• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3273
تعداد نظرات : 339
زمان آخرین مطلب : 4369روز قبل
اهل بیت
نویسنده : حامد علی اكبر زاده

فاطمه زهرا (سلام الله علیها) یگانه بانوی بزرگ اسلام است كه شناخت حقیقی ابعاد وجودی این سرور زنان دو جهان تنها در عهده ائمه اطهار علیهم السلام و از طریق قرآن مجید و كلام معصومین(علیهم السلام) امكان پذیر خواهد بود و از همین رو ادعای شناخت و معرفت حقیقی این شخصیت با عظمت فقط برازنده انسان كامل و معصوم است.
حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در تاریخ اسلام بانویی نمونه و یگانه است كه در عرصه های مختلف جایگاه درخشنده اش بروز و ظهور پیدا كرده است و شان و منزلت این كوثر پرعظمت در روایات و احادیث و تفاسیر و تاویل هایی كه از سوی معصومین به آن اشاره گردید بارها یادآوری شده است.
احادیثی كه فضایل حضرت زهرا را بیان می كند بسیار زیاد است اما آنچه كه در این نوشتار به آن پرداخته شده، روایاتی است كه در تفسیر و تاویل و بیان شان نزول برخی از آیات قرآن درباره فاطمه(سلام الله علیها) وارد شده است. بدیهی است كه این مطالب تنها گوشه ای از فضایل شخصیت باعظمت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است كه اینك با هم آن را از نظر می گذرانیم.

شناخت فاطمه (سلام الله علیها) محوریت لیله القدر

در تفسیر فرات كوفی از امام صادق(علیه السلام) درباره آیه نخست سوره قدر «انا انزلناه فی لیله القدر» روایت شده است كه حضرت فرمودند: منظور و مراد از «لیله» فاطمه است و مقصود از «القدر» الله جل جلاله است، پس هر كسی كه فاطمه(س) را آن گونه كه حق آن است، بشناسد، به تحقیق شب قدر را درك كرده است و همانا او فاطمه نامیده شد زیرا كه مردم از شناخت او بازماندند (عاجز ماندند). (1)

آیین پایدار

در كتاب البرهان فی تفسیر القرآن، نوشته سیدهاشم بحرانی، در تفسیر آیه پنجم سوره بینه آنجا كه خداوند متعال می فرماید: «ذلك دین القیمه» از حضرت امام محمدباقر(ع) روایت شده كه فرمودند: منظور از این آیه فاطمه(س) است (2)
در این رابطه باید گفت كه ولایت اهل بیت(ع) لازمه قبولی همه فرائض و عبادات است و در حقیقت دین بدون ولایت محمد و آل محمد كامل و پایدار نیست و اینكه در روایت، پایداری دین به (محبت) فاطمه (و ذریه او) تفسیر شده است، حاكی از همین مطلب مهم می باشد.
فاطمه زهرا بر اساس سخنان معصومین علیهم السلام حجت و نشانه الهی بر این ذوات مقدسه بوده است و ولایت و محبت او و فرزندانش یكسان و در راستای ولایت الهی است و آیینی كه این ولایت را همراه نداشته باشد پایدار نمی ماند. (3)
همچنان كه امام صادق(ع) می فرمایند: هنگامی كه بنده ای در آخرت در برابر خداوند متعال قرار می گیرد، نخست درباره نمازهای واجب، زكات، روزه و ولایت ما اهل بیت مورد سوال قرار می گیرد، پس اگر به ولایت ما اقرار نموده و بر این عقیده از دنیا رخت بربسته باشد، نماز، زكات، روزه و حج او مورد قبول حق تعالی خواهد بود، اما چنانكه اقرار به ولایت ما نكند هیچ یك از اعمال او پذیرفته نخواهد شد. (4)

خانه آسمانی

علامه مجلسی از انس بن مالك و بریده نقل می كند كه: رسول خدا(ص) آیه 37 سوره نور را قرائت نمودند: «فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذكر اسمه یسبح له فیها بالغدو والاصال» در این هنگام مردی برخاست و سوال كرد: یا رسول الله، این خانه ها كدام است؟ حضرت فرمودند: خانه های انبیاء. ابوبكر برخاست و پرسید: ای رسول خدا، آیا این خانه نیز از همان خانه هاست؟ (به خانه علی و فاطمه اشاره نمود) حضرت فرمود: آری از برترین آنهاست. (5)
ابن عباس نیز در این باره می گوید:
در مسجد پیامبر(ص) بودیم كه قاری، آیه فوق را تلاوت كرد. پرسیدم: ای رسول خدا این خانه ها كدام خانه هاست؟ حضرت فرمودند: خانه های انبیاء و به دست خویش به خانه فاطمه زهرا(س) اشاره فرمودند. (6)

ادب و امر پروردگار

امام صادق(ع) از پدران خود، از حضرت فاطمه(س) نقل می كند كه فرمود: وقتی آیه 64 سوره نور نازل شد: «لاتجعلوا دعاء الرسول بینكم كدعاء بعضكم بعضاً» «آن گونه كه یكدیگر را صدا می زنید، پیامبر را نخوانید».
از این كه بگویم «یا أبه» (پدر جان) خودداری نمودم و ایشان را رسول الله خطاب می كردم. پیامبر به من روی كرده فرمودند: فاطمه جان! این آیه درباره تو و خانواده و نسل تو نازل نگردیده است، زیرا كه تو از منی و من از تو. این آیه درباره جفاكاران و انسان های خودخواه و متكبر قریش نازل شده است. فاطمه جانم، تو به من بگو «پدرم» زیرا این سخن، دلم را زنده می كند و خدا را راضی می گرداند، پس صورت مرا بوسیدند... (7)

مرارت دنیا و شیرینی آخرت

علامه مجلسی در بحارالانوار از تفسیر ثعلبی، از امام صادق(ع) نقل می كند كه: رسول اكرم(ص)، فاطمه زهرا(س) را دیدند كه لباسی از پوست شتر بر تن داشت و به دست خود (گندم یا جو) آسیاب می كرد و فرزند خود را نیز شیر می داد. اشك از چشمان رسول خدا(ص) سرازیر شده و فرمودند: دخترم، تلخی و سختی دنیا را پیشاپیش بچش تا شیرینی آخرت را پس از آن دریابی.
عرض كرد: ای رسول گرامی پروردگار، خدای بزرگ را بر نعمت هایش سپاس می گویم و به خاطر بخشیده هایش شكر فراوان دارم. پس از این گفتگو بود كه آیه ششم سوره ضحی نازل شد: «ولسوف یعطیك ربك فترضی». «به زودی پروردگارت آن چنان بخششی بر تو نماید كه راضی و خشنود گردی». (8)

عذاب و دوری از رحمت الهی در كمین دشمنان

در تفسیر قمی درباره آیه 57 سوره احزاب آنجا كه خداوند متعال می فرماید: «ان الذین یوذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره و أعد لهم عذاباً مهینا» «آنان كه خدا و پیامبرش را آزار می دهند، خداوند آنانرا از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته و برای آنها عذاب خواركننده ای آماده كرده است.»
علی بن ابراهیم قمی با بیان اینكه این آیه درباره غصب حق امیرالمؤمنین(ع) و حق فاطمه زهرا(س) نازل شده است، روایتی از پیامبر اكرم(ص) نقل می كند كه در آن حضرت فرمودند: «هركس فاطمه را در حیات و زنده بودن من آزار دهد گویی بعد از مرگ من نیز او را آزرده است و هر آنكه او را پس از رحلت من بیازارد مانند كسی است كه در هنگام زندگی من، او را بیازرده است، هركس فاطمه را آزار دهد به من آزار رسانده و كسی كه من را آزرده خاطر سازد خدای متعال را آزرده است و این قول خدای عزوجل است كه فرمود: «ان الذین یوذون الله و رسوله... الخ»(9)

قیامت و دستگیری از شیعیان و دوستداران

در تفسیر آیات چهارم و پنجم سوره روم كه در آن حق تعالی فرموده است:
«... یومئذ یفرح المؤمنون¤ بنصرالله ینصرمن یشاء...» «در آن روز مؤمنان بخاطر یاری خداوند خوشحال خواهند شد و او هركس را بخواهد یاری می دهد.»
شیخ صدوق از رسول خدا(ص) روایت می كند كه حضرت از جبرئیل سؤال كرد: حبیب من جبرئیل، چرا فاطمه در آسمانها به «منصوره» و در زمین به «فاطمه» نام گرفت؟ جبرئیل فرمود «او در زمین فاطمه نامیده شد زیرا كه شیعیان او از آتش جهنم و دشمنانش از محبت او دور شدند و در آسمانها نیز منصوره نامیده شد، (به خاطر یاری نمودن مؤمنان در قیامت) آنچنانكه مراد از قول خدا در آیات «یومئذ یفرح المؤمنون¤ بنصرالله ینصرمن یشاء» یاری فاطمه(س) به محبان و دوستدارانش در قیامت است. (10)
همچنین شبیه این روایت تفسیری را فرات كوفی نیز در تفسیر خود از حضرت صادق(ع) نقل كرده است. (11)

نعمت های ابدی پاداش محبت

فرات ابن ابراهیم در تفسیرش از رسول خدا(ص) روایت می كند كه حضرت فرمود: دخترم فاطمه(س) با فرزندان و شیعیانش وارد بهشت می شوند و در این باره است كه خدای متعال می فرماید: «لایحزنهم الفزع الاكبر¤ و هم فی ما اشتهت انفسهم خالدون». (انبیاء103. ) «هرگز هول و هراس روز قیامت آنها را غمگین نمی سازد و بدانچه مشتاق هستند در بهشت تا ابد از نعمت ها بهره مندند.» به خدا سوگند آنها فاطمه و ذریه و شیعیانش هستند. (12)
ستاره ای فروزان پروردگار متعال در آیه 36 سوره نور می فرماید:
«خداوند روشنی آسمان ها و زمین است. داستان روشنایی حضرت او چونان چراغدانی است كه چراغی در آن است و آن چراغ در آبگینه ای و آن آبگینه گویی ستاره ای است درخشان...»
حافظ ابن المغازلی شافعی در كتاب مناقب (ص317) با اسناد به علی بن جعفر نقل می كند كه: از امام كاظم(ع) مقصود این سخن خدا را پرسیدم (كه در آیه فوق ذكر شد)، حضرت فرمود: منظور از چراغ دان فاطمه است و چراغ حسن و آبگینه حسین. مقصود از «گویی ستاره ای است رخشان» فاطمه است كه اختری بود فروزان در میان زنان جهان و «روغن آن چراغ دان گویی كه می درخشد» اشاره به دانش آن حضرت دارد كه همواره می تراود. (13)
از رسول خدا(ص) نیز روایت شده است كه فرمودند: نور دخترم فاطمه از نور خداست. (14)

مژده به دوستداران

ابوذر غفاری صحابی بزرگ رسول خدا(ص) نقل می كند: به سلمان و بلال می نگریستم كه به سوی پیامبر می آمدند، ناگهان سلمان خود را بر پاهای رسول خدا افكند و آن را غرق بوسه ساخت. پیامبر سلمان را از این كار بازداشت و فرمود: رفتاری كه عجم ها با پادشاهان خویش دارند، بر ما روا مدار. من بنده ای از بندگان خدایم. مانند سایر بندگان می خورم و همچون آنها می نشینم. سلمان گفت: مولای من، تو را به خداوند سوگند می دهم كه از فضل و فرزانگی فاطمه در روز قیامت برایم سخن بگو. پیامبر خندان و شادان به سلمان فرمود: سوگند به خدایی كه جانم در دست اوست، او بانویی است كه از پهنه رستاخیز، سوار بر ناقه ای می گذرد، ناقه ای كه سرش را از خشیت خدا آفریده اند و چشمانش را از نور حق تعالی... جبرئیل از سمت راست فاطمه، میكائیل از سمت چپ و علی در پیش و حسن و حسین از ورای وی می روند... درحالی كه اینان نرم و آهسته بر پهنه رستاخیز می خرامند، بانگی از جانب خداوند برمی خیزد: ای آفریده ها، چشمانتان را فرو بندید و سرهایتان را فرو افكنید كه این فاطمه دختر پیامبرتان محمد و همسر علی امام شما و مادر حسن و حسین است كه می گذرد.
در این هنگام فاطمه با دو جامه سپید بر تن از صراط می گذرد. وقتی بر بهشت قدم می گذارد، كرامت هایی را می نگرد كه خداوند برایش فراهم آورده است، زبان سپاس می گشاید و می فرماید: «سپاس خدایی را كه اندوه را از ما زدود، براستی كه پروردگار ما همواره می آمرزد و پاداش می بخشد، پروردگاری كه ما را در سرایی جاودان جا داده است، سرایی كه هیچ رنجی در آن به ما نرسد. (فاطر. 35)
در این حال خداوند به فاطمه وحی می كند: فاطمه از من بخواه تا بر تو ببخشم و آرزو كن تا به برآوردنش، خرسندت سازم.
فاطمه می گوید: پروردگار من، تو آرزوی منی و از آن هم فزونتری، از تو می خواهم كه دوستداران من و عترت مرا به آتش نسوزانی.
خدای تعالی به او وحی می فرستد: فاطمه! به عزت و جلال و بلندمرتبگی خود سوگند كه دو هزار سال پیش از آن كه آسمان ها و زمین را بیافرینم، بر خویشتن پیمان بسته بودم تا دوستداران تو و عترت تو را در آتش عذاب نكنم. (15) این روایت در جلد سوم تفسیر برهان علامه بحرانی نیز نقل شده است.

اجر رسالت

در تفسیر آیه 23 سوره شوری كه خداوند متعال می فرماید:
«(ای رسول ما به امت) بگو: من از شما اجر رسالت جز این نخواهم كه موّدت و محبت مرا در حق خویشاوندان منظور دارید.»
ابن عباس نقل می كند هنگامیكه این آیه نازل شد، گفتند: ای فرستاده خدا، آنان كه خداوند متعال ما را به محبت و دوستی شان امر فرمود، چه كسانی هستند؟ حضرت فرمودند: علی و فاطمه و دو پسران آنها. (16)
پیامبر اسلام(ص) در جایی دیگر در این باره فرمودند: خدای تعالی پاداش و اجر مرا بر شما، مهر ورزیدن نسبت به اهل بیتم قرار داده است و من فردای قیامت از شما درباره محبت و دوستی تان با آنان، سؤال خواهم كرد. (17)
علی علیه السلام نیز در این باره می فرماید: در سوره شوری درباره ما آیه ای هست و وظیفه محبت به ما را جز مؤمن حفظ نمی كند. (18)

اهل بیت پیامبر

در آیه 33 سوره احزاب خدای متعال می فرماید:
«خدا چنین می خواهد كه پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور كند و كاملاً شما را پاك و منزه سازد.»
در شأن نزول این آیه روایات متواتری نقل شده كه آیه تطهیر در خانه ام سلمه نازل شده است و در آن هنگام رسول اكرم(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، علی(ع) و حسنین(ع) حضور داشته اند. ام سلمه نیز از پیامبر(ص) درخواست می كند كه من نیز به جمع شما داخل شوم و زیر كساء در كنار شما خاندان نبوت باشم؟ حضرت او را نهی می نماید و می فرماید: «نه! تو داخل مشو، هرچند تو برخیر هستی، اما این آیه مخصوص ما پنج تن است».
این روایت توسط بسیاری از صحابه نقل شده كه از آن جمله می توان به ابوسعید خدری، عبدالله بن جعفر، ام سلمه، عایشه، جابربن عبدالله انصاری و مقداد بن اسود اشاره كرد.
در روایت آمده كه بعد از نزول این آیه (احزاب. 33) حضرت رسول(ص) هر روز هنگام خروج از خانه برای اقامه نماز صبح در مسجد، به در خانه فاطمه زهرا(س) می آمد و می فرمود: «سلام بر شما اهل بیت، خداوند می خواهد آلودگی ها را از شما بزداید و پاك گرداند و...»(19)

انفاق قرآنی و لباس نو

صفوری شافعی از ابن جوزی نقل می كند: رسول خدا(ص) در شب عروسی برای فاطمه زهرا(س) پیراهن تازه ای تهیه كردند و جامه ای كهنه و وصله دار نیز در نزدشان بود. در این هنگام سائلی در زد و گفت: از خانه رسول خدا جامه ای كهنه می خواهم. فاطمه زهرا(س) خواست كه جامه وصله دار را به وی دهد، ولی فرموده خدا در قرآن را به یاد آورد كه: «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون» (آل عمران92. ) «به نیكوكاری نمی رسید مگر آنكه از آن چه دوست می دارید، انفاق كنید.» پس جامه نو را به سائل داد.
وقتی كه هنگام زفاف نزدیك شد، جبرئیل به محضر نبی اكرم(ص) آمد و عرض كرد: یا رسول الله، پروردگارت سلام می رساند و مرا نیز فرمان داده كه به فاطمه سلام برسانم و برای فاطمه، توسط من جامه ای از دیبای سبز از جامه های بهشتی فرستاده است. (20)
فضایل فاطمه زهرا(س) در قرآن به قدری است كه شرح آن در این مقاله نمی گنجد، چه آنكه اهل بیت پیامبر كه حجت الهی بر مردم هستند، خود قرآن ناطق اند و بیان تفسیر و تأویل آیات الهی بر عهده آنان گذارده شده است. احادیث و روایات و آیاتی كه به فضایل این بانوی بزرگ و یكتای اسلام اشاره دارد متعدد و فراوان است كه تنها به گوشه ای از آن اشاره شد.
آنچه باعث تأسف است آنكه با همه این فضایل و تأكیدات و سفارشات پیامبر مبنی بر نگاه داشتن حرمت و جایگاه فاطمه زهرا(س)، متأسفانه نیت های شیطانی و احقاد بدریه و حنینیه و كینه های رسوب شده، اجازه نداد امت اسلام از آن سرچشمه علم و ایمان و معرفت بهره مند شود و تنها چند روز پس از رحلت پیامبر(ص) حرمتش شكسته شد و جهان از نعمت وجودش محروم گشت.
منبع: روزنامه کیهان
دوشنبه 4/2/1391 - 23:10
اهل بیت
نویسنده : مریم نورانی

فاطمه از نگاه پیامبر صلوات الله علیه

پیامبر گرامـى اسلام در مـوارد گوناگـون و به مناسبت هاى مختلف و تعبیـرات متفاوت دربـاره مقام و عظمت فاطمه(س) سخـن گفته است. رسول خدا كه خود مربى آن حضرت بـوده و در پرورش جنبه هاى وجـودى فاطمه زهرا(س) بزرگتـریـن نقـش را داشته است، بهتـر از هـر كـس مى تواند در باره او و ویژگیهاى والایش سخـن بگوید. در ایـن قسمت به چنـد گفتار از پیامبـر(ص) در باره فاطمه(س) بسنـده مـى شـود.

فاطمه محور حق و باطل است

در روایات مختلف و به مناسبت هاى گوناگـون از پیامبر(ص) نقل شده است: "ان الله لیغضب لغضب فاطمه و یرضـى لرضاها"(1) خداوند به هنگام خشمگین شدن فاطمه خشمگیـن مـى شـود؛ و هنگام خـشنـودى او خـشنود مى گردد. و در برخى روایات چنیـن نقل شده است: "انها بضعه منى یوذینى ما آذاها(2)؛ او پاره تـن من است ، هر که او را آزرده نمـایـد، مـرا آزرده كـرده است". و در بعضـى نقل ها اضافه شـده است: "... و یسرنـى ما سـرها"(3) ؛ آنچه او را شـاد نمـایـد، مـرا شـاد مـى گـردانـد".

او بهترین زنان جهان است

پیامبر گرامى اسلام در مناسبت هاى بسیار فرمود: فاطمه(س) بهتریـن ِ زنان جهان است. روزى على و فاطمه و حسـن و حسین در محضر پیامبر بـودند. رسول خدا فرمود: پروردگارا! تو خود مى دانى اینان اهل بیت و گرامـى تریـن انسان ها نزد مـن هستند. پـس دوست بدار كسانـى كه اینها را دوست مـى دارند. و دشمن بدار كسانـى كه اینان را دشمـن مـى دارند .. . و كمك كـن كسانـى را كه به اینها كمك مـى كننـد و آنان را از هر ناپاكـى، پاك گـردان و آنان را از هـر گناهـى در امان بـدار . آنگاه فرمـود:
یا على! تـو امام امت و جانشیـن مـن هستى، كه مومنان را به سوى بهشت مى كشانى و گـویا مى بینـم دخترم فاطمه در حالى كه بر اسبـى از نـور سـوار است و فـرشتگـان زیادى اطـراف اوینـد، وارد صحنه قیامت مى شود ، و زنان مومـن امتـم را به بهشت سوق مى دهد. پـس هر زنى كه در شبانه روز نماز بخـواند و روزه به جا آورد و حج كند و زكات مالـش را بپردازد و از شوهرش اطاعت كند و بعد از مـن ولایت على را پذیرا باشد، با شفاعت دخترم فاطمه وارد بهشت مى شـود. او سرور زنان جهان است. سؤال شد: آیا او سرور زنان ایـن جهان است؟
فرمود: مریم دختر عمران، سرور زنان ایـن جهان است. دخترم فاطمه سرور زنان تمام عالـم، از اولین و آخـریـن خـواهـد بـود. او در محراب عبادت مى ایستد، در حالـى كه هفتاد هزار فرشته مقرب به وى سلام مـى كنند، و همان طـور كه فرشتگان مریـم را مـورد خطاب قرار مى دادند، او را نیز مـورد خطاب قرار داده و مـى گـویند: " ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك علـى نساء العالمیـن " (4)؛ همانا خـداوند تـو را بـرگزید و پاكیزه گـردانیـد و در میان زنان جهان تـو را بـرتـرى داد.(5) سیـدة النساء بـودن آن حضـرت چنان مشهور و معروف بـود كه هیچ مسلمانـى تـوانایـى انكـار آن را نـداشت؛ از ایـن رو امامان معصـوم(ع) و پیروان آنها، در مـوارد گوناگـون از ایـن مـوضـوع بهره مـى جستند و از آن براى اثبات حقانیت علـى(ع) استفاده مـى كردند و مخالفان هـم تـوانایى انكار آن را نداشتند.

آیه تطهیر در باره فاطمه است

انس بـن مالك نقل مى كند: پیامبر گرامى اسلام ، مدت شـش ماه ، در آن هنگام كه براى اقامه نماز صبح از خانه خارج مى شد، چـون به خانه فاطمه مى رسید، مى فرمـود: اى اهل بیت پیامبر! نماز، و آنگاه آیه "انمـا یـریـد الله لیذهب عنكـم الـرجـس اهل البیت و یطهركــم تطهیرا"(6) را قرائت مى كرد.
فاطمه در نگاه علی علیه السلام

مبـاهـات علـى(ع) به همسـرى فـاطمه(س)

حضرت علـى(ع) در مـوارد گوناگـونـى بـراى اثبات حقانیت خـود به داشتـن همسـرى چـون فـاطمه(س) استنـاد مـى كرد؛ از جمله:
1ـ در جریان سقیفه على(ع) ضمـن برشمردن فضایل و كمالات خـویـش و اینكه او بایـد بعد از پیامبر رهبـرى و هـدایت جامعه اسلامـى را عهده دار شود به ابـوبكر فرمود: تو را به خدا سوگند مى دهـم! آیا آن كسـى كه رسـول خدا او را براى همسرى دخترش برگزید و فرمـود:
خـداوند او را به همسرى تو (علـى) در آورد، مـن هستـم یا تـو؟! ابوبكر پاسخ داد: تو هستى.( 7)
2ـ در جریان شوراى شـش نفره كه به توصیه خلیفه دوم براى انتخاب جانشیـن وى تشكیل شده بـود و حضرت علـى(ع) یكـى از آنان محسـوب مـى شـد، حضرت خطاب به سایر اعضا فرمـود: شما را به خـدا سـوگند مى دهم! آیا در بیـن شما به جز مـن كسى هست كه همسرش بانوى زنان جهان بـاشـد؟ همگـى پـاسخ دادنـد: نه.(8)
3ـ معاویه به علـى(ع) نامه اى مـى نـویسد و براى خـود افتخارها و امتیازهاى علـى(ع) را مـدعى مـى شـود. علـى(ع) در پاسخ،ضمـن رد امتیازهاى بـى اسـاس معاویه، به فضیلتها و امتیازهاى خـود اشاره كرده، مى فرماید: نمى بینى مردمـى از مهاجران را در راه خدا شهید نمودند كه همگان از فضیلتى برخوردار بـودند، تا آنكه شهید ما ـ حمزه ـ شـربت شهادت نـوشید و به سیدالشهدا ملقب گردیـد، و چـون رسـول خـدا(ص) بر او نماز خـوانـد، به گفتـن هفتاد تكبیر او را مخصـوص گرداند؟! نمى بینى مردمانى در راه خدا دست خـود را دادند و ذخیره ای از فضیلت براى خود نهادند، و چـون یكى از ما را ضربتى رسید و دست وى جدا گردید (جعفر بـن ابى طالب)، طیارش خـواندند كه در بهشت به سـر بـرد و ذوالجناحیـن كه با دو بال پـرید؟! و اگـر نبـود كه خدا خـود ستـودن را نهى كرد، گـوینده (علـى) فضیلتهاى فـراوانـى بـرمـى شمرد كه دلهاى مـومنان با آن آشناست و در گـوش شنـونـدگان خـوش آواست ...

فاطمه(س) در نگاه امام حسن(ع)

امام حسـن(ع) در موارد متعددى راجع به مادر گرامیـش ، سخـن گفته است، از جمله نقل شـده است : مـادرم را دیـدم كه در شب جمعه در محراب عبادت ایستاده و پیـوسته تا هنگامـى كه خـورشید پهنه افق را فرا گرفته بود، مشغول ركـوع و سجـود بـود، و شنیـدم كه براى مردان و زنان باایمان دعا مى كرد و اسامى یكایك آنها را مـى بـرد و براى خویشتـن چیزى از خدا نخـواست. عرض كردم: مادر! چرا همان گـونه كه براى دیگران دعا مى كنى، براى خـود دعا نمى كنى؟
فرمود: فـرزنـدم! اول همسـایه، بعد از آن خـانه . (9)

فاطمه(س) از نگاه امام حسین(ع)

امام حسیـن(ع) در مـوارد متعددى از مـادرش فـاطمه به عظمت یـاد كرده و از اینكه مادرى چـون فاطمه دارد، مباهات مـى كند و آن را از امتیازات و برترى خـود بر دیگران به حساب مـىآورد. در جریان عاشـورا ایـن مـوضـوع به خـوبـى مشـاهـده مـى شود .
در روز عاشورا بعد از شهادت على اصغر، امام حسیـن(ع) بر مركب خویـش سـوار شد و براى جنگ و جهاد حركت كرد و اشعارى خـواند كه مضمونش چنین بود:
... عمر سعد با لشكرى سنگیـن براى ظلم و ستـم به سوى مـن آمده ، نه به جهت كار ناشایستـى كه از من سر زده باشـد. تنها جرم مـن آن است كه به روشنایـى خـورشیـد و ماه (پیامبـر و علـى) افتخار مـى كردم. به علـى که پـس از پیامبر برترین بود و به پیامبر قرشى از طرف پدر و مادر. بهتریـن مخلـوقات ، پدرم بـود و بعد از آن مـادرم. پـس مـن فـرزنـد بهتـریـن انسـانها هستم.

فاطمه(س) در نگاه امام سجاد(ع)

امام سجـاد(ع) نیز در مـواردى از عظمت و مـرتبت فـاطمه(س) سخـن گفته است؛ از جمله:

فراگیرى دعاى فاطمه

امام سجاد(ع) مـى فرماید: در روز عاشـورا، پدرم مرا در حالـى كه خـون از بدنـش مى جـوشید، به سینه چسبانید و فرمود: پسرم! دعایى را كه مادرم فاطمه زهرا به مـن آمـوخته است و او خـود از رسـول خـدا فـرا گرفته و پیامبـر آن را از جبـرئیل فـرا گـرفته كه به هنگام گرفتارى و نیاز شـدیـد و مشكلـى كه براى وى پیـش مـىآمـد بخواند، از من فرا گیر و بخوان:
"بحق یـس و القرآن الحكیـم و بحق طه و القـرآن العظیـم یا مـن یقدر على حوائج السائلیـن، یا مـن یعلـم ما فى الضمیر، یا منفس عن المكروبین یا مفرج عن المغمـومیـن، یا راحم الشیخ الكبیر، یا رازق الطفل الصغیر، یا مـن لا یحتاج الى التفسیر صلى على محمد و آل محمد." (10)

شفاعت فاطمه برآورده مى شود

امام سجاد(ع) مـى فرماید: آن گاه كه قیامت فرا رسـد ، منادى ، ندا دهد : در ایـن روز، ترس و اندوهى به خـود راه ندهید. هنگامـى كه چنین اعلام شـود، تمام مردم سرها را بلند مـى كننـد و از ایـن عفـو عمومى خـوشحال مى شوند و وقتى گفته شـود: كسانى كه به آیات ما ایمان آوردنـد و مسلمـان شـدنـد،(11) به جز مسلمـانـانـى كه دوستـدار اهل بیت هستند، همگـى سـرها را بزیر اندازنـد. آن گاه اعلام مى شـود: ایـن است فاطمه دخت محمد. او و همراهانـش به سـوى بهشت مى روند: سپـس خداوند فرشته ای خدمت وى مى فرستـد و مـى گـوید:
حاجتت را از مـن بخواه! فاطمه(س) عرضه مى دارد: پروردگارا، حاجت مـن آن است كه مرا و كسانـى كه فرزندان مرا یارى كردنـد، مـورد عفو قرار دهى.(12)

فاطمه(س) در نگاه امام باقر(ع)

از امام باقر(ع) در باره مقام و عظمت حضـرت فاطمه(ع) روایاتـى بسیار نقل شده است از جمله این سخـن امام صادق(ع) نقل مى كند كه جابـر به امام باقر(ع) عرض كرد: اى فـرزنـد رسـول خـدا! مـن به فدایت گردم! درباره فضیلت جده ات فاطمه(س) حدیثى برایم نقل كـن كه هـر گاه آن را بـراى شیعیان نقل كنـم، خـوشحال شـونـد. امام باقر(ع) فرمود: پدرم از جدم و او از رسـول خدا نقل مى كند: چـون روز قیامت فرا مـى رسد، براى پیامبران و انبیاى الهى، منبرهایـى از نـور نصب مـى كننـد كه منبـر مـن از همه بـالاتـر است. آن گاه خداوند فرمان مى دهد: اى محمد! سخنرانى كـن. مـن هم چنان سخنانى مـى گـویـم كه هیچ كدام از پیامبران همانند آن را نشنیده باشند.
آن گاه براى اوصیاء منبرهایى از نـور نصب مى كنند و براى وصى مـن علـى در وسط آن منبره، منبرى نصب مى شـود كه از همه آنها بالاتر است. سپس خداوند فرمان مى دهد:
اى على! خطبه بخـوان و علـى سخنانـى بیان مـى كند كه هیچ كـس از اوصیاء هماننـد آن را نشنیـده بـاشنـد. آن گـاه بـراى فـرزنـدان پیامبران منبرهایى نصب مى شـود و براى دو فرزندم (حسـن و حسیـن) منبرى از نـور نصب مى شود و به آنها گفته مى شـود: سخـن بگـویید.
آنان چنان سخنانـى بر زبان جارى كنند كه هیچ كـدام از فرزنـدان پیـامبـران، همـاننـد آن را نشنیـده بـاشند. آن گـاه جبـرئیل نـدا مـى دهـد: فـاطمه دختـر محمـد كجاست؟ خدیجه دختر خـویلد كجاست؟ مریـم دختر عمران، آسیه دختر مزاحـم، ام كلثـوم مـادر یحیـى كجـاینـد؟ آنـان از جـاى بـرمـى خیزنـــد.
سپـس خـداونـد از اهل محشـر مـى پـرسـد: امروز عظمت از آن كیست؟
محمد و على و حسـن و حسین مى گویند: از خداى یكتاى قهار. آن گاه خداوند مى فرماید: اى اهل محشر! مـن كرامت را براى محمد و على و حسـن و حسین و فاطمه قـرار دادم. سـرها را پاییـن بینـدازیـد و چشمها را فرو بنـدید، چـون فاطمه مـى خـواهد به بهشت برود. سپـس جبرئیل ناقه اى از ناقه هاى بهشتـى مـىآورد و حضـرت فاطمه بـر آن سـوار مى شـود و در حالى كه فرشتگان زیادى او را احاطه كرده اند، وى را به بهشت مىآورند. فاطمه هنگامى كه به نزدیك بهشت مـى رسد، درنگ مى نماید. خـداونـد مـى فرمایـد: درنگ شما براى چیست؟ فرمان دادم كه شما را به بهشت ببرند. فاطمه عرضه مـى دارد: پروردگارا! دوست دارم در چنیـن روزى مقامـم شناخته شـود. خداوند مى فرماید:
اى دختر حبیبـم! برگرد و نظر افكـن و هر كـس را كه دوستى تو یا دوستى یكی از فرزندان تو در دلـش باشد، او را گرفته و وارد بهشت كن.
سپـس امام باقر(ع) فرمـود: به خـدا سـوگند! اى جابر! در آن روز فاطمه شیعیان و دوستانـش را همانند پرنده اى كه دانه خـوب را از دانه بد جدا مى كند، از بیـن جمعیت جدا مى كند، هنگامى كه شیعیان آن حضرت همراهـش به نزدیك بهشت رسیدند، آنان نیز درنگ مـى كنند.
خداوند مى فرماید: اى دوستان مـن! درنگ شما براى چیست، در حالـى كه فـاطمه در بـاره شمـا شفـاعت كرده است؟
آنان پاسخ مـى دهنـد: دوست داریـم در چنیـن روزى منزلت ما روشـن شـود. خداوند مى فرماید: دوستان مـن! نظر افكنید و هر كـس كه به جهت محبت فاطمه شما را دوست مـى دارد یا شما را مهمانـى كرده یا به شما لباس داده یا شـربت آبـى به شما داده یا در غیاب شما از شمـا دفـاع كـرده، بـرگیـریـد و همـراه خـود به بهشت ببـریـد.
سپـس امام باقر(ع) فرمـود: اى جابر! در آن روز باقـى نمـى مانند مگـر افراد شك كننـده یا كافـر یا منافق (و بقیه از بـركت وجـود فاطمه به بهشت مى روند)!(13)

فاطمه(س) در نگاه امام صادق(ع)

از امـام صـادق(ع) در مقـام و مـرتبت و عظمت مـادرش فــاطمه(س) روایات زیادى نقل شـده كه دو نمـونه ذكر مـى شـود: معرفت او بـر همگان لازم است مرحوم مجلسى در ضمـن روایتى از امام صادق(ع) نقل مـى كنـد: فاطمه صـدیقه كبـرا است. محـور حـركت انسان هاى گذشته، معرفت و شناخت حضرت فاطمه(س) بـوده است.(14)
روایت دیگری از امام صادق(ع) در ذیل آیه شـریفه"انا انزلناه فـى لیله القـدر"است که مـى فرماید: منظور از "لیله" فاطمه و منظور از "قدر" خداوند است. هر كـس فاطمه را آن گونه كه سزاوار است بشنـاسـد ، " لیلة القـدر" را درك كرده است. (15)

فاطمه(س) در نگاه امام كاظم(ع)

سلیمان بن جعفـر مـى گـویـد: از حضـرت مـوسـى بـن جعفر(ع) شنیدم: در خانه اى كه اسم محمد، على، حسن، حسین، جعفر، عبدالله و از زنان، اسـم فاطمه باشد، فقر و تنگدستى وارد نخـواهد شد.(16)
از حضرت موسى بـن جعفر(ع) نقل شده است: همـانـا فـاطمه، صـدیقه و شهیده است . (17)

فاطمه(س) در نگاه امام رضا(ع)

از حضرت علـى بـن مـوسـى الرضا(ع) روایات متعددى در باره مقام و جـایگـاه رفیع حضـرت فـاطمه(س) شده است.
روایت متعددی درباره مقام و جایگاه رفیع حضرت فاطمه (س) از حضرت علی بن موسی الرضا (ع) نقل شده است .
اگر علـى(ع) نبـود، همسرى براى فاطمه(س) یافت نمـى شد حضرت امام رضا(ع) از پدران بزرگـوار خـود از علـى(ع) نقل مى كند كه پیامبر به مـن فـرمود: اى علـى! عده اى از بزرگان قـریـش، مرا در مـورد ازدواج فاطمه، سرزنـش كرده و گفتند: فاطمه را از تـو خواستگارى كردیم و موافقت ننمودى و او را به على دادى، به آنها گفتـم: به خدا سوگند! مـن از پیش خود در ایـن باره مخالفت نكردم و به نظر شخصـى او را به ازدواج علـى در نیاوردم، بلكه خداوند با ازدواج شما مخالفت و با ازدواج على موافقت فرمـود. جبرئیل بر مـن نازل شده و گفت: اى محمد! خداوند عزوجل مـى فرماید: اگر علـى(ع) را نمـىآفریـدم، براى دخترت فاطمه همتا و همسرى در روى زمیـن یافت نمى شد. (18)

برترى فاطمه(س) بر همگان

همسرى با فاطمه زهرا(س) آنچنان سبب كمال و بـرترى و مباهات است كه امام رضا(ع) از پدر و اجداد گرامیـش نقل مى كند كه پیامبر به علـى(ع) فرمـود: سه فضیلت به تـو داده شد كه به مـن داده نشـده است. على(ع) عرض كرد: چه چیزهایى به مـن داده شده است؟
فرمـود: تو پدرزنى همچون من دارى،كه مـن چنین پدرزنى ندارم، همسرى چون فاطمه به تو داده شده، كه به من داده نشده است، حسـن و حسین به تـو داده شده، كه به مـن داده نشـده است.(19)

فاطمه(س) از منظر امام جواد(ع)

از آن حضرت در باره حضـرت زهـرا(س) روایاتـى نقل شـده كه به دو مورد بسنـده مـى شـود. مـوسـى بـن قاسـم گوید به حضرت جواد عرض كردم: تصمیـم گرفته بودم براى شما و پـدر بزرگـوارت طـواف كنـم. گفتنـد كه به نیابت جانشینان نمى شود طواف كرد. فرمود: هر قدر كه مى توانى طواف كـن، چون ایـن كـار جـایز است.
سه سـال بعد خـدمت آن حضـرت رسیــدم و راجع به طـوافهایى كه براى معصـومان انجام داده بـودم، تـوضیحاتى دادم. سپـس عرض كردم: گاهى از طرف مادرت حضرت فاطمه نیز طـواف كردم و گاهى هـم نكردم. فرمـود: آن را زیاد انجام بده ، زیرا كه برتریـن چیزى است كه بدان عمل مى كنى.(20)

فاطمه(س) به روایت امام هادى(ع)

آن حضـرت در وجه نامگذارى حضـرت صـدیقه طاهـره به"فاطمه" از رسـول خـدا نقل مـى كنـد: دختـرم فاطمه را بـدان جهت "فـاطمه" نامیدند كه خـداوند عزوجل او و دوستانـش را از آتـش جهنـم به دور نگه مى دارد.(21)

فاطمه(س) در نگاه امام عسكرى(ع)

از امام حسـن عسكـرى(ع) نیز روایاتـى دربـاره حضـرت فـاطمه(س) رسیده است.

بهشت درخشان از نور زهرا است

امام حسـن عسكرى(ع) از پدران بزرگـوارش از على(ع) نقل مى كند كه پیامبر(ص) فرمـود: آن هنگام كه خـداونـد آدم و حـوا را آفریـد، آنـان در بهشت به خـود مبـاهـات مـى كـردنـد. آدم به حــوا گفت:
خداوند هیچ مخلـوقى بهتر از ما نیافریده است. خداوند به جبرئیل فرمـود: این دو بنـده ام را به فردوس بریـن ببر! زمانـى كه وارد فـردوس شـدنـد، چشمانشان به بانـویـى افتاد كه جامه اى زیبـا از جامه هاى بهشتـى در بر داشت و تاجـى نـورانـى بر سر گذاشته و دو گوشواره درخشان به گوشـش آویخته بود و بهشت از پرتو نور چهره اش درخشان بـود. حضرت آدم به جبرئیل گفت: حبیبـم جبـرئیل! ایـن بانـو كه از زیبایـى چهره اش بهشت نـورانـى گشته، كیست؟ گفت: او فاطمه دختر محمد، پیامبرى است كه از نسل تـو می باشد كه در آخر الزمان خـواهـد آمـد. گفت: ایـن تاجـى كه بر سر دارد ، چیست؟ پاسخ داد:
شوهرش على بـن ابى طالب است. گفت: این دو گوشواره كه بر دو گوش او است، چیست؟ پاسخ داد: دو فرزندش حسـن و حسین مى باشند. آدم گفت:
حبیبـم! آیـا اینـان پیـش از مـن آفـریـده شـده اند؟
گفت: بلـى، اینان در علـم مكنـون خداوند چهار هزار سال پیـش از آنكه تـو آفـریـده شـوى، وجـود داشتنـد.(22)

پاداش عالمان

از آن حضرت نقل شده است: زنـى خـدمت حضرت زهرا شرفیاب شده، عرض مى كند: مادر ناتـوانى دارم كه نسبت به مسایل نماز شبهاتى دارد. مـرا فـرستـاده است كه از شمـا بپـرسـم.
حضـرت پاسخ او را داد: مجـددا سـوال دیگـرى مطـرح كـرد كه پاسخ شنید. باز هـم سوالى دیگر تا به ده سـوال رسید و پاسخ گرفت. زن از سؤال هاى ِ بسیار ، شرمنده شده، گفت: بیش از ایـن شما را به زحمت نمـى انـدازم! حضـرت فـرمـود: هـرچه مـى خـواهـى، سـوال كن.
سپـس براى تقویت روحیه وى فرمود: اگر به كسى كارى واگذار كنند، مثلا بار سنگینـى را به او بـدهند كه به ارتفاع بلندى حمل كند و در برابر صـد هزار دینار مزد بـدهند، آیا احساس خستگـى مـى كند؟
زن پاسخ داد: خیر. حضرت فرمود: مـن در مقابل هر پرسشى كه جـواب مـى گـویـم، پاداشـى به مراتب بیشتر از ایـن از خـداونـد دریافت مـى كنـم. پـس سزاوارتر است از جـواب پـرسش ها خسته نشـوم. آنگاه فرمود: از پدرم(ص) شنیدم كه فرمـود: در روز قیامت عالمان شیعه، در پیشگاه خداوند حاضر مى شـوند و به اندازه دانششان و كوششى كه در راه ارشاد بندگان خدا نمـوده اند،به آنان مقام و مرتبه داده مى شـود، به طورى كه به برخى از آنان یك میلیون نور مى دهند.(23)

فاطمه(س) در نگاه حضرت مهدى(عج)

عده اى از شیعیان درباره جانشینـى حضـرت امام حسـن عسكرى(ع) با یكـدیگر اختلاف داشتنـد. در ایـن باره خـدمت حضـرت بقیه الله(عج) نـامه اى نـوشتنـد و جـریـان اختلاف را ذكـر كـردند.
حضرت ضمـن پاسخ به نامه آنها فرمود: " و فى ابنة رسـول الله(ص) لى اسوه حسنه " (24) دختر رسـول خدا (فاطمه) براى مـن سرمشق و الگوى نیكویى است.
حضـرت حجت بـن الحسـن العسكـرى(عج) كه جهان را بـا ظهور و احكام نورانى خـود متحـول مى كند و آنچنان حكـومتى در روى زمیـن تشكیل مـى دهـد كه تا به حال ایجاد نشـده است و عدالت را در تمام كـره زمیـن حاكـم مى گرداند، فاطمه(س) را الگو و اسوه خود در رفتار و برنامه حكومتى خود مى داند.
آنچه گذشت جلـوه اى از سخـن معصـومان علیهم السلام در باره عظمت و جایگاه رفیع فاطمه زهرا(س) بـود. به امیـد آنكه مـورد عنایت آن حضرت واقع شـود و در جهان ابدى، ما را مشمول شفاعت خـویـش قرار دهد.

پی نوشت :

1ـ بحار، ج43، ص54.
2ـ اعلام الـورى، فضل بـن حسـن طبرسى، تحقیق موسسه آل البیت قـم، چاپ اول، 1417، ج1، ص294.
3ـ بحـار، ج43، ص،26 / عوالـم العلوم، 1/11، ص148.
4- آل عمران /42.
5- بحـار، 43، ص24،حدیث ،2 منـاقب ابـن شهر آشـوب، ج3، ص360، موسسه انتشاراتى علامه، قم.
6ـ احزاب، 23.
7- بحار،ج29، ص11.
8ـ احتجاج، ، ص321.
9- بحار، ج 43، صص 81-82، حدیث 3.
10- بحار، ج 92، ص 196.
11ـ زخرف، 69.
12ـ عوالـم العلـوم، 1780/2/11 ـ 1779.
13ـ بحـار، ج43، ص64/ عوالم، ج2،ص116.
14ـ همان، ج43، ص105.
15ـ بحار، ج43، ص65، حدیث 580.
16ـ سفینه البحار، ج4، ص295.
17ـ مرآه العقول،ج5، ص315.
18ـ بحار، ج43، ص،92/ مسنـد الامام الـرضا، ج1، ص41، حـدیث 177.
19ـ مسنـد الـرضـا، ج1، ص119، حـدیث 81.
20- كافى، ج4، ص314، حدیث 2.
21ـ همان، ص74.
22ـ لسان المیزان، ج3، ص346.
23ـ همان، ص3، حدیث3.
24ـ همان، ج53، ص180.

منبع: سایت خلیج فارس
دوشنبه 4/2/1391 - 23:10
اهل بیت
نویسنده : حبیب چاپچیان

حضرت صدّیقة زهرا (سلام الله علیها) ولیّة انبیا بوده است، چنان‌كه پیامبر اعظم و علی و ‏یازده امام دیگر ولیّ آنان بوده‌اند. یعنی همة انبیا به خضوع و فروتنی در مقابل این چهارده وجود مقدّس ‏ایمان و اعتقاد داشته‌اند.

آیة اول ( آیة تطهیر ):

إنّما یرید الله لیذهب عنكم الرّجس أهل البیت و یطهّركم تطهیرا.
خدا چنین می‌خواهد كه رِجس (هر آلایش) را از شما خاندان نبوّت ببرد و شما را پاك و منزّه ‏گرداند.
در شأن نزول این آیه، روایات متواتری در دست است كه حاكی است آیة تطهیر در خانة امّ سلمه نازل ‏شده است و در آن هنگام رسول اكرم(ص)، حضرت صدّیقه(س)، امیرالمؤمنین و حسنین(ع) حضور داشته ‏اند. جناب امّ سلمه از رسول اكرم(ص) تقاضا می‌كند كه من نیز به جمع شما داخل شوم و تحت كِساء نزد شما ‏خاندان رسالت قرار گیرم؟ حضرت او را نهی كرد و فرمود: «نه، تو داخل نشو! هر چند تو برخیری. چون این آیه ‏مخصوص است به ما پنج تن».
نام جماعتی از صحابه كه شأن نزول این آیه را در خصوص پنج تن نقل كرده اند و روایات آن‌ها متواتر است ‏به این شرح می‌باشد: سعد بن ابی وقّاص، انس بن مالك، ابن عبّاس، ابو سعید خدری، عمر بن ابی سلمه، ‏وائله ابن اسقع، عبدالله بن جعفر، ابو حمراء هلال، امّ سلمه، عایشه، ابو هریره، معقل بن یسار، ابوالطفیل، جابر بن عبدالله، ابو برزة اسلمی و مقداد بن اسود. (2)
پس با توجه به مطلب فوق، جای هیچ‌گونه تردیدی نیست كه حضرت صدّیقة زهرا(س) نیز ‏مشمول آیة تطهیر است و در كلمة «اهل‌البیت»، او نیز مراد می‌باشد. گذشته از این‌ها، پیامبر اكرم(ص) برای ‏اثبات و روشن شدن حقیقت امر، كار بسیار جالبی كردند كه 9 نفر از صحابه آن را نقل كرده‌اند. به این ‏شرح كه بعد از نزول این آیه، حضرت رسول(ص) هر روز هنگام خروج از منزل كه برای ‏اقامة نماز صبح به مسجد تشریف می‌برد، به در خانة حضرت صدّیقه می‌آمد و می‌فرمود: ‏ السّلام علیكم یا اهل البیت، إنّما یرید الله لیذهب عنكُم الرّجسَ أهل البیت یطهرّكم تطهیرا. سلام بر شما ای اهل بیت؛ خداوند تنها می‌خواهد آلودگی‌ها را از شما بزداید و پاك كند، پاك شدنی. راوی می‌گوید:
من شش ماه در مدینه بودم و این جریان را هر روز مشاهده كردم. (3) همین یك آیه، برهانی است كافی و نشانگر این‌كه حضرت صدّیقه(س) معصومه است، و ‏عصمت از جمله شئون و مناصب ولایت است؛ و ما غیر «ولی» كه معصوم باشد، سراغ ‏نداریم. ‏ ‏ ‏

آیة دوم ( آیة مباهله ):

فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءكم و نساءنا و نساءكم و أنفسنا و أنفسكم وأنفسكم ثمّ نبتهل فنجعل لعنة الله علی الكاذبین(4)
پس بگو (ای پیامبر) بیایید ما و شما با فرزندان و زنان خود با هم به مباهله برخیزیم (یعنی در حقّ ‏یكدیگر نفرین كنیم) تادروغگویان را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم. ‏ این آیه به طور صریح و آشكار اشاره می‌كند به این‌كه پیامبر اكرم(ص) هنگامی‌كه با نصارای نَجران مباهله نمود، ‏حضرت صدّیقه(س) نیز در این مباهله شركت داشت. ایشان وجود مقدّسی است كه میان چهار ‏معصوم دیگر در آیة مباهله قرار گرفته است. (5)
با توجه به این مطلب كه مباهله (ابتهال و نفرین كردن) ‏با نصارای نجران یك كار عادی نیست و زن و مرد عادی نمی‌توانند اقدام به مباهله نمایند و طرف مقابل را ‏مغلوب و رسوا كنند، لذا صلاحیت اقدام به چنین امر خطیری را افراد مقدس و شایسته ای دارا هستند كه ‏مورد نظر مرحمت حضرت حق تبارك و تعالی بوده باشند، و حضرت صدّیقه(س) نیز یكی از آن ‏شخصیت‌هایی است كه مشمول این آیة شریفه است و این از مسلّمات است.

‏آیة سوم:

فتلقّى آدم من‏‎ ‎رّبّه كلماتٍ فتاب علیه إنّه هو التّوّاب الرّحیم. (6)
پس حضرت آدم از حضرت حق تبارك و تعالی كلماتی را فرا گرفت (و آن كلمات را وسیلة قبولِ توبة ‏خویش قرار داد) و خداوند توبة او را پذیرفت. در بارة این آیه احادیثی نقل شده است كه بسیار فوق‌العاده است و با توجه به آیة مذكور و این روایات، ‏انسان به خوبی می‌تواند درك نماید كه حضرت‌صدّیقه(س) یكی از علل خلقت است و یكی از ‏اسباب آفرینش جهان می‌باشد، یعنی همان‌طور كه رسول اكرم(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و حسنین(ع)، سبب خلقتند؛ ‏حضرت صدّیقه نیز یكی از علل آفرینش است، و معقول نیست كسی علّت خلقت باشد و ولایت نداشته ‏باشد.
ابن عبّاس از پیامبر اكرم(ص) روایتی نقل می‌كند كه خلاصه ای از آن را در این‌جا می‌آوریم: ‏ بعد از آن‌كه خدای تعالی آدم را آفرید و فرشتگان بر حضرت آدم سجده كردند، عُجب و ‏خودپسندی به او راه یافت و در حالی‌كه به خود می‌بالید، عرض كرد: پروردگارا! آیا مخلوقی كه نزد تو محبوب‌‏تر از من باشد، آفریده‌ای؟ از جانب پروردگار خطاب آمد: بلی، و به امر پروردگار حجاب‌ها برداشته شد و پنج ‏شبه ظاهر شدند كه در پیشگاه عرش ایستاده بودند. آدم عرض كرد: اینان كیانند؟ خطاب آمد: این پیامبر ‏من، این علی امیرالمؤمنین پسرعمّ او، این فاطمه دخترش، و این دو حسن و حسین، پسران علی و ‏فرزندان پیامبر من هستند. اینان مقام اوّل را دارا هستند و درجاتشان بسیار عالی و مرتبة تو تالیِ مقام ‏والای اینان است.
بعدها وقتی كه حضرت آدم مرتكب و مبتلای آن ترك اولی شد، عرض كرد: پروردگارا از تو مسئلت دارم ‏كه به حق محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین از خطای من درگذری. پس دعایش مستجاب شد. و ‏مشمول عفو و آمرزش خدای تعالی قرار گرفت و این است معنای آیة شریفه كه خدا می‌فرماید: پس آدم ‏كلماتی از پروردگارش فرا گرفت كه به وسیلة آن كلمات توبة او مورد قبول واقع گردید. (7)
به بیان علّامه، منظور از «كلمات» در آیة 124 سورة بقره نیز همین ذوات مقدّسه هستند كه ‏شرح و روایات مربوط به آن‌ها در اصل كتاب قابل مراجعه است.

آیة چهارم:

آیة مودّت قل لا أسألكم علیه أجراً إلاّ المودّة فی القربی. (8)
بگو ( ای پیامبر) من برای انجام رسالتم پاداشی از شما نمی‌خواهم، مگر مودّت با خویشان نزدیكم. ‏ پیامبر اكرم(ص) اجر رسالت خودش را از طرف حضرت حق تبارك و تعالی، مودّت نزدیكان خویش اعلام می‌‏دارد. یعنی فقط مودّت خویشان حضرت‌رسول(ص) را می‌توان اجر و مزد رسالتِ عظمای احمدی دانست. ‏این مودّت ارزنده، هم وزن اجر رسالت پیامبر است و به اجماع فریقین (شیعه و سنّی) این آیه در شأن اهل ‏بیت عصمت و قداست نازل شده است، یعنی علی، فاطمه، حسن و حسین(ع). ‏ احمد بن حنبل در مناقب، حافظ ابن منذر، حافظ بن ابی حاتم، حافظ طبرانی، حافظ ابن مردویه، واحدی ‏مفسّر، ثعلبی مفسّر، حافظ ابو نعیم، بغوی مفسر و فقیه ابن مغازلی(9) از ابن عباس روایت می‌كنند كه: ‏ بعد از نزول این آیه از پیامبر اكرم(ص) سؤال شد: خویشاوندان نزدیك به تو كه مودّت آنان بر ما واجب است، ‏چه كسانی هستند؟ حضرت در جواب فرمود: علی، فاطمه، و دو فرزند آنان (حسن و حسین). ‏ محبّ الدّین طبری در ذخائر، زَمَخشَری در كشّاف، حَمَوینی در فرائد، نیشابوری در تفسیرش، ابن طلحه ‏شافعی در مطالب السّؤول، رازی در تفسیرش، ابو السُّعود در تفسیرش، ابو حیّان در تفسیرش، نَسَفی در ‏تفسیرش، حافظ هَیثَمی‌در مجمع، ابن صَبّاغ مالكی و دیگران روایت مذكور را نقل كرده اند. (10)
قسطلّانی در المواهب اللّدنّیّه‌ می‌گوید: خدای تعالی مودّت خویشان نزدیك پیامبر را بر همگان واجب ‏كرده است و دربارة وجوب محبّت اهل بیت معظّم حضرت رسول و ذرّیّة اوست كه خدا می‌فرماید: بگو ای ‏پیامبر، در مقابل انجام رسالتم از شما مزدی نمی‌خواهم به جز مودّت خویشان نزدیكم. (11)
در متن كتاب روایات زیادی در این باره آمده كه ما به این دو اكتفا می‌كنیم و خلاصة كلام این‌كه مسلّماً ‏علی، فاطمه و حسنین، آل پیامبر می‌باشند و قطعاً حبّ فاطمه(س) ضمیمة اجر نبوّت و نشان ‏دهندة ولایت اوست. ‏ ‏ ‏

آیة پنجم:

إنّا عرضنا الأمانة علی السّموات و الأرض و الجبال فأبین أن یحملنها و أشفقن منها و حملها الإنسان إنّه كان ظلوماً جهولاً (12)
ما امانت الهی و بار تكلیف را بر آسمان‌ها و زمین و كوه‌ها عرضه كردیم پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند، ولی انسان آن را برداشت؛ راستی او ستمگری نادان بود. آیة مذكور نیز از آیاتی است كه در اثبات ولایت حضرت صدّیقه(س) می‌توان از آن استفاده ‏كرد. امانتی كه خدای تعالی به آسمان‌ها و زمین و كوه‌ها عرضه كرده است و از آن‌ها خواسته تا آن را بپذیرند ‏و این امانت، همان ولایت پیامبر اكرم(ص) و امیر المؤمنین و فاطمه و حسنین و ائمّة بعد از آنان می‌باشد. ‏ مفَضَّل بن عمر از حضرت امام صادق (ع) نقل می‌كند: ‏ خدای تعالی ارواح را دو هزار سال قبل از خلقت بدن‌ها آفرید، و شریف‌ترین و برترین روح‌ها را، ارواح ‏محمّد، علی، فاطمه و حسنین و ائمّة نه گانه از نسل حسین بن علی ـ علیه السّلام ـ قرار داد و آنان را ‏برآسمان‌ها و زمین و كوه‌ها عرضه كرد، نور چهارده معصوم همه جا را فرا گرفت و جهان‌گیر شد. آنگاه از جانب ‏حق تبارك و تعالی به آسمان‌ها و زمین خطاب آمد كه: اینانند دوستان و اولیای من، و اینان هستند حجّت‌های ‏من بر همة مخلوقاتم. (لذا حضرت صدّیقه(س) حجّت و ولیّةالله است به نصّ خود حضرت ‏احدیّت جلّت عظمته). هیچ‌یك از آفریدگانم نزد من محبوب‌تر از آن‌ها نیست؛ بهشتم را برای دوستان آنان، و ‏آتش دوزخم را برای مخالفین و دشمنان آنان آفریده‌ام؛ پس ولایتشان امانت من است در نزد مخلوقاتم. به ‏جز این برگزیدگان من، كیست كه بتواند این بار امانت را با تمام سنگینی‌اش بر دوش كشد و یا مدّعی ‏این مقام باشد؟(13)
سمتی دیگر از حدیث حضرت صادق(ع) می‌فرماید: ‏ بعد از این جریان، فرستادگان الهی (درسایة ولایت چهارده معصوم) نگهدارندة این امانت و معرِّف آن ‏بوده اند، و به اوصیای خود و مخلصین امّت خویش نیز این موضوع را بیان می‌كردند... ‏ در نتیجه، حضرت صدّیقة زهرا(س) نیز ولیّة انبیا بوده است، چنان‌كه پیامبر اعظم و علی و ‏یازده امام دیگر ولیّ آنان بوده‌اند. یعنی همة انبیا به خضوع و فروتنی در مقابل این چهارده وجود مقدّس ‏ایمان و اعتقاد داشته‌اند، چنان‌كه در بعضی از احادیث آمده است كه از جمله اعمال حضرت موسی و ‏حضرت عیسی در زمان نبوّت آن دو پیامبر، ذكر صلوات بر محمّد و آل‌محمّد بوده است، و این خود نشان ‏دهندة اعتراف به ولایت چهارده معصوم می‌باشد... و سپس اضافه می‌نماید كه این ولایت همان است كه ‏خدا می‌فرماید: إنّا عرضنا الأمانة...

پی نوشت :

‏1. سوره احزاب، آیه 33‏.
‏2. اسناد شأن نزول آیة تطهیر، در مجلدات دوازدهم به بعد الغدیر آمده و متأسفانه تاكنون طبع نگردیده ‏است.
‏ ‏3. مسند احمد، ج 2، ص 259 ـ 285، شواهد التنزیل، ج 2، ح 637 ـ 639 و 644 و 773‏.
‏4. سوره آل عمران، آیه 61‏.
‏5. بعضی از مصادر شأن نزول این آیه: صحیح مسلم، مسند احمد بن حنبل، سنن تِرمِذی، تفسیر طبری، ‏السنن الكبری (بیهقی)، الاغانی.
‏6. سوره بقره، آیه 37‏.
‏7. الخصائص العلویه، ابو الفتح محمد بن علی نطنزی، الغدیر، ج 7، ص 301‏.
‏8. سوره شوری (42)، آیه 23‏.
‏9. برای دیدن توصیف و توثیق این افراد در نزد دانشمندان اهل سنت، به پاورقی‌های كتاب فاطمه زهرا ‏مراجعه فرمایید. ‏
‏10. شماره 9‏.
‏11. شرح المواهب اللَّدُنّیّه، ج 3، ص 21‏.
‏12. سوره احزاب آیه 72‏.
‏13. معانی الاخبار ص 108 تا 110. خوانندگانی كه مایل به كسب آگاهی بیشتر از وجوه تفسیری این آیه ‏در روایات اهل بیت هستند می‌توانند به بحار ج 57 ص 278 مراجعه بفرمایند. ‏

منبع:روزنامه اعتدال
دوشنبه 4/2/1391 - 23:10
اهل بیت
نویسنده : غلامرضا نادمی

كودك از زمانی كه پا به عرصه وجود می گذارد، روح او چون لوحی سفید آمادگی پذیرش هر نقشی را دارد و اولین نقاشی كه شخصیت او را جزء به جزء ترسیم می كند، مادر است. آنچه از كودكی بر ضمیر شخص نقش می بندد، در مراحل بعدی زندگی او آثار مهمی از خود برجای می گذارد.
در روایتی آمده است؛ مادری نزد دانشمندی رفت و گفت: فرزندم چهار ساله است، از چه زمانی باید تربیت او را شروع كنم؟ مرد دانشمند جواب داد: اگر تاكنون تربیت او را آغاز نكرده ای، عمر او را بیهوده تلف ساخته ای؛ زیرا از موقعی كه اولین تبسم بر لبهای طفل ظاهر می گردد، زمان تربیت او آغاز می شود. (1)
اولین مكان مقدسی كه انسان در بدو تولد در آن پرورش روحی و جسمی می یابد، محیط خانه و خانواده است و بی گمان سرنوشت هر انسانی ریشه در روحیات و خصلتهای كسانی دارد كه در دوران طفولیت و خردسالی، نزدیكترین انسانها به او بوده اند. رفتار پدر و مادر هر گونه كه باشد، برای كودكان كه از هر نوع رشد عقلی بی بهره اند، الگویی مؤثر خواهد بود تا بتوانند نیكیها و پلیدیها را بشناسند. از این رو، نقش سازنده پدر و مادر و بویژه مادر، در تعیین سرنوشت فرزندان، بسیار در خور توجه است، دامن پدر و مادر محیط مناسبی جهت پرورش بذر سعادت و یا شقاوت در دل فرزندان است، زیرا كودكان با علاقه و پیوندی كه با اولیای خود دارند، آنها را نمونه و سرمشق خود قرار می دهند و می كوشند رفتارشان را با افعال آنها انطباق دهند. (2)
اسلام، شخصیت آینده كودك را مرهون تربیت و پرورش و مراقبت پدر و مادر می داند. پیامبر اعظم (ص) می فرمایند: فرزندان خود را تربیت كنید، چه در برابر آنان مسؤولیت بزرگی دارید. (3)
ائمه (ع) با ظرافت، حساسیت و دقت نظر، مسایل تربیتی فرزندان به ویژه پرورش روح و شخصیت آنها را پی می گرفتند بی شك توفیق بی مانندی كه این بزرگواران و به ویژه حضرت زهرا (س) به عنوان الگوی مادر مسلمان، در تربیت كودكان داشتند، ناشی از معرفت عمیق و صحیح ایشان از دستوراتی بود كه اسلام درباره انسان ارایه كرده و روش تربیتی و اخلاقی حضرت فاطمه (س) بهترین شیوه و تجربه برای ساختن نسلی پاك و سعادتمند است.
حضرت زهرا (س) كه خود، تربیت یافته دامان وحی بود، به خوبی می دانست كه در تربیت اسلامی از چگونگی شیردادن به كودك و نگاه های محبت آمیز مادر گرفته تا تمام حركات و اعمال و گفتارش، بر روحیه حساس آنها تأثیر می گذارد. (4)
او می دانست كه باید امامانی چون حسن و حسین (ع) و شیرزنانی چون زینب و ام كلثوم را تربیت كند و نمونه هایی را به جامعه تحویل دهد كه آیینه و معرفت حقیقت روح اسلام باشند و حقایق و معارف قرآن در وجودشان جلوه گر باشد و انسانهای كمال یافته ای كه از این مكتب اعجازآمیز بیرون می آیند، به خوبی می توانند روح پرعظمت و نیروی وصف ناپذیر وجودی حضرت زهرا (س) را نشان دهند؛ وجود مطهر و روح بی آلایشی كه نسلی پاك را به تاریخ هدیه كرد و در حقیقت، مادر روزگار همچو آن را به خود ندیده و نخواهد دید و برماست كه با به كار بستن شیوه های تربیتی آن حضرت، در تربیت و پرورش نسلی پاك همت گماریم تا از این رهگذر، سعادت جاودان خود و فرزندانمان را تأمین كنیم.

رفتار و اخلاق عملی

با پند و اندرز نمی توان صحت و درستی اخلاقی را كه رعایت نمی شود، به دیگران اثبات كرد و آموخت. كسی كه می خواهد دیگری را تربیت كند باید در عمل، به آنچه می گوید پایبند باشد. مادری كه به تربیت فرزند خود علاقه مند است، باید خود، دارای فضایل اخلاقی باشد و همواره رفتار صحیح را رعایت كند تا فرزندانش با آسودگی خاطر، در عمل از او الگو گیرند.
حضرت زهرا (س) با عمل به آنچه می فرمود، فرزندانش را با اخلاق و رفتار اسلامی آشنا می ساخت، چنان كه امام حسن (ع) می فرماید: مادرم، فاطمه (س) را دیدم كه شب جمعه در محراب خویش به عبادت ایستاده بود و پیوسته در ركوع و سجود بود تا این كه سپیده صبح بردمید و از او می شنیدم كه برای مردان و زنان مؤمن دعا می كرد و نامشان را بر زبان جاری می ساخت و برای ایشان بسیار دعا می كرد، ولی برای خودش هیچ دعا نمی كرد، من به او گفتم: ای مادر چرا همان گونه كه برای دیگران دعا می كنی برای خود دعا نمی كنی؟ فرمودند: " یا بنی الجار ثم الدار، ای پسركم نخست باید همسایگان را دریافت، آنگاه به خانه پرداخت. " حضرت نصیحتی را به فرزندش آموخت كه از شب تا به صبح به آن عمل كرده بود و چنین پند و اندرزی است كه اثر می گذارد و تربیت می كند.

پرورش شخصیت توحیدی

پدران و مادران مكلفند تا فرزندان خویش را با روحیه خداپرستی آشنا سازند و شوق عبادت و تقرب به خالق بی همتا را در آنان پرورش دهند. كودكانی كه از نخستین روزهای حیات خویش، با ایمان به خدا تربیت می شوند، اراده ای قوی و روانی نیرومند دارند. از همان دوران كودكی، رشید و باشهامت هستند و نتایج درخشان ایمان، از خلال گفتار و رفتارشان به خوبی مشهود است. (8)
از اساسی ترین مسایلی كه بزرگ بانوی اسلام، در منطق رفتاری خود در تربیت كودكانش بر آن تأكید می ورزید، توجه به روحیه عبادت و حس خداپرستی در فرزندانش بود.
حضرت زهرا (س) چنان شوق بندگی و عبودیت و خضوع در برابر معبود را در دل و جان فرزندانش تقویت می كرد كه آنان بهترین كارها و بالاترین لذتها و زیباترین دقایق را لحظات عبادت و تقرب به خدا می دانستند.
حضرت زهرا (س) روحیه تعبد و بندگی را از كودكی به فرزندانش می آموخت و آنقدر در این كار جدی و قاطع بود كه نمی گذاشت احدی از اهل خانه خوابش ببرد و می فرمود، "محروم است كسی كه از بركات شب قدر محروم بماند. (9)
گویا فاطمه (س) می خواهد از دوران كودكی در قلب پاك فرزندان خود جمال خدا را به تجلی و جان و زبانشان را به حلاوت و شیرینی عبادت آشنا كند و محبوب راستین را به آنان نشان بدهد تا در جوانی جذب جلوه های دروغین نشوند. این روش تربیتی فاطمه (س) به عنوان یك سنت بسیار پسندیده و قابل اجرا، در گفتار امامان معصوم نیز به چشم می خورد. (10)

پرورش شخصیت عاطفی

یكی ازمهمترین نیازهای هر كودك برخورداری از عواطف پاك و مهر و محبت خانواده و خویشاوندان و والدین است. هنگامی كه كودك از زلال محبت خانواده سیراب شد و عطش محبت و توجه عاطفی او برطرف گردید، با دلی آرام و سلامت و پرنشاط پا به عرصه اجتماعی می گذارد تا همگان از بركات وجود او بهره مند شوند. یكی از راههای پرورش شخصیت عاطفی كودك، ابراز محبت به كودك است.
بوسه های مكرر پیامبر اكرم (ص) بر رخسار و دست فاطمه (س) نشانه ای از ابراز علاقه آن حضرت به فرزندش بود. آن حضرت به محبت كردن و توجه به كودكان بسیار اهمیت می داد، چنان كه روزی رسول خدا (ص) امام حسن (ع) را می بوسید و نوازش می كرد، اقرع بن حابس عرض كرد: من ده فرزند دارم، ولی تا به حال هیچ یك از آنان را نبوسیده ام. پیغمبر اكرم (ص) غضبناك شد و فرمود: اگر خدا محبت را از قلب تو گرفته است، من چه كنم؟ هر كس نسبت به اطفال ترحم نكند و احترام بزرگسالان را نگه ندارد از ما نیست. (11)
حضرت زهرا (س) نیز كه تربیت یافته چنین مكتبی بود، به پرورش شخصیت عاطفی فرزندان خود اهتمام می ورزید.

پرورش روحیه ایثار

مقدم داشتن دیگران بر خود، اصلی بسیار ارزشمند و انسانی است كه هر كس، نمی تواند دارنده آن باشد. حضرت زهرا (س) فرزندانش را با چنین روحیه ای پرورش داده بود. (12)
آن جا كه پس از یك روز گرسنگی، وقت افطار، در به صدا درمی آید و گرسنه بی سرپرستی درخواست طعام می كند، پس از آن كه حضرت علی (ع) و فاطمه (س) طعامشان را كه قرص نانی بود تقدیم آن فقیر می كنند، فرزندان آنها نیز كه پرورش یافته چنین پدر و مادری هستند، دیگران را بر خود مقدم می شمارند و قرص نان خود را به فقیر می دهند و این عمل تا سه شب تكرار می شود و نتیجه این روحیه ایثار و از خود گذشتگی، آن می شود كه فرزندان بزرگوار آن حضرت تمام هستی خود را برای پیشرفت و تكامل انسانیت فدا می كنند.

بازی با كودكان، روش مؤثر تربیت

بازی، شیوه ای است كه تأثیرات مثبت و گوناگونی را بر روحیه فرزند به جا می گذارد، خلاقیت او را شكوفا و عواطف كودكان را از محبت سیراب می سازد. بازی كودكانه مادر با فرزندان، رشد جسمی و فكری كودك را سرعت می بخشد و احساسات پاك مادری را به او منتقل می كند، نشاط، شادابی و خلاقیت، ابتكار و نوآوری و اعتماد به نفس را در او ایجاد و زمینه را برای ظهور استعدادهای نهفته كودك فراهم می آورد.
حضرت فاطمه (س) از همان دوران كودكی با فرزندانش همبازی می شد و به این نكته نیز توجه داشت كه در بازی، آنها را در حد طاقتشان با عبادت آشنا سازد، به گونه ای كه حضرت در شب بیست و سوم ماه مبارك رمضان كودكان خود را به بیداری و نخفتن دعوت می كرد.
حضرت فاطمه (س) در قالب بازی و شوخی، شخصیت كودك را تقویت ساخت و او را به داشتن نیكیها و ارزشهای اكتسابی تشویق و راهنمایی كرد.

پی نوشت :

1- مجید رشیدپور، تربیت كودك از دیدگاه اسلام، ص9
2- همان؛ ص 8
3- مهدی نیلی پور، فرهنگ فاطمیه (الفبای شخصیت حضرت زهرا (س)، ص 122.
4- همان، ص 123
8- محمدتقی فلسفی، گفتار فلسفی، كودك از نظر وراثت و تربیت، ص 178
9- دعائم الاسلام، ج 1، ص 282
10- جلوه های رفتاری حضرت زهرا (س)، ص 44
11- فاطمه زهرا (س)، المرء النموذجیه فی الاسلام، ترجمه: علی الجمال الحسین، ص 71
12- فرهنگ فاطمیه، ص 75
13- جلوه های رفتاری حضرت زهرا (س)، ص 39

منبع:روزنامه اعتدال
دوشنبه 4/2/1391 - 23:9
اهل بیت
نویسنده : ‌رسول‌ جعفریان

درباره سیره و زندگانی فاطمه زهرا (سلام‌الله علیها) تاكنون مطالب متعدد و گوناگونی منتشر شده است.
در این زمینه باید گفت، رویكرد این مطالب با اینكه عمدتا متوجه وجهه سیاسی دختر پیامبر(ص) می‌باشد، اما نه تنها آنگونه كه باید تأثیر و ابعاد حركت زهرا(س) را پس از ارتحال پیامبر(ص) تبیین نكرده، بلكه اذهان را از توجه به دیگر ابعاد وجودی آن بزرگوار، نیز بازداشته است.
در بخش اول این گزارش، به ابعادی از نقش و هویت فاطمه زهرا(س) در خانواده پرداخته می‌شود و در بخش دوم، گوشه‌هایی از عملكرد تاریخی زهرا(س) پس از ارتحال پیامبر(ص) مورد توجه قرار می‌گیرد.

‌ یک زوج نمونه

شواهد تاریخی فراوانی وجود دارد که نشان دهد، علی(ع) و فاطمه(س) یک زوج نمونه بوده‌اند. هر دو مسؤولیت‌پذیر و کوشا و در عین حال صمیمی ‌و با معرفت، زندگی زیبای خود را اداره می‌کردند. فاطمه(س)، خواستگاران متعددی داشت که مورخان به نام آنها اشاره کرده‌اند. از جمله، دو نفری که بعدها خلیفه شدند و اگر نتوانستند، دختر پیامبر(ص) را بگیرند، دست کم توانستند دخترانشان را راهی خانه آن حضرت کنند.
محمد بن سعد گوید: آن دو نفر به خواستگاری آمدند، اما پیامبر(ص) نپذیرفت. وقتی علی(ع) به خواستگاری آمد، آن حضرت درخواست او را پذیرفت و به او فرمود: «لست بدجال». ابن سعد در تفسیر این کلمه می‌افزاید: پیامبر فرمود من دجال نیستم. دلیلش هم آن بود که قبلا وعده فاطمه(س) را به علی(ع) داده بود (طبقات الکبری، ج 8، ص 19). اما برخی علاقه‌مند هستند تا آن جمله را این چنین بخوانند: «تو دجال نیستی». این طعنه‌ای به دیگران بود. شاید همین احتمال بود که سبب شد تا کسانی از محدثان سنی، از قدیم منکر این خبر بشوند و آن را دروغ بدانند.
ابن جوزی می‌گوید: راوی این خبر شخصی به نام موسی بن قیس است که از رافضیان غالی بود و آنان او را عصفور الجنة می‌خواندند. وی می‌گوید این خبر کذب است (الموضوعات، ج 1، ص 382). رافضی بودن البته دلیل کذب خبر نمی‌شود چرا که بسیاری از روایات اهل سنت از طریق همین رافضی‌ها در منابع حدیثی آنها نقل شده است.
عبدالرزاق صنعانی چنین روایت می‌کند که وقتی پیامبر فاطمه(س) را به عقد علی(ع) درآورد، به دخترش گفت: تو را به عقد کسی درآوردم که در دنیا سعادتمند است و در آخرت از صالحان. او را همراهی کن. سپس حضرت دستور داد تا ظرف آبی آوردند. مشتی از آب درون آن را برداشت و بر سر فاطمه ریخت و دستش را تا روی سینه آن حضرت کشید، آنگاه دست به دعا برداشت و فرمود: «اللهم انها منی و انا منها»، خدایا او از من است و من از او هستم. «اللهم کما اذهبت عنی الرجس و طهرتنی، فطهرها»، خدایا، همان‌گونه که پلیدی را از من دور کردی، از او هم دور ساز. آنگاه علی(ع) را صدا زد و با او هم همان کاری را کرد که با فاطمه(س) کرد. آنگاه به آنان فرمود: اکنون به خانه خودتان بروید و کنار هم باشید. آنها به خانه خویش رفتند و آن حضرت خود در را به روی آنان بست. در همین حال حضرت همچنان در حق آن دو نفر دعا می‌کرد (المصنف ، ج 5، ص 489).
به راستی این ذریه رسول(ص) مگر می‌توانست جز با دعای پیامبر(ص) چنین عظمتی به دست آرد؟ ابراهیم(ع) با همین دعاهای خود برای ذریه‌اش بود که نسلش از نمازگزاران شدند و رسول(ص) می‌فرمود که من خود استجابت دعای ابراهیم هستم. خداوند بی‌اندازه به ذریه انبیا اعتبار می‌نهد و همین اعتبار بلکه بیش از آن را برای اهل بیت و ذریه رسول ـ که از نسل فاطمه و علی است ـ قائل می‌باشد. چنین اعتباری از همین دعاها آشکار است و همین است که این زوج را زوج نمونه کرده و نسل آنان را که کوثری در کنار کوثر قرآن هستند اینچنین مبارک قرار داده است.
نوشته‌اند که پیامبر(ص) به آنان فرموده بود که کارهای بیرون خانه به عهده علی(ع) باشد و کارهای درون خانه به عهده فاطمه (مصنف ابن ابی شیبیه ، ج 7، ص 8). بنابر این، این درست است که زن شرعا مسؤولیتی در خانه ندارد اما عرفا این پذیرفته است که کارهای داخلی منزل بر عهده همسر است.
در زندگی این زوج جوان یک مشکل وجود داشت و آن این بود که شوهر مجاهد این زن، غالبا در میدان مبارزه و جهاد بود و در بسیاری از اوقات نمی‌توانست کنار همسرش باشد. بنابراین همسر می‌بایست بخشی از کارهای بیرون خانه را هم انجام می‌داد. اما مهم آن بود که اهمیت کار شویش را درک می‌کرد و از این بابت آسوده خاطر بود.
در دو سه سالی که فاطمه بنت اسد، مادر امیر مؤمنان(ع) زنده بود و در مدینه در خانه این زوج زندگی می‌کرد، او هم در کارهای خانه به فاطمه(س) کمک می‌کرد و برای همین آن حضرت می‌توانست گهگاه کارهای بیرون خانه را هم انجام دهد.
یک بار پیامبر ضمن سخنانی که قاعدتا می‌بایست در باره شیوه زندگی کردن مطلوب بوده باشد، فرمود: من از مردانی که همسرانشان را تند تند طلاق داده و دایما در پی چشیدن مزه دیگرانند، متنفرم. کسانی که آنچه می‌یابند، می‌خورند و در پی چیزی هستند که آن را نمی‌یابند. در خانه برای همسرشان مثل شیر هستند و در بیرون در مقابل دیگران فردی ترسو. آنگاه حضرت افزود: اما علی برای فاطمه، چنان است که آنچه را می‌یابد می‌خورد و در پی آنچه نمی‌یابد، نیست. او در خانه در برابر همسرش ملایم و در بیرون مانند شیر است (اخبار السناء، محمد بن حبیب ، ص 254).
همین که فاطمه گاه مجبور بود کارهای بیرون خانه را هم انجام دهد، آنان را در این اندیشه انداخت که بتوانند با کمک پیامبر(ص) خادمی ‌برای خود دست و پا کنند. محمد بن حبیب می‌گوید: پس از مذاکره به این نتیجه رسیدند و فاطمه نزد پدر رفت تا درخواست خود را مطرح کند. وقتی آنجا رسید، حیا کرد در این باره چیزی بگوید. پیامبر(ص) پرسید: فاطمه برای نیازی آمده است یا برای زیارتی. فاطمه اشک در چشمانش آمد و عرض کرد: ای رسول خدا، من خود در منزل از چاه خانه آب می‌کشم، کسی مرا نمی‌بیند و خود در خانه آرد درست کرده نان می‌پزم کسی مرا نمی‌بیند و خود در خانه حمام می‌کنم و کسی مرا نمی‌بیند. آنگاه دستانش را که از کار پینه بسته بود به پدر نشان داد. سپس عرض کرد: آنچه دشوار است تهیه هیزم است که باید از جاهای دور آن را تهیه کنم. شما می‌دانید که زن باید محفوظ باشد و این چیزی است که مرا آزار می‌دهد. پدر فرمود: دخترم چیزی به تو یاد می‌دهم که برای تو از هر خادمی‌ بهتر باشد. وقتی به خانه رفتی، محل استراحت شوهرت را مرتب کن، وقتی شوهرت از راه رسید تا در خانه به استقبالش برو و ردایش را از دوش او برگیر. آنگاه که نشست، کنارش بنشین و کفش او را از پایش بیرون آر. اگر غذا می‌خورد، هرچه در منزل داری برایش حاضر ساز. وقتی غذایش تمام شد، کنارش بنشین. اگر تو را به رختخوابش دعوت کرد، دعوتش را اجابت کن. اگر نکرد، در همان نزدیکی بخواب. وقتی دراز کشیدی، 33 بار تکبیر بگوی. 33 بار تسبیح و 33 بار تحمید باری تعالی . صدمین ذکر تو این است که بگویی «لااله‌الاالله وحده لا شریک له». ... ای فاطمه، این برای تو از هر خادمی‌ بهتر است، بهتر است؛ بهتر است و حضرت شش بار این مطلب آخر را تکرار کرد(اخبار النساء، ص 161 – 162). در برخی نقل‌های مشهورتر، تکبیر، 34 مرتب توصیه شده است.

محبوبیت فاطمه نزد پیامبر(ص)

حضرت زهرا(س) برای پیامبر(ص) بسیار عزیز و گرامی‌ بود و همین موقعیت و محبوبیت او بود که برخی از همسران رسول خدا(ص) را که صاحب فرزندی از آن حضرت نشده بودند، روی فاطمه(س) حساس کرد. برای نشان دادن محبوبیت فاطمه نزد پدر که، هم امری طبیعی بود و هم ناشی از عظمت وجودی شخص فاطمه، که البته خواهرانش از آن عظمت بی‌بهره بودند، شواهد زیادی می‌توان از اخبار تاریخی نقل شده در منابع اسلامی ‌به دست آورد.
از جمله محمد بن سعد در کتاب طبقات (ج 8، ص 22) گوید: وقتی رسول خدا(ص) وارد مدینه شد، برای مدت یک سال یا نزدیک به آن در خانه ابوایوب انصاری بود. وقتی فاطمه را به ازدواج علی درآورد، به علی فرمود: خانه‌ای برای خود پیدا کن. علی منزلی را یافت که از خانه رسول خدا(ص) دور بود. در همان جا ازدواج کرد. اندکی بعد رسول خدا(ص) نزد فاطمه آمد و فرمود: من می‌خواهم تو را به منزلی که به من نزدیک باشد انتقال دهم. فاطمه عرض کرد: شما با حارثه بن نعمان صحبت کنید تا خانه‌اش را به ما بدهد. حضرت فرمود: حارثه یک بار به خاطر من خانه‌اش را عوض کرده و من این بار حیا می‌کنم چنین درخواستی از او بکنم. خبر به حارثه رسید و او خانه‌اش را به فاطمه و علی واگذار کرد. وی نزد پیامبر آمد و گفت: ای رسول خدا، شنیده‌ام که تو می‌خواهی فاطمه را نزد خود بیاوری. اینها منازل من است که بهترین خانه‌های بنونجار است. من و اموالم برای خدا و رسول است. مالی که تو از من در اختیار بگیری بهتر از مالی است که از من نپذیری. حضرت فرمودند: راست می‌گویی، خداوند به تو برکت دهد و به این ترتیب بود که فاطمه به خانه‌ای چسبیده به خانه پیامبر منتقل شد.
از زمانی که حضرت فاطمه زهرا(س) به این خانه منتقل شد، دشمنی عده‌ای با وی آغاز گردید. زمانی که آنان شاهد بودند که رسول خدا(ص) هر صبحگاهان پرده را کنار زده و به اهل آن خانه سلام می‌دهد، بیشتر خشمگین می‌شدند. این حس زنانه که بارها و بارها به دشمنی با پیامبر(ص) برخاسته بود، تنها ناشی از حس زنانه نبود، بلکه به عقیده من یک کینه قریشی بود که طوایف مختلف آن نسبت به بنی‌هاشم داشتند و نمی‌توانستند آنان را تحمل کنند.

فاطمه هیچ نمی‌کند جز آنچه محمد(ص) می‌خواهد

طبری به نقل از امام صادق(ع) آورده که آن حضرت فرمود: کنیه فاطمه زهرا(س) «ام‌ابیها» بود (المنتخب من ذیل المذیل طبری، ص 6) . این نهایت ارتباط میان یک دختر را که در ضمن دختر کوچک خانواده است، با پدر نشان می‌دهد. کسی که در حکم مادر برای پدرش می‌باشد.
یک اصل در تشیع اصیل مهم است و آن است که شیعه واقعی کسی است که سنت پیامبر(ص) از روایت علی(ع) و جعفر بن محمد(ع) می‌گیرد. این تعریفی است که ابان بن تغلب از تشیع کرده است. این منش برگرفته از سیره اصیل امام علی(ع) است که خود را مطیع محض پیامبر می‌دید و در برابر سخن و فعل او اجتهاد نمی‌کرد. اکنون می‌خواهم یک نص تاریخی را بشناسانم که می‌رساند فاطمه هم چنین بوده است. یعنی به هیچ روی حاضر نبود در برابر پدر سخنی بگوید که می‌دانست او راضی بدان نیست. این حکایت را باز عبدالرزاق صنعانی و بسیاری دیگر از مورخان و سیره نگاران نقل کرده اند. روایت عبدالرزاق به مقسم نامی‌از موالی عبدالله بن عباس باز می‌گردد. او می‌گوید: پس از آن که میان مسلمانان و مشرکان در حدیبیه مصالحه شد که ده سال جنگ متوقف باشد و آنگاه که قریش با کمک به همپیمانانش بنوبکر بر ضد خزاعه وارد جنگ شد، ابوسفیان دانست که قرارداد نقض شده است. با قریش مشورت کرد و آنان از او خواستند تا به مدینه رفته دوباره رضایت محمد(ص) را جلب کند. ابوسفیان به مکه آمد و نزد محمد(ص) رفت و گفت: می‌بایست قرارداد فیما بین ما تجدید شود. پیامبر(ص) فرمود: ما بر پیمان خود هستیم مگر شما حرکتی در جهت نقض آن قرارنامه انجام داده‌اید؟ ابوسفیان گفت: خیر. پیامبر فرمود: بنابر این ما بر همان قرار گذشته هستیم. در این وقت ابوسفیان دانست که محمد(ص) راضی به تجدید عهد نیست. تصمیم گرفت واسطه‌ای پیدا کند. اولین شخصی که به ذهنش آمد، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) بود. نزد وی آمد و خواسته‌اش را مطرح کرد. علی(ع) گفت که روی سخن پیامبر حرفی نمی‌زند. پس از آن ابوسفیان سراغ فاطمه زهرا(س) آمد و از او خواهش کرد تا وساطت کند. اما فاطمه هم به او گفت: «ما کنت لافتات علی رسول الله(ص) بامر». من روی دستور و فرمایش پیامبر(ص) چیزی نمی‌گویم. ابوسفیان حتی سراغ حسن و حسین که کودک اما نزد پیامبر عزیز بودند، رفت و آنان نیز در حالی که چشمشان به مادرشان بود گفتند: نظر ما همان است که مادرمان گفت. تیر ابوسفیان در همه این موارد به سنگ خورد و دست خالی به مکه بازگشت و به قریش گفت آماده باشند که محمد(ص) به سراغ آنان خواهد آمد(مصنف عبدالرزاق ، ج 5، ص 374).
منبع: باشگاه اندیشه
دوشنبه 4/2/1391 - 23:9
اهل بیت
فاطمه اطهر(س) بانوی بانوان دو جهان، عطای خداوند سبحان، كفو و یگانه همتای امیرمؤمنان(ع)، و یكی از علل آفرینش عالم امكان است.
معنویت قدسی آن بانوی بی همتا در قرآن كریم، جلوه ای ویژه یافته، جمال معنوی و اوج طهارت و عصمتش، در آیه تطهیر (احزاب / 33)، درخشش انسان كامل را متجلی ساخت، آیه مباهله (آل عمران / 61) شاهدی بر شكوهمندی و قدر و جلالتش گردید.
و سوره «هل أتی» (دهر / 1) جلوه ای از مروت و ایثار آن بزرگوار را همراه با عارفانه ترین زمزمه هستی «علی حبه»، تجسمی زیبا بخشید.
این جویبارهای فضیلت به هم پیوند خورد و در سوره «كوثر» مجموعه ای دل انگیز از زیبایی ها و اصالتها را رقم زد و آن را به عنوان، هدیه و عطیه ای الهی تقدیم رسول خاتم الأنبیاء، محمد مصطفی(ص)، كرد؛ زیرا، فاطمه(س) یكی از مظاهر فیض مداوم و جریان پربركت حركت محمدی است كه استمرار آن را با ذریه خویش تضمین كرد. در این راستا نگاهی گذرا به سوره كوثر داریم.
نویسنده : عسكرى اسلام‏پور این سوره كه كوتاه ترین سوره قرآن كریم است، در مكه معظمه بر پیامبر اسلام(ص) نازل شده است.
هنگامی كه دو پسر رسول خدا(ص) به نام های: «عبدالله و قاسم» در مكه از دنیا رفتند و حضرت فاقد فرزند پسر شد، (1) این موضوع موجب شد كه مشركان فرصت طلب مكه كه به شدت تحت تأثیر فرهنگ منحط دوره جاهلیت قرار داشتند و ارزش انسان را تنها در داشتن فرزند ذكور می پنداشتند، با شادی و هیجان، لب به تمسخر و طعن و شماتت بگشایند؛ و افرادی چون عاص بن وائل، رسول خدا را «ابتر» بخوانند. (2)
واژه ابتر در لغت عرب به «مقطوع الذنب»؛ یعنی، دم بریده و « الذی لا عقب له»؛ یعنی، شخصی كه نسلش قطع شده باشد، اطلاق می شود.
اعراب جاهلیت، طبق سنت دیرینه خود برای فرزند پسر اهمیت فوق العاده ای قائل بودند و او را تداوم بخش برنامه های پدر می شمردند؛ از این رو، بدخواهان قریش چنین می گفتند: كه دیگر محمد(ص) فرزند پسر ندارد تا راه او را پیش بگیرد و دین و آیینش را ترویج كند؛ بنابراین، وقتی از دنیا رفت، از جهت دین و آیینش آسوده خاطر خواهیم ماند. (3)
این تبلیغات شوم و برخوردهای ناهنجار، سخت قلب پاك رسول خدا(ص) را غمگین و مكدر نمود و همچنان ادامه پیدا كرد؛ چنان كه نزدیكان و علاقه مندان آن حضرت به شدت در تنگنا قرار گرفتند تا این كه قرآن مجید نازل شد و با طرز اعجازآمیزی «در سوره كوثر» به آنها پاسخ گفت و خبر داد: كه دشمنان آن حضرت «ابتر» خواهند بود و برنامه های حیاتبخش اسلام و قرآن كریم هرگز قطع نخواهد شد.
ناگفته نماند بشارتی كه در این سوره به رسول خدا(ص) داده شد، از یك سو ضربه ای محكم بر امیدهای دشمنان اسلام بود و از سوی دیگر تسلی خاطری برای آن حضرت بود كه بعد از شنیدن آن لقب زشت و توطئه دشمنان فرصت طلب، قلب نازنینش را غمگین كرده بودند.
خدای متعال بدین وسیله با (نزول سوره كوثر) پیامبرش را خشنود نمود و فرمود:
« ما به تو «كوثر» (خیر و بركت فراوان) عطا كردیم؛ پس، به شكرانه این نعمت، برای پروردگارت نماز بخوان» و شتر قربانی كن. همانا، دشمن تو ابتر و مقطوع النسل است.»
به بیان روشن تر، یعنی: ای پیامبر! هرگز غمگین و محزون مباش! گرچه پسرانت را از دست داده ای؛ اما فقط فرزند پسر نیست كه همواره مایه افتخار باشد و به عنوان سرمایه ماندگار مطرح شود؛ بلكه چیز دیگری نیز می تواند جایگزین آن باشد و حتی بهتر از فرزند پسر، خلاها را پر كند و كاستی ها را جبران نماید و آن، «كوثر» است كه ما به تو عطا كردیم. به یقین دشمنان تو، با این كه دارای پسران زیاد و نیرومندند، منقطع النسل و بی پیرو خواهند ماند و نسلشان منقرض خواهد شد.

منزلت و معنای سوره

در عظمت و اهمیت این سوره همین بس كه:
اولاً: كوتاه ترین، و در عین حال یكی از پرمحتواترین سوره های قرآن كریم به شمار می آید.
ثانیاً: تركیبات و مفردات این سوره مانند: «انا اعطینك»، «الكوثر»، «فصل»، «لربك»، «وانحر»، «ان شانئك» و «هوالابتر»؛ فقط در همین سوره آمده و در هیچ جای قرآن كریم تكرار نشده است.
واژه «كوثر» از ریشه «كثرت» است و بر چیزی اطلاق می شود كه شانیت كثرت در او باشد. علامه طبرسی در معنای لغوی «كوثر» می نویسد: «الكوثر، فوعل من الكثره و هوالشی الذی من شانه الكثره و الكوثر، الخیر الكثیر»؛ كوثر صفت مبالغه و وزن فوعل را دارد و برگرفته از كثرت است و آن عبارت از چیزی است كه شایستگی زیادی را داشته باشد و منظور از آن خیر فراوان است. (4)
برای كلمه «الكوثر» در این سوره بیش از بیست و پنج معنا و احتمال مطرح كرده اند(5) كه از جمله آنها می توان به «چشمه ای در بهشت»، «خیر كثیر» كه در منابع شیعه و سنی به چشم می خورد، اشاره كرد.
قرطبی مفسر بنام اهل سنت، با وجود آن كه بین این دو معنا و آیات دیگر سوره، تناسبی نمی بیند و بدان اعتراف دارد؛ اما به جهت این كه برای معانی دیگر «كوثر» مویدی از روایات نیافته، همین دو معنا و احتمال را برگزیده است. (6)
بیضاوی، از دیگر مفسرین اهل سنت، می گوید مراد از كوثر، زیادی فرزندان و پیروان است.
خیر فراوان در این آیه به امور مختلفی از جمله: قرآن، نبوت، چشمه ای در بهشت، علما، زیادی فرزندان، حوضی در بهشت، حكمت و شفاعت تفسیر شده است. هیچ كدام از معانی یاد شده با یكدیگر منافات ندارد؛ زیرا همه بیانگر همان مضمون متعالی كوثر و خیر فراوانند.
نكته شایان توجه این است كه این زیادی فرزندان و نسل پیامبر «ص» كه از چشمه سار فاطمه «س» جوشیده است، در میان دیگر معانی از درخشش و جلوه بیشتری برخوردار است. چنان كه شواهد و قرائن زیر موید آن است:
1- شان نزول سوره: مفسران شیعه و اهل سنت در شان نزول این سوره این گونه نگاشته اند كه، عاص بن وائل در مقابل یكی از درهای مسجدالحرام بنام «باب بنی السهم» با رسول خدا «ص» ملاقات كرد و با آن حضرت به گفتگو پرداخت. قریشی ها كه شاهد این منظره بودند از او پرسیدند: با چه شخصی سخن می گفتی؟ او با عبارات بی شرمانه و گستاخانه گفت با «ابتر». این پاسخ به آن جهت بود كه عبدالله، آخرین فرزند پسر پیامبر «ص»، زندگی را بدرود گفته بود. و عرب جاهلی كسانی را كه دارای فرزند پسر نباشد «ابتر» قلمداد می كردند؛ زیرا تنها راه استمرار اهداف فرد را در وجود پسر می دانستند. در نتیجه، این شان نزول متناسب با سرزنش آنان خواهد بود.
فخر رازی، از علمای اهل سنت، در این باره در تفسیر خود می نویسد: «سومین نظر در معنای «كوثر» این است كه منظور از آن، فرزندان آن حضرت است و این به آن جهت است كه، این سوره در رد كسانی نازل شده است كه از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزندان عیبجویی می كردند كه در این صورت معنای آن این است كه: خداوند به تو فرزندان و نسلی عطا می كند كه در طول تاریخ برقرار خواهند ماند؛ سپس می گوید: ببین كه چقدر انسان ها از اهل بیت پیامبر(ص) به شهادت رسیده اند، اما جهان همچنان شاهد رونق فزاینده آنان است، آن گاه بنگر كه چه تعداد از بزرگان اندیشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام كاظم، امام رضا(ع) و محمد نفس زكیه در میان آنها جلوه گر شده است. (7)
بیضاوی، ازدیگر مفسران اهل سنت، نیز زیادی فرزندان و پیروان را در شمار معانی كوثر ذكر می كند.
درمیان مفسران شیعه، علامه طبرسی(ره) درمجمع البیان و علامه طباطبایی در تفسیر گرانسنگ «المیزان» مخاطبان خود را به این معنا توجه داده اند. در تفسیر المیزان دراین باره به خوبی استدلال شده است.
2- دومین شاهد براین كه در «كوثر» معنای فرزندان فراوان منظورشده، ذیل سوره شریفه است كه می فرماید: «ان شانئك هو الابتر» به تحقیق دشمن تو بی دنباله است، زیرا كه ظاهر كلمه «ابتر» عبارت از قطع نسل و بی فرزندی است؛ چنان كه شان نزول سوره آن را تأیید می كند و یا دلیلی بر انحصار به یكی از موارد آن مثل جداشدن ازخیرات... است.
درهرصورت بدون دنباله بودن ازنظر فرزند، درمعنای «ابتر» ملاحظه شده است كه خود دلیلی بر این است كه در «كوثر» معنایی مقابل آن ارائه شده است؛ یكی وجود فرزندان بسیار است كه به پیامبر(ص) اعلام می دارد كه: ای پیامبر! ما به تو خیر فراوان، از جمله فرزندان بسیار دادیم و دشمن تو برای همیشه تاریخ از تمامی نیكی ها و ازنسل و فرزندان منقطع و جدا خواهدبود و از آنجا كه بستر كوثر و جریان پرفیض ومداوم، در وجود مقدس حضرت فاطمه(س) قراردارد، به عظمت این سرچشمه خیرات و وجود با بركت بیشتر می توان پی برد. وجود مقدسی كه نعمت بزرگ الهی و استمرار فرزندان پیامبراسلام(ص) به وسیله او تحقق یافت، تا شخصیت زن را در ابعاد معنوی و اجتماعی جلوه بیشتری بخشیده و هیچ فردی به خود اجازه ندهد كه فرزندش را تنها به خاطر جنسیت مورد تحقیر قراردهد، زیرا، یگانه الگو و اسوه زن مسلمان، فاطمه(س) است.
مكتب فاطمه(س) مجموعه ای از فضایل انسانی و منظومه ای از گلواژه های نیك زیستن است كه در هسته مركزی آن پیامبر قرارگرفته است و فرزندان معصومش، اقمار این منظومه اند. جهان امروز به همان مقدار نیازمند به آرمانهای فاطمی است، كه جامعه دیروز جاهلی.
سوره كوثر، خود گواه خوبی براین مطلب است كه تبار و ذریه پیامبر(ص) از دختر گرانمایه اش فاطمه (س) استمرار میبابد، چنان كه علامه طباطبایی(8) به آن توجه داده است. البته این معنا را از آیات دیگر به صورت آشكارتری می توان دریافت. همچنین به دونمونه آن درمناظره امام كاظم(ع) با هارون الرشید تصریح شده است، زمانی هارون الرشید از حضرت پرسید: چگونه شما می گویید ما از فرزندان پیامبریم، با این كه به جا ماندن نسل، ازپسر است نه دختر و شما فرزندان دختر اویید؟ حضرت درپاسخ او، آیه ای از سوره «انعام» را قرائت كرد « و هدایت نمودیم، از فرزندان او، نوح یا ابراهیم، داود و سلیمان وایوب و یوسف و موسی وهارون و این گونه نیكوكاران را جزا میدهیم و زكریا و یحیی و عیسی و الیاس را كه همه از شایستگان بودند.» (انعام / 84)
آن گاه حضرت از هارون الرشید پرسید: «پدر عیسی كیست، كه به وسیله آن از فرزندان نوح یا ابراهیم بشمار آمده است؟ هارون گفت: عیسی پدری نداشت. امام بی درنگ فرمود: همان گونه كه خداوند عیسی را به وسیله مریم از فرزندان انبیاء محسوب داشته است، ما نیز به پیامبراسلام(ص) از طریق مادرمان فاطمه(س) انتساب پیدا كرده ایم و از فرزندان آن حضرتیم. آن گاه حضرت آیه شریفه «مباهله» را تلاوت كرد: «فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم» و فرمود: هیچ كس ادعا نكرده است كه پیامبر(ص) غیر از علی ابن ابیطالب و فاطمه و حسن و حسین، در زیركساء (عبا) داخل كرده باشد، بدین ترتیب معلوم می شود، منظور از ابنائنا، پسران ما، حسن و حسین اند كه خداوند آنها را پسران رسول خود خوانده است. (9)
رسول مكرم اسلام(ص) مأمور می شود كه به شكرانه این نعمت بزرگ، درپیشگاه باعظمت پروردگار سر تعظیم و كرنش فرود آورد، نماز بجای آورد و قربانی كند. برای «وانحر» معنای دیگری نیز در روایات شیعه و سنی به چشم می خورد و آن عبارت است از بلندكردن دستها تا مقابل گوشها به هنگام تكبیرگفتن درنماز.
«فصل لربك وانحر» پس برای پروردگارت نمازگزار و نحر كن. سپاسگزاری و كرنش به آستان الهی از وظایف مهمی است كه عقل هر انسان برایش مقرر می دارد. سرشت انسانها مبتنی بر قدردانی از فردی است كه به او نیكی كرده است و از آنجا كه تمامی نعمت ها از جانب خداوند به انسان ارزانی شده است، سپاسگزاری از او جلوه دیگری به خود می گیرد كه دراین سوره مباركه در نماز و «نحر» تجسم یافته است.
هرمعنایی كه در « نحر» منظور باشد، چه قربانی كردن شتر و چه بالابردن دو دست تا روبروی گلوگاه و یا جلو آوردن روی سینه به هنگام تكبیرهای نماز. همه نشانه سپاسگزاری از نعمتهای خداوند است و نماز و نحر در صورتی می تواند اعلام سپاس باشد كه فقط برای خدا و درجهت پروردگار جهان باشد.
«ان شانئك هوالابتر» به یقین دشمن تو بی دنبال و بی خیر است. یكی از جلوه های اعجاز قرآن، كه در این سوره نیز محقق شده است، خبرهای غیبی و پیشگویی های قاطع و انطباق آن با واقعیت هاست كه به روشنی موارد زیادی را در آیات قرآن می توان یافت؛ ازجمله، داستان پیشگویی پیروزی رومیان بر ایرانیان، پس ازآن كه آنها مغلوب ایرانیان گشتند و آن را نه سال قبل پیش بینی كرد و به همان گونه نیز تحقق یافت.
(روم / 3)
پیش بینی دیگر مربوط به آیه شریفه «ان شانئك هوالابتر» است. دشمن كه ازسر غرور و نخوت به زیادی تعداد و فرزندان خویش می بالید و مسلمین را ناچیز می انگاشت و به خصوص بعد از فوت فرزند رسول خدا(ص) كار را تمام شده تلقی كرد و گمان برد پیام و رسالت پیامبر در میان انبوه حوادث تاریخ به فراموشی سپرده خواهدشد، دراین هنگام قرآن كریم پیش گویی كرد كه دین تو جهانگیر خواهدشد و كار دشمنان به نافرجامی و تباهی خواهدكشید و امروزه كه پس از چهارده قرن حضور سرافراز اسلام را در جهان مشاهده می كنیم درخشش اعجاز این سوره را هرچه بیشتر حس كرده و آن را به عنوان نشانه صدق دیگری بر رسالت پیامبر اسلام(ص) اعلام می داریم.

پی نوشت :

1- ناگفته نماند كه پیامبر(ص) در سال هشتم هجرت در مدینه نیز صاحب فرزند دیگری به نام «ابراهیم» از ماریه قبطیه شد، كه قبل از اینكه به دو سالگی برسد، از دنیا رفت و وفات او قلب پاك پیامبر(ص) را آزرد.
2- ابوالحسن علی بن احمد الواحدی النیشابوری، اسباب النزول، ص307؛ جلال الدین سیوطی، الدرالمنثور، ج6، ص402، طبع دارالمعرفه.
3- حاشیه محیی الدین شیخ زاده علی تفسیر القاضی البیضاوی، ج8، ص700؛ الفتوحات الالهیه، سلیمان بن عمر شافعی، ج8، ص. 418
4- مجمع البیان، ج 5، ص. 548
5- جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 6، ص 403، علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص. 370
6- ابوعبدالله محمد بن احمد الان

منبع: سایت مرکز فرهنگ و معارف قرآن
دوشنبه 4/2/1391 - 23:8
اهل بیت
نویسنده : آیت‌الله العظمی وحید خراسانی

متعصب‌ترین و نقادترین فقهای اهل سنّت، بخاری را صحیح و معتبر می‌دانند، در این كتاب از ابی ولید از ابن عیینه، از عمرو بن دینار، از ابن ابی ملیكه از موربن مخرمه روایت شده است كه رسول الله(ص) فرمود:
فاطمة بضعة منّی، من اغضبها فقد أغضبنی
فاطمه(س) پارة تن من است، هر آنكس او را غضبناك كند مرا خشمگین كرده است.
و ما كان المؤمنون لینفروا كافّة فلولا نفر من كلّ فرقة منهم طائفة لیتفقّهوا فی الدّین ولینذروا قومهم إذا رجعوا إلیهم لعلّهم یحذرون. 1
نباید مؤمنان همگی بیرون رفته و رسول را تنها بگذارند بلكه چرا از هر طائفه‌ای گروهی برای جنگ و گروهی نزد رسول برای آموختن علم مهیا نباشند؟ تا آن علمی كه آموخته‌اند به قوم خود بیاموزند كه قومشان هم شاید خداترس شده و از نافرمانی حذر كنند.
صاحب معالم(ره) فقه را اینگونه تعریف می‌كند: «علم به احكام شرعی فرعی به وسیلة ادّلة تفصیلی آنها». اما این تعریف، تعریف جامعی نیست، چرا كه قرآن و سنّت قطعی، فقه را در این چارچوب منحصر نكرده‌اند، این یك بحثی است بسیار مهم و جدی كه نیاز به تحقیقات زیادی در مباحث اجتهاد و تقلید به شكلی ویژه دارد، و همچنین در مباحث ولایت فقیه، امر به معروف و نهی از منكر، وجوب تعلیم جاهل و ارشاد او، حجیت خبر و حجیت فتوی.
امّا كلمة «لولا» در آیه، حرف تحضیض است؛ یعنی تشویق به فقه و درك دین. تفقه در دین، فقط تفقه در احكام طهارت نیست، طهارت بخش كوچكی از دین است، برخی از یك شی، تمام آن شی نیست. فقهی كه هم اكنون معروف است به چهار قسمت تقسیم می‌شود؛ ایقاعات، عقود، احكام و عبادات، هركدام از اینها قسمت كوچكی از فقه است، حوزة فقه بسیار وسیع‌تر از آنهاست. از دیدگاه امام صادق(ع) فقیه، فقط كسی كه علم اصول فقه و مبانی اصول را از مباحث وضع الفاظ تا آخر مبحث تعادل و تراجیح می‌خواند نیست، كسی كه علم فقه را از بحث طهارت تا احكام عاقله می‌خواند نیست، خداوند متعال می‌فرماید: «لیتفقّهوا فی الدین و لینذروا قومهم» یعنی فقیه كسی است كه مردم را از تمام دین انذار می‌كند، پس فقیه باید تمام دین را درك كرده باشد. برای كسانی مثل شما كه در این راه قدم برداشته باید این جمله كاملاً واضح باشد، فقیهی كه بخشی از فقه را درك كند و به همان اكتفا كند همانند بنّایی است كه ساختمانش را نصف و نیمه رها كرده است. چنین فقیهی امكان ندارد مشكلات دینی مردم را حل كند.
مراد خداوند از «كسانی كه در دین تفقه كنند»، فقیهانی است كه برگزیدة قومشان هستند، كسانی كه صلاحیت تفقه در دین و انذار را داشته باشند تا اینكه بتوانند مشكلات دینی مردم را حل كنند.
در «لیتفقّهوا فی الدین... » مراد كدام دین است؟ همان دینی كه حضرت ابراهیم و یعقوب به آن سفارش كردند:
و وصّی بها إبراهیم بنیه و یعقوب یا بنیّ إنّ الله اصطفی لكم الدّین فلا تموتنّ إلاّ و أنتم مسلمون. 2
ابراهیم و یعقوب به فرزندان خود راجع به تسلیم بودن در فرمان خدا سفارش و توصیه نمودند. ای فرزندان! خدا شما را به آیین پاك برگزید، پیوسته از آن پیروی كنید و تا پای جان سپردن الاّ تسلیم رضای خدا نباشید.
و همان دینی كه خداوند تعالی می‌فرماید: إنّ الدّین عند الله الاسلام و ما اختلف الّذین أوتوا الكتاب إلّامن بعد ماجاءهم العلم بغیاً بینهم و من یكفر بآیات الله فإنّ الله سریع الحساب. 3
همانا دین پسندیده نزد خدا آئین اسلام است و اهل كتاب در آن راه مخالفت نپیمودند مگر پس از آنكه به حقانیت آن آگاه شدند و این خلاف را از راه رشك و حسد در میان آوردند و هركس به آیات خداوند كافر شود بترسد كه محاسبه خدا زود خواهد بود.
پس منظور از تفقّه مطلوب، تفقه در اسلام است. كه لازمه‌اش وجود فقیهی مطلوب است كه در این آیه كریمه به صفات آن اشاره شده است، آن فقیه همان اكسیر اعظم است.
به عنوان مثال در احكام فقهی آمده است كه: «ملعون است كسی كه نمازش را به تأخیر بیاندازد تا اینكه ستارگان ظاهر شوند» و همچنین داریم كه «ملعون است كسی كه ریاست را دوست داشته باشد». چرا اولین حدیث را حكمی فقهی می‌دانیم و دومین حدیث را نه؟ از طرفی علاوه بر اینكه بحث می‌كنیم كه معنای «لعن» چیست؟ آیا دلالت بر حرمت دارد یا كراهت؟ موضوع و محمولش چیست؟ باید بحث كنیم كه چرا كسی كه ریاست را دوست دارد لعن می‌شود، دوست داشتن ریاست به چه معناست، آیا لعن در اینجا لعن تمحیضی است یا تحریمی؟ اینها مسائل مهمی است كه الحمدلله شما در سطحی از علوم هستید كه با آنها آشنایید.
یا اینكه مبحث وجوب «تولّی» و «تبّری». كه در آنجا از این بحث می‌شود كه آیا بر ما واجب است تا از هركسی كه ولی خدا و حجّت خدا را به غضب در می‌آورد برائت جوییم، آیا این فقه است یا نه؟ آیا برائت واجب است یا نه؟ اگر واجب است كدام موضوع است و كدام محمول؟ نسبت بین این دو فرض چیست؟ یا اینكه آیا واجب است كه تبّری و تولّی در هر سطحی مساوی با هم باشند. تا زمانی كه این مسائل در دین وجود دارد ناچاریم كه در آنها تفقه كنیم، و با این تفقه است كه مشمول این بخش از آیه می‌شویم كه «لیتفقهوا فی الدین» و پس از تفقه، انذار مردم و «لینذروا قومهم».
مقام صدیقه كبری فاطمه زهرا(س) مقام بسیار بزرگی است، ایشان بر گردن مسلمانان حق بزرگی دارند، ولی متأسفانه آنگونه كه مستحق است این حق را ادا نكرده‌ایم، از آن می‌ترسم كه محكمه‌ای در دنیا كه قاضی آن حضرت صاحب الزمان، ارواحنا له الفداء، و یا در آخرت كه قاضی آن خداوند تبارك و تعالی باشد تشكیل شود و ما را مورد سؤال قرار دهند كه آیا برای ادای حقتان نسبت به حضرت فاطمه زهرا(س) كاری انجام داده‌اید؟ حتی به مقدار اعتراف یك فقیه سنی؟ می‌ترسم كه آن زمان جوابی نداشته باشیم.
باید آنچه را كه صحیح بخاری دربارة حقوق حضرت فاطمه(س) آورده است را ببینیم و لو غیر عامدانه؟ متعصب‌ترین و نقادترین فقهای اهل سنّت، بخاری را صحیح و معتبر می‌دانند، در این كتاب از ابی ولید از ابن عیینه، از عمرو بن دینار، از ابن ابی ملیكه از موربن مخرمه روایت شده است كه رسول الله(ص) فرمود:
فاطمة بضعة منّی، من اغضبها فقد أغضبنی
فاطمه(س) پارة تن من است، هر آنكس او را غضبناك كند مرا خشمگین كرده است.
می‌خواهیم در مورد این حدیث بحث و بررسی كنیم، حدیثی كه یك فقیه سنی آن‌را روایت می‌كند و در میان فقهای اهل سنّت، سند این حدیث صحیح و از درجة بالایی برخوردار است، چرا كه بخاری ـ كسی كه در صحت احادیث بسیار محتاط است ـ آن را از امام جعفر صادق(ع) نقل كرده است و از طرفی ذهبی ـ كه از نقادترین افراد نسبت به احادیث است ـ این حدیث را صحیح و معتبر دانسته و آن را به گونه‌ای دیگر روایت می‌كند:
إنّ الرّب یرضی لرضا فاطمة و یغضب لغضب فاطمة. 4
همان خداوند با خوشنودی فاطمه خشنود و با ناراحتی فاطمه ناراحت می‌شود.
پس در نزد آنها این حدیث از لحاظ سند در حد قطعی الصدور از پیامبر اكرم(ص) نقل شده است. ما حدیث بخاری را مفّسر و مؤیدی برحدیث ذهبی می‌دانیم. حال می‌گوییم این حدیث بر چه چیزی دلالت می‌كند؟ خشنودی و غضب در انواع مردم از كجا ناشی می‌شود؟ حیات نباتات به دو عامل بستگی دارد؛ عامل اول قوت جذب و عامل دوم قوت دفع است، این دو قوت در حیات حیوان به صورت دو قوة خشنودی و خشم ظاهر می‌شود، كه هر دو ناشی از طبع و غریزه‌اند، امّا در حیات انسانی چه؟ معنای حیات انسانی آن است كه هریك از ما به درجة انسانیتی برسد كه ركن و پشتیبان وجودش، عقلش باشد، «دعامة الإنسان عقله»5 اینجاست كه عقل منشأ تمام خشنودی‌ها و خشم‌ها در وجود انسان می‌گردد، امّا قبل از آن، منشأ آن دو طبع و غریزه بود.
آیا من به مرحلة انسانیتی كه منشأ خشنودی و خشمش، عقل است رسیده‌ام؟ می‌گویم: هرگز، اصلاً، هر عاقلی در اولین درجات تعقلش باید بداند كه به درجة انسانف عاقل نرسیده است، این اعتراف خیلی مهم است.
آیا ما تاكنون نفهمیده‌ایم كه محك انسانیت‌مان و میزان آن چیست و به چه مقدار است؟ خوشحالی و خشم ما به خاطر حاجات بدنی ما است، هركدام از ما در وجود خود بنگرد، هنگامی كه شخصی كه به او اطمینان و اعتقاد دارد او را ترك كند، آیا ناراحت می‌شود یا نه؟ این ناراحتی خود یك گناه است، به درجة انسانیت نرسیده است، هیچ‌كدام از ما به درجة انسانیت نرسیده است مگر اینكه منشأ خشم و خشنودی او عقلانی باشد نه غریزی.
پس هرگاه در زندگی‌مان، منشأ خشنودی و خشم‌مان را، حتی برای یك بار از عقل دیدیم، آن موقع است كه برای یك بار انسان شده‌ایم، امّا اگر خشنودی و غضبمان ناشی از بطن و فرج بود مطمئناً از حیوانات خواهیم بود ولی در شكل انسان.
امّا انسان عقلانی كسی است كه برای همیشه با خشنودی عقل، خشنود می‌شود و با خشم عقل، خشمگین می‌گردد. پس اگر كسی را در روی كرة زمین پیدا كردید كه به این درجه از شخصیت رسیده بود مرا خبر كنید تا پیش او بروم و نه تنها دستش را ببوسم، بلكه گرد وغبار گام‌هایش را نیز ببوسم.
بالاتر از این مرتبه مقامی است كه ممكن است انسان به آنجا برسد، و آن زمانی است كه ارادة انسان، در ارادة خداوند تبارك و تعالی فانی گردد، دیگر او اراده‌ای ندارد و ارادة او عین ارادة خداست. و این همان درجه‌ای است كه تمام كارهایش «یرضی لرضا الله و یغضب لغضب ربّه» می‌شود. یعنی اگر فرزندش را كشتند، خشم او به خاطرخشم پروردگار است نه خشم نفسش و اگر فرزندش را زنده كردند به‌خاطر رضای خداوند خشنود می‌گردد، نه رضای نفسش، تصور این درجه بسیار مشكل است چه رسد به تحقق این امر!
این همان مقام عصمت خاتم‌الانبیاء(ص) است. عصمت آن مخلوقی كه نظیرش در میان تمام مخلوقات وجود ندارد، كسی كه حب و بغضش در حب و بغض خداوند فانی شده است. چیزی را دوست نمی‌دارد مگر اینكه خداوند آن را دوست بدارد و از چیزی خشمگین نمی‌شود مگر اینكه خداوند را از آن چیز خشمگین ببیند.
و این همان بشری است كه به مقام «و ماینطق عن الهوی إن هو إلاّ وحی یوحی»6 رسیده است. و این همان درجه‌ای است كه از آن به عصمت خاتمیه تعبیر می‌شود، عصمتی كه غیر از عصمت ابراهیمیه است، عصمت ابراهیمیه نیز با عصمت یونسیه متفاوت است.
عصمت حضرت یونس(ع) هم عصمت است اما:
وذا النّون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر علیه فنادی فی الظّلمات أن لا إله إلا أنت سبحانك إنّی كنت من الظّالمین. 7
و یاد آر حال یونس را هنگامی‌كه از میان قوم خود غضبناك بیرون رفت و چنین پنداشت كه ما هرگز او را در مضیقه و سختی نمی‌‌افكنیم آنگاه در آن ظلمت‌ها فریاد كرد كه الهی، خدایی به جز ذات یكتای تو نیست تو از شرك و شریك پاك و منزهی و من از ستمكارانم.
او پیامبر خدا و معصوم است. اما خودش را محتاج می‌بیند كه به مقامی بالاتر برسد «سبحانك إنّی كنت من الظّالمین». كه آن حضرت، قبل از آنكه وارد شكم ماهی شود به آن مقام نرسیده بود.
همچنین یوسف(ع) نیز پیامبر خدا و معصوم است. و برهانی كه خداوند به او نشان داد، همان عصمتش بود:
و لقد همّت به وهمّ بها لولا أن رأی برهان ربّه كذلك لنصرف عنه السّوء و الفحشاء إنّه من عبادنا المخلصین. 8
آن زن باز اصرار كرد و اگر لطف خاص خدا وبرهان روشن حق نگهبان یوسف نبود او هم به میل طبیعی اهتمام می‌كرد اینچنین عمل زشت و فحشا را از او دور كردیم كه همانا او از بندگان معصوم ماست.
اما ایشان در یك درجه عصمت داشتند كه:
و قال للّذی ظنّ أنّه ناج منهما اذكرنی عند ربّك فأنساه الشّیطان ذكر ربّه فلبث فی السّجن بضع سنین. 9
آنگاه یوسف از رفیقی كه او را اهل نجات یافت درخواست كرد كه مرا نزد پادشاه یاد كن در آن حال شیطان یاد خدا را از نظرش ببرد بدین سبب در زندان چند سال محبوس ماند.
اما تسلیم مطلق نسبت به حب و بغض، خشنودی و غضب خداوند، مقامی خاص است كه این مقام مخصوص برترین مخلوقات و خاتم پیامبران و آقای رسولان است، این مقامی است كه می‌توان گفت: اوست كه از خشنودی خدا خشنود و از غضب خدا خشمگین می‌شود، و از طرفی دیگر خداوند تبارك و تعالی نیز از خشنودی او خشنود و از غضب او خشمگین می‌شود.
آیا بخاری و ذهبی فهمیده‌اند كه چه چیزی را روایت كرده‌اند:
إنّ الرّب یرضی لرضا فاطمة و یغضب لغضب فاطمة.
و آیا فهمیده‌اند كه اگر پیامبر اكرم(ص) فرمودند: «همانا فاطمه(س) با خشنودی خدا خشنود و با غضب خدا غضبناك می‌شود».
این كلام دال بر این مطلب است كه منشأ خشنودی و خشم حضرت فاطمه(س) نفس ایشان نیست بلكه منشأ آن خداوند تبارك و تعالی است. معنای این همان درجه عصمت كبری است كه رسول الله(ص) دارد. بالاتر از آن، كلام پیامبر اكرم(ص) است كه می‌فرمایند:
إنّ الرّب یرضی لرضا فاطمه و یغضب لغضب فاطمة.
همانا خداوند از خشنودی فاطمه(س) خشنود و از غضب او غضبناك می‌شود.
این به چه معناست كه به درجه‌ای برسد كه «لام» خشنودی از طرف فاطمه(س) باشد (یعنی خداوند از خشنودی فاطمه(س) خشنود شود و این مقام بالاتر است از اینكه فاطمه(س) از خشنودی خدا خشنود گردد. )
اینجاست كه معنای این سؤال فهمیده می‌شود كه فاطمه(س) را چه كسی می‌شناسد، این فاطمه(س) چه كسی است؟ و در جواب می‌گوییم: امام جعفر صادق(ع) كسی است كه می‌داند فاطمه كیست، ایشان می‌فرمایند:
إنّما سمّیت فاطمة فاطمة لإنّ النّاس فطموا عن معرفتها. 10
همانا فاطمه، فاطمه نامیده شد، چرا كه مردم از شناخت ایشان ناتوانند.
پس با دلیل ثابت كردیم كه از معرفت و درك مقام حضرت فاطمه(س) عاجز هستیم، ما از معرفت آن درجة بالایی كه خداوند متعال رضایش را در رضایت او و غضبش را در غضب او گذارده است عاجز هستیم، عاجز هستیم از معرفت این مخلوق ربانی و حورای انسانی، او كیست؟...
امیرمؤمنان حضرت علی(ع) در شب دفن پیكر مبارك حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند:
أمّا حزنی فسرمد و أمّا لیلی فمسهّد11
حزن و اندوهم همیشگی شد و خواب بر من حرام گشت.
بهتر است بدانیم كسی كه این جمله را بیان می‌‌كند دنیا و آخرت را شناخته و هر دو آن‌ها را زیر پایش گذاشته است! چرا كه اوست كه فاطمه(س) را می‌شناسد. ملاحظه كنید هنگامی كه برجنازة حضرت نماز می‌خواند چه می‌فرماید. آنچه برای او در كنار پیكر همسرش اتفاق افتاد، هیچ كجا رخ نداده است، نمی‌توانیم بیشتر از این بگوییم. از مصباح الأنوار در بحارالانوار حدیثی از ابی عبدالله الحسین(ع) نقل شده است. كه حضرت فرمودند:
إنّ أمیرالمؤمنین(ع) غسل فاطمة(س) ثلاثاً و خمساً، و جعل فی الغسلة الخامسة الآخرة شیئاً من الكافور، و أشعرها مئزراً سابغا دون الكفن، و كان هو الذی یلی ذلك منها، و هو یقول: أللّهمّ إنّها أمتك، و بنت رسولك، وصفیّك و خیرتك من خلقك، أللهّمّ لقنها حجتّها، و أعظم برهانها، و أعل درجتها، و اجمع بینها و بین أبیها محمد(ص). فلمّا جنّ اللیل غسّلها علیّ، ووضعها علی السریر، و قال للحسن: أدع لی أباذر فدعاه، فحملا إلی المصلّی، فصلّی علیها ثم صلّی ركعتین، و رفع یدیه إلی السماء فنادی: هذه بنت نبیك فاطمة، أخرجتها من الظّلمات إلی النور، فأضاءت الارض میلا فی میل!12
امیرالمؤمنین(ع)، فاطمه(س) را سه بار و پنج بار غسل دادند، در آخر غسل پنجم مقداری از كافور استفاده كردند و مئزری بر بدن آن حضرت پوشاندند و سپس فرمودند: خدایا، فاطمه از آن، تو و دختر رسول توست، صفی و برگزیدة خلق توست، حجتش را به او نشان ده و مقام او را عالی گردان و بین او و پدرش جمع كن... و آن هنگام كه شب شد، علی(ع) او را غسل داد و بر تختی خوابانید و رو به حسن كرد و گفت: اباذر را بیاور، و او آمد. حضرت فاطمه(س) را به سوی محراب حمل كرد و دوباره دو ركعت نماز به جا آورد، سپس دستانش را به سوی آسمان بلند كرد و فرمود: این دختر پیامبرت فاطمه است، او را از ظلمات خارج و به سوی نور هدایت فرما. در آن هنگام منطقه‌ای از زمین نورانی شد.
جملة آخر حضرت به چه معناست؟ ملاحظه بفرمایید، این جمله مجمل بیان شد، ممكن نیست جز برای غیرخدا این جمله گفته شود، می‌فرماید: خداوندا! فاطمه(س) را از این دنیای تاریكی‌ها گرفتی و به سوی نور، نور آسمان‌ها و زمین فرستادی.
ملاحظه بفرمایید كه خداوند متعال دعای امیرالمؤمنین را اجابت فرمود. مثل اینكه خداوند به حضرت فرمود: بله، همان‌گونه كه روح او را از نور پروردگارش خلق كردم او را به سوی نور فرستادم. و هنوز سخنان حضرت امیر(ع) تمام نشده بود كه خداوند او را تصدیق نمود و نقطة نوری از بدن طاهر حضرت فاطمه(س) قسمتی از زمین را نورانی كرد.
این چه معنایی می‌دهد؟ به این معناست كه «إنّالله و إنّا إلیه راجعون» برای همه است، ولی فاطمه(س) به نور خدا پیوست، نوری كه از آن خلق شده بود.
این مقام فاطمه است... روحش به نور خداوندی پیوست و اینگونه آن جهان از بدن طاهری كه از عالم ظلمانی به عالم روحانی شتافت استقبال نمود.
این فاطمه است كه به آن مقام رسید. كه «إنّ الربّ لیغضب لغضب فاطمة و یرضی لرضاها. » بهتر است كه در اینجا به مناسبت اشاره‌ای كنیم به آنچه كه بخاری در روایت صحیحه‌ای از عایشه آورده است كه او گفت:
فاطمه(س) دختر رسول الله غضبناك شد و [یكی از صحابه] روی برگرداند، بعد از آن طولی نكشید كه درگذشت. 13
و از دیگری روایت كرده است كه:
حضرت فاطمه(س) به علی(ع) وصیت كرده بود كه او را مخفیانه دفن كند و آنها را از محل دفن او آگاه نسازد.
از این اعترافات می‌شود به نتیجه‌ای رسید كه دو مقدمه دارد. مقدمة اول همان است كه اهل سنت می‌گویند كه إنّ الله لیغضب لغضبها و همچنین می‌گویند كه فاطمه(س) از آن صحابه غضبناك شد و از او روی برگرداند و در حالی كه از او غضبناك بود درگذشت پس غضب خدا بر او حلال گشت و مقدمة دوم این است كه خداوند می‌فرماید:
و من یحلل علیه غضبی فقد هوی. 14
و هركس مستوجب خشم من گردید همانا خوار و هلاك خواهد شد.

پی نوشت :

برگرفته از كتاب: الحق المبین فی معرفة المعصومین(ع)، این سخنرانی در تاریخ (9 جمادی الاول 1411 برابر با 7/9/1369) ایراد شده است.
1. سورة توبه (9)، آیة 122.
2. سورة بقره (2)، آیة 132.
3. سورة آل عمران(3)، آیة 19.
4. مستدرك الحاكم، جلد 3، ص 154.
5. علل الشرایع، جلد 1، ص 103.
6. از روی هوا و هوس حرفی را نمی‌زند و هرچه كه می‌فرماید چیزی جز وحی خداوندی كه به او نازل شده نیست. سورة نجم (53)، آیة 3 و 4.
7. سورة انبیاء (21)، آیة 87.
8. سورة یوسف (12)، آیة 24.
9. سورة یوسف (12)، آیة 42.
10. تفسیر فرات، ص 581.
11. امالی المفید، ص 281.
12. مقتل حسین خوارزمی، ج1، ص 86؛ بحارالأنوار، جلد 43، ص 214.
13. صحیح بخاری، ج 4، ص 41.
14. سورة طه (20)، آیة 81.
15. سورة جمعه (62)، آیة 5.

منبع:ماه نامه موعود - 54
دوشنبه 4/2/1391 - 23:8
اهل بیت

در وصف فاطمه علیهاالسلام

دركتاب "كشفُ الغُمَّةِ فی مَعرفةِ الائمَّة، از قول امّ المؤمنین نقل شده است كه فرمود: فاطمه علیهاالسلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله در سیما و شمایل به رسول خدا صلی الله علیه و آله از همه كس شبیه‌تر بود.(1)
از عایشه نقل شده كه می ‌گوید: من كسی را در سخن گفتن شبیه‌تر از فاطمه علیهاالسلام به رسول خدا صلی الله علیه و آله ندیدم. چون بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد می ‌شد، آن حضرت دستش را می گرفت، می بوسید و در كنار خود می نشاند و چون پیامبر صلی الله علیه و آله بر فاطمه علیهاالسلام وارد می شد فاطمه از جا بلند می شد و به استقبال آن حضرت می رفت و پدر را می بوسید و دستش را می گرفت و در جای خود می نشاند.(2)
و از عایشه نقل شده است كه از فاطمه یاد كرد و گفت: من جز پدرش (پیامبر صلی الله علیه و آله) كسی را راستگوتر از او ندیدم. (3)
از جابر نقل شده كه می گوید: هیچ وقت فاطمه را در حال راه رفتن ندیدم مگر این كه به یاد رسول خدا صلی الله علیه و آله افتادم كه گاهی به سمت راست و گاهی به سمت چپ متمایل می شد.(4)
از عایشه پرسیدند: چه كسی از همه مردم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله محبوب‌تر بود؟ گفت: فاطمه. گفتند: ما تنها از مردان می پرسیم؟ گفت: همسر فاطمه.(5)
از مجاهد نقل شده كه می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله از خانه بیرون شد در حالی كه دست فاطمه را گرفته بود. فرمود: "هر كه این را می شناسد و هر كه نمی شناسد، بداند كه این فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله پاره تن من و قلب و روح من است، هر كه او را بیازارد مرا آزرده، و هر كه مرا بیازارد خدا را آزرده است."
از ثوبان خادم رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده كه می گوید: وقتی كه رسول خدا صلی الله علیه و آله مسافرت می كرد، با آخرین كسی كه از اهل خانه خداحافظی می كرد، فاطمه بود و چون از سفر برمی گشت، نخستین كسی را كه دیدن می كرد، فاطمه بود.
از موسی بن جعفر علیه السلام به نقل از پدران بزرگوارش، روایت شده كه گوید: "علی علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله بر دخترش فاطمه علیهاالسلام وارد شد و در گردنش گردنبندی مشاهده كرد، صورتش ‍را از او برگرداند، فاطمه علیهاالسلام آن گردنبند را برید و دور انداخت، رسول خدا صلی الله علیه و آله رو به دخترش كرد، و فرمود: فاطمه! تو از منی، آنگاه فقیری آمد، گردنبند را به او داد سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند سخت خشمناك است بر كسی كه خون مرا بریزد و مرا با آزردن عترتم بیازارد." (8)

دعا در حق دیگران

جعفر بن محمد بن نقل از پدرش و او از علی بن حسین علیهماالسلام از طریق فاطمه صغری از حسین بن علی علیهما‌السلام به نقل از برادرش حسن بن علی بن ابی طالب علیهماالسلام فرمود: "مادرم فاطمه علیهاالسلام را در شب جمعه‌ای میان محراب دیدم كه همواره در ركوع و سجود بود تا سپیده صبح دمید و می شنیدم كه مردان و زنان مؤمن را دعا می كرد و آنها را نام می برد و دعای زیادی برای ایشان كرد و برای خودش دعایی نكرد، پس من عرض ‍كردم: مادر چرا همان طوری كه برای دیگران دعا می كنید برای خودتان دعا نمی كنید؟ فرمود: پسرم، اول همسایه، سپس خانه." (9)

خشنودی حضرت زهرا علیهاالسلام از شنیدن خبر مرگ

از عایشه نقل شده كه می گوید: وقتی كه رسول خدا صلی الله علیه و آله مریض شد دخترش فاطمه را خواست با او در گوشی صحبتی كرد او گریست سپس با او در گوشی سخنی گفت كه او خندید. حقیقت حال را از فاطمه جویا شدم، فرمود: اما گریه من به این علت بود كه حضرت از مرگش خبر داد لذا، من گریه كردم سپس خبر داد كه من نخستین فرد از خاندان او هستم كه به وی ملحق می شوم، از این رو خندیدم.(10)

درخواست از رسول خدا صلوات الله علیه

در كتاب "مَن لایَحضُرُهُ الفَقیه" آمده است كه امیرالمؤمنین علیه السلام به مردی از بنی سعد فرمود: "آیا از حال خودم و فاطمه علیهاالسلام تو را آگاه نسازم؟ او در خانه من آنقدر با مشك آب آورد كه بند مشك در سینه‌اش اثر گذاشت و به قدری دستاس كرد كه دستش تاول زد و آنقدر خانه را جارو زد كه جامه‌هایش به رنگ خاك در آمد و آنقدر زیر دیگ آتش افروخت كه جامه‌هایش تیره شد و از این همه كار سخت به زحمت افتاد. به او گفتم اگر خدمت پدرت برسی و از او تقاضای خدمتگزاری بكنی تو را از مشقت این همه كار باز می دارد. فاطمه علیهاالسلام خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و چون جمعی را خدمت آن حضرت دید، شرم كرد و برگشت اما پیامبر صلی الله علیه و آله دانست كه فاطمه علیهاالسلام برای حاجتی آمده است، از این رو فردای آن روز هنوز ما در بستر بودیم وارد شد. سلام داد، ما ساكت شدیم و از این كه در بستریم خجالت كشیدیم. دوباره سلام داد، ما ساكت ماندیم، باز هم سلام داد و ما ترسیدیم اگر جواب ندهیم برگردد، زیرا روش پیامبر صلی الله علیه و آله چنین بود كه سه مرتبه سلام می داد، اگر اجازه دادند وارد می شد، اگر نه برمی گشت.
از ابن‌عباس به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است كه فرمود: "یا علی، خداوند فاطمه را به همسری تو در آورد و زمین را مهریه او قرار داد پس هر كس با دشمنی تو روی زمین راه رود، مرتكب حرام شده است."
این بود كه جواب سلام آن حضرت را دادیم و عرض كردیم یا رسول الله وارد شوید. پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شد و بالای سر ما نشست و فرمود: فاطمه! دیروز چه حاجتی نزد پدرت داشتی ؟ ترسیدم كه اگر پاسخ ندهیم از جا برخیزد این بود كه من سر برآوردم و گفتم: یا رسول الله به خدا سوگند من به عرضتان می رسانم، فاطمه به قدری با مشك آب كشیده است كه بند مشك در سینه‌اش اثر گذاشته و به قدری دستاس كرده كه دستش تاول زده و آنقدر خانه را جارو زده كه جامه‌اش به رنگ خاك در آمده و به قدری زیر دیگ آتش افروخته كه جامه‌هایش تیره شده است. لذا به او گفتم اگر نزد پدرت بروی و از او تقاضای خدمتكاری بنمایی، تو را از مشقت این همه كار باز می دارد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا نمی خواهید به شما چیزی را بیاموزم كه بهتر از خدمتگزار است؟ هرگاه به خوابگاه رفتید سی و چهار مرتبه" الله اكبر" و سی و سه مرتبه "سبحان الله" و سی و سه مرتبه "الحمدلله" بگویید. فاطمه علیهاالسلام با شنیدن این سخنان سر بر آورد و عرض كرد: من از خدا و رسولش راضی ام، من از خدا و رسولش راضی ‌ام." (12)

آزار فاطمه؛ آزار پیامبر

از مجاهد نقل شده كه می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله از خانه بیرون شد در حالی كه دست فاطمه را گرفته بود. فرمود: "هر كه این را می شناسد و هر كه نمی شناسد، بداند كه این فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله پاره تن من و قلب و روح من است، هر كه او را بیازارد مرا آزرده، و هر كه مرا بیازارد خدا را آزرده است." (13)

كفو علی علیه السلام

در كتاب "الفردوس" از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است: "اگر علی علیه السلام نبود، برای فاطمه علیهاالسلام همتایی نبود." (14)
و نیز در همان كتاب از ابن‌عباس به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است كه فرمود: "یا علی، خداوند فاطمه را به همسری تو در آورد و زمین را مهریه او قرار داد پس هر كس با دشمنی تو روی زمین راه رود، مرتكب حرام شده است."(15)
از جعفر بن محمد صلی الله علیه و آله به نقل از پدرش روایت شده كه می گوید: "رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: فاطمه! آیا می دانی برای چه تو را فاطمه نامیدند؟ علی علیه السلام پرسید: چرا؟ فرمود: چون او و پیروانش از آتش دوزخ بر كنار شده اند."

دعای رسول خدا در حق علی و فاطمه علیهماالسلام

ابن بابویه ضمن حدیث طولانی كه راجع به تزویج امیرالمؤمنین علیه السلام با فاطمه ایراد كرده، آورده است كه پیامبر صلی الله علیه و آله، فاطمه و علی علیهماالسلام را طلبید، و آنها را در مقابل خود نشاند؛ آنگاه آنها را در آغوش كشید، عرض كرد: خداوندا! اینها از منند و من از ایشانم، خداوندا چنان كه از من پلیدی را برطرف كرده‌ای و مرا پاك و پاكیزه قرار داده‌ای از ایشان نیز پلیدی را برطرف كن و آنان را پاك و پاكیزه گردان! سپس فرمود: برخیزید و به خانه‌تان بروید، خداوند میان شما الفت افكند و به راه و رفتار شما بركت دهد و وضع معیشت شما را اصلاح كند! و بعد از جا برخاست و با دست خود، در را به روی آنها بست. (16)
ابن‌عباس می گوید: اسماء نقل كرد كه من همچنان به رسول خدا صلی الله علیه و آله می نگریستم، آن حضرت، به خصوص ایشان را دعا می كرد و كسی را در دعای به ایشان شركت نمی داد تا وارد حجره خود شد.(17)
در روایتی آمده است كه فرمود: "خداوند به راه و رفتار شما بركت دهد و شما را متحد سازد و بین دل‌های شما بر اساس ایمان الفت ایجاد كند! امور خانواده‌ات را بر عهده گیر! درود بر شما." (18)

اراده خداوند بر پاكی اهل‌بیت علیهم السلام

از نافع بن ابی حمراء نقل شده كه می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله را هشت ماه تمام می دیدم هر وقت برای نماز صبح از خانه بیرون می آمد از در خانه فاطمه علیهاالسلام می گذشت و می گفت: "درود بر شما، نماز! همانا خداوند اراده فرموده است تا از شما اهل‌بیت، پلیدی را بزداید و شما را پاك و پاكیزه قرار دهد." (19)

خشنودی ملائك

از جابر بن عبدالله روایت شده است كه می گوید: چون رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه را به همسری علی علیه السلام در آورد، فرمود: "خدای تعالی از بالای عرش دستور این تزویج را صادر كرد و جبرئیل خطبه عقد را خواند و میكائیل و اسرافیل با هفتاد هزار فرشته شاهد بودند و خداوند به درخت طوبی وحی كرد كه هر چه دُرّ، یاقوت و مروارید داری ثنار كن و به حورالعین وحی كرد تا آنها را جمع كنند زیرا آنها به دلیل خوشحالی از تزویج فاطمه با علی آن گوهرها را تا روز قیامت به یكدیگر هدیه می دهند."(20)
از شرحبیل بن سعید نقل شده كه می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله در بامداد عروسی فاطمه علیهاالسلام با كاسه‌ای شیر بر آن حضرت وارد شد، فرمود: "پدرت فدایت باد! از این شیر بیاشام، سپس رو به علی علیه السلام كرد و فرمود: پسر عمویت فدایت باد! شیر بنوش." (21)
رسول خدا صلی الله علیه و آله دست مبارك و پاكیزه‌اش را بین شانه‌های علی علیه السلام گذاشت و فشرد و سپس فرمود: یا علی ! این غذا عوض آن دینار است، این از جانب خدا پاداش دینار تو است. خداوند هر كه را بخواهد بی حساب روزی می دهد. آنگاه اشك چشم پیامبر صلی الله علیه و آله جاری شد و فرمود: سپاس خدا را كه نخواست شما را از این دنیا بیرون برد تا این كه تو را یا علی به منزله زكریا و فاطمه را به منزله مریم دختر عمران قرار دهد."

آفرینش اهل‌بیت علیهم السلام

از علی علیه السلام نقل شده كه می گوید: "شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: خدای بزرگ من، علی، فاطمه، حسن و حسین را از یك نور آفریده است." (22)

معنای نام "فاطمه" علیهاالسلام

در روایت دیگری از ابوهریره نقل است كه می گوید: فاطمه را از آن جهت فاطمه گفتند كه خداوند دوستانش را از آتش دوزخ بر كنار ساخته است. (23)
از جعفر بن محمد صلی الله علیه و آله به نقل از پدرش روایت شده كه می گوید: "رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: فاطمه! آیا می دانی برای چه تو را فاطمه نامیدند؟ علی علیه السلام پرسید: چرا؟ فرمود: چون او و پیروانش از آتش دوزخ بر كنار شده اند." (24)
از آن حضرت نقل شده كه گوید: "فاطمه علیهاالسلام در نزد خدای تعالی نُه اسم دارد: فاطمه، صدیقه، مباركه، طاهره، زكیه، رضیه، مرضیه، محدثه، و زهرا. فرمود: از آن جهت او را فاطمه گفتند، كه از بدی بریده است، و اگر علی علیه السلام نبود او در روی زمین همتایی نداشت." (25)

معنای نام "زهرا"

از امام باقر علیه السلام پرسیدند كه چرا حضرت فاطمه علیهاالسلام را زهرا نامیدند؟ فرمود: "برای آن كه خدای تعالی آن حضرت را از پرتو عظمت خود آفرید و چون تابید تمام آسمان‌ها و زمین را به نور خود روشن كرد و چشم فرشتگان خیره گشت و برای خدا به سجده افتادند و عرض كردند: ای خدا و ای مولای ما این چه نوری است؟ خدا به ایشان وحی كرد، این قسمتی از نور من است كه در آسمان خود جا داده‌ام و آن را از عظمت خویش آفریده‌ام، آن نور را از صلب پیامبری از پیامبرانم بیرون آوردم و آن پیامبر را بر تمام انبیاء برتری دادم و از همان نور، امامانی را به وجود می آورم كه قیام به امر كرده و به حقانیت من هدایت می كنند و پس از پایان گرفتن وحی، آنان را جانشینان خود در زمین قرار می دهم." (26)
از امام باقر علیه السلام پرسیدند كه چرا حضرت فاطمه علیهاالسلام را زهرا نامیدند؟ فرمود: "برای آن كه خدای تعالی آن حضرت را از پرتو عظمت خود آفرید و چون تابید تمام آسمان‌ها و زمین را به نور خود روشن كرد و چشم فرشتگان خیره گشت و برای خدا به سجده افتادند.

برگزیدگان عالم

از علی علیه السلام نقل شده كه می گوید: "رسول خدا صلی الله علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام فرمود: دخترم! خدای تعالی توجهی به دنیا فرمود، در نتیجه مرا بر مردان جهان برگزید سپس دوباره عنایتی كرد، همسر تو را بر مردان جهان برگزید، و نیز سومین بار به دنیا نگریست پس تو را بر زنان جهان برگزید و بالاخره مرتبه چهارم توجهی فرمود و پسران تو را بر جوانان عالم برگزید." (27)
درباره معنای قول خدای تعالی: "فَتَلَقَّی آدَمُ مِن رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتَابَ عَلیه"(بقره/۳۷)؛ سپس آدم از پروردگار خود كلماتی دریافت داشت (و با آنها توبه كرد) و خداوند توبه او را پذیرفت. روایت شده است كه فرمود: "حضرت آدم علیه السلام به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین از خداوند درخواست كرد." (28)

زنان برگزیده

از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است كه فرمود: "بهشت مشتاق چهار تن از زنان است؛ مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون كه در بهشت همسر پیامبر است، و خدیجه دختر خویلد كه در دنیا و آخرت همسر پیامبر صلی الله علیه و آله است و فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله." (29)
در روایت عایشه آمده است: بانوی زنان بهشت چهار زن است: مریم دختر عمران، فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله، خدیجه دختر خویلد و آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون. (30)

پی نوشت :

1- كشف الغمه، ص ۱۴۲.
2- همان، ص ۱۳۶.
3- همان، ص ۱۴۲.
4- همان، ص ۱۳۹.
5- همان.
6- كشف الغمه، ص ۱۳۵، از احمد این حدیث را نقل كرده است كه او را در مسند خود ج ۵، ص ۲۷۵ آورده است.
7- همان، ص ۱۴۲.
8- همان، صص ۱۳۵ و ۱۳۶.
9- همان.
10- همان.
11- من لا یحضره الفقیه، ص ۸۸.
12- كشف الغمه، ص ۱۴۰.
13- كتاب الفردوس، ص ۱۴۲.
14- همان.
15- كشف الغمه، ص ۱۴۲.
16- همان.
17- همان، صص ۱۴۲ و ۱۳۷.
18- همان.
19- همان، ص ۱۴۲.
20- همان.
21- همان، ص ۱۳۸.
22- همان، ص ۱۳۹.
23- همان.
24- همان.
25- همان.
26- همان، ص ۱۴۰.
27- همان.
28- همان.
29- همان، ص ۱۳۵.
30- همان، ص ۱۴۱.

منبع: باشگاه اندیشه
دوشنبه 4/2/1391 - 23:7
اهل بیت
نویسنده : سید مجتبی مجاهدیان

واقعیت آن است، سئوالی كه هر از چند گاه بر ذهن و زبان برخی از برادران ما در دیگر فِرق اسلامی جاری می‌شود، مسئله "مصحف فاطمه" و یا به تعبیر ایشان " قرآن شیعه" است؛ اینكه حقیقت مصحف مذكور چیست و اكنون در كجاست؟ آیا براستی "شیعه می‌گوید: چند كتاب آسمانی غیر از قرآن مجید و پس از آن، بر ائمّه آنان نازل شده است... مثلاً مصحف فاطمه (س) 1"؟!! مشخصاً كدام یك از ائمّة و یا علمای امامیه ادعای وجود و یا رؤیت این قرآن را دارد ؟! آیا منتقدی از منتقدان، آن را دیده است؟! چرا با چنین حجم انبوه ردّیه‌ها و نقد بر كتاب مذكور، نسخه ای از آن یافت نمی شود؟! اصولاً ادعای نقّادان از چه اتقان و استحكام علمی برخوردار است؟
"مسئله آمدن جبرئیل برای كسی، یك مسئله ساده نیست. خیال نشود كه جبرئیل برای هر كسی می‌آید و امكان دارد بیاید؛ این یك تناسب لازم است بین روح آن كسی كه جبرئیل می‌خواهد بیاید و مقام جبرئیل كه روح اعظم است... حتّی درباره ائمّة هم من ندیده ام كه وارد شده باشد، اینطور كه جبرئیل به آنها نازل شده باشد، فقط این است كه برای حضرت زهرا سلام الله علیهاست كه من دیده ام كه جبرئیل بطورمكرّر در این هفتاد و پنج روز وارد شده و مسائل آتیه ای كه بر ذریه او می‌گذشته است، این مسائل را می‌گفته است [و]حضرت امیر هم ثبت می‌كرده است... و این از فضائلی است كه از مختصّات حضرت صدیقه سلام الله علیهاست2 ".
گفتار فوق كلام مرجع و سخنگوی رسمی مكتب اهل بیت در عصر غیبت حضرت امام خمینی (ره) است. ایشان بر اساس روایات معتبر، تنها از مقام و منزلت معنوی فاطمه زهرا (س) سخن به میان آورده و نزول فرشته وحی بر بانوی نمونه اسلام را بیان فرمود، اما هرگز كوچكترین اشاره ای در طرح ادّعای نبوّت حضرت فاطمه (س) و نزول قرآنی دیگر برای شیعه ننموده است.
علی رغم اهتمام بلیغ بزرگان تشیع در اعلام صریح موضع رسمی خود و پاسخ به شبهات پیرامون این مصحف شریف، بسی مایه تأسف است كه باز و به هر بهانه ای، تهمت‌های پیشین تاریخی در لباس جدید شبهه عرضه شده و دامن گیر امامیه می‌گردد؛ چنانكه از سال 1414ق رساله دكتری ناصربن عبدالله قفّاری به نام "اصول مذهب الشیعه الامامیه الاثنی عشریه عرض و نقد" در 3جلد به عنوان بهترین تحقیق علمی و آكادمیك !! عربستان سعودی، مكرر در سطحی گسترده، تكثیر و توزیع شد3. كتابی كه نه تنها در جهت تخطئه اعتقادات مستدل‌ترین فرقه دینی بلكه در راستای تضعیف ایده مقدّس تقریب مذاهب اسلامی، آنهم در جوار كانون بایسته اتّحاد مسلمین ـ حرمین شریفین ـ سربرآورد! البته قابل اغماض نیست كه بدنه جهان اسلام در تب شدید نا هنجاریهای دولتهای خودكامه، می‌سوزد. نویسنده مذكور پیش از این در كتاب "فكره التقریب بین اهل السنه و الشیعه" ایده تقریب مذاهب اسلامی با امامیه را به دلیل كفر شیعه!! "نا ممكن"4 دانسته بود. دكتر قفّاری در جای جای "اصول مذهب شیعه " با تمسّك به اخبار ضعاف، شاذ، مرسل و غیر معتبر در نزد شیعه، برداشت‌هایی خلاف واقع نموده و با ارائه قرائتی نو از تهمت‌های كهنه بر امامیه، با ضرس قاطع می‌نویسد: "شیعه می‌گوید چند كتاب آسمانی غیر از قرآن مجید و پس از آن، بر ائمه آنان نازل شده است و در واقع ادعای نبوّت بر امامان خود است... مثلاً مصحف فاطمه... آنان می‌گویند حجم این كتاب سه برابر قرآن است و محتوای آن كتاب، علم غیب بر فاطمه را اثبات می‌كند، چیزی كه حتّی پیامبر نداشته است "5.
با تمام رقّت و سبكی ادعای فوق كه مشتی نمونه از خرمن آن مثنوی نُه من كاغذ است، شاید بتوان اذعان نمود این نوشته مهمترین كتابی است كه در طول تاریخ، علیه مكتب اهل بیت (ع) نوشته شد6؛ پس "تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل". جالب آن است كه قفّاری در این كتاب، حدیث مستند "مصحف فاطمه " را دلیل بر كفر شیعه!! شمرده و شدّت كفر ایشان را از یهود و بلكه از كفّار بیشتر دانسته است7 !! بی‌خبر از آنكه قرآن به پیامبر رحمت (ص) سفارش می‌كند حتّی با اهل كتاب بر سر سخن یكسانی كه میان آنهاست، همنوا شده و بایستند8؛ چراكه قوام جامعه اسلامی بسته به وحدت است و تنازع جز گام نهادن در پرتگاه شكست و آغاز هزیمت نیست: "وَلا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُكُمْ"9.
بی‌گمان، گرچه اختلاف گروه‌ها در اختصاص خلافت پیامبر، محلّ نزاع فرق اسلامی گردید، امّا اجماع همه گروه‌های مسلمین بر مرجعیت علمی و تفسیری آل البیت (ع) و اقرار به قرابت ایشان با حضرت ختمی مرتبت (ص)، می‌تواند محور وحدت مسلمین قرار گیرد. به گواهی تاریخ، جهت گیری مكتب علمی و معنوی اهل بیت همواره در راستای تحقق آرمان مقدّس وحدت و در خدمت حفظ مصالح مسلمین بوده است، چنانكه سخنان خلیفه دوّم و ائمّه فرق اسلامی شاهد این مدّعاست.
سفارش قرآن به گفتگو با اهل كتاب و حتّی مشركین، دیگر جایی برای تنازعات موجود میان گروههای مسلمان باقی نمی گذارد. رهبران فرق اسلامی می‌بایست به منظور تحقق همه جانبه وحدت مطلوب، وظایف خود را به احسن وجه عمل نموده و به راهكارهای ذیل اهتمام ویژه نشان دهند: تقویت بنیان‌های علمی و عملی مشترك، احترام به اصول و عقاید یكدیگر، تقویت روح برادری و همدلی، مدیریت بر مجموعه‌های خود به منظور تنش زدایی و جلوگیری از موج آفرینی، شفافیت در مواضع، حصر اختلافات فرقه ای در گفتگوهای علمی (توصیه علّامه سید شرف‌الدین)، بستن نگاه تكفیری فِرق اسلامی بر یكدیگر (توصیه شیخ محمود شلتوت مفتی اهل سنت و آیت الله العظمی بروجردی مرجع شیعه)، حذف مقیاس‌های غیر قرآنی تفاضل (مقیاسهایی غیر از تقوی، مجاهده،... )، پرهیز از مسائل فتنه انگیز (حذف مستفزّات)، پاسخ علمی به شبهات؛ البتّه شبهاتی كه با حسن نیت مطرح می‌شوند نه با نیتِ سوء؛ چراكه شبه افكنان غرضمند نه در پی پاسخند و نه هرگز به انتظار جواب می‌نشینند:
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به روی دیده شد
بر این باور و در راستای تحقق آرمان مقدّس وحدت اسلامی، به جستاری مجل پیرامون "مصحف فاطمه" می‌پردازیم، باشد كه به تنویر افكار و رفع ابهامات برادران ما در دیگر فرق اسلامی بیانجامد؛ البتّه براین نكته تأكید می‌ورزیم كه جدل در محتوا و متن آن مصحف شریف شاید هیچگونه ثمره علمی و محصول عملی در پی نداشته باشد؛ چرا كه بنا به اعتقاد شیعه‌ـ‌ چنانكه خواهد آمد ـ این مصحف از دسترس عموم خارج و نزد صاحبش، بقیة الله الاعظم (عج) می باشد.

مصحف فاطمه، میراث اهل بیت

بنا بر روایات متعددی كه در جوامع حدیثی مكتب اهل بیت علیهم السلام ثبت است، مواریثی خاصّ از علم و سلاح معصومین (ع)، دراختیار جانشینان معصومشان قرار می‌گیرد؛ مواریثی كه "بخشی از شئونات امامت به شمار"10می روند. از اهمّ این مواریث می‌توان "كتاب علی یا جفر جامعه، مصحف فاطمه سلام الله علیها و صحیفه دیات"11 را نام برد. در روایتی از صادق آل محمّد (ص) آمده است: " وعندنا مصحف فاطمه12؛ مصحف فاطمه نزد ماست". صاحب الذریعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی، در جمع بندی خود از این مصحف شریف، می‌نگارد: "مصحف فاطمه (س) از ودایع و امانت‌های امامت نزد مولی و امام ما صاحب الزمان (عج) است، همان طور كه در چندین حدیث از طرق ائمه این امر روایت شده است"13.
تكاتك این تراث گرانبها از نشانه‌های شناخت امام معصوم (ع) محسوب می‌شوند و بدیهی است كه هر زمان نزد آن بزگواران محفوظ باشند. عیون اخبار الرضا به نقل از حضرت ثامن الائمه و ضامن الائمه (ع) می‌آورد: "للامام علامات: ان یكون اعلم الناس و احكم الناس... و یكون عنده صحیفه فیها اسماء شیعه... و یكون عنده مصحف فاطمه "14.
در اخباری مستند وارد است كه حضرت زهراء (س) گاه مراجعاتی به مصحف خود داشته و تحفه‌هایی از آن را تقدیم دوستان می‌كرده است. این مصحف شریف چونان سندی معتبر و مرجعی ارزشمند از جایگاهی رفیع نزد ائمّه برخوردار بوده و ایشان (ع) هنگام لزوم به آن مراجعه می‌كردند15؛ چنانكه امام صادق (ع) به ولید بن صبیح فرمود: "ای ولید! من در مصحف فاطمه نگریستم و برای بنی فلان از حكومت بهره ای به اندازه غبار كفش نیافتم"16.
البته ناگفته نماند كه در برخی روایات، بجای "مصحف " از " كتاب" فاطمه یاد شده است17 هرچند كه برخی از اعلام شیعه چون سید محسن امین، صاحب اعیان الشیعه، قائل به وجود دو مصحف برای ام الائمّه (س) است: یكی شامل سخنان رسول الله (ص) و دیگری حاوی پیام‌های جبرئیل به بی‌بی دو عالم (س) پس از ارتحال پدر. البته بعضی دیگر را عقیده به این است كه دو مصحف بر فاطمه (س) نازل شد؛ یكی به صورت مكتوب از آسمان و دیگری پس از نزول بر حضرت (س)، توسط علی (ع) به كتابت در آمد18.

محتوای مصحف فاطمه

امام صادق (ع) در این باره می‌فرماید: "زهراء (س) پس از رسول خدا (ص)، هفتاد و پنج روز بیشتر زنده نبود و به سبب فقدان رسول الله (ص) بسیار محزون بود؛ از این رو جبرئیل به نزد ایشان می‌آمد و علاوه بر تسلّی، حضرت (س) را از جایگاه رسول (ص) و اخبار آینده آگاه می‌كرد و از آنچه به ذریه ایشان خواهد رسید، خبر می‌داد و علی (ع) هم همه آنها را می‌نوشت كه آن را مصحف فاطمه نامیدند". 19
گر چه متن و محتوای مصحف مذكور از دسترس ما خارج و در نزد صاحبش بقیةالله الاعظم (عج) می‌باشد، امّا از جمع و بررسی اخبار وارده، می‌توان كلیات محتوای آن را به قرار ذیل دریافت؛ هرچند كه صراحت اخبار در نفی برخی از مطالب محتمل، بهترین پاسخ به شبهات موجود است:
محتوای اثبات شده: الف) بیان مقام و منزلت عظیم پیامبر (ص) ب) اخبار حوادث و پیشامدهای آتی، بویژه آینده ذریه حضرت زهراء (س) ج) ذكر اسماء انبیاء و اولیاء د) وصیت نامه حضرت فاطمه (س) 20 و) آموزه‌های اخلاقی ه) علوم قرآنی21
محتوای نفی شده: اخبار مستند وارده، تصریح دارند كه این كتاب در بردارنده دو چیز نیست: الف) قرآن ب) احكام؛ یعنی اگر چه از جانب خداست و توسط فرشته وحی نزول یافته؛ اما نه قرآن است و نه وحی تشریعی؛ آنگونه كه امام صادق (ع) قسم یاد می‌كند: "والله ما فیه[المصحف] من قرآنكم حرف واحد و لیس فیه من حلال و حرام"22. البته برادران منصف ما در دیگر فرق اسلامی بر این نكته اذعان دارند؛ چنانكه ابوزهره متفكّر جهان تسنّن تأكید می‌ورزد كه مصحف فاطمه چیزی از قرآن در خود ندارد. 23

آیا مصحف فاطمه قرآن شیعه است؟!

آنگونه كه مشاهده شد، جنجال ساختگی ای كه بنام "قرآن شیعه" بر پا كرده اند، از كمترین پایه علمی و استدلال منطقی برخوردار نیست. بسیار جای شگفتی است، با چنین سیر پیشرفت علوم ارتباطات و فناوری اطلاعات كه نقطه كور و ناشناخته و منطقه ممنوعه ای در جهان باقی نمانده، كسی نمی تواند از این قرآن سراغی بیابد!! مسلّم است كه سفر به جغرافیای زیستی شیعه و تفحّص در پنهان‌ترین زوایای زندگی ایشان، برای محقق جویای حقیقت، ناممكن نیست!
اگر مقصود جستجو گران ِ "قرآن شیعه" همان "مصحف فاطمه" باشد كه این مسأله غریب‌تر می‌نماید!! چرا كه هیچ یك از ابناء شیعه، چنین ادّعای گزافی نكرده است.
علاوه بر ائمّه امامیه، جمیع علمای شیعه به اتفاق اعلام نموده اند: "این كتاب به اعتقاد همه شیعیان از كتاب مقدّس قرآن متفاوت است و قرآن دیگری در كنار آن به شمار نمی رود24. در روایات صادره از آل البیت (ع) این پاسخ مكرّر بیان شده است: "آن[مصحف فاطمه] سه برابر بزرگتر است ازاین مصحفِ [قرآن] شما، به خدا قسم در آن حتّی یك حرف از قرآن شما نیست"25.
حال باید افكار حق جویان منصف را ـ از هر گروه و فرقه ای ـ به قضاوت فراخواند كه با وجود چنین توجه و اهتمام ویژه شیعه به رفع این اتهام، دیگر اصرار بر نسبت آن به امامیه چه معنا می‌دهد؟! آیا طرح مداوم این شبهه از مصادیق بارز دامن زدن به مسائل فتنه انگیز نیست؟! آیا حمایت پیدا و پنهان دولت‌های به ظاهر مسلمان از اینگونه تحركات تفرقه افكن، در راستای ایجاد وحدت اسلامی است؟!

واژه مصحف، بهانه طرح شبهه

در بررسی علل و عوامل طرح این شبهه، به برداشتی غرضمند از واژه "مصحف" برمی خوریم. از عوامل ایجاد شبهه "قرآن شیعه"، مطلق دانستن واژه "مصحف" برای قرآن است؛ اما با نیم نگاهی بر معنای لغوی و اصطلاحی و موارد استعمال آن در قرآن و بر لسان اهل بیت (ع)، حقیقت روشن می‌شود.
در قرآن واژه "صحف " به معنای مطلق مكتوب و كتاب آمده است: "وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ؛ آنگاه كه نامه‌های اعمال منتشر گردد"26 و یا: "إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الأولَى * صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى؛ این در صحیفه‌های نخستین، در كتب ابراهیم و موسی است"27. امیرالمؤمنین علی (ع) در كلمه ای قصار می‌فرماید: "القلب مصحف البصر؛ قلب كتاب چشم است"28 بنابراین مشخص است كه در عهد پیامبر (ص) و تا مدتها پس از حضرت، واژه "مصحف " كاربردی در معنای مطلق قرآن نداشت، بلكه به مرور زمان این لفظ اختصاص به قرآن یافت؛ چنانكه در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: "من قرأ القرآن فی المصحف یتمتع ببصره؛ هر كس قرآن را از روی برگ‌های مجلد بخواند، از چشم خود بهره می‌گیرد"29؛ یعنی تا زمانه آن بزرگواران واژه "مصحف " در معنای هر كتاب و یا نوشته مجلد ـ اعم از قرآن ـ بكار می‌رفته است. زبیدی ‌ـ‌ لغوی بزرگ‌ـ‌ در معنای مصحف چنین می‌نگارد: " الجامع للصحف المكتوبة بین الدّفتین"30 به عبارتی دیگر "به معنای كتاب مجلّد و شامل هر كتابی می‌شود و اختصاص به قرآن ندارد، گو اینكه معنای مشهور مصحف قرآن باشد"31 پس واژه مصحف مرادف تام و تمام قرآن نیست بلكه "هم خانواده صفحه و صُحف بوده و به هر كتاب در بردارنده مجموعه ای از اوراق و صفحات گفته می‌شود؛ حتی قرآن كریم نیز از این باب مصحف نامیده شد. این اصطلاح به تدریج درعرف اسلامی، هم معنای قرآن گشته است؛ لیكن اصطلاح مذكور در دوره ای متأخر پدید آمده و فاصله تاریخی درازی با زمان صدور روایات درباره مصحف فاطمه دارد"32.
و اما بر فرض، چنانچه اثبات شود مصحف زمانی كه به معنای مطلق قرآن بوده، آگاهانه بر كتاب فاطمه (س) نهاده شد، باز نشان از آن دارد كه بدین وسیله می‌خواسته اند تنها "بفهمانند میان مصحف فاطمه و مصحف قرآن مشابهت هست، زیرا هر دو توسط جبرئیل نازل شده اند گرچه در محتوا متفاوتند"33.
به هر روی در زمانه ای كه اهل سنّت تا عهد عمربن عبدالعزیز در ممنوعیت نقل و ثبت حدیث به سر می‌برد، پیروان مكتب اهلبیت پیوسته به حكم "المیسور لایسقط بالمعسور" در تكاپوی تدوین میراث گرانبهای معصومین خویش بود و لذا بدیهی است كه در این جهت گوی سبقت را از برادران خود در دیگر فرق ربوده باشد. به نوشته ذهبی ـ عالم اهل تسنّن ـ در میزان الاعتدال: " اگر تلاش این گروه[شیعه] نبود، تمام آثار نبوی ازبین می‌رفت و مفسده بزرگی در دنیای اسلام پدید می‌آمد" 34. عناوین "مصحف، كتاب و مسند فاطمه" نمایانگر اهتمام شایسته خاندان رسالت در حفظ مواریث و سنن اصیل اسلامی است. حضرت زهراء (س) را باید علاوه بر مدرّس نغزگو و پرمغز معارف الهی به زنان مهاجر و انصار و خطیب خطبه‌های پرشور و شعور در مناسبت‌های بسیار، "اوّلین بانوی نویسنده اسلام" 35 دانست كه درجوّ اختناق، كمر همّت به حفظ تراث الهی پدر بست تا آنجا كه جلال الدّین سیوطی از اعلام علمای جماعت، مجموعه ای به نام "مسند فاطمه" شامل احادیث منقول از آن حضرت را فراهم آورد.

تكمله

و اما، توجّه به نكات ذیل در شناخت بیشتر "مصحف فاطمه" و در پاسخ به شبهات پیرامون آن حائز اهمّیت است:
1‌ـ‌ وحی بر دو قسم است: قرآنی و غیر قرآنی. خداوند سخن گفتن رسولش را نیز وحی می‌شمرد؛ البتّه وحی غیرقرآنی "وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحَى * عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى"36.
2‌ـ‌ ختم پیامبری، به معنای انقطاع نزول فرشته وحی نیست؛ طبق نصّ صریح قرآن، هر سال و در شب قدر، فرشته وحی نزول می‌یابد "تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ"37.
3‌ـ‌ یكی از القاب حضرت زهرا (س) "محدَّثه " (بر وزن اسم مفعول) است؛ چرا كه فرشتگان با او هم سخن می‌شدند؛ در این باره امام صادق (ع) فرمود: " فاطمه، محدثه نامیده شد بدان جهت كه ملائكه از آسمان هبوط كرده و او را ندا می‌دادند همانگونه كه مریم دختر عمران را ندا می‌دادند " 38.
4‌ـ‌ سخن گفتن جبرئیل با بی‌بی دو عالم، امری غیر ممكن نیست؛ چرا كه نزول فرشته وحی اختصاص به پیامبران نداشته و بنابر صریح قرآن، برخی از اولیاء نیز مورد خطاب ملائكه الله قرار گرفته اند؛ مانند حضرت مریم و مادرموسی: "وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ یَا مَرْیَمُ"39 و "وَأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ" 40
5‌ـ‌ اگر اعتقاد به نزول فرشته وحی بر غیر پیامبر به معنی اثبات ادعای نبوّت او باشد، پس اهل تسنن ناگزیر از اقرار و اعتقاد بر نبوّت خلیفه دوّم هستند؛ چرا كه او را "محدَّث " 41 می‌دانند!!

پی نوشت :

1- كیانی، مهندس، كدامین راه؟، ص165، قم، معصومی، نوبت اوّل، 1385
2- امام خمینی، صحیفه امام، ج 20، ص6-5، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، نوبت اوّل، 1378.
3 - كیانی، مهندس، كدامین راه؟، ص5، قم، معصومین، نوبت اول، 1385.
4 - همان، ص6.
5 - همان، ص166-165.
6 - همان، ص5.
7 - همان.
8 - آل عمران/64.
9 -انفال/46
10 - معارف، مجید، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، ص36، تهران، مؤسسه فرهنگی و هنری ضریح، نوبت اوّل، 1374.
11 - همان.
12 - المجلسی، الشیخ محمّد باقر، بحارالانوار، ج26، ص37، بیروت، داراحیاء التراث العربی، الطبعة الثانیّه 1403ه. ق.
13 - تهرانی، شیخ آقا بزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج21، ص126، بیروت، دارالاضواء، نوبت دوّم.
14 - شیخ صدوق، عیون اخبار الرضاء (ع)، ج1، ص440-438، تهران، نشر صدوق، نوبت اوّل، 1372.
15 - قربانی لاهیجی، زین العابدین، علم حدیث، ص49، قم، انصاریان، نوبت دوّم، 1416هـ. ق.
16- محمدّی ری شهری، اهل بیت در قرآن و حدیث، ترجمه شیخی وآژیر، ج1، ص323، قم، دار الحدیث، نوبت دوّم، 1380.
17 - فضل الله، سیّد محمد حسین، فاطمه زهراء، ترجمه معموری، ص124، تهران، دار الملك، نوبت اوّل، 1381.
18 - الموسوی، السید محمد باقر، الكوثر فی احوال فاطمه، ج الرابع، ص310-309، قم، الطبعة الاولی، 1420ه. ق.
19 - پور سیّد آقایی، مسعود، چشمه در بستر (تحلیلی از زمان شناسی حضرت زهراء)، ص286، قم، حضور، نوبت دوم، 1375به نقل از اصول كافی ج1ص241.
20 - امینی، عبدالله، پژوهشی در مصحف حضرت فاطمه (س)، ص45، قم، دلیل ما، نوبت اول، 1383.
21 - الموسوی، السید محمد باقر، الكوثر فی احوال فاطمه، ج الرابع، ص308، قم، الطبعة الاولی، 1420ه. ق.
22 - المجلسی، الشیخ محمد باقر بهار الانوار، ج26، ص39، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، الطبعة الثانیة، 1403ه. ق.
23 - ابو زهره، محمد، الامام الصادق حیاته وعصره، ص324، مصر، مطبعه احمد علی مخیمره.
24 - فضل الله، سید محمد حسین، فاطمه زهراء، ترجمه مأ موری، ص163، تهران، دارالملك، نوبت اول، 1381.
25 - الموسوی، السید محمد باقر، الكوثر فی احوال فاطمه، ج الرابع، ص320، قم، الطبعة الاولی، 1420ه. ق.
26 - تكویر/ 10.
27 - اعلی/ 18ـ 19.
28 - دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، حكمت409، ص727، قم، مشهور، نوبت دوم، 1379.
29 - كلینی، ثقه الاسلام، اصول كافی، ج 2، نوبت اول، ص 613.
30 - زبیدی، مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج6، ص161، بیروت، دار الفكر1414.
31 - امینی، عبدالله، پژوهشی در مصحف فاطمه (س)، ص43، قم، دلیل ما، نوبت اول، 1382.
32 - فضل الله، سید محمد حسین، فاطمه زهرا، ترجمه معموری، ص124، تهران، دارالملك، نوبت اول، 1382.
33 - امینی، عبدالله، پزوهشی در مصحف فاطمه (س)، ص43، قم، دلیل ما، نوبت اول، 1382.
34 - قربانی لاهیجی، زین العابدین، علم حدیث، ص47، قم، انصاریان، نوبت دوم، 1416هـ. ق.
35 - فضل الله، سید محمد حسین، فاطمه زهراء، ترجمه معموری، ص162، تهران، دارالملك، نوبت اول، 1381.
36 - نجم/ 5-3.
37 - قدر/4.
38 - امینی، عبد الله، پژوهشی در مصحف فاطمه (س)، ص61، قم، دلیل ما، نوبت اول، 1382.
39 - آل عمران/42.
40 - قصص/7.
41 - كیانی، مهندس، كدامین راه؟، ص61، قم، معصومین، نوبت اوّل، 1385. (به نقل از دلائل الامامة)

منبع: ماه نامه معارف - شماره 57
دوشنبه 4/2/1391 - 23:6
اهل بیت
نویسنده : احمد امید

به طور كلی دو نوع رویكرد را نسبت به پیامبران(ص) و ائمه معصومین(ع) می توان در هر عصری و نسلی مطرح كرد :
1- رویكرد اسطوره ای بدین معنی كه آن بزرگواران در زمان خود اسطوره هایی بوده اند كه در طول تاریخ هرگز مشابه آنان پدیدار و تكرار نخواهد شد. از این جهت این نوع اسطوره ها برای انسانهای عادی دست نیافتنی هستند. بنابراین ما باید به دنبال الگوی به روز و امروزی و متناسب با زمان خود باشیم.
2- رویكرد اسوه ای بدین معنی كه آن بزرگواران مجسمه های عملی غایت خلقت انسان هستند و انسانهایی كه در مسیر شدن حركت می كنند و غایتی برای زندگی و حركت آنان توسط خدای متعال طراحی شده باید از این مدلهای عینی و از جنس خود انسان در مسیر شدن تبعیت و پیروی كرده، و تلاش نمایند خود را به آن الگوها هرچه بیشتر نزدیك نمایند. مقاله حاضر گامی است در جهت تبیین این دو نوع رویكرد كه نویسنده در مقام پیاده سازی آن برآمده است اینك با هم آنرا از نظر می گذرانیم.

طرح مسئله

در طول تاریخ، اسلام ناب محمدی(ص) مهمترین مانع برای حكومت خودكامانی مانند بنی امیه، بنی العباس، و در تاریخ معاصر، استعمارگران و حكومتهای وابسته، بوده است. در این میان عامل مهم و اساسی در اثربخشی اسلام ناب وجود اسوه های عالم بشریت؛ حضرت پیامبر اعظم(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) می باشد.
مهمترین هنر امام راحل«قدس سره» احیای اسلام ناب محمدی و سیره ائمه معصومین(ع) است. الگو قراردادن حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در مبارزاتی كه حضرت امام(ره) از 15 خرداد سال 1342 آغاز كردند، نقش اساسی در بسیج توده های مردم و شهادت طلبی آنان در مبارزه با رژیم منحوس پهلوی، ایفا كرد.
شخصیت حضرت زهرا(س) خصوصاً در بعد مبارزات اجتماعی نقش موثری در مشاركت زنان جامعه ما در انقلاب و استمرار آن داشته است. نقش اسلام ناب محمدی و الگو بودن پیامبر اعظم(ص) و اهل بیت او در نهضت بیداری مسلمانان و خصوصاً ملت شریف ایران بقدری مؤثر بوده كه دشمنان انقلاب را بر آن داشته است كه برای براندازی نظام جمهوری اسلامی، استراتژی تضعیف اسلام ناب و اعتقادات و عشق مردم به پیامبر اعظم(ص) و خاندان عصمت و طهارت را در اولویت توطئه های فرهنگی خود قرار دهند.
بر این اساس محورهای ذیل را جهت تضعیف ایمان دینی مردم خصوصا جوانان در دستور كار خود قرار دادند.
1) دامن زدن به مشكلات مردم و بزرگنمایی آنها بخاطر ناكارآمد جلوه دادن اسلام.
2) نفوذ دادن روشنفكران غرب زده و یا وابسته در فضای تسامح و تساهل برای توهین به مقدسات و احكام دینی و ترویج فرهنگ بی بند و باری در میان جوانان.
3) ترویج تكثرگرایی در بعد قرائت های دینی برای از میدان به در كردن عالمان دینی و متخصصان اسلام شناس و زمینه سازی برای القای برداشت های غیرتخصصی از دین در افكار جوانان و نسل سوم انقلاب.
4) مطرح كردن پیامبر اعظم(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به عنوان اسطوره و زیرسؤال بردن بعد اسوه بودن آن بزرگواران.
بر این اساس برخی دگراندیشان چنین گفتند:
« ما بیش از صد سال است كه در مرحله انتقال به سر می بریم. جامعه ایران، فاز سنتی خود را پشت سر گذاشته و می خواهد مدرن شود در حالی كه هنوز حساسیتهای مذهبی خود را حفظ كرده است. در این جامعه هنوز خدا نمرده است. ما جز از طریق دمكراتیزه كردن جامعه چگونه می توانیم بر این حالت فائق آییم.»
یكی از حربه ها برای تضعیف نقش الگویی ائمه(ع) در جامعه اسلامی، نگرش اسطوره ای به شخصیت ائمه خصوصاً حضرت فاطمه زهرا(س) و در تعارض نشان دادن نگرش اسوه ای نسبت به آنها با مدرنیته و شرایط پیچیدگی جوامع انسانی و عصر انفجار اطلاعات می باشد.
یكی از دگراندیشان، در مراسم روز جهانی زن چنین گفت:
« الگوهای ما باید مربوط به زمان باشد. نزدیك ترین شخص به ما كه می تواند، الگو قرار گیرد، گاندی است. اما بازهم نمی توانیم زندگیمان را به او نزدیك كنیم. الگوهای ما باید این دوره ای باشد و حضرت فاطمه(س) اسطوره است و دست نیافتنی و یك الگوی قدیمی است و این دورانی نیست، چرا كه نه پدرمان حضرت محمد(ص) است و نه همسرمان علی(ع) و نه فرزندانمان امام حسن و امام حسین(ع)، لذا نزدیك شدن به حضرت زهرا(س) غیرممكن است.»
صرف نظر از انگیزه های سیاسی، پاسخگویی به نیازهای فكری جوانان باید محور اساسی اندیشه ورزی نخبگان متعهد باشد. در این نوشتار و براساس روش استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری« قدس سره» كه تبیین منصفانه اشكال و سپس پاسخگویی استدلالی و منطقی بوده است، به تبیین و تحلیل مطلب فوق پرداخته شده است.
اسطوره به معنای شخصیت افسانه ای است كه بواسطه عوامل و نیروهای فوق بشری، ویژگی هایی را پیدا كرده اند كه مورد تقدیس و احترام بشر بوده اند. اساطیر و شخصیتهای افسانه ای یا ساخته ذهن بشر بوده است و یا بواسطه ارتباط خاص با خداوند، به جایگاه افسانه ای خود دست پیدا كرده اند.
برخی، برای پیامبر اعظم و اهل بیت(ع) شخصیت های اسطوره ای قائل هستند و بر این اساس معتقدند خداوند در اثر عنایات خاص خود، به آنها قدرت عصمت داده است و از اول آنان را پاك و كامل قرار داده و نیز آنان را به علم لدنی و غیب، عالم به ما كان و مایكون و ماهو كائن مزین كرده است و لذا آنان اصولاً گرد گناه نمی رفتند.
« انما یریدالله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا»
بنابراین چون شخصیت آنان با نیروهای مافوق بشری شكل گرفته است، اسطوره اند و اگر بپذیریم كه آنها الگو هستند، صرفاً برای مردم آن روز بوده و آنها برای عصر مدرنیته نمی توانند اسوه باشند و لذا آنها دست نیافتنی هستند.
قرآن كریم و نگرش اسطوره ای و نگرش اسوه ای
خداوند در آیه 21 سوره احزاب می فرماید:
« لقد كان لكم فی رسول الله اسوه حسنه لمن كان یرجوالله و الیوم الاخرو ذكرالله كثیراً. هر آینه در شخصیت و رفتار و فضایل رسول خدا(ص) برای شما انسان ها الگویی نیكو وجود دارد، برای كسانی كه امید به خداوند و (تحصیل) روز آخرت را دارند و فراوان به یاد خدا هستند.»
در آیه 4 سوره ممتحنه، خداوند ابراهیم و اصحاب او را نیز الگو معرفی نموده است.
« قد كانت لكم اسوه حسنه فی ابراهیم و الذین معه . همانا برای شما الگوی خوبی در زندگی ابراهیم و كسانی كه با او بودند وجود داشت».
از این آیه شریفه كه با یك سیاق واحد با آیه قبل بیان شده است، استفاده می كنیم كه انبیاء الهی و اصحاب خاص آنها كه صلاحیت الگو بودن را دارند، نیز اسوه هستند. بنابراین اهل بیت پیامبر اكرم (ص) كه در قرآن كریم محبتشان اتخاذ راه بسوی خدا معرفی شده، بطریق اولی اسوه هستند.
نكته شایان توجه در این آیات شریفه این است كه رسول خدا و اهل بیت(ع) او اسوه قرار گرفته اند برای هر انسانی كه طالب خدا و آخرت و یاد خدا باشد واختصاص به مسلمانان هم ندارد، یعنی آنها اسوه انسانی هستند و نكته مهم تر آنكه مفهوم آیه بیان می كند كه بدون اسوه قرار دادن آنها نمی توان به خدا و آخرت نیكو و یاد خدا رسید.

مبانی عقلی نگرش اسوه ای در قرآن كریم

1) نیاز انسان به اسوه های جاودانه و اسوه های این دنیایی

برای تبیین مبانی عقلی نگرش اسوه ای به شخصیت پیامبران و اولیای الهی در قرآن كریم، پاسخ به این سوال ضروری است كه اصولاً مقوله «الگوگرایی» در زندگی كه از عناصر مهم رشد و تعالی انسان می باشد بر چه محورهایی استوار است و به تعبیر دیگر، انسان در چه حوزه هایی نیازمند الگو می باشد!
محور اساسی در پاسخ به این سوال این است كه، انسان دوگونه هدف در حركت های فردی و اجتماعی دارد.
یكی هدف و فلسفه زندگی است، یعنی همان هدفی كه خداوند انسان را بخاطر آن خلق كرده است و ابر وباد و مه و خورشید و فلك بخاطر آن دركارند.
نوع دیگر، هدف های مادی در زندگی است، مانند هدف از مدیریت، هدف از تحقیق و تفحص، هدف از كار كردن، هدف از دوستی با دیگران، هدف از ازدواج و...
هدف و فلسفه زندگی كه زمان بخاطر آن دراختیار انسان قرار داده شده است، خداگونه شدن و اتصاف به صفات جمال، بصیرت، استقلال، آزادی، زیبایی، اقتدار، محبوبیت، مقام و ... است و به تمامی اسباب و علل از قبیل، پول، تكنولوژی، منابع ثروت، خوردن، لذت و ... بعنوان اسباب و وسایل برای آن ارزش های معنوی نظر دارد. بعنوان مثال پول به اعتبار ایجاد بی نیازی، استقلال، عزت، موقعیت و قدرت برای انسان ارزشمند است و ثروت هر چقدر هم كلان باشد اگر این ارزش ها را به همراه نداشته باشد، بی ارزش تلقی می گردد.
در یك كویر گرم و سوزان میلیاردها پول و طلا برای شما بی ارزش است، زیرا این پول در آنجا نه برای شما قدرت می آورد نه عزت و نه بی نیازی، و حاضرید تمامی ثروت دنیا را با یك لیوان آب كه به شما قدرت حیات می دهد مبادله كنید.
علم، تكنولوژی، جامعه مدنی، دموكراسی و همه مظاهر مدرنیسم، هنگامی دارای اعتبار و ارزشند كه هدف و فلسفه خلقت را تحقق بخشند بر این اساس هنگامی كه مرگ فرا برسد و انسان وارد عالم دیگری شود نه با خود تكنولوژی بهمراه می برد و نه علم و نه هیچ چیزی از مظاهر مادی بلكه تنها چیزی كه همراه انسان خواهد بود، عبارت است از: فضایل و محسنات اخلاقی و روحی و یا رذایل و زشتی های اخلاقی و روحی.
بنابراین سعادت ابدی انسان در گرو آنست كه هدف و فلسفه خلقت خود را با كلیه اهداف مادی زندگی تنظیم نماید. در این صورت است كه انسان موفق می شود دنیا و آخرت را در بعد فردی و اجتماعی توامان تحصیل نماید.
فلسفه اصلی نزول وحی و ارسال دین، بیان و تبیین راه ها و روش های تنظیم این دو نوع هدف(هدف زندگی وهدف های مادی) بوده است.
متاسفانه نظام های غربی و به تبع آنها دگراندیشان، انسان را دچار غفلت از هدف و فلسفه خلقت و یاد خدا و ارزش های معنوی نموده اند و بر این اساس رعایت حقوق بشر تا آنجا دارای ارزش است كه بتواند منافع مادی آنها را تامین نماید و وقتی پای منافع مادی به میان آید، حقوق بشر و همه ارزش های معنوی را در پای آن ذبح می كنند.
امروز وجود ظلم و ستم و تبعیض نژادی، پدیده شومی بنام صهیونیسم، امپریالیسم، آپارتاید، فساد، همجنس بازی، تجاوز به حقوق بشر، سست شدن بنیان خانواده و ارزش های خانوادگی، بی ایمانی، استفاده خودخواهانه و منفعت جویانه از طبیعت، سرمایه سالاری به اسم دمكراسی و مردم سالاری، اسارت انسان دربند شهوات بنام آزادی های اجتماعی، فقر و گرسنگی ملت ها خصوصاً ملت های آفریقا و ده ها معضلات در زندگی بشر، نمودها و آثار فراموش نمودن هدف خلقت انسان و محوریت یافتن ارزش های مادی بجای ارزش های معنوی است.
تردیدی نیست كه انسان، موجودی الگوگرا است و از نقطه نظر روانشناختی تربیتی، این ویژگی در بشر نقش مهمی در رشد و تعالی او دارد اما انسان هم در ارزش های معنوی و فضایل اخلاقی نیازمند به الگوست و هم در تحصیل اهداف مادی.
بنابراین موضوع الگوگرایی درزندگی انسان هم ارزشهای معنوی و فضائل اخلاقی و روحی است كه تجلی هدف و فلسفه خلقت انسان می باشد و هم ارزشهای مادی و منافع دنیوی است كه اهداف مادی بر مبنای آنها شكل می گیرد. قهرا در ارزشهای معنوی و فضائل اخلاقی و روحی، كسانی الگو قرارمی گیرند كه مظهر تمام و كمال این ارزشها و فضائل باشند و آنها اسوه های جاودانه ای هستند كه در همه زمانها مظهر این ارزش ها می باشند. در ارزشهای مادی نیز كسانی الگو قرار می گیرند كه متناسب با زمان و مقتضیات زمان به اهداف دنیایی دست یافته اند. بنابراین انسان به دو گونه الگو و اسوه نیازمند است.
الف) الگو و اسوه در بعد ارزشها و فضائل معنوی
ب) الگوها و اسوه ها در بعد ارزشهای مادی
بعنوان مثال انسان در بعد حقوق بشر و مردم سالاری نیازمند است كسانی را الگو قراردهد كه مظهر تام و تمام رعایت حقوق بشر و خدمت به مردم اند اما دراعمال شیوه های تحقق حقوق بشر و مردم سالاری درجامعه نیازمند به الگوهای این دورانی است تا بتواند از تجربه حكومتهای موفق الگو بگیرد. از اینرو انسان هم به اسوه های جاودانه و هم به اسوه های این دوران نیاز دارد.

2) كمال اكتسابی در شخصیت پیامبراعظم(ص) و اهل بیت (ع)

دومین مبنا از مبانی عقلی نگرش اسوه ای در قرآن كریم اینست كه این اسوه های عالم بشریت بطور عادی و با همان اسباب و عللی كه در اختیار مردم بوده است، بر اثر مجاهده، تلاش و بكارگیری عوامل معنوی وعقلانی به آن مرتبه از كمال انسانی نائل شده اند و به عبارت دقیق تر فعلیت كمال انسانی در آن بزرگواران در سایه تقوا، تلاش، صبر، استقامت و مجاهده مستمر بوده است.
بنظر می رسد انگاره اسطوره بودن ائمه مبتنی بر یك شناخت عامیانه از ائمه (ع) است. زیرا در شناخت عامیانه نسبت به آن بزرگواران چنین تصور می شود. كه خداوند از اول آنان را كامل آفریده است و به آنها قدرت عصمت و علم به غیب عطا نموده و آنها براساس این قوای فوق بشری زندگی كرده اند، لذا بشری كه فاقد چنین نیروهای متافیزیكی باشد، نمی تواند آنها را الگو قراردهد. بر این اساس آنها اسطوره اند، درحالی كه آنها در مقام اخذ وحی و تبلیغ رسالت و بیان و تبیین احكام الهی از عصمت اعطایی خداوند و علم به غیب بهره گرفته اند اما بعنوان یك انسان، با مجاهده با نفس و تلاش و تحمل سخت ترین شرایط و با سلاح عقلانیت و بصیرت و با همان زندگی عادی بشری و همان اسباب وعللی كه در اختیار همگان بوده است زندگی كرده اند و كمالات و ارزشهای انسانی و فضائل روحی و معنوی در آنها فعلیت یافته است و به همین خاطر آنان اسوه اند. نه اسطوره.
فاطمه زهرا(س)، اگر بعنوان یك زن و یك مادر و یك همسر و یك شخصیت اجتماعی و یك مبارز سیاسی و یك مرجع علمی الگو قرار می گیرد، بخاطر آنست كه همه فضائلی كه در وجود اوست از عفت، حیا، حجب، متانت، فداكاری، و فضائل دیگر بر اثر همان مجاهده و تلاش و تحمل شرایط سخت بوجود آمده است.
او اگر مثلاً در تربیت فرزندان الگو قرار می گیرد بخاطر آن است كه با تلاش و پاكی و بكار بردن روشهای تربیتی، فرزندانی مثل امام حسن(ع)، اما حسین(ع)، و زینب (س) وام كلثوم (س) را تربیت می كند و اگر در همسرداری كه از مقوله های اساسی زندگی است، الگو قرار می گیرد بخاطر آن است كه بنحو شگرفی زندگی توأم با آرامشی را برای همسر شجاع و دلیر خود بوجود می آورد و همه سختی هایی كه در زندگی وجود داشته است را تحمل می كند تا حدی كه علی (ع) درباره او فرمود. «نعم العون علی الاخره»؛ چه نیكو و یاوری است فاطمه نسبت به آخرت.

3) فضایل اخلاقی و ارزشهای معنوی كهنه شدنی نیستند

سومین مبنا از مبانی عقلی درنگرش اسوه ای به شخصیت پیامبر اعظم (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، مطلق بودن ارزشهای معنوی و فضائل اخلاقی و روحی می باشد. انگاره اسطوره بودن بر نسبت اخلاق مبتنی است كه براساس آن ارزشهای معنوی و اخلاقی و روحی تابعی از متغیر ارزشها و منافع مادی می باشد و به دلیل آنكه این ارزشها درحال تحول و دگرگونی هستند.
پس ارزشهای معنوی در كسانی قابل قبول برای بشر و قابل الگوبرداری خواهد بود كه پرچمداران این تحول باشند یعنی پرچمداران مدرنیته و مدرنیسم براین اساس شخصیت پیامبر اعظم (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را اسطوره عصر جدید و الگوی 1400 سال پیش تلقی می كنند.
اما حقیقت این است كه نسبیت اخلاق بر اصالت مادیت و ارزشهای مادی استوار است و منافی و معارض با فلسفه خلقت انسان است به دلیل آنكه انسان برای ارزشهای معنوی و فضائل روحی و اخلاقی خلق شده است، لذا این ارزشها در زندگی دارای اصالت می باشند و درواقع ارزشهای مادی باید برمحوریت ارزشهای معنوی تعریف شوند. ارزشهای معنوی درطول تاریخ بشر از همه تغییرات و تحولات مصون بوده اند و تنها تاثیرپذیری آنها از تحولات تاریخ، شفاف ترو درخشان تر شدن آنها بوده است، بر این اساس ارزشهای معنوی و انسانی هرگز كهنه شدنی نیستند در نتیجه انبیاء و اولیاء و پیامبر اعظم (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت اسوه های ماندگار همیشه تاریخ هستند.
آخرین نكته كه بعنوان حسن ختام بحث مطرح می كنیم این است كه می گویند گاندی رهبر ضد استعماری هند را می توان بعنوان الگو قرارداد اما جالب است كه بدانید گاندی خود امام حسین (ع) را الگو و اسوه قرار داد و گفت :
« من اوراق كربلا را مطالعه كردم و دیدم كه برای نجات هند از چنگال استعمار انگلیس، راهی جز الگو قراردادن حسین(ع) وجود ندارد. »
منبع: روزنامه کیهان
دوشنبه 4/2/1391 - 23:5
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته