• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 6580
تعداد نظرات : 457
زمان آخرین مطلب : 3525روز قبل
اهل بیت

گام به گام تا اربعین شهیدان

گام به گام تا اربعین شهیدان
 

 

 

چکیده

مسئله اربعین سید الشهداء(علیه السلام) و این که آیا خاندان آن حضرت پس از رهایى از اسارت یزید قصد عزیمت به کربلا را داشته و نیز آیا توانسته اند در آن روز به زیارت آن مضجع شریف نایل آیند و مرقد مطهرش را زیارت کنند، از جمله مسائلى است که از دیرباز صاحب نظران در باره آن اختلاف نظر داشته و هریک با استشهاد به ادله تاریخى براى اثبات یا نفى آن تلاش کرده اند. در این مقاله با توجه به متون تاریخى معتبر احتمالات ممکن را تبیین کرده و ضمن بیان نظر مدافعان این واقعه، دیدگاه خود را مبنى بر نبود دلیل کافى و قابل اعتماد بر مسئله اربعین سید الشهداء(علیه السلام)تبیین خواهیم نمود. هم چنین امکان رسیدن کاروان اسرا را نیز به کربلا در اربعین اول تقریبا ناممکن دانسته و در پایان، دلیل الحاق سر مطهر امام حسین(علیه السلام) را به جسم شریفش مورد خدشه قرار داده و وجود حدیث شریفى که زیارت اربعین را از علائم مؤمنان مى شمارد براى استحباب و فضیلت آن زیارت کافى دانسته ایم.
کلید واژگان: اربعین، کربلا، حسین(علیه السلام)، شهادت، اهل بیت، اسارت، کوفه، شام.

مقدمه

ورود خاندان مکرّم سیدالشهداء به کربلا در راه بازگشت از شام به مدینه در روز اربعین و الحاق سر مقدس اباعبدالله الحسین(علیه السلام) به پیکر مطهّرش در آن روز، یکى دیگر از وقایع مبهم واقعه عاشورا و حوادث پس از آن است. به راستى اگرچه حادثه عاشورا دل خراش ترین و غمبارترین حادثه اى است که در طول تاریخ، قلب شیعیان و دوست داران خاندان عصمت و طهارت را جریحه دار ساخته و جا داشت تمامى وقایع آن بدون هیچ کم و کاستى در کتاب هاى تاریخ نقل شود، امّا مع الاسف از آن جا که هم در زمان وقوع حادثه عاشورا و هم پس از آن شیعیان على بن ابى طالب و فرزندان معصومش تحت بیشترین فشارها و آزارها بوده، سخت ترین شکنجه ها و تحریم ها را متحمّل شده و عملا در حاشیه قرار گرفته بودند ، هیچ گاه امکان ضبط و نقل وقایع غم بار عاشورا و آن چه بر خاندان مکرم سید الشهداء گذشت پدید نیامد. به راستى وقتى تاکنون به طور قطع و یقین سرنوشت سر مقدس اباعبدالله الحسین(علیه السلام)که در واقع یکى مهم ترین امورى است که باید مورد توجه قرار مى گرفت روشن نشده است و اقوال در باره دفن سر مطهر آن حضرت مختلف و متشتت است چگونه مى توان انتظار داشت وقایع ریز و درشت دیگرى همچون مدّت حبس خاندان سید الشهداء در کوفه ، روز حرکت از کوفه و مسیر حرکت آنان از کوفه تا شام، میزان اقامت آنان در شام و بالأخره مسیر بازگشت آنان به درستى و روشنى ، و بدون هیچ گونه اختلافى ثبت و ضبط شده باشد؟!
مى دانیم که بخش اعظم وقایع عاشورا و حوادث پس از آن، توسط مورخان اهل سنت که بعضاً تلاش مى کردند دامن یزید و خاندان بنى امیّه را از این لکه ننگ ابدى، پاک سازند نقل شده است، پس نباید انتظار داشت تمام وقایع و حوادث بدون کمترین تحریفى نقل شده باشد. از آن گذشته اگر مورخان نیز قصد نگارش حوادث را به صورت صحیح و بدون تحریف داشتند، حکّام وقت ممانعت به عمل آورده و معلوم نبود که چه سرنوشتى در انتظار نویسنده و نوشته او بود.
تلاش نگارنده این سطور بر آن است که مسئله بازگشت کاروان اسراى بنى هاشم (علیهما السلام)را از شام بررسى کرده و نتیجه گیرى نهایى را براساس متون موجود، بازگو نماید. باشد که این تحقیق گامى مثبت در جهت هرچه روشن تر شدن حوادث پس از عاشورا باشد و مرضى پروردگار واقع گردد.
مشهور بین عرف شیعه آن است که امام سجاد(علیه السلام) به همراه اهل بیت سیدالشهداء(علیه السلام) در راه بازگشت از شام، به کربلا رفته و روز اربعین موفق به زیارت قبر مطهر حسین بن على(علیه السلام) و اصحاب باوفایش شدند و پس از سه روز عزادارى و اقامه ماتم به مدینه الرسول (صلى الله علیه وآله)بازگشتند. و نیز بین شیعیان مشهور است که زین العابدین(علیه السلام) سر مطهر پدر را در آن روز به بدن شریفش ملحق نمود. اما با وجود این از دیرباز در میان محقّقان و صاحب نظران در باره رسیدن کاروان اسرا در اربعین اول به کربلا اختلاف نظر بوده است. برخى آن را تایید کرده، شواهد تاریخى بر آن اقامه مى کنند و برخى دیگر، حضور خاندان سید الشهداء(علیه السلام) را در اربعین اول انکار کرده تحقق آن را امکان پذیر ندانسته یا محقق شده نمى دانند.
نویسنده این سطور نیز بر این باور است که کاروان اسرا در روز اربعین به کربلا نرسیده و نیز معتقد است «احتمال رسیدن کاروان اسرا به کربلا در روز اربعین» با «تحقق آن» دو امر مستقلند که در این مسئله معلوم نیست که هردو با هم رخ داده باشند. بنابراین، به باور نویسنده هرگز نمى توان گفت که منکران قضیه اربعین به بى راهه رفته اند.
ما در این مقاله بر آن شدیم تا وقایعى را که پس از اسارت اهل بیت سیدالشهداء(علیه السلام)اتفاق افتاد و با رسیدن یا نرسیدن کاروان اسرا به کربلا در روز اربعین اوّل ارتباط مستقیم دارد مرور کرده، تحقیقى مختصر درباره آن ارائه نماییم.

بررسى وقایع مرتبط با اربعین

به طور کلّى وقایعى را که با رسیدن کاروان اسرا به کربلا رابطه مستقیم دارد مى توان در امور ذیل خلاصه نمود:
1 ـ مدت زندانى بودن اهل بیت سیدالشهداء(علیه السلام) در کوفه و زمان حرکت آنان به سوى شام;
2 ـ مسیر کاروان اسرا از کوفه تا شام;
3 ـ زمان صرف شده براى رسیدن به شام;
4 ـ مدت زمان اقامت اهل بیت امام در شام;
5 ـ مسیر بازگشت از شام به مدینه و بررسى احتمال عزیمت آن کاروان به کربلا و رسیدن به آن جا در اربعین اول;
اکنون هریک از موارد فوق را به طور مستقل بررسى مى کنیم.

1. مدت زندانى بودن اهل بیت سیدالشهداء در کوفه و زمان حرکت آنان به سوى شام

تقریباً درباره خروج اهل بیت امام حسین(علیه السلام) از کربلا و حرکت به سوى کوفه در کسوت اسارت در روز یازدهم محرم تردیدى نیست و هم چنین بنا بر قول مشهور ، آنان در روز دوازده محرم وارد کوفه شدند، امّا در مورد حرکتشان به سوى شام تاریخ دقیق و یقین آورى در دست نیست، زیرا مدّت اقامت آنان و مدت زندانى بودنشان در کوفه چندان معلوم نیست . البته از مسلمات تاریخ است که اسرا مدتى در کوفه زندانى شدند، چنان که برخى مقاتل معتبر به آن تصریح کرده اند. طبرى به نقل از عوانة بن حکم کلبى به این مسئله اشاره کرده و شیخ صدوق نیز در مقتل خود به زندانى شدن اسرا تصریح مى کند و مى نویسد:
ثم امر بعلى بن الحسین فغلّ وحمل مع النسوة والسبایا الى السجن...فامر ابن زیاد بردهم إلى السجن; سپس فرمان داد تا على بن الحسین به غل و زنجیر کشیده شده به همراه زنان و یتیمان به زندان برده شود... پس دستور داد که آن ها را به زندان بازگردانند.
امّا اکثر مقاتل در مورد تاریخ خروج کاروان اسرا از کوفه و حرکت به سوى شام یاد نکرده، از زمان دقیق خروج آنان از کوفه خبر دقیقى در دست نیست.یکى از نویسندگان در این باره چنین مى گوید:
با این که اسراى اهل بیت مدتى که مقدارش تحقیقاً معلوم نیست در کوفه در زندان ابن زیاد مانده اند و ابن زیاد از یزید کسب اطلاع نموده و درباره آن ها کسب تکلیف و دستور خواسته که تمامى آن ها را بکشد یا به شام ره سپار سازد.
اما آن دسته از صاحب نظرانى که اربعین اول را پذیرفته و بر این باورند که کاروان اسرا در روز اربعین اول به زیارت قبور مطهر شهداى کربلا موفق شده اند باید به گونه اى وقایع را تبیین کنند که رسیدن آنان به کربلا در اربعین قابل توجیه باشد، چنان که باید زمان محبوس بودن آنان را در کوفه بسیار کوتاه بدانند. از این رو برخى بر این اعتقادند که اسراى آل محمد(صلى الله علیه وآله) به مدت بسیار کوتاهى در کوفه زندانى بوده و در فاصله دو روز کبوتر نامه بر نامه ابن زیاد را نزد یزید برده و پاسخ را مبنى بر فرستادن اسرا به شام باز گردانده است، در نتیجه، اسرا در روز پانزده محرم به سوى شام روانه شده و روز اول ماه صفر وارد شام شده اند. براى اثبات این ادعا شواهدى ذکر شده و از آن، چنین برداشت شده است که در آن زمان از کبوترِ نامه بر استفاده مى شده است.
شاهدى که براى این امر نقل شده، عبارت ذیل است:
مرحوم احمد بن تاج الدین حسن سیف الدین استر آبادى از محدثین امامیه در کتاب آثار احمدى مى گوید صحیح است که عبدالله انصارى مى گوید: با جمعى از مردم در خدمت امام حسین(علیه السلام) بودیم ، بادى عظیم از جانب شام برآمد ، یکى از موالیان معاویه آن جا حاضر بود گفت: یابن رسول الله جدت مردم را از وزیدن باد خبر مى داد و تو نیز اگر مى توانى خبر ده که این باد چه مى گوید؟! آن حضرت فرمود: مى گوید که حاکم شام مرده و از جانب فوات جرعه کشیده ، آن ملعون را سخن امام(علیه السلام) بسیار گران آمد، امّا به غیر سکوت چاره اى ندید، روز دیگر خبر رسید که معاویه مرده و از خاک دان دنیا رخت فوات بدار الجزاء کشیده است. بعد محدث خیابانى(رحمهم الله) فرمود: پس معلوم شد که به جز وسیله کبوترِ نامه بر، ایصال این خبر ممکن نخواهد بود.
صاحب کتاب تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهداء(علیه السلام) با استناد به این نقل معتقد است که بنى امیه از کبوتر نامه بر براى ارسال نامه هاى خود استفاده مى کردند، پس ابن زیاد نیز براى کسب تکلیف از یزید درباره اسرا از کبوترِ نامه بر استفاده کرده و در نتیجه، اسراى آل محمد را تنها پس از سه روز توقف در کوفه به شام فرستاده است. بر این اساس، مدّت زندانى شدن اهل بیت امام در کوفه از روز 12 ـ 15 محرم بوده است و در این فاصله، نامه ابن زیاد با کبوتر نزد یزید فرستاده شد و پاسخ یزید مبنى بر ارسال سرهاى شهدا و اسرا به شام بازگشت.
ما اصرارى بر انکار رسیدن کاروان اسراى آل محمد(صلى الله علیه وآله) به کربلا در روز اربعین نداریم، امّا بر این باوریم که تحقّق آن نیز در تاریخ مسلّم نیست و شواهد و قراین معتبرى برخلاف آن وجود دارد. براى مثال در نقد آن چه از قول یکى از طرفداران رسیدن اهل بیت امام(علیه السلام) به کربلا در روز اربعین اول نقل شد مى توان گفت که زمان وقوع دو اتفاق، در تاریخ روشن است: نخست، تاریخ مرگ معاویه که با پانزده رجب برابر بوده و دیگرى، تاریخ خروج امام حسین(علیه السلام)از مدینه که آن نیز با روز 28 رجب مصادف بوده است. هم چنین امر دیگرى نیز در تاریخ روشن است و آن این که ولید، والى مدینه در همان شبى که نامه یزید مبنى بر مرگ معاویه و لزوم اخذ بیعت از حسین بن على(علیهما السلام) و عبدالله بن زبیر به دستش رسید، امام(علیه السلام) را احضار کرد و خبر مرگ معاویه و لزوم بیعت با یزید را با آن حضرت در میان گذاشت و امام حسین(علیه السلام) نیز دو روز پس از آن واقعه، از مدینه خارج شده و راه مکه را در پیش گرفت.
اکنون اگر این سه امر را بپذیریم، و چون در مقاتل از روز رسیدن نامه یزید به مدینه یاد نشده، نتیجه خواهیم گرفت که نامه یزید یا به عبارت دیگر خبر مرگ معاویه باید روز 26 رجب به مدینه رسیده باشد، نه روز 16 رجب. این امر نخستین دلیلى است که ثابت مى کند نامه یزید با کبوتر نامه بر نیامده است، بلکه نامه رسانى از جنس انسان آن را به مدینه آورده است. و اما دلیل درستى خبر مرحوم استرآبادى آن است که چون در آن، از تاریخ وزش باد و پیش گویى امام یاد نشده معلوم مى شود که آن جریان به یک روز قبل از رسیدن نامه یزید به مدینه ارتباط دارد و پیش گویى امام نیز قبل از رسیدن خبر به مدینه اتفاق افتاده است، نه هم زمان با مرگ معاویه.
دلیل دوم آن که نویسنده طبقات کبرى در الطبقة الخامسة من الصحابة مى نویسد:
و قدم رسول من قِبَل یزید بن معاویه یأمر عبیدالله أن یرسل الیه بثقل الحسین ومن بقی من ولده واهل بیته ونسائه; فرستاده اى از طرف یزید پیش آمد و عبیدالله فرمان داد سر حسین ابن على و بازمانگان از فرزندان و خاندان و زنان او را به سوى یزید روانه سازد.
ظهور این عبارت حاکى از آن است که فرستاده یزید از جنس کبوتر نبوده، بلکه از آدمیان بوده است، زیرا کلمه «رسول» براى پیک و قاصدى که مأمور ارسال نامه و احتمالاً رساندن پیغام یا خبر به صورت شفاهى بوده به کار مى رفته نه براى کبوترى که حداکثر حامل یک نامه بوده است.
سومین دلیل بر استفاده نکردن یزید از کبوتر نامه بر آن که در گزارش طبرى آمده است که ضمن نامه اصلى یزید نامه اى به اندازه أُذُن الفأره( گوش موش) وجود داشت که در آن دستور دست گیرى و شدت عمل به خرج دادن در مورد امام حسین(علیه السلام) و عبدالله بن زبیر در صورت بیعت نکردن آنان صادر شده بود. از این مطلب به دست مى آید که چنین نامه اى (یک نامه بزرگ و اصلى و یک نامه کوچک که ضمیمه آن شده بود) را قاعدتا کبوتر نمى توانسته است حمل کند، زیرا حمل چنین نامه اى به مسافتى طولانى، یعنى فاصله بین شام تا مدینه، خارج از توان و طاقت کبوتر خواهد بود و کبوتران غالبا نا مه هاى بسیار کوچک و مختصر را جابه جا مى کردند و این گونه نبوده است که نامه اى رسمى را به ضمیمه نامه کوچکى توسط کبوتر براى مکانى دور دست ارسال کنند.
واما دلیل چهارم: مرحوم محدث خیابانى که جناب قاضى به قول ایشان استناد کرده است نیز آن را به عنوان یک احتمال مطرح کرده و به صورت امرى قطعى نمى داند، علاوه بر آن که بر فرض رواج استفاده از کبوتر، حفظ امنیت شهرها، به ویژه شهر مدینه، ایجاب مى کرد نامه توسط قاصدى مطمئن و کاردان ارسال شود تا از احتمال افتادن چنین پیامى به دست نامحرمان کاسته شود، زیرا اگرچه کبوتر پیام ها را با سرعت بیشتر به مقصد مى رساند اما از اطمینان بالایى برخوردار نبود و همواره نگرانى در مورد اشتباه کبوتر و یا راه زنى رندان و فضولان وجود داشته است .
حال که احتمال کسب تکلیف ابن زیاد از یزید در مورد اهل بیت سید الشهداء(علیه السلام)توسط کبوتر منتفى است و هیچ کتاب تاریخى نیز حتى اشاره اى به استفاده از کبوتر نامه بر نکرده است در مسئله مورد نظر تنها دو احتمال وجود خواهد داشت که عبارت است از:
الف ـ این که اسراى بنى هاشم در کوفه زندانى شدند تا قاصد ابن زیاد نامه او را به یزید رسانده و پاسخ را دریافت کند و به کوفه بازگردد که در آن صورت عادتاً رفت و برگشت او دو هفته طول مى کشید و بنابراین مى بایست که مدّت زندانى شدن اهل بیت امام در کوفه حدود دو هفته بوده و تبعاً زمان خروج آنان از کوفه به سوى شام نیز پس از دوهفته حبس در کوفه بوده باشد.
طبرى نقل مى کند که زندانى شدن اهل بیت امام در کوفه روزهاى متوالى به طول انجامیده است. وى مى نویسد:
وامّا عوانة بن الحکم الکلبى فانّه قال: لمّا قتل الحسین وجىء بالأثقال والأسارى حتّى وردوا بهم الکوفة الى عبیدالله فبینا القوم محتبسون اذ وقع حجر فی السّجن معه کتاب مربوط وفی الکتاب خرج البرید بأمرکم فى یوم کذا وکذا الى یزید بن معاویة وهو سائر کذا وکذا یوماً وراجع فى کذا وکذا فان سمعتم التکبیر فأیقنوا بالقتل وإن لم تسمعوا تکبیراً فهوالأمان إن شاءالله، قال فلمّا کان قبل قدوم البرید بیومین أو ثلاثة اذا حجر قد اُلقى فى السجن مربوط و موسى، وفى الکتاب، اوصوا واعهدوا فانّه ینتظر البرید یوم کذا وکذا فجاء البرید ولم یسمع التکبیر وجاء کتاب بأن سرح الاسارى الىّ; اما عوانة بن حکم کلبى گفت: هنگامى که حسین بن على کشته شد و بازماندگان و اسرا را آوردند تا این که آن ها را در کوفه تسلیم ابن زیاد کردند. مدتى در زندان به سر بردند تا این که روزى یک سنگى که تکه اى کاغذ به آن بسته شده بود به داخل زندان افتاد ودرآن نوشته شده بود در فلان روز پیک براى کب تکلیف در باره شما به سوى یزید روانه شد، چند روزى در راه است و فلان روز باز مى گردد. پس اگر صداى تکبیر شنیدید یقین کنید که کشته خواهید شد و اگر صداى تکبیر نشنیدید به معناى امان دادن به شما است انشاء الله. او گفته است که وقتى دو یا سه روز به بازگشتن پیک باقى مانده بود سنگى به داخل زندان افتاد که با آن نامه اى بسته شده بود و در آن نوشته شده بود که وصیت کنید و پیمانها را ببندید که در فلان روز باز خواهد گشت. هنگامى که پیک بازگشت صداى تکبیرى شنیده نشد و در نامه اى که آن قاصد از طرف یزید آورده بود نوشته شده بود که اسیران را به نزد من بفرست.
توجه به این نقل دو نکته را به خوبى روشن مى سازد: اول، آن که نامه توسط پیک یا برید به شام ارسال شده است نه کبوتر، و دوّم، آن که مدّت زندانى شدن اهل بیت در کوفه طولانى بوده است تا آن جا که از جمله: «فلمّا کان قبل قدوم البرید بیومین او ثلاثة» چنین به نظر مى آید که زمان بازگشت باید بیشتر از سه روز باشد، زیرا کوفیان این مدت، یعنى سه روز را اواخر انتظار قلمداد مى کردند. بنابراین اگر این نقل را بپذیریم باید زمان خروج کاروان اسرا را از کوفه پس از 25 محرم قلمداد کنیم ، زیرا حداقل زمان رفتن پیک به شام و بازگشتنش حدود دو هفته بوده است. بر این اساس حرکت کاروان اسرا به سوى شام نمى توانسته است قبل از 25 محرم باشد.
ب ـ ابن زیاد قبل از آن براى یزید که کاروان اسرا و سرهاى شهدا را از کوفه به سوى شام روانه سازد هیچ نامه اى براى یزید ارسال نکرد، بلکه نامه را به همراه رأس شریف امام روانه شام نمود و سپس بلافاصله سرهاى دیگر شهدا و کاروان اسرا را نیز به شام فرستاد . بنا براین فرض، اقامت و زندانى شدن اهل بیت در کوفه طولانى نبوده است، زیرا ابن زیاد مجبور بود براى جلوگیرى از آشوب و قیام مردم کوفه به سرعت اهل بیت امام و سرهاى شهدا را به شام رهسپار سازد تا اجازه یا فرصت قیام و آشوب را از مردم کوفه بگیرد.
شاید از اخبارى که بر انتقال سرمطهر امام(علیه السلام) به شام به همراه اسرا دلالت دارند بتوان براى این امر استفاده نمود، زیرا رسم عرب این بوده است که پس از غلبه در جنگ سر فرمانده مخالفان را به همراه نامه اى که بشارت پیروزى بود براى فرمانرواى خود ارسال مى کردند و عقبه سپاه به همراه غنایم و اسرا در روزهاى بعد باز مى گشتند. در این جریان نیز وقتى برخى مقاتل بر همراهى نامه ابن زیاد و سر مطهر سید الشهدا(علیه السلام) اذعان دارند، مى توان نتیجه گرفت که ابن زیاد براى جلوگیرى از آشوب و قیام مردم کوفه بدون کسب تکلیف از یزید، کاروان اسرا و سرهاى شهدا را بلافاصله به شام فرستاده و از زندانى کردن آنان به مدت طولانى ابا کرده است.
برخى از کتاب هاى تاریخى معتبر این فرض را تأیید کرده اند و از نامه ابن زیاد به یزید و کسب تکلیف او درباره اسرا و سرهاى شهدا یاد نکرده اند علاوه بر این، برخى مقاتل تصریح مى کنند که ابن زیاد نامه اى را که گزارش انجام مأموریتش در کوفه بود به همراه سرامام حسین(علیه السلام) به شام فرستاد.
ابن اعثم کوفى در مقتل خود نقل مى کند:
وسبق زجر بن قیس الجعفى برأس الحسین الى دمشق حتّى دخل على یزید مسلّم علیه ودفع الیه کتاب عبیدالله بن زیاد، فأخذ یزید کتاب عبیدالله بن زیاد فوضعه بین یدیه ثم قال ما عندک ... ; زجر بن قیس جعفى در حالیکه سر حسین(علیه السلام) را به همراه داشت به سوى دمشق پیشى گرفت تا این که بر یزید داخل شد و نامه ابن زیاد را به او تسلیم کرد. یزید نامه را گرفت و مقابل خود گذاشت و گفت: در نزد تو چیست؟

2. مسیر کاروان اسرا از کوفه تا شام

واقعیت آن است که هیچ خبر یقینى و معتبرى در خصوص مسیر کاروان اسرا از کوفه تا شام وجود ندارد، به همین دلیل صاحب کتاب نفس المهوم علیه الرحمه در کتاب خود مى فرماید:
اعلم ان ترتیب المنازل الذى نزلوها فى کلّ مرحلة باتوا بها أم عبروا منها غیر معلوم ولا مذکور فى شىء من الکتب المعتبره بل لیس فی اکثرها مسافرة اهل البیت الى الشام; بدان که ترتیب منزلهایى که در هر مرحله در آن توقف کرده اند، بیتوته کرده اند یا از آن عبور کرده اند معلوم نیست و در هیچ کتاب معتبرى ذکر نشده است ، بلکه در بیشتر آن ها از مسافرت اهل بیت به شام مطلبى به چشم نمى خورد.
امّا با توجه به نقشه جغرافیایى منطقه و مسیرهایى که بین کوفه و شام در آن زمان بر اساس برخى مدارک مرسوم بوده مى توان گفت که در مجموع سه راه بین کوفه و شام وجود داشته است:
مسیر اول: همان گونه که گفته شد هیچ دلیل معتبرى که بر مسیر حرکت کاروان اسرا از کوفه به سوى شام دلالت کند وجود ندارد، اما در بسیارى از کتاب هاى ضعیف و غیر معتبر از منازلى که کاروان اسرا از آن منازل عبور کرده اند یاد شده و این اخبار ضعیف، زمینه شهرت مسیر سلطانى را فراهم آورده است. این امر باعث شده است که برخى از نویسندگان و محققان متأخرِ تاریخ عاشورا آن را تأیید کرده و راه سلطانى را که از شهرهایى چون تکریت ، موصل، تل عفر، نصیبین و عین الورد مى گذرد به عنوان مسیر حرکت کاروان اسرا به شام بپذیرند . بنابراین، نخستین مسیرى که اخبار ضعیف و غیر مستند بر آن دلالت مى کند راه سلطانى است. شاید علت این شهرت این باشد که در آن زمان براى رفتن از کوفه به شام اغلب از این مسیر استفاده مى شد. اما باید توجه داشت که این مسیر بسیار طولانى بوده و راه هاى کوتاه ترى نیز وجود داشته است.
مسیر دوم: مسیر دیگرى که برخى از محققان از آن نام برده و احتمال انتقال اسرا را از آن مسیر محتمل ساخته است مسیر مستقیم کوفه به شام است. این مسیر از منطقه اى کویرى و صحرایى خشک و سوزان به نام بادیة الشام که هیچ شهرى در آن وجود ندارد مى گذرد.
اولین بار در کتاب اعیان الشیعه از آن مسیر نام برده شده و نویسنده براى توجیه آن که پیک ابن زیاد به شام راه کوفه تا شام را مى توانسته است در مدت یک هفته بپیماید مسیر مستقیم را معرفى مى کند. ایشان ابتدا پیمودن فاصله میان کوفه تا شام را در مدت یک هفته که برخى از مقتل نویسان ذکر کرده اند بعید مى شمارد، اما در ادامه، در توجیه آن مى گوید:
و یمکن دفع الاستبعاد بأنّه یوجه طریق بین الشام والعراق یمکن قطعه فى اسبوع لکونه مستقیماً وکان عرب عقیل یسلکونه فى زماننا. و تدلّ بعض الأخبار على انّ البرید کان یذهب من الشام للعراق فی الاسبوع وعرب صلیب یذهبون من حوران للنّجف فی نحو ثمانین ایام. فلعلّهم سلکوا هذا الطریق و تزوّدوا ما یکفیهم من الماء وا  

دوشنبه 11/10/1391 - 22:40
خاطرات و روز نوشت

شفای چشم درد آیهَ الله بروجردی (ره)

 

مرحوم آیة الله بروجردی فرموده‌اند: «دورانی که در بروجرد بودم، چشمانم کم نور شده بود و به شدت درد می‌کرد. تا این که روز عاشورا هنگامی که دسته‌های عزاداری در شهر به راه افتاده بود، مقداری گِل از روی سر یکی از بچه‌های عزادار دسته - که به علامت عزاداری گِل به سر خود مالیده بود - برداشتم و به چشمان خود کشیدم، و در نتیجه فوراً چشمانم دید و نور خود را باز یافت و دردش تمام شد.»

منبع: سیمای فرزانگان، ج3،ص186.

دوشنبه 11/10/1391 - 22:40
اهل بیت

كربلا در كربلا مى‏ماند اگر...

زینب كبرى سلام الله علیها،پیامبر خون شهداى كربلا و همراه حسین«ع»در نهضت خونین عاشورا .حضرت زینب،دختر امیر المؤمنین و فاطمه زهرا«ع»در سال پنجم هجرى،روز 5 جمادى الأولى در مدینه،پس از امام حسین«ع»به دنیا آمد.از القاب اوست:عقیله بنى هاشم،عقیله طالبیین،موثقه،عارفه،عالمه،محدثه،فاضله،كامله،عابده آل على.زینب را مخفف«زین اب»دانسته‏اند،یعنى زینت پدر.

امام حسین«ع»هنگام دیدار،به احترامش از جا برمى‏خاست.زینب كبرى،از جدش رسول خدا و پدرش امیر المؤمنین و مادرش فاطمه زهرا«ع»حدیث روایت كرده است.(1)این بانوى بزرگ،داراى قوت قلب،فصاحت زبان،شجاعت،زهد و ورع،عفاف و شهامت فوق العاده بود.(2) شوهرش،عبد الله بن جعفر(پسر عموى خودش)بود.از این ازدواج،دو پسر حضرت زینب به نامهاى محمد و عون،در كربلا به شهادت رسیدند.

وقتى امام حسین«ع»پس از امتناع از بیعت با یزید،از مدینه به قصد مكه خارج شد، زینب نیز با این دو فرزند،همراه برادر گشت.در طول نهضت عاشورا،نقش فداكاریهاى عظیم زینب،بسیار بود.سرپرست كاروان اسیران اهل بیت و مراقبت كننده از امام زین العابدین«ع»و افشاگر ستمگرى‏هاى حكام اموى با خطبه‏هاى آتشین بود.زینب،هم دختر شهید بود،هم خواهر شهید،هم مادر شهید،هم عمه شهید.پس از عاشورا و در سفر اسارت،در كوفه و دمشق،خطابه‏هاى آتشینى ایراد كرد و رمز بقاى حماسه كربلا و بیدارى مردم گشت.پس از بازگشت به مدینه نیز،در مجالس ذكرى كه براى شهداى كربلا داشت،به سخنورى و افشاگرى مى‏پرداخت.وى به«قهرمان صبر»شهرت یافت.

در سال 63 و به نقلى 65 هجرى درگذشت.قبرش در زینبیه(در سوریه كنونى)است.

برخى نیز معتقدند مدفن او در مصر است.در كتاب«خیرات الحسان»آمده است:در مدینه قحطى پیش آمد.زینب همراه شوهرش عبد الله بن جعفر به شام كوچ كردند و قطعه زمینى داشتند.زینب در همانجا در سال 65 هجرى در گذشت و در همان مكان دفن شد.(3)

صبح ازل طلیعه ایام زینب است‏

پاینده تا به شام ابد نام زینب است‏

در راه دین لباس شهامت چو دوختند

زیبنده آن لباس بر اندام زینب است‏

 

بارزترین بعد زندگى حضرت زینب،همان پاسدارى از فرهنگ عاشورا بود كه با خطابه‏هایش،پیام خون حسین«ع»را به جهانیان رساند.در این زمینه،نوشته‏ها و سروده‏هاى بسیارى است،از جمله این شعر:

سر نى در نینوا مى‏ماند اگر زینب نبود

كربلا در كربلا مى‏ماند اگر زینب نبود

چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ‏

پشت ابرى از ریا مى‏ماند اگر زینب نبود

چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان‏

در كویر تفته جا مى‏ماند اگر زینب نبود

زخمه زخمى‏ترین فریاد،در چنگ سكوت‏

از طراز نغمه وا مى‏ماند اگر زینب نبود

در طلوع داغ اصغر،استخوان اشگ سرخ‏

در گلوى چشمها مى‏ماند اگر زینب نبود

ذو الجناح داد خواهى،بى‏سوار و بى‏لگام‏

در بیابانها رها مى‏ماند اگر زینب نبود

در عبور از بستر تاریخ،سیل انقلاب‏

پشت كوه فتنه‏ها مى‏ماند اگر زینب نبود(4)

 

خود زینب نیز از فصاحت و ادب برخوردار بود.در هنگام دیدن سر بریده برادر، خطاب به او چنین سرود:«یا هلالا لما استتم كمالا...»بعدها هم در سوگ حسین«ع»اشعارى سرود،با این مطلع:«على الطف السلام و ساكنیه...»:سلام بر كربلا و برآرمیدگان آن دشت،كه روح خدا در آن قبه‏ها و بارگاههاست.

جانهاى افلاكى و پاكى كه در زمین خاكى،مقدس و متعالى شدند،آرامگاه جوانمردانى كه خدا را پرستیدند و در آن دشتها و هامونها خفتند .سرانجام،گورهاى خاموششان را قبه‏هایى افراشته در برخواهد گرفت،و بارگاهى خواهد شد،داراى صحنهاى گسترده و باز...

 

پى‏نوشتها


1ـالحسین فى طریقه الى الشهاده،ص .65

2ـدرباره مقامات معنوى زینب و ویژگیهایش،ر.ك:«الخصائص الزینبیه»از سید نور الدین جزایرى .

3ـدرباره زندگینامه حضرت زینب،از جمله ر.ك:«بطلة كربلا»عایشه بنت الشاطى،كه با نام«زینب،بانوى قهرمان‏كربلا»به قلم حبیب الله چایچیان و مهدى آیت الله زاده ترجمه شده است.

4ـقادر طهماسبى(فرید).

دوشنبه 11/10/1391 - 22:39
اهل بیت

از قـرن هـاى متمادى، نهضت عاشورا به عنوان مظهر تجلى جنگ حق و بـاطل و روز عاشور، روز فداكارى و جان بازى در راه دین و حریت شـناخته شده است. حسین بن على(ع) در چنین روز تاریخى با یارانى انـدك ولـى ایمانى سرشار و پرصلابت با سپاه سنگ دل یزید به مصاف پـرداخـت و كـربـلا را صحنه خونین عشق و شهادت ساخت و آزادگى، و حـریت را در بستر تاریخ صلا داد، و آزادمردان و آزادزنانى را در دامـن فـرهـنگ خود پرورد كه پرچم حریت را به دوش كشیدند و نهضت هایى را پدید آوردند.
عـاشورا یك روز بیش نبود اما شعاع تاثیر آن به ابدیت كشیده شده اسـت و چـنـان وجدان هاى حساس و دل هاى پاك را تحت تاثیر فرهنگ خـود قـرار داده كه در دهه محرم هر سال در اكثر نقاط مجالس عزا و سوگوارى برپا مى شود.
امام خمینى(ره) درباره قیام عاشورا فرمودند: عاشورا قیام عدالت خـواهـان بـا عددى قلیل و ایمان و عشقى بزرگ در مقابل ستم گران كـاخ نـشـیـن و مـسـتكبران غارت گر بود. اگر قیام عاشورا نبود، ابوسفیانیان قلم سرخ بر رخسار وحى و قرآن مى كشیدند.
یـزید گمان مى كرد با كشتن حسین و یارانش مى تواند اساس وحى را بـرچـیند و به شعار پوسیده و آرمان جاهلانه جدش ابوسفیان و پدرش معاویه لباس تحقق بپوشاند.
دربـاره فـلـسـفـه نـهضت اباعبدالله الحسین(ع) كتاب ها و مقالات بـسـیـارى نـگـارش یافته و هركدام با نگاهى ویژه به آن نگریسته انـد، لـیـكن در این مقال برآنیم تا به یكى از ابعاد قیام كربلا یعنى (بقاى اصول مذاهب الهى) اشاره اى گذرا داشته باشیم.
قـیام خون بار عاشورا گذشته از این كه روحیه آزادى خواهى و ستم سـوزى و پـیكار با خودكامگى و استبداد را در دل هاى مستعد زنده كـرد و مـنشا پیدایش نهضت هاى بى شمارى علیه استكبار و استعمار گـردیـد، اصـول مـذاهب الهى را از خطر تحریف و نابودى نیز نجات بـخـشـید و تمدنى عظیم و فرهنگى ریشه دار را براى افراد بشر به ارمغان آورد.
آیین الهى از آغاز پیدایش مذهب تاكنون (اسلام) بوده و هست. قرآن مـى فـرمـایـد: هـرآینه دین در پیشگاه الهى، دین اسلام است: (ان الـدیـن عـندالله الاسلام). مذاهب دیگر هریك مكمل مذهب قبلى و یا در عـرض آن قرار داشتند، ولى اسلام محمدى آخرین شكل تكامل یافته ادیـان آسـمـانـى اسـت و قـرآن كریم تنها كتابى است كه به صورت مـعـجـزه جاودانى از مذاهب الهى به یادگار مانده است و جوهره و هـویـت مـذهب را حفظ كرده است. به علاوه این كه یگانه كتابى است كـه از تـحـریـف و بـدعت ها و آمیختگى به اساطیر و خرافات مصون اسـت، چـرا كـه از هـر حـیث در حد اعجاز مى باشد. مفاهیم بسیار بـلـنـد عـلمى، اخلاقى، سیاسى، اقتصادى، تاریخى و از همه مهم تر تـاثـیـر شـگرف آن در دل ه، گویاى اوج اعجاز بى نظیر این كتاب الهى است.
 قـرآن كـریم در كنار رسالت ارشاد و هدایت خلقت ه، نام و راه و آثـار پـیامبران سلف، پیام ه، داستان ها مبارزات بى امان آنان بـا طـواغـیـت زمان را نیز شفاف بیان كرده، تهمت ه، افتراها و تحریف هاى تاریخى را از ساحت مقدس پیامبران دفع كرده است.
 آیـیـن مـحمدى و معجزه جاوید آن یعنى قرآن در زمانى كه مخالفان پـیامبران و موافقان آنان با یك دیگر جنگیدند و مى رفت تا چراغ هـدایت پیامبر رو به خاموشى بگراید و زمینه محو دین فراهم شود، هـم چـو مشعلى فروزنده و روشنى بخش، تمام تحریف ها و بدعت ها و تـهـمـت هـا را از ساحت دین و زندگانى انبیا(صلوات الله علیهم) زدود و مـعـجزاتشان را تایید كرد، و اشكالات و شبهات را از حریم دیـن بـرطـرف ساخت. اما همین آیین ناب و اعجاز عظیمش، قرآن، در زمـان یـزیـد دسـت خـوش خـطـرات بـسیارى شد و مى رفت تا یزید و یـزیدیان آیین ناب محمدى را از خاطره ها محو كنند. بدون شك اگر قـیـام امـام حـسـین(ع) و یارانش نبود وجان هاى عزیزشان را هدف تـیرهاى سپاه یزید قرار نمى دادند، یزیدیان تمام نسخه هاى قرآن را آتـش مـى زدنـد؛ چـنان چه بخت النصر تمام نسخه هاى تورات را آتـش زد و كـتاب انجیل نیز طعمه حریق واقع شد و محو گردید.
اما پـس از سـالـیان متمادى جمعى نشستند و گفتند كه در قرآن یكتبون الـكتاب بایدیهم آمده است و این جمله را به خدا نسبت دادند، در حـالـى كـه نـه حـافظه آنان یارى مى كرد و نه امانت دار بودند؛ بـلكه سیاست و جو حاكم به اضافه تمایلات نفسانى و تسویلات شیطانى درنوشـتن تـورات و انـجیل دخالت داشت. لذا افسانه ها و خرافاتى سـاخـتـنـد و عـقـاید باطل و نسبت هاى ناروا به خدا و پیامبران دادنـد كـه زبان از گفتن و قلم از نوشتن آن شرم دارد. اما قیام امـام حـسین(ع) و یارانش باعث بقاى دین محمدى شد و بر اعتبار و قـداست انبیا و مذاهبشان افزود. بى دلیل نیست كه پیامبر فرمود: حـسـیـن مـنـى و انا من حسین؛ یعنى بقاى دین و نام و شریعت من، رهـیـن قـیام حضرت حسین(ع) است؛ همان گونه كه عظمت و بقاى نهضت كـربـلا نیز وابسته به نبى اسلام(ص) مى باشد. از این رو گفته اند آیـیـن مـقـدس اسـلام، محمدى است ولى بقاى آن حسینى است: (الاسلام محمدى الحدوث وحسینى البقإ).

پاى ز هستى كشید بر سر پیمان  ***  آرى این شیوه و مرام حسین است
باعث ویرانى بساط امیه  ***  همت والاى مستدام حسین است
زنده شد اسلام مرده زاده سفیان   ***  این اثر كربلا و شام حسین است
 آن كه ز هم تار پود ظلم و ستم را  ***  بگسلد، آن همت و حشام حسین است
آیت مظلومیش به گنبد گردون  *** پرچم خونین و سرخ فام حسین است 

 یـقـیـنـا مذهب و تمدن امروز بشر مدیون قیام عاشورا است. متفكر شهیر، آقاى محمدرضا حكیمى مى گوید:
(امـام حسین بر همه انسان هاى پس از خود تا آخر تاریخ و بر همه بـشـریت و تمدن هاى پس از خود حق دارد، و همه ـ هركدام به گونه اى ـ مـرهـون و مـدیون اویند، زیرا اگر امام حسین نبود، عاشورا نـبـود، و اگـر عاشورا نبود، اسلام نمى ماند، و اگر اسلام نمانده بـود، تمدن اسلامى پدید نمى آمد تا مایه اصلى تمدن ها و پیش رفت هـاى بعدى و ظهور رنسانس (تحول علمى) در غرب بشود و در آن صورت این تمدن كنونى وجود نداشت.
آیـا بـا وجـود حكومت هایى سفاك و بى اعتقاد و تابع جاهلیت، كه اصـل وحى الهى و نبوت محمدى را منكر بودند، مانند حكومت یزید و ولـید بن یزید بن عبدالملك و... اسلام بر جاى مى ماند، و به سده چـهارم و پنجم مى رسید، و آن تمدن شكوفا و سترگ پدید مى آمد، و آن عـلـم و فرهنگ و ادبیات و اخلاق و حقوق و طب و شیمى و صنعت و فـیزیك و ریاضیات و تكنیك... سامان مى یافت تا به تدریج به دست غـربیان افتد و تمدن كنونى آنان را پایه ریزى كند و آنان را به آسـتـانه (رنسانس) برساند، و از ظلمات و جهل و عقب ماندگى قرون وسـطایى رهایى بخشد؟)(1)
واز این بالاتراگر مذاهب امروز در بین پـیـروان خـود جـلال و شـكـوهـى دارند و در برابر كفر و الحاد و كـمـونـیـسـت اعـتـبار و قداست خود را حفظ كرده اند، همگى رهین عاشورا و این قیام عظیم و خونین اند.
در پـایـان نیكو مى نماید گفتارى را از مفتى موصل درباره حادثه كربلا و قیام امام حسین(ع) ذكر كنیم. ایشان مى گوید:
(فاجعه كربلا در تاریخ بشر، نادره اى است، هم چنان كه مسببین آن نـیـز نـادره انـد. حـسین بن على سنت دفاع از حق مظلوم و مصالح عـمـوم را بـنـابـر فـرمان خداوند در قرآن به زبان پیغمبر اكرم وظـیـفه خویش دید و از اقدام به آن تسامحى نورزید. هستى خود را در آن قـربـانـگاه بزرگ فدا كرد و بدین سبب نزد پروردگار سسرور شـهـیـدانـز مـحسوب شد و در تاریخ ایام سپیشواى اصلاح طلبانز به شـمـار مـى رفـت. آرى، به آن چه خواسته بود و بلكه برتر از آن، كامیاب گردید.)

دوشنبه 11/10/1391 - 22:37
خاطرات و روز نوشت
خاطرات آیت‌الله مکارم شیرازی از پیاده‌روی اربعین

 

 خاطرات آیت‌الله مکارم شیرازی از پیاده‌روی اربعینبه گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ امسال جنب و جوش‌‌ها و تلاش‌ها برای کسب توفیق زیارت امام حسین(ع) در ایام اربعین و خصوصاً شرکت در پیاده‌روی پر خیر و برکت مسیر نجف تا کربلا، از سال گذشته بیشتر شده و این گونه که از خبرها و پایگاه‌های اطلاع‌رسانی و جلسات توجیهی برمی‌آید، نظم و انسجام و هماهنگی‌های بیشتری هم برای برگزاری هرچه بهتر این بزرگداشت و اجتماع بزرگ عزاداران حسینی در ایام اربعین، صورت گرفته است.

«هیئت عهد آدینه» از جمله گروه‌هایی است که امسال برای اعزام کاروان پیاده‌روی اربعین تدارک دیده است. این هیئت حدود یک سالی است صبح‌های جمعه بر فراز تپه نور الشهداء (در ارتفاعات کلک چال) مراسم «دعای عهد» را همراه با سخنرانی برگزار می‌کند که از شبکه سوم سیما نیز به طور زنده پخش می‌شود، و البته چند ماهی هست که برنامه «عهد آدینه» خود را به طور همزمان به کوه‌های مشهد، اصفهان و زنجان نیز گسترش داده است.

اکنون هیئت عهد آدینه، همزمان با سالگرد اولین برنامه خود (9 دی 90) پس از هماهنگی با نهادهای مسئول، برای پیاده‌روی سه روزه اربعین، از تهران، مشهد و اصفهان از حدود 700 نفر ثبت نام کرده و در روزهای آینده پس از حضور در مرقد مطهر حضرت امام(ره) و تجدید عهد با حضرت امام و شهدای بهشت زهرا(س)، عازم زیات امیرالمؤمنین(ع) و سپس پیاده‌روی به سمت کربلا خواهند بود.

در این میان، هیئات دانشجویی سراسر کشور نیز دست به ابتکار جدیدی زده‌اند و با همکاری ستاد بازسازی عتبات عالیات، در یک کاروان هزار نفری گرد آمده‌اند تا با شرکت در پیاده‌روی سه روزه نجف-کربلا زیبایی‌های انسانی-الهی و فضای معنوی این مسیر حسینی را از نزدیک لمس کنند و از بهره‌های معنوی آن محروم نمانند؛ همچنین پیش از این مسئول سازمان بسیج دانشجویی، در نشست سراسری مسئولین ستاد دانشجویی بازسازی عتبات عالیات در مهرماه سال جاری در مشهد مقدس، از ابراز خرسندی و اعلام حمایت مقام معظم رهبری از این حرکت خبر داده بود.

نمایندگان و مسئولان این کاروان، برای آخرین هماهنگی‌ها، کسب آمادگی معنوی بیشتر، زیارت حضرت معصومه(س) و مسجد مقدس جمکران و نیز کسب رهنمود و فیض از محضر علما و مراجع، سفر دو روزه‌ای به شهر مقدس قم ترتیب دادند. اختتامیه این سفر دو روزه، دیدار با آیت‌الله مکارم شیرازی بود.

آنچه از نظرتان می‌گذرد، مشروح سخنان آیت الله العظمی مکارم شیرازی در جمع نمایندگان و مسئولان هیئت‌های دانشجویی عازم پیاده‌روی اربعین است:

پیاده‌روی اربعین دانشجویی، جریان پُرفایده و پرسودی است/ هرچه زحمت بکشید برای گسترش این برنامه، به‌جاست

از دیدارتان بسیار خوشوفتم و از شرحی که این برادرمان دادند، معلوم شد که مسأله فراتر از آن است که ما قبلاً فکر می‌کردیم. یک جریان گسترده‌ای در دانشگاه‌های مختلف کشور به‌وجود آمده، جریانی است بسیار مبارک، بسیار پُرفایده، بسیار پُرسود و ان‌شاءالله این کارتان ذخیرهمعادتان خواهد بود.

درست است که هیئت‌های پیاده‌روی زیادی از نجف و از شهرهای دیگر عراق به کربلا می‌روند. ولی گروه دانشجویی به این شکل و به این برنامه، این در نوع خودش کم‌نظیر است. و لذا موقعیت خاصی دارد و هرچه زحمت بکشید برای این برنامه و گسترش این برنامه، به‌جاست.

علما و مراجع هم از نجف پیاده به کربلا می‌رفتند/ دو خاطره از پیاده‌روی نجف - کربلا

با توجّه به کمبود وقت، من چند نکته را باید خدمت‌تان عرض کنم. اول اینکه وقتی ما مشرّف در نجف بودیم و درس می‌خواندیم آنجا- سنّ بیست و سه سالگی، در آن حدود بود- طلاب در ایّام مخصوصی؛ اربعین یا غیر اربعین، پیاده به کربلا می‌رفتند. طلاب، علما، و مراجع هم بودند در میان‌شان.

منتها پیاده‌روی آن‌وقت با حالا خیلی فرق داشت. الان شما از آن جادهمیانه که خط مستقیم بین نجف و کربلاست می‌روید. ما آن‌وقت نمی‌توانستیم از آنجا برویم، چون بیهوده بود، کسی نبود، نفرات کم... ، و در وسط راه، شب کجا بمانیم؟ لذا ما از نجف می‌آمدیم کوفه؛ کوفه کنار شط است. از کنار شط می‌رفتیم به سوی کربلا. یعنی یک نیم‌دایره تقریباً طی می‌کردیم.

در اطراف شط، قبایل شیعه هستند. و خیلی علاقه به زوّار دارند. رئیس قبیله یک مُضیفی دارد، یعنی یک میهمان‌خانه‌ای دارد، یکی از شرایط رئیس قبیله، داشتن آن مُضیف است. شب‌ها ما می‌رفتیم در مضیف آنها و خیلی هم خوشحال می‌شدند که پذیرایی از زوّار امام حسین(ع) کنند، تمام قبایل وسط راه، شیعه بودند، همه؛ من دوتا خاطره را فراموش نمی‌کنم:

یکی این است که یک خانمی بود و وسط راه دوغ آورده بود که به زوّار بدهد. من یادم هست که این چادرش را گرفته بود روی این دوغ، که آفتاب بهش نخورد، گرم نشود. اینقدر دقت داشت که در پذیرایی از زوّار، بهترین راه را به کار ببندد

یک‌وقت دیدیم خنجر کشید که باید پیش ما بمانید! یعنی اینقدر علاقه به زوّار داشتند

خاطره دیگری دارم؛ ما ظهر که می‌شد زیر درختان نخل اُطراق می‌کردیم و همراه خودمان یک مقدار نان خشک می‌بردیم و یک مقدار ماست آب‌گرفته می‌بردیم و یک چراغ- پیریموس می‌گفتند آن‌وقت- از این چراغ نفتی‌هایی که با فشار روشن می‌شد همراه خودمان می‌بردیم و چایی و بساط و اینها.

ظهرها جایی نمی‌رفتیم، خودمان کنار شط، در آن سایه می‌نشستیم و ...، منتها آب فرات خواهید دید، گل‌آلود است، نمی‌شود از آن برای خوردن استفاده کرد. باید ته‌نشین کنی، ما هم که نمی‌توانستیم ته‌نشین کنیم. زوّار از یک روشی استفاده می‌کردند، یک مقدار ماده‌ای هست به نام «زاق» می‌گویند. این را در آب یک خورده‌ای با دست حرکت می‌دادند، تمام آن چیزها را ته‌نشین می‌کرد و آب صافش را ازش استفاده می‌کردند. یک‌خورده زاق همراهمان می‌بردیم، نان خشک همراهمان می‌بردیم، ماست کیسه انداخته همراهمان می‌بردیم؛ چراغی و بساطی و اینها، و شب را در مضیف‌ها می‌ماندیم، طبعاً صبح هم آنجا بودیم.

در یکی از سفرها- من دو سفر موفق شدم بروم- در یکی از سفرها، خب ما ظهر اطراق کردیم و استراحت کردیم و دیگر بعدازظهر باید راه می‌رفتیم. نصف راه را قبل از ظهر، نصف راه بعد از ظهر، سه روز طول می‌کشید مال ما؛ سه روز، و دو شب در وسط.

شروع کردیم به راه رفتن، چندتا از جوان‌های عرب، مال یکی از مضیف‌ها، آمدند به ما پیشنهاد کردند که امشب را اینجا باشید. گفتیم ما تازه راه افتادیم، تا شب خیلی وقت است، ما باید برویم. گفت علاج ندارد. از او اصرار و از ما انکار، یک‌وقت دیدیم خنجر کشید که باید پیش ما بمانید! یعنی اینقدر علاقه به زوّار داشتند!

من گفتم ما قول می‌دهیم که از طرف شما زیارت می‌کنیم، بنابراین اجازه مرخصی ما را بدهید. دیگر هر طوری بود راضی‌شان کردیم و اجازه مرخصی را گرفتیم و حرکت کردیم. و خاطرات زیادی از برخوردهایی که آن صاحب مضیف و کارکنان مضیف و برادرشان و فرزندشان داشتند دارم؛ واقعاً خیلی جالب بود برای ما.

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم... / واقعاً یک عالم پُرنشاطی داشتیم/ این هم از بهترین خاطرات زندگیِ شما خواهد بود

منتها روشی که ما داشتیم به ما گفته بودند با کفش نمی‌توانید، توی کفش، پاهایتان، انگشت‌هایتان زخم می‌شود، لِه می‌شود، باید با پای پیاده بروید، با پای برهنه. طبعاً ما با پای برهنه می‌رفتیم و خوارها هم در پایمان می‌رفت و خوارها را هم قبول می‌کردیم، «در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم/ سرزنش‌ها گر کند خوار مغیلان، غم مخور» و مهم هم نبود.

و از جمله یکی از دوستان ما بود دوتا فرزند داشت، تقریباً پنج ساله شش ساله؛ اینها را هم با خودش آورده بود. و اینها هم سه روز پیاده راه رفتند و بالاخره رسیدند به کربلا. وقتی می‌رسیم آنجا دیگر واقعاً یک عالم پُرنشاطی داشتیم که این راه را ما طی کردیم.

و از خاطراتی که من هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم، گاهی خسته می‌شوم و ناراحت می‌شوم از بعضی چیزها، و ناچارم یک خاطرات شادکننده‌ای را به ذهنم بیاورم، می‌روم توی آن حال و هوا و فکر می‌کنم از نجف داریم حرکت می‌کنیم و رفتیم زیر درخت‌ها، از آنجا رفتیم کجا و...  اینها را در نظر مجسم می‌کنم تا رفع آن خستگی و ناراحتی و اینها بشود.

این هم از بهترین خاطرات زندگیِ شما خواهد بود. همیشه انسان موفق به این کار نمی‌شود. و این یک نکته بود.

سؤال می‌کنند آقا! این‌همه وسایل نقلیه هست، چه فایده دارد شما پیاده می‌روید؟

نکته دوم این است سؤال می‌کنند: آقا! این‌همه وسایل نقلیه هست، چه فایده دارد شما پیاده راه می‌افتید می‌روید؟ این چه کاری است؟ چه زحمتی به خودتان می‌دهید؟

به خصوص کسانی که پیاده‌روی کم می‌کنند، روز اول که راه می‌روند، پاها سفت می‌شود. شب که می‌خوابند، صبح بلند می‌شوند دیگر نمی‌توانند راه بروند؛ پاها سفت می‌شود. منتها یواش یواش ما راه می‌رفتیم تا پا نرم بشود و اینها؛ چنین نیست که آدم نتواند راه برود، یواش یواش نرم می‌شود. خب مشکلات زیادی هم برای کسانی که عادت به پیاده روی ندارند، هست. اما شنیدم اخیراً دیگر همه چیز هست. ماشاءالله از نجف تا کربلا، همه چیز مرتب، حتی دارو، درمان، ماساژور! وسیله ماساژ، همه چیز... آن‌وقت که این حرف‌ها نبود.

به هرحال سؤال می‌کنند که آقا چه فایده دارد؟

پاسخ: این یک نوع اظهار عظمت امام حسین(ع) است/ ائمه(ع) مرکب داشتند، اما با پای پیاده به مکه می‌رفتند

جوابش این است که این یک نوع ابراز عظمت امام حسین(ع) است. عیناً در روایات داریم ائمه پیاده از مدینه می‌رفتند مکّه. امام سجاد(ع) بیست و پنج سفر شاید با پای پیاده رفت. گاهی مرکب هم همراه خودشان می‌بردند. به دو فایده؛ یک فایده اگر وسط راه ناچار شوند سوار بشوند، دیگر اینکه بگویند از بی‌مرکبی نیست که ما پیاده می‌رویم، مرکب هم داریم و پیاده می‌رویم، این به احترام امام حسین(ع) است.

این یک نوع اظهار عظمت و تجلیل از مقام شامخ اباعبدالله(ع) است. این پیاده رفتن، این دلیل بر این است. و لذا این پیاده‌رویِ اربعین خیلی در دنیا صدا می‌کند؛ و تبلیغ خوبی برای عالم تشیّع و عالم اسلام است. یکی از مبلّغ‌های بسیار خوب است.

می‌دانید که در ایام اربعین، اجتماع در کربلا، از عاشورا بیشتر است، انبوه جمعیت خیلی بیشتر است. آن‌وقت عدهزیادی پیاده، زن، بچه، با اینکه خطراتی هم احتمال می‌دهند تهدیدشان بکند می‌کنند، این دلیل بر این است که واقعاً عاشق این مکتب هستند. تنها عشق است که آنها را به این سمت و سو می‌برد.

بنابراین این ایراد یک ایراد بی‌دلیل و بیهوده‌ای هست و آثار و برکات را می‌بینند و در عین‌حال باز ایراد می‌کنند، خیلی دلیل بر بی‌اطلاعی است.

بعضی‌ها اخیراً ایراد می‌کنند که برای چه بعد از چهارده قرن عزاداری کنیم؟

و اما نکته سومی که در اینجا باید عرض کنم، دربارهخودِ جریان کربلاست. بعضی‌ها اخیراً ایراد می‌کنند آقا! یک حادثه‌ای تقریبا چهارده قرن قبل واقع شد و خب رفت جزو تاریخ و تمام شد. تمام کسانی که اطراف جریان بودند همه رفتند. فرزندهای آنها هم رفتند، نوه‌ها و نتیجه‌های آنها هم رفتند. تمام شد دیگر. این چه برنامه‌ای است که شما هر سال داری تجدید می‌کنید؟

جواب این است، یک‌وقت یک برنامه برنامه شخصی است، یک‌وقت یک جریان مستمر تاریخیِ انسانی است. جنگ امام حسین(ع) با دشمنانش بر سرِ یک مسألهشخصی نبود، بر سر این بود که می‌فرمود «انَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الإصلاحِ فِی امّهجدّی، اُرید اَن آمُرَ بالمعروف وَ اَنهَی عَنِ المُنکَر وَ اَسِیر بِسِیرَةِ جَدِّی» من می‌خواهم آیین اسلام را زنده کنم. این مبارزهحق و باطل است. این مبارزهحق و باطل، همیشه بوده و الان هم ادامه دارد.

ما از مکتب امام حسین(ع) به عنوان مبارزهحق با باطل در زمان خودمان [کمک می‌گیریم]، آینده‌ها هم همین مبارزه را دارند و باید از این مکتب کمک بگیرند. یک مسئله شخصی نیست بلکه یک هدف مستمرِ انسانی است. و جالب این است که جریان امام حسین(ع) فراتر از جهان اسلام هم تأثیر می‌گذارد. چون اهداف، یک اهدافی است که در غیر اسلام هم هست. ما می‌گوییم «هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ». خب این منحصر به جامعه اسلامی نیست، هر انسانِ آزاده‌ای «هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ» می‌گوید. «خَیَّرَنِی بَیْنَ اثْنَتَیْنِ، بَیْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ» اینها تعبیراتی که امام حسین(ع) دارد. و به تعبیر امیرالمؤمنین(ع) که فرمود «المَوت فِی حَیاتِکُم مَقهورِین والحَیاة فِی مَوتِکُم قَاهِرین» شما اگر زنده بمانید و مقهور دشمن بشوید، این مرگ است. اگر شهید بشوید و مقهور دشمن نشوید، این حیات است.

این جمله معروف، معجزه پیغمبر(ص) است

این جمله معروف (انّ الحُسَینُ مِصباحُ الهُدَی وَ سَفِینَةُ النَّجاة)، حدیث معروف نبوی از پیغمبر است. این جمله را پیغمبر وقتی که گفت که هنوز نه کربلایی بود و نه عاشورایی بود؛ امام حسین بچه بود، کوچک بود. پیغمبر(ص) در فرمایشی خیلی راجع به امام حسین(ع) احترام گذاشت، یکی از اصحاب گفت: «یا رسول‌الله! شما داری دربارهامام حسین می‌گویی «زِین السّماوات والأرض»؟ این طفل کوچک زینت و آسمان و زمین است؟ ما خیال می‌کردیم شما زینت آسمان و زمین هستید.

فرمود: «زِین السّماوات والأرض» که گفتم درست است. بعد فرمود: «الحُسَینُ مِصباحُ الهُدَی وَ سَفِینَةُ النَّجاة» حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است. این یک معجزه پیغمبر است. در حالی‌که امام حسین چند ساله بود، این جمله را فرمود. بنابراین این مصباح الهدی بودن برای همه است و هر زمان و هر مکان هر قوم و هر جمعیت سفینة النّجاة بودن، برای هر زمان و هر قوم و هر جمعیت است.

یک شرط دارد و آن شرطش هم این است که ...

امیدوارم سفر بسیار خوبی داشته باشید و در این چند روز که با هم هستید بتوانید واقعاً اهداف اسلامی‌تان را روشن‌تر کنید، سطح معرفت‌تان را بالاتر ببرید. قوّت ایمان و تهذیب نفس‌تان را بیشتر کنید و در واقع مایه‌ای بگیرید برای تمام عمرتان ان‌شاءالله که از آن سرمایه استفاده کنید.

ولی یک شرط دارد و آن شرطش هم این است ما را هم از دعا فراموش نکنید. من به دعای کوچک هم قانع هستم، یک دعای کوچک هم بکنید و یک السّلام علیک یا اباعبدالله هم کوچک بگویید به همان هم ما قناعت می‌کنیم، من هم از صمیم دل برای موفقیت شما دعا می‌کنم. بفرمایید.

سؤال: اگر هدف ما زیارت است، چرا چند روز وقتمان را صرف پیاده‌روی کنیم و از زیارت بیشتر در جوار امام حسین(ع) محروم بمانیم؟

[سوال یکی از حضار:] سولهایی در این زمینه مطرح است، مثلا اینکه اگر هدف ما زیارت است، چرا چند روز وقتمان را صرف پیاده‌روی کنیم و از زیارت بیشتر در جوار امام حسین(ع) محروم بمانیم؟ یا اینکه سوال میشه در حالی که معرفت ما نسبت به زیارت کم است، بهتر نیست به جای این سه روز پیاده‌روی، وقتمون را صرف مطالعه کنیم و معرفت بیشتر بدست بیاوریم؟ و اینکه اگر توصیه‌ای برای کسانی که می‌خواهند این سه روز پیاده‌روی را بروند، دارید، بفرمایید.

پاسخ آیت‌الله مکارم شیرازی: آن تأثیری که در این پیاده‌روی هست، در زیارت معمولی نیست

جواب هر سه سؤال را من مختصرا عرض کنم. آن تأثیری که در این پیاده‌روی هست، در زیارت معمولی نیست. انسان یک حال و هوایی دیگری پیدا می‌کند. تا آدم نرود، توجّه پیدا نمی‌کند؛ انسان یک حال و هوای دیگری پیدا می‌کند. یک شور و نشاط و یک عشق دیگری پیدا می‌کند.

آثار و برکاتی که از زیارت معمولی حاصل می‌شود، ارزشمند است. خب می‌رود زیارت می‌کند، به‌جای دو روز، سه روز چهار روز زیارت می‌کند، تکرار زیارت؛ اما این یک خاطره‌ای می‌شود برای تمام عمر. اصلاً در موقع راه رفتن وقتی به آن سمت می‌رود، دارد خودسازی می‌کند. غیر از بحث‌هایی که [در طول راه] می‌شود، شب‌هایی که مستقر می‌شوند و صحبت‌هایی که می‌شود، اصلاً خودِ این یک تأثیر در خودسازی دارد.

و خب همین اشکال را هم به امام سجاد می‌کردند، چرا شما این کار را می‌کنید؟ خب سریع با مرکب بروید و بیشتر طواف خانه خدا کنید. چرا؟ یک آثاری در پیاده‌روی هست که در آن نیست. و بنابراین جای این ایراد نیست. بعضی‌ها که حوصله پیاده‌روی ندارند، معمولاً این‌گونه اشکالات را می‌کنند که خودشان را تبرئه بکنند و یک مجوّز برای خودشان پیدا بکنند.

و بهترین دلیلش این است که ممکن است خاطرهزیارت نماند، اما خاطرهاین پیاده‌روی و این برنامه، تا آخر عمر بماند. بنابراین این وسوسه‌ها را باید از خود دور کرد و ان‌شاءالله رحمان، با موفقیت ادامه بدهید

والسّلام علیکم ورحمة الله.

خواندن دعای سفر برای دانشجویان عازم پیاده روی اربعین

من یک دعای سفرتان را هم می‌خواهم اینجا بخوانم:

بسم الله الرّحمن الرّحیم إنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیکَ القُرآن لَرادُّک إلی مَعادٌ، إن‌شاءالله فَاللّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ؛ اللهمَّ احفَظهُم وَاحفَظ مَن مَعَهُم وَ ما مَعَهُم بحَولکَ وَ قُوَّتِکَ یا أرحمَ الرّاحمین» دعای همسفران‌تان را هم خواندم با شما...

دوشنبه 11/10/1391 - 22:35
اخبار
پیاده‌روی زائران اربعین حسینی زیر باران شدید+تصاویر

از هنگامی که نخستین زائر مضجع منور اباعبدالله الحسین(ع)، «جابر بن عبدالله انصاری»برای گرامی‌داشت اربعین حسینی به سمت کربلا رهسپار شد، 1373 سال می‌گذرد.

امام صادق(ع) درباره ثواب زیارت امام حسین(ع) با پای پیاده می‌فرماید: کسى که با پای پیاده به زیارت امام حسین(ع) برود، خداوند به هر قدمى که برمى‏دارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو مى‏فرماید و یک درجه مرتبه‏اش را بالا مى‏برد، وقتى به زیارت رفت، حق تعالى دو فرشته را موکل او مى‏‌فرماید که آنچه خیر از دهان او خارج می‌شود را نوشته و آنچه شر و بد است را ننویسند و وقتى برگشت با او وداع کرده و به وى مى‏‌گویند: اى ولىّ خدا! گناهانت آمرزیده شد و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل‌بیت رسولش هستی، به خدا قسم! هرگز تو آتش را به چشم نخواهی دید و آتش نیز هرگز تو را نخواهد دید و تو را طعمه خود نخواهد کرد. (کامل الزیارات ص134)

سنت حسنه پیاده‌روی اربعین نیز در سال‌های حضور ائمه معصومین(ع) با وجود حکومت سفاک و خونریز اموی و عباسی انجام می‌شد.

در برخی از روایات تاریخی بیان شده است که زیارت کربلا با پای پیاده در زمان «شیخ انصاری» (متوفی سال 1281 قمری) رسم بوده است،‌ اما در برهه‌ای از زمان به ورطه فراموشی سپرده می‌شود که در نهایت توسط «میرزا حسین نوری» دوباره احیا می‌شود.

این عالم بزرگوار اولین بار در عید قربان به پیاده‌روی از نجف تا کربلا اقدام کرد که 3 روز در راه بود و حدود 30 نفر از دوستان و اطرافیانش ایشان را همراهی می‌کردند.

در ادامه تصاویری از پیاده‌روی اخیر زائران حسینی(ع) مشاهده می‌شود که باران هم زائران را از پا نینداخته است:

 

 


دوشنبه 11/10/1391 - 22:34
شعر و قطعات ادبی
شبانگاه اربعین حسین
تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir
 
 
 
 
 کنون که هست شبانگاه اربعین حسین
 
 
قلم چگونه دهد شرح داستان حسین

  شده است ثبت زخون نام جاودان حسین

زنیش خامه من خون دل شود جاری

  اگر که شرح دهم ظلم  دشمنان حسین

نه هر که کشته شود قدر و منزلت دارد

  که  این شهادت عظما بود از آن حسین

مشو زبیم تو پیش ستمگران تسلیم

  که  این کلا م گهر زاست از بیان حسین

قسم به عشق که محبوب عشق بازان است
 
  که شد  ندای ره عشق خاندان حسین

فتاده لرزه به عرش و شکست پشت فلک

  فتاد چون که زپا نخل بوستان حسین

در آن زمان که به حق گشت جان او ملحق

  به  حق که نام خدا بود بر  زبان حسین

بدیدگان شه دین   هزار خار خلید

  چو  پا برهنه  دویدند کودکان حسین

نشست گرد مصیبت به چهره ملکوت

  به سوی کوفه روان شد چو کاروان حسین

بروز حشر زبهر شفاعت امت

  بود  دو دست ابوالفضل ارمغان حسین

کنون که هست شبانگاه اربعین حسین

بر آستان کسی سر فرو  نمی آرد

  کسی که سر بنهاده بر آستان حسین

نگر که «ناصر مردوخ» فخرش این باشد

  که  رهروی کند از  راه رهروان حسین
 
يکشنبه 10/10/1391 - 17:4
اهل بیت
عبــــاس علمداری غمخوار

من و تو هرگز درد دستهای افتاده بر زمین عباس را که نه جراحت های دل او را از امت جاه و مقام نمیتوانیم تصور کنیم من و تو تنها میتوانیم راهش را ادامه دهیم اگرچه سخت باشد!

تبیان زنجان www.tebyan-zn.ir

مورخین نقل کرده‏اند چون جنگ میان دو لشکر به شدت خود رسید عمر بن خالد و غلامش سعد و مجمع بن عبدالله و جنادة بن الحارث از یاران حسین علیه‏السلام چهار نفری به سپاه عمرسعد حمله کردند، سپاه دشمن آن‏ها را محاصره کرد و در میان آنان تفرقه افکند و نزدیک بود همه را یک جا به شهادت برسانند.
حسین علیه‏السلام برادرش ابی‏الفضل را خواند و او را فرمود برو آنان را نجات ده حضرت یک تنه به دشمن حمله کرد و یاران امام را در حالی که جراحاتی بر تن داشتند از چنگ دشمن نجات داد و خواست آن‏ها را به خدمت امام بیاورد ایشان از برگشتن از قتال امتناع نمودند و به جنگ پرداختند و ابی‏الفضل نیز از آنان دفاع می‏کرد تا به شهادت نائل شدند، آن گاه حضرت اب‏الفضل به خدمت برادر بازگشت و واقعه را گزارش نمود!

يکشنبه 10/10/1391 - 17:3
اهل بیت

اى غمین ز اشتیاق حضرت او *** روز و شب مایل به زیارت او
تو از او دور نیستى بالله *** قبره فى قلوب من والاه 

در طول تاریخ انسانهایى بوده و هستند كه پس از مرگشان ، زندگى و حیاتشان ادامه پیدا كرده و با مرگ بدنشان ، وجودشان و شخصیت و اندیشه‏شان ادامه یافته است . مردان خدا و شخصیتهاى الهى، همانگونه كه در زمان حیات خویش استوانه دین و محور انسانیت و پشتوانه حق و عدالت هستند ، در زمان پس از مرگ نیز آرامگاه و زیارتگاهشان پشتوانه حق و عدالت و فضیلت است . و در این میان ، زیارت مشهد حسینى از ویژگیهاى برجسته‏اى برخوردار است . آنانكه توفیق پیدا مى كنند و به زیارت مرقد مطهرش مشرف مى شوند ، روى به آستان امام حسین (ع) آورده و به جانب این مدرسه عشق و فضیلت و دانشگاه كمال و تربیت مى‏گرایند . اینگونه تربیت اجتماعى و یك چنین موسسه تهذیب اخلاق و ادب ، براى هیچ ملتى از ملل گیتى میسر و مقدورنیست . 
البته ملحدین و معاندین و مخالفین مكتب تشیع به خیال خود شبهات و اشكالهاى مى كنند و مى گویند: «زیارت قبور، بت پرستى است ؟!» در حالى كه هر كس كه به زیارت قبور ائمه (ع) مى رود هرگز به عنوان «بت» آنها را زیارت نمى‏كند . چه كسى است كه حسین بن على (ع) راخدا بداند؟!! شیعه، امام را مقرب درگاه خدا مى‏داند و با توسل به او قربى به خدا پیدا مى كند، همانطور كه خودش در قرآن مجید فرمود:«به سوى او وسیله بگیرید» (1) امام را وسیله الهى مى‏داند. زیرا توسل و شفاعت، بعدى از ابعاد زیارت است كه زائر از این طریق خود را به درگاه الهى نزدیك مى‏كند، و پیشوایان ما وعده فرموده‏اند كه از زائران خود دستگیرى كنند. 
امام رضا (ع) مى فرماید: «هر امامى بر گردن دوستان و پیروانش عهد و پیمانى دارد و وفاى به این عهد، بإ؛،،ّّ زیارت قبر آنان ممكن مى‏باشد . و كسى كه به شوق زیارت آنها و با تصدیق به فضیلت آنها به سوى قبور آنها برود مورد شفاعت ائمه در قیامت قرار مى‏گیرد.
پس هر زائرى باید بكوشد تا از این شفاخانه فیض، استشفاى دردهاى درونى و امراض قلبى و اندرونى خود را خواسته، خواستار آن شود كه صفاى دل و دوستى خاطر و پاكیزگى روح و قداست روان و سلامت تن ، از خدمت آفریدگار جهان به وى عطا گردد ، تا اینكه هم ظاهر او به جمال و كمال آراسته شود و هم باطن وى از آلودگى‏ها پاك و مصفا گردد.
 هر زائرى كه با معرفت و شناخت مقام صاحب این مرقد و اهداف او به زیارت برود، از صاحب قبر الهام مى‏گیرد و اصول و تعالیم مكتب را به یاد مى‏آورد ، و هر زیارت و سلام او سرشار از این آموزشها و الهام‏ها است. 
از طرفى زیارتنامه‏هاى وارده، و خواندن هر كدام از آنها، خواننده و زائر را به دقت و تفكر واداشته ، متذكر تاریخ و احوال انبیا و اولیاى معصوم مى‏گرداند. تأمل در زیارت عاشورا و دیگر زیارات ، این مطلب را به خوبى روشن مى سازد كه امامان به این وسیله در صدد ساختن انسانهاى مؤمن و متعهد بوده‏اند ، لذا به آنها تعلیم داده‏اند كه در زیارت امام حسین (ع) از خداوند بخواهند كه زندگى و مرگشان را «حسین گونه» قرار دهد، و آنها را در دینا و آخرت همراه آن حضرت بدارد: «اللهم اجعل محیاى محیا محمد و آل محمد ، و مماتى ممات محمد و آل محمد ... و ان یجعلنى معحكم فى الدنیا و الاخرة».
به امید به اینكه خداوند متعال توفیق زیارت حضرتش را در دنیا و شفاعتش را در روز قیامت نصیب ما گرداند، به آثار و بركاتى كه زیارت سیدالشهدا (ع) به دنبال دارد مى‏پردازیم: 
_______________________________________________________________
1. سورهء مائده ، آیهء 39

يکشنبه 10/10/1391 - 17:1
اهل بیت
معاویة بن وهب از امام صادق (ع) نقل نموده كه فرمود: «اى معاویه، زیارت قبر حسین (ع) را از روى ترس وامگذار ، زیرا هر كه آن را ترك كند ، چنان دچار حسرت مى‏شود كه آرزو نماید قبرش نزد او باشد . آیا دوست ندارى كه خداوند تو را در زمره كسانى به حساب آورد كه رسول خدا (ص) و على و فاطمه و امامان معصوم (ع) برایش دعا مى‏كنند؟» (18)
و نیز فرمود: «همانا فاطمه (س) دختر محمد (ص) نزد زائران قبر فرزندش حسین (ع) حضور یافته و براى گناهانشان طلب آمرزش مى‏كند». (19)
_________________________________________________________________
18. منتخب كامل الزیارات ، ابن قولویه ، ص 199
19. منتخب كامل الزیارات ، ابن قولویه ، ص 204
يکشنبه 10/10/1391 - 17:1
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته