اهل بیت
تمام خواندن نماز
حضرت امام صادق علیه السلام فرمود:
نماز در چهار مكان تمام خوانده مى شود (یعنى اگر چه از حد مسافت شرعى هم بیشتر باشد اما شكسته نمى شود):
1- مسجد الحرام (مكه).
2- مسجد الرسول (مدینه).
3- مسجد كوفه.
يکشنبه 24/10/1391 - 12:51
اهل بیت
زمزمه دعا در سجده
از
كتاب مقتل الحسین اخطب خوارزم نقل شده كه گفته است كه شریح گوید به مسجد
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در مدینه وارد شدم. در آنجا حسین بن
على علیه السلام را دیدم كه به سجده رفته و گونه بر خاك نهاده و مى گوید:
سیدى
و مولاى! المقامع الحدید خلقت اعضائى، ام لشرب الحمیم خلقت امعائى، الهى
لئن طالبتنى بذنوبى لاطالبنك بكرمك، و لئن حبستنى مع الخاطئین لاخبرنهم
بحبى لك، سیدى! ان طاعتى لا ینفعك و معصیتى لا تضرك فهب لى ما لا ینفعك،
واغفر لى ما لا یضرك، فانك ارحم الراحمین؛
یعنى، اى آقا و مولاى من! آیا
براى گرزهاى آهنین اعضاى مرا آفریدى یا براى شراب حمیم (جهنم) احشاء و
امعاى مرا خلق فرمودى؟ خدایا! اگر مرا به گناهانم بگیرى من از تو كرم و
بزرگواریت را مطالبه مى كنم، و اگر مرا با خطاكاران به زندان افكنى محبت و
دوستى تو را كه در دل دارم به آنها بازگو كنم، اى آقاى من! به راستى كه
اطاعت و فرمانبردارى من، تو را سود ندهد، و نافرمانى و معصیت من نیز تو را
زیان نرساند. پس آنچه را سودت ندهد به من ببخش و آنچه را زیانت نرساند از
من بیامرز؛ كه به راستى تو مهربان ترین مهربانانى.(1)
153- دعاى امام حسین علیه السلام هنگام صبح عاشورا
از
امام زین العابدین علیه السلام نقل شده كه فرمود: صبح عاشورا چون سپاه
دشمن (براى نبرد) بر حسین علیه السلام رو آورد، امام علیه السلام دست به
دعا برداشت و عرض كرد: ((بارالها! در هر اندوهى، تكیه گاه منى و در هر سختى
امید منى، در هر حادثه ناگوارى كه بر من آید، پشت و پناه و ذخیره منى! چه
بسا غمى كه در آن دل، ناتوان و چاره، نایاب و دوست، خوار و دشمن، شاد مى
شد و من آن را به درگاهت آورده به تو شكوه كردم، تا از جز تو بریده تنها
به تو رو آورده باشم و تو گشایش دادى و آن را از من راندى، پس تو دارنده
هر نعمت و صاحب هر نیكى و مقصد اعلاى هر خواسته اى.(2)))
154- نجات زنى به دعاى امام علیه السلام
ایوب
بن اعین از امام صادق علیه السلام نقل مى كند كه فرمود: زنى طواف مى كرد و
پشت سر او مردى بود، آرنج آن زن بیرون افتاد، آن مرد (تحریك شد و) دستش
را بر آرنج زن نهاد، پس خدا دست او را به دست زن چسبانید تا اینكه طواف
تمام شد، از پى فرماندار مكه فرستادند، و مردم جمع شدند، (فرماندار آمد) و
سراغ فقهاى مكه فرستاد، فقهاء مى گفتند: دست مرد را قطع كن؛ زیرا او (در
یك چنین مكان مقدسى) جنایت كرده است.
فرماندار پرسید: آیا در مكه كسى از فرزندان محمد رسول خدا صلى الله علیه و آله حضور دارد؟
گفتند: بله، حسین بن على علیه السلام دیشب وارد مكه شده است.
از
پى حضرت علیه السلام فرستاد و او را (به آنجا) دعوت نمود، چون حضرت علیه
السلام حضور یافت، فرماندار گفت: (اى فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله و
سلم) گرفتارى این دو را ببین؟!
حضرت علیه السلام رو به قبله ایستاد و
دست ها را بالا آورده مدتى طولانى دعا فرمود، سپس به سوى آن دو آمد و دست
مرد را از دست زن نجات داد.
فرماندار عرض كرد: آیا مرد را به خاطر گناهش مجازات نكنیم؟
حضرت فرمود: نه.(3)
155- اجابت دعاى امام
ابن
اعثم گوید: سواره اى از لشكر ابن سعد به نام مالك بن حوزه آمده نزد خندق
ایستاد و فریاد كرد: اى حسین! مژده باد كه آتش دنیا قبل از آخرت مى
سوزاندت!
امام علیه السلام فرمود: ((اى دشمن خدا! دروغ گفتى، من بر
پروردگارى رحیم و صاحب شفاعتى كه (فرشتگان) فرمانش برند درآیم و آن جدم
رسول خداست.))
سپس فرمود ((این مرد كیست؟))
گفتند: مالك بن حوزه.
امام فرمود: ((خدایا! او را در آتش بلا و پیش از آخرت در دنیایش بسوزان.))
پس
بى درنگ اسب مالك بر او آویخته او را در آتش افكند و سوخت. امام علیه
السلام به سجده افتاد و سر برداشت و فرمود: عجب دعایى! چه زود به اجابت
رسید!
سپس ندا فرمود: ((خدایا! ما خاندان و ذریه و خویش پیامبر توییم،
ستمگران و غاصبان حق ما را در هم شكن كه تو شنواى اجابت كننده اى.(4)))
156- استجابت دعا نزد ركن یمانى
در بعضى از نسخه هاى منسوب به امام رضا علیه السلام آمده است: از امام حسین علیه السلام روایت شده كه فرمود:
((ركن
یمانى، درى از درهاى بهشت است كه خداى سبحان آن را از آن روزى كه گشوده
(نبسته و) بى بهره نساخته است، همانا بین این دو ركن حجرالاسود و یمانى،
فرشته اى است كه ((هِجیر)) نام دارد، او بر دعاهاى اهل ایمان، آمین مى
گوید.(5)))
157- بركت دعاى امام علیه السلام
امام حسین علیه السلام
با كاروانى كه در آن عده زیادى از مردم بودند به قصد زیارت خانه خدا از
مدینه بیرون آمد. مردى از كاروان بیمار شد و به حضرت عرض كرد: دلم انار مى
خواهد.
حضرت علیه السلام (به سویى اشاره نمود و) فرمود:
((این باغى است كه در آن میوه هاى گوناگون است. برو و هر چه مى خواهى بخور.))
در حالى كه قبلا كسى در آنجا آب و درخت و میوه اى به خاطر نداشت.
چون
اهل كاروان، باغ را دیدند، داخل شدند و هر چه خواستند خوردند و چون بیرون
آمدند باغ از دید آنها ناپدید شد. در همین هنگام آهویى را دیدند امام
علیه السلام به آن اشاره فرمود و آهو آمد، سپس دستور داد تا كسى آن را ذبح
كند، اما هیچ یك از استخوان هایش را نشكند، همگى از گوشت آن خوردند، پس
حضرت علیه السلام دعایى خواند و آن آهو دوباره زنده شد، امام فرمود: ((هر
كه مى خواهد شیر بنوشد آن را بدوشد))، همگى از شیر آن نوشیدند و به بركت
امام حسین علیه السلام و دعاى او همه كاروان را كفایت كرد. سپس حضرت علیه
السلام رو به آهو نمود فرمود:
((نوزادهایى دارى كه انتظارت را مى كشند، برو و آنان را شیر ده.)) آهو برگشت.(6)
158- دعا در قنوت
اللهم
منك البدء و لك المشیة، و لك الحول و لك القوة، و انت الله الذى لا اله
الا انت، جعلت قلوب اولیائك مسكنا لمشیتك و مكمنا لارادتك، و جعلت عقولهم
مناصب اوامرك و نواهیك.
فانت اذا شئت ما تشاء حركت من اسرارهم كوامن ما
ابطنت فیهم، و ابداءت من ارادتك على السنتهم ما افهمتهم به عنك فى عقودهم،
بعقول تدعوك و تدعو الیك بحقائق ما منحتهم به، و انى لاءعلم مما علمتنى
مما انت المشكور، على ما منه اریتنى، و الیه آویتنى.
اللهم و انى مع
ذلك كله عائذ بحولك و قوتك، راض بحكمك الذى سقته الى فى علمك، جار بحیث
اجریتنى، قاصد ما اممتنى، غیر ضنین بنفسى فیما یرضیك عنى، اذ به قد رضیتنى،
و لا قاصر بجهدى عما الیه ندبتنى، مسارع لما عرفتنى، شارع فیما اشرعتنى،
مستبصر ما بصرتنى، مراع ما ارعیتنى، فلا تخلنى من رعایتك، و لا تخرجنى من
عنایتك، و لا تقعدنى عن حولك، و لا تخرجنى عن مقصد انال به ارادتك.
و
اجعل على البصیرة مدرجتى، و على الهدایة محجتى، و على الرشاد مسلكى، حتى
تنیلنى و تنیل بى امنیتى، و تحل بى على ما به اردتنى، و له خلقتنى و الیه
آویتنى.
و اعذ اولیاءك من الافتتان بى، و فتنهم برحمتك لرحمتك فى نعمتك
تفتین الاجتباء، و الاستخلاص بسلوك طریقتى و اتباع منهجى، و الحقنى
بالصالحین من آبائى و ذوى رحمى؛
پروردگارا! آغاز هر چیز از توست و اراده
انجامش در اختیار تو، و نیرو و توان از آن توست، و تو خدایى هستى كه
معبودى جز تو نمى باشد، جان هاى اولیایت را جایگاه اراده و محل مشیت خود
مقرر فرمودى، و در افكارشان اوامر و نواهیت را قرار دادى، تا یك لحظه از
یاد تو غافل نگردند.
و تو آنگاه كه اراده امرى را بنمایى، در افكارشان
آنچه خود در آنها به ودیعت نهاده اى را به حركت در آورده، و بر زبانشان
آنچه خود به آنان تفهیم كرده اى را جارى مى سازى، با عقل هایى كه تو را
خوانده و با حقایقى كه به آنان ارزانى داشته اى به سوى تو مى خوانند، و من
مى دانم از آنچه به من آموخته اى، از چیزهایى كه تو بر آنها شایسته سپاس
مى باشى، از چیزهایى كه به من نشان داده اى و به سوى آن مرا پناه داده اى.
خداوندا!
و با این وجود به نیرو و توان تو پناهنده و به قضا و قَدَرت كه در علمت
مرا در جهت آن قرار دادى، و در مسیر آن به حركت در مى آیم، و به آنچه تو
بخواهى مصمم مى گردم، راضى هستم، در حالى كه به آنچه تو بدان از من خشنود
مى باشى بخیل نیستم، و از آنچه تو مرا بدان خوانده اى كوتاهى نمى كنم، و به
آنچه مرا بدان آشنا ساخته اى سبقت نمى گیرم، و به آنچه تو مرا بدان آغاز
نموده اى آغاز مى نمایم، از راه هدایت تو هدایت مى جویم، آنچه امر به
رعایتش نمودى رعایت مى نمایم، پس مرا از رعایتت خالى ننما، از عنایتت خارج
نساز، و مرا از فیض رسیدن تاءییدت عاجز و ناتوان قرار نده و از راهى كه به
خشنودى تو مى رسم مرا خارج نكن.
حركتم را بر اساس روشنگرى، و راهم را
با هدایت، و زندگیم را قرین رشد و تعالى قرار ده، تا مرا هدایت نموده و
دیگران نیز به وسیله من راهنمایى گردند، و در آنچه تو خواهان آن بوده و به
جهت آن مرا خلق كرده اى، و به سوى آن پناه داده اى، مرا وارد سازى.
و
اولیائت را از اینكه به وسیله من امتحان شوند در پناه خود گیر، و با رحمتت و
در نعمتت آنان را امتحان و آزمایش نما، آزمایشى كه سبب برگزیدن آنها و
پاك شدن آنها از زشتى ها و راهنمایى آنان به راهى كه من رفته ام باشد، و
مرا به پدران و خویشاوندان رستگارم ملحق نما.))
159- دعاى براى طلب رغبت به آخرت
اللهم ارزقنى الرغبه فى الآخرة، حتى اعرف صدق ذلك فى قلبى بالزهادة منى فى دنیاى.
اللهم ارزقنى بصرا فى امر الآخرة، حتى اطلب الحسنات شوقا و افر من السیئات خوفا یا رب؛
خدایا! مرا به آخرت راغب و مشتاق گردان، تا آنگاه كه وجود آن را با زهد و پارسایى در امور دنیایى در خود احساس كنم.
پروردگارا! به من بینایى و شناخت در امور آخرت عطا كن، تا با شوق بسیار و از جهت ترس تو به جاى گناهان به دنبال كارهاى نیك باشم.))
160- دعاى در قنوت نماز وتر
اللهم انك ترى و لا ترى، و انت بالمنظر الاعلى، و ان الیك الرجعى و ان لك الاخرة و الاولى، اللهم انا نعوذ بك من ان نذل و نخزى؛
خداوندا!
تو مى بینى و دیده نمى شوى، و در جایگاه بلندى قرار دارى، و بازگشت به
سوى توست، و دنیا و آخرت از آن تو مى باشد، خداوندا! از اینكه ذلیل گشته و
خوار شویم به تو پناه مى بریم.))
161- دعاى دیگر قنوت
اللهم من آوى
الى ماءوى فانت ماءواى، و من لجاء الى ملجاء فانت ملجاءى، اللهم صل على
محمد و آل محمد و اسمع ندائى و اجب دعائى، و اجعل عندك مآبى و مثواى، و
احرسنى فى بلواى من افتنان الامتحان و لمة الشیطان، بعظمتك التى لا یشوبها
ولع نفس بتفتین، و لا وارد طیف بتظنین، و لا یلم بها فرج، حتى تقلبنى الیك
بارادتك غیر ظنین و لا مظنون، و لا مراب و لا مرتاب، انك انت ارحم
الراحمین؛
پروردگارا! هر كه به پناهگاهى پناه جوید تو پناهم مى باشى، و
هر كه به پناهگاهى پناه گیرد تو پناهگاهم مى باشى، خداوندا! بر محمد و
خاندانش درود فرست و ندایم را بشنو و دعایم را اجابت نما، و مقر و
جایگاهم را نزد خودت قرار ده، و در مواضع امتحان مرا از لغزش به جهت آنها و
گمراهى به وسیله شیطان باز دار، به حق عظمتت كه تكذیب انسانى و خیال
پردازى در آن مؤثر واقع نشده و امرى از آن خالى نمى باشد، تا اینكه مرا به
اراده و مشیتت به سوى خود بازگردانى، بدون آنكه نسبت به تو مشكوك و مظنون
بوده و رحمتت را مورد شبهه و شك قرار دهم، به درستى كه تو مهربان ترین
مهربانانى.))
162- دعاى سجده شكر
سیدى و مولاى! المقامع الحدید خلقت
اعضائى، ام لشرب الحمیم خلقت امعائى، الهى لئن طالبتنى بذنوبى لاطالبنك
بكرمك، و لئن حبستنى مع الخاطئین لاخبرنهم بحبى لك، سیدى! ان طاعتى لا
تنفعك و معصیتى لا تضرك فهب لى ما لا ینفعك، و اغفر لى ما لا یضرك، فانك
ارحم الراحمین؛
اى آقا و مولایم! آیا براى گرزهاى آتشین اعضاى بدنم را
خلق كرده اى، یا اندام درونیم را براى نوشیدن آب هاى گرم جهنم خلق نموده
اى، خداوندا! اگر مرا به گناهان بازخواست كنى من تو را به كرم و بخششت مى
خوانم، و اگر مرا با خطاكاران قرار دهى دوستیم نسبت به تو را به اطلاع آنان
مى رسانم، اى آقایم! طاعتم تو را بهره اى نداده و گناهم به تو ضررى نمى
رساند، پس آنچه به تو سود و بهره اى نمى رساند را به من عنایت كن و آنچه به
تو ضرر نمى رساند را از من ببخشاى، به درستى كه تو مهربان ترین
مهربانانى.
163- دعاى آن حضرت در صبح و شب
بسم الله الرحمن الرحیم،
بسم الله، و بالله، و من الله، و الى الله، و فى سبیل الله و على ملة رسول
الله، و توكلت على الله، و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم.
اللهم انى اسلمت نفسى الیك، و وجهت وجهى الیك، و فوضت امرى الیك، ایاك اساءل العافیة من كل سوء فى الدنیا و الاخرة.
اللهم
انك تكفینى من كل احد، و لا یكفینى احد منك، فاكفنى من كل احد ما اخاف و
احذر، و اجعل لى من امرى فرجا و مخرجا، انك تعلم و لا اعلم، و تقدر و لا
اقدر، و انت على كل شى ء قدیر، برحمتك یا ارحم الراحمین؛
به نام خداوند
بخشنده مهربان، به نام خدا و به یاد او، و از خداوند و بسوى او، و در راه
او، بر مذهب رسول او، و بر خداوند توكل كردم، و نیرو و قدرتى جز به اراده
خداوند بزرگ نیست.
پروردگارا! جانم را به تو تسلیت كرده، و چهره ام را
به سوى تو گردانده، و كارم را به تو تفویض كردم، و از تو عافیت و سلامتى
از هر بدى در دنیا و آخرت را خواهانم.
پروردگارا! تو مرا از هر كس
كفایت كرده، و هیچ كس مرا از تو كفایت نمى كند، پس مرا از موارد ترس و
هراس از هر كه باشد كفایت فرما، و در كارم راه گشایش و رهایى قرار ده، به
درستى كه تو مى دانى و من نمى دانم، و تو توانایى و من قادر نیستم، و تو
بر هر كار توانایى، به رحمتت اى مهربان ترین مهربانان.))
164- دعا در مسجد پیامبر
در مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به مناجات و دعا نشست و چنین سرود:
((خداوندا! اگر مرا به گناهانم مورد بازخواست قرار دهى، من تو را به كرمت طلب مى كنم.
اگر
مرا در شمار خطاكاران درآوردى، اعلام مى كنم كه ترا دوست مى دارم، اى خدا
و آقاى من! طاعت من نفعى متوجه تو نمى كند، و معصیت من به تو زیان نمى
رساند، خدایا! اگر كوتاهى است در گذر كه تو مهربان ترین مهربانانى.(7)))
165- دعا براى بهشت
اللهم اجعل الجنة لنا و لاشیاعنا منزلا كریما انك على كل شى ء قدیر؛
خداوندا! بهشت را براى ما و شیعیانمان مكانى ارزشمند قرار ده، به درستى كه تو بر هر كار توانایى.))
166- دعا براى نمازگزار
دعاى امام حسین علیه السلام براى ابو ثمامه صیداوى:
جعلك الله من المصلین الذاكرین؛
خداوند تو را از نمازگزارانى كه به یاد خدا هستند قرار دهد.(8)))
167- عاشق دعا
امام
حسین علیه السلام اهل دعا بود. با خدا رابطه ذكر و مناجات بسیار داشت.
دعاى عرفه او معروف است و اگر از حسین علیه السلام اثرى جز همین دعا باقى
نمى ماند به تنهایى كفایت از آن داشت كه او را در جهان عرفان و ادب، معروف
نموده و او را در بالاترین سطح ایمان و اخلاق معرفى كند. او دریایى از
عرفان و خداشناسى و در عرصه اظهار ارادات و خلوص به پیشگاه خداى متعال هنوز
فریاد و نداى ((یا رب یا رب)) او، در عرصه منا و عرفات به گوش اهل دل مى
آید، هنوز نداى اللهم او در گوش اقران و بزرگان طنین انداز است.
هنوز صداى زمزمه و ضجه و ناله او در ملكوت اعلى وجود دارد و پاكان و نیكان آنها را مى شنوند.
سراسر
شب هاى عمرش، به ویژه شب عاشورایش، شب قدر بود و شب دعا بود و شب مناجات
بود و شب اشك و آه و ناله بود، و هر یا رب و یا الله او معادل عبادت همه
قدسیان بود. چه كسى مى تواند چون حسین خداى را بخواند و چون او به پیشگاه
مقدسش عرض ارادت كند؟
در مكه و در مقام ابراهیم صورت بر آن مقام مى نهاد
و مى گفت: خدایا! بنده كوچكت به درگاه تو روى آورده، گداى تو به درگاه
تست، مستمند تو به سوى تو روى آورد. عبیدك ببابك، سائلك ببابك، مسكینك
ببابك....(9)
168- طلب باران توسط امام حسین علیه السلام
حمیرى، از
ابوالبخترى، از امام صادق، از امام باقر، از امام سجاد علیهم السلام نقل
كرده كه فرمود: عده اى نزد على بن ابى طالب علیه السلام آمده از كمى باران
شكایت كردند و گفتند: اى اباالحسن! در طلب باران، براى ما دعاهایى بكن.
على علیه السلام، به حسین علیه السلام فرمود: در طلب باران براى ما دعاهایى بكن.
حسین
علیه السلام (رو به خدا آورده) عرض كرد: بارالها! اى بخشنده خیرات از
چشمه هایش! و اى نازل كننده رحمت ها از كان هایش! و اى روان كننده بركات
بر اهلش! باران فریادرس از توست و تو فریادرس و پناهى، ما خطاكار و اهل
گناهیم و تو آمرزش خواه آمرزنده اى، هیچ معبود به حقى جز تو نیست،
بارالها! آسمان را در این لحظه بر ما سرشار ببار و از باران پى در پى و
پرریزش، بارانى فریادرس، گشایش دهنده فراگیر، پیوسته، گوارا، حاصلخیز و
فراوان، پرموج، پرخروش، ریزان، تند و سخت، روان، سیل آسا، پردامنه،
لبریزساز چشمه ها و آبگیرها ما را سیراب فرما، بارانى كه بر چهره زمین راه
افتاده، یكى دیگرى را پیش براند و دانه اى از پى دانه دیگر رسد، برقش بى
بار و رعدش دروغین نباشد، تا با آن بندگان ناتوانت را نیرو بخشى و زمین
هاى مرده را زنده كنى، و ارتفاعات تپه ها و بلندى ها را شاداب سازى و منت
هایت را بر ما ببخشایى، آمین اى پروردگار جهانیان!))
آن بزرگوار نیایش خود را به پایان نبرد مگر اینكه خداى متعال باران پربار آسمان را بر آنان نازل كرد.
از سلمان پرسیدند: اى ابا عبدالله! آیا این دعاها را به او آموخته اند؟
سلمان
گفت: واى بر شما! چرا سخن رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را به یاد
نمى آورید كه فرمود: هر آینه خدا فروغ هاى حكمت را بر زبان اهل بیت من
روان ساخته است.(10)
----------------------------------------
1-صحیفة الحسین ، ص 64.
2-فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام ، ص 464.
3-بحارالانوار، ج 44، ص 183. فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام ، ص 711.
4-فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام ، ص 438.
5-فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام ، ص 773.
6-فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام ، ص 712.
7-در مكتب مهتر شهیدان ، ص 145.
8-صحیفة الحسین ، ص 106.
9-در مكتب مهتر شهیدان ، ص 144.
10-فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام ، ص 160.
-------------------------------
عباس عزیزى
يکشنبه 24/10/1391 - 12:50
اهل بیت
ویژگی محبین علی علیه السلام از زبان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله
در حدیث دیگر داریم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در بیانی محبین و
دوستداران علی علیهالسلام را این گونه معرفی میکنند :ای علی! خوشا به
حال دوستداران و تأیید کنندگانت، و بدا به حال دشمنان و تکذیب کنندگانت!
دوستداران تو در آسمان هفتم و زمین هفتم و در میان آن دو، شناخته
شدهاند. آنان، دیندار، باتقوا، متین و دارای روشی نیکو هستند که برای
خداوند، فروتنی مینمایند. دیدگانشان فرو افتاده است، قلبهایشان به یاد
خدای عزّوجل میتپد، حقِّ دوستیِ (ولایتِ) تو را به جا میآورند،
زبانهایشان به بیان برتریهای تو گویاست، و چشمانشان به خاطر محبّت تو و
پیشوایان از میان فرزندانت اشک ریزنده است.
آنان با انجام دادن آنچه خداوند در کتابش فرمان داده و در سنّت نبوی، بر
سرِ آن، بُرهانهایی برایشان آورده است، به خدا نزدیکی میجویند و به آنچه
اولوالأمر دستورشان دهد، عمل میکنند. پیوستگانی هستند که از هم نمیبُرند
و دوستانی هستند که دشمنی نمیورزند.
به درستی که فرشتگان، بر آنان درود میفرستند و دعاهایشان را آمین
میگویند. [نیز] برای گناهکارشان طلب آمرزش میکنند؛ در حضور او حاضر
میشوند و در نبود او نگران میشوند تا برپایی روز قیامت.
دوست داشتن علی ایمان است
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله درباره علی علیهالسلام می فرمایند : دوست داشتن او ایمان، و دشمن داشتن او کفر است.
در جایی دیگر میفرمایند : خداوند عزّوجل فرمود: « ... بدانید که علی را
برای مردمان، نشانه قرار دادم. کسانی که او را پیروی کنند، هدایت
یافتهاند و کسانی که او را رها کنند، گمراه گشتهاند. جز مۆمن، او را دوست
نمیدارد و جز منافق، وی را دشمن نمیدارد.»
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله می
فرمایند :مهر علی در قلبهای مۆمنان، افکنده شده است. جز مۆمن، او را دوست
نمیدارد و جز منافق، وی را دشمن نمیدارد. [و امّا] مِهر حسن و حسین در
قلبهای مۆمنان و منافقان و کافران، افکنده شده است. از این رو، کسی را
نمیبینی که آنان را مذمّت کند.
درجایی دیگر حضرت خطاب به علی علیهالسلام فرمودند :به درستی که خداوند
از مۆمنان درباره دوست داشتن تو پیمان گرفته و با منافقان بر سرِ دشمن
داشتن تو عهد بسته است. چنانچه بر بینی مۆمن بزنی تا تو را دشمن بدارد، تو
را دشمن نمیدارد؛ و چنانچه دینارها به منافق بدهی تا تو را دوست بدارد،
دوستت نمیدارد. ای علی! جز مۆمن، تو را دوست نمیدارد و جز منافق، تو را
دشمن نمیدارد.
خوشبخت واقعی چه کسی است
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله در حدیثی میفرمایند:ای علی! تو راهنمای
امّت من هستی. بدان که همانا خوشبخت واقعی کسی است که تو را دوست بدارد و
راهت را دنبال کند؛ و بدبخت واقعی کسی است که با تو مخالف باشد و از راهت
روی گردان شود.
به
درستی که فرشتگان، بر آنان درود میفرستند و دعاهایشان را آمین میگویند.
[نیز] برای گناهکارشان طلب آمرزش میکنند؛ در حضور او حاضر میشوند و در
نبود او نگران میشوند تا برپایی روز قیامت
اگر او را دوست دارید این گونه رفتار کنید
در یک مقاله روانشناسی مطلبی را خواندم که در آن مطالبی پیرامون دوست داشتن و معیارهایی که یک محب واقعی دارد بیان کرده بود.
در آن لحظه به یاد یک روایت از رسول اکرم صلی الله علیه وآله افتادم که خطاب به امیر مۆمنان علیهالسلام فرمودند :«مهر
تو، ایمان و دشمنی تو، نفاق است. دوستدارت اولین کسی است که وارد بهشت
میشود و دشمنت نخستین کسی است که وارد دوزخ میشود. (ابن صباع المالکی؛
علی بن محمد بن احمد، الفصول المهمة فی معرفة احوال الائمة علیهم السلام، ص
127)»
با خود گفتم : ما با این همه ادعایمان به راستی به علی علیهالسلام مهر
داریم و محب او هستیم و یا خدایی نکرده بذر نفاق و دورویی را در خود
کاشتهایم و خود از آن بی خبریم!؟
در مقاله نوشته شده بود که؛ وقتی کسی را دوست داریم به خاطر این دوست
داشتن خیلی کارها میکنیم و خیلی از رفتارها را انجام نمیدهیم :
1- به او دروغ نمیگوییم
دروغ گفتن و هر نوع پنهان کاری نسبت به شخصی که دوستش دارید نه تنها حس
اعتماد طرفین را از بین خواهد برد بلکه تداومی را برای ابراز دوستی در پی
نخواهد داشت. چرا که در یک ارتباط تنها راستی و صداقت است که بنیان تمام
رفتارهای منجر به پذیرش متقابل را به وجود میآورد.
به راستی تا به امروز چقدر به مولایمان دروغ گفتهایم؟
چه قدر گفتهایم که دوستت داریم و پیرو تو هستیم ولی با رفتارهای منافق گونه مان بر این حرف خود، خط بطلان کشیدهایم!؟
2- وقتی اشتباهی مرتکب میشویم به راحتی و بدون قید و شرط از او عذرخواهی میکنیم
اشتباه
کردن در زندگی، اجتناب ناپذیر است و یکی از راههای برطرف کردن اثرات این
اشتباه در ذهن طرف مقابل، عذرخواهی است که این عمل در برابر کسی که دوستش
دارید باید برایتان بسیار راحت باشد چرا که غرور جایی ندارد.
کمی با خود فکر کنیم! چند مرتبه پیش آمده که اشتباهی کردهایم و
گناهی هرچند صغیره مرتکب شدهایم اما به راحتی از آن گذشتهایم و بدون
عذرخواهی و توبه از آن رد شدهایم!؟
3- او را در کارها و تصمیماتمان دخیل میکنیم
وقتی کسی را دوست داریم همیشه میخواهید نظر او را راجع به همه چیز جویا
شوید و کاری کنید که او را خوشحال میکند، پس همیشه با او مشورت میکنید و
تصمیمات خود را به تنهایی نمیگیرید.
در کارهای روزانه مان چقدر در فکر این هستیم که دل مولایمان را بدست آوریم؟
چقدر در تصمیماتمان رضایت اهل بیت مخصوصاً پیشوایی که ادعای محب بودن او را میکنیم، کسب کردهایم!؟
بر سر دوراهیهای زندگی چقدر به در خانهی او رفتهایم و از او مدد خواستهایم؟ ً
دوستداران
تو در آسمان هفتم و زمین هفتم و در میان آن دو، شناخته شدهاند. آنان،
دیندار، باتقوا، متین و دارای روشی نیکو هستند که برای خداوند، فروتنی
مینمایند. دیدگانشان فرو افتاده است، قلبهایشان به یاد خدای عزّوجل
میتپد، حقِّ دوستیِ (ولایتِ) تو را به جا میآورند، زبانهایشان به بیان
برتریهای تو گویاست، و چشمانشان به خاطر محبّت تو و پیشوایان از میان
فرزندانت اشک ریزنده است
4- اگر گاهی غمگین است به او کمک میکنیم و او را ناراحت نمیکنیم
اگر کسی را که دوستش دارید را ناراحت و غمگین دیدید تمام تلاشتان را
میکنید که این احساس منفی را از او دور کنید و یا در زندگی ف عملی که او
را ناراحت و غمگین میکند را ترک میکنید.
در زندگیهایمان چه قدر پیش آمده که عملی حرام را ولو اینکه برای خودمان
جذاب است اما به عشق مولایمان علی علیهالسلام ترک کردهایم تا موجب
ناراحتی این نازنین عالم را فراهم نکنیم!؟
5- از اینکه در کنارش هستیم خوشحالیم و نمیخواهیم از کنارش فرار کنیم
اکثر اوقات از اینکه در کنار فردی که دوستش دارید هستید لذت میبرید و همیشه دوست دارید که نه او شما را ترک کند و نه شما.
تا به حال در زندگیتان پیش آمده که تا صحبت از اهل بیت و مولایمان علی
علیهالسلام میشود گفته باشیم؛ ای بابا! حوصله شنیدن ندارم والان خستهام
اما در همان لحظه حوصلهی مهمانیهای بی فایده و موسیقیهای حرام و صحبت
کردن با افرادی که هیچ منفعت و سودی جز هدر دادن عمر را ندارند را داریم!؟
يکشنبه 24/10/1391 - 12:49
اهل بیت
راه های سعادت و رستگاری را به هموار کنیم
در کتب روایی گفتگویی میان امام باقر علیهالسلام و جابر داریم که حضرت به جابر میفرماید :
ای جابر! آیا برای رستگاری و سعادت انسان، همین قدر کافی است که بگوید: دوستدار علی علیهالسلام هستم، اما به دستورات خدا عمل نکند؟ اگر
کسی بگوید: من دوستدار پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله هستم. اما از
دستورات و رفتار آن حضرت پیروی نکند، دوستی رسول خدا و علی علیهالسلام سبب
رستگاری او نمیشود.
ای شیعیان! از خدا بترسید و به دستوراتش عمل کنید. خدا
با هیچ کس قرابت و خویشی ندارد. گرامیترین مردم نزد خدا کسی است که
پرهیزکارتر و با عملتر باشد. ای جابر! به خدا سوگند، وسیله ای برای تقرب
به خدا نیست، جز اطاعت و فرمان برداری.
برات آزادی از دوزخ در دست ما نیست، هرکس مطیع خدا باشد، دوست و محب ما
است، و هر کس از دستورات خدا سرپیچی کند، دشمن ما است. ولایت و دوستی ما جز
با عمل صالح و پرهیزکاری حاصل نمیشود. (وافی، جلد یک، جزء سوم، ص 38)
تا
به حال در زندگیتان پیش آمده که تا صحبت از اهل بیت و مولایمان علی
علیهالسلام میشود گفته باشیم؛ ای بابا! حوصله شنیدن ندارم والان خستهام
اما در همان لحظه حوصلهی مهمانیهای بی فایده و موسیقیهای حرام و صحبت
کردن با افرادی که هیچ منفعت و سودی جز هدر دادن عمر را ندارند را داریم!؟
يکشنبه 24/10/1391 - 12:48
اهل بیت
اولین کسی که وارد بهشت می شود
رسول اکرم صلی الله علیه وآله خطاب به امیر مۆمنان علیهالسلام فرمودند :
«مهر تو، ایمان و دشمنی تو، نفاق
است. دوستدارت اولین کسی است که وارد بهشت میشود و دشمنت نخستین کسی است
که وارد دوزخ میشود. (ابن صباع المالکی؛ علی بن محمد بن احمد، الفصول
المهمة فی معرفة احوال الائمة علیهم السلام، ص 127)»
سپاس آن ذات بی همتا را که نام مبارک علی علیهالسلام را بر صدر کاینات
نوشت تا خلقت انسان بی آغاز و انجام نماند و سلام بر علی علیهالسلام که
ابتدای عشق و منتهای عاشقیست.
کاش در این نورانیترین لحظات زندگی با باران مداوم حضورش این عطش بی پایان را به پایان برساند که تنها عشق او شایسته تسخیر دلهاست.
بیاییم دلِ اهل خانه را آب و جارو زنیم، گرد و غبار کدورت از آنها بزداییم و پنجرههایش را به روی نسیم بهاری بگشاییم.
آنها هم که سرشتی فاطمی دارند همراه نسیم بهاری خواهند شد و این مزه شادمانی در کامِ آنها سرایت خواهد کرد. آن گاه میتوانی در صفحه دیوار اتاق بنویسی:
خانهام پُر زِ عطر ِنام علی - علیهالسلام- است .
يکشنبه 24/10/1391 - 12:47
اهل بیت
سیره نبوى
یكی از ویژگیهای پیامبران از نظرگاه قرآن، امر به معروف و نهی از منكر گفتاری و رفتاری است.
آنان برای رسیدن به هدف مقدس خود كه همانا رساندن جامعه به یكتاپرستی و
توحید در تمام ابعاد و جوانب زندگی است؛ به شناساندن معروف؛ یعنی هر آنچه
مردم را به خداوند نزدیك میسازد و نیز منكر؛ یعنی عاملی كه انسان را از
حركت به سوی خدا باز میدارد، میپرداختند.
كار شناسایی و دعوت در
زمانی خاص محدود نمیگشت، بلكه كاری مداوم بود كه پیگیری و خستگیناپذیری
از خصوصیات بارز آن به شمار میرفت. تمسخر و استهزا، آزار و اذیت، سختی و
مشكلات كار و نه هیچ عامل دیگری آنان را باز نمیداشت. پیامبر خاتم9 حتی
پیش از بعثت و آن زمان كه در دوران جوانی به سر میبرد نسبت به منكر ظلم و
ستم بر مظلومان احساس مسؤولیت میكرد و تا جای توان برای ستاندن حقوق از
دست رفتهی بندگان خدا تلاش مینمود.
پیمان حِلف الفُضول نمونهای از
این كاركردهاست. بنیانگذاران این پیمان كسانی بودند كه نامشان از مادهی
فضل مشتق بود و بنابر نقل مورخ شهیر عمادالدین ابن كثیر عبارت بودند از:
فضلبن فضاله، فضلبن الحارث و فضلبن وداعة. از آن پس نیز برخی افراد قریش
با یكدیگر پیمان بستند كه از حقوق ستمدیدگان دفاع نمایند و چون از این
جهت با پیمان حلف الفضول مشترك بودند، پیمان آنها نیز چنین نام گرفت.
پیامبر اكرم9 نیز كه درسن جوانی بود در این میثاق شركت داشت.
ماجرا به این شرح است:
حدود بیست سال پیش از آغاز بعثت رسول گرامی اسلام9، مردی در ماه ذی القعده
وارد مكه شد و متاعی در دست داشت. عاصبن وائل كه از جمله افراد سرشناس مكه
بود، آن را خرید، اما از تحویل عوض مورد توافق سرباز زد. مشاجره و بگومگو
بین آن دو بالا گرفت. در این هنگام چشم فروشنده به برخی افراد قریش كه
نزدیك كعبه نشسته بودند، افتاد. از فرصت پیش آمده بهره جست و با نالهی
بلند و سرودن چند بیت شعر، منظور خود را به صورت احساسی بیان نمود و دلهای
آنها را تكان داد. زبیربن عبدالمطلب با عدهای دیگر برخاستند و با یكدیگر
سوگند وحدت یاد نمودند كه تا توان دارند از حقوق مظلومان دفاع كرده و
اولین اقدام خود را از آنجا آغاز كنند؛ بدین منظور به سوی عاصبن وائل
آمده و متاع ستم دیده را از او ستانده و به مالكش برگرداندند. رسول گرامی
اسلام9 نیز در این پیمان شركت داشت و بعدها خود در عظمت این پیمان فرمود:
ما أحِبّ إنّ لی به حُمرالنّعم([1])؛ حاضر نیستم این پیمان را با شتران
سرخمو (كه ارزشمندترین اموال عرب به شمار میآمد) عوض كنم.
پی نوشت :
[1]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 130.
شنبه 23/10/1391 - 23:44
اهل بیت
ابعاد معنوى شخصیت پیامبر اعظم(صلی الله و علیه و آله) (2)
5- معراج
یکى از برجستهترین مقامات معنوى پیامبر(ص) عروج آن حضرت به مقام بلند
مراتب انسانى و دستیابى به عالىترین درجه تقرب به خداوند یعنى معراج یا
سفر آسمانى آن حضرت است. پیامبر(ص) در این سفر معنوى و آسمانى آیات الهى
فراوانى را از نزدیک مشاهده کرد و به درجهاى از کمال و تقرّب رسید که
جبرئیل، فرشته همراه و راهنما در مرحلهاى از همراهى بازماند و پیامبر(ص)
به سیر خود ادامه داد. رسول اللَّه(ص) براى سفر آسمانى ابتدا از مکّه به
بیت المقدس برده شد و از آنجا به آسمانها عروج نمود: 1- «سُبحانَ الَّذى
اَسرى بِعَبدِهِ لَیلًا مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَى المَسجِدِ
الاَقصَا الَّذى بارَکنا حَولَهُ لِنُرِیَهُ مِن ءایاتِنا اِنَّهُ هُوَ
السَّمیعُ البَصیر؛(19) پاک و منزه است آن خدایى که بنده خود را در شبى از
مسجد الحرام به مسجد الاقصى که در سرزمین مبارک و مقدس واقع شده بُرد تا
آیات و نشانههاى عظمت ما را ببیند، او شنوا و بیناست.» 2- «ولَقَد رَءاهُ
نَزلَةً اُخرى * عِندَ سِدرَةِ المُنتَهى * عِندَها جَنَّةُ المَأوى *
اِذیَغشَى السِّدرَةَ ما یَغشى * ما زاغَ البَصَرُ وما طَغى * لَقَد
رَأى مِن ءایاتِ رَبِّهِ الکُبرى؛(20) بار دیگر او را مشاهده کرد نزد
«سدرة المنتهى» که جنت المأوى در آنجاست. در آن هنگام که چیزى [نور خیره
کنندهاى ]سدرة المتهى را پوشانده بود چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان نکرد
(آنچه دید، واقعیت بود) او پارهاى از آیات و نشانههاى بزرگ پروردگارش
را دید.»
آیات ششگانه سوره نجم دلالت دارد بر این که پیامبر دو بار
جبرئیل را به صورت اصلىاش دیده است: یک بار در آغازین روزهاى نزول وحى، و
بار دیگر درمعراج نزد درختى به نام «سدرة المنتهى» در بهشت جاویدان.
در قرآن هیچ ذکرى از جزئیات معراج و ره آوردهاى آن و زمان وقوعش نشده
است. اگرچه در روایات شیعه و سنى پارهاى از اخبار آن به دست مىآمد
همچنین اگر چه در جسمانى یا روحانى بودن معراج اختلافاتى وجود دارد ولى
اصل آن به عنوان یکى از مقامات معنوى پیامبر قطعى و مورد تأکید قرآن
است.(21)
6- عصمت
یکى از مقامات معنوى پیامبر(ص) مقام عصمت است. عصمت یعنى مصونیت از گناه و
اشتباه یعنى آن حضرت نه گناه مىکرد و نه اشتباه. این اعتقاد ما شیعیان،
در مورد همه پیامبران علیهم السلام و ائمه اطهار علیهم السلام است.
پشتوانه این اعتقاد مسأله حجیّت است. یعنى اگر بنا باشد آن بزرگواران
مرتکب گناه و اشتباه شوند دیگر گفتار و رفتارشان قابل استناد نخواهد بود
زیرا درستى رفتار و گفتارشان زیر سؤال و اعتماد به آنها از بین
مىرود.(22)
اقسام عصمت پیامبر(ص) در قرآن
بحث از عصمت پیامبر(ص) از دیدگاه قرآن را مىتوان در سه محور ارائه داد: 1-
عصمت در دریافت وحى. 2- عصمت در رساندن آیات یا مقام ابلاغ. 3- عصمت در
عمل.
1- عصمت پیامبر(ص) در تلقى وحى
آیاتى از قرآن مجید بر این دلالت دارند که پیامبر(ص) قرآن را از خداوند به
صورت مستقیم یا به واسطه جبرئیل دریافت مىکند خودش هیچ گونه دخل و تصرّفى
نمىکند. 1- «واِنَّکَ لَتُلَقَّى القُرءانَ مِن لَدُن حَکیمٍ عَلیم؛(23)
و به یقین این قرآن از سوى حکیم و دانایى بر تو القاء مىشود.» 2- «وما
هُوَ بِقَولِ شَیطانٍ رَجیم؛(24) این (قرآن) گفته شیطان رانده شده نیست.»
2- عصمت در مقام ابلاغ
پیامبر(ص) آنچه را که از سوى خدا دریافت مىکرد بدون هیچ کم و کاستى به
مردم ابلاغ مىکرد تا حجت بر آنها تمام شود. آن حضرت نه از اداء آنچه بر
او وحى شده خوددارى مىورزید و نه گفته هایى از خود بر آن مىافزود. 1-
«وما هُوَ عَلَى الغَیبِ بِضَنین؛(25) و او نسبت به آنچه از طریق وحى
دریافت داشته بخل ندارد.»
آنچه را که آن حضرت از ناحیه خداوند به او
وحى مىشد در اختیار مردم قرار مىداد چنین نبود که از ابلاغ آن خوددارى
ورزد: 2- «ولَو تَقَوَّلَ عَلَینا بَعضَ الاَقاویل * لَاَخَذنا مِنهُ
بِالیَمین * ثُمَّ لَقَطَعنا مِنهُ الوَتین؛(26) و اگر او سخنى به دروغ بر
ما مىبست ما او را با قدرت مىگرفتیم و سپس رگ قلبش را قطع مىکردیم.» 3-
«وما یَنطِقُ عَنِ الهَوى * اِن هُوَ اِلّا وحىٌ یوحى؛(27) و هرگز از
روى هواى نفس سخن نمىگوید، آنچه مىگوید چیزى نیست جز وحىاى که بر او
نازل شده است.»
این دسته آیات دلالت دارند که پیامبر(ص) آنچه را که به
مردم ابلاغ مىکند وحى الهى است و خود در آن هیچ دخل وتصرّفى نمىکند، به
خدا افترا نمىبندد، به پیشنهاد مخاطبان هم چیزى را از آن کم و یا زیاد
نمىکند و یا از ابلاغ آنچه به او وحى شده بخل نمىورزد ولى گروه اول بر
این دلالت داشت که دریافتهاى قرآنى پیامبر(ص) منشأ الهى و رحمانى دارد نه
شیطانى و نفسانى و این یعنى عصمت در تلقى وحى، همانطور که قبلى به معناى
عصمت در مقام ابلاغ مىباشد.
3- عصمت در مقام عمل
از گروهى از آیات استفاده مىشود که پیامبر(ص) در موضع گیریهایش مورد تأیید
الهى است مواردى پیش مىآمد که دشمنان در صدد فریب دادن پیامبر(ص) و
تأثیر در ارادهاش بر مىآمدند ولى خدا با دخالتش نقشههاى دشمنان را خنثى
مىکرد و رسولش را از خطا مصون مىداشت. بطورى که اگر دخالت خدا نبود ممکن
بود به مقتضاى طبع بشرى مقدارى از توطئههاى دشمن متأثر شود: 1- «واِن
کادوا لَیَفتِنونَکَ عَنِ الَّذى اَوحَینا اِلَیکَ لِتَفتَرِىَ عَلَینا
غَیرَهُ واِذًا لاَتَّخَذوکَ خَلیلا * ولَولا اَن ثَبَّتناکَ لَقَد کِدتَّ
تَرکَنُ اِلَیهِم شیئاً قَلیلا * اِذًا لاَذَقناکَ ضِعفَ الحَیوةِ وضِعفَ
المَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ عَلَینا نَصیرا؛(28) نزدیک بود آنها تو را
(با وسوسههاى خود) از آنچه بر تو وحى کردهایم بفریبند تا غیر آن را به
ما نسبت دهى و در آن صورت تو را به دوستى خود برمىگزینند و ما اگر تو را
ثابت قدم نمىساختیم نزدیک بود اندکى به آنان تمایل کنى، اگر چنین مىکردى
ما دو برابر مجازات (مشرکان) در زندگى دنیا و دو برابر (مجازات آنها) را
بعد از مرگ به تو مىچشاندیم سپس در برابر ما یاورى براى خود نمىیافتى.»
در شأن نزول آیه آمده است که: گروهى از طائفه ثقیف نزد حضرت آمدند پیشنهاد
کردند که یک سال به آنها مهلت داده شود تا هدایایى که براى بت هایشان
آورده مىشود وصول کنند بعد از آن اسلام خواهند آورد و بتها را خواهند
شکست. پیامبر(ص) قصد کرد که چنین مهلتى به آنها بدهد آیه نازل شد و او را
از این کار منع نمود.(29)
از آیه استفاده مىشود که اگر دخالت الهى
نبود ممکن بود که پیامبر(ص) در بعضى از موضعگیرى هایش دچار لغزش گردد
بدون آنکه خود، خواهان آن باشد زیرا شرایط و شواهد بر درستى موضع گیریش حکم
مىکرد.
مفسران، آیات 113 نساء، 76 اسراء، 52-54 انعام و 28 کهف از جمله دیگر آیات دال بر عصمت پیامبر در مقام عمل دانستند.(30)
7- خاتمیت
یکى از مقامات معنوى پیامبر(ص) خاتمیّت است بدین معنا که بعد از آن حضرت،
پیامبرى دیگر از سوى خداوند فرستاده نخواهد شد، او آخرین پیامبر است و
طبیعتاً دینى که آورده آخرین دین خواهد بود و تا پایان عمر بشر بر روى
زمین، دین آن حضرت(ص) تداوم خواهد داشت. آیهاى از قرآن صراحتاً بر این
معنى دلالت مىکند: «ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِن رِجالِکُم ولکِن
رَسولَ اللَّهِ وخاتَمَ النَّبیّینَ وکانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَىءٍ
عَلیما؛(31) محمد(ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست ولى رسول خدا و
ختم کننده و آخرین پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است.» در این
آیه شریفه خداوند، پیامبر(ص) را فرستاده خود و پایان بخش همه پیامبران
معرفى مىکند. بعد از او پیامبرى نخواهد بود، او آخرین حلقه سلسله
پیامبران است که از آدم(ع) آغاز شده در طول زمان تداوم یافته است.
8- هدایت الهى
قرآن در آیاتى، پیامبر(ص) را بر راه مستقیم هدایت مىداند. اینگونه آیات از
سویى به آن حضرت آرامش و اطمینان مىبخشد و از سوى دیگر به مؤمنان و غیر
آنان این پیام را مىدهد که در حقانیت پیامبر(ص) و راهى که بر آن است و به
سوى آن دعوت مىکند تردید نداشته باشند. این مسأله براى پیامبر(ص) مقام
مهمى است زیرا کاملاً مورد تأیید خداوند قرار گرفته است. به عنوان نمونه:
1- «یس * والقُرءانِ الحَکیم * اِنَّکَ لَمِنَ المُرسَلین * عَلى صِراطٍ
مُستَقیم؛(32) (اى سید رسولان) سوگند به قرآن حکیم که تو قطعاً از رسولان
خدا هستى و بر راه راست قرار دارى.» خداوند با تأکید و قسم اعلام مىکند که
تو پیامبرى و بر راه مستقیم هدایت قرار دارى. کاربرد تأکید درمحاورات، گاه
براى از بین بردن شک و تردید است که در مخاطب وجود دارد و گاه براى از بین
بردن شک از دیگران است و گاهى هم براى ازاله غم و اندوه از مخاطب است که
نوعى تسلیت و دلدارى به حساب مىآید.» 2- «فَاستَمسِک بِالَّذى اوحِىَ
اِلَیکَ اِنَّکَ عَلى صِراطٍ مُستَقیم؛(33) پس آنچه را بر تو وحى شده
(قرآن) محکم بگیر که تو بر راه مستقیم هستى.» این آیات و آیات دیگرى که در
این مورد وارد شده،(34) بر یکى از ابعاد شخصیت پیامبر(ص) دلالت دارند و آن
مقام هدایت یافتگى و هدایت گرى آن حضرت است.
9- پیمان بر اداى رسالت
یکى از مقامات متعالى و معنوى پیامبر(ص) پیمان خدا از او (چون دیگر
پیامبران(علیهم السلام)) بر اداى رسالت است. اگر چه همه پیامبران در این
پیمان شریکند - که نشان دهنده مقام معنوى آنان نزد خداوند است - ولى به هر
میزان که موضوع و محتواى پیمان مهم باشد، شخص طرف پیمان از اهمیت بیشترى
برخوردار خواهد بود. از آن جا که دین اسلام کاملترو جاودانه خواهد بود،
پیمان بر اداى آن از اهمیت ویژهاى برخوردار خواهد بود بنابراین پیامبر
اسلام (ص) از اهمیت ویژهاى درمیان همه کسانى که خداوند با آنها پیمان
بسته، برخوردار است: «واِذ اَخَذنا مِنَ النَّبیّینَ مِیثاقَهُم ومِنکَ
ومِن نُوحٍ واِبرهیمَ وموسى وعیسَى بنِ مَریَمَ واَخَذنا مِنهُم میثاقاً
غَلیظا؛(35) و به خاطر آور هنگامى را که از پیامبران پیمان گرفتیم و
(همچنین) از تو و از نوح، ابراهیم و موسى و عیسى پسر مریم و ما از همه آنان
پیمان محکمى گرفتیم (که در اداى مسئولیت تبلیغ و رسالت کوتاهى نکنند).»
آیه مىفرماید خداوند از همه پیامبران پیمان گرفته اما این که موادّ مورد
پیمان چه بوده اشاره ندارد. بعضى از مفسران گفتهاند: خداوند از همه
پیامبران و از جمله پیامبر اسلام(ص) پیمان گرفته که: 1- خدا را بپرستند. 2-
به پرستش خدا دعوت کنند. 3- همدیگر را تصدیق و تأیید نمایند. 4- خیرخواه
قومشان باشند. 5- پیمان شدید گرفته که بر سختىهاى رسالت و تبلیغ شریعت،
بردبار و شکیبا باشند.(36)
با توجه به آنچه در قرآن کریم از مقام
معنوى پیامبر اعظم(ص) گذشت وظیفه ماست که با شناخت این مقام زمینه انس خود
را با شخصیت و رهنمودهاى آن پیامبر بزرگ فراهم سازیم.
پىنوشتها:
1) مصباح الشریعة، ص 7.
2) اسراء / 1.
3) بقره / 23.
4) انفال / 41.
5) نجم / 10.
6) جن / 19.
7) فرقان / 1؛ حدید / 9.
8) نساء 172.
9) کهف / 110.
10) فصلت / 6.
11) اسراء / 79.
12) التفسیر الکبیر، ج 21، ص 31؛ التبیان، ج 6، ص 512.
13) الضحى / 5.
14) التفسیر الکبیر، ج 31، ص 213؛ المیزان، ج 20، ص 444؛ المنیر، ج 30، ص 287.
15) نساء / 64.
16) مجمع البیان، ج 3، ص 68؛ التفسیر الکبیر، ج 10، ص 162؛ التبیان، ج 3، ص 244.
17) انفال / 32-33.
18) جامع البیان، ج 9، ص 233؛ المنار، ج 9، ص 657؛ اسباب النزول، ص 158؛ مجمع البیان، ج 4، ص 539.
19) اسراء / 1.
20) نجم / 13-18.
21) جامع البیان، طبرى، ج 15، ص 5-7؛ مجمع البیان، ج 6، ص 395.
22) کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد، خواجه نصیر الدین طوسى، ص 274.
23) نمل / 6.
24) تکویر / 25.
25) تکویر / 24.
26) حاقة / 44-46.
27) نجم / 3-4.
28) اسراء / 73-75.
29) جامع البیان، ج 15، ص 130.
30) مجمع البیان، ج 3، 105-109؛ تبیان، ج 6، ص 508؛ جامع البیان، ج 7، ص 201؛ مجمع البیان ج 6، ص 465.
31) احزاب / 40.
32) یس / 1-4.
33) زخرف / 43.
34) مؤمنون / 73.
35) احزاب / 7.
36) مجمع البیان، ج 8، ص 339.
پاسدار اسلام ـ ش 296 - مرداد 85
سبحان عصمتى
شنبه 23/10/1391 - 23:44
اهل بیت
پیامبر(ص)
از دو بعد مادى و معنوى برخوردار است. از نظر بعد مادى فرقى با سایر
انسانها ندارد بلکه با آنها در حیات مادى و مسایل مربوط به آن شریک است.
ولى از لحاظ بُعْدِ معنوى فاصله بسیار زیادى با دیگر انسانها دارد و همه
اهمیت و امتیاز آن حضرت در همین مسأله نهفته است. آنچه موجب شد که تا او
واسطه بین خالق و مخلوق، اسوه و الگوى انسانها باشد برجستگى بعد معنوى آن
حضرت است. در این مقاله درصدد آن هستیم که گوشهاى از ابعاد معنوى
پیامبر(ص) که در قرآن ذکر شده را به اجمال بررسى کنیم.
1- بندگى خدا
بندگى خدا، عالىترین مقام انسان است. بندگى نه تنها با شأن و کرامت انسان
منافات ندارد بلکه در جهت رشد و تکامل او مىباشد زیرا در برابر وجودى که
کمال مطلق است به پرستش و بندگى مىپردازد و همه هستى در قبضه قدرت اوست.
آن که بندگى خدا مىکند با قرار دادن خود در برابر تابش نور الهى به تدریج
به سمت کانون بىانتهاى کمال مطلق به حرکت درمىآید و بهرهاى از کمال
مطلق را در خود تجلّى مىبخشد.
عبادت به معناى اظهار تذلّل و خشوع و فروتنى در برابر معبود است. بطور کلى ما مىتوانیم دو نوع عبادت داشته باشیم:
1- عبادت تکوینى که فراگیر و گسترده است و همه مخلوقات هستى را در
برمىگیرد، همه موجودات طبق این معنى خدا را عبادت مىکنند زیرا همه ذلیل و
تابع قوانین اویند.
2- عبادت اختیارى و آن اینکه عبادت کننده به
اختیار خود سر تسلیم در برابر معبود فرود آورد و هیچ عامل بیرون از اراده
او تأثیر گذار نباشد و این نوع عبادت مراتبى دارد که بالاترین مرتبهاش آن
است که ناشى از شناخت و شعور باشد و از اعتقاد به ربوبیت الهى نشأت گرفته
باشد. همان طور که از امام صادق(ع) نقل شده است: «اَلعُبُودِیَّةُ
جَوهَرٌ کُنهُهَا الرُّبُوبِیَّة؛(1) عبادت کردن جوهرى است که ذات آن
ربوبیّت است.»
مقام بندگى پیامبر(ص) در قرآن
آیات زیادى از قرآن اشاره به مقام عبودیّت و بندگى پیامبر(ص) دارد. مقامى
که زمینه ساز دستیابى به سایر مقامها از قبیل نبوّت، رسالت، رفتن به معراج
و ... بوده است، به عنوان نمونه: 1- «سُبحان الَّذى اَسرى بِعَبدِهِ
لَیلًا مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَى المَسجِدِ الاَقصَا الَّذى بارَکنا
حَولَهُ لِنُرِیَهُ مِن ءایتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ البَصیر؛(2) پاک و
منزّه است خدایى که بندهاش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصى -
که گرداگردش را پربرکت ساختهایم - برد تا برخى از آیات خود را به او
نشان دهیم، چرا که او شنواو بیناست.»
ذکر «عبد» براى پیامبر(ص)
مىتواند اشاره به تأثیر عبودیّت در رفتن به معراج باشد و مسلّماً مراد از
عبد، عبد تکوینى نیست زیرا همه در این معنا شریکند آنچه دراین مسأله
تأثیر داشته، عبودیّت اختیارى است. 2- «واِن کُنتُم فى رَیبٍ مِمّا
نَزَّلنا عَلى عَبدِنا فَأتوا بِسورَةٍ مِن مِثلِهِ وَادعوا شُهَداءَکُم
مِن دونِ اللَّهِ اِن کُنتُم صادِقین؛(3) اگر درباره آنچه بر بنده خود
[پیامبر(ص) ]نازل کردیم شک دارید (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و
گواهان خود را از غیر خدا (براى این کار) فراخوانید، اگر راست مىگویید.»
عبودیّت خدا او را شایسته نزول وحى کرد و با اینکه امّى و درس نخوانده
بود کتابى آورد که هیچ کس نتوانست و نمىتواند حتّى سورهاى مانند آن
بیاورد. در مواردى از قرآن، پیامبر(ص) به عنوان عبد (بنده) معرفى شده است
که پیامبر(ص) در همه این موارد به عنوان عبد خدا مطرح است. چه در موردى که
با دشمنان خدا در میدان جنگ نبرد مىکند،(4) و چه در آغاز رسالت،(5) و چه
به هنگام اِسراء و رفتن به معراج و چه آن گاه که براى موجود نامرئى به
نام جنّ قرآن مىخواند،(6) و چه به هنگام نزول قرآن،(7) و ... در همه این
موارد او یک بنده خداست و همه مسئولیتها و مقامات معنوى از عبودیّت ناشى
شده است. بنابراین پیروان آن حضرت باید به این مسأله توجه داشته باشند،
مبادا دربارهاش غلوّ کنند و از مقام بندگى خدا او را بیرون ببرند چنان که
مسیحیان مرتکب این اشتباه شدند در حالى که مسیح(ع) از این که خود را بنده
خدا بداند، استنکاف نمىکرد.(8)
2- وحى
از مقامات معنوى پیامبر(ص)، مقام دریافت وحى خاص الهى است که این دریافت
وحى، حاکى از امتیاز و برترى دریافت کننده از دیگر همنوعانش مىباشد.
در آیاتى از قرآن، پیامبر(ص) را همانند دیگر انسانها دانسته و دریافت وحى
از سوى آن حضرت را از جمله امتیاز او بر دیگر انسانها مىداند: 1- «قُل
اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُکُم یوحى اِلَىَّ اَنَّما اِلهُکُم اِلهٌ
واحِدٌ...؛(9) بگو من فقط بشرى هستم مثل شما (امتیازم این است که) به من
وحى مىشود که تنها معبودتان معبود یگانه (خدا) است.» 2- «قُل اِنَّما اَنا
بَشَرٌ مِثلُکُم یوحى اِلَىَّ اَنَّما اِلهُکُم اِلهٌ واحِدٌ فَاستَقیموا
اِلَیهِ واستَغفِروهُ وویلٌ لِلمُشرِکین؛(10) بگو: من فقط انسانى مثل شما
هستم، این حقیقت بر من وحى مىشود که معبود شما معبود یگانه است، سپس تمام
توجه خویش را به سوى او کنید و از وى آمرزش طلبید و واى بر مشرکان.»
3- شفاعت
مقام شفاعت بىتردید از عالىترین مقامات معنوى یک انسان است زیرا قبول
شفاعت کسى دلیل بر اعتبار ویژه شفاعت کننده نزد شفاعتپذیر مىباشد.
آیاتى از قرآن کریم به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر مقام شفاعتگرى
پیامبر(ص) دلالت دارد که به آنها پرداخته مىشود: 1- «ومِنَ اللیلِ
فَتَهَجَّد بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى اَن یَبعَثَکَ رَبُّکَ مَقامًا
مَحمودا؛(11) و پاسى از شب را (از خواب برخیز و) قرآن (و نماز) بخوان. این
یک وظیفه اضافى براى توست، امید است که پروردگارت تو را به مقامى درخور
شایسته برانگیزد.»
مقام در خور ستایش که خداوند، پیامبر(ص) را نسبت به
آن امیدوار ساخته به نظر مفسّرین همان مقام شفاعت است. پیامبر(ص) فرموده
است: «مقام محمود همان مقامى است که من در آن مقام امتم را شفاعت
مىکنم.»(12)
2- «ولَسَوفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضى؛(13) و به زودى پروردگارت (آن قدر) به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوى.»
اینکه چه نعمت و چه امتیازى خداوند به پیامبر(ص) عطا مىکند تا رضایتش جلب
شود و خرسندى آن حضرت را فراهم سازد، مفسّرین آن را مقام شفاعت
دانستهاند. فخر رازى از على(ع) و ابن عباس نقل مىکند که این نعمت همان
مقام شفاعت پیامبر(ص) در امت خود است. روایت شده که وقتى این آیه نازل شد،
پیامبر(ص) فرمود: در این هنگام راضى نخواهم شد در حالى که حتى یک نفر از
امت من در جهنم باشد و سپس فخر رازى از امام صادق(ع) نقل مىکند که رضایت
جدّ من در این است که هیچ انسان خداپرست و موحّدى داخل جهنم نشود.(14)
3- «وما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ اللَّهِ ولَو
اَنَّهُم اِذ ظَلَموا اَنفُسَهُم جاءوکَ فَاستَغفَروا اللَّهَ واستَغفَرَ
لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدوا اللَّهَ تَوّابًا رَحیما؛(15) ما هیچ پیامبرى
را نفرستادیم مگر براى آن که به فرمان خدا، از وى اطاعت شود و اگر (این
مخالفان) هنگامى که بر خود ستم کردند (و فرمانهاى خدا را زیر پا
مىگذاردند) به نزد تو مىآمدند و از خدا طلب آمرزش مىکردند و پیامبر هم
براى آنها استغفار مىکرد، خدا را توبهپذیر و مهربان مىیافتند.»
این
آیه مقام شفاعت را براى پیامبر(ص) در دنیا ثابت مىکند. در شأن نزول آیه
آمده است که دوازده نفر از منافقان براى آسیب رساندن به پیامبر(ص) توطئه
کرده بودند، جبرئیل نازل شد و پیامبر(ص) را از توطئه باخبر ساخت. پیامبر(ص)
در میان جمع فرمود: گروهى وارد شدند و انجام کارى را در سر مىپرورانند
ولى موفق نخواهند شد از جاى برخیزند و از خداوند طلب بخشش نمایند و اعتراف
به گناه خود کنند تا من هم شفاعت آنان را نزد خدا بنمایم. هیچ کس از جاى
بلند نشد. پیامبر(ص) چندین بار سخنانش را تکرار کرد ولى کسى برنخاست
پیامبر(ص) به ناچار اسامى آنان را بر زبان آورد و فرمود: فلانى بلند شود،
فلانى بلند شود و... تا دوازده نفر را برشمرد پس همه از جاى برخاستند و
اظهار کردند که ما هم مىخواستیم بلند شویم و به خواسته ات عمل کنیم و به
درگاه خداوند توبه کنیم پس براى ما شفاعت نما. پیامبر(ص) فرمود: حالا!
بروید بیرون، در آغاز کار، من بهتر مىتوانستم براى شما شفاعت کنم و خداوند
در آن وقت زودتر اجابت مىکرد.(16)
این آیه با این تفسیر براى پیامبر(ص) مقام شفاعت در دنیا را ثابت مىکند. بنابراین پیامبر(ص) داراى مقام شفاعت در دنیا و آخرت است.
4- وجود پیامبر(ص) مانع وقوع عذاب
یکى از مقامات معنوى پیامبر(ص) که در قرآن به آن اشاره شده این است که به
برکت وجود آن حضرت عذاب از امت و قومش برطرف مىشود. مسلماً این از مقامات
معنوى مهمى است که به خاطر وجود کسى عذاب از قوم و امّتى برداشته شود:
«واِذ قالوا اللَّهُمَّ اِن کانَ هذَا هُوَ الحَقّ مِن عِندِکَ فَاَمطِر
عَلَینا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ اَوِ ائتِنا بِعَذابٍ اَلیم * وما کانَ
اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُم واَنتَ فِیهِم وما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُم وهُم
یَستَغفِرون؛(17) و (به خاطر بیاور) زمانى را که گفتند: پروردگارا! اگر
این حق است واز جانب توست، بارانى از سنگ از آسمان بر ما فرود آر، یا عذاب
دردناکى براى ما بفرست! ولى (اى پیامبر) تا تو در میان آنها هستى، خداوند
آنها را مجازات نخواهد کرد و (نیز) تا استغفار مىکنند، خدا عذابشان
نمىکند.»
در شرح این آیه آمده است که طبق روایات، نضر بن حارث به
پیامبر(ص) عرض کرد: این چیزهایى که تو مىگویى چیزى جز افسانههاى پیشینیان
نیست! پیامبر(ص) فرمود: واى بر تو این کلام خداست. او و ابوجهل گفتند:
خدایا اگر این سخنان حق است و از جانب توست پس بارانى از سنگ بر سر ما از
آسمان فرود آر، همچنان که بر قوم لوط فرود آوردى و یا ما را مبتلا به عذاب
دردناکى کن. خداوند در ردّ این گفتهها، خطاب به پیامبر(ص) فرمود: تا وقتى
که تو در میان آنان هستى خداوند آنها را عذاب نخواهد کرد. این از شأن
خدا به دور است که با وجود تو در میان آنان، عذاب بر آنها بفرستد زیرا تو
«رحمةٌ للعالمین» هستى و همچنین، تا وقتى که آنان به درگاه خدا استغفار
مىکنند خداوند آنها را به عذاب مبتلا نمىکند.(18)
شنبه 23/10/1391 - 23:43
طنز و سرگرمی
فروردین:
امروز هر كاری كه كه انجام می دهید می تواند مانند یك بازی باشد، حتی اگر
آن كار، كار بسیار سختی باشد. همچنانكه كودك درون خود را پیدا كرده اید و
می توانید به هر وظیفه و كاری به عنوان فرصتی برای تفریح نگاه كنید. اما
شما مانند گذشته دیگر تا آنجا كه می توانید سریع وارد كاری نمی شوید، به
خاطر اینكه عطارد منطقی به یازدهمین خانه از آینده شما بازگشته است، و به
شما پیشنهاد می كند كه قبل از اینكه وارد كاری شوید خوب مسیر خود را
بشناسید و آن را بررسی كنید، مخصوصا اگر آن كار یك مسیر تازه باشد.
اردیبهشت:
اینكه از خودتان مطمئن باشید یك چیز است، اما امروز این اعتماد به نفس
كاذبتان می تواند شما را با مشكل بزرگی مواجه كند، چرا كه ناگهان درمی
یابید كه نمی دانید چه كاری درست است و چه كاری غلط! شما دوست دارید به
دیگری به طور نمایشی نشان دهید كه كاری كه او اكنون دارد انجام می دهد غلط
است، اما نیازی به این نیست كه دیگری را وارد مسئله ای كنید كه خودتان نمی
توانید در آن پیروز شوید. درنهایت، مهم نیست كه چه كسی برنده می شود؛
مهم حفظ عزت نفس است كه به نظر می رسد زیاد برای شما سخت نباشد.
خرداد:
شما می توانید بدون اینكه تلاش زیادی برای پنهان كردن احساسات تان كنید
این كار را براحتی انجام دهید و احساسات خود را در دل تان نگه دارید. شما
حتی نیازی ندارید كه لباس مبدل یا ماسك بر چهره بگذارید. هر طور كه شما
خودتان را ببینید، دیگران نیز همانطور شما را خواهند دید. شما مشغولتر و
گرفتارتر از همیشه به نظر می رسید و این به شما كمك می كند تا كار اضافی
انجام ندهید. به جای اینكه هاله ای از خیالات واهی در اطراف خود ایجاد
كنید، حد و مرزی برای خود ایجاد كنید و آن را به دیگران منتقل كنید؛
برایشان توضیح دهید كه چه كاری را می توانید انجام دهید و چه كاری را نمی
توانید!
تیر:
اگر شما از چگونگی موقعیت مالی خود نامطمئن هستید، نیازی نیست كه پشت
نگرانی خود از دیگران مخفی شوید. دراین روزها بسیار مهم است كه درباره
چگونگی خرج كردن پول تان برای دیگران تجدید نظر كنید، چرا كه شما تاكنون
می خواستید به آنها نشان دهید كه روی گنج نشسته اید یا اینكه كارخانه پول
سازی دارید!! این نمایش های پنهان كارانه ممكن است برای مدت كوتاهی چاره
ساز باشد چرا كه بعد از آن شما را در موقعیتی بسیار سخت تر از آنچه كه
الان در آن قرار دارید درگیر می كند. استوار باشید و بهترین كاری را كه می
توانید انجام دهید و اجازه دهید دیگران هر چه دلشان می خواهد بگویند.
مرداد:
ورود ماه به نشان شما ممكن است اختلافاتی را كه بین شما و دوست تان یا
شریك تان بوده را آشكار كند. اول شما ممكن است فكر كنید كه هر دو شما یك
چیزی را می گویید، اما درگیری و كشمكش ها افزایش می یابد و حتی می تواند به
درگیری كاملا آشكار تبدیل شود. اكنون روی این اختلاف تمركز نكنید، در
عوض، برای پیدا كردن یك زمینه عادی تلاش كنید. می توانید از این درگیری
های عاطفی با اجتناب كردن از بحث و جدل های بی فایده و غیر ضروری جلوگیری
كنید. یكی دو روزی صبر كنید بعد، سعی كنید دلیل این بحث ها را پیدا كنید.
شهریور:
بعضی چیزها باید داده شوند و اگر شما هنوز هم بر ایجاد تغییرات اصرار
دارید، پس باید آماده باشید كه نیروهایتان را برای یك تحول اساسی ذخیره
كنید. ممكن است زمانی طول بكشد تا این كار انجام شود، اما شما احتمالا می
دانید این درگیری ها از كجا ناشی می شوند و چه كار باید بكنید تا برای آنها
راه حلی بابید و آنها را حل كنید. پیش بروید و همه نقشه هایی را كه در
ذهن تان دارید را امتحان كنید، اما یك راه حل را قبل از اینكه ببینید
شرایط و اوضاع چگونه است انتخاب نكنید.
مهر:
دوستان و همكلاسی های شما امروز بسیار رك و صریح به نظر می رسند، اما
اوضاع آن جوری نیست كه چشم هایتان می بیند، بلكه خبرها بیشتر از اینهاست!
قبل از اینكه كاری را به اتمام برسانید مواظب باشید، چرا كه ممكن است همه
جوانب را در نظر نگرفته باشید. اگر چیزی درست نبود حتما سئوال كنید و از
درست بودن آن مطمئن شوید؛ اگر اهداف و نیات شما ضعیف باشند اشتباه از خود
شماست نه دیگری، پس فكر نكنید دیگری زیر پای شما را خالی كرده است.
آبان:
شما معمولا از اینكه كاری را درست انجام دهید راضی و به آن قانع هستید،
اما امروز ماه وارد دهمین خانه یعنی خانه"وضعیت" شما می شود و نیازهای شما
را به آگاهی از آنچه كه انجام می دهید نشان می دهد. این حرف به این معنی
نیست كه اعتماد به نفس شما پایین است یا اینكه از كاری كه دارید می كنید
مطمئن نیستید. بلكه درباره این است كه كاری را بكنید كه شایسته آن هستید.
اگر مجبور شدید راه تان را بازبینی كنید و آن را دوباره بررسی كنید، از
این بابت شرمنده نباشید. حتی ممكن است باعث شود شما احساس ناخوشایندی
بكنید، یا برعكس ممكن است به طور شگفت انگیزی قدردانی شایسته ای از شما
بشود.
آذر:
اكنون زمان بسیار خوبی برای ثبت نام در یك رشته جدید درسی یا در دست گرفتن
و خواندن كتاب جدیدی درباره فلسفه است، یا اصلا می توانید دیدگاه جدیدی
در زمینه سیاست برای خود ایجاد كنید یا انگیزه های دینی خود را تقویت
كنید. خوشبختانه، شما این توانایی را دارید كه ایده های خود را با افكار
قدیمی خود تطابق داده و آنها را با هم هماهنگ كنید بدون اینكه بنیادهای
عقلانی شما را تهدید كنند. همچنان ذهن خود را برای دریافت ایده های جدید
باز بگذارید و این موقعیت خوب را برای بسط دادن ذهن تان از دست ندهید.
دی:
ممكن است امروز نسبت به روز قبل احساس پریشانی و نگرانی بیشتری كنید چرا
كه به نظر می رسد اوضاع به پایداری و ثبات دیروز نیستند، اما این به معنی
این نیست كه هر چیز كوچكی ناپایدار به نظر می رسد؛ فقط به این معنی است
كه شما امكان تغییر و تحول را در فضا می بینید و این شما را نگران می كند.
به جای اینكه مدام سعی كنید تا از شرایط غیر قابل اجتناب جلوگیری به عمل
آورید، تصور كنید كه اگر نتوانید شرایط به روال گذشته برگردانید، باید چه
بكنید.
بهمن:
امروز باید به دقت مواظب حرفی كه می زنید باشید به خاطر اینكه شما به سرعت
صحبت می كنید و ممكن است كلمات متفاوت با آنچه كه در ذهن تان می شنوید از
ذهن تان بیرون بیاید. وقتی در مورد حرفهای شما برداشت نادرستی می شود
بسایر برای تان سخت خواهد بود كه بخواهید شفاف سازی كنید و این كار هم
زمان و هم انرژی شما را هدر می دهد، پس بهترین راه این است كه آرام بگیرید
و با آرامش صحبت كنید تا در همان بار اول منظورتان را بدرستی به دیگران
برسانید.
اسفند:
شما هدفی دارید كه باید آن را امروز انجام دهید و بهترین كار این است كه
با گفتار شفاهی یا ارتباط كتبی آن را دنبال می كنید. اگر چه شما همان كارها
و وظایف هر روزه را انجام می دهید كه در برنامه هر روزه تان دارید و به
روال همیشه است، اما امروز برای اینكه مشكل خود را به دیگران نشان دهید
كارهایتان را بیشتر نمایشی انجام می دهید. اما شما اجازه ندارید كه دیگران
را بدون اینكه خودشان بخواهند مجبور به توجه كنید. بهترین كاری را كه می
توانید انجام دهید و بعد از آن اجازه دهید چند روزی كارها به حال خود باشند
قل از اینكه دوباره بخواهید برای حل آن دوباره تلاش را از سر بگیرید.
منبع : سیمرغ
بازنشر : ای پاتوق
شنبه 23/10/1391 - 23:43
عقاید و احکام
خرافه شب اول ماه ربیع الاول
... مستند شرعی ندارد!
خرافات و تمسک به اموری که مستند و مدرک معتبر روایی و دینی ندارند از جمله اموری است که موجب انحراف دین و منجر به بدعت در دین می گردد.
آداب
و رسومی که با رنگ و لعاب دینی ناگهان در جامعه سر برمی آورند و عده ای
ساده دل و یا جاهل را - هر چند با نیت پسندیده - به دنبال خود می کشد. جای
تأسف است در برخی موارد این گونه آیین های من درآوردی و نامعلوم در جامعه
رواج می یابد و برخی از مردم به جای آنکه به علما و مراجع رجوع کرده و با
تحقیق سراغ این اعمال بروند با اعتماد به سخنان بی پایه افراد بی مایه در
دام خرافات گرفتار می شوند. این تأسف آن گاه فزونی می یابد که در این
سالها بارها مراجع و علما بر رواج خرافات نهیب زده اند!
چند
سالی است در پایان ماه صفر مراسمی در برخی شهرها باب شده است که در ظاهر
مانند بسیاری از خرافات دیگر عملی نیکو وانمود می شود، اما هنگامی که در
آن اندیشیده می شود نتیجه به آنجا می رسد که با خرافه ای دیگر مواجه
هستیم!
داستان
از این قرار است که گفته می شود در شب اول ماه ربیع الاول چند ساعتی قبل
از نماز صبح روز اول این ماه می بایست درب هفت مسجد را کوبید و با این کار
پایان دو ماه عزاداری و آغاز ماه شادمانی حضرت زهرا(س) را اعلام نمود و
بدین سان از دستان حضرت زهرا (س) صله دریافت کرده و حاجات خود را طلب کنیم.
در
سالهای ابتدایی این مراسم به کوبیدن در مسجد و آن گاه اقامه نماز صبح در
آخرین مسجد اکتفا می شد. اما با گذشت زمان بر پیرایه های این عمل افزوده
شد. سال بعد تضرع و ناله و گریه بر درب مسجد. سال بعد پخش نذورات و شیرینی و
شکلات و...، سال بعد گفته شد در آخرین مسجد باید دعای توسل خوانده شود و
سال بعد روشن کردن شمع بر در مسجد و آب و جارو کردن مقابل آن هم اضافه شد و
همین طور این سیر تکاملی(!) ادامه یافت تا جایی که برخی از نماز مغرب شب
اول شروع به این کار می کردند تا از خواب شب هم بی بهره نمانند!
در همان سالهای ابتدایی مراجع عظام طبق وظیفه دینی و شرعی خود که هنگام ظهور بدعت ها، علما باید علم خود را بروز و ظهور دهند بر بی ریشه بودن این عمل تأکید کردند. اما
متأسفانه هنوز برخی این راه اشتباه را می پیمایند. این نمونه ای از نمونه
های فراوان است که برخی در خارج از چارچوب دین برای طلب حاجات و نیازهای
خود از خداوند و ائمه متمسک به آیین هایی این چنینی می شوند.
این پدیده اندوه بار علل فراوانی می تواند داشته باشد که می بایست با بررسی و واکاوی آن دلایل، راهکارهای برون رفت از آن را یافت.
در
رابطه با شب اول ماه ربیع الاول در سال 1380 استفتایی از سوی مسجد رضویه
تهران از مراجع عظام صورت پذیرفته است که به اتفاق علما این عمل مردود
اعلام شده است. متن استفتای انجام شده این چنین است:
1- آیا چنین عملی مستند روایی دارد؟
2- آیا چنین عملی (که در حال گسترش می باشد) می تواند به عنوان یک حرکت شایسته مورد تأسی دیگران قرار گیرد؟
3- در صورتی که عمل فوق از جمله خرافات و یا خدای نکرده نوعی بدعت باشد وظیفه ما (ائمه جماعات و متدینین) در این خصوص چیست؟
امام خامنه ای:
بسمه تعالی عمل فوق الاشاره مستند روایی ندارد و شیوه قابل تأیید نیست.
اگر چه اصل اذکار و ادعیه و طلب حاجات از خداوند متعال عمل پسندیده است،
لیکن اشکال در شیوه عمل به نحو یاد شده است.
آقایان
علماء اعلام - دامت افاضاتهم - و مومنین - ایدهم الله تعالی - با پند و
اندرز و موعظه و نصیحت از رواج چنین رفتارهایی که چه بسا ممکن است منتهی به
وهن مذهب گردد، جلوگیری نمایند.
آیت الله مشکینی: بسمه تعالی این کار ریشه مذهبی ندارد و اگر به عنوان دستور دینی انجام دهند اشکال دارد و چنانچه باعث زحمت و آزار دیگران باشد جایز نیست و
خوب است به جای این اعمال از اوقاتی که شرعاً فیضیاتش ثابت شده استفاده
کنند مانند شبهای جمعه، اعیاد، وفیات، آخرهای شب برای نماز شب، دعاهای دسته
جمعی مانند توسل، ندبه، مکارم الاخلاق و غیره و بالجمله در شرع اسلام به
ویژه عالم تشیع اوقاتی که در آنها اجتماع کنند و دعاهایی بخوانند زیاد است
نیازی به اختراع عمل خاص که در روایات نیست، ندارند. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
آیت الله فاضل:
بسمه تعالی مستند شرعی برای عمل فوق ملاحظه نشده است و لازم است مومنین از
این گونه اعمال اجتناب نموده و برای قضای حوایج و برآورده شدن حاجات از
طرقی که در کتب ادعیه آمده استفاده کنند.
آیت الله تبریزی:
بسمه تعالی زدن درب مسجد و حاجات خواستن از مسجد مسند شرعی ندارد و در
روایات وارد نشده است. لکن نماز جماعت خواندن در مساجد و حاجت خواستن از
خداوند با توسل به ائمه (علیهم السلام) شرعاً ثابت است. والله العالم.
آیت الله مکارم:
بسمه تعالی با توجه به اینکه این عمل در روایات معصومین(ع) وارد نشده است
انجام آن به عنوان یک عمل مستحب شرعی جایز نیست و سزاوار است ائمه محترم
جماعات مردم را به سوی مراسم و توسلاتی دعوت کنند که در روایات معصومین(ع)
وارد شده است وگرنه ممکن است افراد منحرف برای وهن مذهب هر روز امر تازه
ای اختراع کنند و ناآگاهان را به سوی آن دعوت کنند. همیشه موفق باشید.
آیت الله صافی: بسم الله الرحمن الرحیم
1- مستند روایی بر عمل مذکور به نظر نرسیده والله العالم.
2- با عدم مستند شرعی تأیید آن معنی ندارد. والله العالم.
3- علمای اعلام باید مردم را آگاه کنند. وفقکم الله. والله العالم.
شنبه 23/10/1391 - 23:42