• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 779
تعداد نظرات : 90
زمان آخرین مطلب : 3671روز قبل
داستان و حکایت

مردی از حلوافروشی درخواست کرد تا یک کیلو حلوا به او نسیه بدهد، حلوافروش گفت: بچش که حلوای عالی است. مرد گفت: من روزه هستم و قضای روزه سال پیش را دارم. حلو افروش گفت: به خدا پناه می برم از این که با تو معامله کنم. تو قرض خدا را یک سال عقب می اندازی با من چه می کنی؟
کشکول شیخ بهایی
دوشنبه 22/7/1392 - 22:48
بیوگرافی و تصاویر بازیگران
مجید واشقانی با حضور در نقش های کوتاه در سریال‌های «کمین»، «مرز‌آفتاب»، «هشدار پلیس»، «زیر هشت»، «پایتخت» و... به «مسیر‌انحرافی» رسید و با ایفای یک نقش موفق در ژانر کمدی خود را معرفی کرد.
مجید واشقانی خیلی زود با حضور در سریال «هوش سیاه (2)» تغییر ژانر داد تا توانایی هایش را در این عرصه اثبات کند. او که این روزها سریال «ماتادور» را (با نقش احسان ثامن) روی آنتن شبکه اول سیما دارد، در گفت و گو با «بانی فیلم» از بدشانسی ها و خوش شانسی هایش در ایفای بازیگری می گوید:



فکر می‏کنم وقتی که از هوش سیاه صحبت می‌کردیم، بازی تو در سریال «ماتادور» به پایان رسیده بود؟

ـ بله ولی سه چهار ماه از هر دو کار همزمان بود،

نقش تو در هر دو سریال به رغم تفاوت در رنگ و لعاب یک شباهت داشت و آن هم اینکه در هر دو سریال ایفاگر کاراکترهای آشنا به برنامه های کامپیوتری بودی

ـ بله ...

این اتفاقی بود؟

ـ بله...

به هیچ یک از دو پروژه نگفتی که من در آن سریال دیگر هم نقشی شبیه به این را دارم تا تغییراتی حداقلی ایجاد شود؟

ـ اگر می‏گفتم گوش می‏دادند؟!

مگر عوامل تولید به حرف بازیگران پروژه اهمیتی نمی‏دهند؟

ـ کی به حرف بازیگر گوش می کند؟! ضمن اینکه برای خودم هم اهمیت نداشت.

اما من شنیده ام کارگردانان به صحبت برخی از بازیگران گوش می دهند و حتی با پیشنهاد آنها تغییر دکوپاژ، میزانسن و حتی قصه و فیلمنامه می دهند؟

ـ بله این مخصوص بعضی از بازیگران است. آن دوستان قواعد و قوانینی را كه کارگردانان به حرفشان گوش کنند را بلد هستند ولی من هنوز یاد نگرفتم.

پس ممکن است یک روز تو هم یاد بگیری؟

ـ خدا نکند، ببین برخی از بازیگران برای اینکه بازیگر بشوند بازیگری می کنند برخی لابی گری می کنند، این دو مسئله با هم خیلی فرق داد.

و تو؟

ـ من برای دیده شدن بازیگری می کنم.

ولی به نظرم در این سینما و تلویزیون قدری از دومی هم نیاز است و گرنه كلاه هنرمند پس معركه است، (مگر در شرایطی خاص و استثنایی).

ـ صد در صد قبول دارم ولی من اگر لابی گری را بلد بودم جایگاهم خیلی بهتر از این چیزی بود که الان می بینی! لابی گری در هر حرفه ای وجود دارد فوتبال، اداره جات و... ولی متاسفانه با روحیه من سازگار نیست هر بار که می خواهم این کار را انجام بدهم دست و دلم نمی‏لرزد اگرهم انجام بدهم اوضاع را بدتر می کنم... (می خندد)

معلوم است که هنوز حرفه‏ای نشده‏ ای

ـ نه علت این است که حس من اصولاً با این رفتار هم‌ خوانی ندارد اما خیلی از دوستان که این كار را بلد هستند در کارشان هم موفق هستند، در نهایت می‏شود هزار زدن سوزن‏گر و یک زدن آهنگر، حالا مدام برو تمرین کن و بازیگری کن، تلاش کن ولی با یک حرکت از سوی مقابل همه چیز ختم می‏شود، چون سیستم، هوای او را خواهد داشت.

کم کم داری وارد حاشیه می شوی...

ـ (می خندد)

معلوم است پتانسیل حاشیه را داری!

ـ نه تو داری مرا به حاشیه می‏بری...

بعد از سریال «ماتادور» پیشنهادی نداشتی؟

ـ من بعد از «ماتادور» سه تا تله فیلم کار کردم.

منظورم دیده شدن سریال است

ـ به نظرم آن زمان گذشت که یک بازیگر می‏ آمد و با موفقیت در یک کار برای کارهای دیگر انتخاب می شد. (حالا چه در سینما و چه در تلویزیون) و حتی برای نقش های بهتر...

چرا فکر می کنی زمان این اتفاق گذشته؟ (هر بازی خوب در یک کار عامل دیده شدن بازیگر و انتخاب او برای کارهای دیگر است)

ـ بعد از سریال «مسیر انحرافی» نود و نه درصد معتقد بودند که من کمدین خوبی هستم. انتظار داشتم بعد از آن کار بتوانم چند کار کمدی بازی کنم.(البته علی رغم میل باطنی) اما بعد به این نتیجه رسیدم که ما چند گروه كه در سینما و تلویزیون كار كمدی انجام می‏دهند داریم.

که ورود به آنها غیرممکن است؟

ـ دقیقاً، این گروه‏های موفق تنها با اعضای گروه خودشان کار می کنند. یعنی اگر در عرصه کمدی در حد چارلی چاپلین هم که باشی برای اینها دیده نمی‏شوی...

ضمن اینکه پس از «مسیر انحرافی» تولیدات تلویزیون هم افت محسوسی داشت.

ـ دقیقاً، اولاً تولید نمی شد ثانیا اگر می خواستی کار کنی باید می رفتی در یک گروه ضعیف و یک تله فیلم بد کار می کردی که این اوضاع را بدتر می کرد.

اما تو پس از سریال «مسیر انحرافی» در همین اوضاع کم کاری تلویزیون دو سریال کار کردی و در دو نقش متفاوت دیده شدی و این خوش شانسی‏ات بود؟

ـ بله من آدم خوش شانسی بودم، چون اگر بعد از «مسیر انحرافی» یک سریال طنز کار می کردم در این ژانر می ماندم و تبدیل می شدم به یک بازیگر طنز کار، که متعلق به هیچ گروهی هم نیست.

«هوش سیاه» را کار کردم که مخاطب عام و خاص به من نمره قبولی داد، اینجا هم انتظار یک پیشنهاد خوب را داشتم و دیدم در ژانر جدی هم یکسری فرمول هایی وجود دارد که گویا در مورد تو جواب نمی دهد. به همین دلیل است که می گویم زمان این ماجرا که تو خوب باشی دیده می شوی و انتخاب می شوی گذشته است. از سوی دیگر و از شانس بسیار خوب من، سه سریال من دقیقاً خورد به دوره ای که تلویزیون تولیداتش تعطیل شد، سینما کاملاً ورشکسته و بازار ویدئویی هم کاملاً نابود شد... الان دارم به این نتیجه می رسم که اصلاً مهم نیست تو بازیگر خوبی باشی یا خیر

یعنی معتقد هستی فاکتورهای دیگری هم وجود دارد؟

ـ بله فاکتورهایی که خوشبختانه یا متاسفانه از بازیگر بودن تو مهم‏تر است.

و اما احسان ثامن سریال «ماتادور» و حضور تو در کنار چند بازیگر جوان اما چهره؟

ـ بازی کردن کنار بازیگران شناخته شده هم خطرناک است و هم می تواند فاکتور مثبت باشد. از اینکه کنار یکی دو بازیگر شناخته شده کار کنم نمی‏ترسیدم چون در سریال «مسیر انحرافی» کنار 20 بازیگر شناخته شده کار کردم نه 3 نفر، در سریال «ماتادور» در کنار پوریا پورسرخ بودم که در هر کاری با هم بودیم رابطه تنگاتنگ و خوبی داشتیم و اصولاً حضور او برایم کمک است و در واقع نقطه مثبت قضیه بود. درمورد بقیه دوستان هم نظری ندارم ولی از همبازی بودن با این دوستان ناراضی نیستم چون می دانستم فرصت این را دارم که گلیم خودم را از آب بیرون بکشم.

احسان ثامن چه تعریفی در فیلمنامه «ماتادور» داشت؟

ـ تنها گفته بودند که او یک متخصص سایبر است همین!

و این کافی بود برای ایفای یک نقش در سریال 10 ـ 12 قسمتی؟

ـ نه

در واقع تو هم در دل قصه قرار گرفتی و با تیم تولید پیش رفتی؟

ـ قرار گرفتم در دل قصه و شرایط تولید کار و فیلمنامه‏ای که دائماً بازنویسی می شد. از این مسئله هم ضربه خوردم و هم برد کردم. اصولاً در سریال اکشن اتفاقات سوار بر ماجرا هستند نه انسان ها به همین خاطر تو در این ژانر در مقام بازیگر آنقدر دیده نخواهی شد که به لیست بازیگران ستاره اضافه شوی. من پس از این سریال فهمیدم که کار اکشن بازیگر خاص خودش را می طلبد و کار هر کسی نیست.

اما شخصیت احسان فرصت دیده شدن بیشتری داشت؟

ـ بله به شرط اینکه شخصیت پردازی این مجال را بدهد که یک جاهایی بتوانی شخصیت را سوار بر قطار کنی و جا نمانی!

خب این ایراد به فیلمنامه «ماتادور» وارد است ولی بازیگر هم باید یک جاهایی بتواند خلاقیتش را به شخصیت تزریق کند و...

ـ صد در صد، من فکر می کنم یک فرمول نانوشته وجود دارد و برخی بازیگران در طول مسیر به این می رسند که چه نقش منفی بازی کنند و چه مثبت، چه اکشن، چه درام و ... هر شخصیتی را که بازی می کنند برای بیننده آن را محبوب می کنند. ما شخصیت های منفی و تلخی داشتیم که تماشاگر آنها را دوست دارد

سریال «هوش سیاه»، «خواب و بیدار» و...

-دقیقاً، من فكر می كنم اگر بازیگر به این فرمول دست پیدا كند هر خوراكی را كه به بیننده می دهد مورد توجه و اقبال قرار می گیرد.

البته این مسئله به جنس بازی بازیگر، نوع نگاه، فیزیك صورت، لحن و بیان و... بستگی دارد.

- به شدت موافق هستم. من دارم برای هر نقش تلاش می‌كنم كه آن كاراكتر را اول محبوب كنم.

فرهاد نجفی در گفت و گویی كه داشتیم اظهار كرد هدف از انتخاب مجید این بود كه می‏خواستیم كاراكتر احسان ثامن تا حدودی شیرین هم باشد، (ما كه چیزی ندیدیم)

- به غیر از یك سكانس آن هم خیلی ضعیف ما چنین چیزی از احسان ندیدیم و چون شرایط برای چنین بازی مهیا نبود. شما فرصتی دیدی كه من بتوانم نقش را شیرین كنم؟! چی بگم... تو در جریان تولید كار نبودی، باور كن گاهی الان كه سریال را می‏بینم غبطه می‏خورم كه ای كاش اینگونه بازی می‏كردم و آنجا آن طور... زمانی كه هیچ چیزی برای نقش در نظر نگرفته باشند تو هر كاری كنی می‌شود آیتم، مقطعی و نمی رود در دل شخصیت...وقتی این شخصیت شیرین می‌شود كه من شیرینی را با كاراكتر همراه كنم، اگر یك جا جدی باشد و یك جا شیرین، كاراكتر می‌شود بلاتكلیف...

با نویسنده در تماس و ارتباط بودی؟

- من با آرش قادری دو كار انجام دادم، به نظرم نویسنده‌ فوق العاده باهوشی است، اما شرایط این كار كاملا متفاوت بود، بازنویسی‌های سر صحنه و شرایط خاص كار جریان را كلا تغییر داد. شاید ایراداتی كه شما در فیلمنامه می‌بینید بر می‏گردد به دو دستی كار...

 و فرهاد نجفی جوان در ژانر سخت اكشن...

-فرهاد اصولاً كار اكشن را دوست دارد و خودش را كارگردان اكشن می داند. در این زمینه بسیار مطالعه كرده، فیلم دیده و الگو برداری می‌كند. ژانر را خوب می شناسد. حالا اینكه چند درصد از كار درآمده یا نه تا یك درصدی در دست كارگردان است. نه فرهاد، از دست كارگردانی خارج است چون ما در ایران كار می‌كنیم).

از حضور خودت در سریال «ماتادور» چقدر راضی هستی؟

- من زمان ایفای نقش به این سؤال تو فكر می كنم پس تمام تلاشم را می كنم كه امروز بگویم از خودم ناراضی نیستم.

خبر جوان

دوشنبه 22/7/1392 - 22:45
سخنان ماندگار

در پی استقبال بی‌نظیر از کتاب مستطاب «مفاتیح الحیات» نوشتۀ عالم بزرگوار آیت الله جوادی آملی برآن شدیم تا هرشب بخشی از مطالب آن را پیشکش کاربران عزیز باشگاه شبانه کنیم.

رسول خدا(ص) فرمود: همچنان که برای بدهکار تو –در صورت توانایی بر پرداخت- جایز نیست کوتاهی کند، برای تو نیز- در صورت علم به ناتوانی وی در پرداخت- جایز نیست او را در تنگنا قرار دهی.
رسول خدا (ص) فرمود: محبوب ترین کارها نزد خداوند سه چیز است: سیر کردن مسلمانان گرسنه و پرداخت بدهی بدهکار و برطرف ساختن اندوه وی.
دوشنبه 22/7/1392 - 22:44
تغذیه و تناسب اندام
همیشه کارشناسان و متخصصان علوم غذایی، مرغ و ماهی را بهترین جایگزین گوشت قرمز معرفی می‌کنند و ورود آن به برنامه غذایی خانواده را عادت مناسبی می‌دانند، اما موضوعی که کمتر به آن پرداخته می‌شود، نوع طبخ مرغ است که در عین تنوع بخشیدن به طعم، می‌تواند آن را سالم یا ناسالم کند‌.
برخی افراد عقیده دارند بریان یا کنتاکی کردن مرغ بهترین روش طبخ است‌. تعدادی دیگر بر این باورند که تنها مرغ آب‌پز می‌تواند نیاز تغذیه‌ای روزانه را تامین کند. بعضی هم می‌گویند غذا باید خوشمزه باشد؛ حالا سوخاری، بریان، کبابی و آب‌پز فرقی نمی‌کند، اما متخصصان و کارشناسان کدام روش طبخ را تائید می‌کنند؟

گرچه گوشت سفید در مقایسه با گوشت گوسفند و گاو، آهن کمتری دارد و نباید به طور کامل با گوشت قرمز خداحافظی کرد، اما به دلیل چربی‌های اشباع و کلسترول کمتر می‌توان گوشت مرغ را یک منبع خوب پروتئین به همراه درصدهای مختلف ویتامین و املاح معدنی دانست و روزانه یا حداقل چهار بار در هفته سه تا چهار واحد از آن استفاده کرد‌. یک ران کامل یا نصف سینه مرغ تقریبا معادل چهار واحد گوشت است.

مرغ بریان بخوریم یا نخوریم؟

حتما مرغ‌های درسته به سیخ کشیده بریانی را که ظاهر تپل و سرحالی دارند و در هر ران آنها یک فلفل قرمز یا گوجه‌فرنگی قرار گرفته و درون شکمشان را با فلفل سبز به همراه ادویه تند و شور هندی پر کرده‌اند، دیده‌اید. این مرغ اگر سالم باشد و مرغ بریان خشکیده و مجدد گرم شده روز گذشته نباشد، روش طبخ سالمی دارد چون بدون حضور آب یا روغن مازاد پخته می‌شود.

نکته مهم آن‌که این مرغ چون به صورت درسته و همراه با قسمت‌های پرچرب همچون پوست، بال و گردن پخته می‌شود، حاوی کلسترول بیشتری بوده، بخصوص گوشت ران آن چرب تر از مرغ آب‌پز و کبابی است. این موضوع زمانی دردسرساز می‌شود که مرغ منتخب شما در سیخ‌های ردیف پایین دستگاه باشد و چربی آب شده مرغ‌های بالایی روی آن ریخته باشد. معضل دیگر، پوست و بال برشته شده مرغ بریان است که هرگز دور انداخته نمی‌شود و گاهی بر سر خوردن آن جنگ و دعوای مفصل، اما صمیمانه‌ای بین افراد خانواده به راه می‌افتد.

تحقیقات نشان داده است، داروهای آنتی‌بیوتیک یا آفت کش‌ها و فلزات سمی که به همراه دانه وارد جیره غذایی مرغ می‌شود، در بافت‌های لطیف و پرچرب همچون پوست مرغ تجمع می‌یابد و مصرف آن باعث تضعیف سیستم ایمنی بدن شده، حتی ریسک ابتلا به تومورهای سرطانی را افزایش می‌دهد‌. اگر هم احتمال تزریق هورمون در مرغ وجود داشته باشد، مصرف پوست آن عامل اصلی ایجاد کیست تخمدان، اختلال در باروری و رویش موهای زائد در بدن خانم‌ها و در آقایان آکنه‌های شدید پوستی، نارسایی درهورمون‌ها و مشکلات جنسی و در کودکان موجب اختلالات رفتاری و چاقی می‌شود‌.

به مرغ سوخاری نه بگویید

مرغ سوخاری یکی از اشتهابرانگیزترین غذاهایی است که شکل و بوی آن هر فرد سیری را گرسنه می‌کند‌. تصور به دندان کشیدن یک تکه مرغ سوخاری به همراه سیب‌زمینی برشته سس‌دار چیزی نیست که بشود براحتی از کنار آن گذشت، اما لازم است بدانید وقتی مرغ در حرارت روغن طبخ می‌شود بیشتر ویتامین‌ها بخصوص ویتامین‌های گروه B و اسیدهای آمینه ضروری آن ـ که عامل ترشح سروتونین، هورمون شادی‌بخش است ـ تخریب و برخی اسید‌های چرب آن اکسید و دیر هضم شده و قابلیت جذب پروتئین آن کاهش می‌یابد و دسترسی به مواد معدنی آن کم می‌شود.

همچنین شنیسل به علت پودر سوخاری افزوده شده به سطح آن نیاز به پخت طولانی‌تری دارد و حرارت زیاد روغن، باعث تغییر رنگ و قهوه‌ای شدن آرد سوخاری آن و ایجاد ماده‌ای سمی به نام آکریلامید می‌شود که به مرور زمان کبد را دچار نارسایی و اختلال می‌کند‌. این ماده به محض ورود به بدن تجزیه و با اثر روی DNA و با ایجاد جهش در ژن‌ها موجب بروز سرطان، انواع عفونت ها، ناباروری، تضعیف سیستم ایمنی و عوارض عصبی می‌شود‌.

این روش طبخ در مقایسه با سرخ کردن مرغ به طور مستقیم در روغن این مزیت را دارد که خمیر سوخاری تا حدودی از جذب روغن به داخل غذا جلوگیری می‌کند و از افت ارزش تغذیه‌ای محصول می‌کاهد‌. بنابراین در صورت استفاده از غذاهایی که حاوی پودر یا خمیر سوخاری است در زمان مصرف، لایه سوخاری را از روی غذا جدا کنید تا کالری کمتری دریافت کنید و از ترشح زیاد صفرا که ریسک ابتلا به سرطان روده را زیاد می‌کند، پیشگیری کنید‌.

مرغ آب‌پز خوب است اما ...

می گویند آب‌پز کردن یکی از سالم‌ترین روش‌های طبخ مرغ است‌، اما باید بدانید اگر دما و زمان آب‌پز کردن زیاد باشد، آب جوش دیواره محکم سلول‌های بافت مرغ را سست کرده، مواد مغذی بخصوص ویتامین‌های B، C و برخی املاح خارج و وارد آب شده، بتدریج تخریب حرارتی در آب ایجاد می‌شود‌، به طوری که آب مرغ هم خاصیت چندانی نخواهد داشت‌. از سوی دیگر اگر نمک در مراحل اولیه طبخ، زمانی که مرغ خام است به آن افزوده شود، باعث خروج سریع آب و ویتامین‌های مرغ شده، آن را دیرپز می‌کند‌. از طرفی ید نمک که عاملی برای تنظیم ترشح غده تیروئید است و به رشد مغزی کودکان کمک می‌کند، در همان ساعات اولیه پخت تبخیر و از ظرف خارج می‌شود‌، بنابراین مرغ را با حرارت ملایم در مقدار کمی آب با فشار زودپر بپزید و نمک آن را در دقایق پایانی پخت یا سر سفره بیفزایید‌. در این صورت مرغ آب‌پز نسبت به مرغ بریان و سوخاری بخوبی مغز پخت شده، پروتئین‌های آن کمتر دستخوش تغییر قرار می‌گیرد و کیفیتش تا حدودی حفظ خواهد شد‌.

ناگفته‌های مرغ کبابی

مرغ کبابی به دلیل آن‌که در شیره خود پخته می‌شود، در مقایسه با مرغ آب‌پز و سوخاری ارزش غذایی بالاتری دارد و نسبت به مرغ بریان کم‌چرب‌تر است‌، اما موضوع مهم دود چوب یا زغالی است که به بافت مرغ نفوذ کرده، موجب خوش عطر و طعم شدن آن می‌شود‌. بر اساس تحقیقات انجام شده، این دود مشکوک به ترکیبات سرطانزاست‌. البته کبابی کردن مرغ روی باربکیوی برقی یا اجاق گاز خطرات ناشی از زغال را ندارد ولی نباید ترکیبات سمی گاز شهری را هم از یاد برد‌. مساله مهم تر آن‌که حرارت ناشی از برق، زغال یا گاز به سرعت سطح کباب را می‌سوزاند و احتمال ناپز ماندن مغز مرغ بسیار زیاد است‌. در ضمن توصیه می‌شود از مصرف قسمت‌های سوخته غذاهای کبابی بپرهیزید، چرا که به کبد، عضو سم زدای بدن آسیب می‌رساند و آن را تنبل می‌کند ./جام جم
دوشنبه 22/7/1392 - 22:43
دعا و زیارت
آیت‌الله مجتبی تهرانی: این شب و روز فرصتی کوتاه برای جاماندگان و نیازمندان است.
روز و شب عرفه از مهمترین ایام سال به حساب می‌آید و آیت‌الله مجتبی تهرانی در سخنانی این شب و روز را «فرصتی کوتاه برای جاماندگان و نیازمندان» عنوان کرده که متن سخنان ایشان در مورد عرفه در پی می‌آید.
 
دعا در شب عرفه مقبول و مستجاب است
 
«رُوی إنّ لیلة عرفة یستجاب فیها ما دعا من خیر و للعامل فیها بطاعة الله تعالى أجر سبعین و مائة سنة.» در روایتی نقل شده است که شب عرفه هر دعای خیری که انسان بکند به اجابت میرسد؛ و برای کسی که در شب عرفه اطاعت الهی را بکند و اعمال صالحه انجام دهد، معادل صد و هفتاد سال اطاعت و عبادت است؛ یعنی از نظر پاداش چنین چیزی به او داده می‏شود.
 
اعمال صالح برابر صدوهفتاد سال عبادت است
 
این روایت، عظمت شب عرفه را میرساند. به حسب ظاهر امشب شب عرفه است؛ لذا می‏خواهم این مطلب را به دوستان عرض کنم که امشب را قدر بدانید! اوّلین مسأله‏ای که در امشب تءکید شده است «دعا کردن» است و در روایت دارد: دعا کنید! دعای خیر کنید! و بدانید که این دعاها به اجابت میرسد.
 
مقیّد باشید که امشب، مشغول غیر عبادت نباشید!
 
مطلب دیگر اینکه مقیّد باشید که امشب مشغول به غیر عبادت نشوید! کاری کنید که اشتغالات کنار برود تا بتوانید به سوی عبادات و صالحات بروید! وقتی چنین معادله‏ای هست که عبادت امشب مانند عبادت صد و هفتاد ساله است، خیلی انسان باید مراقبت و جدیّت داشته باشد. این خیلی قابل توجه است، چون امشب یکی از بزرگترین فرصتهایی است که ما داریم.
 
اثر دعا برای دیگران و پشت سر آنها
 
درباره دعا کردن هم بگویم که در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است که حضرت فرمودند: «أسرع الدعا نُجحاً للإجابة دعاء الأخ لأخیه بظهر الغیب» سریعترین دعایی که به هدف اجابت می‏رسد، دعایی است که یک برادر مؤمن، برای برادر مؤمن دیگرش می‏کند و پشت سر او برایش از خدا خیر می‏خواهد؛ نه در حضورش. یعنی هرکس برای دیگری دعا کند، به سرعت به اجابت میرسد. «فیقول له ملک موکّل به لبّیک»؛ وقتی این شخص شروع می‏کند به دعا کردن برای برادر مؤمنش و پشت سر او، آن فرشته‏ای که برای گرفتن دعاها موکّل شده است، جواب می‏دهد: بله! «و لک مثلاه» یعنی این چیزی که برای برادرت خواستی، برای خودت دو برابرش برآورده شد. یعنی همین که برای دیگری خیر خواستی و دعایش کردی، برای خودت دو برابرش منظور و مستجاب می‏شود.
 
امشب را قدر بدانید!
 
از غروب شب عرفه تا غروب روز عرفه زمان بسیار بزرگی است. این را گفتم تا امشب که به حسب ظاهر شب عرفه است و موقعیت بسیار خوبی است، هم دعا کنید و هم به اعمال صالحه مشغول شوید! این را هم بدانید که دعاهایی که می‏کنید اگر برای دیگران باشد، چیز بیشتری نصیبتان می‏شود.
خدا کند یکی از آن کسانی که شما دعا می‏کنید من باشم...
 
روز عرفه، روز درخواست از خداوند
 
«رُوی عن رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم قال: أوحی الله تعالی إلی بعض أنبیائه لَو أَنَّ أَهلَ سَبعِ سَمَاوَاتٍ وَ أَرَضِینَ سَأَلُونِی جَمیعاً فَأَعطَیتُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنهُم مَسْأَلَتَهُ مَا نَقَصَ ذَلِكَ مِن مُلكِی مِثْلَ جَنَاحِ بَعُوضَةٍ وَ كَیفَ یَنقُصُ مُلكٌ أَنا قَیِّمُه‏.»
 
از خدا چیزی کم نمی‏شود، حتّی اگر...
 
در روایتی است که از پیغمبر اکرم نقل شده است که خداوند وحی فرستاد به بعضی از پیامبرانش که این متن وحی الهی است که بر فرض که اهل هفت آسمان و تمام زمین، همگی از من درخواست کنند و به هرکدام هرچه که خواستند را بدهم، از خزانه، حکومت و فضل الهی ذرّه‏ای کاسته نمی‌شود؛ حتی مثل یک بال پشه هم از خزانه من کم نمی‌شود؛ و چه‏طور ممکن ایست که از فضل الهی کاسته شود در حالی که من سردمدار آن هستم!؟
 
روز امید خوشبختی برای همه
 
روایتی دیگری از زین العابدین صلوات الله علیه آمده که محدّث قمی هم آن را در مفاتیح نقل کرده است؛ در آن روایت آمده است که روز عرفه بود و حضرت دیدند که سائلی دارد از مردم، یعنی غیر خدا، درخواست می‌کند؛ حضرت به او فرمود: وای بر تو! در چنین روزی از غیر خدا تقاضا و درخواست می‌کنی!؟ و حال آنکه امید می‌رود در چنین روزی فضل الهی شامل طفل‌هایی شود که در رحم مادر هستند. امید است که اینها خوشبخت و سعادتمند شوند.
 
روز عرفه، روز دعا و درخواست
 
«رُوِیَ عَنِ البَاقِرِ عَلَیهِ‏السَّلَامُ قَالَ إِنَّ یَوْمَ عَرَفَةَ یَوْمُ دُعَاءٍ وَ مَسْأَلَةٍ». یکی از آن مقاطعی که این اسلحه بُردش بیشتر است و در اجابت سرعت دارد، ‌روز عرفه است. حتّی تعبیر امام باقر(علیه‏السلام) این است که اصلاً‌ روز عرفه، روز دعا و درخواست از خداوند است. یعنی در این مقطع زمانی بخصوص سرعت اجابت دعا بیشتر است.
 
تنها امید جاماندگان
 
«مَنْ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ إِلَى قَابِلٍ إِلَّا أَنْ یَشْهَدَ عَرَفَةَ» حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند: اگر کسی در ماه مبارک رمضان مورد مغفرت الهی قرار نگیرد غفران برای او نیست مگر آنکه عرفه را درک کند.
از این روایت دو مطلب به دست می‏آید: یکی، عظمت ماه مبارک رمضان از نظر گسترش مغفرت الهی است که همه را در بر می‌گیرد. دوم، عظمت عرفه است. در ماه مبارک رمضان، زمان مطرح است. ممکن است برای عرفه هم زمان مطرح باشد؛ یعنی روز خاص و هم مکان مورد نظر باشد که آن زمین عرفات است. ولی مسلّماً زمان در اهمیت موضوع دخالت دارد که روز عرفه است. از لحاظ قید زمان، اگر کسی در ماه مبارک رمضان مورد مغفرت الهی قرار نگرفت، مسلّماً اگر در روز عرفه از خداوند طلب مغفرت کند مورد مغفرت الهی قرار خواهد گرفت.
 
فضیلت زوّار امام حسین در عرفه
 
مسأله مهم در روز عرفه زیارت امام حسین(علیه‏السلام) است که در حدیث آمده است خداوند قبل از آنکه به سرزمین عرفات نظر کند، به زائرین امام حسین(علیه‏السلام) نظر می‌افکند و این نظر افکندن در زمان‌های حساس و سرنوشت‌ساز مانند شب قدر، عید فطر، عید قربان و عید غدیر می‌باشد که افضل اعمال در این زمان‌ها زیارت امام حسین(علیه‏السلام) است.
 
این روز را از دست ندهید!
 
هر لحظه‌ای از لحظات امروز برای ما گرانبها است؛ بخصوص برای دعا و درخواست از خداوند. این فرصت بهترین فرصت است. پس این فرصت را از دست ندهید! به خصوص از ظهر تا هنگام غروب را که در روایات وارد شده است. به دوستان می‏خواستم سفارش کنم که این چند ساعت را غنیمت بشمارید. بدانید اگر می‏خواهید مشکلاتتان را حل کنید ـ‏که همه ما ‏مشکلات داریم‏ـ بیایید ‌این چند ساعت را درِ خانه خدا بروید و از او بخواهید؛ چه حاجت‏های مادّی را و چه معنوی را، همه را از او بخواهید. چون امروز بُردِ دعا خیلی زیاد است. بخصوص درباره دیگران اگر دعا کنید، ما در روایت داریم که خدا چند هزار برابر به شما اعطا می‏کند. از همه شما التم
اس دعا دارم؛
دوشنبه 22/7/1392 - 22:42
شهدا و دفاع مقدس

«این وصیت‌نامه‌هایی که این عزیزان می‌نویسند مطالعه کنید، پنجاه سال عبادت کرده‌اید و خدا قبول کند. ... این وصیت‌نامه‌ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. امام خمینی(ره)». بر همین اساس ازین پس هر شب وصیت نامه یک شهید را به عنوان تحفه‌ای از گنجِ جنگ پیشکش کاربران بزرگوار مجله شبانه خواهیم کرد.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛  شهید حاج محمود آذرارجمند از دلیرمردان خطه سرسبز گیلان است. وی  در نهم اسفند سال 1336 درمحله ای از توابع لنگرود دیده به جهان گشود و در سن بیست و پنج سالگی در منطقه فكه در تاریخ 9 دی سال 1361 و یك به شهادت رسید. آنچه از نظرتان می گذرد گفتگویی خودمانی و بی تکلف با مادر و خواهر این بزرگمرد است که شمارا به خواندن آن دعوت می کنیم.

محمود هر وقتی که از جبهه می آمد به او می گفتم نرو. همین جا بمان برو درست را بخوان. می گفت: اینجا موندن فایده ای فعلاً برای من ندارد چون هر چه قدر هم بمانیم آخرش مردن است پس چه بهتر که الان وظیفه ام دفاع است در راه کشورم باشد و وظیفه ام را انجام بدهم بعداً هم می شود درس خواند مردن در رختخواب که نه لذت این دنیایی دارد نه آن دنیایی. می گفت: انقدر می روم تا شهید شوم.

من بهش می گفتم آخه تو بی عقلی می خوای بری شهید بشی؟ آخه اون موقع شهادت به معنای واقعی در بین ما معنی پیدا نکرده بود. محمود و بقیه بچه های تو جبهه که اونجا  بودنند خوب فهمیده بودنند. در جوابم گفت: اگه تو هم بیای و اونجا (جبهه) رو ببینی تم هم پیش قدم می شوی برای کمک کردن. تو هم اگه جون دادن بچه هایی مثل بچهٔ خود را ببینی می مانی و کمک می کنی اگه اونجا رو ببینی ما رو دل تسلایی (هم دردی) می دهی برای رفتن. ولی حیف که شما راه دور هستید و نمی بینید اگر می دیدید این دل نگرانیها را نداشتید و من را بیشتر تشویق می کردیدکه بروم. در راه خدا اگه آدم بمیره همین این دنیا را داریم و هم آن دنیا را .

 وقتی هم که می آمد بیشتر اوقات فقط یک شب می ماند می گفت می خوام برم. صبح هم به کسی چیزی نمی گفت و می رفت. ما صبح که بیدار می شدیم و می دیدیم ساکش نیست رفته نه خداحافظی میکرد و هیچی نمی گفت می رفت

مرخص هایش معلوم نبود وقت معینی نداشت گاهی 6 ماه گاهی 5 ماه گاهی ه 2 ماه. گاهی بهش مأموریت میدادند و پیکرهای مطهر شهدا را بیاورند به لنگرود. گاهی 2 تا 3 تا گاهی هم بیشتر. می اومد شب می ماند و فردا نگاه میکردیم دوباره دارد می رود. بهش می گفتم تازه اومدی چرا بازمداری میری؟ می گفت: من اومدم مأموریت نیومدم که بمونم.


پاهایش مجروح شده بود و چرک میکرد بهش گفتم محمود بزار پاهاتو بشورم چون رو پاهاش همش خاک و گرد و غبار می نشست. می گفت: نه نمی خوام می خوام همینطوری بب
رم اون دنیا برام یادگاری باشه. اینها حتی با تیر و ترکش و زخم و چرکش که از جبهه بود انس گرفته بود انقدر تو سرشون حال و هوای جبهه رو داشتند که اصلاً اینجا بند نمی اومدنند.

بهش گفتم محمود جان پاهات زخمه یه مدت نرو بمون پیش ما. گفت: مامان این پا که چیزی نشده اگه بری و اونجا قطعه قطعه شدن جان بچه سیجی ها رو ببینی چی می خوای بگی؟ آنوقت می گویی پای تو که هیچی نشده. خیلی از بچه ها مادر ندارند، خیلی هاشون تازه دامادند، خیلی ها هم هنوز سنشون به خدمت نرسیده اومدند اونجا. آنوقت مادر من اگه تو آنها ببینی خجالت می کشی. تو اگه ببینی آنها چطوری شهید می شوند طاقت نمیاری اینجا با خیال راحت بمونی موقع شهادت همه اسم امام حسین(ع) را صدا می زندند. مامان ان شاءا... روزی بشه کربلا باز بشه ما با هم بریم کربلا. کربلای امام حسین(ع) را زیارت کنیم.

 بهش گفتم این شلوغی های جنگ را می بینم فکرنکنم دیگه کربلا را ببینیم در جوابم گفت: نه یه روزی میشه که ما راه کربلا را باز می کنیم.

خواهر شهید: شب بله برون یکی از دخترهای فامیل بود ما اونجا بودیم برادرم قاسم معلم بود و عضو انجمن اسلامی محل هم بود به اون خبر داده بودنند و او هم آمد به ما گفت اما مادرمون هنوز متوجه نشده بود. نمی دانستیم چه برخوردی بعد از شنیدن خبر شهادت محمود می کند. قاسم گفت: به مامان چیزی نگویید تا جشن تمام شود تا بعد. ما همه از فرط ناراحتی رفتیم خانه خاله و مامان هم رفته بود بله برون. خونه خاله ما همه گریه می کردیم ولی از اونجایی که محمود قبلاً به ما گفته بود اگه شهید شدم دوست ندارم داد و فریاد کنید که دیگران تماشا کنند فکر آنهایی را بکنید که هیچ کس را ندارند.

آخر شب که مامان از بله برون برگشت کم کم بهش گفتیم محمود زحمی شده بعد که دیگه ناراحتی ما را دید متوجه شد که محمود شهید شده. همه دور تا دور اتاق نشسته بودیم و اشک ماتم می ریختیم محمود تو منطقه عین خوش شهید شد.

مادر شهید:

وقتی آوردنش ما را بردنند سپاه وقتی که رویش را کنار زدنند انگار که خواب بود. برایم تصور اینکه او شهید شده باشه باور پذیر نبود چون چهره اش مثل کسی که با آرامش خوابیده باشد بود چهره اش همان قرمزی همیشه را داشت. وقتی که دیدمش هم جاش سالم بود نمی دانستم که شکمش که رو مین رفته خالی شده است گویا شکمش کاملا پاره شده بود لباس گرمکن تنش بود تنش را به ما نشان ندادند.

اوایل انقلاب همه مردم دنبال شهادت بودنند وقتی یک شهید می آوردنند مردم سنگ تمام می گذاشتند پشت هر شهیدی 1 کیلومتر آدم بود.

 دلم می خواد جوانان راه بچه های ما را خودشون برن پیدا کنند اینکه ما بیایم و هی بگیم برید خودتونو درست کنید فایده ندارد جوانان باید خودشان بروند یاد بگیرند. ان شاءا... به حق 5 تن آل رسول همه جوانانی که گمراه خیابانها هستند هدایت بکند امیدواریم که مشکلاتشان حل شود و هر کار و نیتی که دارند برآورده شود.

خاطره:

گاهی اوقات می آمد خانه دور و بر حیاط اگه بلوک یا آجری ریخته بود اونها رو جمع میکرد و می برد. نمیدونیم کجا بعداَ که ازش می پرسیدیم کجا رفتی؟ می گفت رفتم بنایی! کارگری! می گفتم پول هم بهت میدن؟ می گفت: نه اگه پول هم داشته باشم کمکشون می کنم. نمیدونم انگاری بی منت براشون کار میکرد می آمد خانه سر و صورتش همش خاک آلود بود. جانش کثیف بود من باهاش غورغور میکردم این چه سر و وضعیه؟ می گفت: مامان غورغور نکن این کار ثواب دارد اگه بدونی چقدر ثواب پاش نوشتند تو هم میای و کمک می کنی، حالا بیا سر این کیسه رو نگه دار تا من این آجرها را بریزم توش. من بازم باهاش غورغور میکردم و اخم و تخم میکردم. بازم می گفت: داری اجرت رو ضایع می کنی غور غور نکن.

تو خواندن دعای توسل اشکال داشت بعضی از کلماتش را نمی توانست بیان کند ما همه تو مسجد رفت و آمد داشتیم یه شب تو مسجد گفت: من میخوام دعای توسل بخوانم. در تمام دعا فقط یک غلط داشت. زن عمویش قرآن خوان بود و متوجه غلطش شد و آنجا چیزی بهش نگفت که ناراحت نشود. بعد از آن زن عمویش آمد دم ر خانه و محمود را صدا کرد بهش گفت محمود اگه من یه حرفی بهت بزنم تو ناراحت نمی شوی؟ محمود گفت: نه شما بفرمائید. آن غلطی را که در دعای توسل داشت  بهش گفت که تلفظ صحیحش این است. محمود هم گفت ناراحت نشدم حالا میرم و دباره تمرین می کنم که دوباره اشتباه نکنم. زن عمویش بازم موقع رفتن گفت: محمود ناراحت نشده باشد؟ گفتم: نه بابا چه ناراحتی آخه فکر کنم خیلی هم خوشحال شد.

یه همسایه ای داشتیم به نام خدیجه خانم که نماز خواندن بلد نبود. محمود به خدیجه خانم می گفت (زمانیکه ما تو کوچه بودیم و همسایه ها جمع می شدیم) شما نماز می خوانید؟ خدیجه خانم می گفت: نه! بلد نیستم نماز بخوانم. محمود گفت: یه نماز بخوان تا آنجایی که بلدی من هم غلط هایت را می گیرم هم راهنماییت می کنم. خدیجه خانم نماز خیلی خوب است تو نماز بخو.ان هر چه که از خدا می خواهی خدا به تو میدهد. خدیجه خانم بعد از این رفت و نمازش را یاد گرفت. هنوز هم جایی که مرا می بیند می گوید خدا محمود را بیامرزد نماز را محمود بهم یاد داد.

محمود به نماز خیلی معتقد بود صبح ها همش قاسم را بیدار میکرد برای نماز. سر صبحانه که  می آمدند می نشستند قاسم را اذیت میكرد و می گفت: نمازت را خواندی؟ او هم با اخم بهش می گفت: تو چكار داری كه نماز را خواندم یا نه؟

انقلاب كه شده بود وارد بسیج شد همش می رفت این ور و اون ور باهاشون راه و جاده درست میكرد از رودخانه ها شن می آوردنند و تو جاده ها می ریختند برای عبور و مرور مردم تا راحتر باشند. من باهاش غُر غُر میكردم چرا میری تو آب ؟ چرا به فكر خودت نیستی ؟ تابستون، زمستون ، بهار، پاییز تو همش تو آب هستی؟

می گفت: مادر من عیبی نداره، یه روزی میشه بعداً تو منو یاد میاری. بزار من این جاده ها را درست كنم هم ثواب داره هم اوقات منو پر می كنه در عوضش خدا ما رو بیشتر نگاه می كنه. این كارش را ادامه داد تا رفت جبهه. بعد از 2ماه تا 3 ماه كه آمد دیدیم رفتار و كردارش عوض شده؟ یه جور دیگه رفتار می كنه. بهش گفتم چته؟ گفت: مامان اگه تو بدونی جبهه چیه؟ گفتم: خوب تو بری جبهه می میری دیگه گفت: خوب تو این دنیا بمونم چی بشه جبهه آدم بمیره اون دنیا رو دارم این دنیا را نداشتم تو ناراحت نباش هیچ وقت هم گریه نكن.

نان رو بر میداشت لوله میكرد و می زاشت روی لبم و می گفت مثلاً این بلنگو است حالاه تو برای بگو اگه من بمیرم تو میخوای چكار كنی؟ پشت این بلنگو بگو. من فكر میكردم چی داره میگه گفتم: دهنت رو بگیر این چه حرفیه داری می زنی؟ شروع كرد به نصیحت كردن من ما اگه شهید بشیم اون دنیا را داریم امام حسین(ع) را داریم ........ من با خودم گفتم این چرا اینجوری شده ؟ این حرفها رو كجا یاد گرفته. كلاً اخلاق و رفتارش تغییر كرده بود. بهش گفتم تو یه دفعه رفتی جبهه همه این چیزها رو یاد گرفتی ؟ بعد از همه حرفهاش آخرش می گفت: من شهید نمیشم شهادت سعادت می خواد كه ما نداریم من هم همینطوری نگاهش میكردم.

ما قبلاً خونمون اینجا نبود یه خونه گالی پوش  داشتیم. این بچه رو من تو گهواره می گذاشتم و می رفتم سر كارهای خونم. بخاطر همین تو بچگی مریضی زیاد گشید. كارم خیلی زیاد بود و به خواهرش می گفتم برو یه آب داغ بگیر بده به بچه بخوره. اون هم متوجه نبود همیشه آب سرد بر میداشت و یه قند می انداخت و میداد به بچه بخوره. مدرسه اش هم صدیقه اعلم بود پشت آقا سید خلیل. محمود توی درس و مدرسه اصلاً بچه زرنگی نبود تبلی زیاد میكرد. هیچ وقت نمره عالی نمی گرفت می اومد خونه و می گفت مامان من امروز نمره مثلاً 14 گرفتم و می گفتم   اِ ... تو چرا نمره 14 گرفتی؟ می گفت مامان به خاطر نمره 14 همه منو تشویق كردنند تو به من می گی چرا 14 گرفتی؟ معلوم بود درس و مشقش زیاد جالب نبود كا كه از درسش سر در نمی آوردیم. من هیچ وقت هم به مدرسه هاشون سر می زدم همش توی كار خانه بودم و پدرشان هم كاسب بود.

اون موقع ها كه بچه بودنند تیله بازی میكردنند حیاط خانمان بزرگ بود بچه ها زیاد بیرون می رفتند توی حیاط همین خانه بازی میكردنند حیاط بزرگ بود و بچه های همسایه هم می آمدنند همین جا تیله بازی یا گردو بازی میكردنند. با الی بیلی (چوب بازی) بازی میكردنند تو سرو كله هم می زدنند الان چیز زیادی از اون دوران به یاد ندارم. یادمه با دوستش اكبر می رفت تو رودخانه ماهیگیری. تفریحات دوران بچگی اش همین دوستانش و ماهیگیری بود.

راهپیمایی های دوران انقلاب جانش بود. همش تو خط اول اون بچه ها بود. اون دوران هم همه این حس و حالت را داشتند انقلاب بود و همه مردم هم حضور داشتند. اون موقع شعار اصلی همه مردم الله اكبر بود. یه عده از بچه ها و نوجوانها و جوانهای محل را جمع كرده بود از نزدیكی های خونه ما الله اكبر گفتند و رفتند به سمت مسجد و از آنجا دوباره حركت كردنند به سمت بازار و داخل خیابانهای اصلی شهر. هنوز هم وقتی 22 بهمن كه الله اكبر می گویند می گم (خدا بیامرزه محمود ره كو راه ایسا).

از نظر مالی هیچ وقت به خودش نمی رسید لباسهاشو تا زمانیكه اون یك دست كه تنش بود پاره نمی شد چیز دیگه ای نمی گرفت. بهش زیاد گیر نمی دادیم چون میدانستیم اخلاقش اینجوری هست. رفته بود مكه یه بلوز قهوه ای آورده بود و یه شلوار بیشتر اوقات همون تنش بود.

ما که برای مدتی بود آمده بودیم این خانه دلم گرفت بود چون سقفش سیه بود اون موقع ما همه چراغ نفتی و بخاری هیزمی استفاده می کردیم و همه خونه ها سیاه بود. من از شوهرم گله گذاری می کردم که این چه خونه ایه؟ محمود می گفت: مامان بزار بزرگتر بشم خودم این خونه رو قشنگ می کنم. بعداً که بزرگتر شدنند فکر کنم نزدیکی های عید بود خودش رفت رنگ آبی گرفت و زد به سقف این اتاق. روشنتر شده بود و از اون سیاهی دراومده بود. آهک گرفته بود و هر جا هم که خراب بود درست کرده بود. سر ازدواج برادرش قاسم هم گفت: بریم طبقه بالا را درست کنیم عروس میخواد بیاد خون زشته . سه تایی رفتند بالا را هم درست کردند آهک زدنند، رنگ زدنند خیلی قشنگ شده بود. بعداً اومدنند اتاقهای پایین را درست کردنند. ما هر ساله یک بار رنگ می زنیم یاآهک کاری می کنیم. من همش از این خونه گله گذاری می کردم ولی آقام میگه خوبه از سر من هم زیاده.

 محمود بچه زیاد درسخوانی نبود یه سال کارنامه اش را گرفته بود برام آورد و با خوشحالی گفت: مامان من قبول شدم مشتُلق بده. محمود همه سال تجدید می اورد اما اون سال خرداد قبول شده بود و کارنامه اش را آورده بود و مشتُلق می خواست بهش گفتم من هیچی ندارم برو از بابات بگیر.

یادمه همش میرفت تو باغمون درس می خواند بچه زیاد پرخوری هم نبود اگه گرسنه اش بود همش به من می گفت مامان چیزی نداریم بخوریم؟ گرسنمه. من هم همیشه یه اتاق که سردتر بود میوه می گذاشتم بهش می گفتم برو اونجا میوه هست بردار. می رفت و میوه را برمیداشت و دوباره می رفت تو باغ درسش را می خواند با آنکه میدانست تو اون اتاق من خوراکی میزارم اما بدون اجازه دست نمی زدنند.

یه بار رفته بود از جهاد دستگاه سم پاشی گرفته بود و می آورد خونه سر و صورتش را می پوشاند و درختهای میوه تو حیاط را سم پاشی میکرد.

یه سری كه از جبهه برگشته بود و موهاش خیلی زیاد شده بود (جنس موهاش فرفری بود) پول نداشت بره اصلاح كنه پدرش رو طاقچه براش پول گذاشت كه بره اصلاح. گفت پولو می زارم تو جیبم خودم موهامو اصلاح می كنم. رفت تو حیاط آئینه را آویزان كرد به درخت و خودش با قیچی موهاشو اصلاح كرد كه وضع خنده داری شده بود. بهش گفتیم این دیگه چه جور اصلاحیه؟ تو كه بلد نبودی می رفتی سلمونی. بابات كه برات پول گذاشته بود. دید كه حرف حساب می زنیم پولو برداشت و رفت سلمونی. اونجا دیگه موهاشو خوب كوتاه كرد و برگشت.

درد و دلاشو بیشتر با من صحبت میكرد ولی من الان سن و سالی از من گذشته و خاطره زیادی به یاد ندارم. یه سری كه اومده بود برام تعریف کرده بود که تو منطقه (سوسنگرد یا سومار) بالای یه تپه ای یکی از افسران ما کشته شده بود و نمی توانستیم برویم و بیاریمش. از راه دور ما می دیدیم که پرنده ها و کلاغ ها روی جسد پرسه می زنند اما راهی نداشتیم بعداً که آتش دشمن کمتر شده بود مردم خودشان رفتند و فقط لباس پاره پاره آن جسد را آوردنندو مادر جان اگر شما این صحنه ها را ببینی نمی توانی اینجا طاقت بیاری و هی با خودت می گی من برم کمک حال آنان باشم.

یه شب رفته بود کشیک شب. برای کشت زنی اون دور واطراف می گشتند. از آنجایی که تواون منطقه منافقین هم بودنند شبها همه به هم شک میکردنند فکر میکردنند که محمود دشمن است، تیر می زدنند سه تا تیر به سمتش شلیک کردنند که بهش نخورد وقتی خودش را به نزدیک دوستانش رساند تازه دوستانش متوجه شدنند و گفتند ای وای ما برای توشلیک میکردیم خوب شد بهت نخورد.

میخواست بره تهران خونه برادرم. با برادرزاده ام خیلی دوست بودنند بهش گفتم: میخوای بری تهران چی میخوای سوغاتی ببری؟ گفت؟: صبر کن الان می رم براشون سوغاتی می گیرم. رفت تو رودخانه یه مار و یه قورباغه گرفت و آورد خونه، تو باک روغن انداخت و با خودش برد تهران. اونها هم خیلی خوششون اومده بود چون بچه های برادرم مار و قورباغه ندیده بودنند برادرزادمم بعد از محمود که رفت جبهه اون هم شهید شد. مادرشون که هر وقت منو می بینه می گه که محمود برامون مار و قورباغه آورد براشون خاطره جالبی شده بود.

بهش گفتم: نرو جبهه دیگه. بزار من زنت بدهم همینجا وایستا زندگیتو بکن. گفت: بعداً کی میخواد جلوی اونا رو بگیره. جبهه برای من هم زن و ازدواج من است و هم قیامت. آخرین بار که اومده بود ما صبح زود بلند شده بودیم و با هم حرف می زدیم0معمولاً بعد از نماز صبح دیگه نمی خوابیدیم) نشست و گفت: مامان یه حاج آقا تو جبهه داریم و بهم گفت: این دفعه که من آمدم تو را با خودم می برم اصفهان باید دخترم را به ازدواج تو دربیارم مامان ممکنه اصفهان ازداج کنم.

من گفتم: اوهه اصفهان؟ این همه راه من نمی توانم
در جوابم گفت: مامان بد که نیست من می رم اصفهان شاید قسمت من اصفهانه، شما هم میاین پیشم مهمونی.
این آخرین بار بود که رفت و دیگه برنگشت.
دوشنبه 22/7/1392 - 22:40
طنز و سرگرمی
کاریکلماتور حاصل پیوند «کاریکاتور» و «کلمه» است. ا

    قطرات باران در آغوش هم آب می شوند.
    باد به کمک موج به ماهی می وزد.
    هروقت آب از سرم می گذرد زیرآبی می روم!

    کلاغ می خواست پرواز هواپیمارا یاد بگیرد دچار نقص فنی شد!
    برای آنکه خواب از سرم نپرد داخل قفس می خوابم!

باشگاه خبرنگاران

دوشنبه 22/7/1392 - 22:38
تغذیه و تناسب اندام
شاید بیشتر از هر جنگ، مسابقه، کشتار و صدها خبر دیگر در روز اخبار سلامتی به خصوص لاغری در نشریات و خبرگزاری دنیا مخابره می شود. اینکه چه کنیم چاق نشویم یا این که چطور باید لاغر شویم. بسیاری افراد نیز این اخبار را با جدیت دنبال کرده و به دنبال روشی راحت و ارزان برای لاغر شدن هستند.
 به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، بدون شک برای همه ما اتفاق افتاده که سعی داشته ایم که اندکی از وزن خود را کم کنیم اما تنها پس از یک هفته می بینیم که وزنمان کم نمی شود که این مسئله به ریزه کاری های رژیم غذایی مناسب بر می گردد و عوامل مختلفی دارد.

استفاده از چاشنی

به جای وعده غذایی و میان وعده به خوردن سالاد و میوه رو آورده اید اما هنوز هم تغییری در وزنتان نمی بینید. به راستی علت این امر چیست؟اغلب ما فراموش می کنیم که چاشنی و سس که به غذاهای رژیمی اضافه می کنیم همانند هله هوله هایی که از برنامه غذایی حذف کرده ایم مضر است و باعث چاقی می شود.سس های سالم تری مانند ماست چکیده کم چرب را جایگزین چاشنی ها و سس های چرب کنید.

مصرف غذاهای ناسالم

در رژیم غذایی خود، از گنجاندن مواد پروتئینی غافل نشوید. گوشت های کم چرب مانند سینه مر
غ، ماهی تن یا سالمون منبع سالم پروتئین است و برای کاهش وزن لازم می باشد علاوه بر آن پروتئین سیری طولانی تری ایجاد می کند و به کاهش وزن کمک می کند.

گرسنگی

بزرگ ترین اشتباه، پرهیز از خوردن به منظور کاهش وزن است. گرسنگی باعث کمبود ویتامین، کم خونی و سکته قلبی می شود.گرسنگی باعث حفظ چربی بدن می شود و سوخت وساز بدن را کند می کند و علاوه بر این خطر پرخوری نیز افزایش می یابد. ناگفته پیداست که این امر مانع از کاهش وزن شما می شود.

صرف نظر کردن از وعده غذایی

نخوردن وعده غذایی مانند خوردن یک وعده کامل برای سوخت وساز بدن مضر است. با خوردن صبحانه، ناهار و شام روند سوخت وساز بدن را فعال نگه دارید.

مصرف کالری بالا

تصمیم گرفته اید که میوه، سبزیجات و غلات سبوس دار را جایگزین هله هوله کنید. اما مشکل این جاست که به جای کاهش وزن با افزایش وزن روبه رو شده اید! مصرف سبزیجات زیاد باعث اضافه وزن نمی شود اما مصرف میوه و غلات زیاد ممکن است در این امر دخیل باشد. بنابراین مراقب مصرف کالری و مقدار ماده غذایی مصرفی خود باشید تا بتوانید وزن کم کنید.سالم بودن میوه و غلات به این معنی نیست که این مواد بدون کالری است و شما می توانید تمام روز از آن ها استفاده کنید.

مصرف نوشیدنی های پرکالری

یکی از بزرگ ترین اشتباهات هنگام رژیم گرفتن، توجه نکردن به نوع نوشیدنی هاست باید به میزان قند موجود در نوشیدنی ها مانند آب میوه ها توجه کرد. بهترین نوشیدنی هنگام رژیم گرفتن، آب است.

نداشتن برنامه ریزی برای صرف وعده های غذایی

افرادی که رژیم دارند، باید یک برنامه غذایی منظم اتخاذ کنند. این کار باعث می شود تا متوجه مقدار کالری نوع غذایی که مصرف می کنند باشند. منظم غذا خوردن باعث می شود تمایل به مصرف هله هوله از بین برود.

شکستن رژیم

هرچند گاه لازم است رژیم را بشکنید و آن چه را هوس کرده اید بخورید.به عنوان مثال پس از گذشت یک هفته با خوردن بستنی خود را تشویق کنید تا کمتر دچار اضطراب مربوط به رژیم گرفتن شوید و بتوانید رژیم خود را ادامه دهید.

بی دقتی در خواندن برچسب های غذایی

اغلب افراد با خواندن برچسب های «کم چربی» یا «بدون چربی» مواد غذایی می پندارند که آن چه می خورند سالم است، این در حالی است که باید برچسب را با دقت بررسی کرد و از ارزش های واقعی آن مطلع شد.
دوشنبه 22/7/1392 - 22:36
داستان و حکایت
منبع:خبر جوان

مدت ها بود که ذهنم درگیر مباحث مرتبط با انتظار، دوران غیبت و امام زمان(عج) بود تا این که با شخصی آشنا شدم که به نظر می رسید می تواند به سوالاتم پاسخ دهد. در اولین برخورد به او گفتم: «می تونم با شما بی پرده صحبت کنم و در مورد امام زمان(عج) از صفر سوالاتم رو بپرسم؟» گفت: «اگر غیر از این باشه اشتباه کردی. کسانی که ساختمان افکار و عقیده شون رو از رو می سازن و زیربنای تفکرشون رو محکم نمی کنن با یک توفان یا یک سیل مختصر، شبهاتی ساده ساختمونشون رو خراب می کنه یا عقایدشون رو سیل می بره». گفتم: «پس قبل از هر چیزی می خوام بدونم اصلا چه ضرورتی داره من امام زمان(عج) رو بشناسم؟»
گفت:« این آیه رو شنیدی که در قرآن آمده: اطیعوا... و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم» گفتم: «بله، یعنی از خدا، رسول و اولی الامر اطاعت کنین» گفت: «درسته، حالا چه طور ممکنه ما از کسی که اونو نمی شناسیم اطاعت کنیم؟» گفتم: «از کجا معلوم که مراد از اولی  الامر در این آیه امام زمان(عج) باشه؟» گفت: «جالبه بدونی همین سوال در صدر اسلام و هنگام نزول این آیه مطرح شد. جابر که یکی از اصحاب رسول خدا(ص) بود، از ایشان پرسید: یا رسول ا...، ما خدا و رسول رو می شناسیم اما نمی دونیم مراد از اولی الامر در این آیه چه کسانی هستن؟
حضرت فرمودند: مقصود از اولی الامر، علی و فرزندان معصوم او هستند و تک تک امامان رو تا امام زمان(عج) نام بردند. این روایت علاوه بر مدارک ما شیعیان در برخی از کتب اهل سنت هم اومده(۱)». من هم ضمن تشکر گفتم: «پس وقتی اطاعت از امام واجب شد، مقدمه اون که شناخته هم واجب می شه» استاد عزیز گفت: «بله، دلایل و انگیزه های دیگه ای هم برای شناخت امام زمان(عج) داریم، مثل این حدیث از پیامبر(ص) که فرمودند: هر کسی که امام زمان خودش رو نشناسه و بمیره به مرگ جاهلیت مرده»(۲) وقتی صحبت به این جا رسید، خیلی بیشتر از قبل مشتاق شدم سوالاتم را درباره امام زمان (عج) بپرسم اما قرار شد این گفت وگو در جلسه دیگری ادامه پیدا کند.۱ -شواهدالتنزیل-ج۱-ص ا۱۴۸

دوشنبه 22/7/1392 - 22:34
اطلاعات دارویی و پزشکی
بسیاری از كسانی كه به مصرف داروهای محرك جنسی از طریق تبلیغات و بدون مشاوره پزشك متخصص روی می‌آورند، نه تنها از مصرف این داروها سود نمی‌برند، بلكه با عوارض و مشكلات جسمی تازه‌ای مواجه می‌شوند كه برخی از آنها بسیار خطرناك هستند.
 به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، داروهای محرک جنسی می توانند عوارض جسمی جبران‌ناپذیری چون سكته‌های قلبی و مغزی، تنگی نفس، نابینایی ناگهانی، بالا رفتن فشارخون و مرگ‌های ناگهانی را به همراه داشته باشند.

البته با وجود مطرح شدن مكرر این هشدارها به نظر می‌رسد با تداوم این تبلیغات و تمایل به استفاده از این داروها، خطرات ذكر شده همچنان برخی از افراد را تهدید می‌كند.

البته نمی‌توان منكر شد كه برای درمان ناتوانی‌های جنسی آزاردهنده در مردان و زنان، با پیشرفت‌های علمی و دارویی راه‌های درمان خوبی پیدا شده است، اما نكته اینجاست كه مصرف دارو برای حل این نوع اختلالات، با توجه به حساسیت مساله و ابعاد روحی و روانی مشكلات جنسی، باید تحت نظر یك پزشك متخصص صورت بگیرد.

یکی از متخصصین تغذیه و دارای برد تخصصی در داروسازی، در مورد تبلیغات ماهواره ای می گوید :« اگر انسان بخواهد یک پیراهنی یا یک ماشین لباس شویی بخرد می تواند ازطریق تبلیغات پیگیری کرده و بهتر خرید نماید، ولی هنگامی که صحبت ازسلامتی انسان مطرح است دیگر نمی شود به تبلیغات اعتماد کرد.»

در همین رابطه یک متخصص اورولوژی و جراح كلیه در خصوص این داروها می‌گوید: بسیاری از كسانی كه به مصرف داروهای محرك جنسی از طریق تبلیغات و بدون مشاوره پزشك متخصص روی می‌آورند، نه تنها از مصرف این داروها سود نمی‌برند، بلكه با عوارض و مشكلات جسمی تازه‌ای مواجه می‌شوند كه برخی از آنها بسیار خطرناك هستند.

دكتر امیر ایجادی تاكید می‌كند: استفاده از داروهای جنسی تبلیغی به دلیل این‌كه در بسیاری موارد، سازنده‌های نامعلوم و نامشخص دارند، مشكل‌ساز بوده و می‌تواند سلامت افراد را دچار اختلال كند بنابراین قبل از استفاده از این داروها باید مشكل بیمار توسط پزشك بررسی و سپس نسبت به تجویز دارو اقدام شود.

مشكل از كجاست؟

متخصصان اورولوژی تاكید می‌كنند كه برای یافتن بهترین راه درمان ناتوانی‌های جنسی، ابتدا باید تشخیص داد كه این ناتوانی از چه نوعی است، یعنی از نوع اولیه یا ثانویه است. مردانی كه ناتوانی جنسی از نوع اولیه دارند، توانایی كافی برای انجام یك رابطه جنسی را به طور مطلوب ندارند؛ این نوع ناتوانی بیشتر دلایل روانی و اضطرابی دارد و درمان آن به مشاوره‌های روان‌شناسی وابسته است.

کارشناسان این امر معتقدند، كه دسته بزرگی از ناتوانی‌های جنسی كه به طور تدریجی هم ایجاد می‌شود، به وجود بیماری‌های زمینه‌ای در شخص برمی‌گردد.

براساس تحقیقات پزشكی 70 درصد از ناتوانی‌های جنسی از عواقب ابتلای افراد به دیابت، بیماری‌های كلیه، سفت‌شدگی بافت‌ها، اختلالات غدد، فشار خون بالا و همچنین بیماری‌های اعصاب باز می‌گردد.

یافته‌ها نشان می‌دهد كه بین 50 تا 60 درصد افراد مبتلا به دیابت دچار ناتوانی جنسی هستند. در چنین مواردی هم باید به جای بهره‌گیری از داروهای محرك جنسی، به دنبال درمان‌های تخصصی برای بیماری‌های زمینه‌ای بود.

دكتر ایجادی نیز با تاكید بر مصرف سیگار و برخی مواد مخدر به عنوان كاهش‌دهنده قوای جنسی می‌گوید: برخی از داروهایی كه برای درمان فشار خون، زخم معده، افسردگی، سرطان پروستات یا حتی برای جلوگیری از طاسی و كمك به رژیم‌های غذایی استفاده می‌شود، ممكن است عوارض جانبی مثل ناتوانی جنسی داشته باشد. در این موارد ناتوانی جنسی فقط تا زمان مصرف این داروها ادامه خواهد داشت. حتی برخی اعمال جراحی بر روی نخاع، پروستات، مثانه و لگن نیز ممكن است به ناتوانی جنسی منتهی شود كه درمان خاص خود را می‌طلبد.

عوارض قلبی مرگ‌آور

به گفته دكتر ایجادی، داروهای محرك جنسی تبلیغی نه تنها روی سیستم قلب و عروق اثر می‌كند، بلكه برای كسانی كه عوارض قلبی دارند، كشنده است.

وی تاكید كرد: سردرد شدید، التهاب در عصب بینایی و در مواردی كوری از عوارض مصرف داروهای تبلیغی (گروه ویاگرا) است و بدیهی است مردان باید پیش از استفاده از هر نوع داروی محرك جنسی با متخصص قلب و عروق مشاوره كنند.

داروهای محرك هورمونی سرطان‌زا

بسیاری از مردان بر این باورند كه پایین‌بودن هورمون جنسی مردانه (تستوسترون) در آنها مهم‌ترین دلیل ابتلا به ناتوانی جنسی است، اما ورود هورمون اضافی در مردانی كه مشكل هورمونی ندارند نه تنها به بروز عوارض ناشناخته‌ای در ارگان‌های بدن از جمله بافت عضلانی منجر می‌شود، بلكه تستوسترون اضافی می‌تواند فعال شدن كانون‌های خفته سرطان پروستات را در مردان فعال كند.

همچنین باید گفت که داروهای محرك جنسی نمی‌تواند در افزایش رشد دستگاه تناسلی موثر باشد.

رفتار درمانی، ارجح بر دارودرمانی

متخصصان اورولوژی تاكید می‌كنند در بسیاری موارد رفتار درمانی برای كسانی كه مبتلا به ناتوانی جنسی هستند، بر دارو درمانی ارجحیت دارد، چراكه آمارها نشان می‌دهد حدود 10 تا 20 درصد از ناتوانی‌های جنسی نتیجه مستقیم بعضی مشكلات روانی مثل كمبود اعتماد به نفس، افسردگی و به خصوص استرس و اضطراب است. همچنین جراحی و تزریق داروها در اكثر موارد به علت تاثیرات نامطلوب روانی توصیه نمی‌شود.

این متخصصان می‌گویند؛ خستگی و بی‌حوصلگی، مشكلات زناشویی یا تفكرات منفی نسبت به همسر می‌تواند به بروز ناتوانی منتهی شود.

ناتوانی‌های جنسی كه از مشكلات روانی ناشی می‌شود معمولا موقتی هستند و فقط تا زمانی وجود دارند كه آن مشكل روانی نیز در فرد وجود داشته باشد.
دوشنبه 22/7/1392 - 22:32
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته