• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3273
تعداد نظرات : 339
زمان آخرین مطلب : 4369روز قبل
اهل بیت
نویسنده: سوسن جوادیه

پیامبر اكرم (ص ) می فرمایند :
« اگر نیكویی می خواست شخصیتی به خود بگیرد آن شخص فاطمه بود. بلكه او بزرگتر است . همانا دخترم فاطمه در بزرگواری و كرامت و بخشش بهترین فرد برروی زمین می باشد » (فرائد السمطین ج 2 ص 68 )
به راستی چرا پیامبر(ص ) دخت خود زهرای مرضیه (س ) را تجسم نیكی ها لقب می دهد و او را چنین حكیمانه می ستاید ؟
آیا صرفا بدین سبب كه آن بانوی بزرگوار به لحاظ تقوا و پاكدامنی و حیا و عبادت و تهجد بر دیگر زنان عصر خویش برتری و امتیاز داشته یا به اصطلاح از آنها سر بوده است یا آنكه نه آن حضرت در اصل و حقیقت خویش و ذاتا از خلقتی خاص و متفاوت برخوردار بوده اند مگر نه آنكه در شرح ولادت این دردانه بی مثال هستی آمده كه :
« در شب معراج آن گاه كه وجود مبارك پیامبر اكرم (ص ) را در آسمان ها سیر می دادند به هنگام گردش در میان باغ ها و درختان بهشت رایحه ای بس دل انگیز و شمیمی روح نواز استشمام نمود چون از آن پرسش كرد جبرئیل خبر داد كه این عطر سیبی است كه خداوند سیصد سال پیش آن را به دلیلی خلق فرموده و از آن هنگام فضا از عطر آن آكنده است . آنگاه فرشتگان را دیدند كه شادمان پیش آمده و آن سیب را با تكریم و تواضع به او تقدیم نموده و چنین گفتند :
ای محمد! پروردگارت سلام رسانیده و این تحفه را برایت فرستاده است .
رسول خدا(ص ) آن سیب را تناول فرمود و پس از آن بود كه جسم مطهر زهرا(س ) در درون مادر ـ از آن سیب بهشتی ـ شكل گرفت و سرانجام حوریه ای از جنین انسان پای بر هستی نهاد » (تاویل الایات 1 236 ـ237 )
و مگر نه این است كه به هنگام ولادت او آن زمان كه زنان مكه خدیجه كبری (س ) را به توبیخ و سرزنش ازدواج با پیامبر(ص ) ترك گفته بودند و در آن ایام بی كسی تنها همدم او طفلی بود كه از درونش با او سخن گفته و دلداریش می داد. و پیامبر خدا (ص) مژده جبرئیل را برایش بازگو می نمود كه مولود تو دختریست پاك و مبارك و خداوند ذریه مرا از او قرار می دهد و امامانی از او بوجود خواهند آمد كه خلیفه خداوند در زمین خواهند بود.
پس چون زمان ولادتش فرا رسید چهار زن بهشتی ـ ساره و آسیه ومریم و صفورا ـ وی را از خدیجه گرفتند و شستشو داده و در پارچه ای آغشته به مشك و عنبر پیچیدند و او لب به سخن گشود و چنین گفت : « گواهی می دهم كه خدایی جز الله نیست و پدرم فرستاده خدا و سرور پیامبران شوهرم سرور جانشینان و فرزندانم آقای اسباط می باشند » .
و نیز مگر نه اینكه خداوند خود این مولود مبارك را اسم گذاری كرده و « زهرا » « صدیقه » « مباركه » « طاهره » « زكیه » « راضیه » « مرضیه » « محدثه » و « فاطمه » اش نامید. و او را از هر شر و بدی دور داشته و مقامش را چنان رفیع گردانیده كه هیچ كس را به معرفت او راهی نباشد و نیز خداوند فاطمه و شوهر و فرزندانش را حجت بر خلق و درهای دانش و حكمت قرار داد.
مگر نه اینكه :
پروردگار او را به همسری مردی در آورد كه سید و آقای دو سراست . (مناقب ص 399 )
تسبیح و تقدیس فرشتگان را در نامه عمل او و دوست دارانش ثبت نمود . (بحرانی در عوالم العلوم ج 1 ص 6 )
آن بزرگوار یكی از اهل كسا و مشمول آیه تطهیر می باشد كه فرموده : « انما یریدالله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیر » (احزاب ـ 33 )
همانا اراده خداوندی بر زدودن هر گناه و پلیدی از شما خاندان نبوت تعلق گرفت و شما را از هر عیب و كمبودی پاك گردانید.
فاطمه زهرا(س ) در لسان امام عصر(عج ) تقدیس گشته و به عنوان « اسوه » یاد گردیده : « و فی ابنه رسول الله (ص ) لی اسوه حسنه » و در دخت رسول خدا(ص ) برای من الگویی نیكو وجود دارد . (بحارالانوار ج 53 ص 179 )
آن بزرگوار صاحب « لوح » است .
از جابربن عبدالله انصاری روایت گردیده كه در زمان حیات رسول خدا(ص ) به محضر فاطمه (س ) وارد شدم تا او را به ولادت حسین (ع ) تهنیت بگویم و مشاهده نمودم كه در دستان مباركش لوح سبز رنگی است كه پنداشتم زمرد می باشد و دیدم كه در آن لوح با رنگ سفید شبیه به نور خورشید چیزی نوشته شده است . به حضرت عرضه داشته پدر و مادرم فدایت ای دخت رسول این لوح چیست فرمودند : این لوحی است كه خداوند به رسول خدا هدیه داده و در آن نام پدرم شوهرم و دو فرزندم و نام اوصیایی بعد از فرزندم موجود می باشد و پیامبر برای مسرور گردانیدنم آن را به من عطا فرمود. (كمال الدین و تمام النعمه ح ص 308 )

خشنودی و غضب فاطمه خشنودی و غضب خداوند است .

رسول خدا(ص ) فرموده اند : « ان الله عزوجل لیغضب بغضب فاطمه و یرضی لرضاها »
خداوند به خشم فاطمه خشمگین و به خشنودیش خشنود است . (كنز العمال ج 2 ص 111 )
و نیز از سلمان فارسی روایت شده كه رسول خدا(ص ) فرمود : « ای سلمان هر كس دخترم فاطمه را دوست داشته باشد در بهشت با من خواهد بود و هر كس او را دشمن داشته باشد در آتش خواهد بود; ای سلمان محبت فاطمه در یكصد موقف سودمند خواهد بود كه آسانترین آن ها مرگ و قبر و میزان و محشر و صراط و محاسبه است » (مقتل الحسین خوارزمی 59 )

مقام شفاعت حضرت زهرا(س ) در آخرت .

ضمن روایت طویلی رسول خدا(ص ) به فاطمه (س ) چنین می فرمایند : در صحرای قیامت جبرئیل می گوید ای فاطمه حاجت خود را بخواه و تو می گویی پروردگارا شیعیانم ! خداوند متعال می فرماید آنان را بخشیدم می گویی پروردگارا شیعیان فرزندانم ! خداوند می فرماید رها كنید هر كه را كه به او چنگ زده است تا به بهشت درآید. در این هنگام خلایق آرزو می كنندكه از زمره فاطمیین باشند . (بحار ج 8 ص 53 )
در روایتی از امام باقر(ع ) نقل گردیده : « والله ای جابر! در آن روز حضرت فاطمه (س ) شیعیانش و دوستانش را برمی گزیند همانگونه كه پرنده دانه نیكو را از دانه ی بد جدا می كند » (بحار ج 8 ص 51 )
و نیز در روایت دیگری از رسول خدا(ص ) آمده : « ای فاطمه ! بشارت باد تو را. در پیشگاه خداوند مقام ارزنده ای داری در آن جایگاه برای دوستان و شیعیانت شفاعت می كنی و آن پذیرفته می شود » (كنزالفوائد ج 1 ص 150 )
زهرای بتول (س ) صاحب « مصحف » می باشند .
از امام صادق (ع ) روایت شده كه ضمن سخنانی فرموده اند « ... آنگاه كه خداوند پیامبرش را از دنیا برد اندوه فراوانی به فاطمه زهرا روی آورد كه كسی جز خدا اندوه آن را نمی دانست پس خداوند فرشته ای را فرستاد تا از او دلجویی كرده و با او سخن بگوید تا اندوهش برطرف گردد. حضرت فاطمه (س ) این مطلب را برای علی (ع ) تعریف نمود آن حضرت فرمود هر زمان كه صدای ملك را شنیدی مرا خبر نما. پس هرگاه فرشته می آمد حضرت امیر را صدا می زدند و ایشان هر آنچه فرشته می گفت می نوشتند تا آنكه كتابی گرد آمد كه همان « مصحف فاطمه » است و در آن اخبار و وقایع آینده ثبت است » . (بحار ج 43 ص 80 )
حضرت فاطمه (س ) در قرآن كریم مقام و جایگاهی خاص داشته است . سوره كوثر و سوره هل اتی و آیات بسیاری در شان ایشان نازل گردیده است .

كلام فاطمه :

همواره كلام آدمی دریچه و نمادی از شخصیت درونی وی و روایتگر محتوای علمی و میزان فضل و دانش هر شخص است . بانوی گرامی اسلام حضرت زهرا(س ) این تربیت شده خداوند و درس آموخته و پرورده پیامبر(ص ) خود از مقام علمی و دانشی بس عظیم و منحصر به فرد برخوردارند كه این عظمت و جایگاه علمی در سخنان و خطابه هایی كه از ایشان به جای مانده به وضوح مشاهده می شود.
براساس آنچه در تاریخ ذكر گردیده آن حضرت یكی دو بار بنابه حساسیت و ضرورت موقعیت خطابه عمومی داشته اند كه یكی از این سخنرانی های خطابه معروف به « فدك » می باشد.
« فدك » بنابر آنچه در اسناد مسلم تاریخی آمده نام سرزمینی بود كه پیامبر(ص ) در زمان حیات خود بنابر فرمان الهی « و ات ذی القربی حقه » آن را به تملیك دختر خود حضرت زهرا(س ) درآورده بود و ایشان نیز از این ملك و درآمدهای آن در جهت مصالح شخصی و عمومی بهره گیری می فرمودند تا آنكه در زمان خلفا این سرزمین نیز مورد هجوم و غصب قرار گرفت و بانوی گرامی اسلام از حق خویش محروم گردیدند. پس آن بزرگوار به ناچار با شرایط و مقدماتی خاص در مسجد حاضر گردیده و به منظور روشنگری و اتمام حجت با مردم و دفاع از تمامی حقوقی كه از خاندان رسالت غصب گردیده . خطابه ای جامع و غرا ایراد فرمودند كه مطالعه و دقت در جمله جمله این كلام پرشكوه پرده از عظمت شخصیت آن حضرت برمی دارد.
دختر گرامی پیامبر اكرم (ص ) در سخنرانی خود خلاصه ای از تمامی آنچه پدر بزرگوارش طی سالیان دعوت خود به امت ابلاغ نموده بود بیان فرمود و یك دوره كامل از معارف و اعتقادات دینی را به صورت مجمل در اختیار مردم نهاد. ازجمله شرحی از توحید و عبودیت خداوند و تذكر به نبوت پیامبر و محتوای رسالت او و توضیح مقام امامت و ولایت و نقش آن و اشاره به غصب حق اهل بیت و آثار سوئی كه تا به امروز باقی نهاده و تذكر به قیامت و عواقب امور.
خطابه فدك با نهایت شیوایی و بلاغت و فصاحتی كه خاص این خاندان است بیان گردیده ودارای چنان معنا و محتوای پرباریست كه محققین و پژوهشگران درباره آن به بحث و تعمق پرداخته و می پردازند.
در یكی از فرازهای ابتدایی این خطابه حضرت اینگونه اشاره می فرمایند : « اشهد ان لااله الاالله وحده لاشریك له كلمه اخلاص تاویلها و ضمن القلوب موصولها و انارا الفكر معقولها الممتنع عن الابصار رویته و من الالسن صفته و من الاوهام كیفیته » .
گواهی می دهم كه جز الله هیچ خدایی نیست . یگانه ایست بی نیاز كلمه ای كه اخلاص و یكدلی را تاویل و فرجام آن قرار داد و دل ها را گستره ی پیوند با آن نمود و تار و پود جان ها را بدان سرشت و مشعل اندیشه آن ـ توحید ـ را در فضای ذهن ها برافروخت خدایی كه دیدگان را یارای دیدن و زبان ها را توان توصیف او نیست و خردها به چگونگی او راه نبرد...
در فراز پایانی بانوی بزرگوار اسلام مخاطبین خود را همچنان مورد توبیخ و انذار قرارداده و اینگونه هشدار می دهند :
« ای مسلمانان كه با سرعت به قول باطل روی آورده اید و در مقابل عمل ناپسند زیان آور سكوت نمودید و راضی شدید آیا در قرآن تدبر نمی كنید یا اینكه قفل بر دل ها زده شده است نه چنین نیست بلكه اعمال بدتان قلبهای شما را پوشانده و گوش و چشمتان را بسته است . بد تاویلی كردید و چه بد مشورتی نمودید و چه شری است آنچه خیر را به آن عوض كردید. قسم به خدا بارش را سنگین می یابید و عاقبتش را عذاب می بینید. زمانی كه پرده برای شما برداشته شود و پوشیده ها آشكار گردد و عذاب هایی كه گمانش را نمی برید از سوی پروردگارتان بر شما ظاهر گردد و در آن هنگام صاحبان باطل زیان می كنند. »
... آن روز حضرت فاطمه زهرا(س ) قلب حقیقت را شكافت به بشریت تا ابدیت پیامی را فرستاد كه حقانیت اهل بیت را بر همگان آشكار نموده است . آن روز فاطمه (س ) كه پدرش پیامبر را شاهد و ناظر می دید رو سوی قبر حضرت محمد(ص ) كرده و درد دل خود ـ فرزند تنهای پدرش و تمامی شیعیان ـ را چنین بازگفت :
« بعد از تو خبرها و گرفتاری هایی بود كه اگر تو حضور می داشتی مشكلات چندان بزرگ نمی بود.
ما بسان زمینی كه باران بهاری خود را از دست داده باشد تو را از دست دادیم و قوم و ملت تو از هم پاشیدند تو بر آنان گواه باش كه سقوط كردند.
هر خانواده ای نزد خداوند نزدیكی و مقامی دارد كه بر دیگران برتری و فضیلت دارد.
هنگامی كه درگذشتی و خاك بین ما و تو حائل شد افرادی كینه های درونی خود را برای ما آشكار ساختند.
مردم بر ما هجوم آوردند و به ما توهین شد. هنگامی كه تو از دنیا رفتی و تمام روی زمین از ما گرفته شد.
تو ماه تمام و نوری بودی كه از آن روشنی و نور استفاده می شد از سوی خداوند عزیز كتابهایی بر تو نازل می گشت .
جبرئیل بوسیله آیات با ما انس می گرفت تو از دست رفتی و همه ی خوبی ها در پرده فرو رفت .
ای كاش پیش از رفتن تو مرگ ما فرامی رسید هنگامی كه تو درگذشتی و توده های خاك بین ما و تو فاصله شد و ما به مصیبتی گرفتار شدیم كه هیچ اندوهناكی نه عرب و نه عجم بدانگونه مصیبت گرفتار نشده بود.
امروز ما نیز چون فاطمه (س ) قلب ها را به سوی قبر پنهانش می كنیم و درد دل مهدی (عج ) فرزند تنهای فاطمه (س ) كه از غم دلشكسته است را می گوییم و برای فرجش دعا می كنیم .
و نیز حاجات خود را بیان كرده و برای اجابت آن ها از او مدد می جوییم و می دانیم كه آن روز كه مهدی فاطمه (عج ) بیاید همه دردها درمان شده و اشك های شوق غنچه های لبخند را آبیاری خواهند كرد.
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی
دوشنبه 4/2/1391 - 23:1
اهل بیت
نویسنده : آزاد جعفری

«اگر انسان برای بشر یك روح قائل نباشد كه آن روح هم یك سنخیتی با جهان دیگر داشته باشد، تا ما جهان دیگری قائل نشویم و تا تماسی غیر از این تماس‌های طبیعی كه با موجودات طبیعی هست با جهان دیگر قبول نكنیم، مساله وحی را به هیچ شكل نمی‌توانیم توجیه كنیم.» این عبارتی است كه شهید مطهری‌ره در پایان بحث توجیه علمی مقوله وحی در كتاب نبوت به كار می‌برد و در واقع مبداء همه آن چیزی است كه در رابطه با وحی باید گفته شود.
اصل، ایمان داشتن است و به قول شهید در جایی دیگر: «هیچ ضرورتی هم ندارد كه ما حتما بگوییم باید حقیقت و كنه و ماهیت وحی را درك كنیم، آخرش هم یك توجیهی بكنیم و بگوییم همین است و غیر از این نیست. ما باید به وجود وحی ایمان داشته باشیم.
لازم نیست بر ما كه حقیقت وحی را بفهمیم. اگر بفهمیم یك معرفتی بر معرفت‌های ما افزوده شده است و اگر نفهمیم جای ایراد به ما نیست. به جهت این ‌كه یك حالتی است مخصوص پیغمبران كه قطعا ما به كنه آن پی نمی‌بریم، ولی چون قرآن وحی را عمومیت داده در اشیای دیگر، شاید به تناسب آن انواع وحی كه می‌شناسیم، بتوانیم تا اندازه‌ای آن وحی‌ای را كه با آن از نزدیك آشنایی نداریم كه وحی نبوت است، توجیهی بكنیم و اگر نتوانستیم توجیهی بكنیم، از خودمان حتی گله‌مند نیستیم، چون یك امری است مافوق حد ما و مساله‌ای است كه از مختصات انبیاء بوده است». (نبوت، صفحه 77)‌
مطهری در این گفته به 2 نكته اشاره دارد. یكی مساله عمومیت وحی و دیگر اختصاصی بودن آن برای انبیای الهی كه این دومی را وحی نبوت می‌نامد. وی در توضیح آیه «و ما كان لبشر ان یكلمه الله الا وحیا او من وراء حجاب او یرسل رسولا فیوحی باذنه» (شوری، 51) می‌گوید: «گاهی مستقیم خدا وحی می‌كند كه فرشته هم واسطه نیست، گاهی من ورای حجاب است یا این كه یك واسطه و رسولی را كه در اینجا مقصود فرشته است می‌فرستد. او به اذن پروردگار به پیغمبر وحی می‌كند.»
در واقع شهید در این توضیح خود وساطت فرشته را مختص وحی نبوت عنوان می‌كند، چنانچه در نقل قول قبل هم تاكید بسیاری بر این مساله داشت كه نوعی از وحی مختص انبیاء است. در كتاب «مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی (وحی و نبوت)» می‌خوانیم: «وحی در قرآن كریم مكرر به كار رفته است.
شكل استعمال این كلمه و موارد مختلف استعمال آن نشان می‌دهد كه قرآن آن را منحصر به انسان نمی‌داند، در همه اشیاء و لااقل در موجودات زنده ساری و جاری می‌داند، از این رو در مورد زنبور عسل به وحی تعبیر می‌كند. چیزی كه هست درجات وحی و هدایت، بر حسب تكامل موجودات متفاوت است. عالی‌ترین درجه وحی همان است كه به سلسله پیامبران می‌شود.» (صفحه 8)‌
این سخن به طور كامل منظور شهید را از وحی عام و خاص مشخص می‌كند، اما این تنها یك نگاه به مقوله وحی است. حضرت امام خمینی‌ره‌ در سخنرانی خود در تاریخ 11/12/64 به مناسبت ولادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها در توصیف شخصیت والای این حضرت، مساله‌ای را عنوان می‌كنند كه بسیار قابل تامل است و آن ویژگی منحصر به فرد فاطمه زهراس است كه جبرئیل بر وی نازل می‌شده و بر او وحی می‌شده است.
این دیدگاه، گفته‌های شهید مطهری را نقض نمی‌كند، اما بر اطلاق آن استثنا وارد می‌كند. آگاهی از این مورد مستثنا اهمیت زیادی در شناخت خود معنای وحی و همچنین شخصیت بی‌نظیر حضرت فاطمه‌س دارد. مقاله حاضر را به بخش‌هایی از متن این بیانات گرانقدر مزین می‌كنیم:
«من راجع به حضرت صدیقه سلام‌الله علیها خودم را قاصر می‌دانم كه ذكری بكنم. فقط اكتفا می‌كنم به یك روایت كه در كافی شریف است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است كه حضرت صادق سلام‌الله علیه می‌فرماید فاطمه سلام‌الله علیها بعد از پدرش 75 روز زنده بودند و حزن و شدت بر ایشان غلبه داشت و جبرئیل امین خدمت ایشان می‌آمد و به ایشان تعزیت عرض می‌كرد و مسائلی از آینده نقل می‌كرد.
ظاهر روایت این است كه در این 75 روز «مراوده»ای بوده است؛ یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم كه غیر از طبقه اول انبیای عظام درباره كسی این طور وارد شده باشد كه در ظرف 75 روز جبرئیل امین رفت و آمد داشته است و مسائل را در آتیه كه واقع می‌شده است ذكر كرده است و حضرت امیرع‌ هم اینها را نوشته است. حضرت امیر كاتب وحی بوده است همان طور كه كاتب وحی رسول خداص‌ بوده است و البته آن وحی به معنای آوردن احكام به رفتن رسول اكرم تمام شد.»
شهید مطهری در ادامه بحث وحی و نبوت به صلاحیت دریافت در انسان حامل وحی اشاره می‌كند و معتقد است پیامبران به منزله دستگاه گیرنده‌ای هستند كه در پیكره بشریت كار گذاشته شده است؛ افراد برگزیده‌ای كه صلاحیت دریافت این نوع آگاهی از جهان غیب را دارند. وی در این خصوص آیه «الله اعلم حیث یجعل رسالته» را دلیل می‌آورد و اضافه می‌كند كه وحی الهی تأثیر شگرف و عظیمی بر شخصیت حامل وحی یعنی شخص پیامبر می‌نماید.
به حقیقت او را مبعوث می‌كند، یعنی نیروهای او را برمی‌انگیزد و انقلابی عمیق و عظیم در او به وجود می‌آورد و قاطعیت بی‌نظیری به او می‌دهد، طوری كه تاریخ هرگز قاطعیتی مانند قاطعیت پیامبران و افرادی كه به دست و به وسیله آنان برانگیخته شده‌اند نشان نمی‌دهد.
مطهری نقل قولی هم از اقبال لاهوری در اینجا می‌آورد كه بخوبی تفاوت میان وحی الهی و عرفان مبتنی بر الهام را مشخص می‌كند و البته گفته‌های اقبال هم بنا به قاعده اولی است و شامل استثنای مورد نظر ما نمی‌شود، اما شاید بتوان مدعی شد كه با توجه به بیانات امام راحل‌س حضرت زهرا را هم می‌توان مصداق این توصیفات دانست.
اقبال لاهوری تفاوت پیامبران را با دیگر افرادی كه مسیر معنوی به سوی خدا دارند (عرفا) ولی رسالت پیامبری ندارند و اقبال، آنها را مرد باطنی می‌خواند، چنین بیان می كند:
«مرد باطنی نمی‌خواهد كه پس از آرامش و اطمینانی كه (در مسیر معنوی) پیدا می كند به زندگی این‌جهانی بازگردد؛ اما در آن وقتی بنا بر ضرورت بازمی‌گردد، بازگشت او برای تمام بشریت سود چندانی ندارد، ولی بازگشت پیغمبر جنبه خلاقیت و ثمربخشی دارد، بازمی‌گردد و در جریان زمان وارد می‌شود به این قصد كه جریان تاریخ را تحت ضبط درآورد و از این راه، جهان تازه‌ای از كمال مطلوب‌ها خلق كند. برای مرد باطنی، آرامش مرحله نهایی است.
برای پیغمبر بیدار شدن نیروهای روان‌شناختی اوست كه جهان را تكان می‌دهد و این نیروها چنان حساب شده است كه كاملا جهان بشری را تغییر دهد.» (مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج3 (وحی و نبوت) به نقل از «احیای فكر دینی در اسلام، ترجمه احمد آرام، ص 143»)
آری، فاطمه‌س، این تنها بانوی معصوم تاریخ بشریت، ظرفیت وجودی والایی داشت كه جز برگزیدگان پیامبران و برخی اولیای خاص خدا، احدی از آن برخوردار نبوده است. جبرئیل به خدمت به فاطمه‌س می‌رسیده و این تنها الهامی عارفانه و معنوی نبود كه همچون وحی انبیاء رسالتی عظیم با خود داشت.
توجه به این نكته لازم به نظر می‌رسد كه امام خود اشاره فرمودند كه این نزول جبرئیل در عین همه شباهت‌ها، متفاوت از وحی انبیاست؛ چرا كه وحی به معنای نظام دینی و عبادی و احكام با عروج پیامبر اكرم‌ص پایان یافته و رسالتی هم كه ما در اینجا به آن اشاره كردیم رسالتی متفاوت از معنای «بعثت» انبیاء است. ادامه بیانات امام خمینی‌س در خصوص این ظرف وجودی والای فاطمه‌س است، با اشاره‌ای به محتوای پیامی كه با وساطت جبرئیل بر ایشان نازل می‌شده است:
«مساله آمدن جبرئیل برای كسی مساله ساده‌ای نیست. خیال نشود كه جبرئیل برای هر كسی می‌آید و امكان دارد بیاید. این یك تناسب لازم دارد بین روح این كسی كه جبرئیل می‌خواهد بیاید و مقام جبرئیل كه روح اعظم است. چه ما قائل بشویم به این كه قضیه تنزل جبرئیل به واسطه روح اعظم خود این ولی است یا پیغمبر است یا بگوییم كه خیر حق‌تعالی مامور می‌كند كه برو و این مسائل را بگو چه آن قسم بگوییم كه بعضی از اهل نظر می‌گویند و چه این قسم بگوییم كه اهل ظاهر می‌گویند تا تناسب مابین روح این كسی كه جبرئیل به پیش او می‌آید و بین جبرئیل كه روح اعظم است نباشد این معنا امكان ندارد و این تناسب، بین جبرئیل كه روح اعظم است و انبیاء درجه اول بوده است؛ مثل رسول خدا و عیسی و موسی و ابراهیم و امثال اینها.
بین همه كس نبوده است و بعد از این هم بین كسی دیگر شنیده نشده است حتی درباره ائمه هم من ندیده‌ام كه وارد شده باشد كه این طور جبرئیل وارد شده باشد. فقط این است كه برای حضرت زهرا سلام‌الله‌علیهاست. این كه من دیدم جبرئیل به طور مكرر در این 75‌روز وارد می‌شده و مسائل آتیه‌ای كه بر ذریه او می‌گذشته است این مسائل را می‌گفته است و حضرت امیر هم ثبت می‌كرده است و شاید یكی از مسائلی كه گفته راجع به مسائلی است كه در عهد ذریه بلندپایه او حضرت صاحب سلام‌الله‌علیه است... ما نمی‌دانیم. ممكن است.
در هر صورت من این شرافت و این فضیلت را از همه فضائلی كه برای حضرت زهرا ذكر كرده‌اند با این كه آنها هم فضائل بزرگی است این فضیلت را من بالاتر از همه می‌دانم كه برای غیرانبیاء علیهم‌السلام آن هم نه همه انبیاء، برای طبقه بالای انبیاء علیهم‌السلام و بعضی از اولیایی كه در رتبه آنهاست، برای كسی دیگر حاصل نشده است و با این تعبیری كه مراوده داشته است جبرئیل در این هفتاد و پنج روز برای هیچ كس تاكنون واقع نشده است و این از فضائلی است كه مختص حضرت صدیقه سلام الله علیهاست.»
نكته دیگر قابل تامل در انتهای این بحث، عبارت «و بعضی اولیایی كه در رتبه آنهاست» در بیانات امام خمینی‌ره است. در واقع می‌توان چنین برداشت كرد كه حضرت امام‌س نه فقط این فضیلت را مختص انبیاء نمی‌داند كه شخصیت برجسته‌ای چون فاطمه زهراس را هم تنها استثنای این قاعده برنمی‌شمرد و گویا معتقد است اولیایی در رتبه انبیاء هستند كه از این فضیلت برخوردار شده‌اند یا خواهند شد.
این تفاوت شاید از آن روست كه امام خمینی‌ره جامعیتی در شخصیت منحصر به فرد خود دارد كه بسیاری از آن بی‌بهره‌اند. جامعیتی فراتر از دیدگاه‌های یكسویه اهل نظر و اهل ظاهر. گویا اهلیت این شخصیت برجسته تاریخ ایران اسلامی دل بوده است. مصداق «لمن كان له قلب» كه قرآن می‌فرماید. (سوره ق، آیه 37)‌
منبع: روزنامه جام جم
دوشنبه 4/2/1391 - 23:0
اهل بیت
نویسنده : سید وحید احمدی

حضرت فاطمه زهراء (س) دخت گرامی بزرگ زنی چون خدیجه كبری است كه از نیكوترین و عفیفترین زنان جهان و نخستین زنی است كه به پیامبر ایمان آورد وهرآن چه از مال دنیا در اختیار داشت در راه پیشرفت اسلام بذل كرد فاطمه فرزند نیكو مردی چون محمد (ص) فرستاده رحمت ومغفرت است.

فاطمه كیست؟

حضرت فاطمه زهراء (س) دخت گرامی بزرگ زنی چون خدیجه كبری است كه از نیكوترین و عفیفترین زنان جهان و نخستین زنی است كه به پیامبر ایمان آورد وهرآن چه از مال دنیا در اختیار داشت در راه پیشرفت اسلام بذل كرد فاطمه فرزند نیكو مردی چون محمد (ص) فرستاده رحمت ومغفرت است. محمد هموكه پس از 1400سال از عروج ملكوتی اش، سیاه دلان تاریخ ،او و پیروان راستینش را از گزندتهمت و ناروا رها نكرده اند و در عصر دموكراسی و آزادی بیان حتی یارای شنیدن نام مقدس و راستینش را كه برگرفته از صداقت بی منتهای اوست ندارند،و به بهانه های واهی و با علم كردن و بازخوانی سناریوهای از پیش تعیین شده و بعضا حتی با به رقص در آوردن مترسكان مسلمان نما تحت لوای سلمان رشدی وامثالهم هربار به بهانه ای مفاخرمسلمانان را نشانه رفته و با ادعاهایی چون حقوق بشر و امثال آن كه به واقع جز لق لقه زبان بشر امروزی هیچ تعبیر دیگری نمی توان برای آنها یافت، دین رحمت و عزت را آماج طعنه و پرسش قرار می دهند غافل از آنكه این دین به اعتبار پیامبر صلح و دوستی و به عزت خون حمزه، حسین (ع) ،علی (ع) ودیگر شهدای راستین این مكتب تا همیشه تاریخ آبیاری و سیراب شده است.
پرورش زهرا در كنار پدرش رسول خدا و در خانه نبوت بود، ‌آنجا كه منزلگاه زمینی فرشتگان، و مركز نزول وحی و آیه های قرآن است. زهرا همسر بزرگمردی است كه بیش از سیصد آیه از قرآن شریف درباره او نازل شده و بقای اسلام وامدار تلاشهای بی دریغ اوست. در دامن پاك فاطمه دو امام و دو شخصیت ممتاز عالم بشری (امام حسن و امام حسین (ع)) رشد یافته اند، عقیله بنی هاشم زینب كبری (ع) پیام رسان بزرگ حماسه عاشورا پرورش یافته چنین مادری است.

فضایل فاطمی

زهرای اطهر (علیها‌السلام) انسانی چند بعدی و در تمام جنبه‌های انسانی در اوج كمال بود. حضرت زهرا (علیها السلام) بیشتر اوقات شب را به عبادت مشغول مى شد. حسن بصری می‌گوید: «در این امت، عابدتر از فاطمه‌ (علیها‌السلام) نیامده است، آنقدر نماز و عبادت را ادامه می‌داد كه پاهایش ورم می‌كرد. رسول الله درباره‌ی فاطمه سلام الله علیها فرمود: ای سلمان به راستی كه خداوند قلب و تمام اعضای فاطمه تا استخوان‌هایش را از ایمان و یقین آكنده ساخته به گونه‌ای كه او غرق در اطاعت پروردگار است. و یا در جایی دیگر می فرماید: وقتى دخترم فاطمة در محراب عبادت مى ایستاد همچون ستاره اى براى ملائكه آسمان مى درخشید. خدا به ملائكه مى گوید: اى ملائكه بنگرید به بهترین بنده من فاطمه، او در مقابل من ایستاده و از خوف من تمامى وجودش مى لرزد و با تمامى حضور قلبش به عبادت من روى آورده. فاطمه به هنگام عبادت آنچنان در معشوق غرق می‌شد كه با گذشت ساعت‌ها، گذر زمان را حس نمی‌كرد. اما در وقت حمایت از رهبری و ولایت، تو گویی جز سیاست كار دیگری نداشت، و تا پای جان می‌ایستاد و جوانمردانه افشاگری می‌‌كرد. امام‌ صادق (علیه‌السلام) می فرماید: «وقتی در محراب عبادت به نماز می‌ایستاد برای آسمانیان می‌درخشید همان‌گونه كه نور ستاره‌ها برای زمینیان. » (و به همین علت وی «زهرا» لقب داده اند). زهراء (ع) هرگز از انجام عمل خیر دریغ نمی كرد. روزی پیرمرد فقیری و گرسنه نزد پیامبر اكرم آمد و درخواست كمك كرد. پیامبر فرمود: اكنون چیزى ندارم ولى «راهنماى خیر چون انجام دهنده آن است. » سپس او را به منزل فاطمه (علیها السلام) راهنمایى كرد. زهرا (علیها السلام) فرمود: ما نیز اكنون در خانه چیزى نداریم، سپس گردن بندى را كه دختر حمزةبن عبدالمطّلب به او هدیه كرده بود از گردن باز كرد و به پیرمرد فقیر داد و.... زهراء (ع) و خاندان ایشان به امر پیامبر برای شفای حسنین (ع) سه روز روزه نذر كردند واقعه ایكه در نهایت به نزول آیات سوره دهر (و یطعمون الطعام علی حبه مسكینا و یتیما واسیرا. انما نطمعكم لوجه الله لا نرید منكم جزاءا و لا شكورا) منتهی شد. حضرت فاطمه (س) می فرماید: ای علی! من از پروردگارم شرم دارم كه چیزی از تو درخواست كنم كه توان برآوردن آن را نداشته باشی ماجرای پیراهن شب عروسی كه حضرت زهرا آن را به زنی مستمند بخشید و یا گفتار ماندگار "الجار ثم الدار" وی و... همه گوشه‌ای از ایثارگری‌های این بانوی فرهیخته وبا عظمت است. براساس اسنادی كه در دست و مورد قبول و اتفاق فریقین است خدای در قرآن او را كوثر یا خیر كثیر نامیدو اساس نزول آن كوتاه كردن شر سخن مشركان از سر پیامبر بود. گل یاس پیامبر؛ مصداق آیه نسائنا، در داستان مباهله است كه بین پیامبر (ص) و مسیحیان نجران پدید آمد. دختر معصوم روضه نبوی مصداق بارز آیه تطهیر (انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیراً) در قرآن است. در كتاب صواعق المحرقه، تفسیر طبری، و كتب دیگر از رسول خدا نقل شد كه این آیه درباره من و علی (ع) و حسن و حسین و فاطمه (س) نازل شده است و طبری در تفسیر خود 15 روایت به سندهای مختلف در این باره ذكر می‏كند. دردانه رسول اكرم ،مصداق ذی القربی در (قل لا اسالكم علیه اجراً الا المودة فی القربی) است ،اومصداق همان ذی القربائی است كه در قرآن مودت او درخواست شده ،به راستی از او خویشاوندتر به پیامبركیست؟
به حقیقت باید چشم‌ بصیرت‌ داشت‌ تا گوشه‌ای‌ از سراپردة‌ جلال‌ فاطمی‌ را درك نمود. فاطمه برای‌ هر یك‌ از روزهای‌ هفته‌، دعای‌ ویژه‌ای‌ داشت‌ و برای‌ تعقیبات‌ نماز هم‌ ادعیة‌ خاص‌. دختر وحی،آزاد ساختن‌ بردگان‌ در نظرش كاری‌ بس ارزشمند بود، گردنبندی‌ را كه‌ علی‌ (ع‌) برایش خریده‌ بود، فروخت‌ و با پول‌ آن‌ برده‌ای‌ خرید و آزاد كرد. پیامبر اكرم‌ (ص‌) از این‌ كار دخترش‌ بسیار شادمان‌ گردید و او را ستود.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: "هر كس عبادت خالص خود را به سوی پروردگار بالا بفرستد، خداوند برترین مصلحت خود را به سوی او می‌فرستد.

منزلت فاطمه از سخن بزرگان و در كلام وحی

فاطمه (س) را نزد پیامبر احترامی عظیم بود بسی فراتر از احترام پدری به دخترش و این بگونه‏ای بود كه حیرت دیگران را بر می‏انگیخت او با آن همه شأن و عظمت دست دخترش را می‏بوسید و به گفته عایشه هرگاه كه فاطمه (س) بر پیامبر وارد می‏شد رسول خدا به احترامش از جای بر می‏خاست و پیشانی او را می‏بوسید در حین ورود از او جداً استقبال می‏كرد و یا در حین خروج از محضرش مشایعتش می‏فرمود.
پیامبر می فرماید: او برترین بانوی اسلام و سیده زنان عالم است. گاهی می‏فرمود فاطمه (س) یك شاخه گل است (ریحانه)؛ زمانی می‏فرمود فاطمه (س) پاره تن من است (بضعة مِنّی)، و گاهی می‏فرمود فاطمه (س) عزیزترین مردم به نزد من است. می فرمود دخترم فاطمه را بدان جهت فاطمه نامیدند كه خداوند عزوجل او و دوستانش را از آتش جهنم به دور نگه مى‏دارد،یا می‏فرمود هر كه فاطمه (س) راشادان كند مرا شادان كرده است، و هر كه فاطمه را بیازارد مرا آزرده است، با این تذكره كه شادی و غضب رسول خدا، همانند محبت و آزار خداوند است، رسول الله (ص)، بارها و بارها فاطمه (علیها السلام) را ستود و از او تجلیل كرد. در مواقع بسیاری می‌فرمود: "پدرش به فدایش باد" و گاه خم می‌شد و دست او را می‌بوسید. به هنگام سفر از آخرین كسی كه خداحافظی می‌نمود، فاطمه (علیها السلام) بود و به هنگام بازگشت به اولین محلی كه وارد می‌شد، خانه او بود. گاه در جواب خرده‌گیران، لب به سخن می‌گشود كه خداوند مرا به این كار امر نموده و یا می‌فرمود: "من بوی بهشت را از او استشمام می‌كنم. "
اى سلمان! كسى كه دخترم فاطمة را دوست داشته باشد در بهشت با من است و كسى كه دشمن او باشد در آتش است. سلمان! محبت فاطمه در صد مورد نافع است[ و مایه نجات] كه آسان ترینش مرگ، قبر، هنگام سنجش اعمال، و... مى باشد. امام صادق علیه السلام می فرماید: هر آن كس كه فاطمة را آن گونه كه باید بشناسد، لیله القدر را درك كرده، و فاطمه را از آن رو فاطمه گفته اند كه مردم از شناخت او عاجزند.
رسول خدا (ص) می فرماید: فاطمة فرشته اى در سیماى انسان است، هرگاه مشتاق بوى بهشت مى شوم دخترم فاطمه را مى بویم. ریحانه نبی، گوهری تابناك در منظومه نسل پیامبرو فرشته‏ای است از ملكوت اعلی. او دارای درجه‏ای اعلی است كه در عالم زنان همتائی و در عالم مردان كفوی جز علی (ع) برایش نیست.

صبر فاطمه

كودكى ریحانه رسول (سلام الله علیها) با دوره نخست تبلیغ دین در مكه توأم بود. مشاهده پدر كه به ضرب سنگباران زخمى شده بخشى از سهم كودكى فاطمه (س) در رسالت دشوار رسول خدا محمد (ص) بود.
اوج این سختى، در سه سال محاصره در شعب ابى طالب به وقوع پیوست قضای الهی، در همان سالهای تبعید ومحاصره اقتصادی در شعب، مادر وابوطالب را در یك سال از او جدا كرد، رحلت مادر وابوطالب مسولیت فاطمه رادر قبال پدر، افزود وپیامبراو را (امّ ابیها) مام پدر نامید. فاطمه زهرا (س) در آن روزها قد برافراشت و با دستهای كوچك خود غبار محنت را از چهره پیغمبر زدود. دشمن شكمبه شتر یا گوسفند بر سر پدر می‏ریزد و او با دستهای كوچك خود آنها را از سر و روی پدر پاك می‏كند. پدرش را كتك می‏زنند و او از شدت تاثر می‏گرید و پدر را نوازش می‏كند. بر بدن پدرش جراحات وارد می‏كنند. او همچون پرستاری مهربان بر آن جراحات مرهم می‏گذاردآغاز نوجوانى در مدینه با جنگ هاى پى درپى علیه مسلمانان همراه شد. یاس نبى در غیاب همسر خود كه سردار بى بدیل سپاه اسلام بود، بارسنگین كارهاى خانه و رسیدگى به فرزندان خردسال را به دوش مى كشید. فاطمه همدم‌ رنجها و غصه‌های‌ شوهر بود و او را پناه‌ محسوب‌ می‌شد. علی‌ (ع‌) می‌فرمود: «وقتی‌ به‌ خانه‌ می‌آمدم‌ و به‌ زهرا نگاه‌ می‌كردم‌، تمام‌ غم‌ و اندوهم‌ برطرف‌ می‌شد. هرگز كاری‌ نكردم‌ كه‌ فاطمه‌ از من‌ خشمناك‌ و ناراحت‌ شود. فاطمه‌ نیز، هرگز مرا خشمناك‌ نساخت‌. داستان دستان زهراى مرضیه (س) كه از چرخاندن آسیاب سنگى زخم شده بود و چادر وصله دار حضرتش كه سلمان را به گریه انداخت، همچنین ماجراى شبهاى خانه على علیه السلام كه فرزندان كوچكش گرسنه سر بر بالین مى گذاشتند، گوشه هایى از درد و رنج نوعروس آسمانى اسلام است كه همگى به پاى نونهال اسلام و براى جان گرفتن درخت رسالت بود عزاى غمبار سیدالشهدا علیه السلام كه بزرگترین مصیبت تاریخ بشر است، پیشاپیش، خاندان نبوت را به استقبال خود برد
زهرا عصاره عصمت، آیینه پاكی و زلال كوثر است. فاطمه، یاس نبی است كه شمیم همه گلهای عصمت را از او می‌بوییم.
كلام آخر و پرسش نگارنده از خوانندگان این نوشتار آن است كه پاسخ شما به این سوال چیست؟
تمامی ستارگان برخاك افتاده نام‌ونشانی برمزار خویش دارند، "مدینه‌النبی" "بقیع"، "نجف"، "مشهد الرضا"، "كربلا"، اما نام مزار مادر دلهای بیقرار ما چیست كه همچنان ناپیداست و با هزاران فانوس اشك هم نمی‌توانیم سراغ آن را بگیریم. آیا پنهان بودن قبر مبارك آن حضرت نشان ازآگاهی‌، درایت‌ و آینده‌ نگری‌ آن حضرت و همسر مظلومش ندارد؟ علی و فاطمه ای كه در امور دین به هیچ عنوان اهل مسامحه نیستند و به طور قطع از وصیت به تدفین پنهانی و ناشناخته ماندن قبور مطهرشان -كه تا ان زمان شاید مرسوم نبوده است- هدفی سیاسی را دنبال می كرده اندآیا این عمل جز افشای‌ ستم‌ غاصبان‌، نوعی اعلام نارضایتی از مردمان زمان و اعتراض به تنهایی حضرت علی (ع) مفهومی دیگر دارد. آیا پنهان ماندن قبر پاره تن رسول خدا آن هم در شرایطی كه كمتر از سه ماه از رحلت پیامبر اكرم می گذرد نوعی پیام رسانی به تمامی اعصار برای بیان واقعیتی كه اززمان درگذشت پیامبر تا پیوستن دختر گرانمایه اش به ایشان، رخ داده است نیست؟واقعا چه اتفاقی افتاد كه گل یاس پیامبر كه همه مردم احترام پیامبر به اورا به كرات دیده بودند به این نتیجه می رسد كه وصیت‌ كند‌ پیكرش‌ را شبانه‌ غسل‌ دهند و به‌ خاك‌ سپارند، آیا از این تدبیر قصدی غیر از این داشته اند كه ظالمانی‌ كه‌ او را آزرده‌ بودند، در مراسم‌ دفن‌ او حضور نیابند و از این‌ حضور، بهره‌ برداری‌ سیاسی‌ برای‌ تطهیر خود و توجیه‌ كارهایشان‌ نكنند.

منابع:

-1www.irib. ir/tv/madar86/koniyeh. htm
-2www.hamshahrionline.ir/News/?id=57064
3-فاطمه زهرا (س) تولد و لقبهای او،
tiknews.org/display/?ID=62244&page=- 84k
4- رسول توده زارع، زندگینامه حضرت زهراء،
http://www.whc.ir/index. php?action=article&cat=91&id=3192&artlang=fa
5- مقدم‌نیا شاهرودی محمدحسن، زیبایی‏های معنوی در سیره فاطمی، http://www.ido.ir/a.aspx?a=1387031205

منبع: باشگاه اندیشه - به نقل از www.articles.ir
دوشنبه 4/2/1391 - 23:0
اهل بیت
نویسنده: عباس بذركار

ای گل آفرینش!
كجا ما را رسد كه وصف تو گوییم و كجا به اندیشه ما آید كه ذكر تو آریم و كجا توان قلم بود كه نقش حسن تو نویسد؛ كدام آیینه است كه درخشش نور تو را بر تاباند.
ای شكوفه رسالت!
ما را همین افتخار بس كه گل دامنت، خمینی بت شكن، ملت مجاهد را فرزندان معنوی تو خواند و روز میلادت را والاترین روز برای انتخاب روز زن دانست.
ای فاطمه ! ای نام تو جامع كمالاتت كه گویای عصمت آتش افروز توست. ای آنكه دامنت رسالت سردار عصمت را پرورد، ای آنكه مهر رخت خورشید فروزان مریم و آسیه و خدیجه را فزونتر است؛ چرا كه جهان بانوان را تو سروری. ای آنكه شهد شهادت سوزانت را از چشمه صداقت و اخلاص چشیده ای، ای آنكه بر گرده گیتی دو ریحانه مصطفی (ص) را مادری، پس نقش آفرین كربلای 61 توئی، ای آنكه بر باب فردوس برین نامت نقش بسته است، تو مظهر خشم خدائی، تو جلوه گاه رضای حقی.
فاطمه، ای گل آفرینش، تو واژه خوشبختی را معنا بخشیدی، توتوحید را خانه داری كردی، دستی كه چرخ هدایت را می گرداند، همو آسیاب كوچك خانه خویش را برای پخت گرده نانی می چرخاند؛ شاهدش دست پینه بسته و تاول زده است و همو كه در كنار خندق به اطعام پدر می پردازد و همو كه لباس مجاهد مردی چون علی مرتضی (ع) را می شوید و همو كه در دفاع از ولایت و فدك به خطابه می نشیند، همو غنچه دامن خویش را به سینه می چسباند تا از گریه باز ایستد و مهر مادر بچشد.
راستی ای مجلای صبر و رضا، مگر آن روز كه مدال قهرمانی به بازویت گرفتی، به علی نگفتی كه چه گذشت، مگر به او نگفته بودی كه استخوان پهلو، ضرب كین دیده است؟ هان ای خلایقی كه در قیامت در مسیر عبور فاطمه (س) سر به زیر و چشم بر هم می نهید آیا می نگرید كه بر بازوی فرزند « و ما رمیت اذ رمیت و لكنّ الله رمی[1]» نابكاری به امر خصم دون چه فرود می آورد؟ آیا می شنوید ناله جانسوز دخت «و ما ینطق عن الهوی ان هو الّا وحی یوحی[2]»را كه چسان میان در و دیوار كمك می طلبد؟ ای فاطمه تو حیاتت، شهادتت، قبرت، همه و همه افشاگر خط سامریست.

اسامی حضرت فاطمه (س)

فاطمه

یكی از اسامی حضرت، «فاطمه» است. « فاطمه»از «فطم» به معنای « بریده شدن و جداشدن» می باشد.
پیامبر اكرم (ص) فرمود: « همانا من دخترم را ( فاطمه) نام گذاردم، برای این كه خداوند عزو جل او و دوستدارانش را از آتش جهنم بریده و دور نگاه داشته است [3]».
در حدیث دیگری آمده است كه فاطمه نامیده شد زیرا او و شیعیانش از آتش جهنم بریده شده اند.
از امام صادق علیه السلام وارد شده است كه فرمود: «... فطمت من الشر و یقال انماسمیت فاطمه لا نها فطمت عن الطمث؛ فاطمه بدان علت نامگذاری شد كه از شر و بدی بریده شده است، و گفته شده بدان علت است كه از اخلاق و افعال ناپسند و ذ میمه به دور است[4]».
در این زمینه احادیث متعدد دیگری كه علتهای دیگری را ذكر نموده اند، نیز وجود دارد كه به جهت رعایت اختصار متذكر آنها نمی شویم.

زهراء

از دیگر اسامی آن حضرت، « زهراء» است. « زهراء»از « زهر» به معنای « درخشیدن»است.
ابان ابن تغلب می گوید: «به امام صادق (ع) عرض كردم: یابن رسول الله! چرا حضرت فاطمه، زهرا، نامیده شده اند ؟ حضرت فرمود: به خاطر این كه روزی سه بار برای امیرالمؤمنین (ع) نور افشانی می كرد، وقت نماز صبح، در حالی كه مردم در خواب بودند، جمالش نور افشانی كرده و سفیدی نورش به خانه های مردم در مدینه می تابید و دیوارها سپید می گشت، آنهاتعجب كرده، خدمت پیامبر می آمدند و از آنچه دیده بودند می پرسیدند، حضرت ایشان را روانه منزل فاطمه (س) می كرد آنها به منزل فاطمه آمده و می دیدند كه حضرت در محراب عبادتش نشسته و نماز می گزارد و نور جمالش از محراب ساطع است، آنگاه می دانستند آن نوری كه دیده بودند از نور فاطمهُ زهرا بوده است و...».
در حدیث دیگری وارد شده است ابن عماره از پدرش نقل می كند كه گفت: « از امام صادق (ع) پرسیدم: چرا حضرت فاطمه (س)، زهراء، نامیده شد ؟ فرمود: برای این كه وقتی فاطمه زهرا در محراب عبادت به نماز می ایستاد، نورش برای اهل آسمان می درخشید همان طور كه نور ستارگان برای اهل زمین می درخشد[5]».
درباره وجه تسمیه اسامی دیگر حضرت فاطمه (س)، احادیث متعددی وارد شده است كه به جهت رعایت اختصار متذكر نمی شویم[6].

منزلت حضرت (س)

فضائل فاطمه (س) اقیانوس بزرگی است كه دُررگران سنگ و نابود نشدنی درآنند وغواصان نه توان آن دارندكه در آن غور كنند و نه آن بحر جواهر را به سودا در آورند.
و امّا:
آب دریا را اگر نتوان كشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
در منزلت فاطمه (س) همین بس كه او محور خشم و خشنودی خداوند است؛ لذا رسول حق می فرماید: « انّ الله لیغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها؛ خداوند با غضب و خشم فاطمه غضب می كند و با خشنودی او خشنود می شود[7]».
در این راستا سخن بسیار است و ما به بضاعت مزجاه تنها به گوشه ای از آن اشاره می كنیم.

بررسی الگوهای رفتاری فاطمه (س) در نقش ام ابیها

چشمهای هر انسان در طول زندگی به دنبال كسی است كه از او بیاموزد و یا رفتار خودرا با او مقایسه كند تا خود را اصلاح و یا توجیهی برای اعمال خود بیابد.
در این نظرگاه معمولا افراد ویژه مطمع نظرند؛ بزرگان، نخبگان در ابعاد مختلف و خانواده ها و افراد وابسته به ایشان.
پس شخصیتی چون فاطمه زهرا، به عنوان دختر بزرگ رهبر مسلمانان در طول تاریخ و شخصیتی كه از سوی پدر به عنوان ام ابیها معرفی شده است جایگاه ویژه ای دارد.
در بررسی الگوی رفتاری آن حضرت در نقش ام ابیها، ابتدا باید به این سوال پاسخ داد كه مقصود از ام ابیها چیست؟ آنچه قطعی است این عبارت حاكی از محبت بی نهایت پیامبر نسبت به فاطمه زهرا (س) است.
حال باید دانست كه منشا این محبت چیست ؟ آیا صرفا علاقه معمولی پدر به فرزند است، یا مسأله مهمتر است؟
به دو دلیل این محبت ابعادی گسترده تر و عمیقتر از یك دوست داشتن عادی است:
اول: آن كه پیامبرشخصیتی است تكامل یافته؛ برای دوست داشتن یا نداشتن صاحب معیار مشخص است چرا كه پیروان خود را توصیه می كند: « ان اكرمكم عند الله اتقیكم[8]» و اعجاز جاودانه او قرآن می فرماید: « اشدّاء علی الكفاررحماء بینهم[9]»پس نمی تواند فاطمه را آن همه عزیز بدارد و حال آن كه از داشتن شرائط عزت محروم باشد؛ خصوصا كه پیامبر رهبری جامعه ای را به عهده دارد كه نو پا است و می تواند از این مسأله دچار صدمات شدیدی شود.
دوم: شواهد و منابع نقل شده ـ همچون نقل حسین ابن روح كه بعدا خواهد آمدـ دلیل بر این است كه: این محبت از سنخ گزافه نیست.
اگر زهرا با كنیه ام ابیها خطاب می شود، نشان دهنده عظمت و نقش آن حضرت در بقاء و توسعه رسالت پدر بزرگوارش می باشد. بنابراین آنچه كه زهرا را زهرا، ام ابیها و پاره وجود مصطفی (ص) می سازد، ویژگیهای منحصر به فرد اوست كه او را از زنان عالم ممتاز كرده، با این وصف رفتار فاطمه (س) می تواند برای تمام زنان در اقشار مختلف جامعه یك الگوی سازنده باشد.

1. فاطمه نمونه زن متدین

بذل هروی از حسین ابن روح پرسید كه: «رسول خدا چند دختر داشت ؟ جواب داد چهار دختر پرسید: كدام یك برتر بودند؟ جواب داد: فاطمه، پرسید چرا فاطمه برتر شد با این كه از نظر سن از همه كوچكتر بود و كمترین مصاحبت را با پیامبر داشت؟ پاسخ داد: برای دو خصلت كه خدا بوی عطا كرده بود: یكی این كه وارث (صفات اخلاقی) رسول خدا بود و دیگر این كه نسل پیامبر از حضرت فاطمه است و این فضیلت برای اخلاص وی است.

2. فاطمه مقاوم در مقابل سختیها

دوران كودكی فاطمه زهرا (س) همزمان با آغاز یكی از باشكوه ترین دوره های تاریخ ادیان، و بشریت است؛ دورانی كه رسالت پدر بزررگواش آغاز گشته و می رفت تا جهان را فرو پوشاند، زمان و مكان را در نوردد و تا صبح قیامت پرتو افشانی كند؛ درست به همین دلیل سنین كودكی آن میوه دل پیامبر، با دردها و رنجها و مرارتهای بسیار توأم است.
فاطمه از همان آغاز طفولیت همزمان با رشد و شكوفائی آیین عالمگیر اسلام، ناظر آن همه تلاش و كوشش پدر فداكارش و شاهد همراهی و ایثارگری مادر رنجدیده و وفادارش بود.
آن طفل خردسال با چشم خود می دید و با احساس لطیف در می یافت كه پدر و مادر چگونه با اتكال به عنایات الهی در برابر آن همه مشكلات عظیم ومصائب شكننده ایستادگی می كنند و با چه روحیه و انرژی و قلب سر شار از شوق و امید ونشاطی، در حل معضلات و گرفتاریهای مسلمانان زجر دیده، گام بر می دارند و در هر گام به موفقیت نزدیكتر می شوند؛ از سوی دیگر ام ابیهای خردسال رفتار خیانت بار و سبعانه كفار را، در مقابله با این اندیشه و موج قوی انسانی مشاهده می كرد و رنجهای حاصل از آن را در كنار پدر و مادر لمس می نمود. این وقایع و شیوه رویاروئی پدر، از فاطمه (س) كوهی استوارمی سازد؛ گویا این مشقات، نمائی است از مسمار در و تازیانه ای كه براو فرودخواهد آمد.

3. فاطمه سنگ صبور پدر

رنجها همچنان ادامه دارد اما آنان كه در كنار پیامبر این بار مشقات را، به دوش می كشیدند، یعنی خدیجه و ابوطالب، در سخت ترین شرائط بار سفر بستند و فاطمه ماند و پدر و دنیایی رنج؛ در این زمان است كه او بار مسئولیتی جدید را بردوش می گیرد. او باید مرهم گذار زخمهای پدر و شنونده نجوای سوزناك رهبر این سیل عظیم باشد؛ در واقع فاطمه باید ثابت كند كه دختر چه بزرگ مردی است. فاطمه آن دختر خردسال، نازك دل و مهربان، پدر را در آغوش می كشید و در حالی كه اشك در چشم و بغض در گلو داشت، با دستهای كوچك و ظریفش آن آلودگیها را از سر و روی پدر شستشو می داد و سر و صورت پدر را پاك می كرد[10].
لحظاتی بعد از اتمام جنگ احد كه خبر شهادت پیامبر به مدینه رسید برای فاطمه چه لحظه های حزن انگیز و دردناكی بود در آن لحظات دشوار، فاطمه (س) همراه دیگر بانوان و دوشیزگان مسلمان از خانه بیرون آمده بود تا درباره صحت و سقم این خبر دردناك پرس و جو كند، وقتی به احد رسید و پدر ارجمندش را با پیشانی شكافته و صورت و محاسن و دهان خون آلود مشاهده كرد، با دستهای مهربان خویش سر و صورت پدر را پاك كرد و آنگاه دست به دعا برداشت و به درگاه الهی نالید؛ سپس ظرف آبی آماده كرد، خونهای پیشانی و صورت پدر را شست و شو داد و پدر را برای بازگشت به خانه یاری نمود[11].

4. فاطمه و محبت به پدر

پیامبر بعد از رحلت خدیجه كبری (س) اگر چه ازدواج نمود، اما عشق و محبت فاطمه به پدر هیچگاه او را از یاد پدر غافل نكرد. در همه شرایط پیامبردر صدد یاد اوست.
علی (ع) می فرماید: «كنا مع النبی فی حفر الخندق اذ جاءته فاطمه بكسره من خبزٍ فرفعتها الیه فقال ما هذه یا فاطمه قالت من قرص ٍ اختبزته لابنیّ جئتك منه بهذه الكسره فقال یا بنیّه اما انها لاول طعام دخل فم ابیك منذ ثلاث؛ ما به همراه پیامبر در جریان حفر خندق بودیم كه فاطمه با تكه نانی نزد پیامبر آمدو آن را به خدمت ایشان برد، پیامبر فرمود: « این چیست ای فاطمه؟ عرض كرد از قرص نانی است كه برای دو فرزندم پختم، این تكه را برای شما آوردم پیامبر فرمود: ای دختر عزیزم این اولین غذایی است كه پدرت بعد از سه روز لب می زند[12]». همین علاقه است كه زهرا را حتی قبل از رحلت پیامبر درهنگام بیماری ایشان به گریه می اندازد.
عبدالله ابن عباس می گوید: « هنگامی كه رحلت رسول خدا نزدیك شد، پیامبر آن قدر گریه كرد كه اشكهایش محاسن او را تر كرد به آن حضرت عرض شد: ای رسول خدا چه چیز تو را می گریاند ؟ فرمود: برای فرزندانم و آنچه كه اشرار امت من بعد از من به آنها روا می دارند گریه می كنم گویا دخترم فاطمه را می بینم كه بعد از من مورد ستم واقع شده است و او صدا می زند: ای پدر جان، ولی احدی از امت من او را كمك نمی كند. حضرت فاطمه این را شنید و شروع به گریه كرد رسول خدا فرمود: ای دخترم گریه نكن، عرض كرد: من به خاطر رفتاری كه با من بعد از تو می شود گریه نمی كنم بلكه به خاطر فراق تو گریه می كنم حضرت به او فرمود: مژده باد تو را ای دختر محمد كه به زودی به من ملحق خواهی شد چرا كه تو اولین كسی از اهل بیتم هستی كه به من ملحق می شوی[13]».
علاقه فاطمه به پدر به حدی است كه حتی بعد از رحلت پدر با شنیدن نام پدر بی هوش می شودكه در این زمینه جریان اذان گفتن بلال مشهور است و نیاز به توضیح نیست.

بررسی الگوهای رفتاری فاطمه در نقش دختر

1. فاطمه و مسئولیت های اجتماعی

فاطمه نه ناز پرورده ونه پرده نشین است، اگرچه حجاب و عفاف او زبانزد خاص و عام است ولی آنگاه كه ندای یاری و همكاری از اجتماع شنیده شود در راه پیشبرد اهداف اسلام نشستن روا نمی دارد. او معتقد است بهترین خصلت برای زن آن است كه نه نامحرم او را ببیند و نه او نا محرم را ببیند ولی این مانع از آن نیست تا برای انجام وظیفه رفتن به مسجد و خانه انصار و مهاجرین را ترك كند. او گاه در نقش معلمی دلسوز پاسخ گوی سوالات مردم است و گاه در نقش پرستار مرهم گذار زخم پدر و همسر. و اگر لازم باشد رهبر بسیج كننده زنان برای پشتیبانی جبهه.

2. فاطمه و همنوائی با زنان جامعه

از آفات قشر ممتاز جامعه كناره جستن از متن مردم است كه البته گا ه این آفت با توجیهات ظاهرا مثبتی نیز همراه است اما دلیل هرچه كه باشد نتیجه آن شكاف فكری این قشر با عامه مردم و عدم درك صحیح از واقعیتهای جامعه است. فاطمه هرگز چنین رویه ای در پیش نگرفت با زنان مدینه هم سخن و هم سنخ بود؛ چون ایشان می پو شید، در مراسم آنها شركت می جست اگر چه یهودی باشند؛ وچیزی برای مخفی كردن از آنها نداشت. در خانه چون همه زنان زندگی می كرد؛ او شخصی متكبر نبود آن چنانكه بعض زنان اشراف بودند و او در اخلاق و تواضع ممتاز بود آن چنانكه زنان اشراف نبودند.

3. فاطمه و همسرداری

در روایت آمده است: «جهاد المرأه حسن التبعل؛ جهاد زن خوب شوهر داری كردن است[14]». باید ببینیم معیار های شوهر داری از نظر اسلام چیست؟
جهاد یكی از پرهزینه ترین و دشوارترین عبادات در دین اسلام است و اسلام جهاد زن را خوب شوهر داری كردن معرفی می كند، چرائی اهمیت شوهرداری را باید در اهمیت خانواده جستجوكرد.
از نظر جامعه شناسی بزرگترین بحران ها در حالت آنومی برای یك جامعه پیش می آید و اولین جرقه های این مسأله بحران ساز بی ثباتی خانواده است و عمده ترین عامل بی ثباتی خانواده نیز در حوزه رابطه زن و شوهر شكل می گیرد. اسلام با تاُكید بر وظیفه دوسویه زن وشوهر، زن را در استحكام بنیان های خانواده دارای نقش ویژه معرفی می كند.
روایات، اطاعت از همسر، تاُمین امنیت روانی همسر، تمكین، احترام و محبت به او، خدمتگذاری به همسر ومدارا با فقر و نداری او، و...، رااز مصادیق حسن التبعل معرفی كرده اند. فاطمه در مدت كمی كه در خانه علی زندگی كرد از این جهاد مقدس و وظیفه سنگین غفلت نكرد. تا الگویی برای همگان در طول تاریخ باشد:

الف: تأمین امنیت روانی همسر

زندگی مشترك حضرت علی و فاطمه (س) در مدینه و در سالهای اولیه هجرت پیامبر اكرم (ص) در حالی آغاز شد كه نهال نو پای اسلام دائما از طرف كفار و منافقین نهدید می شد؛ لذا پیامبر اكرم و یاران ایشان دائما در حال خنثی سازی این توطئه ها بودند. از این رو برای مبارزه با شرك و بت پرستی و پایه گذاری مرام توحید هر روز در هجرت بودند. در این میان وظیفه علی (ع) از همه سخت تر بود؛ زیرا سپهسالار همه این جنگها علی است و همه جا با فداكاری و جانبازی او فتح و پیروزی نصیب مسلمین می گردد. چنین مجاهد و سپهسالاربزرگی باید چنان همسر فداكار و وظیفه شناسی همچون فاطمه (س) داشته باشد كه از هر جهت امور داخلی خانه را اداره نماید فرزندانش را بزرگ نماید، تعلیم و تربیت فرزندان را با كمال دلسوزی به انجام رساند؛ با سختیها و مشكلات بسازدو از نظر فكری و روحی نیز مشوق وهم فكر او باشد و نوازشها و تحسینهای اوپشتوانه و تكیه گاهی برای ادامه مبارزات و درمانی برای رفع كوفتگی های جسم و جان او باشد و زخمهای تنش را مرهم گذارد. در غیر این صورت آیا علی، آن علی قهرمان و موفق می شد؟. علی (ع) درباره زهرا می فرمود: « وقتی به خانه می آمدم و به زهرانگاه می كردم تمام غم و اندوهم برطرف می شد». و این در حالی بود كه زندگی امام علی (ع) با تهیدستی می گذشت.

ب: اطاعت از همسر

فاطمه هرگز بدون اجازه علی از خانه خارج نشد؛ در خانه علی (ع) هرگز دروغ نگفت و خیانت نكرد و هیچگاه از دستوراتش سر پیچی ننمود به همین دلیل است كه هم علی از فاطمه (س) خشنود است و هم فاطمه از علی. این اطاعت در بدترین شرایط نیز فراموش نمی شود، آنگاه كه علی را با خشونت به مسجد می بردند فاطمه فرمود: «اگر علی را رها نكنید موی خود را پریشان می كنم و در جوارقبر رسول خدا به پیشگاه خدا ناله می كنم، آن وقت زمین همه را در كام خود فرو خواهد برد؛ علی به واسطه سلمان، فاطمه را از این كار منع می كند، با این كه دیدن آن صحنه ها و دیدن علی با آن وضع، برای فاطمه غیر قابل تحمل است اما می فرماید: « اذا ارجع و اصبر و اسمع له و اطیع؛ در این صورت ( چون شوهرم فرموده) به خانه بر می گردم و صبر می كنم و سخن آن حضرت را می پذیرم و از او اطاعت می كنم[15]».
حضرت علی علیه السلام می فرماید: « فو الله ما اغضبتها و لا اكرهتها علی امرحتی قبضها الله عزّ و جلّ و لا اغضبتنی و لا عصت لی امرا و لقد كنت انظر الیها فتنكشف عنی الهموم و الاحزان؛ به خدا سوگند ! هرگز او را به خشم نیاوردم و به كاری كه خوش نداشت وادار نكردم تا اینكه خدای صاحب عزت و جلال روحش را به نزد خود فرا خواند و او نیز مرا به خشم نیاورد و در هیچ كاری نافرمانیم را روا نداشت و هرگاه كه به وی می نگریستم حزن واندوه از وجودم رخت بر می بست[16]».
در جای دیگر فرمود: « به خدا سوگند هرگز كاری نكردم كه فاطمه از من خشمناك شود وفاطمه نیز هیچگاه مرا خشمناك ننمود».
حضرت فاطمه نیز در هنگام مرگ به حضرت علی فرمود: « یا ابن عمّ ما عهدتنی كاذبه و لا خائنه و لا خالفتك منذ عاشرتنی؛ ای عمو زاده! هیچگاه دروغ و خیانتی از من در زندگی ندیدی و از وقتی كه با من معاشرت كردی هرگز با دستورهای تو مخالفت ننمودم. علی در جواب او فرمود: « معاذ الله انت اعلم بالله و ابرّ و اتقی و اكرم واشدّ خوفا من الله من ان اوبّخّك بمخالفتی؛ پناه به خدا ای دختر پیغمبر كه تو نسبت به خدا داناتر و نیكو كارتر، پرهیزكارتر، بزرگوارتر و ترسناك تر از آن هستی كه من بخواهم در مورد مخالفت با خود تو راسرزنش و توبیخ كنم[17]».
نكته مهم این است كه: اطاعت از همسر در واقع نوعی احترام گذاردن به او است و این احترام باعث ایجاد مهر و محبت و علاقه بیشتری بین طرفین خواهد شد.
اگر زن مسلمان الگویی این چنین راسر مشق خود قرار دهد ـ نه از آن روی كه وی ناقص العقل است یا ضعیف، كه وی بنیان است و لرزشهای پی درپی این بنیان فرو ریختن این پایگاه و نهاد مقدس را در پی خواهد داشت ـ آنگاه اعضای خانواده در كمال آرامش به فعالیت های فردی و اجتماعی خودادامه می دهند، در نتیجه زمینه پیشرفت بیشتر برای همه آنها فراهم خواهد شد، در این صورت توقع داشتن جامعه ای مصون از انحراف كه دستاورد عظیمی برای یك اجتماع است، دور از دسترس نیست.

ت: عدم تقاضای خارج از توان همسر

فاطمه در مكتب پدر آموخته است كه هیچگاه از شوهرش تقاضای چیزی ننماید كه فراهم كردن آن در توان علی (ع) نباشد.
از ابوسعید خدری نقل شده: « روزی حضرت علی گرسنه بود، به حضور فاطمه آمد وفرمود: ای فاطمه آیا طعامی هست تا بخورم؟ فاطمه عرض كرد: نه سوگند به خدائی كه پدرم را به مقام نبوت گرامی داشت و تو را به وصایت اكرام نمود، چیزی از غذا در نزد من نیست و دو روز است كه غذا نداریم و اگر چیزی از غذا وجود داشت تو را بر خود و فرزندانم مقدم می داشتم، علی فرمود: ای فاطمه چرا به من خبر ندادی تا غذایی برای شما تهیه نمایم فاطمه عرض كرد: ای ابوالحسن من از خدایم شرم می كنم كه تو را به چیزی كه قدرت بر آن را نداری تكلیف كنم.
این حدیث درسی است به همه كسانی كه به خاطر تشریفات و تجملات بی ارزش دنیوی و نیز چشم و هم چشمیهای بی مورد زندگی را به كام خود، همسر و دیگران تلخ نموده، تقاضاهای غیر مسئولانه آنها باعث فروپاشی بنیان خانه و خانواده شده؛ نتیجه این روند مفاسداقتصادی، تباهی همسر و در نهایت فرزندان طلاق خواهد بود كه بعضا تبدیل به بزهكارانی ماهر خواهند شد كه جامعه ای را به تباهی انحراف و بدبختی خواهند كشید.

ث: علاقه و محبت به همسر

زندگی این دو معصوم سرشار از احترام، علاقه و محبت نسبت به یكدیگر بوده است؛ حتی مشكلات فراوان اجتماعی و شخصی در طول حیات آن بانوی معظم ـ كه هر زندگی را دچار مشكل می كندـ نیز بر این علاقه تاُثیرنگذاشته است.
برای فهم این محبت توجه به گفتگوی این دو بزرگوار مارا به در یای این عشق زیبا آشنا می كند: هیچ گاه فاطمه علی را علی صدا نكرد و هیچگاه سخن سبكی در مورد او بر زبان نیاورد همسر را به گونه ای مورد خطاب قرار می داد كه گویای تذكر شخصیت والای اوست.
گفتگوی و رفتار این شمع و پروانه هستی به هنگام احتضار فاطمه اگر چه جانسوز است ولی یاد آور الگوئی هم برای زنان وهم مردان است: «بر من گران است مفارقت از تو» « این مصیبتی است كه تسلی بخش ندارد» «امام پس از گریه بسیار به همراه همسر سر او را به دامن گرفت و بر سینه فشرد و فرمود هرچه وصیت فرمائی عمل خواهم كرد[18]...».
و علی آنگاه كه خبر شهادت زهرا را می شنود در حال حركت به زمین می افتد و هر چه می كوشد تا برخیزد نمی تواندو در نقل دیگری آمده « فغشّی علیه حتی رشّ الماء علیه ثم افاق؛ وقتی خبر شهادت فاطمه را شنید بیهوش شد به صورت او آب پاشید ند تا به هوش آمد[19]».

4. فاطمه (س) و تربیت فرزندان

خانه فاطمه خانه ای است نمونه؛ چرا كه همه اعضای آن معصومند هم علی و فاطمه و هم حسن و حسین. تاریخ چنین خانواده ای را به یاد ندارد. همچنین خانه فاطمه كانون مهر و صفا وصمیمیت است و فاطمه مدیر خانواده و مربی فرزندان است؛ اگر چه آنجا كه باید اجتماع و مسئولیت هایش را خوب می شناسد و به خوبی از عهده بر می آید، اما گرفتار افراط و فراموشی اولویتها نمی شود و مادر بودن را ارج می نهد.
فاطمه (س) فرزندانی را تربیت كرده است كه هر یك بر تارك تاریخ درخشیدند و خواهند درخشید. به فرموده امام راحل (ره): « زنی كه در حجره ای كوچك و خانه ای محقر انسانهایی تربیت كرد كه نورشان از بسیط خاك تا آن سوی افلاك و از عالم ملك تا ملكوت درخشید. صلوات و سلام خداوند تعالی بر این حجره محقری كه جلوه گاه نور عظمت الهی و پرورشگاه زبدگان اولاد آدم است[20].»
بنابراین فاطمه (س) در بعد تربیت فرزند هم نمونه است چرا كه اوپرورش دهنده انسانهایی چون حسن و حسین است كه امامان معصومند حضرت به ابعاد مختلف تربیت فرزندان خود توجه ویژه ای داشت. ما به جهت رعایت اختصار تنها به ذكر چند محور تربیتی مهم در سیره آن بزرگوار اشاره می كنیم:

الف: سوق دادن فرزندان به سوی پرستش خدا و انجام تكالیف الهی

یكی از محور های اساسی كه حضرت در تربیت فرزندان به آن توجه داشت، تشویق فرزندان به انجام تكالیف الهی و عبادی بود. آن حضرت شوق بندگی و خضوع در برابر معبود را از همان كودكی در جان فرزندان خود تقویت نموده ونه با سخن كه با خطوط چهره عشق به ركوع و سجود را به فرزندان آموخت؛ آنگاه كه در محراب عبادت از فرط عشق به خدا صورتش بشّاش و نورانی می شد، و اینگونه است كه فرزندان او تكلیف را انجام نمی دهند كه با آن عشق بازی می كنند و از آن بالاترین لذتها را می برند. حضرت به این ایده تاُكید داردكه باید از كودكی محبت الهی را در دل فرزند كاشت تا عبادت برایش مشقت آفرین نباشد. بر این اساس فاطمه فرزندان خود را حتی به شب زنده داری عادت می داد. البته در حد توان و استعداد فرزندان. حضرت برای استفاده فرزندان از شب بیست و سوم ماه مبارك رمضان ایشان را در روز می خوابانید تا كاملا استراحت كنند وغذای كمتری به آنها میداد تا بدین گونه زمینه و موقعیت بهتر و مطلوبتری از نظر جسمی و روحی برای شب زنده داری داشته باشند و به آنها گوشزد می كرد: « محروم است كسی كه از بركات شب قدر محروم بماند». گویا فاطمه می خواهد در نوجوانی فرزندان را با محبوب راستین آشنا كند تا در جوانی جذب جلوه های دروغین نشوند.
این روش تربیتی فاطمه (س) به عنوان یك سنت بسیار پسندیده و قابل اجرا در گفتار امامان معصوم (ع) نیز به چشم می خورد. از جمله امام صادق (ع) می فرماید: « زمانی كه كودك به سن شش سالگی رسید، او را به نماز خواندن و چنانچه تحمل گرفتن روزه راداشت او را به انجام آن وادار نمایید».

ب: رفتار عادلانه بافرزندان

رفتار هماهنگ و عادلانه و بذل محبت و توجه عادلانه به فرزندان، اصل سازنده ای است كه تا اعماق وجود كودك اثر می گذارد. در برخی از روایات معصومین (ع) سفارش شده است كه پدر و مادر از تبعیض و عدم رعایت انصاف، پرهیز كنند بلكه عدالت و به یك چشم نگریستن را سر لوحه رفتار خانوادگی خود قرار دهند. پدر و مادر نباید در مواقعی مانند خرید، هدیه دادن و پاسخ سلام، روح كودك رابامراعات نكردن انصاف، آزار دهند ناگفته نماند ممكن است آنها به یكی از فرزندان خود علاقه ویژه و به خصوصی داشته باشند و این تا حدودی طبیعی است و شاید خارج از اراده آنها؛ اما نكته مهم و اساسی این است كه نباید این علاقه ویژه دررفتار و عملكرد پدر و مادر تاثیر بگذارد به گونه ای كه سایرین متوجه این علاقه و ارتباط ویژه شوند. نمونه هایی در زندگی خانوادگی حضرت زهرا (س) دیده شده است كه نشانگر توجه و دقت نسبت به این موضوع می باشد.
روزی امام حسن (ع) نزد پیامبر آمد و اظهار تشنگی كرد و از پیامبر تقاضای آب نمود، رسول خدا بی درنگ بر خاسته ظرفی برداشت و از گوسفندی كه در منزل بود مقداری شیر دوشید و به امام حسن داد در این هنگام امام حسین (ع) خواست تا ظرف شیر را از برادرش بگیرد اما پیامبر به حمایت از امام حسن، مانع از گرفتن ظرف از او شد. فاطمه زهرا كه شاهد این ماجرا بود به پیامبر عرض كرد: «گویا برای شما حسن عزیزتر از حسین است. پیامبر فرمود: نه هر دو برایم عزیزند و محبوب، اما چون اول حسن تقاضای آب كرد او را مقدم داشتم[21]».
نمونه دیگر: «روزی رسول گرامی اسلام امام حسن و امام حسین را بر دوش گرفته و آنان را مورد لطف و نوازش خود قرار داد در همان حال آنها را به خانه آورد و چون بچه ها گرسنه بودند، مادرشان زهرا، برای آنها نان و خرما آورد پس از این كه نان و خرما را خوردند پیامبر به آنها فرمود: با هم كشتی بگیرید امام حسن و امام حسین به در خواست پیامبر كشتی گرفتند. حضرت زهرا می فرماید: دیدم پدرم با جملاتی حسن را تشویق كرده، در صدد تقویت اوست بدین خاطر به پدرم گفتم: ای پدر بزرگوار از شما تعجب می كنم كه یكی را بر دیگری ترجیح می دهید آن هم بزرگتر را بر كوچكتر! پیامبر فرمود: دوستم جبرئیل، حسین را تشویق و تحریك می كند و من حسن را تشجیع می نمایم[22]».
این دو حادثه كوتاه ولی پر اهمیت می رساندكه حضرت زهرا با توضیحاتی كه از پدر می شنود متقاعد می گردد كه تبعیضی در كار نیست. به هر حال اهتمام فاطمه (س) به رعایت عدالت بین فرزندان و عدم تبعیض بیین آنها قابل تامل و دقت است.

ت: توجه به حضور و غیاب فرزندان

بر كسی پوشیده نیست كه بی توجهی در نظارت بر فرزندان، به خصوص در رفت و آمدها، چه نتایج زیان باری به دنبال دارد. با توجه به خطرات و تهدیداتی كه هر لحظه سعادت یك جوان را در معرض نابودی قرار می دهد، لازم است كه رفتار آنها در مواقع ورود و خروج، مورد دقت و بررسی قرار گیرد. گفتنی است كه اعتیاد، فساد، انحرافات فكری و بسیاری از خطرات دیگر از همین بی توجهی آغاز می شود. حضرت فاطمه (س) با فداكاری ومحبت خاصی كه نسبت به فرزندانش نشان می داد مراقب تمام حركات و سكنات آنها بود و به دقت رفت و برگشت های آنها را زیر نظر داشت. نقل شده است كه روزی پیامبر عازم خانه دخترش فاطمه شد چون به خانه رسید دید فاطمه با حالتی مضطرب و ناراحت پشت در ایستاده است آن حضرت فرمود: «چرا این جا ایستاده ای؟ فاطمه با آهنگی مضطرب عرض كرد: فرزندانم صبح بیرون رفته اند و تا كنون از آنها هیچ خبری ندارم. پیامبر به دنبال آنها روانه شد چون به نزدیك غار جبل رسید آنها را دید كه خواب رفته اند و ماری كنار سرشان حلقه زده است پیامبرسنگی برداشت و به طرف مار پرتاب كرد. در این هنگام مار به اذن خدا به سخن آمده و گفت: السلام علیك یا رسول الله، به خدا قسم من نزد سر آنهانخوابیدم مگر به جهت محافظت از آنها. پیامبر برایش دعای خیر كرد و امام حسن را روی كتف راست و امام حسین را روی كتف چپ گذاشت و به طرف منزل روان شد كه جبرئیل نازل شد و امام حسین را تا منزل فاطمه (س) حمل كرد[23]».
ث: پیشگیری از ایجاد عقده حقارت در فرزندان
عقده حقارت یك حالت روانی است كه به وسیله پدر و مادر در كودكان ایجاد می شود و عواقب سوء و خطرناكی خواهد داشت. ترجیح دادن بعضی از فرزندان بر بعضی دیگر یكی از موجبات عقده حقارت است. لذا اولیاء بزرگوار اسلام هرگز مرتكب چنین خلافی نمی شدند و فرزندان خود را به یك چشم نگاه می كردند و رفتارشان با تمام آنها یكسان بود. بهترین شاهد داستانی است كه درباره حضرت فاطمه آمده است:
در روایات مرسل آمده است: «روزی امام حسن و امام حسین چیزی جداگانه بر روی صفحه ای نوشتند، آنگاه حسن به حسین می گفت: خط من بهتر از خط تو است و حسین به حسن می گفت خط من بهتر است؛ به ناچار نزد حضرت فاطمه رفتند و در خواست داوری كردند، حضرت كه دوست نداشت یكی از آنها را برنجاند فرمود: بروید از پدرتان داوری بخواهید، رفتند و خطهایشان را نشان دادند و داوری خواستند حضرت علی هم كه دوست نداشت یكی از آنها رنجیده خاطر شود فرمود: بروید از جدتان بپرسید! رسول خدا هم فرمود من بین شما داوری نمی كنم تا آن كه اسرافیل قضاوت نماید اسرافیل هم گفت از خدا می خواهم. وقتی كه از خدا خواست، خداوند داوری بین آنها را به مادرشان فاطمه واگذار كرد حضرت فاطمه فرمود: خدایا اینك داوری می كنم، آن حضرت گردن بندی داشت، فرمود ای فرزندان من توجه كنید من دانه های این گردن بند را نثار (پخش) می كنم هر كس بیشترین دانه ها را جمع كند خط او بهتر است، گردن بند را در آورد و دانه های آن را نثار كرد در چنین وقتی جبرئیل كنار قائمه عرش ایستاده بود مامور شد به زمین بیاید و دانه آخر را نصف كند تا هیچ كدام رنجیده خاطر نشوند، جبرئیل امر خدا را اطاعت كرد و از حضرت حسن و حسین احترام به عمل آورد[24]».

ج: هم بازی شدن با كودك

امروزه روانشناسان معتقدند: یكی از راههای شخصیت دادن به كودك هم بازی شدن با اوست. خوب گوش دادن و... را فرا می گیرد در بازی یادگیری به دور از شرائط سخت انجام می گیرد.
یكی از راههای پرورش شخصیت كودكان شركت بزرگسالان در بازیهای آنان است. وقتی بزرگسالان خود را تنزل می دهند و در بازی كودكان شركت می كنند، طفل به هیجان می آید. كودك احساس می كند كه كارهای او آنقدر ارزنده است كه والدینش با او همكاری می كنند.
علیرغم این كه ظهور اسلام در محیطی است كه خصائص ارزنده انسانی در آن كمتر دیده می شود، اما برنامه ها و شیوه های ارائه شده از طرف اولیای دین همیشه با انسانها از هر فرهنگ و تمدنی سازگار است. این فعالیت و تكاپو به قدری برای سلامتی ورشد مناسب كودك ضروری است كه حتی برای تشویق آنها به تحرك و بازی، بزرگترها نیز باید به بازی و جست و خیز تن دهند. بازی در دوران كودكی به منزله واكنش كودك در برابر عوامل محیطی و بروز استعداد های نهفته اوست كه تأثیرات آن در كنار تقویت جسم و افزایش بنیه كودك قابل توجه است. همچنین بازی در پرورش نیروی ابداع وابتكار كودك بی نهایت مؤثر است بنا بر این غفلت از بازی به هیچ وجه به صلاح كودك و والدین او نیست. هم بازی شدن رسول گرامی اسلام با فرزندان فاطمه (س) بیانگر این نكته مهم است كه بازی و تحرك كودك یكی از لوازم تربیت محسوب می شود لذا حضرت رسول (ص) می فرماید: «من كان عنده صبی فلیتصابّ له؛ كسی كه در خانه كودكی دارد باید با بازی كودكانه فرزندش را شاد نماید[25]».
چون كه با كودك سر و كارت فتاد
هم زبان كودكی بایدگشاد
از جمله مواردی كه كه در شیوه تربیتی حضرت زهرا جایگاه خاصی داشت تحرك و بازی با كودكان بود. حضرت علی و فاطمه در خانه به بازی بچه ها توجه كافی مبذول می داشتند و همین امر موجب نشاط و شادابی روز افزون آنها می شد. در مقابل خانه هایی كه برای كودك محیط مناسب و دلنشین برای بازی و تحرك نیست، در روحیه و شخصیت اعضای خردسال آن خانه اثر نامطلوبی دارد نباید فراموش كرد كه تحرك و بازی اقتضای سن و طبیعت كودك است وپدر و مادر وی وظیفه دارند شرائط و لوازم این امر را فراهم سازند.
حضرت فاطمه در دوران كودكی فرزندانش با آنها، هم بازی می شد و به این نكته نیز توجه داشت كه در بازی نوع الفاظ و حركات مادر سرمشق كودك قرار می گیرد بنا بر این باید از كلمات و جملات مناسبی استفاده كرد. علاوه بر این باید در قالب بازی و شوخی، شخصیت كودك را تقویت نمود، او را به داشتن مفاخر و ارزشهای اكتسابی تحریك و تهییج كرد؛ اینها همه مرهون در پیش گرفتن شیوه های صحیح در این رابطه است.
نقل شده كه: حضرت با فرزندش امام حسن بازی می كرد و او را بالا می انداخت و می فرمود:
اشبه اباك یا حسن / و اخلع عن الحق الوسن
و اعبد الها ذا منن / و لا توال ذاالاحن
فرزندم حسن ! مانند پدرت باش ریسمان ظلم را از بن بركن.
خدایی را بپرست كه صاحب نعمتهای متعدد است و هیچگاه با صاحبان ظلم و ستم دوستی مكن.
همچنین نقل شده است كه: وقتی فرزندش حسین را بازی می داد این گونه می فرمود:
انت شبیها بابی / لست شبیها بعلی
تو به پدر من (پیامبر) شبیهی و به پدرت علی شباهت نداری.
طبق همین نقل این بیت موجب خنده و تبسم علی (ع) می شد.
از این قطعات تاریخی استفاده می شود كه حضرت علی و فاطمه علیرغم تمام مشكلات و گرفتاریهای موجود در بر خورد با كودكان و در محیط منزل، خوشحال، بانشاط و خندان بودند و این لازمه و جوهره جوانمردی است كه انسان گرفتاریهای خارج از خانه را با خود به خانه نیاورد و غصه های خود را هر قدر كه باشد در ظاهر خود نمایان نسازد. بی تردید فرزندانی كه محصول تربیت چنین خانواده هایی هستند از روانی سالم روحیه ای قوی و نفسی مطمئن برخوردار خواهند بود. بازی وسیله ای است برای شناخت جهانی كه در آن زندگی می كند وكسب تجربه می كند، یاد می گیرد چگونه احساسات را كنترل كند در حین بازی با مشكلاتی رو به رو می شود و راه حل مشكلات را می آموزد در بازی رعایت دیگران را، نظم و انضباط، نحوه سخن گفتن، خوب نگاه كردن و...

ح: تقویت روحیه احترام به مردم

از آنجا كه امام حسن و امام حسین در جامعه آن روز جایگاه ویژه ای داشته و مورد احترام همگانند سزاوار است كه در تربیت ایشان شیوه ای اتخاذ شود تا از خود بزرگ بینی، غرور و نهایتا برخوردهای تحقیر آمیز با افراد جلو گیری كند؛ شواهد بر این نكته اذعان دارد كه مادر نمونه جهان این چنین بوده است. نمونه بارز آن قضیه یاد دادن وضو به پیرمرد ی است كه اشتباه وضو می گرفت كه در تاریخ مشهور است.

نتیجه گیری

غرب امروزه الگویی از زن ارائه كرده و می كند كه نتیجه آن نابودی جامعه است؛ چون در آن الگو زن رها است، البته نه برای خود، كه برای جامعه سرمایه داری، تا به هر شكلی تولید سرمایه نماید و اما خانواده او:
همسرش در نمایش جذابی از آزادی سكس خود را ارضاء می كند و تا هر مرحله ای كه خواست پیش می رود او نیز رها است؛ او باید بتواند جیب كمپانی های در هم تنیده تجارت سفید راپر كند و فرزندانش نیز در پانسیون ها فقط از گرسنگی نمی میرند.
باقی نیازها و وظیفه ها از جامعه حذف شده است. البته همه پشیمانند، اما حرص سرمایه داری و اسارت جوامع، در چنگ آن، راه برگشتی باز نگذاشته است.
پس سزاوار است الگویی ارائه شود تا تأمین كننده ابعاد شخصی و شخصیتی زن بوده و از سویی وی را آماده حضور در اجتماع نموده، در عین حال جایگاه او را در نقش همسرو مادر كه بنیان ساز خانواده، یعنی اولین و مهمترین پایگاه اجتماعی ـ به اقرار حتی علوم مدرن ـ است، تقویت نماید. بر این اعتقادیم كه این الگو با مدل برداری از شخصیت و زندگی حضرت فاطمه (س) امكان پذیر خواهد بود.
بر این نكته نیز واقفیم كه بررسی تمامی زوایای این اقیانوس عظیم در توان ما نیست و از سویی در این زمینه مطالعات كافی و وافی صورت نگرفته است با این وجود نیز ساختن مدلی از زندگانی این بزرگ زن تاریخ بشریت، برای جامعه امروز امكان پذیر است.
مهم ترین بخش این مدل بیانگر این نكته است كه فاطمه (س) در عین حفظ حریم هادر اجتماع زبانی گویا و مدیریتی برتر دارد.
اولویت همسر و فرزندان در زندگی او هیچگاه فراموش نمی شود چون به خوبی می داند فراموشی این وظیفه یعنی شكست فرزند و همسر در اجتماع و شكست آنها یعنی جامعه بیماركه جامعه بیمار یعنی دوری از سعادت.
و او در این راه عاشقانه قدم بر می دارد.
از آن جا كه زن مسلما ن ایرانی در طول تاریخ، با فاطمه سیر كرده است و انقلاب اسلامی فرصت ساز بروز ارزشهای فاطمی بوده است، پس از انقلاب اسلامی خصلت های آن بانوی گرانقدر در شخصیت زن ایرانی بروز و نمود داشته است.
اگر چه زمانی طولانی است كه زن ایرانی در ابعاد گوناگون از فاطمه الگو گرفته است ولی فرصت بروز بعض ابعاد دیگر بدون انقلاب اسلامی میسر نبود.
با نگاه اجمالی به ابعاد حضرت وتطبیق آن با جلوه های رفتاری زن امروز ایران اسلامی به این نكته دست می یابیم كه: پیروزی در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مانند مبارزه با رژیم ستم شاهی، پیروزی در جنگ تحمیلی و...، مرهون حضور مستقیم و غیر مستقیم ایشان در این صحنه ها است.

پی نوشت :

1. سوره انفال، آیه 17.
2. سوره نجم، آیه 3و4.
3. بحار الانوار، ج 43، ص 15.
4. بحار الانوار، ج 43، ص 16.
5. بحار الانوار، ج 43، ص 12.
6. ر، ك، بحار الانوار، ج 43، ص 15.
7. بحار الانوار، ج 43، ص 20.
8. سوره، حجرات، آیه 13.
9. سوره، فتح، آیه 29.
10. زندگانی حضرت فاطمه، ص 23.
11. صدیقه طاهره بانوی بزرگ اسلام، ص 79.
12. گلواژه آفرینش، ص 47.
13. بحار الانوار، ج 43، ص 156.
14. احكام النساء، ص 39 و الهدایة، ص 60.
15. ترجمه بیت الاحزان، ص 139.
16. بحار الانوار، ج 43، ص 134.
17. بحار الانوار، ج 43، ص 191.
18. منتهی الامال، ج 1، ص 262.
19. منتهی الامال، ج 1، ص 214.
20. پیام حضرت امام خمینی به مناسبت روز زن، سال 1361.
21. بحار الانوار، ج 43، ص 283.
22. جلوه های رفتاری حضرت زهرا، ص 48.
23. بحار الانوار، ج 43، ص 316.
24. بحار الانوار، ج 43، ص 309.
25. وسائل الشیعه، ج 5، ص 126.

منابع و ماخذ

1- قرآن كریم.
2- انصاری، عذراء، جلوه های رفتاری حضرت زهرا، انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم.
3- بابازاده، علی اكبر، تحلیل سیره حضرت زهرا، انتشارات امام عصر (ع)، 1382.
4- جمعی از نویسندگان، ره توشهُ حج، نشر مشعر، 1381.
5- رسولی محلاتی، سید هاشم، زندگانی حضرت فاطمه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1375.
6- شهیدی، سید جعفر، تاریخ تحلیلی زندگانی فاطمه زهر.
7- شیخ مفید، احكام النساء، چاپ مهر.
8- شیخ صدوق، الهدایه، چاپ اول رجب المرجب 1418،
9- عقیقی بخشایشی، صدیقه طاهره بانوی بزرگ اسلام، دفتر نشر نوید اسلام، 1375.
10- عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، جلد 5.
11- قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ج1، انتشارات هجرت، 1378.
12- قمی، شیخ عباس، بیت الاحزان، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، انتشارات ناصر، 1369 و دشتی، محمد، مسئولبت تربیت، نشر امام علی (ع)، 1364.
13- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، جلد 43. چاپ بیروت.
14- واحد خواهران دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، گلواژه آفرینش، 1373.

منبع: سایت سازمان تبلیغات اسلامی
دوشنبه 4/2/1391 - 23:0
اهل بیت
نویسنده : سهند صادقی بهمنی

فاطمه (سلام الله علیها) بانویی است كه گرچه برای بروز و تجلی فرصت چندانی نیافت، اما در همان 18‌سالی كه از این زندگی دنیایی بهره گرفت، لقب « سیده نساء اهل الجنه» سرور زنان اهل بهشت را یافت و این نشان ژرفای معنا و عمق معنویتی است كه در وجود این برترین بانوی تاریخ نهفته است.
پرسش اصلی این جستار نیز بر سر همین مفهوم شكل یافته است؛ اندكی فرصت و كم‌بهره‌ بودن از حیات ظاهری و در عین‌حال پربار بودن و رسیدن به مقامی كه پیش و پس از او احدی بدان نایل نیامده است. چگونه دخت 18 ساله محمد (ص) اینگونه درخشید.
بانویی كه پدری پیامبر داشت و شویی امام و خلیفه مسلمانان، ‌چگونه توانست خود را از سایه سنگین ایشان رهایی دهد، آن هم در عصری كه اصولاً نگاه مثبتی به زن و فعالیت‌هایش وجود نداشته است؟ هر چند باید بر این امر پای بفشاریم كه تعالیم اسلام و آموزه‌های پیامبر در زمینه سازی و تجلی شخصیت اجتماعی زن بسیار اثر نهاده است، ‌منتها انتظار اینكه این فعالیت‌ها گشایش‌های آنی در پی خود داشته‌اند نیز اندكی بیجا به‌نظر می‌آید. نگاهی مختصر و فهرست‌گونه به حیات فاطمه زهرا (س) می‌تواند اندكی زوایای زندگی ایشان را بكاود.

فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی:

هر عصری، قوانین و مقتضیات و شیوه‌های فعالیت متناسب با خویش را برای چگونگی كاركردهای اجتماعی زنان و مردان و تعامل ایشان با اجتماع ارائه می‌دهد و نحوه انتظار از ایشان و نوع نگاهی كه به اثرگذاری ایشان وجود دارد نیز بر همین پایه سنجیده و محاسبه می‌شود. با این نگاه می‌توان اینگونه اثرگذاری زهرای اطهر را ملاحظه كرد. ایشان در جامعه آن روز مورد مراجعه مردم در امور مختلف اجتماعی بودند، البته تاكیدهای مكرر پیامبر در گفتار و رفتار بسیار در این باره نقش ایفا كرد و سبب شد تا حضرت (س) از چنان جایگاه و موقعیت خاصی برخوردار شوند كه بیت ایشان تبدیل به مأمن و مرجع مردم شود. در این‌باره می‌توان به تفكیك برخی از این فعالیت‌ها اشاره كرد:

الف- بیان احكام شرعی بانوان؛

زنان مدینه خدمت ایشان می‌رسیدند و پرسش‌های شرعی خود را كه احتمالاً بنابر دلایلی نمی‌توانستند از مردان بپرسند از ایشان می‌پرسیدند. حضرت نیز با صبر و حوصله بی‌پایان به ایشان پاسخ می‌گفتند.
امام حسن عسكری (ع) می‌گوید: زنی به حضور فاطمه رسید و عرض كرد: من مادری ناتوان دارم كه نسبت به مسائل و احكام نمازش دچار شبهه و شكی شده است، مرا نزد شما فرستاده تا آن‌را بپرسم. حضرت به پرسش او پاسخ گفتند. او پرسش دیگری پرسید و حضرت پاسخ گفتند و پرسش سوم تا 10 پرسش را آن زن مطرح كرده و حضرت فاطمه پاسخ گفتند. آن زن از اینكه پرسش‌های زیادی را مطرح كرده است شرمسار شد و عرض كرد: ای دختر رسول خدا نمی‌خواستم به شما زحمت بدهم، مرا ببخشید. حضرت فرمودند: «هر وقت خواستی بیا و هر چه می‌خواهی بپرس!» (بحار الانوار، ج 2، ص 3، چ قدیم)،

ب- حل اختلاف در مسائل دینی؛

در این باره امام حسن (ع) می‌گوید: دو زن كه در یكی از مباحث دینی با هم اختلاف داشتند، خدمت حضرت آمدند، بحث آن دو به نزاع و دعوا كشید، یكی از آن‌دو با ایمان بود، دیگری مخالف و معاند با اسلام. حضرت به زن مسلمان در گفتن دلایل و ادله خود كمك كرد تا بتواند مطالب حق خود را بیان كند. او نیز با كمك فكری ایشان توانست بر خصم خویش فارغ آید و از این بابت اظهار خوشحالی و فرح فراوان كرد. حضرت (س) فرمودند: خشنودی فرشتگان از پیروزی تو بر او بیش از خشنودی تو است چنانكه غمگین شدن شیطان و پیروانش بیش از ناراحتی و حزن آن زن می‌باشد. (همان)

ج- بیان معارف الهی؛

ابن مسعود از بزرگان صحابه پیامبر (ص) می‌گوید: مردی نزد حضرت زهرا (س) آمد و عرض كرد: آیا رسول خدا (ص) چیزی نزد شما گذاشته كه من از آن بهره ببرم. آن حضرت به خدمتكار منزل فرمود كه برود آن دستمال ابریشمی را بیاورد. او هر چه به دنبال آن گشت آن را پیدا نكرد. حضرت زهرا فرمودند: حتماً آن را پیدا كن چرا كه آن بسیار برایم ارزش دارد. خدمتكار پس از جستجو آن را پیدا كرد. در آن صحیفه نوشته‌ای بود كه بر آن چنین نوشته بود: پیامبر اكرم (ص) فرمودند: كسی كه همسایه‌اش از شر او در امان نباشد از مومنان نیست. هر كس به خداوند و روز قیامت ایمان دارد، همسایه‌اش را آزار ندهد. كسی كه به خدا در روز قیامت ایمان دارد، یا سخن نیكو بگوید یا سكوت كند. همانا خداوند انسان نیكوكردار و بردبار و پاكدامن را دوست دارد و انسان زشت‌كار، بخیل و بسیار سؤال كننده و پررو را مبغوض دارد. همانا حیا از ایمان است و ایمان نیز در بهشت جای دارد. فحش و ناسزاگویی از بی‌حیایی است و بی‌حیا در آتش است. (سفینه البحار، ج2، ص 112)

د- پرسش مردان از ایشان؛

در برخی موارد، مومنان، همسران خود را به خدمت ایشان می‌فرستادند تا پرسش‌های خود را از محضر آن بزرگوار بپرسند.
مردی، همسرش را فرستاد تا به نزد حضرت برود و از ایشان بپرسد كه آیا او از شیعیان و پیروان شماست یا خیر؟ او به حضور حضرت آمد و چنین پاسخ شنید، كه به شوهرت بگو: اگر به آنچه به شما امر كرده‌ایم، عمل می‌كنی و از آنچه كه نهی كرده‌ایم دوری می‌كنی، از شیعیان ما هستی وگرنه خیر. مرد پس از شنیدن پاسخ آن حضرت، مضطرب شد و به خود گفت: وای بر من، چه كسی پیدا می‌شود كه از گناه و خطا دور باشد؟ پس من همواره در جهنم خواهم بود زیرا هر كس از شیعیان آنان نباشد در آتش جهنم جاودان است. همسرش به حضور حضرت برگشت و سخنان شوهرش را بازگو كرد. حضرت فرمودند: به او بگو این چنین نیست. شیعیان ما از بهترین اهل بهشتند و همه دوستان ما و دوستداران دوستان ما و دشمنان دشمنان ما و هر كس با قلب و زبان تسلیم ما اهل بیت باشد. اگر با اوامر و نواهی‌ ما در دیگر گناهان مخالفت كنند، از شیعیان ما نخواهند بود ولی در عین‌حال آنان نیز در بهشت خواهند بود البته پس از آنكه در این دنیا به بلایا و گرفتاری‌ها یا در عرصه‌ قیامت به انواع شدائد و سختی‌ها و یا در طبقه بالای جهنم گرفتار عذاب شدند، تا ما به خاطر محبت و دوستی كه با ما داشته‌اند نجاتشان دهیم و آنان را به نزد خود منتقل سازیم. (بحار الانوار، ج 68، ص 155، چ قدیم)

فعالیت‌های سیاسی:

الف- برانگیختگی پیامبر (ص) همراه بود با هجمه‌های شدید قریش به ایشان. این جملات گاه از حد حملات لفظی خارج می‌شد و حالت فیزیكی به خویش می‌گرفت. در ابتدا كسانی چون حمزه از ایشان دفاع می‌كردند، پس از حمزه اما فاطمه را باید در صف نخستین مدافعان جدی پیامبر به شمار آورد. ابوبكر احمدبن‌حسین بیهقی در دلائل النبوه، ج2، ص 47- 41 ترجمه محمود مهدوی دامغانی و علامه مجلسی در بحار الانوار، ج 18، باب یك از ابواب اصول حضرت رسول (ص) برخی از این دفاع‌ها را ثبت كرده‌اند.
بیهقی می‌نویسد: روایت شده است كه مشركان قریش در حجر اسماعیل گرد آمده بودند و می‌گفتند: چون محمد (ص) عبور كند، هر یك از ما ضربه‌ای به او خواهیم زد و چون فاطمه این را شنید، پیش مادر رفت و سپس مطلب را به اطلاع پیامبر (ص) رسانید. (همان) عبدالله بن‌مسعود می‌گوید: با پیامبر (ص) در كنار كعبه بودیم حضرت در سایه خانه خدا مشغول نماز بود، گروهی از قریش و از جمله ابوجهل در گوشه‌ای از مكه چند شتر نحر كرده بودند، شكمبه آنان را آوردند و بر پشت پیامبر (ص) گذاشتند، فاطمه آمد و آنها را از پشت پدرش برداشت. (بحار الانوار، ج 18، ص57‌/ دلائل النبوه، ج 2، ص 44) عمروبن میمون از عبدالله بن مسعود روایت می‌كند و می‌گوید: روزی پیامبر به حال سجده بود.
گروهی از قریش گرد او بودند و مقداری از شكمبه و احشای شتر و یا گاوی كه آن را كشته بودند نیز آنجا بود. آنها با خود گفتند: چه كسی این شكمبه را برمی‌دارد و بر پشت او می‌گذارد؟ عقبه‌بن‌ابی محیط گفت: من این كار را انجام می‌دهم و انجام داد. فاطمه آمد و آن را از پشت پدرش محمد (ص) برداشت. (دلائل النبوه، ج 2، ص 43)
ب- دفاع و حمایت از ولایت، پس از پیامبر اكثر مسلمانان از جانشین وی، امام علی (ع) روی بر می‌تافتند. گرچه در ابتدای كار لااقل چهار گروه از بیعت با خلیفه جدید سرباز زدند، اما به تدریج ایشان نیز به صف بیعت‌كنندگان خلیفه نو پیوستند. ا ین گروه‌ها عبارت بودند از:
1 - قبیله خزرج از انصار 2- بنی‌امیه و در راس آنها ابوسفیان 3- بنی‌هاشم 4- گروهی از مسلمانان مهاجر از كشورهای دیگر مانند سلمان فارسی. بنابراین امام علی (ع) اندكی پس از رحلت پیامبر بی‌دفاع و تنها ماندند. در این مقطع باید فاطمه (س) را تنها مدافع راستین ولایت و امامت دید.

تعلیم و تربیت

در وصیتی كه شفاهاً آن را به امام حسن القاء كرده است در فرازی می‌گوید: الله الله من جاركم، خدا را در رابطه با همسایه‌هایتان در نظر گیرید. او سپس می‌گوید پیامبر آنقدر درباره همسایگان سفارش كرده كه گمان می‌كردم ایشان نیز ارث می‌برند. بنابراین كاملاً طبیعی است اگر فاطمه (س) را در این‌باره چون امام علی (ع) تحت تاثیر پیامبر ببینیم، ایشان درباره رعایت حق همسایه مطالب گران‌سنگی را به یادگار نهاده‌اند.
امام حسن (ع) می‌گوید: مادرم فاطمه (س) را شب جمعه‌ای دیدم كه در محراب خود ایستاده و پیوسته به ركوع و سجود می‌رفت، تا سپیدی صبح آشكار شد و شنیدم كه در حق مردان و زنان مومن بسیار دعا می‌كرد و اسم آنها را می‌برد و برای ایشان دعا می‌كرد. اما برای خودش دعا نفرمود. عرض كردم مادر! چرا برای خودت چون دیگران دعا نكردی؟ فرمود: یا بنی! الجار ثم الدار» پسركم! اول همسایه سپس خانه. این اهتمام ایشان به همسایگان به مثابه حدیث پیامبر (ص) تا به آنجا بود كه به عیادت ایشان می‌رفت و در مجالس تعزیت و تسلیت ایشان شركت می‌كرد. ایثار و انفاق از دیگر مظاهر فاطمه (س) بوده است كه البته دامنه وسیع‌تری را نسبت به همسایگان در برمی‌گیرد. خانه فاطمه از جمله مكان‌هایی بود كه فقرا و مستمندان جامعه آن روز مدینه آنگاه كه از دستگیری دیگران احساس ناامیدی می‌‌كردند، به آنجا مراجعه می‌كردند.
جابربن‌عبدالله انصاری می‌گوید: نماز عصر را با پیامبر (ص) به جا آوردیم، حضرت هنوز در محراب نماز نشسته بودندكه پیرمردی از مهاجران عرب كه لباس كهنه و مندرس به تن داشت وارد شد، پیامبر اكرم (ص) احوال او را پرسید و از او دلجویی كرد. آن مرد گفت: ای رسول خدا! شكمم گرسنه است، غذایم ده. تنم برهنه است، جامه‌ام بپوشان. تهیدستم بی‌نیازم فرما! پیامبراكرم (ص) فرمودند: چیزی برای تو نیست، به در خانه كسی برو كه خدا و رسولش او را دوست دارند، او هم خدا و رسولش را دوست دارد، برو به خانه فاطمه. آنگاه به بلال فرمود: او را به در خانه فاطمه ببر. بلال با آن بینوا آمد و او را به در خانه فاطمه آورد.
حضرت زهرا (س) گردنبندی را كه فاطمه دختر حمزه سیدالشهدا، به او هدیه داده بود از گردن در آورد و به آن مرد فقیر داد و فرمود: این را بگیر و بفروش، امید است كه خدا در برابر آن چیزی به تو دهد كه از آن بهتر است. » (بحارالانوار، ج 43، ص 58- 56، ح 50، چ قدیم) و این‌گونه بود كه زهرا، بهترین زمان خویش شد و با وجود عمر اندك و بهره بسیار كم از زندگی، اسوه زنان و مردانی شد كه خود اسوه دیگران بودند. زهرا اینگونه اسوه‌ساز شد.
سلام بر او آنگاه كه به دنیا آمد، آنگاه كه به شهادت رسید و آنگاه كه محشور خواهد شد.
منبع: روزنامه همشهری
دوشنبه 4/2/1391 - 22:59
اهل بیت
آفتاب، از كجا طلوع می كند، از كجا نور می افشاند، و پرتو پرتلالو خود را از كجا همچون بارانی از پولك های طلایی و ذراتی از گرد نقره و قطراتی از شبنم عطرآگین، فرو می پاشد؟
اگر برخاستگاه آفتاب طبیعت، افق های سیمابگون پهنه جهان ما است، آفتاب معنویت و روحانیت، خانه ای دیگر و برخاستگاهی دیگر دارد: خانه محمد(ص) رسول خدا، پیامبر اسلام، و آخرین پیامبر الهی، خانه نور و جایگاه آفتاب معنویت است...
اینجا، این خانه كوچك و ساده، اما در عین حال شكوهمند و پرجلال - كه شكوه و جلال آن، نه در عظمت ساختمان كه در عظمت صاحب آن و عزت ساكنان آن است - خانه ای است كه آفتاب معنویت و روحانیت، در آن تجسم پیدا می كند و آفتاب طبیعت، این چراغ پرفروغ منظومه شمسی، با چشم حسرت بدان می نگرد...
و در گستره انوار همین آفتاب زرتاب است كه آن اختر تابناك عصمت و طهارت، یعنی فاطمه زهرا(ع)، چشم به جهان می گشاید، تا چشم جهان را به تماشای جمال پرجلال خود خیره سازد...
آری، فاطمه زهرا(ع)، آن اختر تابان عصمت و طهارت، در خاندان نور، در خانه وحی، در فرودگاه فرشتگان آسمان، در منزلگه جبرئیل، در مشرق رسالت و تقوی چشم به جهان گشود، و جهان اسلام و افق معنویت و روحانیت را با طلوع مسعود وجود مبارك خویش، نوری دیگر و فروغی دیگر بخشید...
او در خانه ای چشم به جهان گشود كه چشمان پرانتظار جهان انسانیت، در درازنای زمانها، و در فراخنای مكانها، بدان دوخته شده است. خانه ای كه چشم جهان و چشم تاریخ به شعاع های پرنور و گرم و گرمی بخش فروغ تربیتهای آن و روشنایی تعلیمات و اشراقات آن، خیره مانده است. خانه ای كه با همه كوچكی و سادگی اش، مكتب پرعظمت و پرجلال و انسان ساز جهان انسانیت است. خانه ای كه جایگاه و پایگاه یگانه معلم راستین جامعه انسانیت در آن قرار داده شده است: خانه محمد(ص)، خانه پیامبر، خانه معلمی كه خود به مكتب نرفت و خط ننوشت، لكن به غمزه مساله آموز صد مدرس و صدها مدرس شد.
آری، اینجا خانه پیامبر و تولدگاه ستاره پرفروغ خاندان رسالت و سازنده گهواره امامت و سمبل پاكی و عصمت بود... فاطمه زهرا(ع) دوران كودكی و صباوت را در این خانه گذراند. در این خانه و در مهد تربیت و تحت ارشادهای مستقیم پیامبر اسلام، یگانه مربی جهان بشری... و خوشا بر كودكی كه خداوندگار زمین و زمان و آفریدگار هستی و جهان چنین آموزگاری را برای تربیت و ارشاد او برگزیند و سایه مهر و عطوفتش را بر سر او بگسترد. آموزگاری بر قله رسالت و پیامبری در اوج آموزگاری و مهر و عطوفت كه خود شایسته ترین پدر جهان و بایسته ترین تربیت دهنده افراد بشر و نسلهای انسان، در گستره زمین و زمان است.
درباره پدر بزرگوار و عالیقدر فاطمه(ع)، به راستی چه می توان گفت كه از فرط عظمت و جلال و شكوه و جمال او لب از گفتن و قلم از نوشتن فرو می ماند. تاریخ جهان در پی شناختن چنین پدری قد علم كرده و در طول قرنها ،نسل در پی نسل زبان به وصفش گشوده اند . لیكن تاریخ هنوز در خم كوچه اول درمانده و بشریت هنوز بیان نخستین كلام وصف او را به پایان نبرده است.
راستی این است كه بیان خصلتها و خصوصیات پیامبر و بر زبان آوردن توصیف صفات او، جدا از شناخت قدرت آفریدگار و بیان آن میسر نیست. از این رو چه بهتر كه ما نیز به ذكر یكی از كلمات بلیغ آسمانی اكتفا كنیم: آنجا كه خداوند، خلق و خوی پیامبر و روش زندگی او را، با صفتی شایسته توصیف می كند و با این وصف بی بدیل، قدرت بی مانند خویش را بیان می نماید. بدینسان كه می فرماید: انك لعلی خلق عظیم، یعنی در حقیقت تو بر خلق و خویی نیكو و پرعظمت آراسته هستی.
آری راستی كه او به حق زیبنده چنین ستایشی و سزاوار چنین توصیفی بود و آنجا كه خداوندگار در وصف پدر فاطمه زهرا چنین سخن می گوید، مخلوق ناتوان خداوند چه كلامی می تواند بر زبان و قلم آورد؟
فاطمه زهرا(ع) در روزگاری پا به عرصه هستی نهاد كه پدر گرامی اش دشوارترین دوره حیات پربركت خود را می گذرانید. از چندی پیش، دشمنان سرسخت و قسم خورده پیامبر، كه با همدستی گروهی از افراد نادان و سیاه دل قریش، سپاهی از جهل و شرك تشكیل داده بودند، پیامبر اسلام و یاران فداكارش را در حلقه خصومت های خود به محاصره گرفته بودند. این محاصره، تنها یك محاصره سیاسی نبود، بلكه در عین حال، محاصره وحشت و خطر و تهدید، و بدتر از همه محاصره اقتصادی هم بود.
مشركین، در پی مبارزاتی سخت و فرساینده، سرانجام مسلمانان را از شهر و زادگاه خود، «مكه» بیرون راندند و آنها را، در خارج از شهر، درون دره یی كه در تاریخ به نام «شعب ابی طالب» معروف شده، به صورت گروهی تبعیدی و رانده شده، در محاصره نگاه داشته بودند. سران قریش، برای تمام افراد قبایل، به شدت قدغن كرده بودند كه هیچكس به آن پناهگاه آكنده از وحشت و خطر نزدیك نشود، هیچكس با پیامبر و یارانش تماس نگیرد، و هیچكس با آنها داد وستد نكند، نه چیزی از آنها خریداری كند، نه به آنها كاری رجوع كند و دستمزدی بدهد، و نه حتی یك قرص نان بفروشد.
بدینسان، زندگی پیامبر و یارانش، در آن تبعیدگاه پررنج، با درد و محرومیت و گرسنگی می گذشت. مواد خوراكی جیره بندی شده بود، و گاهی غذا چنان كم بود كه بزرگسالان از فرط گرسنگی به ناله می افتادند و كودكان بی هوش بر زمین می افتادند.
همراه با فقر و گرسنگی، بیماری و مرگ و میر نیز آمده بود و گروهی از نزدیكان رسول خدا و تنی چند از بهترین یاران و یاورانش در همان تبعیدگاه و بر اثر آن محاصره مخوف و گرسنگی و امراض ناشی از آن، جان سپردند.
و در چنان دوران سیاه و دردباری بود كه فاطمه زهرا(ع) چشم به جهان گشود. دوران شیرخوارگی خود را، در همان محیط سپری كرد. در همان ریگزار داغ، برپای ایستادن و راه رفتن را آموخت و در همان دره تحت محاصره، گوش دردآشنایش با فریادها و ناله های كودكان گرسنه و محروم، آشنا و همنوا شد. آری، او از نخستین روزهای میلاد مبارك اما آمیخته به رنج و دردش، زندگی را با محرومان آغاز كرد، با محرومیت كشیدگان و زجردیدگان و مستضعفان زیست، و همگام با دردمندان و ستم دیدگان روزهای زندگی را پشت سر نهاد...
اما در كنار این همه درد و رنج و محرومیت، بزرگترین نعمت ها نیز با او بود: زیرا كه آن دختر بی همتا، از لطف بسر بردن از سایه مهر و عطوفت پیامبر خدا بهره مند بود. او، در مكتب انسان ساز رسول خدا(ص)، و در دامن پر از صفای خدیجه كبری پرورش می یافت و هر روز، جهانی از پاكی و صفا و معنویت و جهان بینی عمیق و راستین معنوی، و در یك كلام تمامی رمز و رازهای شگرف خداشناسی و خداجویی و خدابینی را در آن مكتب سازنده و ارزنده می آموخت.
بدینگونه بود كه فاطمه زهرا(ع) الگوی بی مانند و شاخص و نمودار كامل یك بانوی نمونه، اسوه راستین تربیت اسلامی و اسوه باشكوه مكتب الهی اسلام گردید. بدانسان كه از همان سنین نوجوانانی و آغاز شكوفایی و بالندگی، وجود گرامی اش، در بردباری و استقامت در برابر سختی ها و مصائب، و علاقه و مهر بی پایان به محرومان و مستمندان جامعه، اسطوره یی جاودانه و مصداقی روشن و بارز گردید.
فاطمه زهرا(ع) كه در سنین كودكی، مادر بزرگوار و ارجمندش را - در پی تحمل مصائب زندگی در شعب ابی طالب- از دست داده بود، از همان دوران طفولیت، مسئولیت های سنگینی را بر دوش های ترد و كودكانه اش تحمل كرد. بالاترین آن مسئولیت ها، نگهداری و پرستاری از پدربزرگوارش بود، كه اندوه از دست دادن همسری چون خدیجه كبری در اعماق جانش باقی مانده بود، و دختر خردسال، خود را در آن اندوه شریك و همدرد پدر می ساخت و همواره می كوشید تا درد پدر را تسكین دهد و جای خالی مادر را، در زندگی اندوهبار داخلی، با لطف وجودش و فهم و درك و درایتش، و فضل و فضیلت و كمالش پر كند...
او از نظر مراتب كمال و فضیلت، و همدردی هوشمندانه با پدری چون پیامبر خدا و مسئولیت پرستاری از قلب شكسته چنان پدری، به چنان پایه و مایه ارجمندی رسید، كه از سوی پدر عالیقدرش، سند افتخار و سرفرازی بی مانندی درباره اش صادر شد و از لسان رسول خدا(ص) لقب «ام ابیها» یافت...
«ام ابیها»، یعنی «مادر پدر خویش» كه از یك دیدگاه، نشانه نقش مادرانه یی بود كه فاطمه زهرا(ع) درباره پدر بزرگوارش ایفا كرده بود. از دیدگاه دیگر نیز مطرح و درخور بررسی است: این لقب، نشانگر احترام عمیقی است كه پدر گرانقدر فاطمه، برای دختر محبوب و میوه دل و جان خود قائل بود. و نیز نشانگر نوعی احترام آمیخته به قدردانی، نسبت به كل شخصیت و اعتبار قشر محروم و متروك و ستمدیده «زن» بود. موجودی كه سالها و قرنها، در جامعه عرب جاهلی سركوب شده بود و در آخرین سالهای پیش از اسلام، می رفت كه دوران فنای كامل و زوال قطعی خود را سپری سازد. می رفت تا به محض تولد، یا زنده به گور شود، یا چون لكه ننگی، چون شیء ناپاك و منفوری، دور از دیدرس و دور از دسترس، در تاریك ترین گوشه انبارها و زیرزمین ها، زندانی شود و مخفیانه به زندگی سرشار از درد و رنج و نكبت و ذلت خود ادامه دهد. تا وقتی به سن بالندگی رسید، مانند كالایی بی ارزش، به دیگران واگذار شود، تا از او به عنوان وسیله ای برای زاد وولد پسران، یعنی اصحاب كار و تلاش و جنگ و كشتار، استفاده شود. و این، تازه سرنوشت خوشبخت ترین دختران عرب می توانست به شمار آید، كه سعادت رهایی از مرگ بی رحمانه و زنده به گور شدن با دست پدران خود را یافته باشند...
اما وجود گرانقدر فاطمه زهرا(ع) با آن احترام عمیق و محبت سرشاری كه پدرش برای او قائل بود، یكباره طومار چنین سرنوشتی را در زندگی جامعه زنان، درهم پیچید و سرنوشتی تازه برای «زن» رقم زد. به بركت تربیت های اسلامی، از محیط خانه، كانونی پر از صفا و صمیمیت و سرشار از عطوفت و مهربانی به وجود آورد. خانه را به صورت آموزشگاه بزرگی بازسازی كرد، كه توانست در آن، پسرانی همانند حسن و حسین(ع) و شیرزنانی همچون زینب و ام كلثوم را در وجود آورد و تربیت كند.
آری، او به عنوان نمونه «زن» در جامعه اسلامی و انسانی، توانست در راه ایمان و تقوای استوار، و در مسیر تشیید مبانی انقلاب نوپای اسلام، سنگر به سنگر و خانه به خانه و میدان به میدان، همراه با پدر و همگام با همسر بزرگوارش پیش رود، تا جایی كه حتی جان عزیز خود را در مسیر تعهد و مسئولیت عمیق اسلامی خود، فدا كند...
بانوی نمونه اسلام، در عرصه خانه اش یك كدبانوی كامل، در برابر شوهرش یك همسر فداكار و شكیبا، در مورد فرزندانش یك مادر بی همتا و دلسوز و مربی، در پهنه كار و تلاش، یك كوشنده خستگی ناپذیر، در جهان اسلام یك مسلمان نمونه و الگو، در عرصه حفظ و صیانت از دستاوردهای انقلاب اسلامی یك مبارز تلاشگر و سازنده، و در برابر خالق خویش یك مؤمن پرهیزگار و پاكدامن و پارسا بود... در خانه اش با دست های رنج دیده خود، كه از فرط كار و تلاش، لطمه دیده و آزرده و تاول زده بود، كار می كرد و «دستاس» می كشید و گندم می كوبید و نان می پخت، تا سفره بی رنگ و رونق خانه، قوت لایموتی داشته باشد. با سن و سال اندك خود، كارهای طاقت فرسای خانه پرجمعیت و عائله مندشان را شخصاً انجام می داد، و انتظام امور خانه را به تنهایی برعهده داشت... شب ها را، با تنی خسته و جسمی درهم كوفته، به جای آرام و استراحت، تا نیمه شبان و گاه تا سحرگاهان، بر سر سجاده بیدار می نشست و به دعا و نیایش و راز و نیاز با آفریدگار یكتای خود می گذرانید... در معركه جنگ و مهلكه نبرد حق و باطل، به یاری مجروحان و زخم خوردگان می شتافت و با دست های مهربانش، مرهم بر جراحاتشان می گذاشت... و در عالم سیاست و جهان بینی سیاسی اسلام، قهرمانی نستوه، مجاهدی راستین، و رزمنده ای خستگی ناپذیر و به تمام معنی انقلابی بود...
او در راه دفاع از حق خود و خاندانش، كه در حقیقت حق جامعه مسلمین و طبقه محرومان بود و با پایمال شدن آن، حق جامعه و حقیقت انقلاب اسلامی پایمال می شد، یك دم از پای نمی نشست. چون كوهی استوار، در برابر ناملایمات می ایستاد و می جنگید. به مسجد می رفت و با ایراد خطابه های آتشین و سخنرانی های روشنگر، حق خود و خاندانش را آشكار می ساخت و حكومت وقت را رسوا و استیضاح می كرد.
همین اعمال و كنش ها و واكنش های آگاهانه و روشنگرانه او، به روشنی نشان می دهد كه دختر پیامبر و همسر جانشین پیامبر و مادر امامان برحق، تنها زن خانه و كدبانوی كاشانه نبود، بلكه او بانوی كار و پیكار، زنی قهرمان و رزمنده ای شایسته در عرصه های گوناگون زندگی بود: قهرمان صحنه كار، صحنه سیاست، صحنه عبادت، صحنه آموزش و تربیت، صحنه جهاد و پیكار و شهادت، و بالاخره سرآمد فضایل و فضیلت ها، كارآیی ها و كاردانی ها، دانایی ها و توانایی ها، و شایستگی ها و بایستگی ها بود...
در زندگی فردی و اجتماعی فاطمه زهرا(ع)، دیده تیزبین واقع نگران، به نكات برجسته ای برخورد می كند، كه هر یك می تواند حلال مسائل و گره گشای بسیاری از مشكلات خانوادگی دختران و بانوان جامعه اسلامی ما باشد.
منبع: روزنامه همشهری
دوشنبه 4/2/1391 - 22:59
اهل بیت
نویسنده: اسماعیل نساجى زواره

بررسی سیره معصومین (ع) در راستای حفظ ارزش‏های اصیل اسلامی از مواردی است که علاوه بر هدایت و نجات انسان‏ها، نقش قابل تأمّلی را در حفظ آرمان‏های جامعه مسلمین ایفا می‏کند.
از این رو آن بزرگواران در طول حیات خویش حضور در صحنه را مسؤولیتی مهم از جانب خدای سبحان می‏دانستند.
با غروب غمبار خورشید فروزان رسالت در 28 صفر سال دهم هجری، سیاهی غصب حق و غبار غربت اندیشه‏های خردورزان را آزار می‏داد به گونه‏ای که کم‏تر کسی یارای حضور در صحنه اعتقادی و دفاع در عرصه سیاسی را در خود می‏دید، امّا در این میان بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) برتر از هزاران مرد قدرتمند، بیرق باورهای تابناک آسمانی و علم پیکار با سران ظلم و غصب و غارت را بر دوش گذاشت تا هدایت نبوی و سعادت علوی را پاس بدارد و به گوش آیندگان برساند. زهرای اطهر(س) در برابر جریاناتی که بعد از رحلت رسول مکرّم اسلام به وجود آمد، ساکت ننشست و دست به مبارزه سیاسی زد و با سخنرانی‏های افشاگرانه به بیان ماهیّت غاصبان خلافت و مصیبت‏های وارده توسط آن‏ها پرداخت.
گرچه دوران حیات ریحانه محمدی پس از ارتحال پیامبر اکرم(ص) بسیار کوتاه بود، امّا خط مشی سیاسی آن حضرت در طول حیات نشان می‏دهد که موضع‏گیری اش معقول‏ترین و پسندیده‏ترین روش ممکن بود و هرگونه حرکت و موضع‏گیری دیگری غیر از آن ممکن بود ضربات جبران ناپذیری بر پیکر اسلام وارد سازد.
در این نوشتار به خطوط برجسته حرکت و موضع‏گیری سیاسی صدّیقه کبری(س) به عنوان شاخصه‏های آموزنده اشاره می‏شود. امید است که مورد توجه و عنایت پویندگان راه رسالت و ولایت قرار گیرد.

دفاع از حریم رسالت

در اوایل بعثت، حفظ جان پیامبر(ص) و دفاع و حمایت از آن حضرت از مهم‏ترین وظایف کسانی بود که علی رغم مشکلات و تنگناهای موجود در جامعه نوپای اسلام، به حقّانیت پیامبر(ص) و آیین او ایمان آورده بودند. تعداد انگشت شماری نیز با استفاده از موقعیت اجتماعی، سیاسی و دیگر توانایی‏های خود، بیش‏تر به این امر می‏پرداختند که از جمله آن‏ها حضرت زهرا(س) بود.
رسول خدا(ص) از هنگامی که به رسالت مبعوث شدند، تا زمانی که به مدینه هجرت کردند در مکه مورد آزار و اذیت فراوان قرار گرفتند.
بزرگان قریش و حتی عموهای پیامبر اکرم (ص) علاوه بر تشویق و تحریک مردم و کودکان جهت آزار و اذیت به پیامبر(ص)، خود نیز به طور مستقیم از هیچ تلاشی در این زمینه دریغ نداشتند.
گاهی بر سر آن حضرت خاک می‏ریختند و زمانی سنگ بارانش می‏کردند. در این دوران مردانی مانند حمزه سیدالشهدا به دفاع از پیامبر(ص) برمی خاستند، امّا تاریخ اسلام نام بانویی بزرگوار راـ که در آن وقت 5تا8 سال بیش‏تر نداشت ـ در کنار مدافعان پیامبر(ص) ضبط و ثبت کرده است.
او علاوه بر این که بعد از رحلت مادر بزرگوارش حضرت خدیجه(س) پرستاری پدر را بر عهده داشت، بیرون از منزل نیز همیشه مراقب پدر بود.
نقل می‏شود که مشرکان قریش در حجر اسماعیل گرد آمده بودند و می‏گفتند: چون محمد(ص) عبور کند، هر یک از ما به او ضربه‏ای خواهیم زد و چون فاطمه(س) این را شنید، پیش مادر رفت و سپس این مطلب را به اطلاع پیامبر(ص) رساند.(1)
آن بانوی بزرگوار در مواردی علاوه بر اطلاع و پیش‏گیری از اقدام آنان، خود مستقیماً به صحنه می‏رفت و به حمایت و دفاع از پیامبر عزیز می‏پرداخت.
«عبداللّه بن مسعود» می‏گوید: با رسول خدا(ص) در کنار کعبه بودیم، حضرت در سایه خانه خدا مشغول نماز بود، گروهی از قریش از جمله ابوجهل در گوشه‏ای از مکّه چند شتر نحر کرده بودند، شکنبه آن‏ها را آوردند و بر پشت پیامبر گذاشتند، فاطمه(س) آمد و آن‏ها را از پشت پدرش برداشت.(2)

دفاع از حریم ولایت

زهرای مرضیّه (س) در اثبات حق و مقابله با انحراف در رهبری امت اسلامی از هیچ کوششی فروگذار نکرد و این امر را تکلیف خود می‏دانست. گاهی شب‏ها همراه علی(ع) به در خانه مهاجرین و انصار می‏رفت و حمایت از ولایت و وصیّت رسول خدا(ص) را در یادها زنده می‏کرد و آنان را به دفاع از حق همسرش در مسأله خلافت و حق خودش فرا می‏خواند؛اگر چه چیزی جز کلام سرد و بی مهری نمی‏شنید!
فاطمه(س) عنایت ویژه‏ای به مسأله دفاع از امامت و ولایت امام علی(ع) داشت و به عنوان یک وظیفه اجتماعی در قالب‏های مختلف روی آن اهتمام و جدیّت می‏ورزید.
در قضیّه « فدک» آن چیزی که جوهر اصلی کارها و پی‏گیری‏های دخت گرامی پیامبر بود، همان دفاع از حق ولایت حضرت امیر مؤمنان علی(ع) بود.
صدّیقه طاهره(س) حرکت و هدایت انسان‏ها را بدون امام، سکون و ساکت می‏دانست و زمامداری زیان آلود و باطل نااهلان را باعث دور ماندن مردم از مسیر «صراط مستقیم» می‏دانست. بدین جهت دفاع از مقام امامت را سرلوحه مسؤولیت‏های خویش قرار داده بود و با تمام توان به ارائه رهنمودهای شایسته و مبارزه با زرمداران و زور محوران می‏پرداخت. او کتاب فضائل علی(ع) را در پنج محور بنیادین گشود تا فردا و فرداها همگان با مطالعه گفتار گران بار وی پی به حقایق هستی برند و راه را از بی راه‏ها تشخیص دهند.
در فصل نخست، علی(ع) را در برابر خداوند عبدی مخلص معرفی می‏کرد که بسیاری از شب‏ها از شوق عبادت و ترس فراوان بر روی خاک نخلستان مدهوش می‏شد.(3)
در فصل دوم، او را نسبت به رسول خدا می‏سنجید و می‏فرمود: علی (ع) بهترین جانشین پیامبر(ص) و دوست بی نظیر رسول خداست.
در فصل سوم، سخن از امامت و ولایت امیرمؤمنان(ع) نسبت به امت اسلامی به میان می‏آورد و او را امامی ربّانی و الهی معرفی می‏کند که فقط و فقط او لیاقت رهبری امت اسلام را خواهد داشت ؛ بنابراین علی(ع) را نخستین مسلمان و دین باور می‏دانست، از این رو وظیفه‏ای سنگین و خطیر برای خویش نسبت به امام(ع) برمی‏شمرد و آن توصیف صفات و برکات بی پایان همسرش تا واپسین لحظات زندگی بود.(4)
در فصل چهارم، هدایت و رهبری مولای متقیان (ع) را چنان تأثیر گذار می‏دید که برای تحقق امامت و خلافت آن بزرگوار خود را آماده فداکاری نمود.(5)
در فصل پنجم، مقام بلند شیعیان علی(ع) را بیان می‏کند و با بصیرت و اعتقاد قلبی، سخن پدر را بازگو می‏نماید و علی (ع) وشیعیان او را اهل بهشت می‏داند.
آری! زهرای مرضیه(س) مقام و موقعیت امام علی(ع) را خوب شناخته بود و از توانایی‏های ذاتی و خدادادی و شایستگی‏های ایشان نیز مطلع بود. دیدگاه‏های پیامبر اکرم(ص) را نسبت به امام(ع) مرتب شنیده بود و بدان ایمان و اعتقادی راسخ داشت و صلاح و مصلحت جامعه نوپای اسلام را در رهبری و امامت حضرت علی(ع) می‏دانست و جایگزین دیگری را با وجود ایشان برای این مقام و منصب جایز نمی‏دید. از این رو برای اثبات و تحقق آن از هیچ تلاشی دریغ نکرد و تا آخرین لحظه دست از حمایت و دفاع از امام (ع) و مقام امامت برنداشت.
جناح پیروز سقیفه پس از بیعت گرفتن از برخی اصحاب به سرعت سراغ علی (ع) آمدند تا در اسرع وقت از آن بزرگوار بیعت بگیرند و سند مشروعیت حکومت خود را به امضا برسانند.
آن‏ها می‏دانستند که علی(ع) به خاطر حفظ اسلام و پیش‏گیری از تفرقه و اختلاف به جنگ متوسل نخواهد شد و بیعت او باب مخالفت سایر بنی هاشم و حامیان اهل بیت (ع) را مسدود خواهد کرد و در نتیجه پایه خلافتشان مستحکم خواهد شد.
از این رو آن بزرگوار را تحت فشار سختی قرار دادند و زشت‏ترین برخوردها را در نخستین روزهای رحلت پیامبر(ص) با آن حضرت (ع) کردند و تا سرحد کشتنش پیش رفتند.(6)
آنان درصدد بودند به هر طریق ممکن ولو به قیمت کشتن، مولای متّقیان را به پذیرش حاکمیت خود وادار کنند، امّا با مقاومت شدید حضرت زهرا(س) مواجه شدند؛مبارزه حضرت فاطمه(س) کار خلفا را بسیار دشوار ساخت، زیرا آنان می‏دانستند اگر نسبت به دختر پیامبر(ص) جسارت کنند، پایه حکومتشان سست خواهد شد. طبق نقل مسعودی تا صدیقه طاهره(س) در قید حیات بودند، آن‏ها نتوانستند از علی(ع) بیعت بگیرند، بنی هاشم نیز پس از شهادت زهرای اطهر(س) بیعت کردند.(7)
روایات و اسناد تاریخی مربوط به مقاومت‏های حضرت زهرا(س) فراوان است. کوثر آفرینش با حضور فعّال خود در خط مقدم مبارزه همچون سپر محکمی از جان علی(ع) و حامیانش محافظت کرد و فضای مناسبی را برای بنی هاشم فراهم نمود تا بیعت را به تأخیر بیندازند. البته شیوه حضرت فاطمه(س) برای اعلان عدم مشروعیّت کارهای آنان تنها در مبارزه علنی روزهای نخست رحلت پیامبر(ص) خلاصه نمی‏شد.
آن حضرت (س) تا آخرین روز رحلتش همواره با قطع رابطه و ابراز ناراحتی و اندوه، افکار عمومی را متوجه مسأله سقیفه و غصب خلافت می‏کرد و نمی‏گذاشت این مهم به فراموشی سپرده شود. زنان مهاجرین و انصار برای عذر خواهی به عیادت آن بزرگوار آمدند، ولی حضرت فاطمه(س) نه تنها از آنان تشکر نکرد، بلکه در جواب احوال پرسی آنان فرمود: «آگاه باشید این حکومتی که پدید آوردند، تازه آبستن شده است، پس صبر کنید تا ببینید چه نتیجه‏ای به بار آورد. آن گاه از آن به جای شیر خون تازه و سم کشنده بدوشید! این جاست که کسانی که به راه باطل رفته‏اند، زیان کار می‏شوند و آیندگان عاقبت آن چه را که گذشتگان تأسیس کردند، خواهند دید.
از بابت دنیای خود خوش باشید و قلباً برای فتنه هایی که خواهد آمد، مطمئن باشید و بشارت باد بر شما به شمشیرهای برنده‏ای که به دنبال آن می‏آید و قدرت متجاوزی که ظلم و تعدّی را روا می‏دارد و جمعیت شما را درو می‏کند(همه را قتل عام می‏کند) پس حسرت و اندوه با شما باد! و به کدامین سوی روید؟...»(8)
در آخرین روزهای زندگی حضرت وقتی آن دو تقاضای ملاقات کردند، ابتدا حضرت فاطمه(س) نپذیرفت و زمانی که امیرمؤمنان از آن حضرت تقاضا کرد به احترام شوهر بزرگوارش پذیرفت، ولی چنان برخورد سردی با آن‏ها کرد که گزارش آن دیدار به یک سند تاریخی گویا برای اثبات خشم زهرای اطهر(س) نسبت به آنان تبدیل گردید.

اعتراض به سکوت مردم

دخت گرامی رسول خدا(ص) می‏دید که با خروج رهبری از محور خود چه بسا ممکن است امور مهم دیگر نیز دچار این آفت شود و هرگونه ساکت ماندن نوعی مهر تأیید برکارهای ناروا باشد و چه بسا حتی برای همیشه کاری قانونی جلوه داده شود و نشانی بر حقانیت مدّعیان خلافت تلقی گردد. بدین جهت آن حضرت در مواردی مخالفت خود را با اعتراض و انتقاد و شکوه به اثبات رساند.
فرازهایی از خطبه بانوی نمونه اسلام در مسجد مدینه گواهی گویا و شاهد زنده بر این مطلب است. زهرای اطهر(س) با دلی پرخون از حوادث ناگوار پیش آمده، با زبان شکوه و اعتراض خطاب به انصار فرمودند: «یا معشر النّقیبة و اعضاد الملّة و حصنة الاسلام! ما هذه الغمیزةُ فی حقّی و السّنة عن ظلامتی؟؛(9) ای انجمن بزرگان! ای بازوان ملّت! ای حافظان اسلام! این غفلت و سستی در مورد حق من چیست؟ و چرا در برابر دادخواهی من سهل انگاری می‏کنید؟»

افشای فتنه‏ها

زهرای مرضیه (س) حکومت علی(ع) را همان حکومت پیامبر(ص) و استمرار نبوت و رسالت می‏دانست. خانه امیرالمؤمنین(ع) را مهبط وحی و شخصیت آن حضرت را شخصیتی دانا به امور دنیا و آخرت معرفی می‏نمود و کنار زدن آن بزرگوار را خسارتی بزرگ و روشن می‏شمرد.(10) از اقدام‏های روشنگرانه آن حضرت(س) افشای ماهیت سیاست ستیز با علی(ع) بود. صدیقه طاهره(س) معتقد بود کسانی که علی (ع) را از صحنه بیرون کرده‏اند، از شدّت عمل او در برابر مخالفان دین و قاطعیتش در مقابل دشمنان اسلام و افزون طلبان بیم دارند؛ آنان می‏دانند علی(ع) در اجرای عدالت ذره‏ای کوتاهی نخواهد کرد و در راه تحقق احکام الهی از مرگ نمی‏هراسد، از این رو او را کنار زدند تا به آسانی به اهداف شخصی و خواسته‏های نفسانی اشان دست یابند، شاید آن روزها بسیاری از اصحاب و تابعین و کسانی که تازه مسلمان شده بودند نمی‏توانستند باور کنند دست هایی که علی(ع) را کنار زده‏اند از سر هواپرستی چنین ظلمی را مرتکب شده باشند، چون آن‏ها نیز ظاهراً سال‏ها در رکاب نبی اکرم(ص) شمشیر زده و به اسلام گرویده بودند، به علاوه برخی از آنها جزء دانشمندان جامعه به حساب می‏آمده‏اند، لذا کسی جرأت نمی‏کرد به آنان گمان بد برده و آنها را به بی دینی و خیانت متهم نماید. بنابراین مردم دو گروه بودند: یک گروه از ریشه دشمنی و مخالفت با علی(ع) خبر نداشتند و گروه دیگر شجاعت و شهامت بیان حقایق را نداشتند، ولی حضرت زهرا(س) با کمال شجاعت ماهیت کینه توزانه آنان را افشا کرد و ریشه‏های فاسد دشمنی با مولای متقیان علی(ع) را برملا ساخت.(11)

دوست شناسی

آشنایی با عیار محبت و دوستی از سوی حضرت فاطمه(س) زمینه ساز نوسازی باورها و پاک سازی دل و دیده‏های می‏گردد.
در سیره آن حضرت سه ویژگی بنیادین در «محبوبیّت» می‏یابیم: نخست ارتباط خالصانه با آفریدگار، سپس نگرش عاشقانه به رسول خدا و سرانجام رسیدگی به خلق خدا.
به دیگر سخن «خودیّت» و «منیّت» و خودخواهی‏های انحصار گرانه از رواق اندیشه و عشق دختر گرامی پیامبر(ص) دور بوده و آن حضرت راهی روشن از نور صفا و صداقت و اخلاص پیش روی خویش قرار داده بود.
معیارهای راستینی که در دوستی‏های انسیّه حورا(س) به چشم می‏خورد، موجب گردید که روزی از برخی دوستی‏ها بی زاری جوید و با صراحت و شفّافیّت تمام لب به سخن گشوده و فرمود:
« انّی لا احبُّ الدّنیا؛(12) من دنیای دنیاپرستان را دوست ندارم.»
بانویی که زندگی امروز را فنا و زندگی فردا را بقا می‏دید، به خوبی از پایداری و پویایی جلوه‏های مختلف آگاهی داشت و این نگرش خویش را برای همگان بیان فرمود تا درس‏آموزان و عبرت پذیران بهره‏ای نصیب خود سازند.
ویژگی‏های شایسته زهرای بتول(س) در گفتار و رفتار موجب گردید که رسول اکرم(ص) به عنوان برترین انسان هستی معیار دوستی با خویش رااین گونه بیان فرماید: « من احبّ فاطمة ابنتی فقد احبّنی ؛(13) هر کس فاطمه (س)، دختر مرا دوست داشته باشد، مرا دوست داشته است.» و در صحنه‏های مختلف، دست، سینه،و سر دختر دلبند خود را می‏بوسید تا پیروان رسالت و امامت لحظه‏ای از پیروی فاطمه (س) کوتاهی نکنند و به خوبی آگاه باشند که اعمال، احساس و اندیشه زهرای عزیز مورد قبول پیامبر(ص) خواهد بود. ارزش دوستی اهل بیت(ع) صحیفه‏ای دیگر از کتاب بینش فاطمی است که به گونه‏ای گویا و پویا برای امروز و هر روز ما به ویژه نسل جدید بیان شده است.

دشمن شناسی

شناخت دشمن و آگاهی از معیارهای دشمنی، اندیشه‏ای روشن در فراز و فرودهای زندگی فردی و اجتماعی به انسان می‏بخشد.
صدیقه کبری(ص) با سخن آسمانی خود نخستین معیار دشمن‏شناسی را دشمنی و مخالفت با اهل بیت رسول خدا(ص) معرفی می‏کند و با صراحت بسیار می‏فرماید: «هر کس با ما دشمنی کند، با خدا ستیز نموده است و آن کسی که با ما مخالفت کند، با پروردگار رو در رو شده است و مخالف ما عذاب دردناک و مجازات شدید الهی در دنیا و آخرت بر او واجب می‏گردد.»(14)
هرگاه در آیینه سخن و سیره آن حضرت بنگریم به خوبی در می‏یابیم که ستایش دوستان و نکوهش دشمنان خط پایانی نخواهد داشت. زهرای عزیز با ارائه تدبیری خردمندانه، عرصه ستم ستیزی و میدان مبارزه با دشمن را فراتر از زمان و مکان گسترش داده بود تا نمای افراد از ارزش دوستی‏های الهی و زشتی دشمنی‏های شیطانی تا روز رستاخیز آگاهی یابند؛ از این رو در وصیتش به امیر مؤمنان(ع) فرمود: « اوصیک ان لایشهد احدٌ جنازتی من هؤلاء الذّین ظلمونی و اخذوا حقّی فانّهم عدوّی و عدوّ رسول اللّه و لا تترک ان یصلّی علیّ احد منهم و لا من اتباعهم و ادفنّی فی اللّیل اذا هدئت العیون و نامت الابصار؛(15) تو را وصیت می‏کنم هیچ یک از آنان که به من ظلم کردند و حق مرا غصب نمودند، نباید در تشییع جنازه من شرکت کنند، زیرا آن‏ها دشمن من و دشمن رسول خدا (ص) هستند و اجازه مده فردی از آنها و پیروانشان بر من نماز بخوانند و مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشم‏ها آرام گرفته و دیده‏ها به خواب فرو رفته باشند.»
این وصیت ضربه سهمگینی بر پیکر دشمنان ولایت وارد ساخت؛ ضربه‏ای که تا قیام قیامت استمرار خواهد داشت و سندی زنده و ماندگار بر محکومیت حکومت خلفا و غیر عادلانه بودن آن از منظر زهرای مرضیه(س) به شمار می‏آید.

پی نوشت :

1. دلایل النبوة، ابوبکر احمد بن حسین بیهقی، ج 2، ص43.
2. بحارالانوار، مجلسی، ج18، ص57.
3. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق، ص 116.
4. مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 330.
5. مناقب خوارزمی، ص67.
6. الامامة و السیاسة، ابن قتیبه دینوری، ج 1، ص 31.
7. مروج الذهب، علی بن حسین مسعودی، ج 2، ص 308.
8. بحار الانوار، ج 43، ص160.
9. احتجاج طبرسی، ج 1، ص269.
10. مأخذ قبل، ص160.
11. ماهنامه مبلغان، شماره 31، ص 35ـ34.
12. الغدیر، علامه امینی، ج 2، ص 318.
13. بحارالانوار، ج 28، ص303.
14. مستدرک الوسایل، میرزا حسین نوری، ج 7، ص 291.
15. فرهنگ سخنان فاطمه (س) محمد دشتی، ص330.

منبع: ماه نامه پاسدار اسلام - شماره 307
دوشنبه 4/2/1391 - 22:58
اهل بیت
حضرت فاطمه زهراء(علیها السلام)، دختر گرامى پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و خدیجه كبرى، چهارمین دختر پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) است.القاب حضرتش: زهراء، صدّیقه، طاهره، مباركه، زكیّه، راضیه، مرضیّه، محدثَّه و بتول مى باشد.
حضرت فاطمه زهراء(علیها السلام)، دختر گرامى پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و خدیجه كبرى، چهارمین دختر پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) است.القاب حضرتش: زهراء، صدّیقه، طاهره، مباركه، زكیّه، راضیه، مرضیّه، محدثَّه و بتول مى باشد.
بیشتر مورّخان شیعه و سنّى، ولادت با سعادت آن حضرت را در بیستم جمادى الثّانى سال پنجم بعثت در مكّه مكرّمه مى دانند.برخى سال سوم و برخى سال دوم بعثت را ذكر كرده اند.یك مورّخ و محدّث سنّى، ولادت آن بانو را در سال اوّل بعثت دانسته است.بدیهى است روشن ساختن زاد روز یا سالروز درگذشت شخصیّت هاى بزرگ تاریخ هرچند كه از نظر تاریخى و تحقیقى باارزش و قابل بحث است، امّا از نظر تحلیل شخصیّت چندان مهم به نظر نمى رسد.آنچه مهّم و سرنوشت ساز است نقش آنان در سرنوشت انسان و تاریخ مى باشد.پرورش زهراء(علیها السلام) در كنار پدرش رسول خدا و در خانه نبوّت بود; خانه اى كه محلّ نزول وحى و آیه هاى قرآن است.
آنجا كه نخستین گروه از مسلمانان به یكتایى خدا ایمان آوردند و بر ایمان خویش استوار ماندند.آن سالها در سراسر عربستان و همه جهان، این تنها خانه اى بود كه چنین بانگى از آن برمى خاست: اللّه اكبر.و زهراء تنها دختر خردسال مكّه بود كه چنین جنب و جوشى را در كنار خود مى دید.او در خانه تنها بود و دوران خردسالى را به تنهایى مى گذراند.دو خواهرش رقیّه و كلثوم چند سال از او بزرگتر بودند.
شاید راز این تنهایى هم یكى این بوده است كه باید از دوران كودكى همه توجّه وى به ریاضت هاى جسمانى و آموزشهاى روحانى معطوف گردد.حضرت زهراء(علیها السلام) بعد از ازدواج با امیرالمؤمنین على(علیه السلام)، به عنوان بانویى نمونه بر تارك قرون و اعصار درخشید.دختر پیامبر همچنان كه در زندگى زناشویى نمونه بود، در اطاعت پروردگار نیز نمونه بود.
هنگامى كه از كارهاى خانه فراغت مىیافت به عبادت مى پرداخت، به نماز، دعا، تضرّع به درگاه خدا و دعا براى دیگران.امام صادق(علیه السلام) از اجداد خویش از حسن بن على(علیه السلام) روایت كرده است كه : مادرم شبه هاى جمعه را تا بامداد در محراب عبادت مى ایستاد و چون دست به دعا برمى داشت مردان و زنان باایمان را دعا مى كرد، امّا درباره خود چیزى نمى گفت.روزى بدو گفتم: مادر! چرا براى خود نیز مانند دیگران دعاى خیر نمى كنى؟ گفت: فرزندم! همسایه مقدّم است.تسبیح هایى كه به نام تسبیحات فاطمه(علیها السلام) شهرت یافته و در كتابهاى معتبر شیعه و سنّى و دیگر اسناد، روایت شده نزد همه معروف است.
فاطمه(علیها السلام) تا وقتى كه رسول خدا از دنیا نرفته بود، سختى ها و تلخى ها زندگى را با دیدن سیماى تابناك پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) بر خود هموار مى نمود، ملاقات پدر تمام رنجها را از خاطرش مى زدود و به او آرامش و قدرت مى بخشید.امّا مرگ پدر، مظلوم شدن شوهر، از دست رفتن حقّ، و بالاتر از همه دگرگونیهایى كه پس از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) ـ به فاصله اى اندك ـ در سنّت مسلمانى پدید آمد، روح و سپس جسم دختر پیغمبر را سخت آزرده ساخت.
چنان كه تاریخ نشان مى دهد، او پیش از مرگ پدرش بیمارى جسمى نداشته است.داستان آنان را كه به در خانه او آمدند و مى خواستند خانه را با هر كس كه درون آن است آتش زنند شنیده اید.خود این پیشامد، به تنهایى براى آزردن او بس است، چه رسد كه رویدادهاى دیگر هم بدان افزوده شود.دختر پیغمبر، نالان در بستر افتاد.زنان مهاجر و انصار نزد او گرد آمدند.آن بانوى دو جهان، خطبه اى بلیغ در جمع آن زنان بیان فرمود كه با نقل بخشى كوتاه از آن، گوشه اى از دردِ دین و سوز و گداز مكتبى زهراء(علیها السلام) و شِكْوه او از مردم فرصت طلب و غاصبان ولایت را درمى یابید.
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن با مردم بى درد ندانى كه چه دردى است!«به خدا سوگند، اگر پاى در میان مى نهادند، و على را بر كارى كه پیغمبر به عهده او نهاد، مى گذاردند، آسان آسان ایشان را به راه راست مى بُرد، و حقّ هر یك را بدو مى سپرد... شگفتا! روزگار چه بوالعجب ها در پس پرده دارد و چه بازیچه ها یكى پس از دیگرى برون مى آرد.راستى مردان شما چرا چنین كردند؟ و چه عذرى آوردند؟ دوست نمایانى غدّار، در حقّ دوستان ستمكار و سرانجام به كیفر ستمكارى خویش گرفتار.سر را گذاشته و به دُم چسبیدند! پى عامى رفتند و از عالم نپرسیدند! نفرین بر مردمى نادان كه تبهكارند و تبهكارى خود را نیكوكارى مى پندارند!»سرانجام، دختر پیغمبر، دنیا را به دنیا طلبان گذاشت و به لقاى پروردگارش شتافت.
فاطمه را شبانه دفن كردند و على(علیه السلام) او را به خاك سپرد و رخصت نداد تا ابوبكر بر جنازه او حاضر شود، و او این گونه مظلوم و شهید از دنیا رفت.در تاریخ شهادت آن بانوى بزرگ نیز محدّثان اقوال گوناگونى دارند كه مشهورتر از همه، سیزده جمادى الاولى سال یازده هجرى و دیگرى سوم جمادى الثّانى همان سال است.

دانش اندوزى فاطمه(علیها السلام)

فاطمه(علیها السلام) از همان آغاز، دانش را از سرچشمه وحى فرا گرفت.آنچه را از اسرار و دانش ها، پدر براى او باز مى گفت، على(علیه السلام) مى نوشت و فاطمه آنها را گرد مى آورد كه كتابى به نام مصحف فاطمه شد.

آموزش دیگران

فاطمه زهراء(علیها السلام) با بیان احكام و معارف اسلام، زنان را به وظایفشان آشنا مى ساخت. فضّه خدمتگزار فاطمه(علیها السلام)، كه از شاگردان و پرورش یافتگان مكتب اوست در مدّت بیست سال جز با آیات قرآن سخنى نگفت و هر گاه قصد بیان مطلبى را داشت با آیه اى متناسب از قرآن، منظور خویش را بیان مى كرد.
فاطمه(علیها السلام) نه تنها از فراگرفتن دانش خسته نمى شد، بلكه در یاد دادن مسائل دین به دیگران از حوصله و پشتكار فراوانى برخوردار بود.روزى زنى نزد او آمد و گفت: مادرى پیر دارم كه در مورد نماز خود اشتباهى كرده و مرا فرستاده تا از شما مسأله اى بپرسم.زهراء(علیها السلام) سؤال او را پاسخ فرمود.زن براى بار دوم و سوم آمد و مسأله پرسید و پاسخ شنید، این كار تا ده بار تكرار شد و هر بار آن بانوى بزرگوار، سؤال وى را پاسخ فرمود.زن از رفت و آمدهاى پى در پى شرمگین شد و گفت: دیگر شما را به زحمت نمى اندازم.فاطمه(علیها السلام) فرمود: باز هم بیا و سؤالهایت را بپرس، تو هر قدر سؤال كنى من ناراحت نمى شوم، زیرا از پدرم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)شنیدم كه فرمود: روز قیامت علماى پیرو ما محشور مى شوند و به آنها به اندازه دانششان خلعت هاى گرانبها عطا مى گردد و اندازه پاداش به نسبت میزان تلاشى است كه براى ارشاد و هدایت بندگان خدا نمودهاند .

عبادت فاطمه(علیها السلام)

حضرت زهراء(علیها السلام) بخشى از شب را به عبادت مشغول مى شد.آن قدر نمازهاى شب او طولانى مى شد و بر روى پاهایش مىایستاد كه پایش ورم مى كرد.حسن بصرى متوفّاى 110 هجرى گوید: هیچ كس در میان امّت از نظر زهد و عبادت و پارسایى از فاطمه(علیها السلام)والاتر نبود.

گردن بند با بركت

روزى پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در مسجد نشسته بود و اصحاب به دورش حلقه زده بودند.پیر مردى با لباسهاى ژولیده و حالتى رقّت بار از راه رسید، ضعف و پیرى توان را از او ربوده بود، پیامبر به سویش رفت و جویاى حالش شد.آن مرد پاسخ داد: اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، فقیرى پریشان حالم، گرسنه ام مرا طعام ده، برهنه هستم مرا بپوشان، بینوایم گرهى از كارم بگشا.پیامبر فرمود: اكنون چیزى ندارم ولى «راهنماى خیر چون انجام دهنده آن است.» سپس او را به منزل فاطمه(علیها السلام) راهنمایى كرد.
پیرمرد فاصله كوتاه مسجد و خانه فاطمه(علیها السلام) را طى كرد و دردش را براى او گفت.زهراء(علیها السلام) فرمود: ما نیز اكنون در خانه چیزى نداریم، سپس گردن بندى را كه دختر حمزهبن عبدالمطّلب به او هدیه كرده بود از گردن باز كرد و به پیرمرد فقیر داد و فرمود: این را بفروش ان شاءالله به خواسته ات برسى.مرد بینوا گردن بند را گرفت و به مسجد آمد.پیامبر همچنان در میان اصحاب نشسته بود.عرض كرد: اى پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، فاطمه(علیها السلام) این گردن بند را به من احسان نمود تا آن را بفروشم و به مصرف نیازمندى ام برسانم.پیامبر گریست.عمّار یاسر عرض كرد: یا رسول الله! آیا اجازه مى دهى من این گردن بند را بخرم؟ پیامبر فرمود: هر كس خریدارش باشد خدا او را عذاب ننماید.
عمّار یاسر از اعرابى پرسید: گردن بند را چند مى فروشى؟ مرد بینوا گفت: به غذایى از نان و گوشت كه سیرم كند، لباسى كه تنم را بپوشاند و یك دینار خرجى راه كه مرا به خانه ام برساند.عمّار پاسخ داد: من این گردن بند را به بیست دینار طلا و غذا و لباسى و مركبى از تو خریدم.عمّار مرد را به خانه برد و او را سیر كرد، لباسى را به او پوشاند، او را بر مركبى سوار كرد و بیست دینار طلا هم به او داد، آن گاه گردن بند را با مُشك خوشبو ساخت و در پارچه اى پیچید و به غلام خود گفت: این را به رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)تقدیم كن، خودت را هم به او بخشیدم.
پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) نیز غلام و گردن بند را به فاطمه بخشید.غلام نزد فاطمه آمد.آن حضرت گردن بند را گرفت و به غلام فرمود: من تو را در راه خدا آزاد كردم.غلام خندید.فاطمه(علیها السلام) راز خنده اش را پرسید.پاسخ داد: اى دختر پیامبر! بركت این گردن بند مرا به خنده آورد كه گرسنه اى را سیر كرد، برهنه اى را پوشاند، فقیرى را غنى نمود، پیاده اى را سوار نمود، بنده اى را آزاد كرد و عاقبت هم به سوى صاحب خود برگشت.

نقش فاطمه(علیها السلام) در نبردهاى صدر اسلام

در طول 10 سال حكومت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در مدینه 27 یا 28 غزوه و 35 تا 90 سریّه در تاریخ ذكر شده است.غزوه كه جمع آن غزوات است به جنگ هایى گفته مى شود كه شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)، فرماندهى مستقیم آن را به عهده داشت و پا به پاى سربازان اسلام در معركه جنگ حاضر و ناظرِ نبردها و مانورهاى نظامى بود.سریّه كه جمع آن سرایا است به جنگ هایى گفته مى شود كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بى آن كه خود در آن شركت كند، گروهى را به فرماندهى شخصى به جبهه ها و مرزهاى كشور اسلامى، براى نبرد یا دفاع احتمالى، اعزام مى كرد.گاهى برخى از این مأموریت هاى رزمى به خاطر فاصله زیاد جبهه ها از مدینه، حدود دو یا سه ماه به طول مى انجامید.به تحقیق مى توان گفت على(علیه السلام)در طول زندگى مشتركش با حضرت زهراء(علیها السلام) بیشتر اوقاتش را در میدانهاى جهاد یا مأموریّت هاى تبلیغى گذراند و در غیاب او همسر وفادارش فاطمه(علیها السلام)وظیفه اداره خانه و تربیت فرزندان را به عهده داشت و این كار را به نحوى شایسته انجام مى داد تا همسر رزمنده اش با خاطرى آسوده، وظیفه مقدّس جهاد را به انجام برساند.در این مدّت، فاطمه(علیها السلام) به یارى خانواده هاى رزمندگان و شهیدان مى شتافت و با آنها اظهار همدردى مى كرد و گاهى هم، ضمن تشویق زنان امدادگر و آشنا ساختن آنان به وظایف خطیرشان، به مداواى جراحت محارم خویش مى پرداخت.در جنگ اُحد، فاطمه(علیها السلام) همراه زنان به اُحد (در شش كیلومترى مدینه) رفت.در این نبرد، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به شدّت زخمى شد و على(علیه السلام) نیز جراحاتى برداشت.فاطمه(علیها السلام)خون را از چهره پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) مى شست و على(صلى الله علیه وآله وسلم) با سپر خود آب مى ریخت.
هنگامى كه فاطمه(علیها السلام) مشاهده كرد كه خون بند نمى آید، قطعه حصیرى را سوزانید و خاكستر آن را بر زخم پاشید تا خون بند آمد.آن روز پیامبر و على، شمشیرهاى خود را به فاطمه دادند تا آنها را بشوید.در نبرد احد، حمزه سیّدالشهدا، عموى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به شهادت رسید.پس از نبرد، «صفیّه» خواهر حمزه به اتّفاق فاطمه(علیها السلام) كنار پیكر مثله شده قرار گرفت و شروع به گریستن كرد، فاطمه(علیها السلام) نیز مى گریست و پیامبر هم با او گریه مىكرد و خطاب به حمزه مى فرمود: هیچ مصیبتى مثل مصیبت تو به من نرسیده است.آن گاه خطاب به صفیّه و فاطمه فرمود: مژده باد كه هم اكنون جبرئیل به من خبر داد كه در آسمانهاى هفتگانه، حمزه شیر خدا و شیر رسول خداست.پس از نبرد اُحد، فاطمه زهراء(علیها السلام) تا زنده بود، هر دو سه روز یك بار به زیارت شهداى احد مى رفت.در نبرد خندق، فاطمه زهراء(علیها السلام) نانى را براى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) برد، پیامبر پرسید: این چیست؟ فاطمه(علیها السلام) پاسخ داد: نان پختم، دلم آرام نگرفت تا این كه برایتان آوردم.
پیامبر فرمود: این اوّلین غذایى است كه پس از سه روز در دهان مى گذارم.در نبرد موته، جعفربن ابیطالب به شهادت رسید و پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به خانه وى رفت و همسر و فرزندانش را دلدارى داد و از آنجا به خانه فاطمه(علیها السلام)رفت.فاطمه مى گریست.پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: بر مثل جعفر باید گریه كنندگان بگریند.سپس رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: براى خانواده جعفر غذایى تهیّه كنید، زیرا امروز آنها خود را فراموش كرده اند.فاطمه زهراء(علیها السلام) در فتح مكّه نیز حضور داشت.«امّ هانى»، خواهر امام على(علیه السلام)گوید: در روز فتح مكّه دو نفر از خویشان مشرك شوهرم را پناه دادم و هنوز آنها در خانه ام بودند كه ناگهان برادرم على(علیه السلام)، در حالى كه سواره و زرهپوش بود، پیدا شد و به طرف آن دو تن شمشیر كشید.میان او و ایشان ایستادم و گفتم: اگر بخواهى آن دو را بكشى، باید مرا هم پیش از آنها بكشى! على(علیه السلام) بیرون رفت، در حالى كه چیزى نمانده بود آنها را بكشد.من خود را به خیمه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در بطحا رساندم و آن حضرت را پیدا نكردم، ولى فاطمه را دیدم و ماجرا را برایش گفتم.دیدم فاطمه از همسر خود قاطعتر است.او با تعجّب گفت: تو هم باید مشركان را پناه دهى؟ در این هنگام رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) رسید و از حضرتش براى آن دو امان طلبیدم.پیامبر به آنان امان داد، سپس به فاطمه فرمود كه براى او آب فراهم كند تا شستشو نماید.هنگامى كه هند، همسر ابوسفیان، و دیگر زنان مشركین براى اعلام پذیرش اسلام و بیعت به حضور پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) رسیدند، فاطمه(علیها السلام)، همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و گروهى از زنان عبدالمطّلب حضور داشتند.در ماه رمضان سال دهم هجرى، على(علیه السلام) از سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) براى یك مأموریّت مهّم رزمى، تبلیغى و به فرماندهى سیصد سواره نظام به یمن، كه در قلمرو حاكمیّت پیامبر بود، اعزام شد.مأموریّت با موفقیّت كامل انجام گرفت و عدّه زیادى نیز به اسلام گرویدند.على(علیه السلام) طىّ نامه اى گزارش كار خود را از یمن براى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)فرستاد.پیامبر در پاسخ على(علیه السلام) امر فرمود كه براى انجام مراسم حجّ، به موقع خود را به مكّه رسانَد، و پیك با این پیام به سوى على(علیه السلام) باز گشت.پیامبر در ماه ذیقعده آن سال به مردم مدینه و قبایل مجاور اعلام كرد كه قصد دارد حجّ را به جاى آورد و بدین ترتیب، عدّه زیادى براى سفر حجّ مهیّا شدند.آن حضرت در روز 25 ذیقعده سال دهم هجرى قمرى از مدینه حركت نمود و در ذوالحلیفه احرام بست.همه همسران پیامبر نیز در این سفر همراه شدند، آنها به هودج ها سوار بودند، فاطمه(علیها السلام) نیز با آنان بود و در این سفر عبادى، مناسك حجّ را به دستور پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)انجام مى داد. على(علیه السلام) پس از گذشت سه ماه از مأموریت، در ایّام حجّ به مكّه رسید و در آنجا همسرش فاطمه زهراء(علیها السلام) را دید.پس از مراسم با شكوه حجّه الوداع، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، هنگام بازگشت به مدینه در غدیرخم، در یك اجتماع صدهزار نفرى، على(علیه السلام) را به فرمان خداوند به امامت و جانشینى خود منصوب نمود.با توجّه به حضور فاطمه زهراء(علیها السلام) در حجّهالوداع با اطمینان مى توان گفت كه آن حضرت در مراسم با شكوه غدیرخم حضور داشته است.

زهراء و آخرین لحظات زندگانى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)

بیمارى رسول خدا در روزهاى آخر عمرش شدّت یافت.فاطمه(علیها السلام) در كنار بستر پیامبر، چهره نورانى و ملكوتى پدر را مى نگریست كه از شدّت تب عرق مى ریخت.فاطمه در حالى كه به پدر نگاه مى كرد به گریه افتاد، پیامبر نتوانست ناآرامى دخترش را تحمّل كند، در گوش او سخنى گفت كه فاطمه آرام شد و لبخند زد.لبخند زهراء(علیها السلام) در آن حال شگفت آور بود.از او سؤال كردند كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)چه رازى را به او فرمود؟ پاسخ داد: تا پدرم زنده است رازش را فاش نمى كنم.پس از رحلت پیامبراكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) راز آشكار شد.فاطمه گفت: پدرم به من فرمود: تو نخستین كس از اهل بیت من هستى كه به من ملحق مى شوى، و از این رو شاد شدم.در میان سخنان اندكى كه از دختر گرامى رسول خدا در مجامع روایى فریقین نقل شده، چهل حدیث را، كه هر یك درسى از فضیلت و فهم دین و حیا و دعوت به توحید است، برگزیدم، تا دل هاى حقجویان و جویندگان معارف خاندان نبوى و علوى بدان روشنى یابد و با الهام از این كلمات نورانى، چراغ حكمت و هدایت ولایت شبستان فاطمى را به هنگام تحیّر و ضلالت، در پیش پاى خود برافروخته و فروزان بینند.
منبع: خبرگزاری فارس
دوشنبه 4/2/1391 - 22:41
اهل بیت

( سخنرانی حضرت امام خمینی درباره حضرت فاطمه زهرا )
سخنران: امام خمینی (ره)  شرافت و فضیلت حضرت زهرا(ع)

من راجع به حضرت صدیقه ـ سلام اللّه‏ علیها ـ خودم را قاصر می‏دانم كه ذكری بكنم، فقط اكتفا می‏كنم به یك روایت كه در كافی شریفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است كه حضرت صادق ـ سلام اللّه‏ علیه ـ می‏فرماید: فاطمه ـ سلام اللّه‏ علیها ـ بعد از پدرش 75 روز زنده بودند. در این دنیا، بودند و حزن و شدت بر ایشان غلبه داشت و جبرئیل امین می‏آمد و خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می‏كرد و مسائلی از آینده نقل می‏كرد. ظاهر روایت این است كه در این 75 روز مراوده‏ای بوده است؛ یعنی، رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم كه غیر از طبقه اول از انبیای عظام در باره كسی این طور وارد شده باشد كه در ظرف 75 روز جبرئیل امین رفت و آمد داشته است و مسائل را در آتیه‏ای كه واقع می‏شده است، مسائل را ذكر كرده است و آنچه كه به ذریه او می‏رسیده است در آتیه، ذكر كرده است و حضرت امیر هم آنها را نوشته است، كاتب وحی بوده است حضرت امیر، همان طوری كه كاتب وحی رسول خدا بوده است ـ و البته آن وحی به معنای آوردن احكام، تمام شد به رفتن رسول اكرم ـ كاتب وحی حضرت صدیقه در این 75 روز بوده است. مسئله آمدن جبرئیل برای كسی یك مسئله ساده نیست. خیال نشود كه جبرئیل برای هر كسی می‏آید و امكان دارد بیاید، این یك تناسب لازم است بین روح آن كسی كه جبرئیل می‏خواهد بیاید و مقام جبرئیل كه روح اعظم است، چه ما قائل بشویم به اینكه قضیه تنزیل، تنزل جبرئیل، به واسطه روح اعظم خود این ولی است یا پیغمبر است. او تنزیل می‏دهد او را و وارد می‏كند تا مرتبه پایین یا بگوییم كه خیر، حق تعالی او را مأمور می‏كند كه برو و این مسائل را بگو. چه آن قسم بگوییم كه بعض اهل نظر می‏گویند و چه این قسم بگوییم كه بعض اهل ظاهر می‏گویند، تا تناسب ما بین روح این كسی كه جبرئیل می‏آید پیش او و بین جبرئیل كه روح اعظم است نباشد، امكان ندارد این معنا و این تناسب بین جبرئیل كه روح اعظم است و انبیای درجه اول بوده است مثل رسول خدا و موسی و عیسی و ابراهیم و امثال اینها، بین همه كس نبوده است، بعد از این هم بین كسی دیگر نشده است. حتی در باره ائمه هم من ندیده‏ام كه وارد شده باشد این طور كه جبرئیل بر آنها نازل شده باشد، فقط این است كه برای حضرت زهرا ـ سلام اللّه‏ علیها ـ ست كه آنكه من دیده‏ام كه جبرئیل به طور مكرر در این 75 روز وارد می‏شده و مسائل آتیه‏ای كه بر ذریه او می‏گذشته است، آن مسائل را می‏گفته است و حضرت امیر هم ثبت می‏كرده است. و شاید یكی از مسائلی كه گفته است، راجع به مسائلی است كه در عهد ذریه بلندپایه او حضرت صاحب ـ سلام اللّه‏ علیه ـ است، برای او ذكر كرده است كه مسائل ایران جزو آن مسائل باشد، ما نمی‏دانیم، ممكن است. در هر صورت من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی كه برای حضرت زهرا ذكر كرده‏اند ـ با اینكه آنها هم فضایل بزرگی است ـ این فضیلت را من بالاتر از همه می‏دانم كه برای غیر انبیا(ع) آن هم نه همه انبیا، برای طبقه بالای انبیا(ع) و بعض از اولیایی كه در رتبه آنها هست، برای كس دیگر حاصل نشده. و با این تعبیری كه مراوده داشته است جبرئیل در این هفتاد و چند روز، برای هیچ كس تاكنون واقع نشده و این از فضایلی است كه از مختصات حضرت صدیقه ـ سلام اللّه‏ علیها ـ است.

لزوم تبعیت بانوان از حضرت زهرا(ع)

و شما افتخار كنید كه، و همه ما كه این روز را «روز زن» قرار داده‏اند و باید كه مسئولیتش هم به عهده بگیرید. اگر شما پذیرفتید كه روز بیستم جمادی‏الثانیه كه روز تولد حضرت زهراست، پذیرفتید كه روز زن باشد، این روز را پذیرفتید، این به عهده شما خیلی مسائل را می‏آورد. اگر یك ملتی پذیرفت كه فلان روز، روز جهاد است، این باید در آن روز مشغول مجاهده بشود. اگر كسی مشغول مجاهده نشد، این نپذیرفته است كه آن روز، روز جهاد است. اگر یك وقت یك ملتی پذیرفت كه امروز روز جنگ است، اگر كسی پذیرفت كه روز جنگ است و تخلف كند، برخلاف وظیفه انسانی خودش عمل كرده. اگر شما زن‏ها هم و زن‏های ما هم همه، كشور ما همه، پذیرفتید كه امروز روز زن است؛ یعنی روز تولد حضرت زهرا كه آن كمال و آن وضعیت را دارد، پذیرفتند كه روز زن است، به عهده شما مسائل بزرگی ]خواهد آمد ]؛ از قبیل مجاهده، كه حضرت مجاهده داشته است، حضرت به اندازه خودش كه در این ظرف كوتاه مجاهده داشته است، مخاطبه داشته است با حكومت‏های وقت، محاكمه می‏كرده است حكومت‏های وقت را، شما باید اقتدا به او بكنید تا پذیرفته باشید كه این روز، روز زن است؛ یعنی، روز تولد این حضرت روز زن است. زهد و تقوا و همه چیزهایی كه داشته است و عفافی كه او داشته است و همه چیز، شما باید اگر پذیرا شدید، آنها را تبعیت كنید و اگر تبعیت نكردید، بدانید كه شما داخل در روز زن نیستید، هر كس نپذیرفت، این در روز زن وارد نشده است و در این شرافت وارد نشده است.

نقش زنان در میدان تحصیل و دفاع از اسلام

و من امیدوارم كه شما بپذیرید و شما هم به آن وظایفی كه باید عمل كنید كه هم در میدان تحصیل كه یكی از امور مهمه است مجاهده كنید و هم در میدان دفاع از اسلام، این از مهمانی است كه بر هر مردی، بر هر زنی، بر هر كوچك و بزرگی جزء واجبات است. دفاع از اسلام، دفاع از كشور اسلامی، احدی از علمای اسلام، احدی از اشخاصی كه در اسلام زندگی كرده‏اند و مسلم هستند، در این جهت خلاف ندارند كه این واجب است. آن چیزی كه محل حرف است، محل صحبت است، قضیه جهاد اولی است، آن بر زن واجب نیست، اما دفاع از حریم خودش، از كشور خودش، از زندگی خودش، از مال خودش و از اسلام، دفاع بر همه واجب است. اگر دفاع بر همه واجب شد، مقدمات دفاع هم باید عمل بشود، از آن جمله قضیه اینكه ترتیب نظامی بودن، یاد گرفتن انواع نظامی بودن را برای آنهایی كه ممكن است. این طور نیست كه واجب باشد بر ما كه دفاع كنیم و ندانیم چه جور دفاع كنیم، باید بدانیم چه جور دفاع می‏كنیم. البته در آن محیطی كه شما تعلیم نظامی می‏بینید باید محیط صحیح باشد، محیط اسلامی باشد، همه جهات عفاف محفوظ باشد، همه جهات اسلامی محفوظ باشد.

نقش زنان در پیشقدم بودن در مسائل عمومی

بحمداللّه‏ زن‏ها در این جمهوری اسلامی چنانچه در همه مسائلی كه عمومی پیش آمده است برای ایران پیشقدم بوده‏اند؛ در مسئله تنباكو پیشقدم بوده‏اند؛ در مسئله مشروطیت پیشقدم بوده‏اند، در مسائلی هم كه ما الان مبتلا به آن هستیم حظ وافر دارند، بلكه باید بگوییم كه دو چندان حظ دارند. چنانچه یك عده از زن وارد بشوند در ـ فرض كنید ـ یك محلی كه محل جنگ است، علاوه بر اینكه خودشان جنگ می‏كنند، مردها را كه یك احساسی دارند نسبت به زن‏ها، حساسیت دارند نسبت به زن‏ها، مردها را قوه‏شان را دو چندان می‏كنند. این طور نیست كه اینها اگر ـ فرض كنید ـ بروند دفاع كنند، فقط خودشان دفاع كرده‏اند؛ خیر، دفاع كرده‏اند، خودشان دفاع كرده‏اند و دیگران هم به دفاع وارد كرده‏اند. مرد حساس است نسبت به زن، مرد اگر صد نفر مرد را ببیند كه می‏كشند، ممكن است خیلی [ ناراحت ] نشود، اما اگر یك زن را ببیند كه بی‏احترامی می‏كنند حساسیت دارد ولو اجنبی باشند آن زن، هیچ كار هم به او نداشته باشد، این یك حساسیتی است كه مردها دارند. بنابراین، پیشقدم شدن شما در همه مسائل من‏جمله مسائل دفاع، مسائل جهاد، مسائل كمك كردن به جبهه‏ها، مسائل وارد شدن در هر طریقه‏ای، اسباب این می‏شود كه مردها هم بیشتر وارد بشوند، مردها هم قوی‏تر بشوند.
و ما امروزی كه در یك همچو مرحله‏ای واقع شدیم كه در مقابل این طور تبلیغات بزرگ دنیا واقع شدیم و آن طور جنگ‏هایی كه به ما تحمیل كردند و الان هم ما بحمداللّه‏ در هردو جبهه، در هر دو جبهه پیروز هستیم و خداوند تأیید كند این جوان‏های ما را كه در آنجا این طور دارند جانفشانی می‏كنند. و من باید تشكر كنم از آنها كه همه با هم هستند، یك‏دست شدند همه با هم، این طور نیست كه الان در آنجا صحبت از ارتشی باشد، صحبت از سپاهی باشد، صحبت از بسیجی باشد، صحبت از شهربانی باشد، صحبت از دیگران باشد، این طور نیست. الان همه آنها با هم مشغول به عقب راندن این قوای فاسد هستند و تمام اینها بحمداللّه‏ در همه این جبهه‏هایی كه بودند تاكنون ـ همان طوری كه شنیدید همه‏تان ـ تاكنون در همه اینها پیروز بودند و از آن طرف سرشكستگی صدام از اینجا ظاهر می‏شود كه مدال می‏دهد به اینها، مدال شجاعت می‏دهد. در خرمشهر اگر یادتان باشد با اینكه عقب زدند آنها را، بیرون كردند آنها را، مع‏ذلك، مدال داد. حالا هم از قراری كه گفتند در همین قضیه فاو، با اینكه اینها همه‏شان، الان دنیا قبول دارد كه فاو این طور شده، ولو مبلغین‏شان یك قدری خلاف می‏گویند، اما مع‏ذلك در اینجا هم من شنیدم كه نشانه شجاعت دادند. بنابراین، در این روزها باید خیلی ایشان نشانه شجاعت بدهد! برای اینكه در هر روز اینها شكست می‏خورند، در هر روز او باید نشان شجاعت بدهد!
شما خانم‏ها، شما زن‏ها توجه به این معنا داشته باشید كه همان طوری كه بر مردها در جبهه لازم است كه جلو بروند و پیشقدم باشند، شما هم در خارج، در پشت جبهه باید كمك كنید و مهیا بشوید كه چنانچه ـ خدای نخواسته ـ یك وقت دفاع عمومی واجب شد بر همه؛ یعنی، همه ما بی‏استثنا، هر كس قدرت دارد بی‏استثنا، دفاع بر او واجب شد، مهیا باشد از برای دفاع، و البته سنگر علم هم یك سنگر دفاعی است، دفاع از همه فرهنگ اسلام. شما می‏دانید كه فرهنگ اسلام در این مدت مظلوم بود، در این مدت چند صد سال، بلكه از اول بعد از پیغمبر ـ سلام اللّه‏ علیه ـ تا برسد به حالا، فرهنگ اسلام مظلوم بود، احكام اسلام مظلوم بودند و این فرهنگ را باید زنده كرد. و شما خانم‏ها همان طوری كه آقایان مشغول هستند، همان طوری كه مردها در جبهه علمی و فرهنگی مشغول هستند، شما هم باید مشغول باشید. و من امیدوارم كه خداوند به همه شما توفیق عنایت كند و در این سنگر هم پیشروی كنید و دعا كنید كه آنهایی كه در جبهه‏ها مشغول به دفاع از كشور خودشان و از اسلام هستند، آنها هم ان‏شاءاللّه‏، پیروز باشند. و همه شما ان‏شاءاللّه‏ مؤید و موفق و سالم و سلامت باشید. والسلام علیكم و رحمة‏اللّه‏.
منبع: ماه نامه پیام زن - شماره 184 - 185
دوشنبه 4/2/1391 - 22:40
اهل بیت
حضرت امام صادق (ع) فرمود: فاطمه نزد خدای تعالی 9 اسم دارد: فاطمه، صدیقه، مباركه، طاهره، زكیه، راضیه، مرضیه، محدثه و زهرا.

چرا فاطمه ؟

رسول خدا فرمود: زیرا او و شیعیانش از آتش جهنم قطع شده‌اند. (فاطمه به معنای قطع‌شده و بریده است.)
و نیز امام صادق (ع) فرمود: زیرا او از هر شر و بدی بریده شده است و نیز چون مردم از رسیدن به معرفت كامل او قطع شده اند.

چرا صدیقه ؟

زیرا او هرگز در زندگی جز راست نگفت و هر آنچه پدر بزرگوارش فرمود، تصدیق كرد.
رسول خدا به امیرالمؤمنین فرمود: یا علی، من به فاطمه سفارش‌هایی كرده ام كه به تو بگوید. او هر چه گفت بپذیر، زیرا او راستگوست، بسیار راستگو.

چرا مباركه ؟

بركت به معنای خیر فراوان است و از فاطمه نسل فراوانی به عالم اسلام هدیه شده . لذا در بعضی از تفاسیر آمده است كه در آیهی « انا اعطیناك الكوثر» ( ای رسول گرامی ما به تو خیر كثیر عطا كردیم) منظور، فاطمه (س) است.

چرا طاهره ؟

امام باقر (ع) فرمود: زیرا او از هر ناپاكی ظاهری و هر گونه ناپاكی دامن، مبری است.
و نیز طبق روایات متعدد، آیه تطهیر( انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا) درباره حضرت فاطمه نازل شده است. پس فاطمه طاهره است زیرا هر گونه رجس و پلیدی و ناپاكی از وجود مقدسش دور است.

چرا زكیه ؟

زكاة هم به معنای رشد و نمو و هم به معنای طهارت است، بنابراین زكیه هم یعنی از فاطمه نسل پرباری پا به عرصه وجود خواهد گذاشت و هم اینكه او وجودی است پاك و طاهر .

چرا راضیه ؟

زندگی كوتاه حضرت فاطمه با غم و اندوه و نیز با تلاش و سختی همراه بود. او زندگی بسیار مشكلی را پشت سر گذاشت ولی هرگز لب به شكایت باز نكرد، بلكه همواره خدای بزرگ را شكر می‌كرد و راضی بود د.
روایت شده روزی رسول خداحضرت فاطمه را دید كه لباس خشنی بر تن داشت و با دست‌های مباركش آسیاب می‌كرد در حالیكه طفل كوچك خود را هم شیر می‌داد. رسول خدا گریان شد و فرمود: ای دختركم، تلخی این دنیا را بچش، برای رسیدن به شیرینی آخرت.
حضرت فاطمه نه تنها لب به شكایت باز نكرد، بلكه عرض كرد: ای رسول خدا، من خدا را برای نعمتهایش سپاسگزارم.
و نیز روزی امیرالمؤمنین از رسول خدا خواست اگر ممكن باشد برای فاطمه مستخدمه ‌‌ای بگیرد، اما رسول خدا تسبیح فاطمه را به آنها تعلیم فرمود. حضرت زهرا پس از شنیدن این دستور پیغمبر اكرم سه بار فرمود: من از خدا و رسولش راضیم.

چرا مرضیه ؟

تمام كارهای حضرت فاطمه مورد رضایت خدا و رسول بود. رسول خدا هیچ گاه بر فاطمه غضب نكرد، به او خرده نگرفت و برعكس، گاهی می‌فرمود: فداها ابوها. (پدرش به قربانش) .
این چنین است كه رسول خدا رضای فاطمه را رضای خدا می‌دانست و می‌فرمود: خدا از غضب فاطمه غضب می كند و از رضایت او راضی می‌شود.

چرا محدثه ؟

امام صادق (ع) در این مورد فرمود: زیرا ملائكه از آسمان فرود می‌آمدند و با او سخن می‌گفتند.
در فرهنگ اسلامى محدثان راستین همواره از حرمت و منزلت ویژه اى برخوردار بوده اند، محدثان و راویان در حفظ و حراست از گنجینه هاى معارف و ارزشهاى دینى و ذخایر گرانمایه مكتب تشیع و رشد و تعالى فرهنگ غنى اسلامى نقش اول را داشته اند و حامل ودایع و امانتهاى گرانقدر الهى و رازدار اسرار آل رسول بوده اند.

چرا زهرا ؟

امام صادق فرمود: زیرا نور آن بانوی مكرمه در یك روز سه بار برای امیرالمؤمنین می‌درخشید، و چون در محراب عبادت می‌ایستاد نور درخشنده او برای اهل آسمان می‌ درخشید همانگونه كه نور ستارگان برای اهل زمین می‌درخشد.

برخی نامهای دیگر حضرت فاطمه (س)

حصان (محفوظ)، حره (آزاده، شریف)، سیده (بانوی محترم)، عذراء (پرده نشین)، حوراء (فرشته، حوریه)، مریم كبری (مریم برتر)، نوریه (تابناك، درخشنده ) و نام آن بانو در آسمان، منصوره (یاری‌شده) است.

كنیه های حضرت

ام الحسن، ام الحسین، ام المحسن، ام الائمه، ام ابیها.
حضرت فاطمه (س) آن قدر به پدر بزرگوارش محبت می كرد و مادرانه عشق می ورزید كه " ام ابیها" (مادر پدرش) لقب گرفت.
منبع: خبرگزاری فارس
دوشنبه 4/2/1391 - 22:40
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته