• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 188
زمان آخرین مطلب : 4965روز قبل
ازدواج و همسرداری
پول و ازدواج
عاشق کـسی شــده اید و احسـاس می کـنـیـد کـهمیخواهید باقی زندگی خودراکناراو بگذرانید.
                                                                            همـیــن طور که دست های همدیگر را در دسـت داریـد، در
مـورد فرزندانی که در آینده خواهید داشت، شغل هایتان و
حـتی در مورد خانه ایده آلتان صحبت خواهید کرد. هر چند
کـه صحبـت کردن در مورد این مسائل نیز مـهـم اسـت، اما
نـبــاید یک مسئله را فراموش کنید که امروزه پول مهمترین
مسئله در بر هم خوردن ازدواج ها است.
رکـن اصـلـی در هر ازدواج موفق، توانایی افراد در استفاده صـــحیح از پول است. این ممکن است کار دشواری باشد. یـک لـحـظـه بـه ایـن مسـئـله فـکـر کـنـیـــد. هر دو نفری که مـی خـــواهند با هم باشند، صد در صد عقاید متفاوتی در مورد پول دارند. یکی ممکن است به پول فقط  مثل وسیله ای برای خرید مایحتاج نگاه کند. در حالی که برای دیگری پول وسیله ای برای کسب قدرت و مقام است. اما همچنان افراد بدون داشتن عقیده مشخصی در مورد پول زندگی را می گذرانند. و این زیاد جالب نیست. افکار ما در مورد پول بر اساس تاثیراتی که بر زندگی ما می گذارد شکل می گیرد. دیدگاه ما به تجربه های کودکی ما در رابطه با پول بر می گردد. همه ما تصمیمات مالیمان را بر اساس چهار چوبی که به نظرمان معقول است می گیریم. چرا این مسئله برای نامزد های جوان اینقدر مهم است؟ زیرا در طول مراحل یک ازدواج تمام انتخاب ها تحت تاثیر دورنمای هر فرد در مورد پول است. تمام مخالفت ها و نا سازگاری هایی که به نظر می رسد که در مورد مسئله ای خاص باشد، در حقیقت در مورد نگرشی است که افراد به پول دارند. حتی اگر آن مشکل هم شناخته شود، باز حل کردن و برطرف کردن این مسئله بسیار دشوار است. چند راهکار عملی برای تازه عروس و داماد ها را می خواهیم بررسی کنیم تا افراد بتوانند توسط آنها زیر بنای محکمی برای مسائل مالی و اقتصادیشان در زندگی پایه ریزی کنند. 1-  ببینید فرد مقابلتان در مورد پول چه نظری دارد: نیازی نیست که سوالاتی مثل سوالات ورودی دانشگاه هاروارد تهیه کنید، فقط از همسرتان بپرسید که پول چه نقشی در دوران کودکی او داشته است. آیا پولدار بوده یا فقیر؟ فقط سعی کنید که بفهمید پول چه نقشی را در خانواده وی بازی کرده است. 2-   در مورد عقاید فعلیتان در مورد پول صحبت کنید: آیا از بی پولی یا داشتن پول زیاد وحشت دارید؟ آیا پول مسئله ای است که دوست ندارید در موردش بحث کنید؟ ممکن است شما ساعت های متمادی در مورد پول فکر کنید و یا اینکه هیچوقت اصلاً در مورد آن فکر نکنید. احساساتتان را با یکدیگر در میان بگذارید. 3-   بگویید یک خرید بزرگ از نظر شما چیست: برای بعضی افراد یا بعضی بودجه های مالی یک خرید بدون برنامه ریزی 10 هزار تومانی به نظر معامله ی بزرگی می آید ولی بعضی دیگر حتی خرج کردن بیست دسته دو هزار تومانی هم برایشان ناچیز است. آیا درست است که قبل از هر خرید با همسرتان همفکری کنید؟ تمام این اطلاعات ممکن است بعدها در ازدواج به دردتان بخورد. وقتی همسرتان با خریدی غیر منتظره به خانه می آید یا با کمی بالا رفتن قبض تلفن از خود واکنش شدید نشان می دهد، شما می توانید مسئله ی اصلی را راحت تر درک کنید. ممکن است برای او مشکل تلفن راه دور شما به مادرتان نباشد، بلکه شاید ترسش از این باشد که دیگر پولی برای پرداخت اجاره خانه باقی نماند. 4-  در مورد حساب بانکیتان با یکدیگر صحبت کنید: آیا شما حساب مشترک بانکی باز خواهید کرد و یا می خواهید همچنان پول هایتان را در حسابی جداگانه نگه دارید؟ این ممکن است مسئله ای بسیار حساس برای خیلی از زوج ها باشد. برای بعضی از آن ها حساب های پس انداز مشترک می تواند راهی برای نشان دادن تعهد آن ها به ازدواجشان باشد. برای بعضی دیگر حساب بانکی که به تنهایی آن را کنترل کنند، نشانه ای از بر خود ارزش گذاشتن است که آن ها از آن چشم نخواهند پوشید. 5-  در نظر بگیرید که قرض ها چگونه بر دارایی شما تاثیر می گذارند: یکی یا هر دو نفر ممکن است قروضی بالا بیاورند. تصمیم بگیرید که چگونه می خواهید تا قبل از اینکه ازدواج کنید از پس این هزینه ها بر بیایید. فکر خوبی خواهد بود اگر وکیلی برنامه های شما را بازبینی کند.  6-   تصمیم بگیرید که کدام یک از شما مسئولیت پرداخت قبض ها و تنظیم دفترچه هزینه ها را بر عهده خواهد گرفت: احتمالاً شما از زیر این مسئولیت شانه خالی خواهید کرد. با اینکار هر دو نفر اطلاعاتشان در مورد دارایی خانواده بالاتر خواهد رفت. همچنین هم به زن و هم به مرد خانه توصیه می کنیم که ماهی یکبار بنشینید و تمام دخل و خرجتان را با هم مرور کنید. در بسیاری از موارد با اینکار می توانید مشکلات را به سادگی حل کنید قبل از اینکه آنقدر بزرگ شوند که دیگر قابل حل نباشند. 7-  ببینید که آیا می خواهید در وصیت نامه یا حساب پس انداز بازنشستگیتان تغییری بدهید: نقشه های شما برای ارث و میراث در دوران مجردی بعد از ازدواج اصلاً به کارتاننمی آید. باید تصمیمات جدیدی بگیرید. این مسئله به خصوص در مورد خانواده های مرکب بسیار مهم است. در تصمیماتی که برای ارث و میراث و سرپرستی گرفته می شود باید بسیار دقت کنید. اگر بدون وصیت نامه بمیرید، دولت در مورد دارایی و فرزندانتان تصمیم خواهد گرفت. و احتمالاً تصمیماتشان با شما بسیار متفاوت خواهد بود. به سادگی وصیت نامه تان را تغییر ندهید. فردی که طلاق گرفته و دوباره ازدواج کرده است با خطری بزرگ مواجه است. اگر در ازدواج قبل با توافق جدا شده باشد، وصیت نامه ای که در طی ازدواج سابقش نوشته است، می تواند تمام دارایی هایش را به سادگی ار آن همسر سابقش کند. و این می تواند برای همسر جدید شوک بزرگی باشد. همه زوج ها در ماه های قبل از ازدواج سرشان بسیار شلوغ خواهد بود. حتی اگر نخواهند مراسم عروسی بزرگی ترتیب دهند، باز چیزهای زیادی هست که وقتشان را بگیرد. اما هرگز فراموش نکنید که وقت کمی را هم در مورد موضوع کاملاً غیر احساسی پول صحبت کنید. بعد از همه این حرف ها، باید بگویم که پول مسئله ای بسیار مهم است تا بتوانید سوگند "تا زمان مرگ از هم جدا نمی شویم" را جامه عمل بپوشید.
شنبه 10/11/1388 - 12:10
ازدواج و همسرداری
خانم ها نخوانند !!در مقوله روانشناسی روابط زناشویی همیشه به بحث‌های جالبی برمی‌خوریم که آدمی را به اندیشیدن بیشتر وادار می‌‌کند. این‌که چرا برخی از رفتارها در خانم‌ها یا آقایان گاهی اوقات از حد اعتدال و طبیعی‌اش فراتر رفته و به نوعی توجه به آنها باعث رسیدن به یافته‌های جدید در این دو قشر و رفتارهایشان می‌‌شود. می‌‌خواهیم در مورد یکی از ویژگی‌های رفتاری زنان با شما سخن بگوییم و آن مقوله‌ای است تحت عنوان این که: «چرا زنان بیشتر از آقایان سخن می‌‌گویند؟!» از نگاه فیزیولوژیست‌ها و پژوهشگران علوم زیست‌شناختی، یک منطقه ویژه در قسمت جلوی نیمکره چپ و چند ناحیه کوچک دیگر در نیمکره راست مغز زنان است که به صحبت کردن اختصاص دارد. وجود این مراکز در دو نیمکره باعث می‌‌شود زنان انسان‌هایی سخنگو، پرحرف و هم‌صحبت‌های مناسبی به نظر آیند! اساسا زنان از صحبت کردن لذت می‌‌برند و شاید به همین دلیل است که زیاد حرف می‌‌زنند! نکته قابل توجه این است که مناطق ویژه کنترل حرف زدن در مغز زنان از سایر نواحی دیگر مغز مجزا بوده و به همین خاطر است که زنان می‌‌توانند در حین صحبت کردن به انجام کارهای دیگری نیز بپردازند! می‌‌خواهیم از بعد روان‌شناختی به ادامه این مقوله بپردازیم چرا که زیاد وارد بحث فیزیولوژی شدن برای خوانندگان چندان ضروری به نظر نمی‌‌آید. حال شاید این پرسش در ذهن شما متبلور شود که به واقع «چرا زنان به صحبت کردن احتیاج دارند؟» پژوهش‌هایشان به آن دست یافته‌اند، حاکی از آن است که تنها راهی که زنان می‌توانند از طریق توسل به آن از دست افکار منفی و تلقین‌های نگران‌کننده ذهن خود رهایی یابند، صحبت کردن درباره هرکدام از این فرآیندهاست! شاید به جرات بتوان به این موضوع اشاره کرد که وقتی یک زن در پایان روز کاری‌اش، شروع به صحبت کردن با همسرش یا یکی از دوستان و آشنایان خود می‌پردازد، به نوعی می‌‌خواهد از مکانیسم روانی دفاعی «جابه‌جایی» یا «جبران» استفاده کند. شاید دلیل اصلی این رفتارش، رها شدن از دست مصائب، مشکلات و گرفتاری‌هایی است که در طول روز کاری‌اش با آنها برخورد داشته و حالا می‌‌خواهد با حرف زدن خود، به نوعی خود را خالی کرده و آن انرژی و موج و افکار منفی را از خود دور کند. نکته طلایی روانشناسی درباره حرف زدن زنان از نگاه فیزیولوژیست‌ها به این شکل است که مردان می‌‌توانند مشکلات خود را در مغزشان به نوعی، جمع‌بندی و طبقه‌بندی کنند اما در مقابل، زنان مشکلات خود را در مغزشان به نوعی به گردش درمی‌آورند و از نگه داشتن و طبقه‌بندی کردن آنها گریزانند! ● زنان با حرف زدن زندگی می‌‌کنند! اگر بگوییم که زنان عاشق صحبت کردن هستند و از آن لذت فراوانی می‌‌برند، مطمئن باشید که بیراه نگفته‌ایم. حرف زدن، جزئی تفکیک‌ناپذیر از زندگی روزمره زنان محسوب می‌‌شود و این مقوله طی سالیان متمادی به اثبات رسیده است. اگر بخواهیم در این زمینه اندکی بیشتر به شما اطلاعات بدهیم، باید بگوییم که اساسا وقتی زنان برای دیدن یک فیلم سینمایی یا تماشای یک سریال تلویزیونی، با یکدیگر دور هم جمع می‌‌شوند تا این کار را انجام دهند، در عین حال که مشغول تماشای آن برنامه تلویزیونی یا فیلم سینمایی هستند، درباره چیزهای دیگری از جمله زندگی خصوصی‌شان، رفتار شوهران‌شان، نحوه برخورد شوهران‌شان با آنها، نحوه تربیت و آموزش فرزندان، مشکلات و سختی‌های زندگی مشترک، حوادث و اتفاقات زندگی روزمره، مشکلاتی که در محیط کارشان با رییس یا همکاران‌شان دارند و هزاران موضوع دیگر صحبت می‌‌کنند! جالب است نه؟ این در حیطه ویژگی‌های رفتاری و خصوصیات روانی زنان است و به هیچ وجه نمی‌‌توان این واقعیات را انکار کرد. حال اگر خانم‌ها و آقایان و به عبارت دیگر زنان و شوهران با یکدیگر به تماشای یک برنامه تلویزیونی یا دیدن یک فیلم سینمایی بنشینند، اصولا دیده می‌‌شود که مردان از زنان خود می‌‌خواهند که صحبت نکنند تا آنان به برنامه موردعلاقه خود توجه کنند! به عبارت دیگر برخلاف زنان که گفتیم می‌‌توانند در عین حال که فیلم می‌‌بینند، صحبت هم کنند، مردان از چنین قاعده‌ای مستثنی هستند و نمی‌‌توانند این فرآیند را با هم به اجرا درآورند! شاید مردان به نوعی به این رویه رفتاری همسران خود غبطه می‌‌خورند که آنان چگونه می‌‌توانند دو کار را با هم و در یک زمان انجام دهند ولی آنان نه! این پرسش شاید تا همیشه در ذهن مردان باقی خواهد ماند! ولی واقعیتی است که علم نوین روانشناسی آن را به یقین به اثبات رسانده و به هیچ وجه نمی‌‌توان آن را انکار کرد. شاید وقتی شما از زنان بپرسید که علت اصلی این دور هم جمع شدن چیست، آنان در پاسخ به شما بدون شک خواهند گفت که: «ما دوست داریم دور هم باشیم، از لحظات خود لذت ببریم و به واقع هدف اصلی ما از این گردهمایی کوچک و محدود همانا داشتن لحظاتی خوش، ماندگار، به‌یادماندنی و مهمتر از همه توسعه و گسترش بخشیدن به روابط انسانی و عاطفی‌مان است، نه این‌که بخواهیم صرفا به یک فیلم سینمایی یا یک برنامه تلویزیونی دل ببندیم و خوش باشیم!» و کلام آخر این‌که: باید همواره یادمان باشد که یکی از موهباتی که خداوند عالمیان به ما انسان‌ها ارزانی داشته و به واقع در نهاد هر انسانی به ودیعه گذاشته، قدرت تفکر، تامل، اندیشیدن و صحبت کردن با همنوع است چرا که انسان در تمام مقاطع زندگی فردی و اجتماعی‌اش نیازمند یک همدم، مونس، یار، غمخوار و به معنای واقعی کلمه یک «سنگ صبور» است! پس چه بهتر می‌‌شود اگر آدمیان برای پیدا کردن هم صحبت خوب برای خودشان، از همسرشان استفاده کنند چرا که هر حرفی را نمی‌‌توان به هر فردی گفت. اسرار درونی آدمی برای خودش قابل احترام و ارزش است. پس پیدا کردن یک فرد مورد اعتماد در جامعه امروزی به نظر اندکی سخت و دشوار می‌‌آید! پس بیایید حرف دل‌مان را با همسران خود مطرح کنیم. از یک شنونده خوب، محبوب و دوست‌داشتنی برای شنیدن اسرار درون‌مان و ناگفته‌های زندگی‌مان بهره بگیریم. البته این بدان معنا نیست که فقط ما گوینده باشیم و همسران‌مان شنونده. نه این دیدگاه کاملا اشتباه و منسوخ شده است. باید این ارتباط پایاپای و متقابل باشد. باید یک تعامل مشترک بین طرفین برقرار شود تا سرانجام دو طرف از هم‌صحبت شدن با هم لذت ببرند و لحظات خوش و ماندگاری را برای یکدیگر خلق کنند. یادمان باشد که سه نوع شنونده وجود دارد: دسته اول آدم‌هایی هستند که حرف ما را می‌‌شنوند و پس از اندک زمان محدودی آن را به فراموشی می‌سپارند. دسته دوم آدم‌هایی هستند که حرف دل ما را می‌‌شنوند و پس از شنیدن، چند کلام هم به آن می‌‌افزایند و به دیگران معکوس و وارونه جلوه می‌‌دهند. اما دسته سوم آدم‌هایی هستند که حرف دل ما را با تمام تار و پود خویش می‌‌شنوند، خود را در قالب شخصیتی ما قرار می‌‌دهند و پس از شنیدن، به ما راهکارهای متعددی نشان می‌‌دهند. 
شنبه 10/11/1388 - 12:9
ازدواج و همسرداری
تعدد زوجات و عوارض روان‌شناختی آن چرا هر وقت تعدادی از مردان جامعه ما به دور هم جمع می‌شوند و سرحال و سرکیف هستند، بحث تعدد زوجات را پیش کشیده و با شور و شوق فراوان پیرامون آن بحث و اظهار نظر می‌کنند؟ آیا جذابیت این بحث یعنی تعدد زوجات اینقدر بالا است که خیلی از مردان برای آن بها و ارزش فراوان قائل می‌شوند؟ چرا این مبحث اهمیت فراوان به خود گرفته است؟ آیا کثرت زنان به دلایل خاص عاملی در مهم شدن بحث تعدد زوجات می‌باشد؟ آیا استرس و سبک زندگی می‌تواند عاملی برای تعدد زوجات در بین مردان باشد؟
موضوع فوق‌الذکر همیشه برای مردان جامعه ما جذاب بوده است. تعداد افرادی که در جامعه ما تن به ازدواج دوم با وجود داشتن همسر اول، می‌دهند، زیاد هستند. تعدد زوجات هم به‌صورت رسمی و هم به صورت نیمه‌رسمی (همسر موقت) دیده می‌شود.
فرضیات و آراء مختلفی پیرامون این گرایش به تعدد زوجات وجود دارد که در این نوشتار سعی بر آن شده است که علل را ریشه‌یابی کرده و از بعد استرس این عمل یعنی تعدد زوجات مورد بررسی روان‌شناختانه قرار گیرد.
فرضیه عدم ارضاء روانی کامل در ارتباط  زوج با زوجه
عده‌ای از مردان عدم کیفیت بالا در روابط  را بین خود و همسر اول، دلیل قانع کننده‌ای می‌دانند جهت رفتن به سوی تعدد زوجات. عدم کیفیت در رفتاردر زنان به دلایل مختلفی عنوان شده است.  آمار و تجربیات  کلینیکی در مراکز مشاوره و روان‌شناسی در جامعه نشان می‌دهند که تعدادی در حدود 30 درصد از زوج‌های ازدواج کرده در ایران دارای رفتارهای توام با لذت و استاندارد شده نیستند. یعنی کیفیت رفتارها در زوجین، زیاد بالا نیست. به‌طور مستقیم رابطه‌ای بین عدم رضایت از رفتار  و گرایش به داشتن همسر دوم یافت شده است.
به زبان ساده‌تر اینکه یکی از طرفین و یا هر دو نفر از رفتار احساس لذت و رضایت خاطر ندارند.  اگر این عدم رضایت از طرف زن باشد، معمولا به دلایل عرفی‌، شرعی و قانونی‌، زن نمی‌تواند زوج دیگری برای خود انتخاب کند. اما اگر این عدم رضایت و عدم احساس لذت از طرف مرد باشد، وی به دلیل عدم محدودیت خیلی جدی، تمایل به انتخاب شریک برای خود پیدا می‌کند.
 
اولین دلیل،  
نگرش زن به مسائل می‌تواند او را در به رفتار ناموفق هدایت کند.  به این معنی که بعضی از زنان این پنداره غلط را در ذهن خود دارند که مردان برای خوشگذرانی و هوسرانی تمایل به انجام رفتار با زنان خود دارند دید توام با تابو و بد به مسائل جنسی در تعدادی از زنان و بانوان دیده می‌شود. کثیف و پلید بودن این رفتار در بیانات و صحبت‌های این بانوان قابل لمس می‌باشد.
دیگر این‌که
مشکلات عاطفی در زنان هم می‌تواند دخیل در امر رفتار شود. زنانی که عدم رضایت از مردان از بعد عاطفی و روانی دارند، نمی‌توانند سرویس دهی خوبی به همسر خود داشته باشند. کدورت، بغض، نفرت و امثالهم اگر در زن نسبت به مرد وجود داشته باشد مانع بزرگی در انجام یک رفتار خوب، خواهد بود. افسردگی و خلق افسرده  یکی دیگر از عواملی است که امروزه در تعدادی از زنان و بانوان جامعه ما دیده می‌شود و این خود عاملی دیگر و بازدارنده قوی‌تر در رفتار مطلوب، به حساب می‌آید.


شنبه 10/11/1388 - 12:8
ازدواج و همسرداری
٤ میمی که هر جوان هنگام ازدواج با آن روبه روست ازدواج و تشکیل زندگی مشترک آن قدر اهمیت دارد که کتاب ها و مقاله های زیادی درخصوص آن نوشته شده است و اندیشمندان و صاحب نظران زیادی درباره آن سخن گفته اند؛ در این بین انتخاب صحیح و درست شریک زندگی آن قدر اهمیت دارد که هرچه درباره آن گفته شود بازهم کم است. انسان یک بار به دنیا می آید و یک بارهم از دنیا می رود و نه آمدن به اراده اوست و نه رفتنش بلکه تقدیر و خواست خداوندی است که مسئولیت سنگین و خطیری را به عهده اش گذاشته است.اما ازدواج مهم ترین اتفاق در زندگی است که با اراده و انتخاب فرد همراه است. اگر کمی دقیق تر شویم درمی یابیم تنها کسی که در اصلی ترین نعمت خداوندی که همان زندگی است، توانسته نقش شریک را داشته باشد، همسر انسان است که سخاوتمندانه باید او را در بهترین نعمت خداوندی شریک کرد و در زندگی اش شریک شد؛ بنابراین نه تنها در این اشتراک نباید چیزی از دست داد بلکه به نعمت های زیادی باید دست یافت. اگر کمی با علم ریاضیات و هندسه آشنایی داشته باشیم، می دانیم که وقتی قسمت هایی از دو دایره را به اشتراک می گذاریم، نقاط اشتراک پررنگ تر می شود و قسمت های دیگر درحاشیه دو دایره، کم رنگ تر می باشد. این دو دایره به مانند زن ومردی می ماند که هرچه قدر نقاط مشترک بیشتری داشته باشند بیشتر از خیر و برکت زندگی بهره خواهند گرفت و اختلاف نظر و سلیقه آن ها به مانند حاشیه های دو دایره در کنار و گوشه جای خواهد گرفت. بنابراین بر کسی پوشیده نیست که این انتخاب از روی عقل و تدبیر و اختیار چه قدر حساس و سرنوشت ساز است و مسئولیت ساز به همین منظور با دو تن از کارشناسان در این زمینه به گفت وگو نشسته ایم.ایرج وثوق دکتر روان پزشک با اشاره به چهار میمی که در اولین قدم هرجوانی به هنگام ازدواج با آن روبه رو می شود، گفت: این مراحل عبارت از مشاهده، مصاحبه، مکاشفه و مشاوره است. در مرحله مشاهده اول باید ٢نفر از یکدیگر خوششان بیاید. در این مرحله احساس به انسان کمک می کند به شرطی که در چارچوب عقل باشد. سپس گفت وگو و صحبت کردن، بعد مکاشفه و تحقیق درباره طرف مقابل و بعد مشاوره قرار می گیرد. در انتخاب همسر چندعامل مهم قابل توجه است. یکی از این عوامل، تفاوت در نیازهای دوجنس است. هرانسانی در زندگی نیازها و خواسته هایی دارد و نیازها جزءلاینفک وجود آدمی است. نیازهای اساسی هر انسانی به ٥دسته مهم تقسیم می شود نیاز به بقا، نیاز به عشق و محبت، نیاز به آزادی، نیاز به قدرت و نیاز به تفریح و سرگرمی، زمانی که بین نیازهای طرفین تفاوت چشمگیری وجود داشته باشد، اختلاف بین زوج ها شدت می گیرد. به عنوان نمونه کسی که معتاد به کار است، احتمالا در مورد نیاز به بقا، بسیار جدی و سخت کوش است و همسری که این نیاز را در خود کمتر می بیند، ممکن است با کار ٢شیفت همسرش مخالف باشد. درمورد عشق و محبت هم همین گونه است. برخی به شدت نیاز به ابراز محبت از سوی همسرشان دارند، درحالی که ممکن است برخی این گونه نباشند. نیاز به آزادی هم به حوزه تصمیم گیری در شیوه زندگی برمی گردد. به عنوان مثال کسی که نیاز به آزادی عملش زیاد است با کسی که کنترل کننده است، نمی تواند زندگی شادی داشته باشد زیرا نمی تواند تحمل کند که کسی آزادی او را محدود کند و دوست دارد همواره خودش تصمیم گیرنده باشد. نیاز به قدرت هم درباره این موضوع است که چه کسی حرف آخر را می زند و تصمیم گیرنده نهایی کیست. درواقع وقتی هر ٢ طرف به یک اندازه نیاز به قدرت داشته باشند و به اصطلاح من باشند، در زندگی مشترک دچار مشکل می شوند. سرانجام نیاز به لذت و تفریح است که بعضی اهل سفر و گردش و برخی هم خانه نشین هستند و اهل مطالعه و تماشای تلویزیون و غیره. بنابراین اولین عاملی که به لحاظ روحی و روانی در ازدواج باید موردتوجه قرار بگیرد، این است که اگر این نیازها در زن و مرد تفاوت زیادی داشته باشد، احتمال اختلاف و طلاق در آن ازدواج بیشتر می شود. هم چنین شیوه و سبک دلبستگی، موضوع بسیار مهم دیگری است. دلبستگی به معنای توانایی اعتماد ما به دیگران است. هر قدر توانایی ما در اعتماد به دیگران کمتر باشد، روابط اجتماعی کمتر و محدودتری داریم؛ اما فرد با سبک دلبستگی ایمن، کسی است که می تواند با دیگران به راحتی ارتباط برقرار کند، روابط اجتماعی خوبی دارد و فرد در سبک دلبستگی ناایمن دائم نگران، مضطرب و بدبین است. تفاوت در سبک دلبستگی باعث می شود کسی که ناایمن است دائم نسبت به همسر خود مظنون و بدبین باشد. سبک دلبستگی در ٢ سال اول زندگی فرد شکل می گیرد.به گفته دکتر وثوق فرهنگ حاکم بر خانواده ها هم معیار بسیار مهمی است. از نظر موقعیت جغرافیایی و زیستی باید تفاوت ها را مدنظر قرار داد و نباید از آن ها غافل شد. از نظر فرهنگی نیز ارزش های حاکم بر خانواده ها باید به هم نزدیک باشد. خانواده ها نباید از نظر طبقه اجتماعی، سطح تحصیلات و تعداد فرزندان با هم تفاوت زیادی داشته باشند.هم چنین تفاوت ها و درک آن ها اهمیت زیادی دارد. طبق تحقیقات مردان و زنان به گونه متفاوتی فکر می کنند بنابراین زوج ها باید تفاوت های زیستی و جنسیتی یکدیگر را بشناسند. عملکرد، نگرش و رفتار مردان و زنان متفاوت است و این امر از تفاوت در مغز آنان و شیوه تفکر ناشی می شود. توجه به این موضوع می تواند در ابتدای ازدواج بسیار کارساز باشد.به عنوان مثال خانم ها وقتی ناراحت هستند، سکوت می کنند اما آن ها باید بدانند که اگر همسرشان ساکت است، به آن معنا نیست که او ناراحت است، یا خانم ها در شبانه روز حدود ٢٠ هزار کلمه صحبت می کنند، درحالی که مردان ٨٠٠٠ کلمه صحبت می کنند.طبق نظریه دکتر مور مغز ما در دوران جنینی تحت تاثیر هورمون های جنسی قرار می گیرد و گاهی این تفاوت ها بسیار برجسته است.الگوی شخصیتی افراد را هم نباید به هنگام انتخاب همسر از نظر دور داشت. برخی شخصیت اضطرابی دارند، مهم این است که ما به لحاظ شخصیتی، طرز تفکر، نوع رفتار، نوع احساس به دنیا و دیگران با یکدیگر تناسب داشته باشیم.دکتر اقلیما رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران نیز درباره ملاک های انتخاب همسر می گوید: یک سری معیارهای مشترک باید به هنگام انتخاب همسر مورد توجه قرار گیرد. معیارهای مشترک، ویژگی های شناختی و ویژگی های شخصیتی اصول اولیه است در معیارهای مشترک اعتقاد و باورهای دینی اهمیت بسیاری دارد. تقوا، ایمان، الزام به دین و واجبات دینی مهم ترین نکاتی است که دختر و پسر باید به هنگام ازدواج درباره آن دقت کنند. در دین داری، وفای به عهد، راست گویی، امانت داری، احترام به حقوق دیگران، مبارزه با کارهای خلاف، مخالفت با هوای نفس و دوری از گناهان و پای بندی به قوانین اجتماعی ملاک است و باید مورد توجه قرار گیرد.در ویژگی های شناختی ٤ ویژگی باید مدنظر قرار گیرد؛ این ویژگی ها عبارت است از: تحصیلات، ظرفیت هوشی، نگرش و باورها و کفایت عقلانی. دختر و پسر از نظر تحصیلی، فکری و هوشی باید با یکدیگر تناسب داشته باشند.و در رشد عقلانی مواردی همچون زیرکی، سنجیده گویی، کمال خواهی، کنترل زبان، قدرت غلبه بر احساسات و هیجانات، کم حرفی، بردباری، داشتن رفتار متعادل، منزوی نبودن از مردم، اندیشیدن درباره عاقبت کارها، تسلیم بودن در برابر تقدیر، شکیبایی در مشکلات، صاحب عقیده بودن و قدرت تشخیص داشتن را باید مدنظر قرار داد. کسی که کفایت عقلانی دارد، تصمیمات درستی می گیرد. استقلال فکری دارد، رویه متعادلی در زندگی دارد، شجاعانه و عادلانه رفتار می کند، قدرت گوش دادن به حرف دیگران را دارد و مقید است، می توان به این فهرست، موارد دیگری را نیز اضافه کرد اما از روی این ویژگی ها می توان طرف مقابل را برای ازدواج سنجید. هم چنین باید ویژگی های شخصیتی فرد را شناسایی کرد. برخی درون گرا و برخی برون گرا هستند و باید به هنگام انتخاب همسر به این موارد دقت کرد. اخلاقیات و ارزش های زندگی هم در این مرحله مدنظر جوانان است. داشتن عفت اخلاقی، پاک نظری، ادب، آزادی معنوی، حسن خلق، نداشتن صفاتی مثل حسادت، کج خلقی، لجبازی، غرور و تکبر بی جا، دروغ گویی، سبکی و هرزگی، کم ظرفیتی، بدزبانی، عصبانیت، پنهان کاری، بی انضباطی می تواند ملاک باشد. از سوی دیگر حسن خلق هم ملاک مهمی است؛ کسی که حسن خلق دارد، به خوبی با دیگران رفتار می کند، درست صحبت می کند، بزرگوار است، متواضع است، بردبار است، وفای به عهد دارد، با گذشت است، احساس مسئولیت و انعطاف پذیری دارد، مهربان است، توان همکاری با دیگران را دارد و سخاوتمند است. نبود بسیاری از این ویژگی ها در افراد، در زندگی مشترک مشکل ساز می شود و مایه اختلاف و طلاق در بسیاری از خانواده ها می شود.از مهم ترین معیارهای انتخاب همسر ویژگی های زیستی است که به ٤ بخش تقسیم می شود. در این مرحله ما به ظاهر فرد توجه می کنیم از مبتلانبودن او به بیماری های سخت مطمئن می شویم، به شرایط جسمی و روحی او دقت می کنیم و تفاوت سنی مناسب را در نظر می گیریم. در تفاوت، جنبه روانی و فیزیولوژیکی را نیز در نظر می گیریم.سپس وسع مالی او را در نظر می گیریم و این که تا چه اندازه از امکانات مالی بهره مند است.این که به حلال و حرام دقت دارد یا خیر و هم چنین باید ثروت مطلوب داشته باشد. منظور از ثروت، پول فراوان نیست بلکه داشتن ظرفیت است و این که دارایی اش را درست مصرف کند. اصالت خانوادگی، فرهنگ فردی و خانوادگی ظاهر و پوشش، آداب معاشرت، سنت ها و آداب و رسوم و پدرسالاری و مادرسالاری از موارد حائزاهمیت است هم چنین گرایش ها و علایق متنوع در زندگی نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
شنبه 10/11/1388 - 12:7
ازدواج و همسرداری
کارمای نیک  1-  به خاطر داشته باش که عشقهای سترگ ودستاوردهای عظیم، به خطرکردنها و ریسکهای بزرگ محتاجاند.2-  وقتی چیزی را از دست دادی، درس گرفتن از آن را از دست نده.3- این سه میم را از همواره دنبال کن:*محبت و احترام به خود را* محبت به همگان را * مسؤولیتپذیری در برابر کارهایی که کردهای4- به خاطر داشته باش دست نیافتن به آنچه میجویی، گاه اقبالی بزرگ است.5- اگر میخواهی قواعد بازی  را عوض کنی، نخست قواعد را فرابگیر.6- به خاطر یک مشاجرهی کوچک،  ارتباطی بزرگ را از دست نده.7-  وقتی دانستی که خطایی مرتکب شدهای، گامهایی را پیاپی برای جبران  آن خطا بردار.8-  بخشی از هر روز خود را به  تنهایی گذران.9-  چشمان خود را نسبت به  تغییرات بگشا، اما ارزشهای خود را بهسادگی در برابر آنها فرومگذار.10-  به خاطر داشته باش که گاه سکوت بهترین پاسخ است.11-  شرافتمندانه بزی؛ تا هرگاه بیشتر عمر کردی، با یادآوری  زندگی خویش دوباره شادی را تجربه کنی...12-  زیرساخت زندگی شما، وجود جوی از محبت و عشق در محیط خانه و خانواده است.13-  در مواقعی که با محبوب خویش ماجرا میکنی و از او گله داری، تنها به موضوعات کنونی بپرداز و سراغی از گلایههای قدیم نگیر.14-   دانش خود را با دیگران در میان بگذار. این تنها راه جاودانگی است.15-  با دنیا و زندگیِ زمینی بر سر مهر باش.16-  سالی یک بار به جایی برو که تا کنون هرگز نرفتهای.17-  بدان که بهترین ارتباط، آن است که عشق شما به هم، از نیاز شما به هم سبقت گیرد...18-  وقتی می خواهی موفقیت خود را ارزیابی کنی، ببین چه چیز را از دست دادهای که چنین موفقیتی را به دست آوردهای.19-  در عشق و آشپزی، جسورانه دل را به دریا بزن.  
شنبه 10/11/1388 - 12:7
ازدواج و همسرداری
اثبات ازدواج دوم همسر سال‌ها قبل من و همسرم قصد مهاجرت به خارج از کشور را داشتیم. همسرم در آن زمان از من خواست برگه‌هایی را که به انگلیسی بودند، امضا کنم و عنوان کرد که آنها برای وکالت در امور مهاجرت لازم هستند. بعد از آن رفتار همسرم بسیار تغییر کرد و با توجه به شواهدی، احتمال زیادی می‌دهم که ازدواج مجدد کرده است؛ ولی مدرک محکمه‌پسند برای اثبات ندارم. متاسفانه کسی را هم برای پیگیری این قضیه ندارم. اینک ۲ سوال برای من مطرح است؛۱) اگر بر فرض برگه‌هایی که امضا کردم، وکالتنامه نباشد، می‌تواند سندی به عنوان اجازه برای ازدواج مجدد (یا هر چیز دیگری به ضرر من)‌ باشد.۲) برای اثبات این که همسرم ازدواج کرده است، چه کارهایی می‌توانم بکنم؟شوکا - م (تهران)‌هر متنی را که شما امضا کنید، برایتان بار حقوقی دارد و اطلاع نداشتن از محتوای آن، شما را از مسوولیت‌های ناشی از امضای این متن مبرا نمی‌کند. ضمن آن که شما نمی‌توانید ادعا کنید که با اراده خود آن را امضا کرده‌ و برای امضای آن تحت فشار نبوده‌اید.درباره احتمال ازدواج همسرتان نیز این ادعا نیاز به اثبات دارد و آن، بررسی شناسنامه همسرتان است؛ اما اگر همسر شما ازدواج موقت کرده باشد، این مساله قابلیت اثبات ندارد؛ چون ازدواج موقت در شناسنامه درج نمی‌شود.● قوانین مربوط به ازدواج موقت آیا می‌توانیم نوشته‌ای را مبنی بر ازدواج موقت تنظیم کنیم تا اگر زمانی مشکلی برایمان پیش آمد، این نامه را ارائه کنیم؟ چه راه‌حل حقوقی برای این مساله وجود دارد؟ کرم‌رضا - خ (قائمشهر)‌ هرگونه ارتباطی میان زن و مرد، به شرطی که زن شوهر نداشته باشد، باید در قالب ازدواج موقت و صیغه‌نامه رسمیت یابد. برای این موضوع هم باید با مراجعه به دفترخانه، صیغه‌نامه‌ای را تنظیم کرد. در عقد موقت، مرد نیاز به دریافت رضایت از همسرش ندارد و در این عقد، مشخصات همسر در شناسنامه مرد درج نمی‌شود. اما اگر فرد مورد نظر شما، دختر و باکره است، برای ازدواج با وی حتما باید خانواده او از این موضوع مطلع باشند، ضمن آن که هر نوع ازدواج این نوع دختران فقط در قالب عقد دائم مطرح است و عقد موقت شامل دختران باکره نمی‌شود. اگر هم شما به همراه یک دختر خانم در خیابان دستگیر شوید، این مساله در حکم رابطه نامشروع تلقی شده و برای آن مجازات قانونی وجود دارد و در صورت شکایت خانواده دختر، شما محکوم خواهید شد. حتی اگر متنی میان شما تنظیم و به امضای دو طرف نیز رسیده باشد، این مساله ارزش حقوقی ندارد و مشکلی از مشکلات احتمالی شما را حل نخواهد کرد.● عدم تمایل صاحب ساختمان از تکمیل واحد مسکونی مدتی قبل آپارتمانی مسکونی را در طبقه همکف یک ساختمان ۵ طبقه خریدم. قولنامه خرید تنظیم و و بخش زیادی از پول نیز پرداخت شده و به این ترتیب کلید آپارتمان در اختیار من است و قرار است بعد از صدور سند، بقیه پول پرداخت و سند به نام من زده شود. این واحد مسکونی با یک واحد دیگر دارای یک حیاط‌خلوت است که سقف آن پوشیده نیست. سازنده ساختمان نیز از پوشاندن آن خودداری می‌کند و می‌گوید این جزو تعهدات و وظایف او نیست؛ حال آن که پوشیده نبودن سقف حیاط‌خلوت باعث ریزش باران و برف احتمالی و ورود گرد و خاک به خانه می‌شود. آیا در صورتی که چنین اقدامی از سوی صاحبخانه صورت نگیرد، می‌توانم اقدامی حقوقی علیه او انجام دهم؟ آیا می‌توانم تا آماده نشدن این بخش از خانه از حضور در دفترخانه و پرداخت پول برای تنظیم سند خودداری کنم؟ غلامحسین - ض (جیرفت)‌ صاحب ساختمان باید هرگونه تعهدی را که در قولنامه تنظیم شده است، انجام دهد. اگر هم برای مسقف کردن حیاط‌خلوت خانه تعهدی داده باشد، باید این کار را انجام دهد؛ اما اگر چنین تعهدی نداده باشد، خریدار جدید نمی‌تواند از پرداخت بقیه پول معامله خودداری کند و این مساله در قالب دادخواست «الزام به تنظیم سند» از سوی خریدار خانه قابل پیگیری و طرح دعوی است. البته برای ملک ساخته شده طبق صورت نظر تفکیکی و پایان کار و نقشه‌های تایید شده شهرداری به مرحله تنظیم سند می‌رسد و اگر در نقشه ساختمان، چنین مساله‌ای وجود داشته باشد، باید این کار از سوی صاحبخانه انجام شود تا برای خانه سند صادر شود.● داشتن ۲ شناسنامه جرم است؟ ۴ سال قبل ازدواج کردم و پس از مدتی با همسرم دچار اختلاف شدم. در آن مقطع با وجود داشتن شناسنامه، تقاضای صدور شناسنامه المثنی کرده و در آن مقطع نیز اعلام کردم مجرد هستم. در حال حاضر در شناسنامه دوم من مجردم و در شناسنامه اول صاحب همسر می‌باشم. آیا داشتن ۲ شناسنامه جرم است؟ اگر بخواهم شناسنامه دوم خود را تحویل دهم، چه باید بکنم؟ در آن صورت، مسوولیتی متوجه من خواهد بود؟ فضه - م (قزوین)‌ داشتن ۲ شناسنامه همزمان از نظر قانون جرم است و در صورت استفاده از آن برای مواردی مانند ازدواج، با توجه به این‌که در شناسنامه دوم شما مجرد معرفی شده‌اید، عنوان مجرمیت شما استفاده از سند مجعول است که مجازات آن نیز جزای نقدی بین ۱۰۰ هزار تا یک میلیون تومان و حبس از یک تا ۳ سال است. بهتر است شما با مراجعه به ثبت احوال، شناسنامه دوم خود را تحویل دهید. در این صورت شناسنامه دوم باطل می‌شود و دیگر مسوولیتی متوجه شما نیست.● طلاق در دوران بارداری مدتی است همسرم به اعتیاد شدیدی دچار شده و من قصد جدایی از وی را دارم. او نیز مشکلی با این مساله ندارد؛ اما ۲ ماه است باردار شده‌ام. آیا می‌توانم در حین باردار بودن از همسرم جدا شوم؟ در این صورت، تکلیف شناسنامه فرزندم چه خواهد شد؟ البته همسرم با طلاق من در چنین شرایطی موافق است؛ اما آیا قانون با این مساله موافقت خواهد داشت؟ فاطمه - ح (تبریز)‌ از نظر قانونی، اگر شما بخواهید به شکل یکطرفه برای طلاق اقدام کنید، باید صبر کنید پس از وضع حمل چنین اقدامی انجام دهید؛ زیرا مشخص نیست فرزندی که به دنیا می‌آید، دختر است یا پسر؟ سالم است یا ناقص؟ مرده به دنیا می‌آید یا زنده و... تا تولد کودک نیز نمی‌توان درباره مسائلی مانند حقوق کودک و حضانت او اظهارنظر کرد؛ اما اگر میان شما و همسرتان توافقی وجود داشته باشد، می‌توانید با شرایطی از هم جدا شوید و این مساله هم می‌تواند جزو شرایط شما باشد. پرسش‌های حقوقی خود را به نشانی اینترنتی روزنامه جام‌جم یا به شماره دورنگار این روزنامه ارسال کنید تا پاسخ‌های آنها در نخستین فرصت در ستون «وکالتخانه» درج شود.
شنبه 10/11/1388 - 12:6
ازدواج و همسرداری
انتظارات و آرزوهای بزرگ در ازدواج آیـا تـلاش هایتان برای پیدا کردن کامل ترین زوج، بیشتر به ضررتان بود ه تا بـه نـفعتان؟ روانشناسان، بینشی را مطرح مـی کنند که چطور جستـجوها و تــلاش هـای شـمـا بـرای یافتن عشق حقـیقی، مـانـع لذت بردن از زندگیتان، ازدواج و داشتن روابط سالم می شود.  ازدواج مـرده اسـت! قـانـون و مذهب هیچکدام دیگر فشاری برای ازدواج وارد نمی کنند. جـامعه دیـگر آنطـور نیسـت کـه مجبور باشیم به خاطر بچه هایمان یا نریختن آبرو، به ازدواج ناسالم خود ادامه دهیم. در دو دهه ی اخیر آمار طلاق همچنان ثابت مانده است. مراکز مشاوره ی ازدواج آنقدر زیاد و گسترده شده است که حل مشکلات مربوط به آن دیگر برایمان خیلی ساده شده است.زنده باد ازدواج های جدید! این روزها برای ازدواج دیگر هیچ خانمی دیگر به دنبال مردی که بتواند خرج و مخارج خانه را تامین کند و هیچ مردی به دنبال زنی که کارهای خانه داری را خوب انجام دهد نیست. این روزها ما به دنبال کسی هستیم که با سلیقه و مزاج ما خوش بیاید، دوستمان داشته باشد و ما را همانطور که هستیم بپذیرد، و به ما کمک کند به چیزهایی که می خواهیم برسیم و همان کسی شویم که همیشه میخواستیم. اما همین مسئله هم مشکلات بسیار زیادی را به دنبال داشته است. پیدا کردن زوج مناسب زمان زیادی لازم دارد. اگر کسی را پیدا کنیم که از این ایدآلهایمان کمتر باشد، مداوم از خودمان می پرسیم، آیا این همان است که دنبالش بودیم؟ آیا آنطور که باید خوشبخت هستم؟ آیا ممکن است کسی بهتر از این هم برای من پیدا شود؟ و معمولاً پاسخ ما به این سوال آخر مثبت است و همین مسئله باعث می شود که قربانی آرزوها و توقعات بزرگ خود شویم.طرف مورد نظرمان باید یار حقیقی ما باشد، ضعف هایمان را از بین برده و بر توانایی هایمان بیفزاید، و همیشه و هرجا به ما احترام بگذارد و حمایتمان کند. حقیقت این است که رابطه ها و ازدواج های خیلی کمی در این حد ایدآل ادامه پیدا می کنند. نتیجه آن ایجاد حس تعهد بین دو طرف است که باعث می شود توجه و علاقه مندی عمیقی به طرف مقابل پیدا کنیم اما باز هم همیشه به این فکر خواهیم کرد که آیا با کس دیگر، خوشبخت تر و خوشحالتر زندگی خواهیم کرد و انسان بهتری خواهیم بود یا نه. و این همان سرگردانی و معمای دنیای امروز است. فرانک پیتمن روانشناس می گوید، "هیچ چیز به اندازه ی موضوع یار حقیقی، ناراحتی و بدبختی ایجاد نکرده است."مثلاً کسی مثل رامین را در نظر بگیرید که کارمند خدمات اجتماعی است در اوایل بیست سالگی خود با خانمی که در کار کسب است ازدواج می کند. وقتی ۲۹ ساله می شود با یک روانشناس آشنا می شود و بعد از دو سال جنگ و جدل همسرش را به خاطر آن زن ترک می کند. اما موضوع به همین جا ختم نمی شود، بعد از چهار سال زندگی باهم، و بالا رفتن توقع زن برای ازدواج رامین با او، رامین او را هم کنار می گذارد. رامین احساس می کند که رابطه اش با همسر اولش محکم و استوار بوده اما ده سال پیش که ترکش کرد، نمی توانسته این را حس کند. او می گوید، "همیشه به نظرم یکی بهتر از کسی که آن موقع با او بودم برایم وجود داشت و امنیت و سلامت ازدواج برایم تکراری و خسته کننده می شد." و الان که ۴۲ سال سن دارد هنوز مجرد مانده، "من بقیه را آزردم، اما بیشتر از همه خودم صدمه دیدم."خیلی از ما درست مثل رامین، از متعهد شدن طفره می رویم و یا متعهد می شویم اما چشمانمان این سو و آن سو است و دنبال کسی بهتر می گردیم. ترنس رآل روان درمانگر، این وضعیت را اینطور توضیح می دهد، "شما در مرز رابطه تان پارک می کنید، اینطوری داخل رابطه هستید اما برای بیرون آمدن از آن هم آمادگی دارید." اینکار میتواند دلایل مختلفی داشته باشد: ممکن است در رابطه ای باشید اما مطمئن نباشید که این همان کسی است که می خواهید، به دنبال کسی بهتر از فرد کنونی باشید و ...اما تعهد و ازدواج، پاداش فیزیکی و مالی واقعی به دنبال خواهد داشت. شواهد و مدارک دال بر این است که افراد ازدواج کرده و متاهل نسبت به افراد مجرد، ثبات مالی بیشتری دارند. اما فواید ازدواج به مسائل مالی محدود نمی شود. تحقیقات مربوطه نشان داده است که افراد متاهل، به ویژه مردان متاهل، بیشتر از کسانی که ازدواج نکرده و مجرد هستند، عمر می کنند. و نه تنها بیشتر، بلکه خوشبخت تر هم زندگی می کنند: از آنجا که می خواهند با هم و کنار هم زندگی کنند، دارایی هایشان را روی هم گذاشته و استاندارد زندگیشان را بالا می برند. به عبارت دیگر خانم ها خیلی راحت می توانند جلوی پرخوری های دوران مجردی مردها را گرفته و آنها به خوردن سبزیجات و غذاهای مقوی و همچنین ورزش کردن ترغیب کنند. بعلاوه، کسانی که هیچوقت همسرانشان را در امور جنسی با افراد دیگر مقایسه نمی کنند، تجربه نشان داده که از زندگی جنسی خود با همسرانشان رضایت بیشتری خواهند داشت.از آنجا که مراحل اول هر رابطه با شور و اشتیاق زیادی همراه است، خیلی از زوج های رمانتیک و آتشین مزاج انتظار دارند که این شور و اشتیاق تا آخر و برای همیشه باقی بماند. و آنها که به دنبال انرژی پرحرارت روزهای اول آشنایی هستند، سعی می کنند که این شور و شوق را در جایی دیگر و با کسی دیگر پیدا کنند.تزلزل عشق، ناقوس مرگ رابطه است. طرفین کم کم فکر می کنند که آیا واقعاً برای هم ساخته شده اند؟ شما با هم راحت هستید اما هیچوقت دیگر نمی توانید مثل آن روزهای اول با هم ارتباط برقرار کنید. آیا صاداقانه تر-والبته شجاعانه تر-این نیست که بپذیرید که ازدواجتان دیگر مثل قبل نیست و از آن دست بکشید؟ روانشناسان اعتقاد دارند که اکثر مردم فکر می کنند پایبند ماندن در یک ازدواج یا رابطه که باعث شادی و خوشبختی طرف نمی شود، نشانه ی ترسویی و بزدلی است.فشاری که فرهنگ ها برای داشتن یک زندگی تمام عیار-یک زندگی جنسی عالی و خانواده ای خوب-باعث شده مردم از داشتن رابطه ای نیمه کامل خجالت زده باشند و در حفظ آن رابطه تردید کنند. احساس نارضایتی و ناامیدی کاملاً طبیعی است، اما وقتی استانداردها خیلی بالا باشند، این احساسات غیر قابل تحمل خواهند شد.ملیکاا ۲۸ ساله بسیار مجذوب بردیا ۳۰ ساله شده و آن را تا حدی به خاطر تفاوت هایشان می داند: ملیکا در یک مدرسه ی شبانه روزی خصوصی بزرگ شده و بردیا در یک محله ی پایین و کوچک. ملیکا میگوید، "گذشته مان ما را بیشتر برای هم جذاب می کرد. من یک بچه ی نُنُر و دردانه بودم در حالیکه بردیا از سن ۱۴ سالگی روی پای خودش ایستاده بود که بسیار مورد تحسین من بود. "دو سال اول ازدواج آنها بسیار عالی بود، اما مشاجراتشان هم نتایج خوبی در بر نداشت. ملیکا دراینباره میگوید،"من احساس می کردم چون او در خانواده ای عادی متولد و بزرگ شده است، قادر به درک مسائل اساسی مثل ادب، تعهد و مسئولیت پذیری نیست." آنها از نظر اخلاقی کاملاً متضاد هم بودند: بردیا اهل داد و فریاد اما ملیکا اخمو و ترشرو بود. ملیکا در این رابطه می گوید، "وقتی دعوایمان می شد، من دوست داشتم مدتی با خودم تنها باشم اما او این را به حساب خونسردی و بی تفاوتی من می گذاشت." او با بی میلی اعتقاد داشت که آنها زوج سازگاری نبوده اند.درواقع، به عقیده ی متخصصین و مشاوارن روانشناسی خانواده، چیزی به نام سازگاری و مطابقت معنا ندارد. به اعتقاد آنان ازدواج دستگاه اختلاف و ناسازگاری است. همه ی زوج ها در مورد هر چیزی ممکن است به اختلاف برخورد کنند. این ایده که اکثر مردم فکر میکنند اگر زوج حقیقی برای هم باشند نباید به هیچ وجه دعوایشان شود، کاملاً بی پایه و اساس است. اختلاف و ناسازگاری در مورد پول، فرزندان، و اوقات فراغت همیشه وجود دارد اما روانشناسان عقیده دارند که زوج های موفق و خوشبخت هم به اندازه ی زوج هایی که طلاق میگیرند بر سر این موضوعات اختلاف عقیده دارند.پیتمن روانشناس عقیده دارد که همه ی ازدواج ها ناسازگارند چون بین افرادی از خانواده های مختلف شکل می گیرد، افرادی که دیدگاه ها و اعتقادات متفاوت دارند. جادوی داشتن یک ازدواج موفق این است که دیدگاهی دوچشمی داشته باشید و زندگی را علاوه بر چشم خودتان، از چشم همسرتان هم ببینید.درک اینکه همه ی آنچه که می خواهیم را نمی توانیم از همسرمان بگیریم، نه تنها باعث ناراحتی و بیچارگی است، بلکه قدمی لازم و ضروری در ساختن یک رابطه ی کامل است. پارادوکس صمیمیت این است که توانایی ما در حفظ نزدیکی بستگی به توانایی ما در تحمل تنهایی در رابطه مان دارد. یکی از مهمترین جنبه های یک عشق بالغ و کامل، غم و اندوه است. همه ی ما به دنبال کمال هستیم. نمی توان هیچکدام از ما را به خاطر اینکه در انتظار خوشی و سعادت در زندگی عشقیمان هستیم، سرزنش کرد.این احترام برای نیازهای فردی، بر اصلاحاتی که در دهه ی شصت و هفتاد بر قوانین طلاق انجام گرفت تاثیر بسیار زیادی داشته است. طی این دوره، فرهنگ بیشتر تمرکز بر رضایت و خوشنودی فردی بود که ازدواج نیز بخشی از آن به شمار می رفت. این تغییر فوایدی نیز به دنبال داشته و افراد را از تحمل ازدواج های ناسزاوار و تحمل ناپذیر رها کرده است. اما عوارض منفی هم در خود داشته و آن این بوده که افراد را تشویق به ترک ازدواج ها و رابطه هایی می کرده که ارزش ادامه یافتن داشته اند. در جامعه ای که برپایه ی دستاوردهای فردی و خودمختاری استوار است، تلاش برای حفظ روابط تاحدی دشوار می نماید.در دنیای رقابتی امروز، ما برای دستاوردهای شخصی خود پاداش می گیریم، نه به خاطر کمکی که به پیشرفت دیگران میکنیم. استقلال ارزش بالاتری نسبت به همکاری دارد و فداکاری برای ارزش هایی مثل وفاداری و اتحاد نامعقول به نظر می رسد.این تمرکز بر توانایی های فردی باعث خواهد شد که طرف مقابلمان در رابطه و یا همسرمان را ابزاری برای شکوفایی خود بدانیم و ممکن است تصور کنیم که این فرد باید بتواند زیبایی ها و کمال ما را منعکس کند و یا جبرانی برای آشفتگی های درونی ما باشد. به همین خاطر است که به همسرمان می گوییم، "یک کم وزنت را پایین بیار، چون باعث می شه بد به نظر برسم" نه اینکه به او بگوییم، "یک کم وزنت را پایین بیار، ممکن است دیابت بگیری."داستان ملیکا هم به همین ترتیب بود. او از اخلاق و رفتار بردیا وقتی پیش دوستانشان بودند خجالت زده می شد. و از آنجا که تصور می کرد، "حتماً کس بهتری برایش پیدا می شود"، بردیا را ترک کرده و با یک تاجر ثروتمند رابطه برقرار کرده است.میل و انگیزه برای یافتن شریک واقعی زندگی، فقط با عشق های رمانتیک تحریک نمیشود. روانشناسان عقیده دارند که نزدیکی افراد به کسانی که می توانسته اند یا می توانند جای همسر را در زندگیشان بازی کنند، تاثیر بسیار زیادی روی روابط دارد. درواقع آمار طلاق بین کسانی که در اجتماعات و شغل هایی هستند که با افراد زیادی روبه رو می شوند-کسانی که ممکن است از نظر سنی، نژادی، سطح تحصیلات و... با آنها مطابقت داشته باشند-بسیار بیشتر است.البته این وسوسه ها فقط به آدم های زنده منحصر نمی شود. گاهی ممکن است در رسانه ها و فیلم و سینما هم کسانی را ببینند که همسر خودشان را در نظرشان بیرنگ و رو کند. وقتی روزانه با بمبارانی از هنرپیشه ها و مانکن های زیبا و جذاب روبه رو باشیم، ممکن است دیگر همسرمان برایمان زنی زیبا یا مردی خوش هیکل و خوش تیپ به نظر نیاید.و این چیزهاست که ما را به ورطه ی ناامیدی می کشاند. در زمانه ای که فسخ ازدواج ها به سادگی حالا نبود، به نظر می آید که مردم احساس خوشنودی بیشتر از زندگی خود با همسرانشان داشتند، درحالیکه برای زوج های امروز طلاق ساده ترین و آشکارترین راه حل است.با اینکه توقع سعادت ابدی برای ازدواج هایمان داریم، حقیقت این است که برای اکثر افراد، نه ازدواج و نه طلاق هیچکدام تاثیر چندانی بر خوشبختیشان ندارد. با اینکه تحقیقات روانشناسان ثابت کرده است که افراد متاهل خوشحال تر و خوشبخت تر از افراد مجرد زندگی میکنند، اما تحقیقات دیگر نشان می دهد که بعد از یکی دو سال اول ازدواج، وضعیت خوشبختی و خوشحالی افراد هیچ تفاوتی با قبل از ازدواجشان نخواهد کرد. و تصور اینکه ازدواج می تواند راه حلی آنی برای خوشبختی و شادکامی افراد باشد، خود پایه و اساس بدبختی و بیچارگی است.پیتمن روانشناس می گوید، "ازدواج برای این نیست که شما را خوشبخت کند، برای این است که شما را متاهل کند. وقتی ازدواج می کنید، آزادید که کارهای مثبت و مفید انجام دهید، آزادید که انسان بهتری باشید." یک رابطه ی متعهد به شما کمک می کند تا جلوی وسوسه ها و اغواها مقاومت کنید، ضعف هایتان را ظاهر کنید و خودتان باشید و مطمئن باشید که با وجود همه ی اینها، کسی هست که دوستتان بدارد. یک رابطه واقعی باید برخوردی از انسانیت من و انسانیت طرف مقابل باشد، با همه ی لذت ها و محدودیت هایش. اینکه زوج ها چطور با این اختلافات و برخوردها کنار می آیند کیفیت رابطه شان را تعیین خوهد کرد.این دیدگاه از ازدواج ممکن است چندان عاشقانه و رمانتیک نباشد، اما بر این معنا نیست که عمق هم ندارد. یک رابطه ی سالم و صحیح با کسی، از اولین قدم ها برای برقراری ارتباط با انسانیت است، که اگر بخواهید انسانی کامل باشید، برایتان ضروری است. 
شنبه 10/11/1388 - 12:5
ازدواج و همسرداری
هفت اصل كارآمد برای زندگی زناشوییاین عبارات صحیح است
عامل اصلی در اثر بخشی اقدامات جبرانی، چگونگی روابط است. در زندگی‌های زناشویی موفق، زوج‌ها به آسانی اقدامات جبرانی را می‌فرستند و می‌گیرند. در زندگی‌های ناموفق حتی شیواترین اقدام جبرانی می‌تواند با گوش‌های ناشنوا روبه رو شود.
اما اكنون كه این موضوع را می‌دانید، می‌توانید اوضاع را در اختیار بگیرید. مجبور نیستید برای آنكه به اقدامات جبرانی یكدیگر گوش فرا دهید منتظر بهبود زندگی زناشویی خود باشید. همین الان باتمركز جدی بر این «وقفه‌ها» و آموزش یكدیگر برای درك پیام طرف مقابل آغاز كنید. با انجام این كار خواهید توانست خود را از چرخه‌ی نزولی منفی نگری نجات دهید.
حتی اگر اختلاف نظرهای شما گرایشات منفی نگری دارد، آینده‌ی مشترك شما می‌تواند روشن باشد. رمز كار در آموختن صحیح آسیب‌هاست.
یكی از دلایلی كه اقدامات جبرانی زوج‌ها به هدف نمی‌رسد این است كه آن را در لفافه‌ای خوشایند بیان نمی‌كنند. اگر همسرتان داد بكشد كه «از موضوع خارج شدی!» یا غرغر كند كه «می‌شه یه وقفه‌ای بدیم؟» با وجود لحن منفی، اقدام جبرانی است.
اگر به جای كلمات به لحن همسرتان توجه كنید، ممكن است پیام واقعی را دریافت نكنید كه این است: «بس كن!  كنترل موضوع از دست خارج شده». اگر روابط شما در منفی نگری غرق شده باشد توجه به اقدامات جبرانی مشكل است.
بنابراین بهترین راهكار این است كه اقدامات جبرانی خود را به روشنی، با زبان فصیح و رسمی ‌بیان كنید تا بر آن تأكید شود. در ادامه فهرستی طولانی از عبارت‌های ویژه‌ای را مشاهده می‌كنید كه می‌توانید برای كاهش تنش به همسرتان بگویید.
با استفاده از آنها وقتی مشاجرات كاملاً منفی گرایانه است، می‌توانید مانع خروج مباحثات از كنترل خود شوید. حتی بعضی از زوج‌ها این فهرست را كپی كردند و روی در یخچال نصب كردند تا در دسترس باشد.
بسیاری از این عبارت‌ها، اگر نگوییم همه ، ممكن است در حال حاضر به نظرتان مصنوعی و غیر عادی بیاید، زیرا روش‌های كاملاً متفاوتی را برای صحبت كردن با هسمرتان در هنگام ناراحتی ارائه می‌كند. اما غیر عادی بودن نباید سبب رد كردن آنها شود.
اگر روش بهتر و مؤثرتری برای نگهداشتن راكت تنیس بیاموزید، در ابتدا ممكن است فقط به این دلیل كه هنوز به آن عادت ندارید، به نظرتان «اشتباه» و «غیر عادی» بیاید.
درباره‌ی اقدامات جبرانی نیز همین مسئله صدق می‌كند. با گذشت زمان، این عبارت‌ها برای شما آسان خواهد شد و می‌توانید آنها را متناسب با روش صحبت و شخصیت خود اصلاح كنید.
احساس می‌كنم1.        دارم دچار هراس می‌شوم 2.        لطفاً همین را آرام تر بگو 3.        آیا كار اشتباهی انجام دادم 4.        این جریان مرا آزرده ساخته است 5.        این جریان ، توهین آمیز است 6.        احساس افسردگی می‌كنم 7.        احساس گناه می‌كنم ممكن است واضح تر بگویی؟ 8.        احساس می‌كنم مورد قدرناشناسی قرار گرفتم 9.        احساس می‌كنم حالت تدافعی دارم ممكن است واضح تر بگویی 10.     لطفاً من را سرزنش نكن 11.     احساس می‌كنم در حال حاضر من را درك نمی‌كنی 12.     دارم احساس غرقه شدن می‌كنم 13.     احساس می‌كنم مورد عیب جویی قرار گرفتم ممكن است واضح تر بگویی؟ 14.     دارم نگران می‌شم . نیاز به آرام شدن دارم1.        ممكن است مسائل را آرام تر مطرح كنی؟ 2.        الان به آرامش بیشتری نیاز دارم. 3.        الان به حمایت تو نیاز دارم 4.        الان فقط گوش كن و سعی كن بفهمی 5.        به من بگو كه دوستم داری 6.              می‌توانم حرف خود را پس بگیرم؟ 8.        لطفاً بامن ملایم‌تر رفتار كن 9.        لطفاً كمكم كن آرام باشم 10.     لطفاً آرام باش و به حرفم توجه كن 11.     این برایم مهم است لطفاً توجه كن 12.     من باید حرف‌هایم را تمام كنم 13.     كم كم دارم غرقه می‌شوم 14.     احساس می‌كنم مورد عیب جویی قرار گرفتم. ممكن است واضح تر بگویی. 15.     ممكن است مدتی وقفه بدهیم پوزش خواستن 1.        واكنش‌های من خیلی افراطی بود ببخشید. 2.        این یك را واقعاً خراب كردم 3.        بگذار دوباره امتحان كنم 4.        من می‌خواهم الان با تو ملایم تر رفتار كنم اما نمی‌دانم چطور 5.        برداشت خودت را از حرف‌های من بگو 6.        می‌دانم كه در همه‌ی این مسائل تقصیراتی داشتم . 7.        چطور می‌توانم جبران كنم 8.        بگذار سعی كنم دوباره شروع كنم 9.        آنچه كه تو می‌گویی این است كه ... 10.     بگذار با شیوه ای آرام تر دوباره شروع كن . 11.     متأسفم لطفاً من را ببخش قانع شدن 1.        داری من را قانع می‌كنی 2.        با این بخش از گفته‌هایت موافقم 3.        بگذار همین جا توافق كنیم 4.        بگذار نقاط مشترك را پیدا كنیم 5.        من هرگز به این شكل در این باره فكر نكرده بودم 6.        وقتی خوب بررسی كنیم روشن می‌شود كه این مشكل خیلی جدی نیست 7.        دیدگاه تو به نظرم منطقی است 8.        بیا توافق كنیم كه دیدگاه هردویمان را در حل مشكل به كار ببریم 9.        از ... سپاسگزارم 10.     یكی از چیزهایی كه در تو تحسین می‌كنم ... 11.     متوجه هستم درباره‌ی چه چیزی صحبت می‌كنی  متوقف ساختن جریان1.        الان ممكن است اشتباه كنم 2.        لطفاً مدتی بحث را تعطیل كنیم 3.        بگذار مدتی وقفه بدهیم 4.        یك لحظه به من فرصت بده بر می‌گردم 5.        احساس غرقه شدن می‌كنم 6.        لطفاً تمامش كن 7.        بگذار در همین جا توافق كنیم كه اختلاف نظر داریم 8.        بیا دوباره از اول شروع كنیم 9.        لطفاً تمامش كن 10.     بگذار در همین جا توافق كنیم كه اختلاف نظر درایم 11.     بیا دوباره از اول شروع كنیم 12.     بهتره موضنع را به حالت تعلیق در بیاوریم 13.     می‌خواهم موضوع را عوض كنم 14.     داریم از مسیر خارج می‌شویم قدرشناسی1.        می‌دانم كه گناه تو نیست 2.        نقش من در این مشكل این است كه ... 3.        نظرت را می‌فهمم 4.        برای ... از تو سپاسگزارم 5.        این عقیده‌ی خوبی است 6.        هر دوی ما می‌گوییم ... 7.        می‌فهمم 8.        دوستت دارم 9.        به خاطر... متشكرم 10.     یكی از چیزهایی كه در تو تحسین می‌كنم این است كه ... 11.     این مشكل تو نیست، مشكل ماست.
شنبه 10/11/1388 - 12:5
ازدواج و همسرداری
شناسایی تعارضات همسران در زندگی مشترک  حل تعارضات زناشویی یکی از آرزوهای مشاوران خانواده است. اگر بپذیریم که هیچ زندگی مشترکی بدون تعارضات قابل تصور نیست، آن گاه می توانیم خود را از فشار چرایی به وجود آمدن مشکل برهانیم و در عوض به حل آن فکر کنیم. همه ما در زندگی کم و بیش شاهد مشاجره بین پدر و مادر بوده ایم و یا خود به عنوان والدین گاهی با همسرمان مشاجره کرده ایم.حتما شنیده اید که قدیمی ها می گفتند دعوا، نمک زندگی است. شاید منظور آن ها این بوده است که هیچ زندگی بدون دعوا نمی شود. اما موضوع این است که اگر این دعواها یا تعارضات در زندگی مشترک حل نشود، دیگر نه نمک زندگی بلکه سمی مهلک خواهد بود که اساس آن را به خطر خواهد انداخت. از این رو حل این تعارضات که مایه اصلی اختلاف در زندگی مشترک است، هم و غم مشاوران و کارشناسان خانواده می باشد و هرچه در این زمینه تلاش شود باز کم است. خوشبختانه با پیشرفت علم مشاوره و آشنایی نسبی مردم با مشاوره ها، استفاده از تکنیک های مختلف برای حل مشکلات زناشویی رواج پیدا کرده است. کتاب های زیادی در این زمینه چاپ می شود و الگوهای مختلفی برای کمک به زوج ها ارائه می شود. صفحه خانواده و سلامت که همواره تلاش کرده است در عرصه اطلاع رسانی و بالا بردن فرهنگ عمومی جامعه و معرفی بهترین ها به عموم مردم پیشتاز باشد، قصد دارد مشکلات خانوادگی، تعارضات زناشویی و مسائلی از این دست را که جزو بدیهی ترین مشکلات در یک خانواده است، به شیوه های گوناگون بازشکافی کند و نظر کارشناسان مختلف را در این باره جویا شود. حل تعارضات زناشویی با استفاده از شیوه واقعیت درمانی که زیرمجموعه نظریه انتخاب است، امکان پذیر است. برای دانستن چگونگی حل و بازشکافی تعارضات زناشویی، پای صحبت های دکتر علی پژوهنده مشاور و روان شناس نشستیم. ● تعارضات خانوادگی، چرا؟ وی به اهمیت ۵ نیاز اساسی انسان که با او زاده می شود و مبنا و سرچشمه رفتارهای اوست، اشاره می کند و می گوید: نیاز به آزادی، قدرت، بقا، سرگرمی، عشق و نحوه تامین آن و شدت و ضعف آن ها در ذهن هر یک از ما تصاویری را به وجود می آورد. به عنوان مثال درباره نیاز به عشق، تصویری از همسر ایده آل در ذهن خود داریم از او توقع برآورده شدن این نیاز را داریم. این تصویر و تصاویری از این دست در دنیای کیفی یا آرمانی ما جا می گیرد. دنیایی که با دنیای واقعی تفاوت دارد. در دنیای آرمانی تصاویر خودمان و چیزهایی را که دوست داریم، می گذاریم اما در دنیای واقعی زندگی می کنیم. یک زوج که عاشق همدیگر می شوند و با هم ازدواج می کنند، در واقع مشابه همسر ایده آل خود در دنیای آرمانی را پیدا کرده اند. اما نباید رفع نیاز به عشق تنها دلیل ازدواج ۲ نفر باشد زیرا زوج ها در زندگی مشترک ممکن است ازجانب دیگر نیازهای اساسی خود با همسرشان دچار تعارض شوند. مثلا اگر در نیاز به آزادی و دیگری در نیاز به قدرت هم خوانی نداشته باشند، هر یک برای رفع نیاز خود به طرف مقابل فشار می آورند و از این جا تعارضات شروع می شود. آن ها کم کم از تصویری که در دنیای آرمانی خود از همسرشان داشته اند، فاصله می گیرند و به همین دلیل است که زوج ها گاه به یکدیگر می گویند: «تو با آن چیزی که من فکر می کردم، خیلی فاصله داری.» البته نباید شدت و ضعف نیازهای مختلف را در انسان ها فراموش کرد. زوج ها باید در علاقه به نیازهای مختلف با یکدیگر هم خوانی داشته باشند. زوج ایده آل، زوجی است که نیاز به قدرت و آزادی اش پایین باشد، نیاز به بقا و سرگرمی درحد متوسط و هر دو به عشق و تعلق خاطر نیاز بیشتری داشته باشند. انتظار می رود چنین زوجی با هم کمترین تعارض را داشته باشند.دکتر پژوهنده با پیوند این موضوع به مشاوره پیش از ازدواج تاکید می کند: اگر طی مشاوره پیش از ازدواج زوج ها با نیازها و دنیای آرمانی یکدیگر آشنا شوند، بهتر سعی می کنند به ایده آل هایی که همسرشان می خواهد، نزدیک شوند. آن ها این شانس را پیدا می کنند که به ایده آل های همسرشان فکر کنند و در مسیر یک زندگی شاد و موفق گام بردارند. توجه به تصاویر دنیای آرمانی و تعارضاتی که با دنیای واقعی در زندگی یک فرد دارد، می تواند زمینه ساز یک سری مشکلات کوچک و بزرگ برای او شود. به عبارتی تعارض یعنی فاصله گرفتن دنیای کیفی از دنیای واقعی. زوج ها درچنین شرایطی در واقع از برآورده نشدن یکی از پنج نیاز اساسی خود و فاصله گرفتن همسر از تصویری که در دنیای آرمانی داشتند، گلایه مند می شوند. ● ۴ اشتباه مهلک اولین نشانه های شادمان نبودن در زندگی مشترک زمانی بروز پیدا می کند که زوج ها، چهار اشتباه مهلک را انجام دهند؛ اول این که: همسرم را مجبور به انجام کاری که دوست ندارد، می کنم دوم این که: همسرم من را مجبور به کاری که دوست ندارم، می کند؛ سوم این که: خودم مجبورم کاری را که دوست ندارم، انجام دهم و چهارم این که: هر دو در حال مجبور کردن همدیگر به کاری که دوست نداریم، هستیم. آقایی را در نظر آورید که بدون مشورت با همسر اما در حضور او با خانواده خودش قرار مسافرت می گذارد. همسر آقا که از عادات منفی مثل غر زدن، انتقاد کردن و غیره استفاده می کند، شروع به اعتراض می کند و همین قضیه به یک معضل جدی در زندگی آن ها تبدیل می شود. در واقع آقا می خواهد همسرش را به انجام کاری که دوست ندارد، مجبور کند. پس از مشاوره مشخص می شود که خود آقا هم در واقع مجبور به پذیرش قرار مسافرت شده است. در واقع خودش را به انجام مسافرت مجبور کرده است و سپس همسرش را. می بینید که مجبور شدن به انجام کاری چطور می تواند شادمانی را از زندگی مشترک بگیرد و یک اجبار ساده به یک مشکل بزرگ تبدیل شود. ● ۵ سوال اساسی طبق نظریه انتخاب، تلاش درمانگر این است که مشکل را ریشه یابی کند، هدف زوج ها را از آمدن به مشاوره دریابد و توانایی آن ها را برای برطرف کردن مشکل از زبان خودشان بشنود. این سوال و جواب کوتاه و مختصر مسیر حل مشکل را بسیار ساده می کند و تا حدود زیادی راه را برای درمانگر راحت می کند. اولین سوال این است که آیا می خواهید به بهبود روابطتان کمک کنید. پاسخ آن ها باعث می شود، درمانگر یک قدم دیگر به جلو بردارد. اکثر زوج ها می گویند، می خواهیم روابطمان بهبود پیدا کند. سوال دوم این است که هر کدام از ما چه کسی را می توانیم کنترل کنیم؟ حتی زوج ها به شدت کنترل گر پاسخ می دهند خودمان؛ اما وقتی می پرسیم پس چرا برای همسرتان محدودیت ایجاد می کنید، نمی دانند. زیرا فقط به احساسات خود واقف هستند و از نیازهای اساسی خود بی خبرند. ممکن است برخی تصور کنند کنترل خوبی روی همسر و فرزندانشان دارند اما بی گمان دچار سوء تفاهم شده اند زیرا همسر و فرزندان یک فرد کنترل گر خودشان تصمیم گرفته اند برای برآورده شدن یکی از نیازها چنین رفتار کنند.بنابراین ما مشکل زوج ها را به هم نسبت نمی دهیم. آن ها متوجه می شوند که خودشان مسئولیت رفتارهایشان را به عهده دارند. سپس آن ها باید مشکل شان را در چند جمله و بدون اشاره به گذشته و مشکلاتی که داشته اند، بگویند. دکتر پژوهنده تاکید می کند: در نظریه انتخاب حل مشکل به گذشته ربط ندارد، بنابراین گذشته و اتفاقاتی که رخ داده است، اهمیتی ندارد و حال حاضر مهم است. پاسخ به این سوال برای زوج هایی که اختلافات زیادی با هم دارند و خود را آماده کرده اند تا از اختلاف نظرهای دیرینه خود سخن بگویند، بسیار سخت است. آن ها گذشته را پیش چشم می آورند و حال را نمی بینند، اکثر آن ها شوکه می شوند و می گویند، نمی توانیم در چند جمله بگوییم. بیان مختصر مشکل به آن ها کمک می کند، حس خوبی داشته باشند و احساس کنند مشکل بزرگی ندارند زیرا در چند جمله خلاصه شده است. شوک بعدی با سوال چهارم زوج ها وارد می شود. وقتی از آن ها پرسیده می شود آیا می توانید یک یا ۲ ویژگی مثبت رابطه تان را بگویید. این سوال باعث می شود حس بد ناشی از طرح مشکل از بین برود و آن ها تلاش کنند مثبت فکر کنند. گاهی زوج ها برای پاسخ مکث زیادی می کنند و بعضی که دچار تحریف شناختی موسوم به تعمیم بیش از حد هستند، بلافاصله می گویند: «زندگی ما هیچ نکته مثبتی ندارد» یا «هیچ چیز این زندگی من را راضی نمی کند» در حالی که این طرز تفکر فقط به ناامیدی و یاس و دلمردگی در زندگی مشترک می انجامد. اما به هر حال به اصرار درمانگر به وجوه مثبت زندگی فکر می کنند. به عنوان آخرین سوال درمانگر می پرسد، هر کدام از شما اگر بخواهید کاری را در هفته آینده انجام دهید که زندگی تان را ۵ درصد بهتر کند، آن کار چیست؟ پاسخ به این سوال بسیار مهم است زوج ها باید ۲ کاری که حتما انجام می دهند و برای آن ها امکان پذیر است، ذکر کنند و فارغ از واکنش همسر فقط به انجام آن فکر کنند. وقتی زوج ها تصمیم می گیرند کاری بکنند یعنی می خواهند خودشان را کنترل کنند. ذکر این سوالات و طرح این شیوه درمانگری به این مفهوم نیست که تمام مشکلات ارتباطی زن و شوهر در یک جلسه مشاوره قابل حل است. نباید انتظار داشت حتی با یک تا ۲ جلسه مشاوره، تمام تعارضات زناشویی را حل کرد بلکه زوج ها نیاز به تمرین و تکرار دارند. آموزش درباره نیازها، دیدگاه های همسر و شرح عادت های منفی و مثبت موثر در رابطه، از دیگر اقدامات درمانگر طبق نظریه انتخاب است. ● کمک به زوج ها به چه قیمتی پاسخ های غیرقابل پیش بینی همیشه وجود دارد؛ اما شیوه برخورد درمانگر با آن ها این است که درمانگر از سوال اول شروع می کند و با پاسخ آن ها ادامه می دهد. اگر فردی در پاسخ به این سوال که آیا می خواهید به بهبود روابط تان کمک کنید، بگوید به شرطی که همسرم دست از فلان رفتار بردارد یا تغییر رفتار بدهد درمانگر از آن ها قول می گیرد فقط با کنترل خودشان، می توانند شاهد حل شدن مشکلاتشان باشند. اگر زوجی متقاعد نشدند باید به مشاوره حقوقی مراجعه کنند. وقتی زوجی از نداشتن عشق و محبت بین یکدیگر و یا از وجود نفرت و کینه در روابطشان صحبت می کنند، مشاور کاری نمی تواند بکند. به عبارت دیگر طبق این نظریه، ادامه زندگی به هر قیمتی مثل دیگر نظریه ها مردود است. گاهی زوج ها برای حفظ سلامت روانی خود و فرزندان باید طلاق بگیرند. زوج درمانگر مشهوری مثل آرنولد لازاروس که سابقه ۵۰ سال زوج درمانی داشت، توصیه می کرد اگر می بینید زوجی نمی توانند با هم زندگی کنند و هیچ علاقه ای به ادامه زندگی ندارند و تنها برای بچه ها دارند ادامه زندگی می دهند، باید به آن ها گفت به خاطر بچه ها از هم جدا شوید زیرا فرزندان این خانواده ها دچار مشکلات ارتباطی و روانی شدیدی می شوند. طبق تحقیقات بچه هایی که در خانواده های پرتنش زندگی می کنند، از نظر سلامت جسمی و روانی از دیگر همسالان خود عقب تر هستند. 
شنبه 10/11/1388 - 12:4
ازدواج و همسرداری
با چه کسانی ازدواج نکنیم؟ 
1-افرادی که با هم اختلاف سنی زیادی دارند
انسان در هر سنی رفتار،خصوصیات و ویژگیهای خاصی دارد که مخصوص آن سن بخصوص می باشد و در سنین دیگر این رفتارها را از خود بروز نمی دهد وقتی که دو نفر با اختلاف سنی بسیار زیاد با هم ازدواج می کنند قطعاً، ویژگیها و خصوصیات رفتاری آنها با هم تفاوت زیادی دارند.که این تفاوت در رفتار، میزان تفاهم آنها را نیز کاهش خواهد داد.اما نکته مهم در خصوص اختلاف سنی این است که چند سال اختلاف سنی از یک سن به سن دیگر معانی متفاوتی خواهد داشت.برای مثال بین یک دختر 20 ساله و یک مرد 35 ساله 15 سال اختلاف سنی وجود دارد و بین یک مرد 55 ساله و یک زن 40 ساله نیز 15 سال اختلاف سنی وجود دارد.اما تأثیر این 15 سال اختلاف برای آنها کاملاً متفاوت می باشد.یعنی اینکه افکار دختر 20 ساله با مرد 35 ساله کاملاً متفاوت است در حالی که یک زن 40 ساله با مرد 55 ساله ممکن است تفاوت های فکری زیادی نداشته باشند.به هر حال آنچه مهم است این است که در سنین معمولی ازدواج اختلاف سنی بیشتر از 7 یا 8 سال ممکن است مشکلاتی بوجود بیاورد اگر چه موارد استثنایی بسیار زیادی نیز وجود دارد. اختلاف سنی بیش از حد از جنبه های متفاوتی ممکن است باعث بروز مشکلات شود. برای مثال نوع تفریحات و سرگرمیهای دو نفر کاملاً با هم متفاوت است و رفتار هر دو برای دیگری خسته کننده و کسل کننده می باشد.طرز تفکر و نگرش هر دو نسبت به مسایل زندگی با هم فرق می کند که این موضوع نیز میزان تفاهم را کاهش می دهد.و نکته دیگر اینکه ارتباط جنسی لذت بخش یکی از ضروریات زندگی زناشویی است که هر گونه اختلال در آن میزان تفاهم را به شدت کاهش می دهد و نیازهای جنسی انسان در شرایط مختلف متفاوت می شوند.افرادی که دارای اختلاف سنی زیادی هستند ممکن است یکی در اوج نیازهای جنسی باشد اما نیازهای دیگری فروکش کرده باشد که این امر باعث بوجود آمدن مشکلاتی در روابط آنها می گردد.2- افرادی که از نظر دینی و مذهبی با هم تفاوت دارندموضوع تفاوت های دینی و مذهبی بسیار مهمتر از تفاوت های سنی می باشد. چون رفتار انسان با افزایش سن تغییر می کند و هر دو طرف به تدریج به هم شبیه می شوند اما تفاوت های دینی و مذهبی به این سادگی تغییر نمی کنند. اگر شما در یک خانواده ی مذهبی متولد شده باشید قطعاً از دوران کودکی آموزش های مذهبی زیادی را فرا گرفته اید که این آموزش ها اثرات خود را برای همیشه بر شخصیت شما باقی می گذارند.حال اگر با فردی که اعتقادات دینی ضعیفی دارد ازدواج کنید، اثرات آین آموزش ها بر روابط شما خلل ایجاد می کنند.تردیدی نیست که انسان ذاتاً به دین و مذهب گرایش زیادی دارد.در ایام خاصی مانند عزاداری عاشورا و تاسوعای حسینی همه ی افراد در جامعه ی ما به مذهب گرایش پیدا می کنند.حال اگر همسر شما تمایلی به شرکت در این مراسم نداشته باشد و از حضور شما نیز جلوگیری نماید روابط شما به تدریج تیره می شوند.البته لازم به ذکر است در ابتدای آشنایی معمولاً هر دو طرف در مورد اعتقادات مذهبی همدیگر نیز سؤالاتی می پرسند اما موضوعی که وجود دارد این است که هر دو سعی می کنند به نحوی خود را شبیه همدیگر نشان دهند و موضوع را خیلی جدی نمی گیرند.اما به تدریج که جلوتر می روند و بویژه وقتی موضوع تربیت فرزندان مطرح می شود این اختلافات خود را بیشتر نشان می دهند.
لذا اگر در اعتقادات مذهبی خود سخت گیر هستید در انتخاب همسر خود به این موضوع توجه کنید در غیر اینصورت ممکن است با مشکلاتی مواجه شوید.
3- افرادی که از نظر سطح تحصیلات و موقعیت اقتصادی، اجتماعی با هم متفاوت هستندیکی از معیارهای تفاهم در زندگی زناشویی داشتن علایق مشترک، عقاید و باورهای مشترک، سلیقه های مشترک و سوابق مشترک می باشد. هر قدر شما با همسرتان تجارب مشترک بیشتری داشته باشید از زندگی زناشویی خود بیشتر لذت می برید. اما وجود علایق مشترک بستگی به میزان شباهت در تحصیلات و وضعیت اقتصادی و اجتماعی دارد. اگر شما دارای تحصیلات دانشگاهی باشید اما همسرتان تحصیلات متوسطه داشته باشد، علایق و تجارب مشترک کمی خواهید داشت. همچنین اگر از نظر وضعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده با هم متفاوت باشید، میزان علایق و سلیقه های مشترک شما کم خواهند بود.از طرف دیگر میزان تحصیلات و وضعیت اقتصادی و اجتماعی بر روی نحوه ی نگرش انسان نیز تأثیرات زیادی بر جای می گذارند نگرش یک فرد تحصیلکرده به زندگی با نگرش یک فرد بیسواد یکسان نمی باشد.نگرش فردی که در یک خانواده ی ثروتمند و دارای موقعیت اجتماعی بالا متولد شده است با نگرش فردی که در
یک خانواده ی معمولی رشد کرده است کاملاً متفاوت هستند و این تفاوتها به زودی تأثیر خود را بر جای می گذارند.
لذا باید توجه داشته باشید هر قدر با همسرتان علائق، سلیقه ها و تجارب مشترک بیشتری داشته باشید احتمال داشتن زندگی زناشویی رضایتبخش بیشتر می باشد.4- افرادی که هنوز از نامزد یا همسر قبلی خود به طور کامل جدا نشده انداگر نامزد شما قبلاً با فرد دیگری ازدواج کرده باشد و یا اینکه با کسی نامزد شده باشد، باید قبل از نامزدی با شما تکلیف خود را با روابط قبلی اش مشخص کند. وجود فردی دیگر در بین شما همیشه یک رابطه ی مثلثی بوجود می آورد که شما در یک رأس این مثلث هستید و دائماً توجه و علاقه نامزدتان بین شما و آن شخص در نوسان می باشد.وجود همسر قبلی و عشق و علاقه های سرکوب شده نسبت به او همواره مانند یک عقده مانع از ایجاد صمیمیت واقعی بین شما و همسرتان می شود.زمانی رابطه شما با همسرتان کاملاً صمیمی خواهد شد و شما نسبت به یکدیگر عشق بدون شرط پیدا می کنید که بین شما و همسرتان هیچ موضوع مخفی و پنهانی وجود نداشته باشد.اما علاقه نامزدتان به همسر قبلی اش و یا ترس از دخالت ها و کارشکنی های او موضوعی نیست که بتواند آن را آشکارا برای شما بیان نماید. پس آگاه باشید که اگر رابطه ی نامزدتان با همسر قبلی اش هنوز قطع نشده است و یا اگر رابطه ی شما با نامزد یا همسر قبلی تان به طور کامل قطع نشده است قبل از اینکه خود را به رابطه ی جدید وارد کنید باید تکلیف خود را مشخص کنید.5- افرادی که از یکدیگر دور هستند.آیا تا بحال سعی کرده اید رفتار خود را به مدت کوتاهی کاملاً تغییر دهید.و رفتاری بسیار مهربان، صمیمی و دوست داشتنی از خود نشان دهید، برای مدت کوتاه می توانیم این رفتار را از خود نشان دهیم. اما برای همیشه نمی توانیم این طور رفتار کنیم. اگر محل زندگی شما با نامزدتان فرسنگ ها فاصله داشته باشد فقط برای مدت کوتاهی می توانید در کنار همدیگر باشید. خوب طبیعی است که برای مدت کوتاه همه می توانند رفتار خود را کاملاً تغییر دهند و رفتاری جدید از خود نشان دهند اما آیا این رفتار را برای همیشه می توانید ادامه دهید. اگر شما به بالای یک کوه بزرگ بروید از آنجا مراتع و کشتزارها و جنگل ها بسیار زیبا و مرتب به نظر می رسند و هیچ چیز نامطبوعی دیده نمی شود. اما وقتی به داخل آنها بروید و از نزدیک مشاهده کنید از آن زیبائیها خبری نیست. بلکه متوجه وجود نابسامانیهای زیادی می شوید.روابط شما با همسرتان نیز بدین گونه است اگر فاصله ی شما با نامزدتان دور باشد و اوقات بسیار کمی در کنار همدیگر باشید هرگز به یک شناخت واقعی دست پیدا نمی کنید.با عشق از راه دور ساده تر می توان یک رابطه را از آنچه واقعاً هست، بهتر دید، زیرا وقت مفیدی که عملاً به طور ثابت و همیشگی بتوانید صرف آشنایی و شناخت یکدیگر کنید، بسیار ناچیز است. اما همان عواملی که رمانتیک بودن یک رابطه ی راه دور را سبب می شوند، موجب پرمخاطره شدن آن نیز می گردند. هدف عاشق و معشوق در یک رابطه ی طبیعی باید این باشد که با یکدیگر مهربانتر و صمیمی تر شوند. در حالی که هدف عاشق و معشوق در یک رابطه ی راه دور این می شود که دوباره یکدیگر را ببینید. افرادی که از یکدیگر دورند هرگز مسایل و مشکلات خود را با هم مطرح نمی کنند زیرا در آن مدت محدود قصد دارند که از زمان خود حداکثر استفاده را ببرند. در نتیجه مسایل و مشکلات حل نشده ی بسیار زیادی بین آنها وجود دارد که این مسایل به تدریج تبدیل به یک عقده می شوند و صمیمیت و یکرنگی را از بین می برند. 
شنبه 10/11/1388 - 12:2
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته