• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 188
زمان آخرین مطلب : 4965روز قبل
ازدواج و همسرداری
روش های ابراز محبت و عشق به همسر


یک یا چند راه از راههای زیر را در ابراز عشق به همسرتان امتحان کنید، نتیجه آن را به ما هم بگویید:
1- هر وقت که برای همسرتان کارت پستال می فرستید ، روی پاکت آن تمبر عاشقانه ای بزنید
2- با ارزش ترین هدیه ممکن را برایش تهیه کنید
3- بهترین جمله ای که معشوقتان برایتان نوشته است را قاب کنید و به دیوار اتاقتان بکوبید
4- وقتی همسرتان در خانه مشغول خانه تکانی است ، ناهار آنروز را از رستوران تهیه و برایش به منزل ببرید
5- در طول سال برای هم نقشه های عاشقانه ای بکشید
6- تمام نامه های معشوقتان را لاک و مهر کنید
7- کمد لباسهایش را با اشعار و جملات عاشقانه تزئین نمائید
8- ترانه ای که مضمون آن ، معنای نوع ارتباط شما را بیان می کند
9- یک عکس نامزدتان را درون کیفتان بگذارید و با غرور آنرا به اقوام و خانواده تان نشان دهید
10- درون تقویم همسرتان روز تولد خودتان و تمامی سالگردها را علامت گذاری نمائید
11- تمام اوقات فراغت آخر هفته را با هم سر ببرید
12- با کمک هم از فرزندتان عکس بگیرید
13- برای برخورداری از زندگی عاشقانه فیلمهای بسیار عاشقانه نگاه کنید
14- به هنگام صرف صبحانه بجای اینکه ساکت باشید یا روزنامه بخوانید ، با هم گپ بزنید
15- دفترچه ای برای نوشتن خاطرات ملاقاتهایتان درست کنید و پس از پایان هر ملاقات علاوه بر خاطرات آن روز ، اندکی در مورد وقایع و احساسات خود درباره نامزدتان در آن صفحه بنویسید.
16- در مسیر های مشخص با هم پیاده روی های طولانی بروید.
17- در کنا ر هم نوشیدنی میل کنید.
18- یک شعر عاشقانه کوتاه بر روی کیک تولدش بنویسید.
19- برای احساسی تر کردن محیط زندگی ، اتاق خوابتان را با رنگ صورتی یا قرمز تیره رنگ آمیزی نمائید.
20- این را به خاطر بسپارید که باید خانواده و دوستان همسرتان را دوست داشته باشید یا لااقل آنها را تحمل کنید.
21- صبحها به همسرتان صبح بخیر بگوئید.
22- از باغهای گل برای عشقتان دسته های گل بچینید.
23- از دوستانتان درباره روشها و روابط عاشقانه شان سؤالاتی بپرسید.
24- همین امشب شامش را قاشق ، قاشق در دهانش بگذارید.
25- پس از ازدواج نام شاعرانه ای برایش انتخاب کنید.
26- هر وقت همسرتان به شما هدیه می دهد ، بلافاصله از آن استفاده کنید و همیشه هم آنرا به کار گیرید.
27- برای عشقتان حساب بانکی خوبی باز کنید.
28- تکیه کلام مشترکی با هم داشته باشید.
29- وقتی به او کیف هدیه می دهید ، درون آنرا از اسکناس نو پُر کنید.
30- وقتی با نامزدتان تماس تلفنی می گیرید ، بعنوان زمینه سخنتان ترانه مورد علاقه اش را پخش کنید.
31- همیشه عکسش را همراه داشته باشید.
32- با اتفاق هم ورزش کنید.
33- در کنار هم با دیدن منظره سقوط یک شهاب سنگی آرزو کنید ... !
34- دوران کودکی همدیگر را بازسازی نمائید و این نکته را باور کنید که از همان دوران کودکی بطور ناخودآگاه به یکدیگر عشق می ورزیدید و باز هم عشق را به هم عرضه دارید.
35- روی آئینه میز توالت پیام عاشقانه کوتاهی بوسیله رژ لب برایش بنویسید.
36- هدایای مورد علاقه هم را به یکدیگر هدیه بدهید و در طول روز تمام احساسات عاشقانه تان را برایش ابراز دارید.
37- پنج جمله ای که می توانید همیشه به عشقتان بگوئید عبارتند از : تو بهترین هستی ، همیشه دوستت خواهم داشت، عالی ترین همسر دنیایی، خیره کننده و جذابی هستی، تو تنها عشق حقیقی من هستی.
38- نیمه شبها را برای قدم زدن انتخاب کنید.
39- نقاشی کوچکی که در آن احساساتتان را به تصویر کشیده اید ، برایش بکشید.
40- به هنگام خواب موهابش را نوازش کنید.
41- و قتی بیمار است ، هر چند سرما خوردگی ساده ای باشد ، حسابی از او پرستاری کنید.
42- در یک غروب سرد ، ژاکتتان را روی شانه هایش بیاندازید.
43- در یکی از شبهای گرم تابستان با همدیگر در ایوان منزلتان بخوابید.

شنبه 10/11/1388 - 12:1
ازدواج و همسرداری
تنوع طلبی مردان !
جنس مذکر به پیچیدگی جنس مونث نیست و اکثر رفتارهای جنس مذکر برون ریز است و نیاز به کنجکاوی ندارد سوالی که مطرح است آیا مردان تنوع پذیر تر از زنان هستند ؟ پاسخ خیر مردان تنوع پذیر تر از زنان نیستند بلکه اکثر رویدادهای زندگی واکثر رفتارها و برخوردارها برای مردان زودتر به عادت تبدیل می شود و اینگونه می توان نتیجه گرفت که مردان زودتر خسته می شوند مسلم بدونید یک مرد هرچقدر هم که دارای همسری زیبا ، خوش اندام و دلربا باشد بعد از چند ماهی زندگی یا یکی دوسال زندگی این زن برای مرد خود عادی می شود و از نظر ظاهری تازگی قبل را نخواهد داشت پس این مطلب قابل توجه خانمهایی که ادعای زیبایی می کنند و میگویند که شوهرشان به آنها خیانت کرده است بعد از مدتی مردان از نظر ظاهر شما اشباع می شوند ، اخلاق و رفتار یک زن باید به گونه ای باشد که در همه حال برای همسر خود تازگی داشته باشد و فقط ظاهر خوب زن برای یک مرد کافی نیست به همین منظور توصیه می شود همه عشق و علاقه و موهبت خود را به یکباره در چند روز یا چند ماه ابتدای زندگی رو نکنید همیشه مثال اهسته و پیوسته را به خاطر داشته باشید ، مردان تغییرات جزئی را دیر به چشم می بینند مثلا شما اگر جای یک گلدان را در منزل تغییر دهید شاید بعد از یک هفته شوهرتان متوجه این تغییر شود اما اگر رنگ لباس و یا حتی نوع پوششتان را تغییر دهید خیلی زود متوجه تغییر می شوند هر چند شاید اگر عطری که استفاده می کنید را تغییر دهید باز متوجه نشوند پس اگر قصد تغییر یا تحولی دارید بهتر است تلاش خود را در جهت تغییر بزرگی انجام دهید. . از نظر رفتاری جنس مردان به گونه ایست که ریاست طلب هستند و تمایل دارند هیچ موضوعی از انها پنهان نباشد و ترجیح می دهند همسرشان بدون هماهنگی انها کاری را انجام ندهند. اگر هر روز موقع استقبال از شوهرتان از یک جمله تکراری استفاده میکنید آنرا تغییر دهید . اگر رفتاری از سوی شوهرتان شما را خوشحال می کند نوع ابراز خوشحالی خود را تغییر دهید هر چند تغییر کوتاه ، کنار امدن با آشفتگی و خستگی مردان یکی از رموز موفقیت برای جلوگیری از تنوع پذیر بودن آنهاست به عنوان مثال اگر خواسته ای دارید یا می خواهید موضوع مهمی را مطرح کنید از گفتن حرفهای حاشیه ای بپرهیزید چرا که مردان از اینگونه حرفها زود خسته و عصبی می شوند . از نظر روابط جنسی کلا مردان همسری مطیع را خواهان میباشند رفتارهای جنسی خود را تغییر دهید سعی کنید در روابط جنسی تغییر ایجاد کنید به عنوان مثال زمان انجام رابطه مکان انجام آن پوزیشنهای آن حرفهایی که ردو بدل می شود رابطه جنسی کلیشه ای چند دقیقه ای آنچنان تاثیر مثبتی بهمراه ندارد سعی نکنید در باطه جنسی مثل یک ماشین باشید یعنی فقط ابزاری بریا ارضای جنسی باشید بلکه از نظر روحی هم باید شوهر خود را ارضاء کنید البته این مسئاه نیز متقابله . اگر با شوهرتان مشکلی دارید آنرا مطرح کنید تا زودتر حل شود یک زن افسرده حال و غمگین باعث می شود تا شوهر آن زن دیرتر به منزل برود در عوض یک زن شاد و خوشرو و خوش برخورد باعث می شود تا شوهرش برای رفتن به منزل لحظه شماری کند کلا در خانه محیطی جذب کننده برای همسر خود فراهم آورید تا مردان هیچ کجا به جز منزل و در کنار شما احساس آرامش نکنند . مردان از زنان نغ نغی بیزارند ، مردان عاشق احترام هستند در بیرون از منزل جلوی دیگران با شوهر خود با احترام سخن بگویید البته این مسئله متقابل میباشد . از گیر دادن های بیخودی پرهیز کنید . ظاهری خوب برای همسر خود داشته باشید یعنی در منزل آرایش کنید موهای آشفته و پریشان خود را آراسته سازید مدل موی خود را تغییر دهید و از او بپرسید از چه مدل مویی یا چه طرز آرایشی خوشحال تر میشه هر چند وقتی آنها را مشت و مال دهید فراموش نکنید اگر زنی تمام این کارهای را برای شوهر خود انجام دهد به نوعی برای خودش این کارها را انجام داده است چراکه اگر مردی چنین همسری داشته باشد از هیچ تلاشی برای خوشبختی وی کوتاهی نخواهد کرد . طوری با شوهر خود برخورد نکنید که انگار وی وسیله ای برای تولید اسکناس برای شما میباشد سعی کنید باری از دوش وی بردارید نه اینکه خود مشکلی بر روی مشکلاتش باشید توجه داشته باشید این شمایید که باعث می شید شوهر شما سراغ روابط نا مشروع نرود یا به فکر همسری دیگر نباشد که پاسخگوی آندسته از نیازهایی باشد که شما نتوانسته اید آنها را تامین کنید. به نوعی در یک کلام متفاوت باشید شوهر خود را غافلگیر کنید
 
شنبه 10/11/1388 - 12:0
ازدواج و همسرداری
 نمادها و نشانه‌هاى عشق

  • كوپیدون

    كوپیدون رب النوع رومى عشق است و پرطرفدارترین نشانه روز ولنتاین است. در اصل او را به صورت مرد جوانى با تیر و كمان نشان مى دادند. اما با گذشت سال ها كوپیدون از مردى خوش قیافه به كودكى خپل بدل شد. به این دلیل كه اعتقاد داشتند كوپیدون پسر ونوس (الهه عشق و زیبایى) و سمبل احساس و عشق آمیخته به بازیگوشى بود. تیر هاى او نامرئى بودند و قربانیان او (كه ممكن بود خدایان دیگر یا آدم ها باشند) متوجه تیر خوردن خودشان نمى شدند تا اینكه به عشق دچار مى شدند. در دوران ملكه ویكتوریا مى خواستند كارى كنند روز ولنتاین براى زن ها و بچه ها مناسب تر شود. بنابراین جوان زیباى رومى به این بچه تپل تبدیل شد. رنگ هاى روز ولنتاین صورتى، قرمز و سفید هستند كه در اغلب كارت ها و تزئینات به كار مى روند و البته سایر كالاهاى تجارى ولنتاین مثل لباس، حیوانات عروسكى، شمع و غیره هم به همین رنگ ها هستند. قرمز نشانه گرمى و احساس است كه رنگ قلب را تداعى مى كند. سفید نشانه خلوص است و در بعضى موارد نشان دهنده وفادارى و به معنى وفادارى به عشق در آن دو نفر است. صورتى هم كه تركیبى از قرمز و سفید است احتمالا نشانه معصومیت است.

    قلب تیر خورده
قلب قرمز یا صورتى كه تیرى به آن خورده رایج ترین شكل و تصویر براى هدایاى ولنتاین و شمع، شیرینى، آب نبات، كیك، مجسمه، عروسك و غیره است. قلب نشانه عشق و نیز آسیب پذیرى است. هنگامى كه براى كسى هدیه ولنتاین مى فرستید ممكن است هدیه پس فرستاده شود و احساسات شما جریحه دار شود. بنابراین قلب تیر خورده نشانه مرگ و آسیب پذیرى عشق هم هست از طرف دیگر، قلب و تیر نشانه یكى شدن روح زن و مرد است. در آمریكا ضرب المثلى هست كه مى گوید: «احساساتش را زود بروز مى دهد» (Wearing your heart on Your Sleeve) این ضرب المثل از زمانى به یادگار مانده كه در اوایل قرن نوزدهم آمریكایى ها و انگلیسى هاى جوان كاغذى را با نام همسرشان به دور آستینشان مى بستند. معلوم نیست آنها این كار را چرا و در چه موقعى انجام مى دادند اما این ضرب المثل از آنجا به وجود آمد. امروز انجمن قلب آمریكا شعار «یك قلب را نجات دهید» را با فعالیت ضد سیگار در هفته ولنتاین دنبال مى كند تا كودكان را در مدرسه از خطرات سیگار آگاه كند.
  • مرغ عشق
در گذشته عقیده داشتند پرندگان جفت خود را در ۱۴ فوریه انتخاب مى كنند. از آنجا كه قو به دلیل آنكه جفتى براى تمام عمر انتخاب مى كند براى ایزد بانوى رومى، ونوس مقدس بود و آن را به عنوان نماینده پرندگان انتخاب كردند. صداى قو هم به پرنده عشق معروف شده است. حضرت نوح هم قو را به عنوان پیام رسان خود انتخاب كرد. در گفته هاى حضرت سلیمان هم كلمه «لاك پشت» [Turtle] در حقیقت «قمرى» [Turtledove] اشاره دارد. قمرى در آسیا و اروپا زیاد است اما در آمریكاى شمالى پیدا نمى شود. از آنجا كه تمام قوها از خانواده كبوتر هستند جفتى براى تمام عمر انتخاب مى كنند و نر و ماده هر دو در مراقبت از جوجه هایشان نقش دارند. صداى قو هم معمولا «صداى عشق» نامیده مى شود و امروزه هم عشاق با هم مانند كودكان حرف مى زنند و به قول معروف بغ بغو مى كنند. خرافاتى درباره قو هست كه آنها جادویى اند و از آینده خبر مى دهند. قلب قو معمولا یكى از موادى است كه در تهیه معجون عشق به كار مى رود. اگر قوى سفیدى از روى سر شما پرواز كند شانس مى آورید و اگر خواب قو ببینید نشانه خوشبختى است. اولین قویى كه در فصل بهار مى بینید، آرزو كنید چون آرزویتان برآورده مى شود مانند آرزویى كه زمان دیدن شهاب برآورده مى شود. اما با گذشت سالیان، پرنده عشق از قو به مرغ عشق و پرنده بهشتى تبدیل شد. پرنده عشقى كه امروزه در هدایاى ولنتاین به تصویر كشیده مى شود مرغ عشق با رنگ هاى درخشان است. آنها معمولا مانند عشاق جوان رفتار مى كنند. معروف است كه به صورت جفتى زندگى مى كنند و از همدیگر نگهدارى مى كنند همانطور كه عشاق جوان مى خواهند حریم خود را حفظ كنند. آنها به عنوان حیوانات خانگى دوست داشتى اند، نگهدارى از آنها آسان است و به محبت عكس العمل نشان مى دهند. حتى به بعضى از آنها مى توان حرف زدن آموخت.
  • كارت هاى ولنتاین
رسم مبادله یادداشت هاى عاشقانه به فستیوال لوپركالیاى رومى ها بازمى گردد كه در آن نام یكدیگر را از گلدان مى كشیدند. انگلیسى ها نخستین كسانى بودند كه فرستادن احساسات را در كارت چاپ شده باب كردند. نخستین كارت ولنتاین را چارلز، دوك اورلئان درست كرد كه چندین سال پس از نبرد آگین كورت در سال ۱۴۱۵ در قصرى در لندن زندانى بود. او از سلول زندانش به همسرش در فرانسه شعر هاى ولنتاین مى فرستاد. هدایاى آماده ولنتاین در انگلستان از قرن نوزدهم به بعد پدید آمدند و به رغم آن كارت هاى دست ساز هم تا سال ها وجود داشتند. در قرن نوزدهم نوع جدیدى از ولنتاین به نام «ترسناك هاى یك پنى» به وجود آمد كه به جاى عشق و شیرین زبانى، اهانت و آزار و اذیت بودند. اغلب اینها بدون امضا و به صورت ناشناس فرستاده مى شدند. در آمریكا هدایاى دست ساز ولنتاین حدود سال هاى ۱۷۴۰ به وجود آمدند كه با موم قرمز مهر مى شدند و مخفیانه در درگاه خانه معشوق گذاشته مى شد یا به وسیله پست فرستاده مى شد. كارت هاى ولنتاین بازارى در سال هاى ۱۸۸۰ تقریبا در سراسر آمریكا فراگیر شدند. اما مردم هنوز هم (و تا همیشه) خودشان هدایایى درست مى كنند. بعضى از آنها زیورآلات بدلى درست مى كنند، بعضى ها طره مویشان را هدیه مى دهند و بعضى ها هم چكى از «بانك عشق» مى كشند و هدیه شان شبیه به پول است.
  • گل مینا، بنفشه و گل ذرت
گل هاى دیگرى هم نشانه عشق به شمار مى آیند. رومى ها در اساطیر خود اعتقاد داشتند گل مینا زمانى حورى بوده است. او روزى در مزرعه اى مى رقصید كه ورتومنوس خداى بهار او را دید و عاشق او شد. اما وقتى پیش حورى رفت او ترسید. خدایان دیگر كارى كردند كه حورى بتواند به داخل زمین فرو برود و او تبدیل به گل مینا شد. فالى هم هست كه در آن گلبرگ هاى گل مینا را مى كنند و هر بار مى گویند «او مرا دوست دارد» و «او مرا دوست ندارد» كه معلوم نیست از كجا سرچشمه گرفته است. درباره گل بنفشه هم مى گویند روزى ونوس به گروهى از دوشیزگان زیبا حسودى كرد. هنگامى كه كوپیدون اقرار نكرد كه مادرش زیباتر از آنها است، ونوس خشمگین شد و شروع به كتك زدن دوشیزگان زیبا كرد. آن قدر كه كبود شدند و به گل بنفشه تبدیل شدند. در علم گیاه شناسى گل ذرت به نام كیانوس معروف است. این نام از زمانى به آن داده شد كه جوانى یونانى كه در مزرعه ذرت به دنیا آمده بود، حلقه اى از شكوفه هاى بنفش براى محراب فلورا خداى گل ها درست كرد، اما متاسفانه جوان پیش از تمام كردن كار حلقه هاى گل مرد. مرگ او فلورا را تحت تاثیر قرار داد و او گل ها را به افتخار او نامگذارى كرد.
  • سیب
در گذشته سیب نشانه عشق و بارورى بوده است. خدایان نروژى براى اینكه جوان بمانند سیب مى خوردند و مى گویند زنان یهودى خود را با شیره سیب مى شستند كه قدرت بارورى را زیاد مى كرد. همچنین از ایام باستان سیب را میوه اى الهى مى دانستند اما در اصل این صفات مربوط به سیب نبوده است. اسپانیایى هاى مهاجر عقیده داشتند گوجه فرنگى میوه واقعى عشق است و تخم آن را از آمریكاى جنوبى به آمریكا بردند. بنابراین «سیب عشق» در حقیقت سیب نیست بلكه گوجه فرنگى است.
  • شكلات
باور كنید یا نه شكلات حاوى فنیل اتیل آمین یا فنیل آلانین است كه هنگام عاشق شدن در مغز آزاد مى شوند. پس شكلات هم درست همان احساسات را ایجاد مى كند. بعضى روانشناسان عقیده دارند شكلات «تقویت كننده عشق» است و خودبه خود مزه دهان را شیرین مى كند. براى بعضى افراد شكلات و عشق، هر دو اعتیاد آورند. به هر حال دادن شكلات به كسى كه دوست داریم راهى است كه همان احساسات را در او ایجاد كنیم. البته فقط به طور مصنوعى و اگر او واقعا چنین احساسى نداشته باشد بعدا احساس واقعى خود را نشان مى دهد.
  • نگین نقش برجسته
باز هم برمى گردیم به ملوان هاى عاشق كه روى دریا در فكر معشوق خود بودند. بسیارى از ملوانان طرح هایى را روى عاج، استخوان یا چوب به نشانه عشق مى كندند. امروزه هم روى مواد گوناگون پیام هایى حك مى كنند. شایع است كه ملوانان بااستعداد تصویر همسرانشان را روى صدف مى كندند. آن موقع هنوز عكس اختراع نشده بود. بعضى وقت ها هم تصویر خودشان را روى صدف مى كندند و به همسرانشان مى دادند. نقش برجسته با عكس مرد خیلى كمتر از عكس زن دیده شده است. در بعضى موارد هم ملوانان تصویر خدایان را حك مى كردند و به معشوقشان مى دادند كه آمیزه اى از عشق و دعاى محافظت بود.
  • تور ولنتاین
ولنتاین هاى گران امروز تورهاى واقعى دارند. بعضى برق طلایى دارند، بعضى گل تازه یا خشك و حتى بعضى از مخمل قرمز ساخته مى شوند نه كاغذ. از هزاران سال پیش «چیزهاى زیبا» با عشق و عاشقى پیوند خورده بودند. در زمان هاى قدیم شوالیه ها روسرى یا روبان همسرشان را به دست یا پاى خود مى بستند و به میدان جنگ مى تاختند. تور به خاطر ظاهر زیبایش نماینده عشق است. امروزه تور به عنوان پارچه به كار نمى رود اما ۴۰۰ سال پیش تزئین زیبایى براى لباس به شمار مى رفت به خصوص براى لباس هایى كه با عشق همراه بودند، مانند لباس عروسى. ساخته شدن تور كاغذى كاملا اتفاقى بود. جوزف آدنبروك در سال ۱۸۳۴ در كارخانه كاغذ لندن كار مى كرد. یك روز سوهان به یك ورق كاغذ كه طرح برجسته اى روى آن بود، كشیده شد. به این ترتیب در نقاط بلندتر طرح، سوراخ هاى ریزى ایجاد و ظاهر كاغذ، تورمانند شد. این مسئله سرآغاز كسب و كار كاغذهاى تورى شد و خیلى زود دیگران هم از او تقلید كردند آنها آن قدر با هم در این كار رقابت كردند كه بعضى تولیدات آنها امروز در موزه ها نگهدارى مى شود.
  • ولنتاین گریزى
خیلى از كسانى كه عاشق نیستند، ازدواج نكرده اند یا نامزد ندارند از ولنتاین مى ترسند چون این روز براى آنها یادآور تنهایى است. آنها دچار افسردگى خفیف مى شوند. بعضى مردم فوبیاهاى خاصى دارند مثل ترس از گل، ترس از عشق، ترس از پرندگان، ترس از تعهد، ترس از حسادت، ترس از برافروختگى صورت، ترس از ازدواج، ترس از هرگونه خوشحالى و ارتباط عاشقانه. این افراد باید با ولنتاین چه كار كنند؟ این ترس ها براى بسیارى از ما تعجب آور و دور از انتظار است. اما براى كسانى كه در این موقعیت هستند كاملا جدى است. به هر حال خوب است كه طرف مقابل شما بداند كه او را دوست دارید.


 
شنبه 10/11/1388 - 12:0
ازدواج و همسرداری
کدام روابط بوی طلاق می دهند ؟

هر زن و مردى باید در هر برهه اى از رابطه اش براى آنها پاسخى شایسته داشته باشد وگرنه ارتباطش مشكل دار مى شود

۱-بررسى چهار كلید براى ۸۰ سال اول زندگى!

* مرحله من- والدینم EGO-PARENTS

* مرحله من- دنیا EGO-WORLD

* مرحله من _ خودم EGO- SELF

* مرحله من-خدا EGO- GOD

۲-پنج بلوغ لازم براى ازدواج و رابطه عاطفى منتهى به ازدواج كدامند؟

* بلوغ شخصیتى: كه در این شماره آن را توضیح مى دهیم. بلوغ عاطفى، بلوغ اجتماعى، بلوغ مالى

- احساس مى كنم كه شوهر من نگاهش مدتى است به اطراف مى چرخد و شیطنت مى كند.

-پسرى
۱۸ ساله هستم كه عاشق متعهد دخترى ۱۷ ساله شده ام و قصد ازدواج با او را دارم. اما مشكل با خانواده ها را داریم....

- نامزد من اصلاً بلد نیست چگونه پول خرج كند ! به وسط ماه نرسیده همه حقوق خود را خرج مى كند. خوشبختانه خسیس نیست اما مدیریت مالى هم بلد نیست.

- شوهرم در
۳۶ سالگى شده مثل پسرهاى ۲۴ ساله! هر روز به تیپ وقیافه اش مى رسد و گهگاه با دوستان جوان تر خود به گردش مى رود و دائم ماشین خود را اسپرت تر مى كند و سیستم صوتى قویتر روى ماشینش كار گذاشته و صداى موزیك را بلند مى كند و...

- زن من هر چى خرجى مى گذارم در خانه، خرج آرایشگاه و تغییر رنگ مو و فلان شوى لباس و... مى كند.

سؤالات بالا دقت كنید! اگر دقیقاً سؤال شخص شما نیست بدانید كه سؤال خیلى از زن و مردها و پدر و مادر هاست و صد در صد شما نیز در برابر آنها قرار خواهید گرفت. البته هر كس ادعا كند كه فرمولى دارد كه شما را در برابر این قبیل توفان ها بیمه مى كند، كمى تردید كنید بعد فرمولش را بررسى كنید!

اما در چند سطر آینده، برایتان نكاتى را آورده ام كه گرچه خود آن فرمول طلایى نیست اما قویترین ابزار خودكاوى را در اختیار شما قرار مى دهد كه خیلى جاها و در خیلى ارتباطها جواب داده است.

مخاطب من یا

* الان درگیر یك ارتباط عاطفى مى باشد (ازدواج / نامزدى )

* یا مورد پیشنهادى قرار گرفته است (خواستگارى از او شده )

* یا فرد نزدیكى دارد كه او قصد ارتباط عاطفى جدى دارد( فرزند/ برادر/ خواهر).

در هر صورت توصیه من این است كه از این نوشته یا هر نوشته از این قبیل، خط كشى نسازید كه روح و روان مردم را «متر» كنید مگر اینكه با صداقتى بیرحمانه، قبل از همه به بررسى زوایاى پنهان خود پرداخته باشید.
این مقاله البته بیشتر به كار كسانى مى آید كه در آستانه ازدواجند هرچند براى متأهلین نیز كاربرد زیادى دارد.

شنبه 10/11/1388 - 11:58
ازدواج و همسرداری
مدل مثلثی عشق چیست ؟
استرنبرگ برای عشق یك مدل مثلثی در نظر گرفته كه شامل سه ضلع می باشد: احساسات شدید  ، تعلق و سرسپردگی0
تعلق به معنی احساس وابستگی و اتصال به دیگری است. اما احساسات شدید یا شهوت به عشق شهوانی و فیزیكی معطوف است. و الزام یا سرسپردگی مبین میل و نیاز به تداوم و ماندگاری رابطه است.
بر مبنای این سه جزء، استرنبرگ عشق را به انواع مختلفی تقسیم می كند كه در آن جایگاه و ارتباط این سه جزء با هم، نشان دهنده نوع عشق است:
1.    دوست داشتن : در این نوع عشق « تعلق » مهم ترین عنصر رابطه است اما احساسات تند و فیزیكی و الزام و سر سپردگی در رابطه وجود ندارد. 2.    شیدایی  : مهم ترین عنصر در این نوع عشق ، احساسات شهوانی است و دو عنصر دیگر در آن وجود ندارد. 3.    عشق رمانتیك : در این نوع عشق، تعلق و احساس شهوانی وجود دارد، اما عنصر سوم موجود نیست. 4.    مؤانست و رفاقت : تعلق و ماندگاری در این رابطه بسیار مشهود است اما از احساسات تند و شهوانی در آن خبری نیست. 5.    عشق احمقانه : در این نوع عشق، احساسات شهوانی همراه با الزام حضور دارد ، اما تعلق وجود ندارد. استرنبرگ هیچ یك از این انواع عشق را مناسب نمی داند ؛ بلكه معتقد است هر سه جزء عشق باید در تركیب و هماهنگی با هم باشند تا فرد به عشق نهایی برسد. و این عشق ، یك عشق ایده آل و مطلوب است.
جانسون مدل استرنبرگ را قبول دارد، اما آن را كامل نمی داند. مازلو نیز عشق را به دو گروه تقسیم می كند:
-  عشق كمبود: یك نوع از عشق ، عشق كمبود ، عشق خود خواهانه ، تسخیری و حریص است ؛ در این عشق، نیازهای بر آورده نشده فرد دخیل است. یعنی فرد دیگری را به این دلیل دوست دارد كه نیازهایش را ارضاء می كند. مازلو این عشق را« عشق كمبود » می نامد. این نوع عشق مثل اعتیاد به دارو است. فرد خود را به دیگری می آویزد و به دلیل نابسندگی خود ، نمی تواند بدون او هیچ كاری انجام دهد. در واقع همان طور كه اعتیاد به دارو در طبقه پایین شایع است ، اعتیاد به این عشق نیز در طبقه متوسط بسیار شیوع دارد. به نظر می رسد عشق رمانتیك استرنبرگ، همان عشق كمبود مازلو باشد. عشق كمبود مانند چاهی است كه باید پر شود. یك خلأ كه عشق در آن ریخته می شود.
- عشق وجودی : نوع دیگر عشق، عشق بالغ و فروتن است كه تنها بر اساس عشق به وجود دیگری بنا می شود. باز و خودمختار است. متكی به خویش است و آزادانه ارزانی می شود. عشق وجودی بدون شك ارزشمند تر، بالاتر و بسیار باشكوه تر از عشق كمبود است. برای این نوع از عشق، آزادی تمام عیار لازم است و منظور از آزادی این است كه فرد « بی همتایی » درونی خود و فرد دیگری را به تمامی پذیرفته باشد.
میل به سخاوت و تمایل به بخشش و خشنود كردن دیگری در این عشق دیده می شود. فرد در تلاش است تا دیگری را بشناسد و همین امر موجب صمیمیت در دو فرد می گردد.
عشق مبتنی بر كمبود، با حالت تدافعی در طرفین خود را نشان می دهد؛ در حالی كه ویژگی عشق وجودی، خود انگیختگی و حفظ فردیت در رابطه است. این عشق فقط معطوف به یک فرد نیست، بلكه در رابطه فرد با جهان نیز صدق می كند. فرد در این مرحله می تواند طبیعت را همان گونه كه هست ببیند و از آن لذت ببرد . در صورتی كه عشق مبتنی بر كمبود ، جهان را پدیده ای می داند که قرار است تنها هدف خاصی را ارضا كند.
عشق وجودی هوشیارانه است و از آن جایی كه مالكانه و تسخیری نیست، باعث رنج و عذاب نمی گردد. بدون هیچ هدف خاصی، تنها لذت بخش و شادی آور است. معمولاً از عشق وجودی به عنوان تجربه ای شگفت انگیز و بی نیاز یاد می شود.
 
شنبه 10/11/1388 - 11:57
ازدواج و همسرداری
روانشناسی همسرکُشی چند روز پیش خبر هولناکی در رسانهها منتشر شد. خبر از این قرار بود که مردی در شهر قدس یا همان قلعه حسنخان ۷ نفر را کشت. وقتی من خبر را خواندم متوجه شدم این مرد با شلیک گلوله ۷ نفر را کشته و پنج نفر را زخمی کرده است. اما نکته حایز اهمیت این بود که این فرد زن و فرزند خود را نیز در این کشتار از بین برده است. پدیدهای که روانشناسان از آن تحت عنوان همسرکشی یاد میکنند... افزایش آمار قتلهای همسرکشی یکی از موضوعات مشترک روانشناسان و جامعهشناسان است. موضوع همسرکشی یکی از مهمترین دغدغههای اساسی مسوولان و تصمیمسازان اجتماعی و حتی برخی از خانوادههاست. این درحالی است که بررسیهای علمی و پژوهشی بیانگر آن است که ریشه بسیاری از این قبیل قتلها به مشکلات درونی افراد و بیماریهای آنان باز میگردد. خوانندگان صفحات حوادث روزنامهها به خوبی میدانند که وقوع قتلهای خانوادگی به ویژه همسرکشی زنگ خطرهای جدیدی را به صدا درآورده است که به طور قطع میتوان با تحلیل و ریشهیابی این قبیل معضلات آمار قتلهای مشابه را به حداقل رساند. اکنون این سوال برایتان پیش آمده که دلایل همسرکشی و قتلهای خانوادگی چیست. شاید هم زوجهای جوان لحظهای با خود فکر کنند که آیا ممکن است روزی توسط همسر خود از پا درآیند! ● دلایل همسرکشی یکی از علل شایع در بروز پدیده همسرکشی، پدیدهای تحت عنوان اختلالات هذیانی است. این اختلالات عبارتند از یک سلسله باورهای نادرست که با منطق جور درنمیآیند یا حتی میتوان گفت اصلاحپذیر نیستند. اختلالات هذیانی انواع مختلف دارد اما یکی از انواع بسیار رایج آن که در درمانگاههای روانپزشکی با آن رو به رو میشویم، اختلال هذیانی از نوع حسادت است. در این نوع اختلال، مرد یا زن همواره به همسر خود مشکوک است و گمان میکند که او در حال خیانت است. به این دلیل، دایم همسرش را تحت کنترل دارد و تمام رفتار و حرکات و امور شخصی او ازجمله اطلاعات داخل رایانه، محل کار، تلفنها و پیامکهای تلفن همراه را با دقت و وسواس بررسی میکند تا بتواند ردی از خیانت پیدا کند. در واقع اختلال هذیانی نوعی حسادت است که مجال زندگی سالم را از فرد میگیرد. در این میان، هسته مرکزی زندگی مشترک که در واقع اعتماد به یکدیگر است با این اختلال از هم پاشیده و بیدلیل طرف مقابل مورد سرزنش و سوال و جواب قرار میگیرد. اکنون کافی است که فرد در باور هذیانی خود بپندارد که همسرش به وی خیانت کرده است بنابراین درصدد انتقام برخواهد آمد که این کار میتواند به همسرکشی یا قتلهای خانوادگی منجر شود. البته فراموش نکنید که اختلال هذیانی همسر، یک اختلالروانی قابل درمان است که در صورت درمان به موقع میتوان از بروز اختلالات ناگوار بعدی پیشگیری کرد. دومین علت شایع همسرکشی یا قتلهای خانوادگی، اختلالات کنترل تکانهای است. اینها اختلالاتی هستند که موجب میشوند فرد در یک آن بهصورت تکانه‌‌ای نسبت به رفتار طرف مقابل واکنش سختی نشان دهد به گونهای که پس از انجام آن از رفتار خود نیز اظهار ندامت و پشیمانی میکنند. برخی زنان و مردان دچار این نوع اختلال در یک رویکرد هیجانی و در واکنش به اختلاف یا سوءتفاهم با همسر خود مرتکب اقداماتی از قبیل ضرب و شتم همسر، آسیبهای شدید و یا حتی قتل میشوند و بلافاصله نیز پشیمان میشوند که البته این پشیمانی سودی نخواهد داشت و چه بسا از شدت پشیمانی خود را هم در یک اقدام تکانهای دیگر از پای درآورند. افراد دچار اختلال کنترل تکانه معمولا تمایل به آتشبازی و دزدی دارند و با این اقدامات خود را آرام میکنند. حال آنکه درمان اختلال کنترل تکانهای از طریق دارو و رواندرمانی میتواند از بسیاری درگیریها، کتک‌‌کاریها و اقدامات وحشتناک بعدی جلوگیری کند. سومین علت شایع همسرکشی، اختلالات مربوط به شخصیت است. از جمله شایعترین اختلالات شخصیت که به سوءظن و بدبینی نسبت به دیگران منجر میشود، اختلال شخصیت پارانویید یا بدبین است. این اختلال شخصیت باعث میشود که فرد بیدلیل نسبت به سایرین احساس ناامنی کند که اگر این باور بدبینانه نسبت به همسر شکل بگیرد میتواند مقدمات آسیب به همسر و در نهایت، تبعات باور بدبینانه نسبت به همسر شکل بگیرد میتواند مقدمات آسیب به همسر و در نهایت تبعات وخیم یا حتی همسرکشی را به دنبال داشته باشد. بیماران اختلال شخصیت مرزی هم میتواند گاه به خود و یا همسرشان آسیب برسانند. این افراد مدام احساس پوچی و اضطراب کرده و از تنهایی به شدت گریزانند، اما طاقت نگه داشتن افراد در کنار خود را نیز ندارند. در واقع بیماران اختلال شخصیت مرزی تحمل تنهایی ندارند اما نمیتوانند کسی را هم به مدت طولانی کنار خود تحمل کنند. به همین دلیل در چنین شرایطی با صراحت اعلام میشود که تمام اختلالات شخصیت نیاز به رواندرمانی دارند و از این طریق میتوان به معالجه این افراد پرداخت. اغلب این افراد ناخودآگاه به سوی موادمخدر جذب شده و آن را بهعنوان روشی برای خوددرمانی برمیگزینند. از دیگر عوامل که به پدیده همسرکشی میانجامید میتوان به مصرف مواد محرک اشاره کرد. مواد محرک، شیشه، کوکایین، قرصهای اکستازی و حشیش و ماری جوانا میتواند توهمات بینایی و شنیداری ایجاد نماید که متعاقب این توهمات ممکن است فرد نسبت به همسر خود دچار توهم شود و او را به علت سوء ادراک از پادرآورد. از این رو به افرادی که از چنین مشکلات روانی رنج میبرند توصیه میشود به درمان خود بپردازند و مطمئن باشند در صورت درمان صحیح و به موقع نه تنها بسیاری از مشکلات خانوادگیشان حل میشود بلکه شاهد کاهش این قبیل قتلها  
شنبه 10/11/1388 - 11:56
ازدواج و همسرداری
غلبه بر ترس هنگام نزدیک شدن به خانم ها
نباید از آغاز عدم پذیرش را امری مسلم و قطعی بپندارید.
پـرسش و پـاسـخ ایــن هـفته را اختصاص دادیم به این کـه
چـگونه در زمان ملاقات با یک خانم می توانید به ترسهای
خود غلبـه کـنـیـد، آیا بـاید با خانـم هـا به نـرمی و لطــافت
بـرخـورد کـرد و در آخـر این که اگـر خانم ها نسبت به شما بی تفاوت بودند چه عکس العملی باید از خود نشان دهید.

آیا برای آقایـون پیامی دارید که با اتکا بر آن بتوانند بر ترسهای خود هـنگام برقراری اولین ارتباط با خانمها غلبه کنند؟
تفـاوت میان افرادی که همیشه در راه رسیدن به خانم ها فوق العاده عمل می کنند و موفق هستند با  آن دسته از افراد که در نزدیک شدن به خانم ها با مشکل مواجه هستند این نیست که گروه اول ترس های خود را به طور کلی حذف می کنند، بلکه تفاوت در این جاست که آنها توانایی مواجه شدن با ترس هایشان را دارند. فکر کردن به ترس ها شما را به سمت 2 گزینه متفاوت راهنمایی می کند:1- می توانید به آنها اجازه دهید که شما را به راحتی نابود کنند...و کلیه فرصت های شما در یک قرار ملاقات را خراب کرده و احتمال ایجاد رابطه دلخواهتان را از شما بگیرند.
2-
از آنها به عنوان مشوق خود بهره بگیرید... و سعی کنید از این طریق فرصت های خود را برای پیروزی در قرار های ملاقات افزایش دهید.
آقایونی که در شروع مکالمه با خانم ها و به طور کلی تر در ارتباطات خود با جنس مونث نسبت به سایرین از موفقیت بیشتری برخوردار هستند از ترس هایشان به نفع خود استفاده می کنند.
می توانید در این مورد چنین تصور کنید : مردم پول های بسیار زیادی را صرف ورزش هایی نظیر پرش از ارتفاع، قایقرانی و چتر بازی می کنند تا کار مهیجی انجام داده باشند. آیا اگر شما با یک خانم جذاب قرار ملاقات بگذارید و برای صرف شام به بیرون از منزل بروید و بتوانید رابطه خوشایندی با او برقرار کنید، آنوقت این کار به اندازه ورزشهای ذکر شده جذاب و سرگرم کننده نخواهد بود؟ پس اگر قدرت انجام هیچ یک از تفریحات بالا را ندارید می توانید خیلی ساده تنها با یک خانم زیبا قرار ملاقات بگذارید. هانتر تامسون چنین می گوید: " هر کاری که خون شما را به جریان می اندازد ارزش انجام دادن دارد." بنابراین دفعه آینده که خانم جذابی را ملاقات کردید و برای پیش رفتن دودل بودید... شک و تردید را کنار بگذارید به آسانی جلو روید و اجازه دهید که اتفاق دلخواهتان به وقوع بپیوندد. آیا آقایون زمانی که برای اولین بار خانمی را ملاقات می کنند باید با او کاملا صادق باشند؟ به طور طبیعی مردها هنگامی که یک خانم را ملاقات می کنند از پوست اصلی خود خارج می شوند و به داخل یک شخصیت "ساختگی" فرو می روند. با به کار گیری چنین روشی اگر احیانا از جانب خانم ها پذیرفته نشوند شروع می کنند به سرزنش نقشی که در آن فرو رفته بودند و از اشکال داشتن اصل قضیه (یعنی خود حقیقی شان) دور می شوند. چیزی که چنین مردهایی از درک درست و مناسب آن ناتوان هستند این است که علت اصلی در عدم موفقیت آنها همین نقش بازی کردن ها و شخصیت های ساختگی است. بر هیچ کس پوشیده نیست که خانم ها بسیار حساس و با هوش هستند به ویژه آن عده از خانم هایی که جذاب و زیبا نیز هستند زیرا در طول روز هزاران بار هدف افراد مختلف قرار می گیرند. آنها می توانند بوی تزویر و ریا را از مسافت بسیار زیادی تشخیص دهند و اگر شما به آنها دروغ بگویید مطمئنا نابود خواهید شد. در این قسمت می خواهیم رازی را با شما در میان بگذاریم که خانم ها نسبت به آن آگاهی دارند اما مردها هیچ گونه اطلاعی از آن ندارند:اگر بتوانید در هنگام مواجهه با یک خانم، خود حقیقی تان را آشکار سازید نشان میدهد که شما مرد شجاعی هستید پس سعی کنید برای آنها نقش بازی نکنید. اگر با خانم ها خالصانه و با اعتماد به نفس کامل بر خورد کنید و خود واقعی تان را آشکار سازید کمتر اتفاق می افتد که آنها شما را نپذیرند چرا که به طور قطع شجاعت و اطمینانی که در پشت شما قرار دارد را مشاهده خواهند کرد. البته منظور ما این نیست که از سایر استراتژی هایی که در جاهای دیگر یاد گرفته اید صرف نظر نکنید، بلکه این کار امری ضروری به شمار می رود مخصوصا در اولین روز ملاقات . بهتر است از آنها به عنوان "نیروهای کمکی" خود استفاده کنید و سعی کنید آن دسته ای را به کار برید که مناسب حال شما است و با شخصیت شما سازگاری بیشتری دارد. یک مرد چه کارهایی می تواند برای نامزد و یا کسی که برایش واقعا اهمیت دارد انجام دهد تا به نحوی دل او را بدست آورد؟ شما به مطلبی اشاره کردید که من معمولا پاسخ آشکاری به آن نمی دهم اما خیلی مهم است که با بانوی رویاهایتان سخاوتمند باشید و تمام نیازهای او را در نظر بگیرید و به عبارتی ملاحظه او را بکنید. پیش از اینکه در مورد این بحث توضیح بیشتری را ارائه کنم ابتدا باید به این مطلب اشاره کرد که این کارها را نباید نسبت به خانمی که تازه با او آشنا شده اید و اولین قرار را با او گذاشته اید انجام دهید، بلکه بهتر است انجام چنین اموری را برای بعدها نگهداری کنید حداقل بعد از چند بار بیرون رفتن. چنین کارهایی را باید زمانی انجام دهید که طرف مقابل خود را از صمیم قلب دوست میدارید و قصد دارید تا با او رابطه طولانی مدتی را برقرار کنید. به عنوان مثال اگر خانم شما ذکر کرد که رستوران بخصوصی را دوست دارد خیلی سریع باید از گفته های او یک یادداشت ذهنی تهیه کنید و چند هفته بعد او را سورپریز کنید و به رستوران مورد علاقعه اش ببرید. به خاطر سپردن گفته خانم ها و رفتار بر طبق خانم ها نه تنها برای آنها سورپریز بزرگی است بلکه کار فوق العاده ای نیز به شمار میرود. اما همانطور که قبلا هم گفتم چنین کارهایی را باید تنها برای کسی انجام دهید که او را از صمیم قلبتان دوست می دارید. انجام این امور در ابتدای رابطه چندان مناسب به نظر نمی رسد. اگر خانم ها در ابتدا نسبت به شما "بی تفاوت" بودند آیا شما باید به ادامه مکالمه بپردازید و یا این کار آنها را به عنوان عدم پذیرش در نظر گرفته و راه خود را بکشید و بروید؟ در این قسمت چند نکته اساسی وجود دارد که باید ذهن خود را بر روی آن متمرکز کنید...
  • خانم ها عدم پذیرش خود را "با صراحت" کامل بیان می کنند.
  • هر روز پیشنهادهای بسیار زیادی به خانم های جذاب داده می شود.
  • خیلی سریع "عدم پذیرش" از سوی خانم ها را قبول نکنید.
  • شما در ابتدای کار به صورت اتوماتیک آزمایش میشوید، تنها مردهایی باقی می مانند که بتوانند تست های اولیه را با موفقیت بگذرانند.
رازهای متفاوتی در مورد خانم ها وجود دارد البته شاید در مورد همه آنها صدق نکند اما در مورد اکثریتشان صحت دارد: خانم های جذاب با افراد مختلفی قرار ملاقات می گذارند که اغلب آنها تاب تحمل زیبایی و جمال آنها را ندارند و محو اندام زیبای آنها می شوند. در یک چنین شرایطی است که خانم ها آقایون را به زیر آزمایش می برند. اگر بتوانید از تست های آنها با موفقیت بیرون آیید جزء اقلیت افراد قرار می گیرید. به عبارت دیگر... شما برنده میدان خواهید بود. یک مثال واضح مربوط به این قسمت در فیلم "برباد رفته" وجود داشت. (اگر تا کنون موفق به تماشای آن نشده اید ما به شما پیشنهاد می کنیم که آنرا اجاره کنید و حتما به تماشای آن بنشینید) . اسکارلت با رت باتلر برخورد خوبی نداشت اما آن مرد همه چیز را تحمل می کرد زیرا می دانست که تمام چیزها امتحان است....و اسکارلت در اعماق وجودش عاشق رت بود. شما نیز اگر با خانمی بر خورد کردید که نسبت به شما بی توجه بود باید رفتار مشابهی به خود بگیرید. کارهای مورد علاقه او را انجام دهید و به او بفهمانید که میدانید اوست که بازنده ها را تعیین می کند. شما می دانید که اگر او چشم هایش را به خوبی باز کند در عرض چند ثانیه عاشق شما خواهد شد. البته بازگو کردن چنین مسائلی ضروری نیست اجازه دهید تا خودش از رفتار شما متوجه این موضوع شود. اجازه دهید که به شما یک فرصت مجدد بدهد؛ خیلی زود شما ... تبدیل می شوید به مرد ایده آلی که او در جستجوی آن می باشد... و به راحتی می توانید کنترل تمام امور را به عهده بگیرید.


 
شنبه 10/11/1388 - 11:55
ازدواج و همسرداری
۸ خصیصه آقایون که خانمها مخفیانه دوست می‌دارند
خیلی سخت است که بتوان بر طبق خصوصیات اخلاقی که جنس مخالف آنها را می‌‌پسندد رفتار کرد. معمولاً هنگامیکه زمان قرارهای ملاقات فرا می‌‌رسد، خانم ها از هر نظر به خودشان می‌‌رسند، اما در مقابل آقایون همان چهره خسته و عرق کرده باشگاه را ترجیح می‌‌دهند. نکته مهمی‌ که آقایون نباید هیچ گاه از نظر خود دور کنند این است که خانم ها همیشه آنطور که وانمود می‌‌کنند، نیستند و هیچ گاه حقیقت چیزهایی را که دوست دارند در همسر خود ببینند را به زبان نمی‌ آورند. شاید برخی از خانم ها نسبت به بعضی از خصوصیات اخلاقی همسرشان دل خوشی نداشته باشند و همیشه از او ایراد بگیرند و به او غر بزنند؛ اما بد نیست که در این قسمت از برخی خصوصیاتی که می‌‌تواند یک خانم را همواره علاقمند به شوهرش نگه دارد نیز چیزهایی بدانیم. شاید خانم ظاهراً از تعدادی از رفتارهای بخصوص آقا رضایت نداشته باشد، اما واقعیت این است که او در باطن خود، از زور خوشحالی در حال انفجار می‌‌باشد. تعجب آور است؟!
این مقاله را بخوانید تا ببینید کدامیک از رفتارهای "مردانه" تان حس علاقه همسرتان را بر می‌‌انگیزد و برای تغییر آنها مجددا فکر کنید. ۱) مرد مردها هر چند خانم ها ادعا می‌‌کنند که از مردهای مرتب و تمیز و شیک پوش خوششان می‌‌آید، اما گاهی اوقات اگر با لباس‌های ورزشی کج و کوله جلوی آنها ظاهر شوید، غذا را بدون رعایت آداب ویژه بخورید، و در کوچه فوتبال بازی کنید، شاید به نظر خانم ها خیلی جذاب تر هم جلوه کنید. او بدش نمی‌ آید که هر چند وقت یکبار برای نجاتش تلاش کنید، و یا اگر از عهده تعمیر برخی وسایل برمی‌‌آیید این کار را انجام دهید، و یا حتی با دوستان خود گپ بزنید. یک خانم با یک آقا قرار نمی‌گذارد تا بر سر این موضوع که کدامشان کفش‌ها و یا موهای شیک تری دارند با او به رقابت بپردازد؛ بلکه این تفاوت های موجود میان شما دو نفر است که منجر به اتصال هر چه بیشتر شما به هم می‌‌شود. البته نباید فراموش کنید که زمانیکه برای مشاهده تئاتر و یا صرف شام به بیرون می‌‌روید، او از شما انتظار دارد که لباسهای مناسب و آراسته ای به تن کنید، اما در عین حال باید در نظر داشته باشید که در بقیه ساعات بیشتر از حس مردانگی شما لذت می‌‌برد - هر چند این امکان وجود دارد که هرگز به این موضوع اعتراف نکند- همیشه لازم نیست شیک ترین لباس ها را به تن کنید و درهای مختلف را پیش از او برایش باز کنید، فقط کافی است که آروغ‌های بعد از نوشیدنی را در زمان مناسب و هنگامی‌که با دوستانتان هستید بزنید. ۲) نه گفتن شما باید تصمیماتی که به ذهنتان را می‌‌رسد را انجام دهید و بر طبق آنچه عقلتان به شما دستور می‌‌دهد، عمل کنید؛ حتی اگر این کار سبب عصبانی شدن خانم شود. آقایون تصور می‌‌کنند که دخترخانم ها به دنبال نامزدهایی می‌‌گردند که او را بتوانند روی یک انگشت خود بچرخانند و هر چه که می‌‌گویند انجام دهد. اگر بخواهید همیشه مطابق آنچه به شما دیکته می‌‌شود، عمل کنید، دیری نخواهد گذشت که رابطه تان کسل کننده و ملال آور می‌‌شود. خانم ها به دنبال مردی هستند که چیزی برای ارائه کردن در دست داشته باشد و بتواند عقاید و ملاحظات شخصی خود را در بحث ها وارد کند. آنها به دنبال مردی هستند که شخصیت منحصر بفردی داشته باشد. اگر تمام زندگی یک مرد را تنها "همسرش" تشکیل دهد، آنگاه دیگر چیزهای زیادی برای گفتن ندارد و برایش سورپرایزهای زیادی باقی نمی‌ ماند که بتواند در مواقع ضروری آنها را رو کند. حتی اگر همسر شما از آن دست خانم هایی باشد که دوست دارند قدرت و کنترل خانواده را بدست بگیرند، باز هم بدش نمی‌ آید که گه گاه با شما قدرت آزمایی و جدلی برابر داشته باشد. بنابراین اگر تا به حال تصور می‌‌کردید که باید کنترل تمام امور را به دست او بسپارید، بهتر است از این به بعد دست از این کار بردارید؛ به منظور حفظ رابطه و نگه داشتن او حتماً نباید خودتان را به یک خدمتکار خانگی دست آموز تبدیل کنید. ۳) مستقل بودن شاید همیشه خانم ها به این دلیل که همسرشان ادعا می‌‌کنند سرشان بیش از اندازه شلوغ است، به آنها توجه کافی مبذول نمی‌دارند، وقت زیادی را در محل کار خود سپری می‌‌کنند و یا با دوست های خود خوش گذرانی می‌‌کنند، ناراحت می‌‌شوند. باید توجه داشت باشید که اگر می‌‌خواهید همسرتان در کنارتان باقی بماند، باید مانند یک پرنسس با او رفتار کنید؛ اما از طرف دیگر، همواره در نظر داشته باشید که اگر سرگرمی‌، تفریح و کارهای دیگری برای انجام دادن نداشته باشید، ممکن است خانم احساس کند که در حال خفه شدن در رابطه است. همان اندازه که شما در رابطه نیاز به فضا دارید، خانم ها نیز از آزادی خود لذت می‌‌برند و شدیداً به آن محتاج هستند. یک مرد مستقل و متکی به نفس در نظر خانم ها از جذابیت بیشتری برخوردار می‌‌باشد. یک مرد محتاج و بدون آرزوهای بزرگ، برای بیشتر خانم‌ها هیچ گونه جذابیتی ندارد. بنابراین شما مجاز هستید که با دوستان مختلف خود قرار ملاقات بگذارید و شغل و سرگرمی‌ مخصوص به خودتان را داشته باشید. ۴) حسود بودن حسادت یکی از احساسات قوی به شمار می‌‌رود. هر چند انسان ها نمی‌توانند میزان دقیق حسادت خود را کنترل نمایند، اما مقدار کمی‌ حسد، آن هم به طور گاه گاه و اتفاقی، به راحتی می‌‌تواند حس جاذبه شما را در نظر او افزایش دهد. اگر شما نسبت به مردهایی که با اوصحبت می‌‌کنند، هیچ گونه عکس العملی از خود نشان ندهید، او تصور می‌‌کند که به هیچ وجه برایش ارزش قائل نیستید، به همین دلیل به دنبال کسی می‌‌رود که این خلا را برایش پر کند. اگر او در مورد یک همکار مذکر خیلی صمیمی‌ و یا مربی اش بازخواست نمایید، شاید در ظاهر به شما غر بزند، اما در باطن لبخندی بر لب هایش نقش خواهد بست. توجه: زمانیکه نوبت به حسادت می‌‌رسد، مقدار کمی‌ از آن می‌‌تواند مثمر ثمر واقع شود، پس در خرج کردن آن به شدت صرفه جویی کنید. از قدرت فوق العاده آن با خبر شوید: او می‌‌تواند عاشق مردی شود که نسبت به دارایی های شخصی او حساس بوده و از آنها محافظت کند. ۵) آسیب پذیری گاه به گاه هر انسانی دوست دارد که احساس کند دیگران به وجود او نیازمند هستند و از آنجایی که کمتر اتفاق می‌‌افتد یک خانم بتواند از شوهر خود محافظت کند، بد نیست که به او اجازه دهید این کار را از طریق روش های دیگر به شما اثبات کند. برای مثال بد نیست که به او اجازه دهید تا به شما گوشزذ کند نیاز به جوراب های بیشتری دارید، یا اینکه همی‌شه یادتان می‌‌رود رخت ها را به خشک شویی ببرید، و برای بستن کروات خود به کمک او احتیاج دارید. شاید احمقانه به نظر برسد اما گاهی اوقات همین موارد ساده و پیش پا افتاده سبب می‌‌شود که او احساس بهتری نسبت به خودش پیدا کند و بیش از پیش جذب شما شود. البته این امر بدان معنا نیست که سعی کنید از او برای خود یک مادر بسازید - هر چند او از این کار بدش نمی‌ آید - اما این امر شاید جزء آخرین چیزهایی باشد که او انتظارش را از شما دارد؛ فقط زمانیکه نیاز به کمک داشتید و احساس می‌‌کردید که او می‌‌تواند به شما کمک کند، از او درخواست همکاری کنید. با این کار بدون شک به او احساس قدرت، سودمند واقع شدن، و مهم بودن دست خواهد داد. اغلب مردها تصور می‌‌کنند که برای کشاندن خانم ها به سمت خود باید از خودشان یک قهرمان دست نیافتنی بسازند، اما این امر صحت ندارد. مقداری نیازمندی و کمک خواستن سبب می‌‌شود که شما در نظر او تا حدی آسیب پذیر جلوه کنید، و در چنین موقعیتی تمام خانم ها حاضر ایستاده اند تا به داخل رابطه شما آمده و به شما کمک کنند. ۶) پنهان کردن احساسات شاید او همیشه اعتراض می‌‌کند که چرا نباید بداند که شما در حال فکر کردن به چه موضوعی هستید. شاید دوست داشته باشد بداند که در طول روز و در محل کار برای ما چه اتفاقاتی رخ داده، شاید همی‌شه از شما بخواهد تا در مورد همه چیز با او صحبت کنید، و به اصطلاح سفره دلتان را برای او باز کنید تا بتواند به عمی‌ق ترین نقطه از احساساتتان دسترسی پیدا کند. شما می‌‌دانید که خانم ها با دوست های دختر در مورد جزییات تمام مسائل به خصوص در مورد نگرانی های خود، صحبت می‌‌کنند. به همی‌ن دلیل اگر بخواهید تمام احساست خود را در مقابل او بازگو کنید، خیلی راحت می‌‌تواند به شما نمره دهد. در برخی مواقع اگر کمی‌ از او دوری کنید و خود را کمی‌ اسرار آمی‌ز جلوه دهید، او علاقه بیشتری به شما پیدا خواهد کرد. نکته جالب اینجاست که خودش به شخصه برای پیدا کردن حقیقت تلاش می‌‌کند. خانم ها لذت می‌‌برند تا بدون اینکه شما به آنها چیزی بگویید، خودشان بتوانند از اسرار شما سر در بیاورند. شاید آنقدرها هم که شما تصور می‌‌کنید از این کار متنفر نباشد. ۷) سرتاپای او را وارسی کنید خانم ها به اندازه آقایون دوست دارند که دیگران آنها را به خاطر توانایی های ذهنی و عملی شان تحسین کنند، و زمانیکه کاری را درست انجام دادند مورد تشویق قرار بگیرند؛ آنها در چنین حالتی انتظار ترفیع رتبه و تشویقی نیز دارند. اگر یک خانم با حالت جذابی صحبت میکند دلش می‌‌خواهد مورد توجه قرار بگیرد. البته این امر به شرایط و کسانیکه به او توجه می‌‌کنند هم بستگی دارد. اما زمانیکه نوبت به مردی می‌‌رسد که خانم دوستش می‌‌دارد، با کمال میل به او اجازه می‌‌دهد که کلیه متعلقاتش را چک کند. خانم ها هم مانند آقایون از تعریف و تمجید لذت می‌‌برند. اگر به او توجه کنید او واقعا خوشحال می‌‌شود و این خوشحالی شما را به هر کجا که بخواهید خواهد رساند. ۸) همیشه بهترین رفتارهایتان را رو نکنید هر چند خانم ها در بیشتر موارد، زمانی که غر زدن هایشان را شروع می‌‌کنند کاملاً جدی هستند، (به ویژه زمانیکه آشغال غذاهای خود را روی میز بگذارید و یا جوراب هایتان را برندارید) اما باید این امر را هم در نظر داشته باشید که اگر بخواهید همیشه با او موفقت کنید و مطابق خواسته هایش رفتار کنید، او دلش برای خود واقعی شما تنگ خواهد شد. این دست رفتارها به دو قسمت تقسیم می‌‌شوند: آنهایی که خود واقعی شما را نمایان می‌‌سازند و آن دسته ای که شما را به او نشان می‌‌دهند. از آنجایی که ما کاملاً واقف هستیم که خانم ها نیازمند توجه هستند و همین توجه باعث جذب خانمها به آقایون می‌‌شود، این احتمال وجود دارد که برخی رفتارهای منحصر بفرد شما باعث شود تا گل لبخند را بر روی لب های او بنشاند و در وجود او جذابیت بیشتری نسبت به شما ایجاد نماید. بنابراین هیچ گاه نباید به ظاهر صحبت های او توجه کنید؛ در بیشتر مواقع او شما را فقط به خاطر وجود خودتان دوست می‌‌دارد.  
شنبه 10/11/1388 - 11:55
ازدواج و همسرداری
برای شوهرتان ، مادری نکنید! آیا هرگز چنین مواردی را به همسرتان گفته اید؟* عزیزم کیف پولت را فراموش نکنی.
* موقع برگشتن فراموش نکنی لباس ها را از خشکشویی بگیری.
* قبض برق را پرداختی؟
* می دانی مخزن سوخت تقریبا دیگه تمام شده؟
* یادت رفت میز رزرو کنی؟ خوب اشکال ندارد، خودم تلفنی این کار را برایت انجام می دهم.
* چند بار باید گفت این حوله های خیس را روی زمین نینداز.
* اگر با این لباس نازک بیرون بروی، حتما سرما می خوری.
چنان چه شما نیز مانند من مرتکب این اشتباهات شده باشید، احتمالا پس از خواندن این جملات احساس گناه می کنید. اشتباه شماره یک، یکی از معمول ترین و مخرب ترین عادات ارتباطی ما با مردها است. به گونه ای با آنان رفتار می کنیم، گویی کودکی بیش نیستند و این طور فرض می کنیم که ناتوان هستند و نمی توانند از خودشان مراقبت کنند و نیاز دارند که ما زندگیشان را بگردانیم.می دانم چه فکر می کنید بله این پیش فرض های ما در بسیاری از مواقع حقیقت دارند و ممکن است حق با شما باشد، اما موضوع این نیست، موردی که در این جا اهمیت دارد این است که:

هنگامی که با یک مرد مانند پسربچه کوچکی رفتار می کنید، او نیز شما را مایوس نکرده و به مانند بچه ای کوچک با شما رفتار خواهد کرد. هنگامی که انتظار دارید ناتوان، درمانده و ضعیف باشد  او نیز ناتوان، درمانده و ضعیف می نماید.

چگونه زن ها در حق مردها مادری می کنند؟

1- در حق آنها زیاده از حد مفید واقع شدن و انجام دادن کارهایی که می بایست خودشان انجام بدهند: مثلا: به دنبال کلیدش می گردیم، لباس هایش را پشت سرش جمع می کنیم، کراواتش را برایش درست کرده، موهایش را مرتب می نماییم، صبح ها قبل از آن که به سر کار برود لباس هایش را انتخاب می کنیم، شب ها بعد از برگشتن از کار لباس هایش را از تنش درمی آوریم.
2- راه انداختن بازی های کلامی با آنان، بازی حدس بزن، جهت بیرون کشیدن اطلاعات از آنان، به او می گوییم: گرسنه ای؟ دوست داری کمی آش برایت درست کنم، نه؟ برایت ماهی درست کنم؟ دسر چطور؟ با این سوپ چطوری؟ زیاد جالب به نظر نمیاد؟ خب بذار فکر کنم. با یه ساندویچ گریل شده پنیر چطوری؟ اونم دوست نداری؟3- ما معمولا چنین فرض می کنیم؛ مردها کم حافظه بوده و یا فراموش کار هستند و اطلاعاتی که می بایست خودشان به خاطر داشته باشند را به آنها گوشزد می کنیم: یادت باشد وقتی رسیدی زنگ بزنی، یادت نرود سوزی را از کلاس موسیقیش برسانی خانه. یادت باشد آشغال ها را دم در بگذاری! وقت دکترت یادت نرود!4- آن ها را نکوهش می کنیم، گویی بچه اند، چطوری می توانی بدون ژاکت بیرون بروی؟ نمی بینی هوای بیرون سرده؟ چند بار باید بگویم قبل از این بخوابیم چراغ ها را خاموش کن، صورت حساب های برق خیلی داره بالا میره. دیشب وقتی داشتی فوتبال تماشا می کردی، سه تا نوشابه و یک پیتزای بزرگ خوردی، عجیب نیست اگر دلت درد گرفته باشه.5- به عهده گرفتن کارهایی که فکر می کنید نمی توانید به درستی انجام بدهند: "اگر اجازه بدم برای شام فردا اون جایی را رزرو کنه، می دونم مثل همیشه یک اشتباهی می کنه. یا وقت را اشتباه می گه، یا یادش میره که یک میز خوب انتخاب کنه، بنابراین همیشه خودم این کار را می کنم." "بار آخر که استیون را فرستادم برای بچه ها لباس بخره، فاجعه بود. بچه ها هرگز نتونستن اون لباس ها را برای مدرسه بپوشند. این دفعه خودم می برمشان. نمی تونم اجازه بدم دوباره چنین اتفاقی بیفته." "ماه ها پیش، از جین خواستم یک هتل خوب تو شیکاگو پیدا کنه، اما اون فراموش کرد این کار را بکنه. حالا برنامه سفرمان سه هفته عقب افتاده و این منم که مجبورم همه کارها را انجام بدم. بهتر بود از اول خودم کارها را انجام می دادم."6- اصلاح کردن اشتباهاتشان و امر و نهی کردن به آنها: "نه عزیزم اون زن و شوهری که تو تعطیلات دیدیم، اهل ویرجینیا بودند، نه وست ویرجینیا." "عزیزم اون طور که این کلمه را در جمله به کار بردی، اشتباه بود." "فکر می کنم اگر مسیر 41 را انتخاب کنیم به ترافیک خیابان گرد بر نمی خوریم." "اگه جای تو بودم الان از سمت چپ رانندگی می کردم." "چرا به مادرت زنگ نمی زنی بگی بچه ها مریض شدند و سرت خیلی شلوغه و برای یکشنبه دیگه نمی تونیم به اون سر بزنیم. هر چی گفتی این یکی را نگو که هفته پیش رفتیم و مادر منو دیدیم."چرا زنها در حق مردها مادری می کنند؟می دانم متنفرید از این که بشنوید، شما هم در حق مرد زندگیتان مادری می کردید، اما باور کنید، تنها شما نیستید که این کار را می کنید. دلیل این کار چیست؟• ما زنها برای مادری کردن آموزش دیده ایم و برای آن نیز پاداش می گیریم. وقتی بچه بودید، یگانه الگویتان مادرتان بود.همواره شاهد بودید که او چگونه از شما، برادر و خواهرهایتان حمایت می کرد. بدین ترتیب آموختید چگونه حمایتگر، مهربان و فداکار باشید و به نیازهای دیگران رسیدگی کنید. این موضوع نیز حقیقت دارد که شاهد بودید، چگونه مادرتان به ویژه در حق پدرتان مادری می کرده است. پس بیایید به موضوع این طور نگاه کنیم که اگر شما شاهد بودید، به جای اینکه مادرتان به طرزی رمانتیک با پدرتان رفتار بکند، همیشه در حق او مادری می کرده است، در نتیجه شما هم در کودکی چنین آموختید. این همان رفتاری است که زن ها باید با مردها داشته باشند. پس وقتی خودتان بزرگ شدید و ازدواج کردید، عینا همین کار را با همسرتان کردید.هنگامی که جولی جهت مشاوره نزد من آمد، سه سال از ازدواجشان با فرد می گذشت. او به تلخی می گفت: "احساس نمی کنم همسر او هستم، بلکه احساس می کنم مادرش هستم. او هم همیشه مثل یک بچه کوچک رفتار می کنه و از من انتظار داره به جای او فکر کنم، دنبالش راه بیفتم و لباس هاش رو جمع و جور کنم. در واقع مسوولیت همه امور با منه. برای همین هم او مدام تنبل و تنبل تر میشه و در عوض من عصبانی و عصبانی تر میشم."جودی آگاه نبود که مادری کردن برای او که یک زن است، طبیعی می باشد. او از فرد به خاطر اینکه مردی ناپخته و بچه گونه است مدت بود که شکایت داشت، اما هرگز به سهمی که خودش در این رابطه باید ایفا می کرد توجهی نداشت. در خلال صحبت هایم با جولی از او راجع به پدر و مادرش پرسیدم و بعد از کمی پرس و جو، کم کم ریشه بازی مادرانه اش آشکار شد. در حالی که غمگین بود چنین به خاطر آورد: "هرگز به یاد ندارم که پدر و مادرم با هم صمیمی و یا خیلی رمانتیک بوده باشند. پدرم به خاطر شغلش زیاد به سفر می رفت و زنده ترین و معمول ترین خاطراتم از مادرم به زمانی تعلق دارد که چمدان های پدرم را قبل از سفر برایش می بست و بعد از آن که از سفر برمی گشت، چمدان هایش را باز می کرد. همیشه با دقت قرارهای ملاقات پدرم را به او یادآوری می کرد و همیشه لباس هایش را برایش مرتب می نمود. پدرم نیز به نوعی مانند یکی از بچه ها بود. مادرم هم به پدرم و هم به ما سرکوفت می زد. شام و ناهارمان را جلویمان می گذاشت. در آن سنین می بایست چنین نتیجه گرفته باشم که عشق ورزیدن به یک مرد، باید مانند رفتاری باشد که مادرم با پدرم دارد.تا همین اواخر مادری کردن یگانه شغل قبول برای زنان محسوب می شد. به اضافه دو شغل دیگر: پرستاری و معلمی. در بچگی همواره شاهد بودیم که چگونه مادرانمان به واسطه رفتارهای حمایتگرانه و مادرانه شان پاداش می گرفتند و اگر چنین رفتارهایی از ما سر می زد به ما نیز این چنین پاداش می دادند: "سالی خوب و شیرین من، چقدر خوب از برادرت مواظبت می کنی"، یا "جین دختر خوبی باش و دمپایی پدرت را جلوش جفت کن" و "تو دختر عزیز خودم هستی."

هرگاه می خواهیم مردی ما را دوست بدارد، باید در نقش مادر برای او ظاهر شویم؟


دارلین که پانزده سال بود ازدواج کرده، چنین گفت: "هرگاه احساس می کنم از چارلی عشق و توجه کافی دریافت نمی دارم، فورا در نقش مادر براش ظاهر می شم. غذاهای مورد علاقه اش را می پزم، کشوهاشو مرتب کرده و سعی می کنم تا اونجا که امکان داره، براش مفید باشم. من دوست دارم، او بیشتر در نقش یک معشوق خوب برام باشه تا شوهر. البته چیزی که نصیبم میشه، دقیقا برعکس این خواسته است. او مثل یک پسربچه خوب که از من به خاطر این که این قدر دقیق و منظم هستم، تشکر می کنه."
*پس به این دلیل در حق مردان زندگیمان مادری می کنیم که آنها را به خود وابسته سازیم. وقتی سخت تلاش می نماییم تا کلیه نیازهای شوهرهای خود را برآورده کنیم، او را شدیدا به خود وابسته می کنیم. همه ما چنین صحنه هایی را در فیلم ها و سریال های تلویزیونی زیاد دیده ایم. مردی که همسرش خانه نیست، مجبور است خودش به تنهایی تمامی کارها را انجام دهد. او وقتی می خواهد برای بچه ها غذای ساده ای آماده کند، درست مثل یک دست و پا چلفتی رفتار نموده، عاجز و درمانده می شود. در نتیجه هر چه بیشتر از مردی مواظبت کنید، او بیشتر به شما تکیه می کند و بدین ترتیب وابسته تر می شود. ما زنها بدین وسیله با ترس از طرد شدگی خود مقابله کرده و طوری آنها را به خودمان وابسته می کنیم که هرگز نتوانند فکر ترک کردن ما را بکنند. گویی ضمیر ناخودآگاه ما درمی یابد، اگر به اندازه کافی به ما محتاج باشند، هرگز ما را ترک نخواهند کرد.*با این حال مردان به اینکه در حقشان مادری شود، عادت دارند و خواستارند از آنها مواظبت شود. اخیرا در یکی از سمینارهایم که برای گروهی از زنان ترتیب داده بودم، یکی از حاضرین از من پرسید: "چرا زنها برای مردها مادری می کنند؟" یکی از ردیف آخر گفت: "برای اینکه مردها دوست دارند" همگی خندیدیم، زیرا می دانستم این گفته او بدور از حقیقت نیست. آیا هنگامی که برای مردها مادری می کنیم، آنها شکایتی می کنند؟ جواب: بعضی وقتها مخالفت می کنند، اما اکثر اوقات راضی هستند.

وقتی در حق مردها مادری می نمایید، آنها احساس عشق می کنند؟


مردها در کودکی همواره شاهد بودند که مادرشان از آنها مراقبت می کرده است. بنابراین برایشان عادی است به همسر خود اجازه دهند، تا که این نقش را نیز ادامه دهد. این موضوع بویژه حقیقت دارد، چنانچه مادر همسرتان مدام در حق او مادری کرده باشد، ممکن است در ذهنش مادر، همسر و حمایتگر تداعی بیشتری از کلمات عاشق، معشوق، بهترین دوست و یا شریک زندگی داشته باشد. چنان چه همسرتان در کودکی محبت و توجه کافی از جانب مادر خود دریافت نکرده باشد، با خوشحالی تمام اجازه خواهد داد، تا این کار ناتمام او را برایش به پایان برسانید.
چگونه مادری کردن برای نامزد یا همسرتان موجب تخریب رابطه شما می شود

در ابتدا مادری کردن برای نامزد یا همسرتان می تواند جوانب مثبتی داشته باشد، اما در درازمدت اثرات بسیار مخربی را بر روی رابطه شما خواهد گذاشت:
1- همسرتان از شما منزجر شده و بر علیه تان طغیان خواهد کرد. در فصل یک، درباره این نیاز روانی بچه ها که مبنی بر استقلال و تمایز از مادر به منظور کسب هویتی جداگانه ومردانه بود؛ صحبت کردیم. هنگامی که در حق نامزد یا همسرتان مادری می کنید، به طرزی اجتناب ناپذیر او از شما منزجر شده و نهایتا بر علیه تان طغیان خواهد کرد. ممکن است از رفتارتان شکایتی نداشته باشد، حتی ممکن است اصرار کند به این کارتان ادامه بدهید، اما یک چیز حتمی است: او یک روز بر علیه تان شورس خواهد کرد، همانگونه که تمامی پسربچه ها دوست دارند روزی از مادرشان جدا شوند و خانه را ترک نمایند.کارن 52 ساله روزی برای مشاوره نزد من آمد. او نمی توانست درک کند، چرا شوهرش لئونارد به او خیانت کرده و با منشی 24 ساله اش رابطه نامشروع برقرار کرده است. کارن چنین توضیح داد: لئونارد همیشه راضی به نظر می رسید. می دونم خودم خرابش کردم. اون همیشه می گفت، مادرش هرگز به این خوبی با او رفتار نکرده بود و می گفت که دوست داره ناز و نوازشش کنم و مواظبش باشم، اما حالا میگه تمام مدت احساس به دام افتادگی و خفگی می کنم و می خوام کمی آزاد باشم. او طی 27 سال گذشته هیچ شکایتی نداشت، نمی تونم بفهمم چه اتفاقی افتاده.وقتی با لئونارد وارد صحبت شدم شک و تردیدم به یقین تبدیل شد. او احساس می کرد که با برقراری ارتباط با یک دختر جوان تر، مادرش را با یک معشوقه معاوضه کرده و او کلماتی را که یک پسربچه کوچک، هنگامی که برای ترک خانه روزشماری می کند به کار می برد. نظیر: به دام افتاده، احساس خفگی و تشنه برای آزادی. تمام وقت کارن فکر می کرد با مادری کردن برای لئونارد، همسر خوبی برایش بوده است، اما نتیجه ای که عایدش گردید، این بود که این طرز تفکر باعث شد شوهرش را از دست بدهد.2- با نامزد یا همسرتان دائما طوری رفتار می کنید که گویی او بی لیاقت است. متعاقب چنین رفتاری او نیز احساس ناتوانی و بی لیاقتی خواهد کرد و در نتیجه اعتماد به نفسش پایین آمده و رفتارش نیز بچگانه تر می نماید. این به نوبه خود باعث به وجود آمدن یک چرخه زندگی معیوب خواهد شد. 

هنگامی که یک مرد احساس خوبی نسبت به خودش ندارد، شما را نیز کمتر دوست خواهد داشت.

احساس عزت نفس یک مرد بستگی به احساس توانمندی او دارد. هنگامی که مردی احساس می کند کارها را به درستی انجام نمی دهد، به سختی می تواند با شما و یا خودش مهربان باشد. رفتار با مردها به مانند پسربچه ها و به رخ کشیدن ضعف ها و ناتوانایی های آنها روی قابلیت عشق ورزی مرد شما تاثیر منفی می گذارد.جنبه دیگر این قضیه این است که هر چه مردی در نظر شما ناتوان تر و ضعیف تر جلوه کند، از لحاظ جنسی نسبت به او سرد خواهید شد. توانایی و قابلیت های مرد باعث تحریک زن ها می شود. بنابراین هر چه مردی ناتوان تر جلوه کند از جذابیت او برای شما کاسته خواهد شد.3- عشق، حرارت و شور و حال رابطه خود را خواهید کشت.

سریع ترین راه ممکن برای کشتن عشق، شور و حال و حرارت یک رابطه، مادری کردن در حق نامزد یا همسرتان است.

هر چه با یک مرد بیشتر به مانند مادرش رفتار کنید، او نیز به شما بیشتر فرزندگونه پاسخ خواهد داد. اما موضوع این جاست که هیچ مردی مایل نیست با مادرش همبستر شود. ممنوعیت جاذبه جنسی نسبت به شخصیتی مونث با انرژی مادرانه، چنان در شخصیت برخی از مردها ریشه دوانده که تقریبا برای آن مرد غیرممکن خواهد بود، بتواند شما را به طرزی شهوانی و رمانتیک ببیند. کارهایی نظیر: مرتب کردن لباس هایش، یادآوری کارهایش به او و رفتاری مانند پسرتان با او داشتن.از طرف دیگر اگر با نامزد یا همسرتان رفتاری بچگانه داشته باشید، این رفتارتان باعث می شود که شما از لحاظ جنسی نسبت به او سرد شوید. آخر مگر چقدر می توانید نسبت به مردی جاذبه رمانتیک و جسمانی داشته باشید؟ هنگامی که در پایان روز وقتی او را می بینید پیش خودتان بگویید: امروز جوراب هایش را نتوانست پیدا کند، کلیدهایش را دوباره گم کرده بود؛ دوباره مجبور بودم به لوله کش زنگ بزنم، چون فراموش کرده بود این کار را بکند. آخر مگر یک پسربچه سه ساله چقدر می تواند برایتان هیجان ایجاد کند.به اعتقاد من ارتکاب اشتباه شماره یک، یکی از دلایل عدم رضایت جنسی در بسیاری از ازدواج ها می باشد. بیست سال زندگی مشترک به همراه انواع مشکلات خانوادگی، اقتصادی و غیره، همگی از جمله دلایلی هستند که در تولید تنش و سرد شدن شور و حرارت روابط، سهیم هستند، اما هیچ یک از این ها در مقایسه با حالتی که زن و شوهر به یک مادر و پسر تبدیل شده باشند، خطرناک نیست.راه حل:

چگونه از مادری کردن در حق مردان دست برداریم؟
در زیر راه کارهایی ارائه شده که در تغییر نقش شما از یک مادر به یک معشوق خوب برای نامزد یا همسرتان، مفید خواهند بود:

1- از انجام دادن کارهایی که همسرتان می تواند خودش انجام دهد، پرهیز کنید. رفتار مادرانه داشتن در حق همسرتان بمانند اعتیاد است. همان طور که در مورد تمامی اعتیادها نیز صدق می کند و تنها راه نجات، ترک کردن است. این بدان معناست که وقتی همسرتان می پرسد، کلیدهایم کجاست؟ به او بگویید نمی دانم. اجازه دهید خودش دنبال آنها بگردد. هنگامی که برای مناسبت ویژه ای می خواهد خودش لباسش را انتخاب کند، نگویید که می بایست کدام لباس را بپوشد. هنگامی که لباس هایش را روی زمین می اندازد، آنها را برایش جمع نکنید.
چنان که همسرتان عادت دارد کارهایش را برایش انجام دهید، ممکن است کمی طول بکشد تا خودش را با این رفتار جدید وفق بدهد. در ابتدا امکان دارد برایش مشکل باشد. ممکن است یاس ها و سرخوردگی هایش را تحمل کنید، چرا که مدتی طول خواهد کشید تا کارهایی را که سالها برای خودش انجام نداده انجام بدهد. اگر زندگیتان گیج کننده تر و مغشوش تر به نظر آمد، تعجب نکنید. احتمال دارد در ابتدا به میهانی ها دیرتر برسید، چرا که او نمی تواند کلیدهایش را بیابد. حتی ممکن است در حالی که کراواتش چروک و نامرتب است از خانه خارج شوید. چنان چه این اتفاقات به کرات پیش بیاید، به تدریج خواهد آموخت. زیرا خواهد دید هر بار که به دنبال کلیدهایش می گردد و آنها را پیدا نمی کند، چقدر سرخورده و مایوس می شود، لذا می آموزد هر شب آنها را در جای مخصوصی بگذارد. وقتی دیگران به او بگویند کراواتش نامنظم است. لذا می آموزد از این پس قبل از خارج شدن از خانه در آینه خودش را وارسی کند. به عبارت دیگر بزرگ شده و یاد می گیرد چگونه از خودش مراقبت کند.البته این بدان معنا نیست که چنان چه همسرتان پرسید، کلیدهایش کجا است؟ شما جواب بدهید: "خودت پیداش کن، من که مادر تو نیستم"، حتی در اینجا هم توصیه ام این نیست که می بایست در حق همسرتان مهربان و حمایتگر نباشید، بلکه هدف صرفا بدین معناست که چگونه بیشتر به مانند یک همسر و معشوق و کمتر به مانند یک مادر با او رفتار کنید.2- با نامزد یا همسرتان به مانند شخصی لایق، دانا، توانا و قابل اعتماد رفتار کنید. اطلاعاتی که خودش می بایست به خاطر داشته باشد را به او یادآوری نکنید. سعی ننمایید به جایش فکر کنید و یا تقویمش باشید. بلکه به گونه ای رفتار کنید که دریابد بزرگسالی فهمیده و توانا است که شما همیشه می توانید روی او حساب کنید. به خاطر داشته باشید از آنجا که مدت ها در حقش مادری می کردید و برنامه هایش را ترتیب می دادید، کمی تنبل شده است. به طرزی ناخودآگاه ممکن است در به خاطر سپردن قرار ملاقات ها و مسوولیت هایش به شما تکیه کند. بنابراین طبیعی است هنگامی که از این کار دست می کشید، بعضی از کارهایش را فراموش کند. مثلا برخی از صورت حساب ها را نپردازد و یا اینکه آشغال ها را هر شب دم در نگذارد. در این گونه مواقع سرزنشش نکرده و از او انتقاد نکنید، بلکه با یاس او همدردی کرده و به دنبال کار خود بروید.به عنوان مثال فرض کنید همسرتان روز پنجشنبه یک وقت برای دندانپزشکی دارد. صبج هنگامی که می خواهد به سر کار برود. بدون اینکه چیزی بگویید با او خداحافظی کنید. عصر هنگامی که به خانه برمی گردد، می گوید: "خیلی از دست خودم عصبانی ام، منشی دکتر هاپکینز به محل کارم تلفن کرد و گفت: "برای امروز وقت دکتر داشتی"، به کلی فراموش کرده بودم. در این موقع به او بگویید: "اوه عزیزم خیلی بد شد اما مساله ای نیست، مطمئنم دوباره می تونی یک وقت جدید بگیری". هنگامی که به دفعات کافی این قرار ملاقات ها فراموش شود، همسرتان به طرزی طبیعی می آموزد که چگونه برنامه هایش را به خاطر بسپارد.3- آنگونه که مادرها با بچه هایشان صحبت می کنند با او صحبت نکنید. به خودتان قول بدهید با نامزد یا همسرتان طوری صحبت نکنید، گویی او یک پسربچه پنج ساله می باشد. این به آن معنا است که اصلا او را نکوهش نکنید. اشکالی ندارد اگر بگویید از دستش ناراحت و عصبانی هستید، اما این کار را به گونه ای که یک بزرگسال با بزرگسال دیگر انجام می دهد، انجام دهید نه مثل یک مادر عصبانی که از دست پسربچه شیطانش به ستوه آمده است.حرف های بچه گانه زدن چطور؟ به عقیده من کمی با لحن کودکانه حرف زدن کاملا طبیعی می باشد. چرا که این راهی است بسیار صحیح برای درمیان گذاشت احساسات آسیب پذیرمان، اما چنانچه با نامزد یا همسرتان حرف های بچه گانه می زنید، خصوصا در رختخواب و یا در حین رابطه جنسی، این یک مشکل محسوب می شود. وقت آن رسیده که رفتاری بالغانه داشته باشید.4- مسوولیت هایی را که دوست دارید به عهده بگیرد به او واگذار کنید و چنان چه اشتباه هایی مرتکب می شود، مسوولیت ها را از او سلب نکنید. می دانم این کار برای بعضی از شما تا چه خد مشکل است. این بدان معناست که کنترل کردن همه چیز را رها نمایید و اعتماد کنید. همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت، حتی هنگامی که همه موارد آن طور که می خواستید، پیش نمی روند. به عنوان مثال: همسرتان می گوید برای شام در رستورانی میز رزرو خواهد کرد؛ اما وقتی برای این کار به رستوران تلفن می کند که تمام میزها قبلا رزرو شده اند. پس ساعت شش به شما تلفن می زند و می گوید موفق نشده میزی را رزرو کند. شما به او می گویید: خیلی بد شد، من طبق قرار قبلیمان آمده ام و مطمئنم که می تونی یک جای دیگه پیدا کنی. ساعت هشت می بینمت، خداحافظ. همسرتان از این که در رزرو میز شکست خورده، احساس حماقت خواهد کرد، اما از این که سرزنشش نکرده اید از شما ممنون شده و بار دیگر که قرار است جای دیگری بروید، این موضوع را هرگز فراموش نخواهد کرد.هشدار: ممکن است هنگامی که همه موارد بد پیش می رود، وسوسه شوید دخالت کرده و کنترل اوضاع را دوباره خودتان به دست بگیرید. به عنوان مثال: موسم تعطیلات نزدیک شده و می دانید همسرتان هیچ گونه اقدامی برای تهیه جا انجام نداده و یا نامزدتان موقع درست کردن لازانیا بیش از حد از سس استفاده می کند، در حالی که مطمئن هستید این مقدار سس غذا را بدمزه خواهد کرد.

هرگز وسوسه نشوید او را نجات بدهید.

به او اجازه دهید اشتباه کند و عواقب آن را نیز بپذیرد. زیرا تنها از این راه می توان بیاموزد که کارها را به درستی انجام دهد. چگونه خودم موفق شدم این کار را انجام بدهماز آنجا که 15 سال از عمرم را صرف مادری کردن در حق مردان زندگی ام نموده ام، در این رابطه خودم را یک حرفه ای می دانم. حال می خواهم برایتان بگویم که چگونه موفق شدم این عادات مادرانه ام را کنار بگذارم: با مردی نامزد بودم که به طرزی مزمن کم حافظه و فراموشکار بود. قرار ملاقات هایش را فراموش می کرد، تلفن ها را از یاد می برد، پرداخت صورت حساب ها را فراموش می کرد، حتی هنگامی که می خواستیم جایی برویم آدرس را فراموش می کرد و موقع رانندگی به درستی نمی دانست باید از کدام خروجی بزرگراه خارج و یا داخل شود. دو سال تمام به جایش فکر کردم. کارهایش را به او یادآوری و زندگیش را به جایش گذراندم. هر وقت جایی می رفتیم، آرام و قرار نداشتم. همیشه چهار چشمی مراقب بودم که باید از کدام ورودی بزرگراه وارد شویم و یا سر کدام پیچ بپیچیم، تا این که مطمئن شوم به موقع به جایی که می خواهیم برسیم.نهایتا یک روز از مادری کردن برایش خسته شدم و فکر کردم او باید رانندگی در جاده را بدون دخالت من یاد بگیرد. پس از مدتی برای تعطیلات به نقطه ای در جنوب کالیفرنیا رفتیم. من راه را به درستی می شناختم، چون قبلا هم به آنجا رفته بودم. علایم رانندگی موجود در جاده نشان می داد که خروجی چند مایل جلوتر است. نگاهی به او کردم تا ببینم آیا متوجه علایم رانندگی شده یا نه. احساس دل پیچه می کردم. به خودم گفتم قول دادی که چیزی نگویی. هر چه بیشتر به خروجی نزدیک تر می شدیم، بیشتر عصبی می شدم. حال دیگر به خروجی رسیده بودیم و او همین طور رو به جلو رانندگی می کرد، تا بالاخره از جایی که باید می پیچیدیم، رد شد. دندان هایم را به هم فشار دادم تا جیغ نزنم. گویی زمان متوقف شده بود. ما ده مایل دیگر جلو رفتیم. بیست مایل، سی مایل از جایی که باید می پیچیدیم، گذشتیم. هوا بتدریج تاریک می شد ناگهان نامزدم رو به من کرد و گفت: "این حوالی به نظرت آشنا میاد؟" به نرمی جواب دادم:" نه". او گفت:" به نظر منم آشنا نیست، شاید خروجی را رد کردیم؟" در یک پمپ بنزین توقف کرد و بعد از پرس و جو متوجه شد، چهل مایل از جایی که باید دور می زدیم، گذشته. مطمئن بودم که دیر می رسیم. با تمام قوا خویشتن داری کردم تا چیزی نگویم. او ماشین را سروته و در سمت مخالف شروع به رانندگی کرد. بعد از گذشت چند لحظه در حالی که مثل یک بره به من نگاه می کرد، گفت: "تو می دونستی که خروجی را رد کردم، نه؟" به او لبخند زدم. او هم به من لبخند زد و هر دو دریافتیم این بار با سکوت من او درس بهتری آموخته است.5- از رفتارهای مادرانه خود لیستی تهیه کنید. کمی بنشینید و از تمامی عادت هایی که در روابط تان نقش مادرانه داشته، لیستی تهیه کنید. چند هفته مراقب اعمال و رفتارتان باشید. هر وقت مچ خودتان را گرفتید، مواردی را به یادداشت ها اضافه کنید. چنان چه شهامت دارید از نامزد یا همسرتان هم بپرسید و مواردی که او نیز اشاره می کند را به آنها اضافه کنید. اگر لیست شما طولانی از آب درآمد، تعجب نکنید."اولین قدم در تغییر رفتارهای خود، آگاه شدن از آنهاست.6- با نامزد یا همسرتان درباره این که چگونه مادر و پسربازی راه انداخته بودید صحبت کنید. با همکاری هم، مانند یک تیم، در جهت خلق رابطه ای بالغ گونه، بزرگسالانه تلاش کنید. پیشنهاد می کنم این کتاب را به نامزد یا همسرتان نیز بدهید، تا خودش و هم شما را بهتر بشناسد. درباره مطالبی که در این فصل می خوانید، با یکدیگر صحبت نمایید. از او بخواهید، اطلاعات بیشتری در این باره به شما بدهد، سپس با یکدیگر به توافق هایی برسید که به شما در جهت خلق رابطه ای بالغ گونه کمک کند.7- پشتکار داشته باشید و در تعقیب روش های جدید و برحذر بودن از اشتباه های گذشته، ثابت قدم باشید. به تعهدات خود عمل کنید و نگران عواقب آن نیز نباشید. به عنوان مثال: چنان چه توافق کردید، بعد از حمام کردن شوهرتان پشت سرش حمام را تمیز نکنید و لباس هایش را جمع و جور ننمایید، اما چند هفته بعد اگر دیدید تعدادی لباس کثیف کف حمام است و شوهرتان حوله و لباس تمیز دیگری ندارد، همچنان بر سر قول خود بمانید و به لباس هایش دست نزنید. صبر کنید تا خودش متوجه شود دیگر حوله و لباس زیر تمیز دیگری ندارد. بگویید حوله و لباس هایش کف حمام، آن جایی است که آنها را رها کرده بود. ممکن است از این موضوع خیلی خوشحال نشود، اما پیامتان را خواهد گرفت. چنان چه به خاطر بهداشت و رعایت نظم و انضباط شخصی تسلیم شوید، همسرتان تعهد شما را جدی نگرفته و به تعهدات خود نیز عمل نخواهد کرد.به خاطر داشته باشید کنار گذاشتن این عادت ها چندان هم ساده نیست، اما چنان چه موفق شوید این عادت ها را کنار بگذارید، احساس زنانگی بیشتری خواهید کرد و همسرتان نیز به نوعی احساس مردانگی بیشتری خواهد نمود. 
شنبه 10/11/1388 - 11:54
ازدواج و همسرداری
قانون طلایی ازدواج موفق این نوشتار بر آن است رابطه میان زوجین و شرایط ازدواج از چشم انداز نظریات رایج در روان شناختی اجتماعی را تحلیل کند. بدین منظور در ابتدا تعریفی از خانواده ارائه شده و سپس نحوه تشکیل خانواده مبتنی بر ازدواج مورد بحث قرار گرفته است.‌برکس و لاک در اثر خویش تحت عنوان خانواده در سال ۱۹۵۳معتقدند‌‌ :‌‌ خانواده گروهی است متشکل از افرادی که از طریق پیوند زناشویی و با پذیرش یکدیگر به عنوان شوهر ، زن ،مادر، پدر، برادر و خواهر در ارتباط متقابل بوده و فرهنگ مشترکی را پدید می آورند و در واحد خا صی زندگی می کنند.‌‌ خانواده به معنای اخص و محدود آن از نظر لغوی استراوس عبارت است‌‌ :‌ از پیوند دو انسان برخوردار از جنسیت متفاوت برای دورانی کو تاه یا بلند پذیرفته شده از طرف اجتماع که صاحب فرزندانی می شوند و آنها را تربیت ‌می کنند. مار دوک در تعریف دیگری معتقد است خانواده یک گروه اجتماعی است که دارای یک محل اقامت مشترک به همکاری اقتصادی و تولید مثل اعضای آن باشد ، دارای افراد بالغ متعلق به هر دو جنس که حداقل دو نفراز آنها دارای روابط پذیرفته شده ای از نظر اجتماع هستند ، دارای یک یا چند فرزند باشند که از این افراد بالغ متولدشده یا به فرزندی پذیرفته شوند.این تعریف مفهوم ( خانواده) هسته ای را به خوبی روشن می کند که طی قرون از طریق تجدد گرایی انتشار یافته و وضیعت قالبی در عصر حاضر دارد.‌بر مبنای کلیه تعاریف فوق در مجموع می توان گفت ( خانواده سازمانی است اجتماعی مرکب از پدر و مادر و کودکواحیانا بستگان آنها که از راه خون ،خویشا وندی ،زناشویی،فرزندپذیری با یکدیگر ارتباط یافته و در طول یک دوره زمانی نا مشخص با یکدیگر زندگی می کنند ) ا ین واحد کوچک اجتماعی در تامین بسیاری از نیازهای بنیادی فرد و جامعه از جمله تنظیم رفتار جنسی و زاد و ولد، مراقبت از فرزندان و افراد ناتوان و سالمند خانواده، اجتماعی کردن فرزندان، تثبیت جایگاه و منزلت اجتماعی، فراهم آوردن امنیت اقتصادی و به طور خلا صه تامین نیاز های جسمی و روحی آنها نقش اساسی ایفا می نماید.‌تر بیت فرزندان در خانواده در قالب کار کرد جامعه پذیری آن مطرح است که در این رابطه زنان در هر مقطع از نقش مهم و حساسی برخوردار بوده اند. کلیه کار کردهای خانواده در طول تاریخ دستخوش تغییر فراوان گشته اند و این حاصل تطور شکل خانواده در جوامع مختلف بوده است.‌تغییر شکل خانواده از صورت گسترده به هسته ای سبب بروز تغییراتی در نقش و وظا یف اعضای آن و روابط خانوادگی به تبع آن شده است. تجدد گرایی ساختار خانواده هسته ای و با ملحقات از محبت پدر و مادر نسبت به فرزند،افراد مسن بر افراد جوان،مردان بر زنان،بزگترها بر کو چکترها دیده می شود. فضای خانواده در یک تقسیم بندی به فضای زنانه و مردانه و در تقسیم بندی دیگر به فضای باز ارتباط جمعی تقسیم می گردد.‌الگو های همسر گزینی رایج در جوامع سنتی به تبع تغییر نقش های اجتماعی زن و مرد تحول یافته اند،در برخی از جوامع نظیر جوامع ما اگر چه انتخاب همسر بر پایه قوانین مذهبی و عرضی صورت می گیرد با این حال در بیشتر مواقع زوج ها خود یکدیگر را بر می گزینند،اما در هر حال در تمام جوامع مردان در مقایسه با زنان در امر ازدواج از آزادی عمل بیشتری بر خوردارند. زن در جامعه امروز به دلیل دسترسی به امکانات آموزش و فرصت اشتغال به کار در خارج از خانه، نقش ها و مسئولیتهای جدیدی را در کنار ایفای نقش سنتی خود در برخی جوامع پذیرفته است که این روند به تبع تحول ساختار خانواده از گسترده به هسته ای و نیاز های اقتصادی خاص آن صورت می گیرد.حضور زن از نظر اقتصادی در جامعه به استقلال نسبی او افزوده است و سبب افزایش آگاهی او از حقوق خو یش در تمامی عرصه ها گردیده است. ازدواج عامل پیدایی خانواده است که بر اساس تعریف عملی است که پیوند دو جنس مخالف را بر پایه روابط پایان جنسی موجب می شود که مشروعیت روابط جسمانی را سبب می گردد.‌از نظر کار لسون(۱۹۶۳) ازدواج فرایندی است که کنش متقابل بین دو فرد یک مرد ویک زن که شرایط قانونی را تحقق بخشیده و مراسمی برای برگزاری زناشویی خود بر پا می دارند سبب می گردد. عمل آنها در کل مورد پذیرش قانون قرار گرفته و به آن عنوان ((ازدواج)) اطلاق می گردد.در حقیقت ازدواج واقعه اجتماعی بسیار مهمی استکه پایندگی گروه و زندگانی از نظر کمی و کیفی نسل ها به آن بستگی دارد. زناشویی رویدادی است پایدار که باجابه جایی نسلها پا بر جا باقی می ماند.ازدواج در واقع یک مبادله اجتما عی است که تداوم حیات اجتماعی را بر مبنای اصل(( دگر دوستی )) تضمین می کند.از نظر هانری مندوراس کار اساسی ازدواج آن است که دو طایفه،دو خانواده ای که با هم هیچ گونه ارتباطی ندارند به یکدیگر مربوط کند و در نهایت می توان گفت ازدواج دارای منشا زینتی و جسمانی است که بر این نوع حیات فرهنگ نیز افزوده می شود تا ساخت های اساسی خویشا وندی مو جبات دگرگونی حیات طبیعی را فراهم آورد.‌این فرآیند ناشی از این واقعیت است که انسان هم مو جودی برخوردار از نیاز های طبیعی است و هم مو جو دی است اجتماعی.بدین لحاظ زوجیت نیز دارای ابعاد زیستی،اقتصادی عاطفی و نیز روانی است.بر این مبنا همزیستی زوجین در درون خانواده آنان را در چنان گردونه ای از ارتباطا ت متقابل مختلف قرار می دهد که بی هیچ شبهه ای قابل مقایسه با هیچ یک از الگو های روابط انسانی دیگر نیست. مو فقیت ازدواج متا ثر از عوامل متعددی است. شواهد پژوهشی بسیار نشان میدهد که بر خورداری زوجین از آمادگی های کافی برای ازدواج خود یکی از عوامل تضمین کننده یک ازدواج مو فقییت آمیز است و از زمره این آمادگی ها حضور بلوغ عاطفی در زوجین است، بلوغ عاطفی متضمن وجود داد وستد عاطفی است،قا بلیت درک احساس دیگران یا همدلی است و فراتر از همه به رسمیت شناختن نیاز های دیگران و پذیرش مسئولیت بر آوردن نیاز هاست، ازدواج و تشکیل خانواده به معنی پذیرش این مسئو لیت به صورت ما دام العمر و قبول تا مین نیاز های شریک زندگی است. اگر چه بلوغ عاطفی برای مو فقیت در همه مناسبات و روابط انسانی امری لازم و ضروری است اما ازدواج در این میان بیشتر به این بلوغ نیاز دارد. خا نواده امروزی بیش از گذ شته بر قا بلیت ها و استعدادهای عاطفی،روانی زوجین متکی است.‌امروزه ازدواج دیگر بنا بر وجود یک ضرورت اقتصادی صورت نمی گیرد. موفقیت در ازدواج منوط به توانایی هر یک از زوجین در وقف وجود خود برای دیگری است. به این لحاظ باید تا کید نمود که ورود به عرصه ازدواج مستلزم وجود ذهنیتی تابع و پخته است زیرا مقابله با مشکلاتی در موانعی که در جامعه مدرن و پیچیده امروزی و بر سر راه حیات خانوادگی قرار می گیرد جز با ذهنیتی پخته و بالغ میسر نمی گردد.نکته دیگر حضور بلوغ اجتماعی است. وجود بلوغ اجتماعی به این معنی است که فرد بتواند با اتکاءبه خود و بدون استمداد از دیگران از عهده انجام کارهای خود در موقعیت هاو وضعیت های اجتماعی بر آید.((خود گردانی کار آمد))در همه مسائل اجتماعی نشانه بلوغ اجتماعی و تضمین کننده موفقیت در ازدواج است.بر مبنای آنچه گفته شد بلوغ فیزیکی،ذهنی ،عاطفی ،اجتماعی جزء آمادگی های شخصی برای ازدواج محسوب می شوند.اما بلوغ اقتصادی متا ثر از مقتضیات محیطی و خارجی است و در شرایط اقتصادی فعلی حاکم بر جوامع توجه بیشتر مسئولان را به خود معطوف داشته است.بلوغ اقتصادی آنگاهحاصل می شود که فرد توانایی آن را داشته باشد که بدون کمک دیگران از عهده تامین معاش خود و خانواده اش بر آید.‌اما ازدواج را به عنوان یک رابطه اجتماعی چگونه می توان تحلیل نمود‌ ‌؟بسیاری از افراد در نخستین سالهای بزرگسالی ازدواج می کنند و غالبا در یک رابطه صمیمانه در گیر می شوند.صمیمیت به معنی علاقه مندی به دیگران و داشتن تجارب مشترکی با آنان است. افرادی که از بیم یک صدمه اجتماعی یا به علت عدم توانایی در برقراری رابطه و سهیم نشدن در تجارب مشترک با دیگران نمی توانند به یک رابطه محبت آمیز دل بسپارند با خطر تنهایی و گو شه گیری رو یارو می شوند.‌در این زمینه بررسی ها نشان می دهند که بر خورداری شخص از یک رابطه صمیمانه با یاری یک حمایتگر می تواند نقش مو ثری در سلامت عاطفی و جسمانی او ایفا کند. افرادی که می توانند عقاید، احساسات و مسائل خود را با کسی در میان بگذارند سالم تر و شاداب تر از کسانی هستند که از چنین امکانی بر خوردار نیستند.‌انسان ها قوی ترین هیجانات خود را در یک رابطه، در ازدواج، در ناشی از خرد شدن و خشم حاصل از بروز تعارض با دیگران تجربه میکنند. برای دستیابی به تحلیل دقیق از رابطه در ازدواج، نخست میتوان گفت هنگامی که دو فرد در یک رابطه قرار می گیرند زندگی هایشان در هم می تند. یعنی هر یک دیگری را تحت نفوذ قرار می دهد. راههای نفوذ در این زمینه نیز گو ناگو نند. طرفین یک رابطه ممکن است بتوانند احساس شادی با غم را در یکدیگر بر انگیزند و به یکدیگر در انجام امور جاری کمک کنند.‌از نظر عرف یک رابطه باید به گو نه ا ی باشد که دو فرد وابسته به هم دارای نفوذ متقابلی بر یکد یگر باشند.کلی و دیگران۱۹۸۳.)روان شناسان اجتماعی از عنوان رابطه نزدیک در اشاره به روابطی استفاده می‌کنند که در بر دارنده (به هم پیوستگی) بسیار باشند نظیر رابطه با والدین، دوست خوب، معلم،همسر ، همکار و حتی رقیب یا رقبای مهم. تمام روابط نزدیک دارای ویژگی های اساسی مشترک هستند. آنها معمو لا در بر دارنده ارتباطات متقابل فراوان هستند و تا مدت زمان طولانی ادامه می یابند. از سوی دیگر این روابط انواع متفاوت فعا لیت ها و رویدادها را شا مل می شوند.به طور مثال دوستان عناوین مختلف و مورد بحث قرار می دهندو در دامنه وسیعیاز فعا لیت ها شرکت می کنند. ثانیا در روابط نزدیک میان طرفین نفوذ قوی ای بر یکدیگر وجود دارد. ‌یک زن هفته ها راجع به تعهدی که از سوی همسرش برای او ایجاد شده فکر می کند و آن را به رسمیت می شناسد.فراتر از این دو فرد به هم وابسته دارای عامل با لقوه ای برای بر انگیختن هیجانات قوی در یکدیگر هستند.افراد دوست دارند به روابط نزدیک خود به عنوان منبع احساسات مثبتی نظیر عشق و نگرانی فکر کنند.طرفین در یک رابطه می توانند در موقعیت های متفاوتی نظیر تصمیم گیری که غا لبا نتیجه آن می تواند منبع تعارض و حل اختلاف باشد قرار گیرند. نتیجه مطلوب در تصمیم گیری معمولا هنگامی حاصل می شود که زوجین سلیقه ها و علایق خود را برای گرفتن یک نتیجه مطلوب هماهنگ نموده و علایق متعارض خود را با هم سازگار نمایند. وقتی نقطه نظرات خود را که برای هر دو جذابیت دارد یعنی دسترسی به نتایج هماهنگ را بر می گزینند (تیبووکلی۱۹۵۹)میزان سهولت یا دشواری هماهنگ نمودن نقطه نظرها (نتایج) در رابطه وابسته به این است که تا چه اندازه دو فرد دارای علایق و اهداف مشابه باشند، یعنی هر آنچه یکی از طرفین مطلوب می داند دیگری نیز مطلوب بداند. اما در این راستا ممکن است طرفین یک رابطه دارای برتری ها و ارزش های متفاوت باشند. در این صورت بیشتر مستعد ایجاد تعارض خوا هند بود علت تاکید بر عا مل(شباهت)به عنوان یک عامل قوی در این زمینه آن است که افراد شبیه به یکدیگر معمو لا دارای مسا ئل کمتری در زمینه ایجاد هماهنگی بوده و امکان ایجاد یک رابطه پاداش دهنده متقابل آسان تر است.‌در ازدواج های سنتی هر سه عامل توازن قدرت مطابق سلطه و دگر گون می شوند . فرض بر این است که در این رابطه زنان در مقابل اقتدار همسر خویش تسلیم می شوند . اگر چه هوستون (۱۹۸۳) معتقد است که امروزه ازدواجهایی که در آنها مرد رئیس بی چون و چرای خانه با کنترل بسیار بر تصمیم گیری ها است نادر هستند اما این الگو ‌در سرزمین ما بسیار دیده می شود. تعارض در رابطه زوجین را چگونه می توان تحلیل نمود؟در این رابطه پترسن (۱۹۸۳) معتقد است تعارض فرایندی است که زمانی روی می دهد که اعمال دیگری تداخل یابند. این امر در روابط بین زوجین بسیار رایج است . به این ترتیب که بورگس و والین(۱۹۵۳) در یافتند حدود ۸۰ ‌در صد زوجین دارای عدم توافق هستند در وا قع تعارض حتی در مورد زوج هایی که بسیار از رابطه خویش راضیهستند نیز روی می دهد . تعارض هنگامی بیشتر روی می دهد که دو فرد بیشتر به یکدیگر وابسته باشند. به این ترتیب که برایکر و کلی (۱۹۷۹) در یافتند تعارض میان زوج هایی که دارای سابقه آشنایی بوده اند به نحو معنی دارای افزایش می یابد . منابع بروز تعارض از دید صاحب‌نظران را می توان در سه مقوله کلی به این شرح طبقه بندی نمود‌‌:‌ رفتارهای خاص هر یک از طرفین، هنجارها و نقش ها در الگوهای اجتماعی و فرهنگی، گرایش های ‌شخصی هر یک از طرفین که رفتارها و گفتارها ی طرف مقابل خود را بنا به میل خویش تغییر و تفسیر می کنند .‌بر اساس نظر برایکر و کلی این سه نسخ تعارض بازتاب این حقیقت هستند که افراد در سه سطح به هم وابسته اند. در سطح رفتاری زوجین دارای مشکلات ناشی از هماهنگ ساختن رفتارهای خاص یکد‌یگرند . در سطح هنجاری این مشکلات ناشی از قوانین مذاکره ( به توافق رسیدن ) و نقش های مو جود در رابطه اند . در سطح گرایشی آنان در باره شخصیت و اهداف یکدیگر به توافق دست نمی یابند . تعارض به طور جدی هنگامی روی می دهد که هر یک از زوجین رفتارهای مشکل زای خاص هر یک از طرفین را تعبیر و تفسیر نموده و آنها را به یکی از ویژگی های شخصیت یا نظام باورهای طرف مقابل نسبت دهد . تعارض می تواند به رشد رابطه میان زوجین کمک کرده یا به آن آسیب رساند این امر وابسته به این است که یک تعارض چگونه حل و فصل شود. تعارض می تواند موقعیتی را برای روشن سازی و تغییر انتظارات در باره رابطه و مفاهیم خود و شریک زندگی برای هر یک از زوجین فراهم نماید . در تعارض زوجین احساسات نسبت به یکدیگر را کشف کرده و کو شش ها یشان را وقف تجدید رابطه رضایتمندانه می نمایند. اما همیشه چنین نیست. تعارضات می توانند هیجانات قوی را بر انگیزند که زمینه ساز حل مشکل نیستند. بالا گرفتن تعارض و توهین های شخصی احتمالا نمی تواند به یک رابطه نفع رسانند. کاریل روز بولت (۱۹۸۷) و همکارانش چهار دیدگاهی را که افراد برای مشکل گشایی در روابط نز دیک زناشویی اتخاذ می کنند را شناسایی نموده اند. این دیدگاه عبارتند از .۱) طرفین مسائل را بیان می کنند و سعی دارند مصالحه کنند به مشاور رجوع کنند و سعی دارند یکدیگر را تغییر دهند و در جهت عبور رابطه گام بردارند.‌۲‌)طرفین وفادارانه برخورد می کنند.با حمایت از همسر خود به انتقاد او پاسخ می دهند یا به نحو نا فعالتری نظیر انتظار کشیدن، امیدوار بودن ،یا دعا کردن برای اینکه مسائل با گذر زمان بهبود یابند عمل می کنند.‌۳.)طرفین با صرف زمان کمتر با همسر خود ، نادیده گرفتن او و امتناع از بحث کردن در مورد مسائل و رفتار همسرش به او پاسخ می دهد .‌۴) ‌شخص همسر خود را ترک کرده یا با انجام طلاق به رابطه خاتمه می دهد.‌اگر قوام یک رابطه مورد نظر باشد استفاده از دو راهبرد اول مفید و سازنده بوده و دو راهبرد اخیر زیانبار خواهند بود.البته اگر زوجین با یکدیگردرگیری داشته باشند خاتمه یک رابطه ممکن است از نظر شخصی یک عمل مفید و مناسب باشد .البته روز بولت و دیگران (۱۹۸۳ ) معتقدند که برخی از عوامل اجتماعی دیدگا ههای فوق الذکر را تحت نفوذ قرار می دهند. بدین ترتیب هنگامی که زوجین پیش از بروز مسئله و در گیری از رابطه راضی باشند و نیرو گذاری روانی بسیاری را در جهت ادامه آن صرف کرده باشند از دید گاههای ۱ و ۲ در مسئله گشایی استفاده می کنند البته بدین شرط که امکان را ه حل های دیگر ضعیف باشد.در مواقعی زوجین به رابطه خاتمه می دهند که رضایتمندی آنها از رابطه پیش از بروز نسبتا کم بوده و نیرو گذاری روانی آنها محدود باشد و شقوق دیگر برای حل مسائل و مشکلات وجود داشته باشد. یکی از موانع مو جود برای ترک یک رابطه عدم وجود راه حل های دیگری است.‌ممکن است زنی از همسر خود متنفر باشد و از داشتن ارتباطات متقابل روزانه با او افسوس بخورد اما به رابطه با او ادامه دهد زیرا از استقلال مالی بر خوردار نیست و به او متکی است . اگر مردی به یک رابطه وابسته باشد برای دسترسی به چیز ها یی که آنها را ارج می گذارد و نمی تواند آنها را در جای دیگری جستجو کند احتمالا آن رابطه را ترک نمی کند و به آن متعهد باقی می ماند .افراد تعهد به ادامه یک رابطه را آن هنگام بیشتر احساس می کنند که به وسیله یک رابطه ارضاء شده و برای آن نیرو صرف کرده باشند و امکان انتخابی دیگر را نداشته باشند. در این شرایط اگر زوجین با مو قعیت تعارض مواجه شوند تعهد آنان آ نها را بر می انگیزد تا در جهت (( بهبود رابطه )) اقدام‌کنند و مجددا به روابط محبت آمیز خود ادامه دهند.هنگامی که زوجین عمیقا در گیر روابط محبت آمیز با یکد یگر شوند تصور اینکه چنین احساسات گرمی بتواند به بی تفاوتی یا تنفر تغییر یابد مشکل است . تجارب موجود نشان می دهند این امر غیر ممکن نیست و هر رابطه دوستانه ای می تواند خاتمه یابد. در نتیجه ازدواج ها نیز می توانند به طلاق بینجامند. ‌به این دلایل است که روابط اجتماعی نه به مثابه واحد های استوار و تغییر نا پذیر بلکه به عنوان روابط متقابل پویا و متغیر مورد توجه قرار می گیرند.
شنبه 10/11/1388 - 11:53
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته