامبر بود. این بانوی پاک دامن پس از شهادت حضرت عباس (علیه السلام)، با زید بن حسن (علیه السلام) ازدواج کرد.
تاریخ درباره فرزندان قمر بنی هاشم قول های گوناگونی دارد. برخی نسب شناسان او را صاحب دو فرزند به نام های عبیدالله و فضل می دانند و می گویند فضل در زمان خردسالی در گذشته و نسلی از او باقی نمانده است. (2) در کتاب سردار کربلا ترجمه العباس آمده است: «حضرت عباس (علیه السلام) پنج فرزند به نام های عبیدالله، فضل، حسن، قاسم و یک دختر داشت که نامش را بیان نکرده اند. مادر عبیدالله و فضل، لبابه بود و علمای نسب شناس معتقدند نسل قمر بنی هاشم از عبیدالله بوده است. از میان علما فقط شیخ فتونی، حسن بن عباس را از ادامه دهندگان نسل حضرت عباس (علیه السلام)می داند. (3)
$ شهادت فرزندان قمر بنی هاشم در واقعه کربلا
در تعداد فرزدان حضرت اباالفضل (علیه السلام) اختلاف بسیاری وجود دارد. تاریخ حتی درباره اینکه فرزندان آن حضرت در کربلا بوده اند و آیا به شهادت رسیده اند یا نه، قول های متفاوتی دارد. در این باره نوشته اند: در کربلا سه تن از فرزندان حضرت عباس (علیه السلام) محمد را از همه بیشتر دوست می داشت و او را از خود جدا نمی کرد. او نوجوانی پارسا و خدا ترس بود و در میان ابروانش اثر سجده دیده می شد. وقتی حضرت عباس (علیه السلام) برادر بزرگوارش امام حسین (علیه السلام) را بی یاور دید، فرزند خود محمد را صدا زد و با دست خود، لباس جنگ بر تن او پوشاند و شمشیر به کمر او بست. سپس دست او را گرفت و نزد امام حسین (علیه السلام) رفت و خود از امام اجازه پیکار او را گرفت. محمد دست امام را بوسید و پس از خداحافظی با زنان خیمه، به میدان رفت و مبارز طلبید و پس از ساعتی نبرد، به شهادت رسید. (4)
در روایتی دیگر آمده است: هنگامی که حضرت عباس (علیه السلام) از روی اسب خود بر زمین افتاد و در درگیری با دشمنان به شهادت رسید، امام حسین (علیه السلام) خود را به او رسانید و وقتی که حال رقت انگیز او را دید، فریاد برآورد: «به تو پناه می برم ای خدا! وای از کمی یاران!» در این لحظه، محمد و قاسم صدای امام را شنیدند، نزد ایشان رفتند و در پاسخ امام، فریاد زدند: «ما در خدمت توایم و می خواهیم یاری ات کنیم. می خواهیم به میدان برویم و در راه شما بجنگیم». امام حسین (علیه السلام) رو به آنان کرد و فرمود: «شهادت پدرتان بس است». ولی آنان اصرار کردند تا اینکه از امام اجازه گرفتند و به میدان نبرد شتافتند و پس از پیکار با دشمن، نخست محمد و پس از او قاسم به شهادت رسید. (5)
علامه سید محسن امین، تراجم نویس مشهور، عبدالله بن عباس (علیه السلام) را نیز در شمار شهیدان کربلا دانسته، (6) ولی به گزراش برخی دیگر از تاریخ نگاران، فقط محمد در کربلا به شهادت رسیده است. (7)
همه تاریخ نگاران درباره عبیدالله هم عقیده هستند و نسل حضرت ابالفضل (علیه السلام) نیز از همین فرد ادامه یافته است.
عبیدالله بن عباس، دانشمندی برجسته بود که در سال 155 در گذشته است. او با سه زن بزرگوار به نام های رقیه، دختر امام حسن (علیه السلام)، دختر معبد بن عبدالله بن مطلب و دختر مسرور بن مخرمه زبیری ازدواج کرد. در نزد امام سجاد (علیه السلام) منزلتی بزرگ داشت و حضرت وقتی او را می دید، اشک می ریخت و می گفت: «موقف پدرش در روز عاشورا به خاطرم می آید و نمی توانم از گریه خودداری کنم.» (8)
نسل عبیدالله از فرزندش حسن ادامه یافت. حسن بن عبیدالله پنج فرزند به نام های فضل، حمزه، ابراهیم، عباس و عبیدالله داشت که همه آنها بزرگانی صاحب کمال و دانشمندانی برجسته بودند. فضل سخنور، با تقوا، دین دار و شجاع بود و به لقب «ابن الهاشمیه» شهرت داشت و خلفا به او احترام بسیاری می کردند. نسل او از سه فرزندش باقی ماند. از جمله آنها ابوالعباس فضل بن محمد بن فضل بن حسن بن عبیدالله است که سخن سرا و شاعر بود و بازماندگانش در قم و طبرستان پراکنده شدند.
حمزه شبیه جدش امیرمؤمنان علی (علیه السلام) بود و مأمون به این دلیل هزار درهم برای او هدیه فرستاد. او با یکی از نوادگان عبدالله بن جعفر طیار معروف به زینبی ازدواج کرد. نوه اش محمد بن علی بن حمزه، شاعری مورد احترام و ساکن بصره بود که از امام رضا و دیگر ائمه روایت نقل کرده است. او را از راویان مورد اعتماد دانسته اند.
 
ابراهیم که به «جردقه» مشهور بود، در ردیف فقها و زهاد و ادبا قرار داشت و فرزندش علی از سخاوتمندان دوران بود. (9)
عباس بن حسن بن عبیدالله بن عباس که او را شیخ بن شیخ می نامیدند، در زمان خودش شجاع ترین افراد بود و صراحت لهجه حیرت آوری داشت. وی در دوران خلافت هارون به بغداد رفت و همنشین او شد و به دلیل فضل و ادب و کمالی که داشت، او را نزد هارون با کنیه و با احترام خطاب می کردند. عباس بن حسن بن عبیدالله بن عباس، در زمان مأمون از دنیا رفت و مأمون درباره اش گفت: «پس از تو ای فرزند عباس! همه مردم در نظرم مساوی شدند». (10)
عبیدالله بن حسن بن عبیدالله بن عباس، در زمان مأمون امیر و قاضی دو شهر مکه و مدینه بود و در همان زمان تولیت امور حجاج را نیز به او سپردند. (11)
بیان دیگر اعقاب قمر بنی هاشم در این نوشتار نمی گنجد و علاقه مندان برای آگاهی در این زمینه می توانند کتاب حضرت اباالفضل مظهر کمالات و کرامات را مطالعه کنند.

امام زادگان منسوب به حضرت عباس (علیه السلام)
 

فرزندان حضرت عباس (علیه السلام) نیز مانند دیگر فرزندان امیر مؤمنان، به ممالک و شهرهای اسلامی مهاجرت کرده اند. این مهاجرت ها بیشتر به دلیل تنگناهای سیاسی بود. خلفا و سران حکومت در زمان های مختلف، برای علویان محدودیت های فراوانی ایجاد می کردند تا هم از قدرتشان کاسته شود و هم آنها را تحت کنترل کنند. مهاجرت این امام زادگان بیشتر به سود مسلمانان بود. مردم شهرهای مختلف، اسلام و آموزه های آن را به طور مستقیم از این امام زادگان می آموختند. مهاجرت علویان به شهرهای گوناگون مایه رشد علمی و اعتقادی مردم شهرهای اسلامی بود. فرزندان حضرت عباس (علیه السلام) نیز این گونه بودند. صاحب کتاب حضرت اباالفضل مظهر کمالات و کرامات، 46 شهر را نام می برد که فرزندان قمر بنی هاشم به آن مکان ها مهاجرت کرده اند. از جمله این شهرها می توان به اصفهان، گرگان، قم، مراغه، مازندران، ری، قزوین و از کشورهای دیگر به سمرقند، صعده، مغرب، حران، کوفه، بغداد، سامرا، یمن ینبع و نجران اشاره کرد. (12)
در این بخش به برخی امام زاده ها از فرزندان حضرت عباس (علیه السلام)، اشاره ای مختصر خواهد شد.

ابراهیم بن محمد بن عبدالله
 

ابراهیم بن محمد بن عبدالله از برجستگان شیعه و از مبارزان علیه خلیفه عباسی است. او با حسین کوکبی، از نوادگان امام سجاد (علیه السلام) علیه مستعین خروج کرد و در سال 255 هـ.ق نواحی قزوین، ابهر و زنجان را به تصرف خود درآورد و در این نواحی، حکومت مستقل تشکیل داد. سرانجام طاهر بن عبدالله از امرای عباسی به جنگ او رفت و ابراهیم را در حوالی قزوین به شهادت رساند. قبر او در دامنه کوه های طالقان قزوین قرار دارد. (13) گروهی او را از فرزندان موسی بن جعفر (علیه السلام) می دانند، ولی به احتمال قوی او از نوادگان حضرت عباس (علیه السلام) است. (14)

امام زاده حمزه بن قاسم
 

ابویعلی حمزه بن قاسم، سید بزرگواری است که گنبد و بارگاه با شکوهش در مدحتیه نزدیک حله قرار دارد. نسب این امام زاده با پنج نسل به حضرت عباس (علیه السلام) می رسد. میرزا محمدعلی اردوبادی درباره او نقل کرده است: «ابویعلی از علمای اهل بیت (علیهم السلام) است و از مشایخ روایت محسوب می شود.» او را یکی از علمای دوره غیبت صغری و هم عصر ثقه الاسلام کلینی می دانند. کتاب های التوحید، الزیارات و المناسک، الرد علی محمد بن جعفر الاسدی و من روی عن جعفر بن محمد (علیه السلام) از آثار اوست. بزرگانی مانند نجاشی، علامه مجلسی، علامه مامقانی و حاج شیخ عباس قمی او را از علمای برجسته و مورد اعتماد می دانند. (15)

امام زاده ابوالعباس محمد
 

هشتمین جد ابوالعباسبه قمر بنی هاشم (علیه السلام) می رسد. او در زمان عبدالله مستکفی بیست و دومین خلیفه عباسی که جدیت خاصی در دستگیری و کشتن علویان داشت، وارد ایران شد و با پسر عموهایش به اصفهان رفت و شاگرد آهنگری در آن شهر شد. یکی از شاگردان آهنگر به نسب ابوالعباس پی برد و به مأموران خلیفه گزارش داد. ابوالعباس شبانه به جی رفت و روز بعد مأموران خلیفه او را شناسایی، دستگیر و شهید کردند. مردم جی او را در همان جایی که به شهادت رسیده بود دفن کردند. این امام زاده در سال 342 هـ.ق اتفاق به شهادت رسیده است. (16)

ابوجعفر محمد بن عبیدالله
 

محمد بن عبیدالله بن عبدالله بن عبیدالله بن ابی الفضل العباس (علیه السلام) سر سلسله نسب عباسیان و علویان در اطراف یمن است. یحیی بن حسین بن قاسم رسی، ابوجعفر را به سمت حاکم نجران برگزید. او در سال 296 در نجران و در خانه اش به شهادت رسید. پسرش علی در قصیده ای از برخی قبایل نام برده است که در قتل پدرش شرکت داشته اند. او در رثای پدرش سروده است: قبیله حارث بن کعب، شخصیت بزرگی را به قتل رساندند که بهترین نمازگزاران و روزه داران بود. دستشان را به قتل او آلوده کردند، در حالی که می دانستند حق او را پایمال کرده اند. او پناه و مایه امید مسلمانان بود. خداوند قبیله مذحج را با بدترین وضع بکشد و آنها را به کیفر کارشان برساند. (17)

امام زاده شاه سید علی
 

امام زاده شاه سید علی از سخاوتمندان بنی هاشم بود و جایگاهی ویژه در میان مردم زمان خود داشت. نسب شاه سید علی را «علی بن ابراهیم بن ابی جعفر حسن بن عبیدالله بن ابوالفضل العباس (علیه السلام) نوشته اند. (18) وی نویسنده کتاب جعفریات است که دوره کامل فقه به شمار می رود. شاه سید علی در سال 312 در گذشته و آرامگاهش پس از بارگاه فاطمه معصومه (سلام الله علیها) مورد توجه ویژه مردم قم بوده است. (19)

پی‌نوشت‌ها:
 

1. عبدالرزاق موسوی المقرم، العباس (سردار کربلا)، ترجمه : ناصر پاک پرور، ج 3، ص 153.
2. سید عبدالمجید الحسینی الحایری، ذخیره الدراین، ص 271.
3. العباس (سردار کربلا)، ص 241.
4. صدرالدین واعظ القزوینی، ریاض القدس (حدائق الانس)، ج 2، ص 63.
5. عبدالواحد المظفر، بطل العلقمی، ج 3، ص 433.
6. سید محسن الامین، اعیان الشیعه، ج 1، ص 610.
7. بحارالانوار، ج 45، ص 62.
8. العباس (سردار کربلا)، ص 342.
9. همان.
10. میر سید علی ابطحی حضرت اباالفضل مظهر کمالات و کرامات، ج 2، ص 96.
11. همان، ص 97.
12. همان، ص 155.
13. دایره المعارف تشیع، ج 1، ص 278، ذیل ابراهیم بن محمد بن عبدالله.
14. علی ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنی هاشم، ج 2، ص 170.
15. حضرت اباالفضل مظهر کمالات و کرامات، ص 111.
16. چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس (علیه السلام)، ج 2، ص 127.
17. همان.
18. برخی پژوهشگران او را از نوادگان محمد بن حنفیه می دانند. محمد حسن ناصر الشریعه، تاریخ قم، ص 130، ذیل شاه سید علی.
19. چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس (علیه السلام)، ص 196.
$ منابع
1.اصفهانی، عماد الدین حسین 1333. زندگانی قمر بنی هاشم. تهران: کتاب فروشی اسلامیه.
2. ربانی خلخانی، علی. 1378. چهره درخشان قمر بنی هاشم. قم: مکتب الحسین.
3. المظفر، عبدالواحد، 1371. یطل العلقمی. قم: شریف رضی.
4. موحد ابطحی، سید مرتضی. 1376. حضرت اباالفضل مطهر کمالات و کرامات. قم: مؤلف.
5. موسوی المقرم، سید عبدالرزاق. 1416 ه.ق. سردار کربلا. ترجمه: ناصر پاک پرور. ترجمه: العباس. قم: مولود کعبه.
6. ـــــــــــ. 1950. قمر بنی هاشم العباس بن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب. نجف الاشرف: المطبعه الحیدریه.
 

منبع: حسینی ایمنی، سید علی؛ اشارات، قم: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، تابستان 1391.


شنبه 11/8/1392 - 23:39
آموزش و تحقيقات

آموزگار فتوّت و مردانگی (1)
آموزگار فتوّت و مردانگی (1)

نویسنده: جواد محدّثی



پیشگفتار

در نگاه به قلّه ‏های رفیع ایمان و شجاعت و وفا، چشم ما به وارسته مردی بزرگ و بی ‏بدیل می ‏افتد، به نام عبّاس فرزند رشید امیرالمؤمنین(ع) كه در فضل و كمال و فتوّت و رادمردی، الگویی برجسته است. در اخلاص و استقامت و پایمردی، نمونه است و در هر خصلت نیك و صفت ارزشمندی، كه كرامت یك انسان به آن بسته است، سرمشق است. ما پیوسته دین باوری و حقجویی و باطل ستیزی و جانبازی را از او آموخته ‏ایم و نسل الله ‏اكبرِ امروز، وامدار مكتب جهاد و شهادتی است كه اباالفضل(ع) در آن مكتب، علمدار است و همچون خورشید، درخشان.
اینك، گرچه از صحنه‏ های آن همه ایثار و دلاوری و وفا كه در عاشورا اتّفاق افتاد و آینه‏ ای فضیلت نما پیش چشم جهانیان نهاد، بیش از هزار و سیصد سال میگذرد، امّا تاریخ، روشن از كرامت های عباس بن علی(ع) است و نام ‏او با وفا، ادب، ایثار و جانبازی همراه است و گذشتِ این همه سال، كمترین غباری بر سیمای فتوّتی، كه در رفتار آن حضرت جلوه‌گر شد، ننشانده است.
عاشورا روز پر شكوه و الهام بخش و پر حماسه‏ ای بود كه انسانهایی والا و روح‏هایی بزرگ و اراده‏هایی عظیم، عظمت و والایی خود را به جهانیان نشان دادند و تاریخ از فداكاری عاشوراییان، روح و جان گرفت و زمان با نبض كربلاییانِ قهرمان و حماسه آفرین، تپید. كربلا مكتبی شد آموزنده و سازنده، كه فارغ التحصیلان آن، در رشتهء ایمان و اخلاص و تعهّد و جهاد، مدرك و مدال گرفتند و ... عباس از زبده ‏ترین معرفت آموختگان آن دانشگاه بود.
هنوز هم این مكتبِ عالی باز است و دانشجو می‏پذیرد و یكی از استادان این دوره ‏های آموزشِ وفا و مراحلِ كسبِ معرفت، علمدار كربلاست، ایستاده بر بلندای عشق و شهامت، كه با دستان بریده ‏اش معبرِ آزادگی را میگشاید و راه نور را نشان می‏دهد و این حقایق، همه در نام عبّاس نهفته است و همراه با این نام،عطر یك «فرهنگ» به مشام جان می‏رسد.
عبّاس یعنی تا شهادت یكّه تازی
عبّاس یعنی عشق، یعنی پاكبازی
عبّاس یعنی با شهیدان همنوازی
عبّاس یعنی یك نیستان تكنوازی
ما برای رسیدن به سرچشمة یقین و كوثر ایمان، نیازمند راهنماییم. جانمان تشنه است و دلهایمان مشتاق. اولیای دین و سرمشق های پاكی و فضیلت می‏توانند راه را نشانمان دهند و از زمزم گوارایی كه در اختیارشان است سیرابمان سازند.
اگر در امتداد «اسوه ‏ها» به عبّاس بن علی(ع) می‏رسیم برای روشنی چراغی است كه پیش پای انسان‏ها افروخته است و از آن دور دستها ما را به این راه فرا می‏خواند. او الگو و سرمشق است، نه تنها در شجاعت و رزم آوری، بلكه در ایمان و معنویّت هم؛ نه فقط در مقاومت و استواری، در عبادت و شب زنده داری هم؛ نه تنها در روحیة سلحشوری و حماسه، كه در اخلاص و آگاهی و معرفت و وفا هم.
آنچه می‏خوانید گوشه‏ای از شخصیّت حضرت اباالفضل(ع) را ترسیم می‏كند، باشد كه نام و یاد و زندگینامة آن شهید بزرگ و سردار رشید، چراغ یقین و شعلة ایمان را در ذهن و زندگی‏مان روشن سازد.

میلاد فرزند شجاعت

سالها از شهادت جانگداز دختر پیامبر، حضرت زهرا میگذشت. حضرت علی(ع) پس از فاطمه با امامه (دختر زادة پیامبر اكرم) ازدواج كرده بود. امّا با گذشت بیش از ده سال از آن داغ جانسوز، هنوز هم غم فراق زهرا در دل علی(ع) بود.
برای خاندان پیامبر، سرنوشتی شگفت رقم زده شده بود. بنی هاشم، در اوج عزّت و بزرگواری، مظلومانه می‏زیستند. وقتی علی(ع) به فكر گرفتن همسر دیگری بود، عاشورا در برابر دیدگانش بود. برادرش «عقیل » را كه در علم نسب‏ شناسی وارد بود و قبایل و تیره‏ های گوناگون و خصلتها و خصوصیّتهای اخلاقی و روحی آنان را خوب می‏شناخت طلبید. از عقیل خواست كه: برایم همسری پیدا كن شایسته و از قبیله ‏ای كه اجدادش از شجاعان و دلیر مردان باشند تا بانویی این چنین، برایم فرزندی آورد شجاع و تكسوار و رشید.
پس از مدّتی، عقیل زنی از طایفة كلاب را خدمت امیرالمؤمنین(ع) معرفی كرد كه آن ویژگی ها را داشت. نامش «فاطمه»، دختر حزام بن خالد بود و نیاكانش همه از دلیرمردان بودند. از طرف مادر نیز دارای نجابت خانوادگی و اصالت و عظمت بود. او را فاطمة كلابیّه می گفتند و بعدها به «امّ‏ البنین» شهرت یافت، یعنی مادرِ پسران، چهار پسری كه به ‏دنیا آورد و عبّاس یكی از آنان بود.
عقیل برای خواستگاری او نزد پدرش رفت. وی از این موضوع استقبال كرد و با كمال افتخار، پاسخ آری گفت. حضرت علی(ع) با آن زن شریف ازدواج كرد. فاطمة كلابیّه سراسر نجابت و پاكی و خلوص بود. در آغاز ازدواج، وقتی وارد خانة علی(ع) شد، حسن و حسین (علیهماالسلام) بیمار بودند. او آنان را پرستاری كرد و ملاطفت بسیار به آنان نشان داد.
گویند: وقتی او را فاطمه صدا كردند گفت: مرا فاطمه خطاب نكنید تا یاد غمهای مادرتان فاطمه زنده نشود، مرا خادم خود بدانید.
ثمرة ازدواج حضرت علی با او، چهار پسر رشید بود به نامهای: عبّاس، عبدالله، جعفر و عثمان، كه هر چهار تن سالها بعد در حادثة كربلا به شهادت رسیدند. عباس، قهرمانی كه در این بخش از او و خوبی‏ها و فضیلتهایش سخن میگوییم، نخستین ثمرة این ازدواج پر بركت و بزرگترین پسر امّ البنین بود.
فاطمة كلابیه (امّ البنین) زنی دارای فضل و كمال و محبّت به خاندان پیامبر بود و برای این دودمانِ پاك، احترام ویژه ‏ای قائل بود. این محبت و مودّت و احترام، عمل به فرمان قرآن بود كه اجر رسالت پیامبر را «مودّت اهل بیت» دانسته است. او برای حسن، حسین، زینب و امّ كلثوم، یادگاران عزیز حضرت زهرا (س)، مادری می‏كرد و خود را خدمتكار آنان می‏دانست. وفایش نیز به امیرالمؤمنین (ع) شدید بود. پس از شهادت علی(ع) به احترام آن حضرت و برای حفظ حرمت او، شوهر دیگری اختیار نكرد، با آن كه مدّتی نسبتاً طولانی (بیش از بیست سال) پس از آن حضرت زنده بود.
ایمان والای امّ البنین و محبتش به فرزندان رسول خدا چنان بود كه آنان را بیشتر از فرزندان خود، دوست می‏داشت. وقتی حادثة كربلا پیش آمد، پیگیر خبرهایی بود كه از كوفه و كربلا می‏رسید. هركس خبر از شهادت فرزندانش می‏داد، او ابتدا از حال حسین(ع) جویا می‏شد و برایش مهمتر بود.
عبّاس بن علی(ع) فرزند چنین بانوی حق شناس و بامعرفتی بود و پدری چون علی بن ابی طالب(ع) داشت و دست تقدیر نیز برای او آینده ‏ای آمیخته به عطر وفا و گوهر ایمان و پاكی رقم زده بود.
ولادت نخستین فرزند امّ البنین، در روز چهارم شعبان سال 26 هجری در مدینه بود. تولّد عباس، خانة علی و دل مولا را روشن و سرشار از امید ساخت، چون حضرت می‏دیدند در كربلایی كه در پیش است، این فرزند، پرچمدار و جان نثار آن فرزندش خواهد بود وعباسِ علی، فدای حسینِ فاطمه خواهد گشت.
وقتی به دنیا آمد حضرت علی(ع) در گوش او اذان و اقامه گفت، نام خدا و رسول را بر گوش او خواند و او را با توحید و رسالت و دین، پیوند داد و نام او را عباس نهاد. در روز هفتم تولّدش طبق رسم و سنّت اسلامی گوسفندی را به عنوانِ عقیقه ذبح كردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند.
آن حضرت، گاهی قنداقة عبّاس خردسال را در آغوش میگرفت و آستینِ دستهای كوچك او را بالا می‏زد و بر بازوان او بوسه می‏زد و اشك می‏ریخت. روزی مادرش امّ البنین كه شاهد این صحنه بود، سبب گریة امام را پرسید. حضرت فرمود: این دستها در راه كمك و نصرت برادرش حسین، قطع خواهد شد؛ گریهء من برای آن روز است.
با تولّد عبّاس، خانة علی(ع) آمیخته ‏ای از غم و شادی شد: شادی برای این مولود خجسته، و غم و اشك برای آینده‏ ای كه برای این فرزند و دستان او در كربلا خواهد بود.
عبّاس در خانة علی(ع) و در دامان مادرِ با ایمان و وفادارش و در كنار حسن و حسین (علیهماالسلام) رشد كرد و از این دودمان پاك و عترتِ رسول، درسهای بزرگ انسانیت و صداقت و اخلاق را فرا گرفت.
تربیت خاصّ امام علی(ع) بی‏ شك، در شكل دادن به شخصیت فكری و روحی بارز و برجستهء این نوجوان، سهم عمده‏ ای داشت و درك بالای او ریشه در همین تربیتهای والا داشت.
روزی حضرت امیر(ع) عبّاسِ خردسال را در كنار خود نشانده بود، حضرت زینب (س) هم حضور داشت. امام به این كودك عزیز گفت: بگو یك. عبّاس گفت: یك. فرمود: بگو دو. عباس از گفتن خودداری كرد و گفت: شرم می‏كنم با زبانی كه خدا را به یگانگی خوانده ‏ام دو بگویم. حضرت از معرفت این فرزند خشنود شد و پیشانی عبّاس را بوسید.
استعداد ذاتی و تربیت خانوادگی او سبب شد كه در كمالات اخلاقی و معنوی، پا به پای رشد جسمی و نیرومندی عضلانی، پیش برود و جوانی كامل، ممتاز و شایسته گردد. نه‏ تنها در قامت رشید بود، بلكه در خِرد، برتر و درجلوه‏ های انسانی هم رشید بود. او می‏دانست كه برای چه روزی عظیم، ذخیره شده است تا در یاری حجّت خدا جان نثاری كند. او برای عاشورا به دنیا آمده بود.
این حقیقت، موردتوجّه علی(ع) بود، آنگاه كه می‏خواست با امّ البنین ازدواج كند. وقتی هم كه حضرت امیر در بستر شهادت افتاده بود، این «راز خون» را به یاد عبّاس آورد و در گوش او زمزمه كرد.
شب 21 رمضان سال 41 هجری بود. علی(ع) در آخرین ساعات عمر خویش،عبّاس را به آغوش گرفت و به سینه چسبانید و به این نوجوان دلسوخته، كه شاهد خاموش شدن شمع وجود علی بود، فرمود: پسرم، به زودی در روز عاشورا، چشمانم به وسیلة تو روشن میگردد؛ پسرم، هرگاه روز عاشورا فرا رسید و بر شریعة فرات وارد شدی، مبادا آب بنوشی در حالی كه برادرت حسین(ع) تشنه است.
این نخستین درس عاشورا بود كه در شب شهادت علی(ع) آموخت و تا عاشورا پیوسته در گوش داشت.
شاید در همان لحظات آخر عمر علی(ع) كه فرزندانش دور بستر او حلقه زده بودند و نگران آینده بودند، حضرت به فراخور هر یك، توصیه‏ هایی داشته است. بعید نیست كه دست عبّاس را در دست حسین(ع) گذاشته باشد و عبّاس را سفارش كرده باشد كه: عباسم، جان تو و جان حسینم در كربلا! مبادا از او جدا شوی و تنهایش گذاری!
عبّاس، نجابت و شرافت خانوادگی داشت و از نفسهای پاك و عنایتهای ویژة علی(ع) و مادرش امّ البنین برخوردار شده بود. امّ البنین هم نجابت و معرفت و محبّت به خاندان پیامبر را یكجا داشت و در ولا و دوستی آنان، مخلص و شیفته بود. از آن سو نزد اهل بیت هم وجهه و موقعیّت ممتاز و مورد احترامی داشت. این كه زینب كبری پس از عاشورا و بازگشت به مدینه به خانة او رفت و شهادت عبّاس و برادرانش را به این مادرِ داغدار تسلیت گفت و پیوسته به خانة او رفت و آمد می‏كرد و شریك غمهایش بود، نشانِ احترام و جایگاه شایستة او در نظر اهل‏بیت بود

فصل جوانی

از روزی كه عبّاس، چشم به جهان گشوده بود امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین را در كنار خود دیده بود و از سایة مهر و عطوفت آنان و از چشمة دانش و فضیلتشان برخوردار و سیراب شده بود.
چهارده سال از عمر عبّاس در كنار علی(ع) گذشت، دورانی كه علی(ع) با دشمنان درگیر بود. گفته‏ اند عبّاس در برخی از آن جنگها شركت داشت، در حالی كه نوجوانی در حدود دوازده ساله بود، رشید و پرشور و قهرمان كه در همان سنّ و سال حریف قهرمانان و جنگاوران بود. علی(ع) به او اجازة پیكار نمی‏داد، به امام حسن و امام حسین هم چندان میدانِ شجاعت نمایی نمی‏داد. اینان ذخیره‏ های خدا برای روزهای آیندة اسلام بودند و عبّاس می‏بایست جان و توان و شجاعتش را برای كربلای حسین نگه دارد و علمدار سپاه سیدالشهدا باشد.
برخی جلوه ‏هایی از دلاوری این نوجوان را در جبهة صفّین نگاشته ‏اند. اگر این نقل درست باشد، میزان رزم آوری او را در سنین نوجوانی و دوازده سالگی نشان می‏دهد.
مگر برادرزاده‏ اش حضرت قاسم سیزده ساله نبود كه آن حماسه را در ركاب عمویش آفرید و تحسین همگان را برانگیخت؟ مگر پدرش علی بن ابی طالب(ع) در جوانی با قهرمانان نام آور عرب، همچون «مرحب» در جنگ خیبر و «عمروبن عبدودّ» در جنگ خندق درگیر نشد و آنان را به هلاكت نرساند؟ مگر عباس، برادر امام حسن و امام حسین ومحمد حنفیّه و زینب و كلثوم نبود؟ مگر نیاكانش ازناحیة مادر در قبیلة «كلاب» همه از سلحشوران و تكسواران عرصه ‏های رزم وشجاعت و شمشیرزنی و نیزه افكنی نبودند؟ عباس، محلّ تلاقی دو رگ و ریشة شجاعت بود، هم از سوی پدر كه علی(ع) بود و هم از طرف مادر. و امّا آن حماسه آفرینی در سنّ نوجوانی:
در یكی از روزهای نبرد صفّین، نوجوانی از سپاه علی(ع) بیرون آمد كه نقاب بر چهره داشت و از حركات او نشانه‏ های شجاعت و هیبت و قدرت هویدا بود. از سپاه شام كسی جرأت نكرد به میدان آید. همه ترسان و نگران، شاهد صحنه بودند. معاویه یكی از مردان سپاه خود را به نام «ابن شعثاء»كه دلیرمردی برابر با هزاران نفر بود صدا كرد و گفت: به جنگ این جوان برو. آن شخص گفت: ای امیر، مردم مرا با ده هزار نفر برابر می‏دانند، چگونه فرمان می‏دهی كه به جنگ این نوجوان بروم؟ معاویه گفت: پس چه كنیم؟ ابن شعثاء گفت: من هفت پسر دارم، یكی از آنان را می‏فرستم تا او را بكشد. گفت: باشد. یكی از پسرانش را فرستاد، به دست این جوان كشته شد. دیگری را فرستاد، او هم كشته شد. همهء پسرانش یك به یك به نبرد این شیر سپاه علی(ع) آمدند و او همه را از دم تیغ گذراند.
خود ابن شعثاء به میدان آمد، در حالی كه میگفت: ای جوان، همهء پسرانم را كشتی، به خدا پدر و مادرت را به عزایت خواهم نشاند. حمله كرد و نبرد آغاز شد و ضرباتی میان آنان ردّ و بدل گشت. با یك ضربت كاری جوان، ابن ‏شعثاء به خاك افتاد و به پسرانش پیوست. همهء حاضران شگفت زده شدند. امیرالمؤمنین او را نزد خود فراخواند، نقاب از چهره‏اش كنار زد و پیشانی او را بوسه زد. دیدند كه او قمر بنی هاشم عباس بن علی(ع) است.
نیز آورده‏ اند در جنگ صفین، در مقطعی كه سپاه معاویه بر آب مسلّط شد و تشنگی، یاران علی(ع) را تهدید می‏كرد، فرمانی كه حضرت به یاران خود داد و جمعی را در ركاب حسین(ع) برای گشودن شریعه و باز پس گرفتن آب فرستاد، عباس بن علی هم در كنار برادرش و یار و همرزم او حضور داشته است.
اینها گذشت و سال چهلم هجری رسید و فاجعهء خونین محراب كوفه اتّفاق افتاد. وقتی علی(ع) به شهادت رسید، عباس بن علی چهارده ساله بود و غمگینانه شاهد دفن شبانه و پنهانی امیرالمؤمنین(ع) بود. بی شك این اندوه بزرگ، روح حسّاس او را به سختی آزرد. امّا پس از پدر، تكیه گاهی چون حسنین (علیهماالسلام) داشت و در سایة عزّت و شوكت آنان بود. هرگز توصیه‏ ای را كه پدرش در شب 21 رمضان درآستانة شهادت به عباس داشت از یاد نبرد. از او خواست كه در عاشورا و كربلا حسین را تنها نگذارد. می‏دانست كه روزهای تلخی در پیش دارد و باید كمر همّت و شجاعت ببندد و قربانی بزرگ منای عشق دركربلا شود تا به ابدیّت برسد.
ده سال تلخ را هم پشت سر گذاشت. سالهایی كه برادرش امام حسن مجتبی(ع) به امامت رسید، حیله گری‏های معاویه، آن حضرت را به صلح تحمیلی وا داشت. ستمهای امویان اوج گرفته بود. حجربن عدی و یارانش شهید شدند؛ عمروبن حمق خزاعی شهید شد، سختگیری به آل علی ادامه داشت. در منبرها وعّاظ و خطبای وابسته به دربارِ معاویه، پدرش علی(ع) را ناسزا میگفتند. عباس بن علی شاهد این روزهای جانگزای بود تا آن كه امام حسن به شهادت رسید. وقتی امام مجتبی، مسموم و شهید شد، عباس بن علی 24 سال داشت. باز هم غمی دیگر برجانش نشست.
پس از آن كه امام مجتبی(ع) بنی هاشم را در سوگ شهادت خویش، گریان نهاد و به ملكوت اعلا شتافت، بستگان آن حضرت، بار دیگر تجربة رحلت رسول خدا و فاطمة زهرا وعلی مرتضی را تكرار كردند و غمهایشان تجدید شد. خانة امام مجتبی پر از شیون و اشك شد. عباس بن علی نیز ازجمله كسانی بود كه با گریه و اندوه برای برادرش مرثیه خواند و خاك عزا بر سر و روی خود افكند و از جان صیحه كشید.
امّا چاره ‏ای نبود، می‏بایست این كوه غم را تحمل كند و دل به قضای الهی بسپارد و خود را برای روزهای تلخ‏تری آماده سازد. امام حسن مجتبی(ع) را غسل دادند و كفن كردند. عبّاس در مراسم غسل پیكر مطهّر امام حسن(ع) با برادران دیگرش (امام حسین و محمد حنفیّه) همكاری و همراهی داشت و شاهد غمبارترین وتلخ‏ترین صحنهء مظلومیّت اهل‏بیت بود. آنگاه كه تابوت امام مجتبی(ع) را وارد حرم پیامبر(ص) كردند تا تجدید دیداری با آن حضرت كنند، مروانیان پنداشتند كه می‏خواهند آن جا دفن كنند و جلوگیری كردند و تابوت امام حسن(ع) را تیرباران نمودند.در این صحنه ‏ها بود كه خشم جوانان غیرتمند بنی هاشم برانگیخته شد و اگر سید الشهدا(ع) آنان را به خویشتن‏داری و صبر دعوت نكرده بود، دستهایی كه به قبضه‏ های شمشیر رفته بود زمین را از خون دشمنانِ بدخواه سیراب می‏كرد. عباس رشید نیز در جمع جوانان هاشمی، جرعه جرعه غصه می‏خورد و بنابه تكلیف، صبر می‏كرد. می‏خواست كه شمشیر بركشد و حمله كند، امّا حسین بن علی نگذاشت و او را به بردباری و خویشتن‏داری دعوت كرد و وصیّت امام مجتبی(ع) را یادآور شد كه گفته بود خونی ریخته نشود.
این سالها نیز گذشت. عباس بن علی(ع) زیر سایة برادر بزرگوارش سیدالشهدا(ع) و در كنار جوانان دیگری از عترت پیامبر خدا می‏زیست و شاهد فراز و نشیبهای روزگار بود.
عباس چند سال پس از شهادت پدر در سنّ هجده سالگی در اوائل امامت امام مجتبی با لُبابه، دخترعبدالله بن عباس ازدواج كرده بود. ابن عباس راوی حدیث و مفسّر قرآن و شاگرد لایق و برجستة علی(ع) بود. شخصیّت معنوی و فكری این بانو نیز در خانة این مفسّر امّت شكل گرفته و به علم و ادب آراسته بود. از این ازدواج دو فرزند به نامهای «عبیدالله» و «فضل» پدید آمد كه هر دو بعدها از عالمان بزرگ دین و مروّجان قرآن گشتند. از نوادگان حضرت اباالفضل(ع) نیز كسانی بودند كه در شمار راویان احادیث و عالمان دین در عصر امامان دیگر بودند و این نور علوی كه در وجود عباس تجلّی داشت، در نسلهای بعد نیز تداوم یافت و پاسدارانی برای دین خدا تقدیم كرد كه همه از عالمان و عابدان و فصیحان و ادیبان بودند.
آن حضرت، در مدینه و در جمع بنی هاشم می‏زیست و زمان همچنان میگذشت تا آن كه سال شصت هجری رسید و حادثة كربلا و نقش عظیمی كه وی در آن حماسه آفرید. با این بخش از زندگی الهام بخش او در آینده آشنا خواهیم شد.
عباس درهمة دوران حیات، همراه برادرش حسین(ع) بود و فصل جوانی ‏اش در خدمت آن امام گذشت. میان جوانان بنی‏ هاشم شكوه و عزّتی داشت و آنان برگرد شمع وجود عباس، حلقه‏ ای از عشق و وفا به وجود آورده بودند و این جمعِ حدوداً سی نفری، در خدمت و ركاب امام حسن و امام‏ حسین همواره آماده دفاع بودند و در مجالس و محافل، از شكوه این جوانان، به ویژه از صولت و غیرت و حمیّت عباس سخن بود.
آن روز هم كه پس از مرگ معاویه، حاكم مدینه می‏خواست درخواست و نامة یزید را دربارة بیعت با امام حسین(ع) مطرح كند و دیداری میان ولید و امام در دارالاماره انجام گرفت، سی نفر از جوانان هاشمی به فرماندهی عباس‏ بن علی(ع) با شمشیرهای برهنه، آماده و گوش به فرمان، بیرون خانة ولید و پشت در ایستاده بودند و منتظر اشارة امام بودند كه اگر نیازی شد به درون آیند و مانع بروز حادثه ‏ای شوند. كسانی هم كه از مدینه به مكه و از آن‏جا به كربلا حركت كردند، تحت فرمان اباالفضل(ع) بودند.
اینها، گوشه‏ هایی از رخدادهای زندگی عباس در دوران جوانی بود تا آن كه حماسة عاشورا پیش آمد و عباس، وجود خود را پروانه ‏وار به آتشِ عشقِ حسین زد و سراپا سوخت و جاودانه شد درود خدا و همهء پاكان بر او باد.

سیمای اباالفضل(ع)

هم چهرة عباس زیبا بود، هم اخلاق و روحیّاتش. ظاهر و باطن عباس نورانی بود و چشمگیر و پرجاذبه. ظاهرش هم آیینة باطنش بود. سیمای پر فروغ و تابنده ‏اش او را همچون ماه، درخشان نشان می‏داد و در میان بنی هاشم، كه همه ستارگانِ كمال و جمال بودند، اباالفضل همچون ماه بود؛ از این رو او را «قمر بنی هاشم» میگفتند.
در ترسیم سیمای او، تنها نباید به اندام قوی و قامت رشید و ابروان كشیده و صورت همچون ماهش بسنده كرد؛ فضیلتهای او نیز، كه درخشان بود، جزئی از سیمای اباالفضل را تشكیل می‏داد. از سویی نیروی تقوا، دیانت و تعهّدش بسیار بود و از سویی هم از قهرمانان بزرگ اسلام به‏ شمار می‏ آمد. زیبایی صورت و سیرت را یكجا داشت. قامتی رشید و بر افراشته، عضلاتی قوی‏ و بازوانی ستبر وتوانا و چهره ‏ای نمكین و دوست داشتنی داشت. هم وجیه بود، هم ملیح. آنچه خوبان همه داشتند، او به تنهایی داشت.
وقتی سوار بر اسب می‏شد، به خاطر قامت كشیده ‏اش پاهایش به زمین می‏رسید و چون پای در ركاب اسب می‏نهاد، زانوانش به گوشهای اسب می‏رسید. شجاعت و سلحشوری را از پدر به ارث برده بود و در كرامت و بزرگواری و عزّت نفس و جاذبة سیما و رفتار، یادگاری از همة عظمتها و جاذبه‏ های بنی‏ هاشم بود. بر پیشانی‏ اش علامت سجود نمایان بود و از تهجّد و عبادت و خضوع و خاكساری در برابر «اللّه» حكایت می‏كرد. مبارزی بود خدا دوست و سلحشوری آشنا با راز و نیازهای شبانه.
قلبش محكم و استوار بود همچون پارة آهن. فكرش روشن و عقیده ‏اش استوار و ایمانش ریشه ‏دار بود. توحید و محبّت خدا در عمق جانش ریشه داشت. عبادت و خداپرستی او آن چنان بود كه به تعبیر شیخ صدوق: نشان سجود در پیشانی و سیمای او دیده می‏شد.
ایمان و بصیرت و وفای عباس، آن چنان مشهور و زبانزد بود كه امامان شیعه پیوسته از آن یاد می‏كردند و او را به عنوان یك انسان والا و الگو می ‏ستودند. امام سجاد(ع) روزی به چهرة «عبیدالله» فرزند حضرت اباالفضل(ع) نگاه كرد و گریست. آنگاه با یاد كردی از صحنة نبرد اُحد و صحنة كربلا از عموی پیامبر (حمزة سیدالشهدا) و عموی خودش (عباس‏ بن علی) چنین یاد كرد:
« هیچ روزی برای پیامبر خدا سخت‏تر از روز «اُحد» نگذشت. در آن روز، عمویش حضرت حمزه كه شیر دلاور خدا و رسول بود به شهادت رسید. بر حسین بن علی(ع) هم روزی سخت‏تر از عاشورا نگذشت كه در محاصرة سی ‏هزار سپاه دشمن قرار گرفته بود و آنان می‏پنداشتند كه با كشتن فرزند رسول خدا به خداوند نزدیك می‏شوند و سرانجام، بی ‏آن‏كه به نصایح و خیرخواهی های سیدالشهدا گوش دهند، او را به شهادت رساندند.»
آنگاه در یادآوری فداكاری و عظمت روحی عباس(ع) فرمود:
«خداوند،عمویم عباس را رحمت كند كه در راه برادرش ایثار و فداكاری كرد و از جان خود گذشت، چنان فداكاری كرد كه دو دستش قلم شد. خداوند نیز به او همانند جعفربن ابی‏طالب در مقابل آن دو دستِ قطع شده دو بال عطا كرد كه با آنها در بهشت با فرشتگان پرواز می‏كند.عباس نزد خداوند، مقام و منزلتی دارد بس بزرگ، كه همة شهیدان در قیامت به مقام والای او غبطه می‏خورند و رشك می‏برند.»
آن ایثار و جانبازی عظیم اباالفضل، پیوسته الهام بخش فداكاری‏های بزرگ در راه عقیده و دین بوده است و جانبازان بسیاری اگر دستی در راه دوست فدا كرده ‏اند، خود را رهپوی آن الگوی فداكاری می‏دانند و اسوة ایثارشان جعفر طیّار و عباس بن علی بوده است:
چون اقتدا به جعفر طیّار كرده‏ ایم
پرواز ماست با پرِ جان در فضای دوست
در پیروی ز خطّ علمدار كربلاست
دستی كه داده‏ ایم به راه رضای دوست
بصیرت و شناخت عمیق و پایبندی استوار به حق و ولایت و راه خدا از ویژگی های آن حضرت بود. در ستایشی كه امام صادق(ع) از او كرده است بر این اوصاف او انگشت نهاده و به‏ عنوان ارزش‏های متبلور در وجود عبّاس، یاد كرده است:
«كان عمُّنا العبّاسُ نافذ البصیرةِ صُلب الایمانِ، جاهد مع ابی‏عبدالله(ع) وابْلی’ بلاءاً حسناً ومضی شهیداً؛
عموی ما عباس، دارای بصیرتی نافذ و ایمانی استوار بود، همراه اباعبدالله جهاد كرد و آزمایش خوبی داد و به شهادت رسید».
و در یكی از زیارتنامه ‏های آن حضرت نیز بر این «بصیرت» و اقتدا به شایستگان اشاره شده است «شهادت می‏دهم كه تو با بصیرت در كار و راه خویش رفتی و شهید شدی و به صالحان اقتدا كردی».
بصیرت و بینش نافذ و قوی كه امام در وصف او به كار برده است، سندی افتخار آفرین برای اوست. این ویژگی‏های والاست كه سیمای عباس بن علی را درخشان و جاودان ساخته است. وی تنها به عنوان یك قهرمانِ رشید و علمدارِ شجاع مطرح نبود، فضایل علمی و تقوایی او و سطح رفیع دانش او كه از خردسالی از سرچشمة علوم الهی سیراب و اشباع شده بود، نیز درخور توجّه است. تعبیر «زُقّ العِلْم زقّاً» كه در برخی نقلها آمده است، اشاره به این حقیقت دارد كه تغذیه علمی او از همان كودكی بوده است.
مقام فقاهتی او بالا بود و نزد راویان، مورد وثوق به شمار می‏رفت و دارای پارسایی فوق العاده ‏ای بود. تعبیر برخی بزرگان دربارة او چنین است:
«عباس از فقیهان و دین شناسانِ اولاد ائمّه بود و عادل، ثقه، با تقوا و پاك بود.»
و به تعبیر مرحوم قاینی: «عباس از بزرگان و فاضلانِ فقهای اهل بیت بود، بلكه او دانای استاد ندیده بود.»
این سردار رشید و شهید، علاوه بر آن كه خود به لحاظ قرب و منزلتی كه نزد پروردگار دارد در قیامت از مقام شفاعت برخوردار است، وسیلة شفاعت حضرت زهرا نیز خواهد بود. در روایت است:
در روز رستاخیز، آنگاه كه كار سخت و دشوار گردد، پیامبر خدا، حضرت علی را نزد فاطمه خواهد فرستاد تا درجایگاه شفاعت حاضر شود. امیرمؤمنان به فاطمه میگوید: از اسباب شفاعت چه نزد خود داری و برای امروز كه روز بی‏تابی و نیازمندی است چه ذخیره كرده ‏ای؟ فاطمة زهرا میگوید: یا علی، برای این جایگاه، دستهای بریدة فرزندم عباس بس است.
افتخار بزرگ عباس بن علی این بود كه در همة عمر، در خدمتِ امامت و ولایت و اهل‏بیت عصمت بود، بخصوص نسبت به اباعبدالله الحسین(ع) نقش حمایتی ویژه ای داشت و بازو و پشتوانه و تكیه گاه برادرش سیدالشهدا بود و نسبت به آن حضرت، همان جایگاه را داشت كه حضرت امیر نسبت به پیامبر خدا داشت. در این زمینه به مقایسة یكی از نویسندگان دربارة این پدر و پسر توجه كنید:
«حضرت عباس در بسیاری از امور اجتماعی مانند پدر قد مردانگی برافراخت و ابراز فعالیت و شجاعت نمود. عباس، پشت و پناه حسین بود مانند پدرش كه پشت و پناه حضرت رسول الله بود. عباس در جنگها همان استقامت، پافشاری، شجاعت، قوّت بازو، ایمان و اراده، پشت نكردن به دشمن، فریب دادن و بیم نداشتن از عظمت حریف و انبوهی دشمن را كه پدرش درجنگهای اُحد، بدر، خندق، خیبر و غیره نشان داد، در كربلا ابراز داشت.
عباس، همانطور كه علی(ع) همیان نان و خرما به دوش میگرفت و برای ایتام و مساكین می‏برد، او به اتفاق و امر برادر، بسیاری از گرسنگان مكّه و مدینه را به همین ترتیب اطعام می‏نمود. عباس، مانند علی(ع) كه باب حوایج دربار پیغمبر بود و هركس روی به ساحت او می‏كرد، اوّل علی را می‏خواند، باب حوایج در استان امام حسین بود و هركس برای رفع حوایج به دربار حسین (ع) می‏شتافت، عباس را می‏خواند.
عباس مانند پدر كه در بستر پیغمبر خوابید و فداكاری كرد در راه پیغمبر، در روز عاشورا برای اطفال و آب آوردن فداكاری كرد. عباس مانند پدر كه در حضور پیغمبر شمشیر می‏زد، در حضور برادر شمشیر زد تا از پای در آمد. عباس، همان‏طور كه پدرش به تنهایی به دعوت دشمن رفت، به‏ تنهایی برای مهلت به طرف خیل دشمن حركت فرموده و مهلت گرفت».

در آیینة القاب

غیر از نام، كه مشخّص كنندة هر فرد از دیگران است، صفات و ویژگی‏های اخلاقی و عملی اشخاص نیز آنان را از دیگران متمایز می‏كند و به خاطر آن خصوصیّات بر آنها «لقب» نهاده می‏شود و با آن لقبها آنان را صدا می‏زنند یا از آنان یاد می‏كنند.
وقتی به القاب زیبای حضرت عباس می ‏نگریم، آنها را همچون آیینه ‏ای می‏ یابیم كه هركدام،جلوه ‏ای از روح زیبا و فضایل حضرتِ ابوفضایل را نشان می‏دهد. القاب حضرت عباس، برخی در زمان حیاتش هم شهرت یافته بود، برخی بعدها بر او گفته شد و هر كدام مدال افتخار و عنوان فضیلتی است جاودانه.
چه زیباست كه اسم، با مسمّی و لقب، با صاحب لقب هماهنگ باشد و هركس شایسته و درخور لقب و نام و عنوانی باشد كه با آن خوانده و یاد می‏شود.
نام این فرزند رشید امیرالمؤمنین «عباس» بود، چون شیرآسا حمله می‏كرد و دلیر بود و در میدانهای نبرد، همچون شیری خشمگین بود كه ترس در دل دشمن می‏ریخت و فریادهای حماسی‏اش لرزه بر اندام حریفان می‏افكند.
كُنیه‏ اش «ابوالفضل» بود، پدر فضل؛ هم به این جهت كه فضل، نام پسر او بود، هم به این جهت كه در واقع نیز، پدر فضیلت بود و فضل و نیكی زادة او و مولود سرشت پاكش و پروردة دست كریمش بود.
او را «ابوالقِربه» (پدر مشك) هم میگفتند به خاطر مشكِ آبی كه به دوش میگرفت و از كودكی میان بنی هاشم سقّایی می‏كرد«سقّا» لقب دیگر این بزرگ مرد بود. آب آور تشنگان و طفلان، به خصوص درسفر كربلا، ساقی كاروانیان و آب آور لب تشنگان خیمه‏ های ابا عبدالله(ع) بود و یكی از مسؤولیتهایش در كربلا تأمین آب برای خیمه‏ های امام بود و وقتی از روز هفتم محرّم، آب را به روی یاران امام حسین(ع) بستند، یك بار به همراهی تنی چند از یاران، صف دشمن را شكافت و از فرات آب به خیمه‏ ها آورد. عاقبت هم روز عاشورا در راه آب آوری برای كودكان تشنه به شهادت رسید (كه در آینده خواهد آمد). او از تبار هاشم و عبدالمطلب وابوطالب بود، كه همه از ساقیانِ حجاج بودند.علی(ع) نیز ان همه چاه و قنات حفر كرد تا تشنگان را سیراب سازد. در روز صفّین هم سپاه علی(ع) پس از استیلا بر آب، سپاه معاویه را اجازه داد كه از آن بنوشد تا شاهدی بر فتوّت جبهة علی(ع) باشد. عباس، تداوم آن خط و این مرام و استمرار این فرهنگ و فرزانگی است. دركربلا هم منصب سقّایی داشت تا پاسدار شرف باشد.
لقب دیگرش «قمر بنی هاشم» بود. در میان بنی هاشم زیباترین و جذاب‏ترین چهره را داشت و چون ماه درخشان در شب تار می‏درخشید.
او با عنوانِ «باب الحوائج» هم مشهور است. استان رفیعش قبله گاه حاجات است و توسّل به آن حضرت، برآورندة نیاز محتاجان و دردمندان است. هم در حال حیات درِ رحمت و بابِ حاجت و چشمة كرم بود و مردم حتی اگر با حسین(ع) كاری داشتند از راه عباس وارد می‏شدند، هم پس از شهادت به كسانی كه به نام مباركش متوسّل شوند، عنایت خاصّ دارد و خداوند به پاسِ ایمان و ایثار و شهادت او، حاجت حاجتمندان را بر می‏ آورد. بسیارند آنان كه با توسّل به استان فضل اباالفضل(ع) و روی آوردن به درگاه كرم و فتوّت او، شفا یافته‏ اند یا مشكلاتشان برطرف شده و نیازشان بر آمده است. دركتابهای گوناگون، حكایات شگفت وخواندنی از كرامت حضرت اباالفضل(ع) نقل شده است. خواندن و شنیدن این گونه كرامات (اگر صحیح و مستند باشد) بر ایمان وعقیده و محبّت انسان می‏افزاید.
یكی دیگر از لقبهای او «رئیس عسكر الحسین» است، فرمانده سپاه حسین(ع).
او به «علمدار» و «سپهدار» هم معروف است. این لقب در ارتباط با نقش پرچمداری عباس در كربلاست. وی فرمانده نظامی نیروهای حق در ركاب امام حسین(ع) بود و خود سیّدالشهدا او را با عنوانِ «صاحب لواء» خطاب كرد كه نشان‏ دهندة نقش علمداری اوست «عبدصالح» (بندة شایسته) لقب دیگری است كه در زیارتنامة او به چشم می‏خورد، زیارتنامه ‏ای كه امام صادق(ع) بیان فرموده است. این كه یك حجّت معصوم الهی، عباسِ شهید را عبدصالح و مطیع خدا و رسول و امام معرفی كند، افتخار كوچكی نیست.
یكی دیگر از لقبهایش «طیّار» است، چون همانند عمویش جعفر طیّار به جای دو دستی كه از پیكرش جدا شد، دو بال به او داده شده تا در بهشت بال در بال فرشتگان پرواز كند. این بشارت را پدرش امیرالمؤمنین(ع) در كودكی عباس، آن هنگام كه دستهای او را می‏بوسید و میگریست به اهل خانه داد تا تسلای غم و اندوه آنان گردد.
«مواسی» از لقبهای دیگر اوست و اشاره به مواسات و ازخود گذشتگی و فدا شدن او در راه برادرش امام حسین(ع) دارد.
برای عباس بن علی(ع) شانزده لقب شمرده ‏اند كه هریك، جلوه ‏ای از روح بلند و عظمت او را نشان می‏دهد.
عباس در طول زندگی، پیوسته جانش را سپر حفاظت از امام زمان خویش ساخته بود و همراه امام حسین بود و از او جدا نمی‏شد و در راه حمایت از او می‏جنگید. سایه به سایة امام حركت می‏كرد و خود، سایه ای از وجود سیدالشهدا بود. با آن كه خود از نظر علم و تقوا و شجاعت و فضیلت، در درجة بالایی بود و الگویی مثال زدنی در این بزرگی‏ها و كرامتها محسوب می‏شد، امّا خود را یك شخصیّت فانی در وجود برادرش و ذوب شده در سیدالشهدا و مطیع محض مولای خود ساخته بود و آن گونه عمل می‏كرد تا به دیگران درس «ولایت پذیری» و موالات و مواسات بیاموزد و شیوة صحیح ارتباط با ولی خدا را نشان دهد.
شاید این نكتة لطیف كه میلاد امام حسین در سوم شعبان و میلاد اباالفضل در چهارم شعبان است، رمز دیگری از وجودِ سایه ‏ای آن حضرت نسبت به خورشید امامت باشد، كه در تمام عمر و همهء زندگی، حتی در روز تولّد هم، یك روز پس از امام حسین است و شاهدی بر این پیروی و متابعت (البته با حدود بیست سال فاصله) .
در حادثة عاشورا و در آن شب موعود و خدایی هم، محافظت و پاسداری از خیمه‏ های حسینی را بر عهده داشت و نگهبان حریم و حرم امامت بود.
این لقبهای معنی‏دار و گویا، هر یك تابلویی است كه فضایل او را نشان می‏دهد و ما را به خلوتسرای روحِ بلند و قلبِ استوار و ایمان ژرف و جانِ نورانی او رهنمون می‏شود و محبّت آن سرباز فداكار قرآن و دین را در دلها افزون می‏سازد.
اینك كه سخن از كنیه ‏ها و لقبهای اوست، همین جا به برخی تعابیر كه ائمّه دربارة او دارند، اشاره می‏كنیم:
در زیارتنامه ‏ای كه از قول امام صادق(ع) روایت شده است، خطاب به حضرت عباس(ع) چنین آمده است:
«سلام بر تو، ای بندة صالح، فرمانبردار خدا و پیامبر و امیرمؤمنان و امام حسن و امام حسین. خدا را گواه میگیرم ‏كه تو بر همان راهی رفتی كه مجاهدان و شهیدانِ «بدر» رفتند: راه مجاهدان راه خدا، خیرخواهان در جهاد با دشمنان خدا، یاوران راستین اولیای خدا و مدافعان از دوستان خدا...».
تعبیرات بلندی را كه امام صادق(ع) دربارة او دارد در بخشهای پیشین نیز یاد كردیم.
در زیارت ناحیة مقدّسه نیز كه از زبان امام زمان(ع) امده است، خطاب به او چنین دارد:
«سلام بر ابوالفضل العباس فرزند امیرالمؤمنین، ان كه‏ جانش را فدای برادرش كرد، آن كه از دیروزِ خود برای‏ فردایش بهره گرفت، آن كه خود را فدای حسین كردوخود را نگهبان او قرار داد، آن كه دستانش قطع شد...».
و چه زیبا این روح مواسات و ایثار، در اوج تشنگی در شطِّ فرات، در این شعرها ترسیم شده است:
كربلا كعبة عشق است و من اندر احرام
شد در این قبلهء عشّاق، دو تا تقصیرم
دست من خورد به آبی كه نصیب تو نشد
چشم من داد از ان آبِ روان، تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی
تا كه تكمیل شود حجّ من و تقدیرم
از بزرگترین فضیلتها و عبادتهای وی، نصرت و یاری پسر پیامبر و حمایت ازفرزندان زهرای اطهر و سیراب كردن كودكان تشنة اباعبدالله الحسین(ع) بود و فدا كردنِ جانِ عزیز در این راه پاك.

مظهر شجاعت و وفا

نه شجاعتِ دور از وفاداری ارزشمند است، نه از وفای بدون شجاعت كاری ساخته است. راه حق،انسان‏های مقاوم و نستوه و عهد شناس و وفادار می‏طلبد. میدانهای نبرد، سلحشوری و شجاعتِ آمیخته به وفاداری به راه حق و آرمان والا و رهبر معصوم لازم است و اینها همه دربالاترین حدّ در وجود فرزند علی(ع) جمع بود. عباس از طرف مادر از قبیلة شجاعان و رزم آوران بود، از طرف پدر هم روح علی را در كالبد خویش داشت. هم شجاعت ذاتی داشت، هم شهامتِ موروثی كه معلول شرایط زندگی و محیط تربیت بود و بخشی هم زاییدة ایمان و عقیده به هدف بود كه او را شجاع می‏ساخت.
علی(ع) پدر عباس بود، بزرگ مردی كه به شجاعت معنایی جدید بخشیده بود. ابوالفضل العباس فرزند این پدر و پروردة مكتبی بود كه الگویش علی(ع) است. اینان دودمانی بودند سایه پروردِ شمشیر و بزرگ شدة میدانهای جهاد و خو گرفته به مبارزه و شهادت.
صحنة عاشورا مناسب‏ترین میدانی بود كه شجاعت و وفای عباس به نمایش گذاشته شود. وفای عباس در بالاترین حدّ ممكن و زیباترین شكل، تجلّی كرد. امّا بُعد شجاعتِ عباس، آن طور كه بایسته و شایسته بود، مجال بروز نیافت و این به خاطر مسؤولیتهای مهمّی بود كه در تدبیر امور و پرچمداری سپاه و آبرسانی به خیمه ‏ها و حراست از كاروان شهادت بر دوش او بود و عباس نتوانست آن گونه كه دوست داشت روح دریایی خود را در میدان كربلا در سركوب آن عناصر كینه ‏توز و پست و بی‏وفا نشان دهد.
در عین حال صحنه ‏های اندكی كه از حماسه‏ های او در كربلا نقل شده نشانگر شجاعت بی‏ نظیر اوست. امّا وفای عباس، چون در نهایت تشنگی و مظلومیّت پدیدار می‏شد، زمینه یافت تا به بهترین صورت نمایان شود و حماسة وفا برامواج فرات و در نهر علقمه ثبت گردد.
عباس در همة عمر، یك لحظه از برادرش و امامش و مولایش دست نكشید و از اطاعت و خدمت، كم نگذاشت. در تاریخ بشری، از گذشته تاكنون، هیچ برادری نسبت به برادرش مانند عباس نسبت به سیدالشهدا با صداقت و ایثارگر و فداكار و مطیع و خاضع نبوده است. وفا و بزرگواری و ادب او نسبت به امام به گونه ‏ای بود كه درتاریخ به صورت ضرب‏ المثل درامده است. هرگز در برابر امام ‏حسین(ع) از روی ادب نمی‏ نشست مگر با اجازه، مثل یك غلام. عباس ‏برای حسین همانگونه بود كه علی برای پیامبر. حسین ‏بن ‏علی(ع) را همواره با خطابِ «یا سیّدی»، «یا ابا عبدالله»، «یابن رسول الله» صدا می‏كرد.
صحنه ‏هایی كه از وفا و شجاعت عباس ظاهر شده است، همان است كه سالها پیش وقتی حضرت علی(ع) می‏خواست با امّ البنین (مادر عباس) ازدواج كند در نظر داشت و كربلا را می‏دید و نیاز حسین(ع) را به بازویی پرتوان، علمداری رشید، یاوری وفادار و سرداری فداكار و جانباز. عباس هم از كودكی در جریان كار قرار گرفته بود و می‏دانست كه ذخیرة چه روزی است و فدایی چه كسی؛ از این رو از همان دورانِ خردسالی ارادت و عشقی عمیق به برادرش حسین داشت و افتخار می‏كرد كه عاشقانه و از روی محبّت و صفا درخدمت برادر باشد و برادر را مولا و سرور خطاب كند و از این كه درخدمتِ دو یادگار عزیزِ پیامبر خدا و فاطمة زهرا یعنی امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) باشد، احساس مباهات و سربلندی كند. با آن كه در قهرمانی و رشادت در حدّ اعلا بود امّا بی‏ كمترین غرور، نسبت به برادرش ادب و اطاعت خاصّ داشت.
عباس همة رشادت و مهابت و توان خویش را وقف برادر كرده بود. در دل دشمنان رعبی ایجاد كرده بود كه از نامش هم به خود می‏ لرزیدند. قهرمانی و شجاعت و رشادتش همه جا مطرح بود. وفایش به حسین و فتوّت و جوانمردی‏ اش نیز سایة امن و آسوده ‏ای بود كه گرفتاران و خائفان در پناه آن اسوده می‏شدند و احساس امنیّت می‏كردند.
او هم جوانمرد بود و كاردان، هم شجاع بود و با وفا، هم مؤدّب بود و مطیع فرمان مولا، هم متعبّد بود و اهل تهجّد و عبادت و محو در شخصیت برجستة برادرش حسین بن علی(ع) اینها بود كه او را به منصب فرماندهی و علمداری در كربلا رساند و توانست وفا و دلیری خود را در آن روز عظیم به‏ ظهور برساند. به جلوه‏ هایی از روح سلحشور او در ترسیم حوادث عاشورا خواهیم رسید، امّا چون این جا سخن از شجاعت اوست به این صحنه توجّه كنید:
روز عاشورا «مارد بن صدیق» كه از فرماندهان قوی هیكل و بلند قامت سپاه یزید بود و تنها با دلاورانی همسان و همشأن خود می جنگید، آمادة نبرد شده غرق در سلاح و سوار بر اسبی قرمز رنگ به جنگ عباس بن علی آمد.
پیش از پیكار، به خاطر این كه برعباس ترحّم كرده باشد از او خواست كه شمشیر برزمین افكند و تسلیم شود. رجزها خواند و غرّشها كرد. امّا عباس پاسخ او را در سخن و رجزخوانی داد و ملاحت و شجاعت خود را میراثی افتخارآفرین از خاندان نبوّت شمرد و از رشادتها و قهرمانی‏های خود در عرصه های رزم سخن گفت و از این كه: باكی نداریم، پدرم علی بن ابی‏طالب همواره در میدانهای نبرد بود و هرگز پشت به دشمن نكرد، ما نیز توكّلمان بر خداست و... ناگهان در حمله ‏ای غافلگیرانه خود را به «مارد» رساند و با تكانی شدید، نیزة او را از دستش گرفت و او را بر زمین افكند و با همان نیزه، ضربتی بر او وارد آورد. سپاه كوفه خواستند مداخله كرده، او را نجات دهند. عباس پیشدستی كرد و همچون عقابی سریع بر پشت اسبِ «مارد» نشست و غلامی را كه به كمك «مارد» آمد بود به خاك افكند.
شمر و عدّه‏ای از فرماندهان به قصد تلافی این شكست به‏ سوی عباس حمله ‏ور شدند تا «مارد» را از مهلكه بیرون برند. عباس بر سرعت خود افزود و پیش از آنان خود را به«مارد» رساند و او را به هلاكت رساند و در نبردی با یزیدیان مهاجم، تعدادی را كشت. رزم آوری و سرعت عمل و تحرّك بجا در میدان جنگ، سبب شد كه عباس، دشمن و حریف را بشكند و خود پیروز شود.
وجود اباالفضل(ع) در سپاه حسین بن علی(ع) هم مایة هراس دشمن بود، هم برای یاران امام و خانوادة او و كودكانی كه در آن موقعیّتِ سخت در محاصرة یك صحرا پر از دشمن قرار گرفته بودند، قوّت قلب و اطمینان خاطر بود. تا عباس بود كودكان و بانوان حریم امامت آسوده می‏خوابیدند و نگرانی نداشتند، چون نگهبانی مثل اباالفضل بیدار بود و پاسداری می‏داد.
... ادامه دارد
منبع: www.abalfazl.com
شنبه 11/8/1392 - 23:39
آموزش و تحقيقات
علل صدور فتوای عدم جواز قمه زنی
علل صدور فتوای عدم جواز قمه زنی






1. وهن بودن قمه زنی

الف - فتاوی مراجع تقلید

حضرت آیت الله العظمی خویی و شیخ جواد تبریزی (رحمهما الله) (75)
سؤال 1404: زنجیر زنی و قمه زنی از اموری است که در ماه محرم الحرام مشاهده می شود، چنانچه اینگونه اعمال اضرار به نفس بوده و یا موجب انتقاد و سوء برداشت بیگانگان گردد، انجام آنها چه حکمی دارد. (76)
آیت الله العظمی خوئی: چنانچه اینگونه اعمال موجب ضرری معتنا به (قابل توجه) گردد و یا مستلزم بی احترامی و اهانت شود، جایز نمی باشد. (77)
آیت الله العظمی تبریزی: داخل بودن امور مذکور تحت عنوان جزعی که بجهت مصیبت سید الشهدا (ع) مستحب می باشد، محل تأمل است. (78)
سؤال 1405: در مورد جواز زنجیر زنی و قمه زنی از شما سؤال شد: فرمودید چنانچه اینگونه اعمال مضر به نفس بوده و یا موجب بی احترامی و اهانت شود جایز نمی باشد. اگر ممکن است توضیح بیشتری بفرمایید؟ (79)
آیت الله العظمی خوئی: ضرر معتنا به (قابل توجه) عبارت است از امری که وقوع آن، قابل چشم پوشی نیست مانند هلاکت نفس یا بیماری که منجر به هلاکت نفس شود و منظور از هتک و توهین، چیزی است که موجب خاری و سبکی مذهب در نظر عرف کج اندیش گردد. (80)
سؤال: قمه زنی در عزاداریها از نظر شرعی چه صورت دارد؟ (81)
حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ جواد تبریزی (قدس سره)
عزاداری باید طوری باشد که موجب وهن بر شیعه نباشد.
حضرت آیت الله مکارم شیرازی:
اقامه عزای حسینی از افضل شعائر است، ولی باید از آنچه به بدن ضرر می رساند یا مایه وهن مذهب است پرهیز کرد.
حضرت آیت الله العظمی خامنه ای
قمه زنی علاوه براینکه از نظر عرفی از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمی شود و سابقه ای در عصر ائمه (ع) و زمان های بعد از آن ندارد و تأییدی هم به شکل خاص یا عام از معصوم (ع) در مورد آن نرسیده است، در زمان حاضر موجب وهن و بدنام شدن مذهب می شود؛ بنابراین در هیچ حالتی جایز نیست و چنانچه در این مورد نذری وجود داشته باشد، نذر واجد شرایط صحّت و انعقاد نیست. (82)
علما و مراجع معظم تقلید، در این مسئله اجماع دارند که هر عملی که موجب «وهن (83) اسلام» حرام است و باید از آن خودداری کرد؛ (84) به عنوان نمونه به پاسخ فقها درباره ی استفتائی که در آن به بعضی رفتارهای وهن آمیز در عزاداری ها اشاره شده، توجه فرمایید؛ (85)
حضرت آیت الله بهجت:
اگر موجب وهن مقدسات شود، جایز نیست.
حضرت آیت الله سیستانی:
باید از کارهایی که عزاداری را خدشه دار می کند، اجتناب شود.
حضرت آیت الله فاضل لنکرانی:
هر عملی که موجب وهن مذهب شود، جایز نیست.
حضرت آیت الله صافی گلپایگانی:
در موردی که موجب وهن مذهب شود، از آن خودداری گردد.

ب- سایر علما

حضرت آیت الله علی مشکینی (قدس سره)
بعد التسلیم و التحیه، امور مذکور فوق بنفسه در شرع اسلام مورد اشکال و بلکه بعضی از آنها ذاتاً محرم است مسلمین باید از وارد کردن آنها در مراسم تعزیه حضرت حسین (علیه الصلاه و السلام) که یکی از عبادات است جداً خودداری نمایند علاوه آنکه عزاداری آن حضرت عمل عبادی سیاسی است پس باید از مخلوط شدن کارهایی که جنبه سیاسی آن را مخدوش و یا عنوان خرافیت و وهن اسلام می بخشد اجتناب نمود گذشته از اینها اعمال فوق مورد نهی مقام معظم ولایت امر مسلمین قرار گرفته و حکم معظم له واجب الاتباع است. خداوند بر ملت معتقد و هشیار و سیاست فهم ایران توفیق تبعیت در احکام الهی و عزاداری مورد رضایت حضرت بقیه الله عنایت فرماید.
حضرت آیت الله شهید سید محمد صادق صدر (قدس سره)
طبیعی است که در این گونه جاری کردن خون از سر، به صورت عمدی، نه استحبابی وجود دارد و نه مواسات و همدردی با اهل بیت (ع) در آن دیده می شود، همچنان که هیچ یک از علمایی که من می شناسم، اعتقاد به حلیت این عمل ندارند و حتی در صورتی که ما این اعمال را به حکم اولی نیز مباح تصور کنیم، بازهم به خاطر آنکه باعث وهن وتوهین به مذهب شده و شیعیان را به وحشی گری و بدعت گذاری متهم می کنند، حرام می باشد؛ این در حالی است که ائمه (ع) همواره ما را بر ترک کردن اعمالی که موجب زشت نشان دادن اهل بیت (ع) می شود، توصیه نموده و می فرمودند: «شیعتنا کونوا لنا ربنا و لا تکونوا عینا شیئاً.»(86)
حضرت آیت الله جوادی آملی
چیزی که مایه وهن اسلام و پایه هتکِ حرمت عزاداری است، جایزنیست، انتظار می رود از قمه زنی و مانند آن پرهیز شود.
حضرت آیت الله مهدی روحانی (قدس سره)
چون اعمال شیعه و پیروان اهل بیت (ع)، مورد توجه و مداقه است. باید از امور یاد شده که باعث وهن مذهب است، جداً اجتناب کرد؛ علاوه براین که ولی امر مسلمین از این امر نهی فرموده و اطاعت معظم له واجب است.
7 محرم 1415
حضرت آیت الله ابراهیم امینی
بسمه تعالی
با اینکه عزاداری برای سرور شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) یک عبادت و موجب تقرب به خداوند سبحان است و ائمه معصومین (ع) در این باره تاکید دارند، لیکن بر علاقه مندان به اهل بیت واجب است از انجام امور فوق اجتناب نمایند؛ زیرا اولاً امور مذکور در بین عرف مردم به عنوان عزاداری مرسوم نیست و حکم به استحباب و مشروعیت آنها بدون وجه است. ثانیاً در اوضاع و شرایط کنونی جهان امور مذکور از خرافات به شمار می رود و موجب وهن شیعه می باشد. و ثالثاً مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای دامت براکاته از انجام این قبیل امور نهی شدید فرموده اند و اطاعت از معظم له بر همه شیعیان و پیروان ولایت فقیه لازم و مخالفت با آن حرام است بدین جهت از عموم شیعیان انتظار می رود که درانجام مراسم عزاداری از این قبیل امور اجتناب نمایند خدا ما را از شیعیان راستین امام حسین (ع) قرار دهد.
حضرت آیت الله ملکوتی
عزاداری حضرت سیدالشهداء سبط رسول الله (ص) باید لایق و شایسته به آن امام بزرگوار باشد و موجب وهن و تضعیف اسلام و مذهب تشیع نباشد بلکه مثل قیام آن حضرت باعث بقاء و عزت اسلام و مسلمانان بوده و عاری و منزه از هرگونه بدعت و خرافات باشد.
حضرت آیت الله مقتدایی
با استقرار جمهوری اسلامی ایران و تشکیل حکومت اسلامی بر اساس قرآن و وحی توجه همه ملت ها و دولت ها به اسلام جلب و احکام نورانی و مترقی اسلام مورد مداقه صاحب نظران قرار گرفته و می رود تا همانند خورشیدی تابان در سطح جهان بسط پیدا کند؛ لذا دشمنان اسلام که حیثیت و موجودی خود را در خطر می بینند، در مقام هستند به هر وسیله و بهانه اسلام را ملکوک و خدشه دار نمایند. از این جهت اموری که امروز موجب وهن به اسلام و تضعیف عقاید مسلمین می گردد، شرعاً حرام و مسلمین باید از آنها خودداری نمایند علاوه بر این با تشخیص موضوع و اعلام حکم بر حرمت قمه زدن و نظائر آن از طرف رهبر معظم انقلاب و ولی امر مسلمین حضرت آیت الله خامنه ای دامت برکاته اطاعت از معظم له بر آحاد مسلمین لازم و تخلف از آن حرام است.
حضرت آیت الله محمدی گیلانی
هر چه که مایه وهن شریعت اسلام است، طبعاً حرام و خصوصاً اگر مورد نهی ولی امر مسلمین است، بر عموم اطاعت از آن واجب است.
حضرت آیت الله موسوی تبریزی
عزاداری روزهای محرم و صفر و زنده نگه داشتن قیام مقدس حسین بن علی (ع) از بهترین عبادات و قربات می باشد و هر عملی که موجب وهن اسلام و قیام مقدس حضرت اباعبدالله (ع) باشد، حرام است و اطاعت از حکم ولی امر مسلمین واجب و لازم است.

2. غیرمنطقی وغیرقابل پذیرش بودن

حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (قدس سره)
با توجه به گرایشی که نسبت به اسلام و تشیع بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در اکثر نقاط جهان پیدا شده، و ایران اسلامی به عنوان ام القرای جهان اسلام شناخته می شود، و اعمال ورفتار ملت ایران به عنوان الگو و بیانگر اسلام مطرح است، لازم است در رابطه با مسایل سوگواری و عزاداری سالار شهیدان حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) به گونه ای عمل شود که موجب گرایش بیشتر و علاقمندی شدیدتر به آن حضرت و هدف مقدس وی گردد. پیداست در این شرایط، مسئله قمه زدن نه تنها چنین نقشی ندارد، بلکه به علّت عدم قابلیت پذیرش و نداشتن هیچگونه توجیه قابل فهم مخالفین، نتیجه سوء بر آن مترتب خواهد شد. لذا لازم است شیعیان علاقمند به مکتب امام حسین (ع) از آن خودداری کنند. و چنانچه در این مورد نذری وجود داشته باشد نذر واجد شرایط صحّت و انعقاد نیست. (87)
حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی
از آنجا که مکتب سالار شهیدان حضرت ابی عبدالله (ع)، مکتب امر به معروف و نهی از منکر و چشمه جوشان ارزش های اسلامی است و تاریخ خونبار عاشورا همیشه با آفریدن حماسه ها و موج ها و با به حرکت درآوردن احساسات وعواطف، الهام بخش کلیه نهضت ها و قیام هایی که علیه ظالمان و جباران روزگار صورت گرفته، بوده است و همواره مجاهیدین اسلام با قیام هایی که علیه ظلم و ستم بجا آورده اند (که نمونه آنرا در زمان خود دیدیم) نام حسین بر لب و اشک حسینی بر لب و هوای کربلا و عاشورا در سر داشتند تا موفق شدند که پیروزی خون بر شمشیر ثابت و بیان بلند حضرت رسول اکرم (ص) حسین منی و انا من حسین را معنا کنندو ایام محرم و عاشورا را همیشه زنده کنند این خاطره به جوش آورنده خون هایی است که در دل علاقه مندان این مکتب موج می زند. لذا لازم است مخصوصاً در جهان کنونی که دشمنان اسلام از اسلام سیلی خورده و منافع نامشروع خود را از دست رفته می بینند، در فکر انتقام گرفتن از اسلام ناب محمدی هستند، مراسم عزاداری کار زینبی می کند یعنی با منطق اسلام توام و ازهرگونه حرکتی که این دین مقدس را بی منطق قلمداد نماید، منزه باشد و عزاداران محترم و متعهد به جای اینکه قمه را فرق خود بکوبند در فکر آن باشند، قمه را بر سر دشمنان اسلام که اراضی آنان را اشغال و در فکر تضعیف آنان می باشند و منابع آنان را غارت و بالاخره هر وزی با ترفند جدیدی حیات اسلامی آنان را به مخاطره می اندازند، بکوبند. (88)
علاوه بر این، حضرات آیات، مکارم شیرازی و احمدی میانجی نیز در فتوای خود، مبنی بر حرمت قمه زنی، به این دلیل (غیرمنطقی و غیرقابل پذیرش بودن) اشاره کرده اند؛ به متن فتوای ایشان در بخش های دیگر همین فصل مراجعه نمایید.

3. عدم وجود سند شرعی برای قمه زنی و خرافی و بدعت بودن آن

الف- فتاوی مراجع تقلید

آیت الله العظمی شیخ جواد تبریزی (قدس سره)
در این مسئله، به ارائه ی سه فتوا از ایشان می پردازیم که از کنار هم قرار گرفتن آنها، نظر فقهی معظم له، کاملاً موضوع را روشن می گردد:
مجالس عزاداری برای تعظیم شعائر اسلامی است و باید به صورتی واقع شود که تعظیم معصومین (ع) بالاخص ابی عبدالله الحسین (ع) و اظهار جزع و حزن و شیون بر مصائب وارده باشد. (89)
عزاداری برای ائمه (ع) و سید الشهداء (ع) اگر عنوان جزع صدق کند مستحب است و اگر از عنوان جزع خارج شود استحباب ندارد. (90)
ترجمه ی فتوا: داخل کردن قمه زنی در قضیه ی جزع بر سید الشهدا (ع) و اهل بیت و اصحاب ایشان (سلام الله علیهم اجمعین) محرز نیست. پس سزاوار است مومنین، به کارهایی اقدام کنند که دخول آن در جزع، محرز است؛ مانند گریه کردن و لطمه زدن بر سینه [سینه زنی] و اقامه ی دسته های عزاداری و ظاهر شدن در اماکن عمومی؛ به قدر توان عزاداران.
خداوند شما را در راه خدمت به اهل بیت (ع) توفیق دهد و خداوند جزای خیر، در دنیا و آخرت به شما عطا فرماید؛ و خداوند توفیق دهنده است.
حضرت آیت الله العظمی صالحی مازندرانی (قدس سره)
باسمه العلیم. از منابع فقه چه لّبیه و چه لفظیّه بالخصوص او بالاطلاق او العموم جواز و اباحه ی قمه زنی فضلا از رجحان آن در مراسم عزاداری سالار شهیدان امام حسین (ع) مستفاد نمی گردد، بلکه مقتضای ادلّه و عناوین ثانویّه، حرمت و عدم جواز است. لذا اجتناب از آن واجب و لازم است. برادران ایمانی می دانند که قمه را باید بر فرق قمه کشان خائن و قداره بندان جانی زد.
محرم الحرام 1415-خرداد 1373

ب- سایر علما

شهید آیت الله مرتضی مطهری (قدس سره)
قمه زنی در شرایط فعلی هیچ دلیل عقلی و نقلی بر آن نداریم و یکی از مصادیق بارز تحریف محسوب می گردد و حداقل اینکه در زمان فعلی، باعث زیر سوال رفتن تشیع می گردد. از برنامه هایی که هیچ ارتباطی با اهداف امام حسین (ع) ندارند، تیغ، قمه و قفل زدن است. قمه زدن هم همین طور است؛ این کار، کار غلطی است. یک عده قمه ها را بگیرند، به سرهای خودشان بزنند و خون ها را بریزند که چه شود؟ کجای این حرکت، عزاداری است؟ (91)
حضرت آیت الله احمدی میانجی (قدس سره)
عملی که موجب وهن مذهب شود جایز نیست همانطور که فرموده اند و اگر فقهاء عظام (رحمه الله علیهم اجمعین) گاهی در فتاوی بشرط عدم ضرر به نفس تجویز نموده اند، قطع نظر از عنوان وهن مذهب بوده است و همچنین کارهایی که به نحوی عقیده شیعه در دنیا معرفی می شود ولو اینکه عامل چنین قصدی ندارد باز به عنوان بدعت حرام می شود، علاوه بعد از حکم ولی امر مسلمین دیگر جای این سئوال نیست و اطاعت معظم له واجب است.
حضرت آیت الله محمد ابراهیم جنّاتی
از انجام این کارهای ناشایست، وهن آور، نسنجیده وخرافی که در مبانی فقهی و پایه های شناخت احکام شرعی ریشه ندارد و موجب لکه دار شدن چهره برجسته و درخشان دین و تشیع است، پرهیز شود.
حضرت آیت الله سید جعفر کریمی
ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
اقامه عزای حضرت سید الشهداء ابی عبدالله الحسین (ع) و یاران و اصحاب باوفایش (ع) از اعظم قربات الی الله تعالی است ولی انجام اموری مانند قمه زنی و قفل بستن به بدن و خراشیدن و خون آلود کردن سر و صورت و سینه خیز رفتن برای زیارت و امثال آن بنام و عنوان عزاداری با توجه به اینکه هیچ گونه تایید و اشاره ای در رابطه با این گونه امور از سوی ائمه معصومین (ع) و یا از سوی اصحاب و حواریین آنان نرسیده است و سابقه از آن از فقهاء عظام اقدمین (رضوان الله تعالی علیهم) بدست نیامده است و در زمان حاضر موجب وهن مذهب حق در انظار عموم و سبب اتهام فرقه ناجیه اثناعشریه به خرافه گرائی است به هیچ وجه صورت شرعی ندارد بعلاوه با عنایت به اظهار نظر فقیهانه مقام معظم رهبری؛ حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله الوارف) در این رابطه، پرداختن به امور فوق الاشاره به بهانه و عنوان عزاداری و مخالفت با نظر لازم الاتباع حضرت ولی امر مسلمین (مدظله) دراین باره شرعاً حرام و موجب استحقاق عقاب است.
علاوه بر این، حضرات آیات: علامه سید محسن امین عاملی، محمد یزدی و مسلم ملکوتی نیز در فتوای خود مبنی بر حرمت قمه زنی، به این دلیل (خرافی و بدعت بودن قمه زنی و عدم وجود سند شرعی برای آن) اشاره کرده اند؛ به متن فتوای ایشان در بخش های دیگر همین فصل مراجعه نمائید.

4. اضرار و ایذاء

الف- فتاوی مراجع تقلید

حضرت آیت الله العظمی خویی (قدس سره)
اگر قمه زنی و زنجیر زنی با قلاب های فلزی که در ماه محرم انجام می گیرد، منجر به ضرر و زیان قابل توجهی شده و یا هتک، تمسخر و توهین به دین و مذهب را به دنبال آورد، جایز نیست. (92)
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
بر عزاداران عزیز لازم است از کارهایی که موجب وهن مذهب می گردد و یا آسیبی به بدن آنها وارد می کند، خودداری کنند. (93)

ب- سایر علما

آیت الله علامه سید محسن امین عاملی (قدس سره)
قمه زنی و اعمالی دیگر از این قبیل در مراسم عزاداری حسینی به حکم عقل و شرع حرام است و زخمی ساختن سر، که نه سود دنیوی دارد و نه اجر اخروی، ایذاء نفس است که خود در شرع حرام است و در مقابل این عمل، شیعه ی اهل بیت را در انظار مردم مورد تمسخر قرار داده و آنها را وحشی قلمداد می کنند و شکی نیست که این اعمال ناشی از وسواس شیاطین بوده و موجب رضایت خدا و پیامبر و اهل بیت اطهارنیست و البته تغییر نام این اعمال در ماهیت و حکم شرعی آن که حرمت است، تغییری نمی دهد. (94)
حضرت آیت الله شیخ محمد حسین کاشف الغطاء (قدس سره)
اگر بخواهیم موافق قواعد فقهی و استنباط احکام شرعی در مورد مسئله لطمه به صورت زدن و اعمالی از این قبیل همچون قمه زنی و ... که در این روزگار جریان دارند، نظر دهیم، به چیزی جز حرمت دست نیافته و چاره ای جز فتوا به منع و تحریم آنها نخواهیم داشت؛ زیرا هیچ مخصّصی که بتواند عمومات حرمت اضرار و ایذاء به بدن و حرمت به خطر انداختن جان انسانی را در این موارد تخصیص زده باشد، وجود نداشته و دلیلی نداریم که بتوان این موارد را از حکم به حرمت خارج نمود... این درحالی است که بیشتر اشخاصی که این کارها را انجام می دهند، بیشتر از روی تظاهر، ریا، تعصّب و تملّق به عمل می آورند، بی آن که قصدی دست و نیت صالحی داشته باشند. که از این جهت نیز خالی از اشکال نبوده، بلکه حرام بودن آن به خاطر برخی از دلایل زمانی و مکانی مضاعف خواهد بود. (95)
آیت الله سید محمود شاهرودی
بدون شک برپایی مراسم عزاداری و سوگواری نسبت به ائمه اطهار و اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، خصوصاً در مصیبت جانسوز حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) امری مهم و بلکه یکی از فرائض و واجبات کفائی است، لیکن در کیفیت برگزاری مراسم و شیوه های آن بایستی سه شرط را مدنظر قرار داد:
1. آنکه موجب ضرر به شخص برگزار کننده و یا دیگران نشود و این شرط را هر مکلفی می تواند تشخیص دهد.
2. آنکه موجب وهن دین و مکتب تشیع و یا جامعه اسلامی و یا نظام مقدس جمهوری اسلامی نباشد؛ زیرا که وهن هر یک از آنها از اعظم محرمات و کبائر است و تشخیص این امر از اختیارات ولی امر مسلمین است؛ بدان معنی که اگر در شرائط خاصی ولی امر مسلمین چنین تشخیص بدهد که شیوه ی بخصوص برخلاف مصلحت جامعه اسلامی و یا موجب وهن و ضربه زدن به دین و یا نظام مقدس جمهوری اسلامی است و بر اساس آن از برگزاری آن منع نماید، تبعیت از ایشان بر همگان واجب است و در این رابطه آحاد مکلفین نمی توانند از نظر شخصی خود تبعیت کنند.
3. آنکه متناسب با روح اسلام و ارزش های متعالی مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (ع) باشد و با احکام و تعالی حقه آنان منافات نداشته باشد.
قم، 4/ محرم الحرام/ 1415
سید محمود شاهرودی

5. لزوم تبعیت از حکم ولیّ فقیه در حرمت قمه زنی

الف - فتاوی مراجع تقلید

حضرت آیت الله العظمی اراکی (قدس سره)
دستور ولی امر مسلمین مبنی بر جلوگیری ازاعمال خرافی در عزاداری محرم لازم الاطاعه است. پیروی از سخنان ایشان در مورد این گونه اعمال خرافی که موجب وهن دین و مذهب و بهره برداری سوء دشمنان اسلام می گردد، بنا به اعلام ولی امر مسلمین که آگاه به مصلحت اسلام و کشور هستند، لازم و ضروری است. (96)
حضرت آیت الله سید کاظم حائری
اولاً ما شاهد آنیم که قمه زنی و بعضی اعمال شبیه به آن، ذاتاً موجب تخریب وجهه اسلام و تشیع گشته اند و دشمنان کافر نیز در زمان حاضر برای آسیب وارد کردن به ما در این گونه اعمال تکیه نموده، تا دین ما را دین خرافه و وحشی گری معرفی نمایند.
و ثانیاً چه ما چنین دیدی را نسبت به قمه زنی به دست آورده باشیم یانه، باید از اوامر ولی امر مسلمین، حضرت آیت الله خامنه ای (حفظه الله) در ین مورد اطاعت کنیم؛ زیرا ایشان در این مورد موضع گیری صریح و روشنی نموده اند که دیگر هیچگونه عذری را برای مخالفت باقی نمی گذارد و بر تمامی مسلمین واجب است که از دستورات ایشان اطاعت نمایند؛ چه کسانی که با ایشان در فتوا هم نظرند و یا از ایشان تقلید می کنند و چه کسانی که در این فتوا با ایشان هم نظر نبوده و یا از کس دیگری تقلید کنند؛ در هر صورت بر همه ی مسلمین واجب است از ایشان به خاطر ولی امر بودن شان تبعیت کنند. (97)
حضرت آیت الله حسین مظاهری
سؤال: قمه زدن از نظر فقهی چه حکمی دارد؟
چون ولایت فقیه نهی از آن کرده اند، همه باید از این کار پرهیز کنند؛ گرچه مقلّد کسی باشند که جایز بداند. (98)

ب- سایر علما

حضرت آیت الله محمد مومن
اطاعت احکام ولی فقیه واجب است.
حضرت آیت الله راستی کاشانی
«اقامه عزای حضرت ابی عبدالله الحسین سید الشهدا (ص) از افضل قربات الی الله تعالی و موجب تجدید حیات اسلام و ایمان است و بر مومنین است هر چه با شکوه تر آن را برگزار نمایند و از هر امری که موجب وهن اسلام و دست آویز دشمنان اسلام است اجتناب کنند امروز که روز حاکمیت اسلام است و رهبر عظیم الشان انقلاب ولی امر مسلمین حضرت آیت الله خامنه ای (دام ظله العالی) از قمه زدن و نظایر آن نهی فرموده اند و استکبار جهانی از هیچ توطئه ای علیه اسلام و امت اسلام و ایجاد تفرقه در صفوف مسلمین فرو گذار نمی کند بر همه مومنین واجب است از اینگونه امور اجتناب کنند و با پیروی ازرهبری و وحدت کلمه دشمنان اسلام و مسلمین را مایوس گردانند خداوند متعال همه را از عزاداران اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و انصار حضرت ولی الله اعظم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار دهد.
حضرت آیت الله شرعی
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) حماسه عاشورای حسینی را یکی از شاخص های قوی و توانمند مبارزات اصیل شیعی می دانند وبه استناد تاریخ ثبت شده و متقن کربلا و روایات رسیده از معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) اقامه عزای سالار شهیدان را از افضل قربات دانسته و تاکید شدید و بر آن دارند. ایشان می فرمایند که حرکت های سنتی عاشورا می بایست بیانگر و تقویت کننده پیام جهاد ایثار شهادت و ترجمان اسلام و مکتب باشد. قمه زنی و قفل زنی و ... یک فرآیند ناموزون و ناهماهنگ با آن اهداف اصیل وارزش های عظمی است که موجب وهن مکتب عاشورایی است. در این ارتباط بر آحاد عزاداران و عاشوراییان واجب است فرمان وحکم ولی امر مسلمین جهان را اطاعت نمایند بدیهی است سهل انگاری و عدم اطاعت، مبغوض حضرت حق تعالی است.
حضرت آیت الله سید محسن خرازی
در موارد فوق الذکر اطاعت و پیروی از ولی فقیه و حاکم اسلامی لازم و واجب است.
حضرت آیت الله ابوالقاسم خزعلی
آنچه رئیس مسلمین بفرماید، لازم الاتباع است، چون هم از فقه و هم از اوضاع جهانی اطلاع دارد و سلیقه های شخصی را باید کنار گذاشت. توفیق همه مسلمین را از خداوند متعال خواستارم. 1374/3/8
حضرت آیت الله محمد یزدی
بسیاری از مذکورات خلاف شرع بیّن و حرام است و برخی جزء بدع یا موجب وهن مذهب و تضعیف اسلام است. گذشته از آن که اطاعت از حکم ولی امر مسلمین؛ حضرت آیت الله خامنه ای بر همه واجب و لازم است و تخلف از آن معصیت و گناه است و متخلف معاقب خواهد بود و نظر دیگر نمی تواند حکم ولی امر را جایز التخلف کند. چه آنکه حق حکم منحصر به ولی امربالفعل است و فتوی ناقض حکم نیست خداوند توفیق خدمت و اطاعت عنایت فرماید. (99)
حضرت آیه الله علی اکبر مسعودی خمینی
اوامر ولی فقیه لازم الاتباع و احکام صادره واجب الاطاعه می باشد؛ لذا بر مومنین واجب است از امور مذکوره جداً خودداری کنند. (100) 27 ذی الحجه 1415
حضرت آیت الله استادی
باتوجه به بیانات مقام معظم رهبری (دامت برکاته) لازم است ارادتمندان به حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) در مراسم عزاداری از شیوه هایی استفاده کنند که تعظیم شعائر الله باشد و از کارهایی که به فرموده معظم له موجب وهن مذهب است جداً خودداری نمایند. امید است همگی مورد لطف و عنایت حضرت سیدالشهداء (ع) باشیم.»
حضرت آیت الله محسن حرم پناهی
اطاعت از احکام ولی فقیه واجب است.
حضرت آیت الله احمد جنتی:
برماست که عزت شیعه را حفظ کنیم. آنچه بهانه به دست دشمن دهد و مایه وهن پیروان علی (ع) گردد، گناه است. اطاعت از مقام ولایت نیز واجب است. قدرت ولی امر مسلمین باید حفظ شود تا اسلام عزیز بماند. 1374/3/8
آیت الله احمد آذری قمی
بسمه تعالی
آنچه را که معظم له موجب وهن به مذهب تشخیص داده اند و در سؤال به آن تصریح شده است به عنوان حکم ولی فقیه حرام و سرپیچی از اطاعت مقام معظم رهبری، گناه کبیره و موجب ضعف حکومت مقدس اسلامی است و به نذرهایی که قبلاً انجام گرفته وفا واجب نیست، بلکه حرام است.
حضرت آیت الله حسن تهرانی
در وضع کنونی، اموری که از مذکورات موجب وهن مذهب شیعه است، جایز نیست و اطاعت از حکم مقام معظم رهبری در این باره لازم است.
حضرت آیت الله عباس محفوظی
اقامه عزای حسین بن علی (ع) از افضل طاعات است و از آنچه که موجب وهن است باید پرهیز شود و اطاعت ولی امر مسلمین لازم است.
حضرت آیت الله سید محمد ابطحی
اقامه عزاداری سید مظلومان از افضل طاعات است و از کارهای که موجب وهن مذهب است، باید اجتناب شود و آنچه که ولی فقیه دستور دادند واجب الاتباع می باشد.
حضرت آیت الله بنی فضل (قدس سره)
گاهی مصلحت اسلام و مسلمین ایجاب می کند که اهم فرائض الهی، مثل حج تعطیل شود؛ کما اینکه در دوران مرجعیت مرحوم آیت الله العظمی آقای سیدابوالحسن اصفهانی (رحمه الله) یک نفر شیعه را در حجاز بدون جهت کشته بودند، آقای اصفهانی در آن سال حج را تحریم کرد.یا بعد از حادثه جمعه سیاه و خونین مکه،به دستور حضرت امام (رحمه الله)،حج تعطیل شد... و اما تیغ زدن بر سر در روز عاشورا، اولاً در شرع مقدس اسلام، دلیلی، حتی یک روایت ضعیف بر مشروعیت آن نداریم و ثانیاً دردوران نظام جمهوری اسلامی، تمامی دشمنان اسلام کمر همّت بسته اند تا نگذارند ارزش ها و نقاط قوت این نظام به دنیا معرفی شود و شب و روز تلاش می کنند به تشنگان علم و معرفت، مخصوصاً در دانشگاه های دنیا، نظام اسلامی را با «دستجات تیغ به سرها» معرفی کرده و در اذهان آنان که می خواهند از آثار پی به حقیقت ببرند، جلوه دهند؛ که اینها پیروان قیام عاشورا هستند. روی همین اصل رهبر معظم انقلاب، حضرت آیه الله خامنه ای (مدظله العالی) با کمال قاطعیّت موضع خود را درباره آن اعلام و عظمت قداست قیام آقا امام حسین (ع) را در حد عالی بیان فرمودند. (101)
علاوه بر این، حضرات آیات مقتدائی، محمدی گیلانی، موسوی تبریزی، مهدی روحانی، علی احمدی، ابراهیم امینی، احمدی میانجی، سید محمود شاهرودی و علی مشکینی نیز در فتوای خودمبنی بر حرمت قمه زنی، به این دلیل (لزوم تبعیت از حکم ولی فقیه) اشاره کرده اند؛ به متن فتوای ایشان در بخش های دیگر همین فصل مراجعه نمایید.

پی نوشت :

75-صراط النجاه (للخوئی مع حواشی التبریزی)، ج2، ص 445.
76-سؤال 1404: ضرب السلاسل و التطبیر من العلامات التی تراها فی شهر «محرم الحرام» فاذا کان هذا العمل مضرا بالنفس. و مثیرا لانتقاد الآخرین فما هو الحکم حینئذ؟
77-الخوئی: لا یجوز فیما إذا أوجب ضررا معتدا به، أو استلزم الهتک و التوهین، و الله العالم.
78-التبریزی: دخول ما ذکر فی الجزع المستحب لما أصاب سیّد الشهداء علیه السّلام محل تأمل.
79-سئوال 1405: سألناکم عن جواز ضرب السلاسل و التطبیر، فأجبتم بأنه لا یجوز فیما إذا أوجب ضررا معتدا به، أو استلزم الهتک و التوهین، فما معنی جوابکم تفصیلا؟
80-الخوئی: الضرر المعتد به هو الذی لا یتسامح بالوقوع فیه، کهلاک النفس أو المرض المشابه لمثله، و الآخران ما یوجب الذل و الهوان للمذهب فی نظر العرف السائد، و الله العالم.
81-دو پاسخی که در پی آمده، در جواب همین استفتاء ارائه شده است؛ سید محسن محمودی، مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید، جلد چهارم، ص 202.
82-اجوبه الاستفتائات، س 1461.
83-وهن، توهین و استهانه در منابع فقهی، مترادف با استخفاف و به معنی کاری است که موجب خفیف، حقیر شدن و اهانت گردد. (مجمع البحرین، ج5، ص 42؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج1، ص 36، باب 2؛ ملا محسن فیض کاشانی، الوافی، ج1، ص 61).
84-در روایات وارده و کتب فقهی به کرّات بر حرمت اهانت و استخفاف یکی از محترمات و ضروریات دینی مثل قرآن، اماکن مقدسه، احکام دینیّه و حتی افعالی که منجر به اهانت به مومن می شود - مثل غیبت، تمسخر و سبّ - تصریح شده است. (حسن بن آقا بزرگ موسوی بجنوردی، القوائد الفقهیه، ج5، ص 293 و 294؛ سید عبدالفتاح بن علی حسینی مراغی، العناوین الفقهیه، ج1، ص 556 و 557؛ دائره المعارف الفقه الاسلامی، موسوعه الفقه الاسلامی، ص 298 -295، باب استخفاف)
در کتب فقهی علمای عظام، حرمت وهن و استخفاف از طرق متعددی همچون آیات، روایات، حکم عقل، اجماع و ارتکاز ذهن متشرّعه اثبات گردیده (حسن بن آقا بزرگ موسوی بجنوردی، القوائد الفقهیه، ج5، ص 303-294؛ سید عبدالفتاح بن علی حسینی مراغی، العناوین الفقهیه، ج1، ص 562-558؛ احمد بن محمد مهدی نراقی، عوائد الایام فی بیان قواعد الاحکام و مهمات مسائل الحلال و الحرام، ص 30) تا آنجا که حرمت آن را از ضروریات و مسلّمات دین دانسته اند؛ «أنّ من ضروریات الدین و مسلّماته و المرتکز عند المتشرعه هو حرمه الاستخفاف بمحترمات الدین و عدم جوازه.» (القواعد الفقهیه للبجنوردی، ج5، ص 295 و 296).
85-این فتاوی در کتاب مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید، جلد سوم، ص 33 جواب استفتاء زیر ارائه شده است: در برخی مجالس عزاداری بعضی مداحان با الفاظ نامناسب به ائمه (علیهم السلام) خطاب می کنند، یا به عنوان عزاداری به صورت خود چنگ انداخته و یا زنجیر خاردار می زنند و بر بدن و لباس آنان خون جاری شده و لباس و بدن و منزل دیگران را نجس می کنند، از آنجایی که این گونه روشها در حال ترویج بوده و مجالس را از وزانت و معنویت تهی ساخته، چه بسا موجب وهن مقدسات می شود، تکلیف ما را در این باره روشن فرمایید.
86- قال قلت لابی عبد الله (علیه السلام) اوصنی، فقال اوصیک بتقوی الله و ... کونوا لنا ربنا و لا تکونوا علینا شیئاً حببونا الی الناس و لا تبغضونا الیهم فجروا الینا کل موده و ادفعوا عنا کل شر؛ کثیر بن علقمه گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم مرا نصیحت فرمایید. فرمود: تو را به تقوای الهی توصیه می کنم و اینکه زینت و افتخار ما باشید نه مایه ننگ ما، با اعمالتان ما را در نزد مردم عزیز و محبوب گردانید و آنها را دشمن ما نسازید؛ همه ی دوستی ها را به سوی ما جلب و هر گونه قبیحی را از ما دفع کنید. (وسائل الشیعه، ج12، ص 8).
87-جامع المسائل، ج1، ص 2173.
88-استفتائات، ج2، ص 597.
89-سید محسن محمودی، مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید، جلد چهارم، ص 34.
90-همان، ص 36.
89-سید محسن محمودی، مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید، جلد چهارم، ص 34.
90-همان، ص 36.
91-شهید مرتضی مطهری، حوزه و روحانیت، ج2، ص 173.
92-استفتائات الامام الخویی، المسائل الشرعیه، العبادات؛ و الطریق النجاه، ج2، ص 445.
93-پایگاه اینترنتی www.makaremshirazi.org ذیل کلمه قمه زنی.
94-اعیان الشیعه، ج10، ص 363.
95-الفردوس الأعلاء، ص 22-19.
96-بنگرید به: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، پیرامون عزاداری عاشورا، ص 37.
97-سایت اینترنتی دفتر معظم له: www.alhaeri.com
98-به نقل از پایگاه اطلاع رسانی www.almazaheri.ir
99-اصل دستخط این فتوا در کتاب قمه زنی سنت یا بدعت، نوشته مهدی مسائلی، چاپ ششم، نشر گلبن اصفهان، ص 208 موجود است.
100-اصل دستخط این فتوا در کتاب قمه زنی سنت یا بدعت، ص 209 موجود است.
101-مهدی مسائلی، قمه زنی سنت یا بدعت؟، چاپ ششم، نشرگلبن اصفهان، ص 230.

منبع:کتاب « دست پنهان » ، تهیه و تدوین : مؤسسه فرهنگی فخر الأئمه علیهم السلام

شنبه 11/8/1392 - 23:38
آموزش و تحقيقات
سیر مقابله علما با انحرافات عزاداری
سیر مقابله علما با انحرافات عزاداری






قال رسول الله (ص) یحمل هذا الدین فی کل قرن عدول ینقون عنه تاویل المبطلین و تحریف الغالین و انتحال الجاهلین کما ینقی الکیر خبث الحدید. (46)
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: در هر قرنی، افراد عادلی پاسداری دین را به عهده می گیرند و تأویل اهل باطل و تحریف غلوکنندگان و دروغ نادانان را از دین می زدایند؛ همان گونه که دمِ آهنگر، مواد زائد را از آهن می زداید.
گوهر یکدانه ی اقامه ی عزای ائمه ی هدی (ع) چون اکسیری حیات بخش، یکی از مهمترین کارکردها را حفظ مکتب اهل بیت (ع) به عهده دارد؛ از این رو، علمای اعلام در حفظ و صیانت از این مجالس اهتمام تامّ داشته و کوشیده اند آن را از گزند انحرافات و تندروی ها محفوظ نگاه دارند.
دردوران معاصر نیز این رسالت حساس، مورد توجه و اهتمام زعمای حوزه علمیه قرار داشته، علمای روشن بین به سهم خود در زدودن آفاتی که از روی جهالت عوام و گاه با تحریک و توطئه معاندان، دامنگیر این محافل گرانقدر می شد، کوشیده اند. (47)
جریان مقابله ی علمای ربّانی با این انحرافات را در دوران معاصر، می توان در سه مقطع مورد بررسی وکنکاش قرار داد:
1. موج اول؛ مبارزه ی علامه سید محسن امین (ع) با انحرافات عملی در عزاداری و حمایت سید ابوالحسن اصفهانی (ع) از نهضت تنزیه؛
2. موج دوم؛ مقابله حضرت امام خمینی (قدس سره)با قمه زنی و امثال آن؛
3. موج سوم؛ حکم حکومتی رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) در مورد قمه زنی و حمایت مراجع عظام و علما از آن.

1. موج اول؛ مبارزه ی علامه سید محسن امین (رحمه الله)

( مبارزه ی علامه سید محسن امین (رحمه الله) باانحرافات عملی در عزاداری و حمایت سید ابوالحسن اصفهانی (قدس سره) از نهضت تنزیه )
مرحوم علامه سید محسن امین در کتاب خویش به نام التنزیه لأعمال الشبیه (48) با استدلال و برهان ثابت می کند قمه زنی و برخی دیگر ازاعمال رایج در عزاداری امام حسین (ع) نه تنها ثوابی ندارد، بلکه از نظرشرع مقدس حرام است. در پی انتشار این اثر، که با هدف پاکسازی گردهمایی های مذهبی از بدعت ها و گمراهی ها انجام شد، مردم ناآگاه چنان در برابرش موضع گرفتند که برخی از دوستانش خطر «انقلاب عوام» را به وی گوشزد کردند. ایشان در این باره می گوید:
در برابر این رساله برخی از مردم برخاسته، هیاهو برپا ساختند و ناآگاهان را به هیجان آوردند... آنها در میان بخش گسترده ناآگاه جامعه چنین پخش کردند که فلانی [سید محسن امین] برپا داشتن عزای امام حسین (ع) را حرام کرده و علاوه بر این، مرا به خروج از دین متهم کردند. (49)
تبلیغات فراگیر درباره دانشمند مصلح دمشق، چنان موثر افتاد که حتی گروهی از گویندگان مذهبی در مسجدها او را گمراه معرفی کردند و برخی از مردم با گرو نهادن خانه ی خود و به دست آوردن اندکی پول، در جهادنامقدس ضدّ سید محسن شرکت جستند. (50)
ولی از آنجایی که حق با سید بود، بالاخره پیروز و سربلند شد. تاآنجا که پس از اندک زمانی، آیت الله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی - که در آن زمان مقام ریاست تامه و مرجعیت عامه را داشتند - به طرفداری از امین عاملی و کتاب بیداری بخش او فتوا صادر کرده و به صراحت گفت:
ان استعمال السوف و السلاسل و الطبول و الابواق و مایجری الیوم أمثاله فی مواکب العزاء بیوم عاشورا انّما هو محرم و غیر شرعی؛ (51)
همانا استفاده از امثال شمشیر و زنجیر و طبل و بوق و امثال آنچه امروزه در دسته ها و مواکب عزاداری عاشورا رایج شده، قطعاً حرام و غیر شرعی است.
این فتوا نیز موجب اختلافات و سر و صدای شدیدی شد و برخی از وعاظ و سخنرانی های خود آیت الله اصفهانی را به سختی مورد انتقاد و حتی اهانت قرار دادند؛ ولی وی هرگز حاضر نشد از فتوا و عقیده ی خود دست بردارد.
در بصره نیز آیت الله سید مهدی قزوینی به حمایت از علامه سید محسن امین برخاسته و در آثار خویش به انتقاد از قمه زنی پرداخت. (52) وی بر این اعتقاد بود که استفاده از آهن، یعنی زنجیر و قمه در مراسم عزاداری حدود یک قرن قبل و توسط مردمانی که تسلط زیادی به قوانین شریعت نداشتند، پدید آمده است. (53)
سیدحسن امین، فرزند علامه سید محسن امین، گزارشی جالب از این وقایع می دهد:
... در این راه، بزرگانی چون سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ عبدالکریم جزائری و دیگران و جالب این است که گروهی از زهاد و عباد معروف نیز از او حمایت کردند. از آن جمله مرحوم شیخ علی قمی (54) معروف به زاهد و شیخ جعفربدیری. (55) این فتوا نجف را به دو گروه تقسیم کرد؛ گروهی به طعنه آنان را «امویین» نامیدند - که همان طرفداران مرحوم امین بودند - و گروهی به نام «علویین» که همان مخالفین او بودند. (56) پس از یک سال از شروع سر و صداها مرحوم امین قصد سفر به عراق را نمود و با آنکه بسیاری از دوستانش او را از سفر نجف منع نمودند، لیکن وی به نجف آمد، جعفرالخلیلی (57) در کتاب خود «هکذا عرفتهم» می گوید: نجف به استقبال او بیرون شهر رفت. همچنین سید ابوالحسن اصفهانی در مقدم پیشواز کنندگان بود. خلیلی اضافه می کند که من اشخاصی را دیدم و نام آنها را ذکر می کند و سید می گفت: من ازهمه شما گذشتم؛ به جز آن افرادی از شما که غافلین را تحریک نمودند.

2. موج دوم؛ مقابله حضرت امام خمینی (قدس سره)

( مقابله حضرت امام خمینی (قدس سره) با قمه زنی و امثال آن )
پس از پیروزی انقلاب اسلامی جریانی تحت تاثیر محافل و روشنفکری در ایران شکل گرفت که با عزاداری حسینی به صورت سنتی، به مخالفت پرداخت. بنیانگذار جمهوری اسلامی در مقابل این تفکر با شدت و حدّت ایستادند و طی چند سخنرانی، به تبیین نقش مجالس عزای حسینی در حفظ و بقای مکتب تشیع پرداخته و ضرورت برگزاری مراسم عزاداری به همان شیوه سنتی را مورد تأکید قرار دادند. (58)
با گسترش برخی مظاهر آزار جسمانی در مراسم سوگواری امام حسین (ع) و امکان بهره برداری دشمنان از این رفتارها، ایشان با صدور حکمی از قمه زنی نهی و جواز شبیه خوانی را مشروط به عدم وهن اعلام فرمودند.
در پی این حکم حضرت امام (قدس سره)، آیت الله شهید سید محمدباقر صدر (59) و شهید آیت الله مرتضی مطهری و جمعی از علمای بصیر به حمایت از این اقدام و محکومیت این اعمال پرداختند.
شهید مطهری با ذکر سابقه ورود قمه زنی به ایران می نویسد:
قمه زنی و بلند کردن طبل و شیپور، از ارتدوکس های قفقاز به ایران سرایت کرده و چون روحیه مردم برای پذیرفتن آنها آمادگی داشت، همچون برق در همه جا دوید. (60)
شهید آیت الله مطهری در کتاب حوزه و روحانیت نیز به این مبحث پرداخته، می فرمایند:
قمه زنی در شرایط فعلی هیچ دلیل عقلی و نقلی بر آن نداریم و یکی از مصادیق بارز تحریف محسوب می گردد و حداقل اینکه در زمان فعلی، باعث زیر سوال رفتن تشیع می گردد. از برنامه هایی که هیچ ارتباطی با اهداف امام حسین (ع) ندارند، تیغ، قمه و قفل زدن است؛ قمه زدن هم همین طور است. این کار، کارغلطی است. یک عده قمه ها را بگیرند، به سرهای خودشان بزنند وخون ها را بریزند که چه شود کجای این حرکت، عزاداری است. (61)
روحانیِ شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد (62) نیز به تاثیرات سوء قمه زنی در تخریب چهره تشیع پرداخته، می گوید:
سوگواری برای حسین بن علی (ع) و یاد نمودن از فاجعه ی خونین نینوا، اگر به طرز صحیح انجام گیرد، علاوه بر ارزش های اسلامی و معنوی که دارد، اصولاً خود یک عمل منطقی و معقولی است که از عواطف انسانیت و حسّ حمایت از مظلوم سرچشمه می گیرد. اما با کمال تأسف گاهی به نام عرض ارادت به پیشگاه مقدس حسین (ع) کارهایی انجام می شود که در برابر دنیای روز موجب شرمساری و سرافکندگی است. کارهایی که نه با مقررات اسلامی سازش دارد و نه از نظرمنطق، صحیح و قابل درک است. برای نمونه باید موضوع «قمه زدن» را یاد کرد. این عمل ناراحت کننده و چندش آور ... نه تنها با هیچ اصل قابل تفسیر نیست، بلکه مخالفان و دشمنان اسلام در داخل و خارج، از آن به صورت یک حربه ی موثر و قاطع علیه آیین مقدس ما استفاده می کنند.
نویسندگان دغل و قلم های شومی که سالیانی دراز در این کشور مشغول سمپاشی و آلوده ساختن افکار بی خبران از اسلام و نظام عالی و جهانی آن بودند، اکثراً از این نمونه کارها که جمعی از شیعیان پاکدل به نام دین و اسلام انجام می دادند، سوء استفاده می کردند و در نوشته های خود - که سراپا تهمت و افترا به اسلام و تشیع است - آنها را به نام یکی از دستورات مذهبی شیعه معرفی کرده، از مظاهر «شیعه گری» می شمرده اند. سپس در پناه این حربه های موثر، فحش ها وناسزاهای خود را نثار اسلام و مکتب آسمانی آن نموده و با این قبیل تهمت ها - که این کارها جزء دستورات اسلامی است - این آیین مقدس را ناصحیح و نامعقول جلوه می دادند ....
اگر در داخل یک کشور اسلامی، موضوع «قمه زنی» و مانند آن این گونه مورد بهره برداری و سوء استفاده دشمنان قرار گیرد، درخارج از کشور نسبت به قدرت های بزرگ و مذاهبی که به نیروهای استعماری تکیه دارند، می توان به خوبی استنباط کرد که چگونه از این حربه های موثر علیه اسلام ومکتب آسمانی آن از یک طرف و تحقیر نمودن و کوچک شمردن مردم مشرق زمین از سوی دیگر استفاده می کنند.
یکی از دوستانم که دانشجوست و در آلمان غربی مشغول تحصیل است، سال گذشته برایم حکایت می کرد که درآنجا ما به دیدن فیلمی رفتیم که در آن قسمتی از عادات واعمال مردم مشرق زمین نشان داده می شد؛ اعمالی که نشان دهنده ی انحطاط فکری آنهاست.
در آن فیلم، از کشور هندوستان مثلاً دستان گاوهای مقدس و احترام هایی که مردم آنجا در برابر آنها انجام می دادند نشان داده شده، ولی هنگامی که نوبت به ایران رسید، منظره ی «قمه زدن» با همان وضع چندش آوردر فیلم منعکس شد.
... باز داستان دیگری دراین باره دارم که دانشجوی آلمانی به علّت آن که منظره ی قمه زدن را در یک فیلم تلویزیونی دیده بود و دشمنان اسلام، آن را به عنوان «یکی از دستورات اسلامی که باید یک مسلمان واقعی آن را اجرا کند» معرفی کرده بودند، تا مدت ها حاضر نبود مسلمان شود و اسلام را بپذیرد... (63)

3. موج سوم؛ حکم حکومتی رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی)

( حکم حکومتی رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) در مورد قمه زنی و حمایت مراجع عظام و علما از آن )
پس از گسترش غیر عادی تظاهر به قمه زنی پس از رحلت امام خمینی (قدس سره) و ایجاد زمینه ی بهره برداری خبرگزاری ها و پایگاههای اطلاع رسانی معاند از این صحنه ها برای ضربه زدن به اساس تشیّع، رهبر معظم انقلاب در بیاناتی که در آستانه ی محرم الحرام در جمع روحانیون استان کهکیلویه و بویراحمد فرمودند، (64) بر لزوم هر چه باشکوهتر برگزار شدن عزای حسینی تأکید و انحرافی بودن جریان قمه زنی در عزای حسینی را تبیین فرمودند و خواستار زدودن این حرکات وهن آمیز از ساحت قدسی عزای حسینی شدند.
پس از انتشار این بیانات و صدور حکم حرمت قمه زنی از سوی ایشان، (65) جمعی از مراجع و شخصیت های فقهی حوزه علمیه، باصدور فتاوای جدید و برخی نیز با تصریح به لازم الإتباع بودن حکم (66) رهبر معظم انقلاب، به عدم جواز این عمل فتوا دادند. نکته قابل توجه اینکه، برخی از این بزرگان بر خلاف فتوای پیشین خود - که قمه زنی را با هدف برگزاری هر چه باشکوه تر عزای حسینی جایز دانسته بودند - فتوا دادند. (67)
شیخ الفقهاء و المجتهدین، حضرت آیت الله العظمی اراکی (رحمه الله) که پس از رحلت آیت الله العظمی گلپایگانی به عنوان مرجع عامّ جهان تشیّع شناخته می شدند، علیرغم فتوای پیشین خود مبنی بر جواز این گونه رفتارها به عنوان مصادیق عزاداری حسینی، با صدور فتوایی جدید، دستور ولی امر مسلمین مبنی بر جلوگیری از اعمال خرافی در عزاداری محرم را لازم الاطاعه اعلام نمودند. (68)
حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی نیز بر خلاف فتوای اولیه ی خود - که در آن به جواز قمه زنی؛ البته در خفا و مشروط به قابل سوء استفاده نبودن توسط رسانه های استکباری، فتوا داده بودند - فتوایی جدید صادر و در آن تصریح فرمودند:
با توجه به گرایشی که نسبت به اسلام و تشیّع بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در اکثر نقاط جهان پیدا شده، و ایران اسلامی به عنوام امّ القرای جهان اسلام شناخته می شود، و اعمال و رفتار ملت ایران به عنوان الگو و بیانگر اسلام مطرح است، لازم است در رابطه با مسایل سوگواری و عزاداری سالار شهیدان حضرت ابی عبدالله الحسین، (ع) به گونه ای عمل شود که موجب گرایش بیشتر و علاقمندی شدیدتر به آن حضرت و هدف مقدّس وی گردد. پیداست در این شرایط، مساله ی قمه زدن نه تنها چنین نقشی ندارد، بلکه به علت عدم قابلیت پذیرش و نداشتن هیچگونه توجیه قابل فهم مخالفین، نتیجه ی سوء بر آن مترتّب خواهد شد. لذا لازم است شیعیان علاقمند به مکتب امام حسین (ع) از آن خودداری کنند. (69)
این موج حمایتی از سوی علما و مراجع عظام تقلید (70) و دلایل محکم ارائه شده برای موهن و غیر مشروع بودن این رفتارها، حمایت مجامع حقیقت طلب دیگر کشورهای اسلامی را نیز به دنبال داشت. (71)
ابراهیم الحیدری، جامعه شناس عراقی، در کتاب تراجیدیا کربلاء در این باره می نویسد:
فتوای آیت الله خامنه ای با عکس العمل های متفاوتی در جهان اسلام مواجه شد؛ از یک سو بسیاری از علما و مصلحان و موسسات اسلامی به حمایت از این اقدام شجاعانه برخاسته و آن را تلاشی آگاهانه برای حفاظت از اصالت و خلوص اسلام شمردند؛ چرا که این فتوا بیانگر عزمی والا برای پاکسازی نهادهای مذهبی از بدعت ها و گمراهی ها و مظاهر انحراف بود که از دوران عقب ماندگی و رکود مسلمانان بر جای مانده بود. از سوی دیگر، احساسات و عواطف برخی عوام بر ضدّ آقای خامنه ای به هیجان آمده و ایشان را مورد توهین و ناسزا قرار داده و متّهم به کفر و خروج از اسلام کردند. (72)
البته مقاومت عوام در تغییر رسوم خود، طبیعی و در گذشته هم سابقه دار بوده است. برای مثال، شنیدن ماجرای تلاش حضرت آیت الله العظمی بروجردی در جلوگیری از سنت های غلط در عزاداری هیئات مذهبی قم، از زبان مورخ بنامِ معاصر، حجت الاسلام رسول جعفریان خالی از لطف نیست:
حضرت مستطاب آیت الله العظمی آقای بروجردی (مدظله العالی) که رهبری شیعیان جهان را به عهده گرفته و دارای ریاست عامه می باشند و حوزه علمیه قم نیز با رهبری حضرت معظم له اداره می شود، از جریانات نامطلوب بعضی از موکب های عزا اظهار انزجار فرموده و مخالفت خود را با اعمالی که مناسب با جهان تشیع نبوده و مخصوصاً شایسته یک شهر مقدس نمی باشد، ابراز نموده اند؛ ولی متأسفانه بعضی از گردانندگان دستجات عزا گفته اند ما دوازده سال را در تمام امور به حضرت آیت الله مراجعه نموده و از ایشان تقلید می کنیم ولی دهه عاشورا را در عزاداری از معظم له تقلید نخواهیم کرد؛ بلکه از آنچه که خود ما تشخیص می دهیم، پیروی خواهیم کرد! (73)
اینجاست که درد و رنج پنهانی عالمان دلسوز و فقهای دین شناسی چون آیت الله العظمی حکیم (قدس سره) برایمان روشن تر می شود که فرمودند: «ان قضیه التطبیر هی غصه فی حلقومنا»؛ (74) قضیه ی قمه زنی چون خاری در گلوی ماست!
اشاره - در این فصل، علل صدور فتوای حرمت از سوی مراجع عظام و علمای اعلام مورد بررسی قرار می گیرد؛ از این رو آنچه مبنای تنظیم و ترتیب ذکر فتاواست، علت صدور حکم (ذکر شده در متن فتوا) بوده است ونه شأن علمی آن بزرگواران؛ هر چند بسیاری از علمای دیگر نیز در خصوص منع قمه زنی فتواهایی داشتند که دستیابی به آنها، به دلیل عدم دسترسی کامل به منابع معتبر، ممکن نشد.

پی نوشت :

46- وسائل الشیعه، ج27، ص 150.
47- چرا که حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: «اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه، فمن لم یفعل، فعلیه لعنه الله»؛ هنگامی که بدعت هایی (نوآوری های باطلی) در امتم ظاهر شد، عالم دین باید علمش را اظهار کند و کسی که چنین نکند، لعنت خدا بر او باد. (اصول کافی، ج1، ص 54).
48- جلال آل احمد در کتاب عزاداریهای نامشروع به ترجمه این کتاب پرداخته است.
49- اعیان الشیعه، ج10، ص 363.
50- گلشن ابرار، ج2، ص 612.
51- دایره المعارف تشیع، ج2، ص 531؛ اعیان الشیعه، ج10، ص 378؛ استاد حسن شبر، تاریخ سیاسی عراق معاصر، ج2، ص 340.
52- ایشان یک سال پیش از انتشار کتاب التنزیه نیز در کتابی به نام کشف الحق لغفله الخلق به انتقاد از قمه زنی پرداخت و مدتی پس از سید محسن امین نیز به تکرار انتقاداتش در کتاب دوله الشجره الملعونه الشامیه علی العلویه اقدام کرد.
53- دوله الشجره الملعونه، ص 136.
54- شیخ علی بن شیخ محمد ابراهیم قمی نجفی از شاگردان عارف بزرگ مولی حسینقلی همدانی و پس از او از خواص آیت الله کشمیری بود. او در زمان حیات خویش ضرب المثل تقوی و زهد بود، به گونه ای که همه اهل علم از عرب و عجم براین نکته اتفاق داشتند که او پرهیزگارترین عالم زمان خویش است. (مستدرکات اعیان الشیعه، ج3،ص 152).
55- ایشان یکی از علما و زهاد معروف نجف بود که قناعت و ساده زیستی او در نزدعام و خاص مشهور بود.
56- طرفداران قمه زنی با اموی نامیدن مخالفان خود، توانستند جمع کثیری از شیعیان را قانع کنند که انتقادات سید محسن امین در مورد انحرافات عزاداری، زنده کردن امویان است. همچنین یک سخنران محبوب و مشهور عراق را جذب کردند تا مردم را علیه سید محسن امین و طرفدارانش برانگیزاند. (جعفر الخلیلی، هکذا عرفتهم، ج1، ص 212).
57- یکی از مورخان مشهور عراق در قرن 14 قمری.
58-رجوع کنید به صحیفه ی نور،ص32-26؛ج16،ص210-207؛وج17،ص62-57.
59-آیت الله شهید صدر: «آنچه که امروز با نام قمه زنی وجاری ساختن خون بر بدن انجام می شود از افعال عوام مردم وجاهلین آنهاست...» (دکتر تیجانی، کل الحلول عند آل الرسول،ص 150؛ ابراهیم الحیدری، تراجیدیا کربلا، ص 459).
60- شهیدمرتضی مطهری، جاذبه و دافعه ی علی علیه السلام، ص 154.
61. شهید مرتضی مطهری، حوزه و روحانیت، ج2، ص 173.
62-شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد یکی از چهره های برجسته سیاسی و مذهبی قبل و بعد ازانقلاب می باشد که فعالیتهای سیاسی خویش را قبل از سال 1340 شروع نموده و از سال 1341 به بعد که نهضت امام خمینی (قدس سره) آغاز گردید،تحت لوای ایشان به مبارزه می پرداخت. او طی این مدت بیش از پنج مرتبه به علت سخنرانی ومبارزه علیه شاه دستگیر وروانه زندان شد. شهید هاشمی نژاد پس از انقلاب نیز برفعالیتهای خود ادامه داد و در آغاز به عنوان نماینده استان مازندران در مجلس خبرگان انتخاب شده، و در تدوین قانون اساسی و به خصوص در جهت تثبیت اصل ولایت فقیه زحمات فراوانی کشید. سرانجام ایشان در هفتم مهرسال 1360 در پایان کلاس درس، به دست منافقان کوردل به شهادت رسید.
63- شهید هاشمی نژاد، درسی که حسین علیه السلام به انسانها آموخت، ص 261 و 262.
64- بیانات معظم له در تاریخ 73/3/17 ایراد گردیده است.
65- حضرات آیات عظام؛ مظاهری، مشکینی، احمدی میانجی، مومن، یزدی، مقتدایی، موسوی تبریزی و ... به «حکم» بودن فتوای معظم له تصریح فرموده اند. متن بیانات و فتاوی رهبرمعظم انقلاب در فصول سوم و چهارم به تفصیل آمده است.
66 -آیت الله سید محمد کاظم یزدی در بیان جایگاه حکم حاکم جامع الشراط نسبت به فتوای دیگر مراجع در کتاب محوری فقه معاصر؛ عروه الوثقی می نویسند:
«حکم الحاکم الجامع للشرائط لا یجوز نقضه و لو لمجتهد آخر...»؛ یعنی اگر حاکم جامع الشرائط حکمی صادر کند، هیچ کس حق نقض و مخالفت با آن را ندارد؛ حتی اگر مجتهد باشد . (عروه الوثقی، مسئله 57، ص 20)
در حاشیه هایی که مراجع عظام تقلید بر کتاب ارزشمند «عروه» نگاشته و نظرات فقهی خود را بیان داشته اند، این مسئله مورد اتفاق جمیع فقها، از جمله آیت الله العظمی اراکی، آیت الله العظمی گلپایگانی و آیت الله العظمی خویی و ... قرار گرفته است.
شیخ انصاری (رحمه الله علیه) نیز در کتاب مکاسب می فرمایند:
«... و اما لو استندنا فی ذلک الی عمومات النیابه. و انه فعل الفقیه کفعل الامام و نظره کنظره الذی لایجوز التعدی عنه فالظاهر عدم جواز مزاحمه الفقیه الذی دخل فی امر و وضع یده علیه و بنی فیه بحسب نظره علی تصرف و ان لم یفعل ذلک التصرف لان دخوله فیه کدخول الامام، فدخول الثانی فیه و بناوه علی تصف آخر مزاحمه له فهو کمزاحمه الامام ... هذا کله مضافاً الی لزوم اختلال نظام المصالح المنوطه الی الحکام سیما فی مثل هذا الزمان الذی شاع فیه القیام بوظائف الحکام ممن یدعی الحکومه و کیف کان، فقد تبیین مما ذکرنا عدم جواز مزاحمه الفقیه لمثله فی کل الزام قولی او فعلی یجب الرجوع فیه الی الحاکم...»
... و اما اگر در اثبات ولایت فقیه به عمومات نیابت تمسک کنیم، چون مفاد آن ها این است که فعل فقیه مانند فعل امام و نظرش مانند نظر امام است که تعدی از آن ها جایز نیست؛ پس ظاهر،عدم جواز ایجاد مزاحمت بر فقیهی است که در امرِ معروفی تصرف کرده باشد و یا حتی نظر و بنای بر تصرف داشته باشد؛ اگرچه آن تصرف را انجام نداده باشد؛ چرا که نظر و تصمیم او مانند نظر امام است. لذا دخالت فقیه دیگر در آن امر و تصمیم و ابراز نظر دیگر مزاحمت و مداخله در کار فقیه اولی می باشد که همانند مزاحمت بر نظام امام معصوم می باشد ... مضافاً به تمامی استدلال های گذشته بر عدم جواز مداخله در حکم فقیه متصرف، باید توجه کنیم در صورت ایجاد مزاحمت، اختلال در مصالح نظام رخ می دهد؛ مصالحی که مرتبط با حکام است. به ویژه در مثل این زمان که اقدام به انجام وظایف حاکمان از سوی مدعیان افزایش یافته است. (شیخ انصاری، المکاسب، جلد2، ص 571 تا 573).
برای مشاهده ی دیدگاه شیخ انصاری در بحث شئون و حیطه ی اختیارات ولایت فقیه بنگرید به : قضا و شهادات، ط کنگره، ش 22، ص 8 و 9).
67-لازم به ذکر است، برخی از مروّجان این گونه رفتارها نامتعارف، بی توجه به مقتضای تقوا در نقل فتوای مراجع تقلید، در کتاب هایی که اخیراً منتشر کرده اند، به جای نقل آخرین فتوای مراجع عظام - که می تواند مبنای عمل مقلدین قرار گیرد - به ذکر فتاوی قدیمی آنان پرداخته و متدیّنین را دچار حیرت و سردرگمی کرده اند. از این دست تحریفات در آن کتاب ها به وفور دیده می شود؛ و از اینجا، علّت انتشار مخفیانه و بدون مجوّز این گونه کتابها آشکار می گردد!
68-دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، پیرامون عزاداری عاشورا، ص 37؛ متن فتوای معظم له در فصل سوم این کتاب ذکر شده است.
69-تصویر دستخط معظم له در فصل سوم این کتاب، ص 49 درج شده است.
70-حضرت آیت الله حسین مظاهری، آیت الله علی مشکینی،آیت الله سید محسن خرازی، آیت الله محمد مومن، آیت الله احمدی میانجی (قدس سره)، آیت الله حسین راستی کاشانی، آیت الله ابراهیم امینی، آیت الله شرعی، آیت الله سید جعفر کریمی، آیت الله عباس محفوظی، آیت الله محسن حرم پناهی، آیت الله حسن تهرانی، آیت الله احمد آذری قمی، آیت الله سید محمد ابطحی، آیت الله استادی، آیت الله محمدی گیلانی، آیت الله موسوی تبریزی، آیت الله محمد یزدی، آیت الله مقتدایی، آیت الله سید کاظم حائری، پس از صدور حکم رهبر معظم انقلاب، با صدورفتوای لزوم تبعیّت، به تأیید و حمایت از این حکم پرداختند. تصویر فتاوی این بزرگواران در فصل سوم آمده است.
71-علمای شیعه عربستان (در بیانیه ای به تاریخ 19 صفر 1417)، مجلس اعلای شیعیان لبنان، مجمع التقریب بین المذاهب الإسلامی و بسیاری دیگر از مجامع شیعی جهان اسلام با صدور بیانیه هایی به اعلام حمایت های از موضع والی امر مسلمین پرداختند. (بنگرید به مهدی مسائلی: قمه زنی، سنّت یا بدعت؟، ص 144 و 203).
72-ابراهیم الحیدری، تراجیدیا کربلا، ص 491.
73-رسول جعفریان، برگ هایی از تاریخ حوزه علمیه قم، ص 71.
74-شیخ محمود الغریفی، شعائر الحسینیه؛ بین الوعی و الخرافه، ص 137؛ به نقل از شهید محمدباقر حکیم، الحوارات، ص 2.

منبع: کتاب « دست پنهان » ، تهیه و تدوین : مؤسسه فرهنگی فخر الأئمه علیهم السلام
شنبه 11/8/1392 - 23:37
آموزش و تحقيقات

 

بررسی علت جایز بودن قمه‌زنی در گذشته
بررسی علت جایز بودن قمه‌زنی در گذشته

 

نویسنده:مهدی مسائلی
منبع : اختصاصی راسخون



 

مهدی مسائلی

چکیده: با وجود آن که بسیاری از علما در زمانِ ما فتوا به حرمت قمه‌زنی داده‌اند اما از بعضی علمای گذشته فتواهایی مبنی بر جواز قمه زنی نقل شده است، در نوشته با بررسی مبنای این فتواها بر این نکته تأکید می‌شود که علمای گذشته نیز اگر در زمان ما بودند حتماً فتوا به حرمت قمه زنی می‌دادند.
کلید واژه: قمه زنی، فتوا، حکم، علما، حرمت، جواز
مقدمه
بارها شاهد بوده‌ایم كه هنگامی به عدّه‌ای از قمه‌زنان گفته می‌شود قمه‌زنی امروز موجب وهن مذهب است و از این رو حرام بوده و باید از آن دوری كرد، در جواب می‌شنویم: چگونه ممكن است قمه‌زنی حرام باشد در حالی که بسیاری از فقها در زمان گذشته فتوا به جواز قمه‌زنی داده‌اند و در صورتی که ما قمه‌زنی را جایز ندانیم باید اعتقاد داشته باشیم كه آنها از این موضوع مهم، غافل بوده‌اند و در اجتهاد خویش خطا نموده‌اند. در این نوشته قصد داریم تا با بررسی فتوای علمای گذشته، مشخص نماییم که آیا واقعا میان فتوای علمای گذشته و جدید اختلافی وجود دارد یا نه؟ و این‌که آیا تأکید بر حرمت قمه‌زنی، بی‌احترامی به علمای گذشته است یا نه؟

بررسی فتوا
 

هرگز ما ادعا نداشته‌ایم كه علمای گذشته در این مورد غافل بوده‌اند بلكه باید گفت موضوع حكمی كه در گذشته وجود داشته تغییر نموده است و موضوعی كه در این زمان مطرح می‌باشد اصلاً در آن زمان مطرح نبوده است.
زیرا این عدّه از فقها در بررسی حكم قمه‌زنی بر مبنای حكم اوّلی آن كه وارد نشدن ضرر به بدن است، فتوا به جواز قمه‌زنی- تا زمانی كه موجب ضرر جدی بر بدن نشود- می‌نمودند.(1) و چون در آن زمان وسائل ارتباط جمعی و پخش سریع وقایع به صورت كنونی وجود نداشت بحث وهن مذهب بودن قمه‌زنی كه حكم ثانوی آن می‌باشد نیز مطرح نبوده و به آن توجهی نداشته‌اند ولی در این زمان با به وجود آمدن وسائل ارتباطی و پخش سریع اخبار، بحث وهن مذهب بودن قمه‌زنی تشدید گردیده است و به صورت كلی موضوع جدیدی به وجود آمده است. پس ممكن است قمه‌زنی در بعضى از مكان‌ها یا در بعضى از زمان‏ها موجب وهن مذهب نشود؛ ولى در زمان ما كه حتى در بعضى از جایگاه‏هاى خلوت هم این مراسم قمه‌زنى برگزار مى‏شود و فیلم ویدئویى آن در اختیار دشمن قرار می‌‌گیرد، موجب وهن مذهب می‌شود. از تأثیر مكان و زمان نباید غافل باشیم. اگر پنجاه سال قبل مرجع تقلیدى قمه‌زنى را جایز شمرده، دلیل نمى‏شود كه الآن نیز جایز باشد. ما تأثیر زمان و مكان را در احكام قبول نداریم، ولى در موضوعات قبول داریم كه زمان و مكان باعث تغییر موضوع مى‏شود. مفسر عالی‌قدر حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در این مورد می‌‌فرمایند:
می‌گویند مراجع تقلید در قدیم گفتند قمه‌زدن جایز است،... مراجع قدیم اجازه دادند ولی شما می‌دانید تلویزیون اروپا دوازده بار قمه‌زدن ایرانی‌ها را نشان داده و بعد یک دکتر روانشناس آنجا نشسته گفته شیعه‌ها یک مرضی دارند نظیر خودکشی، خودآزاری، خودآزار، خودشان را آزار می‌دهند، خودزنی، خودشان را می‌زنند، شیعه‌ها یک مرض روانی دارند به نام خودآزاری، ببینید، هی قمه‌زدن شما را نشان داده و این روانشناس هم نشسته تحلیل چپکی کرده و اروپا به ریش شیعه خندیده. شما این‌طور سؤال کن ای مراجع تقلید اجازه می‌دهید جوری عزاداری کنیم که اروپا به شیعه بخندد؟ هیچ مرجعی اجازه نمی‌دهد. سؤال شما چپکی است. سؤال کردی آی مرجع تقلید اجازه می‌دهی چند قطره خون؟ می‌گوید جایز است. شما بگو اجازه می‌دهی جوری عزاداری کنم که اروپا به شیعه بخندد؟ هیچ مرجعی اجازه نمی‌دهد.(2)
و هم از این رو است كه حضرت امام خمینی(ره) در موارد متعددی توجه فقهای عظیم‌الشأن را به این‌گونه تأثیرات زمان و مكان در صدور احكام و تغییرات صفات موضوعات احكام متوجه می‌ساختند؛ چنان که در آن پیام معروف چنین فرمودند:
زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند. مسئله‌اى که در قدیم داراى حکمى بوده است به ظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدى پیدا کند، بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادى و اجتماعى و سیاسى همان موضوع اوّل که از نظر ظاهر با قدیم فرقى نکرده است، واقعاً موضوع جدیدى شده است که قهراً حکم جدیدى مى‌طلبد. مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد.(3)
و در جایی دیگر شناخت كامل از اوضاع و شرایط بیرونی موضوعات را از ویژگی‌های یك مجتهد جامع معرفی می‌كنند:
آشنایى به روش برخورد با حیله‌ها و تزویرهاى فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادى، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاست‌ها و حتى سیاسیون و فرمول‌هاى دیکته شده آنان… از ویژگی‌هاى یک مجتهد جامع است.(4)
ایشان در نامه‌ای كه به منشور تحكیم برادری جناح‌های سیاسی شهرت یافت، با تأكید بیشتری بر این مطلب اظهار داشتند:
همین جاست كه اجتهاد مصطلح در حوزه‌ها كافی نمی‌باشد، بلكه یك فرد اگر اعلم به علوم معهود حوزه‌ها باشد، ولی نتواند مصلحت عامه را تشخیص دهد و نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و در زمینه اجتماعی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیم‌گیری باشد، این فرد در مسائل اجتماعی و حكومتی مجتهد نیست.
و از طرفی دیگر همان‌گونه كه در بحث‌های سابق گذشت فقها در گذشته در این مورد در تنگنا قرار داشته و دست آنها بسته بود، زیرا در صورت حكم به حرمت قمه‌زنی متهم به مخالفت با عزاداری امام حسین، علیه‌السلام، می‌شدند(5)و آنها در این موارد اقتداء به ائمه اطهار، علیهم‌السلام، كرده و در مسائلی كه جامعه قابلیت درك و پذیرش آن را نداشتند، سكوت اختیار می‌نمودند.(6) همان‌گونه مولای متقیان امیرالمؤمنین، علیه‌السلام، در خطبه‌ی چهارم نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «از روزی كه حق به من نشان داده شد، هرگز در آن شك و تردید نكردم! كناره‌گیری من چونان موسی، علیه‌السلام، برابر ساحران است كه بر خویش بیمناك نبود، ترس او برای دین بود كه مبادا جاهلان پیروز شده و دولت گمراهان حاكم گردد.»
در جوّ غوغا سالاران و هوچی گری و فتنه‌انگیزی متحجران و خشك‌اندیشان با استفاده از احساسات مذهبی توده عوام، گاهی بعضی اظهار نظرهای مخالف با فضای جهالت زده جامعه یك خودكشی علمی و از دست دادن حیثیت و آبرو و نام و نان به شمار می‌آید. در چنین شرایطی برخورد محافظه‌كارانه از بعضی عالمان خلاف انتظار نیست و عذر آنها پذیرفته می‌شود، امّا باید پذیرفت كه تسلیم‌پذیری عالمان دین در برابر چنین مسئله‌ای و تحمل چنین شرایطی به طور مستمر، نتیجه‌اش عوام‌زدگی است و بسیار زیان‌بار و ناپذیرفتنی است.
تسلیم خواسته نابجای عوام و جامعه و نداشتن موضع فعّال در مبارزه با چنین جوّی، باعث كم‌رنگ شدن اصول و ارزش‌ها، تحریف و تغییر مفاهیم و مبانی و سرانجام رواج خرافات و بدعت‌ها و فاصله گرفتن از دین و معارف ناب آن می‌شود. اینجاست كه فقیه فرزانه شهید مطهری با عالی‌ترین تجلیل و تكریم‌ها به قداست و رسالت بزرگ حوزه‌های علمیه، خطر و آفت بزرگ عوام‌زدگی را كه مانع رشد و پیشرفت حوزه‌هاست چنین گوشزد می‌كند:
«عوام‌زدگی از سیل زدگی، زلزله‌زدگی مار و عقرب‌زدگی بالاتر است»(7)
مبارزه با چنین جوی و شكستن حصار جمود و تحجر و ركود و بازگشایی راه‌های تازه از دل معارف اسلامی بر روی رهروان شریعت ناب و پاك محمدی، افزون بر شرایطی مانند: فقاهت و استادی مهارت، نیازمند شجاعت، قاطعیت و بصیرت و ایثار و گذشت از همه منافع است؛ بدیهی است كه این ویژگی‌ها به راحتی در هر دوره و زمانی برای هركس فراهم نیست. امّا امروز كه روز حاكمیت اسلام است دیگر هیچ بهانه‌ای برای مبارزه ننمودن با این بدعت‌ها باقی نمی‌گذارد و با احترام به مقام شامخ علمی همه‌ی بزرگان باید پذیرفت كه رشد و توسعه فقه و عمق و غنای فقاهت و حیات و بالندگی آن همواره وام‌دار اجتهادهای شجاعانه و جوشكنی‌های فقیهان مجاهدی است كه در راه رشد و تعالی اسلام فقاهتی از هیچ خطری نهراسیده‌اند، با عوام‌زدگی‌ها مبارزه كرده‌اند، همواره همه‌ی مقام و موقعیت‌ها و جان خویش را نثار اسلام عزیز نموده‌اند و جز به رضای خدا و ترس از نافرمانی او از هیچ قدرتی نهراسیده‌اند. «والله احقّ ان تخشوه» چنانچه امام علی، علیه‌السلام، هم هنگامی كه شرایط و زمینه‌های مناسب مهیا گردید در مقابل ناكثین و قاسطین و مارقین ایستادند و لحظه‌ای تسلیم خواسته‌های آنان نگردیدند. (8)
گذشته از این امور ما معتقدیم كه علما و اندیشمندان پیشین هنگام اندیشیدن به امور مرتبط به باورها یا مفاهیم اعتقادی، تمامی تلاش خود را بكار بسته‌اند و تمام اجتهاد فقهی خویش را هنگام فتوا دادن به كار گرفته‌اند؛ امّا خداوند از ما خواسته است كه جز اندیشه‌ی معصومان، اندیشه‌ای را مقدّس نشماریم. پس همان‌گونه كه علما و اندیشمندان پیشین این حق را داشته‌اند كه در زمانه خود با یكدیگر اختلاف نظر داشته باشند، ما نیز از آن حق برخورداریم كه با آنان اختلاف نظر داشته باشیم. البته واضح است كه ما در پی هوا و هوس برای دگرگون سازی به هر شكل ممكن نیستیم. از این رو، ما در تمامی دوره‌های فقهی خودمان فقه را تدریس می‌كنیم، و احكام را بر اساس روشی كه حوزه‌ها بر پایه‌ی آن در حرکتند استنباط می‌كنیم؛ برای مثال در عرصه‌ی فقه، علمای متأخر ما فتواهایی دارند كه علمای متقدم با قاطعیت برخلاف آن رأی داده‌اند. برای نمونه علمای فقه شیعی به نجاست تمامی غیر مسلمانان چه كتابی و چه غیركتابی، رأی می‌دادند و در این زمینه مناقشات و جدل‌هایی نیز وجود داشت؛ امّا فتوایی در این زمینه صادر نشده بود. امّا مرجع بزرگ شیعیان آیت الله سید محسن حكیم(متوفی1391ﻫ ق) كه خود در آغاز و میانه‌ی حیات علمی خویش رأی به نجاست غیر مسلمانان می‌داد، در اواخر كار و پس از آن كه قضیه را بار دیگر بررسی كرد، خود به نقد خویش پرداخته، و این قضیه را مورد مناقشه قرار داد و آرای علمای گذشته را مورد بحث و بررسی قرار داد؛ حال آن كه پیش از آن هیچ یك از علمای شیعه به این صراحت چنین فتوایی نداده بودند. در پی این افتاء جنجال‌هایی علیه ایشان به پا شد، امّا فتوا راه خود را در پیش گرفت و بسیاری از آن پیروی كردند. علامه محمد جواد مُغنیه با اشاره به دیدگاه فقیهان درباره‌ی طهارت و نجاست اهل كتاب می‌نویسد:
بیشتر فقها عقیده به نجاست دارند و بعضی از پیشینیان و گروهی از متأخران فتوی به طهارت داده‌اند و برخی نیز پنهان‌كاری می‌كنند و از اظهار رأی خودداری می‌ورزند.
سه تن از مراجع بزرگ تقلید در روزگار ما، عقیده به طهارت اهل كتاب دارند و محرمانه تنها به افراد مورد اعتماد به طور خصوصی می‌گفته‌اند و از اظهار فتوی برای عموم خودداری می‌ورزیده‌اند.
و من یقین دارم كه بسیاری از فقها در دیروز و امروز اهل كتاب را از نظر ذاتی پاك می‌دانند ولكن به دلیل ترس از هوچی‌گران و مردم نادان كوچه و بازار از اظهار آن خودداری می‌ورزند و در خلوت‌گاه‌ها و جلسات سرّی به افراد مورد اعتماد می‌گویند.(9)
در مورد بازی شطرنج نیز چنین بود؛ در بین تمامی علمای شیعه و در اكثر مذاهب اهل سنّت، مجتهدی كه فتوا به حلال بودن شطرنج بدهد وجود نداشت. امام خمینی متوجه شدند كه شطرنج از آن رو حرام است كه ابزار قمار محسوب می‌شود، لذا هنگامی كه از حالت ابزار قمار بودن خارج شود حرمت آن نیز منتفی خواهد شد. از این رو ایشان فتوای حلیت شطرنج را صادر كردند؛ اگرچه علما حكم به تحریم آن حتی اگر از این حالت خارج شود، داده بودند. در پی انتشار چنین فتوایی از امام خمینی كه بر خلاف جوّ حاكم بر جامعه بود، یكی از فضلای حوزه با رعایت كمال ادب نامه‌ای به امام نوشت كه در بخشی از آن آمده بود:
...اگر ساحت قدس حضرت عالی از این‌گونه مسائل به دور باشد، به نظر من بهتر است و ضرورتی در نشر آنها دیده نمی‌شود.
امام در پاسخ نوشت:
...اگر بناست با اعلام و نشر حكم خدا به مقام و موقعیتمان نزد مقدّس‌نماهای احمق و آخوندهای بی‌سواد صدمه‌ای بخورد، بگذارید هرچه بیشتر بخورد.(10)
و در تأكید بر این مطلب نوشتند:
ما باید سعی كنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شكسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی، صلی الله علیه وآله، برسیم؛ و امروز غریب‌ترین چیزها در دنیا، همین اسلام است و نجات آن قربانی می‌خواهد و دعا كنید من نیز یكی از قربانی‌های آن گردم.(11)
بر تمام آنچه گفته شد باید این را نیز افزود كه فقهاء نام‌دار و بزرگی نیز در گذشته وجود داشته‌اند كه در فتاوی خویش از قمه‌زنی به عنوان یك بدعت نام برده‌ و آن را حرام دانسته‌اند از میان آنها می‌توان به فقهاء نامداری همچون سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ عبدالكریم حائری یزدی، سید محسن امین، سید محسن حكیم، امام خمینی و... اشاره نمود. پس این حرف كه علماء گذشته همگی قمه‌زنی را تأیید می‌كردند حرف كاملاً بی‌اساسی است.

سخنان چند تن از بزرگان حوزه علمیه درباره‌ی قمه‌زنی

فتوای تاریخی زعیم بزرگ حوزه علمیه آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی(قدس سره)
انّ استعمال السّیوف و السلاسل و الطبول و الابواق و ما یجری الیوم أمثاله فی مواكب العزاء بیوم عاشورا انّما هو مُحرم و هو غیرشرعی.(12)
بکار بردن شمشیرها(= قمه‌زنی) و زنجیرها و طبل‌ها و بوق‌ها و كارهایى مانند این امور كه امروزه در دسته‌هاى عزادارى و در روز عاشورا معمول است همه حرام و غیرشرعى است.
قسمتی از بیانات مرجع و دانشمند بزرگ شیعی آیت الله العظمی سید محسن امین(قدس سره) در مورد قمه‌زنی
از آنجا كه ابلیس و لشگریانش عموماً مردم را به وسیله اموری كه در میان آنها رایج است گمراه می‌كنند، بسیاری مواقع نیز مردم را به وسیله دین از دین منحرف می‌كنند، بلكه این نحوه گمراهی، بیشترین ضرر را در پی خواهد داشت، عبادات و سنت‌های كمی را می‌توان یافت كه ابلیس و اعوانش به طریقی در آن داخل نشده و آن را فاسد ننموده‌اند؛ از جمله این عبادات اقامه شعائر حزن و عزای بر سیدالشهدا حضرت اباعبدالله الحسین، علیه‌السلام، است كه در راه و روش شیعه از عصر امام حسین، علیه‌السلام، تا به امروز استمرار داشته است، امّا هنگامی كه ابلیس و لشگریانش منافع و فوائد نهفته در آن را می‌بینند و این‌كه آنها نخواهند توانست آن را به تمامی با نیرنگ و حیله نابود كنند، متوسل به اغواء و فریب مردم ‌شده و آنها را ناخواسته مجبور به داخل كردن بدعت‌ها و منكراتی می‌كنند كه فسادش در نزد غیرمسلمانان نیز آشكار است. و این شیاطین قصدی جز باطل نمودن منافع و ثواب عزاداری ندارند، (و با همین نیت شوم) اموری را در عزاداری امام حسین، علیه‌السلام، داخل می‌كنند كه جمیع مسلمین بر تحریم اكثر آنها اجماع دارند و همگی معترفند كه آنها از منكرات و كبائر الهی است كه خداوند در قرآن كریم فاعلش را تهدید نموده و مذمومش قرار داده است... از جمله این منكرات ایذاء نفس و ضرر زدن به بدن است كه با زدن شمشیر و چاقو بر سر و مجروح نمودن آن صورت می‌گیرد؛ به گونه‌ای كه خون از سر روان شده و در بسیاری مواقع به خاطر رفتن زیاد خون از شخص منجر به اغماء یا بیماری و تأخیر در درمان جراحت و حتی مرگ او می‌گردد و همه این‌ها مغایر است با آنچه كه از سهولت و آسانی شریعت معلوم است و مورد مدح رسول خدا، صلی الله علیه وآله، قرار گرفته، چنانچه آن حضرت در این‌باره می‌فرمایند: «جِئْتُكُم بِالشَّرِیعَةِ السَّهْلَةِ السَّمْحاءِ؛ شریعتی آسان و راحت برای شما آورده‌ام» و همچنین مغایر است با آیات قرآنی كه حاكی از رفع هرگونه حرج و مشقت از دین دارد مانند قول خداوند كه می‌فرماید: «وَ مَا جَعَلَ عَلَیْكمْ فى الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ(13)؛ و برای شما در دین هیچ تنگنائی قرار نداد.»

علامه امین دركتاب «اعیان‌الشیعه» نیز در این‌باره می‌نویسد:
 

«قمه‌زنی و اعمالی دیگر از این قبیل در مراسم عزاداری حسینی، به حكم عقل و شرع حرام است و زخمی ساختن سر، كه نه خود سود دنیوی دارد و نه اجر اخروی، ایذاء نفس است كه خود در شرع حرام است و در مقابل، این عمل، شیعه اهل‌بیت را در انظار مردم مورد تمسخر قرار داده و آنها را وحشی قلمداد می‌كند و شكی نیست كه این اعمال، ناشی از وسواس شیاطین بوده و موجب رضایت خدا و پیامبر و اهل‌بیت اطهار، علیهم‌السلام، نیست و البته تغییر نام این اعمال، در ماهیت و حكم شرعی آن كه حرمت است تغییری نمی‌دهد و من هیچ وقت در این مراسم كه توسط كنسولگری ایران در مقام سیده زینب در دمشق برگزار می‌شود شركت نكرده‌ام و مردم را هم از شركت در آن نهی نموده‌ام و به همین دلیل هم رساله‌ی «التنزیه» را نوشتم كه چاپ شد و به فارسی هم ترجمه گردید و به دنبال آن بود كه گروهی از قشریّون و كسانی كه خود را به دین منسوب می‌دارند، قیام كردند و غوغا برپا ساختند و حتی در میان مردم عوام شایع نمودند كه فلانی عزاداری بر امام حسین، علیه‌السلام، را تحریم كرده است و بر این هم بسنده نكرده و مرا به خروج از دین، متهم ساختند و متأسفانه بعضی از معممین متحجر هم این تهمت را دامن زدند و آنگاه سرودی بر ضدّ من ساختند و اموال بسیاری در این راه خرج كردند و سید صالح حلّی را مأمور قدح و ذم من نمودند(14)... امّا آنچه كه به سود مردم است، در روی زمین ماندنی و حباب‌های تو خالی از بین رفتنی بود!»(15)
اندیشمند بزرگ معاصر، آیت الله شیخ محمد جواد مُغنیه (16) نیز در آثار خویش به انتقاد از قمه‌زنی پرداخته و آن را از اختراعات عوام می‌داند. ایشان در این‌باره می‌نویسد:
یکی از كارهای نادرست، اعتماد و تكیه بر عادات و روش‌هایی است كه عوام از آن پیروی می‌نمایند؛ زیرا بسیاری از این اعمال حتی مورد تأیید دینی كه عوام از آن پیروی می‌كنند نمی‌باشد، اگرچه بعضی شیوخ منتسب به دین از آنها حمایت بكنند. روشن‌ترین نمونه‌ای را كه می‌توان برای این معنی تصور نمود اعمالی است كه بعضی از عوام در روز عاشورا در شهرهای مختلف ایران، عراق و در شهر نبطیه واقع در جنوب لبنان، انجام می‌دهند. اعمالی مانند پوشیدن كفن و مجروح ساختن سر و پیشانی خود به وسیله شمشیر. باید گفت این‌گونه بدعت‌های زشت و شرم‌آور در عصرهای متأخر از زمان ائمه و بزرگان علمای شیعه به وجود آمده است و از اختراعات جاهلانی است كه از سوی خویش و بدون اذن و اجازه امام یا عالم بزرگی آن را به وجود آورده‌اند و بعضی شیوخ فریب خورده نیز آن را به خاطر تجارت و منافع خویش تأیید نمودند. عدّه‌ای نیز از ترس اهانت یا آسیب وارد شدن بر نهضت حسینی و یا به خاطر مصالحی كه خود می‌پنداشتند سكوت نموده و جریانی تاكنون در برخورد با این اعمال به وجود نیامد؛ مگر عدّه‌ی كمی از علماء، كه در پیشاپیش آنها مرحوم آیت الله العظمی سید محسن امین(قدس‌سره) می‌باشد. ایشان در این مورد رساله‌ای خاص به نام «التنزیه لاعمال الشبیه» در حرمت و بدعت بودن قمه‌زنی به تحریر درآورد. اگرچه به همین خاطر عدّه‌ای فریب‌خورده و نادان در مقابل او به موضع‌گیری پرداختند.(17)
علامه مغنیه در جایی دیگر از كتاب خود نیز می‌نویسد:
عزاداری امام حسین، علیه‌السلام، تا به امروز در تمامی بخش‌های جامعه شیعی برپا بوده است،...امّا در بعضی موارد گروه‌هایی از غیر عرب‌ها دست به زیاده‌روی و افراط در آن زدند و بدعت‌هایی را در عزاداری به وجود آوردند كه هم خداوند و هم مردم از آن بی‌زار بوده و آن را زشت می‌شمارند. اعمالی مانند: قمه‌زنی و جاری نمودن خون بر لباس‌هایشان و اعمالی كه آن را شبیه می‌نامند. که علمای شیعه نیز این موارد را زشت و ناهنجار شمرده‌اند و از طرفی عامه مردم نیز در بیشتر شهرهایی كه این عادات در آنها جاری می‌باشد تسلیم آن نشده و به آن تن در نمی‌دهند. (18)
محقق دانشمند مرحوم آیت الله محمد باقر بیرجندی در كتاب معروف خود به نام «كبریت احمر» نیز درباره‌ی شرایط و آدابِ مستمعین می‌نویسد:
در حال شنیدن مصیبات وارده بر اولیاء خداوند، اشك بریزد و به صدای بلند ندبه و نوحه كنند... ولیكن زخم بر خود نزند و به كارد و خنجر، خود را مجروح نكند؛ چنان كه جهال عجم می‌كنند و در آتش نرود، زیرا كه ممنوع است از شارع مقدّس، و هیچ یك از ائمه طاهرین نكرده‌اند و شیعیان در مجالس ایشان نمی‌كرده‌اند.(19)
روحانی مبارز شهید آیت الله سید عبدالكریم هاشمی نژاد(20) نیز یكی از كسانی است كه حدود 40 سال پیش تأثیرات سوء قمه‌زنی را در تخریب چهره‌ی اسلام و تشیع متذكر شده و ضرورت پرهیز از این‌گونه اعمال را تأكید می‌نماید:
سوگواری برای حسین بن علی، علیهما‌السلام، و یاد نمودن از فاجعه‌ی خونین نینوا، اگر با طرز صحیح انجام گیرد، علاوه بر ارزش‌های اسلامی و معنوی كه دارد، اصولاً خود یك عمل منطقی و معقولی است كه از عواطف انسانیت و حسّ حمایت از مظلوم سرچشمه می‌گیرد. امّا با كمال تأسف گاهی به نام عرض ارادت به پیشگاه مقدّس حسین، علیه‌السلام، كارهایی انجام می‌شود كه در برابر دنیای روز موجب شرمساری و سر افكندگی است. كارهایی كه نه با مقررات اسلامی سازش دارد و نه از نظر منطق صحیح و قابل درك است. برای نمونه باید موضوع «قمه‌زدن» را یاد كرد. این عمل ناراحت كننده و چندش‌آور... نه تنها با هیچ اصلی قابل تفسیر نیست، بلكه مخالفان و دشمنان اسلام در داخل و خارج، از آن به صورت یك حربه‌ی مؤثر و قاطع علیه آیین مقدّس ما استفاده می‌كنند.
نویسندگان دغل و قلم‌های شومی كه سالیانی دراز در این كشور مشغول سم‌پاشی و آلوده ساختن افكار بی‌خبران از اسلام و نظام عالی و جهانی آن بودند، اكثراً از این نمونه كارها كه جمعی از شیعیان پاك‌دل به نام دین و اسلام انجام می‌دادند سوء استفاده می‌كردند و در نوشته‌های خود – كه سراپا تهمت و افترا به اسلام و تشیّع است – آنها را به نام یكی از دستورات مذهبی شیعه معرفی كرده و از مظاهر «شیعه‌گری» می‌شمرده‌اند. سپس در پناه این حربه‌های مؤثر، فحش‌ها و ناسزاهای خود را نثار اسلام و مكتب آسمانی آن نموده و با این قبیل تهمت‌ها (كه این كارها جزء دستورات اسلامی است) این آیین مقدّس را ناصحیح و غیرمعقول جلوه می‌دادند.
ماهیت این تبلیغات سوء هرچند برای افرادِ باخبر و مطلع از اسلام روشن بود، امّا برای بی‌خبرانی كه از اسلام و مقررات آسمانی آن كمتر اطلاع دارند، قطعاً مؤثر و كوبنده است.
اگر در داخل یك كشور اسلامی موضوع «قمه‌زدن» و مانند آن این‌گونه مورد بهره‌برداری و سوء استفاده‌ی دشمنان اسلام قرار گیرد، در خارج از كشور نسبت به قدرت‌های بزرگ و مذاهبی كه به نیروهای استعماری تكیه دارند می‌توان به خوبی استنباط كرد كه چگونه از این حربه‌های مؤثر علیه اسلام و مكتب آسمانی آن از یك طرف و تحقیر نمودن و كوچك شمردن مردم مشرق زمین از سوی دیگر استفاده می‌كنند.
یكی از دوستانم كه دانشجوست و در آلمان غربی مشغول تحصیل است، سال گذشته برایم حكایت می‌كرد كه در آنجا ما به دیدن فیلمی رفتیم كه در آن قسمتی از عادات و اعمال مردم مشرق زمین نشان داده می‌شد؛ اعمالی كه نشان ‌دهنده‌ی‌ انحطاط فكری آنها است. (ما در اینجا به این حقیقت كاری نداریم كه غربی‌ها همواره درصدد تحقیر مردم مشرق زمین و ملل آن هستند و اكنون درصدد آن هم نیستیم كه ببینیم آیا آنها حق دارند شرقی‌ها را این‌گونه تحقیر كنند یا نه؟ زیرا این اعمال و افكار خرافی و نامعقولی كه با هیچ اصلی قابل سازش نیست، در بین آنها هم فراوان یافت می‌شود.) در آن فیلم، از كشور هندوستان مثلاً داستان گاوهای مقدّس و احترام‌هایی كه مردم آن‌جا در برابر آنها انجام می‌دادند نشان داده شد، ولی هنگامی كه نوبت به ایران رسید، منظره‌ی «قمه‌زدن» با همان وضع چندش‌آور در فیلم منعكس شد.
دوستم می‌گفت در بین مناظر گوناگونی كه از كشورهای مختلف نشان داده شد، منظره‌ی «قمه‌زدن» چنان حسّ نفرت و انزجار را در بینندگان تحریك كرد كه غیرقابل وصف است. باز داستان دیگری در این‌باره دارم كه دانشجوی آلمانی به علّت آن كه منظره‌ی قمه‌زدن را در یك فیلم تلویزیونی دیده بود و دشمنان اسلام آن را به عنوان «یكی از دستورات اسلامی كه باید یك مسلمان واقعی آن را اجرا كند» به او معرفی كرده بودند، از این نظر تا مدّت‌ها حاضر نبود مسلمان شود و اسلام را بپذیرد (با آن كه به اصالت این آیین و وسعت قوانین آن ایمان داشت) تا بالاخره برای او روشن شد كه قمه‌زدن هیچ‌گونه ارتباطی با اسلام و دستورات رهبران و پیشوایان بزرگ این دین ندارد.
در این‌جا تذكر این نكته لازم است كه ما قمه‌زدن و مانند آن را نه از این نظر مورد انتقاد قرار می‌دهیم كه تنها از دیده‌ی مردم اروپا نفرت‌آور و غیرقابل هضم است، بلكه موضوع فوق را علاوه بر آن كه غیرمنطقی و ناصحیح است، از آن جهت طرد می‌كنیم كه ارتباطی با اسلام ندارد. عملی است نادرست كه نه با مقررات اسلامی سازش دارد و نه خاندان پیغمبر، صلی الله علیه وآله، مانند این اعمال را به نام سوگواری انجام می‌دادند و نه در عصر امامت آن پیشوایان بزرگ این‌گونه كارها را دیگران به نام «عزاداری» حسین، علیه‌السلام، عملی می‌ساختند و از این‌جاست كه باید دید چگونه شد كه سالیانی دراز این عمل به نام عزاداری حسین، علیه‌السلام، در بین جمعی از دوستان ساده‌دل آن حضرت شایع بوده است؟
و حیرت انگیزتر این‌كه، جمعی در برابر پرسشی كه از نظر آنان درباره‌ی این عمل و مانند آن می‌شود بلادرنگ به«عنوان اوّلی» این اعمال می‌نگرند و اگر از نظر اسلام جایز بود پاسخ می‌دهند، بدون آن‌كه به بازتاب آن كار و عناوین ثانویه‌ای كه بر آن‌ها مترتّب است توجه كنند!
آیا این صحیح است كه ما هر كاری را كه به «عنوان اوّلی» جایز بود اجازه بدهیم تا مردم مسلمان مراسم پاك اسلام را به آن صورت و در آن قالب انجام دهند؟
اگر هركسی بخواهد با رعایت «عدم حرمت عنوان اوّلی» مراسم سوگواری را با سلیقه‌ی عام و خاص خود انجام دهد آهسته آهسته داستان «بهره‌برداری از نهضت حسین، علیه‌السلام، » و مراسم سوگواری آن بزرگوار به چه صورت در خواهد آمد؟ و در آن روز آیا نتایج سوء آن مستقیماً متوجه آیین مقدّس اسلام و اساس پاك آن نهضت نخواهد گشت؟(21)

شهید استاد مطهری(ره) در مورد قمه‌زنی می‌نویسند:
 

قمه‌زنی و بلند كردن طبل و شیپور از ارتدوكس‌های قفقاز به ایران سرایت كرد و چون روحیه‌ی مردم برای پذیرفتن آنها آمادگی داشت، همچون برق در همه جا دوید.(22)
مرحوم حاج سراج انصاری نیز یكی دیگر از روحانیان روشن‌فكری است كه حدود 50 سال پیش، در روزگاری كه هنوز دستگاه‌های تبلیغاتی دشمن با درا نبودن تلویزیون، ماهواره، اینترنت و... قدرت چندانی نداشتند، ما را بر ضرورت درك اوضاع جهانی و تأثیر تبلیغات سوء دشمنان آگاهی می‌دهد، ضرورتی كه هم‌اكنون نیز بعضی‌ها نمی‌خواهند آن را درك كنند:
... چیزی كه هست و دارای اهمیت فوق‌العاده می‌باشد، آن است كه پیروان مكتب تشیع باید در اقامه‌ی عزاداری مرتكب اعمالی نشوند كه بسیار زننده باشد. باید اوضاع كنونی جهان را نیز در نظر بگیرید و ظاهر شرع مقدّس اسلام را شدیداً مراعات كنند و كاری نكند كه وسیله‌ی حمله دشمنان و بهانه و بدگوئی آنان باشد. امروز ما می‌بینیم كه تبلیغات در هر رشته عكس‌العمل‌های مؤثری دارد و تبلیغات به اندازه‌ای مؤثر است كه می‌تواند بر چهره‌ی‌ زیبای حق، پرده‌ی باطل بكشد و با هیكل زشت، باطل را یك موجودی زیبایی معرفی نماید. مثلاً وقتی كه در میان اعمال عزاداری، یك عمل ناروایی مانند قمه‌زدن و زنجیرزدن مشاهده می‌شود، دشمنان ما همان عمل را به رخ جهانیان كشیده و در اطراف آن، آن‌قدر تبلیغات می‌نمایند كه آن مرد آمریكایی یا آن دانشمند اروپایی چنین تصور می‌كند كه مكتب تشیع مروّج چنین اعمالی است و به همین مناسبت با نظر تحقیر به آن مكتب مقدّس می‌نگرد.
این حقیقت را سیزده قرن پیش رهبر معظم ما پیشوای ششم حضرت امام جعفر صادق، علیه‌السلام، در یك جمله كوتاه بیان فرمود و آن جمله این است: كُونُوا لَنا زَیْناً و لاتَكُونوا عَلَیْنا شَیْناً، یعنی شما پیروان مكتب تشیع به وسیله كارهای نیك سربلندی ما باشید و كاری نكنید كه برای ما مایه‌ی ننگ و عار باشید. حتی در دنباله‌ی این جمله می‌فرماید: وقتی كه شما پیروان ما كار بدی كردید و اعمال ناروایی را مرتكب شدید، دشمنان ما آن اعمال را از ناحیه‌ی ما و اثر تربیت ما خواهند پنداشت و خواهند گفت كه مكتب جعفر بن محمد، علیهما‌السلام، است كه چنین پیروان بدكاری را تربیت نموده است.
آری كارهای زننده از قبیل قمه‌زدن و قفل به تن كردن و نظایر آن‌ها سبب آبروریزی مكتب تشیع می‌شود و بیگانگان چنین تصور خواهند نمود كه این‌گونه اعمال از آیین مذهبی تشیع است، و حال آن كه آیین جعفری و مذهب تشیع منزّه و مبرّا از این قسم اعمال ناروا بوده و می‌باشد.(23)

سخنان شهید آیت الله سید محمد باقر حكیم(24)در مورد قمه‌زنی
 

از آنجا كه هدف ما بازگشت به اهل‌بیت، علیهم‌السلام، است؛ و آن بزرگواران آگاه‌ترین افراد بر شریعت اسلام و بر آنچه بر پیامبر نازل شده و مسائل مربوط به آن، می‌باشند، با این حال چیزی از آنها به دست ما نرسیده كه بتواند ربطی به این امور منفی كه هم‌اكنون در عزاداری‌ها صورت می‌گیرد داشته باشد. به گونه‌ای كه نه در زمان ائمه اطهار، علیهم‌السلام، و نه بعد از آن مردم با این امور منفی آشنائی نداشتند و این شیوه‌های عزاداری در زمان‌های معاصر ایجاد و رواج یافته‌اند. همچنان‌كه اگر چیزی از این امور می‌توانست در خدمت به اهداف نهضت حسینی مفید و سودمند واقع شود حتماً اهل‌بیت، علیهم‌السلام، اوّلین كسانی بودند كه به آن سفارش می‌نمودند. و یا حداقل باید در این مورد حرفی زده و یا این‌كه تشویق و حمایتی از این امور می‌نمودند؛ در حالی که می‌بینیم آن بزرگواران حتی در احادیث ضعیفشان نیز هیچ‌گونه اشاره‌ای به این امور نكرده‌اند. این در حالی است كه اهل‌بیت، علیهم‌السلام، مثلاً هنگامی كه در موضوع زیارت امام حسین، علیه‌السلام، از زیارت پیاده آن حضرت و مشكلات و سختی‌های راه آن سخن گفته‌اند به بیان جزء جزء ثوابی كه زائر در هر قدمش كسب می‌كند پرداخته و ریزترین امور را متذكر می‌شوند. پس می‌بینیم كه ائمه، علیهم‌السلام، حتی از این مسائل كوچك نیز سخن گفته‌اند امّا هیچ اشاره‌ای به این اشكال عزاداری ننموده‌اند. همچنین می‌توان در تأكید این موضوع به صورتی واضح به سیره‌ی علمای بزرگ در طول تاریخ از زمان ائمه، علیهم‌السلام، تاكنون نیز اشاره نمود؛ به گونه‌ای كه می‌بینیم علمای اعلام با این‌كه تنها در پی عمل به واجبات شرعیه نبوده‌اند و به مستحبات و سفارشات رسیده از جانب شرع كه وسیله‌ی قرب به خداوند متعال می‌باشند نیز اهمیت خاصی داده و خویش اوّلین كسانی بودند كه به آنها عمل می‌نمودند، با این حال در تمام طول تاریخ و حتی تاریخ معاصر شاهد نبوده‌ایم كه یكی از مراجع تقلید و یا علمای معروف این‌گونه اعمال منفی را انجام داده باشند. در صورتی که اگر این اعمال از مقربات الهی بود این علماء اوّلین كسانی بودند كه قیام به آن می‌نمودند.
از طرفی نیز روشن است كه در شریعت اسلام، تمام مردم مخاطب احكام شرعی هستند و وجهی وجود ندارد كه بگوییم احكامی نزد ما وجود دارد كه مخاطب آن مثلاً فقط علماء هستند و یا این‌كه احكامی وجود دارد كه مخاطب آن فرد جاهل می‌باشد؛ به گونه‌ای كه بعضی از احكام مخصوص علماء و بعضی مخصوص جهلاء باشد یا مثلاً بعضی از آنها مخصوص فرد آبرومند و بعضی مخصوص فرد فرومایه باشند و... از این رو باید گفت كه همه احكام شرعی مشترك بین مسلمانان می‌باشند؛ چه واجب و چه مستحب. پس اگر عمل مورد نظر ما نیز مستحب باشد برای همه‌ی مردم مستحب است چه آنها عالم باشند و چه عامی. این در حالی است كه تا به حال شاهد نبوده‌ایم كه هیچ یك از علماء در طول تاریخ اقدام به این عمل كنند كه این بدان معناست كه آنها این اعمال را مستحب و مقرّب كننده نزد خداوند نمی‌دانسته‌اند و بنده شخصاً هیچ عالمی را تاكنون نمی‌شناسم كه اصرار بر انجام این صورت‌های عزاداری داشته باشد و شاهد نبوده‌ام كه مثلاً عالمی قمه بزند. پس اگر عالمی وجود دارد كه بر انجام شدن این‌گونه اعمال اصرار دارد و آن را مستحب می‌داند او باید خود اوّلین كسی باشد كه قمه بزند و آن را نیز همیشه ادامه دهد تا مردم نیز بر او اقتدا نمایند.
و من خویش شاهدِ این حقیقت بودم كه مرجع كبیر آیت الله العظمی سید محسن حكیم(رض) می‌فرمودند: «همانا قضیه قمه‌زنی، اندوه و غصّه‌ای در گلوی ماست» پس ایشان با این دید به قمه‌زنی نگاه می‌نمودند، ولی در همین حال در جواب به سؤالات نیز می‌نوشتند: اگر قمه‌زنی باعث ضرر به بدن یا هتك حرمت به مذهب اهل‌بیت و شیعیان گردد، حرام است.(25)
نتیجه
1. زیرا این عدّه از فقها در بررسی حكم قمه‌زنی بر مبنای حكم اوّلی آن كه وارد نشدن ضرر به بدن است، فتوا به جواز قمه‌زنی- تا زمانی كه موجب ضرر جدی بر بدن نشود- می‌نمودند. ولی در این زمان با به وجود آمدن وسائل ارتباطی و پخش سریع اخبار، بحث وهن مذهب بودن قمه‌زنی تشدید گردیده است و به صورت كلی موضوع جدیدی به وجود آمده است.
2. فقها در گذشته در این مورد در تنگنا قرار داشته و دست آنها بسته بود، زیرا در صورت حكم به حرمت قمه‌زنی متهم به مخالفت با عزاداری امام حسین، علیه‌السلام، می‌شدند.
3. گذشته از این امور ما معتقدیم كه علما و اندیشمندان پیشین هنگام اندیشیدن به امور مرتبط به باورها یا مفاهیم اعتقادی، تمامی تلاش خود را بكار بسته‌اند و تمام اجتهاد فقهی خویش را هنگام فتوا دادن به كار گرفته‌اند؛ امّا خداوند از ما خواسته است كه جز اندیشه‌ی معصومان، اندیشه‌ای را مقدّس نشماریم.
4. بر تمام آنچه گفته شد باید این را نیز افزود كه فقهاء نام‌دار و بزرگی نیز در گذشته وجود داشته‌اند كه در فتاوی خویش از قمه‌زنی به عنوان یك بدعت نام برده‌ و آن را حرام دانسته‌اند.

پی نوشت ها :
 

1. . میان فقهاء اختلاف وجود دارد، که آیا اضرار به نفس کلاً حرام است، یا تنهاء در صورتی که منجر به مرگ شود حرام می گردد؛ شیخ انصاری و عدّه‌ای دیگر از علماء معتقدند که اضرار به نفس حرام است حتی اگر منجر به هلاکت شخص نشود؛ مثل این که انسان انگشت خود را زخمی کند. بنابر این طبق نظر این فقهاء هرگونه قمه یا زنجیرزدن که منجر به خون‌ریزی یا نظایر آن شود تحت این عنوان یعنی حرمت اضرار می‌گنجد. امّا تعدادی دیگر از علما نیز اعتقاد دارند که اضرار به نفس اگر به نقص جسمی شدید یا به فوت منتهی نشود بر انسان حرام نیست. اگرچه همین فقهاء معتقدند که اگر این اعمال منجر به هتک حرمت مذهب گردند، جایز نیستند؛ و در غیر این صورت جایزند. چنانچه آیت الله العظمی خویی در پاسخ به سؤالی می‌نویسند: اگر این امور مستوجب هتك و توهین باشد حرام است. (حدیث عاشورا، ص 265)
2. . تفسیر سوره فلق13
3. . صحیفه نور، ج21، ص98
4. . همان، ج21، ص98
5. . برای نمونه مرجع بزرگ معاصر آیت الله شیخ محمد حسین كاشف الغطاء (م1373) با وجود آن‌كه در اساس با قمه‌زنی مخالف بود و آن را جایز نمی‌دانست ولی به خاطر شرایط اجتماعی حاكم بر جامعه آن روز كشور عراق، با رعایت شرایطی فتوی به جواز قمه‌زنی می‌نمود. وی در كتاب «فردوس‌الاعلی» صفحه21 می‌نویسد: «مقتضای قواعد فقهی حرمت قمه‌زنی را می‌ر‌ساند». همانند این موضع‌گیری در مورد یكی دیگر از مراجع بزرگ معاصر یعنی آیت الله سید محسن حكیم نیز وجود داشته است.
6. . علامه سید محسن امین(ره) در این مورد می‌‌گوید: اگر اینان(علماء) واقعاً به مستحب بودن این اعمال باور دارند، چرا هیچ یك از علماء تا به حال در حال قمه‌زدن در طول مراسم محرم دیده نشده است؟!
7. . مرتضی مطهری، مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏24، ص 498
8. . آنچه در بحث پیامدهای ناگوار علمی، اجتماعی و تربیتی محافظه‌كاری مطرح می‌شود، به معنای تضعیف روحانیت عزیز شیعه نیست بلكه بیان مظلومیت‌هایی است كه فقهای عزیز ما از دست خودی‌ها دیده‌اند و امروز نیز گرفتارند. غرض، بیدارسازی و آگاهی و فراهم‌سازی جو آزادی است تا بستر طرح اندیشه‌های زنده، تازه و بالنده بر روی فقاهت ما باز شود. باید از صاحبان فكر زنده و برخوردار از صلاحیت‌های لازم علمی و اجتهاد استقبال و حمایت كرد و بدون ترس از غوغاسالاری ابواب جدیدی را در اجتهاد باز كرد فقاهت را به پیش برد تا بزرگانی مانند آقای بروجردی، شیخ عبدالكریم حائری، سید ابو الحسن اصفهانی، سید محسن امین و ده‌ها مجتهد دیگر با آن همه افكار بلند و اصلاح‌طلبانه برای ترس از غوغاسالاری و عوام‌زدگی از اجرای آن مقاصد بلند باز نمانند.
9. . مجله فقه؛ شماره43، ص 38
10. . صحیفه نور، ج 21، ص152: 2/7/67
11. . همان، ص160
12. . سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج10، ص378؛ استاد حسن شُبر، تاریخ العراق السیاسی المعاصر، ج2، ص340؛ دایرة المعارف تشیع، ج2، ص531؛ و جعفرالخلیلی، هكذاعرفتهم، ج3، ص207.
13. . حج/78
14. . مخالفان سید محسن برای تحریك توده‌ی بی‌سواد جامعه علیه او سید صالح حلی را كه به خاطر توانایی بیانش شهره بود جذب خود كردند وی نیز در منابر خود با تصریح به نام سید محسن به اهانت به او می‌پرداخت. او از گفتن هرگونه اتهام و اهانتی نسبت به سید محسن و طرفدارانش اِبا نداشت. به گونه‌ای كه در منابر خویش نسبت به مرجع بزرگ شیعه سید ابوالحسن اصفهانی نیز به علّت طرفداریش از سید محسن امین جسارت می‌نمود. از این جهت آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی در فتوائی استماع سخنان سید صالح را حرام دانست. ولی این فتوا نیز مانع از اهانت وی به بزرگان دین نشد. (شیخ محمّد الحسّون، قراءة فی رسالة التنزیه، ص30-31)
15. . اعیان الشیعه، ج10، ص363.
16. . فقیه نواندیش آیت الله محمد جواد مغنیه نمونه‌ای از اندیشه‌های ناب اسلامی بود كه در عمر پربركت خویش خدمات بی‌شماری را به اسلام و تشیع ارائه نمود. او انسانی بود كه با زمان به جلو گام برداشته و به این واقعیت رسیده بود كه زندگی در حال دگرگونی و تغییر است و یكی از صفات حیات و زمان، تغییر است و اسلام برخی از مسائل عصر جدید را می‌پذیرد و برخی را رد می‌كند. كتاب‌های او پر از نصوص صریح و روشن است لذا آنچه از مسائل زندگی امروزه را كه با شرع مقدّس و سنّت رسول خدا، صلی الله علیه وآله، و فقه و احادیث، علیهم‌السلام، اهل‌بیت تباین و تضاد دارد و در میان مردم رواج داده شده را رد كرده است. شهید صدر می‌نویسد: «اكنون برای نخستین بار، ملاحظه می‌كنیم كه عنصر فهم اجتماعی نصوص، به صورتی مستقل مطرح می‌شود و هنگامی كه بخش‌های كتاب «فقه الامام الصادق» را می‌خوانم، می‌بینم استاد بزرگ ما شیخ محمد جواد مغنیه در این تألیف خود این موضوع را طرح كرده و با دست خویش فقه جعفری را به شكلی زیبا از نظر شیوه و تعبیر و بیان در آورده است...»
17. . محمد جواد مغنیه، الشیعة فی المیزان، ص14.
18. . همان، ص 98.
19. . آیت الله محمد باقر بیرجندی، كبریت احمر، به كوشش علیرضا اباذری، ص150.
20. . شهید سید عبدالكریم هاشمی‌نژاد یكی از چهره‌های برجسته سیاسی و مذهبی قبل و بعد از انقلاب می‌باشد كه فعالیت‌های سیاسی خویش را قبل از سال 1340ش شروع نموده و از سال 1341 به بعد كه نهضت امام خمینی(ره) آغاز گردید تحت لوای ایشان به مبارزه می‌پرداخت. او طی این مدّت بیش از پنج مرتبه به علّت سخنرانی و مبارزه علیه شاه دستگیر و روانه زندان شد. شهید هاشمی‌نژاد پس از انقلاب نیز فعالیت‌های سیاسی خود را ادامه داد و در آغاز به عنوان نماینده استان مازندران در مجلس خبرگان انتخاب شده، و در تدوین قانون اساسی و به خصوص در جهت تثبیت اصل ولایت فقیه زحمات فراوانی كشید. سرانجام ایشان در هفتم مهر سال 1360ش در پایان كلاس درس، به دست منافقی كوردل به شهادت رسید.
21. . شهید سید عبدالكریم هاشمی‌نژاد، درسی كه حسین، علیه‌السلام، به انسانها آموخت، ص261-263.
22. . علامه مطهری، جاذبه و دافعه علی، علیه‌السلام، ، ص154.
23. . رسول جعفریان، برگ‌های از تاریخ حوزه علمیه قم، ص 69-70.
24. . شهید آیت الله سید محمد باقر حكیم فرزند مرجع عالی‌قدر آیت الله العظمى سید محسن حكیم (قدس سره) در 1358 ﻫ ق در نجف اشرف دیده به جهان گشود و در حوزه دیرین و پرآوازه آن شهر، آموزه‏هاى علمى و دینى را فرا گرفت و به ویژه از محضر آیت الله شهید سید محمد باقر صدر استفاده وافر برد و از یاران خاص آن متفكر شهید شد. از او ده‏ها اثر علمى- دینى نشر یافته است. شهید سید محمد باقر حكیم در مبارزه با رژیم سفاك بعثى تلاش فراوان داشت و از پرچمداران رایت جهاد با آن دستگاه خودكامه بود. از خاندان وى (آل حكیم) حدود 90 نفر به دست رژیم حاكم عراق به شهادت رسیدند. او پس از سقوط صدام، در میان استقبال پرشور، به كشور محنت‏زده عراق بازگشت و كانون توجه مردم آن دیار شد. سرانجام آن شهید والا مقام در اوّل رجب سال 1424 ﻫ.ق پس از اقامه نماز جمعه در حرم مطهر امام على، علیه‌السلام، ، و در راه بازگشت به منزل به واسطه انفجار بمبى که در کنار صحن شریف کار گذاشته شده بود، به مقام عظماى شهادت نائل شدند.
25. . شیخ محمود الغریفی، شعائر الحسینیه بین الوعی و الخرافه، ص119- 127.

منابع:
1. منابع همگی به نقل از کتاب «قمه‌زنی سنت یا بدعت» تألیف: مهدی مسائلی(نویسنده همین مقاله) می‌باشد.

شنبه 11/8/1392 - 23:37
آموزش و تحقيقات

 

بررسی سه شبهه پیرامون حرمت قمه زنی
بررسی سه شبهه پیرامون حرمت قمه زنی

 

نویسنده:مهدی مسائلی
منبع : اختصاصی راسخون



 

مهدی مسائلی

چکیده
برای حرمت قمه زنی دلایلی متعددی بیان شده است اما با این حال شبهاتی از سوی بعضی مروجین قمه‌زنی در مورد حکم حرمت آن بیان می‌شود. در این نوشته به بررسی سه شبهه عمده در این باره پرداخته‌ایم که به ترتیب عبارتند از:
مسخره نمودن موجب حرمت اعمال نمی‌شود
خواب‌ها و مكاشفاتی که در مورد قمه زنی بیان می‌شود
قمه‌زنی نوعی حجامت سر است
قمه‌زنی از شعائر الهی است
کلید واژه: قمه زنی، شبهه، حجامت سر، خواب ها و مکاشفات، عزاداری
مقدمه
در مورد حرمت قمه زنی دلایلی از سوی فقها و بزرگان بیان شده است که که بیشتر آنها حول سه محور است: 1. بدعت بودن قمه زنی؛ یعنی قمه زنی عزاداری نبوده و انجام آن به عنوان عملی مستحب جایز نیست. 2. ضرر داشتن قمه زنی برای جسم 3. وهن مذهب بودن قمه زنی؛ یعنی قمه زنی عاملی برای تخریب وجهه دین می ‌باشد.
در مورد هر کدام از این دلایل در جای خود صحبت شده است (1) اما با این حال شبهاتی از سوی بعضی مروجین قمه زنی در مورد حکم حرمت آن بیان می‌شود که اگرچه از مبنای علمی چندانی برخوردار نیستند ولی چون غالبا این افراد به آن رنگ و بوی علمی داده و با تحریک احساسات عوام در صددند تا بحث را منطقی جلوه دهند، در این نوشته به بررسی علمی چهار شبهه عمده پیرامون حرمت قمه زنی می‌پردازیم.
مسخره نمودن موجب حرمت اعمال نمی‌شود
یكی دیگر از ایراداتی كه قمه‌زنان وارد می‌كنند این است كه ملاك در حرمت یك فعل نباید مسخره و استهزاء غیر مسلمانان باشد زیرا آنها دیگر احكام اسلامی مانند حجاب را نیز مسخره می‌نمایند.
در پاسخ به این شبهه نیز باید نكاتی را متذكر شویم:
1. چنانچه از بحث‌های پیشین دانسته شد قمه‌زنی ذاتاً با مفاهیم اسلامی تغایر دارد به عبارتی دیگر قمه‌زنی به حكم اوّلی حرام است امّا در صورتی كه چنین اعتقادی را نیز درباره‌ی آن نداشته باشیم عملی است كه به خودی خود مباح می‌باشد نه مستحب و یا واجب.(2)
2. میان مسخره نمودن ذات اسلام، یعنی واجبات و محرمات اسلام با مسخره كردن اُمور مباح تفاوت است. در واجبات و محرمات ضرورت ایجاب می‌كند كه بر موضع خود تأكید ورزیم و با رویارویی نیرومند، با مسخره كنندگان برخورد كنیم. امّا در اُمور مباح وضع چنین نیست. هنگامی كه یك عمل مباح دستاویز دشمنان می‌شود تا مسلمانان را استهزاء نموده و به این وسیله آنها را تضعیف نمایند وظیفه هر مسلمانی است كه از این‌گونه اعمال كناره‌گیری نماید. این حقیقتی است كه در آیات قرآن به خوبی به آن اشاره شده است. چنانچه می‌بینیم در آیه 104 سوره بقره خداوند مؤمنان را از بكار بردن كلمه‌ی «راعِنا» برحذر داشته و می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْكافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ؛ اى كسانى كه ایمان آورده‏اید (هنگامى كه از پیامبر تقاضاى مهلت براى درك‏ آیات قرآن مى‏كنید) نگوئید «راعِنا» بلكه بگوئید «اُنْظُرنا» (چرا كه همان مفهوم را دارد و دستاویزى براى دشمن نیست) آنچه به شما دستور داده مى‏شود بشنوید، و براى كافران و استهزاء كنندگان عذاب دردناكى است»
از این آیه به خوبى استفاده مى‏شود كه مسلمانان باید در برنامه‏هاى خود مراقب باشند كه هرگز بهانه به دست دشمن ندهند، حتى از یك جمله كوتاه كه ممكن است سوژه‏اى براى سوء استفاده دشمنان گردد احتراز جویند، قرآن با صراحت براى جلوگیرى از سوءاستفاده مخالفان به مؤمنان توصیه مى‏كند كه حتى از گفتن یك كلمه مشترك كه ممكن است دشمن از آن معنى دیگرى قصد كند و به تضعیف روحیه‌ی مؤمنان بپردازد پرهیز كنند، دامنه سخن و تعبیر وسیع است چه لزومى دارد انسان جمله‏اى را به كار برد كه قابل تحریف و سخریه دشمن باشد. (3) در مورد عزاداری نیز وضع چنین است، هنگامی كه می‌توان به روش‌های صحیح و مناسبی كه چنین آثار منفی در پی نداشته باشد عزاداری نمود چه لزومی دارد بر اعمالی تكیه كنیم كه برای خودِ ما مسلمانان نیز جنبه‌ی‌ توجیه‌پذیری ندارد چه برسد به كفار، كه حتماً آن را عملی خرافی و جاهلانه می‌پندارند. به علاوه‌ی این‌كه هیچ كدام از این اعمال، جنبه‌ی شرعی نداشته و اعمالی هستند كه بعضی عوام در طول تاریخ به وجود آورنده‌ی آن بوده‌اند.
3. موضوع وهن بودن قمه‌زنی تنها به تمسخر كفار ختم نمی‌شود، بلكه تأثیرات سوئی كه قمه‌زنی بر عقاید و افكار افراد، اعم از مسلمانان و غیرمسلمانان، می‌گذارد را نیز شامل می‌شود، زیرا هر انسان عاقلی می‌فهمد كه عقلاً آسیب رساندن به بدن جایز نیست و هیچ‌گاه شریعتی، چنین اعمالی را توصیه نمی‌كند، حال اگر ما این اعمال كه خویش به وجود آورنده آن هستیم را به اسلام منتسب كنیم، این عمل موجب پیدایش دیدی خرافی نسبت به اسلام از سوی غیر مسلمانان و همچنین شك در تعالیم اسلامی برای بعضی مسلمانان خواهد شد؛ لذا شایسته است از این‌گونه اعمال كه جنبه‌ی ‌توجیه‌پذیری ندارند خودداری نماییم تا بتوان با بینش صحیح نسبت به اسلام، به تبیین و توضیح صورت حقیقی آن پرداخت.
4. در نهایت باید بدانیم كه ما ملتزیم كه از اسلامی دفاع كنیم كه بر قلب پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد، صلی الله علیه وآله، نازل گردیده و به مردم ابلاغ كرده است. معیار سلامت و قداست هر عملی همین است. امّا چیزهایی كه مجسم كننده حقیقت خالص اسلام نیستند، به این علّت كه از امور زائد و تحریف شده هستند، یا به این علّت كه از روش‌هایی هستند كه بر حسب اختلاف اوضاع و احوال زمانی و اجتماعی، ارزش و اعتبار آنها مختلف می‌شود، هیچ التزامی نداریم كه در زندگی خود با آنها هماهنگ شویم چه رسد به این‌كه بخواهیم از آنها دفاع كنیم. زیرا این‌ها نه از اصول اسلامند و نه از فروع آن، بلكه باید بر اساس معیارهای صحیح اسلامی مورد نقد و بررسی قرار گیرند تا معلوم شود كه به مصلحت هستند یا نیستند. مقدّسات دینی، همان حقایق اصیلی است كه در برابر نقد، استوار می‌ماند و از هیچ چیز، جز حجّت و دلیل، تبعیت نمی‌كند. از این راه است كه می‌توان اسلام را از تحریف و آلودگی، و معیارها را از انحراف، و حال و آینده را از اسارت اموری كه به آنها انس گرفته‌ایم، حفظ نمود. اگر بخواهیم دین، تبدیل به تقالید و عادات بی‌ارزش نشود و ارزش فكری و عقلی خود را حفظ كند، راه همین است.(4)

خواب‌ها و مكاشفات
 

در مورد قمه‌زنی غالباً از گوشه و كنار می‌شنویم كه از بعضی علمای بزرگ نقل می‌كنند كه در عالم خواب یا شهود می‌بینند كه معصوم، علیه‌السلام، به آنها می‌گوید وقتی‌كه قمه می‌زنید ملائكه از آب كوثر بر سر شما می‌ریزند تا زخم سرتان خوب شود و...
در جواب باید گفت:
1. غالب این نقل قول‌ها غیر مستند بوده و معمولاً جاعلان این‌گونه خواب‌ها و مكاشفات با استفاده از اسماء بزرگان و انتساب این امور به ایشان به نوعی در تلاشند تا اذهان مردم را از واقعیت امر منحرف نموده و نقاط خلاف و مغایر شرع این خواب‌ها را در پشت نام این بزرگان مخفی سازند.
2. خواب و مكاشفه برای خود بیننده حجت نیست تا چه رسد به دیگران؛ و از آن بدتر مكاشفاتی كه بعضی‌ها مدعی آنند. مرحوم ملا احمد نراقی كه از اساتید شیخ اعظم انصاری است می‌فرماید: «بعضی از علمای امامیه قول و فعل معصوم را كه در خواب صادر شود حجت دانسته‌اند، امّا اكثریت قریب به اتفاق علماء بر خلاف این قول مشی نموده‌اند» در روایت حسنه ابراهیم بن هاشم وارد شده كه امام صادق، علیه‌السلام، در جواب سائلی كه از خواب ابی‌بن‌كعب سؤال نموده فرمود: «إن دین الله أعزّ أن یری فی النوم»(5) دین خدا عزیزتر از آن است كه در خواب دیده شود. سرانجام می‌فرماید آنچه مسلم است حجیت كلام معصوم در بیداری و وضع عادی است، نه در خواب و رؤیا. وی روایات دیگر را هم توجیه كرده و سرانجام قول مشهور «عدم حجیّت» را پذیرفته است. مرحوم میرزای قمی نیز در كتاب قوانین مسئله را طرح و حجیّت آن را مردود دانسته است.(6) ممكن است رؤیا صادقه باشد ولی حجت شرعی ندارد.(7)
3. غالباً برای استدلال بر صحت این خواب‌ها به این موضوع تكیه می‌شود كه فرد بیننده خواب یكی از معصومین، علیهم‌السلام، را در خواب دیده و در روایات آمده است كه شیطان به صورت معصوم ظاهر نمی‌شود پس این خواب‌ها حتماً باید صحیح باشد. امّا مشكل این‌جاست كه این افراد حضرات معصومین، علیهم‌السلام، را ندیده‌اند تا آنها را در خواب بشناسند و چه بسا ممكن است شیطان به صورت شخصی دیگر به خواب شخص بیاید و همان‌گونه كه ادعای ربوبیت كرد ادعای نبوت و امامت نیز بكند. آیت ‌الله جوادی آملی در این مورد می‌فرمایند:
در مورد این كه اگر كسی پیامبر، صلی الله علیه وآله، یا ائمه، علیهم‌السلام، را در خواب ببیند چگونه بفهمد آن‌ها خودشان هستند یا شیطان به صورت آنها درآمده است، باید یادآور شد روایتی داریم كه می‌فرماید: شیطان به صورت معصوم ظاهر نمی‌شود. امّا مشكل این‌جا است كه اغلب ما معصوم را ندیده‌ایم. اگر صورتی نورانی در خواب ببینیم و صاحب صورت ادعا كند كه من فلان امام هستم، چگونه بفهمیم شیطان نیست؟ چون شیطانی كه ادعای ربوبیت كرده، از كجا معلوم كه ادعای نبوت و امامت نكند!؟ پس اگر كسی در بیداری یكی از ذوات مقدّس معصوم را ببیند و بعد در خواب صورتی نورانی مشاهده كند و بشناسد كه چهره‌ی امام است، این خواب صحیح است؛ امّا اگر صورت ناشناس ادعای امامت كرد، تشخیص آن مشكل است، چون امام را قبلاً ندیده است و شیطان می‌تواند ادعای دروغین كند. البته او نمی‌تواند به شكل امام و معصوم در آید؛ ولی همان‌گونه كه ادعای ربوبیت كرد می‌تواند ادعای امامت كند.(8)
4. كشف و شهود هم در بسیاری از موارد آن از وهم و خیال شیطانی سرچشمه می‌گیرد. چنانچه در بعضی از موارد نیز ممكن است اشتغال فراوان فكر به یك موضوع و تكرار آن در مغز، كم كم صورت خارجی و خیال شیطانی به خود بگیرد، به این معنی كه در برابر دیدگان فكر كننده مجسم شود. كه این موضوع گاهی در خواب به صورت رؤیا و زمانی در حالت بیداری اتفاق می‌افتد. موضوع تجسم اوهام یكی از پدیده‌های مورد بحث در علم روان شناسی است و بسیاری از مردم مكرر آن را در زندگی خود تجربه نموده‌اند.(9) در شرح فصوص الحكم قیصری راجع به این موضوع آمده است:
مكاشفه و مشاهده گاه در بیداری است، و گاه بین خواب و بیداری، و گاه در خواب است، و همچنان‌كه خواب به اضغاث احلام و غیر آن منقسم می‌شود آنچه در حال بیداری هم مكاشفه شود به امور واقعی نفس‌الامری، و به امور خیالی صرف و شیطانی كه حقیقتی برای آنها نیست منقسم می‌شود، و گاه هم شیطان خلط مختصری از امور حقیقی می‌كند تا رأیی را گمراه كند.(10)
5. در نقل نمودن یك خواب باید توجه داشت كه اگرچه كسى كه خواب دیده عادل و راست‌گو می‌باشد امّا خواب او با اصلى از اصول شناخته شده در روایات معصومان ناسازگار نباشد در غیر این صورت بى‌گمان نقل آن حرام و دروغ بستن بر معصومان است. امروزه بازار نقل خواب‌ها از این و آن بدون توجه به سازگار و ناسازگارى آن با اصول شناخته شده اسلامى و روایات معصومان بسیار گرم است و صحنه‌هاى نفرت‌انگیز و اشمئزازآورى را در محفل‌ها و مجلس‌هاى سوگوارى پدید آورده كه باید عالمان و روحانیان بیدار و با احساس مسئولیت به رویارویى با این صحنه‌هاى زشت برخیزند.
به هر حال ورود خواب و مكاشفات در عرصه‌ی معارف اسلامی به عنوان یك مبنا موجب طرح سُست معارف اسلامی ‌شده و اگر خواب مقدّس باشد، چون راهی برای اثبات و نفی آن نیست، حربه‌ای می‌شود به دست شیّادان كه از این رهگذر دروغ‌های خود را جا بیندازند.

قمه‌زنی نوعی حجامت سر است
 

یكی از شبهاتی كه قمه‌زنان در مورد حرمت قمه‌زنی ایجاد نموده‌اند این است كه قمه‌زنی نوعی حجامت سر است و چون حجامت حرام نیست، قمه‌زنی نیز نباید حرام باشد.
در جواب از این شبهه نیز باید گفت:
1. اگر شخصی حداقل یك‌بار عمل حجامت را دیده باشد متوجه می‌گردد تفاوت بسیار فاحشی میان حجامت و قمه‌زنی وجود دارد. زیرا در مورد حجامت معمولاً با استفاده از ابزارهای مخصوصی، با مكش پوست، خون را در یك ناحیه از بدن جمع می‌كنند و سپس با تیغی تیز، خراشی بسیار سطحی بر روی پوست ایجاد نموده و خون را خارج می‌كنند؛ به صورتی که چند ساعت بعد از حجامت آن زخم‌ها شروع به خوب شدن می‌نمایند و چند روز بعد دیگر اثری از زخم‌ها باقی نمی‌ماند. این در حالی است كه زخم‌هایی كه معمولا در اثر قمه‌زنی ایجاد می‌گردد، احتیاج به بخیّه و مداوا داشته و بعضی از آنها آن قدر عمیق است كه به استخوان جمجمه نیز آسیب می‌رساند و حتی بعد از بهبودی هم آثار آنها تا پایان عمر بر روی پوست باقی می‌ماند.(11) از این رو باید دانست كه اگر ما اصول و قواعد خاصی برای حجامت در نظر نگیریم باید هر زخمی كه در بدن ایجاد می‌‌گردد را به گونه‌ای یك حجامت بپنداریم پس اگر شخصی با كارد به سر یا بدن شخص دیگری زخمی وارد نماید، ‌می‌تواند بگوید كه من قصد حجامت او را داشتم و قصدم خیر بوده است.
2. آنچه موجب عدم حرمت حجامت گردیده است اثری است كه در حجامت می‌باشد و آن دفع امراض و بیماری‌هایی است كه در بدن وجود دارد، كه این امر با رعایت نكات بهداشتی و قواعد مخصوص حجامت حاصل می‌‌گردد و اگر این فواید حجامت نبود حجامت نیز به خاطر این‌كه ایذاء نفس و آسیب رساندن به بدن است حرام می‌بود. پس اگر در مواردی نكات بهداشتی را در مورد حجامت رعایت نكنیم و یا قواعد و اصول آن مورد توجه قرار نگیرد حجامت، نیز تنها ضرر و آسیب رساندن به بدن بوده و حرام می‌باشد.(12) در مورد قمه‌زنی نیز حتی اگر آن را به عنوان حجامت قبول نماییم از این دسته اخیر حجامت خواهد بود؛ زیرا نه در آن نكات بهداشتی رعایت می‌گردد و نه اصول و قواعد حجامت.
3. اگر قصد افراد قمه‌زن از قمه‌زنی، تنها حجامت است چه لزومی دارد كه آن را آشكارا و در حضور مردم انجام دهد، آیا نمی‌توانند در خلوت این حجامت را انجام دهند! مگر این افراد هنگامی كه می‌خواهند عمل جراحی بر روی بدن خود انجام دهند در خیابان و كوچه اقدام به آن می‌كنند كه برای حجامت چنین می‌كنند. پس اگر حتی قمه‌زنی را به عنوان یك نوع حجامت نیز بپذیریم اصلی‌ترین دلیل حرمت آن یعنی‌ وهن مذهب بودن آن همچنان به قوت خویش باقی می‌ماند زیرا قمه‌زنان با انجام این عمل در منظر و مرآی دیگران و نسبت دادن آن به دین و یك عمل عبادی، موجب پیدایش چهره‌ای خشن و خشونت‌طلب از دین می‌شوند؛ و به عبارتی دیگر حرمت قمه‌زنی در این موارد به عنوان ثانوی همچنان باقی است اگرچه به عنوان اوّلی آن را جایز بدانیم.(13)

قمه‌زنی از شعائر الهی است!
 

امری را می‌توان جزو شعائرالله قلمداد كرد كه توقیفی باشد؛ یعنی حتماً از سوی شارع جزو شعائر تصریح شده باشد. بنابر این در مورد آنچه از پیامبر یا امام یا شارع تأییدی وارد نشده باشد نمی‌توان گفت كه جزو شعائر است و آن را مصداق آیه‌ی «وَ مَن یُعَظمْ شعَائرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ(14) و هركس شعائر خدا را بزرگ دارد در حقیقت، آن حاكی از پاكی دل‌هاست» تصور نمود. در كتاب «المسائل الشرعیّه» آیت الله العظمی خویی در پاسخ به سؤالی درباره‌ی خونین ساختن سر یا عملی مشابه آن آمده است: «نصّی در شعار بودن این امر نیامده است؛ بنابر این امكان حكم به استحباب آن وجود ندارد.»(15)
پس همچنان‌كه پیش از این نیز بیان شد در این‌گونه امور كه دلیلی برای انتساب آنها به دین نداریم تقوی و احتیاط اقتضا می‌نماید كه از انجام آنها خودداری شود؛ و به انجام آنچه از طرف شارع مقدّس بر آن تأكید شده است بپردازیم. پیامبراكرم، صلی الله علیه وآله، می‌فرمایند: عمل اندكی كه با سنت همراه باشد بهتر است از عمل بسیار كه با بدعت.(16)
این نكات گذشته از آن است كه اعمالی كه به عنوان شعار برای یك طرز تفكر معرفی می‌گردند باید به نوعی حاوی معارف و ویژگی‌های آن تفكر باشد تا بتوانند به عنوان یك نشانه و شعار برای آن مؤثر واقع شوند. نمی‌دانیم قمه‌زنی چه‌ سنخیّت و تناسبی با اسلام و به ویژه تشیع دارد؛ جز آن است كه چهره‌ای زشت و وحشیانه از آن جلوه‌گر می‌سازد. اینجاست كه معارف ناب و زلال اسلامی را به قربانگاه جهل و خرافه می‌بریم و بجای آن‌كه در صدد تحقق شعاری باشیم كه بتواند حقیقت دل‌نشین اسلام را برای بشریت جلوه‌گر سازد به اموری می‌پردازیم كه نه تنها نخواهد توانست شعاری از آن تعالیم الهی باشد بلكه موجب تنفر و بی‌زاری جهانیان از دین اسلام و به ویژه تشیع می‌گردد.
نتیجه
1. قمه‌زنی ذاتاً با مفاهیم اسلامی تغایر دارد به عبارتی دیگر قمه‌زنی به حكم اوّلی حرام است.
2. میان مسخره نمودن ذات اسلام، یعنی واجبات و محرمات اسلام با مسخره كردن اُمور مباح تفاوت است. هنگامی كه یك عمل مباح دستاویز دشمنان می‌شود تا مسلمانان را استهزاء نموده و به این وسیله آنها را تضعیف نمایند وظیفه هر مسلمانی است كه از این‌گونه اعمال كناره‌گیری نماید.
3. موضوع وهن بودن قمه‌زنی تنها به تمسخر كفار ختم نمی‌شود، بلكه تأثیرات سوئی كه قمه‌زنی بر عقاید و افكار افراد، اعم از مسلمانان و غیرمسلمانان، می‌گذارد
4. در نهایت باید بدانیم كه ما ملتزیم كه از اسلامی دفاع كنیم كه بر قلب پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد، صلی الله علیه وآله، نازل گردیده و به مردم ابلاغ كرده است.

خواب‌ها و مکاشفات:
 

1. غالب این نقل قول‌ها غیر مستند می‌باشد.
2. خواب و مكاشفه برای خود بیننده حجت نیست تا چه رسد به دیگران.
كشف و شهود هم در بسیاری از موارد آن از وهم و خیال شیطانی سرچشمه می‌گیرد.
3. در نقل نمودن یك خواب باید توجه داشت كه اگرچه كسى كه خواب دیده عادل و راست‌گو می‌باشد امّا خواب او با اصلى از اصول شناخته شده در روایات معصومان ناسازگار نباشد

حجامت سر:
 

1.اگر شخصی حداقل یك‌بار عمل حجامت را دیده باشد متوجه می‌گردد تفاوت بسیار فاحشی میان حجامت و قمه‌زنی وجود دارد.
2.در مورد قمه‌زنی نیز حتی اگر آن را به عنوان حجامت قبول نماییم از این دسته اخیر حجامت خواهد بود؛ زیرا نه در آن نكات بهداشتی رعایت می‌گردد و نه اصول و قواعد حجامت.
3. اگر قصد افراد قمه‌زن از قمه‌زنی، تنها حجامت است چه لزومی دارد كه آن را آشكارا و در حضور مردم انجام دهد،

پی نوشت ها :
 

1. . نگاه شود به کتاب: قمه زنی سنت یا بدعت، مهدی مسائلی، انتشارات گلبن، اصفهان 1386.
2. . باید توجه داشت كه اگر در گذشته فقهائی یافت می‌شده‌اند كه فتوی به استحباب قمه‌زنی ‌داده‌اند این استحباب متعلّق به عزاداری بوده است نه قمه‌زنی. وگرنه از نظر آنها خودِ قمه‌زنی عملی است كه فی نفسه مباح می‌باشد و حتی در شرایطی مانند زمان ما می‌توان حكم به حرمت آن نیز نمود.
3. . تفسیر نمونه، ج‏1، ص 385
4. . گامهایی در راه تبلیغ، ص274
5. . شیخ كلینی، كافی، ج3، ص483
6. . میرزای قمی، قوانین الأصول، ص496
7. . سید احمد خاتمی، چكامه‌هایی در شیوه‌های عزاداری، ص23
8. . توصیه‌ها پرسش‌ها و پاسخ‌ها در محضر آیت الله جوادی آملی، ج2، ص69
9. . آیت الله مكارم شیرازی، جلوه حق، ص146؛ نمونه‌هایی از این تصورات را می‌توان به جن‌های سم‌دار! كه مردم در حمام‌ها در موقع سحر یا هنگام شب دیده‌اند اختصاص داد. ما شكی در وجود جن و اینكه از نظر پنهان است نداریم زیرا در قرآن مكرراً تصریح به وجود آن شده ولی آیا او همان است كه مردم به صورت انسان یا حیوان سم‌داری در حمام خلوت دیده‌اند؟! بعضی هم شاید غول‌های خیالی را در بیابان‌های دور دست و یا در قبرستان‌ها در هنگام شب دیده باشند ولی این امور جز مجسم شدن اوهام چیز دیگری نیست.
10. . شرح فصوص الحكم قیصری، ص32
11. . باید به این امر نیز توجه داشت كه بهبودِ زخم‌های ناحیه سر و صورت نسبت به اعضای دیگر بدن سریع‌تر انجام می‌گیرد، و به همین علّت معمولاً زخم‌های قمه‌زنی كمی زودتر از جراحاتی كه در قمست‌های دیگر بدن ایجاد می‌شود، بهبود می‌یابد كه متأسفانه این موضوع بسیار ساده و روشن توسط قمه‌زنان به عنوان معجزه و كرامت قمه‌زنی برداشت گردیده است!
12. . در روایات بسیاری توصیه‌های لازم برای انجام صحیح این عمل ذكر گردیده و این هشدار داده شده است كه اگر این شرایط و نكات رعایت نشود چه بسا ممكن است حجامت خود به عاملی برای پیدایش بیماری‌ها منجر گردد. این توصیه‌ها كه مربوط به سه زمان قبل، بعد و هنگام حجامت است هرگز در قمه‌زنی رعایت نمی‌شود و شاید علّت آن در این باشد كه هدف از قمه‌زنی هیچ‌گاه حجامت نبوده است.
13. . مغالطه‌ای كه غالباً در این‌گونه شبهات دیده می‌شود و پاسخ‌گویی به آن را مشكل به نظر می‌رساند این است كه آنها قضایا را به عنوان امور ذاتی مطرح می‌كنند و از این جهت كه ضرر زدن به خویش مطلقاً حرام است و یا از این جهت كه مصداق ضرر و یا خطر و نظیر اینها بر این عناوین قابل صدق است در حكم قمه‌زنی مناقشه می‌كنند در حالی كه بحث اصلی در حرمت قمه‌زنی مربوط به عناوین عمومی و ثانوی آن است و اینكه قمه‌زنی نمی‌تواند به عنوان یك روش اسلامی در چهارچوب مصلحت جامعه اسلامی مؤثر واقع شود.
14. . حج:3
15. . مسائل الشرعیه، دارالزهراء، بیروت، ج2، ص327.
16. . میزان الحكمه، ج1، ص453.

منبع :
1. منابع همگی به نقل از کتاب «قمه‌زنی سنت یا بدعت» تألیف: مهدی مسائلی(نویسنده همین مقاله) می‌باشد. تصویر فتواها در آن کتاب آمده است.

شنبه 11/8/1392 - 23:36
آموزش و تحقيقات

 

تبعات بهداشتی و روانی قمه‌زنی
تبعات بهداشتی و روانی قمه‌زنی

 

نویسنده:مهدی مسائلی
منبع : اختصاصی راسخون



 

مهدی مسائلی

چکیده
یکی از دلایل حرمت قمه زنی ضرر داشتن آن برای جسم است در این مقاله با بررسی عوارض بهداشتی و روانی قمه‌زنی به بیان این مطلب پرداخته می‌شود که اساس و بنای دین اسلام بر آسانی و از بین بردن هرگونه آزار و اذیت به فرد مكلّف و دیگران گذاشته شده است و بر اساس مبانى دینى، هدف توجیه‌گر وسیله نیست و تنها با استفاده از روش‌ها و ابزارهاى مجاز و مشروع است كه اقامه مجالس و مراسم عزادارى عبادت شمرده مى‌شود.
کلید واژه: قمه زنی، عوارض بهداشتی، ضرر، آسانی شریعت

عوارض بهداشتی قمه‌زنی
 

قمه‌زنی از لحاظ بهداشت روانی سلامتی فرد و جامعه را به مخاطره می‌اندازد. به اعتقاد کارشناسان بهداشتی و متخصصان امور بهداشتی قمه‌زنی ممکن است از یک سو باعث خونریزی، عفونت‌های موضعی و قطع شدن برخی عروق و اعصاب فرد قمه‌زن شود و از سوی دیگر می‌تواند بیماری‌های عفونی خطرناکی همچون هپاتیت B را در جامعه گسترش دهد.
دکتر حسین ملک افضلی استاد دانشگاه تهران می‌گوید: «با توجه به اینکه پوستِ سر دارای گردش خون خوبی است، حتی جراحات کوچک آن هم می‌تواند خونریزی فراوانی به همراه داشته باشد.»(1)
وی سپس خون‌ریزی، ایجاد جوشگاه ناهنجار (محل ترمیم زخم بد شکل) عفونت موضعی و قطع شدن برخی عروق و اعصاب را از جمله عوارض فردی قمه‌زنی ذکر می‌کند و می‌افزاید:
«احتمال بروز شوک ناشی از کم شدن حجم خون (به دلیل خونریزی شدید) احتمال بروز آنمی(کم خونی) احتمال انتقال عفونت از بیرون جمجمه به درون آن و بروز عفونت‌های خطرناکی همچون مننژیت، احتمال بروز کزاز و احتمال آلوده بودن قمه مورد استفاده و انتقال بیماری‌های عفونی خطرناکی همچون هپاتیت B و حتی در موارد نادری بیماری هاری وجود دارد.»
عدّه‌ای از متخصصان مغز و اعصاب نیز بر این عقیده‌اند که قمه‌زنی خطر ابتلا به عفونت‌های پوست و عفونت‌های استخوانی را در بر دارد و ممکن است عفونت‌های عُمقی ناشی از قمه‌زنی کانون‌های چرکی داخل نسج مغز موسوم به آبسه را ایجاد کند. آنان همچنین شکستگی استخوان‌های جمجمه و فرورفتگی آن، پارگی سیستم وریدی مغز و مرگ سلولی را در قمه‌زنی محتمل می‌دانند.

اثرات زیان‌بار اصابت قمه بر مغز
 

دکتر علی‌رضا زالی جراح مغز و اعصاب و استادیار دانشکده پزشكی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در مورد عوارض قمه‌زنی می‌گوید:
«پوست و مو، استخوان و نسج مغزی زیر استخوان در جریان اصابت قمه ممکن است دچار آسیب شوند. قسمت اعظم سیستم وریدی مغز که زِهکِشی تمام مغز را بر عهده دارد و سینوس «بلیاژیتال» نامیده می‌شود، ممکن است در مسیر اصابت قمه قرار بگیرد که این مسئله ممکن است باعث ایجاد مشکلاتی نظیر، لخته، پارگی، جراحت‌های وریدی و خون‌ریزی بسیار شدید شود. بعضی اوقات اصابت قمه باعث می‌شود که قطعات استخوانی زیرین شکسته شده و به داخل فرو رود که اصطلاحاً شکستگی فرو رفته نامیده می‌شود.
در شکستگی فرو رفته خطری که وجود دارد این است که می‌تواند در آینده کانون‌های عفونت در آنجا شکل بگیرد. همچنین با توجه به اینکه در زیر استخوان جمجمه پرده مغز قرار گرفته و اصابت قمه ممکن است باعث شود عفونت به پرده‌ی مغز هم راه پیدا کند و موجب مننژیت و عفونت‌های عُمقی مغز شود، ضمن اینکه خود نسج مغز هم ممکن است به علّت اصابت قمه دچار دمه و دچار کوفتگی، خون‌ریزی و عوارض دیگر شود.»
وی می‌افزاید: «اصولاً در اثر ضربات نوک تیز که به مغز وارد می‌شود چون این نواحی دارای مو هستند، ممکن است با اصابت اجسام نوک تیز، مو و اجسام خارجی به داخل راه پیدا کنند که این خطر عفونت را چند برابر می‌کند و ممکن است این مسئله از چشم پزشك هم مخفی بماند، یعنی نگاه ظاهری در زخم این بیماران ممكن است مشکلات را چندان هویدا نکند ولی ممکن است بیمار با یک مدّت زمان تأخیری علایم عفونی پیدا کند.»

تأثیر قمه‌زنی بر کودکان
 

قمه‌زنی می‌تواند تعادل روانی برخی از افراد حساس جامعه را نیز بر هم بزند. متخصصان روان‌پزشکی معتقدند قمه‌زنی در روحیه افراد حساس جامعه از جمله کودکانی که شاهد این عمل هستند اثر منفی بر جای می‌گذارد. آنان می‌گویند از آنجا که نمی‌توان کودکان را نسبت به این کار توجیه کرد، ممکن است قمه‌زنی باورهای مذهبی آنان را سست نماید. دکتر مهدی بینا دانشیار رشته‌ی روان‌پزشکی در مورد اثرات قمه‌زنی بر روحیه کودکان می‌گوید: «چون در قمه‌زنی خون جاری می‌شود و این حرکت ریتم‌دار و با حرکت‌های بدنی و تکرار همراه است، قطعاً روی بچه‌ها اثر می‌گذارد. برخی از بچه‌ها با دیدن این عمل دچار رعب و هراس شده و حالت چندش به آنان دست می‌دهد. حالا اگر کودکی یا بزرگ‌سالی به این مسئله به عنوان یک پدیده مذهبی نگاه کند، ممکن است قمه‌زنی در آینده باعث گریز او از مذهب شود.»
وی قمه‌زنی را دارای رنگ مذهبی، امّا شبه مذهب می‌داند و می‌گوید: «اعمالی مثل قمه‌زنی جنبه محدود نگری فکری دارد و اگر از بیشتر افرادی که دست به این کار می‌زنند، سؤال کنید که قیام کربلا برای چه بود، شاید نتوانند پاسخ درستی بدهند. فردی که بدون هیچ دلیلی خودزنی می‌کند، به این شناخت نرسیده که در عرفان اسلامی بدن متعلق به فرد نیست، بلکه اعضای بدن ما، امانت خداوندی است و حق نداریم با امانت این‌گونه رفتار کنیم. البته بدیهی است که مسئله شهادت و جانبازی در راه خدا عین عرفان است و نباید آن را با این مسئله اشتباه گرفت.»(2)
همان‌گونه كه بررسی شد، قمه‌زنی بر روی فرد و جامعه تأثیرات منفی می‌گذارد. افراد قمه‌زن هم به خود آسیب می‌رسانند و هم به جامعه. قمه‌زن می‌تواند با مراجعه به بانك خون، خون خود را به بیمارانی كه نیاز به خون دارند، هدیه نماید كه عملی خداپسندانه است.

آسانی شریعت
 

با اندكی تأمل و دقت در متن دین اسلام در خواهیم یافت كه اساس و بنای آن بر آسانی و از بین بردن هرگونه آزار و اذیت به فرد مكلّف و دیگران گذاشته شده است؛ چنانچه با بررسى و مطالعه آیات قرآنى‌ كه از چارچوب كلى حاكم بر دین سخن مى‌گوید، مى‌بینیم كه این آیات به روشنى از آسان گیرى و سخت نبودن دین خبر داده‌اند. در این آیات، مشقت زیاد (حرج) از ساحت شریعت نفى شده است. تعدادی از این آیات را زیر مشاهده می‌كنید:
«وَ مَا جَعَلَ عَلَیْكمْ فى الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ»(3) «و برای شما در دین هیچ تنگنائی قرار نداد.»
«یُرِیدُ اللَّهُ بِكمُ الْیُسرَ وَ لا یُرِیدُ بِكمُ الْعُسر»(4)«خداوند برای شما خواستار آسانی است و برایتان سختی نمی‌خواهد.»
«یُرِیدُ اللَّهُ أَن یخَفِّف عَنكُمْ»(5)«خداوند می‌خواهد كار را بر شما آسان كند»
«مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْكم مِّنْ حَرَجٍ»(6)«خداوند(در دین) هیچ‌گونه سختی برای شما قرار نخواهد داد.»
اگر به سنت هم سرى بزنیم، احادیثى هماهنگ با آیات یاد شده را مى‌یابیم، چنانچه رسول خدا، صلی الله علیه وآله، می‌فرمودند:
لاضرَرَ و لا ضِرارَ فی الإسلامِ، الإسلامُ یزیدُ خیراً و لا یزیدُهُ شرّاً (7) «در اسلام ضرر و زیان رساندن به خود و دیگری ممنوع است؛ زیرا اسلام بر خیر مسلمان می‌افزاید و شری به او نمی‌رساند»
و همچنین ایشان فرموده‌ا‌ند:
یا ایّها النَّاس إنَّ دین الله یُسر(8)«ای مردم! همانا دین خدا آسان است.»
در حدیث نبوى معتبر دیگری نیز فرمودند:
اتِیتكُم بِالشَّریعَةِ السَّهلةِ السَّمحَةِ(9) «برایتان شریعتى آسان و نادشوار آورده‌ام.»
پس در اسلام هیچ‌گاه سختی و ایذاء نفس خواسته نشده، به صورتی كه در نماز كه بهترین عبادات است، اگر ایستاده نماز خواندن برای كسی دشوار باشد، به او اجازه داده شده كه نشسته نماز بخواند؛ اگرچه می‌دانیم كه با ایستاده نماز خواندن ضرر جدّی بر آن شخص وارد نخواهد شد؛ و اگر باز نیز فرد قادر نبود بدین صورت نماز بخواند می‌تواند حتی نمازش را خوابیده بخواند. همچنان‌كه بسیاری از عبادات دیگر نیز با احتمال ایذاء نفس باطل و حتی حرام می‌گردند. كه همه‌ی این‌ها برای راحتی مكلّف و دور بودن او از هرگونه آزار و اذیت است.(10) رسول خدا، صلی الله علیه وآله، در این رابطه می‌فرمایند:
بُعثت بالحنیفیة السّمحة، ومن خالف سنّتی فلیس منّی؛ «من برای آوردن دین آسان حنیف برگزیده شده‌ام و هر كه با سنت و روش من مخالفت كند از من نیست.»(11)
یَسِّرُوا و لا تُعسِّروا، و سَكِّنوا ولا تُنفروا؛ «آسان گیرید و سخت مگیرید و مردم را در دین ثابت كنید و آنها را از دین متنفر نكنید.»(12)
با توجه به آنچه گفته شد آیا می‌توان تصور كرد كه اسلام بگوید كه با شمشیر بر سر خود بزنید؛ عملی كه حتی بعضی توانائی دیدن آن را ندارند چه برسد به انجام آن.
چه شده كه قاعده‌ی نفی عسر و حرج و آسانی دین و شریعت چنین نادیده انگاشته می‌شود؟ آیا موقع آن نیست كه اندكی تأمل كنیم و دین را از خرافات و اوهامی كه به آن افزوده‌ایم پاك سازیم، كه «إنّ الدّین أوسع من ذلك»(13) و «إنّ الدّین لیس بمضیق»(14)

هدف توجیه‌گر وسیله نیست
 

بر اساس مبانى دینى، هدف توجیه‌گر وسیله نیست و تنها با استفاده از روش‌ها و ابزارهاى مجاز و مشروع است كه اقامه مجالس و مراسم عزادارى عبادت شمرده مى‌شود و این محافل را به اهداف والاى نهضت كربلا نزدیك مى‌كند. إنَّما یَتَقبل اللهُ مِنَ الْمُتَقِّین.(15) آن هنگام كه فرزندان آدم قربانى كردند و قربانى یكى پذیرفته و از آنِ دیگرى مردود شد هابیل، در پاسخ قابیل كه او را به كشتن تهدید كرده بود، اعلام كرد: «همانا الله از تقواپیشگان و پرهیزكاران مى‌پذیرد.» این سخنى است كه در همه‌جا، سارى و جارى است، از جمله در مراسم حسینى.
چگونه مى‌توان در رثاى سیدالشهدا و مصائب جان‌سوز او، در ماتم نشست ولى مراسم او را با انجام اعمالی كه بوی گناه می‌دهد سرپا نگه داشت. مراسم عزادارى چنانچه با كار خلاف شرع و آمیخته با گناه و ارتكاب حرام باشد، نمى‌توان براى آن چندان ارزشى قائل شد.(16) به قول حاج میرزا حسین نورى(ره):
مستحب هرچند بسیار بزرگ باشد با حرام هرچند در نظر بسیار محقّر باشد، نتواند معارضه كند و طاعت الهى را نتوان به وسیله امرى كه سبب غضب و سخط اوست به جاى آورد و به آن نزد خداوند تبارك و تعالى، متقرب شد بلكه مورد و محلّ تمام مستحبات آن فعلى است كه به حب ذات جایز و مباح باشد.(17)
نتیجه:
همان‌گونه كه بررسی شد، قمه‌زنی بر روی فرد و جامعه تأثیرات منفی می‌گذارد. افراد قمه‌زن هم به خود آسیب می‌رسانند و هم به جامعه. قمه‌زن می‌تواند با مراجعه به بانك خون، خون خود را به بیمارانی كه نیاز به خون دارند، هدیه نماید كه عملی خداپسندانه است.
همچنان‌که اساس و بنای دین اسلام بر آسانی و از بین بردن هرگونه آزار و اذیت به فرد مكلّف و دیگران گذاشته شده است. علاوه بر آن‌که بر اساس مبانى دینى، هدف توجیه‌گر وسیله نیست و تنها با استفاده از روش‌ها و ابزارهاى مجاز و مشروع است كه اقامه مجالس و مراسم عزادارى عبادت شمرده مى‌شود و این محافل را به اهداف والاى نهضت كربلا نزدیك مى‌كند.

پی نوشت ها :
 

1. . تاكنون نمونه‌های متعددی از فوت افراد قمه‌زن در اثر خون‌ریزی زیاد در شهرهای مختلف ایران، عراق، بحرین و پاكستان گزارش شده است. كه یكی از مشهورترین این گزارش‌ها مربوط به فوت فردی به نام «عبدالنبی عبّاس احمد بورنكس» 38 ساله، ساكن بحرین بود كه در سال 2001م طبق شهادت دكتر ابراهیم محمد سلیم، در اثر قمه‌زنی وخون‌ریزی به وجود آمده از آن درگذشت.
2. . پیرامون قمه‌زنی در عاشورا، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص 11- 14.
3. . حج/78
4. . بقره/185
5. . نساء/28
6. . مائده/6
7. . شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج26، ص14.
8. . محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحكمه، ج 2، ص951.
9. . شیخ حر عاملی، الإثنا عشریة، ص104.
10. . علامه سید محسن امین در این‌باره می‌نویسد: «كسانی نیز می‌گویند: تمام این كارها، راه انداختن این نوع دسته‌ها و انجام دادن این نوع فجایع، چون به پا داشتن شعائر اسلام است اشكالی نخواهد داشت، ولی فراموش نباید كرد كه حتی امور واجب نیز در صورت ایذاء و اذیت نفس، ساقط می‌شود. روزه در هنگام مرض و وضو در بودن زخم و حج در هنگام ناامنی، نه تنها همه ساقط می‌شود بلكه عمل كردن به آنها نیز حرام است، چه رسد به این امور مستحب. به این كسان باید گفت كه مَثَل شما مانند آن كسی است كه انگورهای وقف مسجد را شراب كرده و می‌فروخت و چون از او علّت كار را پرسیدند گفت: چون وقف مسجد است و فایده فروش آن صرف مسجد خواهد شد، حرام كه نیست هیچ خوردنش هم مستحب است!!!»
11. . محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحكمه، ج2، ص951.
12. . رسائل شریف مرتضى، ج2، ص246.
13. . شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج3، ص491.
14. . همان، ج1، ص163.
15. . مائده/27
16. . مصطفی جعفرپیشه فرد، آسیب‏شناسى فرهنگ سیاسى عاشورا.
17. . محدث نوری، لؤلؤ و مرجان، ص 176.

منبع
1. منابع همگی به نقل از کتاب «قمه‌زنی سنت یا بدعت» تألیف: مهدی مسائلی(نویسنده همین مقاله) می‌باشد.


شنبه 11/8/1392 - 23:36
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته