• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3065
تعداد نظرات : 549
زمان آخرین مطلب : 2932روز قبل
عقاید و احکام

در دین مبین اسلام تولد فرزند دارای احکامی است که بعضی واجب و برخی مستحب می باشد. عمل به این احکام در زمینه سازی برای سلامت و تربیت معنوی فرزند نقش بسزایی دارد. موارد ذیل، بعضی از این احکام مستحب است:

مستحب است کودک را پس از تولد در صورتی که ضرری متوجه او نشود، بشویند و نیز در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگویند و کام او را با آب فرات و تربت سید الشهداء علیه السلام بردارند و برای او نام نیک انتخاب کنند که این از حقوق فرزند بر پدر می باشد، و بهترین اسمها اسمی است که متضمّن معنای عبودیّت برای خداوند تعالی باشد، مثل: عبدالله، عبدالرحمن، عبدالرحیم و... و پس از آن اسماء انبیاء و ائمه علیهم السلام و از همه اسمها بهتر «محمد» است.

[و برای دختر نیز مستحب است نامی مناسب و دارای معنای خوب، مثل: فاطمه، زهراء، زینب، خدیجه و... انتخاب کنند.] و از دیگر مستحبّات آن است که پس از ولادت طفل، ولیمه بدهند.

یکی از مستحبات مؤکّد آن است که برای طفل عقیقه کنند. کسانی که قدرت مالی ندارند، هر گاه توانستند آن را انجام دهند و اگر هیچ گاه نتوانستند عقیقه کنند، اشکالی ندارد. و در استحباب عقیقه فرقی بین فرزند پسر و دختر و نوزاد اول و دوم و غیره نیست.

در ارزش و اهمیت این عمل مستحب، همین بس که از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «کُلُّ مَوْلُودٍ مُرْتَهَنٌ بِعَقِیقَتِهِ؛ هر مولودی در گرو عقیقه خود است.» به عبارت دیگر، اگر عقیقه نکند، در معرض انواع بلاهاست.

اما باید دانست که در عقیقه اموری است که توجه به آنها لازم می باشد؛ یا مراعات آنها اولی و مستحب است و یا اصل عقیقه بدون آنها محقق نمی شود، و آنها عبارت اند از:

1. عقیقه حتما باید یکی از انعام ثلاثة باشد؛ یعنی یا از جنس گوسفند باشد که البته بز نیز در این باب با گوسفند یک جنس حساب می شود. و یا از جنس گاو باشد و یا از جنس شتر.

2. مستحب است برای مولود پسر حیوانی نر و برای نوزاد دختر حیوان ماده عقیقه شود.

3. مستحب است عقیقه در هفتمین روز ولادت باشد؛ ولی اگر با عذر یا بدون عذر از روز هفتم تأخیر افتاد، استحباب آن ساقط نمی شود، حتی اگر کودک بمیرد، باز هم مستحب است برای او عقیقه کنند. البته اگر قبل از زوال روز هفتم بمیرد، استحباب عقیقه ساقط می شود. و اگر تا زمان بلوغ عقیقه نشد، مستحب است خودش برای خودش عقیقه کند. یعنی تا وقتی طفل بالغ نشده، استحباب و سنت بودن عقیقه برای پدر طفل است و پس از بلوغ، بر خود فرزند سنت است که برای خودش عقیقه کند.

بلکه اگر برای خودش در تمام مدت زندگی عقیقه نکرد، مستحب است برای او پس از مُردنش عقیقه کنند.
شرائط عقیقه

4. گفته شده: مستحب است شرائط حیوانی که برای قربانی تهیه می کنند، در حیوانی که برای عقیقه در نظر می گیرند نیز جمع شده باشد؛ یعنی:

الف. حیوان سالم باشد.

ب. اگر شتر است، سنش کمتر از پنج سال نباشد.

ج. اگر گاو است، کمتر از دو سال نباشد.

د. اگر بز است، کمتر از یک سال کامل نباشد.

ه . اگر گوسفند است، کمتر از هفت ماه نباشد.
موارد مصرف عقیقه

5. مستحب است که پا و ران حیوان عقیقه را به قابله بدهند؛ بلکه در بعضی اخبار وارد شده است که یک چهارم آن را و در بعضی دیگر وارد شده است که یک سوم عقیقه را به قابله بدهند. و اگر یک چهارم آن را که مشتمل بر پا و ران است، به وی بدهند، بعید نیست که به هر دو استحباب عمل کرده باشند. و اگر کودک هنکام ولادت قابله نداشته باشد، همان مقدار را به مادر کودک بدهند تا او آن مقدار را به هر کس که خواست، صدقه دهد. و این صدقه اختصاص به فقراء ندارد، بلکه به هر کس دلش خواست، آن مقدار را می بخشد. و اگر قابله مادر بزرگ پدری نوزاد باشد یا زنی باشد که نان خور پدر کودک است، چیزی از عقیقه اختصاص به او ندارد.

6. مکروه است والدین کودک و نیز کسانی که نان خور آنها حساب می شوند، از عقیقه مصرف کنند و این کراهت در مورد مادر شدیدتر است.

7. گوشت عقیقه را می توان خام بین مؤمنین تقسیم کرد و می توان پخت و تقسیم کرد و همچنین می توان پخت و مؤمنین را دعوت کرد تا مصرف کنند و حداقل دعوت شدگان دَه نفر باشند. [و اگر خواستند گوشت را پخته یا خام تقسیم کنند، باز هم حداقل بین دَه نفر تقسیم کنند.] البته اگر بیش از دَه نفر باشند، افضل است.

8. دعوت شدگان یا کسانی که گوشت عقیقه بین آنها تقسیم می شود، فقط مؤمنین و اهل ولایت باشند.

9. مستحب است کسانی که گوشت عقیقه را مصرف می کنند، پس از آن برای کودک دعا کنند.

10. مکروه است که استخوانهای عقیقه شکسته شود، بلکه بهتر است آنها را از یکدیگر از سر مفاصل جدا کنند؛ به گونه ای که استخوانها نشکند.

11. شرط نیست که حتما پدر کودک برای او عقیقه کند، بلکه اگر دیگران نیز مثل مادر طفل یا پدر بزرگ یا عموی او برای او عقیقه کنند، خوب است.
دعای عقیقه

مستحب است هنگام کشتن عقیقه دعاهایی را که وارد شده است، بخوانند و از خداوند تعالی بخواهند که عقیقه را فدیه قرار دهد؛ یعنی گوشت آن در مقابل گوشت کسی که عقیقه برای اوست، استخوان در مقابل استخوان، پوست در مقابل پوست و مو در مقابل مو باشد.

برخی از دعاهایی که در این مورد نقل شده، عبارت است از:

الف. ابراهیم کرخی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود: هنگامی که عقیقه کردی، بر عقیقه بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ عَقِیقَةٌ عَنْ فُلَانٍ لَحْمُهَا بِلَحْمِهِ وَ دَمُهَا بِدَمِهِ وَ عَظْمُهَا بِعَظْمِهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ وِقَاءً لآِلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله .»

ب. همچنین امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی که اراده کردی عقیقه را ذبح کنی، می گویی: «یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ إِنَّ صَلَاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذَلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ اللَّهُمَّ مِنْکَ وَ لَکَ بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَقَبَّلْ مِنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ.» سپس مولود را نام می بری و حیوان را ذبح می کنی.

ج. امام باقر علیه السلام نیز فرمود: هنگام ذبح عقیقه بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ إِیمَاناً بِاللَّهِ وَ ثَنَاءً عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ الْعِصْمَةُ لِأَمْرِهِ وَ الشُّکْرُ لِرِزْقِهِ وَ الْمَعْرِفَةُ بِفَضْلِهِ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ.» و اگر کودک پسر است بگو: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ وَهَبْتَ لَنَا ذَکَراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِمَا وَهَبْتَ وَ مِنْکَ مَا أَعْطَیْتَ وَ کُلَّمَا [کُلَّ ما] صَنَعْنَا فَتَقَبَّلْهُ مِنَّا عَلَی سُنَّتِکَ وَ سُنَّةِ نَبِیِّکَ صلی الله علیه و آله وَ اخْسَأْ عَنَّا الشَّیْطَانَ الرَّجِیمَ لَکَ سُفِکَتِ الدِّمَاءُ لَا شَرِیکَ لَکَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ.»
نکات مهم

1. عقیقه از قربانیِ مستحب بهتر و لازم تر است. البته بعضی از فقهاء فرموده اند: «اگر کسی در روز عید قربان قربانی کند، به جای عقیقه محسوب می شود و کفایت می کند.

2. صدقه دادن قیمت حیوانی که می خواهند عقیقه کنند، جایگزین عقیقه نمی شود و از آن کفایت نمی کند؛ بلکه خوب است صبر کنند تا عقیقه میسّر شود.

  منبع:پایگاه حوزه

( 23ربیع الاول مصادف است با عقیقه كردن حضرت ابوطالب برای پیامبر است)

چهارشنبه 26/11/1390 - 22:7
شعر و قطعات ادبی
گل
من این شب زنده داری را دوست دارم
من این پریشانی را دوست دارم
بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم
گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم
چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم
بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار آمدنت ، من این انتظارها و بی قراریها را دوست دارم
چونکه تو را دارم ، چون به عشق تو بی قرارم، به عشق تو اینجا مثل یک پرنده ی گرفتارم
به عشق تو نشسته ام در برابر غروب ، این غروب را با تمام تلخی هایش دوست دارم
من این نامهربانی هایت را دوست دارم ، هر چه سرد باشی با دلم، من این سرمای وجودت را نیز دوست دارم
من این بی محبتی هایت را دوست دارم ، هر چه عذابم دهی ، من آزار و اذیتهایت را دوست دارم
هر چه با دلم بازی کنی ، من این بازی را دوست دارم
مرا در به در کوچه پس کوچه های دلت کردی ، من این در به دری را دوست دارم
مرا نترسان از رفتنت ، مرا نرجان از شکستنت ، بهانه هم بگیری برایم ، بهانه هایت را دوست دارم
من این اشکهایی که میریزد از چشمانم را دوست دارم ، آن نگاه های سردت را دوست دارم
بی خیالی هایت را دوست دارم ، اینکه نمیایی به دیدارم هم بماند،غرورت را نیز دوست دارم....
تو یک سو باشی و تمام غمهای دنیا هم همان سو، من تو را با تمام غمهایت دوست دارم....
هر چه بگویی دوست دارم ، هر چه باشی دوست دارم ، مرا دوست نداشته باشی ، من دوستت دارم
من این ابر بی باران را دوست دارم ، من این کویر خشک و بی جان را دوست دارم، این شاخه خشکیده و بی گل را دوست دارم ، من اینجا و آنجا همه جا را با تو دوست دارم....
من این شب زنده داری را دوست دارم
اگر با تو بودن خطا است و من گناهکار ،من گناه کردن را با تو دوست دارم...
بی مهری هایت به حساب دلم ، اشکهایم را که در می آوری نیز به حساب چشمانم من این حساب اشتباه را دوست دارم....
چهارشنبه 26/11/1390 - 22:2
آلبوم تصاویر

تك چشم

چهارشنبه 26/11/1390 - 21:11
خودرو
منصوریشاید هیچ کس فکر نمی‌کرد تیونری جرات کند بوگاتی ویرون که سریع‌ترین خودروی خیابانی است را تیونینگ کند اما کورش منصوری این کار را کرد شاید همین جرات عجیب این مرد موفق ایرانی است که وی را تبدیل به یکی از موفق‌ترین مردان در صنعت تیونینگ در جهان و شرکتش را تبدیل به یکی از معروف‌ترین نشان‌های دنیای برندهای لوکس کرده باشد. حالا هرچقدر که برندهایی مانند جورج آرمانی در جهان مد برای همه شناخته شده است اما منصوری هم در جهان اتومبیل برای لوکس سواران نامی آشناست.
شعار شرکت منصوری فراتر از یک سنت و فراتر از مسابقه است. اما صاحب نشان معروف تجاری منصوری چگونه آدمی است؟

کورش منصوری متولد ۱۳۴۰ و اهل چالوس است. وی قبل از آن‌که به آلمان بیاید در انگلستان تحصیل می کرد. کورش منصوری در گفت‌وگو با مجله ماشین گفته است:« سال ۱۹۸۹ بود که به دلیل علاقه شخصی در شهرمونیخ کمپانی MP Design را تاسیس کردم و تا سال‌ها مشغول تولید قطعات و همکاری با کمپانی‌های بزرگ خودروسازی و تیونینگ آلمانی بودم اما به‌خودم گفتم تا کی باید برای دیگران قطعه تولید کنم؟! حالا زمانی که است که باید خودمان هم با لوگو و برند منصوری به بازار بیاییم، سپس کار را با بنتلی آغازکردیم که بسیار موفق بود و سپس به سراغ آستن مارتین رفتیم.

ما سراغ خودروهایی رفتیم که تاکنون کسی روی‌شان کار نکرده بود در ضمن مابا تمام تیونرهای آلمانی دوست و همکاریم، اگر به سراغ مرسدس بنز می‌رفتیم برابوس ناراحت می شد یا اگر به سراغ بی‌ام‌و می‌رفتیم هارت‌گه یا اشنیتزر از ما دلخور می‌شدند، بنابراین به این نتیجه رسیدیم که آن‌ها کار خودشان را انجام دهند و ما روی شاخه‌های خالی بیاییم. پس از آستن مارتین نیز به سراغ رولزرویس، سپس فراری و بعد SLR و سرانجام بوگاتی ویرون که نهایت کار است رفتیم! البته SLR کاملا عضوی از مرسدس بنز نیست و در بسته محصولاتش قرار نمی گیرد زیرا مکلارن SLR است.»

شاید کسی جرات نمی‌کرد خودرویی که بیش از هزار اسب بخار قدرت داشته باشد را تقویت کند اما کورش منصوری این کار را کرد. وی بین ۸۵ تا ۹۰ اسب به قدرت بوگاتی ویرون اضافه کرد. کورش منصوری چنان موفق بود که در کمتر از نیم دهه از بنتلی به بوگاتی رسید.

منصوری از سال۹۰ با MP Design در بیشتر نمایشگاه‌های خودرویی جهان حضور داشته است. موفقیت شرکت منصوری آن‌چنان رو به گسترش است که حتی در اوضاع بد مالی در جهان نیز شرکت منصوری وضعیت خوبی دارد وی گفته است که ما مشتری‌های خوبی در ابوظبی، دوبی و قطر داریم ( دو نفر از مشتریان سرشناس او پسر امیر امارات و پسر ۱۴ ساله رومان آبراموویچ مدیر روس و متمول باشگاه فوتبال چلسی است).

منصوری در جایی گفته است:« قیمت بوگاتی را در حالت پر ۷۰۰هزار یورو در نظر می‌گیریم، البته بیشترین سود را کمپانی بوگاتی می کند و اگر بخواهیم بگوییم آپشن‌های ما سقف دارد یا نه؛ پاسخ این است، خیر.

البته نهایت کار آپگرید موتور بوگاتی است که بین ۱۰۰ تا۱۵۰ هزار یورو به قیمت آن می‌افزاید، برای سفارش ویرون حتما باید مشتری به اینجا بیاید تا رودررو قرارداد امضا کنیم.»

شرکت منصوری از کمک شرکت‌هایی مانند میشلن، دانلوپ، گلاسوریت و ریکاردو استفاده می‌کند. اما از بین این‌ها تنها برای ریکارو قطعه می‌سازد و سایر آن‌ها شرکای تجاری- تکنولوژی و شرکت‌هایی هستند که منصوری از آن‌ها برای بهینه‌سازی خودروهایش وسایلی را می‌خرد، برای مثال شرکت منصوری به میشلن سفارش نوعی تایر خاص را داده است که بتواند شرایط وزن و قدرت موتور خودروهای تقویت شده توسط منصوری را تحمل کند، منصوری سفارش در تعداد بالا به آن‌ها نمی‌دهد ولی در اینجا پرستیژ کار مهم است که آن‌ها دوست دارند با شرکت منصوری کارکنند.

منصوری در شهرهایی چون اوزاکا، سئول، بورلی هیلز و البته ابوظبی و سنگاپور نمایندگی رسمی دارد. کورش منصوری در شرکتش که امروزه تبدیل به یک امپراتوری شده تکنولوژی و دستگاه ساخت فیبرکربن که در دنیا شاید چند کمپانی بزرگ و معدود خودروسازی و هوافضا داشته باشند دارد و به دلیل دارابودن سالن رنگ مدرن مدل‌های رولزرویس فانتوم را برای کمپانی رولزرویس رنگ می‌کند، همچنین تکنولوژی و توانمندی طراحی و تولید پلت فرم مستقل را داراست و کمپانی منصوری را نه تیونر بلکه امروزه می‌توان یک face lift‌کننده قهار و تولید‌کننده خودرو لقب داد واین یعنی رسیدن از مرحله تیونینگ به تولید پلت فرم.

آقای منصوری پس از سال‌ها به ایران هم باز گشته است حالا شرکت دینا منصوری قرار است محصولات این شرکت را در ایران عرضه کند. شرکت دینا منصوری قرار است اولین خودروهای تیونینگ شده واقعی را در ایران تولید و عرضه کنند؛ کسی چه می‌داند شاید منصوری به‌دنبال تولید یک کیت کامل برای خودروی سمند باشد.

چهارشنبه 26/11/1390 - 20:44
آلبوم تصاویر
تایلند1

 

تایلند2

 

 

تایلند4
چهارشنبه 26/11/1390 - 20:40
سينمای ایران و جهان
عطارانچهارشنبه هفته گذشته رضا عطاران کارگردان فیلم «خوابم می آد» در جلسه نقد و بررسی فیلمش در برج میلاد در پاسخ به خبرنگار خبرگزاری نسیم، مبنی بر استفاده از شوخی های رکیک که در تمام آثار وی مشاهده می شود، گفت: "من آدم رکیکی هستم. تغییر هم نمی کنم. از نظر من خیلی از این مواردی که شما به عنوان شوخی رکیک ازش یاد می کنید مسائلی است که در تمام زندگی شما در جریان است. هیچ کدام از این بخش ها مثل فحش دادن و مسائل جنسی، مواردی نیست که نخواهیم از آن ها صحبت کنیم. هرچند که باید بگویم نگران نباشید من متعلق به سینمای سخیف هست".

به گزارش «بولتن» وی ادامه داد: "تا پیری،‌هرچقدر آدم بزرگتر می‌شود، متوجه می‌شود، توالت چیز بدی نیست، فحش دادن چیز بدی نیست، مسایل جنسی چیز بدی نیست و شما هم بعدا این‌ها را متوجه میشوی!"

این اظهارات عطاران که با سکوت معنادار بسیاری از مدعیان عرصه هنر و فرهنگ رو برو شد، پس از تاخیر یک هفته ای پاسخ داده شد.

 مرادی

حجت‌الاسلام شهاب مرادی در برنامه شب گذشته "پارک ملت" در پاسخ به عطاران به نکته ای جالب اشاره کرد. وی گفت: به آن آقایی که مدافع سینمای سخیف بود عرض می‌کنم؛ ما اگر به دنبال سینمای سخیف بودیم نیازی به این همه هزینه نبود و انواع جذاب‌تر و با کیفیت‌تر آن را از هالیوود و سینمای غرب وارد می‌کردیم. هدف ما "سینمای متعالی" است

منبع:تابناک

چهارشنبه 26/11/1390 - 20:27
سخنان ماندگار

بحرین

به نیت پیروزی مردم مظلوم بحرین یك صلوات بفرست.

سه شنبه 25/11/1390 - 22:58
دانستنی های علمی
اسمانآب حیات یا آب زندگانی، آب زندگی، آب جاودانگی، آب جوانی، آب حیوان، آب بقا چشمه ای مفروض در ظلمات که هر کس از آن بنوشد یا سر و تن در آن بشوید جوانی از سر گیرد، روزگار شادمان بگذراند و جاودانه زِیَد یا عمری بس دراز یابد. آب حیات یا آب زندگانی، آب زندگی، آب جاودانگی، آب جوانی، آب حیوان، آب بقا چشمه ای مفروض در ظلمات که هر کس از آن بنوشد یا سر و تن در آن بشوید جوانی از سر گیرد، روزگار شادمان بگذراند و جاودانه زِیَد یا عمری بس دراز یابد.

در غرب آن را چشمه جوانی می گویند. اندیشه وجود چشمه جوانی، بویژه در قرون وسطی در سراسر اروپا رواج گسترده داشت و با کشف "دنیای نو" تبلور بیشتری یافت.

فکر نوشیدن از آب حیات یا بهره ور شدن از هر دارو یا وسیله جاودان ساز فکری است با پیشینه ای به درازی عمر آدمی در این کره خاکی زیرا برای مردم آنچه هرگز چاره ای نداشته است و ندارد مرگ است.

در میان قهرمانان جویای جاودانی، کهن تر از همه "گیل گمش"، پهلوان حماسی بابلی و دارای منظومه ای به همین نام، است که داستان وی در غرب آسیا گسترده بود. او بر شهر "اِرِک" یا "اوروک" فرمان می راند و وجودی دو سوم خدایی داشت با هیکلی درشت و اندامی فریب انده. جدش به او نشان گیاهی را داد که در ته دریاست و خوردن آن جوانی می بخشد. "گیل گمش" آن گیاه را بدست آورد اما وقتی در راه بر سر چاه آب سردی درنگ کرد که خود را در آن شستشو دهد ماری دریایی آن گیاه را دزدید و "گیل گمش" تهی دست و دل شکسته بازگشت. از این پس آب حیات وارد زندگی قهرمانان می شود. یکی از قهرمانان که از آن برخوردار شد "آشیل" از پهلوانان ایلیاد و از قهرمانان برجسته جنگ "تروا" (تروی) بود. مادرش "تتیس" که دلهره مرگ وی را داشت او را در رود "استوکس" (رودی در عالم زیرین) فروبرد تا رویین تنش گرداند ولی آب به پاشنه که در دست مادر بود نرسید و شاهزاده تروآیی، "پاریس" بعدها از همین نقطه ضعف ""آشیل"" آگاه شد و تیری بر پاشنه اش رها کرد و نابودش گردانید.

"اسفندیار" قهرمان رویین تن داستان های ملی ایران، زندگی مشابه ای با "آشیل" دارد. او رویین تن وارد "شاهنامه" شده است و "فردوسی" یاد آوری نکرده است که رویین تنی را از کجا بدست آورده.

در روایت و داستان های اسلامی نیز نام سه تن آمده است که در پی آب حیات رفته اند. دو تن از ایشان از آن آشامیده و زندگی جاودان یافته اند و یکی ناکام بازگشته است: "الیاس"، "خضر" و "اسکندر".

نام "الیاس" یکی از پیامبران بنی اسرائیل، دو بار در قرآن مجید آمده است (انعام/6/85 و صافات/37/123) در سوره اخیر گزارش رسالت او در 8 آیه کوتاه (123-130) به صورتی فشرده آمده ولی اشارتی به نوشیدن او از آب حیات نشده است اما از خضر در قرآن مجید نامی برده نشده است باری بر پایه داستان ها "خداوند خضر را بر دریاها گماشته است که هرکسی که به دریا غرقه شود و عجل وی هنوز سپری نشده باشد، خضر مر او را بگیرد و کشتی که به دریا راه گم کند، راه بدو نماید و الیاس را خدای موکل کرده است بر خشکی که هرکس که اندر خشکی راه گم کند الیاس او را به راه باز برد و اگر کسی به بیابان اندر بمیرد، الیاس بر او نماز کند و به گور کندش جون کسی نبود که گورش کند و هردو بدین جهان اندر نمیرند تا روز بازپسین و هر سالی چون وقت موسم بود به حج آیند و حج بکنند و خانه را طواف کنند و هیچ خلق ایشان را نشناسند و ایشان نیز خویشتن به هیچ خلق ننمایند مگر آنکس را که خود خواهند که خویشتن بدو نمایند. و ایشان هردو، شب و روز بر امتان محمد (ص) همی دعا کنند"(ترجمه تفسیر طبری 4/948-949).

از "اسکندر" نیز در قرآن کریم یادی نشده است، آنچه هست گزارشی است از گردش "ذوالقرنین" از مغرب تا مشرق خورشید (کهف/18/83-99) برخی از مفسران وی را با "اسکندر" یکی کرده اند. داستان رفتن او به جستجوی آب حیات، از میان مآخذ موجود گویا نخستین بار در تاریخ الرسل والملوک محمدبن جریر طبری آمده است. نویسنده پس از شرح گردش و جهان گشایی های وی در سراسر گیتی (ایران، هند، چین و تبت که "همه جای زمین رام او شد") می گوید آنگاه از آن سوی قطب شمال وارد ظلمات گشت چنانکه خورشید در جنوب او بود و همراه چهارصد تن به جستجوی چشمه جاودانگی بر آمد، هجده روز بگشت و سپس به عراق باز آمد. در این گزارش نامی از خضر نیست.

گزارش مفصل تر را در میان مآخذ فارسی موجود ظاهرا نخستین بار "حکیم ابوالقاسم فردوسی" داده است که مانند مآخذ بعدی، خضر را در کنار اسکندر دارد می گوید: پس از لشگر راندن اسکندر به مغرب وی آوازه "آب حیوان" را شنید که در ژرفای تاریکی هاست و بر آن شد که بدان ره پوید و بهره بر گیرد. پس ده هزار بارگی همراه با توشه ی مورد نیاز برگرفت و با دو "مهره" که چون در شب تیره آب ببیند چون آفتاب بتابد یکی را خود برداشت و دیگری را به خضر داد که راهنمای او بود. آن دو روانه شدند ولی بر سر دو راهی "اسکندر" "خضر" را گم کرد. خضر به درون تاریکی فرو رفت و سر و تن با آن بشست و "بخورد و بیاسود و برگشت زود" و "سکندر سوی روشنایی رسید".

آنچه سرچشمه پدید آمدن اندیشه آب حیات در فرهنگ اسلامی می پندارند آیاتی از سوره کهف (18) است: یاد آر آن گاه که "موسی" به شاگرد خود گفت: من پیوسته راه می روم تا به برخورد گاه دو دریا برسیم یا همچنان راه را تا زمانی دراز دنبال کنم. چون به برخورد گاه آن دو رسیدند، ماهی خود را فراموش کردند و آن ماهی راه دریا گرفت و آب شد. چون بگذشتند به شاگرد خود گفت: چاشت ما را بیاور که از این سفر رنج بسیار دیده ایم. گفت: آیا دیدی که به آن تخته سنگ پناه بردیم؟ من آنجا ماهی را فراموش کردم و جز شیطان کسی آن را از یادم نبرد. و ماهی به گونه ای شگفت راه دریا در پیش گرفت. "موسی" گفت: آنجا، همانجاست که می جستیم. پس آن دو پی جویان بر آثار پای خویش بازگشتند. پس بنده ای از بندگان ما را یافتند که او را رحمتی از خویش بخشیدیم و دانشی آموختیم. "موسی" به او گفت: آیا می توانم پیرو تو باشم که بیاموزی مرا از آنچه آموخته اند تو را صواب و راست؟ (آیه های 60 الی 66.)

داستان به نقل از تفاسیر و مآخذ امامی چنین روایت می شود که چون پیامبر قرشیان را از داستان اصحاب کهف آگاه ساخت گفتند: ما را آگاه ساز از دانشمندی که موسی به نزد وی شد و فرمان یافت از او پیروی کند. فرمود: آن داستان چنین بود که چون تورات بر موسی فرود آمد و خدا با موسی سخن گفت او با خود اندیشید که بر روی زمین کسی از من داناتر نیست. خدا به جبرئیل وحی فرمود که موسی را دریاب که نابود شده است. به او بگوی که در برخورد گاه دو دریا در نزدیکی تخته سنگ، مردی داناتر از توست. به نزدیک او شو و از وی دانش بیاموز.

"موسی" پیش خود خوار شد و دانست که خطا کرده و هراس بر او چیره شد پس به جانشین خود "یوشع بن نون" گفت خدا مرا فرموده است که در برخورد گاه دو دریا مردی را دیدار کنم و از وی چیزی بیاموزم. "یوشع" ماهی بریان کرده نمک سود برگرفت و روانه شدند. در آنجا مردی را دیدند بر پشت خفته. جانشین موسی ماهی را بیرون آورد و آن را در آب شست و بر تخته سنگ نهاد و آن آب زندگی بود. از آن رو ماهی زنده گشت و روانه دریا شد. آن دو چنان برفتند که خسته شدند، "موسی" گفت: خوراک ما را بیاور که از این سفر سخت خسته شدیم. "یوشع" در آن هنکام ماهی را بیاد آورد و گفت: آن را بر آن سنگ بنهادم و فراموش کردم. "موسی" گفت: آن مرد که در کنار تخته سنگ خفته بود، همان است که می جوییم. آن دوراه رفته را بازگشتند و مرد را در آنجا در حال نماز یافتند. "موسی" نشست تا او نماز را به پایان برد. پس او را سلام داد و گفت آمده ام تا بیاموزی مرا از آنچه آموخته اند تو را صواب و راست. مرد گفت: من به کاری مأمورم که تو تاب دیدن آن نداری و تو به کاری مأموری که من تاب آن ندارم. "موسی" گفت مرا به یاری خدا فرمان بردار خواهی یافت. "موسی" او را همراهی کرد و آن دو بسی سخن ها با همدیگر گفتند و ظهور پیامبر اسلام را یاد کردند و آن مرد "موسی" را از مصیبت های خاندان پیامبر آگاه ساخت و هر دو سخت بگریستند و یاد فضایل "آل محمد(ص)" کردند چندان که "موسی" گفت کاش من از "آل محمد(ص)" بودم. و آن مرد "خضر" بود- داستان تا پایان ادامه می یابد (مجلسی،13/278-317).

"علامه طباطبایی" می گوید: گفته اند این داستان افسانه ای خیالی است و بدین منظور تصویر شده است که بگوید کمال معرفت، انسان را به سرچشمه آب حیات می رساند و از آن می نوشاند، و آن همان زندگی جاویدی است که پس از آن مرگ نیست و خوشبختی سرمدی است که برتر از آن هیچ خوشبختی نیست ولی این سخن بی دلیل است و ظاهرا کتاب عزیز آن را رد می کند. در داستانی که قرآن می آورد خبری از چنین چشمه ای نیست. آنچه هست گفتار برخی از مفسران و داستان سرایان تاریخ نگار است که نه اصلی قرآنی دارد که این گفتارها بدان مستند باشد و نه چنین چشمه ای در نقطه ای از زمین مشاهده شده است... و باید دانست که آیات صراحتی در زنده شدن ماهی پس از مرگ ندارد (طباطبائی،13/338، 340 ).

سه شنبه 25/11/1390 - 22:42
دانستنی های علمی
آدم یا آدم ابوالبشر، نخستین انسان و پدر همه ی مردمان. درباره آفرینش و زندگانی او در دینهای سه گانه ی یهود و مسیحیت و اسلام، روایات و داستانهای همسان و همانند آمده است و این همسانی و همانندی از آن روست که مبدا وحی در این سه دین یکی است. آدم در اسلام: آدم و آفرینش وی در دین اسلام از اهمیت زیادی برخوردار است. آدم از دیدگاه اسلام نخستین پیامبر است و چون مسلمانان بخواهند آغاز و پایان نبوت را نشان دهند عبارت "از آدم تا خاتم" را به کار می‌برند. در قرآن کریم 25بار نام آدم آمده‌است، ولی تفصیل آفرینش او در 6 سوره از این آیات فشرده و پر معنی است و مفسران و صاحب‌نظران در تبیین و تفسیر آن‌ها احتمالات بسیار داده‌اند. اینک ترجمه‌ی این آیات با اندکی تصرف از کشف‌الاسرار میبدی نقل می‌شود: الف: بقره/2/30-39: نیوش تا گوییم ای محمد آنگه که گفت خداوند تو فرشتگان را، من کردگار و آفریدگارم اندر زمین خلیفه‌ای گفتند می‌خواهی آفرید در زمین کسی‌را که در‌آن تباهکاری کند و خون‌ها ریزد، و ما به ستایش تورا می‌ستاییم و به آفرین‌های نیکو تورا یاد می‌کنیم. خداوند گفت فرشتگان‌را: من آن دانم که شما ندانید. آنگه به آدم آموخت نام‌های همه‌چیز. آنگه نمود آن‌چیزها همه فرا فرشتگان، و گفت ایشان را خبر کنید مرا به نام‌های آن‌چیزها که چیست اگر راست می‌گویید که به خلافت شما سزاورترید از وی. فرشتگان گفتند پاکی و بی‌عیبی توراست مارا دانش نیست مگر آنچه تو آموختی مارا، تویی دانای راستْ دانشِ راستْ‌کار. ... ادامه دارد

منبع: دایرة المعارف بزرگ اسلام

 

سه شنبه 25/11/1390 - 22:36
ایرانگردی
اسلامشهرمنطقه اسلامشهر را باید از كهنترین سكونت كاههای ایران زمین دانست . پژوهشهای انجام شده در جنوب و جنوب شرقی شهرستان كواه این ادعا ماست . در فاصله 5/1 كیلومتری باختری جاده آسفالته تهران - قم و شمال جاده خاوری - باختران ، پادكان كهریزك ( باخترقنات كهریزك ) باقیمانده تمدن كهن و ناشناخته با لایه های فراوانی از سفالهای سیاه و قرمز شكسته هزاراه دوم پیش از میلاد همراه با ذغال و تیغه سنگی كو نه وسنگی دیده می شود كه از بخت بد به سبب بررسی نشدن آن بوسیله باستان شناسان سن لایه های این تمدن و سبب از میان رفتن آن برای ما روشن نیست . از سوی دیگر اشیای كشف شده توسط باستان شناسان در تپه تاریخی واوان ، حكایت از آن دارد كه این منطقه در دوران ساسانیان مورد توجه بوده و در عصر حكمروایی آل بویه و سلجوقیان به عنوان قلعه نظامی مورد استفاده قرار می گرفته است . بی تردید عبور شاهراه معروف تجاری و سیاحتی و كاروانرو خراسان در مجاروت و یا از میان آن ، كه از بغداد شروع شده و با عبور از حلوان وارد ایالت جبال میگردید و از قرمیسین (كرمانشاه ) گذشته به همدان می رسید و از آنجا به ساوه می رفت . و سپس آن سمت كه به شمال معطوف گردیده به ری می رسید ، اهمیت فراوانی به آن داده و همین امر سبب گردید تا در این نقاط جهت حفظ حراست از كاروانها دژ نظامی ایجاد نمایند . وجود پلهای متعدد مرمت شده بر روی رودخانه ها كرج از سویی نشان از پر آب بودن این رودخانه دارد و از طرف دیگر نشانگر اهمیت آن به عنوان یك معبر ارتباطی است به نحوی كه به محض خراب شدن آن ، پلی دیگر ساخته و یا آن را مرمت مینمودند تا عبور و مرور كاروانها مختل نگردد . در چندین منطقه تا قبل از سال 1340 به عنوان یك منطقه شهری محسوب نشده ولی در این شكی نمی توان داشت كه این خط همواره جزیی از مراكز قدرت سیاسی همجوار چون ری و تهران بوده و به علت حاصلخیزی زمین مورد توجه بوده و تحولات آن خواه ناخواه این منطقه را نیز تحت تاثیر قرار می داد در دوران حكومت خلفای عباسی ایالت ری یك یاز شهرهای آباد و با شكوه ایران بوده و هارون در آنجا اقامت گزیده و عنایت خاصی به آنجا داشته است و به این دلایل فوق منطقه مدّ نظر بوده است . چنانكه احداث روستای موسی آباد كه هم اكنون به عنوان یكی از محلات شهری می باشد را به موسی الهادی برادر هارون الرشید در سال 146 ه . ق نسبت می دهند وجود امامزاده های متعدد كه قدمت برخی از آنها به عهد صفویه و قاجاریه میرسد دلیل دیگر برای اثبات منظور ما می باشد . صاحبان قدرت در دورانهای مختلف به ویژه عصر صفویه و قاجاریه به علل سیاسی تعدادی از ایالت قبایل طاغی را كه از اطلاعات آنها سر بر می تافتند به این منطقه كوچانده یا رانده اند . پیدایش اسلامشهر در واقع حول و محور قلعه ای به نام قاسم آباد شاهی شروع شده و سابقه سكونت در آن به قرن دهم ه.ق می رسد ساكنان قلعه در اطراف آن به زراعت و كشاورزی می پرداختند و در مواقعی كه تمركز سیاسی در كشور از بین می رفت در برابر یاغیان و چپاولگران از خود دفاع مینمودند

در سال 1300 ه.ق تعداد 100 خانوار روستایی در داخل قلعه زندگی می كردند كه به مرور زمان بر اثر ازدیاد جمعیت در اطراف قلعه شروع به ساختن اماكن مسكونی نمودند . در سال 1340 با به اجرا گذاشتن ری اصلاحات ارشی سیل مهاجرت بی رویه روستائیان به نقاط شهری بویژه تهران آغاز گردید و در پی آن اسلامشهر به واسطه مجاورت با تهران و ارزان بودن زمینهای آن و ... مورد توجه مهاجرین قرار گرفت و به تدریج به جمعیت آن افزوده شد . مقدمات تشكیل شهر به عنوان یك نقطه ی جغرافیایی معین ، از همین زمان شكل میگیرد و شهرك سازی ها و ساختمان سازیها در حد فاصل خط آهن تهران - قم واطراف جاده تهران- ساوه بویژه روستای قاسم آباد شاهی شروع و جمعیت آن رشد چشمگیری پیدا نمود

در سال 1354 به علت افزایش و توسعه نقاط مسكونی با موافقت مقامات مسئول در آن شهرداری دایر گردید و از سال 1355 اماكن مسكونی و تجاری فراوانی در نقاط مختلف فعلی آن ساخته شد . در سال 1365 توسعه ی شهری با ادغام روستاهای اطراف مانند صالح آباد و واوان و غیره گسترش یافته و فضای شهری فعلی را به خود می گیرد. منطقه اسلامشهر تا سال 1362 یكی ازنقاط پرجمعیت استان تهران بوده ، اما در سال 1367 بر اساس مصوبات تقسیمات كشوری به بخشداری مبدل و تحت پوشش شهرستان ری در آمد و نهایتاً بنا به تصویب هیئت محترم وزیران از بخش به شهرستان اسلامشهر ارتقاء یافت . پس از پیروزی انقلاب شكوهمند اسلامی در سال 1358 ، اسامی معابر و خیابانها و شهرك های تازه تاسیس به نام ائمه اطهار (ع) و شخصیت های مذهبی ، سیاسی كشور نام گذاری شده و شاد شهر به اسلامشهر تغییر نام یافت.

 


موقعیت جغرافیایی اسلامشهر

شهرستان اسلامشهر در نواحی میانی شمال غرب فلات مركزی و در موقعیت جغرافیایی °30 ، °22 ، °51 و °0 ، °10، °51 ، طول شرقی و در °30 ، °42 ، °34 ، °30 ، °27 ، °35 ، عرض شمالی و روبروی آبرفتهای سیلابی و مخروط افكنه سیلابهای جاری شده از دامنه های جنوبی البرز مركزی واقع شده است . این شهرستان از شمال به قسمتهایی از شهرستان ری و تهران بزرگ از ناحیه شرق به شهرستان ری و از ناحیه جنوب به قسمتهای از اراضی شهرستان ری و رباط كریم و از طرف غرب به شهرستان شهریار محدود می گردد . ارتفاع آن از سطح دریا 1165 متر می باشد و مقدار بارندگی سالیانه آن حدود 231 و متوسط درجه حرارت سالیانه آن به 1/17 درجه سانتیگراد می رسد . اسلامشهر از لحاظ اقلیمی دارای آب و هوای بیابانی با دوران بارندگی نامشخص می باشد . در فصول سرد سال متاثر از سیستمهای سرد شمالی و شمال غربی و جنوب غربی است كه طی نفوذ به فلات ایران و تهران و بعداً شهرستان اسلامشهر را نیز تحت تاثیر خود قرار می دهد . اصولاً در زمستان در سطح شهرستان سرد و خشك است ، همچنین همجوار بودن با كویر نیز موجب می شود تا در تابستان با دمای گرم و خشك شرقی و جنوب شرقی بر آن تاثیر بگذارد . با این حال قسمتهای شمال و شمال غربی آن دارای بهار و تابستانی دل انگیز و سرسبز می باشد

بر اساس آخرین بررسیهای به عمل آمده مساحت شهرستان درحدود 245 كیلومتر مربع است و جمعیتی قریب به 500 هزار نفر در خود جای داده است . این شهرستان دارای دو بخش و چهار دهستان و 54 آبادی و روستا و یك نقطه شهری میباشد . بخش مركزی آن مشتمل بر دهستانهای ده عباس با 18 روستا و مركزیت روستای ده عباس ، صالح آباد با سه روستا و مركزیت روستای صالح آباد بخش چهاردانگه با نوزده روستا و مركزیت روستای چهاردانگه ، فیروز بهرام با 11 روستا و مركزیت روستا فیروزبهرام است . اسلامشهر و بر روی یكی ازمهمترین محورهای ارتباطی استان تهران با جنوب كشور یعنی محور ارتباطی تهران - ساوه و خط راه آهن تهران - قم واقع شده و به طور كلی وجود مسیرهای رودخانه حسین آباد سیاب و كن در شمال و جنوب و شرق و كرج و شادچای در غرب و در جنوب و قسمتی از جنوب شرقی تنها عوارض شهرستان محسوب می شوند .

 

سه شنبه 25/11/1390 - 22:33
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته