• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2545
تعداد نظرات : 151
زمان آخرین مطلب : 3893روز قبل
اهل بیت
تربت امام حسین علیه السلام از هر عطرى خوشبوتر است
یكى از راویان گفته : پس از آنكه متوكل عباسى به قبر مطهر حضرت سیدالشهدا آب بست من با عطر فروشى مخفیانه به زیارت آن حضرت رفته و خود را روى مرقد مطهر آن حضرت انداختم ، بوى بسیار خوشى استشمام كردم از آن مرد عطار كه همراه من بود پرسیدم این چه بویى است ؟
گفت : به خدا قسم من هرگز چنین بویى از هیچ عطرى استشمام نكرده ام .(1)
--------------------------------------------------
1- خلاصه اى است از آنچه مرحوم قمى در نفثة الصدور (ترجمه كمره اى )، ص 347 كه همراه با نفس المهموم چاپ شده است .
-------------------
حیدر قنبرى
سه شنبه 19/10/1391 - 20:57
اهل بیت
فرمایش عارف سالك و مرجع تقلید بزرگ آیت اللّه العظمى بهجت درباره زیارت عاشورا
در روز جمعه مصادف با 26 ذى قعده سال 1412 نزد آیت اللّه بهجت رفتم و از ایشان خواستم براى من از زیارت عاشورا بگوید البته قبلاً مى دانستم او همیشه زیارت عاشورا را مى خواند براى ایشان توضیح دادم كه من مى خواهم مجموعه اى از داستهانهاى كسانى كه زیارت عاشورا را خواندند و به صورتى شگفت به حاجت خود دست یافتند را جمع آورى كرده و چاپ نمایم .
ایشان فرمود: مضمون زیارت عاشورا گواه و روشن كننده عظمت آن است ، مخصوصاً وقتى آنچه در سند زیارت از صفوان از امام صادق علیه السلام روایت شده را ملاحظه مى كنیم كه گفته شده : زیارت عاشورا را بخوان و در خواندن آن استمرار داشته باش ، من به خواننده آن چند چیز را تضمین مى كنم :
1 زیارت وى پذیرفته مى شود.
2 تلاش ایشان مورد سپاس قرار مى گیرد.
3 سلام او بدون مانعى به امام علیه السلام مى رسد، و حاجت وى از جانب خداوند متعال بر آورده مى شود و با دست خالى باز نخواهد گشت . اى صفوان ! این را با ضمانتى از پدرم ، و پدرم از امیرالمؤ منین علیه السلام و امیرالمؤ منین از حضرت رسول صلى الله علیه و آله و رسول خدا از جبرئیل و جبرئیل از خداوند عز و جل دریافت نموده ، هر یك از آنها این زیارت را با این ضمانت تضمین نمودند، و به قداست خداوند سوگند، هر كس امام حسین علیه السلام را با این زیارت از نزدیك و یا از دور زیارت كند، حاجتش هر چه باشد بر آورده مى شود.
در سندها آمده زیارت عاشورا از حدیث هاى قدسى است ، براى همین با وجود فراوانى كارهاى علمى موجود نزد علما و اساتیدمان آنها همیشه مراقب خواندن زیارت عاشورا بودند، از جمله آنها:
1 آیت اللّه العظمى شیخ محمد حسین اصفهانى صاحب تأ لیفات متعدد از خداوند متعال مى خواست كلمات پایانى عمرش خواندن زیارت عاشورا باشد، و پس از آن به سوى بارى تعالى بشتابد. و خداوند دعاى وى را اجابت نمود، و پس از اتمام خواندن زیارت عاشورا روحش به ملكوت اعلى شتافت و روحش قرین رحمت و محشور با اولیاى خدا شد.
2 آیت اللّه شیخ صدراى بادكوبه اى با دانش فراوانى كه داشت مقید به خواندن زیارت عاشورا بود.
3 یكى از بزرگان گوید: ... یكى از روزها به وادى السلام و به مقام امام مهدى علیه السلام رفتم ، آنجا مرد پیرى را با چهره اى نورانى دیدم ، مشغول خواندن زیارت عاشورا بود و چنین به نظر مى رسید كه زائر است ، وقتى نزدیك او رفتم ، تصویرى در برابرم نمایان شد گویى پرده حجاب را براى من كنار زدند حرم امام حسین علیه السلام را دیدم كه زائرین مشغول به عبادت و زیارت بودند. از آنچه دیدم تعجب كردم ، اندكى به عقب رفتم ، و به حالت طبیعى باز گشتم ، بار دیگر نزدیك او شدم ، همان حالت اول براى من نمایان شد. این حالت چندین بار برایم تكرار شد.
صبح روز بعد، به مكانى كه زائران براى زیارت در آن سكنى مى كنند رفتم تا از محضرش استفاده كنم و از حال و محل او سؤ ال كردم گفتند: آن شخص براى زیارت آمده بود و امروز اثاثیه و وسایلش را جمع كرد و از اینجا رفت .
از زیارت او ناامید نشدم ، به وادى السلام رفتم تا شاید او را بیابم ، آنجا با شخصى ملاقات كردم كه امور غیبى عجیبى را برایم متذكر مى شد و بعضى از مسایل را روشن مى نمود بدون آنكه سؤ ال كنم ؛ به من گفت : زائرى را كه در پى او هستى رفته است .
4 بزرگ فقها و مجتهدین آیت اللّه شیخ مرتضى انصارى همیشه زیارت عاشورا و صد بار لعن و صد بار سلام آن را حرم مولى الموحدین امیرالمؤ منین علیه السلام مى خواند و با تداوم در خواندن آن زبانش در خواندن بسیار سریع بود زیارت را همراه با لعن و سلام تقریباً نیم ساعت و یا چند دقیقه بیشتر به پایان مى رسانید، و اگر كسى تداوم او را در خواندن زیارت عاشورا مى دید مى گفت : او مشغول مسایل اصولى و فقهى نمى باشد، و با ملاحظه تحقیقاتش در مسایل علمى و نظریات ظریفش در فقه و اصول مى گفت : او اهل خواندن زیارت عاشورا و... نیست .(1)
-------------------------------------------------
1- زیارت عاشورا و داستانهاى شگفت آن : ص 56 .
----------------------
حیدر قنبرى
سه شنبه 19/10/1391 - 20:57
اهل بیت
برطرف شدن اندوه و شیرین شدن دوباره زندگى توسط زیارت عاشورا
یكى از بانوان محترم از رانده شدگان عراقى مى نویسد: من با مشكل بزرگى مواجه شدم كه زندگى مرا تهدید مى كردو براى آن مشكل راه حلى نیافتم و حقیقتاً امیدم از هر چیزى قطع شده بود و به همه دعاهایى كه در كتابهاى ((مفاتیح الجنان )) و ((التحفة الرضویة )) و ((المخازن )) و... یافت مى شد متوسل شدم . این دعاها را در نیمه شب و زیر آسمان مى خواندم و بالا خره به كمك زیارت عاشورا و به شكل شگفت انگیزى به حاجت خود رسیدم ، مشروح این داستان بدین قرار است :
من همسر محترمى داشتم ، او داراى شخصیت متمایز، منحصر به فرد و داراى كمالات معنوى ، خلق و خویى بلند مرتبه بود. وى در احترام به زن و فرزندان و نزدیكانش مرد نمونه اى بود، روزى با برادران و نزدیكانم مشاجره كرد به طورى كه به من گفت : حتماً باید روابط خود را با نزدیكانت قطع كنى ، همسر من در گفتارش جدى و مصمم بود به طورى كه امكان مخالفت با گفته هایش نبود.
من متحیر و سرگردان ماندم ، چگونه رابطه ام را با نزدیكان و خویشاوندانم قطع كنم ؟! در حالى كه همسرم مى گفت : تا انتقامم را از آنها نگیرم ساكت نمى مانم .
مرا به قم منتقل نمود، و از قم به ... و همیشه مى گفت : انتقام مى گیرم ، من نمى دانستم هدفش چیست ، و چه مى خواهد بكند، بعد از آن بدون آنكه به كسى خبر دهد ما را ترك كرد و به خارج مسافرت كرد، بعداً مطلع شدیم مى خواهد درخواست پناهندگى از آلمان و یا فرانسه كند، سپس پیغام داد كه دیگر باز نخواهد گشت و سوگند یاد كرد زندگى مشترك ما منتفى شده ، هر كس از دوستان و نزدیكانش آنجا درباره بازگشتش با او سخن گفت پاسخش منفى بود. مى گفت : همسرم هر كارى مى خواهد بكند!!
اما من همه دعاها و توسلهایى كه دوستان و نزدیكانم به من مى گفتند مى خواندم ، مانده بودم با فرزندانم چه كنم ؟
وقتى خبر فوت آیت اللّه حاج سیّد مرتضى موحد ابطحى پدر مؤ لف در تاریخ جمعه هشتم جمادى آخر سال 1413 منتشر شد در مراسم تشییع او شركت كردم و در نزدیكى قبر آن مرحوم (1) آیت اللّه سیّد محمد باقر موحد ابطحى فرزند ارشد ایشان گفت : در دهان متوفى قدرى خاص از تربت امام حسین علیه السلام را كه از فاصله یك مترى آرامگاه شریف سرور آزادگان حسین بن على علیه السلام در سال ... برداشته شده قرار دادیم ، و در روز دهم محرم الحرام این تربت چون خون سرخ رنگ به نظر مى رسد.(2) بنا بر این هر كس حاجتى مهم دارد نذر كند زیارت عاشورا را ختم كند، انشااللّه حاجتش بر آورده مى شود.
بدون آنكه بدانم اشكهایم جارى بود، و در طى این مدت همیشه در خواب مى دیدم مشغول خواندن زیارت عاشورا هستم ، و هنگام سجده از خواب بر مى خواستم .
از شدت ناراحتى و تأ ثر بعضى از روزها زیارت عاشورا را دوبار مى خواندم ، در یكى از شبها در عالم خواب دیدم گویى مجلس عزاى امام حسین علیه السلام بر پا شده و من در آن شركت جسته ام ، از میهمانان با حلوا پذیرایى مى كردند، یكى از آنها را برداشتم و آن را گشودم ، نامه اى یافتم كه در آن شعرى بود و اكنون آن را به خاطر نمى آوردم دستمالى سرخ رنگ و قدحى به شكل تقویم در آن بود كه بر آن نوشته شده بود: جمادى اوّل ، جمادى دوّم .
از خواب برخاستم و خوابم را تلفنى براى یكى از مفسران خواب گفتم ، خواب را چنین برایم تفسیر كرد: شما براى حاجت مهمى مشغول به توسل شده اید، و آنچه را كه مى خواهید در ماه جمادى اول یا جمادى دوم به دست مى آید.
سپس خواندن زیارت عاشورا را ادامه دادم در یكى از شبها در عالم خواب دیدم گویى از حمام خارج شده ام لیكن قسمتى كوچك از كمرم تمیز نشده مانده بود، من مجدداً به حمّام بازگشتم و آن را خوب شستم تا تمیز شد.
خوابم را براى مفسر خواب گفتم . او گفت : همه اعمال تو پذیرفته شد، و معنى غسل دوم كه آن را ذكر كردى این است : از مشكلى كه گرفتار شده اى خلاصى مى یابى ، دعاها وتوسّلهاى انجام شده توسط شما به صورت آشكارى اثر نموده .
با خود گفتم : توسل خود را با زیارت عاشورا به پایان رساندم ، و به حاجتم مى رسم ، در روز بیستم ، بعد از خواندن دوباره زیارت عاشورا و دعاى علقمه ، نماز خواندم و آرامگاه مرحوم آیت اللّه سیّد مرتضى موحد ابطحى را زیارت كردم مبلغى نیز به خادم او دادم و از او خواستم روضه اى بخواند و ثواب آن را نثار روح مرحوم كند، پس از آن به منزل بازگشتم ، در آن شب در خواب دیدم گویى در خیابان اسیر گشته ام ، و من به شكل زیبا و به شخصیتى عجیب بودم و حجابى كامل داشتم و به دستم تسبیحى بلند و سبزرنگ بود، در برابرم سیّد محترمى بود، رو به من كرد و با لبخندى به من فرمود: خداوند تو را به آنچه مى خواهى مى رساند.
سپس همراه او سوار ماشین شدم .
این خواب را براى كسى تعریف نكردم در روز جمعه شب ساعت هشت و نیم زنگ تلفن به صدا در آمد، وقتى گوشى را برداشتم صدایى را شنیدم كه آشنا بود، ولى نمى توانستم آن را تشخیص دهم . او گفت : من فلانم (شوهرت هستم ) من گفتم : چه مى گویى ؟!! تو كجایى ؟ گفت : من اكنون در شهر اصفهان هستم . گفتم : چرا به خانه نمى آیى ؟ گفت : مى آیم اما ابتدا خواستم خبر دهم تا غافلگیر نشوید. گفتم : خوش آمدى در این لحظه كه این سطرها را مى نویسم به یاد لحظه اى مى افتم كه زنگ تلفن به صدا در آمد و بدنم را لرزش فرا گرفت و حالتى غیر طبیعى به من دست داد، آن شدت خوشحالى را قادر به توصیف نیستم .
وقتى همسرم به منزل آمد، ابتدا به منزل فرزندان آن مرحوم كه در نزدیكى منزل ماست رفتم و داستان را براى وى بازگو كردم سپس خواستم به زیارت قبر سیّد بروم از او تشكر كنم لیكن تا كنون موفق نشده ام ، و خدا را شكر كه با یكدیگر زندگى مى كنیم و چیزى صفا و صمیمیت زندگى ما را تیره و تار ننموده .
شایان ذكر است ، من به همسرم گفتم : آنچه از تو مى دانم این است كه مردى قاطع و در حرف و عمل جدى مى باشى بارها گفتى به اصفهان باز نمى گردم چه چیز تو را واداشت نظرت را تغییر دهى و نزد ما باز گردى ؟
او گفت : در ابتدا بسیار تحت تأ ثیر قرار گرفته بودم به طورى كه یك بار هم فكر بازگشت به اصفهان به ذهنم خطور نكرد، ولى از تاریخ ... (نزدیك همان روزهایى كه شروع به خواندن زیارت عاشورا كردم ) تحت فشار قرار گرفتم و اعصابم به هم ریخته شده بود، هر چه براى خروج از این بن بستى كه در آن به سر مى بردم فكر مى كردم به راه حلى نمى رسیدم ، به نظرم رسید به فرانسه مسافرت كنم ولى بیشتر احساس ناراحتى مى كردم ، سپس به فكر مسافرت به تركیه افتادم ولى از این فكر نیز احساس راحتى به من دست نمى داد، لیكن وقتى فكر بازگشت به اصفهان را مى كردم احساس راحتى و آسودگى خیال به من دست مى داد، براى همین بازگشتم .
و نكته بسیار مهم : بازگشت همسرم مصادف با روزهاى جمادى اول و جمادى دوم بود، همان روزهایى كه در عالم خواب ذكر شده بودند، به همین دلیل به طور مستمر زیارت عاشورا را مى خوانم .
من همه مردان و زنان مؤ من را سفارش مى كنم كه اگر در زندگى با مشكلى رو به رو شدند از رحمت خداوند و عنایت اهل بیت نا امید نشوند و با دعا و توسل به این گوهر نایاب و گرانمایه و این اكسیر بسیار بزرگ قادر خواهند بود لطف و عنایت بارى تعالى را كسب كنند.(3)
-------------------------------------------------
1- آرامگاه مطهر حاج سیّد مرتضى موحد ابطحى در قبرستان حضرت سید جعفر از فرزندان امام موسى بن جعفر علیه السلام در جوار آرامگاه سیّد مرتضى از فرزندان زین العابدین در نزدیكى حضرت اسماعیل بن زید بن حسن المثنى فرزند امام حسن مجتبى علیه السلام واقع در خیابان هاتف در شهر اصفهان است .
2- مرحوم حاج سیّد مرتضى موحد ابطحى در سخنانش در مجله ((حوزه )) در شهر قم شماره 58 صفحه 242 بیان نموده .
3- همان : ص 61 .
----------------------
حیدر قنبرى
سه شنبه 19/10/1391 - 20:56
اهل بیت
خواب دیدن درباره توسل به زیارت عاشورا براى حل مشكلات
یكى از علما مى نویسد با مشكل دشوارى مواجه شدم كه راه حلى نداشت ، این باعث آزردگى و ناراحتى روحى من شد تا اینكه به كتاب ((زیارت عاشورا)) دست یافتم وقتى كتاب را خواندم و از محتوى آن آگاه شدم تصمیم گرفتم از اول ماه صفر سال 1412 به مدت چهل روز زیارت عاشورا را با صد بار لعن و صد بار سلام با سایر آداب آن و دعاى علقمه براى حل مشكلاتم بخوانم ضمناً مشكل ازدواج برادرم نیز بود، مشغول به خواندن شدم تا روز سى و چهارم رسید و مصادف با روزهاى عید زهرا علیهاالسلام شد، مشغول به تهیه وسایل و لوازم لازم براى عید شدم ، و خواندن زیارت را فراموش كردم ، بعد از چند روز در خواب دیدم در منزل پدرم مجلسى براى ختم سوره انعام برگزار شده ، همگى جمع شده بودند و منتظر آمدن قارى بودند، ولى او تأ خیر كرد، و از من خواستند دعا و ختم سوره انعام را بخوانم .
موضوع خوابم را به صورت تلفنى به یكى از مفسران خواب در اصفهان بازگو كردم ، به من گفت :
در كار شما سه مطلب وجود دارد... و سومین آن : شما زیارت عاشورا را مى خواندى و آن را ترك كردى ، مى توانى این عمل را با تداوم در خواندن زیارت اصلاح كنى . خواندن زیارت را مجدداً ادامه دادم ، و در عصر روز چهلم همه مشكلات حل شدند، و موقعیت مناسب براى گرفتن یك منزل مهیا شد.
اما پس از لحاظ خرید منزل با مشكلى رو به رو شدم ، نذر كردم به مدت چهل روز دیگر زیارت عاشورا را بخوانم و الحمدللّه قادر شدم منزلى خریدارى كنم و بعد از آن مشكل ازدواج برادرم نیز حل شد.(1)
-------------------------------------------------
1- همان : ص 41 .
----------------------
حیدر قنبرى
سه شنبه 19/10/1391 - 20:53
اهل بیت
نجات یافتن از مرگ به واسطه توسل به زیارت عاشورا
یكى از علما گوید: زنم بیمار بود و دچار غده هاى كیسه اى شده بود، ولى ما از بیمارى او آگاهى نداشتیم ، در یكى از شبها در عالم خواب دیدم گویى در یك سالنى هستم كه راهى به بیرون ندارد، و سقف سالن سه دریچه جهت تنفس داشت ، پس از مدتى شترى آمد و بر روى این دریچه ها نشست و راه تنفس را بست ، من براى رهایى از این مهلكه مشغول به دعا شدم ، در این حالت از خواب بیدار شدم .
پس از چند روز، بیمارى همسرم شدت یافت ، نزد پزشك رفتیم او بیمارى همسرم را غده هاى كیسه اى تشخیص داد و به دلیل وخامت تأ كید كرد كه باید در انجام عمل جراحى شتاب كرد و گر نه ...
با جمعى از پزشكان مشورت كردم ، گفتند: پزشكان ایرانى قادر به انجام این عمل نیستند، سرانجام دكترى را دیدیم ، او گفت : من این عمل را انجام مى دهم ولى اجرت آن سیصد هزار تومان مى شود.
مضطرب و حیران شدم ، براى رهایى از این مشكل نذر كردم و شروع به خواندن زیارت عاشورا كردم پس از چند روز عمل انجام شد و براى تسویه حساب رفتم ، دكتر گفت : مبلغى دریافت نمى كنم ؛ زیرا تعداد غده ها سه عدد بود و عمل نیز دشوار بود. من امیدى به موفقیت عمل نداشتم ، براى همین نذر كردم عمل را رایگان انجام دهم ، و عمل به موفقیت پایان یافت و بیمار از مرگ رهایى یافت .
پروردگار را سپاس مى گویم كه موفقیت را نصیب ما فرمود. سپس به دكتر گفتم : وقتى همه راهها به روى من بسته شد نذر كردم زیارت عاشورا را بخوانم ، و خداوند ما را یارى نمود، و با مشكلى رو به رو نشدیم .(1)
-------------------------------------------------
1- همان : ص 50 .
----------------------
حیدر قنبرى
سه شنبه 19/10/1391 - 20:53
اهل بیت
به خون مبدل شدن تربت امام حسین علیه السلام
اینجانب عبدالحمید حسانى فرزند عبدالشهید حسانى ، ساكن فراشبند فارس نسبت به تربت خونین امام حسین علیه السلام قبلاً در داستانهاى شگفت تأ لیف حضرت آیت اللّه العظمى آقاى حاج سید عبدالحسین دستغیب شیرازى خوانده بودم ، خودم و اهل خانه كه سواد فارسى داشته اند خواندند و در ضمن در سال اخیر قبل از محرم ، پدرم عازم كربلا شد و مقدارى تربت خرید كرده و آورد. خواهرى دارم به نام ((ساره خاتون حسانى )) متوسل شدند به ائمه ، تربتى كه پدرم آورده بود مقدار كمى از آن را با پارچه اى از حرم ابوالفضل علیه السلام مى پیچد و شب را احیا مى دارد (یعنى شب عاشورا) و از ائمه و فاطمه زهرا صلى الله علیه و آله مى خواهد كه اگر ما یك ذرّه نزد شما قابلیم این تربت همان حالتى كه آقا در كتاب نوشته اند براى ما بشود، اتفاقاً روز عاشوراى گذشته بعد از نماز ظهر ساعت یك و ده دقیقه بعد از ظهر به آن نگاه مى كنند. دو خواهرم و زن برادرم آن را مى بینند و یك مرتبه مى افتند به گریه و زارى ، مى بینند همان حالتى كه آقا! در كتاب نوشتند اتفاق افتاده و تربت مزبور حالت خون پیدا كرده بود و حقیر كه بعد از مسجد آمدم خودم هم دیدم و مقدارى از آن را آوردم به خدمت حضرت آیت اللّه العظمى آقاى دستغیب و تربت مزبور هم هنوز موجود است و رنگ تربت به طور كلى جگرى شده رطوبت كمى برداشته بود، بعد به تدریج حالت خشكى پیدا كرده و هنوز هم باقى است با همان رنگ جگرى .
و نظیر همین قضیه فوق كه ذكر شد مقدارى تربت در سال 98 قمرى باز در فراشبند فارس ، كوى مسجد الزهرا، منزل مشهدى عبدالرضا نوشادى بوده و در جلسه نشان دادند كه به خون مبدل شده و همه آن را مشاهده كردند.
-------------------
حیدر قنبرى
سه شنبه 19/10/1391 - 20:52
اهل بیت
تربت خونین
مرحوم حاجى مؤ من فرمود: وقتى مخدره محترمه اى كه نماز جمعه را با مرحوم آقا سید هاشم در مسجد سردزك ترك نمى كرد به من خبر داد كه مقدار نخودى تربت اصل حسینى علیه السلام به من رسیده و آن را جوف كفن خود گذارده ام و هر ساله روز عاشورا خونین مى شود به طورى كه رطوبت خونین به كفن سرایت مى كند و بعد متدرجاً خشك مى شود.
مرحوم حاج مؤ من فرمود: از آن مخدره خواهش كردم كه در روز عاشورا منزلش بروم و آن را ببینم قبول كرد، پس روز عاشورا رفتم بقچه كفنش را آورد و باز كرد، عقد خون در كفن مشاهده كردم و تربت مبارك را دیدم همانطورى كه آن مخدره گفته بودتر و خونین و علاوه لرزان بود.
از دیدن آن منظره و تصور بزرگى مصیبت آن حضرت سخت گریان و نالان و از خود بى خود شدم .
نظیر این داستان در دارالسلام عراقى از ثقه عادل ملا عبدالحسین خوانسارى نیز نقل شده كه گفت : مرحوم آقا سید مهدى پسر آقا سید على صاحب شرح كبیر در آن زمانى كه مریض شده بود و براى استشفاى شیخ محمد حسین صاحب فصول و حاج ملا جعفر استرابادى را كه هر دو از فحول علماى عدول بودند فرستاد كه غسل كنند و با لباس احرام داخل سرداب قبر مطهر حسین علیه السلام شوند و از تربت قبر مطهر به آداب وارده بردارند و براى مرحوم سید بیاورند و هر دو شهادت دهند كه آن تربت قبر مطهر است و جناب سید مقدار یك نخود از آن را تناول نماید.
آن دو بزرگوار حسب الامر رفتند و از خاك قبر مطهر برداشتند و بالا آمدند و از آن خاك قدرى به بعضى حضار اخیار عطا كردند كه از جمله ایشان شخصى بود از معتبرین و عطار و آن شخص را در مرض موت عیادت كردم و باقیمانده آن خاك را از ترس اینكه بعد از او به دست نا اهل افتد به من عطا كرد و من بسته آن را آورده و در میان كفن والده گذاشتم . اتفاقاً روز عاشورا نظرم به ساروق آن كفن افتاد رطوبتى در آن احساس كردم چون آن را برداشته گشودم دیدم كیسه تربت كه در جوف كفن بود مانند شكرى كه رطوبت ببیند حالت رطوبتى در آن عارض شده و رنگ آن مانند خون تیره گردیده و خونابه مانند اثر آن از باطن كیسه به ظاهر و از آن به كفن و ساروق رسیده با آنكه رطوبت و آبى آنجا نبود.
پس آن را در محل خود گذارده در روز یازدهم ساروق را آورده گشودم آن تربت را به حالت اول خشك و سفید دیدم اگر چه آن رنگ زردى در كفن و ساروق كماكان باقیمانده بود و همچنان بعد از آن در سایر ایام عاشورا كه آن تربت را مشاهده كردم همینطور آن را متغیر دیده ام و دانسته ام كه خاك قبر مطهر در هر جا باشد در روز عاشورا شبیه به خون مى شود.(1)
--------------------------------------------------
1- داستانهاى شگفت ، شهید دستغیب ، ص 280.
-------------------
حیدر قنبرى
سه شنبه 19/10/1391 - 20:52
اهل بیت
سجده امام صادق علیه السلام بر تربت امام حسین علیه السلام
امام صادق علیه السلام همراه خود پارچه سبزى داشت كه در آن مقدارى تربت (خاك قبر) امام حسین علیه السلام گذاشته بود، و هنگامى كه وقت نماز مى رسید آن تربت را بر سجّاده اش مى ریخت و بر آن سجده مى كرد.
آرى نمازى كه با یاد ایثارگرى امام حسین علیه السلام باشد، موجب كمال نماز است ، و به نماز روح تازه اى مى بخشد.
-------------------
حیدر قنبرى
سه شنبه 19/10/1391 - 20:51
اهل بیت
بى احترامى به تربت
شیخ عباس قمى رحمه الله علیه نقل مى كند كه استاد ما محدّث متبحّر ثقه الاسلام نورى رحمه الله علیه در دارالسّلام نقل فرموده كه روزى یكى از برادران من به خدمت مرحومه والده ام رسید، مادرم دید كه تربت امام حسین علیه السلام را در جیب پایین قباى خود گذاشته ، مادرم او را زجر كرد كه این بى ادبى به تربت مقدّسه است زیرا كه در زیر ران واقع شود و شكسته گردد.
برادرم گفت : چنین است كه فرمودى و تا به حال دو مُهر شكسته ام و لیكن عهد كرد كه بعد از آن در جیب پایین نگذارد.
پس چند روزى از این قضیه گذشت ، پدرم بدون آنكه از این مطلب اطلاع داشته باشد در خواب دید كه مولاى ما حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام به زیارت او تشریف آورد و در اطاق كتابخانه نشست و ملاطفت و مهربانى بسیار كرد و فرمود: بخوان پسران خود را بیایند تا آنها را اكرام كنم ، پس پدرم پسرها را طلبید و با من پنج نفر بودند، پس ایستادند در مقابل آن حضرت و در نزد آن حضرت از جامه و چیزهاى دیگر بود، پس یك یك را مى خواند و چیزى از آنها به او مى داد، پس نوبت به برادر مزبور كه به تربت بى احترامى كرده بود رسید حضرت نظرى به او افكند مانند كسى كه در غضب باشد و التفات فرمود به سوى پدرم و فرمود: این پسر تو دو تربت از تربت هاى قبر من را در زیر ران خود شكسته است ، پس مثل برادران دیگر او را نخواند، بلكه به سوى او چیزى افكند و الا ن در ذهنم است كه گویا قاب شانه ترمه به او داد.
پس علاّمه والد بیدار شد و خواب خود را براى مادر نقل كرد و والده حكایت را براى ایشان بیان كرد. پدرم از صدق این خواب تعجّب كرد.(1)
--------------------------------------------------
1- داستانهاى مفاتیح الجنان ، اسماعیل محمّدى : ص 38. كرامات الحسینیه ، على میرخلف زاده : ص 116. حكایاتى از عنایات حسینى ، حسین زاده كرمانى : ص 37.
-------------------
حیدر قنبرى
سه شنبه 19/10/1391 - 20:51
اهل بیت
تربت شفابخش
در فضیلت و آداب تربت مقدّسه امام حسین علیه السلام روایات بسیار وارد شده كه تربت آن حضرت شفاى هر درد و مرض است مگر مرگ ؛ و امان است از بلاها و باعث ایمنى از هر خوف و بیم است .
در كتاب فوائد الرضویه در احوال سید نعمت اللّه جزایرى رحمه الله علیه آمده است كه آن سیّد جلیل در تحصیل علم زحمت بسیارى كشیده و سختى و رنج بسیار برده و در اوایل تحصیل چون قادر بر تهیّه چراغ نبوده در روشنى ماه مطالعه مى نموده تا اینكه از كثرت مطالعه در ماهتاب و بسیار نوشتن و مطالعه كردن ، چشمانش ضعف پیدا كرده بود.
پس به جهت روشنى چشم خود تربت مقدّسه حضرت سیدالشهدا و تراب مراقد شریفه ائمه عراق علیهم السلام را بر چشم مى كشید كه به بركت آن تربت ها چشمش نورانى مى گردید.
مبادا اهالى عصر ما به واسطه معاشرت با كفار و افراد بى ایمان این مطلب را استعجاب نمایند همانا كمال الدین دمیرى در حیوة الحیوان نقل كرده كه افعى هرگاه هزار سال عمر كرد چشمانش كور مى شود، حق تعالى او را ملهم فرموده كه براى رفع كورى ، چشم خود را به رازیانج تر بمالد، به ناچار با چشم كور از بیابان عبور مى كند تا برسد به بساتین و جاهایى كه رازیانج در آن جا باشد اگر چه مسافتى طولانى در بین باشد، پس خود را به آن گیاه مى رساند و چشم خود را بر آن مى مالد تا روشنى چشم او برگردد.
و این مطلب را زمخشرى و دیگران نقل كرده اند، پس هر گاه حق تعالى در یك گیاه ترى این خاصیّت را قرار داده باشد كه مارِ كور پى آن برود و بهره خود را از آن بگیرد چه عجب و استبعادى دارد كه در تربت پسر پیغمبر صلى الله علیه و آله كه در راه او، خودش و عترتش كشته شده اند شفا از جمیع امراض و فواید و بركاتى قرار داده باشد تا شیعیان و محبّان از آن بهره ها ببرند.
جالب آن كه حوریان بهشتى یكى از ملائكه را مى بینند كه براى كارى بر زمین مى آید به او التماس مى كنند كه براى ما تسبیح و تربت قبر امام حسین علیه السلام به هدیّه بیاور.(1)
--------------------------------------------------
1- داستانهاى مفاتیح الجنان ، اسماعیل محمدى : ص 36. داستانهائى از زندگانى علماء، سید مهدى شمس الدین : ص 29. كرامات الحسینیه ، على میرخلف زاده : ص 116 (چاپ قدیم )
-------------------
حیدر قنبرى
سه شنبه 19/10/1391 - 20:51
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته