• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3065
تعداد نظرات : 549
زمان آخرین مطلب : 2936روز قبل
اهل بیت
32
پنج شنبه 27/9/1393 - 23:38
شعر و قطعات ادبی

87

 بگذار اگر این‌بار سر از خاک برآرم

بر شانه‌ی تنهایی خود سر بگذارم

از حاصل عمر به ‌هدر رفته‌ام ای ‌دوست

ناراضی‌ام، امّا گله‌ای از تو ندارم

در سینه‌ام آویخته دستی، قفسی را

تا حبس نفس‌های خودم را بشمارم

از غربت‌ام این ‌قدر بگویم که پس‌از تو

حتّا ننشسته‌ست غباری به مزارم

ای کشتی جان! حوصله کن می‌رسد آن‌روز

روزی که تو را نیز به دریا بسپارم

نفرین گل سرخ بر این «شرم» که نگذاشت

یک ‌بار به پیراهن تو بوسه بکارم

ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دار

تا دست خداحافظی‌اش را بفشارم

 

پنج شنبه 27/9/1393 - 0:14
شعر و قطعات ادبی
34
 روزی"اندوه"به روستای ماآمد،"گفتیم رهگذر است"ماند

گفتیم مسافر است و خستگی درمیکندومیرود،بازهم ماند

ونشست وشروع کرد به بلعیدن ذخیره"امیدمان"

گفتیم : مهمان بدقدمیست دو سه روزدیگر میرود...و بازهم ماند

وماندوماند وتبدیل شد به یکی ازاعضای ده مان .

حال اندوه کدخدا شده .تمام کوچه ها بوی"آه"میدهد .

تمام امیدهارابلعیدوبجایش "حسرت"در دلهاانبار کرد

پیرترها هنوز به یاددارند :

روزی که اندوه آمد ،"جهل" نگهبان دروازه روستا بود...

09


پنج شنبه 27/9/1393 - 0:6
شعر و قطعات ادبی
23
در ساحل ماسه ای با خدا قدم میزدم،

به پشت سرم نگاه كردم

جاهایی كه از خوشی ها حرف زده بودیم دو ردپا بود و

جاهایی كه از سختی ها حرف زده بودیم جای یك ردپا بود

به خدا گفتم در سختی ها كنارم نبودی؟

گفت آن ردِپایی كه می بینی من هستم،

تو را در سختی ها به آغوش میكشیدم..

56


چهارشنبه 26/9/1393 - 23:59
خاطرات و روز نوشت

98

 

خدایا !!


من هنوز هم تو را به نامِ قاضی الحاجات می خوانم
.

حتی اگر همه ی التماس هایم را نادیده بگیری
.

هنوز هم تو را ارحم الراحمین می دانم
.

حتی اگر سخت بگیری
.

هنوز هم تو همان خدایی ..


اما من ... مگذار که از دست بروم

 

 

چهارشنبه 26/9/1393 - 23:47
اخبار
 
56
 
علامه سید شرف الدین عاملی صاحب کتاب معروف «المراجعات» هنگامی که در زمان «عبدالعزیز آل سعود» به زیارت خانه خدا رفته بود، از جمله علمایی بود که به کاخ حاکم دعوت شده بود تا عید قربان را به او تبریک گوید.

هنگامی که «سید شرف الدین» به نزد عبدالعزیز رفت و یک قرآن که در جلدی پوستین قرار داده شده بود به او هدیه داد. «عبدالعزیز» هدیه را گرفت و بوسید و به عنوان احترام و تعظیم روی چشمان و پیشانی خود گذاشت.

علامه سید شرف‌الدین: گفت چگونه این جلد را می‌بوسی و تعظیم می‌کنی در حالی‌که آن، چیزی جز پوست یک بز نیست!

عبدالعزیز پاسخ داد:‌ غرض من احترام به قرآنی است که در داخل این جلد است،‌نه خود این جلد.

علامه سید شرف‌الدین گفت: احسنت! ماهم وقتی پنجره یا در اتاق پیامبر اکرم‌(ص) [و یا ضریح ائمه(ع)] را می‌بوسیم،‌ می‌دانیم که آهن و چوب هیچ کاری نمی‌تواند بکند،‌ بلکه غرض ما آن کسی است که ماورای این چوب‌ها و آهن ها قرار دارد. ما می‌خواهیم رسول خدا‌(ص) را تعظیم کنیم و احترام نمائیم، همان‌گونه که شما با بوسه زدن بر پوست بز،‌ می‌خواستی قرآن را تعظیم کنی که در دل آن پوست قرار دارد.

حاضران تکبیر گفتند و او را تصدیق کردند.

آن‌جا بود که «عبدالعزیز» ناچار شد اجازه دهد حجاج، با آثار رسول خدا‌(ص) تبرک جویند، ‌ولی حاکمی که پس از او سر کار آمد، به قانون گذشته شان بازگشت و دستور منع را صادر کرد!
مناظرات فی العقائد والاحکام ج2 ص160؛‌ثم اهتدیت ص68 - حکایات و مناظرات ص375.


چهارشنبه 26/9/1393 - 23:40
شعر و قطعات ادبی
12
 من از زهد درونم بی خبر بودم ز رویت


تا گشودی بر دلم رخسار خوبت


با صبا همدل شدم تا شد به سویت


بی گمان پنهان شوم در شام مویت

 


چهارشنبه 26/9/1393 - 23:32
شعر و قطعات ادبی

12

 چو آمد ز هجران به زردی سترگ


سپاسش بگویم به شکری بزرگ


بهاران سرو چمانم چه اوست


زغارت خزانش نگهبان به اوست


تو ای بابک مهر عاشق به او


شناسان خدا را به تدبیر او

 

چهارشنبه 26/9/1393 - 0:2
اهل بیت

قال الامام علىّ بن موسى الرّضا صلوات اللّه و سلامه علیه :
قالَ علیه السلام : مَنْ خَرَجَ فى حاجَةٍ وَ مَسَحَ وَجْهَهُ بِماءِالْوَرْدِ لَمْ یَرْهَقْ وَجْهُهُ قَتَرٌ وَلا ذِلَّةٌ.

ترجمه :
فرمود: هركس هنگام خروج از منزل براى حوایج زندگى خود، صورت خویش را با گلاب خوشبو و معطّر نماید، دچار ذلّت و خوارى نخواهد شد. 

سه شنبه 25/9/1393 - 23:48
آلبوم تصاویر
76
دوشنبه 24/9/1393 - 23:57
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته