• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3273
تعداد نظرات : 339
زمان آخرین مطلب : 4369روز قبل
اهل بیت
این ایام،به سیدّه ی زنان عالم و بانوی بزرگ تاریخ جهان - فاطمه ی زهرا علیها السلام - متعلق است؛ آن زن نمونه یی که حیاتش با همه ی کوتاهی و عمر او در عین جوانی، الگویی برای همه مردان و زنان غیور و مؤمن و مسلمانان و حتّی مردم غیر مسلمانی که با مقام آن بزرگوار آشنا باشند، است و ما باید از زندگی آن بزرگوار درس بگیریم. قبلاً لازم می دانم ضمن تسلیت این یادبود بزرگ غم انگیز و حزن آلود به همه ی شما برادران و خواهران،به خاطر حضورتان و زحماتی که متحمل شدید و از نقاط مختلف کشور تشریف آوردید و در این جا گرد آمدید،تشکر کنم .
در زندگی زهرای اطهر علیها السلام ، یک نکته هست که باید به آن توجه کرد. البته، ما در تعریف مقامات معنوی آن بزرگوار وارد نمی شویم و قادر هم نیستیم که مقامات معنوی فاطمه ی اطهرعلیها السلام را بفهمیم و درک کنیم. حقیقتاً در اوج قله ی معنویت انسانی و تکامل بشری، فقط خداوند است که چنین بندگانی را - و کسانی که همطراز آنها باشند -می شناسد و مقام آنها را می بیند. لذا فاطمه ی زهرا را امیر المؤمنین و پدر بزرگوار و اولاد معصومینش می شناختند .مردم آن زمان و زمان های بعد و ما نیز در این روزگار نمی توانیم آن درخشندگی و تلألوی معنویت را در آن بزرگوار تشخیص بدهیم .
نور درخشان معنوی، به چشم همه کس نمی آید و چشمهای نزدیک بین و ضعیف ما قادر نیست که آن جلوه ی درخشان انسانیت را در وجود این بزرگواران ببیند.
بنابراین، در صحنه ی تعریف معنوی فاطمه ی زهرا علیها السلام وارد نمی شویم؛ لیکن در زندگی معمولی این بزرگوار یک نکته ی مهم است و آن جمع بین زندگی یک زن مسلمان در رفتارش با شوهر و فرزندان و انجام وظایفش در خانه از یک طرف و بین وظایف یک انسان مجاهد غیور خستگی ناپذیر در برخوردش با حوادث سیاسی مهم بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم که به مسجد می آید و سخنرانی و موضعگیری و دفاع می کند و حرف می زند و یک جهادگر به تمام معنا و خستگی ناپذیر و محنت پذیر و سختی تحمل کن است، از طرف دیگر. همچنین از جهت سوم، یک عبادتگر و بپادارنده ی نماز در شبهای تارو قیام کننده ی لله و خاضع و خاشع برای پروردگار است و در محراب عبادت، این زن جوان مانند اولیای کهن الهی، با خدا راز و نیاز و عبادت می کند .

نقطه ی درخشان زندگی فاطمه ی زهرا علیها السلام
 

این سه بعد را با هم جمع کردن، نقطه ی درخشان زندگی فاطمه ی زهرا علیها السلام است. آن حضرت، این سه جهت را از هم جدا نکرد . بعضی خیال می کنند. انسانی که مشغول عبادت می باشد ، یک عابد و متضرّع و اهل دعا و ذکراست و نمی تواند یک انسان سیاسی باشد . یا بعضی خیال می کنند کسی که اهل سیاست است - چه زن و چه مرد- و در میدان جهاد فی سبیل الله حضور فعال دارد،اگر زن است، نمی تواند یک زن خانه با وظایف مادری و همسری و کدبانویی باشد و اگر مرد است، نمی تواند یک مرد خانه و دکان و زندگی باشد. خیال می کنند اینها با هم منافات دارد؛ در حالی که از نظراسلام، این سه چیز با یکدیگر منافات و ضدیت که ندارد؛ در شخصیت انسان کامل، کمک کننده هم است .
شما باید در محیط کار و زندگی، با همسر و فرزندان و همسایه و دوستانتان، به وظایف شخصی خود عمل کنید و پیوندهای معمولی اجتماعی را به صورت سالم برقرارنمایید . در عین حال، باید در میدان سیاست و صحنه ی انقلاب و کارهایی که نظام اجتماعی از شما می طلبد و انتخابات و میدان جنگ و عرضه کردن خواست انقلابی و ملی خود در سطح کشور و جهان و بیان اراده ی سیاسی خود در میدانهای سیاست و انقلاب، حضور داشته باشید .
شما باید در راهپیمایی و سازندگی و میدان جنگ و انتخابات و بیان عقیده ی سیاسی خود - آن جایی که اظهار عقیده واجب است - حضورتان را حفظ کنید و در تعیین سرنوشت کشور و انقلاب مؤثر باشید. در عین حال، رابطه ی معنوی و قلبی خودتان با خدا را از طریق عبادت و توجه و ذکر و حضور و معنویت و استمداد از خدا و توکل به او و انجام نوافل و فرایض خوب کنید. این سه بعد، انسان مسلمان را می سازد. اسلام، این را از ما خواسته است و اگر بپرسند: چگونه میسر است؟ پاسخ می دهیم که ما الگوهایی از جمله فاطمه ی زهرا علیها السلام داریم .(1)

تربیت فوق بشری
 

در قضیه ی حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام )نکات خیلی مهمی وجود دارد؛ لیکن یک نکته که با وضع شما جوانان مؤمن و انقلابی تطبیق می کند ، این است که همه ی این افتخارات و کارهای بزرگ و مقامات عالی معنوی و دست نیافتنی آن انسان والا و آن زن بی نظیر تاریخ بشر و سیده ی زنان عالم، و ضمناً همه ی آن صبرها و ایستادگیها و موقع شناسیها و کلمات پرباری که در این زمانها از ایشان صادر شده است، همه ی این حوادث بزرگ، در دوران کوتاه جوانی این بزرگوار اتفاق افتاده است. یک وقت این قضیه را به عنوان یک موضوع مرثیه سرایی مطرح می کنیم، و می گوییم که این بزرگوار سن کمی داشتند یا جوان بودند، که این ،موضوع مصیبت خوانی و مرثیه سرایی می شود. یک وقت این را به عنوان یک امر قابل تدبر و حاوی یک درس- نه یک درس،بلکه درسها- می دانیم و با این چشم نگاه می کنیم، آن وقت اهمیت ویژه یی پیدا می کند .
چگونه یک انسان در دوران کوتاه زندگی، از مبدأ کودکی به بعد تا زمان شهادت - که معروف این است که آن بزرگوار هجده ساله بودند، و بعضی هم تا سن بیست و دو و بیست و چهارگفته اند - این همه معارف و این همه علو مقامات معنوی را در این مدت کوتاه به دست بیاورد.این ،حاکی از یک تربیت فوق العاده ی فوق بشری است .
این بزرگوار در دوران کودکی ،آن وقتی که در شعب ابی طالب همه ی راههای عافیت بر مسلمانان و وجود مقدّس نبی اسلام صلی الله علیه وآله و سلم بسته شده بود؛ نه امکانات زیستی ، نه امکانات رفاهی، نه آسودگی خاطر، دایم دغدغه ی تهاجم دشمنان، دایم خبرهای بد، صدای گریه ی کودکان از گرسنگی بلند، انواع ناراحتیهایی که در آن دره ی خشک وجود داشت و این عده خانواده ی مسلمان برای مدت سه سال مجبور به اقامت شده بودند، چه سختیها کشیدند ، و همه این سختیها هم از مبدأ یکایک این انسانها از کوچک و بزرگ حرکت می کرد و روی دوش پیامبر اسلام می نشست؛ چون رهبر بود، چون همه به او متکی بودند،همه ی دردها را پیش او می آوردند، همه ی فشارها را او حس می کرد؛ در یک چنین وضعیت سرشار از سختی و محنت و فشار و ناراحتی ناشی از دعوت در راه خدا و صبر در راه خدا، اتفاقاً در همین ایام جناب ابی طالب هم از دنیا می رود، جناب خدیجه کبری هم در مدت کوتاهی به رضوان الهی و لقاء الله می پیوندد و پیامبر،تنهای تنهاست. آن وقت این دختر چند ساله - حالا بنا به اختلاف روایات، پنج ساله ، شش ساله، هفت ساله، ده ساله - تنها کسی است که پیامبر با این عظمت به او تکیه می کند او مثل مادر از پدر بزرگوار خود پذیرایی می کند، که این قضیه ی فاطمة امّ ابیها مربوط به این جاست .
این عظمت را ببینید، یک دختر بچه ی کم سال، در دوران سخت ترین محنتها،به فریاد بزرگترین انسانها می شتابد؛ شوخی نیست. همان عنصراست که در طول زمان ،در دوران جوانی تا پانزده سالگی و شانزده سالگی و هجده سالگی ، بالاخره تا آخر عمر کوتاه، این همه مقامات معنوی را تجربه می کند و این همه کار بزرگ انجام می دهد و این همه در تاریخ تشیع و اسلام اثر می گذارد و خورشید درخشانی می شود که تا دنیا، دنیاست،خورشید درخشان اظهر زهرای اطهر خواهد درخشید. همه ی این آثار، از حیات و زندگی و خصوصیات یک جوان نشأت گرفته است .
ببینید جوانی چه ظرفیتی دارد، ببینید جوانی چه شور و شوق و عظمت و گنجایشی دارد. چه طور می شود در جوانی، بالاترین مقامات معنوی را طی کرد. یک بار دیگر در زمان ما، در همین جبهه هایی که شماها آن را تجربه کردید،این اتفاق افتاد . این که امام یک وقت فرمودند این وصیتنامه ها را بخوانید،به همین خاطر است من چون خودم وصیتنامه ها را می خواندم و الان هم هر وقت به دستم بیاید،می خوانم،فهمیده ام که امام چرا این نکته را فرمودند. زیرا در این وصیتنامه ها، گاهی مطالبی وجود دارد که یک دنیا عرفان حقیقی و ناب است .یعنی حتی عرفای برخوردار از علوم دینی و علوم ظاهری، که اینها طبعاً امکان عروج و رشدشان بیشتراست و قهراً پاکیزه ترند - نه یک عارف سالکی که معرفتی از لحاظ علوم دینی ندارد - آنچه را که بعد از مثلاً چهل ، پنجاه سال مجاهدت، در سن هفتاد سالگی، هشتاد سالگی احساس و درک و مشاهده می کنند، یک جوان به برکت فداکاری مخلصانه، در مدت چند ماه به دست می آورد؛چیز عجیبی است! ببینید چه طور نعمت الهی بی دریغ به سمت دلهای با اخلاص روانه می شود . (2)

پی نوشت ها :
 

1- حدیث ولایت جلد 3،صص76و78.
2-دیدار با فرماندهان و مسؤولان سپاه،26شهریور 76.
 

منبع : شخصیت و سیره ی معصومین(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامی(جلد 2)،( شخصیت و سیره حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)) ،ناشر موسسه فرهنگی قدر ولایت - 1383
دوشنبه 4/2/1391 - 23:19
اهل بیت
نویسنده: یاسر جهانی پور




 
فضایل فاطمه زهرا دختر پیامبر، بر هیچ کس پوشیده نیست. اهل سنت همانند بسیاری دیگر از مسلمانان به فضایل او معترف اند و وی را ستوده اند. اما روشن نیست با وجود اعتراف به این فضایل، هجوم به خانه وحی به وسیله خلیفه اول و دوم را چگونه توجیه می کنند؟ مگر نه اینکه به اعتراف خود آنان، خداوند به خشم فاطمه، خشمگین و به خشنودی او، خشنود می شود؟ مگر اعتراف نکرده اند که در جریان بیعت برای خلیفه غاصب، فاطمه از آنان ناخشنود گشت و وصیت کرد شبانه او را غسل دهند و دفن کنند و حتی اجازه نداد یکی از آنان بر جنازه اش حاضر شود و بر او نماز بخواند؟! در این مقاله به بررسی همین مطلب پرداخته ایم و قضاوت نهایی را به عهده خوانندگان محترم می گذاریم.

برخی از فضایل فاطمه زهرا(علیها السلام)
 

ابتدا نگاهی می کنیم به برخی از فضایل حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) که در منابع اهل سنت آمده است:
1. عن حذیفه: قال رسول الله:« نزل ملک من السماء... فبشرنی ان فاطمه سیدة نساء أهل الجنه(1)؛ حذیفه از قول رسول خدا نقل کرد که فرمود: فرشته ای از آسمان نازل شد... و از جانب خدا، مرا بشارت داد که فاطمه سرور زنان اهل بهشت است.»
2. عن علی(ع):« سمعت النبی یقول إذا کان یوم القیامة نادی مناد من وراء الحجاب: یا اهل الجمع غضوا ابصارکم عن فاطمة بنت محمد حتی تمرّ(2)؛ از امام علی(ع) نقل شده است که فرمود: از پیامبر شنیدم که می فرمود: در روز قیامت، ندا دهنده ای از پشت حجاب ندا دهد: ای اهل محشر! چشمانتان را بپوشانید تا فاطمه دختر محمد عبور کند.»
3. عن علی(ع):« قال رسول الله لفاطمة: انّ الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک(3)؛ از امام علی (ع)نقل شده است که پیامبر(ص) به حضرت فاطمه (علیها السلام)فرمود: همانا خداوند به خشم تو، خشمگین و به رضایت تو، راضی می شود.»
4. فقال (ع):« انما فاطمه بضعة منی فمن آذاها فقد آذانی؛(4) پیامبر(ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است. هر که او را اذیت کند، مرا اذیت کرده است».
5. عن ابن بریده عن ابیه قال:«کان احب النساء إلی رسول الله(ص) فاطمه و من الرجال علی بن ابی طالب(5)؛ ابن بریده از پدرش نقل می کند که گفت: محبوب ترین زنان نزد پیامبر(ص)، فاطمه و محبوب ترین مردان، علی (ع)بود.»
6. قال رسول الله:« اول شخص یدخل الجنة فاطمة(6)؛ پیامبر(ص) فرمود: اولین کسی که وارد بهشت می شود، فاطمه است.»
7. قال رسول الله(ص):« فاطمة بضعة منی یقبضنی ما یقبضها و یبسطنی ما یبسطها و ان الانساب تنقطع یوم القیامة غیر نسبی و سببی و صهری(7)؛ پیامبر(ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است. هرچه او را ناراحت کند، مرا هم ناراحت کرده و هرچه او را شاد کند، همان باعث شادی من است. همانا همه نسب و خویشاوندی ها در روز قیامت قطع می شود، جز نسب و سبب من.»
8. عن عایشه قالت:« اذا دخلت فاطمه علی النبی (ص)قام إلیها فقبلها و اجلسها فی مجلسه؛(8) عایشه می گوید: هرگاه فاطمه بر پیامبروارد می شد، پیامبر پیش پای او برمی خاست، او را در آغوش می گرفت و می بوسید و به جای خود می نشانید.»

هجوم به خانه وحی و ماجرای بیعت
 

این فصل شاید برای آنان که تعصب خاصی به رهبران خود دارند، ناگوار باشد، اما حقیقت همیشه پوشیده نمی ماند. اگر بتوان با جعل حدیث، یا نابود کردن احادیث پیامبر در ارتباط با فضایل اهل بیت، مدتی بر مسند خلافت دنیوی نشست و فضایل و ارزش ها را زیر پا گذاشت، ولی نمی توان برای همیشه حقایق را مخفی کرد. اینک پس از گذشت بیش از 1400 سال از وفات پیامبر، با تأمل و تحقیق در کتب کسانی که خلافت را برای آن سه نفر جایز می دانند، حقایقی روشن می شود که از شدت وضوح، نیازی به رجوع به کتب پیروان حق ( شیعیان ) نیست. با این حال، همچنان تعصبات بی جا مانع از اعتراف به حق و حقیقت می شود. در این فصل، برخی از این حقایق روشن می شود.
چون پیامبر وفات یافت، گروه اندکی که بزرگ ایشان علی(ع) بود، مشغول به کفن و دفن بدن مطهر او شدند. این در حالی بود که جماعت بسیاری در «سقیفه بنی ساعده» جمع شده و مشغول انتخاب خلیفه بودند. گویی اگر جنازه پیامبر روی زمین هم رها می شد، برایشان مهم نبود. ابوبکر و عمر چون شنیدند در سقیفه بنی ساعده، دنیاپرستان برای رسیدن به مقام در حال مذاکره اند، به سرعت خود را به ایشان رساندند تا در امر رسیدن به خلافت، از دیگران عقب نمانند. پس از آن جریان کذایی که در کتب به تفصیل ذکر شده، ابوبکر به خلافت رسید و اولین کسی که با او بیعت کرد، عمر بود و بیعتش به آن علت بود تا خلافت خود را پس از ابوبکر تثبیت کند. در این بین، جماعتی از مهاجران و انصار مخالفت خود را با بیعت ابوبکر، با گردهمایی در خانه فاطمه و علی (ع)اعلام کردند. به همین دلیل، عمر برای بیعت گرفتن از ایشان رو به خانه اهل بیت (ع)آورد و مرتکب آن عمل زشتی شد که همه خوانده ایم و می دانیم. اما اهل سنت در این زمینه چه گفته اند؟
در کتاب « الامامة و السیاسة» و همچنین « زندگینامه عمر بن خطاب» عبدالرحمن احمد البکری- که این نویسنده در مقدمه کتاب خود یادآور شده که تمام نوشته های کتابش را از منابع اهل سنت برداشت کرده است- ماجرای بیعت گرفتن از علی (ع)به طور کامل و این چنین تعریف شده است:
«کیف کانت بیعة علیّ( کرّم الله وجهه) قال إبن قتیبه: و إن أبابکر( رض) تفقد قوماً تخلفوا عن بیعته عند علیّ( کرّم الله وجهه)، فبعث الیهم عمر، فجاء فناداهم و هم فی دار علی. فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها
علی من فیها. فقیل له: یا ابا حفص ان فیها فاطمه... .
فقالت: «نشدتکما الله الم تسمعا رسول الله یقول: رضاء فاطمة من رضای، و سخط فاطمة من سخطی، فمن أحب فاطمة إبنتی فقد احبنی، و من ارضی فاطمة فقد ارضانی، و من اسخط فاطمة فقد اسخطنی؟
قالا: نعم سمعناه من رسول الله.
قالت:
«فانی اُشهدالله و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما ارضیتمانی، و لئن لقیت النبی لاشکونکما الیه»(9)؛
ابن قتیبه می گوید: ابوبکر، عمر را به سوی گروهی فرستاد که از بیعت تخلف کرده و در خانه علی (ع)جمع شده بودند. پس عمر به خانه علی رسید و ایشان را ندا داد تا خارج شوند و با ابوبکر بیعت کنند، ولیکن هیچ یک خارج نشد. عمر مقداری هیزم طلبید و گفت: به آن خدایی که جان عمر به دست اوست! یا خارج شوید یا خانه را با کسانی که در آن هستند، به آتش می کشم. به او گفته شد: آیا با حفص! در خانه، فاطمه هست. گفت: باشد( مهم نیست). بعد از این حرف، همه بیعت کردند الا علی(ع). عمر به سوی ابوبکر بازگشت و به او گفت: آیا قصد نداری این متخلف از بیعت را دستگیر کنی؟ پس ابوبکر به غلامش قنفذ گفت: به سوی علی(ع) برو و او را نزد من بیاور. قنفذ نزد حضرت رفته، گفت: خلیفه رسول خدا، تو را می خواند. علی (ع)فرمود: چه زود بر رسول خدا دروغ بستید. قنفذ بازگشته، کلام حضرت را به گوش ابوبکر رساند. ابوبکر گریه بسیاری کرد( پس از آن، عمر چون شرایط را مناسب ندید) گفت: این متخلف از بیعت را فرصت نده( و او را بازداشت کن). پس ابوبکر به قنفذ گفت: به سویش برو و به او بگو: خلیفه رسول خدا، تو را می خواند تا با او بیعت کنی. چون قنفذ کلام ابوبکر را رسانید، علی (ع)فرمود: سبحان الله آنچه را که شایسته آن نیستند، ادعا می کنند.( چون حضرت نیامد) عمر همراه جماعتی به منزل فاطمه آمدند. وقتی فاطمه صدای این جماعت را شنید، با صدای بلند فرمود:« ای پدر، ای رسول خدا! بعد از تو ما از دست عمر و ابوبکر چه کشیدیم؟» چون آن جماعت آن را شنیدند، برخی از آنها بازگشتند. پس عمر با گروهی دیگر، علی(ع) را برای بیعت نزد ابوبکر آوردند و به او گفتند: بیعت کن. فرمود: اگر بیعت نکنم، چه می کنید؟ گفتند: به خدا قسم! گردن تو را می زنیم. فرمود: آیا بنده خدا و برادر رسول خدا را می کشید؟ عمر گفت: اما بنده خدا، آری ولی برادر رسول خدا، خیر. و ابوبکر ساکت بود و حرفی نمی زد...( پس از مکالماتی) فاطمه فرمود: شما را به خدا قسم! آیا نشنیدید که رسول خدا
فرمود:« رضایت فاطمه، رضایت من و خشم او، خشم من است. هرکه فاطمه دخترم را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر که فاطمه را راضی کند، مرا راضی کرده و هرکه او را خشمگین کند، مرا خشمگین کرده؟»
گفتند: آری، همه را از رسول خدا شنیدیم.
آن گاه فرمود:«من، خدا و ملائکه را شاهد می گیرم که شما، مرا به خشم آوردید و راضی ام نکردید. و چنانچه پیامبر(ص) را ملاقات کنم، از شما به او شکایت خواهم کرد.»
غیر از آنچه ذکر شد، در دیگر منابع اهل سنت نیز گاهی با صراحت و گاهی با کنایه، این داستان نقل شده است؛ از آن جمله موارد زیر است:
در تاریخ یعقوبی آمده است:
«بلغ ابابکر و عمر، أن جماعة من المهاجرین و الانصار قد اجتمعوا مع علی بن ابی طالب فی منزل فاطمه بنت رسول الله، فأتوا فی جماعة حتی هجموا الدار، و خرج علی و معه السیف فلقیه عمر. فصارعه عمر فصرعه، و کسر سیفه، و دخلوا الدار فخرجت فاطمة فقالت:« والله لتخرجن أو لاکشفن شعری و لاعجن الی الله!» فخرجوا و خرج من کان فی الدار و اقام القوم ایاماً. ثم جعل الواحد بعد الواحد یبایع، و لم یبایع علیّ إلا بعد ستة اشهر و قیل اربعین یوماً؛(10) به ابوبکر و عمر خبر رسید که جماعتی از مهاجران و انصار با علی بن ابی طالب در منزل فاطمه جمع شده اند. پس با جماعتی آمدند تا به خانه فاطمه هجوم برند. پس از تهدید، علی (ع)از خانه خارج شد و با او شمشیری بود. پس عمر، شمشیر او را شکست و با همراهان خود داخل خانه وی شدند. سپس فاطمه خارج شده، فرمود:
«به خدا قسم! یا خارج می شوید یا موهای خود را مکشوف و به خداوند شکایت می کنم.»
پس از خانه خارج شدند. بعد از آن، یکی پس از دیگری بیعت کردند، ولی علی (ع)تا شش ماه یا به قول دیگر، چهل روز بیعت نکرد.»
در تاریخ طبری نوشته شده:
«حدثنا ابن حمید، قال حدثنا جریر عن مغیرة عن زیاد بن کلیب، قال: اتی عمر بن الخطاب منزل علیّ و فیه طلحه و الزبیر و رجال من المهاجرین، فقال: و الله لاحرقن علیکم او لتخرجن الی البیعه. فخرج علیه الزبیر(11)؛ عمر به منزل علی(ع) آمد. طلحه و زبیر و جماعتی از مهاجران در خانه او بودند. چون به در خانه رسید، گفت: این خانه را بر شما آتش می زنم یا آنکه برای بیعت خارج شوید...».
ابوالفداء می نویسد:
«ثم إن ابابکر بعث عمر بن الخطاب إلی علیّ و من معه لیخرجهم من بیت فاطمة( رضی الله عنها)، فأقبل عمر بشیء من نار علی أن یضرم الدار، فلقیته فاطمه ( رضی الله عنها) و قالت:
« إلی أین یا ابن الخطاب؟ اجئت لتحرق دارنا؟»قال: نعم... فخرج علیّ حتی أتی ابابکر فبایعه. کذا نقله القاضی جمال الدین بن واصل، و أسنده إلی ابن عبد ربه المغربی(12)؛ همچنین نقل شده است که ابوبکر، عمر را به سوی علی(ع) و کسانی که با او بودند، فرستاد تا از خانه فاطمه خارج شوند و با او بیعت کنند. پس عمر با آتشی پیش آمد تا خانه حضرت را بسوزاند. فاطمه (علیها السلام)او را ملاقات کرده، فرمود: «کجا می روی عمر! آیا می خواهی خانه ما را آتش بزنی؟»
گفت: آری... پس علی خارج شد و با ابوبکر بیعت کرد...».
با این گزارش های تاریخی- که از منابع خود اهل سنت نقل شد- سؤال این است که چگونه جایز است هتک حرمت خانه دختر پیامبر(ص)؟ آیا جسارت به حریم « بضعة الرسول» جایز است؟ آیا جایز است او را به آتش زدن خانه اش تهدید کرد؟ آیا از روایات وارد شده معلوم نمی شود که فاطمه از ابوبکر و عمر خشمگین بوده و با همین حال از دنیا رفته است؟ آیا...؟ علمای عامه باید به این سؤالات جواب دهند.

سه شاهد درباره نارضایتی فاطمه(علیها السلام)
 

غیر از آنچه از نارضایتی فاطمه (علیها السلام)از ابوبکر و عمر درباره مسئله خلافت و بیعت گرفتن از امیرمؤمنان (ع)و هجوم به خانه حضرتش ذکر شد، می توان به سه شاهد دیگر اشاره کرد.
شاهد اول: ابوبکر- براساس آنچه بزرگان اهل سنت به آن اشاره کرده اند- در لحظات آخر زندگانی اش از سه عمل خود پشیمان شد و ابراز ناراحتی می کرد. یکی از آن سه عمل، حمله به خانه زهرای اطهر بود. دلیل پشیمانی اش هم به طور قطع نارضایتی فاطمه(علیها السلام) از او است؛ زیرا پس از آن عمل، حضرت هیچ گاه با او سخن نگفت تا از دنیا رخت بربست. ذهبی در تاریخ الاسلام می گوید:
«قال ابوبکر:... اما إنی لا آسی علی شیء الا علی ثلاث فعلتهن، و ثلاث لم أفعلهن، و ثلاث وددت أنی سألت رسول الله(ص) عنهن: وددت أنی لم أکن کشفت بیت فاطمة و أن أغلق علی الحرب، وددت أنی یوم سقیفه بنی ساعده کنت قذفت الامر فی عنق عمر أو أبی عبیدة...(13)؛ ابوبکر در اواخر حیات خود می گفت: تأسف می خورم بر سه کار که باید انجام می دادم و سه کار که نباید انجام می دادم...( سه کاری
که انجام نمی دادم این بود که ) کاش خانه فاطمه را باز نمی کردم و کاش روز سقیفه بنی ساعده امر خلافت را به گردن عمر یا ابی عبیده نمی انداختم و خود امر وزارت را بر عهده می گرفتم...».
شاهد دوم: ابوبکر بعد از پیامبر(ص)، فدک را- که ملک شخصی فاطمه زهرا (علیها السلام)و هدیه خداوند برای آن حضرت بود- و بعضی از میراث های دیگر پیامبر(ص) برای فاطمه (علیها السلام)را غصب و حضرت را از آنها منع کرد. طبق روایات بسیاری که بخاری و دیگران نقل کرده اند، حضرت فاطمه (علیها السلام)به دنبال ابوبکر فرستاد و از او خواست فدک را به او بازگرداند، ولی ابوبکر چنین نکرد. عایشه می گوید:
« فوجدت فاطمه علی ابی بکر فی ذلک فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت فلما توفیت دفنها زوجها علیّ لیلاً و لم یؤذن بها ابابکر و صلی علیها(14)؛ فاطمه در این باره بر ابوبکر خشمگین و غضبناک شد و با او علناً قهر و قطع رابطه کرد و دیگر با او سخن نگفت تا آنکه از دنیا رفت. پس هنگامی که از دنیا رفت، شوهرش علی(ع) او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را از آن مطلع نساخت و خود بر جنازه او نماز گزارد.»
بخاری در صحیح خود با عبارات دیگری، همین مطلب را به رشته تحریر درآورده است. عباراتی مثل « فغضبت فاطمة بنت رسول الله فهجرت ابابکر»(15) یا « فهجرته فاطمة فلم تکلمه»(16).
شاهد سوم: حضرت فاطمه(علیها السلام) وصیت کرد که او را شبانه غسل دهند و دفن کنند. زیرا نمی خواست ابوبکر و عمر بر جنازه اش حاضر شده، بر او نماز بخوانند. این مطلب، امری است که اهل سنت به آن اعتراف کرده اند. قبر حضرت زهرا (علیها السلام)برای همیشه مخفی ماند و ائمه اطهار (ع)هیچ گاه آن را آشکار نساختند تا نشان دهند زهرا و علی (ع)، مظلوم و از آن دو خشمگین بودند. بنا به نص خود آنان، هرکه فاطمه از او خشمگین باشد، خدا و رسول از او خشمگین هستند و هرکه خدا و رسول از او خشمگین باشند، مأوایی جز دوزخ نخواهد داشت.»
ابن سعد در « طبقات» چنین می گوید:
«علی بن حسین(ع) می فرماید: از ابن عباس پرسیدم: چه وقت فاطمه را دفن کردید؟ گفت: هنگامی که پاره ای از شب گذشته بود. گفتم: پس چه کسی بر او نماز خواند؟ گفت علی(ع)».
ابن کثیر دمشقی، مورخ بزرگ اهل سنت، به این مطلب اعتراف کرده، می گوید:« قول صحیح و درست همان است که در صحیح بخاری از عایشه نقل شده که ... فاطمه شبانه دفن شد.»(17)
ابن کثیر پس از اینکه جریان خشم فاطمه از ابوبکر را نقل کرده است، با کمال بی شرمی به توجیه خیانت خلیفه اول پرداخته و ابوبکر را، انسانی معصوم و فاطمه را، غیرمعصوم دانسته است. تمام سخن ابن کثیر این است که اگر فاطمه غضب کرد، اشتباه کرد و اگر ابوبکر، فاطمه را به خشم آورد، چون صاحب اختیار و هدایت شده از جانب خدا بود، گناهی متوجه او نیست. همچنین در مورد غضب علی(ع) می گوید: دلیل غضب او آن بود که می گفت چرا ما را برای مشورت در امر خلافت خبر نکردید، وگرنه می دانست که ابوبکر نسبت به بقیه به خلافت سزاوارتر است.(18)
این، روش یک عالم سنی است که نشان می دهد اسلام واقعی هنوز هم مظلوم است. اسلامی که این جماعت نشان می دهند، به طور قطع همان چیزی نیست که مطلوب رسول خدا بوده باشد. اینان « حق» را پنهان و « باطل» را آشکار می کنند، با آنکه به یقین می دانند که حق و باطل کدام است!

تناقض گویی یکی از عالمان اهل سنت
 

غزالی پس از مطالعه تاریخ فهمیده است که عمر و ابوبکر برای دنیاخواهی و ریاست طلبی در سقیفه جمع شده بودند و خلافت را غصب کردند. او در کتاب « سرالعالمین» می گوید:
«و اجمع الجماهیر علی متن الحدیث من خطبته فی یوم عید یزحم باتفاق الجمیع و هو یقول:« من کنت مولاه فعلی مولاه» فقال عمر: بخّ بخّ یا اباالحسن لقد اصبحت مولای و مولی کل مؤمن. فهذا تسلیم و رضی و تحکیم ثم بعد هذا غلب الهوی تحب الریاسة ... و « فنبذوه وراء ظهورهم و اشتروا به ثمناً قلیلاً» و لما مات رسول الله (ص)قال قبل وفاته:« ائتوا بدواة و بیضاء لأزیل لکم إشکال الامر و اذکر لکم من المستحق لها بعدی.»
قال عمر: دعوا الرجل فإنه لیهجر، و قیل یهدر. فإذا بطل تعلقکم بتأویل النصوص فعدتم الی الاجماع: و هذا منصوص ایضا فإن العباس و أولاده و علیاً و زوجته و أولاده لم یحضروا حلقة البیعة(19)؛ جمهور بر این عقیده اتفاق دارند که متن حدیث «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» در روز عید غدیر از زبان پیغمبر جاری شده است. پس از اتمام خطبه، عمر گفت:« بخ بخ یا اباالحسن لقد اصبحت مولای و مولی کل مؤمن». این حرف معنایی جز تسلیم و رضا ندارد؛ ولی پس از آن، هوای نفس بر او غلبه کرد و به خاطر دوستی ریاست، هرچه را گفته بود، پشت سر انداخت و همه را به بهای اندک
فروخت. چون هنگام مرگ رسول خدا فرا رسید، فرمود:« قلم و کاغذی بیاورید تا اشکال امر را از شما رفع کنم و مستحق خلافت پس از خود را ذکر نمایم.» عمر گفت: این مرد را رها کنید که هذیان می گوید.
پس تعلق و اتکای شما به نصوص باطل شد ( زیرا دلایل بالا، نصوص شما را باطل می کند). برگردیم به اجماع( اگر می گویید اجماع دلیل خلافت ابوبکر است، می گویم): عباس و فرزندانش و علی و همسر و اولادش حاضر به بیعت نشدند( پس نمی توانید بگویید همه به خلافت او راضی بودند)... با این حساب، دلایل شما مبنی بر خلافت ابوبکر، باطل است.»
اکنون بعد از ذکر این شواهد و ادله، نوبت به شما خواننده محترم رسیده است تا در این مورد تصمیم گیری کنید و دیدگاه خود را درباره آنچه تاکنون دانسته اید یا می دانید، اصلاح کنید. اگر از برادران و خواهران اهل سنت هستید، خدا را در نظر آورید و به انصاف داوری کنید و حق را پایمال نکنید و از خداوند بخواهید تا چشم شما را به نور خود روشن سازد، و اگر از برادران و خواهران شیعه هستید، از اینکه مورد هدایت خداوند واقع شده اید، او را سپاس بگویید و هیچ گاه نعمت عظیم «ولایت» و « مودت خاندان وحی» را که خداوند به شما ارزانی داشته، فراموش نکنید. به امید پیروزی حق بر باطل.

پی نوشت ها :
 

1. المستدرک حاکم نیشابوری، ج11، ص 28.
2. همان، ص 36.
3. همان، ص 38.
4. فضائل الصحابه، احمد بن حنبل، ج3، ص 301.
5. الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر، ج2، ص 112.
6. لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، ج2، ص 111.
7. تفسیر ابن کثیر، ج5، ص 495.
8. سنن ترمذی، ج12، ص 373.
9. الامامة و السیاسة، ج1، ص 19 و عمر بن خطاب، عبدالرحمن احمد البکری، ص 87.
10. تاریخ یعقوبی، ج1، ص 155.
11. تاریخ طبری، ج2، ص 443.
12. المختصر فی اخبار البشر، ابوالفداء، ج1، ص 107.
13. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج1، ص 315.
14. صحیح بخاری، ج5، ص 82.
15. همان، ج4، ص 504.
16. همان، ج9، ص 551.
17. البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج6، ص 338.
18. السیرة النبویه، ابن کثیر، ج4، ص 486.
19.سرالعالمین و کشف ما فی الدارین، ابوحامد غزالی، ص 4.
 

منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره 77.
دوشنبه 4/2/1391 - 23:19
اهل بیت
عمار می گوید: روزی علی بن ابیطالب (علیه السلام) وارد منزل شد. فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: یاعلی! نزدیک بیا تا از حوادث گذشته و آینده برایت سخن بگویم. امیر مؤمنان (علیه السلام) که از سخن فاطمه (سلام الله علیها) در شگفت بود، خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شد، سلام کرد و نزدیک آن حضرت نشست. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) فرمود: یا علی! تو سخن را آغاز می کنی یا من بگویم؟
حضرت علی (علیه السلام) عرض کرد: علاقه دارم از سخنان شما استفاده کنم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: گویا فاطممه (سلام الله علیها) به شما این چنین و آن چنان فرمود و به همین جهت نزد من آمده ای ؟
حضرت علی (علیه السلام) عرض کرد: یا رسول الله! مگر نور فاطمه هم از سنخ نور ما است؟
فرمود: مگر نمی دانستی؟
امیر مؤمنان (علیه السلام) از شنیدن این سخن به سجده شکر افتاد و خدای سپاس گفت. سپس نزد فاطمه (سلام الله علیها) بازگشت.
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: یا علی! گویا نزد پدرم رفتی و این چنین و آن چنان به تو فرمود؟
علی (علیه السلام) فرمود: آری ای دختر پیامبر! فاطمه (سلام ا لله علیها) فرمود: یا اباالحسن! خدا نور مرا آفرید و (نور من) خدای را تسبیح گفت. آن گاه (خداوند) او را در یکی از درختان بهشتی به ودیعه نهاد. هنگامی که پدرم داخل بهشت شد، از جانب خدا مأموریت یافت که از میوه های آن درخت تناول کند. پدرم از میوه آن درخت خورد و بدین وسیله، نور من به صلب او منتقل شد. و از صلب پدر به رحم مادر وارد شدم. یا علی! من از آن نور هستم و حوادث گذشته و آینده را به وسیله آن نور می یابم.
منبع: ماهنامه ی راه راستان شماره 10
دوشنبه 4/2/1391 - 23:18
اهل بیت
نویسنده: جواد محدثی



باز هم موسم پر پر شدن گل آمد
باز هم فصل فراق گل و بلبل آمد
آسمان دل ما ابری و بارانی شد
دیده را موسم اشک و گهر افشانی شد
دل بی سوز و گداز از غم زهرا دل نیست
دل اگر نشکند از ماتم او ، جز گل نیست
خون و اشک از دل و از دیده ی ما می جوشد
فاطمه صورت خود را ز علی می پوشد
عمر کوتاه تو ای فاطمه فهرست غم است
قبر پنهان تو روشنگر اوج ستم است
رفتی ، اما ز تو منظومه ی غم بر جا ماند
با دل خسته و بشکسته ، علی تنها ماند
اثر دست ستم از رخ نیلی نرود
هرگز از یاد علی ضربت سیلی نرود
با علی راز نگفتی تو ز بازوی کبود
با پدر گوی که بعد از تو چه بود و چه نبود
شهر اگر شهر تو ، پس حمله به آن خانه چرا ؟
مرگ جانسوز چرا؟ دفن غریبانه چرا ؟
داغ ما آتش و میخ در و سینه است هنوز
مدفن گمشده در شهر مدینه است هنوز
باغ ، تاراج شده ، عطر اقاقی مانده است
سنت دفن شبانه ز تو باقی مانده است
ایام «فاطمیه» که می رسد ، دل های عاشق و بی قرار ، «سرود غم» می خواند و منظومه ی اندوه می سراید
وقتی یک بوستان ، خزان زده شود،
وقتی یک گل ، پر پر گردد و بلبلی به هجران گل مبتلا شود ،
چه می ماند ؟ جز فصل نالیدن و موسم گریستن ؟
«فاطمیه» ، همان فصل و موسم است این ایام ، به رنگ مظلومیت آن «مظلومه ی نخست» است و کشورمان را ابر اندوه و عزا گرفته است .
فراق فاطمه ، تنها علی را داغدار نکرد ، بلکه چشم فضیلت ها در داغ آن محبوبه ی پیامبر ، خون گریست و دیدگان ارزش ها ، همواره گریان آن مظلومه ی تاریخ ماند .
امروز ، اگر آسمان دل ما هم ابری است، اگر هوای چشمان ما هم به یاد «رنج فاطمه» و «غربت علی» بارانی است و کویر جانمان تشنه ی قطرات اشک ،
این ، تداوم همان گریستن های حسن و حسین (علیهم السلام) و زینب و کلثوم است .
آنان ، سر در آغوش و بر شانه ی پدر نهادند و گریه کردند . امروز ما ، در فاطمیه ای به وسعت ایران ، سر بر شانه ی «مظلومیت شیعه» می گذاریم و آرام می گرییم .
به عشق زهرا (سلام الله علیه) دلخوشیم و از شهادتش دلخون !
نام «فاطمه» ، از تار دل ها ، نوای غم بر می آورد .
یاد «زهرا» واژه های محزون و غربت زده را به «غمنامه» تبدیل می کند .
«ایام فاطمیه» ، مجموعه ای از جگرهای سوزان و چشم های گریان عزاداران سیه پوش و عاشقان درد آشناست .
فاطمیه ، «فهرست غم» ، «سند مظلومیت» و «ادعا نامه ی شیعه» است.
این روزها ، ایام مرور اوراق کتاب رنج زهراست و هر ورق ، شامل چندین «سوگ سروده» و «رنج نامه» است . سر فصل های این کتاب با واژه هایی همچون «پهلو» ، «بازو» ، «سینه» ، «درب سوخته» ، «شعله ی آتش» ، «میخ در» ، «بستر بیماری» و «دفن شبانه» تدوین یافته است .
خدا را شاکریم ، که نعمت «غم زهرا» و «عشق فاطمه» را ارزانی ما کرده و نسل فاطمی ما را نمک گیر سفره ی گسترده ی «اهل بیت» ساخته است .
همنوایی روح های مان با اندوه های علی و فاطمه ، نشان سیراب شدن جان از «کوثر ولایت» و تغذیه ی روح از مائده ی بهشتی است .
این غم ، نشانه «محبت» است . و ... «تا نسوزد دل ، نریزد اشک و خون از دیده ها .»
هر چند ایام فاطمیه ، داغ ما تازه می شود، اما مرور بر این «فهرست غم» ، ما را به فاطمه نزدیک تر می کند ، و ضربان قلب مان با عترت ، هماهنگ تر می گردد .
جانمان جرعه نوش «زمزمه ولا» می شود ،
قلب مان شفافیت بلود نور و زهره ی زهرا را بهتر لمس می کند،
گریه ها شفیع ما می گردد ، تا در آسمان عترت ، عزت یابیم ،
قطرات اشک در سوگ «اهل بیت» ، ما را هم اهل این «بیت» می کند و مهمان سفره تولا و جرعه نوش جام نوشین ولا .
بگذار با خود آن بی بی نجوا کنیم :
ای فاطمه !
ای گل پر پر بوستان رسالت! ای مادر مظلومیت!
مادر زینب بودی ، و چه نشانه ای گویاتر از این؟
حسن و حسین (علیهم السلام) را در دامان کمال خویش پروراندی و به کمال حسن و فضل رساندی .
دو گوهری که هر یک ، اسوه ی استقامت و ایثار و معلم صلح و جهاد بودند .
ای فاطمه، ای صحیفه دار نیایش و عرفان!
سخنانت قدسی ، محمدی و علوی بود .
عبادتت ، الگوی زنان مسلمان ، حق باور و پارسا بود.
مادر پدر بودی و یادگار و یادآور پیامبر !
ولی ... خفاشانی شب دوست و گریزان از نور ، تو. را چون خاری در دل و دیده ی خویش دیدند .
به گریه ها و ناله هایت راضی شدند و مظلومیت تو را خوش داشتند ، با آن که رضای تو رضای خدا بود و نارضایی ات، قهر پروردگار .
گریه های تو ، سند این مظلومیت بود و اشک هایت ، پشتوانه ی حقانیت علی .
بودن تو ، دشمن آزار بود و «حضور» تو ، آیتی روشن از رسالت و نشانه ای گویا از دین به حساب می آمد و چون از «یاد» بدشان می آمد ، تو را از مردم گرفتند و امت را به داغ تو نشاندند ، تا «آیه» ای قائم نباشد و شاهدی شهادت ندهد و آینه ای پیامبر نما ، در پیش نگاه مردم به حق نمایی نایستد .
هر چند شهادت تو در اشک هایت بود و اعتراض تو در گریه هایت و فریاد تو در خاموش شدنت ، چرا که «خاموشی» تو در آن عصر ، «فریاد» اعتراضی بود ، رسواگر غوغا سالاران سقیفه و غاصبان خلافت و چماقداران «بیعت»!
آنان که در دل ، به محمد (ص) کافر بودند ، می خواستند نشانه ای از پیامبر وجود نداشته باشد و گرنه ، پرپر شدن کوثری چون تو در هیجده سالگی ، چگونه قابل تأویل و تفسیر است؟
اینک ، آیا نامعلومی قبرت ، بسیاری از رازهای پنهان را معلوم نمی کند؟
تو در کجای مدینه آرمیده ای ، ای آرامش مدینه!
تو را کدام قسمت از خاک «یثرب» در بر گرفته است ، ای برکت آفرین زمین ؟
در سوگ وفاتت در کجا باید گریست ؟ ای مدینه ات بیت الاحزان همیشگی تاریخ ؟!
شبنم اشک را در پای کدام نخل و نهال باید ریخت؟
دست «حسنین» را گرفته ، به کجا باید آورد ؟ «بیت الاحزان» کجاست ؟
صاحب عزا کیست؟
ای به خاک آرمیده ی افلاکی!
شهادتت ، به «حق» شهادت می دهد و «رفتن»ت ، «رفته» ها را به یادها می آورد، و خفتنت در خاک تیره ، خفتگان تیره روز را بیدار می کند.
مزار پنهانت، پنهان ها را آشکار می کند.
گریه هایت از خنده های ناحق پرده بر می دارد .
زخم های سینه و بازوی ورم کرده ات ، جراحت عمیق و التیام ناپذیر عشق است .
سلام بر آن جان خدایی ات ، که فراق پیامبر را بیش از دو ماه ، تاب نیاورد.
درود بر آن دل آسمانی ات، که زمینیان را به سوز ابدی و داغ جاوید مبتلا کرد .
سلام بر زخم های پیکر و دردهای دلت ، که هنوز تازه است .
سلام بر سینه ی پر دردت ، که تجلی گاه شهود است.
سلام بر روحت ، که خدایی است.
سلام بر صدف عصمتت ، که پروراننده ی یازده گوهر ناب است.
سلام بر پدرت ، که فخر کائنات است.
سلام بر شویت ، که خاتم اوصیاست.
سلام بر فرزندانت ، که سیب های خوشبوی فردوس برین اند.
سلام بر تو ، ای صدیقه ی شهید، ای حورای انسی، ای زجر کشیده ی مظلوم!
سلام بر تو، که دختر برگزیده ترین انسان و یادگار خاتم پیامبرانی.
سلام بر تو، که سرور بانوان جهان ، از آغاز تا پایانی.
درود بر تو،
ابز گنجینه ی عفاف،
ای آیینه ی شرف،
ای زهرا!
منبع: ماهنامه پیام زن شماره 195
دوشنبه 4/2/1391 - 23:18
اهل بیت
نویسنده:سید مرتضی حسینی شاه‌ترابی




شخصیت بی‌مثال فاطمه زهرا(سلام الله علیها) آنچنان عالی و متعالی است كه نه تنها شیعیان، بلكه غیرشیعیان شیفته و بی‌قرار اویند. جاذبه محبت او به قدری است كه آنان را نیز وادار به نوشتن، سخن‌گفتن و كرنش در برابر خویش نموده‌است. به‌طوری كه برخی از آنها كتابهای مستقل و جداگانه‌ای در دفاع از وی و تبیین زندگانی پربار او نگاشته‌اند.
نوشتار حاضر می‌كوشد سخنان كوتاهی از آثار این دسته نویسندگان را گزینش نموده و ذكر نماید. باید اذعان كرد: آنچه می‌آید بخشهایی از سخنان عده معدودی از نویسندگان غیرشیعی است و هدف از این اقدام شناخت شخصیت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از خلال كلام آنان نیست؛ زیرا توصیف و معرفی شخصیت فاطمه(سلام الله علیها) از توان و بیان نویسندگان فراتر است. تنها راه شناخت او شناخت از طریق كلام الهی و رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و معصومان است. بنابراین، این تلاش ناچیز درپی این هدف نیست؛ بلكه فقط برای پرده‌برداری از جاذبه محبّت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و توجه به جایگاه عظیم و متعالی آن حضرت سامان یافته است.

1. ضرب المثل كمال و جمال

یكی از نویسندگان و اندیشمندان غیرشیعی كه محبت بسیار شدیدی به ریحانه نبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ابراز كرده "توفیق ابوعلم" ـ متفكر و نویسنده اهل سنّت مصری ـ است. وی كتابی نگاشته است با نام "فاطمه زهرا" و با زیبایی هرچه تمامتر قلمفرسایی نموده است. او با این بیان از صدیقه كبری(سلام الله علیها) یاد می‌كند:
“ فاطمه رضی الله عنها، ضرب المثل كمال و جمال بود و در وجودش ذخایری از انسانیت و مردمی، عفت و بزرگواری، پاكی و هوشیاری، فطانت و آگاهی كه امكان داشت بانویی به آنها دسترسی یابد فراهم آمده بود. فاطمه مباهات می‌كرد كه در مدرسه نبوت تربیت شده و در دانشگاه رسالت به كمال رسیده و از آنچه پیامبر از حق تعالی تلقی كرده بهره گرفته است. فاطمه در خانه پدر و در دامان پرورش او به فضایلی آراسته شد كه هیچ دختر دیگری در مكه به آنها دست نیافته بود و در عین حال به تمام فنون و دانستنیهای دختران آن روز جزیرة العرب آگاهی و احاطه داشت.” . (1)

2. قله‌نشین قاف عفت

این استاد مصری تعبیرات متنوع و پرباری در وصف بانوی دو عالم به‌كار می‌برد كه از جمله آنها این بیان اوست:
“ جان نیرومند فاطمه در قالبی كه گنجایش آن را نداشت، جایگزین شده بود.” (2)
و باز در جای دیگر می‌نویسد:
“ فاطمه ،رضی الله عنها، صاحب اخلاقی نیكو و ملكاتی شریف و طبیعتی نجیب بود. احساسی عظیم و فهمی سریع و ذهنی تند داشت. مروتی سرشار و مكارمی تحسین‌انگیز و دستی فیاض و كفی بسیار بخشنده‌اش بود. دلی بی‌پروا و شجاع در سینه‌اش می‌طپید. با آنكه زیر بار هیچ زوری نمی‌رفت از هرگونه خودپسندی و عجب منزه بود. تكبر و تبختر دیگران را به چیزی نمی‌گرفت و در برابر هیچ عظمتی سر فرود نمی‌آورد. فاطمه در كنار جمال و اندام موزون، به كمال معنی نیز آراسته بود. از نهایت بزرگواری و نرمخویی و وسعت صدر برخوردار بود. بانویی شكیبا و متین و باوقار و سنگین بود. فطانت و استقامت رأی و عفت و خویشتنداری را در خود جمع داشت.فاطمه بر قله قاف عفت و درستی جای داشت. او را دامنی پاك و چشمی پاك بود و هوای نفس بر او فرمان نمی‌راند. او در قلعه استوار عصمت و پاكی صیانت می‌شد. او از خاندان پیامبری بود كه خداوند درباره ایشان آیه تطهیر نازل كرده و به طهارت و عصمتشان چنین گواهی داده است كه "انما یرید الله لیذهب عنك الرجس".” . (3)

3. پاكترین مادر

قلم "توفیق ابوعلم" از لطافت و زیبایی ویژه‌ای برخوردار است و از تعبیرات بسیار دلنواز و دلنشینی در وصف دختر رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بهره می‌گیرد. به عنوان نمونه می‌نویسد:
“ او تنها دامان پاكی است كه ذراری رسول خدا، همه از آنند و تنها زمین طیب و طاهری است كه شجره برومند خاندان گرامی پیامبر، در آن روییده، بلكه او پاكترین مادری است كه حافظه قرون و اعصار به خاطر می‌آورد.” . (4)

4. زنی سرشار از افتخارات

محمد بن احمد بن عثمان بن قایماز- محدث و مورخ مشهور شافعی- (673- 748ه.ق.) ملقب به "شمس الدین ذهبی" كه از بیش از 1200 مشیخه حدیث استماع كرده و صاحب كتابهای معروف "تاریخ الاسلام"و "سیر اعلام النبلاء" است می‌نویسد:
“ فاطمه زهرا(سلام الله علیها) سرور زنان عالم در زمان خود، پاره تن پیمبر، شادی و سرور مصطفی، مام پدر، دختر سرور خلایق- رسول خدا- ابی‌القاسم محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف-، دختری قریشی، هاشمی (و) مادر حسنین(بود)... پیغمبر خدا دوستش می‌داشت و اكرامش می‌كرد و مسرورش می‌نمود. افتخاراتش بسیارند؛ زنی صبور، دیندار، نیكوكار، قناعت‌پیشه و شكرگزار خدا بود.” . (5)

5. متمایز به صفات شرف انسانی

ابوسالم كمال الدین محمد بن طلحه بن محمد حسن عدوی قرشی- شاعر و قاضی شافعی- (582- 652 ه.ق) صاحب كتاب "عقد الفرید" و "مطالب السوول" نام دختر رسول خدا را با این بیان خاطر نشان می‌شود:
“ همانا او به فضیلت و خلق و خوهایی كه از سوی پیامبر منصوص بود مخصوص شده بود و به خصایصی كه كلام نبوی به آن تصریح كرده بود برتری داده شده بود و با صفات شرفی كه نفسهای پاك و گرانقدر در تك‌تك آنها مسابقه داده بودند متمایز شد... و همراه با فرزندانش داخل در آن عده از كسانی شد كه خداوند تعالی آنان را با نزول آیات قرآن كریم مخصوص و وجوب اعتقاد به آنها را لازم كرد.” . (6)

6. نمونه حسن اخلاق

"توفیق ابوعلم"- نویسنده مصری- وقتی اخلاق نیكوی فاطمه(سلام الله علیها) را خاطرنشان می‌شود می‌نویسد:
“ او نمونه والای حسن اخلاق و سلامت طبع بود.” . (7)

7. پشتیبان شوهر

"عبدالفتاح عبدالمقصود"- نویسنده معروف اهل سنت و مصری- پشتیبانی و جانبداری فاطمه زهرا(سلام الله علیها) از امیرالمؤمنین را یادآور می‌شود و می‌نویسد:
“ فاطمه... بر خود لازم می‌دانست كه به پا خیزد، دعوت كند، تا می‌تواند بكوشد. او دوش به دوش شوهر مظلومش ایستاد و با زبان كه تنها وسیله دفاعش بود به او یاری می‌كرد. با این عمل خدیجه كبری را دوباره نشان می‌داد؛ در این دفاع و كوشش بااخلاص و پررنج تابلوی گذشته را با سایه روشنهای آشكار و خطوط برجسته آشكار می‌كرد. گویا محیط و چهره همان مادر است كه نمایان و زنده شده.” . (8)

8. بزرگ بانوی جهان

نویسنده‌ای مسیحی به نام "سلیمان كتّانی" در وصف فاطمه زهرا(سلام الله علیها) كتابی به رشته تحریر درآورده كه نام آن را "فاطمة الزهرا وَتَرٌ فی غِمد" گذاشته است. وی در این كتاب چنان پرشور و مشتاق می‌نویسد كه اگر كسی از مسیحیت وی بی‌خبر باشد با اطمینان خاطر حكم به شیعی بودنش می‌دهد و گمان می‌كند او از شیعیان متعصب و دلداده حضرت زهرا(سلام الله علیها) است.
این نویسنده مسیحی در پیشگفتار نوشته خویش می‌نویسد:
“ فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مقامی والاتر از آن دارد كه سندهای تاریخی و روایتی به‌سوی او اشاره كنند و گرامی‌تر از آن است كه شرح حال ‌گونه‌ها به‌جانب وی راهنما باشند. فاطمه(سلام الله علیها) را همین چارچوب كافی است كه وی دختر محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و همسر علی(علیه السلام) و مادر حسن و حسین(علیهم السلام) و بزرگ بانوی جهان است.” (9)
وی در كلامی دیگر اینچنین فاطمه(سلام الله علیها) را می‌ستاید:
“ ... تو همیشه با محبت زیستی... تو با پاكی و پاكدامنی زیستی؛ ای پاكیزه‌ترین مادری كه دو ریحانه زادی و پروردی و بر قامت آن دو جامه‌ای از خز بخشندگی پوشاندی... تو زمین را همراه با لبخندی استهزاآمیز رهاكردی و به ابدیت پیوستی،... ای دختر پیامبر! ای همسر علی! ای مادر حسن و حسین! و ای بزرگ بانوی بانوان همه جهانها و اعصار!” . (10)

9. برترین در فضل و مقام

"زین العرب"- بانوی محدث و اهل علم و فضل- در شرح بر "المصابیح" می‌نویسد:
“ فاطمه بتول نامیده شد به سبب بریدن از زنان امت از لحاظ فضل، دین و قدر و منزلت.” . (11)

10. برتر از تمام زنان عالم

ابن ابی‌الحدید معتزلی از استاد خود، ابوجعفر یحیی بن محمد علوی بصری، نقل می‌كند كه می‌‌گفت:
“ حرمت فاطمه اعظم و منزلتش ارفع، صیانتش به‌خاطر رسول خدا سزاوارتر است. فاطمه پاره تن و جزئی از گوشت و خون اوست نه همچون زن بیگانه كه هیچ نسبتی بین او و شوهرش نیست... چگونه عایشه و دیگران همپایه فاطمه باشند درحالی كه همه مسلمانان، چه آنان كه او را دوست دارند و چه آنان كه او را دوست ندارند اجماع دارند كه فاطمه سرور زنان جهانیان است؟!” . (12)

11. والاترین بانوی آفرینش

"توفیق ابوعلم" در تبیین عظمت مقام حضرت فاطمه(سلام الله علیها) می‌نویسد:
“ او یكی از نخستین سازندگانِ تاریخ اسلام است... و در عظمت شأن و رفعت مقام ارجمند او همین بس كه تنها دختر بزرگوار پیامبر بزرگ، صلی الله علیه و سلم، و همسر گرامی امام علی بن ابی‌طالب، كرم الله وجهه، و مادر حسن و حسین است. و در حقیقت، او آرام جان و سرور دل پیامبر خدا بود. زهرا همان بانویی [است] كه میلیونها آدمی را چشم دل به‌سوی اوست و نام گرامی‌اش بر زبان ایشان است. زهرا، آن شهاب نورافشان آسمان نبوت و اختر فروزان فلك رسالت و بالاخره، زهرا آن والاترین بانوی آفرینش [است]. اما همه این تعبیرات جز بخش اندكی از دنیای فضیلت و شرافت او را آینه‌داری نمی‌كند و جز مختصری از فضایل و مناقب او را نمایشگر نیست، كه زهرا دخت رسالت و پرورده دامان وحی است.” .
همین نویسنده در ادامه می‌نویسد:” زهرا را مكان والاتر از آن است كه تعبیرات، عظمت او را بازگویند و جمله‌ها نمایشگر قدر و مرتبتش گردند.” . (13)

12. خورشید حكمت و جلال

دكتر "علی ابراهیم حسن"- استاد تاریخ اسلام دانشگاه قاهره- می‌گوید:
“ زندگی فاطمه صفحه‌ای بی‌نظیر از صفحات تاریخ است كه در آن رنگ جدیدی از رنگهای عظمت و بزرگی را لمس می‌كنیم. او مانند بلقیس یا كلئوپاترایی كه هریك از آن دو برای عظمتشان از كاخهای عظیم و ثروت فراوان و زیبایی بی‌نظیر كمك طلبیده بودند، نیست. او مانند عایشه كه شهرتش را به‌واسطه شهامت در رهبری سپاه و به‌میدان‌طلبیدن مردان به‌دست آورده بود نیست. اما ما رو در روی شخصی هستیم كه توانست عالم و اطراف را در هاله‌ای از حكمت و جلال فروببرد: حكمتی كه مرجع آن كتابها و فلاسفه و علما نیستند و فقط تجارب روزگاری است كه سرشار از دگرگونی و حوادث ناگهانی است. و جلال و شكوهی كه كمك گرفته شده از قدرت و ثروت فراوان نیست و فقط از خلوص و پاكی نفس است.” . (14)

13. سوّمِ خورشید و ماه

نور الدین علی بن محمد عبدالله- محدث و فقیه مالكی- (784 – 855ه.ق.) معروف به "ابن صباغ" و صاحب كتاب "الفصول المهمه فی معرفة احوال الائمه" در تمجید از بانوی یكتای خلقت می‌نویسد:
“ او، فاطمه زهرا، كسی است كه "سبحان الذی اسری" بر او نازل شد [و] سوّمِ خورشید و ماه و سرور زنان به اجماع اهل راستی و هدایت است.” . (15)

14. بی‌نظیر و بی‌همتا

"هروی"- لغوی نامی- در كتاب "الغریبین" خود كه كتابی است شناخته‌شده و به بحث از غرائب قرآن و حدیث نبوی پرداخته است از علت نامگذاری بانوی هستی به نام بتول سخن می‌گوید و می‌نویسد:
“ مریم بتول نامیده شد چون از مردان برید و فاطمه بتول نامیده شد چون از نظیر و مانند برید [یعنی بی‌همتا شد.[.” . (16)

15. برتر از گمان مردم

ابن ابی‌الحدید معتزلی از رابطه بسیار صمیمانه و اكرام بی‌مانند رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در حق فاطمه(سلام الله علیها) سخن می‌گوید و می‌نویسد:
“ پیغمبرخدا فراوان فاطمه را اكرام می‌كرد، فراوانتر از آنچه مردم گمان می‌كنند و بیشتر از آن مقداری كه پدران دخترانشان را اكرام می‌نمایند؛ تا آنجایی كه آن اكرام از مرز دوستی و علاقه پدر و فرزندی گذشت و به دفعات نه یك‌دفعه تنها، در حضور خاص و عام و در مقامات و جایگاههای متعدد نه یك‌جای واحد فرمود: "او سرور زنان عالم و نظیر مریم دختر عمران است و هنگامی كه از صحرای محشر عبور می‌كند منادی از عرش الهی ندا می‌دهد كه ای اهل محشر چشمانتان را بپوشانید زیرا فاطمه دختر محمد از اینجا می‌گذرد." این از احادیث صحیح است و جزو اخبار ضعیف نیست و پیوند و ازدواج او با علی نبود مگر بعد از آنكه خداوند عقد علی و او را به شهادت و گواهی ملائكه در آسمانها بست. و چقدر بسیار، نه یك‌مرتبه، فرمود: مرا می‌آزارد هرچه كه او را بیازارد ومرا به خشم می‌آورد هرچه او را به خشم آورد و به‌درستی كه او پاره تن من است.” . (17)

16. عزیزترین مردم نزد رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم)

علی بن محمد بن عبدالكریم جزری- معروف به "ابن اثیر"- در "اسدالغابه" در توصیف حضرت فاطمه(سلام الله علیها) می‌نویسد: “ فاطمه معروف به ام ابیها شده بود و عزیزترین مردم به رسول خدا بود.” . (18)

17. تكه مانند رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم)

احمد بن عبدالله احمد بن اسحاق بن موسی بن مهران- محدث و مؤلف نامدار اهل سنت- (336- 430ه.ق.) معروف به "ابونعیم اصفهانی" در كتاب پرآوازه خود یعنی "حلیة الاولیاء" می‌نویسد:
“ فاطمه رضی الله عنها از عابدان خالص و پاكان تقوی پیشه است. او سرور دوشیزگان، تكه مانند رسول، نزدیكترین فرزندانش به قلبش از لحاظ دوستی و نزدیكی و اولین آنها بعد از وفاتش از لحاظ ملحق شدن است. او از دنیا و بهره‌های عمری دنیا چشم پوشیده بود و به پیچیدگیهای عیوب دنیا و آفتهای آن آشنا بود.” . (19)

پایان سخن

شخصیت وجودی فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، همسر امیرالمؤمنین، چنان والا و كامل است كه نویسندگان غیر شیعی نیز بدان اعتراف كرده و در آستان آن حضرت مجذوبانه سخن گفته و او را ستوده‌اند. برخی از این نویسندگان آثار مستقل درباره زندگانی و شخصیت وی دارند و گروهی نیز در لابه‌لای دیگر آثار- آثار غیرمستقل- خود به بیان برداشت خود از جایگاه عظیم او پرداخته‌اند.
آنان اذعان دارند كه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) ضرب المثل كمال و جمال، قله نشین قاف عفت، پاكترین مادر، سرشار از افتخارات، متمایز به صفات شرف انسانی، اسوه حسن خلق، حامی امیرالمؤمنین، بزرگ بانوی‌ جهان، برترین زن از لحاظ فضل و كمال، والاترین بانوی آفرینش، خورشید حكمت و جلال، بی‌نظیر و بی‌همتا، برتر از گمان مردم، عزیزترین مردم نزد رسول خدا وتكه مانند رسول الله است.

پی‌نوشت:

1. ابوعلم، توفیق؛ فاطمه‌ی زهرا؛ ترجمه: صادقی، علی اكبر؛ تهران:انتشارات امیر كبیر، چ1، 1353ه.ش.، ص 49.
2. همان، ص 50.
3. همان، صص 97- 99.
4. همان، ص 17.
5. ذهبی، شمس الدین محمد؛ سیر اعلام النبلاء؛ دارالمعارف مصر، ج2، ص 188.
6. دخیل، علی محمد علی؛ اعلام النساء؛ الدار الاسلامیه لبنان، چ2، 1412ه.ق.، ص 172.
7. ابوعلم، توفیق؛ فاطمه‌ی زهرا؛ ص 49.
8. عبدالمقصود، عبدالفتاح؛ امام علی بن ابی طالب(علیه السلام) ؛ ترجمه: جعفری، سید محمد مهدی؛نشر طلوع خورشید، چ3، 1353ه.ش.، ج1، ص 313.
9. كتانی، سلیمان؛فاطمة الزهرا وتر فی غمد؛ بیروت:دارالصادق، چ2، 1968م.، ص 13.
10. همان، ص 189.
11. دخیل، علی محمد علی؛ اعلام النساء؛ ص 171.
12. ابن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغه؛ دار احیاء كتب العربیة، چ2، 1386ه.ق.، ج20، صص 16- 17.
13. ابوعلم، توفیق؛ فاطمه‌ی زهرا؛ ص 14.
14. حسن، علی ابراهیم؛ نساء لهنّ فی التاریخ الاسلامی نصیب؛ قاهره: النهضة المصریة قاهره، 1970م.، ص 46.
15. دخیل، علی محمد علی؛ اعلام النساء؛ ص 172.
16. ابن شهر آشوب؛ المناقب؛ نجف: حیدریة نجف، 1375ه.ق.، ج3، ص 110.
17. ابن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغه؛ ج9، ص 193.
18. ابن اثیر؛ اسدالغابة؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج5، ص 520.
19. اصفهانی، ابونعیم؛ حلیة الاولیاء؛ بیروت: دارالكتب العلمیة، ج2، ص 39.

منابع:
1. ابن ابی‌الحدید؛ شرح نهج البلاغه؛ داراحیاء كتب العربیة، چ2، 1386ه.ق.
2. ابن اثیر؛ اسدالغابة؛ بیروت: داراحیاء التراث العربی.
3. ابن شهر آشوب؛ المناقب؛ نجف: حیدریة نجف، 1375ه.ق.
4. ابوعلم، توفیق؛ فاطمه‌ی زهرا؛ ترجمه: صادقی، علی‌اكبر؛ تهران:انتشارات امیركبیر، چ1، 1353ه.ش.
5. اصفهانی، ابونعیم؛ حلیة الاولیاء؛ بیروت: دارالكتب العلمیة.
6. حسن، علی‌ابراهیم؛ نساء لهنّ فی التاریخ الاسلامی نصیب؛ قاهره: النهضة المصریة قاهره، 1970م.
7. دخیل، علی‌محمد علی؛ اعلام النساء؛ الدارالاسلامیه لبنان، چ2، 1412ه.ق.
8. ذهبی، شمس الدین‌محمد؛ سیر اعلام النبلاء؛ دارالمعارف مصر.
9. عبدالمقصود، عبدالفتاح؛ امام علی بن ابی طالب(ع)؛ ترجمه: جعفری، سیدمحمد مهدی؛نشر طلوع خورشید، چ3، 1353ه.ش.
10. كتانی، سلیمان؛فاطمة الزهرا وتر فی غمد؛ بیروت:دارالصادق، چ2، 1968م.
منبع: http://www.rohama.org
دوشنبه 4/2/1391 - 23:17
اهل بیت
بالاترین مرتبه کمال انسانیت، مقام عصمت است که رضا و غضب انسان در همه امور، بر مدار رضا و غضب خدا باش. اگر عصمت کبری به آن است که انسان کامل به جایی برسد که در همه امور، به رضای خدا راضی شود و به غضب خدا، غضب کند؛ فاطمه اولین کسی است که خداوند متعال به رضای او راضی می شود و به غضب او، غضب می کند و این مقامی است که منشأ حیرت انسان های کامل است...
اوست که در مکاشفات یوحنا، علامتی است عظیم که در آسمان ظاهر شده؛ زنی که آفتاب را در بر دارد و ماه زیر پایش و بر سر تاجر از 12 ستاره دارد.
اوست که همسر و مادر دوازده رئیس از اولاد اسماعیل است و خداوند در سفر تکوین تورات، به حضرت ابراهیم خبر داد.
او در سوره "دخان"، تأویل "شب مبارکه" این است که در آن "هر امر استواری فیطیه می یباد". او در زمانه، یگانه زنی است که خداوند متعال، دعای او را در روز مباهله، هم طراز دعای پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین قرار داده است.
اوست که در شب معراج رسول خدا دید که بر در بهشت نوشته شده است: "فاطمه خیره الله" در شخصیت او همین بس که اول شخص وارد شونده بر بساط قرب الهی، اوست؛ چرا که رسول خدا فرمود: "فاطمه نخسیتن کسی است که به بهشت وارد می شود."
او یگانه گوهری است که خداوند به بعثت پیغمبر خاتم بر مؤمنین منت نهاد (سوره آل عمران آیه 64) و به وجود آن گوهر، بر آن سرور منت نهاد و فرمود: "ما به تو کوثر دادیم، پس بر پروردگارت درود فرست و قربانی کن،"
آیا پس از رحلت رسول خدا، چه شد که چنین کسی با دلی پر درد، گفت: "بر من مصیبت هایی فرود آمد که هرگاه بر روزهای روشن فرود می آمد، چونان شب، تیره و تار می شدند" و هنگامی که به خاک سپرده شد، از بدن رنجور او، شبحی باقی مانده بود." مانند شبحی گشته بود" و امیرالمؤمنین در این مصیبت، آنچنان از پای درآمد که به رسول خدا گفت: "اما اندوه من (در فقدان فاطمه) همیشگی است و از این پس هر شب من، تا به سحر به بیداری خواهد گذشت"
فرازی از بیانات آیت الله العظم وحید خراسانی (با اندکی تصرف) علی بن عیسی اربلی داستان شهادت فاطمه (سلام الله علیها) را نقل کرده تا آنجا که می گوید:
هنگامی که زهرا (سلام الله علیها) از دنیا رفت و به شهادت رسید، پارچه ای بر روی پیکر مطهر او کشیده شده بود، أسماء گوید در این وقت، حسن و حسین (علیهاالسلام) وارد شده و گفتند: ای أسماء! ماد ما در چنین وقتی نمی خوابید!؟؛ أسماء عرض کرد: ای فرزندان رسول خدا، مادرتان نخوابیده، بلکه از دنیا رفته است!
حسن (علیه السلام) که این سخن را شنید، خود را روی بدن مطهر مادر انداخته و صورتش را می بوسید و می گفت: "مادرجان! پیش از آن که جان از بدن بیرون رود، بامن سخن بگو"
حسین (علیه السلام) پیش آمده، پای مادر را می بوسید و می گفت: "مادرجان من فرزند تو حسین هستم، با من سخن بگوی، پیش از آن که قلبم بشکافد و مرگم فرا رسد!"
(به نقل از کشف الغمه جلد 2- صفحه 126)
منبع: نشریه روشنان - ش 5
دوشنبه 4/2/1391 - 23:13
اهل بیت
نویسنده: سید ابراهیم سید علوی



مقدمه

تمثیل و تشبیه معقول به محسوس از شیوه های ادبی و علمی در هر زبان و لغت می باشد. قرآن مجید هم ، در تبیین برخی حقایق از همین شیوه و سبک بهره جسته و بدین گونه مطالب دور از حس ظاهری را بیان داشته است.
نکته ی دیگر این که بسیاری از آیه های قرآنی علاوه بر معنا و منطوق تنزیلی در مناسبت هایی که شأن نزول گفته می شود ، و آن معانی ، روشن و آشکاراند - اگر چه مخصص نیستند - احیانا دارای معانی تاویلی هم می باشند که محرمان وحی الهی و مخاطبان اصلی سروش آسمانی ، از آنها خبر داده اند . مثلا : والبلد الطیب ( اعراف ، 7 / 58) سرزمین پاک و پاکیزه ، معنایی ظاهر و منطوق دارد ، لیکن مراد از آن در بعد تاویلی ، پیامبر خدا ( ص) و امامان پس از او می باشند. و همچنین است : کلمه ی طیبه در معنای تأویلی ، پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) او هستند. (1)
و یا زهره ، ستاره ی ناهید که در آسمان ، درخشندگی خاصی دارد مثل خورشید و ماه که ویژگی خود را دارند و مایه ی حیات و موجب چرخش سامان یافته ی کره ی زمین اند، در احادیث اسلامی و روایات قرآنی در معانی تأویلی هم کاربرد دارند و بر وجود های نازنین محمد (ص) و علی امیر المؤمنین (ع) و فاطمه زهرا ( س) تأویل شده اند. و درباره ی آیه ی : و علامات و بالنجم هم یهتدون. ( نحل ، 16 / 16 ) امام صادق (ع) فرمود:
نحن العلامات و النجم رسول الله ؛ علامت ها و نشانه ها ما هستیم و نجم و ستاره ، رسول خدا می باشد. (2)
فاطمه، دخت محمد مصطفی ( ص) را زهرا نامیدند زیرا نور او آسمان ها را روشن کرد. (3) و در حدیث آمده : زمانی که خورشید طلوع کند و در آید ، او دنبال می شود و در موقع غروب و در نبود او ماه و به هنگام ناپیدایی ماه ، زهره ، راه می نماید و معنای تأویلی زهره ، فاطمه زهراء است ، هم چنان که معنای تأویلی خورشید ، رسول الله (ص) و منظور از ماه ، امیر المؤمنین علی (ع) می باشد. (4)
اشاره کردیم ، کره زمین بحسب ظاهر و در واقع حسی با پرتو آفتاب و درخشش ماه و ستارگان و از جمله زهره، روشن می شود و با تابش نور آنها، زمین خاکی زنده می شود و جماد و گیاه و حیوان در آن رشد پیدا می کنند، اما در حقیقت و باطن امر ، حیات طیبه و کمال انسانی با وجود مقدس محمد (ص) و علی (ع) و زهراء (س) ذریه ی مطهر او شکل می گیرد و تأمین می شود و این معنای تأویلی آن اسماء و عبارات می باشد.
سخن در این باره ، بسیار گسترده تر از باید باشد و احادیث نبوی و روایات امامان اهل بیت ، در آن زمینه ، فراوان است و ما به اندکی اشاره می کنیم و می گذریم.

ماجرای اعتزال

هر چند که وجود محمد (ص) بعد بشری دارد و او همانند انسان های دیگر از پدر و مادری و از طریق توالد و تناسل به عالم خاکی گام نهاده است : قل انّما أنا بشر مثلکم یوحی الیّ. ( فصلت ، 41 / 6) بگو جز این نیست من بشری هستم همانند شما ، که به من وحی می شود. مع ذلک این وجود نازنین و نسل طیب او اصل بهشتی دارند.
علامه مجلسی روایت کرده :
جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل شد و گفت : خدایت بر تو سلام دارد و دستور می دهد چهل شبانه روز از خدیجه بر کنار باشی. و پیامبر (ص) چهل روز و شب با روزه و نماز شب، سپری ساخت. پس از انقضای آن مدت ، میکائیل مجمعه ای طعام با پوششی از سندس و یا استبرق جلو پیامبر (ص) نهاد و جبرئیل گفت : خدایت فرمود: تو امشب با این طعام افطار می کنی و نزد خدیجه می روی. پیامبر (ص) پس از تناول آن طعام بهشتی به خانه خدیجه رفت و در همان شب که نطفه ی زهرا (س) در صلب محمد ( ص) قرار گرفته بود به رحم خدیجه انتقال یافت. (5)
پس فاطمه زهرا (س) عنصری بهشتی است و رسول خدا (ص) منزلتی و الا برای او قایل بود. زهرا(س) تربیت شده دامن وحی، و خود قرآن مجسم بود و در حدیثی دیگر آمده ، پیامبر فرمود:
وقتی مرا به آسمان ها عروج دادند. جبرئیل دست مرا گرفت و داخل بهشت کرد و رطبی به من داد و من آن را تناول کرده و خوردم و آن تبدیل به نطفه شد و در صلب، قرار گرفت وقتی به زمین فرود آمدم خدیجه به فاطمه بار دار شد و فاطمه، حوراء، انسیه و انسان بهشتی است. (6)

فاطمه زهراء و قرآن

امام باقر (ع) فرمود:
رسول خدا (ص) فرمود: قلب و جوارح دخترم فاطمه زهراء از سر تا قدم مشحون از ایمان است او در اطاعت خدا بود و اوقاتش را با تلاوت قرآن می گذرانید و به مضامین آن عمل می کرد. (7)
وقتی آیه ی لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا. ( نور ، 24 / 63)؛ رسول الله (ص) را در میان خود آن گونه که یکدیگر را صدا می کنید، مخوانید، نازل شد، فاطمه زهراء گفت: بیم داشتم که رسول الله (ص) را پدر جان صدا کنم و من هم مانند دیگران، رسول خدا (ص) صدا می کردم . یکی دو بار چیزی نفرمود اما بعدها رو به من کرد و فرمود: ای فاطمه ! این آیه درباره ی تو و ذریه ات نازل نشده ، تو از من و من هم از تو هستم ، مرا پدر جان، صدا کن که مرا چنان خواندن ، شاد و پرودگار را خشنود و راضی می گرداند. (8)
به روایت شیخ صدوق (ره) در عرصه قیامت، فاطمه زهراء(س) از صراط می گذرد وقتی در بهشت قرار گرفت و کرامت الهی را در حق خویشتن دید این آیه را تلاوت می کند: الحمدلله الذی أذهب عنا الحزن ان ربنا لغفور شکور. الذی أحلنا دار المقامة من فضله لا یمسّنا فیها نصب و لا یمسّنا فیها لغوب( فاطر، 35 / 34-35)؛ ستایش خدا را که اندوه از ما برد. پروردگار ما بسیار بخشنده و شکرگزار است. آن خدایی که از فضل خود ما را در این اقامتگاه جاودانی ، قرار داد و ما را در آن ، خستگی و رنج نرسد. خدا به آن بانوی بزرگوار وحی می کند و می فرماید : ای فاطمه ! هر چه خواهی می دهمت و هر آرزویی داری برآورده ساخته ، خشنودت می نمایم. فاطمه زهرا (س) عرض می کند: الهی تو نهایت آرمان و بالاتر از هر آرزویی، از تو می خواهم که دوستداران من و عترت و خاندان مرا با آتش ، عذاب نکنی. خدا به او وحی فرماید : ای فاطمه ! به عزت و جلالم و بلندی مرتبه و مقامم دو هزار سال قبل از خلقت آسمان ها و زمین ، سوگند یاد کرده ام که دوستداران تو و دوستداران عترت تو را با آتش عذاب نکنم. (9)
باید دانست که معنای مهر و محبت زهرا چیست ؟ فقط یک لفظ و یا ادعای محض نیست و بی شک شرایط و مراتبی دارد که رعایت آنها چندان هم آسان نیست، هر چند که در چهار چوب تقوا و پارسایی و ملاحظه ی حرام و حلال الهی خیلی هم مشکل نیست و در یک کلام، اطاعت خاص و زهرایی می طلبد.
زهرا (س) در آینه ی قرآن
در کتب تفسیر و حدیث، در تشریح معانی قرآنی، مطالبی پیرامون ابعاد وجودی فاطمه زهرا (س) و تبیین شخصیت او، آمده و آن حضرت در معانی تنزیلی آیات و تأویلی آنها، تجلی دارد.

آیه های در بعد تنزیل

آیه ی مباهله و آیه ی تطهیر دو نمونه هستند که در آیه ی نخست ، فاطمه زهرا (س) تنها مصداق موردی از آن و در دومین آیه ، از جمله مصادیق تنزیلی به حساب می آید: فمن حاجّک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع أبنائنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین ( آل عمران ، 3 / 61) ؛ پس هر کس در آن باره (حق) با تو بحث و بگو مگو کرد پس از آن که آگاهی از حقیقت پیدا کرده ای بگو بیایید پسران ما و پسران شما، زنان ما و زنان شما و خودمان و خودتان را فرا خوانیم، آنگاه دست به دعا برداشته نفرین خدا را بر کافران نثار کنیم.
مفسران اتفاق نظر دارند که تنها مصداق «نساءنا» در این آیه، فاطمه زهرا (س) است زیرا در آن جمع جز آن حضرت بانوی دیگری از مسلمانان حضور نداشته است.
فخر رازی می نویسد :
رسول خدا ( ص) حسین (ع) را بغل کرد و دست حسین (ع) را بگرفت و فاطمه (س) از پشت سر و علی (ع) به دنبال حرکت کردند. پیامبر (ص) فرمود هر گاه من دعا کردم شما آمین بگویید . اسقف نجران تا این جمع را دید خطاب به نصرانیان گفت من صورت هایی می بینم که اگر آنان از خدا بخواهند او کوهی را از بن بکند و از بین ببرد، چنان می کند که آنان می خواهند. مبادا مباهله نمایید که از بین خواهید رفت. (10)
پس مصداق تنزیلی کلمه «زنان » در این آیه فاطمه (س) است و بس.
اما آیه تطهیر : انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (احزاب ، 33 / 33)؛ جز این نیست ، خدا می خواهد از شما اهل بیت ، پلیدی و آلودگی را بزداید و پاک و پاکیزه تان سازد. ام سلمه همسر پیامبر گفت : فاطمه زهرا (س) با پارچه ای حریر نزد رسول خدا (ص) آمد پیامبر (ص) به او فرمود: شوهر و فرزندانت را هم صدا کن بیایند. همه شان آمدند و طعامی خوردند، آنگاه رسول خدا (ص) ملافه ای خیبری بر رویشان انداخت و عرضه داشت :
خدایا ! اینان عترت و اهل بیت من هستند، پلیدی و ناپاکی را از ایشان ببر و پاکیزه شان فرمای . (11) پس محمد(ص) و حضرت زهرا(س) دخت گرامی او ، علی امیر المؤمنین همسر زهرا (س) و امام حسن و امام حسین (ع) پنج تن ، مصداق تنزیلی این آیه مبارکه می باشند. فخر رازی می نویسد :
اقوال در « اهل بیت » مختلف است. بهتر است گفته شود: آنان، فرزندان پیامبر (ص) و همسران اویند و حسن و حسین هم از ایشانند و علی هم از آنان است زیرا او به سبب معاشرت و آمیزش با دختر او و به علت ملازمت با پیامبر (ص) از اهل بیت محسوب می گردد. (12)
نگارنده گوید : حمد و سپاس خدا را که پیشوای اهل شک و تردید نتوانسته منکر آن شود که علی (ع) و زهرا (س) مصداق آیه ی تطهیرند. و هر چند که وجود زهرا (س) در آیه ی تطهیر و حدیث ام سلمه محور است اما فخر رازی از فاطمه زهرا نام نبرده و به عنوان کلی « اولاد» اکتفا کرده و از علی (ع) هم با لیت و لعلّ نام برده و بالاخره مسئله به خیر خاتمه یافته است . این وضع را همپالگی های او از مفسران غیر شیعی هم دارند و به دخول همسران در آیه ی تطهیر اصرار ورزیده و سخنان بی حاصل گفته اند. (13)

آیه های تأویلی

مفسران محدث به استناد روایات اولیای معصوم ، برخی آیه های ذکر حکیم را بر حضرت زهرا (س) منطبق دانسته و آن بزگوار را احیانا مصداق تأویلی آن سلسله آیات معرفی کرده اند. در حدیث بریده آمده : رسول خدا (ص) فرمود: مریم به ولادت فرزندش بشارت داده شده و من به فاطمه زهرا (س) ولادت حسن و حسین (ع) را بشارت دادم، سپس فرمود: و جعلها کلمة باقیة فی عقبه ( زخرف ، 43 / 28) و آن را کلمه ای ماندگار و جاویدان در پشت وی قرار داد.
در دنباله ی همین حدیث چنین آمده است : پیامبر (ص) در ولادت هر یک از حسن و حسین (ع) به فاطمه بشارت و مژده می داد و می فرمود: مبارک باد تو را ولادت امامی که آقای اهل بهشت شود و خدا در تکمیل آن فرمود: و او را کلمه ای ماندگار در پشت و نسل او یعنی علی (ع) قرار داد . (14)
فاطمه زهرا (س) در یکی از غزوات خواست وکیلی برای علی (ع) بگیرد آیه نازل شد : رب المشرق و المغرب لا اله الا هو فاتّخذه وکیلا ( مزمل ، 73 / 9)؛ پروردگار خاور و باختر ، خدایی جز او نیست پس او را وکیل بگیر. (15)
از ابن عباس روایت شده که آیه ی : مرج البحرین یلتقیان. بینهما برزخ لا یبغیان ( الرحمن ، 55 / 19-20)؛ دو دریا را به هم آویخت و آنها به هم رسیدند... درباره ی فاطمه (س) و علی (ع) نازل شده است.
و خدا فرمود: من خدا هستم دو دریا را فرستادم : علی دریای علم و فاطمه دریای نبوت و آنها به هم می پیوندند و میانشان وصلت برقرار می گردد و حاصل آن پدید آمدن لؤلؤ و مرجان است. ای جن و انس به کدامین نعمات الهی منکر هستید : ولای علی و مهر و محبت فاطمه و مراد از لؤلؤ ، حسن است و مقصود از مرجان، وجود حسین (ع) می باشد. (16)
و سوره ی مبارکه « هل اتی » در شأن اهل بیت نزول یافته و در آن انواع نعمت های بهشتی یاد شده جز حورالعین ، که به احترام زهرای اطهر ذکری از آنها به میان نیامده است . (17)
ابن عباس در ذیل آیه : لا یرون فیها شمسا و لا زمهریرا ( انسان ، 76 / 13 ) ؛ در آن ، نه آفتاب و نه سرما نبینند،روایت کرد که :
بهشتیان پس از استقرار در بهشت نوری می بینند که به شدت درخشد. می پرسند: خدایا ! تو در کتاب نازل بر پیامبر ت محمد (ص) فرمودی، که دربهشت از آفتاب یا سرما خبری نخواهد بود. ندا کننده ای پاسخ دهد این ، نور خورشید و یا ماه نیست بلکه علی (ع) و فاطمه از چیزی در شگفت شدند و خندیدند و بهشت از نور حاصل از آن ، روشن گردید. (18)
در داستان مریم آمده است :... خدا او را به نیکی پذیرا شد و نیکو پرورش داد و کفالت او را به زکریا واگذاشت. هر گاه زکریا در محراب بر مریم وارد می شد نزد او طعامی می یافت ، می پرسید ای مریم ! این طعام از کجاست ؟ گفت : از نزد خدا ، او هر که را بخواهد روزی بی حساب دهد. جابربن عبدالله حدیث کرد که رسول خدا (ص) چند روزی طعام نخورده بود، به خانه های همسرانش سر زد چیزی نیافت به خانه ی فاطمه زهرا (س) آمد ( قصه طولانی است ) ظرفی پراز طعام دید که بخارش بلند بود. پرسید ای فاطمه (س) ! این طعام از کجاست ؟ فاطمه زهرا (س) گفت :هو من عندالله انّ الله یرزق من یشاء بغیر حساب ( آ ل عمران ، 3 / 37)؛ آن از نزد خدا است ، همانا خدا هر که را بخواهد روزی بی حساب دهد.
رسول خدا (ص) فرمود: حمد و سپاس خدا را که مرا آن قدر زنده نگاه داشت تا از دخترم فاطمه آن بینم که زکریا از مریم دید. (19)
و از امام باقر(ع) روایت شده که مراد ازآیه ی : و ما خلق الذکر و الانثی. انّ سعیکم لشتی ( لیل ، 92 / 3-4) و قسم به آن مرد و زنی که خدا آفرید ، کوشش هایتان مختلف است . و مرد و زن مذکور در آن ، علی بن ابیطالب (ع) و فاطمه زهرا (س) می باشند. (20)
امام صادق (ع) فرمود: فاطمه زهرا (س) بعد از رحلت پدرش هفتاد و پنج روز برای او می گریست. جبرئیل می آمد و او را از حال پدر آگاه می ساخت و به وی تسلی می داد. و از حوادث آینده می گفت و علی (ع) هم تمام را می نوشت و این است معنای تأویلی : فناداها من تحتها ألا تحزنی (مریم ، 19 / 24) پس او را از پایین صدا می کرد: غمگین مباش. (21) عمار یاسر هم گفت :که درآیه ی : فاستجاب لهم ربهم انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی ( آل عمران ، 3 / 195)؛ پروردگارشان به ایشان جواب داد: من کار هیچ مرد و زنی را که عملی انجام دهند، تباه نمی سازم، مراد از زن و مرد مذکور در آن علی (ع) و فاطمه (س) می باشد».(22)
از جابربن عبدالله انصاری نقل شده که : پیامبر(ص) فاطمه زهراء (س) را با یک رو انداز و پتویی از پشم شتر، دید که با یک دست آسیاب می گرداند و همزمان طفل خود را شیر می دهد. با دیدن این صحنه اشک در چشمان پیامبر (ص) حلقه زد و فرمود: دخترم تلخی دنیا را با حلاولت و شیرینی آخرت ، پیشاپیش برگزیده ای. فاطمه زهرا (س) گفت : ای رسول خدا (ص) خدا را بر نعمت هایش و موهبت ها و عطاهایش حمد و سپاس.
آنگاه آیه نازل شد: و لسوف یعطیک ربک فترضی (ضحی ،93 / 5)؛ بعدها پروردگارت آن قدر دهد که راضی شوی. و این معنای تأویلی آیه در مورد زهرا (س) می باشد.(23)

تجلی قرآن در خانه زهرا (س)

عمر فاطمه زهرا (س) خیلی کوتاه بوده هر چند از حیث کیفیت ، حیاتی پر بار داشته است با انجام وظیفه مهر آمیز ، برای پدر از خردسالی تا بعد و امر شوهر داری و به دست آوردن رضایت امیرالمومنان در امر همسرداری و با تربیت نیکو و پسندیده در مورد فرزندان بزرگوار اعم از دختر و پسر، با آن رعایت عدالت رفتاری با خدمتکار خانه اش فضه ، که یک روز در میان ، خود او و روزی دیگر فضه به کار خانه می پرداخته است ،برخلاف خانه اشراف و مردمان دنیا خواه که حتی برای خادم و کارگر ، مجال اندیشیدن هم نمی دهند و از همین اوضاع معلوم می شود که خانه فاطمه زهرا ، خانه ی قرآنی بوده و صحنه صحنه ،معارف والای قرآن به عمل می آمده است. کافی است داستان ذیل را بخوانیم و مقاله را با آن به پایان ببریم و دانستی هایی از آن بیاموزیم.
مردی می گوید در صحرا از قافله عقب ماندم و در راه به بانویی برخوردم. پرسیدم : کیستید؟ در جواب من گفت: و قل سلام فسوف یعلمون ( زخرف، 43 / 89) یعنی اول سلام سپس کلام و پرسش. سلامی گفتم باز پرسیدیم : شما در این جا چه کار می کنید؟ در پاسخ گفت : من یهد الله فماله من مضلّ (زمر ، 39 / 37) هر که را خدا هدایت کند، گمراه کننده ای برای او نیست ، یعنی راه را گم کرده ام. پرسیدم تو انسان هستی یا پری ؟
جواب داد : یابنی آدم خذوا زینتکم ( اعراف، 7 / 31) ای فرزندان آدم آراسته باشید ، یعنی از اولاد آدم می باشم. گفتم از کجا می آیید ؟ گفت : ینادون من مکان بعید ( فصلت ، 41 / 44) از جای دور صدا می شوند، یعنی از جای دور می آیم. پرسیدم مقصدتان کجاست ؟ گفت : ولله علی الناس حج البیت ( ال عمران ، 3 / 97) و برای خداست بر عهده ی مردم حج خانه . یعنی به زیارت خانه خدا می روم ، پرسیدم : چند روز است در راه مانده اید ؟ پاسخ داد : و لقدخلقنا السموات و الارض و ما بینهما فی سته ایام ،(ق، 50 / 38)همانا ما آسمان ها و زمین را در شش روز آفریدیم . یعنی شش روز است از قافله عقب مانده و گم شده ام. گفتم میل به طعام دارید ؟ گفت: و ما جعلنا هم جسدا لا یأکلون الطعام ( انبیاء ،21 / 8) و ما آنان را کالبدی قرار ندادیم که طعامی نخورند. یعنی میل به غذا دارم. گفتم پس بدوید و شتاب کنید . درجواب گفت : لایکلف الله نفسا الا وسعها؛ ( بقره ، 2 / 286)خدا هیچ کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمی کند. یعنی توان چنان کاری را ندارم. گفتم بر ترک مرکب من سوار شوید تا شما را به مقصد برسانم. گفت : لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا ؛ ( انبیاء ،21 / 22) اگر در آنها خدایانی بود جز الله ، تباه می شدند یعنی من و تو نامحرم و بیگانه از هم هستیم و ردیف هم سوار شدنمان مصلحت نیست. از مرکب خود پایین آمدم و او سوار شد و گفت : سبحان الذی سخر لنا هذا ؛ ( زخرف ، 43 / 13) پاک و منزه است آن که این مرکب را برای ما رام کرد. وقتی به کاروان نزدیک شدیم. پرسیدم آیا شما در این کاروان آشنایی دارید ؟ گفت : یا داود انا جعلناک خلیفة فی الارض ( ص ،38 / 26)؛ ای داود ما تو را در زمین جانشین قرار دادیم. یعنی پسرم داود است.
و ما محمد الا رسول ( آل عمران ، 3 / 144)؛محمد نیست مگر فرستاده ی خدا ، یعنی پسر دیگرم محمد می باشد. یا یحیی خذ الکتاب بقوة ( مریم ، 19 / 12)؛ ای یحیی با تمام نیرو کتاب را بگیر، یعنی نام پسر سوم من یحیی است. یا موسی انی انا الله ( قصص ، 28 / 30) ای موسی من خدایم ، و نام چهارمین پسرم موسی است. آن بانو این چهار اسم را خواند ناگهان چهار جوان از قافله به سوی او حرکت کردند. پرسیدم اینها کیستند. فرمود: المال و البنون زینة الحیوة الدنیا ( کهف ، 18 / 46)؛ دارایی و پسران ،آرایش حیات دنیوی است. وقتی آن چهار نفر پسران او به وی رسیدند گفت: یا أبت استأجره ان خیر من استأجرت القوی الأمین ( قصص ، 28 / 26) ای پدر او را اجیر کن که آن بهترین اجیر نیرومند و امانت کار است. پسران آن بانو چیزهایی به من دادند. او گفت: و الله یضاعف لمن یشاء ( بقره ، 2 / 261) و خدابرای هرکس بخواهد چند برابر دهد. و به دنبال این آیه آن مردان عطایی مضاعف به من دادند. از آن مردان پرسیدم این بانو کیست ؟ گفتند : او فضه مادر ما و خدمتکار فاطمه زهراء است و بیست سال است که او جز با تلاوت آیات قرآن ، کسی را جواب نمی دهد. (24) راستی که فاطمه زهرا اسوه ی انسانیت و کمال است و مس وجود را همین فضه او طلا می کند.

پی نوشت :

1. سوره ی ابراهیم ،آیه ی 24، البرهان فی تفسیر القرآن ،سیدهاشم بحرانی ، 2 / 23 و 311.
2.تفسیرشبر ،ذیل آیه .
3. سفینة البحار ، 1 / 572 و بحار الانوار ، محمدباقر مجلسی ، 24 / 80.
4. بحار الانوار ، 24 / 74.
5. الانوار البهیة ، قمی / 41 ، به اختصار.
6. بحار الانوار ، 43 / 42.
7. المناقب ، ابن شهرآشوب ، 3 / 337.
8. مستدرک سفینة البحار ، 8 / 240.
9. بحارالانوار، 27 / 140 و 141.
10. تفسیر کبیر، 8 / 80.
11. مجمع البیان،8-7 / 357 .
12.تفسیر کبیر، 25 / 209.
13. ر.ک: آلوسی ،روح المعانی و اسماعیل حقی، روح البیان و جز آنها.
14. المناقب ، 3 / 359 و 358.
15. همان / 325.
16.همان / 319.
17. همان / 325.
18.همان / 329.
19.همان / 339 و 360 ، با اندک تفاوت .
20.همان / 320.
21.همان / 337.
22.همان / 319 و 320.
23.همان / 342.
24.همان / 343 و 344.

منبع:فصل نامه بینات شماره 56
دوشنبه 4/2/1391 - 23:12
اهل بیت
نویسنده: ملیحه اسلامیان



شخصیت بی نظیر حضرت زهرا (سلام الله علیها)

در عظمت شخصیت مخّدره دو عالم صدیقه کبری فاطمه زهرا (سلام الله علیها)همین بس که ذریه و خاندان پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) تنها به وسیله ی این مخّدره به پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) مربوط می شود . برکاتی که خداوند به توسط او به عالمیان فرستاده در این اندک نمی گنجد . بلکه به فهم قاصر ما در نمی آید . همین قدر می دانیم که در یازده ولی اعظم و امام به حق است . عصمت کبری و شفیعه روز جزاست .پاره ی تن پیغمبر « فاطمه بضعته منی » و خوشنودی خدا با خوشنودی او و خشم خدا با خشم اوست ـ هر کس او را دوست دارد پیغمبر خدا را دوست داشته و هر کس او را بیازارد . پیغمبر و خدا را آزرده است و خلاصه همین قدر که از درک عظمت و کمالات شأنش اظهار عجز کنیم . ما را کافی است . (1)

فاطمه (سلام الله علیها) قبل از ولادت :

از عوامل مؤثر در سرنوشت ، سعادت و شقاوت انسانها ، خصوصیات آباء و اجدادی و به ویژه پدر و مادر است . پدر و مادر از دو راه در سعادت و شقاوت فرزند نقش دارند یکی از طریق وراثت ، که خصوصیات جسمی و روحی آنها توسط ژنها به فرزند منتقل می شود . دیگری از راه تماس مستقیم و مستمری که پدر و مادر ، هنگام شکل گیری و الگوپذیری فرزند با او دارد .
از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم )رسیده :«الشقی من شقی فی بطن امه و السعید من سجد فی بطن امه » شقاوت و سعادت هرکسی در رحم مادر پی ریزی می شود . به لحاظ اهمیت تأثیر والدین در فرزند ، در متون دینی راهنماییهای لازم آمده و خطر لقمه ی حرام گوشزد شده است و دستور مراقبتهای اساسی در هنگام آمیزش و بارداری و طفولیت و حتی قبل از انعقاد صادر شده است ، تا فرزندان با سلامت جسمی و روحی متولد و با تربیت صحیح قدم در جامعه بگذارند . (2)

پدر فاطمه (سلام الله علیها) :

پدر فاطمه (سلام الله علیها) اشرف و اسوه و معلم همه ی انسانها و حتی برتر از انبیاء اولوالعزم است ، آن حضرت «اول ما خلق » بود .
او کسی بود که نظام هستی به خاطرش پدید آمد : «لولاک لما خلقت الافلاک »همه ی انسانها حتی انبیاء در زیر لوای رحمت او کمال او هستند : «آدم و من دنه تحت لوائی » .
حضرتش اولین و آخرین پیامبر انسانهاست . همان کسی که به مقام سدرة المنتهی رسید ، به اعلی درجه ی قرب که برای موجود ممکن ، امکان دارد بار یافت : «عند سدرة المنتهی » (3)

مادر فاطمه (سلام الله علیها) :

مادر فاطمه اولین زن مسلمانی بود که در شرایط تاریک جاهلیت به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم ) ایمان آورد و تمام ثروت و دارایی خویش را برای ترویج اسلام در اختیار حضرتش گذاشت . همان زنی که از جمله ی چند بانوی نمونه و سرآمد زنان عالم است و برگزیده ی خداست : «عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم ) ان الله تعالی اختار من النساء اربع ، مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه » خدای سبحان از بین زنان چهار زن ( مریم ، آسیه ، خدیجه و فاطمه ) را برگزید . (4) .

زمان تکون فاطمه (سلام الله علیها) :

از پدری چون محمد (صلی الله علیه و آله و سلم ) ، مادری مانند خدیجه (سلام الله علیها) در یکی از لحظات حساس دوران نبوت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم ) یعنی بعد از چهل شبانه روز دوری از خانه و خانواده و روی آوردن به عبادت و تهجد و بهره مند شدن از فیوضات غیبی و تناول میوه های بهشتی در معراج ، نطفه ی زهرا (سلام الله علیها) منعقد می شود . آری زهرا (سلام الله علیها) عصاره ی میوه های بهشتی است که پا به عرصه ی عالم خاکی نهاده است .

حدیث در شکم مادر و شهادتین :

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) می دید زهرا (سلام الله علیها) در شکم مادر با خدیجه حرف می زند . وقتی که متولد می شود نخستین کلمه ای که می گوید شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پدر و ولایت شوهر و فرزندانش می باشد .
غرض اینکه چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) می دید که خدا از بین زنهای عالم این دختر را انتخاب فرموده است لذا تمام علاقه را به زهرا (سلام الله علیها) داشت که در حقیقت تمام علاقه ی به خدا است ربطی به خودش و دخترش ندارد . (5)

نام گذاری فاطمه (سلام الله علیها) :

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فاطمه (سلام الله علیها) نزد خدا نه اسم دارد :
فاطمه ، صدیقه ، مبارکه ، طاهره ، زکیه ، راضیه ، رضیه ، محدثه ، زهرا . از امام رضا (علیه السلام) نقل شده که خداوند تبارک و تعالی فاطمه را فاطمه نامید .(6)

فاطمه (سلام الله علیها) بعد از ازدواج :

شروع زندگی مشترک فاطمه (سلام الله علیها) با مراسم بسیار ساده و بی آلایش با ابتدایی ترین لوازم خانگی ، در خانه ی گلین بود . مهریه فاطمه (سلام الله علیها) همان مهر سنه بود .
در زندگی بی آلایش فاطمه و علی (علیه السلام) کارهای خانه و بیرون خانه با هماهنگی و مشارکت هر دو معصوم انجام می گیرد . (7)
تقسیم کار با رهنمود رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) انجام گرفت .آنگاه که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود : کارهای داخل منزل را فاطمه (سلام الله علیها) و کارهای بیرون از منزل را علی (علیه السلام)انجام دهد ، حضرت زهرا (سلام الله علیها) با خوشحالی فرمود : جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم ، زیرا رسول خدا مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است باز داشت .
رسول گرامی اسلام پس از سال ها تحمل مشکلات و شعارش به صبر و بردباری کارگری برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) انتخاب و سفارشات لازم را ارائه فرمود ، روزی مشاهده کردند که کارگر منزل در حال استراحت و فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) مشغول کار کردن است . حضرت زهرا (سلام الله علیها) وقتی پدر را دید فرمود : ای رسول خدا ! کار منزل را عادلانه تقسیم کردم ، روزی مال من و روزی دیگر به عهده ی ایشان است .
اشک در چشمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) حلقه زد و فرمود : خدا آگاه تر است که رسالت را در کدام خانواده قرار دهد . (8)

برخی از فضائل فاطمه (سلام الله علیها) :

از محراب عبادت کمالاتی نصیب زهرا (سلام الله علیها) شد که باید مورد توجه قرار گیرد تا عبادت و شب زنده داری او الگو اسوه ی رهروانش باشد .
روایات متعددی در مورد ایمان و عبادت فاطمه (سلام الله علیها) وارد شده در برخی از آنها آمده است که : فاطمه (سلام الله علیها) عابدترین مردم بود و چه بسا شبهایی را تا صبح تهجد و شب زنده داری می نمود . چنانکه از امام مجتبی (علیه السلام)نقل شده : مادر را دیدم تا به صبح مشغول نماز بود و در حق دیگران دعا می کرد ، وقتی از او پرسیدم چرا برای خود دعا نمی کنی ، فرمودند : اول همسایه ، آنگاه خویشتن «الجار ثم الدار » فاطمه زهرا (سلام الله علیها) آن اندازه در محراب به قیام و تهجد می پرداخت که پاهای مبارکش ورم می کرد . (9)

شفاعت فاطمه (سلام الله علیها) :

شفاعت مرتبه ای است که انسانهای به مقام ولایت رسیده و مقرب درگاه خداوندی از آن برخوردارند .
فاطمه (سلام الله علیها) از زمره ی اهل بیت و از اولیاء الهی و حتی برتر از انبیا می باشد .از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل شد : وقتی روز قیامت می شود ، ندا از جانب خدا می رسد که ای فاطمه هرچه درخواست کنی و از هر کسی شفاعت نمایی پذیرفته است . (10)

روایت :فریقین و عصمت فاطمه :

امام باقر (علیه السلام) می فرماید : آیه ی تطهیر درباره ی رسول الله و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیه السلام) در خانه ی ام سلمه نازل شده است . وقتی این آیه نازل شد حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین (علیه السلام) را زیر کسای خیبری جمع کرد و فرمود : خدایا اینها اهل بیت من هستند که در مورد آنان وعده داده ای خدایا رجس و پلیدی را از آنان دور کن و آنان را پاک و منزه گردان .
سیوطی نقل می کند منظور از تطهیر و اذهاب رجس ، پاک بودن از گناه می باشد که دلالت بر مقام عصمت اهل بیت دارد ، که حضرت فرمودند :«انا و اهل بیتی مطهرون من الذنوب » (11)

فاطمه همدوش قرآن :

این مقام شامخ ویژه اهل بیت و عترت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم ) است که همدوش و همتای قرآن می باشد و مقام منحصر به فردی است که دیگران قادر به رسیدن به آن نیستند و این بزرگترین فضیلت اهل بیت است . فاطمه (سلام الله علیها) از زمره همین عترت پاک است ، فاطمه یادگار و ما ترک و امانت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم ) است . که باید از آن امانت داری نمود ؛ فاطمه از بیت وحی است و می فهمد که در خانه وحی چه می گذرد . فاطمه مخاطب اصلی قرآن کریم یعنی از زمره ی « من خوطب بهاست » (12)

فاطمه (سلام الله علیها) افضل زنان عالم :

روایات زیادی دلالت بر برتری فاطمه (سلام الله علیها) به زنان عالم دارد از جمله : از امام صادق (علیه السلام) در مورد فرمایش رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم ) سؤال شده که فاطمه سرآمد زنان بهشت است یا سرآمد زنان عصر خویش . حضرت پاسخ دادند آنکه سرآمد زنان عصر خودش بود مریم بود ، اما فاطمه سرآمد همه ی زنان بهشت از اولین تا آخرین است . (13)

فاطمه (سلام الله علیها) افضل از انبیاء اولوالعزم :

عترت برتر از انبیاء :
با تفحص در روایات این حقیقت بر همگان روشن می شود که عترت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم ) افضل و برتر از انبیاء گذشته است و فاطمه (سلام الله علیها) از زمره ی عترت است و ریشه و اساس عترت است ، فاطمه کفو و همتای ، افضل افراد عترت ، یعنی علی بن ابی طالب (علیه السلام)است .
صرف نظر از سایر موانع ازدواج ، معلوم می شود ، تنها کسی که لیاقت همسری فاطمه را داشت ، علی که برترین فرد عترت است بود ، لذا فاطمه (سلام الله علیها) چون همتای علی است افضل از سایر عترت و قدر متیقن اینکه فاطمه از زمره ی عترت است که افضل از تمام انبیاء گذشته می باشد .

دریای ولایت و نبوت :

از جمله آیاتی که در شأن اهل بیت عصمت و طهارت است در سوره ی الرحمن می فرماید :« آمیخت دو دریا که به هم می رسند میان آنها فاصله است تا هر یک بر دیگری چیره نشود و آن را از بین نبرد بیرون آید از آن دو دریا مروارید و مرجان » اما باطنی آنها .
در کتاب غایه المرام از طریق عامه هفت حدیث و از طریق خاصه پنج حدیث نقل کرده است که بحرین اشاره است به بحر حکمت و ولایت یعنی علی (علیه السلام) و بحر عصمت و نبوت یعنی فاطمه (سلام الله علیها) که خداوند هر دو را به هم آمیخت و هیچ یک از این دو بحر فضیلت ، با یکدیگر یاغی نبودند .برزخ اشاره است به وجود مبارک رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) و لؤلؤ اشاره به حسن و مرجان اشاره به حسین است . (14)

مؤمنین دوستان و کفار دشمنان اهل بیتند :

و از جناب ابوذر روایت کرده که می فرماید بحرین علی و فاطمه و لؤلؤ و مرجان حسن و حسین اند .سپس فرمود کیست مانند این چهار نفر دوست نمی دارد آنان را مگر مؤمن و دشمن نمی دارد ایشان را مگر کافر پس مؤمن باشید به سبب دوستی ایشان و کافر نباشید به سبب دشمنی به فضل اهل بیت (علیه السلام) که هر که چنین باشد جایگاه او آتش دوزخ خواهد بود . (15)

آزار به زهرا ، به پیغمبر است :

روایت شریف را همه (شیعه و سنی ) از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل کرده اند که فرمود :«هر کس به زهرا اذیت کند مرا آزرده و هر کس او را دوست بدارد مرا دوست داشته است » . به قدری عظمت شأن او را درک کرده که دستش را می بوسد آری پدری چون خاتم الانبیاء محمد (صلی الله علیه و آله و سلم ) دست دخترش زهرا را می بوسد . (16)

آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری :

در احادیث معتبر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل شده که فرمود : خداوند در پیغمبران بوی به بهشتی قرار داده و حورالعین بوی گل یاس بهشتی و در ملائکه بوی گل سرخ بهشتی و در دخترم زهرا هر سه بو را جمع فرموده است . هم بوی انبیاء (به بهشتی ) هم بوی حور (یاس بهشتی ) هم بوی ملائکه ( گل سرخ بهشتی ) حالا ببینید آیا جا ندارد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) این طوری به دخترش علاقه مند باشد ؟
هر وقت او را می دید شاد می شد . چون طلیعه ی بهشت بود و با خود بوی بهشت می آورد . (17)

خشنودی خدا با خشنودی فاطمه است :

می بیند محبوبه ی خدا آمده تمام قامت جلوش بر می خیزد می فرماید : « فداها ابوها » پدرش به قربانش ، می فرماید رضاء و غضب خدا با رضا و غضب فاطمه است . هر کس از او راضی باشد خدا هم از او راضی و خشنود است و بر هر کس که زهرا خشمگین است خدا هم بر او خشمناک می باشد . (18)
این خانه کوچک فاطمه (سلام الله علیها) و این افرادی که در آن خانه تربیت شدند که به حسب عدد چهار ، پنج نفر بودند و به حسب واقع ، تمام قدرت حق تعالی را تجلی دادند ، خدمتهایی کردند که ما را و شما را و همه ی بشر را به اعجاب در آورده است .
زنی ، که در حجره ای کوچک و خانه ای محقر ، انسانهایی تربیت کرد که نورشان از بسیط خاک تا آن سوی افلاک و از عالم ملک تا آن سوی ملکوت اعلی درخشید و می درخشد . صلوات و سلام خداوند تعالی بر این حجره محقری که جلوگاه نور عظمت الهی و پرورشگاه زندگان اولاد آدم است .
اصولاً ، رسول اکرم و ائمه ی (علیه السلام) ، طبق روایاتی که داریم ، قبل از این عالم انواری بوده اند در خلل عرش ... و مقاماتی دارند الی ماشاء الله چنان که به حسب روایات ، این مقامات معنوی برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم هست .
او ، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ، موجود ملکوتی است که در عالم انسان ظاهر شده است ،بلکه موجود الهی جبروتی در صورت یک زن ظاهر شده
است .
... معنویات جلوه های ملکوتی ، جلوه های الهی ، جلوه های جبروتی ، جلوه های ملکی و ناسوتی ، همه در این موجود است . (19)

سوگ پدر و تنهایی و مصیبت شوهر !!!

حادثه ی عظیم و غمبار رحلت پیامبر گرامی اسلام ، امت را غرق در ماتم کرده بود و فاطمه (سلام الله علیها) هم در فراق پدر می سوخت و شاهد غربت و انزوای اسلام بود . از یک سو قدرت قدرت طلبیها و زنده شدن دوباره ارزشهای جاهلی را مشاهده می کرد و از سویی دیگر تهاجم و تجاوز به حریم حرمت ولایت را نظاره گر بود ، کوهی از غمها و دردها ، بر جان نورانیش سنگینی می نمود که دردآلود و سوزناک لب به فریاد گشود . (20 )

دفاعیات فاطمه (سلام الله علیها) از ولایت علی (علیه السلام) :

اوج فعلیت جایگاه اخص زهرای اطهر (سلام الله علیها) بعد از رحلت پدر بزرگوارش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) است او تمام حقیقت انسانی خویش را در دوره بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) در معرض تماشای ملکوتیان و همه آفریده ها گذاشت و عشق به الله را با تمام وجود نشان داد .او ثابت کرد که تمام نمای اسماء و صفات الهی است .
فقدان پدری چون پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) او را افسرده و ناراحت ساخته بود و دیگر اینکه مسئولیتی عظیم را بر دوش خود احساس می کرد و آن حمایت از ولایت و امامت و دوام بخشیدن به خط مستقیم رسالت بود که بلافاصله بعد از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) به دست کسانی افتاده بود که مجوزی در خلافت از صاحب رسالت و خدایی که برانگیزاننده محمد (صلی الله علیه و آله و سلم ) به رسالت بود ، نداشتند در صورتی که به حکم حدیث غدیر و آیه سه سوره ی مائده و به حکم حدیث ثقلین ، منزلت ، سفینه و ... می بایست همسرش علی بن ابی طالب ، امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر مسند خلافت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم )بنشیند و راه مستقیم رسالت را ادامه دهد .
دختر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) نمی توانست در برابر این اجتهادها یا بهتر بگوییم نوآوری ها ، آرام و خاموش بنشیند . باید مسلمانان را از سنت شکنی ها بر حذر دارد ، اگر پذیرفتند چه بهتر ، اگر نه نزد خدا معذور خواهد بود .
درد زهرا (سلام الله علیها) در مبارزه اش آن نبود که باید همسرش خلیفه شود و چرا نشد؟ بلکه می دید اسلام از نظر رهبری شکست خورده ، این کار نتیجه اش آن خواهد بود که بنی امیه و بنی عباس و امثال آنها بر سرنوشت اسلام و مسلمین حاکم شوند و آن شکست اسلام است .
دوره پس از رحلت پدر ، جانسوزترین دوران زندگی زهرا (سلام الله علیها) است . او وظیفه سنگین و خطیر انسانیش را که دفاع از حق همسرش ، امامت و حق خودش بود به انجام رساند و با قلبی آرام و مطمئن و پر از رنج و روح سرشار از رضایت حق به جوار رحمت حق و لقای محبوب شتافت . (21)
امام صادق (علیه السلام) نقل می فرماید که : وقتی مهاجمان به خانه ی امیرالمؤمنین (علیه السلام) یورش آوردند که در خانه را بشکنند یا بسوزانند و وارد منزل شوند ، حضرت زهرا (سلام الله علیها) پشت در منزل رفته ، خطاب به رهبرآنها که در پیشاپیش مهاجمان بود ، فرمودند :«وای بر ، این چه جرأت و جسارتی است که نسبت به خدا و رسول خدا کرده ای ، آیا می خواهی نسل رسول خدا را نابود کنی ؟ و از میان برداری ؟ آیا می خواهی نور خدا را خاموش کنی ؟ خداوند نورخود را حفظ می کند و تداوم می بخشد » (22 )
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هر جا که لازم بود با یادآوری حدیث غدیر ، مغزهای خفته و انسانهای فریب خورده را هدایت و بیدار می فرمود و بارها تذکر می داد که :
«آیا فراموش کردید سخنان رسول خدا در روز غدیر خم که فرمود :هر که را من مولا و رهبر باشم ، علی نیز مولای اوست . آیا فراموش کردید که به علی فرمود :یا علی موقعیت تو نسبت به من همانند هارون به موسی پیغمبر است ؟ (23)
در روزهای سخت بیماری فاطمه (سلام الله علیها) ، مهاجرین و انصار به عیادتش رفته و عرض کردند ای دختر پیغمبر چگونه صبح کردی ، با بیماری چه می کنی ؟
حضرت زهرا (سلام الله علیها) پس از حمد خدا و درود بر پدرش فرمود : « صبح کردم در حالی که به خدا سوگند دنیای شما را دوست نمی دارم و از مردان شما خشمناک و بیزارم ، درون و بیرونشان را آزمودم و نامشان را از دهان خویش به دور افکندم ، از آنچه کرده اند ناخشنودم ... وای بر آنان چرا نگذاشتند حق در مرکز خود قرار یابد ؟ و خلافت بر پایه های نبوت استوار ماند ؟ از خانه ای که جبرئیل در آن فرود می آمد به خانه دیگر بروند .
حق را از دست علی که عالم به امور دین و دنیاست گرفتند .بدانید که این زیان بزرگ و آشکاری است . چه باعث شد که با علی (علیه السلام) کینه توزی نمایند و انتقام گیرند ؟ چون سوزن تیغ او را چشیدند و پایداری او را دیدند که نسبت به مرگ بی اعتنا بود دیدند که چگونه بر آنان می تازد و با دشمنان خدا نمی سازد و آنان را عقوبت می کند و غضب علی در راه رضای خداست . به خدا سوگند ، اگرپای ، در میان می نهادند و علی (علیه السلام) را بر کاری که پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) به عهده او نهاد ، می گذاردند ، آسان آسان ایشان را به راه راست می برد و حق هر یک را بدو می سپرد .چنان که کسی زیانی نبیند و هر کس میوه آنچه کشته است ، بچیند . این شتر را سالم به مقصد می رساند و حرکتش برای کسی رنج آور نبود . تشنگان عدالت را از چشمه سرشار و زلال حقیقت سیراب می کرد « چشمه ای که آب زلال آن فواره زنان ، از هر طرفی جاری است » که هر رنگ کدورت نپذیرد و همواره سیراب بوده ، رنج تشنگی نبیند .
علی (علیه السلام) همواره در پنهان و آشکار نصیحت کننده مردم است و اگر به خلافت می رسید از اموال بیت المال برای خود ، ذخیره نمی نمود و از ثروت دنیا جز به اندازه نیاز برداشت نمی کرد ، به اندازه ی آب اندکی که عطش را فرو نشاند و طعام مختصری که رفع گرسنگی نماید ... » (24)

سخنرانی حضرت زهرا (سلام الله علیها) در جمع زنان مهاجر و انصار :

از حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود : حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از امت ساکت و بی تفاوت ، درپیش پروردگار خود ، شکوه ها مطرح می کرد و در حالی که اشکهای او جاری بود ، می فرمود : «پروردگارا به سوی تو شکایت می کنم ، اندوه از دست دادن پیامبر و فرستاده و برگزیده ات را . و به تو شکایت می کنم و از ارتداد امت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) و این که حق ما را از ما بازداشتند . همان حق (ولایت و رهبری ) را که در قرآن کریم ، خود بر پیامبر و با زبان او نازل فرمودی .(25)
چگونه می توان شاهد بود که بهترین زنان عالم و تنها یادگار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) با سینه ی غمبارش و درد و رنج مسمارش و بازوان زخمدارش و نیلگونی رخسارش و چشمان اشکبارش و فریاد بین در و دیوارش و پهلوی شکسته و خونبارش و شهادت در گهربارش (محسن سلام الله علیه ) ) یا مشاهده ی مظلومیت همسر حق محور و شجاعش ، در بستر شهادت در انتظار ارتحال به عالم ملکوت باشد !
چگونه است که علی باید شبانه فاطمه (سلام الله علیها) را تجهیز نمود ، به خاک بسپارد ؟!
چگونه است که برای تغسیل فاطمه (سلام الله علیها) باید کودکان داغدار او ، شبانه آب بیاورند ؟!
چگونه است که باید مزار فاطمه ، کوثر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم ) و ام الائمه و شجره ی طیبه ی ذریه ی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم ) مخفی بماند ؟!
و این گونه است که مظلومیت زهرا (سلام الله علیها) و مصیبت عظمای شهادت مظلومانه ی بانوی بزرگ عالم در روز سوم جمادی الثانی هرگز فراموش نخواهد شد .
و این گونه است که غم مظلومیت فاطمه (سلام الله علیها) ، علی ، فاتح خیبررا به زانو در می آورد !
«انا لله و انا الیه راجعون »

پی نوشت :

1 ـ زندگانی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ، شهید آیت الله دستغیب ، انتشارات ناس ، تهران ، 1375.
2 ـ فاطمه الگوی زندگی ، حبیب الله احمدی ، انتشارات فاطمیا ، 1380 ، قم .
3 ـ همان منبع .
4 ـ همان منبع.
5 ـ زندگانی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ، شهید آیت الله دستغیب ، انتشارات ناس ، تهران ، 1375.
6 ـ بحار ، آیت الله مجلسی ، جلد 43 ، انتشارات ، کتابفروشی اسلامیه ، 1361.
7 ـ همان منبع .
8 ـ نهج الحیاه ، محمد دشتی ، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمومنین (ع) ، قم ، 1380 .
9 ـ بحار ، آیت الله مجلسی ، جلد 43 ، انتشارات ، کتابفروشی اسلامیه ، 1361 .
10 ـ همان منبع .
11 ـ انسیه حورا ، محمد تقی ژولیده نیشابوری ، پیام حق ، تهران ، 1376 .
12 ـ همان منبع .
13 ـ همان منبع .
14 ـ بوی بهشت ، غلامرضا حیدری ابهری ، زلال ، تهران ، 1383 .
15 ـ دربارگاه ما ، سعید آل رسول ، مؤسسه الزهراء ، تهران ، 1381.
16 ـ پاره پیامبر ، عبدالکریم بی آزار شیرازی ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، تهران، 1384.
17 ـ زندگانی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ، شهید آیت الله دستغیب ، انتشارات ناس ، تهران ، 1375 .
18 ـ همان منبع .
19 ـ صحیفه نور ،امام خمینی ، مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی ، 1384.
20 ـ نهج الحیاة ، محمد دشتی ، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمومنین (ع) ، قم ، 1380.
21 ـ بانوی صبح ، ویژه نامه همایش فرهنگی هنری فاطمه (س) یاور علی (ع) ، فرهنگسرای بانو ، تهران ، 1380.
22 ـ بحارالانوار ، آیت الله مجلسی ، جلد 5 ، انتشارات کتابفروشی اسلامیه ، 1361.
23 ـ الغدیر ، علامه امینی ، جلد اول ، انتشارات کتابخانه بزرگ اسلامی ، 1362 .
24 ـ خطبه ی آتشین بانوی اسلامی در بستر شهادت ، ناصر مکارم شیرازی ، انجمن محبان فاطمه ، قم ، 1379 .
25 ـ خطبه ی آتشین بانوی اسلام ، علی کاظمی ، دفتر نشر ایمان ، تهران ، 1378.
منابع :
ـ الغدیر ، علامه امینی ، انتشارات کتابخانه بزرگ اسلامی 1362 .
ـ انسیه حورا ،محمد تقی ژولیده نیشابوری ، پیام حق ، تهران ، 1376.
ـ بانوی صبح ، ویژه نامه همایش فرهنگی هنری فاطمه (سلام الله علیها) یاور علی (علیه السلام) ، فرهنگسرا بانو ، تهران ، 1380 .
ـ بحارالانوار ،آیت الله مجلسی ، جلد 5 و 43 ، انتشارات کتابفروشی اسلامیه ، 1361 .
ـ بوی بهشت ، غلامرضا حیدری ابهری ، انتشارات زلال ، تهران ، 1383.
ـ پاره پیامبر ، عبدالکریم بی آزار شیرازی ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، تهران ، 1384 .
ـ خطبه ی آتشین بانوی اسلام ، علی کاظمی ، دفتر نشر ایمان ، تهران ، 1378.
ـ خطبه ی آتشین بانوی اسلامی در بستر شهادت ، ناصر مکارم شیرازی ، انجمن محبان فاطمه (سلام الله علیها) قم ، 1379 .
ـ در بارگاه ما ، سعید آل رسول ، مؤسسه الزهرا ، تهران ، 1381 .
ـ زندگانی فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، شهید آیت الله دستغیب ، انتشارات ناس ، تهران ، 1375.
ـ فاطمه الگوی زندگی ، حبیب الله احمدی ، انتشارات فاطمیا ، قم ، 1380 .
ـ صحیفه ی نور ، امام خمینی ، مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی ، 1384.
ـ نهج الحیاه ، دشتی ، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین ، قم ، 1380.
دوشنبه 4/2/1391 - 23:12
شعر و قطعات ادبی

قصیده فانوس

مصطفی پورنجاتی
رمز سحر
روشنایی است
در ژرفنای شب
و فانوس
اشارتی است به خورشید
که از راه می رسد.
فاطمه
نام کوچک فانوس های شب است
که تا الهه صبح
مژده روشنی می دمد
از ملکوت بهشت
تا قلب زمینیان
تا کویر مدینه
آبشاری روان شده است، نامش: کوثر
که در عطش و تاریکی
آب و آفتاب
می دمد
و به رؤیای سیب ها
نقش حقیقت می زند
خطابه می خواند
بیدار می کند
بالا می برد و فرا می خواند
فاطمه
نام کوچک سیب های خداست
کودکی، سراسر خاک
می دود
گریه می کند و سراغ مادر می گیرد
فرصت میلاد را حتی، دریغش کرده اند
که پیش از آنکه به شهر غاصبان سفر کند
با خاطره آتش و دود
بدرود گفته است
فاطمه
نام مادر کودکی است که از یاد رفته است.

توفان

محبوبه زارع
و حالا - من که نه - یک ماهی سرگرم با توفان
به اسم شعر می جوید تو را در قرن ها توفان
برای این سفر، از دشنه ها تا ساحل زخمت
تمام پلک ها کشتی شدند و ناخدا، توفان!
درست است آبروی آسمان، مدیون بالت بود
حرامم کرده اما بعد تو پرواز را، توفان
ولی تا چادرت هفت آسمان، کفشت زمین باشد
چگونه می تواند خم کند با در، تو را توفان
جنون با لهجه ای ساکت هیاهو را صدا می زد
و دستاس و در و دیوار می گفتند: یا توفان!
اگرچه خرد شد دل، شب که پهلویت شکست ای خوب!
تحمل می کنم این زخم را تا صبح، تا توفان
همین فردا که سمت تربت آیینه می آید
به من می گوید این شعرت چه فرقی داشت با توفان؟!

هیچ کس با علی علیه السلام صمیمی نیست

عباس محمدی
بوی آواز یا کریمی نیست
خانه آن خانه قدیمی نیست
بین این کوچه های دلتنگی
هیچ کس با علی علیه السلام صمیمی نیست
آفتاب دلش دو نیم شده است
نیمه ای ابری است و نیمی نیست
بعد زهرا علیها السلام به جز غم غربت
در دل کوچه ها، نسیمی نیست
روز آغاز می شود، اما
خبری جز شب یتیمی نیست

تو، سیب سرخ بهشتی

رزیتا نعمتی
فرشته ها همه در خانه ات قدم زده بودند
شبی که یاس سپید تو را رقم زده بودند
نه آن که مریم و هاجر نه آن که دختر عمران
هزار شربت شیرین تو را به هم زده بودند
ببار بانوی باران، ببار ابر محمد صلی الله علیه و آله!
چقدر پنجره ها از تو حرف کم زده بودند!
تو سیب، سرخ بهشتی برای لحظه چیدن
به سیب های بهشتی به جز تو سم زده بودند
خدا محاسبه کرد و پس از خلاصه قرآن
نوشت سوره کوثر تو را قلم زده بودند

قامتی که تا برداشت

سودابه مهیجی
تبر درست به بال و پر کبوتر خورد
تبر به ریشه پروانه های بی پر خورد
درست پشت در خانه خدا، خورشید
شکست و ماند و به اصرار میخ ها بر خورد
تبر... بهار جوان... قامتی که تا برداشت...
نمازهای همیشه که مهر بستر خورد...
پرندگان یتیمی که سرخ بالیدند
تبر... که باز به پروانه های دیگر خورد...
تبر... نه!... خون قلم بیش از این مهیا نیست
که نسل سبز بهاران چقدر خنجر خورد
منی که خسته ترین جان به دوش بی مادر
منی که در پی او قرن ها به شب برخورد؛
دوباره، ابرترین، محض شکر باریدم
که هفت پشت غزلخوانی ام به کوثر خورد
خدا قبول کند واژه ها پر از بغض اند
اگرچه شاعر شیدا به سطر آخر خورد

تشنه ام؛ تشنه

رزیتا نعمتی
در باز خواهد شد، تو صاحب خانه گر باشی
کافی است تا نیت نمایم، در نظر باشی
می خواهم از آیینه هم آیینه تر باشم
می خواهم امشب هم نشینم تا سحر باشی
بگذار با تکرار تسبیح سر انگشتم
تا صبح در انگشت هایم شعله ور باشی
هر لحظه می پیوندمت ای مادر بابا!
من با تو هستم با تو، تو با من اگر باشی
گفتم که یک دریا کویرم تشنه ام، تشنه
گفتی که - اعطیناک کوثر - خوش خبر باشی!
من از صدای ناله چرخیدن درها
شک دارم ای بانو هنوزم پشت در باشی

چند دو بیتی

رقیه ندیری
شب و بغض در و دیوار، نقطه
و بهت ممتد مسمار، نقطه
تو غرق جمله ی آیا شما هم؟!
از آن سو: بگذر و بگذار؛ نقطه
کلامی، ناله ای، بغضی، نگاهی
من از تو دلخوشم حق به آهی
نمی گویی غریب شهر بی تو
چه خواهد کرد در دنیای واهی؟
گذشتم از هوای دیشب تو
پرم از گریه های دیشب تو
فقط ای کاش می شد من بخوانم
فرازی از دعای دیشب تو!

در هوای کوچه

زینب مسرور
امشب، مدینه در دلش درد است، بانو!
حال و هوای کوچه ها سرد است، بانو!
پشت دری، یاس سپیدی، سخت پژمرد
یاس عزیز من، چرا زرد است، بانو؟!
آیینه ها، حتی حضورت را ندیدند!
سنگی به دستی ناجوان مرد است، بانو!
امشب، دلم پرواز را از باد، برده ست
«پهلو به پهلو در دلم، درد است، بانو!»
دیشب، غروب غربتت، مولا علیه السلام چه می گفت؟
انگار او هم با تو همدرد است، بانو!...
امشب مدینه در دلش درد است، بانو!
حال و هوای کوچه ها سرد است، بانو!
منبع: کتاب اشارات - شماره 97
دوشنبه 4/2/1391 - 23:12
اهل بیت
گردش آسیا»
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سلمان را به حضور حضرت فاطمه علیها السلام فرستاد. سلمان علیه السلام گوید: من در منزل ایستادم تا بر فاطمه علیها السلام سلام کنم که شنیدم آن حضرت از درون خانه قرآن می خواند و در بیرون منزل آسیای دستی او خود حرکت می کند بدون اینکه کسی آن را بگرداند.
وقتی سلمان این خبر را به رسول خدا صلی الله علیه و آله رساند پیامبر صلی الله علیه و آله تبسم کردند و فرمودند: ای سلمان خداوند قلب و جوارح دخترم فاطمه را پر از ایمان کرده است تا برای عبادت خداوند فارغ گردد. (1)

«مکالمه در شکم مادر»

وقتی حضرت خدیجه علیها السلام به حضرت فاطمه علیها السلام باردار گردید همواره از درون رحم با مادر سخن می گفت و او را به صبر توصیه می کرد و خدیجه علیها السلام سخن گفتن با حملش را از رسول خدا صلی الله علیه و آله می پوشانید. روزی بر او وارد شد و شنید که خدیجه با فاطمه علیها السلام سخن می گوید. حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمود: ای خدیجه! جبرئیل به من خبر داد که حمل تو دختر است و او نسل پاک و مبارکی است که خدای تبارک و تعالی نسل مرا از او قرار می دهد و از او امامانی بجا می گذارد که بعد از من آنها را خلفای خود در روی زمین قرار خواهد داد . (2)

«سخن با فرشته»

امام صادق علیه السلام فرمودند: فاطمه را محدثه گویند زیرا فرشته ها از آسمان پائین می آمدند و به او ندا می دادند، همانگونه که به مریم دختر عمران ندا داده می شد و می گفتند : «یا فاطمه، خداوند تو را برگزید و پاک گردانید و بر زنان جهانیان برگزید. ای فاطمه پروردگار خود را اطاعت نما و سجده و رکوع کن».
پس حضرت فاطمه سلام الله علیها با فرشته ها سخن می گفت و آنها با او سخن می گفتند. (3)

پی نوشت:

1. دلائل الامامه ص 48.
2. بحارالانوار ج 43 ص 2.
3.بحارالانوار ج 43 ص 78.

منبع: آشنایی با اهل بیت، حضرت زهزا سلام الله علیها
دوشنبه 4/2/1391 - 23:11
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته