• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3273
تعداد نظرات : 339
زمان آخرین مطلب : 4369روز قبل
اهل بیت

منزلت و جایگاه رفیع حضرت زهرا علیهاالسلام در نزد حضرت علی علیه السلام نشانگر اوج شخصیت زن در نگاه اوست، یك زن می تواند چنان بالا رود كه مایه مباهات و افتخار امام گردد. اگر چه بیان عظمت مقام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در نزد حضرت علی(علیه السلام) خود تحقیق مستقلی می طلبد لكن در این مطلب فهرست وار، به ذكر پاره ای از موارد، پرداخته شده تا بیانگر اوج مقام و مرتبه زن در نگرش حضرت باشد.
¤¤¤
مباهات حضرت علی به همسری فاطمه علیهما السلام
شخصیت بزرگی چون علی(علیه السلام) به همسری فاطمه(سلام الله علیها) افتخار می كند و همسری با او را برای خود فضیلت و ملاك برتری بر دیگران و شایستگی پذیرش مسئولیت های سنگینی چون رهبری جهان اسلام می داند. برخی از موارد كه حضرت برای اثبات حقانیت خود به داشتن همسری فاطمه(سلام الله علیها) استناد فرموده اند عبارت است از:
¤ در پاسخ نامه ای به معاویه از جمله فضیلت ها و امتیازهایی كه حضرت به آن اشاره می فرمایند این است كه «بهترین زنان جهان از ماست و حماله الحطب و هیزم كش دوزخیان از شماست.»
¤ در جریان شورای شش نفره كه برای تعیین خلیفه تشكیل شده بود حضرت خطاب به سایر اعضا فرمود: «آیا در بین شما به جز من كسی هست كه همسرش بانوی زنان جهان باشد؟» همگی پاسخ دادند: نه
¤ حضرت علی علیه السلام در ضمن پاسخ به نامه دیگر معاویه می نویسد: «دختر پیامبر صلی الله علیه و آله همسر من است كه گوشت او با خون و گوشت من در آمیخته است. نوادگان حضرت احمد، فرزندان من از فاطمه(سلام الله علیها) هستند، كدامیك از شما بهره ای چون من دارا هستید.»
فاطمه ركن علی است
از مقامات ممتازی كه مخصوص پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) می باشد ركن بودن برای علی است. در حدیثی می خوانیم پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: «سلام علیكم یا ابا الریحانتین، فعن قلیل ذهب ركناك.»
چه تعبیر لطیف و زیبایی! همچون تعبیر حضرت علی علیه السلام در مورد زن كه فرمودند زن ریحانه است. پیامبر نیز فرمودند: «سلام بر تو ای پدر دو گل ]زینب و ام كلثوم[ به زودی دو ركن تو از دست می روند.»
علی(علیه السلام) بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «این یكی از دو ركن بود» و بعد از شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام فرمودند: «این ركن دیگر است.»
مددكار اطاعت الهی
انبیاء و پیشوایان معصوم تنها راه سعادت و خوشبختی انسان ها را پیروی از دستورات الهی می دانستند و از این رو بهترین همكار و دوست برای آنان كسی بود كه در این راستا به آنها كمك كند.
می خوانیم علی(علیه السلام) در پاسخ پیامبر كه سؤال كردند: «همسرت را چگونه دیدی؟» گفتند: «بهترین یاور در راه اطاعت از خداوند.»
تمسك علی(علیه السلام) به كلام زهرا(سلام الله علیها)
حضرت در حدیث اربع مائه بعد از این كه فرمودند در مراسم تجهیز مرده ها گفتار خوب داشته باشید چنین ادامه دادند: «فان بنت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) لما قبض ابوها ساعدتها جمیع بنات بنی هاشم، قالت: دعواالتعداد و علیكم بالدعا.»
حضرت زهرا(سلام الله علیها) بعد از ارتحال رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به زنان بنی هاشم كه او را یاری می كردند و زینت ها را رها كرده و لباس سوگ در بر نموده اند، فرمود: «این حالت را رها كنید و بر شماست كه دعا و نیایش نمایید.»
با این كه حضرت علی علیه السلام معصوم بود و تمام گفته های او حجت است ولی برای تثبیت مطلب به سخن زهرا علیهاالسلام تمسك می كند. این نشانگر عصمت حضرت صدیقه طاهره بود و این كه تمام رفتار، گفتار و نوشتار او حجت است و از این جهت فرقی بین زن و مرد نیست.
تنها تسلی بخش علی(علیه السلام)
حضرت بعد از شهادت فاطمه خطاب به ایشان فرمودند:
«بمن العزاء یا بنت محمد؟ كنت بك اتعزی ففیم العزاء من بعدك؟»؛ با چه كسی آرامش یابم ای دختر محمد؟ من به وسیله تو تسكین می یافتم؛ بعد از تو با چه كسی آرامش یابم؟
غضب خداوند به غضب فاطمه علیهاالسلام
حضرت علی(علیه السلام) از پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل كرد كه ایشان فرمودند:
«ان الله عزوجل لیغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها»؛ خداوند عزوجل به خاطر خشم فاطمه، خشمگین؛ و برای خشنودی و رضایت فاطمه راضی می شود.
و در حدیث دیگر خطاب به حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمودند:
«ان الله لیغضب لغضبك و یرضی لرضاك»؛ خداوند برای خشم تو، خشمگین و برای خشنودی تو، خشنود می شود.
برگزیده پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
حضرت علی(علیه السلام) در مصیبت حضرت زهرا(علیه السلام) خطاب به پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «قل یا رسول الله عن صفیتك صبری»؛ «یعنی این بانویی كه برگزیده توست، رحلت كرده و صبر فقدانش برای من دشوار است.»
تكرار مصیبت فقدان پیامبر(ص)
هنگام ارتحال بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه و بیان وصایا و حلالیت ایشان، حضرت علی در پاسخ می گوید: «پناه به خدا، تو داناتر و پرهیزكارتر و گرامی تر و نیكوكارتر از آنی كه به جهت مخالفت كردنت با من تو را مورد نكوهش قرار دهم. دوری از تو و احساس فقدانت بر من گران خواهد بود، ولی گریزی از آن نیست. به خدا قسم با رفتنت مصیبت رسول خدا را بر من تازه نمودی، یقینا مصیبت تو بزرگ است، مصیبتی كه هیچ چیز و هیچ كس نمی تواند به انسان دلداری دهد و هیچ چیز نمی تواند جایگزین آن شود.»
مقدم نمودن خواست فاطمه برخواست خویش
در هنگام وصیت حضرت زهرا(سلام الله علیها) و پاسخ امام به ایشان و گریستن هر دو، امام سر مبارك فاطمه علیهاالسلام را به سینه چسباند و گفت: «هرچه می خواهی وصیت كن، یقینا به عهد خود وفا كرده، هرچه فرمان دهی انجام می دهم و فرمان تو را بر نظر و خواست خویش مقدم می دارم.»
پایان شكیبایی علی(علیه السلام)
علی(علیه السلام) كه اسوه صبر و استقامت است، در شهادت حضرت زهرا علیهماالسلام تاثر و تالم خود را چگونه اظهار می دارد، تا آنجا كه بعد از دفن همسر گرامیش در حالی كه حزن و اندوه تمام وجود او را فراگرفته بود خطاب به قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عرضه داشت:
«خدا چنین خواست كه او زودتر از دیگران به رسول خدا بپیوندد، پس از او شكیبایی من به پایان رسیده و خویشتن داری از دست رفته، اما آنچنان كه در جدایی تو صبر كردم در مرگ دخترت نیز جز صبر چاره ای ندارم شكیبایی بر من سخت است. پس از او آسمان و زمین در نظرم زشت می نماید و هیچ گاه اندوه دلم نمی گشاید. چشمم بی خواب، و دل از سوز غم سوزان است. تا خداوند مرا در جوار تو ساكن گرداند. مرگ زهرا ضربه ای بود كه دل را خسته و غصه ام را پیوسته گردانید و چه زود جمع ما را به پریشانی كشانید... اگر بیم چیرگی ستمكاران نبود، برای همیشه اینجا ]كنار قبر زهرا (علیهماالسلام) می ماندم و در این مصیبت بزرگ چون مادر فرزند مرده، اشك از دیدگانم می راندم.»


منبع: فصلنامه پژوهشی و اطلاع رسانی نهج البلاغه
دوشنبه 4/2/1391 - 22:35
اهل بیت
تهیه کننده: محمود کریمی منبع : راسخون
اینكه اذیت فاطمه علیهاالسلام اذیت خدا و پیامبر صلى اللَّه علیه و آله است، موضوعى است كه دهها حدیث معتبر در این باره در كتب شیعه و سنى آمده، كه اینك بدون نیاز به تحلیل، به چند حدیث از آنها تبرك مى‏جوییم:
1- قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله: فاطمه بضعه منى، فمن اغضبها اغضبنى. (1)
رسول خدا فرمودند: فاطمه پاره‏ى تن من است، هركس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده.
2- عن النبى صلى اللَّه علیه و آله: فاطمه بضعه منى، و هى نور عینى، ثمره فوادى، و روحى التى بین جنبى، من آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد آذى اللَّه، و من اغضبها فقد اغضبنى، یوذینى ما آذاها. (2)
پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: فاطمه پاره‏ى تن من، نور چشمم، میوه‏ى دلم و روح و روانم است. هركس او را اذیت كند، مرا اذیت نموده و اذیت من اذیت خداست و كسى كه وى را به خشم آورد، مرا به خشم آورده، اذیت مى‏كند مرا، آنچه فاطمه را اذیت كند. 3- قال النبى: فاطمه بضعه منى، من آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد آذى اللَّه عز و جل و هذا یدل على عصمتها. (3)
رسول گرامى فرمودند: فاطمه پاره‏ى تن من است، هركس او را اذیت كند مرا اذیت نموده و كسى كه مرا اذیت كند، خدا را اذیت كرده. (سپس ابن ابى‏الحدید مى‏گوید:این حدیث، عصمت فاطمه را در بر دارد.)
4- عن رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله: ان اللَّه عزوجل لیغضب لغضب فاطمه، و یرضى لرضاها. (4)
از پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله آمده است: خداوند با خشم و غضب فاطمه به خشم آید و با رضاى او راضى مى‏گردد.
5- قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله: فاطمه بضعه منى، یوذینى ما اذاها. (5)
پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: فاطمه پاره‏ى تن من است، اذیت مى‏كند مرا، آنچه او را بیازارد.
6- قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله: فاطمه بنت محمد، و هى بضعه منى، فمن آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد آذى اللَّه. (6)
رسول خدا فرمودند: فاطمه دختر محمد است، او پاره‏ى تن من بوده، هركس وى را آزار دهد، مرا آزار نموده و كسى كه مرا اذیت كند، خدا را اذیت نموده است.
این احادیث ششگانه، كه به عنوان نمونه، از كتابهاى معتبر اهل سنت نقل گردید، مى‏رساند كه خشم فاطمه علیهاالسلام باعث خشم خدا و پیامبر مى‏گردد و اساساً رضایت و غضب الهى به رضا و غضب فاطمه علیهاالسلام بستگى دارد. و چنانچه ملاحظه فرمودید از این احادیث به عصمت فاطمه علیهاالسلام استدلال نموده و حركت او را معلول اراده و خواست خدا مى‏دانند. 1ـ كنزالعمال، ج 12، ص 108 ش 34222- جامع الصغیر سیوطى، ج 2، ص 208 ش 58333- صحیح بخارى، ج 5، ص 96 ش 278.
2ـ مسند احمد حنبل 7 ج 4، ص 329.
3ـ ابن ابى‏الحدید، ج 16، ص 273.
4ـ فرائدسمطین، ج 2، ص 46 ش 378.
5ـ صحیح مسلم، ج 16، ص 3 به شرح نووى.
6ـ محجةالبیضاء، ج 4، ص 210.

منبع :سایت یا زهرا الف

دوشنبه 4/2/1391 - 22:34
اهل بیت
نویسنده: دكتر محمدعلی برزنونی
ابعاد عظمت شخصیت و جایگاه رفیع بانوی بزرگوار حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) باوجود فضایل و كرامتهای بسیار كه در كتب تاریخی از ایشان روایت شده، هنوز ناشناخته مانده است. مطالعه زندگانی كوتاه اما پرخیر و بركت ایشان، به راستی اعجاب آور بوده و ثمرات گرانبهایی از ایشان به یادگار مانده است؛ اما با كمال تأسف جلوه های شخصیت شگفت و بسیار عمیق و تأثیرگذار همچنان ناشناخته باقی مانده است. گاه چهره ای از آن بانو ارائه می شود كه با واقعیت زندگی مظلومانه آن بزرگوار چندان تناسبی ندارد و این خود حكایت دیگری از مظلومیت آن بانوست.
آنچه در پی می آید، حاصل تأملی كوتاه در باب فاطمه(س) و عظمت اوست:
1- حضرت فاطمه(س) حقیقت لیلة القدر است. شیخ كلینی در كافی، حدیث شریفی را در این باب از حضرت موسی بن جعفر(ع) در تفسیر باطنی آیات شریفه «حم، والكتاب المبین، انا انزلناه فی لیلة المباركه...» آورده و تأكید دارد كه «حم»، حضرت محمد(ص) است. «كتاب مبین»، وجود مبارك امیرمومنان علی(ع) و «لیله» هم فاطمه زهرا(س) است. (كافی ج 2، ص 326). حضرت امام خمینی(ره) نیز بر همین مطلب صحه گذارده است. (آداب الصلاة ص 329) آری فاطمه(س)، حقیقت شب با عظمت قدر است.
2- در كافی شریف آمده است كه حضرت فاطمه(س)، پس از رحلت پیامبر اعظم(ص)، هفتاد و پنج روز زنده بود و در این مدت امین وحی جبرئیل مدام نزد ایشان نازل می شد. در همین مراوده ها، اخباری از آینده و آنچه بر ذریه آن بانو مقدر شده مذكور می شده و علی(ع) آن را املا می كرده است. (كافی، ج 2، ص 355). این فضیلت به تعبیر امام خمینی(ره) جز در طبقه اول از انبیای عظام و برخی از اولیایی كه در رتبه آنها هستند، درباره هیچ كس نبوده است. (صحیفه نور، ج 19، ص 278) امام راحل(ره) همچنین در وصیت نامه خود آورده اند: «ما مفتخریم كه «صحیفه فاطمیه» كه كتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی بر زهرای مرضیه است، از ماست.»
3- همه مقامات معنوی كه برای رسول اعظم(ص) و ائمه (ع) هست، برای حضرت فاطمه(س) نیز هست. (بحارالانوار، ج 43 و ج 12 و...) با آنكه آن حضرت نه حاكم است و نه قاضی و نه خلیفه، این مقامات سوای وظیفه حكومت است (كتاب ولایت فقیه امام ص 43) فاطمه(س)، فقط یك زن نیست، كه انسان به تمام معناست، تجلی انسان كامل، انسان كاملی كه حجت بر تمام آدمیان است.
4- در خطبه های شورانگیز و سخنان كم اما گهربار فاطمه(س)، جهانی بی پایان از معنویت و سرشار از عرفان و حكمت نهفته است كه می تواند انگیزه، راهنما و راهگشای انسان دردمند و نیازمند همه اعصار و قرون باشد؛ بویژه در این زمانه كه به نام دفاع از زن و جنبش فمنیست، چه بیدادها كه روا می دارند. آن بانوی فرزانه در مسجد مدینه خطبه ای غرا خواند و در آن از مسایل بسیاری سخن گفت. در بخشی از آن خطبه به تبیین علل احكام الهی پرداخته و فرموده است: «پروردگارا، ایمان را برای شما باعث تطهیر و پاكیزگی از شرك و كفر و پلیدی قرار داد. نماز را برای تنزیه دلها از كبر و نخوت و زكات را برای تزكیه نفس و مال و جان و افزونی روزی مقرر فرمود و روزه را برای اثبات تحقیق در اخلاص و حج را برای تحكیم مبانی دینی و اعتلا و تعلیم كلمه توحید و عدل را برای ارتباط و تألیف قلوب و اطاعت ما خاندان را برای حسن انتظام امور اجتماعی و امامت ما اهل بیت را برای ایمنی و امان از اختلاف و تفرقه و لغزش و جهاد را برای عزت و ارجمندی و سربلندی ملت اسلام و صبر را برای استحقاق اجر و امر به معروف را برای مصالح عامه مردم و نیكی به والدین را برای مصونیت از غضب خود و صله رحم را برای پیوستگی ارحام و اقارب و وحدت ملی و قصاص را برای حفظ خونهای مردم و وفای به نذر را برای رسیدن به مغفرت و نیل به آموزش و تمام كردن كیل و وزن را برای اعتماد و حفظ اموال از نقص و زیان و نهی از شرب خمر را برای دوری از رجس و پلیدی و ترك سرقت و دزدی را برای حصول عفت و امنیت اجتماعی و ترك شرك را برای خلوص عبودیت قرار داده است.
5- حضرت فاطمه(س) فقط یك زن خانه دار نبود كه به تربیت فرزندانی بسنده كند كه هر كدام از آنان خود به سان یك ملت برای جامعه اسلامی و بلكه برای تمام بشریت عمل كردند و هنوز هم چراغ فروزان برافروخته شده توسط آن بزرگواران، جهان تاریك را روشنی می بخشد، فاطمه(س) در كنار این عمل ارزشمند، و انسجام رسالت بزرگ مادری، حضوری سیاسی و اجتماعی نیز در عرصه های مورد نیاز داشت. حضور آن بانو در عرصه های نبرد بویژه پشت صحنه های دفاع، در مداوای مجروحان، در تاریخ ثبت است آن بانو در حجة الوداع هم حضور داشت. دفاع او پس از رحلت پدر بزرگوارش از حریم ولایت علوی، از صحنه های تابناك تاریخ اسلام است. قطعاً دفاع فاطمه زهرا(س) از جانشینی امیر مؤمنان علی(ع)، فقط دفاع زنی از شوهر خویش نیست كه تنها در چارچوب خانواده و مناسبات یك زوج دید و آن را بررسی كرد؛ بلكه دفاع فردی مسؤول از میان جامعه اسلامی از امامی است كه حق مسلم وی مبنی بر خلافت پیامبر، نادیده گرفته شده است. این مبارزه، اولین ندای معترضانه و نخستین فریاد بلند بر كژاندیشان و فرصت طلبان است. شایسته است زنان آگاه و مسلمان در تمام زمینه ها در جامعه اسلامی به این بانوی پاك كه پاكی اش را نه فقط در كنج عزلت و عبادت بلكه در عین حضور در عرصه های سیاسی و اجتماعی صدر اسلام به دست آورده است، تأسی كنند.
6- سخن كوتاه كنیم. درباره آن بانو چه می توان گفت؟ شخصیتی كه پدرش او را «مام» خویش خواند. فاطمه(س)، مدار آفرینش و علت خلقت است. فاطمه(س) بنیان عفت و اساس عصمت است. فاطمه(س) مدار عظمت و ملاك حجت است. فاطمه(س) ام ابیهاست.
فاطمه(س) دختر نبوت و همسر ولایت است. فاطمه(س) مادر زینب است. آری فاطمه (س) همه اینها هست، اما فراموش نكنیم كه فاطمه(س)، فاطمه است.
منبع:قدس
دوشنبه 4/2/1391 - 22:34
اهل بیت
نویسنده:محمد حسن امانى
فاطمه(س) خود سرى از اسرار الهى است و دسترسى و شناخت مقام بلندش براى ما انسانهاى خاكى به سادگى ممكن نیست، بالاتر از آن، گوشه‏هاى بسیارى از زندگانى‏اش چون در در صدف مخفى و پنهان باقى مانده است.
مصحف فاطمه(س)، سرچشمه جوشان معنویت و دانشها كه از طریق وحى بر او نازل گشته مانند قبر مطهرش رازى است كه در پرده مانده و در اختیار ما خاكیان نیست. به راستى مصحف فاطمه(س) چیست؟ چه زمانى به وجود آمد؟ چه مطالبى را در بر دارد؟ و اكنون كجاست و در اختیار كیست؟ و ... پرسشهایى است كه تا حدودى پاسخ آنها در این نوشتار مختصر روشن مى‏گردد.

محدثه

از نامهاى معروف فاطمه زهرا(س) محدثه است كه امام صادق(ع) در سبب نامگذارى مادرش فاطمه به محدثه چنین مى‏فرماید:
انما سمیت فاطمة محدثة لان الملائكة كانت تهبط من السماء فتنادیها كما تنادى مریم بنت عمران (1) اینكه فاطمه(س) به محدثه نامگذارى شد چون فرشتگان پیوسته از آسمان فرود مى‏آمدند و به فاطمه(س) خبر مى‏دادند همانطور كه به مریم دختر عمران خبر مى‏دادند.
فرشتگان خطاب به فاطمه(س) این آیات را تلاوت مى‏كردند: - یا فاطمة - ان الله اصطفیك و طهرك و اصطفیك على نساء العالمین - یا فاطمة - اقنتى لربك واسجدى واركعى مع الراكعین. (2)
فاطمه(س) به فرشتگان خبر مى‏داد و آنان به او خبر مى‏دادند و سخنانى با یكدیگر داشتند كه در یكى از شبها فاطمه به آنها گفت: آیا مریم دختر عمران بر زنان عالم برترى ندارد؟
گفتند: مریم در روزگار خویش بانوى بزرگ زنان بود ولى خداوند عز و جل تو را در عصر خویش و در عصر او بزرگ بانوى زنان قرار داده است و تو «سیدة نساء الاولین و الآخرین‏» هستى. (3)
گر چه فرشتگان با كسى جز انبیاء الهى گفتگو نداشتند ولى چهار بانوى بزرگ در تاریخ انبیاء بودند كه پیامبر نبودند و در عین حال فرشتگان با آنان سخن مى‏گفتند:
الف) مریم، مادر حضرت عیسى(ع)
ب) همسر عمران مادر حضرت موسى و مریم(علیهماالسلام)
ج) ساره، مادر حضرت اسحاق و یعقوب(ع)
د) فاطمه زهرا(س). (4)
پیامبر اسلام(ص) در بستر بیمارى از هوش رفته بود كه در خانه كوبیده شد. فاطمه(س) فرمود: كوبنده در كیست؟ عرض كرد: مرد غریبى هستم و پرسشى از رسول خدا دارم اجازه ورود مى‏دهید؟ فاطمه پاسخ داد: برگرد خدا تو را رحمت كند! حال رسول الله مساعد نیست.
رفت و سپس برگشت و در را زد و گفت: غریبى است كه از رسول خدا اجازه مى‏گیرد آیا به غریبان اجازه ورود مى‏دهند؟ ناگاه رسول خدا(ص) به هوش آمد و فرمود: اى فاطمه! آیا مى‏دانى چه كسى است؟ عرض كرد: خیر یا رسول الله! فرمود: این همان است كه جماعت‏ها را بهم مى‏زند و لذتهاى دنیوى را از بین مى‏برد او فرشته مرگ است! به خدا قسم پیش از من از احدى اجازه نگرفت و پس از من از كسى اجازه نخواهد گرفت و به سبب بزرگوارى و كرامتى كه در پیشگاه خداوند دارم تنها از من اجازه مى‏گیرد به او اجازه ورود بده!
فاطمه فرمود: داخل شو خداوند تو را رحمت كند!
فرشته مرگ چون نسیم ملایمى وارد شد و فرمود: السلام على اهل بیت رسول الله (5)
این جریان ناگوار از نوع سخنانى است كه فاطمه زهرا(س) با فرشته داشته است و به راستى كه فاطمه محدثه است.

پیدایش مصحف فاطمه(س)

زهرا(س) پس از رحلت پیامبر(ص) 75 یا 95 روز، در جهان زندگى كرد. در این مدت بسیار كوتاه كه دوره صبر و استقامت، حمایت از حریم ولایت و در عین حال حزن و اندوه زهراى مرضیه بود; جبرئبل امین - فرشته وحى - بر او فرود آمد و با گزارشهایى كه از منزلت پدر بزرگوارش در نزد خدا و نیز آینده تاریخ اسلام و تشیع الهام مى‏كرد كتاب ارزشمندى به نام «مصحف فاطمه(س)» براى امامان معصوم(ع) به یادگار ماند.
امام صادق(ع) در پاسخ به محدثانى كه در باره مصحف فاطمه(س) سؤال كردند مدت طولانى سكوت كرد. ... ثم قال: انكم لتبحثون عما تریدون و عما لا تریدون ان فاطمة مكثت‏بعد رسول الله(ص) خمسة و سبعین یوما و كان دخلها حزن شدید على ابیها و كان جبرئیل(ع) یاتیها فیحسن عزاءها على ابیها و یطیب نفسها و یخبرها عن ابیها و مكانه و یخبرها بما یكون بعدها فى ذریتها و كان على(ع) یكتب ذلك فهذا مصحف فاطمة(س) (6)
سپس فرمود: شما در باره چیزهایى كه چه لازم دارید و یا لازم ندارید جستجو و تحقیق مى‏كنید. فاطمه(س) پس از رسول خدا هفتاد و پنج روز حیات داشت و بر اثر رحلت پدرش اندوه فراوان بر او وارد گشت. جبرئیل - فرشته وحى - پیوسته بر او فرود مى‏آمد و ناگواریها و اندوه جدایى پدر را به خوبیها جلوه مى‏داد و به جانش آرامش مى‏بخشید. به او از پدر و جایگاه بلندش در نزد پروردگار خبر مى‏داد و نیز از حوادث آینده كه بعد از فاطمه(س) نسبت‏به فرزندانش واقع خواهد شد گزارش مى‏داد. على(ع) تمام آن گزارشها و اخبار را مى‏نوشت كه همین مصحف فاطمه(س) را شكل داد.
در حدیث دیگرى امام صادق(ع) در پاسخ محدثى كه سؤال كرد: مصحف فاطمه چیست؟ چنین فرمود: خداوند متعال زمانى كه پیامبر را قبض روح كرد،بر فاطمه(س) از اثر رحلت پیامبر(ص) اندوهى وارد شد كه جز خداى عز و جل كسى نمى‏داند چه حزنى بود. لذا خداوند فرشته‏اى را به سوى او فرستاد تا غم و اندوهش را برطرف نماید و با او سخن گوید. فاطمه(س) جریان را به امیرالمؤمنین گزارش داد و على(ع) فرمود: هر وقت ورود فرشته را احساس كردى و صدایش را شنیدى به من بگو و مرا از سخنانش آگاه كن. بنابراین امیرالمؤمنین(ع) آنچه را كه مى‏شنید مى‏نوشت تا آنكه از سخنان و گزارشهاى نوشته شده مصحفى به وجود آمد. (7)
با دقت در این دو حدیث‏شریف مى‏توان گفت:
الف: مصحف فاطمه(س) در فاصله زمانى پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) تا شهادت صدیقه طاهره(س) به وجود آمده است.
ب: مصحف فاطمه(س) سخن وحى است كه توسط جبرئیل امین(ع) به فاطمه زهرا(س) الهام شده است.
ج: مصحف فاطمه(س) به دست مبارك مولا على(ع) نوشته شده است.

زمینه‏هاى مصحف در زمان پیامبر

گرچه پیدایش و اتمام مصحف فاطمه(س) پس از رحلت رسول خدا انجام گرفت و از جانب خداوند به او الهام گشت كه احادیث زیادى بر این دلالت دارد; ولى در برخى از روایات زمینه‏هاى پیدایش آن را از زمان حیات رسول الله مى‏داند.
از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود: مصحف فاطمه(س) به املاء رسول الله و خط على(ع) شكل گرفت. (8)
چنین مصحفى در چندین حدیث‏با اسناد مختلف از امام صادق(ع) نقل شده است و اینكه رسول خدا املا كرد و على(ع) با دست مباركش نوشت این نظریه را اثبات مى‏كند كه مصحف فاطمه(س) در زمان پدرش بوجود آمد.
البته برخى قائل‏اند كه جمله «رسول الله‏» در این احادیث منظور پیامبر اسلام نیست، بلكه همان فرستاده خدا فرشته وحى است كه اخبار و گزارشها را املا كرد و على(ع) آنها را نوشت. (9)
شاهدى كه سخن این گوینده را تایید مى‏كند حدیثى است كه ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل كرده و در آن كلمه رسول نیست. «انما هو شى‏ء املاه الله علیها و اوحى الیها» (10) همانا - مصحف فاطمه(س) - چیزى است كه خداوند آن را بر فاطمه(س) املاء و به سوى او وحى كرد. و روشن است كه املاء خدا به واسطه فرشته وحى است.
بنابراین مفهوم این احادیث نیز شبیه آن روایاتى مى‏شود كه پیش از آن نقل كردیم كه در آنها پیدایش مصحف فاطمه را پس از رحلت پیامبر(ص) مى‏داند.
البته صحیفه‏هایى از مصحف فاطمه(س) كه برگها و قسمتهاى جزئى از آن مجموعه ارزشمند خدادادى است پیامبر در زمان حیات به فاطمه(س) ارزانى داد كه بعدها كامل گشت و به نام مصحف فاطمه(س) در اختیار امامان معصوم(علیهم‏السلام) قرار گرفت. چرا كه بخشى از آن مصحف در زمان پیامبر(ص) در اختیار جابر بن‏عبدالله انصارى (11) قرار گرفت كه هم‏اكنون همین صحیفه در جوامع حدیثى شیعى در دسترس علاقه‏مندان است.
امام صادق(ع) فرمود: پدرم - امام محمدباقر(ع) - به جابر بن‏عبدالله انصارى گفت: پرسشى داشتم كه هر وقت مناسب شد آن را مطرح كنم. جابر عرض كرد: هر زمان كه دوست داشتى در محضرتان خواهم بود. تا آنكه فرصت مناسبى پیش آمد و پدرم خطاب به جابر گفت: اى جابر! به من خبر ده از لوحى كه در دست مادرم فاطمه دختر رسول الله (علیهما السلام) دیدى و مادرم از نوشته‏هاى آن لوح به تو چه خبر داد؟
جابر عرض كرد: خداى را گواه مى‏گیرم كه در حیات رسول خدا براى عرض تبریك ولادت حسین(ع) بر مادرت فاطمه(س) وارد شدم كه در دستش لوح سبزرنگى چون زمرد درخشش داشت و در آن نوشته سفیدى كه چون خورشید نورانیت داشت مشاهده كردم. عرض كردم: پدر و مادرم فدایت اى دختر رسول الله! این لوح چیست؟ فرمود: این لوحى است كه خداوند به پیامبرش هدیه داده است و در آن نام پدرم، نام همسرم، نام فرزندانم و نام اوصیاء از فرزندان نوشته شده است كه پدرم آن را به من بخشید تا به سبب آن مرا خشنود كند. جابر گفت: مادرت فاطمه(س) آن را به من عطا كرد و خواندم و از آن رونوشت كردم. پدرم - امام محمدباقر(ع) - به جابر گفت: آیا ممكن است آن نوشته را بر من عرضه كنى؟ گفت: آرى! پدرم همراهش به منزل جابر رفت و پیش از آنكه آن لوح را بیاورد ناگاه صحیفه‏اى از ورق نازكى كه در آن نوشته شده بود درآورد و گفت: اى جابر! نگاه كن در نوشته خودت تا من برایت‏بخوانم. جابر هم در نوشته خودش نگاه كرد و پدرم از روى نوشته‏اى كه داشت‏خواند; تا جایى كه این دو نوشته حتى در یك حرف هم با یكدیگر تفاوت نداشتند.
آنگاه جابر گفت: خدا را گواه مى‏گیرم نوشته‏اى كه در آن لوح دیدم چنین بود... (12)

نشانه امامت

مصحف فاطمه(س) به عنوان اسرار رسالت و امامت، تنها در دست ائمه معصومین (علیهم‏السلام) به یادگار ماند و در بین حجتهاى خدا در روى زمین یكى پس از دیگرى دست‏به دست گشت كه در اختیار داشتن آن را یكى از نشانه‏هاى امامت دانسته‏اند.
امام رضا(ع) وقتى علامت و نشانه‏هاى امام معصوم را شمارش كرد فرمود:
«و یكون عنده مصحف فاطمة(س)» (13)
مصحف فاطمه(س) در نزد او از نشانه‏هاى امامت مى‏باشد.
روایات بسیارى دلالت دارد بر اینكه «جامعه‏»، «جفر» و «مصحف فاطمه(س)» در نزد ائمه است كه در فرصت مناسب به آنها مراجعه و مشكلات و نیازهاى فكرى و علمى انسانها را حل مى‏كردند. تمام این آثار گنجینه‏هاى گرانبهایى از معارف و دانشها بود كه تصور آنها در افكار مادى ذهن بشر نمى‏گنجد.
ابوبصیر مى‏گوید: به حضور امام صادق(ع) رسیدم و عرض كردم: قربانت گردم! از شما سؤالى داردم، راستى در اینجا كسى - نامحرمى - هست كه سخن مرا بشنود؟، امام صادق(ع) پرده‏اى را كه میان آنجا و حجره دیگر بود بالا زد و در آنجا سر كشید سپس فرمود: اى ابا محمد! هر چه مى‏خواهى بپرس.
... آنگاه فرمود: اى ابا محمد! همانا «جامعه‏» نزد ما است و مردم چه مى‏دانند «جامعه‏» چیست؟ عرض كردم: قربانت‏شوم! جامعه چیست؟ فرمود: طومارى است‏به طول هفتاد ذراع با املاء رسول خدا و دستخط على(ع) كه تمام حلال و حرام و همه نیازهاى مردم در آن موجود است‏حتى جریمه خراش.
... آنگاه فرمود: همانا «جفر» در نزد ما است و مردم چه مى‏دانند «جفر» چیست؟
عرض كردم: جفر چیست؟ فرمود: مخزنى از چرم است كه علم پیامبران و اوصیاء و دانشمندان گذشته بنى‏اسرائیل در آن وجود دارد.
... آنگاه فرمود: و ان عندنا لمصحف فاطمه(س) و ما یدریهم ما مصحف فاطمه(س)؟ (14)
همانا مصحف فاطمه(س) در نزد ما است و مردم چه مى‏دانند كه مصحف فاطمه(س) چیست؟
ابوعبیده حذاء مى‏گوید: ابوجعفر - امام محمدباقر(ع) - خطاب به من فرمود: اى ابا عبیده! كسى كه نزد او شمشیر رسول الله، زره، پرچم برافراشته‏اش و مصحف فاطمه(س) باشد، چشم روشنى دارد.
راوى نقل مى‏كند در محضر امام صادق(ع) بودم كه جمعى از محدثان نیز در مجلس حضور داشتند یكى از محدثان (15)
خطاب به امام عرض كرد: قربانت گردم! عبدالله بن‏حسن (16) در باره امامت و خلافت مى‏گوید: این منصب از آن ماست و
به دیگران نخواهد رسید! امام صادق(ع) پس از سخنانى فرمود: چه شگفت‏انگیز است از عبدالله! مى‏پندارد كه پدرش
على(ع) امام نبوده؟ ولكن به خدا قسم (در حالى كه با دست‏به سینه‏اش اشاره مى‏كرد) اسرار نبوت و نیز شمشیر و زره
رسول الله در نزد ما است. «و عندنا و الله مصحف فاطمة‏» به خدا قسم مصحف فاطمه(س) در نزد ما است. (17)

مصحف فاطمه(س) قرآن نیست

برخى از نااهلان و یا مغرضان بر شیعه خرده گرفته‏اند كه شیعیان قرآن دیگرى تراشیده‏اند! و ممكن است در عصر حاضر نیز چنین اتهاماتى را وارد كنند و ناآگاهانه به باد انتقاد بگیرند. این انتقادهاى نابخردانه و اهانت‏هاى ناروا ممكن است از چند چیز نشات گیرد:
الف: عدم رجوع به متون و منابع حدیثى و جوامع روایى شیعى و ناآگاهى و عدم اطلاع از اینكه تشیع كه قائل است زهراى مرضیه(س) داراى كتاب و مصحف بوده است مقصود چیست؟
ب: عناد و لجاجت‏با اندیشه‏هاى اسلام ناب و باورهاى اعتقادى و معارف كه از طریق امامان معصوم(ع) این حجت‏هاى خدا در روى زمین در اختیار انسانها گذارده شد.
ج: ذهنیت و تصورى كه پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) در اذهان مسلمانان حتى اصحاب و یاران پیامبر از كلمه «مصحف‏» بود. چرا كه «مصحف‏» بیشتر به نوشته‏هایى از آیات قرآن اطلاق مى‏شد و در آن زمان مصحفهاى متعددى وجود داشت و شخصیتى كه داراى مصحف بود به همو نسبت مى‏دادند مثل اینكه مى‏گفتند مصحف على(ع) به اعتبار اینكه مولا على(ع) داراى مصحف بود. البته هم‏اكنون نیز تعبیر «مصحف شریف‏» به قرآن مجید شهرت بسیار دارد.
گرچه چنین استعمالى در آن زمان شهرت فراوان داشت ولى این‏طور نبوده كه مصحف تنها به نوشته‏هاى آیات قرآن گفته شود بلكه نظرشان به معناى لغوى مصحف بوده چرا كه به مجموعه صحیفه‏هاى نوشته شده بین دو جلد كه به صورت كتاب درآمده باشد مصحف یا مصحف مى‏گویند. (18)
بنابراین به مجموعه صحیفه‏ها و نوشته‏هایى كه در موضوعات و مطالبى غیر از آیات قرآن نوشته شده باشد مصحف اطلاق مى‏گردد و مصحف فاطمه(س) به همین اعتبار است.
ابوبصیر مى‏گوید: در محضر امام صادق(ع) بودم و پرسیدم:
و ما مصحف فاطمه؟ قال: مصحف فیه مثل قرآنكم ثلاث مرات، و الله ما فیه من قرآنكم حرف واحد. (19)
مصحف فاطمه چیست؟ فرمود: مصحفى است‏سه برابر قرآن كه در دست‏شما است، ولى به خدا قسم حتى یك حرف از قرآن شما هم در آن نیست.
این حدیث آشكار مى‏سازد كه مصحف فاطمه(س) از نظر كمیت و حجم سه برابر قرآن است ولى از نظر محتوا و مطالب حتى یك حرف از ظاهر قرآن هم در آن وجود ندارد.
علامه مجلسى در توضیح این حدیث مى‏نویسد: ممكن است كسى این شبهه را كند كه در احادیث‏بسیارى وارد شده قرآن همه احكام را در بردارد و نیز مشتمل بر حوادث و گزارشهاى حال و آینده تاریخ است. پس مصحف فاطمه در پى چه چیزى است و این حدیث چگونه معنا مى‏شود؟
در پاسخ شبهه مى‏گوید: آرى قرآن چنین است ولى ممكن است منظور از مصحف معانى و تاویلاتى باشد كه ما از قرآن نمى‏فهمیم نه معناى ظاهرى كه از الفاظ درك مى‏كنیم و مى‏فهمیم. لذا مقصود از قرآن شما همان الفاظ ظاهرى قرآن است كه در مصحف فاطمه(س) وجود ندارد. (20)
البته احادیثى كه در آینده ذكر خواهد شد مطالب و موضوعات موجود در مصحف فاطمه را تا حدودى روشن مى‏سازد.
محمد بن‏مسلم از امام باقر و یا از امام صادق(ع) چنین نقل كرده است:
«و خلفت فاطمة مصحفا ما هو قرآن ولكنه كلام من كلام الله انزل علیها.» (21)
فاطمه(س) مصحفى را به یادگار گذاشت كه آن مصحف قرآن نیست ولى سخنى از سخن خداست كه بر فاطمه(س) نازل كرده است.
حسین بن‏ابى‏العلاء مى‏گوید: از امام صادق(ع) شنیدم كه فرمود:
«ان عندى ... مصحف فاطمة ما ازعم ان فیه قرآنا» (22)
نزد من، مصحف فاطمه(س) است. البته تصور نكن كه در آن آیات قرآن باشد.
ابى‏حمزه مى‏گوید: امام صادق(ع) فرمود: «مصحف فاطمة(س) ما فیه شی‏ء من كتاب الله و انما هو شی‏ء القى علیها بعد موت ابیها» (23)
در مصحف فاطمه(س) چیزى از كتاب خدا - قرآن مجید - نیست و تنها مصحف چیزى است كه بر فاطمه(س) پس از رحلت پدرش الهام گشته است.
روایات دیگرى نیز وجود دارد كه دلالت مى‏كنند مصحف فاطمه(س) قرآن نیست و موضوعات و مطالب آن غیر از آیات قرآن است. (24)

مصحف فاطمه(س) و علم الهى

دانشهایى كه بشر آنها را كسب مى‏كند بسیار جزئى و محدود است و پس از مدتى فراموشش مى‏شود و نسبت‏به علوم و دانشهایى هم كه در آینده وجود مى‏آید بى‏اطلاع است. لذا تنها به علومى واقف است كه در حال حاضر به آنها دسترسى پیدا كرده است. اصطلاحات و دانش گذشته را كم كم از یاد مى‏برد و از آینده هم آگاهى ندارد.
ولى خداوند متعال كه عالم مطلق است علم او محدود به زمان نیست و گذشته و حال و آینده در نزد او یكسان است. این دانش و حكمت‏خدایى كه زمان را در مى‏نوردد و تنها در اختیار اوست‏شمه‏اى از آن را به هر كس كه اراده كند عطا مى‏كند. یؤتى الحكمة من یشاء و من یؤت الحكمة فقد اوتى خیرا كثیرا. (25)
حكمت را به هر كه مشیتش تعلق گیرد مى‏دهد و آن كس كه حكمت داده شده است همانا خیرى بسیار داده شده است.
البته این دانش و اسرار الهى در حد اعلاى آن به پیشوایان دین ارزانى گشته است و مصحف فاطمه(س) مصداق بارزى از معارف و دانشهاى خدایى است كه به زهراى مرضیه(س) الهام شد و به عنوان اسرار نبوت و امامت در اختیار ائمه معصومین (علیهم‏السلام) قرار گرفت. بنابراین دانش و حكمت‏هاى موجود در مصحف فاطمه(س) از سوى خدا است كه محدود به زمان و مكان نیست و قابل قیاس با دانشهاى بشرى نیست.

مطالب مصحف فاطمه(س)

ابوبصیر مى‏گوید: از امام محمدباقر(ع) از مصحف فاطمه(س) پرسیدم. فرمود: پس از رحلت پدرش بر فاطمه(س) نازل گشته است.
عرض كردم: آیا در آن چیزى از آیات قرآن است؟
فرمود: چیزى از آیات قرآن در آن نیست.
عرض كردم: برایم آن را توضیح دهید.
فرمود: جلدها و اطراف آن از یاقوت زینت داده شده است و برگهاى آن از در سفید است.
عرض كردم: قربانت گردم! در آن چه سخنانى است؟
فرمود: خبرهاى عصر حاضر و نیز خبرهایى كه تا روز قیامت اتفاق خواهد افتاد در آن موجود است. خبر آسمانها و شماره فرشتگان آسمانى، تعداد و نامهاى تمام كسانى كه خداوند آنها را آفریده است. نامهاى رسولان، نامهاى تكذیب‏كنندگان و اسامى همه مؤمنان و كافران از آغاز آفرینش تا فرجام در آن موجود است.
اسامى و معرفى هر یك شهرهایى كه در شرق و غرب زمین است، تعداد مؤمنان و كافران هر شهر، اوصاف تكذیب‏كنندگان و نیز اوصاف ملت‏هاى گذشته و تاریخ آنها، طغیانگرانى كه حاكم‏اند تعداد آنها و زمان حكومتشان، نامهاى پیشوایان و اوصاف آنها و آنچه در زمین یكى پس از دیگرى مالك مى‏شوند، شرح حال بزرگان آنها و هر كس كه در ادوار آینده بیاید در مصحف موجود است.
اوصاف بهشتیان و تعداد كسانى كه وارد بهشت‏خواهند شد، اوصاف جهنمیان و نامهاى آنها در مصحف موجود است.
دانش قرآن آن‏طور كه نازل شده، دانش تورات و انجیل آن‏طور كه نازل گشته‏اند و دانش زبور و شماره درختهایى كه در تمام بلاد است در مصحف موجود است. (×26)

اخبارى كه جبرئیل بر فاطمه(س) وحى مى‏كرد

جبرئیل - فرشته وحى - كه پس از رحلت پیامبر(ص) بر فاطمه نازل مى‏شد دو قسم گزارش و اخبار به او وحى مى‏كرد. «و یخبرها عن ابیها و مكانه و یخبرها بما یكون بعدها فى ذریتها» (27)
الف: از پدرش و جایگاه و منزلتى كه در نزد پروردگار داشت‏خبر مى‏داد.
ب: از حوادث تلخ آینده تاریخ كه پس از شهادت صدیقه طاهره(س) نسبت‏به فرزندانش از ناحیه دشمنان اهل بیت واقع خواهد شد گزارش مى‏داد.
بنابراین مصحف فاطمه(س) این دو نوع گزارش و اخبار را هم در بردارد.

دانش آینده

امام صادق(ع) مى‏فرماید: اما انه لیس فیه شى‏ء من الحلال و الحرام و لكن فیه علم ما یكون. (28)
آگاه باشید! مصحف فاطمه(س) چیزى از حلال و حرام خدا را در برندارد بلكه در آن دانش آینده تاریخ است.

پاسخگویى به نیازهاى جامعه

امام صادق(ع) فرمود: در مصحف فاطمه(س) آنچه را كه مردم به ما نیازمندند ولى ما به احدى نیاز نخواهیم داشت، حتى ارش خراش در آن موجود است. (29)
عبدالله بن‏حسن، تصورش این بود دانشى كه امام صادق(ع) دارد مثل دانش بقیه مردم است. ولى امام صادق(ع) فرمود: آرى! راست گفته است عبدالله بن‏حسن چون علمى كه او دارد مثل علم مردم است ولى به خدا قسم در نزد ما «جامعه‏» است كه در آن حلال و حرام خداست و در نزد ما جفر است و عبدالله بن‏حسن چه مى‏داند كه جفر آیا پوست‏شتر است‏یا پوست گوسفند و نزد ما مصحف فاطمه(س) است كه به خدا قسم حرفى از قرآن در آن نیست ... خوب عبدالله بن‏حسن آنگاه كه مردم از اطراف عالم بیایند و از او سؤال كنند چه جواب خواهد داد و چكار خواهد كرد؟! (30)

وصیت فاطمه(س)

امام صادق(ع) در برابر كسانى كه حرفهایى مى‏زدند و اعتراضاتى داشتند مى‏فرمود:
اگر راست مى‏گویند مصحف فاطمه(س) را در بیاورند و نشان دهند; مصحفى كه در آن وصیت فاطمه موجود است. (31)

پیشگویى

ائمه معصومین (علیهم‏السلام) به مصحف فاطمه(س) مراجعه و حوادث آینده را پیش از وقوع آن یادآورى مى‏كردند. حماد بن‏عثمان مى‏گوید: از امام صادق(ع) شنیدم كه فرمود: زنادقه (32) در سال 128 قمرى، قیام مى‏كنند و این سخن را كه مى‏گویم به خاطر آن است كه در مصحف فاطمه(س) نگاه كردم. (33)
ولید بن‏صبیح مى‏گوید: امام صادق(ع) به من فرمود: اى ولید! من در مصحف فاطمه(س) دقت كردم و از آن مساله كه پرسیدى، چیزى در باره فرزندان فلانى، در آن ندیدم جز گرد و غبارى كه بر اثر سم اسبان بلند مى‏شود. (34)

نامهاى انبیاء و حاكمان

امام صادق(ع) مى‏فرماید: اما مصحف فاطمه(س) هر نوآورى كه به وجود بیاید و نیز نامهاى كسانى كه تا روز قیامت مى‏آیند و حكومت دارند، در آن موجود است. (35)
فضیل سكره مى‏گوید: به محضر امام صادق(ع) مشرف شدم كه خطاب به من فرمود: اى فضیل! آیا مى‏دانى در چه چیزى پیش از این نگاه مى‏كردم؟! عرض كردم: خیر! فرمود: من در كتاب فاطمه(س) نگاه مى‏كردم، البته حاكمى نیست كه حكومت كند مگر آنكه نام او و نام پدرش در كتاب فاطمه نوشته شده است و براى فرزند حسن اثرى در آن ندیدم. (36)
عبدالملك بن‏اعین مى‏گوید: به امام صادق(ع) عرض كردم كه زیدیه و معتزله اطراف محمد بن‏عبدالله (37) را گرفته‏اند، آیا او حاكم خواهد شد؟ در پاسخ فرمود: به خدا قسم نزد من دو كتاب است كه در آن كتابها نام هر پیامبر و نام هر حاكمى كه در زمین حكومت كند موجود است. خیر! به خدا قسم كه محمد بن‏عبدالله هیچ كدام از اینها نیست. (38)
معلى بن‏خنیس مى‏گوید: امام صادق(ع) فرمود: هیچ پیامبر و جانشین پیام‏آور و حاكمى نیست مگر آنكه در كتابى كه نزد من موجود است، اسم آنها ذكر شده است. خیر! به خدا قسم كه از محمد بن‏عبدالله بن‏حسن در آن نامى نیست. (39)

نامهاى امامان معصوم(ع)

در صحیفه‏اى كه قسمتى از مصحف فاطمه زهرا(س) است و توسط جابربن عبدالله انصارى در اختیار همگان قرار گرفته است نامهاى مبارك ائمه معصومین(علیهم السلام) یكى پس از دیگرى ذكر شده است و این خود یكى از مطالب مصحف فاطمه(س) را تشكیل مى‏دهد. (40)

نزد فرزندش امام زمان(عج)

صحیفه فاطمیه كه كتاب الهام شده از جانب خداوند تعالى به زهراى مرضیه است از ما است. (امام خمینى(ره) (41)
مصحف فاطمه(س) این خیر كثیر الهام شده از سوى خداوند متعال، به عنوان میراث بس ارزشمندى در نزد امامان معصوم(ع) دست‏به دست گشته است و هم اكنون در اختیار مهدى فاطمه حجت‏خدا بر روى زمین است.
روایات بسیارى از ائمه نقل شد كه در آنها لفظ «عندنا» یا «عندى‏» است و این تعبیر مى‏فهماند كه مصحف فاطمه(س) به مثابه علامت و نشانه‏اى از امامت، تنها در اختیار آنان بوده است و در مواردى نیز علیه كج‏اندیشان و منحرفان از مسیر امامت‏بدان احتجاج مى‏كردند و به این وسیله حقانیت‏خویش و ادعاى دروغین آنها را آشكار مى‏ساختند.
ابوبصیر مى‏گوید: از امام صادق(ع) شنیدم كه مى‏فرمود: «ما مات ابوجعفر(ع) حتى قبض مصحف فاطمه(س)» (42)
ابوجعفر - امام محمد باقر(ع) - از دنیا نرفت تا آنكه مصحف فاطمه(س) را تحویل داد.
على بن‏ابى‏حمزه مى‏گوید: عبد صالح - منظور امام موسى كاظم(ع) - فرمود: عندى مصحف فاطمه(س) لیس فیه شئ من القرآن. (43)
نزد من، مصحف فاطمه(س) است كه البته چیزى از قرآن در آن نیست.
ابوبصیر مى‏گوید: به امام محمد باقر(ع) عرض كردم: جانم فدایت! پس از رحلت جانسوز فاطمه(س) آن مصحف به چه كسى انتقال گردید؟
فرمود: فاطمه(س) شخصا آن را به امیرالمؤمنین(ع) تحویل داد و پس از شهادت على(ع) به امام حسن(ع) منتقل گشت و پس از او به امام حسین(ع) و آنگاه در خاندان حسین(ع) دست‏به دست گشت تا اینكه به صاحب الامر(عج) تحویل داده شد. (44)
اللهم صل على فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمك.

پى‏نوشتها

1- عوالم العلوم و المعارف والاحوال، علامه بحرانى، ص‏36.
2- آل عمران،3 / 42 ،43 آیات خطاب به مریم است و اذا قالت الملائكة یا مریم ... و چون فرشتگان همین آیات را خطاب به فاطمه زهرا(س) تلاوت كرده‏اند به جاى یا مریم یا فاطمه گفته‏اند.
3- عوالم العلوم و المعارف و الاحوال، ص‏36.
4- مناقب ابن‏شهر آشوب، انتشارات علامه، ح‏3، ص‏336.
5- همان مدرك.
6- اصول كافى، ج 1، ص 241 و 458; بصائر الدرجات، ابوجعفر محمد بن حسن صفار، ص‏153; مسند فاطمة الزهراء، عزیزالله عطاردى، چاپ اول، ص 281; بحارالانوار، ج 22، ص 545 و ج‏43، ص‏79.
7- اصول كافى، ج 1، ص 240; بصائر الدرجات، ص‏157; مسند فاطمة الزهراء، ص 282; بحارالانوار، ج‏43، ص 80 و ج‏26، ص 44 و ج‏47، ص 65.
8- بصائر الدرجات، ص‏156،157، 161; بحارالانوار، ج‏26، ص 40 و46 و 48; ج‏47، ص 271.
9- بحارالانوار، ج‏26، ص 42.
10- بحارالانوار، ج‏26، ص‏39.
11- جابر بن عبدالله پانزده سال پیش از هجرت در مدینه به دنیا آمد، از طایفه خزرجیان بود. او و پدرش عبدالله بن‏حرام از پیشتازان اسلام بودند. پدرش در جنگ احد به شهادت رسید. جابر از مسلمانان پیش از هجرت و از اصحاب با فضیلت رسول خدا(ص) بود كه در19 غزوه، از جمله جنگ بدر در ركاب پیامبر(ص) حضور داشت و در جنگ صفین نیز در ركاب على(ع) جنگید. این محدث بزرگ شیعه در اواخر عمر نابینا شد و با همان حال، همراه عطیه عوفى در اولین اربعین به زیارت كربلا آمد. وى آخرین فردى بود كه از حاضران پیمان عقبه بود. بدن او را به جرم دوستى اهل بیت، در زمان حجاج داغ نهادند و سرانجام در سال 78 هجرى قمرى، در سن نود و چند سالگى در حالى كه نابینا بود از دنیا رفت و در بقیع به خاك سپرده شده. (فرهنگ عاشورا، جواد محدثى، ص‏127).
12- رك: اصول كافى، ج 1، ص‏527; الاختصاص، شیخ مفید، ص 210; مسند فاطمة الزهراء، ص‏286.
13- بحارالانوار، ج 25، ص‏117.
14- حدیث‏با تلخیص نقل شده. اصول كافى، ج 1، ص‏239; بصائر الدرجات، ص 151; بحارالانوار، ج‏26، ص 38.
15- بحارالانوار، ج‏26، ص 211.
16- امام حسن مجتبى(ع) پسرى داشت كه نام او هم حسن بود و به همین سبب به او «حسن مثنى‏» مى‏گفتند. حسن مثنى در كربلا در خدمت امام حسین(ع) بود. مجروح شد و در میان مجروحین افتاده بود. بعد كه به سراغ مجروحین آمدند، یك كسى كه با او خویشاوندى مادرى داشت واسطه شد و متعرضش نشدند، خودش را معالجه كرد و خوب شد. بعدها با فاطمه دختر امام حسین(ع) ازدواج كرد و از این ازدواج فرزندانى به وجود آمد كه یكى از آنها همین عبدالله است. عبدالله از طرف مادر نوه امام حسین(ع) از طرف پدر نوه امام حسن(ع) است. به همین جهت افتخار مى‏كرد و مى‏گفت من از دو طریق فرزند پیغمبرم و از دو راه فرزند فاطمه(س) هستم. لذا به او «عبدالله محض‏» مى‏گفتند یعنى خالص از اولاد پیغمبر. عبدالله در زمان امام صادق(ع) رئیس اولاد امام حسن(ع) بود چنانكه امام صادق(ع) رئیس و بزرگتر بنى‏الحسین بود. در جریانات سیاسى كه در عصر امام صادق(ع) پیش آمد و عباسیان روى كار آمدند. در آغاز عبدالله بن حسن راه دیگرى رفت و گوش به سخن امام صادق(ع) نداد و پندها و سخنان امام را به حسادت حمل مى‏كرد! تا آنكه از بنى‏عباس و دیگران براى فرزندش بیعت گرفت و بنى‏عباس هم چون در ابتدا زمینه را براى خودشان فراهم نمى‏دیدند از وجاهت و موقعیت آل على استفاده كردند و با محمد پسر عبدالله به عنوان مهدى امت‏بیعت كردند. خواستند از امام صادق(ع) بیعت‏بگیرند ولى امام(ع) مخالفت كرد كه مساله مهدى فعلا وقتش نیست، دروغ است. مهدى امت این نیست ولى تحت عنوان امر به معروف و نهى از منكر و مبارزه با ظلم حاضرم همكارى و بیعت كنم. (براى آگاهى بیشتر مراجعه كنید به سیرى در سیره ائمه اطهار، شهید مطهرى، از ص 124 به بعد).
17- بصائر الدرجات، ص‏153; بحارالانوار، ج‏26، ص 40.
18- رك، لسان العرب، ج 10، كلمه صحف و مفردات راغب.
19- حدیث قسمتى از حدیثى است كه در پاورقى 14 منابع آن ذكر گردیده است.
20- بحارالانوار، ج‏26، ص 40.
21- بصائر الدرجات، ص‏156.
22- اصول كافى، ج 1، ص 240; بصائر الدرجات، ص 150 و 154; بحارالانوار، ج‏26، ص‏37.
23- بصائر الدرجات، ص‏159; مسند فاطمة الزهراء(س)، ص 292; بحار، ج‏26، ص‏47.
24- بصائر الدرجات، ص 154 و 160; بحار، ج‏26، ص‏46.
25- بقره، 2،269.
26- مسند فاطمة الزهرا(س)، ص 290 و 291. البته با كمى تلخیص نقل شده است.
× امكان ذخیره‏سازى و بازیابى حجم بالاى اطلاعات در دیسك‏هاى CD لیزرى با سرعت مافوق تصور، شاهد خوبى بر این است كه مى‏توان در جایگاه محدودى این حجم بالاى اطلاعات را ذخیره نمود.
27- قسمتى از حدیثى است كه منابع آن در پاراگراف‏6 نقل شده است.
28- قسمتى از حدیثى است كه منابع آن در پاورقى‏7 ذكر شده است.
29- بصائر الدرجات، ص 150; اصول كافى، ج 1، ص 240، بحار، ج‏26، ص‏37.
30- بصائر الدرجات، ص‏157 و 161، بحار، ج‏26، ص‏46.
31- اصول كافى، ج 1، ص 241; بصائر الدرجات، ص‏157 و158.
32- زنادقه جمع زندیق است و زندیق در اصطلاح به مسلمان ملحدى گویند كه تفسیرهاى او از نصوص شرعیه قرآن و سنت، موجب گمراهى مسلمانان گردد. كلمه زندیق، از ریشه پهلوى زندیك مى‏آید كه به معنى مفسر «اوستا» كتاب زرتشت است و چون مانویان و مزدكیان جرات اظهار عقاید دینى خود را نداشتند به تفسیر اوستا پرداخته و مى‏گفتند: منظور ما از این سخنان شرح و تفسیر اوستا مى‏باشد، از آن جهت ایشان را زندیك نامیدند. زنادقه غالبا قائل به اباحه و شك در دین و نوعى آزاداندیشى و اغلب «ثنوى‏» بودند مانند صالح بن عبدالقدوس كه قائل به دو اصل قدیم «نور» و «ظلمت‏» بود. زنادقه از اساس منكر خدا و ادیان بودند و طبقه‏اى بودند كه تعهدى نداشتند و حتى در حرمین مكه و مدینه و در مسجد الحرام و مسجد النبى مى‏نشستند و حرفهایشان را مى‏زدند. البته به عنوان اینكه بالاخره فكرى است، شبهه‏اى است كه براى ما پیدا شده و باید بگوییم زنادقه طبقه متجدد و تحصیل كرده آن عصر بودند كه با زبانهاى زنده آن روز دنیا آشنا بودند، زبان سریانى را كه در آن زمان بیشتر زبان علمى بود مى‏دانستند، بسیارى از آنها زبان یونانى و بسیارى ایرانى بودند و زبان فارسى مى‏دانستند و بعضى هم زبان هندى. بیشتر معتقدند كه ریشه زندقه از مانویها است. (رك، فرهنگ فرق اسلامى، محمد جواد مشكور، ص 210; سیرى در سیره ائمه اطهار، شهید مطهرى، ص‏146).
33- آغاز حدیثى است كه منابع آن در پاورقى‏7 ذكر شده است.
34- بصائر الدرجات، ص 161; مسند فاطمة الزهرا(س)، ص 292; بحار، ج‏26، ص 48 و156.
35- بحارالانوار، ج‏26، ص 18.
36- اصول كافى، ج 1، ص 242، بحار، ج‏26، ص 155.
37- محمد بن‏عبدالله بن‏حسن معروف به «نفس زكیه‏» كه به عنوان مهدى است‏با او بیعت‏شد و خودش هم باورش شده بود كه مهدى است. ولى امام صادق(ع) مخالفت كرد كه دروغ است، مهدى امت ایشان نیست و امام(ع) پیش‏بینى كرد كه فرزندان عبدالله بن‏حسن به دست منصور دوانقى كشته مى‏شوند و آنهایى كه حكومت مى‏كنند نه عبدالله و فرزندان او. طولى نكشید كه پیش‏بینى امام محقق شد و حكومت‏به دست ابوالعباس سفاح و برادرانش افتاد و محمد بن‏عبدالله (نفس زكیه) توسط منصور كشته شد. (براى توضیح بیشتر از جریانات سیاسى این عصر رجوع كنید به سیرى در سیره ائمه اطهار، شهید مطهرى، ص‏133 به بعد).
38- اصول كافى، ج 1، ص 242.
39- بحارالانوار، ج‏26، ص‏156 و ج‏47، ص 32.
40- اصول كافى، ج 1، ص‏527; الاختصاص، شیخ مفید، ص 210. این صحیفه به نقل‏هاى دیگرى نیز رسیده است كه در یكى از نقل‏ها علاوه بر اسامى ائمه معصومین(ع) نام مادر هر یك از امامان نیز ذكر شده است. (مسند فاطمة الزهراء، ص 248)
41- وصیت‏نامه سیاسى الهى امام خمینى(ره)، ص‏3. منظور حضرت امام از كلمه صحیفه همان مصحف فاطمه است كه به معناى كتاب است. گرچه صحیفه چیزى است كه در آن مى‏نویسند و از مجموعه صحیفه نوشته شده، كتاب حاصل مى‏شود ولى خود صحیفه نیز به معناى كتاب آمده است (ر.ك، لسان‏العرب، ج‏7، ص 291) چنانچه به مجموعه دعاهاى امام سجاد(ع)، صحیفه سجادیه، و به مجموعه سخنرانیها، بیانیه‏ها و اعلامیه‏هاى حضرت امام راحل(ره)، صحیفه نور، گفته مى‏شود.
42- بصائر الدرجات، ص 158; بحار، ج‏26، ص‏47.
43- همان، ص 154; بحار، ج‏26، ص 45.
44- مسند فاطمة الزهرا(س)، ص 292.
علامه آقابزرگ تهرانى در الذریعه، ج 21، رقم 4248 از مصحف فاطمه(س) نام برده و مى‏نویسد: مصحف فاطمه از امانات امامت است كه در نزد امام و مولایمان صاحب‏الزمان(عج) موجود است.
منبع: ماهنامه كوثر

دوشنبه 4/2/1391 - 22:34
اهل بیت
باز خداوند درقرآن می فرماید: «واذکر فی الکتاب مریم اذ انتبذت من اهلها مکانا شرقیا فاتخذت من دونهم حجابا فارسلنا إلیها روحنا فتمثل لها بشراسویاقالت انی اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا قال نما انا رسول ربک لاهب لک غلاما زکیا قالت انی یکون لی غلام و لم یمسسنی بشر و لم اک بغیا قال کذلک قال ربک هو علی هین و لنجعله آیة للناس و رحمة منا و کان امرا مقضیا»(مریم آیه 16تا21) خداوند در قرآن اینگونه می گوید: وامرا له قائما فضحک فبشرنا ها باسحاق و من وراء اسحاق یعقوب قالت یا ویلتی ء الدوأناعجوز و هذا بعلی شیتا ان هذا لشیء عجیب قالوا أتعجبین من امر الله و رحمة الله و برکاته علیکم اهل البیت إنه حمید مجید» (هود آیه70تا73) همانا این آیات متعلق است به زمانی که ملائکه به خانه ابراهیم آمدند تا او را به فرزندش اسحاق بشارت دهند و این آیا صراحتا بیانگر این موضوع است که ذات باری تعالی با ساره وبه وسیله ی ملائکه تکلم کرده است و مخاطب این آیات ساره است.4- خداوند در قرآن می فرماید «و اوحینا الی ام موسی أن ارضعیه فإذا خفت علیه خالقیه فی الیم».(قصص آیه7)و همانا مفسرین در معنای أوحینا این گونه تفسیری دارند این که به قلب او الهام شد و اینجا خطاب این است که ملائکه بدون واسطه با مادر موسی صحبت کردند یا به قلب او الهام کردند مناوی در شرح جامع صغیر از قرطبی این گونه می گوید محدثون بفتح الدال اسم مفعول است و جمع محدث است یا همان ملهم یا «الهام شده» یعنی ملائکه با او حدیث می گفته اند و او را از اوامر الهی آگاه می ساختند البته شاید هم بطریق الهام و مکاشفه از شیخ صدوق روایت شده از زیدبن علی که می گفت از امام صادق شنیدم در باب وجه تسمیه حضرت زهرا به محدثه حضرت فرمود همان گونه ملائکه با مریم دختر عمران تکلم می کردند با حضرت صدیقه طاهره نیز صحبت می نمودند و به او می گفتند ای فاطمه همانا خداوند تو را برگزید و پاک کرد و تو را بر تمام زنان عالم برگزیده تر دانست.(کافی ج1ص182) از ابی بصیر روایت شده از امام صادق که حضرت فرمود و آن چیزی که نزد ماست مصحف فاطمه است و شما نمی دانید که مصحف فاطمه چیست؟ گفت مثل قرآن نیست و به خدا سوگند یک کلمه از قرآن نیز در آن درنیامده است و آن چیزی است که بر فاطمه به وسیله ی ملائکه وحی می شد و او آن را املاء می نمود.(کافی ج1ص238)

15- زهرا

از حضرت پیامبر اعظم نقل شده که حضرت فرمود اما دخترم فاطمه سرور زنان جهانیان است از اولین آن ها تا آخرین آن ها که خداوند خلق کرده است او پاره جگر من است او نور چشمان من است و ثمره زندگی من می باشد و اوروحی است که در بین پهلوی من است و او حوراء انسیه است زمانی که او در محراب عبادت می ایستد چنان می درخشد که ملائکه ای که در آسمان ها هستند او را همچون ستاره ای زمینی به هم نشان می دهند (بحارالانوارج43ص 17)
و برای حضرت زهرا اسماء و القاب بسیاری نیز موجود است که بر فصیلت و امیتاز او بر دگیر زنان دلالت می کند و کینه ی او ام ابیها است که برترین کینه ها می باشد.

16- زندگی با برکت فاطمه :

او در دامان پیامبر اعظم و حضرت خدیجه به بهترین وجه رشد می کند و به او کمال و فضیلت می رسد و در محضر پیامبر معارف الهی را می آموزد و از بهترین درس های توحیدی بهره مند می شود.
فاطمه پدرش را در مسجدالحرام می بیند که کنار حجراسماعیل نشسته و قرآن می خواند و مشرکین مکه او را آزاد می دهند و او برای پدرش دلسوزی بسیار می کند و او را مونس و آرام جان می شود و در تمام حوادثی که درآن دوران برای پیامبر رخ می دهد او را همراهی می کند(برترین بانوی جهان ص28)

17- وفات خدیجه اعظم

یار دیرینه ی پیامبر که همواره او را در تمام مراحل زندگی یاری می نمود از دنیا می رود و فاطمه در سنین کودکی طعم یتیمی را می پچشد تا آن جا که سامدر در مورد لحظه سکرات و احتضار او این گونه می گوید زمانی که او در حل سکرات بود مریم بنت عمران و کلثوم خواهر موسی و آسیه همسر فرعون کنار او آمدند (برترین بانوی جهان ص 30)آری خدیجه روح بلند و آسمانیش از زمین پر می کشد.و پس از آن ابوطالب که حامی دیگر پیامبر است نیز از دنیا می رود و پیامبر این دو فاجعه را به سختی تحمل می کند و این مسائل مقدمات هجرت پیامبر از مکه به مدینه را آماده می سازد.

18- فاطمه زهرا و هجرت

در این زمان ها بود که مشرکین مکه نقشه ی قتل پیامبر را طراحی می کنند اما خداوند پیامبر را از این موضع آگاه می سازد پیامبر مسئله را با علی (ع) مطرح می کند آری علی در بستر پیامبر می خوابد و تمام بلایا را به جان می خرد تا پیامبر بتواند به یثرب که نوید یاری اور مردمش داده بودند هجرت کند و در تمام این مدت فاطمه شاهد و ناظر ماجراست و برای پدر مدام نگران است. با بر ملاشدن و برهم ریختن نقشه مشرکین مکه و مشاهده ی علی در بستر پیامبر آنان به هر طریقی دست به دست هم می دهند تا پیامبر را ترور کنند در بین راه پیامبر به غار ثور می رود و در آن جا پنهان می شود طبق معجزه الهی تارهای عنکبوت بر در غار تنیده می شود تارهایی که نشان دهنده ی این می باشد که در این مکان سالهاست کسی رفت و آمد نداشته است. پیامبر وارد یثرب می شود و از همان روز یثرب را مدینةالنبی می نامند مردم یثرب از پیامبر استقبال با شکوهی می کنند.اما پیامبر به علی دستور داده بود تا پس از زمانی همراه با فاطمه و دیگر زنان و مسلمانان به مدینه بیایند و علی هم امانت هایی از مردم را که نزد پیامبر بوده به صاحبانش برگرداند و این گونه بود که فاطمه به مدینه رفت تا در آن دیار از پدر خویش همچون گذشته حمایت کند.

19- فاطمه و روز احد

پس از گذشت یک سال غزوه ی احد رخ می دهد و در این جنگ اصحاب بسیاری از پیامبر که برای او یاران وفاداری بودند کشته می شوند و در میان آن حمزه سیدالشهدا نیز شهید می شود و داغ او بر قلب پیامبر چنان اثر می کند که پیامبر در قفای او بسیار می گرید.صفیه عمه ی پیامبر همراه فاطمه به احد می آیند و فاطمه این نازدانه ی پیامبر با صحنه ی غم انگیزی از کشته ها روبرو می شود و در کنار قبر حمزه شیدالشهداء اشک ها می ریزد داغ حمزه برای آنان درد بزرگی بوده است و آری فاطمه باید تمام این صحنه ها را ببیند تا آینده ی بزرگ خویش و مبارزاتش بر علیه ظلم و ستم را به بهترین صورت رقم بزند.و اصحاب احد در نزد خدا بسیار عزیر می شوند و خداوند به آنان مقام و مرتبه ی بسیار بزرگی می دهد.(فاطمه الزهرا من المهد الی اللحد ص102)

20- مشکلات فاطمه در خانه ی پدرش

پیامبر از آن جا که به فاطمه زهرا بسیار محبت می نمود همسران پیامبر بر او حسادت می کردند علامه ی مجلسی از کتاب خصال از امام صادق این گونه روایت می کند که روزی پیامبر وارد خانه شد و دید که عایشه مقابل فاطمه ایستاده و با او مشاجره می کند عایشه این گونه می گفت به خدا قسم ای دختر خدیجه نه در مادرت خوبی و فضیلتی دیدم و نه درتو.پیامبر از ماجرا با خبر شد فاطمه را دید که گریه می کند پیامبر سبب گریه فاطمه را از او پرسید فاطمه در جواب گفت عایشه زن خوبی نیست و به ما ظلم روا می دارد پس برای همین گریه می کنم.
پس رسول اکرم غضبناک و خشمگین شد و به عایشه این گفت ای حمیراء خداوند تبارک و تعالی در رحم خدیجه فرزندان و اولاد مبارکی را قرار داد خدیجه پاک و پاکیزه بود و برایم فرزندانی نظیر قاسم، رقیه، ام کلثوم و زینب را به دنیا آورد اما خداوند رحم تو را عقیم کرده و تو نازائی . حتی در حدیث دیگری داریم که زمانی که حدیث دروغین بعد از وفات پیامبر جعل شد که پیامبران چیزی را به ارث نمی گذارند عایشه بود که این حدیث را مطرح نمود و فدک فاطمه غصب شد اما از حدیث اول این گونه استفاده می شود که اولا تمام فرزندان خدیجه از پیامبر است و او از همسر خود فرزند دیگری نداشته است.و خدا عایشه را لعنت کند گویند زمانی که فاطمه به شهادت رسید عایشه لبخندی موذیانه به لب آورد.(فاطمه زهرا از ولادت تاشهادت ص 189)

21- ازدواج فاطمه

فاطمه نه ساله شد و به سن بلوغ رسید و زمان ازدواج اونزدیک گشت ولی پیامبر در امر ازدواج او منتظر دستور خداوند بودبزرگترین و ثروتمند ترین مشاهیر آن دوران به خواستگاری فاطمه آمدند اما در ازدواج فاطمه نیز درسهای بزرگی برای بشریت دیده می شود وقتی فاطمه در ازدواج همچون مراحل دیگر زندگی و با برکتش الگویی مناسب است زمانی که عمروابوبکر به خواستگاری فاطمه آمدند پیامبر آن ها را به صورتی رد کرد عده ای می گویند پیامبر به آن ها گفت در ازدواج فاطمه منتظر دستور خداوند هستم وعده ای دیگر نیز می گویند فرمود فاطمه هنوز برای ازدواج کوچک است و زمانی که عبدالرحمن بن عوف که او از اشراف قریش بود به خواستگاری فاطمه آمد به پیامبر وعده ی جهیزیه ی با شکوهی که برابر چندین شتر بود داد و پیامبر نیز به سینه ی او دست رد زد.اما در دل علی عشق فاطمه چون رودی خروشان جاری بود علی در قبل از مبعث پانزده ساله بود و در زمان بعثت شانزده و طبق قولی هفده ساله بود در آن زمان بست و دو الی پنج سال سن داشت زمانی که علی به خواستگاری فاطمه آمد از خجالت و شرم سرش را در مقابل پیامبر اعظم به زیر انداخت.
(برترین بانوی جهان ص 48)
پیامبر اعظم زمانی که از آن چه در دل علی می گذشت آگاه شد مسئله را با فاطمه دختر مبارک و برگزیده اش در میان نهاد و فاطمه سکوت کرد و این سخن پیامبر در آن زمان کلامی شد که هم اکنون در بین فقها در مورد ازدواج دختره باکره مطرح است پیامبر فرمود سکوتها اقرارها(برترین بانوی جهان ص50) آری فاطمه این فخر کائنات چه ازدواج مبارکی در مقابل برادر و وصی رسول خدا علی بن ابیطالب داشت و چقدر زود او راه چند صدساله را یک شبه طی کرد تا به همراه علی به سر منزل مقصود و کمال و بینش الهی برسد.زمانی که پیامبر از پیش فاطمه به سمت علی بازگشت او را از رضایت فاطمه آگاه ساخت علی خوشحال بود وسر از پا نمی شناخت.پیامبر به علی گفت چه چیزی برای ازدواج و مقدماتش نزد تواست.علی همان طور که سر به زیر داشت و عرق خجالت و شرم از پیشانی مبارکش جاری بود فرمود پدر و مادرم به فدایت ای پیامبر اعظم و برگزیده ی خداوند از خدا پنهان نیست یک شمشیر و یک زره و یک مشک آب و این ثروت دنیایی و مادی علی این اشرف مخلوقات بود پیامبر اعظم به او رو کرد و فرمود که شمشیرا را برای جنگ ها و جهاد نیاز داری زره خود را بفروش تا بوسیله ی آن مقدمات ازدواجت را فراهم آوریم.پس علی زره خود را به چهارصد و هشتاد و طبق قول دیگری پانصد درهم فروخت تا مقدمات ازدواج خود با برترین زنان جهانیان را فراهم آورد.آری عقد فاطمه و علی قبل از اینکه در زمین برقرار شود، در آسمانها با حضور ملائکه الهی برگزار گشت آن سال که ملائکه در حضور در مجلس فاطمه در آسمانها به یکدیگر فخر می فروختند.فاطمه این بانوی کرامت و این بانوی طاهره ازدواجی ملکوتی و آسمانی داشت که از توصیف ازدواج او زبان قاصر است.اما داستان ازدواج او زیباتر می شود و جهیزیه ی فاطمه هر انسانی را شگفت زده می سازد و ساده زیستی را به بهترین صورت به انسان نشان می دهد.
1- پیراهنی زنانه به مبلغ هفت درهم
2- روسری بزرگ به مبلغ چهاردرهم
3- قطیفه سیاه خیبری
4- یک نوار از لیف خرما
5- دو رختخواب از پارچه کتانی درشت بافت مصری که در یکی لیف خرما بود و در دیگری پشم گوسفند.
6- چهارعدد متکا از پوست دباغی طائفی
7- پرده نازک پشمی
8- یک قطعه حصیر برای مفروش کردن اتاق
9- یک دستاس آسیاب دستی که زهرا آرد مورد نیاز خانواده را به وسیله ی آ« به دست مبارک خویش آسیاب می کرد.
10- یک طشت مسی
11- یک مشک کوچک آب
12- یک کاسه چوبی
13- یک آفتابه
14- یک سبوی سبز
15- چند کوزه سفالین
16- یک سفره از پوست
17- یک عبای بافته شده از پنبه
و پیامبر با دست مبارک خویش وسایل آن ها را برانداز کرد و پس از مشاهده تمام آن ها با لحه پرشکوه و مقدسش فرمود بارالها این ازدواج را بر این خانواده که بیشتر ظروفشان سفالین است مبارک فرما.(برترین بانوی جهان ص55)

22- مهریه فاطمه شفاعت در روز قیامت

همانا مادر ما حضرت زهرا مهریه ای بسیار اندک از نظر دنیا داران و آنانکه همه چیز را در مادیات می بینند داشت.
در روایت است که رسول خدا فاطمه را به حضرت علی ازدواج نمود روزی نزد فاطمه رفت دید گریه می کند فرمود چرا گریه می کنی؟سوگند به خدا اگر در خاندان من شخصی بهتر از علی بود تو را به ازدواج او در می آوردم وانگهی من تو را به ازدواج علی در نیاورده ام بلکه تو را همسر علی گردانیدم و مهریه تو خس دنیا تا ابد قرار گرفت حضرت زهرا خطاب به پیامبر اعظم فرمود:ای پیامبر اعظم همانا دختران مردم در ازدواج خود درهم و دینار را مهریه خود قرار می دهند پس فرق من با آنها چیست؟ از تو می خواهم درهم و دینار را مهریه ی من قرار ندهی بلکه از خدا بخواهی تا مهریه ی من شفاعت کردن از امت گنه کار اسلام باشد.(بحارالانوارج 43 ص 104)در این مورد «صفوری» در کتاب خویش «نزهةالمجالس» از «نسفی» آورده است که: فاطمه علیهاالسلام از پیامبر گرامی تقاضا کرد که خداوند مهریه‏ی او را شفاعت امت پیامبر در روز رستاخیز قرار دهد و پذیرفته شد و در آن روز است که مهریه‏ی خویش را خواهد خواست.
می گویم اگر یک پنجم دنیا تا ابد مهریه ی حضرت زهرا ست شاید ایران ماهم که طبق قول اهلبیت شیعه خانه ی حضرت است جزء این یک پنجم باشد که به برکت همین مهریه این ملت همواره به یاد او و اهلبیتش هستند.

23- زفاف فاطمه و مقدماتش

روزها از پس یکدیگر می گذشتند علی روز شماری می کرد و منتظر قدوم عروس بود روزی ام سلمه مسئله عروسی فاطمه را نزد پیامبر مطرح کرد و گفت یا رسول الله اگر خدیجه زنده بود چشمش به عروسی فاطمه دخترش روشن می شد.
اشک پیامبر با شنیدن اسم خدیجه جاری شد و به یاد ایام شیرین گذشته با خدیجه عزیزش افتاد بعد به ام سلمه دستور داد تا حجره ای برای عروسی فاطمه زینت کند.سپس علی را صدا زد و فرمود علی جان عروسی ولیمه نیاز دارد مردم را خبر کن تا هر کس در خطبه عقد حضور داشته به ولیمه فاطمه حاضر شود بعد فرمود گوشت و نان ولیمه با من است تو خرما و روغن تهیه کن.وقتی وسائل آماده شد پیامبر آستین بالا زد و خرما و روغن را کاملا با هم مخلوط کرد گوسفند فربهی نیز ذبح نمود و نان زیادی پخت.آن گاه علی به مسجد رفت و خجالت کشیدکه عده خاصی را دعوت کند در جای بلندی قرار گرفت و با صدای بلند گفت همه برای ولیمه فاطمه بیائید مردم گروه گروه آمدند و علی از کمی غذا و زیادی جمعیت ناراحت بود و خجالت می کشید پیامبر حال شرم علی را احساس کرد و فرمود علی حالا من از خدا درخواست می کنم تا به این غذا برکت دهد پیامبر وقتی هجوم مسلمانان را مشاهده کرد به حمزه و عباس فرمود در منزل بایستید و مردم را ده نفر ده نفر وارد خانه کنید.اطعام ولیمه ی فاطمه سه شبانه روز به طول انجامید و در این سه روز غذایی که برای عده یک کمی تهیه شده بود بیش از سه هزار نفر اطعام شدند غذا اضافه هم آمد و مازاد غذا را در ظرفها پر کردند و به خانه های فقرا و مساکین و بیوت زنان و اطفال یتیم مسلمان و غیر مسلمان فرستادند ظرفهایی را نیز پرکردند و به منزل همسران پیامبر فرستادند و ظرفی نیز مملو غذا برای فاطمه و همسرش امیرالمومنین گذاشتند.مراسم ولیمه به پایان رسید و مراسم و زفاف عروسی فاطمه در روز اول ذی الحجه سال دوم هجت جشن گرفته شد. امشب عروسی نور با نوراست امشب تاریکی وجود ندارد امشب جبرئیل لباس و زیوری برای فاطمه آوده است که به ارزش همه دنیاست و زنان با دیدن آن لباس غرق حیرت و شگفتی شده اند امشب آری همین امشب فاطمه زهرا پیراهن عروسی خود را به سائل انفاق کرد.قطیفه مخمل با حریری بر شتری انداختند و فاطمه سوار شد سلمان زمان ناقه را گرفت و پیامبر از پشت سر راه افتاد جبرئیل همراه هفتاد هزار فرشته برای همراهی فاطمه نوعروس تکبیر گویان به زمین آمدند زنان پیامبر و دختران عبدالمطلب و زنان مهاجر و انصار به همراه زهرا مسورو و شادان اشعار و رجز می خهواندند تا به منزل علی و فاطمه رسیدند.و وارد خانه شدند و مردمان نیز متفرق گشتند پیامبر به ام سلمه فرمود فاطمه را بیاور و ام سلمه دست فاطمه راگرفت ولی از شرم حضور پیامبر عرق از رخسار حورائی اش سرازیر شد به طوریکه دامنش به زمین کشیده می شد همین که خدمت پیامبر رسید از خجالت پایش لغزید پدر برای دلجوئی از فاطمه اش فرمود خداوند تو را از لغزش دنیا و آخرت مصون بدارد.فاطمه به حجره اش رسید حجره ای که فرش آن از ریگ های نرم و زیراندازش از پوست گوسفند بود و چوب از این طرف حجره به آن طرف زده بودند یکی برای آویختن لباس و دیگری برای آویختن مشک آب یک طرف منزل کوزه آب و روی پوست گوسفند بالشی از لیف خرما بود وسایل منزل همان جهیزه مخنتصر بودند اینک فاطمه ار این حجره با یک دنیا شرم در برابر پدرش چشم به زمین دوخته و علی نیز در کنار پیامبر قرار گرتفه و سکوت کامل حکمفرماست و نفس ها در سینه حبس شده است.پیامبر ابتدا چادر زهرایش را به یک سو زد تا علی چهره همسرش راببیند بعد دست فاطمه را گرفت و در دست علی گذاشت و فرمود ای ابوالحسن این امانت خدا و امانت پیامبر نزد توست خدا در نظر داشته باش و درباره ی او خاطر مرا حفظ کن خداوند در دختر پیامبر به تو خیر و برکت دهد بعد فرمود علی جان فاطمه همسر خوبی است فاطمه جان علی شوهر خوبی است بعد آبی طلبید و از آن مضمضه کرد و به کاسه ی آب ریخت و مقداری از آن بر سر و بین دو کتف فاطمه ریخت و گفت بار الها این دختر من و محبوب ترین مردم نزد من است بار الها این برادرم و محبوب ترین مردم نزد من است بارالها علی را ولی خود قرار ده و اهلبیتش را براو مبارک کن آنگاه بقیه ی آب را بر روی آنان پاشید و آیه ی تطهیر را تلاوت نمود. بعد فرمود یا علی نزد همسرت برو و به همه زنان همراه فاطمه دستور داد همه بروند، همه رفتند ولی اسماء بنی عمیس آنجاماند پیامبر اعظم از او پرسیدند اسماء تو چرا نرفتی؟ عرض کرد به خاطر آن عهدی که با خدیجه دارم او هنگام رحلت با چشم اشکبار به من گفت ای اسماء هر دختری شب عروسی نیاز به مادر دارد و من شب عروسی دخترم فاطمه همراه نیستم من با خدیجه عهد کردم در کنار دخترت فاطمه بمانم و به نیازهای او رسیدگی کنم پیامبر برای اسماء دعا کرد و از نزد آنان خارج شد.(برترین بانوی جهان ص60)
دوشنبه 4/2/1391 - 22:33
اهل بیت
نویسنده: عزیز الله حسینی

به بهانه شهادت دخت گرامی نبی الله، حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)

فاطمه، منسوب به پیامبر نور و رحمت است؛ اما او به تنهایی نیز كرامتی والاتر از اینها را دارد. داستان فاطمه(س)، داستان تاریخی و  منحصر به فرد انسانی پایبند به ارزشهای والای ایمانی و انسانی و شرح دلپذیرعواطف بلند آسمانی و روایت ایمان، ایثار و اعتقاد انسانی و داستان پارسایی، عفت و كرامت زنی پیراسته و آراسته به آرایش روحی و معنوی است. قصه او شرح قناعتها و دل بستن به زیورهای حقیقی تر و ماندنی تراز دنیای مادی است. فاطمه(س) بانویی ارزشمند و الگو به لحاظ حضور مثبت و تأثیرگذار در محیط خانه و در محیط جامعه بود.
او را باید این گونه شناخت؛ از طریق خودش و در خودش، فاطمه را با فاطمه و در فاطمه باید به معرفت نشست.
زندگی این بانوی مكرمه اسلام درسهای فراوانی برای پیروان حضرتش بر جای گذاشته است.
ولادت آن بزرگوار با انزوای مادر بزرگوارش از سوی زنان قریش همراه شد. آن هنگام كه آنان به دلیل ازدواج خدیجه(س) با پیامبر(ص) با وی قطع رابطه كردند و حاضر نشدند در لحظات دشوار وضع حمل به یاری او بشتابند. بدین شكل زهرای اطهر(س) در فضایی آكنده از مظلومیت چشم به جهان گشود. اما پیام این مظلومیت چنانكه پس از این نیز بدان خواهیم پرداخت، چیزی جز «دفاع از دین خدا و حمایت از رسول خدا محمد(ص)» نبود.
و كودكی اش با دوره نخست تبلیغ دین در مكه توأم گردید. مشاهده چهره نورانی پدر كه با ضربات سنگ خصومت كفار، رنگ خون می گرفت یا زباله های عداوت و لجاجتی كه بر سر و روی مباركش می ریختند، بخشی از سهم كودكی فاطمه(س) در رسالت و همراهی دشوار با فرستاده امین خدا بود.
اوج این سختی، در سه سال محاصره در شعب ابی طالب به وقوع پیوست. تلخ كامیهایی كه با مرگ مادر عزیزش، تلخ تر شد.
آغاز نوجوانی آن حضرت نیز در مدینه و با جنگهای پیاپی علیه مسلمانان همراه شد. عروس خانه امیرالمؤمنین(ع) در غیاب همسر و سردار بی نظیر سپاه اسلام، بارسنگین امور منزل و رسیدگی به فرزندان خردسال را به دوش می كشید. داستان دستاس و دستان او كه از چرخاندن آسیابی سنگی زخم می شد و چادر وصله داری كه سلمان را به گریه می انداخت، یا حكایت شبهای خانه علی(ع) كه كودكان خردسالش گرسنه سر بر بالین می گذاشتند، تنها گوشه هایی از درد و رنج این نوعروس آسمانی اسلام است كه همگی به پای نهال نورس اسلام و برای جان گرفتن درخت رسالت ارزانی گشت.
رخدادهای بسیاری كه پس از رحلت رسول خدا(ص) بر ایشان گذشت و شدت حزن و اندوه آن گرامی در آن دوران، گواه و شاهد دیگری بر مظلومیت اهل بیت گرامی پیامبر(ص) است، چنانكه خود درتعبیری می فرماید: «مصیبتهایی بر من فرو ریخت كه اگر به روزها افكنده می شد آنها را به شبهای تاریك بدل می نمود.»
ایشان به فرموده كلام امام صادق(ع)، پس از درگذشت پدر، دائماً اشكبار بود و مكرراً از شدت غصه از حال می رفت. اما آن ولی و حجت الهی به همه این اندوه ها جهت الهی داد و همه را برای تقویت دین خدا و تحكیم موقعیت وصی و جانشین رسول خدا(ص) هزینه كرد و در كمال ماتم زدگی، مصایب خود را زمینه نهیب زدن بر مردمانی قرار داد كه غفلت و مصلحت اندیشی دنیایی، در خطر برگشت به جاهلیت قرارشان داده بود.
چنین بود كه زهرای اطهر(س) در چهره بزرگترین حامی و پیشوای مظلوم خویش ظاهر شد و سند حقانیت امیرالمؤمنین(ع) و مظلومیت آن جناب را با خون خود مهر كرد و ابدیت بخشید.
حضرت فاطمه زهرا(س) در دوران كوتاه رحلت رسول خدا(ص) با شهادت خویش، یكبار به مسجد نبوی پای گذاشت و خطبه خواند، چنانكه عظمت و هیبت كلام فاطمی ستونهای مسجد و بلكه عرش الهی را به لرزه انداخت.
در شرایطی كه جو سنگین حاكم بر مدینه نفسها را در سینه ها خفه می كرد، دختر پیامبر(ص) حقایق را در چهره مسلمانان نهیب می زد كه: ای بندگان خدا شما پرچمداران امر و نهی و حاملان دین و وحی او و امانتداران خدا بر خویشتن بوده و مأمور رسانیدن احكام دین او به ملل دیگر می باشید.
به سوی شما از میان خودتان پیامبری آمد كه رنج و ناراحتی شما بر او دشوار بود و بر ایمان آوردن شما اصرار می ورزید و به مؤمنین دلسوز و مهربان بود و هنگامی كه خدای تعالی خانه جاودانی انبیا و جایگاه برگزیدگان را برای پیغمبرش اختیارنمود، كینه های درونی و نفاق شما ظاهر گشت و جامه دین مندرس و فرسوده شد، گمراهان خاموش به سخن درآمدند و گمنامان فرومایه دعوی نبوغ كردند. شتر باطل گرایان به صدا درآمد و در صحن خانه هایتان جولان نمود. شیطان از كمینگاه خود در حالی كه شما را به سوی خود می خواند سركشید و دید كه چه زود دعوتش را پذیرفتید...
همه هستی و لحظه لحظه عمر فاطمه مرضیه(س) یك بانگ را تكرار می كرد. فریاد اعتنا و توجه به دین خدا، چنانكه خداوند خود خواسته و بدان امر فرموده: «فریاد بیدار باش به مسلمانان كه خط اصیل دین را گم نكنند» و این نهیبها در دوران پر رنج پس از پیامبر(ص) تا لحظه شهادت بانوی اسلام، به شكل فریادهای اعلام مظلومیت علی امیرالمؤمنین(ع) و یادآوری حق پایمال شده او كه نشانه زیر پا نهادن دین خدا بود، درآمد.
در عظمت این بزرگوار همین بس كه پیامبر اكرم(ص) در وصف ایشان فرمود: خداوند نور فاطمه(س) را پیش از آفرینش زمین و آسمانها آفرید به حضرت گفتند: یا رسول ا... مگر فاطمه(س) از جنس آدمیان نیست. فرمود: او حور است در قالب آدمیان، خداوند نور وی را در صلب آدم به ودیعه گذاشت و از صلب من بیرون آورد.
همچنین ابن عباس در حدیثی مفصل از ایشان نقل می كند كه: در ساق عرش نوری دیدم كه فروزنده بود مانند حوریان بهشتی. پرسیدم كیست؟ گفتند: این دختر،" انسیه حوراء" است و او از میوه های بهشتی تكون یافته است.حوریه ای است به صورت انسیه و انسیه ای است به معنی حوریه و چون درِ بهشت را گشودند، بوی حضرت فاطمه(ع) را استشمام كردم.
این گونه است كه شخصیت بزرگی چون علی(ع) به همسری فاطمه(س) مباهات می كند و همراهی با او را برای خود فضیلت و ملاك برتری بر دیگران و شایستگی پذیرش مسؤولیتهای سنگینی چون رهبری جهان اسلام می داند. ایشان در ضمن پاسخ به نامه معاویه می نویسد: «دختر پیامبر(ص) همسر من است كه گوشت او با خون و گوشت من در هم آمیخته است. نوادگان حضرت احمد(ص)، فرزندان من از فاطمه(س) هستند، كدام یك از شما سهم و بهره ای چون من دارا هستید.»
اوج قرابت پیامبر(ص) و فاطمه(س) نیز مثال زدنی است؛ حاكم در مستدرك روایت می كند كه چون رسول خدا(ص) از جنگ یا سفری باز می گشت، نخست به مسجد می رفت و دو ركعت نماز می گزارد و آنگاه به خانه فاطمه می رفت.
وی همچنین از جمیع بن عمیر نقل كرده است كه عایشه پس از آن كه از وی درباره علی پرسش شد، گفت: از من درباره مردی می پرسید كه به خدا مردی را محبوب تر از علی ندیدم. بخاری و مسلم نیز در صحاح خود از قول پیامبر(ص) نقل كرده اند كه فرمود: «فاطمه سرور زنان بهشتی است.»
مؤلف كتاب «الاستیعاب» به سند خود از ابن عباس نقل می كند كه رسول خدا(ص) فرمود: «سرور زنان بهشت، مریم و پس از او فاطمه دختر محمد، سپس خدیجه و سپس آسیه همسر فرعون است.»
ابن صباغ مالكی نیز در «فصول المهمه» از بخاری و مسلم و ترمذی نقل كرده است كه پیامبر اكرم فرمود: «از مردان، بسیاری به كمال رسیده اند، اما از زنان جز مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد كس دیگری به كمال دست نیافته است.»
مقام فاطمه(س) در نزد همسر نیزهمچون جایگاه رفیع او در نزد پیامبر(ص) بس فاخر و گرانپایه است.این جایگاه رفیع نشانگر اوج شخصیت زن در نگاه اوست، ركن بودن برای علی خاص این بانوی بزرگوار است چنانكه پیامبر(ص) به امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: «سلام علیك یا ابا الریحانتین، فعن قلیل ذهب ركناك.»
«سلام بر تو ای پدر دو گل ]زینب و ام كلثوم [به زودی دو ركن تو از دست می روند.»
و علی(ع) پس از رحلت پیامبر(ص) در تبیین چنین ركنی فرمود: «این یكی از دو ركن بود» و بعد از شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام فرمودند: «این ركن دیگر است.»
فاطمه(س) در نزد امیرمؤمنان مددكار اطاعت الهی است و از همین روست كه در پاسخ به پرسش رسول خدا كه فرمود: «همسرت را چگونه یافتی؟» می فرماید: «بهترین یاور در راه اطاعت از خداوند.»
چشمهایی كه نجابت فاطمه را می دید و گوشهایی كه نجواهای عارفانه و تمنای وصالش را می شنید خوب می دانست معنای چرایی این معنا را و چه تفسیری زیباتر از دلباختن و غرق شدن در دریایی به وسعت كرامت پیامبر و همراه شدن با موج بیكران فضیلتی چون علی و چون او شدن.
و سرانجام این عصاره عصمت، آیینه پاكی و زلال كوثر كه هماره معرفت بر غبار آستان خانه اش بوسه می زد در زمانه ای كه برهوت این دنیای خاكی شایستگی میزبانی چشمه سار همیشه جاری اش را نداشت و هم او كه در آیینه زخمها و داغها، غریبانه می زیست، در وداعی شبانه خانه گلین را به امید آغوش بهشتی پدر ترك گفت.
هنگام عروج ملكوتی اش؛ همسرش علی(ع) با بغضی فرو مانده در گلو می گوید: «پناه به خدا، تو داناتر، پرهیزگارتر، گرامی تر و نیكوكارتر از آنی كه به جهت مخالفت كردنت با خود، تو را مورد نكوهش قرار دهم. دوری از تو و احساس فقدانت بر من گران خواهد بود، ولی گریزی از آن نیست. به خدا قسم با رفتنت مصیبت رسول خدا را بر من تازه نمودی، یقیناً مصیبت تو بزرگ است مصیبتی كه هیچ چیز و هیچ كس نمی تواند به انسان دلداری دهد و هیچ چیز نمی تواند جایگزین آن شود.»
او در حالی كه حزن و اندوه تمام وجود او را فرا گرفته بود خطاب به قبر پیامبر(ص) چنین بیان داشت:
«خدا چنین خواست كه او زودتر از دیگران به رسول خدا بپیوندد، پس از او شكیبایی من به پایان رسیده و خویشتنداری از دست رفته، اما آنچنان كه در جدایی تو صبر كردم در مرگ دخترت نیز جز صبر چاره ای ندارم و شكیبایی بر من سخت است. پس از او آسمان و زمین در نظرم زشت می نماید و هیچ گاه اندوه دلم نمی گشاید. چشمم بی خواب، و دل از سوز غم سوزان است. تا خداوند مرا در جوار تو ساكن گرداند. مرگ زهرا ضربه ای بود كه دل را خسته و غصه ام را پیوسته گردانید و چه زود جمع ما را به پریشانی كشانید... اگر بیم چیرگی ستمكاران نبود، برای همیشه اینجا كنار قبر زهرا می ماندم و در این مصیبت بزرگ چون مادر فرزند مرده، اشك از دیدگانم می راندم».
منبع: روزنامه قدس
دوشنبه 4/2/1391 - 22:33
اهل بیت
نویسنده: حسین سیف اللهی
امروزه در شرایطی كه افكار ساخته ذهن پر تلاطم بشر چون فمینیسم بر افكار جهانیان چنبره زده و با شعار های دلفریب خود، سعی دارد تعاریف، الگوها و نظام جدیدی از روابط بشری به وجود آورد، و در بسیاری از كشورهای غربی نیز بدان دست یافته و به كشورهای اسلامی نیز تاحد زیادی تأثیر گذارده، شناخت و تأسی به الگوهایی كه ادیان آسمانی به ویژه اسلام ارائه كرده است، بیش از پیش ضرورت می یابد. زنان بسیاری در طول تاریخ بشریت به مقامهای بالای معرفتی و جایگاه رفیع قرب الهی رسیده اند؛ هرچند بسیاری از آنان مقربان بی نام نشانند؛ لكن كم نیستند زنانی كه خوش درخشیدند و نام و یادشان تا ابد زنده ماند و نزد پروردگارشان مقامی بس بلند یافتند. حضرت زینب(س) كه به فرموده امام زین العابدین(ع)، عالمه غیر معلمه است (الاحتجاج، ج2، ص305) ، حضرت معصومه (س)، حضرت حوا، هاجر، ساره، همسر عمران یا مادر مریم و ... از جمله این زنان هستند. لكن در میان این زنان نمونه و نامی، چهار زن مقدس به قله های علم و معرفت صعود كرده و الگوی عالمیان شدند. پیامبر اكرم (ص) می فرماید: خداوند متعال از میان زنان عالم چهار زن را برگزید: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه(س) (الخصال، ج1، ص225) بر احدی از اهل اسلام پوشیده نیست كه فاطمه زهرا(س) برترین بانوی مقرب درگاه خداوند و منشأ بركات بی پایان در عالم است. دختری بهترین پیامبران، همسری برترین امامان، مادری سید و سالار شهیدان و یازده نور پاك آسمانی كه ولایتشان تا قیامت پابر جاست و وارثان همه فضیلتها و كمالات هستند، تنها گوشه ای از افتخارات این بانوی باعظمت اسلام است.
در طول تاریخ بشریت درباره هیچ بانویی تا این حد فضیلت، عظمت و بزرگی بیان نشده است. صدها روایت معتبر و متواتر در مناقب آن حضرت از پیامبر اكرم(ص) و دیگر معصومان رسیده است. صدها كتاب در فضایل و مناقب او به رشته تحریر در آمده است، اما بدون تردید هیچ كتابی به اندازه قرآن كریم فضائل والا و بلند برای آن حضرت بیان نكرده است.
فضایل و مناقبی كه قرآن كریم درباره فاطمه زهرا(س) بیان كرده، به دو قسم قابل تقسیم است: یكی فضایلی كه به عنوان اهل بیت عصمت با دیگر معصومان مشتر ك است و فضایلی كه مخصوص آن حضرت است.
از آن جا كه حضرت فاطمه (س) یكی از اهل بیت و یكی از معصومان(ع) است، لذا هر فضیلتی كه در قرآن كریم برای اهل بیت(ع) بیان شده باشد، شامل حضرت زهرا(س) نیز می شود. این قبیل فضایل بسیار است.
عصمت، طهارت، شفاعت، امامت، اخلاص، سبقت در خیرات، نورانیت، شجره طیبه بودن، ائمه ایمان بودن، و .... از جمله این فضایل است كه در این نوشتار در صدد شمارش آنها نیستیم و از باب نمونه به دو مورد اشاره می كنیم:

فاطمه (س)كلمه بی پایان خداوند و الگوی كامل بشریت

خداوند متعال در قرآن كریم، با تعابیر مختلفی از انبیای بزرگ و اولیای خود یاد كرده است؛ یكی از این تعابیر كه بیانگر حكمتهای بسیاری است، «كلمه و كلمات» است. قرآن حضرت عیسی(ع) را كلمه نامیده و می فرماید: « مسیح عیسی بن مریم فقط فرستاده خدا، و كلمه اوست كه او را به مریم القا نمود»(نساء/171) و یا آن جا كه از قول ملائكه فرموده: « ای مریم! خداوند تو را به كلمه ای از طرف خودش بشارت می دهد كه نامش مسیح، عیسی پسر مریم است.»(آل عمران/45)
قرآن كریم در آیات متعددی، اهل بیت (علیهم السلام) را «كلمات» نامیده؛ یكی آیه 37 سوره بقره است كه ماجرای توبه حضرت آدم را بیان كرده كه آن حضرت با توسل به كلمات خداوند توبه كرد و توبه او پذیرفته شد: « سپس آدم از پروردگارش كلماتی دریافت داشت و خداوند توبه او را پذیرفت، زیرا خداوند توبه پذیر و مهربان است.»(بقره/37) در روایات این كلمات، به محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) تفسیر شده است كه حضرت آدم با توسل به این بزرگواران توبه كرد و خداوند توبه اش را پذیرفت.( الكافی، ج8، ص304)
در آیه 109 از سوره كهف نیز كلمات خدا را بی پایان می شمارد و می فرماید: « بگو اگر دریاها برای (نوشتن) كلمات پروردگارم مركب شود، دریاها پایان می گیرد پیش از آنكه كلمات پروردگارم پایان یابد، هر چند همانند آن (دریاها) را كمك آن قرار دهیم»(الكهف 109) در آیه 27 سوره لقمان نیز مشابه آن را فرموده است: « و اگر همه درختان روی زمین قلم، و دریا برای آن مركب گردد، و هفت دریاچه به آن افزوده شود، اینها همه تمام می شود ولی كلمات خدا پایان نمی گیرد.»(لقمان/27)
ائمه معصومین(ع) در تفسیر این آیه شریفه فرموده اند: «ماییم كلماتی كه فضایل آن درك نمی شود و به شماره در نمی آید»( الاحتجاج، ج2، ص454) نتیجه آن كه حضرت فاطمه(س) یكی از كلمات بی پایان خداوند است كه زبان از شمارش فضایل او و قلم از نوشتن آن عجز است. و نه قلمی هست كه بتواند همه فضائل او را بنویسد و نه جوهری یارای این همه كمالات را داشته باشد. به علاوه، كیست كه بتواند بر بلندای كمال او دست یابد تا بتواند به بیان یا نوشته در آورد. لكن بر ماست كه قدر آنچه را كه از وجود بی مثالش به دلهای ما تراوش می كند بدانیم و بر محبت او استوار مانیم و در زندگی مادی و معنوی خود سیره و سخن او را شاه راه سعادت و نجات قرار دهیم و با پیروی از آن بانوی بزرگ، خود را از اسارت شعارهای دلفریب فمینیسم، لیبرالیسم و ایسم های دیگر آزاد سازیم.
نكته ای كه تذكر آن در این جا لازم می نماید این است كه چگونه می توان از كسی كه بر قله فضایلش صعود نتوان كرد، الگو گرفت؟ آیا اساساً موجودی كه انسانها از شناخت كامل آن عاجزند، می تواند الگوی مردم باشد؟ پاسخ آن است كه بله، باید الگوی معنویت و كمال، خود بی نقص و عیب باشد و باید كمالاتش محدود نباشد، زیرا اگر مردم بتوانند به الگوی خود برسند، دیگر او الگو نخواهد بود و حركت نیز متوقف می شود. لذا باید الگو در حدی باشد كه همه مدعیان در برابر او تواضع كنند. بدین روی پیامبران از جمیع امت خود افضل بوده اند. پیامبر اكرم (ص) می فرماید: ِ هیچ پیامبری را خدا مبعوث نكرد مگر آن كه عقل او را كامل كرد و عقل او از جمیع امتش برتر شد و آن چه نبی در نفس و ضمیر خود دارد از اجتهاد و تلاش همه مجتهدان برتر است. (المحاسن، ج1، ص193)
بشر هم از ابتدا به الگوی قدسی گرایش نشان داده و این طور نبوده است كه اگر الگویی خیلی عظمت داشت از او گریزان باشد؛ لذا در همه ادیان مذاهب چنین الگوهایی مطرح است.
خلاصه آنكه، در اعتقاد ما مسلمانان، پیامبران و ائمه(ع) خلفای به حق خدا در زمین اند و در عین آن كه موجوداتی ملكوتی و فوق معرفت بشر غیر معصومند، لكن مشاكلت ظاهری و موانست با مردم(}براهیم 11) از ویژگیهای آنان است. پیامبر اكرم (ص) فرمود: «ما پیامبران مأموریم به اندازه عقول مردم با آنان سخن بگوییم»( الامالی للطوسی، ص481، ح1050) با فقرا بیشتر همنشین بوده اند تا اغنیا، از ضعیفان حمایت و دستگیری كرده اند و ... این خصایص موجب گشته هر كس بتواند در حد ظرفیت خود از آنان بهره گیرد. از این رو تقدیس آنها منافاتی با الگو گیری از آنان ندارد.
حضرت فاطمه (س) نیز از این قاعده مستثنا نیست، با آن كه سیده زنان عالمیان و كلمه بی پایان خداوند است و هیچ كس غیر از خدا و خود معصومان را یارای شناخت همه فضایلش نیست، در عین حال كامل ترین الگوی جهانیان است و بلكه به همان دلیل تا ابد الگوی همگان است.

عصمت و طهارت فاطمه (س)

در اعتقاد شیعیان، هیچ گونه تردیدی در عصمت و پاكی اهل بیت(ع) از هر گونه معصیت و پلیدی وجود ندارد. چنین عقیده ای محصول برهانهای عقلی و نقلی بسیار است كه در مجموع هر گونه شكی را در این زمینه از بین می برد. روایات معتبر در این زمینه از نظر لفظی و معنوی بیش از حد تواتر است. در قرآن كریم نیز آیات متعددی بر این معنا صراحت یا اشارت دارند، مثلاً آیاتی كه بر وجوب اطاعت بی چون و چرا از اهل بیت دارند، لزوم عصمت آنها را نیز به ارمغان می آورند. یكی از صریح ترین آیاتی كه در این زمینه وجود دارد، آیه 33 از سوره احزاب است كه به آیه تطهیر شهرت یافته است: «خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور كند و كاملاً شما را پاك سازد.»
شیعیان اتفاق نظر دارند كه مراد از اهل بیت در آیه شریفه، خمسه طیبه یعنی پیامبر اكرم (ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) هستند و به تبع آنها بقیه ائمه را نیز شامل می شود. روایاتی كه در تفسیر این آیه شریفه بر خمسه طیبه وارد شده، بسیار زیاد است. در تعدادی از این روایات متواتر آمده است كه پیامبر (ص)؛ علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را زیر كسا (عبا) قرار داد و این آیه در حق آنان نازل شد.( الكافی، ج1، ص286) اهل سنت نیز روایات بسیاری را نقل كرده اند كه همین تفسیر در آنها ارائه شده است. حسكانی در «شواهد التنزیل» بیش از 130 حدیث در این زمینه نقل كرده است. صحیح مسلم، صحیح ترمزی، مسند حنبل، تفسیر طبری، در المنثور سیوطی و ... نیز احادیثی در این زمینه نقل كرده اند. در «احقاق الحق» بیش از هفتاد منبع از منابع معروف اهل سنت گردآوری شده و منابع شیعه در این زمینه از هزار هم می گذرد. (دایره المعارف قرآن كریم، ج1، ص424) از نگاه قرآن كریم، حضرت فاطمه (س) كرامتهای منحصر به فرد نیز دارد؛ شب قدر بودن فاطمه (س) كه در تفسیر فرات كوفی(تفسیرفرات الكوفی، ص581، ح581) از امام صادق(ع) نقل شده، از جمله اسراری است به تصریح همان حدیث كه فهم آن بر همگان میسر نیست و بحث از آن نیز مجالی دیگر می طلبد.

اختر تابناك زنان عالم

از دیگر ویژگیهای فاطمه زهرا( س) این است كه سیده زنان عالمیان است و احادیث متواتر(الكافی، ج1، ص458) نیز در این زمینه وارد شده است كه این عقیده آسمانی را تأیید می كند. هر چند این عقیده به لفظ «سیده نساء العالمین» در قرآن كریم نیامده است، ولی قرآن كریم با تعبیر «كوكب دری» كه ستاره فروزان عالم اختران است، به بهترین وجه بر این كه فاطمه (س) سیده زنان عالمیان است، اشاره كرده است. آیه 35 سوره نور می فرماید: « خداوند نور آسمانها و زمین است. مثل نور خداوند همانند چراغدانی است كه در آن چراغی (پر فروغ) باشد، و آن چراغ در شیشه ای است. آن شیشه گویی ستاره ای فروزان است». امام صادق (ع ) در تفسیر آیه شریفه فرمودند: « فاطمه ستاره درخشان زنان دنیاست»( الكافی، ج1، ص195)
منبع: روزنامه قدس
دوشنبه 4/2/1391 - 22:32
اهل بیت
نویسنده:محمد حسن پاكدامن
بخشی از فرهنگ عاطفی هر ملتی وامدار نام زنانی است كه در دیباچه فداكاریها، فرهنگ عقل محور را مبهوت خویش ساخته اند. زن كه در تكاپوی خلقت، عهده دار ركن مهربانی و عطوفت گردید، به زیباترین تصویر ارائه گر احساسات ناب بشری شد. چنین عطوفتی نمایانگر عقلانیت خاضع گشته ای است كه در هر تپشش، حكمتی صدا می زند. شاید بیراهه نباشد كه با سیری در تاریخ گفته شود چنانچه هر ملتی، قدری از ره توشه ایمانی و عقیدتی خود را از ضمیر پاك و بی آلایش زنان عابده می ستاند، هم اكنون در جامعه بشری خدا محورتری می زیستیم و راز آن كه خدا در هر زمانه ای، همگام با منطق اولیا و رجال الهی اش، زنانی شایسته را نیز باز شناخته، توجه دادن به همین ركن مهم در دعوت و هدایت انسان بوده است. تاریخ از این گونه زنان بسیار دیده است.
روزگاری زنی صالحه به نام سیده زنان، مریم(س) ظهور می كند و در پگاه خاتمیت نیز بانویی پا به عرصه می گذارد كه باید همچون پیامبر و پدرش، اسوه رحمت عالمیان، آخرین ركن عطوفت و برترین زنان از نخست تا قیامت باشد. فاطمه(س) را باید شناخت، آن گونه كه بود، نه در حصار تعصب ایستا حبسش كنیم و نه آن گونه نجواگر وجودش گردیم كه در زمانه رهایی خواهی، تنها نامش را بدانیم. او یك حقیقت بود كه در روزگار رواج شبه های بی پایان كه همه چیز نبوت، خاتمیت، امامت، وحی و جبرئیل را به سخره گرفته اند، هنوز نامش تجلی تام اسم اعظم و سیره اش رونق بخش ارزشهای فردی و اجتماعی یك انسان خدایی است.
فاطمه را باید شناخت از همان آغازین روزهای حیاتش در پنجمین سال بعثت كه پدر درگیر و دار سامان بخشی رسالتش بود و او به جز پنج سال، همدم مادر نگشت و در فراق برخاسته از مظلومیت پدر و داغ ارتحال مادر، خود مادری برای پدر گشت و پاكیزه ترین مرام مادری تاریخ را به نام خود نگاشت.
این نوشتار بی گمان لحظه ای از محبت او به نگارنده است تا در پاسداشت ثانیه های سوگبار ارتحالش بیندیشیم كه فاطمه را چگونه باید شناخت. نگارنده با واكاوی گزیده نمونه های رفتاری آن بانو، تلاش می كند تا در اعتلابخشی فرهنگ فاطمی سهیم گردد.
* تفكر فاطمی
در آموزه های دینی تأكید شده انسان موجودی است كه به بی نهایت پیونده خورده است، ولی چه بسا به دلیل شكفته نشدن استعدادهایش در مراحل پست باقی مانده، خودش را موجودی كوچك می شمارد و بنابراین هر انسانی بخشی از ماهیت اصلی خود را بروز می دهد نه همه جوهره ذاتی خویش را. بی گمان، بازیابی و بهره وری در حد اعلای چنین جوهره ای با تفكر نمود می یابد. فكر كردن درباره راهكارهای عروج آدمی از پستی خاك و زندگی مادی محور، فكر كردن درباره روح بخشیدن به زندگی و خروج از بن بست تردید.
چنین تفكری را می توان در سراسر زندگی حضرت فاطمه(س) به واكاوی نشست، بویژه در مواردی كه به لحاظ شادی و دنیوی بودن موضوع، انتظار این گونه تفكری از آن بزرگوار نمی رفت، اما آن حضرت معصومانه، نشان می دهد كه آدمی در همه حال باید مسیر تفكراتش را به سوی فطرت، خداشناسی و رضایت خدا تنظیم نماید.
از این گونه، می توان به حالات معنوی فاطمه(س) در شب ازدواج اشاره داشت. شب ازدواج و آغاز لحظه های شروع یك زندگی نوین، برای هر زن و مردی خاطره انگیز است. بسیاری این لحظه های شیرین را به انواع گناه می آلایند و فكر می كنند هرگونه زشتی و پلیدی می تواند مجاز باشد. برخلاف این فكر دنیاگرانه و فلسفی، در شب عروسی، امام علی(ع)، فاطمه(س) را نگران و گریان دید، پرسید: چرا ناراحتی؟ پاسخ داد: پیرامون حال و رفتار خویش فكر كردم. به یاد پایان عمر و قبر خویش افتادم كه امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزی دیگر از اینجا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت پس تو را به خدا سوگند می دهم كه بیا تا به نماز بایستیم تا با هم در این شب خدا را عبادت كنیم.
* زندگی فاطمی
همان گونه كه در عنوان «تفكر فاطمی» بیان شد، آن حضرت شخصیتی از خود به یادگار گذاشته كه ذره ای از خلق و خوی دنیاطلبانه در آن دیده نمی شود و این مهم تنها به بركت نورانیت اندیشه های معراجی آن حضرت و فناپذیری دنیا جلوه گر گشته است. باید دانست كه زندگی مشترك حضرت امیرمؤمنان(ع) و زهرا(س) از معجزاتی است كه باید در آن تفكر شود.
در این زندگی مشترك همه چیز به محوریت رضایت خدا، تقسیم عادلانه و انصاف رقم خورده است. هر دو طرف به خوبی واقفند كه هدف از زندگی چیزی دیگر است، لذا از دنیا و دنیاطلبی چشم دوخته اند آن جا كه به صراحت حضرت زهرا(س) می فرماید: «من دنیای دنیاپرستان را دوست ندارم» . «علی جان، جانم فدای جان تو و جان و روح من سپر بلای جان تو.
ای اباالحسن، همواره با تو خواهم بود اگر تو در خیر و نیكی به سر می بری با تو خواهم زیست و اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی باز هم با تو خواهم بود.» در این منطق و تفكر فاطمی است كه سادگی در زندگی به عنوان ارزش تلقی می گردد: «آن جا كه سلمان می گوید: روزی حضرت فاطمه را دیدم كه چادری وصله دار و ساده بر سر داشت. در شگفتی ماندم و گفتم: عجبا! دختران پادشاهان ایران و قیصر روم بر كرسی های طلایی می نشینند و پارچه های زربافت به تن می كنند، وه كه این دختر رسول خداست!نه چادرهای گران قیمت بر سر دارد و نه لباسهای زیبا!!
فاطمه پاسخ داد: «ای سلمان! خداوند بزرگ، لباسهای زینتی و تختهای طلایی را برای ما در روز قیامت ذخیره كرده است.» سپس آن بانو در بیان شگفتی سلمان به پیامبر(ص) فرمود: «ای رسول خدا(ص) سلمان از سادگی لباس من تعجب نمود. سوگند به خدایی كه تو را مبعوث فرمود. مدت پنج سال فرش خانه ما پوست گوسفند است كه شبها بر روی آن می خوابیم و بالش ما چرمی است كه از لیف خرما پر شده است» در این خانه مهربانی عیان است و تلخیها و مشكلات دنیا با یاد شیرینی و سعادت بهشت گوارا می شود. در این خانه مذاكره علمی می شود، چنانكه امام علی(ع) گزارش می دهد كه روزی یكی از زنان مدینه خدمت زهرا(س) رسید و گفت: مادری پیر دارم كه در مسایل نماز سؤالهایی دارد و مرا فرستاده است تا مسایل شرعی نماز را از شما بپرسم.
زهرا(س) فرمود: بپرس. و آن گاه زن، مسایل فراوانی مطرح كرد و پاسخ شنید. در ادامه پرسشها، آن زن خجالت كشید و گفت: ای دختر رسول خدا(ص) بیش از این نباید شما را به زحمت اندازم. فاطمه(س) فرمود: باز هم بیا و آنچه سؤال داری بپرس. آیا اگر كسی را روزی اجیر نمایند كه بار سنگینی را به بام ببرد و در مقابل، صد هزار دینار طلا مزد بگیرد، چنین كاری برای او دشوار است! من هر مسأله ای را كه پاسخ می دهم، بیش از فاصله بین زمین و عرش گوهر و لؤلؤ پاداش می گیرم پس سزاوارتر است كه بر من سنگین و دشوار نباشد.»
زن در این خانه به لحاظ امور زندگی و تربیت فرزندان به خدا نزدیك تر می شود و از اینكه بدون ضرورت با مردان نامحرم مواجه و روبه رو نمی شود ارزش می یابد. در این خانواده، زن خواسته های خود را كنترل شده از همسر تقاضا می كند و در بسیاری از موارد به سفارش پدر از همسرش خیری تقاضا نمی كند و در عمل فرهنگ عدم زیاده خواهی و تقاضا را نهادینه می سازد و چه زیبا پیامبر اكرم(ص) اقرار این زوج آسمانی را به عنوان الگوی هر زندگی به یادگار می گذارد.
در آن فرصتی كه از علی(ع) پرسید: همسرت فاطمه(س) را چگونه یافتی؟ علی(ع) پاسخ داد: خوب یار و یاوری است در اطاعت كردن از خدا، سپس از دخترش پرسید: شوهرت را چگونه یافتی؟ فرمود: بهترین شوهر است.
این عشق پاك تا آن مرحله ریشه دوانیده كه علی(ع) در حق زهرا(س) فرمود: «هرگاه به فاطمه(س) نظر كردم، غم و اندوهم برطرف شد.» و زهرا(ع) در مقام علی(ع) فرمود: «علی امامی ربانی، الهی، نورانی و مركز توجه همه عارفان و خداپرستان است.» به راستی این زندگی همراه با شناخت و عرفان را نباید معجزه بدانیم؟ با این حال، این واقعیت است كه زهرا(س) و علی(ع) چنین زیستند و این واقعیت را باید در تمام دوران و زندگی به باور رساند كه این دو بزرگوار این گونه از زندگی را خدایی ترین شیوه یافتند و وای بر كسی كه تردید در فضیلت اینها نماید.
* دفاع فاطمی
تاكنون گزیده رفتار حضرت زهرا(س) در زندگی خانوادگی نگاشته شد، ولی اینها همه شخصیت زهرا(س) نیست، زیرا حماسی ترین خصوصیات رفتاری آن بزرگوار در دفاعیه های آگاهانه اش متجلی می شود. زهرا(س) فارغ از ارتباط خانوادگی، به عنوان پاره تن رسول خدا(ص) تا آخرین لحظه حیات بابركتش مدافع امامت بود، او كه خود از اهل بیت پاك پیامبر(ص) بود، فرمود: ما اهل بیت(ع) وسیله ارتباط خدا با مخلوقاتیم. ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاكی ها، ما دلیلهای روشن خداییم و وارث پیامبران الهی.
وظیفه آگاهانه حضرت زهرا(س) پس از ارتحال پیامبر(ص) یادآوری حماسه غدیرخم بود كه مردم با معیار قرار دادن آن دیانت و ایمان خود را بسنجند. محمود بن لبید می گوید: «پس از رحلت پیامبر(ص)، فاطمه(س) را در كنار قبر حضرت حمزه در احد در حال عزاداری و گریه مشاهده كردم. فرصت را غنیمت شمرده سؤال كردم: آیا برای امامت علی(ع) از سخنان رسول گرامی اسلام(ص) می توان دلیلی آورد؟ حضرت زهرا(س) پاسخ داد: شگفتا! آیا روز غدیرخم را فراموش كرده اید؟ شنیدم كه پیامبر(ص) فرمود: علی بهترین كسی است كه او را جانشین خود در میان شما قرار می دهم.
علی(ع) امام و خلیفه بعد از من است و دو فرزندم حسن و حسین و نه نفر از فرزندان حسین پیشوایان و امامانی پاك و نیكند. اگر از آنها اطاعت كنید، شما را هدایت خواهند كرد و اگر مخالفت ورزید تا روز قیامت بلای تفرقه و اختلاف در میان شما حاكم خواهد بود» زهرا(س) به قدری رستاخیز غدیرخم را با عظمت و كافی در هدایت بخشی مردم می دانست كه در پاسخ بهانه جوها و بی تفاوت ها فرمود: «پس از غدیرخم، خداوند برای هیچ كس عذر و بهانه ای باقی نگذاشت.» «دور شوید و مرا به حال خود واگذارید. پس از كوتاهی و سهل انگاری، جایی برای عذرخواهی نمانده است، آیا پدرم پیامبر(ص) پس از حادثه غدیرخم جایی برای عذرتراشی و بی تفاوتی باقی گذاشته است؟» از دیگر حماسه های ماندگار آن حضرت می توان به تفسیر نمودن رفتاری مظلوم اشاره داشت، زیرا آن حضرت فهماند كه اگر كسی مظلوم و ستمدیده واقع شد، باید برای گرفتن حقش به پاخیزد و چه آگاهانه و مظلومانه حضرت زهرا(س) در تداوم مبارزات منفی اش بر ضد گمراهان سقیفه به امام علی(ع) وصیت كرد: همانا من تو را وصیت می كنم كه غسل و كفن كردن مرا كسی غیر از تو انجام ندهد و وقتی وفات كردم، مرا شبانه دفن كن و هیچ كس را خبر نكن.
هیچ كس از آنان كه به من ظلم كرده و حق مرا غصب نمودند، نباید در تشییع جنازه من شركت كنند، زیرا آنان دشمنان من و دشمنان رسول خدا(ص) می باشند.

منابع:
1- دیدگاههای اخیر عبدالكریم سروش و نامه دومش به آیة ا... جعفر سبحانی با عنوان «طوطی و زنبور»
2- نصر. عباس. آفات شخصیت
3- دشتی. محمد. نهج الحیاة/24 به نقل از شیخ مفید. ارشاد
4- الغدیر، علامه امینی
5- كوكب الدری، علامه حائری مازندرانی
6- مناقب، ابن شهر آشوب342/3
روزنامه قدس
دوشنبه 4/2/1391 - 22:32
اهل بیت
نویسنده: شهلا باقرى

چكیده

این پژوهش تلاش كرده است تا با بررسى خطبه تاریخى حضرت زهرا علیهاالسلام در مسجد پیامبر به فهم جامعه‏شناختى دین‏داران آن عصر بپردازد و با تمیز معیارهاى دین و دین‏دارى، ویژگى‏هاى دین‏داران واقعى از غیرواقعى را مشخص سازد. تلاش براى احیاى حقوق اجتماعى و سیاسى و آگاهى‏بخشى به مردم و بیان علل ضعف عملكرد افراد و گروه‏ها مهم‏ترین فرازهاى اجتماعى گفتمان تاریخى حضرت فاطمه علیهاالسلام در این خطابه هستند. همچنین تلاش كرده است تا قدمى براى تشخیص ابعاد گوناگون دین و دین‏دارى و تمهیدات لازم براى فراهم آوردن گویه‏ها و سنجه‏هاى مورد لزوم سنجش وضعیت دین‏دارى از دیدگاه حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام بردارد. بدین‏وسیله، مى‏توان امیدوار بود كه نقایص موجود در پیمایش‏هاى ملّى نظرسنجى دینى موجود، برطرف گردند. نوعِ شاخص‏ها و ظرافت‏ها و نكته‏سنجى‏هاى گفتمان فاطمى در ارائه معیارها و مؤلّفه‏ها، بسیار قابل توجه و موشكافانه‏اند.
كلیدواژه‏ها: خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام ، جامعه‏شناسى دین‏داران، سنجه‏هاى دین‏دارى، گفتمان فاطمى.

مقدّمه

دین در همه زمان‏ها و همه جوامع، از ابتدایى تا مدرن و فرامدرن در اشكال گوناگون وجود و حضور داشته است. لاروس اشتغال فكر و امر فوق طبیعى و الهى را یكى از جهانى‏ترین و باثبات‏ترین گرایش‏هاى انسانى دانسته است. اما نیاز به دین در جریان تاریخ، اَشكال گوناگونى یافته است.(2) از نظر جامعه‏شناسان كلاسیك و از جمله آگوست كنت، انسان نیاز دایمى به مذهب دارد؛ زیرا خواهان دوست‏داشتن چیزى برتر از خود است.(3)
على‏رغم نیاز به دین به عنوان یك نیاز فطرى اصیل، رفتار دین‏داران از شدت و ضعف بسیارى در طول تاریخ برخوردار بوده است. شدت و ضعف رفتار دین‏داران در خلال شرایط زمانى و مكانى، مقاطع گوناگون تاریخى و ساختارهاى سیاسى و فرهنگى متفاوت، قابل تحلیل و ارزیابى است. بررسى و سنجش رفتار و گفتار دین‏داران در قالب سنجه‏هاى دینى، مى‏تواند راه را بر مقایسه تطبیقى رفتارهاى دین‏داران هموار نماید و تحلیل و تعلیل دقیق‏ترى از تأثیر شرایط اجتماعى بر پیروان تعالیم دینى به منصّه ظهور برساند. در این زمینه، خطبه تاریخى حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در مسجد پیامبر و در جریان واقعه «فدك» به عنوان مظهر نظام‏مند و پرقدرت گفتمان فاطمى مورد بررسى قرار مى‏گیرد.

گفتمان فاطمى؛ الگوى گفتمان دین‏داران

فاطمه زهرا علیهاالسلام در تعالیم نظرى و عملى خویش، تأكید وافرى بر مشخص نمودن ایمان واقعى از ایمان غیرواقعى، غیرعمیق، ظاهرى و گاه نفاق‏آلود و سالوس‏مدارانه معطوف مى‏دارد. تشخیص شرایط فرهنگى، سیاسى، اجتماعى و رابطه آن با ایمان دینى، اصالت‏ها و یا پیرایه‏هاى دینى در جاى جاى كلام ایشان به طور عام، و خطبه تاریخى ایشان در مسجد پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به طور خاص، به چشم مى‏خورد. از همین‏رو، مى‏توان مسیر «جامعه‏شناسى دین‏داران» را در كلام و گفتمان فاطمى جست‏وجو نمود و از آن براى ایضاح مفهوم دین‏دارى، تشكیل الگوهاى متفاوت دین‏داران در جوامع گوناگون و تفكیك و تمیز ایمان اصیل از ایمان مدعیان ظاهرگرا استفاده نمود. سنجه‏ها و گویه‏هاى استخراج شده از این مباحث و بررسى‏ها مى‏توانند دلالت‏هایى براى كسانى كه با سنجش مفاهیم دینى و ایمان دینى دین‏داران در بین اقشار گوناگون اجتماعى و خرده‏فرهنگ‏هاى جامعه سروكار دارند، فراهم آورد.
یك حقیقت انكارناپذیر و مسلّم همواره در پیش روى تاریخ بشریت و تاریخ اسلام وجود دارد و آن اینكه زهراى مرضیه علیهاالسلام در راستاى تنظیم رابطه خود با خداوند، به مرحله‏اى رسید كه به لحاظ جامعه‏شناختى، آغازگر جنبشى عظیم و رهایى‏بخش در حمایت از ستم‏دیدگان تاریخ بود و با نشان دادن رگه‏هاى مخفى و ناپیداى انحراف در جامعه نوپاى اسلامى، راه را براى مبارزات گسترده‏تر همسر و فرزندان مجاهد خویش هموار كرد؛ درسى كه امام حسین علیه‏السلام به خوبى از مادر خود، زهراى مرضیه علیهاالسلام ، آموخت و براى تجدید حیات دین، به منصه ظهور گذاشت. این حضور، مشاركت و مجاهدت اجتماعى براى یك زن، آن هم زمانى كه هنوز در ذهن و ضمیر جامعه نوپاى اسلامى، سنّت‏ها و تعصّب‏هاى دیرپاى جاهلى زنده بودند، از اهمیت بسیارى براى ارزیابى، تحلیل و مقایسه و بررسى ریشه‏ها و عوامل پدیدآورنده یك حركت، نهضت و انقلاب برخوردار است و بر نقش بنیادین فاطمه زهرا علیهاالسلام در پایه‏گذارى یك قیام و انقلاب دینى دلالت دارد. از این‏رو، توجه علمى به تلاش‏ها، فعالیت‏ها، اقدامات و بخصوص سخنرانى‏هاى آن حضرت، كه به خاطر نجات جامعه و اصلاح شئون آن‏ها ایراد گردیده‏اند، از اهمیت زیادى برخوردار است.
حضرت زهرا علیهاالسلام در نشان دادن الگوى یك دیندار تمام عیار و بلكه در تمام شئون انسانى خویش، نه تنها راهبر زنان، بلكه تمام انسان‏هاى آزاده‏اى است كه جز زلال حقیقت، كام تشنه آن‏ها را سیراب نخواهد كرد. حضرت زهرا علیهاالسلام در زهد، صبر، ایثار، شجاعت، اخلاص و صداقت و یاریگرى انسان‏ها و هزاران خصلت انسانى دیگر سرمشق و راهبرى بى‏نظیر است. فاطمه تمام زندگى‏اش را براى دیگران مى‏خواهد كه «كُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاس» (آل عمران: 110)؛ امّت اسلامى از آن بابت كه براى مردم آفریده شده‏اند، بهترین هستند. و شعار و عمل فاطمه علیهاالسلام «الجارَ ثُّمَّ الدّار»؛(4) اول همسایه، سپس خود است. برهنگان را مى‏پوشاند، گرسنگان را طعام مى‏دهد، در راه‏ماندگان را یارى مى‏نماید و یا پس از چند روز روزه‏دارى، تنها طعام خانه و خانواده خود را پیش از افطار مى‏بخشد؛ او كه بخشش‏ها و دستگیرى‏هایش از مردم و دوست‏دارى و دعایش براى آنان، مصداق این آیه شریفه است: «وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَة»(حشر: 9)؛ و در عین تنگ‏دستى، (دیگران) را بر خود برمى‏گزینند.
حضرت زهرا علیهاالسلام در مقام انسانى و اجتماعى خویش، آگاه‏تر از اهل زمان است؛ زیرا مستقیما از محضر نبوّت رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، كسب معرفت نموده و به همراه دروازه شهر علم نبى، على علیه‏السلام ، طى طریق كرده است. پس جان او به تناسب این آگاهى، از مَلَك نیز برتر است. در وى علم وراثت نیز از جانب حق به ودیعه نهاده شده است. این وارث علم توحید، خود معصومه و ولیة‏اللّه است(5) و در سایه مقام ولایتش، جبرئیل، كه روح اعظم است، بر او نازل مى‏شده و با فرشتگان هم سخن بوده است.(6)
نظام‏نامه و مرام‏نامه حكومت الهى و جهانى بشریت و منجى نجات‏بخش آن، حضرت مهدى(عج)، نیز مبتنى بر سیره فاطمى است. حضرت مهدى(عج) در حدیثى مى‏فرماید: «فى ابنةِ رسولِ اللّهِ لى اُسوةٌ حسنةٌ»؛(7) براى من دخت پیامبر (فاطمه) الگویى نیكوست. و این خود به تنهایى بیانگر سیره طیّبه حجّت الهى است؛ همو كه آینده جهان اسلام و پیاده‏سازى الگوى مطلوب و تمام عیار جامعه اسلامى را بر عهده دارد.

فاطمه علیهاالسلام و گفتمان تاریخى او

در این قسمت، براى دریافت روح پیام حضرت فاطمه علیهاالسلام به مردم زمان خود و به كل بشریت، به خطبه مهم و تاریخى ایشان در مسجد پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏پردازیم. حضرت زهرا علیهاالسلام در راستاى عمل به شعار قرآنى «لاتَظلمونَ ولاتُظلمونَ» (بقره: 279) و براى مبارزه با روح ظلم و تجاوز و تعدّى و مقابله با فتنه و انحراف ارزش‏هاى اسلامى و بنا بر احساس تكلیف، به مسجد مدینه مى‏رود و سخنرانى مهمى ایراد مى‏نماید.
این خطبه به دلیل آنكه در كتاب‏هاى متعدّد و معتبرى از اهل تسنّن و تشیّع مانند شرح نهج‏البلاغه ابن ابى الحدید و یا در كتاب بلاغات النساء ابوالفضل احمد بن ابى طاهر مروزى (204ـ208 ه. ق)، از دانشمندان عصر خلفاى عبّاسى آمده، بى‏تردید از معتبرترین اسناد تاریخى است.
در خطبه تاریخى حضرت زهرا علیهاالسلام ، فرازهاى مهمى خطاب به هیأت حاكمه وقت و عموم مردم از مهاجران و انصار آمده‏اند. در این خطبه، پس از حمد و سپاس پروردگار عالم، یكتایى خداوند و لزوم ارسال رُسُل مورد توجه و عنایت قرار مى‏گیرد و با تأكید بر نقش مهم پیامبر اكرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در بیرون آوردن مردم از جاهلیت و مقایسه این دوران با دوران حاكمیت اسلام و بخصوص نقش دستورات الهى در بهبود زندگى مادى و معنوى مردم، ادامه مى‏یابد. در این زمینه، آن حضرت به تشریح فلسفه احكام خداوندى و نقش حضرت على علیه‏السلام در كمك به پیامبر براى برپایى دین خدا مى‏پردازد. تشریح شرایط پس از رحلت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و آشكار شدن نفاق، دشمنى و ناسپاسى افراد در این دوره، فراز بعدى حضرت زهرا علیهاالسلام را در این خطبه تشكیل مى‏دهد. استناد به آیات كریمه قرآن براى اثبات ظالم بودن هیأت حاكمه وقت و نشان دادن چهره غاصب آن‏ها در غصب حقوق حقّه دختر پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، به استیضاح رئیس دولت تحمیلى وقت (ابوبكر) مى‏انجامد. در فراز پایانى نیز با شكایت از سكوت شاهدان ستم، آن‏ها را به عدم سكوت و احقاق حق ادامه‏دهندگان راستین راه پیامبر، دختر پیامبر، حضرت على و اهل بیت علیهم‏السلام فرا مى‏خواند.(8)

كارپایه‏هاى مفهومى

1. تعریف «دین»

الف. تعریف «دین» از دیدگاه متكلّمان غربى:
1. تعریف لغوى «دین»: «دین»(9) در لغت، به معناى همبستگى است و بر یك سلسله دغدغه دلالت دارد كه صاحبان خود را به یكدیگر پیوند مى‏دهد و بین آن‏ها همبستگى نزدیك پدید مى‏آورد.(10)
2. تعریف ماهوى دین: «دین عبارت از یك نظام الهى است كه براى صاحبان خود وضع شده است و مشتمل بر اصول و فروع مى‏باشد.»(11)
3. تعریف غایت‏انگارانه دین: «دین، قانون و قرارداد الهى است كه صاحبان خود را به سوى رستگارى در این دنیا و حُسن عاقبت در آخرت سوق مى‏دهد.»(12)
4. تعریف تركیبى از دین: «دین، قانون و قرارداد الهى است كه خردمندان را به سوى قبول آنچه در نزد رسول است، فرامى‏خوانند.»(13)
5. تعریف دین‏دارانه: «دین عبارت است از: اقرار به زبان، اعتقاد به پاداش و كیفر در آن جهان و عمل به اركان و دستورات آن.»(14)
6. تعریف برادلى: «دین بیش از هر چیز، كوششى است براى آنكه حقیقت كامل خیر را در تمام وجوه هستى‏مان باز نماییم.»(15)
7. تعریف میلتون یینگر: «دین یك نظام اعتقادى و عملى داراى لطف و رحمت است كه بدان وسیله، گروهى از مردم مى‏توانند از عهده حل مسائل غایى حیات انسانى برآیند. این عملكرد را با انحاى پاسخ‏هایى كه انسان‏ها مى‏توانند به پرسش‏هایى همچون مرگ، درد و رنج و معناى غایى وجود بدهند، یكى دانسته‏اند.»(16)
8. تعریف كلیفورد گیرتز: «دین عبارت است از: نظامى از نمادها و سمبل‏ها كه طورى عمل مى‏كند كه موجب وجوه انگیزه‏ها و آمادگى‏هاى نیرومند، عمیق و پایدارتر انسان‏ها مى‏شود، به تدوین و تنظیم تصورات و مفاهیم نظم كلى وجود مى‏پردازد و بر این مفاهیم و تصورات چنان نمود و ظهورى از حقیقت مى‏پوشاند كه مى‏نماید این انگیزه‏ها و ترتیبات، مبتنى بر حقیقت‏اند.»(17)
9. تعریف جوهرى از دین: «دین دربرگیرنده رابطه انسان با واقعیتى غایى، اقتدارى متعالى و جوهر ربوبى به نام خداست. بر این اساس، باورها و عباداتى كه ناظر به موجود مقدّس متعالى و الگوهاى اجتماعى در ارتباط با آن هستند، یك تعریف جوهرى از دین محسوب مى‏شوند.(18)
ب. تعریف دین از دیدگاه متكلّمان مسلمان:
10. تعریف استاد مطهّرى: «با توجه به استعمال واژه "دین" در قرآن به معناى جزا، شریعت و قانون، اطاعت و بندگى، به دست مى‏آید كه اسلام و حقیقت دین عبارت است از: تسلیم و اطاعت از خداوند متعال.»(19)
11. تعریف علاّمه طباطبائى: «دین نظام عملى مبتنى بر اعتقادات است كه مقصود از «اعتقاد» در این مورد، تنها علم نظرى نیست؛ زیرا علم نظرى به تنهایى، مستلزم عمل نیست، بلكه مقصود از «اعتقاد»، علم به وجوب پى‏روى بر طبق مقتضیات علم قطعى است»(20) و «مجموع این اعتقاد (به خدا و زندگى جاودان) و احساس و مقرّرات متناسب با آن در مسیر زندگى مورد عمل قرار مى‏گیرد.»(21)
12. تعریف استاد جعفر سبحانى: «دین یك معرفت و نهضت همه‏جانبه به سوى تكامل است.»(22)
13. تعریف آیة‏الله جوادى آملى: «دین مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرّراتى است كه براى اداره امور جامعه انسانى و پرورش انسان‏ها باشد.»(23)
ج. تعریف دین از دیدگاه عالمان علوم اجتماعى:
14. تعریف ماكس وبر: «دین مجموعه‏اى از پاسخ‏هاى منسجم به سؤالات غامض در مورد هستى انسان است و آنچه جهان را معنادار مى‏سازد.»(24)
15. تعریف آلن بیرو: «دین، همچون گرایش شدید انسان‏ها به سوى وجود والاى خداوند، یا نیروهاى برین و یا احساس ساده وابستگى به آنان، به منظور تبیین علل وجودى خویشتن در جهان و بازیابى معنایى براى هستى است، یا دین عبارت است از: اعتقادات نسبت به این واقعیت‏ها، اشكالى كه به خود مى‏گیرند، مناسك، كیش‏ها و اعمال گوناگون مذهبى.»(25)
16. تعریف ژان پل ویلهم: «دین به عنوان فعالیت‏هاى اجتماعى و یك نیروى جذّاب عبارت است از: یك ارتباط نمادین منظّم از طریق آیین‏ها و اعتقادات ناشى از یك بنیانگذار فرحمند و جذّاب كه نوعى پیوند و تسلسل را موجب مى‏شود.»(26)
روشن است كه هیچ‏یك از این تعاریف با نگرش جامع‏نگرانه به دین ننگریسته‏اند و تنها به ساحت و بعد خاصى از دین پرداخته‏اند و اصولاً نگاه جامع به تمام مصادیق ادیان نیز میسّر نیست. انسان داراى ابعاد گوناگون فردى، اجتماعى، مادى و معنوى، دنیوى و اخروى است و دین حق نیز كه براى سعادت بشر آمده، طبعا ساحت‏هاى متفاوتى پیدا مى‏كند. علاّمه طباطبائى رحمه‏الله در تفسیر المیزان، ذیل آیه 29 سوره مباركه توبه «وَلایَدینُونَ دینَ الحقّ» مى‏نویسد: «اضافه كردن "دین" به كلمه "حق"، اضافه موصوف به صفت نیست تا معنایش آن دینى باشد كه حق است، بلكه اضافه حقیقیه است و مراد آن دینى است كه منسوب به حق است و نسبتش به حق این است كه حق اقتضا مى‏كند انسان آن دین را داشته باشد و انسان را به پى‏روى از آن دین وادار سازد.»(27)
با توجه به معناى عمیق و دقیقى كه در مفهوم «دین» حق نهفته است و با توجه به اینكه در این تحقیق، رفتارها و گفتارهاى دین‏داران در جامعه مسلمانان مورد بررسى قرارمى‏گیرند، طبعا باید مفهوم «دین اسلام» مورد توجه قرار گیرد. با دقت در تمام گزاره‏هاى مفهومى «دین»، به دست مى‏آید كه دین در خلأ حاصل نمى‏شود، بلكه برگزیده خدا براى انسان (در ادیان الهى و از جمله اسلام)، مقدّس براى غیرمقدّس، نیروى ماوراء الطبیعه براى نیروهاى طبیعى و نیز رابطه ایجابى انسان با خداست. این رابطه ایجابى انسان نسبت به خدا مى‏تواند در قالب وادارسازى انسان به پى‏روى از دین، تمایل و یا گرایش فطرى انسان به پرستش خداوند نمود پیدا كند. دین در این معنا، یك رابطه است كه میان خداوند و انسان و انسان و خداوند برقرار مى‏شود.
از این‏رو، تعریف برگزیده از دین مى‏تواند چنین باشد: «اعتقاد به خداوند (موجود ماوراءالطبیعى، مقدّس و والا) كه با احساس خشیت و پرستش رمزورانه در انسان همراه است و به عنوان یك نیاز زیستى (نیاز به پاسخ‏گویى سؤالات غایى)، در نهاد انسان ایجاد وابستگى مى‏كند و نیز با تفكیك مقدّس از غیرمقدّس، كه بر اعمال و مناسكى تكیه دارد و رفتار اخلاقى خاصى را مى‏طلبد، مشخص مى‏شود.»

2. دین‏دارى

بر اساس آنچه در بخش نخست (تعریف «دین») آمد، مى‏توان دین‏دارى را به «تنظیم رابطه انسان‏ها با خدا» مربوط دانست. چگونگى و نحوه تنظیم این رابطه، مشخص‏كننده ابعاد و نوع دین‏دارى است. در این زمینه، مشخص نمودن ابعاد دین و به طریق اولى، ابعاد دین‏دارى مى‏تواند راهگشا باشد:

3. ابعاد دین

تِرنر دین را داراى سه بعد اصلى مى‏داند:
ـ «باورها» كه ماهیت تقدّس و ماوراء الطبیعه را تعیین مى‏نمایند.
ـ «ارزش‏ها» كه در مورد مطلوب‏هایى كه از ماوراءالطبیعه نشأت گرفته‏اند، توضیح مى‏دهند.
ـ «مراسم» (ساخت) كه مداخله ماوراءالطبیعه در جهان مادى را مطالبه مى‏كنند.(28)
رابرتسون نیز دین را در سه بعد «باورها»، «نمادها»و «اعمال» مورد بررسى قرار داده است.(29)
دوركیم دین را در دو بعد «اعتقادات» و «اعمال» مطالعه كرده است.(30)
علماى مسلمان و از جمله علاّمه جعفرى دین را داراى سه بعد «عقاید»، «حركات» (اعمال) و «سكنات» (اخلاقیات) دانسته‏اند.(31)
علاّمه طباطبائى نیز دین را به سه بخش تقسیم نموده است: «اعتقادات»، «اخلاق» و «اعمال».(32)
در نهایت، مى‏توان دین را در سه بعد «باورها، اعتقادات یا اصول» (مانند اعتقاد به وجود خداوند و توحید)، «اخلاقیات و ارزش‏ها» یعنى تعیین خوب از بد، و حلال از حرام (كه تعیین‏كننده شیوه زندگى‏اند) یا «فروع دین» و حركات و اعمال یا مراسم و چگونگى انجام آن‏ها و یا احكام دینى در نظر گرفت.
ابعاد حوزه مصداق‏یابى دین باورها و اعتقادات اخلاقیات و ارزش‏ها اعمال و مراسم اصول فروع احكام عملیّه
این الگو از ابعاد دین مى‏تواند در سنجش سه بعدى دین‏دارى به كار آید و نیز مى‏توان آن را به ترتیب، تحت عنوان ابعاد «اعتقادى»، «ارزشى» و «مناسكى» نام‏گذارى كرد. لازم به ذكر است كه در حوزه جامعه‏شناسى دین، گلاك و استارك، در الگوى خود، كه شناخته شده، مقبول و نسبتا جدید است، در سنجش دین‏دارى، از ابعاد اعتقادى، ارزشى و مناسكى (به همراه دو اصل دیگر كه بعدا بدان‏ها مى‏پردازیم) استفاده مى‏نمایند كه مورد تأیید حكماى مسلمان نیز قرار گرفته است.(33)
الف. بعد اعتقادى یا باورهاى دینى: این بُعد، نوعى ادراك برخاسته از معرفت دینى است كه به معتقدان بینش خاصى نسبت به حقّانیت اصول دینى ارائه مى‏دهد. در واقع، بُعد اعتقادى مسلمانان عبارت است از: باورهایى كه انتظار مى‏رود پیروان آن دین بدان‏ها اعتقاد داشته باشند. در تعالیم مسلمانان، مى‏توان «اصول دین» را با باورهاى دینى منطبق دانست كه عبارتند از: اعتقاد به خدا و یگانگى او، نبوّت حضرت محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به عنوان آخرین پیامبر خدا، اعتقاد به معاد و روز قیامت، اعتقاد به عادل بودن خدا و اعتقاد به دوازده امام معصوم به عنوان جانشینان بر حق پیامبر علیهم‏السلام .
ب. بُعد ارزشى یا هنجارهاى دینى: این بُعد ناظر بر اثرات باورها، اعمال، تجارب و دانش دینى بر زندگى روزمرّه پیروان است. در تعالیم اسلامى، معیارهاى ارزشى و رفتارى فراوانى وجود دارند كه یك مسلمان باید در زندگى روزمرّه آن‏ها را رعایت نماید. این بعد بر خلاف ابعاد دیگر، كه صرفا ناظر بر اعتقادات یا اعمال بودند، بر اثرات آن‏ها بر جامعه و افراد دلالت مى‏كند. به عبارت دیگر، پیامدهاى اعتقادى و رفتارى دین‏داران را در جامعه و افراد مورد بررسى قرار مى‏دهد. رعایت فریضه امر به معروف و نهى از منكر، رعایت حجاب اسلامى و لزوم پرداخت زكات را مى‏توان از جمله مصادیق بعد ارزشى قلمداد نمود.
ج. بُعد مناسكى (اعمال دینى): این بعد به دلیل آنكه ناظر بر انجام یك سلسله آداب، اعمال و تشریفات عمدتا بیرونى براى انجام یك عمل غالبا جمعى است، در قالب اعمال مناسكى نام‏گذارى گردیده است. به عبارت دیگر، اعمال و شعائر دینى و مراسم و آداب و رسوم مشخصى كه ممكن است پیروان هر دین آن‏ها را بجا آورند، در این بُعد قرار مى‏گیرند. از جمله مصادیق این بُعد، مى‏توان به «نماز» اشاره كرد كه در تعالیم دینى، جایگاه رفیعى دارد و هر دو شكل واجب و مستحب آن را دربرمى‏گیرد.
در آخرین بررسى‏ها به منظور سنجش دین‏دارى، دو بُعد دیگر نیز اضافه گردیده كه عبارتند از: بُعد «عاطفى» و بُعد «دانشى»(34) كه لازم است به تعریف آن‏ها نیز پرداخته شود.
د. بعد عاطفى: این بعد ناظر بر عواطف و احساسات مربوط به داشتن رابطه با یك شعور برتر، اقتدارى متعالى و نقطه آمال و غایت عظماى انسان است. ترس از خداوند، توبه و امید به خدا نمونه‏هایى از این عواطف هستند. این بعد به دلیل آنكه نوعى تجربه احساسى را دربرمى‏گیرد، با بُعد اعتقادى، كه مقوله‏اى ذهنى، شناختى و غیراحساسى است، متفاوت مى‏باشد.
ه . بُعد دانشى: این بُعد شامل اطلاعات و دانسته‏هاى مبنایى و لازم در مورد معتقدات دینى است كه باید مورد اطلاع پیروان دین باشد. اطلاع از دانستنى‏هاى مربوط به علوم اسلامى، عبادات اسلامى و سنّت‏هاى دینى از آن جمله تلقّى مى‏شود.

دین و دین‏دارى در كلام فاطمه زهرا علیهاالسلام

در یك تقسیم‏بندى كلان از فرازهاى عمده سخنرانى سیاسى ـ الهى حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، مى‏توان تعریف رابطه انسان با خدا (تعریف دین)، ویژگى‏هاى ارتباط با خدا و مرتبطان با او (ابعاد دین‏دارى) و تفكیك دین‏داران واقعى از دین‏داران غیرواقعى (انواع دین‏داران) را مورد بازشناسى و بررسى قرار داد. مؤلّفه‏ها و مشخصه‏هاى هر یك از قسمت‏هاى مزبور، به قرار ذیل مى‏باشند:

1. تعریف «دین»

الف. رابطه‏اى كه ابتدا با بخشیدن نعمت خداوند متعال به انسان‏ها آغاز مى‏شود و با اداى شكر از سوى بندگانش استمرار مى‏یابد: «جمّ عن الاحصاءِ عددها، و نأى عِن الجزاءِ اَمَدها ... و نَدَبهم لاستزدتها بالشكر لاتصالها و استحمد»؛(35) نعمت‏هایى كه شمارش آن‏ها از توان انسان افزون‏تر و پاداش آن‏ها ناممكن است ... مردم را به شكرگزارى فراخواند تا نعمت‏ها را پیاپى فرستد، و به حمد و سپاس راهنمایى كرد تا نعمت‏ها را فزونى بخشد.
ب. خداوند خلعت هستى به همگان بخشیده است: «ابتدعَ الاشیاءَ لا مِن شى‏ءٍ كانَ قبلَها و انشأها بلااحتذاءِ امثَلِةٍ امتَثَلها»؛ اشیاى عالم را بدون اینكه چیزى موجود باشد، آفرید و بدون مثال و نمونه‏اى ایجاد كرد.
ج. موجودات را از معرفت به اطاعت و عبادت خود رهبرى كرده است: «ولا فائدةَ له فى تصویرها الاّ تثبیتا لحكمته و تنبیها على طاعتِه»؛ از خلقت آن‏ها سود نمى‏كرد، جز آنكه خواست حكمتش تحقّق یابد و همه را به اطاعت و بندگى آگاه نماید.
د. دعوت خود را در پرتو استدلال به آیات خود، غالب و پیروز گردانیده است: «و اظهارا لِقُدرتِه»؛ و قدرت خود را آشكار كند.
ه . این رابطه با دادن اجر و ثواب به اطاعت‏كنندگان و كیفر و عقاب بر معصیت‏كنندگان در دو مرحله دنیا و آخرت، در استمرار همیشگى و پیاپى است: «ثُمّ جَعلَ الثوابَ على طاعتِه و وَضعَ العِقابَ على مَعصیة»؛ آن‏گاه پاداش را بر اطاعت و بندگى، و عذاب را در مخالفت و سرپیچى قرارداد.
با نگاه به پنج سنجه و مؤلّفه‏اى كه در تعریف «دین» در فرازهاى خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام آمده‏اند، درمى‏یابیم كه دین پیش از هر چیز، بازگوكننده یك رابطه میان انسان و خداست؛ خداوندى كه با هستى‏بخشى به انسان‏ها و با تأمین نیازهاى گوناگون آن‏ها، ایشان را در نعمت‏هاى خود غرق نموده است، به‏گونه‏اى كه این مواهب و بخشش‏ها از حوزه وصف و شمارش خارج گردیده‏اند. در چنین حالتى، خداوند از بندگانش مى‏خواهد كه بر طاعت و فرمان‏بردارى او استوار بمانند (بدون اینكه چنین خواستى فایده‏اى نصیب او گرداند.) در نهایت، استوارماندگان بر سبیل اطاعت، به پاداش و ثواب مضاعف، و گردن‏كشان و طاغیان به عِقاب و كیفر وعده داده شده‏اند.

2. ابعاد دین‏دارى(36)

الف. شهادت به معبود یكتا و بى‏شریك: «و اَشهدُ اَن لاالهَ‏الااللّهُ وَحدَهُ لا شریكَ له، كلمةً جَعَل الاخلاصَ تأویلَها و ضَمِنَ القلوبَ موصولَها و اَنارَ فِى الفكرِ معقولَها.»؛ گواهى مى‏دهم كه بجز اللّه خدایى نبوده و شریكى براى او نیست. تفسیر این گواهى و شهادت، اخلاص است و پایبند آن، قلب‏هاى آگاه كه در پیشگاه تفكّر و اندیشه، معناى آن را روشن نمود.
ب. شهادت بر نبوّت حضرت محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به عنوان رسول خدا: «وَ اَشهدُ اَنَّ محمّدا عَبدُه و رسولُه ... و قامَ عَن الناسِ بالهدایةِ و اَنقذَهم مِن الغوایِة و ... و هداهم الىَ الدّینِ القویمِ و دَعاهُم الىَ الطریقِ المستقیمِ»؛ گواهى مى‏دهم كه پدرم محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بنده و فرستاده اوست. پیامبر براى هدایت در میان مردم بپا خواست و آنان را از گم‏راهى نجات داد ... و به سوى دین استوار الهى رهنمون شد و همه را به راه راست دعوت نمود.
ج. پرچم‏دارى امر و نهى: «اَنتم عبادَاللّه، نَصبُ اَمرِه و نَهیِه»؛ شما اى بندگان خدا! پرچم‏داران امر و نهى خدایید.
د. حمل دین و وحى خداوند: «... و حملةُ دینِه و وحیِه»؛و حاملان دین و وحى الهى مى‏باشید.
ه. امانت‏دارى خداوند نسبت به خود و مُبلّغ او نسبت به امّت‏هاى دیگر: «و اُمناءُ اللّهِ على اَنفسِكم و بلغاؤُه اِلىَ الاُمَم»؛ امانت‏داران حق و رسانندگان آن به خلق هستید.
و. اعتقاد به كتاب قرآن كریم به عنوان قانون مكتوب الهى: «علیكم كتابَ اللّهِ الناطقَ ... و بیّناتَه الجالیةِ و براهینَه الكافیةِ و فضائلَه المندوبةِ و رخصَه الموهوبةِ و شرائعهُ المكتوبةِ»؛ بر شماست كتاب ناطق خدا ... با استدلال‏هاى جلوه‏گر و براهین كامل هدایتگر و فضایل پسندیده و مستحبّات بخشوده و قوانین واجب‏شده پروردگار.
ز. اطاعت از اوامر الهى: «فجَعلَ اللّهُ الایمانَ تطهیرا لَكم مِن الشركِ ... اطیعوااللّهَ فیما اَمرَكم بِه و نَهاكم عَنه»؛ سپس ایمان را براى پاك كردن شما از شرك قرار داد ... خداوند را در آنچه به شما فرمان داد و شما را از آنچه بازداشت، اطاعت كنید.
ح. نمازگزارى: «والصلاةَ تنزیها لكم عَنِ الكِبر»؛ و نماز را براى دورى شما از تكبّر (قرار داد.)
ط. پرداخت زكات: «والزكاةَ تزكیةً لِلنفسَ و نماءً فِى الرزقِ»؛ و زكات را براى پاك كردن جان و فراوانى روزى (شما بنهاد.)
ى. روزه‏گرفتن: «والصیامَ تثبیتا للاخلاصِ»؛ و روزه را براى تحقّق اخلاص (شما بر جاى گذاشت.)
ك. حج‏گزاردن: «والحجَّ تشییدا لِلدینِ»؛ و حج را براى تقویت دین (شما مقرّر كرد.)
ل. برپایى عدل: «والعدلَ تنسیقا للقلوبِ»؛ و عدل را براى استوارى دل‏ها (مقرّر ساخت.)
م. قبول امامت و پیشوایى اهل بیت علیهم‏السلام : «و طاعَتنا نظاما للملّةِ وامامَتنا اَمانا مِن الفُرقةِ (للفرقةِ)» و اطاعت از اهل بیت علیهم‏السلام را براى نظم یافتن ملت اسلام و امامت ما را براى ایمنى از تفرقه (قرار داد.)
ن. جهاد: «و الجهادَ عِزّا لِلاسلامِ»؛ و جهاد را براى عزّت اسلام (مقدّر گردانید.)
س. صبر: «والصبرَ علىَ استیجابِ الامرِ»؛ و بردبارى را براى به دست آوردن پاداش (قرار داد.)
ع. امر به معروف: «والامرَ بِالمعروفِ مصلحةً لِلعامّةِ»؛ و امر به معروف را براى مصالح اجتماعى عموم مردم (ایجاد نمود.)
ف. نیكى به پدر و مادر: «و برَّ الوالدینِ وقایةً مِن السخطِ»؛ و نیكى به پدر و مادر را براى دورى از عذاب الهى (جعل نمود.)
ص. پیوند خویشاوندى: «وصلةَ الارحامِ مُنماةً للعددِ»؛ و پیوند خویشاوندى را براى فزونى خویشاوندان (مقرّر ساخت.)
ق. وفا به نذر: «والوفاءَ بالنذرِ»؛ و وفاى به نذر.
ر. قصاص خون بیگناهان: «والقصاصَ حِقنا للدِّماء»؛ و قصاص را براى حفظ خون انسان‏ها (مقدّر ساخت.)
ش. كم‏فروشى نكردن در معامله: «و توفیةَ المكائیلِ والموازینِ تغییرا للبَخسِ»؛ و رعایت كیل و وزن در معاملات را براى درمان كم‏فروشى (قرار داد.)
ت. دورى از شراب‏خوارى: «والنهىَ عن شُربِ الخَمرِ تنزیها عَن الرِجس»؛ و نهى از شراب‏خوارى را براى پاكیزه ماندن از پلیدى‏ها (مقرّر گرداند.)
ث. اجتناب از تهمت: «واجتنابَ القذفِ حِجابا عَن اللَّعنِ»؛ و دورى از تهمت ناموسى را براى محفوظ‏ماندن از لعنت (جعل نمود.)
خ. دزدى نكردن: «و تركَ السرقةِ ایجابا لِلعفّةِ»؛ و ترك دزدى را براى تحقق عفّت و پاك‏دامنى (لازم گردانید.)
ذ. شرك نورزیدن به خدا: «و حرّمَ اللّهُ الشركَ اِخلاصا له بِالرّبوبیةِ»؛ و شرك را براى اخلاص در بندگى و توحید تحریم كرد.
ض. خداترسى: «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء» (فاطر: 28)؛ (خدا را در آنچه امر و نهى كرده اطاعت نمایید كه) همانا دانشمندان از خدا مى‏ترسند.
ظ. تقوا پیشگى: «اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُون» (آل عمران: 102)؛ پس آن‏گونه كه شایسته است از خدا بترسید و از دنیا نروید، مگر آنكه مسلمان باشید.
غ. سپاس‏گزارى معبود: «... و ندبهم لاستزدِتها بِالشكرِ لاتصالِها و استحمد»؛ مردم را به شكرگزارى فراخواند تا نعمت‏ها را پیاپى فرستد و به حمد و سپاس راه‏نمایى كرد.
با توجه به الگوى مفهومى ـ كه قبلاً ارائه شد ـ جدول با استفاده از مجموع مؤلّفه‏هاى استخراج شده از سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام قابل ارائه است. همان‏گونه كه از جدول برمى‏آید، هر پنج مؤلّفه دین‏دارى (الگوى گلاك و استارك) همراه با تنوّع گزاره‏هاى موجود در آن قابل رؤیت مى‏باشند و استفاده از این گزاره‏هاى دقیق در باب ویژگى‏هاى دین‏داران، مى‏تواند كمك مهمى در جهت افزایش دقت و صحّت پیمایش‏هاى ملّى سنجش دین‏دارى در كشور بنماید و مطالعات تطبیقى دین‏دارى نیز با كسب اطلاع از روند تغییرات و تحوّلات، به كشف الگوهاى گوناگون و عوامل تأثیرگذار بر مسیرها و روندها نایل آیند. لازم به ذكر است كه بسیارى از گزاره‏هاى موجود در جدول مى‏توانند نقایصّ موجود در سنجه‏هاى موجود دین‏دارى را برطرف نمایند. براى مثال، نیكى به والدین، وفا به نذر، لزوم قصاص خونریز، پیوند خویشاوندى، نهى از كم‏فروشى در معاملات، و لزوم رعایت عدالت از جمله موارد و مؤلّفه‏هایى هستند كه مى‏توانند در سنجش دقیق و عمیق دین‏دارى، به شیوه‏هاى گوناگون مؤثر و مفید واقع گردند.

3. انواع دین‏داران (معیار تشخیص دین‏داران غیرواقعى از دین‏داران واقعى)

الف. دور ساختن شایستگان به زعامت و اداره امور مسلمانان: «اَلا! قد اَرى اَن قد اَخلدتُم اِلىَ الخَفصِ و اَبعدَتم مَن هو اَحقُّ بِالبسطِ و القبضِ ...»؛ آگاه باشید! جز این نیست كه به تن‏آسایى خو كرده و امام واقعى خود را از زمام‏دارى دور ساخته‏اید.
ب. عدم دادستانى و یا تغافل در دادخواهى از مظلوم: «اَیُّها بنى قیلة! اُهضم تُراثُ ابیه و انتم بمرأى مِنّى و مَسمعٍ و منتدى و مجتمعٍ؟ تَلبسكم الدعوةُ و تَشملكم الخبرةُ و اَنتم ذُوالعددِ و العدّةِ والاداةِ والقُوّةِ و عندكم السلاحُ والجُنّةُ، تُوافیكم الدعوةُ فلاتُجیبونَ، و تأتیكم الصَّرخُةُ فلاتَغیثونِ (تغینون)»، اى پسران قیله! پیش چشم ما میراث پدرم را ببرند و حرمت نگه ندارند، در حالى كه دارى انجمن و اجتماعید؟ صداى دعوت مرا همگان مى‏شنوید و از حال من از هر جهت آگاهید و داراى نفرات رزمى و ذخیره‏اید، داراى ابزار جنگى و قوّه‏اید، انواع سلاح و سپر نزد شماست، صداى دعوت من به شما مى‏رسد، ولى جواب نمى‏دهید، و ناله فریادخواهى من به گوشتان مى‏رسد، ولى مرا یارى نمى‏كنید.
ج. لگدمال كردن سنّت‏هاى پیامبر و زنده‏كردن سنّت‏هاى جاهلى: «و اخمادُ سنن النّبىِّ الصفىِّ ... «افَحُكمَ الجاهلیةِ یَبغونَ و مَن اَحسنُ مِن اللّهِ حُكما لقومٍ یوقنونَ»؟ اَتَقولُونَ ماتَ محمّدٌ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فَخطبَ جلیلٌ استوسَعَ وَهنُه، و استنهَر فَتقُه، وانفتقَ رَتقُه»؛ به از بین بردن سنّت‏هاى پیامبر برگزیده روى آوردید ... آیا حكم عصر جاهلیت را مى‏طلبید؟ براى اهل یقین چه حكمى بالاتر و بهتر از حكم خداست؟ آیا مى‏گویید: محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مرد! آرى، وفات پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مصیبتى بزرگ است؛ مصیبتى در نهایت بزرگى و وسعت كه شكاف و زخم آن بسى فراخ است و زخم دل را دوباره باز مى‏كند.
د. سكوت در برابر عدم اجراى حقیقت از ترس برپاشدن فتنه و جنجال: «... ابتدارا زعمتم خوفَ الفتنةِ»؛ پیامبر هنوز دفن نشده بود كه هر چه خواستید كردید و بهانه آوردید كه از فتنه مى‏ترسیم.
ه . عدم پیكار با پیمان‏شكنان دین خدا (مشركان و بى‏دین‏ها): «اَلا تُقاتِلون قَوما نَكثُوا ایمانهم و هَمُّوا بِاخراجِ الرّسولِ و هم بَدؤوكُم اَوّلَ مرّةٍ اَتخشونهم فاللّهُ اَحقُّ أن تَخشَوهُ اِن كنتم مُؤمنینَ» (توبه: 13)؛ آیا نمى‏جنگید با گروهى كه عهد شكستند و خواستند رسول خدا را اخراج كنند، با آنكه آنان آغازگر جنگ بودند؛ آیا از آنان مى‏ترسید، در حالى كه سزاوار است كه از او بترسید، اگر مؤمنید؟
و. پرهیز از عمل به تعالیم قرآن و پشت سر افكندن آن: «و اَنّى تُؤفكون؟ و كتابَ‏اللّهِ بَین اَظهركم امرٌ زاهرة (ظاهرة) ... قد خلّفتموه وراءَ ظُهوركم...»؛ چرا بیراهه مى‏روید، در حالى كه كتاب خدا در میان شماست، مطالبش روشن هستند؟ ... اما شما به قرآن پشت كردید و از آن روى‏گردان شدید.
ز. تن‏پرورى، عافیت‏طلبى و بى‏تفاوتى: «اَلا وقَد اَرى اَن قَد اَخلدتُم اِلىَ الحفضِ و اَبعدتُم مَن هو اَحقُّ بِالبسطِ والقَبضِ، قد خلوتم بِالدّعةِ و نجوتُم مِن الضیقِ بالسّعةِ»؛ اما جز این نیست كه به تن‏آسایى خو كرده‏اید و امام واقعى خود را از زمام‏دارى دور ساخته‏اید و با رفاه و آسایش انس گرفته‏اید و از سختى زندگانى به راحتى و خوش‏گذرانى رسیده‏اید.
در این بخش، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به بیان ویژگى‏هاى افرادى مى‏پردازد كه خود را در صف مؤمنان قرار داده‏اند ولى عملكرد آن‏ها با ویژگى‏هاى مؤمنان واقعى تطابقى ندارد. هفت مؤلّفه و سنجه مزبور بیانگر ویژگى‏هاى چنین انسان‏هایى مى‏باشند.
نكته قابل توجه آنكه نمایش چنین رفتارها و خصوصیاتى پس از رحلت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و با «تغییر خط‏مشى سیاسى و روى كار آمدن تحمیلى افراد ناشایست» و «دورسازى شایستگان به زعامت و اداره امور مسلمانان» و «منزوى ساختن اهل بیت علیهم‏السلام (و حامیان آن‏ها)» صورت مى‏پذیرد. فاطمه زهرا علیهاالسلام رفتار و عمل چنین ـ به ظاهر ـ دین‏دارانى را با خدشه و اشكال در اصل باورهاى دینى آنان مرتبط مى‏انگارد، تا آنجا كه خطاب به گروه انصار مى‏فرماید: «أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّكَثُواْ أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَؤُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن كُنتُم مُّؤُمِنِینَ» (توبه: 13)؛ چرا با قومى كه پیمان‏هاى خود را شكسته‏اند و تصمیم به اخراج پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله گرفته‏اند پیكار نمى‏كنید، در حالى كه آن‏ها آغازگر بوده‏اند؟ آیا از ایشان مى‏ترسید؟ بهتر است از خدا بترسید اگر ایمان دارید.
از این عبارت معلوم مى‏گردد كه مؤلّفه باورها، شناخت و معرفت دینى و درجه ثبات واستحكام آن، نقش مهم و اساسى در قوّت ایمان و دین‏دارى انسان‏ها ایفا مى‏نماید و هرگونه نقص و خلل در این باورها و اعتقادات دینى، تأثیرات قابل توجه خود را بر تشخیص خوب و بد، مطلوب و نامطلوب و نیز رفتار و اعمال آدمیان بر جاى خواهد گذاشت و در نهایت، با كمك و تحت‏تأثیر شرایط سیاسى و اجتماعى و یا با تغییر این شرایط، راه براى بروز و ظهور این اشكالات هموار مى‏گردد و نقایص (در اعتقادات و باورهاى دینى) در قالب رفتارهاى ضدّ دینى و یا بروز خلل در انجام رفتارهاى شایسته و بایسته، به منصه ظهور مى‏رسند. در این مواقع است كه دین‏داران واقعى از غیرواقعى شناخته مى‏شوند.
در كلام حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، ایمان داشتن با «خداشناسى» و «ترس از خداوند» و «نترسیدن از غیر او» مشخص مى‏شود و همه این‏ها نیز مشخص‏كننده آن هستند كه چرا یك رفتار، اقدام و عمل لازم توسط مدعیان دین‏دارى به انجام نمى‏رسد؛ هرچند این كار عدم پیكار با كسانى باشد كه تصمیم به اخراج پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله گرفته‏اند و بر سر عهد و پیمان خود نبوده‏اند.

پی نوشت:

1 عضو هیأت علمى دانشگاه تربیت معلم.
2. آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه باقر ساروخانى، تهران، كیهان، 1375، ص 321.
3. ریمون آرون، مراحل اساسى اندیشه در جامعه‏شناسى، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1363، ص 129.
4. محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 13، ص 428، روایت 23، باب 18.
5. علاّمه امینى، فاطمه زهرا علیهاالسلام ، ترجمه حبیب چایچیان، تهران، امیركبیر، 1363.
6. همان، ص 73 / امام خمینى رحمه‏الله ، صحیفه نور، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى رحمه‏الله ، ج 19، ص 278ـ279.
7. محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 53، ص 180.
8. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى‏طالب، ج 2، ص 200ـ208 / عبدالرحیم عقیقى بخشایشى، صدیقه طاهره بانوى بزرگ اسلام، قم، نوید اسلام، 1379، ص 225ـ247.
9. Religion.
10. میرچا الیاده، دین‏پژوهى، ترجمه بهاءالدین خرّمشاهى، 1375، ص 60.
11. جان ناس، تاریخ جامع ادیان از آغاز تا امروز، ترجمه على اصغر حكمت، چ سیزدهم، تهران، كتاب گستر (علمى ـ فرهنگى)، 1382، ص 79ـ81.
12. همان.
13. همان.
14. همان.
15. مایكل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینى، ترجمه احمد نراقى و ابراهیم سلطانى، تهران، طرح نو، 1378، ص 18.
16. Milton Yinger, Scientific Study of Religion (NewYork: Macmilan Publishing, 1970), P. 7.
17. ژان پل ویلهم، جامعه‏شناسى ادیان، عبدالرحیم گواهى، تهران، تبیان، 1375، ص 168.
18. Ronald Robrtson, The sociological Interpretation of Religion (oxford: Basil Blackwell, 1970), P. 47; Melford E. Spiro, Religion: Problems of Definition and Explanation, Micheal Banton (ed.) (London: Tavistok, 1966), P. 96-97.
19. ر. ك. یادنامه استاد شهید مطهرى، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، ص 117.
20. سیدمحمّدحسین طباطبائى، المیزان فى تفسیر القرآن، قم، مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، 1394 ق، ج 15، ص 8.
21. همان، ص 3.
22. جعفر سبحانى، فصل‏نامه نقد و نظر، ش 3، ص 19.
23. عبداللّه جوادى آملى، شریعت در آیینه معرفت، قم، مركز نشر فرهنگى رجاء، 1372، ج 5، ص 93.
24. Ronald Robertson, op.cit.
25. آلن بیرو، پیشین، ص 321.
26. ژان پل ویلهم، پیشین، ص 178
27. سیدمحمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 9، ص 368.
28. B. Turner, N. Abercrombie, & S. Hill, The Dictionary of Sociology, 3 rd. edition (London: Penguin Group, 1994) P. 163.
29. Ronald Robertson, op.cit
30. تى. بى. باتامور، جامعه‏شناسى، ترجمه سیدحسن منصور و سیدحسن كلجاهى،تهران،جیبى،1375،ص160.
31. محمّدتقى جعفرى، ترجمه و تفسیر نهج‏البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1349، ج 1، ص 172.
32. سیدمحمّدحسین طباطبائى، خلاصه تعالیم اسلام، تهران، كعبه، 1362، ص 16.
33. ر. ك. ژان پل ویلهم، پیشین، مقدمه علاّمه جعفرى.
34. Gloek and Stark, American Piety: The Nature of Religious Commitment (Berkeley, 1968), P. 20-21.
35. ناصر مكارم شیرازى، زهرا برترین بانوى جهان، قم، هدف، 1367. در تنظیم متن عربى خطبه فدكیه حضرت زهرا علیهاالسلام از این كتاب استفاده شده است.
36. یكى از متقن‏ترین اسناد این خطبه اصول كافى از محمد بن یعقوب كلینى است و لازم به ذكر است كه این ابعاد تقریبا به ترتیب ارائه شده در خطبه حضرت علیهاالسلام آورده شده‏اند و تنظیم و تبویب آن‏ها در جدول آتى آمده است. 


دوشنبه 4/2/1391 - 22:32
اهل بیت
نویسنده: عبدالكریم پاك‌نیت
با توجه به ضرورت نهی از منكر و الگو بودن حضرت زهرا(س) در این زمینه، بررسی شیوه‌های عملی نهی از منكر در سیره و سخن آن حضرت، امری پسندیده و مناسب می‌نماید.
قرآن كریم عمل به دو اصل حیاتی امر به معروف و نهی از منكر را از ویژگی‌های اهل ایمان می‌داند و در این باره می‌فرماید: )وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ([1]؛ مردان و زنان با ایمان دوستان یكدیگرند. آنان همدیگر را امر به معروف و نهی از منكر می‌كنند.
نكته مهم در این آیه، اشاره به نقش زنان در عرصه امر به معروف و نهی از منكر است كه خداوند متعال به صراحت بیان می‌دارد زنان نیز همانند مردان باید به ترویج ارزش‌های الهی بپردازند و در عرصه امر به معروف و نهی از منكر پیشقدم باشند؛ چرا كه این دو فرضیه، از تمام برنامه‌های اسلام حتی جهاد در راه خدا افضل و بالاتر و مهم‌تر است. علی(ع) می‌فرماید:
و ما اعمال البر كلّها و الجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف و النهی عن المنكر الاّ كنفثهِ فی بحرٍ لِجّی؛[2] تمام كارهای نیك و حتی جهاد در راه خداوند، در برابر امر به معروف و نهی از منكر، همانند قطره‌‌ای در دریاست.
این دو اصل، محافظ و پاسبان تمام اعمال نیك است. اگر امر به معروف و نهی از منكر نباشد، بهترین اعمال نیك به فراموشی سپرده ‌شده و بقیه احكام خدا نیز عملی نخواهد شد. به این جهت امام باقر(ع) در مورد فلسفه این دو اصل می‌فرماید:
امر به معروف و نهی از منكر دو فرضیه مهم و برزگ الهی هستند كه به وسیله آن دو، سایر واجبات الهی اقامه می‌شوند، راه‌ها امن می‌گردد، كسب و كار مردم حلال ، حقوق افراد تأمین، سرزمین‌ها آباد و از دشمنان انتقام گرفته می‌شود و استواری تمام كارها، به عملی شدن این دو اصل بستگی دارد.[3]
طبق رهنمود پیشوای پنجم، اگر مسلمانان به دو اصل امر به معروف و نهی از منكر اهتمام بورزند، دنیا و آخرت خود را آباد خواهند كرد؛ زیرا انجام دیگر واجبات ، امنیت و آسایش، رفاه و آرامش، تأمین حقوق مردم و آبادی شهر و روستا همه و هم در گرو عمل به این دو اصل است؛ زیرا معروف از منظر وحی، تمام اعمال و رفتار‌هایی است كه مصلحت مردم در آن است و منكر نیر تمام كارهای زشتی است كه فساد و تباهی و بی‌بند و باری در پی دارد.
اگر اهل ایمان، به احیای معروف و جلوگیری از منكرات اهتمام بورزند، جامعه‌ای سالم و به دور از زشتی‌ها، آلودگی‌ها، نگرانی‌ها و تضییع حقوق انسان‌ها به وجود خواهد آمد.

شیوه‌های نهی از منكر

با توجه به ضرورت نهی از منكر و الگو بودن حضرت زهرا(س) در این زمینه، بررسی شیوه‌های عملی نهی از منكر در سیره و سخن آن حضرت، امری پسندیده و مناسب می‌نماید:

1. استدلال به آیات قرآنی

یكی از شیوه‌های مهم در موضوع نهی از منكر، آگاهی دادن به مردم از طریق آیات قرآن است؛ زیرا بسیاری از مردم در اثر عدم اطلاع از دستور‌های خداوند و آشنا نبودن به آیات قرآن، به سوی منكرات تمایل پیدا می‌كنند، اما اگر به آنان كاملاً توضیح داده ‌شود كه خداوند متعال چه كارهایی را دوست دارد و چه اعمالی را نمی‌پسندد، بسیاری از مردم از ارتكاب منكر خودداری می‌كنند. به نمونه زیر توجه كنید
عده‌ای در ستمی آشكار، فدك را كه پیامبر(ص) آن را برای حضرت فاطمه(س) به ارث گذاشته بود، به او ندادند. استدلال این افراد كژاندیش این بود كه پیامبران از خود مال دنیا به ارث نمی‌گذارند و بنابراین فدك به حضرت فاطمه(س) نمی‌رسد. امّا حضرت فرمود: شما كه می‌گویید پیامبر ارث نمی‌گذارد، به كتاب خدا بنگرید. در آنجا خداوند می‌فرماید: )و ورث سلیمان داود([4]؛ سلیمان از پدرش داود ارث برد و در سوره مریم از زبان زكریای پیامبر می‌فرماید:خداوندا! به من فرزندی عطا كن كه از من و آل یعقوب ارث برد. آن گاه حضرت فاطمه(س) به مردم حاضر در مسجد پیامبر(ص) فرمود: ای مردمی كه به سوی باطل شتاب می‌كنید و كردار زشت و بیهوده را نادیده می‌گیرید، آیا به قرآن نمی‌نگرید كه می‌فرماید: )افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها([5] ؛ آیا در قرآن نمی‌اندیشید یا آنكه بر دل‌های شما مهر زده شده است؟
یكی دیگر از منكرات عصر حضرت فاطمه(س) ، غصب مقام حكومتی حضرت علی(ع) بود. حضرت فاطمه(س) در مقام نهی از منكر برای زنان اهل مدینه باز هم به آیات قرآن تمسك كرد و بعد از حمد و ثنای الهی به آنان فرمود:
وای بر دوستان دنیا! چرا نگذاشتند حق در مركز خود بماند و خلافت بر پایه‌های نبوت بچرخد؛ چرا كه آنان خلافت را از خانه‌ای كه جبرئیل نازل می‌شد، به جای دیگر بردند و حق را از علی(ع) كه به مسائل دین و سیاست آگاه بود، گرفتند. سپس آن حضرت آیاتی از سوره‌های اعراف، زمر، رعد، كهف و ... را قرائت فرمود.
طبق این شیوه فاطمی، آمران به معروف و ناهیان از منكر باید تا حدودی با آیات قرآن آشنا باشند تا در صورت لزوم از كلام الهی هم بهره گیرند. علاو ه بر آن، ناهیان از منكر موظف‌اند، آگاهی‌های لازم را در زمینه عواقب دردناك و خانمان برانداز منكرات به دست آورند و به مخاطبان خود عرضه كنند.

2. استدلال‌های عقلانی

آن حضرت برای نهی از منكر و جلوگیری از كارهای خلاف، به دلایل عقلی نیز تمسك می‌كرد؛ همچنان كه در مناظره با ابوبكر، علاوه بر قرآن، به دلایل عقلی نیز استناده می‌كرد
روزی آن حضرت به نزد ابوبكر رفت و او را از عمل زشت غصب فدك بر حذر داشت. او در پاسخ خلیفه كه او را شایسته ارث نمی‌دانست، فرمود: ای ابوبكر! هر گاه تو بمیری چه كسی از تو ارث می‌برد؟ او گفت: زن و فرزندانم. حضرت زهرا(س) فرمود: پس چه شده كه من نمی‌توانم از پدرم ارث ببرم؟[6]
هجوم به افكار و اندیشه‌های غلط مرتكبین منكرات و زیر سؤال بردن آنان، شیوه‌ای منطقی و عقلانی است و اگر هم نتوانند از كار منكر بازدارد، حداقل آنان را به تفكر وامی‌دارد و در مورد كار خلافشان مردّد می‌سازد. آن حضرت در مقام نكوهش مسلمانانِ بی‌تفاوت در ماجرای غصب خلافت، افكار آنان را به چالش می‌كشید و با سئوالات منطقی مواجه می‌ساخت و می‌فرمود: لیث شعری الی ایّ سناد استندوا؟ و علی ایّ عماد اعتمدوا؟ و بأیّ عروه تمسكوا؟ و علی ایّه ذرّیّه اقدموا و احتنكوا؛ ای كاش می‌دانستنم به چه پناهگاهی تكیه زده‌اند؟ و به كدام ستون استوار اعتماد كرده‌اند؟ و به كدامین ریسمان تمسك جسته‌اند؟ و بر كدام فرزند و خاندانی پیشی گرفته و غلبه كرده‌اند؟[7]
حضرت فاطمه درمورد مسائلی كه ممكن بود در جامعه آن را منكر كوچكی محسوب كنند، حساسیت نشان می‌داد. روزی آن حضرت به اسماء بنت عمیس فرمود:
انّی قد استقبحت ما یصنع بالنساء انّه یطرح علی المرأه الثوب فیصفها لمن رأی[8]؛ من بسیار زشت می‌دانم كه جنازه زنان را بر روی تابوت گذارند و بر روی آن پارچه‌ای افكنند كه حجم بدن او را برای مردان نامحرم نمایان می‌سازد.
اسماء بنت عمیس عرضه داشت: ای دختر رسول خدا! در سرزمین، حبشه برای حمل جنازه‌ها تابوتی درست می‌كنند كه بدن میت را كاملاً می‌پوشاند. آن گاه اسماء چوب‌های تر و شاخه‌های نازك درخت، شبیه آن تابوت را برای حضرت فاطمه ساخت و آن را به او نشان داد. حضرت زهرا(س) با خشنودی و خوشحالی فرمود: چه طرح زیبایی كه كاملاً بدن زن در آن از دید مردان پوشیده می‌ماند. ای اسماء! برای من تابوتی با همین طرح درست كن و بعد از وفات مرا با آن بپوشان. خداوند تو را از آتش دوزخ نگهدارد![9]

3. قهر و سكوت

یكی از مراحل نهی از منكر قهر و سكوت است. انسان مسلمان وقتی نتواند با موعظه و گفتگو گنهكاران را از راه انحرافی بازدارد، با قهر و سكوت خود، به مبارزه می‌پردازد. این شیوه حتی در مسائل تربیتی نیز مؤثر است. حضرت زهرا(س) در عرصه نهی از منكر از این روش بازدارنده نیز بهره می‌گرفت. او بعد از رحلت پدر بزرگوارش، با انواع ناملایمات و گرفتاری‌ها روبه‌رو شد. او شاهد هجوم ناجوانمردان به خانه‌اش بود. اهانت به علی(ع)، سیاست‌های غیر اسلامی اهل سقیفه، بی‌تفاوت بودن مردم و ده‌ها مورد دیگر، از جمله كارهای ناپسند و زشت عده‌ای هواپرست و خودخواه بعد از وفات پیامبر بود. فاطمه زهرا(س) برای مقابله با این اعمال ناروا، به مبارزه منفی روی آورد و ناراحتی خود را با قهر و سكوت ابراز داشت و خطاب به خلیفه اول فرمود
و الله لا اكلمك ابداً و الله لادعونّ الله علیك فی كلّ صلوه [10]؛ به خدا قسم هرگز با تو سخن نخواهم گفت. به خدا سوگند در نمازهایم تو را نفرین خواهم كرد.
زمانی كه آن حضرت در آستانه شهادت قرار گرفت و خلیفه اوّل و دوّم برای دلجویی، به عیادت حضرت فاطمه(س) آمدند و در مورد اعمال غیر اسلامی و جابرانه خود عذر خواهی كردند. آن حضرت نهایت اعتراض خود را با قهر و سكوت ابراز داشت و به آنان فرمود:
والله لا اَكلمِكِما من رأسی حتی القی ربی فاشكونكّما الیه بما صنعتما به و بی و ارتكبتما منی[11]؛ به خدا سوگند بعد از این با شما دو نفر حتی یك كلمه نیز سخن نخواهم گفت، تا اینكه خداوند را ملاقات كنم و از شما دو نفر در نزد خداوند شكایت خواهم كرد كه چگونه با خدا و دین او و با من رفتار كردید و چه اعمال زشتی را مرتكب شدید.
وصیت نامه حضرت فاطمه یكی دیگر از نشانه‌های مبارزه منفی و استفاده از شیوه قهر و سكوت در مقابل رفتارهای منكر و خلاف شرع است. آن حضرت به امیرمؤمنان علی وصیت كرد كه :
اوصیك ان لا یشهد احد جنازتی من هولاء الّذین ظلمونی و اخذوا حقّی فانّهم عدوّی و عدوّ رسول الله و لاتترك ان یصلّی علیّ احد منهم و لا من اتباعهم و ادفنّی فی‌اللیل اذا هدأت العیون و نامت الابصار[12]؛ به تو وصیت می‌كنم كه در تشییع جنازه من هیچ یك از كسانی كه به من ستم روا داشتند و حقم را غصب كردند، شركت نكنند؛ زیرا آنان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند و هرگز اجازه نده كه فردی از آنان و پیروانشان بر من نماز بگزارد. مرا شب دفن كن، آن هنگام كه چشم‌ها آرام گرفته و دیده‌ها به خواب فرو رفته است.

4.توبیخ و تهدید و هشدار

برای جلوگیری از فساد و بی‌بند و باری و كارهای زشت و ناپسند، باید به اهل خلاف هشدار داد و از عواقب وخیم و فرجام كار زشتشان بر حذر داشت؛ حتی باید آنان را با تهدید و نفرین به سوی حق متمایل ساخت. از شیوه نهی از منكر، در سیره حضرت زهرا(س) نیز مشاهده می‌شود. حضرت فاطمه(س) به مردمی كه از معیار حق یعنی علی(ع) فاصله گرفتند و به اهل باطل گراییدند، هشدار می‌دهد و خطاب به زنان مهاجر و انصار می‌فرماید:
به خدا سوگند اگر (مردان شما) پای در میان می‌نهادند و علی(ع) را بر كاری كه پیامبر(ص) به عهده او نهاد، قرار می‌دادند، او ایشان را به راه راست می‌برد و حق هر یك را به او می‌سپرد؛ چنان كه كسی زیانی نبیند و هر كس میوه آنچه را كه كِشته است، بچیند... . علی (ع) همواره در پنهان و آشكار نصیحت كننده و خیرخواه مردم بود و اگر به خلافت می‌رسید، از اموال بیت المال برای خود ذخیره نمی‌كرد و از ثروت دنیا جز به اندازه نیاز بر‌نمی‌داشت؛ به اندازه آب اندكی كه عظش را فرونشاند و طعام مختصری كه گرسنگی را رفع كند. اگر مردم حق را به امام واقعی می‌سپردند، درهای رحمت از آسمان و زمین به روی آنان گشوده می‌شد.
اما دروغ گفتند و به زودی به كیفر دروغشان عذاب خواهند شد... . شگفتا! چه دوستان دروغین و سرپرستان نااهلی را انتخاب كردند! و چه زشت است سرانجام ستمكاران كه جایگاه بدی برگزیدند! ... . اما به جان خودم سوگند، نطفه فساد بسته شد. باید فرجام زشت فساد را در جامعه اسلامی انتظار كشید. مسلمانان آینده خواهند فهمید كه سرانجام و نتایج اعمال به مسلمانان صدر اسلام، چه بوده است. مطمئن باشید شمشیر‌های كشیده و حمله‌ها و تهاجمات پی در پی، به هم ریخته شدن امور اجتماعی مسلمانان، و استبداد و حكومت دیكتاتوری ستمگران شما را فرا خواهد گرفت. آنان جمع شما را با شمشیر‌های خود درو می‌سازند. پس حسرت و اندوه بر شما! كارتان به كجا خواهد انجامید. دریغا كه دیده حقیقت‌بین ندارید و ما هم نمی‌توانیم شما را به كاری كه كراهت دارید، ملزم كنیم[13].

5. افشاگری

یكی از محورهای انجام نهی از منكر، مبارزه علنی با منكرات است. اگر موعظه، ارشاد، هشدار، قهر و سكوت نتیجه ندهد، مسلمان متعهد موظف است كه در اجتماع به طور علنی فریاد برآورد و بر ضد زشتی‌ها، بی‌عدالتی‌ها و منكرات قیام كند. شیخ طوسی می‌گوید: نهی از منكر، یك امر الهی و واجب كفایی است و برحسب مراتب و زمینه‌ها، احكام مختلفی دارد. وقتی كه تبلیغ، دعوت، موعظه مؤثر واقع نشد، باید راه‌های قوی‌تری را برای پیشگیری آن انتخاب كرد. افشاگری، تهدید، تخویف (ترساندن) و حتی برخورد فیزیكی نیز لازم است، تا اینكه منكرات از جامعه حذف شود. البته برخورد مستقیم باید با اجازه حاكم و والی صورت گیرد.[14]
حضرت فاطمه(س) در عمل به مراحل مختلف نهی از منكر، هر گاه كه احساس می‌كرد گفتگو و موعظه و ارشاد تأثیر ندارد، به افشاگری می‌پرداخت. او در مقابل اعمال زشت حاكمان زمان كه حقوق وی را غصب كرده و مرتكب اعمال ناپسند شده بودند، وقتی كه از گفتگوی رو در رو نتیجه‌ای نگرفت، در جمع مسلمانان به افشاگری و تظلّم پرداخت و در اجتماع بزرگ مردم مدینه فرمود:
ای مسلمانان! شما را به خدا قسم می‌دهم، آیا از رسول خدا(ص) شنیده‌اید كه فرمود: فاطمه پاره تن من است. هر كس او را آزار دهد ، مرا آزرده كرده است . خشنودی فاطمه خشنودی من است و خشم او خشم من است. هر كس فاطمه را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر كس او را راضی كند، مرا راضی كرده است.
گفتند: آری، این سخنان را از پیامبر(ص) شنیده‌ایم . در این حال، حضرت زهرا(س) خطاب به عمر وابوبكر گفت: من، خدا و فرشتگان را گواه می‌گیرم كه شما دو نفر مرا ناراحت كردید و به خشم آوردید و آزارم دادید و هرگز در راه رضایت من گام برنداشتید. اگر رسول خدا(ص) را ملاقات كنم، از شما دو نفر نزد حضرتش شكایت خواهم كرد.[15]
آن حضرت همچنین وقتی كه سكوت و بی‌اعتنایی مردم را در مقابل تضییع حقوق علی و اهل بیت پیامبر: مشاهده كرد و از موعظه و ارشاد هم اثری ندید، به افشاگری و سرزنش آنان پرداخت و برای جلوگیری از عمل منكر آنان بر آشفت و با دلی مضطرب و صدایی رسا فریاد برآورد:
ویلكم ما اسرع ماخنتم الله و رسوله فینا اهل بیت وقد اوصاكم رسول الله باتّباعنا و مودّتنا والتمسّك بنا[16]؛ ای مردم! وای بر شما چه زود به خدا و پیامبرش درباره ما اهل بیت خیانت كردید؛ در حالی كه رسول خدا شما را به پیروی از ما، و دوستی و تمسك به ما را توصیه كرده بود.
آن حضرت در سخن دیگری اعمال ناپسند كسانی را كه فدك را غصب كرده بودند، نكوهش كرد و ‌فرمود:
فدك هدیه‌ای الهی بود كه آن را به پیامبرش بخشید و رسول گرامی اسلام آن را برای تأمین زندگی فرزندانم به من سپرد. واگذاری فدك به من و فرزندانم، با حكم و علم خداوند بزرگ و شهادت جبرئیل امین صورت گرفت. پس اگر كسانی آن را با ستم، غصب و وسیله امرار معاش فرزندانم را قطع كردند، با یاد روز قیامت بر این مصیبت صبر می‌كنم و به زودی غاصبان فدك، عذاب الهی را در دوزخ خواهند دید.[17]

پی نوشت:

[1]. توبه/71.
[2]. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 19، ص306.
[3]. الكافی، ج 5، ص 55.
[4]. نمل / 16.
[5]. محمّد / 12.
[6]. كشف الغمّه، ج 1، ص477.
[7]. بحارالانوار، ج 43، ص159.
[8]. نوادر راوندی، ص 13، ذخائر العقبی، ص53.
[9]. تهذیب الاحكام، ج 1، ص 469؛ كشف الغمّه، ج1، ص 503؛ بحارالانوار، ج 43، ص 189.
[10]. اللمعه البیضاء، ص 825.
[11]. الهجوم علی بیت فاطمه(س)، ص 139.
[12]. روضه الواعظین، ج 1، ص 150؛ بحارالانوار، ج43 ، ص191.
[13]. احتجاج طبرسی، ج 1، ص 108؛ بحارالانوار، ج 42، ص 159؛ فرهنگ سخنان حضرت فاطمه(س)، ص92.
[14]. تفسیر التبیان، ج2، ص549.
[15]. الفرقان، ج22،ص60 ؛ الامامه والسیاسه، ج 1، ص20؛ ماساه الزهراء ، ج1، ص240.
[16]. الاسرار الفاطمیه، ص121؛ بحارالانوار، ج28،ص299.
[17]. فرهنگ سخنان حضرت فاطمه(س) ، ص209.

دوشنبه 4/2/1391 - 22:31
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته