تبیان، دستیار زندگی

آری، دست ملك‌الموت بی‌سبب نیست كه لرزان مانده، چشم جبرئیل امین بی‌جهت نیست كه مبهوت مانده. در عزای فاطمه است كه شهر پیامبر را اندوه فراگرفته، در رثای فاطمه است كه نخل‌ها پشت سرهم بر سر و سینه كوفته، در سوگ فاطمه است كه ماه بغضش را پشت ابرهای كبود پنهان ساخته، از غم فاطمه است كه خورشید از تابیدن سر فروتافته، و البته چكیدن اشك حیدر به چاه، شباهنگام، تنها به خاطر داغ عطر یاس فاطمه است.

آری سخن از فاطمه (س) است، سید زنان دو عالم، محرم دیرین مصطفی، بانوی آفتاب و همسر بوتراب. مادر زینب، بزرگ بانوی كربلا، حسن، سرور اهل سخی و حسین، سید و فخر شهدا و صدالبته ائمه هدی. فاطمه‌ای كه دریا غریق مرحمت بی‌كران او و هفت آسمان تجلی‌گاه مهر بی‌پایان او است.

فاطمه‌ای كه برهوت این دنیای خاكی شایستگی میزبانی چشمه‌سار همیشه جاری او را نداشت، فاطمه‌ای كه تجسم راستین رحمت الهی بر خاكیان است، فاطمه‌ای كه بشارت وحی و نوید خداوند به واپسین پیامبرش است. فاطمه‌ای كه چهره‌اش از نور در احتجاب است. فاطمه‌ای كه خدایش را چونان آیینه است.

فاطمه‌ای كه شرم و ادب از ادبش شرمسار است. فاطمه‌ای كه عقل و خرد در پیشگاه ملكات و صفات ملكوتیش مات است.

فاطمه‌ای كه آفتاب رشك بر رخش است. فاطمه‌ای كه مهتاب خانه به دوش رویش است. فاطمه‌ای كه چرخ فلك ریزه‌خوار جامش است.

فاطمه‌ای كه شكوفه گلخانه رسول است. فاطمه‌ای كه یاس كبود پیش او خار است. فاطمه‌ای كه نامش با محمد و علی قرین است.

فاطمه‌ای كه در موج حادثه‌ها حسینش سفینه نجات است. فاطمه‌ای كه كوثر جوشان حق است. فاطمه‌ای كه ذكرش چراغ راز و نیاز است و ...

آری، آنچه روشن است، بیش از این نه ذهن توان اندیشیدن دارد و نه دست یارای قلم فرسودن. نام فاطمه بسی فراتر از آن است كه بتوان در چارچوب واژه‌ها و جمله‌ها به تبیین آن پرداخت. برای وصف كوثر تمامی كلمات نیز ابتر است.

خبر بر شانه‌های خسته باد، دهان به دهان می‌گردد. به رود كه می‌رسد به خروش می‌آید. به گیاه كه می‌رسد پژمرده می‌شود.

خبر، مثل گردباد به خود می‌پیچد و در گوش هر كس كه می‌نشیند؛ صدای شیونش بلند می‌شود.

خبر ولوله‌ای عظیم در جان ابرهای پریشان می‌اندازد. چاه‌های خاموش مدینه را به جوش می‌آورد و كم‌كم صدای مرثیه باران در ذهن سردرگم كوچه بنی‌هاشم جاری می‌شود.

خبر مثل تیری كه از چله رها شده باشد، در ضمیر عرش می‌دود و فرشتگان معصوم دسته‌دسته برای عرض تسلیت در خانه خاكی دختر رسول مهربانی‌ها، فرود می‌آیند.

خبر به گوش بهترین جوانان اهل بهشت كه می‌رسد، بی‌تاب و با شتاب، مانند دو ماه؛ در آغوش خورشید خاموش فرو می‌روند.

كمی آنسوتر دختری چهار ساله، رنج 40 ساله‌ای را به دوش می‌كشد و اولین امتحان صبر و صلابت زندگی‌اش را پس می‌دهد.

خبر می‌چرخد و می‌چرخد تا به مردترین مرد عالم می‌رسد. به آن‌كه كوه به استواری‌اش تكیه می‌كند. به مردی به وسعت همه دردهای عالم... اما خبر عظیم‌تر از تحمل اوست. مرد در خود می‌شكند و چون كوه، بر زمین می‌افتد و با خود زمزمه می‌كند.

سلام بر تو كه امروز ابرهای سیاهپوش در خیابان به تشییع تو آمده‌اند. اندوه، اندوه اشك از مژه‌های آسمان جاری است. باد مرثیه می‌خواند و دسته‌های سینه‌زنی باران به راه افتاده ‌است. همه ذرات كائنات همصدا شده‌اند تا نام مبارك تو را تكرار ‌كنند.

بانوی آب و آینه!

چگونه از تو بگویم وقتی بغض غریبی راه بر دسته عزاداری واژه‌هایم بسته است؟...

امروز با پای دل، از كوچه بنی‌هاشم تا بقیع را نه هفت بار كه هفتاد بار هروله‌كنان، پا به پای زائرانت گریسته‌ام. راستی بقیع چیست جز حنجره‌ای زخمی و آینه‌ای تمام قد از معصومیت و مظلومیت تو؟

در كدام گوشه شب آرمیده‌ای؟ دلم را به كدام قبله عاشقی بچرخانم كه رو به پنجره مهربانی تو باشد؟

نگاه كن!

هر گلی كه می‌روید از داغ تو گریبان چاك‌زده است و از وقتی كه چشم بسته‌ای هیچ طلوعی زیبا نیست و از این رو همه پنجره‌ها دیوار شده‌اند.

امروز خورشید مجنونی است كه هر روز به دنبال ردی از مزار تو ذره، ذره خاك را جستجو می‌كند. حال آن‌كه تو در دل‌های عاشقانت تكثیر شده‌ای.

تو به ما آموخته‌ای كه مثل گل‌های محمدی می‌شود كوتاه زیست، اما در همه زمان‌ها جاری شد.

امروز همه تاریخ گواه مظلومیت توست. همچنان‌كه فرزندان عزیزت هنوز هم مظلوم‌ترین انسان‌های روی زمینند.

حالا این ماییم و نگاه شرمگینی كه به دستان با سخاوت تو دوخته شده است.

گاهی هم كه به دل طبیعت یا مهمانی رفته‌ای تا از جنجال و اخبار اقتصادی و بازرگانی و... دور باشی، آنقدر برایت پیامك‌های بی‌ربط و بی‌وقت می‌آید كه اصلا دیگر حریم خصوصی برایت بی‌معنا می‌شود و صرفا این سوال در ذهن می‌آید كه آیا من حق انتخاب دیدن و شنیدن پیامك را دارم؟

فناوری همیشه به عنوان تیغ دولبه‌ای بوده است كه می‌تواند در بسیاری زمینه‌ها مورد استفاده یا سوءاستفاده قرار گیرد كه البته سوءاستفاده‌ها ممكن است ناخواسته باشد و نفس موضوع را زیرسوال ببرد.

یكی از این سوءاستفاده‌های ناخواسته ارسال پیام‌های تبلیغاتی برای افرادی است كه از یك زیرساخت ارتباطی مثل تلفن همراه استفاده می‌كنند.

خوشبختانه بعد از چند سال كه تلفن همراه در كشور ما رواج یافت و خدمات ساده‌ای مثل پیامك به یكی از اصلی‌ترین منابع درآمدی مخابراتی‌ها تبدیل شد، سازمان تنظیم مقررات برای احقاق حق مردم اپراتورها را ملزم كرد تا از مشتركان خود برای استفاده تجاری از ارسال پیامك تجاری سوال كرده و از آنها اجازه بگیرند.

در همین خصوص همراه اول طی یك فرآیند یك ماهه اقدام به ارسال تدریجی پیامكی بر مبنای دریافت اجازه از مشتركان برای استفاده تجاری از شماره آنها كرده است، ایرانسل نیز چنین اقدامی را آغاز كرده است.

حال این كه كیفیت اجرا و نتیجه چقدر با نفس موضوع همخوانی دارد با گذشت زمان می‌شود فهمید و باز هم جای شكرش باقی است كه در همین حد اقدام شد، اما همین اقدام در همین حدود نیز می‌تواند جایگاه موضوع حقوق مصرف‌كننده را ارتقا بخشد و این خود یعنی استفاده بهینه از همان فناوری كه می‌تواند باعث سوءاستفاده شود.

مشتركان همراه اول اگر تمایل به دریافت پیامك تبلیغاتی ندارند، عدد یك را به 8999 ارسال كنند و ایرانسلی‌ها این عدم تمایل را با ارسال عدد دو به 5005 به ثبت برسانند.

اگر هم اشتباهی در این كار صورت گرفت همراه اولی‌ها با 9990 و ایرانسلی‌ها با 700 تماس بگیرند.