ازدواج و همسرداری
تو را دوست دارم به ۴ روش ۱) ابراز احساسات با تشکر و قدردانی احساس قدرشناسی از زحمات و رفتارهای مطلوب دیگران، به ویژه برخورداری از زبان سپاس در برابر همسر، نشانی از رفتار محبتآمیز است. تمجید و تشکر شما از همسرتان، او را به یک قهرمان تبدیل میکند. در غیر این صورت وی در زندگی، به یک انسان عادی و بیهدف تبدیل خواهد شد. این سخن را حتما شنیدهاید که «در ورای هر مرد بزرگی، زن او قرار دارد. چنان که در ورای هر مرد شکستخوردهای نیز همسر او دیده میشود» بنابراین توصیه میشود که گاهی از همسرتان به خاطر زحمات فراوانش تشکر کنید زیرا گفتن کلمات محبتآمیز و سپاسگزاری، در روح او ثمره نیکویی به بار میآورد. توجه داشته باشید وقتی از کسی تشکر میکنید در حقیقت لطف او را پاسخ میگویید. اگر همسرتان چیزی خرید ولی شما آن را نپسندیدید و طبق سلیقه شما نبود و یا غذایی درست کرد و شما دوست نداشتید او را نکوهش نکنید زیرا او تلاش کرده و هدفش کسب رضایت شما بوده است. به خاطر لطف و نیت خیرش از او تشکر کنید. حقشناسی و قدردانی از دیگران باعث میشود شادی در زندگی برای همیشه جریان داشته باشد. تقدیر و ستایش به همسرتان انگیزه میدهد و او نیز این را از شما یاد میگیرد. همسرتان هرکه هست از یک کاسب گرفته تا یک معلم و یا مدیر کل، یک خانم خانهدار یا یک پزشک با سپاس و قدردانی و ابراز احساسات شما جان تازه میگیرد، محبت و تلاشش بیشتر شده و به شور و نشاط زندگیتان نیز افزوده خواهد شد. با کاغذهای پشت چسبدار یادداشتهای خود را در جاهایی که احتمالش را نمیدهد بچسبانید، به طوری که صبح موقع رفتن به محل کار آنها را ببیند و بخواند. یکی را داخل دستشویی بگذارید و بنویسید: «دست و صورتت را خوب بشور، دوستت دارم» یکی را در آشپزخانه روی در یخچال بچسبانید و بنویسید: «نوشجان، تو یگانه منی» یکی را روی کیف دستیاش بچسبانید و بنویسید: «به امید خدا، منتظرت هستم» و یکی را روی داشبورد خودرو بچسبانید و بنویسید: «به نظر من تو بینظیری، مواظب خودت باش» هر از چند گاهی به او تلفن بزنید فقط برای اینکه به او بگویید دوستت دارم. یادداشتی داخل جیب او بگذارید و بنویسید «دوستت دارم، روز پرنشاطی را برایت آرزو میکنم» در ابراز احساسات نسبت به همسرتان تنها چیزی که نباید فراموش کنید این است که هدفتان غافلگیر و شگفتزده کردن همسرتان است و دیگر اینکه کاری کنید که او باور کند در کنار همسری کاملا متفاوت با دیگران است. قدر او را میداند و واقعا دوستش دارد. ۲) ابراز احساسات با غافلگیر کردن گاهی زندگی کسالتآور و یکنواخت میگردد و امور روزمره و عادی شما را کسل میکند. برای از بین بردن این حالت لازم است یک چیز را تغییر دهید. اگر چه در زندگی خیلی چیزها را نمیتوانیم تغییر دهیم و به آنها اختیار و تسلطی نداریم اما قادریم خاطره پدید آوریم. برای شگفتزده کردن همسرتان برنامهریزی کنید و نشان دهید که واقعا به او اهمیت میدهید. او که غافلگیر و شگفتزده میشود، از آن لذت میبرد. در عین حال یک خاطره پدید میآید و شما نیز به عنوان برنامهریز و مجری کل رخداد، خوشحالی افزون بر رضایت خاطر او خواهید داشت و در واقع احساسات خود را به زیباترین شکلی شکوفا ساختهاید. بدانید شما قادر خواهید بود که خلاق و هیجانآفرین باشید. فقط باید وقت بگذارید. فکرتان را به کار بیندازید. انرژی صرف کنید و اشتیاق به خرج دهید تا کاری خوب و متفاوت از کارهای روزمره انجام دهید. بعضی از کارهایی که برای شاد کردن همسرتان میتوانید انجام دهید و او را غافلگیر کنید به قرار زیر است: در سالگرد ازدواجتان به وسیله پیک، بستهای برای همسرتان (در محل کارش) یا به نشانی خانه بفرستید و ضمن تبریک او را به شام در رستوران دعوت کنید (البته اگر پولش را همسرتان حساب میکند!) بدون مناسبت ویژه یک بسته بزرگ بادکنک بخرید به رنگهای متنوع، پیامهای عشقتان را روی برگههایی بنویسید (تمام خصوصیات خوبی که دارد) و داخل هر کدام از بادکنکها بگذارید وقتی همه را باد کردید آنها را به داخل ماشین همسرتان یا داخل اتاق خواب جا دهید. یک سوزن به یک برگه یادداشت متصل کنید و آن را جلو شیشه خودرو یا داخل اتاق جایی که به راحتی ببینید قرار دهید و روی آن بنویسید: «هر یک از بادکنکها را بترکان و بخوان که چرا بهترین مردی (یا زنی) هستی که تاکنون شناختهام.» احتمالا این ابراز احساسات برای همیشه به یاد او خواهد ماند. ۳) ابراز احساسات با خنده و تبسم خنده و تبسم یکی از نیازهای اساسی انسان در روابط است. معروف است گرمی تبسم و لبخند یخهای اندوه و کدورت را آب میکند، روابط انسانها را متعادل کرده و در ایجاد شادی و نشاط خود و دیگران تاثیر به سزایی دارد. آناتول فرانس میگوید: «تبسم هدیهای است از نفیسترین گنجینه وجود که همان قلب است.» خنده درد را تسکین میدهد و همه ما برای سالم ماندن به آن نیاز داریم. معروف است که میگویند خنده بر هر درد بیدرمان دواست حتی وقتی که عمیقا ناراحت و غمگین هستیم باید در برخورد با دیگران خود را شاد نشان داده و تبسم نماییم. توجه داشته باشید که تبسم و لبخند یکی از بهترین شیوههای ابراز احساسات است بنابراین اگر تبسم کنید همسرتان نیز مشکلات را فراموش میکند، همچنان که اخم و ناراحتی شما او را اندوهگین میکند. اگر در روابط شاد باشید و به مشکلات بخندید، روابط شما با همسرتان محکمتر شده دوستیها و صمیمیتها برای رفع آنها بیشتر میشود. امروزه در روان شناسی از خنده درمانی به عنوان یک شیوه درمانی استفاده میشود البته خنده آن گاه موثر و درمان بخش است که به موقع بوده و به شخصیت خود و دیگران لطمه وارد نیاورد. این نکته را نیز باید به یاد داشته باشیم که بخندیم اما سرمایه خنده ما، گریه دیگران نباشد. همواره به یاد داشته باشید زمانی که در برخورد با همسر تبسم داشته باشید او از دفاعهای خود دست میکشد و در برابر شما حالت گشوده به خود میگیرد و شما پدیدآورنده شادی و نشاط در خانه خواهید بود و سود آن را مانند غنیمتی به چنگ خواهید آورد. به خاطر بسپارید اگر خواهان شادی مداوم هستید باید آن را در خود ایجاد کنید. توجه داشته باشید شادی، عشق، هیجان و موفقیت همه از درون شما سرچشمه میگیرند و با تمرین افکار شادیبخش، حوادث در روز شادیآفرین میشوند. بارزترین نشانه با نشاط بودن خوشرویی و لبخند به لب داشتن است و این هم به خود و هم به دیگران انرژی مثبت میدهد، پس در ابراز احساسات شادی خسّت نورزید. ۴) ابراز احساسات با احترام گذاشتن به طور کلی هر انسانی میخواهد دیگران به شخصیت او احترام بگذارند. این از یک نیاز فطری سرچشمه میگیرد و به فرد نیرو و توانایی میبخشد و او برای کوشش و فعالیت آماده میشود. احترام گذاشتن به دیگران از جمله همسر باعث کوچک شدن فرد نمیشود بلکه حقشناسی، صفا و مروت را به اثبات میرساند و باعث میشود که همسر احساس شخصیت کرده به کار و زندگی دلگرم گردد. برعکس توهین و تحقیر خانواده باعث رنجیده خاطر شدن آنان و دلسردی از یکدیگر گشته و در نتیجه سبب از دست رفتن خوشی زندگی خواهد بود بنابراین یکی از بهترین شیوههای بروز احساسات، احترام متقابل است. پس به یکدیگر احترام بگذاریم و احترام خود را با داشتن رفتار محترمانه نسبت به همسرمان ظاهر کنیم و بدانیم رعایت احترام تنها با تعارفهای کلامی نیست. با محبت و توجه، «عشق» خود را عملا ابراز کنید و شور و شادی را به محیط خانه بیاورید.
شنبه 10/11/1388 - 12:18
ازدواج و همسرداری
مردان وفادار هستند یا خائن؟! وفادار بودن برای مرد مشکل نیست بلکه غیر ممکن است! یک زن برای یک مرد آفریده شده اما یک مرد برای زندگی با همه زنها»! این نظریه از آن هانری دومنترلان فرانسوی است. او در ادامه می گوید:« مرد اگر به تاریکی میپرد و به زنش خیانت میکند تقصیر خودش نیست؛ تقصیر خلقت و طبیعت است که همه عوامل خیانت را در او به وجود آورده است.
"دومنترلان معتقد است که مردان بعد از دو سال زندگی زناشویی نمی توانند به همسر خود وفادار بمانند. از نظر این دانشمند، زنان به دلیل طبیعت متفاوتشان می توانند با بی وفایی همسرشان کنار بیایند و برای این مدعا زنان فرانسوی را مثال می زند و می گوید:« در فرانسه اگر شوهری مرتکب خیانت شود زنش احساس نارضایی نمیکند یا عصبانی نمیشود؛ زیرا به خودش دلداری میدهد که او فقط جسمش را با خودش نزد دیگری برده نه روح و احساساتش را، روح و احساساتش مال من است».▪ دکتر راسل لی ، استاد زیست شناسی نیز بر این باور است که قناعت مرد به یک زن ازنظر کمیت خیانت به نسل بشر است؛ زیرا بسنده کردن مرد به یک زن نسل او را ضعیف می کند ولی نسل در چند همسری قوی و نیرومند می شود.
▪ اما متفکران و دانشمندان اسلامی نظری غیر از این دارند. استاد مرتضی مطهری، نظر متفکران غربی را رد کرده و در این باره می گوید:« این توصیف از طبیعت مرد به هیچ وجه صحیح نیست. الهام بخش این متفکران دراین عقیده اوضاع خاص محیط اجتماعی آنها بوده نه طبیعت واقعی مرد. البته ما مدعی نیستیم که زن و مرد از لحاظ زیستشناسی و روانشناسی وضع مشابهی دارند؛ بر عکس، معتقدیم زیست شناسی و روانشناسی مرد و زن متفاوت است و خلقت از این تفاوت هدف داشته است و به همین جهت نباید تساوی حقوق انسانی زن و مرد را بهانه برای تشابه و یکنواختی حقوق آنها قرار داد. از نظر روحیه تک همسری نیز قطعا زن و مرد روحیههای متفاوتی دارند.زن طبعا تک شوهر است و چند شوهری بر ضد روحیه اوست؛ نوع تمنیات زن از شوهر با چند شوهری سازگار نیست. اما مرد طبعا تک همسر نیست؛ به این معنی که چند زنی بر ضد روحیه او نیست. چند زنی با نوع تمنیاتی که مرد از وجود زن دارد ناسازگار نیست».
▪ استاد مطهری بر این باور است که عوامل خیانت را محیط های اجتماعی در مرد به وجود میآورد نه خلقت و طبیعت!او مسئول خیانت مردان را محیط اجتماعی می داند و می گوید:« عوامل خیانت را محیطی به وجود میآورد که از یک طرف زن را تشویق میکند تمام فنون اغوا و انحراف را برای مرد بیگانه به کار ببرد و هزار و یک نیرنگ برای از راه بیرون رفتن او بسازد و از طرف دیگر به بهانه اینکه یگانه صورت قانونی ازدواج تک همسری است، صدها هزار بلکه میلیون ها زن آماده و نیازمند به ازدواج را از حق زناشویی محروم میکند و آنها را برای اغوای مرد روانه اجتماع میسازد».
▪ شهید مطهری تاکید می کند که در مشرق اسلامی، پیش از آن که آداب و رسوم غربی ترویج و گسترش پیدا کند ۹۰ درصد مردان، تک همسر واقعی بودند و زوجیت اختصاصی به مفهوم واقعی کلمه بر اکثریت قریب به اتفاق خانوادههای اسلامی حکمفرما بود؛ به این معنا که مردها تنها یک زن شرعی داشتند و با رفیقه و معشوقه هم سرگرم نبودند.
از سوی دیگر، بسیاری از علمای علم اخلاق هم گرایش و رغبت مردان به بیش از یک زن را ناشی از زیاده خواهی و عدم ثبات اخلاقی مرد دانسته و آن را یک ضعف اخلاقی تلقی می کنند.
شنبه 10/11/1388 - 12:17
ازدواج و همسرداری
دلایل متداول برای ازدواج ناموفقمی گویند ازدواج یک ریسک است. یک ریسک بزرگ در زندگی که همه آدم ها به آن تن می دهند ، اما چرا برخی از ازدواج خود راضی و برخی ناراضی اند؟ این سوال، موضوعی بسیار حساس و بحث برانگیز است. پاسخ های بسیاری به این سوال داده شده که نتیجه گیری برای رسیدن به یک فرمول منطقی را مشکل کرده است. برخی ازدواج ها به به بن بست می رسند در حالی که واقعاً هیچ دلیلی برای این شکست وجود ندارد و در عین حال برخی ازدواج ها دوام پیدا می کنند. در حالی که دلایل بسیاری برای شکست آنها وجود دارد. پس بسختی می توان یک تئوری ثابت برای دلیل تداوم یا شکست در ازدواج پیدا کرد.چرا فرد باید ازدواج کند؟هنگامی که تصمیم به ازدواج می گیرید یا تحت فشار اطرافیان مجبور به ازدواج می شوید و البته خواستگار خوبی هم دارید ، باید این سوال را از خود بپرسید ، چرا می خواهید ازدواج کنید؟ اگر پاسخ شما این بود که نیاز به یک همراه دارید ، از خود بپرسید ، آیا می توانید با عیب ها و کاستی های یک آدم دیگر ، که در همه چیز با شما شریک خواهد شد کنار بیایید؟ آیا می توانید با این حقیقت کنار بیایید که شاید همسر آینده تان مانند شما نباشد و اولویت های او در زندگی با اولویت های شما در زندگی تفاوت داشته باشد؟ متاسفانه بیشتر افراد قبل از آن که حتی این سوالات به ذهنشان خطور کند وارد ماجرای ازدواج می شوند. شما بهتر است قبل از این که فرد دیگری را وارد دنیای خود کنید پاسخ منطقی به این سوالات بدهید.چه موقع افراد از هم جدا می شوند؟این نکته توسط محققان کشف شده که در بیشتر ازدواج هایی که به بن بست می رسد ، مشکل از لحظه ملاقات زن و مرد به وجود می آید که مربوط به پیش از ازدواج می شود و البته مربوط به قصور در انتخاب فرد مناسب یا درک تفاوت های اساسی بین دو انسان است. در مرحله اولیه افراد به حدی جذب ظاهر طرف مقابل می شوند که سرشت درونی او را نادیده می گیرند. آنها این نکته را فراموش می کنند یا نمی دانند که وقتی یک زن و مرد در کنار یکدیگر زندگی می کنند تنها 10 درصد از رابطه بستگی به روابط فیزیکی دارد و بقیه مربوط به طرز فکر دو طرف و عکس العمل آنها در شرایط مختلف است و ازدواج هایی وجود دارد که در آنها بر سر مسائل جزیی جنگ های وحشتناکی به وجود می آید و در مقابل ازدواج های شادی وجود دارد که با این که تمام تصمیمات و امور مالی به عهده یکی از زوجین است باز هم هر دو خوشحال هستند. نکته این است که در این نوع ازدواج ها فردی که همه امور به دست اوست احساس نمی کند حاکم مطلق خانه است و روح و جان و مال طرف مقابل از آن اوست و علاوه بر این طرف مقابل احترام زیادی برای همسرش قائل است. این افراد به نحو احسن معنی کلمه وظیفه و احساس مسؤولیت را درک کرده اند. انتظارات پیچیده، اعمال زور بیش از حد برای اثبات درستی گفته ها و کارها و فقدان درک متقابل اغلب منجر به بروز چنان زخم های عمیقی در رابطه می شود که هیچ مرحم عشقی و دلسوزی نمی تواند آنها را بهبود ببخشد. دلایل متداول پشت پرده ازدواج های ناموفقانتظارات پیچیده، اعمال زور بیش از حد برای اثبات درستی گفته ها و کارها و فقدان درک متقابل اغلب منجر به بروز چنان زخم های عمیقی در رابطه می شود که هیچ مرحم عشقی و دلسوزی نمی تواند آنها را بهبود ببخشد. فقط زخم ها بیشتر و عمیق تر خواهند شد و در نهایت یک روز فکر جدایی بر سر یکی از زوج ها خطور می کند. این حکایت بسیاری از کسانی است که در ازدواج دچار شکست می شوند ، اما افراد بعد از خاتمه ماجرا ، وقتی در تنهایی خود فکر می کنند متوجه خواهند شد که صبر و کاهش خودپسندی مانع از وقوع چنین شکست هایی در زندگی شان می شد ....
شنبه 10/11/1388 - 12:17
ازدواج و همسرداری
عاشق شدن: آیا تنها فعل و انفعالاتی شیمیایی است؟
عشق اساساً بدنبال جذب یكنفر به دیگری آغاز میشود. در این جاذبه آنچه از طریق حواسمان؛ بخصوص حس بینایی و در سطحی پنهان و آرام حس بویایی، میتوانیم دریافت كنیم اهمیت زیادی دارد. شواهدی بدست آمده كه نشان میدهند كششی كه نسبت به فرد دیگری احساس میكنیم به دلیل تشابه بوی بدن او با ]بوی بدن[ عزیزترین خویشاوندانمان است (مثل پدر یا مادرمان) كه موجب تداعی خاطرات مطلوبی میشود، این خاطرات از اولین لحظات؛ هر چند ناآگاهانه، میتوانند برایمان اطمینان و امنیت خاطر به همراه داشته باشند. فرومونها
فرومونها در زنان و مردان تولید و از طریق پوست آزاد میشوند كه البته ما آگاهانه متوجهی آنها نمیشویم، امّا به تأثیراتشان در هنگام احساس گرایش به فرد دیگری پی میبریم (از طریق حس بویایی نفوذ میكنند.) بدین شكل هورمونهای دو نفر با هم ارتباط متقابل برقرار میكنند.
فرومونها در انواع گروههای جانداران وجود دارند و احتمالاً قدیمیترین نحوهی برقراری ارتباط بین حیوانات هستند.
به طور مثال: پستانداران مرتباً محدودهی قلمروشان را بوسیلهی فرومونهای مترشحه از غدد ویژهای مشخص میسازند، كسانی كه سگ ماده دارند به كرات دیدهاند كه حیوانات خانگیشان نرها را از فاصلهی 1 كیلومتر به سوی خود جذب میكنند. براساس تحقیقات زنانی كه حداقل یكبار در هفته روابط جنسی دارند تولید شیمیایی فرومونها را؛ با تأثیرات محرك بعدیشان بر روی خود و دیگران، به حداكثر میرسانند.
صنایع لوازم آرایشی انواع تركیبات را به منظور جذاب و گیراتر شدن محصولاتشان به كار میبرند.
فنیل اتیل آمین
دكتر گارسیابگا، استاد روانشناسی در دانشكدهی علوم اجتماعی دانشگاه كمپلوتنسه توضیح میدهند كه: «میل و علاقه توسط مادهی در دستگاه عصبی به نام فنیل اتیل آمین كنترل میشود، مادهی كه هر بار به دوز بالاتری برای تحریك آستانهی افتراقی و تولید هیجانات جدیدی كه ما را ارضاء كنند نیازمندیم (احتمالاً متوجهی تشابهای با تأثیرات اعتیاد میشوید.)»
فنیل اتیلآمین موجب آزادی مادهی عصبی- شیمیایی دیگی به نام دوپلین میشود، كه آزاده كنندهی
اكسی توسین، مادهای فعال در دوران شیردهی و زمان زایمان، است. دانشمندان مدركی در دست دارند كه نشان میدهد این هورمون، چه در زنان و چه در مردان، در اولین گرایش ترشح میشود و در طول اورگاسم به بالاترین سطح خود میرسد.
مادهای عصبی- شیمیایی بعدی نوراپی نفزین است؛ كه خود به آزادی آدرنالینن كمك میكند، در هنگام بروز عشق ضربان قلب را افزایش میدهد و باعث دل پیچه و عرق كردن كف دستها میشود.چه رخ میدهد زمانیكه پی میبریم احساس قبلی را نداریم؟
طبق نظر برخی از متخصصین، عشق تقریباً بین 6 ماه تا دو سال دوام دارد، دلیل این امر این نیست كه همسر ما از جذابیتش كم شده بلكه بدون شك دیگر فنیل اتیل آمیفی در مغزمان جریان ندارد. اگر این مسئله صحت دارد آیا مجبوریم هر دو سال یكبار همسرمان را تغییر دهیم؟ مجبوریم بپذیریم كه باید برای حفظ شعلهی عشق و شور تلاش كرد، شاید به نظر برخی ؟؟ به نظر برسد، امّا سپردن كنترل زندگیمان به دست تعدادی هورمون ما را به سطح پستتری از تكامل تنزل میدهد.
میشود خودمان را تنها به نقطه نظر دانشمندان محدود كنیم؟ پدیدهی عشق را نمیتوان تنها با مواد عصب- شیمیایی تفسیر كرد. انسان بسیار پیچیدهتر است و محیط زندگی میراث فرهنگی، شخصیت و عوامل متعدد دیگری در همسر گزینی او دخیلند.
ما تنها گونهی هستیم كه عشق، تنفر، حسادت و شرمندگی را تجربه میكنیم.
قسمت جسمانی بدنمان قواعد خود را اعمال میكند، امّا نباید فراموش كنیم كه صاحب روح (خوب برتر) هستیم كه مأوای این دنیاست و برای عشق ورزیدن تنها باید شرایط و انسانی را كه فراتر از آنچه چشمانش میبینند را مینگرد و به ؟؟؟ نظر دارد را بیابیم، .... ، ما موجودات برتر هستیم، صاحب جسمی فانی و روحی جاوید و بدون شك دست خداوند در تمام آنچه كه عشق مینامیم حضور دارد. |
شنبه 10/11/1388 - 12:17
ازدواج و همسرداری
روابط زن و مرد فهرست گزیده ی احکام روابط زن و مرد١» روابط دوستی دختران و پسران 2» خلوت با نامحرم3» اختلاط زن و مرد مسلمان برای نمایش4» درس خواندن نزد نامحرم5» مشاغلی که مستلزم لمس نامحرم است6» دست زدن به نامحرم7» روابط دختر و پسر8» اشتغال خارج از منزل بانوان9» تماس با أجنبیه در وسائل نقلیه عمومی10» گوش دادن به خنده زن نامحرم11» روابط زن و مرد نامحرم از طریق پست الکترونیکی12» روابط دختر و پسر از طریق اینترنت13» حرف زدن با نامحرم متن گزیده ی احکام روابط زن و مرد1»روابط دوستی دختران و پسران متأسّفانه روابط بین پسر و دختر در جامعه ما بسیار بد جا افتاده، و پدر و مادرها از آن به عنوان یک کار زشت از آن یاد مى کنند. من به عنوان یک پسر جوان موارد زیادى از این روابط را دیده ام. اگر پسر و دختر در روابط خود، حدود را رعایت کنند، و بدون اطّلاع پدر و مادرشان رابطه اى برقرار نمایند، و بین خودشان دوستى پایدارى را برنامه ریزى کرده باشند، که به احتمال قریب به یقین به ازدواج آنها منتهى شود، آیا شرعاً مشکلى دارد؟ تجربه هاى مکرّر در مکرّر نشان داده که رابطه هاى دختران و پسران دام هاى شیطان است، و منجر به خلاف شرع مى شود. بنابراین تنها در صورتى که قصد ازدواج داشته باشند، آن هم به مقدارى که براى شناخت یکدیگر لازم است، مى توانند تماس بگیرند.2» خلوت با نامحرم آیا خلوت با زن نامحرم اگر چه مطمئن باشد مرتکب حرام نمى شود جایز است؟ محدوده خلوت اجنبیّه چیست؟ اگر در مکانى هستند که معمولا هیچ کس رفت و آمد نمى کند، خلوت با زن نامحرم محسوب مى شود و خلوت با اجنبیّه اشکال دارد حتّى اگر فکر مى کنند به حرام نمى افتند.3»اختلاط زن و مرد مسلمان برای نمایش آیا براى نمایش صحنه هاى تاریخى، اختلاط زن و مرد مسلمان که در نقش کفّار بازى مى کنند و همراه با مکالمات مهیّجِ شهوت و عاشقانه است، جایز است؟ بازى کردن در نقش کفّار به منظور اهداف آموزنده مانعى ندارد ولى مکالمات محرّک و شهوت انگیز جایز نیست.4»درس خواندن نزد نامحرم خانمى مى خواهد به تحصیل خود ادامه دهد که بعدها شغل حلالى انتخاب کند ولى فعلا ادامه تحصیل ملازم با این است که با نامحرم رو به رو شود مثلا نزد مرد نامحرم درس بخواند یا این که با مردها در یک کلاس باشند، آیا تحصیل با چنین شرایطى جایز است؟ هرگاه توأم با امر حرامى نگردد مانعى ندارد، مانند خلوت با اجنبى و مفاسد دیگر.5» مشاغلی که مستلزم لمس نامحرم است افعال و مشاغلى براى زن و مرد هست که مستلزم نظر لمس بدن دیگرى است مثل دندان پزشکى، زایمان، جراحى و... در این گونه موارد تکلیف چیست؟ و آیا فرقى بین حال ضرورت و غیر آن هست و ملاک ضرورت چیست؟ این گونه امور فقط در صورت ضرورت جایز است و معیار ضرورت تشخیص عرف عام و صالح است. 6»دست زدن به نامحرم آیا دست زدن به دختر در صورتی که هیچ غرض و منظوری در میان نباشد مشکل دارد یا خیر؟ و یا اینکه اگر بخواهیم با او ازدواج کنیم چطور؟ جائز نیست.7»روابط دختر و پسر داشتن رابطه پسر و دختر اگر بدون لمس های حرام و یا نزدیکی باشد و فقط برای مشورت در کارهای یکدیگر و ... باشد چه حکمی دارد. در مورد مقدمات ازدواج جائز است و در غیر آن اشکال دارد. 8» اشتغال خارج از منزل بانوان نظر ایشان را در مورد اشتغال خارج از منزل بانوان می خواستم؟اگر از لحاظ شرعی اشکالی ندارد چه شرایطی باید داشته باشد؟و اگر همراه با مراوده در مسائل کاری و همکاری با نامحرم باشد چه حکمی دارد؟ در صورتی که جهات شرعی آن رعایت بشود و خوف انحرافی در کار نباشد و با اجازه همسر باشد مانعی ندارد.9»تماس با أجنبیه در وسائل نقلیه عمومی آیا اگر در وسائط نقلیه عمومی زنی بغل دست انسان بنشیند وبر اثر تنگی جابا بدن اجنبیه تماس بگیرد آیا لازم است برخاسته یا از تاکسی خارج شویم؟ می توانید کیف یا ساک خود را به عنوان حائل بین خودتان بگذارید و لازم نیست از ماشین پیاده شوید. 10»گوش دادن به خنده زن نامحرم گوش دادن به خنده زن نامحرم اگر موجب مفسده خاصى نباشد چه حکمى دارد و در صورتى که مفسده داشته باشد چه حکمى دارد؟ در مواردى که مفاسد خاصى بر آن مترتب نشود مانعى ندارد.11»روابط زن و مرد نامحرم از طریق پست الکترونیکی لطفا بفرمایید ارتباط از طریق پست الکترونیکی (ایمیل)در مورد شعر وشاعری و ادبیات و مذهب وسیاست وخانواده وموضوعاتی از این قبیل بین زن ومرد وغیره چه صورتی دارد. بین نامحرم ها جایز نیست. 12»روابط دختر و پسر از طریق اینترنت 1- آیا روابط دختر و پسر از طریق چت ایراد دارد؟
2- خواهشمند است در مورد روابط دختر و پسر در هر شرایطی توضیح دهید. 1- جایز نیست.
2- در مجالس عمومی یا در کلاس درس یا مانند آن و صحبت های عادی و معمولی مانعی ندارد اضافه بر آن جایز نیست مگر این که واقعاً بخواهند مقدمات ازدواج با یکدیگر را فراهم کنند. 13» حرف زدن با نامحرم در کتابی خواندم که از یکی از معصومین (علیهم السلام) نقل شده بود که حرف زدن با نامحرم فقط تا ۵ کلمه آن هم به ضرورت ایراد ندارد؛ آیا این درست است؟ حرف زدن در صورتیکه سخنان عادی و معمولی باشد و خوف افتادن در حرام نباشد مانعی ندارد.متن سایر احکام روابط زن و مرد1- ارتباط تلفنی دختر و پسر نامحرم ارتباط تلفنی با یک پسر نامحرم در صورتی که به خاطر علاقه زیاد باشد ودختر بخواهد که آن پسر را هدایت کند چه حکمی دارد جایز نیست. 2- صحبت کردن برای ازدواج از طریق اینترنت جوان 25 ساله ای هستم که در مقطع کارشناسی ارشد مشغول تحصیل میباشم.در محیط مرکز آموزشی با دختر 24 ساله ای آشنا شدم .با ایشان در مورد ازدواج صحبت کردم . ایشان گفتند تا یکسال قصد ازدواج ندارند وکسانی هستند که او بخواهد با آنها ازدواج کند.ایشان حجاب را خیلی رعایت نمی کنند.من الان دیگر به آن مرکز نمی روم ولی در این فکر هستم که از طریق اینترنت برای ایشان نوشته ها وعکس هایی بفرستم.در صورت توافق اگر ایشان پذیرفت شرط ازدواج را رعایت حجاب ونماز خواندن وغیره قرار می دهم البته با توجیح دقیق ایشان نه به زور.آیا ارتباط اینترنتی با ایشان در چارچوب اسلام وذکر خوبی هایی که در من وجود دارد خلاف موازین اسلامی است(برای متقاعد کردن ایشان) لطفا مرا راهنمایی نمایید.(من علاقه زیادی به اخلاق ایشان وبرخی تفکراتشان پیدا کرده ام) به مقدار ضرورت و نیاز برای ازدواج می توانید با او صحبت کنید 3- بازی و تفریح به صورت مختلط دانشجویان در اردوهای تفریحی بصورت مختلط(ذکور و اناث)به بازی و تفریحاتی(مثل برف بازی و غیره )می پردازند و این کار را صحیح می دانند. آیا این عمل آنان خالی از اشکال است؟ این کارها جائز نیست. 4- شنیدن صدای روضه خوانی بانوان شغل بعضى از خانمها ذکر توسّل به اهل بیت(علیهم السلام) در مجالس زنانه است، گاهى از اوقات در زمانى که مشغول روضه خوانى هستند مرد و یا بچه هایى که خوب و بد را مى فهمند وارد حیاط آن خانه مى شوند و صداى این خانم را مى شنوند، حکم این قبیل روضه خوانیها چیست؟ در این مورد که نوشته اید، صداى خود را آهسته تر کند و یا بدون تکیه به صوت بخواند. 5- اشتغال بانوان در ادارات آیا اشتغال زنان در اداراتى که محلّ مراجعه مردان است جایز است؟ با رعایت شئون اسلامى اشکالى ندارد. 6- شوخی اساتید زن در کلاس خنده و شوخى استاد خانم در کلاس درس دانشجویان دختر و پسر به منظور رفع کسالت و خستگى و تجدید روحیّه دانشجویان چه حکمى دارد؟ رعایت آداب عفّت در کلاس درس واجب است. 7- معاینه توسط غیر همجنس برای استخدام آیا معاینه و لمس افراد غیر بیمار در مقام آموزش پزشکى جهت کنترل سلامتى واستخدام و سربازى و... درصورتى که همجنس نباشند جایز است؟ در امورى که براى جامعه ضرورت دارد جایز است. 8- سلام کردن مرد به زن نامحرم آیا سلام کردن مرد بر زن نامحرم کراهت دارد؟ کراهت ندارد ولى از بعضى از اخبار استفاده مى شود که سلام کردن به زن جوان مکروه است. 9- گفتگو با نامحرم آیا گفتگو با زن نامحرم به طور کلّى جایز است؟ در صورتى که به طور عادى باشد، مانعى ندارد. 10- ارائه کنفرانس توسط دانشجویان دختر آیا خواهران دانشجو مى توانند در مورد امور کلاس یا مسائل علمى در میان برادران دانشجو کنفرانس ارائه نمایند؟ هرگاه موازین شرعى در آن رعایت گردد و مفسده خاصّى نداشته باشد مانعى ندارد. 11- گوش دادن به خنده زن نامحرم گوش دادن به خنده زن نامحرم اگر موجب مفسده نباشد چه حکمى دارد و در صورتى که مفسده داشته باشد چه حکمى دارد؟ در مواردى که مفاسد خاصّى بر آن مترتب نشود مانعى ندارد. 12- تحصیل در بین نامحرمان گاهى دانشجوى پسرى در بین عدّه اى دانشجوى دختر یا بالعکس درس مى خواند، آیا درس خواندن بدین صورت جایز است؟ با توجّه به این که اگر با این شرایط ادامه تحصیل ندهد متضرّر مى شود مثل این که دیرتر فارغ التحصیل مى شود. اگر موجب کار حرامى نمى شود اشکالى ندارد ولى سزاوار است که مسؤولین کشورهاى اسلامى برنامه اى براى جدا ساختن مراکز تحصیلى پسران و دختران تنظیم کنند. 13- تبعیت از دستور استاد برای معاینه نامحرم تبعیّت از دستور استادى که مقیّد به فرایض شرعى نیست و با وجود دانشجویان دختر به دانشجویان پسر دستور معاینه زنان بیمار را مى دهد چه حکمى دارد؟ البتّه تمرّد از دستور استاد ممکن است در نمره قبولى یا رد او دخالت داشته باشد؟ در این مورد که ضرورت نیست باید به صورت معقولى تمرّد کند مگر این که معاینه زنان براى تکمیل تحصیلات پزشکى لازم باشد (تحصیلاتى که سبب نجات جان زنان مى شود) که در این صورت جایز است. 14- دوختن لباس زنانه توسط آقایان دوختن لباس زنانه توسط خیاط مرد، چه حکمى دارد؟ در صورتى که مستلزم تماس بدنى و محرّمات دیگرى نشود اشکالى ندارد. 15- روابط زن و مرد نامحرم در فیلم ها فیلم هایى ساخته مى شود که زن و مرد نامحرم در آن بازى مى کنند، و به مقتضاى نقش محوّله، با هم شوخى کرده، و به یکدیگر نگاه هاى عاشقانه دارند. بازى کردن آنها در چنین فیلم هایى چه حکمى دارد؟ در صورتى که آداب عفّت اسلامى را رعایت کنند مانعى ندارد. 16- تنها بودن پزشک و بیمار در اتاق معاینه در بسیارى از موارد مجبور هستم در اطاق ویزیت براى چند دقیقه با بیمار غیر همجنس تنها باشم، تا به راحتى مشکلات خود را بیان کند. آیا این کار خلوت با اجنبیّه محسوب شده و حرام است؟ چنانچه درب اطاق قفل نباشد، خلوت با اجنبیّه صدق نمى کند. 17- نحوه رابطه زن و مرد در عده طلاق (بیرون کردن زن در ایام عده طلاق از خانه حرام است)
لطفً بفرمایید رابطه بین این زن و شوهر طلاق گرفته و در زمان عده چگونه باید باشد؟ و در صورتی که در یک خانه قرار است این مدت را زندگی کنند چگونه و چه رابطه ای می توانند با هم داشته باشند؟ در صورتیکه عدّه طلاق رجعی باشد بیرون کردن او جایز نیست و مانند دو محرم می توانند با هم زندگی کنند
شنبه 10/11/1388 - 12:16
ازدواج و همسرداری
روش نگارش نامه عاشقانهچه چیزی میـتواند رمانتیک تر از دریافت یک نامه عاشقانه دسـت نـویس بـاشـد. ایـن نوع نامه ها هنوز هم به عنوان یکـی از بـهتـریـن هدیه های ولنتاین به شمار می روند اما نـبـایـد آنـهـا را مـخـتـص فـوریـه بـدانـیم در هر زمان از سال
نـامـه هـای عـاشـقـانه تجلی قدرتمندی از عشق شمـا را پدیدار می سازند. لازم نیـست کـه حـتما شکسپیر باشید تا بتوانبد یک نامه عـاشـقـانه کـامل و بی نقص بنویسید فقط کافی است که بتـوانیـد احسـاسـات خـود را منـتـقل کـنید. چیزی که نامه عـاشقانه را از سایر نامه ها مجزا می کند خصوصی بودن
آن اسـت. از ایـن طـریـق بـه محبوب خود نشان می دهید کـه او را بـه خـوبـی مـی شنـاسـید و ایـن آگاهی را فقط و فقط از طریق عشق خود بدست آورده اید. تمام چیزی که برای شروع به آن نیاز دارید در دست داشتن قلم و کاغذ مناسب است. سعی کنید به جای کاغذهای با عکس گل سرخ و آندسته از کاغذهایی که در حاشیه آن تصویر الهه های عشق (کودکی برهنه) چاپ شده است از یک کارت محکم استفاده کنید. گیرنده این نامه می خواهد از آن برای سال های درازی نگهداری کند برای همین نوشتن بر روی یک کارت محکم به دوام آن کمک می کند. سعی کنید در نوشتن صریح باشید. به او بگویید که دقیقا چه احساسی را در شما ایجاد می کند و چه کاری انجام می دهد که باعث می شود شما یک چنین احساسی داشته باشید. از ضمیر دوم شخص "تو" استفاده کنید تا نامه شما مستقیما او را مخاطب قرار دهد. پیش از اینکه شروع به نوشتن کنید چند لحظه صبر کنید و به محبوب خود فکر کنید. شاید سوالات زیر به شما کمک کند تا بتوانید افکارتان را بهتر به جریان بیندازید: - بهترین توانایی او چیست؟ - متوجه چه چیزی در او شده اید که خودش قبلا از آن خبر نداشته؟ - رمانتیک ترین کاری که او تا به حال برای شما انجام داده چیست؟ - در امور روزمره زندگی چه کاری انجام می دهد که گویای اهمیت او نسبت به شماست؟ - چه موقع عاشق او شدید؟ - کدامیک از خوبی های او شما را شگفت زده می کند؟ - بهترین خاطره مشترکتان چیست؟ - از زمانیکه به هم پیوستید چه تغییراتی در زندگی شما ایجاد شد؟ البته شما می توانید نامه را به هر طریق که مایل بودید شروع کنید فقط کافی است نام او را ذکر کنید. لازم نیست که از همان ابتدا خیلی احساساتی برخورد کنید. یک "عزیزم" ساده کفایت می کند. نامه را با توضیح یکی از خصوصیات ویژه او که آنرا دوست می دارید شروع کنید. سعی کنید در مورد او از جمله های منحصر به فرد استفاده کنید، مثلا "من هیچ گاه در زندگی خود با کسی که به اندازه تو ....... باشد ملاقات نکرده ام." و یا " هیچ کس هیچ موقع به اندازه تو باعث نشده بود که من احساس ...... کنم." با یک چنین مقدمه ای به او ثابت می شود که رتبه بندی او در ذهن شما با بقیه فرق می کند و جایگاه او از سایرین بالاتر است. یک راه ساده برای شروع نامه های عاشقانه
در نوشته های خود احساسات واقعی تان را نسبت به او بیان کنید، از مثال هایی استفاده کنید که نشان دهنده توجه شما نسبت به طرف مقابل باشد. مطمئنا کارهایی که برای خوشحال کردنتان انجام داده برای شما ارزشمند هستند پس بهتر است این امور را مجددا به او یاد آوری کنید. خاطره مورد علاقه تان را مرور کنید، برای آینده آرزوهای خوب کنید و گفتن " دوستت دارم" را نیز فراموش نکنید. لازم نیست که نامه شما خیلی طولانی و یا کوتاه باشد فقط باید صداقت را رعایت کنید و صمیمی باشید. هیچ قانونی وجود ندارد که شما را ملزم به استفاده از شعر در نامه های عاشقانه کند اما اگر دوست داشته باشید می توانید چند بیت شعر مناسب به سلیقه خود انتخاب کنید و آنرا در متن نامه بگنجانید. اگر سروده خاصی در ذهن شما نیست می توانید از شعرهایی که به صورت online موجود هستند استفاده کنید. اما اگر از شعرهای کلاسیک خسته شده اید و به دنبال ابیات غیر معمول می گردید من کتاب "با من تا انتهای عشق برقص" به نویسندگی لئونارد کوهن را به شما معرفی می کنم. هنگامیکه نامه کامل شد یکبار دیگر آنرا با دقت بخوانید و اگر به اشتباهی بر خوردید آنرا تصحیح کنید. این نامه قرار است بارها و بارها خوانده می شود شما که نمی خواهید یک اشتباه کوچک تاثیر آنرا از بین ببرد. اگر می خوهید تاثیر نامه دو برابر شود باید در آنرا مهر و موم کنید. این روزها پاکت های دارای مهر و موم در هر مغازه لوازم تحریر فروشی پیدا می شوند. اما استفاده از یک تکه شمع آب شده تیره رنگ خیلی رمانتیک تر است. این کار بسیار ساده است: شمع را روشن کنید ، هنگامیکه آب می شد چند قطره از آن را با دقت کافی بر روی در پاکت بچکانید و چند لحظه منظر بمانید تا کاملا خشک شود. زمانیکه نامه کامل شد آنرا پست کنید و منتظر پاسخ آن بمانید. اگر به اندازه کافی خوش شانس باشید ممکن است روزی خودتان نیز یک نامه عاشقانه دریافت کنید.
شنبه 10/11/1388 - 12:15
ازدواج و همسرداری
ده نکته قبل از ازدواجآیا ازدواج در آینده شما جاییدارد ؟بیشتر جوانان می خواهند روزی ازدواج کنند اما همه ازدواجها موفقیت آمیز نیستند.داشتن یک ازدواج خوب و موفق چیزی فراتر از یک خوش شانسی ساده است .اگر فکر می کنید که ازدواج در آینده شما جایی دارد می توانید احتمال موفقیت خود را افزایش دهید.این ده نکته می توانند شما را برای یک تصمیم گیری عاقلانه راهنمایی کنند . این ده نکته کمکی است در جهت اشتباهات کمتر ، اجتناب از دل شکستگی در روابط فعلی آن و آمادگی بهتر برای یک ازدواج شاد و پایدار . از ازدواج می ترسید ؟شاید شنیده اید که پنجاه درصد از ازدواج ها به طلاق منجر می شود. آگاهی این آمار باعث می شود شما به راحتی ازدواج نکنید و آن را امری ساده ندانید. فقط کافی است مهارتهای لازم برای برقراری ارتباط سالم و راه حل را کسب و از این ده نکته مفید پیروی کنید .در این صورت می توانید احتمال طلاق را تا حد بسیار زیادی کاهش دهید . ۱)ازدواج را یک هدف والا برای زندگی تان قرار دهید :چیزهای زیادی در باره ازدواج وجود دارد . افراد ازدواج کرده سالم تر ، دولتمند تر و شاد تر از افرادی هستند که فقط باهم - بدون ازدواج - زندگی می کنند و یا تنها می مانند . افراد ازدواج کرده حتی بیشتر عمر می کنند.۲) مهارتهای لازم برای برقراری ارتباط را یاد بگیرید:از تمام مراکزی که اطلاعاتی در مورد برقراری و ادامه ارتباط در اختیار تان قرار می دهند - اعم از مدرسه ، گروههای مذهبی و یا هر گروه دیگری - استفاده کنید . این آموزشها می توانند با لذت و شادی توأم باشند و در عین حال شما را برای ازدواج آماده کنند . آنها همچنین ارتباطات فعلی شما را بهبود می بخشند . ۳) تحصیلات خود را قبل از ازدواج تا جایی که می توانید ادامه دهید :دبیرستان را به اتمام برسانید و برای گرفتن مدرک دانشگاهی و حتی مدارج بالاتر تلاش کنید . افراد تحصیل کرده تمایل بیشتری به ازدواج دارند و احتمال طلاق در مورد آنها کم رنگ تر است . ۴) غریزه : غریزه علیرغم تمام جذبه ها ، نگرانی ها و استرسهای زیادی با خود دارند . ۵)در سن بیست سالگی یا بیشتر ازدواج کنید :احتمال طلاق در مورد افرادی که در نوجوانی ازدواج می کنند 2 تا 3 برابر بیشتر از این احتمال برای افرادی است که در سنین بالای بیست ازدواج می کنند .۶) برای بچه دار شدن تا سن بیست سالگی صبر کنید :اگر زودتر صاحب فرزند شوید زندگی تان دچار مشکل خواهد شد .در واقع فقط یک سوم از مادران نوجوان می توانند دبیرستان را به پایان برسانند . صاحب بچه شدن ، قبل از ازدواج مشکلات زیادی هم برای مرد و هم برای زن به دنبال دارد و بچه هایی که پدر و مادرشان به صورت قانونی ازدواج نکرده اند با مشکلات فراوانی مواجه می شوند اعم از افسردگی ، بیماریهای روانی ، حاملگی در نوجوانی ، جنایت ، فقر ،خود کشی و ترک تحصیل .۷) در انتخاب همسر خود ، نهایت دقت و وسواس را به خرج دهید :تفاوت ها ممکن است جالب به نظر بیایند اما این جذابیت زیاد طول نمی کشد . مطمئن باشید فردی را که می خواهید با او ازدواج کنید ، به خوبی می شناسید .آشنایی کافی قبل از ازدواج می تواند در این شناخت به شما کمک کند . باورها ، اعتقادات و ارزشهای بنیادی زندگی خویش - به ویژه در مورد زندگی خانوادگی و فرزندان - را با او در میان بگذارید . زندگی شما زمانی موفقیت آمیز خواهد بود که شما و همسر تان پیش زمینه ها ، ذهنیت ها و اهداف مشترکی برای زندگی داشته باشید . ۸) قبل از اینکه تصمیم بگیرید با کسی بدون ازدواج مشترکاً زندگی کنید ، به عواقب کار خود خوب بیندیشید:بر خلاف باورهای عمومی ، زندگی مشترک قبل از ازدواج نمی تواند ازدواج شما را تضمین و یا از طلاق جلوگیری کند .در واقع زندگی مشترک قبل از ازدواج نارضایتی ها و ریسک طلاق را به دنبال دارد با افزایش تعداد افرادی که بدون ازدواج با آنها زندگی کرده اید ، احتمال طلاق نیز افزایش می یابد .۹) رابطه ای صمیمی با شخص بزرگتری که می توانید به او اعتماد کنید را آغاز و برای تحکیم این رابطه تلاش کنید :اگر به یکی ویا هر دو والدین خود نزدیک هستید ، ارتباط خود را عمیقتر کنید و اگر والدین شما الگوی مناسبی برایتان نیستند فردی را پیدا کنید که برایتان چنین باشد . جوانانی که نگرانیهای زندگی خود را با یک بزرگسال - اعم از والدین ، پدر بزرگ یا مادر بزرگ ، دوست ، راهنما ، خاله و یا دایی - تقسیم می کنند ، مشکلات کمتری در زندگی دارند و با کاهش میزان مشکلات زندگی ، در ازدواج بار سبکتری را به دوش خواهند کشید . ۱۰ ) قبل از ازدواج ، با شریک تان در یک دوره آموزشی شرکت کنید :این مراحل نشان می دهند تا چه حد می توانید زوج موفقی باشید و چگونه می توانید رضایت بیشتری از زندگی و ازدواج تان کسب کنید .
شنبه 10/11/1388 - 12:15
ازدواج و همسرداری
رموز ازدواج موفق آیـا تصمیم به ازدواج دارید؟ و یا آنكه در حـال حـاضـرمتاهل مـی باشـیـد؟ شـمـا قادر به بـنیان نـهادن یك ازدواج موفق و پایدار خواهید بود. من بر اساس تجربیات پیشـیـن خـود می دانـم كـه پـایدار نگاه داشتن یك ازدواج موفق مستلزم تـلاش و كـوشـش مسـتمـر است. باید متوجه باشـیـد كـه مفهوم ازدواج چیزی فراتـر از یـك پـیـمان قـانـونی و مشروع میباشد كه به واسطه آن به زن و مرد اجازه میدهد بعنوان زن وشوهر در كنار یكدیگر زندگی كنند.اهمیت مشاوره پیش از ازدواج مـشاوره پیش از ازدواج را شدیدا به شما توصیه میكـنـم. شــانس ایجاد یك ازدواج موفق هنگامی كه زن وشوهر قادر باشند با یكدیگر در رابطه با مـسائـل ذیـل گـفـتـگو كـرده و بـه یـك تـفـاهـم رضایت بخش و دو سویه در عرصه زندگی مشترك دست یابند، افزایش می یابد:1- عقاید و رسوم مذهبی و معنوی. 2- روابط جنسی ( نگرشها و علایق جنسی ) 3- مادیات ( اهمیت آن، نحوه خرید و تدابیر سرمایه گزاری) 4- بهداشت فردی و انتظارات و نگرشها نسبت به تناسب اندام. 5- مدیریت خانواده ( وظایف ومسئولیت ها ) 6- پرورش و تربیت فرزندان و تعداد آنها.7- ورزش ها، سرگرمی ها، فعالیت های تفریحی و نحوه گذراندن تعطیلات. 8- دید و بازدید از خوشاوندان خود و همسرتان. 9- تعهدات اجتماعی.10- اهداف و آرزوهای فردی. اینكه از پیشینه خانواده هـمسـرتـان آگـاهـی یـابـیـد بـسیـار ضـروری مـی بـاشـد. چـون شـخـصـیـت كنونی شما تا حد زیادی برگرفته شده و حاصل همان تجاربی است كـه در شرایط و محیط یك خانواده خاص كسب كرده اید. خـانـواده پـیـونـد دهنده فرد بـا گـذشته مـی باشد. مـا شـدیـدا مـتـاثر نگرشها، رفتار و كنشهای خانواده ای هسـتـیـم كـه در آن پرورش یافته ایم. بله درست است شما تنها با یك فرد نیست كه وصلت میـكنید بلكه با طرز تربیت خانوادگی وی نیز تا آخر عمرتان سر و كار خواهید داشت. مفهوم تعهد در ازدواجازدواج خوب و مـوفـقـیـت آمـیـز وجـود دارد امـا ازدواج بـی عیب و نقص و تمام عیار میسر نمیباشد. هر ازدواج موفق و پایدار شامل متعهد گشتن بی قید و شـرط نـسـبـت بـه یك فرد نا كامل است. این انتظار كه همسرتان كامـل و فـاقـد هـر گـونه عیبی باشد واهی و نا معقولانه می باشد. امروزه كه جدایی ها و طلاق های شـتابـزده در كوچكترین نشانه اختلاف و مشكلات زندگی اتفاق می افتند مهم است كه از خودتان سوال كنید كه تعهد شما نسبت به ازدواج چیست؟ تـعـهد بـه ازدواج بـه مـفهـوم آن اسـت كه زن و شوهر به یكدیگر چنین گفته باشند: " مـا نسبت به زنـدگی مـشـتـركـمان بـی اعتنا و بی اهمیت نیستیم. ما ازدواجمان را بر پایه عشق، احترام، شرافت و عـلاقـه دو سـویه و خالصانه با یكدیگر آغاز كرده ایم. ما اعتقاد داشتیم و داریم كه به یكدیگر وفادار بمانیم، صـادق بـوده و دروغ نـگویـیـم و بـه یكدیگر اعتماد داشته باشیم. چـه در حـضـور یـكدیـگر چـه در غیاب یكدیگر ". رعایت نكات زیر سبب تحكیم تعهد به زندگی مشترك میگردد: - سازگاری معنوی
- سازگاری شخصیتی
- خود شناسی آگاهانه
- توانایی در ارتباط برقرار كردن با یكدیگر (بیاموزیم كه چگونه بحـرفهای همسرمان گوش دهیم و پرسشهای وی را واضح، مشخص، بـدون پـیش داوری و بدون كینه ورزی و انتقام جویی پاسخ گوییم.)
- علاقه دو سویه بیكدیگر
خصایص اثر بخش1- افرادی كه در ازدواجشـان یـك نـظام ارزشـی مـقـتـدر را بكار می بندند، بسیار زیاد در مـحقق گشتن یك ازدواج و ارتباط موفق و صحیح به آنها كمك خواهد كرد. نـظـام ارزشی كه دربـرگیـرنـده صـفـات و خـصـوصـیات: صـداقت، راستی، همـبستگی، اعتماد، احترام، عشق، گذشت، تفاهم و وفاداری به یكدیگر مـی باشد. ازدواجی كه در آن زن و شـوهـر دارای انـتـظارات متـضاد و خـواسـته هـای غیر قابل انعطاف می باشند، شـانـسـی برای موفقیت وجود نخواهد داشت. 2- مشـاجـرات و اخـتـلافـات را بـه شیوه سازنده و ثمر بخش حل و فصل كنید. كه شامل تمركز بـر دغدغه های هر دو فرد و یافتن گزینه ها و راههایی می باشـد كـه هـر دو طـرف منتفع گشته و به خواسته هایش دست یابد. تـقـریـبـا در هـر اخـتـلاف یـك نفر احساس می كند كه مورد بی مهری، بی احترامی و بی توجهی قرار گرفته است. در ازدواج نباید ایـن چـنـین باشد كه همواره یك فرد برنده و فرد دیگر بازنده گردد. چـون آن دیـگر مـذاكـره نبوده بلكه تحكم و سلطه گری می باشد. 3- دوام ارتـباط زناشویی هنگامی كه زن و شـوهر زمـان و مـیـدان بـیـشتـری در اخـتـیـار یكدیگر قرار میدهند تا اندكی آزاد باشند، افزایش می یابد. 4- فراتر از هر چیز آنكه ایمان داشته باشید. ازدواج میتواند تجربه ای سودمند برای شما باشد. با كمی همت و تلاش ازدواج شما موفقیت آمیز خواهد بود.
شنبه 10/11/1388 - 12:14
ازدواج و همسرداری
به خاطر پول
گئورگ زیمل، یکی از بنیانگذاران رشته نسبتاً نوپای جامعهشناسی، علیرغم تلاش مستمر و تأثیرگذار خویش برای مرزبندی جامعهشناسی با رشتههایی چون تاریخ و روانشناسی و فلسفه و زیباشناسی، پیوسته به هر یک از این حوزههای فکری سرک کشید. به یک معنا، او هیچگاه مرز قاطعی برای هیچیک از رشتههای مورد علاقه خویش نکشید و در اکثر آثارش از بصیرتهای هر یک از این رشتهها استفاده کرد. خصلت ویژه و منحصربهفرد تفکر زیمل، تنوع گسترده گرایشها و علایق او، کشش شدید او به مقالهنویسی، فرم قطعهوار بسیاری از آثار او، همه و همه بسیاری از متفکران و منتقدان همدوره او را نسبت به آثارش بدگمان کرده بود. «فلسفه پول» در میان مجموعه آثار زیمل از اهمیتی محوری برخوردار است، چندان که از خلال این کتاب به خوبی میتوان با خصلت چندوجهی و همهجانبه تفکر او آشنا شد. بهطور کلی، جامعهشناسی زیمل هیچ حد و مرز مضمونیای نمیشناسد، اما به گواه خود زیمل، چیزی که عامل وحدت پژوهشهای «فلسفه پول» میشود، و آن را از سایر آثار او ممتاز و متمایز میکند، نه محتوای خاصی از معرفت یا یک روش معرفتشناختی دقیق، بلکه «امکانِ یافتن کلیت معنای حیات در هر یک از جزئیات آن» است. از این حیث، پول پدیدهای منحصربهفرد به شمار میآید که تا ژرفای همه پدیدهها، روابط، و نهادها رخنه کرده است. به تعبیری، پول رنگ و بوی خود را به همه چیز و همهکس میبخشد. به قول فریزبی، پول عنکبوتی است که تار جامعه را میتند. پول گویاترین ابژه برای تجسمبخشیدن به کلیت رابطهای (relational) جامعه در مقام منظومهای از روابط سیال است، برای همین است که زیمل در «فلسفه پول» بیش از هریک از آثار دیگر خود موفق به ضبط و مهار کلیت سیال زندگی مدرن میشود. به همین دلیل، تحلیل انواع و اقسام پدیدههای ظاهراً بیربط در «فلسفه پول» به هیچ وجه به معنای بازیگوشی نظری و بیتوجهی او به انسجام مفهومی آثارش نیست (چیزی که نظریهپردازان پستمدرن را اینچنین شیفته زیمل کرده است، تا حدی که برخی او را نیای پستمدرنیسم مینامند). اما برخلاف هیات ظاهری بسیاری از آثار دیگر او، به اذعان اکثر منتقدان، «فلسفه پول» نظاممندترین اثر زیمل است، تا حدی که آن را به لحاظ اهمیت و تاثیرگذاری با کتاب «سرمایه» مارکس و «تقسیمکار اجتماعی» دورکیم قیاس کردهاند. تقلیل این کتاب به هریک از رشتههای جامعهشناسی، اقتصاد، فلسفه، تاریخ و روانشناسی، سرآغاز سوءتعبیر نظریات زیمل است. در این کتاب پول به منزله پدیدهای منحصربهفرد که از اصلیترین میانجیهای شکلگیری و استمرار زندگی اجتماعی است، در مقام میانجی، وسیله و هدف تحلیل میشود. در قطعهای که در زیر ارائه میشود، زیمل به تحلیل نقش پول در ازدواجهایی دست میزند که هدف و انگیزه اصلیشان چیزی جز پول نیست، پدیدهای با قدمت تاریخی طولانی که اینک در جامعه مدرن شکلهای بسیار پیچیدهتری به خود گرفته است. کتاب حجیم «فلسفه پول» از سوی نگارنده در دست ترجمه است (یاداشت مترجم).از میان طیف وسیع عقایدی که راجع به موضوع «ازدواج به خاطر پول» وجود دارد، سه مورد زیر با توجه به رشد و گسترش اهمیت پول مهماند. ازدواجهایی که منحصراً استوار بر انگیزههای اقتصادیاند، نه فقط در همه دورهها و در همه مراحل تحول و پیشرفت [جامعه] وجود داشتهاند، بلکه بهویژه در میان گروهها و وضعیتهای بدوی متداولاند، جایی که این ازدواجها ابداً موجب هیچ نوع بیحرمتی یا تعرضی نمیشوند. اهانت به شأن شخصی افراد که امروزه روز هر ازدواجی که ریشه در عواطف شخصی ندارد با آن دستبهگریبان است ــ چندان که برای مراعات ادب و نزاکت باید انگیزههای اقتصادی را پنهان کرد ــ در فرهنگهای سادهتر محلی از اعراب ندارد. دلیل این تحول آن است که فرایند روبهگسترش تمایز یا فردیتیافتن (individualization)، موجب میشود تا درگیرشدن در روابط کاملاً فردی بنا به دلایلی غیر از دلایل کاملاً فردی، هر روز بیش از پیش متناقضتر و رسواییآمیزتر شود. زیرا امروزه انتخاب شریک زندگی دیگر بر اساس انگیزههای اجتماعی تعیین نمیشود (گرچه احترام قایلشدن به رأی فرزندان را میتوان از زمره همین انگیزهها دانست)، بلکه این انتخاب، مادام که جامعه بر برابری جایگاه اجتماعی زوجین تأکید نکند، بیشتر وابسته است به عنصر شخصی و درونی رابطه ــ گواینکه، این وضعیت امکان آزادی عمل فراوانی ایجاد میکند و فقط در معدود مواردی به تضاد و نزاع میان فرد و منافع اجتماعی میانجامد.در جامعهای که بهراستی تفکیکنشده (undifferentiated) است، این که چه کسی با چه کسی ازدواج میکند احتمالاً موضوعی نسبتاً بیاهمیت و بیربط است، آنهم بیربط نه فقط به رابطه متقابل زوجین بلکه درعینحال بیربط به فرزندان. علتاش این است که وقتی ساختها و ترکیبها، وضعیت سلامتی، خلقوخو، صور بیرونی و درونی زندگی و جهتگیریها، عمدتاً در گروه یکسان باشند، در قیاس با جامعهای که دارای حد بالایی از تفکیک است، این احتمال که فرزندان وضعیت مطلوبی پیدا کنند کمتر وابسته است به این که والدین با هم توافق داشته باشند و همدیگر را تکمیل کنند. بنابراین کاملاً طبیعی و مصلحتآمیز به نظر میرسد که انتخاب شریک [زندگی] باید بنا به دلایلی غیر از عواطف و تاثرات کاملاً فردی تعیین شود. بااینهمه، جذابیت شخصی در جامعهای با حد بالایی از تفکیکشدگی، که در آن رابطه هماهنگ و سازگار بین دو فرد روزبهروز نادرتر میشود، نقش تعیینکنندهای دارد. بسامد روبهکاهش ازدواج، که در هرجایی با اوضاع فرهنگی متمدنانه به چشم میخورد، بیشک، تا حدی، معلول این واقعیت است که مردمانی که در جامعهای پیچیده و تفکیکشده میزیند یافتن همدم و مکملی کاملاً باب طبع خویش را دشوار مییابند. بااینحال، ما به جز جذابیت غریزی متقابل، هیچ معیار یا شاخصی برای سنجش عاقلانه یا بهصلاحبودن ازدواج در دست نداریم. اما خوشبختی موضوعی کاملاً شخصی است، که تکلیف آن تماماً به دست خود زوجین تعیین میشود و، اگر جامعه در خصوص بهصلاحبودن ازدواج برای نسلهای بعدی منفعتی نداشته باشد، هیچ دلیل الزامآوری در دست نداریم تا بر عشق به عنوان یگانه انگیزه اروتیک ازدواج، رسماً تاکید ورزیم. صرفنظر از اینکه عشق تا چه پایه میتواند گمراهکننده باشد ــ بهویژه در اقشار بالاتر، که اوضاع پیچیده آنها غالباً رشد نابترین غرایز را به تعویق میاندازد ــ و صرفنظر از اینکه شرایط دیگر [غیر از عشق] تا چه حد میتوانند در تعیین نتیجه نهایی تاثیرگذار باشند، تغییری در صحت این امر ایجاد نمیشود که، با توجه به مساله تولید مثل، یقیناً عشق در مقام عامل انتخاب [شریک زندگی] برتر از پول است. در واقع، از این حیث، عشق یگانه عامل بهجا و درست است. ازدواج به خاطر پول مستقیماً باعث ایجاد وضعیت هرج و مرج و همهآمیزی (panmixia) ــ جفتیابی بیتمیز صرفنظر از خصوصیات فردی ــ میشود، وضعیتی که زیستشناسی آن را به عنوان مستقیمترین و مضرترین عامل انحطاط نوع بشر نشان داده است. در مورد ازدواج به خاطر پول، وحدت زوجین را عاملی تعیین میکند که مطلقاً هیچ ربطی به تناسب (appropriateness) نژادی میان آنها ندارد ــ درست همانطور که توجه به پول اغلب اوقات به جدایی آن زوجی منجر میشود که واقعاً متعلق به یکدیگرند ــ و باید آن را به عنوان عاملی موثر در انحطاط در نظر گرفت، آنهم تا حدی که تفکیک قاطع افراد موجب میشود تا انتخاب بر اساس جذابیت شخصی روز به روز اهمیت بیشتری پیدا کند. این مورد نیز بار دیگر نشان میدهد که فرایند روبهرشد فردیت و تمایزیافتن در چارچوب جامعه، پول را در مقام واسطهای برای روابط کاملاً فردی بیش از پیش نامناسب میسازد.در دیدگاه دوم میتوان ازدواج به خاطر پول را شکل دیگری از مساله روسپیگری دانست، که در قالبی متفاوت لیکن پیرو همان مشاهدات و نظریات مطرحشده در خصوص روسپیگری بروز مییابد. بنا بر این دیدگاه، ازدواج به خاطر پول درست به همان اندازه ممکن است شکلی چندشوهری (polyandric) بیابد که چندزنی (polygamic)، لیکن به خاطر برتری اجتماعی مردان فقط پیامدهای شکل چندزنی ازدواج، یا تنزل شأن زنان، است که در ازدواج به خاطر پول اثربخشاند. از اینرو، اینگونه به نظر میرسد که ازدواج به خاطر پول، به عنوان وسیلهای برای خودفروشی دائمی شخص، موجب میشود شأن هر یک از طرفین ازدواج که انگیزهای جز پول ندارد تنزل یابد؛ صرفنظر از اینکه مرد باشد یا زن. گواینکه، معمولاً اوضاع بدین قرار نیست. زن، با ازدواجکردن، اغلب اوقات کل منافع و علایق و انرژیهای خود را وقف این رابطه میکند و شخصیت خویش، هم مرکز و هم حاشیه آن، را دربست در طبَق اخلاص میگذارد. در مقابل، مرد متأهل معمولاً از همان ابتدا آزادی حرکت بسیار بیشتری را تجربه میکند، و به علاوه از هزینهکردن جزء اساسی شخصیت خویش که به منافع حرفهایاش اختصاص یافته دریغ میکند. طبق رابطه موجود میان دو جنس مخالف در فرهنگ ما، مردی که به خاطر پول ازدواج میکند به اندازه زنی که به همین دلیل ازدواج میکند چندان چیزی از دست نمیدهد. از آنجا که تعلق زن به شوهر بیشتر است تا تعلق شوهر به زن، درگیرشدن در رابطه ازدواج بدون وجود عشق برای زن مخربتر است. گرایش من بیشتر به این باور است ــ و در اینجا باید مواد خام تجربی جای خود را به تفسیر روانشناختی بدهد ــ که ازدواج به خاطر پول واجد پیامدهای تراژیک بیشتری است، بهویژه وقتی پای طبایع حساس در میان باشد، آنهم اگر طرف خریداریشده زن باشد. در اینجا، همچون در بسیاری موارد دیگر، میتوان خصیصه سرشتنمای روابط پولی را به وضوح ملاحظه کرد، یعنی این که برتری بالقوه یکی از طرفین منجر میشود به استثمار و حتی آزار دیگری. در واقع، چنین گرایشی در هر رابطهای از این دست وجود دارد. ... به طور خلاصه، موقعیتهای برتر معمولاً به شکلی تصاعدی بسط مییابند، و «انباشت سرمایه» به عنوان یکی از ابزارهای قدرت چیزی نیست جز یک مورد از هنجاری بسیار عام که در بسیاری دیگر از حوزههای غیراقتصادی قدرت، اعتبار دارد. اما، ملاحظات و نیروهای توازنبخشی و خنثیکنندهای در کارند که، همچون، برای مثال، سنت، حرمت، قانون و محدودیتهای درونی بسط قدرت، بر رشد قارچگونه قدرت برتر حد مینهند. ولی پول، با انعطافپذیری مطلق و فقدان کیفیتاش، نامناسبترین چیز برای متوقفساختن این روند است. جایی که رابطه مبتنی بر منافع پولی در کار باشد، جایی که در آن از همان ابتدا یک طرف رابطه بر طرف دیگر برتری دارد، این گرایشها ممکن است بیشتر رشد کنند، و به شکلی ریشهایتر و کاملتر در این راستا بسط یابند، چندان که گویی این انگیزههای دیگرِ حاصل از یک سرشت عینی و عینیکنندهترند که مبنای این رابطه را شکل میدهند.دیدگاه سوم درباره ازدواج به خاطر پول را میتوان به واسطه پدیدهای بسیار غریب به روشنی درک کرد ــ یعنی آگهی تبلیغی برای [جلب] شریک ازدواج. این واقعیت که این پدیده نقش بسیار کوچکی دارد و به طبقات متوسط منحصر میشود، ممکن است عجیب و رقتانگیز جلوه کند. چرا که علیرغم نقش فرایند فردیتیافتن در شخصیت مدرن که در فوق بدان اشاره شد، و علیرغم مشکلات حاصل از انتخاب شریکی برای زندگی، بیشک هر کسی ــ فرقی نمیکند که این فرد چقدر منحصربهفرد باشد ــ میتواند شریکی برای ازدواج بیابد، شریکی که برای طرف مقابلش نقشی مکمل دارد و در مجموع شریکی «مناسب» خواهد بود. اما، کل مساله عبارت از این است که دو فردی که، به تعبیری، سرنوشتشان به هم گره خورده چگونه موفق به یافتن یکدیگر میشوند. بیهودگی و بیمعنایی تراژیک تقدیر بشر در هیچجایی بهتر ترسیم نمیشود مگر در مجرد باقیماندن یا در ازدواج نابجا و اسفانگیز دو فرد بیگانه، که نمیتوانند یکدیگر را شاد و خوشبخت سازند، چرا که راه تفاهمیافتن را نمیدانند. چندان جای شک نیست که استفاده بجا از آگهیهای تبلیغاتی ازدواج موجب عقلانیشدن این شرایطی خواهد شد که بر بخت و تصادف استوارند. تبلیغات به طور عام یکی از نیرومندترین عوامل فرهنگی است، زیرا بخت بهغایت بیشتری برای رسیدن به کامروایی و رضایتخاطر را در اختیار فرد میگذارد، آنهم در قیاس با اینکه فرد بخواهد با اتکا به بخت و تصادف مستقیماً ابژه را بیابد. این همان میزان فزاینده تمایزیافتن خود نیازها است که تبلیغات را به عنوان وسیلهای برای وسعتبخشیدن به گستره خواستگاریها و پیشنهادهای ازدواج ضروری میسازد. با این همه، به ویژه در اقشاری که در آنها میزان تفکیک در میان افراد بیشتر است ــ که، به بیان کلی، به نظر میرسد بیش از همه به تبلیغات متکیاند ــ تبلیغات برای ازدواج به هیچ وجه قابلبحث و عملی نیست. این نوع استنکاف از این وسیله یافتن یک شریک، حتماً باید دلیلی ایجابی داشته باشد. اگر آگهیهای تبلیغی منتشرشده ازدواج را تحلیل کنیم درمییابیم که وضعیت مالی دو طرف ازدواج محور واقعی، هرچند گاه تغییر شکلیافته منافع [طرفین] است. این امری کاملاً منطقی است. هیچیک از دیگر کیفیات و خصوصیات شخص را نمیتوان در یک آگهی تبلیغی، با هر میزانی از دقت و ظرافت، ذکر کرد. نه ظاهر فرد نه شخصیت، نه میزان خوشخُلقی، نه هوش و ذکاوت را نمیتوان به چنان شیوهای توصیف کرد که از آن تصویری روشن به دست آید، تصویری که نفع مستقیم فرد را موجب خواهد شد. یگانه عاملی را که میتوان با دقت هر چه تمامتر در همه موارد به دست داد عبارت است از وضعیت مالی اشخاص ذینفع، و این یکی از خصوصیات اساسی تخیل بشر است که [قادر است] در میان دیگر کیفیات ابژه آن کیفیتی را تعیینکنندهترین کیفیت بداند که بتوان آن را با بیشترین دقت و ظرافت بیان و تصدیق کرد. به تعبیری، این مزیت روششناختی مالکیت پولی واقعاً آگهی تبلیغاتی برای ازدواج را دقیقاً برای آن قشرهای اجتماعیای ناممکن میسازد که بیش از همه بدان نیاز دارند، زیرا این تبلیغات مستلزم تایید و پذیرش منافع پولی محض است.با توجه به مساله روسپیگری درمییابیم که پول، ورای کمیتی معین، منزلت و تواناییاش برای همسنگبودن با ارزشهای فردی را از دست میدهد. هر چه حس انزجاری که جامعه «خوب» مدرن در مورد روسپی بدان بال و پر میدهد بیشتر اظهار شود بینوایی و بیچارگی روسپی بیشتر میشود، ولی با افزایش نرخ خدمات او این انزجار نیز نقصان مییابد، تا حدی که مثلاً حتی هنرپیشه زن بسیار معروفی را که تحت حمایت یک میلیونر قرار دارد، از نظر ایشان میتوان در سالنها و نمایشگاهها عرضه کرد و نمایش داد، هرچند هیچ بعید نیست که این هنرپیشه معروف از بسیاری از زنان هرجایی یا بدکارهها بسی گرانقیمتتر، حقهبازتر و منحرفتر باشد. این امر در عین حال نتیجه نگرش عامی است که اجازه میدهد، فیالمثل، سارقان و دزدان واقعاً بزرگ آزاد باشند و دزدان کوچک به دار آویخته شوند، و نیز نتیجه این واقعیت است که رسیدن به یک موفقیت بزرگ احترام خاصی ایجاد میکند که نسبتاً مستقل از حوزه و محتوای این موفقیت است. بااینهمه، دلیل اصلیتر و بنیادیتر آن است که قیمت گزاف، شیءِ فروشی را از بیارزششدنی محفوظ میدارد که در غیر این صورت جزیی از واقعیتِ عرضهشدن برای فروش میبود. زولا، در یکی از قصههای خود درباره امپراطوری دوّم، از زن مردی صاحبمنصب حکایت میکند که عموماً ارزش آن را چیزی معادل صد هزار تا دویست هزار فرانک میدانستند. زولا رویدادی را روایت میکند ــ که باید بر مبنای فاکتهای تاریخی قرار گیرد ــ که در آن نه تنها خود این زن به بالاترین محافل اجتماعی راه پیدا میکند، بلکه مردی که عاشق او است برای وی شهرتی قابلتوجه را در این جامعه تضمین میکند. روسپی درباری که خود را به قیمتی گزاف میفروشد بدینوسیله به «ارزش نایابی» (scarcity value) دست مییابد. چراکه نه فقط ابژهها و اشیاءِ نایاب، بلکه آن ابژهها و اشیایی که ارزششان به واسطه علت دیگری تعیین میشود نیز از قیمت بالایی برخوردارند، حتی اگر این علت هوسی زودگذر باشد. همچون بسیاری از کالاها، روسپیهای درباری با خودفروشی و عرضه خود به دیگران ارج بسیار میبینند و خریداران بسیار مییابند، فقط بدین علت که آنان جسارتاش را دارند که قیمتهایی فوقالعاده گران مطالبه کنند. در مورد قضاوت قانونی انگلیسیها نیز باید همین مبنا در کار باشد، وقتی برای مردی که همسرش اغوا شده خسارت مالی پرداخت میشود. با اینحال، این جرایم مالی فوقالعاده سنگیناند. موردی را میشناسم که در آن زنی با چند مرد رابطه جنسی داشت و هر یک از آنها محکوم شد تا جریمهای بالغ بر پنجاه هزار مارک به شوهر آن زن پرداخت کند. چنین به نظر میرسد که در اینجا نیز آدم میکوشد از طریق مبلغ پول در پی جبران وقاحت این اصل بر آید که میتوان چنین ارزشهایی را با پول اصلاح کرد. اگر بخواهیم مساله را به بیانی تقریباً سادهانگارانهتر بازگو کنیم باید گفت، ممکن است اینگونه نیز به نظر رسد که آدم میخواهد به کمک مبلغ پول احترام به منزلت اجتماعی شوهر را بیان کند. بیتردید، نویسنده نامههای جونیوس(Junius) بدین خاطر یک قاضی را ملامت میکند که، در یک دادخواهی در مورد یک شاهزاده و زن یک لُرد، منزلت و جایگاه همسر رنجیدهخاطر را هنگام ارزیابی غرامت مالی لحاظ نکرده است.
شنبه 10/11/1388 - 12:11
ازدواج و همسرداری
به خاطر پول
گئورگ زیمل، یکی از بنیانگذاران رشته نسبتاً نوپای جامعهشناسی، علیرغم تلاش مستمر و تأثیرگذار خویش برای مرزبندی جامعهشناسی با رشتههایی چون تاریخ و روانشناسی و فلسفه و زیباشناسی، پیوسته به هر یک از این حوزههای فکری سرک کشید. به یک معنا، او هیچگاه مرز قاطعی برای هیچیک از رشتههای مورد علاقه خویش نکشید و در اکثر آثارش از بصیرتهای هر یک از این رشتهها استفاده کرد. خصلت ویژه و منحصربهفرد تفکر زیمل، تنوع گسترده گرایشها و علایق او، کشش شدید او به مقالهنویسی، فرم قطعهوار بسیاری از آثار او، همه و همه بسیاری از متفکران و منتقدان همدوره او را نسبت به آثارش بدگمان کرده بود. «فلسفه پول» در میان مجموعه آثار زیمل از اهمیتی محوری برخوردار است، چندان که از خلال این کتاب به خوبی میتوان با خصلت چندوجهی و همهجانبه تفکر او آشنا شد. بهطور کلی، جامعهشناسی زیمل هیچ حد و مرز مضمونیای نمیشناسد، اما به گواه خود زیمل، چیزی که عامل وحدت پژوهشهای «فلسفه پول» میشود، و آن را از سایر آثار او ممتاز و متمایز میکند، نه محتوای خاصی از معرفت یا یک روش معرفتشناختی دقیق، بلکه «امکانِ یافتن کلیت معنای حیات در هر یک از جزئیات آن» است. از این حیث، پول پدیدهای منحصربهفرد به شمار میآید که تا ژرفای همه پدیدهها، روابط، و نهادها رخنه کرده است. به تعبیری، پول رنگ و بوی خود را به همه چیز و همهکس میبخشد. به قول فریزبی، پول عنکبوتی است که تار جامعه را میتند. پول گویاترین ابژه برای تجسمبخشیدن به کلیت رابطهای (relational) جامعه در مقام منظومهای از روابط سیال است، برای همین است که زیمل در «فلسفه پول» بیش از هریک از آثار دیگر خود موفق به ضبط و مهار کلیت سیال زندگی مدرن میشود. به همین دلیل، تحلیل انواع و اقسام پدیدههای ظاهراً بیربط در «فلسفه پول» به هیچ وجه به معنای بازیگوشی نظری و بیتوجهی او به انسجام مفهومی آثارش نیست (چیزی که نظریهپردازان پستمدرن را اینچنین شیفته زیمل کرده است، تا حدی که برخی او را نیای پستمدرنیسم مینامند). اما برخلاف هیات ظاهری بسیاری از آثار دیگر او، به اذعان اکثر منتقدان، «فلسفه پول» نظاممندترین اثر زیمل است، تا حدی که آن را به لحاظ اهمیت و تاثیرگذاری با کتاب «سرمایه» مارکس و «تقسیمکار اجتماعی» دورکیم قیاس کردهاند. تقلیل این کتاب به هریک از رشتههای جامعهشناسی، اقتصاد، فلسفه، تاریخ و روانشناسی، سرآغاز سوءتعبیر نظریات زیمل است. در این کتاب پول به منزله پدیدهای منحصربهفرد که از اصلیترین میانجیهای شکلگیری و استمرار زندگی اجتماعی است، در مقام میانجی، وسیله و هدف تحلیل میشود. در قطعهای که در زیر ارائه میشود، زیمل به تحلیل نقش پول در ازدواجهایی دست میزند که هدف و انگیزه اصلیشان چیزی جز پول نیست، پدیدهای با قدمت تاریخی طولانی که اینک در جامعه مدرن شکلهای بسیار پیچیدهتری به خود گرفته است. کتاب حجیم «فلسفه پول» از سوی نگارنده در دست ترجمه است (یاداشت مترجم).از میان طیف وسیع عقایدی که راجع به موضوع «ازدواج به خاطر پول» وجود دارد، سه مورد زیر با توجه به رشد و گسترش اهمیت پول مهماند. ازدواجهایی که منحصراً استوار بر انگیزههای اقتصادیاند، نه فقط در همه دورهها و در همه مراحل تحول و پیشرفت [جامعه] وجود داشتهاند، بلکه بهویژه در میان گروهها و وضعیتهای بدوی متداولاند، جایی که این ازدواجها ابداً موجب هیچ نوع بیحرمتی یا تعرضی نمیشوند. اهانت به شأن شخصی افراد که امروزه روز هر ازدواجی که ریشه در عواطف شخصی ندارد با آن دستبهگریبان است ــ چندان که برای مراعات ادب و نزاکت باید انگیزههای اقتصادی را پنهان کرد ــ در فرهنگهای سادهتر محلی از اعراب ندارد. دلیل این تحول آن است که فرایند روبهگسترش تمایز یا فردیتیافتن (individualization)، موجب میشود تا درگیرشدن در روابط کاملاً فردی بنا به دلایلی غیر از دلایل کاملاً فردی، هر روز بیش از پیش متناقضتر و رسواییآمیزتر شود. زیرا امروزه انتخاب شریک زندگی دیگر بر اساس انگیزههای اجتماعی تعیین نمیشود (گرچه احترام قایلشدن به رأی فرزندان را میتوان از زمره همین انگیزهها دانست)، بلکه این انتخاب، مادام که جامعه بر برابری جایگاه اجتماعی زوجین تأکید نکند، بیشتر وابسته است به عنصر شخصی و درونی رابطه ــ گواینکه، این وضعیت امکان آزادی عمل فراوانی ایجاد میکند و فقط در معدود مواردی به تضاد و نزاع میان فرد و منافع اجتماعی میانجامد.در جامعهای که بهراستی تفکیکنشده (undifferentiated) است، این که چه کسی با چه کسی ازدواج میکند احتمالاً موضوعی نسبتاً بیاهمیت و بیربط است، آنهم بیربط نه فقط به رابطه متقابل زوجین بلکه درعینحال بیربط به فرزندان. علتاش این است که وقتی ساختها و ترکیبها، وضعیت سلامتی، خلقوخو، صور بیرونی و درونی زندگی و جهتگیریها، عمدتاً در گروه یکسان باشند، در قیاس با جامعهای که دارای حد بالایی از تفکیک است، این احتمال که فرزندان وضعیت مطلوبی پیدا کنند کمتر وابسته است به این که والدین با هم توافق داشته باشند و همدیگر را تکمیل کنند. بنابراین کاملاً طبیعی و مصلحتآمیز به نظر میرسد که انتخاب شریک [زندگی] باید بنا به دلایلی غیر از عواطف و تاثرات کاملاً فردی تعیین شود. بااینهمه، جذابیت شخصی در جامعهای با حد بالایی از تفکیکشدگی، که در آن رابطه هماهنگ و سازگار بین دو فرد روزبهروز نادرتر میشود، نقش تعیینکنندهای دارد. بسامد روبهکاهش ازدواج، که در هرجایی با اوضاع فرهنگی متمدنانه به چشم میخورد، بیشک، تا حدی، معلول این واقعیت است که مردمانی که در جامعهای پیچیده و تفکیکشده میزیند یافتن همدم و مکملی کاملاً باب طبع خویش را دشوار مییابند. بااینحال، ما به جز جذابیت غریزی متقابل، هیچ معیار یا شاخصی برای سنجش عاقلانه یا بهصلاحبودن ازدواج در دست نداریم. اما خوشبختی موضوعی کاملاً شخصی است، که تکلیف آن تماماً به دست خود زوجین تعیین میشود و، اگر جامعه در خصوص بهصلاحبودن ازدواج برای نسلهای بعدی منفعتی نداشته باشد، هیچ دلیل الزامآوری در دست نداریم تا بر عشق به عنوان یگانه انگیزه اروتیک ازدواج، رسماً تاکید ورزیم. صرفنظر از اینکه عشق تا چه پایه میتواند گمراهکننده باشد ــ بهویژه در اقشار بالاتر، که اوضاع پیچیده آنها غالباً رشد نابترین غرایز را به تعویق میاندازد ــ و صرفنظر از اینکه شرایط دیگر [غیر از عشق] تا چه حد میتوانند در تعیین نتیجه نهایی تاثیرگذار باشند، تغییری در صحت این امر ایجاد نمیشود که، با توجه به مساله تولید مثل، یقیناً عشق در مقام عامل انتخاب [شریک زندگی] برتر از پول است. در واقع، از این حیث، عشق یگانه عامل بهجا و درست است. ازدواج به خاطر پول مستقیماً باعث ایجاد وضعیت هرج و مرج و همهآمیزی (panmixia) ــ جفتیابی بیتمیز صرفنظر از خصوصیات فردی ــ میشود، وضعیتی که زیستشناسی آن را به عنوان مستقیمترین و مضرترین عامل انحطاط نوع بشر نشان داده است. در مورد ازدواج به خاطر پول، وحدت زوجین را عاملی تعیین میکند که مطلقاً هیچ ربطی به تناسب (appropriateness) نژادی میان آنها ندارد ــ درست همانطور که توجه به پول اغلب اوقات به جدایی آن زوجی منجر میشود که واقعاً متعلق به یکدیگرند ــ و باید آن را به عنوان عاملی موثر در انحطاط در نظر گرفت، آنهم تا حدی که تفکیک قاطع افراد موجب میشود تا انتخاب بر اساس جذابیت شخصی روز به روز اهمیت بیشتری پیدا کند. این مورد نیز بار دیگر نشان میدهد که فرایند روبهرشد فردیت و تمایزیافتن در چارچوب جامعه، پول را در مقام واسطهای برای روابط کاملاً فردی بیش از پیش نامناسب میسازد.در دیدگاه دوم میتوان ازدواج به خاطر پول را شکل دیگری از مساله روسپیگری دانست، که در قالبی متفاوت لیکن پیرو همان مشاهدات و نظریات مطرحشده در خصوص روسپیگری بروز مییابد. بنا بر این دیدگاه، ازدواج به خاطر پول درست به همان اندازه ممکن است شکلی چندشوهری (polyandric) بیابد که چندزنی (polygamic)، لیکن به خاطر برتری اجتماعی مردان فقط پیامدهای شکل چندزنی ازدواج، یا تنزل شأن زنان، است که در ازدواج به خاطر پول اثربخشاند. از اینرو، اینگونه به نظر میرسد که ازدواج به خاطر پول، به عنوان وسیلهای برای خودفروشی دائمی شخص، موجب میشود شأن هر یک از طرفین ازدواج که انگیزهای جز پول ندارد تنزل یابد؛ صرفنظر از اینکه مرد باشد یا زن. گواینکه، معمولاً اوضاع بدین قرار نیست. زن، با ازدواجکردن، اغلب اوقات کل منافع و علایق و انرژیهای خود را وقف این رابطه میکند و شخصیت خویش، هم مرکز و هم حاشیه آن، را دربست در طبَق اخلاص میگذارد. در مقابل، مرد متأهل معمولاً از همان ابتدا آزادی حرکت بسیار بیشتری را تجربه میکند، و به علاوه از هزینهکردن جزء اساسی شخصیت خویش که به منافع حرفهایاش اختصاص یافته دریغ میکند. طبق رابطه موجود میان دو جنس مخالف در فرهنگ ما، مردی که به خاطر پول ازدواج میکند به اندازه زنی که به همین دلیل ازدواج میکند چندان چیزی از دست نمیدهد. از آنجا که تعلق زن به شوهر بیشتر است تا تعلق شوهر به زن، درگیرشدن در رابطه ازدواج بدون وجود عشق برای زن مخربتر است. گرایش من بیشتر به این باور است ــ و در اینجا باید مواد خام تجربی جای خود را به تفسیر روانشناختی بدهد ــ که ازدواج به خاطر پول واجد پیامدهای تراژیک بیشتری است، بهویژه وقتی پای طبایع حساس در میان باشد، آنهم اگر طرف خریداریشده زن باشد. در اینجا، همچون در بسیاری موارد دیگر، میتوان خصیصه سرشتنمای روابط پولی را به وضوح ملاحظه کرد، یعنی این که برتری بالقوه یکی از طرفین منجر میشود به استثمار و حتی آزار دیگری. در واقع، چنین گرایشی در هر رابطهای از این دست وجود دارد. ... به طور خلاصه، موقعیتهای برتر معمولاً به شکلی تصاعدی بسط مییابند، و «انباشت سرمایه» به عنوان یکی از ابزارهای قدرت چیزی نیست جز یک مورد از هنجاری بسیار عام که در بسیاری دیگر از حوزههای غیراقتصادی قدرت، اعتبار دارد. اما، ملاحظات و نیروهای توازنبخشی و خنثیکنندهای در کارند که، همچون، برای مثال، سنت، حرمت، قانون و محدودیتهای درونی بسط قدرت، بر رشد قارچگونه قدرت برتر حد مینهند. ولی پول، با انعطافپذیری مطلق و فقدان کیفیتاش، نامناسبترین چیز برای متوقفساختن این روند است. جایی که رابطه مبتنی بر منافع پولی در کار باشد، جایی که در آن از همان ابتدا یک طرف رابطه بر طرف دیگر برتری دارد، این گرایشها ممکن است بیشتر رشد کنند، و به شکلی ریشهایتر و کاملتر در این راستا بسط یابند، چندان که گویی این انگیزههای دیگرِ حاصل از یک سرشت عینی و عینیکنندهترند که مبنای این رابطه را شکل میدهند.دیدگاه سوم درباره ازدواج به خاطر پول را میتوان به واسطه پدیدهای بسیار غریب به روشنی درک کرد ــ یعنی آگهی تبلیغی برای [جلب] شریک ازدواج. این واقعیت که این پدیده نقش بسیار کوچکی دارد و به طبقات متوسط منحصر میشود، ممکن است عجیب و رقتانگیز جلوه کند. چرا که علیرغم نقش فرایند فردیتیافتن در شخصیت مدرن که در فوق بدان اشاره شد، و علیرغم مشکلات حاصل از انتخاب شریکی برای زندگی، بیشک هر کسی ــ فرقی نمیکند که این فرد چقدر منحصربهفرد باشد ــ میتواند شریکی برای ازدواج بیابد، شریکی که برای طرف مقابلش نقشی مکمل دارد و در مجموع شریکی «مناسب» خواهد بود. اما، کل مساله عبارت از این است که دو فردی که، به تعبیری، سرنوشتشان به هم گره خورده چگونه موفق به یافتن یکدیگر میشوند. بیهودگی و بیمعنایی تراژیک تقدیر بشر در هیچجایی بهتر ترسیم نمیشود مگر در مجرد باقیماندن یا در ازدواج نابجا و اسفانگیز دو فرد بیگانه، که نمیتوانند یکدیگر را شاد و خوشبخت سازند، چرا که راه تفاهمیافتن را نمیدانند. چندان جای شک نیست که استفاده بجا از آگهیهای تبلیغاتی ازدواج موجب عقلانیشدن این شرایطی خواهد شد که بر بخت و تصادف استوارند. تبلیغات به طور عام یکی از نیرومندترین عوامل فرهنگی است، زیرا بخت بهغایت بیشتری برای رسیدن به کامروایی و رضایتخاطر را در اختیار فرد میگذارد، آنهم در قیاس با اینکه فرد بخواهد با اتکا به بخت و تصادف مستقیماً ابژه را بیابد. این همان میزان فزاینده تمایزیافتن خود نیازها است که تبلیغات را به عنوان وسیلهای برای وسعتبخشیدن به گستره خواستگاریها و پیشنهادهای ازدواج ضروری میسازد. با این همه، به ویژه در اقشاری که در آنها میزان تفکیک در میان افراد بیشتر است ــ که، به بیان کلی، به نظر میرسد بیش از همه به تبلیغات متکیاند ــ تبلیغات برای ازدواج به هیچ وجه قابلبحث و عملی نیست. این نوع استنکاف از این وسیله یافتن یک شریک، حتماً باید دلیلی ایجابی داشته باشد. اگر آگهیهای تبلیغی منتشرشده ازدواج را تحلیل کنیم درمییابیم که وضعیت مالی دو طرف ازدواج محور واقعی، هرچند گاه تغییر شکلیافته منافع [طرفین] است. این امری کاملاً منطقی است. هیچیک از دیگر کیفیات و خصوصیات شخص را نمیتوان در یک آگهی تبلیغی، با هر میزانی از دقت و ظرافت، ذکر کرد. نه ظاهر فرد نه شخصیت، نه میزان خوشخُلقی، نه هوش و ذکاوت را نمیتوان به چنان شیوهای توصیف کرد که از آن تصویری روشن به دست آید، تصویری که نفع مستقیم فرد را موجب خواهد شد. یگانه عاملی را که میتوان با دقت هر چه تمامتر در همه موارد به دست داد عبارت است از وضعیت مالی اشخاص ذینفع، و این یکی از خصوصیات اساسی تخیل بشر است که [قادر است] در میان دیگر کیفیات ابژه آن کیفیتی را تعیینکنندهترین کیفیت بداند که بتوان آن را با بیشترین دقت و ظرافت بیان و تصدیق کرد. به تعبیری، این مزیت روششناختی مالکیت پولی واقعاً آگهی تبلیغاتی برای ازدواج را دقیقاً برای آن قشرهای اجتماعیای ناممکن میسازد که بیش از همه بدان نیاز دارند، زیرا این تبلیغات مستلزم تایید و پذیرش منافع پولی محض است.با توجه به مساله روسپیگری درمییابیم که پول، ورای کمیتی معین، منزلت و تواناییاش برای همسنگبودن با ارزشهای فردی را از دست میدهد. هر چه حس انزجاری که جامعه «خوب» مدرن در مورد روسپی بدان بال و پر میدهد بیشتر اظهار شود بینوایی و بیچارگی روسپی بیشتر میشود، ولی با افزایش نرخ خدمات او این انزجار نیز نقصان مییابد، تا حدی که مثلاً حتی هنرپیشه زن بسیار معروفی را که تحت حمایت یک میلیونر قرار دارد، از نظر ایشان میتوان در سالنها و نمایشگاهها عرضه کرد و نمایش داد، هرچند هیچ بعید نیست که این هنرپیشه معروف از بسیاری از زنان هرجایی یا بدکارهها بسی گرانقیمتتر، حقهبازتر و منحرفتر باشد. این امر در عین حال نتیجه نگرش عامی است که اجازه میدهد، فیالمثل، سارقان و دزدان واقعاً بزرگ آزاد باشند و دزدان کوچک به دار آویخته شوند، و نیز نتیجه این واقعیت است که رسیدن به یک موفقیت بزرگ احترام خاصی ایجاد میکند که نسبتاً مستقل از حوزه و محتوای این موفقیت است. بااینهمه، دلیل اصلیتر و بنیادیتر آن است که قیمت گزاف، شیءِ فروشی را از بیارزششدنی محفوظ میدارد که در غیر این صورت جزیی از واقعیتِ عرضهشدن برای فروش میبود. زولا، در یکی از قصههای خود درباره امپراطوری دوّم، از زن مردی صاحبمنصب حکایت میکند که عموماً ارزش آن را چیزی معادل صد هزار تا دویست هزار فرانک میدانستند. زولا رویدادی را روایت میکند ــ که باید بر مبنای فاکتهای تاریخی قرار گیرد ــ که در آن نه تنها خود این زن به بالاترین محافل اجتماعی راه پیدا میکند، بلکه مردی که عاشق او است برای وی شهرتی قابلتوجه را در این جامعه تضمین میکند. روسپی درباری که خود را به قیمتی گزاف میفروشد بدینوسیله به «ارزش نایابی» (scarcity value) دست مییابد. چراکه نه فقط ابژهها و اشیاءِ نایاب، بلکه آن ابژهها و اشیایی که ارزششان به واسطه علت دیگری تعیین میشود نیز از قیمت بالایی برخوردارند، حتی اگر این علت هوسی زودگذر باشد. همچون بسیاری از کالاها، روسپیهای درباری با خودفروشی و عرضه خود به دیگران ارج بسیار میبینند و خریداران بسیار مییابند، فقط بدین علت که آنان جسارتاش را دارند که قیمتهایی فوقالعاده گران مطالبه کنند. در مورد قضاوت قانونی انگلیسیها نیز باید همین مبنا در کار باشد، وقتی برای مردی که همسرش اغوا شده خسارت مالی پرداخت میشود. با اینحال، این جرایم مالی فوقالعاده سنگیناند. موردی را میشناسم که در آن زنی با چند مرد رابطه جنسی داشت و هر یک از آنها محکوم شد تا جریمهای بالغ بر پنجاه هزار مارک به شوهر آن زن پرداخت کند. چنین به نظر میرسد که در اینجا نیز آدم میکوشد از طریق مبلغ پول در پی جبران وقاحت این اصل بر آید که میتوان چنین ارزشهایی را با پول اصلاح کرد. اگر بخواهیم مساله را به بیانی تقریباً سادهانگارانهتر بازگو کنیم باید گفت، ممکن است اینگونه نیز به نظر رسد که آدم میخواهد به کمک مبلغ پول احترام به منزلت اجتماعی شوهر را بیان کند. بیتردید، نویسنده نامههای جونیوس(Junius) بدین خاطر یک قاضی را ملامت میکند که، در یک دادخواهی در مورد یک شاهزاده و زن یک لُرد، منزلت و جایگاه همسر رنجیدهخاطر را هنگام ارزیابی غرامت مالی لحاظ نکرده است.
شنبه 10/11/1388 - 12:11