که گاهی شما را به یادم می آورد
گاهی یعنی همیشه ، گاهی یعنی الان
مـَـن اسیـر ِهــر کـه بـاشـم
ضــامنـــم تنهــا یـکیـست
السَّلام علیـک یـا عـلی بـن مـوسی الـرضـا
پس بگرید و بگریاند،
در روزی که چشم ها گریانند(روز حساب)،
گریان نخواهد شد.
مادر است دیگر ...
مادر...
خاک پای زائر شاه خراسان میشوم
یارضا میگویم و آیینه بندان میشوم
هر کجا باشم گدای کوی این آقا منم
همچو موسی سایل دستان سلطان میشوم
باز هم از لطف این آقا که صاحب سفره است
بر سر این سفره جزء ریزه خواران میشوم
پنجره فولاد او را در بغل حس میکنم
هر زمان دلتنگ عطر و بوی باران میشوم
بعد عمری گر نصیب من هم شود کرببلا
تا ابد ممنون آقای خراسان میشوم
گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام .....ضامن چشمان آهوها به دادم می رسی؟
از کبوترها که می پرسم نشانم میدهند......گنبد و گلدسته هایت را به دادم میرسی؟
ماهی افتاده بر خاکم لبالب تشنگی............پهنه آبی ترین دریا به دادم می رسی؟
ماه نـوراین شبهای سیاه عمر من ...........ماه من ای ماه من آیا به دادم میرسی؟
من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام ...هشتمین دردانه زهرا به دادم می رسی؟
باز هم مشهد مسافرها هیاهوی حرم.........یک نفر فریاد زد آقا به دادم می رسی؟
خاک بهشت است شفا میدهد