• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1361
تعداد نظرات : 278
زمان آخرین مطلب : 4201روز قبل
اهل بیت
 

3-1. حاکمیت بینش قوی و بصیرت نافذ در قیام کربلا
 

امام حسین علیه السلام با درک عمیق فضای فرهنگی- سیاسی و اجتماعی عصر خویش و درد دین و دینداری و فهم موقعیت امویان در نابودی ارزش های اسلامی و به فروپاشی کشاندن جهان بینی و ایدئولوژی اسلامی در نقاب اسلام و پرده ی خلافت اسلامی و غفلت و جهالت مردم و عدم مسئولیت شناسی و مسئولیت پذیری خواصّ جامعه در یک حرکت هدفدارانه، روشمند، منقطی و وظیفه شناسانه « قیامی» را علیه حکومت جور و جبر، انحراف و ارتجاع، فساد و تباهی آغاز کرد تا درس ها و عبرت هایی را به همه تاریخ نشان دهد و راه دینداری توأم با دانایی و درک و درد دینی را با جهاد، عشق، شور و شیدایی، ایثار و نثار، خون دل خوردن و خون دادن بازنماید و بصیرت و صبر، شکیبایی و شکر، شیدایی و شرح صدر، شناخت و شکوفایی و شور و شعور را توأمان در قیام کربلا نشانه رفته و نشان دهد و آیینه ای در کربلا نشاند که همه ی انسان ها در طول تاریخ، خویش را در آن دیده و نقد و تأویل نمایند... چون امام حسین علیه السلام می دانست چرا و چگونه، با چه هدف و سرانجامی قیام می کند. او آن روز که پس از پیشنهاد بیعت با « یزید»( آن جرثومه فساد فکری و فعلی و نمونه انحراف عقیدتی و انحطاط اخلاقی) فرمود:« و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامّة براع مثل یزید»(1)، کاملاً آگاه بود که چه می کند و چه حوادث تلخی در پیش روی اوست؛ یا با درک و از سر سوز دل فریاد زد که « انی لا اری الموت الا السعادة و لا الحیوة مع الظالمین الا برما»(2): من مردن را برای خودم سعادت و زندگی با ستمگران را موجب ملامت می بینم؛ همچنین فرمود:« الا و ان الداعی ابن الداعی قد رکز بین الثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة»(3).
حضرت علیه السلام به شرایط و اوضاع و احوال کاملاً وقوف داشت و تمام خطبه ها، نامه ها، مذکرات و مناظرات امام علیه السلام شاهد بصیرت نافذ و درک فراگیر او در قیامی که به وجود آورده است، می باشد؛ و نهضتی که از سر آگاهی و بینش ژرف صورت بگیرد و هدف های الهی و انگیزه های مقدس داشته باشد، در همه ی اعصار و امصار کارآمد و ماندگار خواهد بود.
امام علیه السلام حتی در خصوص اهل البیت علیه السلام فرمود:« استعدوا للبلاء و اعلموا ان الله حافظکم و منجیکم من شر الاعداء و یعذب اعادیک بانواع البلاء»(4) که به تعبیر استاد شهید مطهری:« از اینها معلوم می شود که امام حسین علیه السلام، توجه داشت که خونش بعد از خودش خواهد جوشید و شهادتش سبب بیداری مردم می شود...»(5)

4-1. جامعیت قیام کربلا
 

نهضت حسینی از جامعیت ویژه ای برخوردار بود. استاد مطهری در این زمینه می فرمایند:« وقتی بخواهیم به جامعیت اسلام نظر بیفکنیم، باید نگاهی هم به نهضت حسینی بکنیم. می بینیم امام حسین علیه السلام کلیات اسلام را در کربلا به مرحله ی عمل آورده، مجسم کرده است؛ ولی تجسّم زنده و جاندار حقیقی و واقعی، نه تجسم بی روح. انسان وقتی در حادثه ی کربلا تأمل می کند، اموری را می بیند که دچار حیرت می شود و می گوید اینها نمی تواند تصادفی باشد و سرّ اینکه ائمه ی اطهار علیه السلام این همه به زنده نگه داشتن و احیای این خاطره توصیه و تأکید کرده و نگذاشته اند حادثه ی کربلا فراموش شود، این است که این حادثه یک اسلام مجسم است. نگذارید این اسلام مجسم فراموش شود.»(6)
جامعیت قیام کربلا هم از جهت فرهنگی- معرفتی است؛ زیرا همه ی ابعاد عقیدتی، اخلاقی و احکام عملی اسلام در مواضع گونه گون ظهور داشت و هم دارای محتوا و پیام تربیتی همه جانبه و عدالت خواهی و عدالت گستری فراگیر بود و هم از حیث اجتماعی و طبقات جامعه، زن، مرد، کوچک، بزرگ، نوجوان، جوان، سفیدپوست، سیاه پوست و... در آن حضور داشتند و مسئله ی « وظیفه گرایی» و « تکلیف شناسی» در آن اصل بود؛ مظهر انسانیت بود و اسلامیت، جلوه ی توحید بود و عدالت، ظهور آگاهی و آزادی، نمایش اجتهاد و جهاد با مال و جان و ... و از سوی دیگر، ابعاد حماسی و غم انگیز، نمایش فضایل و ارزش های اخلاقی، عرفانی، نماد هم گرایی، خرد گرایی و خرابات نشینی و سمبل عقل و عشق توأمان در افقی والا و برین نیز بود؛ یعنی از چنان جامعیتی برخوردار است که مورخ متکلم، عالم اخلاق، حکیم، عارف، محدث و فقیه، مفسر و مدیر و همه و همه می توانند از منظرهای خویش و رویکردهای تکثر به آن بنگرند و آن را تفسیر نمایند و جامعیت و فراگیری نهضت کربلا را برای همه و همیشه زنده نگه دارند؛ چه اینکه این نهضت هرگز سرد و ملالت زا و بی خاصیت نمی شود، بلکه با طراوت و بالنده، پویا و پایا حضور و ظهور دارد و شاید یکی از معانی حدیث:« ان للحسین محبة مکنونة فی قلوب المؤمنین»(7) همین باشد که قیام کربلا از جامعیت و کمال، فطرت پذیری و عقلانیت ویژه ای برخوردار است و عقل و عاطفه، احساس و اشراق و ادراک را نیز اشباع می نماید و همه تشنگان معرفت و حریت و حقیقت و عدالت را سیراب می نماید؛ چه اینکه قرائتی علمی و عملی از اسلام ناب و منطق محمدی (ص)است.

5-1. حق و حقیقت محوری
 

قیام کربلا از حقانیت ویژه ای برخوردار بود و چون ضیائی در ظلمت فکری و اخلاقی و نوری در تاریکی عقاید و اعمال، درخشیدن گرفت و دل های مرده را زنده و چشم های خفته را بیدار و عقل های از کار افتاده را فعال ساخت و حسین علیه السلام که مظهر حقّ محض بود، در حاکمیت باطل جوشید و خروشید و از عدم عمل به حق و رواج باطل سخن گفت و علیه این جریان نقابدار و منافقانه مبارزه کرد تا خط نفاق و کیفر نقابدار را با افشاگری نظری و عملی رسوا سازد و اسلام بدلی و یزیدی را مهجور و منزوی و اسلام اصیل و حسینی را شاهد بازار کند که فرمود:« الا ترون ان الحق لا یعمل و ان الباطل لا یتناهی عنه»(8). حضرت روش و سیره ی قیام و نهضتش را روش و سیره نبوی و علوی معرفی کرد و فرمود:« اسیر بسیرة جدی و ابی علی بن ابیطالب علیه السلام...»(9)
تا فاصله ی نیم قرنی که از سال یازدهم تا شصت و یکم هجرت ایجاد شد و هزاران انحراف، تحریف و تزویر در ترور معنایی- معرفتی و عملی- رفتاری اسلام توسط امویان ایجاد شد، در یک حرکت حق شناسانه و حق مدارانه از بین برود و معرفت اصیل اسلامی و معنویت حقیقی از دست رفته، بازشناسی و بازتابی گردد که امام حسین علیه السلام خود فرمودند:« اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منافسة فی سلطان و لا التماس شیء من فضول الحطام و لکن لزی المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک»(10) تا انگیزه ی مبارزه و جهاد را« حقیقت» قرار دهد نه منفعت؛ « دین» را هدف نماید نه دنیا؛ ارزش های الهی- توحیدی مقصد باشد نه شخص و نان و نام.
همچنین نشانه های دین خدا حاکم و اصلاح اجتماعی صورت گیرد نه قدرت طلبی و شهرت جویی و ...؛ چنان که در بخشی دیگر امام حسین علیه السلام فرمود:« و بذل مهجته فیک لیتنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة»(11)؛ یعنی قیام کربلا برای نجات و رهایی بشریت از بردگی های فکری- عقیدتی و اجتماعی و آزادگی از چنگال عفریت جهل و ضلالت و هیولای ظلم و ظلمت و سایه ی شوم زلّت و ذلّت بود و نهضتی که خداپرستی را به جای خودپرستی، معرفت به جای جهالت، عزت به جای ذلت و نور به جای ظلمت قرار دهد، پایدار و جاودانه خواهد بود؛ پس قیام کربلا رستاخیزی در عقیده، اخلاق و اعمال و انقلابی در دل و دیده ها ایجاد کرد و در حقیقت بار دیگر « بعثت» و « غدیر»، یعنی نبوت و امامت را زنده کرد و اسلام ناب را بیمه ساخت و با گره خوردن به حق و حقیقت ماندنی و ابدی شد... .

6-1. عدالت خواهی و عدالت گستری
 

یکی از عوامل ماندگاری قیام کربلا، روح عدالت خواهانه و عدالت گسترانه ی آن بود؛ چه اینکه امام علیه السلام در یک تحلیل جامع و بینش دقیق اسلامی و جامعه شناسی همه جانبه، به این نتیجه رسیدند که پیام عملی و اجتماعی اسلام، یعنی « عدالت اجتماعی» در معرض نابودی و تهدید جدی است و مدیریت دینی و حکومت اسلامی عدالت اجتماعی را به دلیل تکاثر طلبی، نژادپرستی، شهوت رانی و انحراف اخلاقی، ارتجاع به جاهلیت فکری- رفتاری قبل از اسلام و ... نه تنها از دست داده، بلکه یک گوهر فراموش شده تلقی کرده است و « عدالت اسلامی» از حیث مفهوم و مصداق تحریف و ترور شده است؛ لذا جهادی با هدف تحقق عدالت فکری، اخلاقی و اجتماعی را شروع کردند و با مظاهر ظلم و استبداد، تبعیض و شکاف طبقاتی مبارزه کردند؛ پس قیام کربلا در برابر ارزش های تغییریافته، عدالت فراموش شده، سیستمی نهادینه شدن فساد، فقر و تبعیض، شیوع رذایل اخلاقی، فقدان معنویت و عدالت خواهی، زنده شدن معیارهای جاهلی، نژادپرستی، تکاثرطلبی و اشرافیت و ... صورت گرفت.(12)

پی نوشت ها :
 

1. همان؛ ص 11.
2. بحارالانوار؛ ج 44، ص 381.
3. اللهوف؛ ص 47.
4. مقتل الحسین مقرم؛ ص 348.
5. مرتضی مطهری؛ مجموعه آثار؛ ج 17، ص 483.
6. همان؛ ص 382.
7. بحارالانوار؛ ج 43، ص 272 و مستدرک؛ ج 10، ص 378.
8. همان.
9. بحارالانوار؛ ج 44، ص 321.
10. محمدصادق نجمی؛ خطبه ی امام حسین علیه السلام در منی؛ ص 63.
11. تحف العقول؛ ص 168 و بحارالانوار؛ ج 100، ص 79.
12. ر.ک به: بحارالانوار؛ ج 44، ص 381 و ج 100، ص 79. نیز: موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام؛ ص 349-404.
 

منبع: نشریه كنگره امام حسین علیه السلام و مقاومت ج 3
دوشنبه 6/9/1391 - 0:27
اهل بیت

 

مقدمه
 

قیام قیامت آسا و حادثه ی حماسه آفرین کربلا از جامعیت و کمالی برخوردار است که آن را جهانی و جاودانه ساخته است و فراتر از زمان، زبان و زمین « بر عقل و دل» آدمیان القا و ابلاغ نموده است؛ چه اینکه از سرچشمه ی زلال الهی- انسانی، توحیدی و عدالت محورانه نشأت گرفته است و با فطرت انسان و سرشت او گره خورده است؛ چنان که در جریان « خلافت الهی» از آدم ابوالبشر علیه السلام براساس : « فتلقی آدم من ربه کلمات»(1)؛ ظهور یافت و در این سیر خلقت و خلافت « نوع انسان» با امام حسین علیه السلام عجین شد؛ زیرا چه مقصود از کلمات « اسمای الهی» باشد « و علّم آدم الاسماء کلها»(2)؛ و چه اسمای قدسی و نوری پنج تن آل عبا(3) همه ناظر بر موقعیت حسین بن علی علیه السلام در هندسه ی هستی و حدوث و بقای عالم وجود و « علت غایی» آفرینش است؛ آنچنان که علامه جوادی آملی فرمودند:« مراد از کلمات چیزی جز اسمایی که به آدم علیه السلام تعلیم شد، نبود؛ یعنی کلمات تلقی شده، ظاهراً جزء همان اسماء بود...»(4).
امام حسین علیه السلام از رهگذر اینکه مظهر اسماء جمال و جلال است، آینه دار طلعت دلبر و دلدار و از کلمات وجودی و تامه ی الهیه است؛(5) چه اینکه در جریان آفرینش، نقش آفرین و دارای موقعیت راهبردی است و از منظر تاریخ و جغرافیای فرهنگ و تمدن اصیل اسلامی یا تاریخ به عنوان ظرف زمان و به عنوان ظرف « معرفتی» و جغرافیای اسلامی- انسانی و اطلس معارف و آموزه های ناب اسلامی و بر مبنای حدیث نبوی« حسین منی و انا من حسین»(6)، امام حسین علیه السلام در بقاء و استمرار اسلام اصیل و ابدیت و جاودانگی تفکر ناب دینی و اندیشه ی زلال اسلامی نقش محوری و برجسته داشته اند؛ به گونه ای که برخی از متفکران، اسلام را «محمدی (ص)الحدوث و حسین البقاء» دانسته و « انا من حسین» در آموزه ی نبوی را به همین نکته ی بسیار لطیف و عمیق تفسیر کرده اند؛ زیرا در قیام کربلا و « نهضت عاشورا» که حلقه ی وصل بعثت، غدیر و ظهور امام مهدی(عج) است(7)، دو جنبه ی « اثبات و سلب» در احیای اسلام ناب و اصلاح اندیشه ی مسلمین نسبت به اسلام، نبوت و امامت و بعثت و ولایت ظهور یافت:

الف) نفی و نقد آنچه به نام اسلام مطرح بود؛
 

ب) اثبات و احیای آنچه از اسلام به نسیان و فراموشی سپرده شده بود؛ چه اینکه در خطبه ها و نامه های امام حسین علیه السلام چنین جنبش و جهشی، نیز احیای سنّت اصیل اسلامی( ایجابی- آرایشی) و اماته و میراندن بدعت ها ( سلبی- پیرایشی) کاملاً مشهود است و از رازهای قیام کربلا و فلسفه های نهضت حسینی به شمار می رود که فرمود:«... انا خرجت طلب الاصلاح فی امة جدی...»(8) یا « فان السنّه قد امیت و انّ البدعة قد احییت»(9)؛ پس تاریخ و جغرافیای طبیعی و معرفتی « اسلام ناب» وابسته و همبسته به نهضت حسینی است و نگاه ژرف و آگاهانه به چنین قیام جاودانه ای یک ضرورت علمی، عقلی و تاریخی است و بایسته و شایسته است که اصحاب فکر و ارباب اندیشه از منظرهای گوناگون و با رهیافت های معرفت شناختی، ارزشی شناسی، جامعه شناختی و فلسفه ی تاریخی و ... به این قیام توجه نمایند و نقش « انسان کامل» را در احیا و ابقای « اسلام کامل» یا تأثیر بنیادین عنصر امامت و ولایت را در خلوص، توانمندی و کارآمدی توحید و عدالت به عنوان دو مؤلفه ی محوری اسلام ناب محمدی (ص) درک و دریافت نمایند و از دل حادثه ی عظیم عاشورا، دانش و ارزش، جهان بینی و ایدئولوژی، حکمت علمی و عملی، سلوک و سیاست، جهاد و اجتهاد، عقلانیت و معنویت، معرفت و شریعت و تربیت و عدالت ناب اسلامی را استنباط نمایند تا کمال و جامعیت اسلام ناب در جوهره ی قیام حسینی تجلّی گردد که چنین قیامی تنها یک حادثه و پدیده ی تاریخی در یک ظرف زمان و مکانی و نقطه جغرافیایی خاص نبود، بلکه « کربلا» همه ی هستی و هسته ی فرهنگ و تمدن پویا و پایای اسلامی است و اگر « قیام عاشورا» بدون تحریف، انحراف، ارتجاع فکری، التقاط اندیشی، تحجر و جمودگرایی، عوام اندیشی و سطحی نگری، واپس گرایی و ... و با تعمّق و ژرف نگری، درست اندیشی و توجه همه جانبه و به انگیزه ها، اهداف، ریشه های پیدایش و گسترش و مسائل و مصائب، چهره های حماسی و تراژیک و صفحه های سفید و سیاه و ضیاء و ظلمت مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد، به یقین هماره الگوی فراگیر و اسوه ی حسنه ای برای همه ی آزادگان و آزادی خواهان و طالبان معرفت و معنویت و تربیت و عدالت خواهد شد و « گفتمان عاشورایی» فرا زمانی، فرا زمینی و فرا زبانی می تواند نقش احیاگرانه و اصلاح طلبانه در حیات انسانی داشته باشد و فرمول « کل ارض کربلا، کل شهر محرم و کل یوم عاشورا» را فرمول« انسانیت و تکامل» علم و عقلانیت، ایدئولوژی و تکنولوژی و تعالی و توسعه و الگوی عدالت فکری، اخلاقی و عملی و قسط فردی و اجتماعی قرار دهد و شاید یکی از رازهای ذکر امام حسین علیه السلام از سوی همه ی پیامبران الهی و یادسپاری امامان معصوم علیه السلام در همین نکته نهفته باشد که قیام کربلا، سنت و مکانیسم تحول و تکامل و گفتمان تفکر اصیل دینی و اخلاق ناب اسلامی و دکترین مدیریت و حکومت مبتنی بر « عدالت اجتماعی» است و انسان منهای عاشورا انسان منهای انسانیت و حریت و عدالت است؛ لذا در نوشتار حاضر به یکی از وجوه قیام کربلا که « راز ماندگاری» و « اسرار جاودانگی» و « فلسفه ابدیت» پایانی و مانایی آن است، با رویکردهای تاریخی، کلامی، فلسفی، عرفانی و اجتماعی می پردازیم و البته به صورت مجمل و فهرست وار به رازها و اسرار ماندگاری و گسترش امواج نهضت کربلا در دو بخش نظری- علمی و عملی- عینی اشاراتی خواهد شد و به همین دلیل با مقدمه حاضر در دو جنبه یاد شده، بحث را به پیش می بریم و نتیجه گیری می کنیم:
1. راز مانایی و گسترش امواج قیام کربلا از جنبه ی نظری- معرفتی؛
2. اسرار جاودانگی نهضت عاشورا از حیث عملی- عینی؛
3. نتیجه گیری.

1. عوامل مانایی و پایانی نظری- علمی
 

ناگفته نماند که تحلیل ماهوی قیام کربلا و بررسی عقلانی- واقعی چرایی و چگونگی نهضت عاشورا ما را به سوی عوامل علمی و نظری ماندگاری قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام رهنمون می کند که به برخی از آنها در ادامه اشاره می کنیم.

1-1. توحید بودن قیام کربلا
 

امام حسین علیه السلام انسان کامل و مظهر ولایت مطلقه و تجلّی توحید علمی و عینی است که دعای عرفه آن امام همام آکنده از « معرفة الله» و توحید الهی داشتن و « عبدالله» بودن اوست و حادثه ی کربلا ظهور عینی انگیزه، اندیشه، بینش و گرایش توحیدی آن امام علیه السلام می باشد؛ یعنی امام علیه السلام برای خدا، در راه خدا و به یاد خدا قیام کرد و از آغاز تا انجام و بدأ تا ختم نهضت، شعار و عمل او حکایت از توحید داشت که جمله ی « لا معبود سواک»(10) پس از شیر خوردن و از روی اسب به زمین افتادنش در میدان جهاد و شهادت و یا قبل از آن، در دل کارزار، نماز عاشقانه و موحّدانه را برپا داشتن و از « الله اکبر» و « بسم الله و بالله و علی ملّة رسول الله»(11) سخن گفتن، اوج توحید معرفتی و معرفت توحیدی امام علیه السلام و خلوص تمام در برابر معبود است و از « رضی الله رضانا اهل البیت»(12) حرف زدن نیز از توحید و عبودیت حکایت می نماید؛ بنابراین نهضتی که دارای « روح توحیدی» است، ماندگار و پایاست و هرگز، مردن، زوال و فروپاشی در آن راه ندارد؛ لذا توحیدی بودن نهضت از رازهای ماندگاری است.

2-1. قیام کربلا قرآنی بود( قرآنی بودن قیام کربلا)
 

اباعبدالله الحسین علیه السلام در نامه ای به بزرگان کوفه نوشتند:« انا ادعوکم الی کتاب الله و سنّة نبیه»(13)؛ یعنی ایشان فلسفه و راز قیام خویش را دعوت به قرآن و سنت نبوی (ص)اعلام می نمایند و چون قرآن کتاب جاودانه و ابدی خدای سبحان است و قیام کربلا نیز دارای روح و صبغه ی قرآنی است، از ابدیت برخوردار است؛ چنان که خدای سبحان در باب قرآن فرمود:« انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون».
خداوند متعال نهضت کربلا را همچون تعبیر این آیه، ابدی و جاودانه ساخت؛ علاوه بر اینکه امام علیه السلام، عدل و عینیت قرآن کریم است و « قرآن ناطق» که در صراط احیای « قرآن صامت»، جهاد و ایثار می نماید و از جان پاک و نورانی اش برای صیانت از قرآن و ارزش های قرآنی می گذرد، می فرماید:« فلعمر ما الامام الا العامل بالکتاب...»(14)؛ لذا امام علیه السلام برای تحقق اندیشه و بینش قرآن و دانش و گرایش قرآن در همه ساحت های فردی- اجتماعی، تربیتی- اخلاقی و سیاسی- اقتصادی مجاهده می کند و « خون دلش» را هدیه ی دوست می نماید و به لقاء ربّ چشم می دوزد تا قرآن زنده بماند؛ چنان که فرمود:« فمن کان باذلاً مهجته موطناً علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فانی راحل مصبحاً ان شاء الله»(15) و چنین نهضت با چنان رویکردی که « قرآن محض» باشد، به یقین دارای ویژگی ابدیت و بقامندی است... .

پی نوشت ها :
 

1. بقره: 37.
2. بقره: 31.
3. محمدحسین طباطبایی؛ المیزان؛ ج 1، صص 133-134 و 147-148.
4. تفسیر تسنیم؛ ج 3، ص 430.
5. ر.ک: تفسیر صافی؛ ج 1، ص 106. تفسیر تسنیم؛ ج 3، صص 430-437 و تفسیر نمونه؛ ج 1، صص 197-199.
6. اسدالغایه؛ ج 2، ص 20 و بان سعد؛ ترجمة الامام الحسین علیه السلام؛ ص 137.
7. ر.ک: محمدرضا حکیمی؛ قیام جاودانه؛ ص 81-82.
8. بحارالانوار؛ ج 44، ص 329 و مناقب ابن شهر آشوب مازندرانی؛ ج 2، ص 89.
9. بحارالانوار؛ ج 44، ص 340.
10. مقتل مقرم؛ ص 357.
11. بحارالانوار؛ ج 45، ص 53.
12. همان؛ ص 367.
13. بحارالانوار؛ ج 44، ص 340.
14. ارشاد مفید؛ ص 204.
15. اللهوف؛ ص 26.
 

منبع: نشریه كنگره امام حسین علیه السلام و مقاومت ج 3
دوشنبه 6/9/1391 - 0:26
اهل بیت

 

ب) عوامل بیرونی ماندگاری نهضت کربلا
 

منظور از عوامل بیرونی، همان مؤلفه های ویژه یک نهضت جهانی است که اگرچه می تواند مرتبط با محتوای درونی آن نهضت به شمار آید، ولی به عنوان خصلتی پیرامونی از آن بحث می شود.

1. سیمای مظلومیت در نهضت کربلا
 

برخی از عنصر عاطفی و احساسی جریان کربلا سخن می گویند که مجموعه ای از سختی ها و مصیبت های شهادت امام علیه السلام و اصحابش را در برمی گیرد؛ درواقع این امور موجب مظلومیت در یک جریان و نهضت می گردد؛ بلکه مصیبت کربلا بزرگ ترین و با عظمت ترین مصیبت هاست که تاریخ تا به حال به چشم خود دیده است؛ چه اینکه امام علیه السلام خود را کشته اشک معرفی می کند:« من شهید اشک هایم! هیچ انسان با ایمانی مرا یاد نمی کند جز اینکه طوفانی از اندوه در دلش ایجاد و اشک دیدگانش جاری می گردد».(1)
تقابل پاکی و نجابت و حق و حقیقت در برابر ناپاکی و خباثت و باطل و رذالت بزرگ ترین نشانه مظلومیت نهضت کربلاست؛ اینکه عدالت و حق را تباه کنند، بدون هیچ دلیل و منطقی، خود فریاد مظلومیت است. دو جناح حق و باطل در کنار هم و زورگویی و قلدری باطل که باطل است، بدترین مواجهه تاریخی است و این مواجهه در صحنه قیام حسینی به وجود آمد. از نظر نویسنده این نوشتار، سخن حضرت علیه السلام که « مثل من با مثل یزیدی بیعت نمی کند»، از دل شکسته یک مظلوم تراوش مظلومانه کرده است.
رگ رگ است این آب شیرین و آب شور
در خلایق می رود تا نفخ صور
( مثنوی)
فدایی مظلومیت، فدایی بشریت است و این است راز ماندگاری حسین علیه السلام و نهضت او که طنین آن تا روز قیامت طنین افکن خواهد بود.

2. عقلانیت و نهضت کربلا
 

در یک جمله می توان گفت: نهضت کربلا از عنصر عقلانیت و منطق پیروی کرده است؛ یعنی نهضت امام علیه السلام تنها یک نهضت احساسی و به دور از منطق و دارای یک چهره شورش گونه نبوده است؛ بلکه دارای فلسفه وجودی است.
سه عامل در قیام حضرت علیه السلام نقش داشته است: عامل بیعت، دعوت کوفیان و عامل اصلاح طلبی.
حضرت علیه السلام به گونه ای منطقی هر سه عامل را مد نظر دارد؛ چه اینکه بیعت نکردن به عنوان جرقه قیام و شروع، عنصری لازم بوده است؛ چرا که بیعت با ظلم، بزرگ ترین ظلم به بشریت و انسانیت است و اگر حضرت علیه السلام بیعت کرده بودند، امروز نامی از اسم و قیامش در میان نبود.
پاسخگویی به دعوت کوفیان با علم به بی وفایی و پیمان شکنی آنها نیز مهم و عقلانی است. اگر حضرت علیه السلام دعوت آنان را پاسخ نداده بود، آیندگان قضاوت می کردند که اگر حضرتش پاسخ آنها را داده بود، موفق می شد و این فاجعه اتفاق نمی افتاد؛ البته این، یک پاسخگویی کورکورانه نبود، بلکه حضرت به مسلم علیه السلام سفارش کرد که اگر مردم کوفه یکپارچه، متمایل به بیعت بودند من را خبر کن.(2)
عنصر اساسی و عقلانی دیگر که از مهم ترین عوامل است، تکلیف حضرت علیه السلام به اصلاح و برطرف کردن انحراف از دین اسلام بود که یا با تشکیل حکومت و رهبری جامعه و یا با خونش به این هدف می رسید. حضرت علیه السلام با اینکه تأثیر این عوامل به یک اندازه نبوده است، با این حال از تمام این عناصر در حد تأثیرگذاری خودش و به اندازه لازم و کافی استفاده نمود.
اصلاح، توسط حضرت علیه السلام مفید و مؤثر بود و حتی نیاز به شمشیر و جنگ هم نداشت و این دشمن بود که خواهان جنگ و خون ریزی بود و آغازگر جنگ نیز لشکر عمر سعد است؛ در واقع جنگ دشمن به خاطر بی منطقی و بی فرهنگی اوست.
گوستاولوبون می گوید:« این طور درست نیست که بگوییم اسلام با شمشیر پیش رفته بود. تاریخ نشان داده است که اگر کسی با صمیمیت برخیزد، با صمیمیت حرکت کند و حرفش هم مطابق منطق باشد و خود نیز به آن ایمان داشته باشد، همیشه اثرگذار خواهد بود.»(3)

3. نهضت کربلا و ادامه راه
 

روزی که امام حسین علیه السلام زنان و خاندانش را همراه خود برد، کسی باور نمی کرد این همان ادامه راه باشد؛ چه اینکه عنصر تبلیغ و افشاگری ظلم همان رسالتی است که پس از امام علیه السلام توسط حضرت زینب (س)و امام سجاد علیه السلام و امامان بعد و امروز علما و واعظان و مداحان حقیقی و با معرفت طی می شود.
پیام رسانی را حضرت علیه السلام بر فرزند دلبندش امام سجاد علیه السلام در آخرین وداع گوشزد نمودند:« فرزندم از طرف من به شیعیانم سلام برسان و به آنان بگو:
پدرم غریبانه جان داد؛ پس بر او ندبه کنید که شهید شد، پس بر او بگریید».(4)
سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ
پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنه ها می ماند اگر زینب نبود
قادر طهماسبی(فرید)
حادثه کربلا با ابزار برنده و مؤثر تبلیغ در قالب شنیداری و گفتاری و دیداری و هنری و نمایشی می تواند وجدان ها و فطرت های خواب را بیدار کند و این همان است که می تواند فرهنگ عاشورا را به وجود آورد و سخن پیرامون این مهم، فراوان و از مجال نوشتار ما خارج است.

نتیجه گیری
 

1. ماندگاری نهضت امام حسین علیه السلام به مفهوم یک نهضت فرازمانی و فرامکانی و فرادینی در صحنه بین المللی قابل بحث و بررسی و تأثیرگذاری است.
2. عوامل ماندگاری بر اساس عامل درون دینی و برون دینی قابل طرح است؛ چرا که قیام حضرت علیه السلام از سویی برخوردار از ویژگی های یک دین کامل و از سوی دیگر مربوط به عوامل بیرونی است.
3. منظور از عوامل درونی همان باورها و اعتقادات و رفتارهای مطابق با این باورهاست که خود، برخاسته از نیت خالصانه و اعمال مطابق با فرهنگ دینی می باشد.
4. دین امری جهانی است؛ زیرا مربوط به فطرت آدمیان است؛ در نتیجه قیام حضرت علیه السلام یک بعد جهانی است؛ زیرا برخوردار از تعالیم دینی کامل می باشد.
5. فضایل نیک از جمله آزادگی و ایثار و تکریم انسانی از مفاهیم قابل فهم و قابل تمجید و تعریف در سطح جهانی است.
6. منظور از عوامل بیرونی نهضت کربلا، عنصر مظلومیت( بعد احساسی نهضت) و عنصر عقلانیت( بعد منطقی نهضت) و عنصر تبلیغ و افشاگری است.
منابع
1. ابن اثیر؛ الکامل؛ دار احیاء التراث العربی، 1408.
2. ابن شهر آشوب؛ مناقب؛ قم: علامه، [ بی تا].
3. اربلی، علی بن عیسی؛ کشف الغمه؛ بیروت: دارالکتاب الاسلامی، 1401.
4. جعفری، محمدتقی؛ امام حسین، شهید فرهنگ، پیشرو انسانیت؛ تهران: مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، 1381.
5. سیدبن طاووس؛ لهوف؛ نجف: مکتبة الحیدریه، 1385.
6. شریف القریشی، باقر؛ حیاة الامام الحسین بن علی؛ قم: دارالکتب العلمیه، 1397.
7. شیخ مفید؛ ارشاد؛ قم: کنگره هزاره شیخ مفید، 1413.
8. علامه امینی؛ الغدیر؛ بیروت: دارالکتاب العربی، 1387ق.
9. قمی، شیخ عباس؛ نفس المهموم؛ قم: مکتبة بصیرتی، 1405.
10. کوه کمره ای، محمدباقر؛ در کربلا چه گذشت( ترجمه نفس المهموم)؛ قم: مسجد جمکران، 1380.
11. گروه تحقیق، موسوعة کلمات الامام الحسین؛ قم: دارالمعروف، 1374ش.
12. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ بیروت: مؤسسه الوفاء، 1403.
13. محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه.
14. مصطفی، آل الاعتماد؛ لمعة من بلاغة الحسین؛ کربلا: انتشارات اعلمی، [ بی تا].
15. المقرم، عبدالرزاق؛ مقتل الحسین؛ قم: مکتبة بصیرتی، 1394.

پی نوشت ها :
 

1. بحارالانوار؛ ج 46، ص 279.
2. تاریخ سیاسی اسلام؛ ج 3، ص 130.
3. امام حسین شهید فرهنگ پیشرو انسانیت؛ ص 486.
4. موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام؛ ص 340.
 

منبع: نشریه كنگره امام حسین علیه السلام و مقاومت ج.3
دوشنبه 6/9/1391 - 0:26
اهل بیت

 

2. حوزه علمی- دینی نهضت کربلا
 

برای برخورداری از دین کامل باید در رفتار و عمل بیرونی، خود را با اعمال صالح همراه نمود. اعمال صالح براساس تعالیم دینی ما جدای از ایمان و باور به مبانی و اصول دینی نیست و هر کسی در حوزه فکری قوی تر باشد، در اعمال نیک نیز قوی تر خواهد بود.
اعمال صالح دارای دو جزء است: ظاهر و پوسته عمل( حسن فعلی)، باطن و مغز عمل( حسن فاعلی) که از آن به نیت خالصانه تعبیر می شود.
در تعالیم دینی ما یک عمل صالح باید برخوردار از نیت خالص و سالم و به دور از منافع شخصی و گروهی و حزبی باشد؛ البته ظاهر عمل صالح هم باید منطبق و هماهنگ با فرهنگ دینی و دستورات دین باشد؛ بنابراین چون نهضت حسینی یک نهضت دینی است، هم از حسن فعلی و هم حسن فاعلی فوق العاده ای برخوردار است.

1-2. حسن فعلی نهضت کربلا
 

نهضت عاشورا شایسته ترین خصلت های انسانی و خداپسندانه و مجموعه ای از فضایل اخلقی و دینی را در خود جای داده است و به مثابه ی یک میدان عملیاتی و اجرایی برای آموزش های اخلاقی و الگوگیری های ناب رفتاری می ماند.
فضای اخلاقی مانند ایثار، آزادگی، شجاعت و مانند آنها، از فضایل انسانی و جهانی است و فراتر از یک دین، قابل قبول و پذیرش می باشد؛ همین امر باعث شده است انسان های بی دین هم از صفات اخلاقی تعریف و تمجید کنند؛ چرا که این مسئله مربوط به پاکی و طهارت درونی آدمیان است و بنابراین فطرت هر شخصی از آن پاکی، به خوبی یاد می کند.
حال، نهضت امام حسین علیه السلام حوزه رفتاری اخلاقی بسیار باشکوهی را به جهانیان عرضه نموده است و همین امر باعث توسعه مذهب شیعه و دلپذیری آن در میان مردمی می شود که کمترین آشنایی را با این مذهب و به خصوص با نهضت حسینی دارند. استادی از استادان دانشگاه رم می گوید:« سلاطین آل بویه تبلیغات خود را برای توسعه مذهب شیعه براساس وقایع روز دهم محرم سال 61 هجری قرار داده بودند. آن تبلیغات به قدری مؤثر بود که آنها برای توسعه مذهب شیعه ضروری ندیدند که به اعمال زور مبادرت کنند»(1).
در این مقاله به اندکی از دریای بی کران فضایل اخلاقی و دینی نهضت کربلا می پردازیم:
1-1-2. آزادگی
آزادگی در برابر بردگی و ذلت و زیر بار ظلم رفتن و طفره رفتن از ستم ظالم، روح آدمیان را از بند هوا و هوس های خارجی و داخلی رها می کند و حتی مرگ را در سایه ی آزادگی بر خود پسندیده می داند. حضرتش علیه السلام فرمودند:« مرگ با عزت بهتر از حیات ذلیلانه است»(2) و « به خدا سوگند نه دست ذلت به آنان می دهم و نه چون بردگان تسلیم حکومت آنان می شوم»(3)؛ همچنین در جایی دیگر می فرمایند:« مرگ بهتر از ننگ و ننگ بهتر از آتش دوزخ است.»(4)
این صدای دلنشین رهبر آزادگان جهان است که هنگام حمله دشمن به خیام حرم اهل بیتش فریاد کشیدند:« [ ای بردگان هوا و هوس] اگر دین ندارید و از معاد نمی ترسید، پس در زندگی دنیایتان آزاده باشید»(5)؛ یعنی دست کم اصول اخلاقی و قوانین بشری را زیر پا نگذارید.
گر شما را به جهان پیش، آیینی است
لا اقل مردم آزاده به دنیا باشید
مسلم بن عقیل قبل از شهادت، این چنین سرودند:« هر چند مرگ را چیز ناخوشایندی می بینم، ولی سوگند خورده ام که جز با آزادگی کشته نشوم»(6).
رضایت از حال خود، آزادگی و آزادمردی در شخصیت امام علیه السلام در شدیدترین بحران تاریخ آشکار است. در بحرانی ترین زمان، یعنی غروب عاشورا فرمودند:« من شکر و ثنای خداوندی را به جای می آورم؛ با بهترین شکر و ثنا ستایش او را می گویم برای هر شادی و اندوهی...»(7).
ایشان این سخنان را در حالی می گوید که در محاصره ی دشمن است و می داند که فردا اهل بیت و زنان و دختران و خانواده اش در اسارت دشمن هستند؛ گویی سیدالشهداء با مجموعه ای از این سخنان آزادمنشانه، قلب پاک جهانیان آزادمنش را نشانه رفته است و آزادگان جهان به روش و منش او به گونه ای زیبا نظر می کنند.
امروزه در جوامع غربی برای نشان دادن آزادی و آزادمنشی، کارهای هنری و نمایشی فراوانی عرضه می شود.برج آزادی و مکان های مقدس و آرامگاه های سربازان شجاع و نمایش فیلم هایی با حسّ وطن خواهی و وطن پرستی و .... همه و همه نشانه احترام جهانیان به مرام آزادی و آزادگی است؛ بنابراین اگر ما بتوانیم در این مسیر، آزادگی ناب امام علیه السلام را در قالب هنر به خصوص هنرهای نمایشی به جهانیان عرضه نماییم، آنان را شیفته و مجذوب نهضت کربلای امام حسین علیه السلام خواهیم دید.
2-1-2. ایثار و گذشت از خویشتن خویش
امام علیه السلام و اصحابش عزیزترین داشته های خود را در راه هدف مقدس خویش گذاشتند. آنان فدایی دین و مرام انسانیت شدند. در این قسمت سخن راندن برای چونان ما گرفتاران جلوه های دنیای دنی، لقلقه زبان و اظهار وجودی بیش نیست؛ پس بهتر است گوش جهان بسپاریم به سخنان آنان که نه تنها سخن و گفتار، بلکه فردای این سخنان، عزیزترین عزیز خود، یعنی جان و هستی خویش را فدا کردند و البته و صد البته جهانیان با شنیدن این سخنان و آن رفتار ایثارگرانه فردای شان، خود قضاوت خواهند کرد.
امام حسین علیه السلام در کلام خواهرش که معصوم به عصمت صغراست، در جایگاه قربانی، معرفی شده است؛ ایشان فرمودند:« خداوندا! این قربانی را از ما قبول کن».(8)
در قرآن کریم نیز سخن از ذبح بزرگ و جایگزینی یک قربانی به جای حضرت اسماعیل علیه السلام مطرح است(9) که البته این ذبح و قربانی، به حتم وجودی انسانی، با هدفی فراتر از یک آزمایش دارد و برای احیای دین است.
همچنین هنگام آوردن امان نامه برای حضرت عباس علیه السلام او امان نامه را نپذیرفت و بر آن امان نامه لعن و نفرین کرد و در واقع جان خود را نخرید. همین است که او به «مواسی»، یعنی ایثارگر خوانده شده است.(10)
امام علیه السلام در شب عاشورا فرمود:«... ما یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بیتی فرمانبردارتر و به صله رحم پایبندتر از اهل بیتم نمی شناسم. خدا شما را به سبب یاری من جزای خیر دهد! من می دانم که فردا کار ما با اینان به جنگ خواهد انجامید. من به شما اجازه می دهم و بیعت خود را از شما برمی دارم تا از سیاهی شب برای پیمودن راه و دور شدن از محل خطر استفاده کنید و هریک از شما دست یک تن از اهل بیت مرا بگیرید و در روستاها و شهرها پراکنده شوید تا خداوند گشایش خود را برای شما قرار دهد. این مردم، مرا می خواهند و چون بر من دست یابند، با شما کاری ندارند».(11)
در پاسخ این سخنان، ابتدا عباس بن علی علیه السلام و سپس دیگر برادران و فرزندان و فرزندزادگان او و فرزندان زینب(س) فرمودند:« ما برای چه دست از تو برداریم؟ برای اینکه پس از تو زنده بمانیم؟! خداوند نکند که هرگز شاهد چنین روزی باشیم».
اصحاب با طراوت هرچه بیشتر، سخنان ایثارگرانه و فوق العاده خویش را در مقابل حضرت علیه السلام ابراز کردند. مسلم بن عوسجه فرمود:« بهانه ما در پیشگاه خدا برای تنها گذاردن تو چیست؟! به خدا سوگند، این نیزه را در سینه آنان فرو می برم و تا دسته این شمشیر در دست من است، بر آنان حمله می کنم و اگر سلاحی نداشته باشم که با آنان بجنگم، سنگ برمی دارم و به طرف آنان پرتاب می کنم. به خدا قسم ما تو را رها نمی کنیم... به خدا قسم اگر بدانم که کشته می شوم و بعد زنده می شوم و سپس مرا می سوزانند و دیگر بار زنده می گردم و سپس در زیرپای ستوران بدنم در هم کوبیده می شود و تا هفتاد بار این کار را در حق من روا بدارند، هرگز از تو جدا نخواهم شد تا در خدمت تو به استقبال مرگ بشتابم...».
زهیر بن قین در آن میان برخاست و گفت:« به خدا سوگند دوست دارم کشته شوم، باز زنده گردم و سپس کشته شوم تا هزار مرتبه؛ تا تو و اهل بیت تو را از کشته شدن در امان دارم.»(12)
زینب کبری (س)این شیرزن و قهرمان کربلا، در هنگام تهدید به قتل امام سجاد علیه السلام ، فرمودند:« او[ امام سجاد] کشته نخواهد شد مگر آنکه من فدای او شوم»(13).
سخن از فدایی و فدا شدن، صحنه کربلا و نهضت حضرت علیه السلام را عطرآگین کرده است و این است که همه این امور، آنها را به بهشت نزدیک تر و نزدیک تر می کند.
3-1-2. تکریم انسانیت انسان
او و اصحابش آنچنان مقامی از لحاظ انسانی برای خود قائل بودند که هیچ گاه نمی توانستند خود را در کنار دشمنان پلید و یزیدیان ببینند. تفاوت میان آنها از زمین تا آسمان بود. توجه به سخنان امام علیه السلام جایگاه انسانی امام علیه السلام و ذلت و خواری دشمن او را نشان می دهد:
آگاه باشید آن زناکار مرا میان شمشیر و پستی و خواری قرار داده است؛ ولی دور است( محال است و ممکن و قابل تصور نیست) بر ما تسلیم به ذلت و خواری. خدا و رسول خدا و انسان های با ایمان و دامن های پاک و پاکیزه از پذیرش آن برای ما امتناع می ورزند.(14)
امام علیه السلام از خصیصه کرامت انسانی ناب برخوردار است. سخن تمام و کمال پیرامون شخصیت ملکوتی امام علیه السلام را در قسمت حسن فاعلی خواهیم آورد و خواهیم گفت که جاودانگی و ماندگاری نهضت امام حسین علیه السلام، اساساً مربوط به شخصیت ملکوتی و آسمانی حضرت علیه السلام می باشد.
انسانی این چنین با کرامت ذاتی است که برای کرامت انسانی انسان ها در قالب هر نژاد و رنگ و جغرافیایی ارزش قائل است؛ تا جایی که گویی دشمنی و پلیدی دشمن در سویی و توجه به حالات انسانی طرف مقابل در سوی دیگر مورد توجه و احترام حضرت می باشد و برای انسانیت انسان ها حتی آنان که دشمن او بودند ارزش قائل بودند.
حضرت علیه السلام به دشمن اش که قصد جنگ و ظلم و آب بستن دارد، آب می نوشاند و آنها را از این موهبت الهی محروم نمی کند.
توبه سرلشکر دشمن را می پذیرد؛ آن دشمنی که اندکی قبل از آن، مورد نفرین حضرتش قرار گرفته بود؛ لذا این ممکن نیست مگر اینکه امام علیه السلام به انسانیت و کرامت نفسانی آدم ها اعتقاد دارد.
ایشان با حرکات و خواهش های ویژه، مانند مطالبه آب برای فرزند صغیرش علی اصغر علیه السلام بعد عاطفی و انسانی دشمن اش را به بوته آزمایش می سپارد تا شاید یکی، بلکه تنها یکی از آنان بیداری انسانی و عاطفی پیدا کند و هدایت شود.
برای امام علیه السلام هدایت و احیای یک فرد، بسیار مهم و اساسی است و اصلاً او برای همین مهم قیامش را آغاز کرده است؛ بنابراین اصلاح روح آدمی و بیداری فطرت خفته انسان ها از مهم ترین دلایل قیام و نهضت آن حضرت علیه السلام می باشد.
برای او تفاوتی میان علی اکبر فرزند دلبندش و آن غلام سیاه و یا سفید وجود ندارد؛ چه اینکه هنگام شهادت بر بالین هر یک از آنها حاضر می شود. امام علیه السلام خطاب به جُون، غلام سیاه چرده ابوذر غفاری، هنگام شهادتش فرمودند:« خدایا چهره اش را نورانی و بدنش را خوشبو ساز و او را با محمد و آل محمد محشور کن.»(15)
در کنار پیکر خونین اصحاب شهیدش می گفت:« آنان همچون شهیدان از انبیا و آل انبیا هستند».(16)
حضرت با این سخنان، شهدای کربلا را همسنگ با انبیا قلمداد می کند و برای آنان ارزش و بزرگواری ذاتی قائل اند.

2-2. حسن فعلی نهضت کربلا (نیت خالصانه)
 

اعمال خالصانه، تاریخ ساز است؛ چه اینکه می توان ادعا کرد سنت ساز و موجب تولید تمدن و فرهنگ می شود.
در تعالیم دینی و روایات، نیت خالص در کارها- چه کوچک و چه بزرگ - آثاری عمیق و ژرف دارد و موجب کیفیت بخشی به رفتار و اعمال است و هرچه نیت خالصانه تر باشد، اعمال نیک انسان مؤثرتر و جاودانه تر می شود.
پیامبر (ص)می فرمایند:« در دینت اخلاص بورز تا اعمال کمت برای تو کافی باشد».(17)
در حدیث قدسی می خوانیم:« ای موسی! اگر تنها من را اراده کنی، کم آن فراوان باشد».(18)
پیامبر (ص) می فرماید:« خوشا به حال مخلصان. آنان چراغ هدایت[ برای بشریت] هستند و هر فتنه ای از آنها دور می شود».(19)
همچنین حضرت علی علیه السلام می فرمایند:« هنگام تحقق اخلاص ها، چشم ها روشن می شود[بیداری و توجه عمومی و بین المللی را به همراه می آورد]»(20).
قیام و به پا خاستن برای خدا سفارش قرآنی است(21) و این سفارش، چاشنی نهضت امام حسین علیه السلام است. در منشور قیامش در وصیت به محمد حنفیه فرمود:« من هرگز به هدف شورش، خوشگذرانی، سرمستی، فسادانگیزی یا ستم برنخاستم، بلکه ( تنها به نیت) طلب اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر به پا خاستم.»(22)
این نیت خالصانه اوست که وی را در هر حال و با هر وضعیتی، از مسئولیت و تکلیفش دور نمی کند. ایشان می فرمایند:« برادرم[ محمد حنفیه]! اگر در دنیا هیچ پناهگاهی هم نداشته باشم، هرگز با یزید نخواهم کرد».(23)
« من با همین گروه اندک با آنکه دشمن بسیار است و یاوران، ترک یاری کرده اند، خواهم جنگید».(24)
افزون بر آن، ریا و تظاهر و دنیاطلبی و منفعت جویی در دستگاه ابی عبدالله رنگ می بازد و مانند آب در غربال ریختن است.
البته این خلوص در قیام و نهضتش برخاسته از شخصیت ملکوتی فرزندزاده رسول خدا (ص)، سیدالشهداست. از کوزه برون همان تراود که در اوست. او آقای جوانان اهل بهشت، آیینه تمام نمای خدا، محبوب رسول خداست.
اتصال ملکوتی معصوم علیه السلام همچون قرآن، موجب ماندگاری اعمال و رفتار آنهاست و پیام و کلام شان در طول تاریخ جاودان خواهد ماند؛ یعنی همان گونه که قرآن به دلیل اتصال به علم لایزال الهی و نزول از منشأیی قدسی و ملکوتی، همیشگی و جاودان است، امام حسین علیه السلام و قیامش از این خصوصیت برخوردار است؛ چرا که امام علیه السلام قرآن ناطق است.
در نهضت کربلا وجود امام معصوم موضوعیت و محوریت دارد و بدون شخص امام علیه السلام از ویژگی جاودانگی برخوردار نخواهد بود.
توجه به انسان کامل از طریق بروز احساسات و عواطف نسبت به او، انسان را به نشاط می آورد و انسان را رشد و تعالی می بخشد و این است که توجه به حضرت علیه السلام و قیامش بعدی جهانی می یابد؛ درواقع امام حسین شخصیتی است که در دو بعد درونی و برونی می تواند سازنده یک فرهنگ و تمدن جهانی باشد. عامل درونی، عامل ارثی است؛ یعنی طهارت و نزاهت فوق العاده نسبی که واسطه ی انتقال آن امام علیه السلام به عرصه وجود شده است: او نوری در پشت پدران بزرگ و ارحام پاک است و دامنه ی همان جریان نورانی بود که پیش از ورود به نشئه طبیعت رو به مقصد ملکوتی آن را سپری نموده بود.
از گل آدم شنیدم بوی تو
راه ها پیموده ام تا کوی تو( شمس تبریزی)
رهرو منزل عشقم ز سر حد عدم
تا به اقلیم وجود، این همه راه آمده ایم(حافظ)
از نظر قلمرو و عامل برونی نیز آن محیطی که حضرت در آن چشم به دنیا گشود و تربیت شده است بسیار عالی است. مدیریت آن دودمان با خاتم الانبیاء (ص)، با معاونت علی بن ابیطالب علیه السلام و مادری حضرت زهرا (س)و برادری امام حسن مجتبی علیه السلام بود.
در این دوران، شخصیت وی با جوهر اصلی عدالت و فضیلت و عالی ترین اصول اخلاقی در ارتباط بود؛ لذا عظمت عدالت و ظلم ستیزی و فضیلت خواهی چنان مورد ایمان و عشق آن بزرگوار قرار گرفته بود که تردید یا بی خیالی درباره آنها، مانند تردید و بی خیالی درباره اصل هدف اعلای زندگی است. در کلامش دقت کنیم:« مگر نمی بینید به حق عمل نمی شود و از باطل اجتناب نمی گردد؟ در این هنگام است که شخص با ایمان، در حالی که بر حق است، مشتاق دیدار پروردگارش می شود. من مرگ را جز سعادت، و زندگی با ستمکاران را جز تنگدلی و ملامت نمی بینم.»(25)
به راستی درد او، درد بشریت است؛ درد بشریت مگر بالاتر از دوری از سعادت واقعی نیست؟! بنابراین اگر حق از زندگی مردم حذف شود و از باطل دوری نشود، از زندگی و معانی والای آن چه می ماند؟(26)

پی نوشت ها :
 

* مدرس حوزه علمیه امام خمینی (ره)
1. امام حسین، شهید فرهنگ پیشرو انسانیت؛ ص 484.
2. مناقب ابن شهرآشوب؛ ج 4، ص 68.
3. همان.
4. کشف الغمه اربلی؛ ج 2، ص 22.
5. بحارالانوار؛ ج 44، ص 51.
6. همان.
7. همان؛ ص 392.
8. مقتل الحسین؛ ص 307.
9. اشاره به آیه « فقد یناه بذبح عظیم»: جانشین کردیم او را با ذبح بزرگ( صافات: 107).
10. الکامل؛ ج 4، ص 56.
11. همان؛ ص 57.
12. ارشاد مفید؛ ج 2، ص 92.
13. مقتل الحسین؛ ص 387.
14. نفس المهموم؛ ص 149.
15. مقتل الحسین؛ ص 290.
16. حیاة الامام الحسین بن علی؛ ج 3، ص 239.
17. میزان الحکمه؛ ج 3، ص 51.
18. همان.
19. همان.
20. همان؛ ص 67.
21. اشاره به آیه « ان تقوموا لله مثنی و فرادی»(سبا:46).
22. بحارالانوار؛ ج 44، ص 329.
23. همان.
24. همان؛ ج 45، ص 83.
25. لمعة من بلاغة الحسین؛ ص 71.
26. قسمتی از این بحث، از کتاب « امام حسین شهید فرهنگ پیشرو انسانیت» استاد محمدتقی جعفری گرفته شده است(ص 64).


  منبع: نشریه كنگره امام حسین علیه السلام و مقاومت ج 3

دوشنبه 6/9/1391 - 0:25
اهل بیت
 

2. پیوند عاطفی
 

« چشم گریان، چشمه ی فیض خداست». گریستن بر اباعبدالله الحسین ثواب بسیار دارد. فرشتگان، پیامبران، زمین و آسمان، حیوانات صحرا و دریا هم بر عزای حسین گریسته اند.(1)
اشک ریختن، نشانه ی پیوند قلبی با اهل بیت و سیدالشهدا است. اشک، دل را سیراب می کند، عطش روح را برطرف می سازد و حاصل محبتی است که نسبت به اهل بیت حاصل می شود. همدلی و هماهنگی روحی با ائمه ایجاب می کند که در شادی آنان شاد و در غمشان محزون باشیم. این نشانه شیعه است که « یفرحون بفرحنا و یحزنون لحزننا...»(2). قلبی که مهر حسین را داشته باشد، بی شک به یاد مظلومیت و شهادت او می گرید. اشک، زبان دل و شاهد عشق است.
گریستن در سوگ شهدای کربلا، تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیه ی فکری و روحی با این مکتب است و اشک ریختن، نوعی
امضا کردن پیمان و قرارداد مودت با سیدالشهداست. ائمه شیعه، گریستن بر مظلومیت اهل بیت و عزای حسینی را تأکید کرده و شهادت اشک را بر صداقت عشق، پذیرفته اند. امام صادق فرموده است:«نزد هرکس که ما یاد شویم و چشمانش اشک آلود شود، حتی اگر به اندازه ی بال مگسی باشد، خداوند گناهانش را می بخشاید، هرچند چون کف دریا فراوان باشد».(3)
دستور امامان به گریستن بر امام حسین بسیار اکید است؛ ضمن اینکه این همه فضیلت که برای گریه بر حسین بیان شده است و بیان این موضوع که اشک چشم، آتش دوزخ را فرو می نشاند و غمگین شدن در سوگ شهیدان کربلا ایمنی از عذاب است، در صورتی است که گناه و فسق و آلودگی انسان در حدی نباشد که مانع رسیدن این فیض الهی گردد.
اشکی که مبین پیوند عاطفی و رابطه مکتبی و اتصال روحی با راه و فکر و خط ائمه و سیدالشهداست، حتماً زمینه ساز پرهیز از گناه می گردد؛ به تعبیر شهید مطهری:« گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت اوست... امام حسین به واسطه شخصیت عالیقدرش، به واسطه شهادت قهرمانانه اش، مالک قلب ها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر کسانی که بر این مخزن عظیم و گرانقدر احساسی و روحی گمارده شدند( سخنرانان مذهبی) بتوانند از این مخزن عظیم در جهت هم شکل کردن و همرنگ کردن و هم احساس کردن روح ها با روح عظیم حسینی بهره برداری صحیح کنند، جهانی اصلاح خواهد شد»(4)؛ پس مهم، شناخت فلسفه ی گریه در راستای احیای عاشورا و زنده نگهداشتن مراسم
حسینی و فرهنگ کربلاست؛ نه گناه کردن و آلودگی، به امید پاک شدن با چند قطره اشک! معلوم نیست که دل و جان آلوده، آن همسویی را با امام داشته باشد که با یاد مصائبش گریه کند.
گریه در فرهنگ عاشورا، سلاح همیشه برانی است که فریاد اعتراض به ستمگران را دارد.« اشک» زبان دل است و گریه، فریاد عصر مظلومیت. رسالت اشک نیز پاسداری از « خون شهید» است.
امام خمینی فرمود:« هر مکتبی، تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش توی سر و سینه زن نباشد، حفظ نمی شود...»(5). « گریه کردن بر شهید، زنده نگهداشتن نهضت است»(6) « گریه کردن بر عزای امام حسین، زنده نگهداشتن نهضت و زنده نگهداشتن همین معنی است که یک جمعیت کمی در مقابل یک امپراتور بزرگ ایستاد... . آنها از همین گریه ها می ترسند؛ برای اینکه گریه ای است که گریه بر مظلوم است، فریاد مقابل ظالم است».
امروز هم اشک و گریه رابط ما با حسین است و ما با شوری اشک هایمان، سر سفره محبت سیدالشهدا نشسته ایم و نمک پرورده اباعبدالله هستیم؛ از این رو، این مهر با شیر مادر در جان ما وارد شده و با جان هم به در می شود.

3. پایداری و استقامت
 

ایستادگیف مقاومت و پایداری، مقابله با عواملی که انسان را از تلاش در راه
هدف باز می دارد، تحمل سختی ها و ناگواری ها به خاطر پیروز شدن و انجام وظیفه. در حادثه کربلا، زیباترین جلوه های صبر و پایداری در راه عقیده و تحمل مشکلات مبارزه ترسیم شده و سبب ماندگاری و جاودانگی آن حماسه و پیروزی ابدی آن گروه اندک بر دشمنان انبوه شده است؛ همانگونه که قرآن کریم می فرماید:« کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله و الله مع الصابرین»(7)، در حماسه عاشورا، « صبر» هم در گفتارها و شعارها و هم در عمل ها و رفتارها مشهود است، هم در شخص سیدالشهداء و هم در عترت و یاران صبور و وفادارش؛ چه اینکه یاران آن حضرت نیز همانگونه بودند که او می خواست. در میدان « صبر»، پایدار ماندند و بر تشنگی، محاصره، هجوم دشمن، کمی یاران و شهادت همرزمان مقاومت کردند و از خوشحالی در پوست خود نگنجیدند؛ حتی بعضی شان روز عاشورا خوشحالی و شوخی می کردند و می گفتند: میان ما و بهشت، جز ساعتی جنگ و تحمل ضربت تیغ ها و نیزه ها و تیرها نیست و پس از آن، بهشت جاودان الهی است. اباعبدالله نیز آنان را چنان بارآورده و تعلیم داده بود که پایداری را پل عبور به بهشت بدانند.
خود امام بر کشته شدن و داغ فرزندان و یاران صبر کرد، خواهر صبورش زینب صبورانه بار این حماسه ی خونین را به دوش کشید و لحظه لحظه حوادث کربلا، جلوه های مقاومت و پایداری بود؛ حتی آخرین کلمات سیدالشهدا نیز در قتلگاه که بر زمین افتاده و با پروردگارش مناجات می کرد، حاکی از همین روحیه بود:« صبراً علی قضائک».
تمام مصیبت ها، خسارات، کشتار فجیع کودکان و زنان، غارت اموال،
تجاوز به ناموس و ... که در زمان مبارزه و جنگ تحمیلی و محاصره ی اقتصادی ابرقدرت ها بر مردم انقلابی ایران اتفاق افتاد، واقعاً سنگین و غیرقابل تحمل بود؛ ولی تنها با پیروی و تبعیت از اهل بیت و به ویژه قیام امام حسین و با امید به لطف و رحمت الهی بود که تمامی مشکلات را پذیرا شدند و هر سال بر استقامت و صبر و بردباری آنها افزوده شد و با عزمی آهنین در برابر مصائب همچنان ایستادگی می کنند.

4. نماز
 

سعید بن عبدالله، از اصحاب شهید امام حسین بود که روز عاشورا، پیکر خود را سپر تیرهای دشمن ساخت تا امام حسین نمازش را بخواند، علاوه بر زخم شمشیرها و نیزه هایی که بر بدن داشت، سیزده تیر هم بر پیکرش نشسته بود که بر زمین افتاد و شهید شد.(8)
خود اباعبدالله را نیز می توان سرسلسله ی شهیدان نماز دانست؛ چرا که برای احیای دین و نماز و امر به معروف و نهی از منکر شهید شد و قیامش، « اقامه نماز» بود( اشهد انک قد اقمت اصلاة...)؛ چه اینکه حضرت شب عاشورا را نیز برای نماز و قرائت قرآن از سپاه دشمن مهلت خواست؛ ظهر عاشورا هم در آن میدان خون و شهادت به نماز اول وقت ایستاد.به ابوثمامه صائدی نیز- که هنگام ظهر عاشورا، اذان وقت را به یاد سیدالشهدا گفت و همراه آن حضرت آخرین نماز را خواند- « شهید نماز» گفته اند.
انقلاب اسلامی چه در دوران مبارزه و خفقان رژیم شاهنشاهی و چه بعد
از آن، نماز را سرلوحه ی امور خود قرار داد و نماز جمعه ها و نماز جماعت را در کلیه ی شهرها احیا نمود. در مدارس، آموزشگاه ها، دبیرستان ها، دانشگاه ها، ادارات، کارخانجات، مساجد، حسینیه ها، فرودگاه ها، ترمینال های مسافربری، بیمارستان ها و ... نماز جماعت رونق پیدا کرد. نماز به عنوان ستون دین اسلام در کلیه زوایای زندگی مردم نقش مهمی پیدا کرد. باید توجه داشت همه ی اینها با رهبری امام خمینی و تأسی مردم و مسئولان از او به منصه ی ظهور رسید.

5. شهامت و شجاعت
 

دلاوری و بی باکی برای مقابله با دشمن و نهراسیدن از خطرها و اقدام های دشوار، یکی از بهترین ملکات اخلاقی است که در حسین بن علی و یاران شهیدش و اسیران آزادی بخش جلوه گر بود. ریشه ی روح حماسی در میدان های نبرد، خصلت های فرد و زمینه های تربیتی اوست. وراثت خانوادگی نیز در شجاع بودن افراد مؤثر است.
قیام کربلا از نخستین مراحلش تا پایان آن، صحنه های بروز شجاعت بود. قاطعیتی که امام حسین در ابراز مخالفت با یزید و امتناع از بیعت داشت، تصمیم به حرکت به سوی کوفه و مبارزه با یزیدیان، متزلزل نشدن روحیه از شنیدن اخبار و اوضاع داخل کوفه، اعلام آمادگی برای نثار خون در راه احیای دین، نهراسیدن از انبوه سپاهی که آن حضرت را در کربلا محاصره کردند، قیام افتخارآفرین مسلم بن عقیل در کوفه، رسوا ساختن امویان توسط قیس بن مسهر در حضور والی کوفه و عامه ی مردم، رزم آوری های سلحشورانه و بی نظیر امام حسین و سربازان و خاندانش، جنگ نمایان
عباس و علی اکبر و قاسم و یکایک اولاد علی و فرزندان عقیل، خطبه های زینب و حضرت سجاد در کوفه و شام و ... صدها صحنه ی حماسی، همه جلوه هایی از شجاعت است که از الفبای « فرهنگ عاشورا» است. خاندان پیامبر در شجاعت و قوت قلب و دلیری نمونه بودند و آنچه در دلشان نبود، هراس از دشمن بود. میدان های جنگ در زمان رسول خدا و پس از او در جنگ های جمل، صفین و نهروان، نشان دهنده ی شجاعت آل علی است.
امام سجاد در خطبه ی خویش در کاخ یزید، شجاعت را از جمله خصلت های برجسته ای برشمرد که خداوند به آن دودمان بخشیده است:« اعطینا العلم و الحلم و السماحة و الفصاحة و الشجاعة...»(9). این شجاعت، هم در گفتار و زبان آوری بود، هم در مواجهه با خصم و نبرد با دشمن و یک تنه به دریای سپاه تاختن و هم در تحمل مصائب و شداید و خود را نباختن و خواری نپذیرفتن؛ شجاعت حسین و یارانش را دوست و دشمن ستوده اند.
آنچه بی شک ثابت است و غیرقابل انکار، شجاعت شگفت آن فداییان راه خداست. پیروان نهضت و خط عاشورا نیز درس شجاعت را از کربلا آموخته اند و از دشمن، هرچند قوی و مجهز و مسلح باشد، بیمی به دل راه نمی دهند.
شهامت نیروهای بسیجی در سال های دفاع مقدس در جبهه های ایران، الهام گرفته از عاشوراست. حسین! ای درس آموز شجاعت، بسیجی از تو آموزد شهامت؛ به روی سینه و پشت رزمنده ی بسیجی نوشته: یا زیارت، یا شهادت.

پی‌نوشت‌ها:
 

*عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور.
1.سفینة البحار؛ ج 1، ص 97 و بحارالانوار؛ ج 45، ص 220 به بعد.
2. میزان الحکمه؛ ج 5، ص 233.
3. وسائل الشیعه؛ ج 10، ص 391.
4. شهید( ضمیمه قیام و انقلاب مهدی)؛ ص 124-125.
5.صحیفه نور؛ ج 8، ص 70.
6. همان؛ ج 10، ص 31.
7.بقره: 249.
8.شیخ مفید؛ اوائل المقالات ( چاپ کنگره شیخ مفید)؛ ص 114.
9.بحارالانوار؛ ج 45، صص 138 و 174.
 

منبع:نشریه کنگره امام حسین (ع) و مقاومت، جلد2.
ادامه دارد...
دوشنبه 6/9/1391 - 0:25
اهل بیت


 

مقدمه
 

حادثه عاشورا، بی شک از عظیم ترین رخدادهایی بود که در تاریخ بشری موجی عظیم پدید آورد و مسلمانان و غیرمسلمانان را با ارزش های متعالی و مفهوم حیات هدفدار آشنا ساخت و انگیزه های مبارزه برای حفظ کرامت انسان و نفی سلطه ی ستم را در انسان ها ایجاد یا تقویت نمود. هر اندازه که مسلمانان و انسان های حق طلب با درس های نهفته در آن حرکت خونین و عمیق آشناتر شده، از آن بهره برده اند، به همان میزان عزتمند و بزرگوار زیسته و پایه های حکومت طاغوت ها را لرزانده اند. درس هایی که از عاشورا
می توان گرفت، در سخنان امام حسین و یارانش، عملکرد و روحیات آنان، تأثیر آن واقعه در فکر و زندگی مسلمانان و ماندگاری آن حماسه و آثارش در طول زمان نهفته است و کسی که به دقت در مجموعه این واقعه بنگرد، با این درس ها آشنا می شود.
با نگاه جستجوگرانه از صفحات رنگین محرم و عاشورای خونین حسین تا سال 1341 و 1342 و عاشورای آن سال که به قیام 15 خرداد ماه منتهی شد و در نهایت 22 بهمن ماه سال 1357 که پرچم تشنه ی اسلام سیراب از اتحاد و دفاع و شهادت شد، رد پای حسین را می یابیم که آکنده از بوی احیای اسلام است و راهبری راستین چون خمینی را که مفهوم زیبای ثقلین محمد را دریافته و تنهای تنها، برای اسلامی که اسیر و زخمی دست های آلوده بیگانه و آشناهای اسیر هواهای نفسانی، قدم در جای پای حسین می نهد و تنها با شعار « واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا»(1)تاریخ را می شکافد و اندیشه والای فدا شدن برای اسلام را می افرازد... .
با نگاهی که به انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی بنیانگذار این تحول بزرگ و شخصیت معنوی ایشان و با نگاهی به اندیشه و راه کسانی که در پی اعتلای پرچم مقدس اسلام زندگی باقی را برگزیدند و چه آنهایی که لذت اسارت را خداوند روزی ایشان قرار داد تا مفهوم آزادی واقعی را دریابند و چه آنهایی که سوداگران برتری بودند و با خدای خویش معامله کردند و از نعمت های بزرگ خداوندی، نعمت سلامتی خویش را هدیه پیشگاه اسلام و قرآن نمودند، می شود فهمید تأثیر سیره و سنت نبوی در اندیشه و افکار این پیروان واقعی چه بوده است.
از انقلاب بزرگ حسین تا انقلاب حسینی خمینی... از اندیشه ی حسین- این هدیه آسمانی زمین خلیل الهی- که خلیل الله اسماعیل ها را به قربانگاه برد بی رمی، حتی یک جمر، تا اندیشه خمینی فرزانه- مردی که در تار و پود وجودش جز آیه آیه قرآن چیزی نهفته نبود- قرن ها فاصله است و چه نزدیک به هم و هم معنی و هم هدف... دو فریاد، دو فریاد هم ریشه در قرآن و برخاسته از وسعت اندیشه هایی خالص و پاک و عقبایی...
در این مقاله به برخی از مشخصات حماسه حسینی به صورت گذرا اشاره می شود و تأثیر آن در انقلاب اسلامی ایران تحلیل و مورد بررسی قرار می گیرد. امید است گامی هرچند کوچک در راستای گسترش و تبلیغ تفکر عاشورایی حضرت اباعبدالله الحسین باشد.

1. اصلاح طلبی و ظلم ستیزی
 

نهضت عاشورا به لحاظ ماهیت اسلام خواهی، اصلاح طلبی و ظلم ستیزی اش، همواره الهام بخش انقلابیون و حرکت های اصلاحی بوده است. انقلاب اسلامی ایران نیز از آن سرچشمه سیراب شد و از محتوای عاشورا الهام گرفت، این الهام گیری هم از سوی رهبر انقلاب بود و هم از ناحیه مردم؛ چه اینکه شرایط سیاسی و اجتماعی ایران قبل از انقلاب، شبیه دوران بنی امیه بود. فساد و ظلم حاکمیت داشت. اسلام در حال نابودی بود. تبلیغات ضد اسلامی در اختیار طاغوت بود. ابتذال فرهنگی و غربزدگی، معروف شدن منکر، منکر شدن معروف، به زندان افتادن آزادمردان، حیف و میل بیت المال در راه عیاشی های طاغوت، همه، شرایطی را به وجود آورده بود که اصلاحی عمیق می طلبید تا زور به عنوان عامل استقرار حکومت نفی شود و معیارها و هنجارها حاکم گردد.
امام امت، با الهام از عاشورا، روح حماسه و غیرت دینی را در مردم دمید و آنها را به حکومت اسلامی و حاکمیت ارزش های قرآنی فراخواند. مفاسد رژیم طاغوت را برشمرد و در دوران تبعید هم از این راه دست بر نداشت. مردم، مبارزات خود را علیه یزید زمانه می دانستند و از تبیین مفاسد معاویه، یزید، ابن زیاد و ... ذهن ها به مفاسد و مظالم طاغوتیان منتقل می شد. مجالس محرم، منبرها، وعظ ها، نوحه ها رنگ و حال و هوای سیاسی و انقلابی گرفت؛ حتی شعارهای مردم در راهپیمایی های ضد طاغوتی، پیوند انقلاب و عاشورا را می رساند( رهبر ما خمینیه، نهضت ما حسینیه). عاشورا محور بسیج مردم و شورگستری علیه طاغوت شد. عنصر شهادت به مبارزه مردم جان و روح بخشید.
خانواده ها شهدای خود را به فرمان حسین زمان و محشور با شهدای کربلا می دانستند. امام امت در سخنرانی هایش و نیز در مصاحبه ها، مشروعیت حکومت شاه را زیر سؤال برد و خواستار تشکیل حکومت اسلامی بود. آنگونه که سیدالشهدا نیز با امتناع از بیعت، خلافت یزید را نامشروع و غاصبانه دانست.
نگرش سیاسی به حادثه ی کربلا و درس آموزی از قیام عاشورا، سرلوحه دعوت امام خمینی و همفکران او بود و اعلام اینکه همه جا کربلا و هر روز عاشوراست، تأکیدی بر این برداشت بود. قتل عام 15 خرداد، گرچه به ظاهر سرکوب نهضت امام بود، اما خون های شهدا و افشاگری ها و مبارزات بعدی، اذهان را برای یک انقلاب آماده ساخت. عاشورای حسینی هم در ظاهر، با شهادت امام و یارانش به پایان رسید؛ ولی همان حادثه، بذر تحرک ها و بیدارگری های عظیمی را افشاند و به بار نشست.امام امت، با توجه به قدرت جذب، الهام، سازماندهی و شورآفرینی کربلا و عزاداری های ایام محرم و
دسته های عزاداری، این سنت دیرین را به شدت حمایت کرد.
همچنان که خطابه امام خمینی در 15 خرداد(12محرم) آغاز این نهضت بود، راهپیمایی های تاسوعا و عاشورا نیز در آخرین سال حکومت رژیم پهلوی، ضربه ی نهایی را بر آن زد. امام تأکید داشت روحانیون و خطبا، حد اعلای بهره را از منابر حسینی در ماه محرم و صفر ببرند؛ چه اینکه بهره هایی که عاشورای حسینی را به پیروزی انقلاب رساند، فراوان بود.
به تعبیر امام امت:« اگر قیام حضرت سیدالشهدا نبود، امروز ما هم نمی توانستیم پیروز شویم»(2). « واقعه عظیم عاشورا از سال 61 هجری تا خرداد 61 و از آن زمان تا قیام جهانی بقیة الله ارواحنا لمقدمه الفداء، در هر مقطع انقلاب ساز است».(3)
این مسئله درباره ی عاشورا و جبهه های جنگ تحمیلی هم دیده می شود؛ چه اینکه پس از پیروزی انقلاب نیز، آنچه ملت را در مقابل استکبار جهانی مقاوم و بی باک ساخت و امت انقلابی و رهبری انقلاب، تن به سازش ندادند، همان درس عزتی بود که از « هیهات منا الذله» اباعبدالله آموخته بودند و آنچه که در سال های دفاع مقدس، جبهه ها را گرم نگه می داشت و سیل نیروی عظیم انسانی به جبهه ها سرازیر می شد و فتح الفتوح ها می آفرید، درس های آموخته از کربلا و مکتب شهادت بود. امام امت فرمود:« انقلاب اسلامی ایران، پرتویی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است»(4) و فرمود:« این خون سیدالشهداست که خون های همه ملت های اسلامی را به جوش می آورد.»(5)
آنچه عاشورا داشت، یک بار ایدئولوژیکی و انگیزه ی مکتبی برای مبارزه بود. این محتوا در ذهن رهبر انقلاب و در دل پیروان او شکل گرفت و نهضت را پدید آورد و پس از پیروزی هم هشت سال دفاع خونین از انقلاب را اداره و تغذیه کرد. فرهنگ عاشورا و الهام از اسوه های کربلایی، حتی در وصیت نامه، پیشانی بندها، شعارها، سرودها، نوحه ها، تابلوهای جبهه، رمز عملیات و مجالس ختم شهدا متجلی بود. وقتی فرماندهی می گفت:« ما یک بار حسین را در کربلا تنها گذاشتیم و چهارده قرن تحقیر و تازیانه و توهین و شکنجه چشیدیم، هرگز مبادا این بار حسین را تنها بگذاریم»(6)، این عمق تأثیر عاشورا را در دفاع مقدس ما نشان می داد.
رزمندگان اسلام، به عشق حسین در جبهه ها تشنه، جان می دادند. انتظار و امید حضور اباعبدالله را بر بالین خود داشتند. آنچه به پیشانی بندها یا پشت لباس های رزم خود می نوشتند، پیوند جبهه و کربلا را می رساند، از قبیل: مسافر کربلا، زائر کربلا، یا زیارت یا شهادت، هیهات منا الذله، با قمر بنی هاشم، یا ثارالله، یا حسین شهید، یا سیدالشهدا، عاشقان کربلا، کل یوم عاشورا، یا اباعبدالله، لبیک یا حسین و ... تابلو نوشته های جاده های جبهه نیز الهام از فرهنگ عاشورا داشت. غیر از تعبیرات یاد شده که گاهی در تابلونوشته ها هم دیده می شد، عباراتی اینچنین نیز، گویای این حقیقت است:« هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله؛ اگر خسته جانی بگو یا حسین؛ وعده گاه حزب الله صحن اباعبدالله؛ رزمندگان تا کربلا راهی نمانده؛ راه قدس از کربلا می گذرد؛ پیش به سوی حرم حسینی؛ بسیجی
مسافر جاده های پر پیچ و خم کربلا و ... ده ها جمله دیگر»(7).
نامگذاری برخی از عملیات نیز با الهام از نهضت عاشورا بود. عملیات محرم، مسلم بن عقیل، عاشورا، ثارالله، کربلای 1 تا 10 و ... از جمله این نمونه هاست. رمز عملیات نیز گاهی از اسامی مبارک حماسه سازان کربلا بود که در رزمندگان، شوری عاشورایی پدید می آورد؛ همچون:« یا حسین فرماندهی»، یا اباالفضل العباس، یا زینب، یا اباعبدالله الحسین.
همین که رزمندگان خود را در مسیر اهداف عاشورا می دیدند، شور می گرفتند و همین که خانواده های آنان به جبهه حسینی سرباز می فرستادند، صبور و مقاوم می شدند و شهیدان جبهه ها را مسافران بازگشته از کربلا می دانستند( این گل پرپر از کجا آمده؟ از سفر کرب و بلا آمده) و عزیمت به جبهه را حرکت به سوی حرم حسینی می دیدند( گرفته ایم جان به کف و به کربلا می رویم، پیش به سوی حرم حسینی) جانبازان بی دست را اقتداکنندگان به قمر بنی هاشم می دانستند و مادران و خواهران و دختران شهدا را درس آموخته از زینب و سکینه می یافتند و مادر چند شهید را به « ام البنین» تشبیه می کردند و در حمایت از رهبری انقلاب و اطاعت فرمان جهاد او شعار « ما اهل کوفه نیستیم، حسین تنها بماند» سر می دادند. شب های حمله، با نوحه خوانی و سینه زنی و عزاداری برای امام حسین روحیه می گرفتند.
در آن سال ها، عزیمت به جبهه، پاسخ به ندای « هل من ناصر» حسین زمان بود و جبهه های غرب و جنوب کشور، « کربلای ایران» محسوب می شد و شهدایی که به عاشوراییان تاریخ می پیوستند، سیراب شدگان از فرات عشق
و علقمه ی یقین بودند و حتی « مفقودالاثر» ها گمشدگانی در « حریم کربلا» تلقی می شدند. این باورها و برداشت ها بود که به امت ما آرامش و اطمینان می بخشید و رزمندگان را برای رفتن به جبهه، بی تاب می ساخت. انقلاب اسلامی ایران و دفاع مقدس، در اهداف، انگیزه ها، شیوه ی مبارزه، روش های دفاع، روحیه مردم، شهادت طلبی و صبر، همه و همه، الهام گرفته از عاشوراست تا پایان نیز به این فرهنگ وفادار می ماند.

پی‌نوشت‌ها:
 

*عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور.
1.آل عمران: 102.
2.صحیفه نور؛ ج 17، ص 60.
3.همان؛ ج 16، ص 219.
4. همان؛ ج 18، ص 12.
5. همان؛ ج 15، ص 204.
6.چکیده مقالات کنگره امام خمینی و فرهنگ عاشورا؛ ص 104.
7. در این زمینه ر.ک به: مهدی فهیمی؛ فرهنگ جبهه.
 

منبع:نشریه کنگره امام حسین (ع) و مقاومت، جلد2.
ادامه دارد...
دوشنبه 6/9/1391 - 0:25
اهل بیت


 
تأثیرپذیر انقلاب اسلامی از الگوی مقاومت حسینی

مبحث دوم: بررسی تأثیر نهضت عاشورا بر نهضت اسلامی ایران
 

انقلاب اسلامی ایران نشأت گرفته از یک سلسله عوامل ریشه دار اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بود که نه فقط ریشه ی آن را باید در تحولات تاریخ گذشته ایران بررسی کرد، بلکه به لحاظ اعتقادی- دینی ریشه در تحولات تاریخ اسلام، به ویژه تاریخ تشیع دارد. در حالی که ساختارهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران قبل از انقلاب زمینه ساز بروز یک جامعه دو قطبی مستعد انقلاب اسلامی بود، عوامل تعیین کننده در پیروزی انقلاب اسلامی سه عامل کلیدی بود که جملگی متأثر از فرهنگ نهضت عاشورا بودند. سه عامل تعیین کننده مذکور عبارت بودند از: مکتب اسلام، رهبری امام خمینی و حضور مردم.
حضور همزمان سه عامل « مکتب، رهبری و مردم» با گسیختگی ساختاری نهادهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور به اضافه چند عامل اتفاقی یا تسریع کننده به وقوع یکی از مهم ترین حوادث تاریخ معاصر منجر شد؛ انقلابی که خود به عنوان نقطه آغاز خیزش تفکر اسلامی در قرن جدید ( هجری قمری) تلقی شد.
در این مبحث، به منظور بررسی نقش نهضت عاشورا در پیروزی انقلاب اسلامی، نقش و تأثیر نهضت را به صورت مجزا در هریک از عوامل سه گانه
مورد بررسی قرار می دهیم.
جرقه انقلاب اسلامی در 15 خرداد 1342 زده شد؛ قیام 15 خرداد 1342 به عنوان طلیعه انقلاب اسلامی ایران( در عکس العمل به دستگیری امام پس از سخنرانی ایشان در عصر روز عاشورا) به تعبیر امام خمینی منتج و ناشی از مجالس عزا و دستجات سینه زنی و نوحه سرایی بود.(1) اگرچه این جرقه به سرعت با اقدام رژیم پهلوی خاموش گردید، ولی پانزده سال بعد منشأ حرکت عظیمی شد که دنیا را به اعجاب آورد.
 

 

الف) مکتب اسلام
 

بدون شک هیچ دینی همچون اسلام قادر به بسیج نیروی پیروانش در جهت تحقق بخشیدن به اهداف خود نبوده است و هیچ دینی همچون اسلام به گونه ای همه جانبه در جامعه و تاریخ نفوذ نکرده است؛ با وجود این به دلیل عوامل متعددی برای فترتی به نسبت طولانی، اسلام از صحنه خارج شد و مسلمانان مرعوب تمدن مقلوب غیراسلامی شدند؛ همچنین به همت دشمنان دانا و دوستان نادان به تدریج از اسلام چیزی نماند جز رویه ای. طی این دوران دین به عنوان عامل مخدر جامعه و حافظ وضع موجود، ابزاری بود که از ماهیت اصلی حرکت آفرین و پویای خود بسیار به دور بود. مسلمانان مرعوب تمدن غربی شدند و روشنفکران مسلمان نجات و سعادت خود را در تبعیت از غرب می دانستند. حکومت های وابسته نیز به صراحت اعلام کردند که ربطی به اسلام و قرآن ندارند؛ مثل حکومت لائیک ترکیه.
اسلامی که امام خمینی به مردم معرفی کرد، دین عدالت و حقیقت
بود؛ دینی که نافی سلطه غیر بر امور مسلمانان بود؛ دینی که در پناه آن آزادی و استقلال است، رفع ایادی اجانب است، هدم پایگاه ظلم و فساد است، قطع کردن دست های جنایتکار و جنایتکاران است... .(2)
امام خمینی ضمن روشن کردن جنبه های مترقیانه اسلام برای خنثی کردن توطئه های دشمنان اعلام کرد: اسلام برای این انسانی که همه چیز است، یعنی از طبیعت تا ماورای طبیعت تا عالم الوهیت، مراتب دارد. اسلام تز دارد، برنامه دارد. اسلام می خواهد انسان را یک انسانی بسازد جامع؛ یعنی رشد به آن طور که هست بدهد.(3)
 

 

ب) رهبری امام
 

امام خمینی همچون مولایش امام حسین حرکت انحرافی تاریخ را که در جهت منافع مستکبران بود، در راستای اهداف مستضعفان به حرکت درآورد. بدون کمترین تردیدی، انقلاب اسلامی بدون رهبری امام خمینی به پیروزی نمی رسید؛ چه اینکه همو بود که با درک و شناخت صحیح از اوضاع، انقلاب اسلامی را از مرحله قوه به فعل و از عقیده به عمل راهبر شد؛ همچنین بعد سیاسی اسلام را بدان بازگرداند و با سخنرانی ها و بیانیه های پی در پی اش مردم را بسیج کرد.
امام با بهره گیری از نارضایی موجود در جامعه، مضامین نهضت کربلا، همچون شهادت و آرزوی یک حکومت عادلانه را وارد قلمرو سیاسی جامعه نمود. بی شک همان گونه که برای شناخت اسلام کوتاه ترین و بهترین راه؛
شناخت قرآن است، برای شناخت انقلاب اسلامی نیز کوتاه ترین و مهم ترین راه، شناخت کلمات امام خمینی به عنوان یک « حقیقت همیشه زنده در انقلاب اسلامی» است.
امام خمینی انقلاب اسلامی را ادامه و تابع نهضت کربلا می دانست و در تفسیر « کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» می گفت:« دستور است به اینکه هر روز و در هر جا باید همان نهضت را ادامه بدهید. امام حسین با عده کم همه چیزش را فدای اسلام کرد. مقابل یک امپراتوری بزرگ ایستاد و نه گفت. هر روز باید در همه جا این نه محفوظ بماند و این مجالسی که هست، به دنبال همین است که این نه را محفوظ بدارد.»(4)
 

 

ج) حضور مردم
 

مهم ترین وجه تمایز انقلاب اسلامی ایران از سایر انقلاب های بزرگ دنیا، حضور همه جانبه و گسترده ی اقشار مختلف مردم در صحنه انقلاب اسلامی بود؛ به استثنای یک اقلیت محدود وابسته به رژیم پهلوی هیچ قشری از مردم نبود که براندازی رژیم پهلوی و ایجاد حکومت اسلامی را فریاد نزند.
بدون شک، این سؤال ذهن بسیاری را به خود مشغول داشته که چه شد که ناگهان مردم، همان مردمی که سال ها حکومت شاهنشاهی را بی اعتراض تحمل کرده و در سایه ی آن زندگی کرده بوده اند، دچار تحول شدند و خواستار نابودی آن شدند؟ چه شد که یکباره فرهنگ بی اعتمادی و بار خود را به سر منزل مقصود رساندن فردی، جای خود را به حرکت توفنده میلیونی مردم در خیابان ها و در مقابل گلوله های رژیم داد؟ و اصولاً چه شد که مردم
به دین، دینی که سالیان سال در میان شان مهجور بود، روی آوردند؟
تردیدی نیست که مردم دگرگون شدند. تفسیر جدیدی که امام از اسلام و مفاهیم مذهبی پیش روی مردم قرار داد، چهره ی جدیدی که از قیام امام حسین و اهداف متعالی سیدالشهداء در برابر دیدگان مردم قرار گرفت، عذر و بهانه را از همه ساقط کرد که قلت عده و عُده بهانه ای بیش نیست و عنوان کردن قدرت دشمن، شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت است.
الگوی امام حسین و یارانش رمز قدرت مردمی بود که در مقابل ارتش تا بن دندان مسلح رژیم پهلوی فقط با شعار و بیانیه مسلح بودند. شعارهای مردم( در جریان راهپیمایی ها) که نمایانگر عمق تأثیرپذیری آنها از نهضت عاشورا و قیام سیدالشهدا بود، طی دوران 13 ماهه انقلاب اسلامی تأمل برانگیز است.
 

 

مبحث سوم: نقش نهضت عاشورا در تداوم انقلاب اسلامی
 

همان گونه که در مبحث قبل ذکر شد، عوامل سازنده ی انقلاب اسلامی، گذشته از یک سلسله شرایط مساعد - که زمینه ساز پیروزی انقلاب اسلامی و به اصطلاح شرایط لازم برای وقوع انقلاب اسلامی بودند- وجود همزمان سه عامل مکتب اسلام، رهبری امام و حضور مردم بود. در ترتیب بندی اهمیت سه عامل یاد شده با توجه به اینکه اسلام طی سالیان متمادی، دین 98 درصد مردم ایران بوده و مردم هم که عضو جدایی ناپذیر هر جامعه ای هستند، رهبری قاطع و سازش ناپذیر امام خمینی در مقطع حساس سال های دهه 40 به این سو دارای شأن ویژه ای بود که توانست با استفاده از
شرایط موجود جامعه، اسلام را که به تدریج به عامل رکود و سکون جامعه تبدیل شده بود، به جریان اصلی خود بازگرداند و آن را تبدیل به عامل حرکت و پویایی مردم کند و مردم مسلمان را با اسلام، همان گونه که هست و نه آن گونه که آن را نمایانده بودند، آشنا ساخت و بسیج توده ها را به شیوه ای سازماندهی شده تا نیل به هدف به انجام رساند و در تمام طول جریان انقلاب، نهضت عاشورا محوری ترین و مؤثرترین عامل محرک و بسیج تلقی می گردید.
تردیدی نیست که برای تداوم و استمرار هر پدیده ای، از جمله انقلاب اسلامی باید علل سازنده را به عنوان علل ماندگارساز- نه فقط در شکل، بلکه در فعل- نیز حفظ کرد؛ ضمن آنکه در هر سه بعد، نهضت عاشورا معیار و میزان عمل است؛ به عبارتی به میزانی که مفاهیم و مضامین نهضت امام حسین در جامعه بیشتر نهادینه شود، شاهد استقرار اهداف متعالی امام حسین- که همانا اهداف رهبر فقید انقلاب اسلامی امام خمینی نیز بود- خواهیم بود و به میزانی که از شعارهای اولیه انقلاب اسلامی - که مبتنی بر اهداف حق طلبانه امام حسین بود- دور می شویم، به میزان دور شدن از مضامین قیام عاشورا، شاهد کمرنگ تر شدن مضامین انقلابی و سکون و دلمردگی بیشتر و رشد نگران کننده عوامل انحرافی خواهیم بود.
همان گونه که دیدیم، ماهیت نهضت حسینی و انقلاب اسلامی ایران هر دو احیای اسلام و ارزش های اسلام بود. هدف، اسلام و حاکمیت دوباره اسلام بود. اگر شیوه ی حرکتی فداکاری و ایثار و شهادت طلبی بود، استراتژی و هدف نهایی، استقرار دین بود؛ چه اینکه بدون شک از جمله عوامل مهم در تداوم انقلاب اسلامی آن است که جایگاه دین را دریابیم و آن را
همان گونه که هدف بود، حفظ نماییم. امام حسین ضمن شکوه از مردم عصر خویش چنین می گوید: آنها بندگان دنیایند و دین لقلقله زبانشان.
فرق سیدالشهدا و عبدالله بن زبیر- که هر دو علیه ظلم یزید شورش کردند- آن بود که امام خود را برای حفظ کعبه سپرکرد؛(5) ولی عبدالله بن زبیر کعبه را سپر حفظ خود کرد.(6)
در تداوم انقلاب اسلامی، با تمسک به درس های عاشورا مهم آن است که محور را حفظ اسلام بگیریم؛ همان اسلامی که امام به مردم معرفی کرد؛ چه اینکه دینی که امام حسین برای حفظ و احیای آن جانفشانی کرد، معیار حقیقت است؛ بنابراین اگر به ابزار توجیه تبدیل شد، آن گونه که عبدالله بن زبیر دین را به کار گرفت، باید در اصالت آن شک کنیم؛ چه اینکه براساس تعالیم نهضت عاشورا استمرار انقلاب اسلامی منوط به نحوه به کارگیری دین در ادامه حرکت است.
 

 

پی‌نوشت‌ها:
 

1.صحیفه نور؛ ج 16، ص 209.
2. همان؛ ج 1، ص 250.
3. همان؛ ج 2، ص 155.
4.همان؛ ج 10، ص 31.
5.امام حسین زمانی که عبدالله بن زبیر ایشان را به ماندن در مکه ترغیب می کرد، به وی این چنین می گوید:« ان ابی حدثنی ان بمکة کبشا تستحل حرمتها فما احب ان اکون ذلک الکبش و لئن اقتل خارجا منها بشیر احب الی ان اقتل فیها خارجا منها بشیرین احب الی من ان اقتل خارجا منها بشیر»: پدرم به من خبر داد که به سبب قوچی در مکه احترام آن شهر در هم شکسته خواهد شد. نمی خواهم آن قوچ من باشم. به خدا سوگند اگر یک وجب دورتر از مکه کشته شوم، بهتر از آن است که درون آن به قتل رسم و اگر دو وجب دورتر از مکه کشته شوم، بهتر از این است که در یک وجبی آن به قتل رسم.
6. محمدرضا نجمی؛ پیشین؛ ص 81.
 

منبع:نشریه کنگره امام حسین (ع) و مقاومت، جلد2.
دوشنبه 6/9/1391 - 0:24
اهل بیت
 

تأثیرپذیر انقلاب اسلامی از الگوی مقاومت حسینی
$ مقدمه
نهضت عاشورا نهضتی عظیم و فرهنگی است که ابعاد گوناگون حیات انسان را دربردارد. حرکتی سرنوشت ساز، تاریخ ساز و عزت آفرین که« احیای اسلام» را موجب شد. نهضت امام حسین شجری طیبه اسلام را که تحت تأثیر ستم و سرکوب و تحریف بنی امیه خشک و خاموش، بی رمق و بی برگ و بار بود، حیات و شادابی بخشید. سیدجمال الدین اسدآبادی متفکر و مصلح بزرگ اسلامی در سده گذشته نهضت عاشورا را در عبارت درخشنده ای چنین تبیین کرده:« الاسلام محمدی الوجود و الحدوث و حسینی البقاء و الاستمرار»:
پیدایش و شکل گیری و موجودیت اسلام با محمد بود و تداوم و بقای اسلام با امام حسین. در حقیقت عبارت سیدجمال الدین اسدآبادی برداشتی از روایت معروف پیامبر است که:« حسین منی و انا من حسین»(1).
امام خمینی نیز مکرر و با استناد و تأکید (2) بر « انا من حسین» به نقش احیا توسط امام حسین تصریح کرده اند.
شکی نیست که انقلاب اسلامی ایران به عنوان تداوم نهضت عاشورا، کارکرد« احیای اسلام» را بعد از چهارده قرن به بهترین شکل به منصه ظهور رسانید؛ همان گونه که قیام امام حسین به عنوان عکس العملی در مقابل تعضیف و تحریف اصول اسلام به حساب می آید، انقلاب اسلامی ایران نیز پس از قرن ها ضعف و عقب ماندگی و انحطاط مسلمانان که به ویژه با فروپاشی و تجزیه امپراتوری عثمانی به اوج خود رسیده بود و دوران رکود و رخوت مسلمانان به درازا کشیده بود، باعث مرحله ای تازه از ظهور مجدد اسلام شد. امام خمینی در سالگرد مبعث پیامبر این تعبیر زیبا را دارند که همان گونه که در بعثت پیامبر چهارده کنگره کاخ پادشاهی ساسانی در مدائن فرو ریخت، آن چهارده کنگره می تواند نشانه فروریختن اساس
پادشاهی و انهدام نظام شاهنشاهی در قرن چهاردهم باشد.
پیداست که امام خمینی در تحلیل و داوری خود درباره انقلاب اسلامی ایران همواره می کوشد ریشه ها و سرچشمه ی حرکت را در چهارچوب دینی آن و بالاخص با تمسک به نهضت عاشورا جستجو کند.
نهضت امام حسین یک حرکت بزرگ فرهنگی است که انسان ها را از درون متحول می کند؛ تحولی که لزوماً تحول در برون را به همراه دارد؛ تغییر انفسی که به تعبیر قرآن مجید به تغییر احوال می انجامد. انقلاب اسلامی ایران نیز به اعتبار موقعیت امام و کلمات و مواضع او نخست حرکتی فرهنگی است؛ چه اینکه امام در آغاز جان ها را متحول کرد و پیرو آن توانست ساختار نظام سیاسی کشور را دگرگون کند. همان گونه که در نهضت عاشورا حرکت جان انسان ها در پرتو چراغ « شهادت» و « اسارت» روشنایی گرفت و آگاه شد، در انقلاب اسلامی ایران« عاشورا» چراغ راه و باعث و موجد انقلاب درونی گردید. امام خمینی به صراحت گفته اند:
آن چیزی که در اینجا حاصل شد و باید آن را جزء معجزات حساب کنیم، همان انقلاب درونی این ملت بود. انقلاب درونی این ملت موجب شد انقلاب پیدا شود و همان انقلاب درونی آنها و شناخت آنها از اسلام و توجه آنها به خدای تبارک و تعالی موجب شد در تمام این دوره ای که ما در آن هستیم، از اول که قیام شد و بعد به انقلاب مبدل شد و به پیروزی رسید تا الان، روز به روز می بینید که حضور ملت و تعبد ملت رو به افزایش است. این نه برای انقلاب است، بلکه برای انقلاب درونی است... این موجب شد که انقلاب پیروز شد. پیروزی را باید از انقلاب درونی مردم جستجو کنیم.(3)
انقلاب اسلامی تحول درونی بود که منجر به تحولات بیرونی و انتقال قدرت از نظام پادشاهی و سلطنتی به نظام جمهوری اسلامی شد. تلاش و مجاهده امام حسین و یاران معدود او نیز همان بود که نظام سلطنتی بنی امیه را به نظام اسلامی تبدیل کند. منتها آنچنان جان مردم در سایه سلطه ستم و سرکوب دچار تحریف و انحراف شده بود که تنها شهادت امام حسین و اسارت خاندان او توانست جان ها را متحول نماید؛ چه اینکه آنان در اثر بی رنگ شدن هویت خویش، روشنایی دل و دیده خود را از دست داده بودند:« ذلک بان الله لم یک مغیراً نعمة أنعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم»(4).
در نهضت عاشورا، حرکت امام حسین حرکتی اصلاح گرایانه در برابر تحریف حقیقت اسلام و انحطاطات ارزش های اسلامی و استقرار ارزش های قومی و جاهلی و عربی رژیم اموی بود. انقلاب اسلامی نیز تکیه گاه اصلی اش دگرگونی در ذات مردمی بود که هدایت اسلامی آنان به واسطه استقرار و استمرار سیاست های شاهنشاهی پهلوی کمرنگ و محو شده بود و ارزش های ایران باستان به عنوان حربه ای در تقابل با اسلام مطرح شده بود. همان گونه که امام حسین در یک جنگ نابرابر از قلت عده و عُده نهراسید، نهضت اسلامی ایران نیز با تکیه بر مردم و با دست خالی به مصاف استبداد پادشاهی رفت. انقلاب اسلامی ایران نه فقط تقابل شاه و مردم، بلکه تقابل دو اندیشه و دو خط مشی بود. « امام و مردم نگاهشان به عاشورا بود و شهادت و شاه و حامیانش نگاه شان به کوروش بود و ماندن».(5) امام خمینی همواره تأکید کرده اند که « انقلاب اسلامی ایران پرتوی از عاشورا و انقلاب
عظیم الهی آن بوده است.»(6)
برای شناخت دقیق و درست ماهیت انقلاب اسلامی ایران، به ضرورت باید نهضت عاشورا و خط مشی امام حسین را شناخت و نقاط مشترک را در هر دو حرکت بررسی کرد. در یک کلام همان گونه که امام خمینی فرزند راستین امام حسین به شمار می رود و تبار او به سرچشمه اهل بیت پیوند می خورد و روشنایی و گرمی خون حسین در رگ های او جاری است، انقلاب اسلامی نیز با سرچشمه عاشورا در پیوند است. تحلیلگرانی که کوشیده اند بدون بررسی پشتوانه عاشورا و پیوند انقلاب اسلامی با نهضت امام حسین انقلاب ایران را فقط بر مبنای برخی تحولات جاری بررسی و تحلیل کنند و به تحمیل گرایش و برداشت خود بر آن تأکید داشته اند، در شناخت و تبیین حقیقی انقلاب ناکام و ناموفق مانده اند.
تغییر تقویم از هجری شمسی به شاهنشاهی، روشن ترین علامتی بود که نظام پادشاهی تصمیم گرفته بود پیوند ایران اسلامی را با اسلام قطع کند؛ چنان که تئوری پردازان شاه نیز کوشیدند هویت ایرانی را در برابر هویت اسلامی قرار دهند.در صورتی که هویت اسلامی ایران مسخ و تحریف می شد( همچون نمونه ترکیه که آتاتورک موفق به تغییر ارزش ها و سنت های اسلامی شد). تردیدی نبود که ایران راحت تر در نظام ارزشی و سیاسی غرب حل می شد. همان گونه که بنی امیه با استقرار سنت ها و باورهای جاهلی و اشرافی ارزش های اسلامی را دگرگون نمود، ایران بر سر دو راهه ی تعیین هویت خویش بود: گرایشی که می خواست ایران را به عنوان یک کشور غیرمذهبی « لائیک» سامان دهد که ریشه های ایران جدید به ایران باستان
پیوند می خورد و گرایشی که اعتبار هویت ایرانی را در اسلامیت آن می دانست و اسلام ( تشیع) را سرچشمه ی هویت ایران تلقی می نمود.
برای دریافت و شناخت ارتباط انقلاب اسلامی و نهضت عاشورا ضروری است نهضت عاشورا را به دور از پیرایه هایی که بر آن بسته اند، شناسایی کنیم. پس به منظور شناخت میزان اثرپذیری انقلاب از نهضت عاشورا و تأثیر تعیین کننده قیام امام حسین بر تأسیس و تداوم انقلاب اسلامی، به بررسی آن می پردازیم.
$ مبحث اول: شناخت نهضت عاشورا
$ الف) علل شکل گیری نهضت
برای درک علل شکلگیری نهضت عاشورا، شناخت تطوراتی که طی پنج دهه بعد از رحلت پیامبر اسلام در سال 11 هجری رخ داد، ضروری است؛ چه اینکه به تدریج جوانه های تفکیک میان دو جریان امامت- که ادامه حقیقی نبوت بود- و سلطنت- که تداوم خلافت عثمان و تحقق بخشنده ی ارزش های جاهلی و عربی بود- شکل گرفت.
حاکمیت معاویه در شام و بعداً خلافت او از سال 41 هجری، زمینه ی توسعه و استقرار نظام سلطنتی عربی را فراهم ساخت. یک جریان به حقیقت اسلام و رسالت رسول و ولایت می اندیشید و جریان دیگر به واقعیت قدرت و عناد با رسول و دشمنی و کینه با خاندان او. یک جریان قدرت و حاکمیت را در خدمت به اسلام تلقی می کرد و جریان دیگر از اسلام به عنوان پوششی که به قدرت مشروعیت می بخشد، استفاده می کرد.
جریان اول، اسلام را هدف و هویت خویش می دانست و جریان دوم اسلام را ابزاری می دید که با استناد و تکیه بر آن بهتر می توانست افکار عمومی را فریب دهد. حاصل سیطره ی جریان سلطنت، محو شعله ی اسلام و ارزش های اسلامی، مهجور ماندن قرآن و سرکوب خانواده پیامبر و یاران آنان بود.
معاویه و سپس یزید به استحاله اسلام پرداختند؛ به ویژه یزید که از هتک اسلام و قرآن و پیامبر و تظاهر به فسق فجور و کفر پروایی نداشت.
علامه مرتضی عسکری نوشته اند:« معاویه با تمام توان خود کوشید اسلام را دگرگون کند و همان گونه که می خواهد اسلام را معرفی نماید؛ به گونه ای که در اواخر عهد معاویه از اسلام جز اسم و از قرآن جز رسم باقی نمانده بود. توجه به اسلام( صورت اسلام) نیز از این جهت بود که معاویه و یزید براساس اسلام حکومت می کردند.»(7)
اما یزید پدیده ای دیگر بود. او حتی به سفارش معاویه که گفته بود عیاشی و خوش باشی و فجورش را در نهان و شبانه انجام دهد، وقعی ننهاد.(8)
حتی برنامه ریزی های معاویه که از یزید چهره مثبت و هوشمندی نشان می داد، به جایی نرسید؛ چنان که یزید در جنگ با روم شرکت نکرد و در سفر
حج به شراب خواری پرداخت و در شعر خود به صراحت گفت که مجلس شراب و آوای طنبور را بر قرآن و آوای اذان ترجیح می دهد:

و اشربوا کاس مدام
و اترکوا ذکر المثانی

شغلتنی نغمه العیش
ران عن صوت الاذان

و به صراحت از شهیدان احد مثل حمزه سیدالشهداء[...] یاد می کند؛ به تعبیر ابوالفرج اصفهانی، یزید نخستین کسی بو که به عنوان خلیفه مسلمانان به هتک احکام اسلامی و انجام مناهی و ملاهی پرداخت.(9)
پدر و جد یزید- ابوسفیان- گاه کینه و عناد خود را نسبت به اسلام و پیامبر آشکار می کردند؛ اما در حفظ ظاهر نیز حتی المقدور می کوشیدند.
در اواخر دهه 60 شرایط به گونه ای شده بود که امام حسین از آن به دگرگونی عالم تعبیر کرده است:
... ان الدنیا قد تغیرت و تنکرت و ادبر معروفها و لم یبق منها الاصبابة کصبابة الاناء و خسیس عیش کالمرعی الوبیل الاترون الی الحق لا یعمل به والی الباطل لا یتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء ربه فانی لا اری الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما. الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه ما درت معایشهم فاذا محصو بالبلاء قل الدیانون:(10)
اوضاع زمانه دگرگون شده، زشتی ها آشکار گردیده و خوبی ها و فضیلت ها از محیط ما رخت بربسته است. از فضایل جز اندکی باقی نمانده، مانند قطرات بازمانده در ته ظرف آب. نه به حق عمل می کنند و نه از باطل روی گردانند. در چنین شرایطی انسان مؤمن آرزوی لقای خداوند را می کند. من مرگ را جز
سعادت، و زندگی با ستمگران را جز پستی نمی بینم. مردم بردگان دنیا شده اند و دین لقلقه ای بر زبان آنان است. از دین تا جایی که دنیای آنان در رفاه باشد، حمایت می کنند؛ اما در هنگام امتحان، دینداران واقعی کم اند.
امام حسین در این عبارت که در منزل « ذوحسم» یا هنگام ورود به کربلا مطرح کرده اند، اوضاع زمانه و شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را تصویر کرده است و به خوبی هویت دگرگون شده مردم را نشان داده است. در تمام طول نهضت امام حسین - که می توان به ترتیبی آغاز آن را از اجبار امام حسین به بیعت با یزید و انجام آن در عاشورا دانست- در کلماتی که از امام بر جای مانده، به روشنی شرایط حاکم و عدم مشروعیت حاکمیت یزید تحلیل شده است و قدر مشترک کلمات امام حسین در واقع بیان انگیزه ی نهضت عاشوراست؛ براین اساس می توان علل قیام امام حسین را شیوع و رواج بیش از حد منکرات در عهد خلافت امویان، احیای سنن و ارزش های جاهلی، مهجور ماندن اسلام و در یک کلام استحاله ی دین رسول الله به دست خاندان اموی عنوان کرد. علت العلل قیام امام در هم شکستن قدرت خلافت یزید به عنوان شخصی بود که درصدد ترویج ظلم و فساد و انحراف و سقوط امت اسلامی است. امام در پاسخ به مروان بن حکم چنین می گوید:
« انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل یزید و لقد سمعت جدی رسول الله یقول الخلافة محرمه علی آل ابوسفیان فاذا رأیتم معاویه علی منبری فابقروا بطنه و قد رآه اهل المدینه علی المنبر فلم یبقروا فابتلاهم بیزید الفاسق»(11): ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم. وقتی امت اسلامی به
رهبری مانند یزید مبتلا شود، از اسلام اثری بر جای نمی ماند. از جدم رسول خدا شنیدم که می گفت خلافت بر آل ابوسفیان حرام است؛ پس اگر دیدید معاویه در منبر من نشسته او را به قتل برسانید. مردم مدینه او را بر منبر دیدند، ولی او را نکشتند، خداوند آنها را به یزید مبتلا کرد.
بررسی کلام امام حسین طی این دوران مؤید آن است که منکرات در طول دوران حاکمیت بنی امیه رواج یافته و معروف منزوی شده و در یک کلام دین اسلام به ارزش های قبایلی و جاهلی و عربی استحاله شده بود. امام می خواست با برانداختن حکومت یزید و یا شهادت خود و خاندان خویش به وصیت خود- که بیانگر اهداف متعالی نهضت عاشورا و انگیزه امام حسین از قیام است- جامه ی عمل بپوشاند. امام حسین در این دوره بارها و به صراحت از یزید و خط مشی حکومت او صحبت می کند.(12)
$ ب) هدف نهضت عاشورا
هدف نهضت جدای از علل قیام امام حسین نیست. زمینه های وقوع نهضت عاشورا، روشنگر هدف امام از قیام است. وصیت نامه امام حسین به برادر خود محمد بن حنفیه، منشور نهضت عاشوراست:
بسم الله الرحمن الرحیم. هذا ما اوصی به الحسین بن علی بن ابیطالب الی اخیه محمد المعروف بابن الحنفیه. ان الحسین شهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمداً عبده و رسوله جاء بالحق من عند الحق و ان الجنة و النار حق
و ان الساعة آتیهً لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور و انی لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابن علی من رد علی هذا اصبر حتی یقضی الله بینی و بین القوم بالحق و هو خیرالحاکمین و هذه وصیتی یا اخی الیک و ما توفیقی الا بالله.(13)
امام حسین به روشنی و صراحت، اصلاح امت و امر به معروف و نهی از منکر و زنده نگه داشتن و پاسداری از سیرت رسول الله را هدف اصلی نهضت خود می داند.
همچنین در شرایطی که ستم و استبداد در شکل گسترده آن حاکم است و قدرت در دست انسان های ناصالح قرار می گیرد، امام به قول پیامبر استناد جسته و می گوید:
ایها الناس ان رسول الله قال من رای سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام الله ناکثاً عهده مخالفاً لسنة رسول الله یعمل فی عبادالله بالاثم و العدوان فلم یغیر علیه بفعل و لاقول کان حقاً علی الله ان یدخله مدخله الاوان هولاء قد لزموا طاعة الشیطان و ترکوا طاعة الرحمان و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استاثروا باالفییء و احلوا حرام الله و حرموا حلاله و انا احق ممن غیر...»(14).
ای مردم! پیامبر خدا فرمود: هرکس سلطان ستمگری را ببیند که حلال خداوند را حرام می شمرد، پیمان خدا را می شکند، با سنت رسول مخالفت می کند و در میان بندگان خدا به حرام و دشمنی عمل می کند، اگر در برابر چنین کسی با کار و با سخن، مخالفت و ایستادگی نکند، شایسته است که خداوند آن کس را همنشین سلطان ستمگر قرار دهد. آگاه باشید که این زمامداران به پیروی شیطان درآمده اند و پیروی خدای رحمان را رها
کرده اند، تباهی را رواج داده و حدود خداوند را به کناری نهاده اند، بیت المال را ویژه ی خود ساخته اند، حرام خداوند را حلال و حلال او را حرام می کنند و من سزاوارترم تا آن کسی که اینگونه رفتار کرده است... .
همان گونه که به روشنی از کلام امام نمایان است، انسانی که با قول یا فعل خود با یک نظام جائر مبارزه نکند، سرانجام او و سرانجام آن نظام، مشابه و مشترک خواهد بود. بدیهی است رهبری که می خواهد با مفاسد اجتماعی بجنگد، خود کمترین خدشه ای از فساد بر دامنش ننشسته است؛ یکسره برای خدا حرکت می کند و آرمان او آنچنان شیرین و خواستنی است که مرگ در راه آن مقبول و پذیرفتنی می گردد. امام حسین مهم ترین هدف خود را حفظ دین جدش- که بزرگ ترین « معروف» - و مبارزه با حکومت یزید- که نماد « منکر» است- ذکر کرده و بر سر این هدف آنقدر استوار است که جان خود را بر سر امر به معروف و نهی از منکر می دهد. شاعری به نام « ابوالحب» از زبان امام حسین درباره ی نسبت میان حیات امام و دین اسلام می گوید:« ان کان دین محمد لایستقم الا بقتلی یا سیوف خذینی»: اگر دین محمد جز با کشته شدن من بر پای نمی ماند، ای شمشیرها مرا در برگیرید.
$ ج) ماهیت نهضت عاشورا
ماهیت نهضت عاشورا « احیای اسلام» و یا به تعبیر امام حسین اصلاح دین و امت رسول الله است. در فاصله پنجاه سالی که از رحلت پیامبر می گذشت، اسلام دگرگون شده بود؛ چنان که علی نیز در نهج البلاغه از اسلام به پوستین وارونه تعبیر کرده است:« لیس الاسلام لیس
الفرو مقلوباً»: اسلام را همچون پوستین وارونه می پوشند.(15)
این وارونگی در حلال شمردن محرمات و محرم و ممنوع دانستن حلال ها چهره می نمود. روزگاری شده بود که بردن نام علی جرم بود و اگر هم کسی در مسجدی و یا منبری از علی نام می برد، برای هتک و سب بود. دگرگونی نهادینه شده بود. یزید به عنوان خلیفه مسلمین و جانشین پیامبر عامل به منکرات بود و مردم چنین خلیفه ای را با چنین خلق و خوی و آدابی تحمل می کردند، بلکه می پذیرفتند. سنت پیامبر فراموش شده بود و عدالت هم مطرود گشته بود.
ماهیت نهضت « احیای دین» بود و خط مشی امام حسین برای تحقق احیای دین و اصلاح امت و عدالت طلبی « شهادت» بود. مراد از شهادت به عنوان راهنمای نهضت عاشورا این نیست که امام حسین در صدد استقرار حاکمیت دینی نبوده است؛ چنان که امام خمینی نیز گفته اند:« آمده بود حکومت هم می خواست بگیرد؛ اصلاً برای این معنا آمده بود و این یک فخری است».(16)
امام حسین می دانست که میان طرفداران واقعی او که تا پای جان در دفاع از اسلام می ایستند و سپاه و لشکر یزید، تناسب و تعادلی نیست؛ از این رو مدام بر شهادت اصرار و تأکید می کرد تا « گریزد آن که بیرونی بود»؛ علاوه بر آن واقعیت این بود که جامعه اسلامی آنچنان تحریف شده و دگرگونه بود که امام به فرض پیروزی و غلبه بر یزید به قدری گرفتار مسائل داخلی می شد که هدف اصلی نهضت که احیای دین بود، به انجام
نمی رسید؛ چنان که دوران پنج ساله حکومت امام علی نیز یکسره صرف جنگ های داخلی شد. زدودن تاریکی های تحریف اسلام و رواج ستم تنها در پرتو و پناه چراغ همیشه فروزان عاشورا پیراسته شد؛ به همین جهت امام حسین در مسیر خود از مدینه تا کربلا، به یکی از مسائلی که همواره توجه دارد، مسئله مرگ و اندیشه بدان است:« خط الموت علی ولد آدم مخط القلادة علی جید الفتاة و ما اولهنی الی اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف...»(17): مرگ برای فرزندان آدم، مثل گردنبندی بر گردن دختری جوان، زیباست و من برای دیدار نیاکانم آنچنان مشتاقم که یعقوب برای دیدار یوسف اشتیاق داشت.
این تنها احساس و اندیشه خاص امام حسین نبود؛ یاران و همراهان او نیز مرگ را شیرین تر از عسل می دانستند. امام حسین به زینب کبری درباره همراهان خود می گوید:
« به خدا سوگند آنان را آزموده ام. در میان آنان همه انس و علاقه ای که به مرگ دارند، همانند علاقه ی کودک به شیر مادر است؛ همگی پر صلابت و مستحکم اند.»(18)
ریشه های حماسه عاشورا در جان و خون و اراده یارانی این چنین پرورده است؛ چنان چه امام حسین در نهضت خود پیروز می شد، حداکثر این احتمال وجود داشت که صورت جامعه و امت اسلامی تغییر کند؛ اما تغییر جان ها و تحول در عمق جان انسان ها تنها از نهضت خونین عاشورا ساخته بود. اگر « حکومت»، امام حسین برگ و بار و شاخسار شجره مقدس
اسلام را احیا می کرد، شهادت او ریشه ها را زنده می کرد.
پیراستن چهره جامعه و افشا کردن حکومت یزید و ماهیت سلطنت بنی امیه نیازمند فداکاری بود.
 

پی‌نوشت‌ها:
 

1.علامه مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 43، بیروت: داراحیا التراث العربی، 1983، صص 261 و 316 و همان، ج 45، ص 314. این روایت به شکل « حسین منی و انا منه» نیز نقل شده است. برای اطلاع بیشتر به: بحارالانوار؛ ج 37، ص 74 و ج 43، صص 271 و 296 رجوع کنید.
2. امام خمینی بر احیای اسلام توسط امام حسین و نهضت عاشورا تأکید مداوم داشته اند.« انا من حسین» که روایت شده است پیغمبر فرموده:« معنای این روایت این است که حسین مال من است و من هم از او زنده می شوم». این همه برکات از شهادت ایشان است( رک به: امام خمینی؛ صحیفه نور؛ ج 13، تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ص 158.)
3. صحیفه نور؛ ج 19، ص 269-270.
4.انفال: 53.
5.Leili Echghi:untemps entre les temps(paris:cerf 1992(.
6. صحیفه نور؛ ج 18، ص 12.
7.علامه سیدمرتضی عسکری؛ معالم المدرستین؛ ج 13، بیروت: مؤسسه النعمان، 1410ق، ص 16.
8. ابن کثیر در تاریخ خود( البدایة و النهایة) آورده که معاویه به یزید گفته بود: در عشرت طلبی پرده دری نکند و این شعر را به عنوان نصیحت برای او خوانده بود که:
کم فاسق تحبه ناسکا
قد باشر اللیل بامر عجیب
غطی علیه اللیل اـستاره
فبات فی امن و عیش خصیب
و لذة الاحمق مکشوفه
یسعی بها کل عدو مریب
(رک به: معالم المدرستین،ج 3، ص 17).
9.همان؛ ص 20-21.
10. بحارالانوار؛ ج 44، ص 381 و ج 78، ص 116.
11. محمدرضا نجمی؛ سخنان حسین بن علی از مدینه تا شهادت؛ تهران: دفتر انتشارات اسلامی، [ بی تا]، ص 19.
12.امام حسین در موارد و مواضع متعددی نسبت به یزید و معاویه سخن گفته اند؛ برای مثال خطبه امام حسین در « منی» که به تفصیل درباره معاویه به عنوان « طاغیه» و نیز اهل بیت صحبت کرده است، از آن جمله است( رک به: علامه امینی؛ الغدیر؛ ج 1، بیروت: دارالکتاب العربی، 1967، ص 198.)
13. بحارالانوار؛ ج 44، ص 329.
14. ابی مخنف؛ وقعة الطف؛ قم: مؤسسه النشر الاسلامی؛ 1367 ش، ص 172.
15.نهج البلاغه؛ خطبه 108.
16. صحیفه نور؛ ج 20، ص 190.
17.علی بن موسی بن جعفر بن طاووس؛ اللهوف فی قتلی الطفوف؛ نجف: مطبعة الحیدریه، 1369 ق، ص 26.
18. المقرم؛ مقتل الحسین؛ بیروت: دارالکتاب الاسلامی، 1399ق، ص 219.
 

 

منبع:نشریه کنگره امام حسین (ع) و مقاومت، جلد2.




بازتاب مقاومت کربلا در دوره معاصر(1)
بازتاب مقاومت کربلا در دوره معاصر(1)

 

نویسنده:عبدالرضا رضازاده




 

تأثیرپذیر انقلاب اسلامی از الگوی مقاومت حسینی

مقدمه
 

نهضت عاشورا نهضتی عظیم و فرهنگی است که ابعاد گوناگون حیات انسان را دربردارد. حرکتی سرنوشت ساز، تاریخ ساز و عزت آفرین که« احیای اسلام» را موجب شد. نهضت امام حسین شجری طیبه اسلام را که تحت تأثیر ستم و سرکوب و تحریف بنی امیه خشک و خاموش، بی رمق و بی برگ و بار بود، حیات و شادابی بخشید. سیدجمال الدین اسدآبادی متفکر و مصلح بزرگ اسلامی در سده گذشته نهضت عاشورا را در عبارت درخشنده ای چنین تبیین کرده:« الاسلام محمدی الوجود و الحدوث و حسینی البقاء و الاستمرار»:
پیدایش و شکل گیری و موجودیت اسلام با محمد بود و تداوم و بقای اسلام با امام حسین. در حقیقت عبارت سیدجمال الدین اسدآبادی برداشتی از روایت معروف پیامبر است که:« حسین منی و انا من حسین»(1).
امام خمینی نیز مکرر و با استناد و تأکید (2) بر « انا من حسین» به نقش احیا توسط امام حسین تصریح کرده اند.
شکی نیست که انقلاب اسلامی ایران به عنوان تداوم نهضت عاشورا، کارکرد« احیای اسلام» را بعد از چهارده قرن به بهترین شکل به منصه ظهور رسانید؛ همان گونه که قیام امام حسین به عنوان عکس العملی در مقابل تعضیف و تحریف اصول اسلام به حساب می آید، انقلاب اسلامی ایران نیز پس از قرن ها ضعف و عقب ماندگی و انحطاط مسلمانان که به ویژه با فروپاشی و تجزیه امپراتوری عثمانی به اوج خود رسیده بود و دوران رکود و رخوت مسلمانان به درازا کشیده بود، باعث مرحله ای تازه از ظهور مجدد اسلام شد. امام خمینی در سالگرد مبعث پیامبر این تعبیر زیبا را دارند که همان گونه که در بعثت پیامبر چهارده کنگره کاخ پادشاهی ساسانی در مدائن فرو ریخت، آن چهارده کنگره می تواند نشانه فروریختن اساس
پادشاهی و انهدام نظام شاهنشاهی در قرن چهاردهم باشد.
پیداست که امام خمینی در تحلیل و داوری خود درباره انقلاب اسلامی ایران همواره می کوشد ریشه ها و سرچشمه ی حرکت را در چهارچوب دینی آن و بالاخص با تمسک به نهضت عاشورا جستجو کند.
نهضت امام حسین یک حرکت بزرگ فرهنگی است که انسان ها را از درون متحول می کند؛ تحولی که لزوماً تحول در برون را به همراه دارد؛ تغییر انفسی که به تعبیر قرآن مجید به تغییر احوال می انجامد. انقلاب اسلامی ایران نیز به اعتبار موقعیت امام و کلمات و مواضع او نخست حرکتی فرهنگی است؛ چه اینکه امام در آغاز جان ها را متحول کرد و پیرو آن توانست ساختار نظام سیاسی کشور را دگرگون کند. همان گونه که در نهضت عاشورا حرکت جان انسان ها در پرتو چراغ « شهادت» و « اسارت» روشنایی گرفت و آگاه شد، در انقلاب اسلامی ایران« عاشورا» چراغ راه و باعث و موجد انقلاب درونی گردید. امام خمینی به صراحت گفته اند:
آن چیزی که در اینجا حاصل شد و باید آن را جزء معجزات حساب کنیم، همان انقلاب درونی این ملت بود. انقلاب درونی این ملت موجب شد انقلاب پیدا شود و همان انقلاب درونی آنها و شناخت آنها از اسلام و توجه آنها به خدای تبارک و تعالی موجب شد در تمام این دوره ای که ما در آن هستیم، از اول که قیام شد و بعد به انقلاب مبدل شد و به پیروزی رسید تا الان، روز به روز می بینید که حضور ملت و تعبد ملت رو به افزایش است. این نه برای انقلاب است، بلکه برای انقلاب درونی است... این موجب شد که انقلاب پیروز شد. پیروزی را باید از انقلاب درونی مردم جستجو کنیم.(3)
انقلاب اسلامی تحول درونی بود که منجر به تحولات بیرونی و انتقال قدرت از نظام پادشاهی و سلطنتی به نظام جمهوری اسلامی شد. تلاش و مجاهده امام حسین و یاران معدود او نیز همان بود که نظام سلطنتی بنی امیه را به نظام اسلامی تبدیل کند. منتها آنچنان جان مردم در سایه سلطه ستم و سرکوب دچار تحریف و انحراف شده بود که تنها شهادت امام حسین و اسارت خاندان او توانست جان ها را متحول نماید؛ چه اینکه آنان در اثر بی رنگ شدن هویت خویش، روشنایی دل و دیده خود را از دست داده بودند:« ذلک بان الله لم یک مغیراً نعمة أنعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم»(4).
در نهضت عاشورا، حرکت امام حسین حرکتی اصلاح گرایانه در برابر تحریف حقیقت اسلام و انحطاطات ارزش های اسلامی و استقرار ارزش های قومی و جاهلی و عربی رژیم اموی بود. انقلاب اسلامی نیز تکیه گاه اصلی اش دگرگونی در ذات مردمی بود که هدایت اسلامی آنان به واسطه استقرار و استمرار سیاست های شاهنشاهی پهلوی کمرنگ و محو شده بود و ارزش های ایران باستان به عنوان حربه ای در تقابل با اسلام مطرح شده بود. همان گونه که امام حسین در یک جنگ نابرابر از قلت عده و عُده نهراسید، نهضت اسلامی ایران نیز با تکیه بر مردم و با دست خالی به مصاف استبداد پادشاهی رفت. انقلاب اسلامی ایران نه فقط تقابل شاه و مردم، بلکه تقابل دو اندیشه و دو خط مشی بود. « امام و مردم نگاهشان به عاشورا بود و شهادت و شاه و حامیانش نگاه شان به کوروش بود و ماندن».(5) امام خمینی همواره تأکید کرده اند که « انقلاب اسلامی ایران پرتوی از عاشورا و انقلاب
عظیم الهی آن بوده است.»(6)
برای شناخت دقیق و درست ماهیت انقلاب اسلامی ایران، به ضرورت باید نهضت عاشورا و خط مشی امام حسین را شناخت و نقاط مشترک را در هر دو حرکت بررسی کرد. در یک کلام همان گونه که امام خمینی فرزند راستین امام حسین به شمار می رود و تبار او به سرچشمه اهل بیت پیوند می خورد و روشنایی و گرمی خون حسین در رگ های او جاری است، انقلاب اسلامی نیز با سرچشمه عاشورا در پیوند است. تحلیلگرانی که کوشیده اند بدون بررسی پشتوانه عاشورا و پیوند انقلاب اسلامی با نهضت امام حسین انقلاب ایران را فقط بر مبنای برخی تحولات جاری بررسی و تحلیل کنند و به تحمیل گرایش و برداشت خود بر آن تأکید داشته اند، در شناخت و تبیین حقیقی انقلاب ناکام و ناموفق مانده اند.
تغییر تقویم از هجری شمسی به شاهنشاهی، روشن ترین علامتی بود که نظام پادشاهی تصمیم گرفته بود پیوند ایران اسلامی را با اسلام قطع کند؛ چنان که تئوری پردازان شاه نیز کوشیدند هویت ایرانی را در برابر هویت اسلامی قرار دهند.در صورتی که هویت اسلامی ایران مسخ و تحریف می شد( همچون نمونه ترکیه که آتاتورک موفق به تغییر ارزش ها و سنت های اسلامی شد). تردیدی نبود که ایران راحت تر در نظام ارزشی و سیاسی غرب حل می شد. همان گونه که بنی امیه با استقرار سنت ها و باورهای جاهلی و اشرافی ارزش های اسلامی را دگرگون نمود، ایران بر سر دو راهه ی تعیین هویت خویش بود: گرایشی که می خواست ایران را به عنوان یک کشور غیرمذهبی « لائیک» سامان دهد که ریشه های ایران جدید به ایران باستان
پیوند می خورد و گرایشی که اعتبار هویت ایرانی را در اسلامیت آن می دانست و اسلام ( تشیع) را سرچشمه ی هویت ایران تلقی می نمود.
برای دریافت و شناخت ارتباط انقلاب اسلامی و نهضت عاشورا ضروری است نهضت عاشورا را به دور از پیرایه هایی که بر آن بسته اند، شناسایی کنیم. پس به منظور شناخت میزان اثرپذیری انقلاب از نهضت عاشورا و تأثیر تعیین کننده قیام امام حسین بر تأسیس و تداوم انقلاب اسلامی، به بررسی آن می پردازیم.

مبحث اول: شناخت نهضت عاشورا
 

الف) علل شکل گیری نهضت
 

برای درک علل شکلگیری نهضت عاشورا، شناخت تطوراتی که طی پنج دهه بعد از رحلت پیامبر اسلام در سال 11 هجری رخ داد، ضروری است؛ چه اینکه به تدریج جوانه های تفکیک میان دو جریان امامت- که ادامه حقیقی نبوت بود- و سلطنت- که تداوم خلافت عثمان و تحقق بخشنده ی ارزش های جاهلی و عربی بود- شکل گرفت.
حاکمیت معاویه در شام و بعداً خلافت او از سال 41 هجری، زمینه ی توسعه و استقرار نظام سلطنتی عربی را فراهم ساخت. یک جریان به حقیقت اسلام و رسالت رسول و ولایت می اندیشید و جریان دیگر به واقعیت قدرت و عناد با رسول و دشمنی و کینه با خاندان او. یک جریان قدرت و حاکمیت را در خدمت به اسلام تلقی می کرد و جریان دیگر از اسلام به عنوان پوششی که به قدرت مشروعیت می بخشد، استفاده می کرد.
جریان اول، اسلام را هدف و هویت خویش می دانست و جریان دوم اسلام را ابزاری می دید که با استناد و تکیه بر آن بهتر می توانست افکار عمومی را فریب دهد. حاصل سیطره ی جریان سلطنت، محو شعله ی اسلام و ارزش های اسلامی، مهجور ماندن قرآن و سرکوب خانواده پیامبر و یاران آنان بود.
معاویه و سپس یزید به استحاله اسلام پرداختند؛ به ویژه یزید که از هتک اسلام و قرآن و پیامبر و تظاهر به فسق فجور و کفر پروایی نداشت.
علامه مرتضی عسکری نوشته اند:« معاویه با تمام توان خود کوشید اسلام را دگرگون کند و همان گونه که می خواهد اسلام را معرفی نماید؛ به گونه ای که در اواخر عهد معاویه از اسلام جز اسم و از قرآن جز رسم باقی نمانده بود. توجه به اسلام( صورت اسلام) نیز از این جهت بود که معاویه و یزید براساس اسلام حکومت می کردند.»(7)
اما یزید پدیده ای دیگر بود. او حتی به سفارش معاویه که گفته بود عیاشی و خوش باشی و فجورش را در نهان و شبانه انجام دهد، وقعی ننهاد.(8)
حتی برنامه ریزی های معاویه که از یزید چهره مثبت و هوشمندی نشان می داد، به جایی نرسید؛ چنان که یزید در جنگ با روم شرکت نکرد و در سفر
حج به شراب خواری پرداخت و در شعر خود به صراحت گفت که مجلس شراب و آوای طنبور را بر قرآن و آوای اذان ترجیح می دهد:

 

و اشربوا کاس مدام
و اترکوا ذکر المثانی

شغلتنی نغمه العیش
ران عن صوت الاذان

و به صراحت از شهیدان احد مثل حمزه سیدالشهداء[...] یاد می کند؛ به تعبیر ابوالفرج اصفهانی، یزید نخستین کسی بو که به عنوان خلیفه مسلمانان به هتک احکام اسلامی و انجام مناهی و ملاهی پرداخت.(9)
پدر و جد یزید- ابوسفیان- گاه کینه و عناد خود را نسبت به اسلام و پیامبر آشکار می کردند؛ اما در حفظ ظاهر نیز حتی المقدور می کوشیدند.
در اواخر دهه 60 شرایط به گونه ای شده بود که امام حسین از آن به دگرگونی عالم تعبیر کرده است:
... ان الدنیا قد تغیرت و تنکرت و ادبر معروفها و لم یبق منها الاصبابة کصبابة الاناء و خسیس عیش کالمرعی الوبیل الاترون الی الحق لا یعمل به والی الباطل لا یتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء ربه فانی لا اری الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما. الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه ما درت معایشهم فاذا محصو بالبلاء قل الدیانون:(10)
اوضاع زمانه دگرگون شده، زشتی ها آشکار گردیده و خوبی ها و فضیلت ها از محیط ما رخت بربسته است. از فضایل جز اندکی باقی نمانده، مانند قطرات بازمانده در ته ظرف آب. نه به حق عمل می کنند و نه از باطل روی گردانند. در چنین شرایطی انسان مؤمن آرزوی لقای خداوند را می کند. من مرگ را جز
سعادت، و زندگی با ستمگران را جز پستی نمی بینم. مردم بردگان دنیا شده اند و دین لقلقه ای بر زبان آنان است. از دین تا جایی که دنیای آنان در رفاه باشد، حمایت می کنند؛ اما در هنگام امتحان، دینداران واقعی کم اند.
امام حسین در این عبارت که در منزل « ذوحسم» یا هنگام ورود به کربلا مطرح کرده اند، اوضاع زمانه و شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را تصویر کرده است و به خوبی هویت دگرگون شده مردم را نشان داده است. در تمام طول نهضت امام حسین - که می توان به ترتیبی آغاز آن را از اجبار امام حسین به بیعت با یزید و انجام آن در عاشورا دانست- در کلماتی که از امام بر جای مانده، به روشنی شرایط حاکم و عدم مشروعیت حاکمیت یزید تحلیل شده است و قدر مشترک کلمات امام حسین در واقع بیان انگیزه ی نهضت عاشوراست؛ براین اساس می توان علل قیام امام حسین را شیوع و رواج بیش از حد منکرات در عهد خلافت امویان، احیای سنن و ارزش های جاهلی، مهجور ماندن اسلام و در یک کلام استحاله ی دین رسول الله به دست خاندان اموی عنوان کرد. علت العلل قیام امام در هم شکستن قدرت خلافت یزید به عنوان شخصی بود که درصدد ترویج ظلم و فساد و انحراف و سقوط امت اسلامی است. امام در پاسخ به مروان بن حکم چنین می گوید:
« انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل یزید و لقد سمعت جدی رسول الله یقول الخلافة محرمه علی آل ابوسفیان فاذا رأیتم معاویه علی منبری فابقروا بطنه و قد رآه اهل المدینه علی المنبر فلم یبقروا فابتلاهم بیزید الفاسق»(11): ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم. وقتی امت اسلامی به
رهبری مانند یزید مبتلا شود، از اسلام اثری بر جای نمی ماند. از جدم رسول خدا شنیدم که می گفت خلافت بر آل ابوسفیان حرام است؛ پس اگر دیدید معاویه در منبر من نشسته او را به قتل برسانید. مردم مدینه او را بر منبر دیدند، ولی او را نکشتند، خداوند آنها را به یزید مبتلا کرد.
بررسی کلام امام حسین طی این دوران مؤید آن است که منکرات در طول دوران حاکمیت بنی امیه رواج یافته و معروف منزوی شده و در یک کلام دین اسلام به ارزش های قبایلی و جاهلی و عربی استحاله شده بود. امام می خواست با برانداختن حکومت یزید و یا شهادت خود و خاندان خویش به وصیت خود- که بیانگر اهداف متعالی نهضت عاشورا و انگیزه امام حسین از قیام است- جامه ی عمل بپوشاند. امام حسین در این دوره بارها و به صراحت از یزید و خط مشی حکومت او صحبت می کند.(12)
 

ب) هدف نهضت عاشورا
 

هدف نهضت جدای از علل قیام امام حسین نیست. زمینه های وقوع نهضت عاشورا، روشنگر هدف امام از قیام است. وصیت نامه امام حسین به برادر خود محمد بن حنفیه، منشور نهضت عاشوراست:
بسم الله الرحمن الرحیم. هذا ما اوصی به الحسین بن علی بن ابیطالب الی اخیه محمد المعروف بابن الحنفیه. ان الحسین شهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمداً عبده و رسوله جاء بالحق من عند الحق و ان الجنة و النار حق
و ان الساعة آتیهً لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور و انی لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابن علی من رد علی هذا اصبر حتی یقضی الله بینی و بین القوم بالحق و هو خیرالحاکمین و هذه وصیتی یا اخی الیک و ما توفیقی الا بالله.(13)
امام حسین به روشنی و صراحت، اصلاح امت و امر به معروف و نهی از منکر و زنده نگه داشتن و پاسداری از سیرت رسول الله را هدف اصلی نهضت خود می داند.
همچنین در شرایطی که ستم و استبداد در شکل گسترده آن حاکم است و قدرت در دست انسان های ناصالح قرار می گیرد، امام به قول پیامبر استناد جسته و می گوید:
ایها الناس ان رسول الله قال من رای سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام الله ناکثاً عهده مخالفاً لسنة رسول الله یعمل فی عبادالله بالاثم و العدوان فلم یغیر علیه بفعل و لاقول کان حقاً علی الله ان یدخله مدخله الاوان هولاء قد لزموا طاعة الشیطان و ترکوا طاعة الرحمان و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استاثروا باالفییء و احلوا حرام الله و حرموا حلاله و انا احق ممن غیر...»(14).
ای مردم! پیامبر خدا فرمود: هرکس سلطان ستمگری را ببیند که حلال خداوند را حرام می شمرد، پیمان خدا را می شکند، با سنت رسول مخالفت می کند و در میان بندگان خدا به حرام و دشمنی عمل می کند، اگر در برابر چنین کسی با کار و با سخن، مخالفت و ایستادگی نکند، شایسته است که خداوند آن کس را همنشین سلطان ستمگر قرار دهد. آگاه باشید که این زمامداران به پیروی شیطان درآمده اند و پیروی خدای رحمان را رها
کرده اند، تباهی را رواج داده و حدود خداوند را به کناری نهاده اند، بیت المال را ویژه ی خود ساخته اند، حرام خداوند را حلال و حلال او را حرام می کنند و من سزاوارترم تا آن کسی که اینگونه رفتار کرده است... .
همان گونه که به روشنی از کلام امام نمایان است، انسانی که با قول یا فعل خود با یک نظام جائر مبارزه نکند، سرانجام او و سرانجام آن نظام، مشابه و مشترک خواهد بود. بدیهی است رهبری که می خواهد با مفاسد اجتماعی بجنگد، خود کمترین خدشه ای از فساد بر دامنش ننشسته است؛ یکسره برای خدا حرکت می کند و آرمان او آنچنان شیرین و خواستنی است که مرگ در راه آن مقبول و پذیرفتنی می گردد. امام حسین مهم ترین هدف خود را حفظ دین جدش- که بزرگ ترین « معروف» - و مبارزه با حکومت یزید- که نماد « منکر» است- ذکر کرده و بر سر این هدف آنقدر استوار است که جان خود را بر سر امر به معروف و نهی از منکر می دهد. شاعری به نام « ابوالحب» از زبان امام حسین درباره ی نسبت میان حیات امام و دین اسلام می گوید:« ان کان دین محمد لایستقم الا بقتلی یا سیوف خذینی»: اگر دین محمد جز با کشته شدن من بر پای نمی ماند، ای شمشیرها مرا در برگیرید.

ج) ماهیت نهضت عاشورا
 

ماهیت نهضت عاشورا « احیای اسلام» و یا به تعبیر امام حسین اصلاح دین و امت رسول الله است. در فاصله پنجاه سالی که از رحلت پیامبر می گذشت، اسلام دگرگون شده بود؛ چنان که علی نیز در نهج البلاغه از اسلام به پوستین وارونه تعبیر کرده است:« لیس الاسلام لیس
الفرو مقلوباً»: اسلام را همچون پوستین وارونه می پوشند.(15)
این وارونگی در حلال شمردن محرمات و محرم و ممنوع دانستن حلال ها چهره می نمود. روزگاری شده بود که بردن نام علی جرم بود و اگر هم کسی در مسجدی و یا منبری از علی نام می برد، برای هتک و سب بود. دگرگونی نهادینه شده بود. یزید به عنوان خلیفه مسلمین و جانشین پیامبر عامل به منکرات بود و مردم چنین خلیفه ای را با چنین خلق و خوی و آدابی تحمل می کردند، بلکه می پذیرفتند. سنت پیامبر فراموش شده بود و عدالت هم مطرود گشته بود.
ماهیت نهضت « احیای دین» بود و خط مشی امام حسین برای تحقق احیای دین و اصلاح امت و عدالت طلبی « شهادت» بود. مراد از شهادت به عنوان راهنمای نهضت عاشورا این نیست که امام حسین در صدد استقرار حاکمیت دینی نبوده است؛ چنان که امام خمینی نیز گفته اند:« آمده بود حکومت هم می خواست بگیرد؛ اصلاً برای این معنا آمده بود و این یک فخری است».(16)
امام حسین می دانست که میان طرفداران واقعی او که تا پای جان در دفاع از اسلام می ایستند و سپاه و لشکر یزید، تناسب و تعادلی نیست؛ از این رو مدام بر شهادت اصرار و تأکید می کرد تا « گریزد آن که بیرونی بود»؛ علاوه بر آن واقعیت این بود که جامعه اسلامی آنچنان تحریف شده و دگرگونه بود که امام به فرض پیروزی و غلبه بر یزید به قدری گرفتار مسائل داخلی می شد که هدف اصلی نهضت که احیای دین بود، به انجام
نمی رسید؛ چنان که دوران پنج ساله حکومت امام علی نیز یکسره صرف جنگ های داخلی شد. زدودن تاریکی های تحریف اسلام و رواج ستم تنها در پرتو و پناه چراغ همیشه فروزان عاشورا پیراسته شد؛ به همین جهت امام حسین در مسیر خود از مدینه تا کربلا، به یکی از مسائلی که همواره توجه دارد، مسئله مرگ و اندیشه بدان است:« خط الموت علی ولد آدم مخط القلادة علی جید الفتاة و ما اولهنی الی اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف...»(17): مرگ برای فرزندان آدم، مثل گردنبندی بر گردن دختری جوان، زیباست و من برای دیدار نیاکانم آنچنان مشتاقم که یعقوب برای دیدار یوسف اشتیاق داشت.
این تنها احساس و اندیشه خاص امام حسین نبود؛ یاران و همراهان او نیز مرگ را شیرین تر از عسل می دانستند. امام حسین به زینب کبری درباره همراهان خود می گوید:
« به خدا سوگند آنان را آزموده ام. در میان آنان همه انس و علاقه ای که به مرگ دارند، همانند علاقه ی کودک به شیر مادر است؛ همگی پر صلابت و مستحکم اند.»(18)
ریشه های حماسه عاشورا در جان و خون و اراده یارانی این چنین پرورده است؛ چنان چه امام حسین در نهضت خود پیروز می شد، حداکثر این احتمال وجود داشت که صورت جامعه و امت اسلامی تغییر کند؛ اما تغییر جان ها و تحول در عمق جان انسان ها تنها از نهضت خونین عاشورا ساخته بود. اگر « حکومت»، امام حسین برگ و بار و شاخسار شجره مقدس
اسلام را احیا می کرد، شهادت او ریشه ها را زنده می کرد.
پیراستن چهره جامعه و افشا کردن حکومت یزید و ماهیت سلطنت بنی امیه نیازمند فداکاری بود.

پی‌نوشت‌ها:
 

1.علامه مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 43، بیروت: داراحیا التراث العربی، 1983، صص 261 و 316 و همان، ج 45، ص 314. این روایت به شکل « حسین منی و انا منه» نیز نقل شده است. برای اطلاع بیشتر به: بحارالانوار؛ ج 37، ص 74 و ج 43، صص 271 و 296 رجوع کنید.
2. امام خمینی بر احیای اسلام توسط امام حسین و نهضت عاشورا تأکید مداوم داشته اند.« انا من حسین» که روایت شده است پیغمبر فرموده:« معنای این روایت این است که حسین مال من است و من هم از او زنده می شوم». این همه برکات از شهادت ایشان است( رک به: امام خمینی؛ صحیفه نور؛ ج 13، تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ص 158.)
3. صحیفه نور؛ ج 19، ص 269-270.
4.انفال: 53.
5.Leili Echghi:untemps entre les temps(paris:cerf 1992(.
6. صحیفه نور؛ ج 18، ص 12.
7.علامه سیدمرتضی عسکری؛ معالم المدرستین؛ ج 13، بیروت: مؤسسه النعمان، 1410ق، ص 16.
8. ابن کثیر در تاریخ خود( البدایة و النهایة) آورده که معاویه به یزید گفته بود: در عشرت طلبی پرده دری نکند و این شعر را به عنوان نصیحت برای او خوانده بود که:
کم فاسق تحبه ناسکا
قد باشر اللیل بامر عجیب
غطی علیه اللیل اـستاره
فبات فی امن و عیش خصیب
و لذة الاحمق مکشوفه
یسعی بها کل عدو مریب
(رک به: معالم المدرستین،ج 3، ص 17).
9.همان؛ ص 20-21.
10. بحارالانوار؛ ج 44، ص 381 و ج 78، ص 116.
11. محمدرضا نجمی؛ سخنان حسین بن علی از مدینه تا شهادت؛ تهران: دفتر انتشارات اسلامی، [ بی تا]، ص 19.
12.امام حسین در موارد و مواضع متعددی نسبت به یزید و معاویه سخن گفته اند؛ برای مثال خطبه امام حسین در « منی» که به تفصیل درباره معاویه به عنوان « طاغیه» و نیز اهل بیت صحبت کرده است، از آن جمله است( رک به: علامه امینی؛ الغدیر؛ ج 1، بیروت: دارالکتاب العربی، 1967، ص 198.)
13. بحارالانوار؛ ج 44، ص 329.
14. ابی مخنف؛ وقعة الطف؛ قم: مؤسسه النشر الاسلامی؛ 1367 ش، ص 172.
15.نهج البلاغه؛ خطبه 108.
16. صحیفه نور؛ ج 20، ص 190.
17.علی بن موسی بن جعفر بن طاووس؛ اللهوف فی قتلی الطفوف؛ نجف: مطبعة الحیدریه، 1369 ق، ص 26.
18. المقرم؛ مقتل الحسین؛ بیروت: دارالکتاب الاسلامی، 1399ق، ص 219.
 

 

منبع:نشریه کنگره امام حسین (ع) و مقاومت، جلد2.
دوشنبه 6/9/1391 - 0:24
اهل بیت

بخشنده و بزرگوار
 

1 - روزى یك اعرابى نزد امام حسین آمد و عرض كرد: اى فرزند رسول خداصلى‌الله‌علیه‌وآله من پرداخت دیه ‏اى كامل را ضمانت كرده‏ ام امّا از اداى آن ‏ناتوانم. با خود گفتم كه از بزرگوارترین مردم، آن را تقاضا می‏كنم و از خاندان رسول اللَّه كسى را بزرگوارتر و بخشنده ‏تر نیافتم.
پس امام حسین به وى فرمود: "اى برادر عرب از تو سه پرسش مى‏كنم ‏اگر یكى از آنها را پاسخ گفتى ثلث آن دیه را به تو میدهم و اگر دو پرسش ‏را جواب دادى دو ثلث آن را به تو مى‏پردازم و اگر هر سه پرسش را پاسخ‏ گفتى تمام مالى را كه مى‏خواهى به تو مى‏دهم".
اعرابى عرض كرد: آیا كسى مانند تو كه اهل علم و شرف است از چون‏ منى مى‏خواهد بپرسد؟
حضرت فرمود: "آرى. از جدّم رسول خدا صلى‌الله‌علیه‌وآله شنیدم كه مى‏فرمود.معروف به اندازه معرفت است".
اعرابى عرض كرد: آنچه مى‏خواهى بپرس اگر پاسخ دادم (كه هیچ) و گرنه جواب آنها را از تو فرا خواهم گرفت. و لا قوة الا باللَّه.
امام علیه السلام پرسید: "برترین اعمال چیست؟"
اعرابى گفت: ایمان به خدا.
حضرت سؤال كرد: "راه رهایى از نیستى و نابودى چیست؟"
اعراى گفت: اعتماد به خداوند.
امام حسین پرسید: "زینت دهنده انسان چیست؟"
اعرابى گفت: علم همراه با حلم.
امام پرسید: "اگر این نشد؟"
اعرابى گفت: مال همراه با مروّت.
حضرت پرسید: "اگر این نشد؟"
اعرابى گفت: "فقر همراه با صبر".
حضرت پرسید: "اگر این نشد؟"
اعرابى گفت: در این صورت صاعقه‏اى از آسمان بر او فرود آید و بسوزاندش كه او سزاوار آن است.
آن‏حضرت براى ترغیب مردم به جود و سخاوت این اشعار را میخواند: - چون دنیا به تو بخشید تو نیز همه آن را پیش از آنكه از بین برود، بر مردم ببخش
آنگاه امام حسین ‏علیه السلام خندید و كیسه‏اى كه در آن هزار دینار بود، به او داد و انگشترى خود را كه نگین آن به دویست درهم مى‏ارزید، بدو بخشید و فرمود: "اى اعرابى این طلا را به طلبكارانت بده و انگشترى رابه مصرف خود برسان."
اعرابى تمام آنها را گرفت و گفت: "خدا داناتر است كه رسالتش را در كجا نهد."(1)
2 - انس بن مالك گوید: پیش امام حسین ‏علیه السلام بودم كه كنیز آن‏حضرت ‏داخل شد و در حالى كه دسته ‏اى گل براى آن‏ حضرت آورده بود، به وى‏ سلام داد. امام به او فرمود: "تو را در راه خدا آزاد كردم".
عرض كردم: او به شما با دسته‏اى گل سلام كرد. این امر براى آن كنیز چندان مهم نبود كه آزادش كردى؟!
فرمود: "خداوند ما را چنین ادب آموخته است. او فرمود: "چون به‏شما تحیّت فرستادند شما نیز تحیّتى بهتر از آن یا همانند آن بفرستید".بهتر از تحیّت این زن، آزاد كردنش بود".(2)

یاور ضعیفان‏
 

این صفت در حقیقت به مثابه شاخه‏اى از صفات پسندیده بخشش ‏و كرم آن‏حضرت است. زیرا هر گاه نفس به بلنداى صفات پاك و والابرسد نسبت به دیگران مهر مى‏ورزد همچنان كه ابر بر زمین و خورشید بردیگر ستارگان مهربانى و محبّت مى‏بخشد.
1 - پس از ماجراى عاشورا، بر شانه آن‏ حضرت زخمى عمیق مشاهده‏كردند. به نظر مى‏رسید كه این زخم در اثر ضربت چند شمشیر بر شانه ‏آن‏ حضرت پیدا شده است. كسانى كه این زخم را دیدند دریافتند كه این، زخمى عادى نیست. از امام سجادعلیه السلام در این باره پرسش كردند. آن‏حضرت ‏پاسخ داد: "این زخم در اثر حمل توبره‏اى بود كه حسین ‏علیه السلام آن را بردوش مى‏گرفت و به منزل بیوه زنان و یتیمان و بیچارگان مى‏برد".(3)
3 - آن‏حضرت براى ترغیب مردم به جود و سخاوت این اشعار رامى‏خواند:
- چون دنیا به تو بخشید تو نیز همه آن را پیش از آنكه از بین برود، بر مردم ببخش.
- پس بخشش، نابود كننده آن نعمت هاى رسیده نیست و بخل نمى‏تواند آن نعمتهاى از دست رفته را نگاه دارد.
در حقیقت او پیش از آنكه گوینده خصال نیك باشد، عامل بدان هابود. داستان زیر از همین ویژگى امام حسین‏علیه السلام حكایت مى‏كند.

شجاعت و دلاورى‏
 

ما شیعیان بر این باوریم كه ائمه معصوم ‏علیهم السلام به قلّه همه كمالات ‏انسانى رسیده و در رسیدن به هر كمالى از همگان گوى سبقت ربوده بودند.امّا شرایط خاصّ‏ اجتماعى كه هر یك از ائمه‏ علیهم السلام در آن به سر مى‏برده‏اند، موجب مى‏شده تا صفتى مخصوص به همان اوضاع و شرایط در آن نمود بیشترى پیدا كند.
بنابر این مى‏توان گفت كه هر كدام از آنان صفتى متفاوت‏از دیگرى داشته‏اند. صفت برجسته امام حسین‏علیه السلام، كه وى را از دیگر ائمه متمایز ساخته، همانا شجاعت و دلاورى آن‏حضرت است.
هر گاه انسان واقعه كربلا را با آن صحنه‏هاى شگفت انگیز به خاطرمى‏آورد صحنه‏هایى كه در آنها خون با اشك و بردبارى با مروّت و همدلى‏با فداكارى آمیخته بود، چهره قهرمان یكى از دلیر مردان این میدان یعنى‏حسین بن على‏علیه السلام در شكوهمندترین و درخشانترین شكل خود نمایان‏مى‏شود به گونه‏اى كه اگر از توانایی‌هاى جنگى آن ‏حضرت كه آن را دست به‏دست و سینه به سینه از پدران خویش به ارث برده بود آگاهى نداشتیم و یاآنكه در این باره مدارك و اسناد قطعى تاریخى در دست نداشتیم و اگر براین باور و اعتقاد نبودیم كه رهبران معنوى مى‏بایست آیت خلقت ‏و معجزه خداوند باشند، چه بسا در بسیارى از حقایق ثابتى كه عقل و اندیشه و ضمیر ما در برابر آنها سر تعظیم فرود آورده، گرفتار گمان‏ و تردید مى‏شدیم.
امام حسین‏علیه السلام در واقعه عاشورا در هر مناسبتى به میدان نبرد گام‏ مى‏نهاد و در میان تاخت و تاز اسبان براى یافتن جسد صحابى یا هاشمى‏كه شهید شده بود به جستجوى مى‏پرداخت. و چه بسا تا رسیدن بر سر جسد یاران خود درگیری‌هاى بس خونین میان او و دشمنانش در مى‏گرفت.
هر یك از این درگیری‌ها و نبردها، خود یورشى بى همتا و دشوارمحسوب مى‏شد. مصیبت، خود از نیروى انسان و اراده او مى‏كاهد. گرسنگى وتشنگى او را فرسوده و ضعیف مى‏كند و توان او را كاهش مى‏دهدو گرماى شدید خود عامل دیگرى است كه تلاش بیشترى از وى مى‏طلبد.
شكیبایى آن است كه انسان در سخت ترین شرایط بر اعصاب خود مسلّط باشد. بى‏گمان امام در روز عاشورا در دشوارترین وسخت‏ترین ‏حالتى بوده كه انسان در برابر ظلم و ستم پایدارى كرده است. امّا با این ‏همه آن‏حضرت شكیبایى ورزید، آن گونه كه حتّى فرشتگان آسمانى از مقاومت دلیرانه و قدرت اراده و عزم پولادین وى به شگفت آمدند
تمام این موارد، در روز عاشورا براى امام حسین به وجود آمده بود. امّابا این حال او نیم زرهى در بركرده بود و با یورش‌هاى شجاعانه خویش بردشمن درنده خوى مى‏تاخت. همچون صاعقه‏اى بود كه چون فرود مى‏آمد،دلاوران سپاه دشمن را مانند برگ درخت، در اطراف خود به خاك‏وخون مى‏نشاند.
یكى از كسانى كه در صحنه عاشورا حضور داشت، مى‏گفت:
"هیچ كس را دلیرتر از حسین ندیدم. چون یورش مى‏آورد، دشمنان‏ مانند حیوان ضعیفى كه از پیش روى شیر مى‏گریزد، از مقابل او مى‏گریختند. بعلاوه اینكه فصیح‏تر از ایشان كسى وجود نداشت".
عقاد در این باره مى‏نویسد: "در میان نوع انسان هیچ كس دلدارتر ازحسین‏علیه السلام در روز عاشورا یافت نمى‏شود."(4)

بردبار حكیم:
 

1 - شكیبایى آن است كه انسان در سخت ترین شرایط بر اعصاب خود مسلّط باشد. بى‏گمان امام در روز عاشورا در دشوارترین وسخت‏ترین ‏حالتى بوده كه انسان در برابر ظلم و ستم پایدارى كرده است. امّا با این ‏همه آن‏حضرت شكیبایى ورزید، آن گونه كه حتّى فرشتگان آسمانى از مقاومت دلیرانه و قدرت اراده و عزم پولادین وى به شگفت آمدند.
2 - یكى از خادمان آن‏حضرت مرتكب عملى شد كه بر وى مجازات‏ لازم بود. امام دستور داد او را حد بزنند. خادم گفت: مولاى من(وَالْكَاظِمِینَ الْغَیْظَ )(و آنهایى كه خشم و غضب خود فرو نشانند) امام ‏فرمود: رهایش كنید. خادم گفت: (وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ) (و از بدى مردم‏ در گذرند) امام فرمود: از تو گذشتم. خادم گفت:
(وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ)(و خداوند نیكو كاران را دوست مى‏دارد) امام فرمود: "تو در راه خدا آزادى و دو برابر مبلغى كه پیش از این به تو مى‏دادم، به تو خواهم داد".(5)

پی‌نوشت‌ها:
 

1 - اعیان الشیعه - سیّد محسن امین، ص‏40 - 29.
2 - أبو الشهداء - عباس محمود عقّاد.
3 - اعیان الشیعة، ج‏4، ص‏132.
4 - أبو الشهداء - عباس محمود عقّاد، ص‏46.
5 - الفصول المهمّة، ص‏159.

منبع: هدایتگران راه نور؛ زندگانى امام حسین ‏علیه السلام آیة الله سید محمد تقى مدرسى؛ مترجم : محمد صادق شریعت
دوشنبه 6/9/1391 - 0:23
اهل بیت
در این نوشتار تعدادی از احادیثی که در باره امام حسین (ع) که در سایت آیت‌الله محمدتقی بهجت آمده، منتشر می‌شود.

۱- حریم پاک
 

عن النبى (ص) قال: … و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة. (۱بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۱۵)
پیامبر اسلام (ص) در ضمن حدیث بلندى مى‌فرماید: کربلا پاک‌ترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگ‌ترین بقعه‏‌ها است والحق که کربلا از بساط هاى بهشت است.

۲- سرزمین نجات
 

قال رسول الله صلى الله علیه و آله: یقبر ابنى بأرض یقال لها کربلا هى البقعة التى کانت فیها قبة الاسلام نجا الله التى علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فى الطوفان. (کامل الزیارات، ص۲۶۹، باب ۸۸، ح ۸ )
پیامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسین در سرزمینى به خاک سپرده مى‏شود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازى که همواره گنبد اسلام بوده است، چنانکه خدا یاران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد.

۳- مسلخ عشق‏
 

قال على علیه السلام: هذا … مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم ولا یلحقهم من کان بعدهم.(تهذیب، ج ۶، ص۷۳ )
حضرت على علیه السلام روزى گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است. شهیدانى که نه شهداى گذشته و نه شهداى آینده به پاى آنها نمى‏رسند.
امیرالمومنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمود: چه خوش‌بویى اى خاک! در روز قیامت قومى از تو به پا خیزند که بدون حساب و بى‌درنگ به بهشت روند

۴- عطر عشق‏
 

قال على علیه السلام: واها لک ایتها التربة لیحشرن منک قوم یدخلون الجنة بغیر حساب. (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۴، ص ۱۶۹٫ )
امیرالمومنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمود: چه خوش‌بویى اى خاک! در روز قیامت قومى از تو به پا خیزند که بدون حساب و بى‌درنگ به بهشت روند.

۵- ستاره سرخ محشر
 

قال على بن الحسین علیه السلام: تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب الدرى و تنادى انا ارض الله المقدسة الطیبة المبارکة التى تضمنت سیدالشهداء و سید شباب اهل الجنة. (ادب الطف، ج ۱، ص ۲۳۶، )
امام سجاد علیه السلام فرمود: زمین کربلا در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدى مى‏درخشد و ندا مى‏دهد که من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.

روایت های خواندنی و نورانی درباره کربلا

۶- کربلا و بیت المقدس‏
 

قال ابوعبدالله علیه السلام: الغاضریة من تربة بیت المقدس. (۶کامل الزیارات، ص ۲۶۹، باب ۸۸، ح۷ )
امام صادق علیه السلام فرمود: کربلا از خاک بیت المقدس است.

۷- فرات و کربلا
 

قال ابوعبدالله: ان أرض کربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارک و تعالى… (بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۰۹ )
امام صادق علیه السلام فرمود: سرزمین کربلا و آب فرات، اولین زمین و نخستین آبى بودند که خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشید.

۸- کربلا کعبه انبیاء
 

قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس نبى فى السموات والارض و الا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج. (مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۴۴ )
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ پیامبرى در آسمان‌ها و زمین نیست مگر این که مى‏خواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شوند، چنین است که گروهى به کربلا فرود آیند و گروهى از آنجا عروج کنند.

روایت های خواندنی و نورانی درباره کربلا

۹- کربلا، مطاف فرشتگان‏
 

قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس من ملک فى السموات والارض إلا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج. (مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۴۴)
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ فرشته‏اى در آسمان‌ها و زمین نیست مگر این که مى‏خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، چنین است که همواره فوجى از فرشتگان به کربلا فرود آیند و فوجى دیگرعروج کنند و از آنجا اوج گیرند

۱۰- راه بهشت‏
 

قال ابوعبدالله علیه السلام: موضع قبرالحسین علیه السلام ترعة من ترع الجنة. (کامل الزیارات، ص ۲۷۱، باب ۸۹، ح ۱٫ )
امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه قبر امام حسین علیه السلام درى از درهاى بهشت است.

۱۱- کربلا حرم امن‏
 

قال ابوعبدالله علیه السلام: ان الله اتخذ کربلا حرما آمنا مبارکا قبل ان یتخذ مکة حرماً. (کامل الزیارات، ص ۲۶۷/ بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۱۱۰٫ )
امام صادق(ع) فرمود: به راستى که خدا کربلا را حرم امن و با برکت قرار داد پیش از آن که مکه را حرم قرار دهد.(شایان ذکر است منظور از این روایت در عالم بالا است که قبل از مکه، کربلا حرم امن الهی قرار گرفت)

۱۲- زیارت مداوم‏
 

قال الصادق علیه السلام: زوروا کربلا ولا تقطعوه فان خیر أولاد الانبیاء ضمنته… (۱۲کامل الزیارات، ص ۲۶۹٫ )
امام صادق(ع) فرمود: کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است.
هیچ فرشته‏اى در آسمان‌ها و زمین نیست مگر این که مى‏خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، چنین است که همواره فوجى از فرشتگان به کربلا فرود آیند و فوجى دیگرعروج کنند و از آنجا اوج گیرند

۱۳- بارگاه مبارک‏
 

قال الصادق علیه السلام: «شاطى‏ء الوادى الایمن» الذى ذکره الله فى القرآن،( قصص/۳۰) هو الفرات و «البقعة المبارکة» هى کربلا. (بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۲۰۳؛ به نقل از تهذیب)
امام صادق (ع) فرمود: آن «ساحل وادى ایمن» که خدا در قرآن یاد کرده فرات است و «بارگاه با برکت» نیز کربلا است.

۱۴- شوق زیارت‏
 

قال الامام باقرعلیه السلام: لو یعلم الناس ما فى زیارة قبرالحسین علیه السلام من الفضل، لماتوا شوقاً. (ثواب الاعمال، ص ۳۱۹)
امام باقرعلیه السلام فرمود: اگر مردم مى‏دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین علیه السلام است از شوق زیارت مى‏مردند.

روایت های خواندنی و نورانی درباره کربلا

۱۵- حج مقبول و ممتاز
 

قال ابوجعفرعلیه السلام: زیارة قبر رسول الله صلى الله علیه و آله و زیارة قبور الشهداء، و زیارة قبرالحسین بن على علیهما السلام تعدل حجة مبرورة مع رسول الله صلى الله علیه و آله. (مستدرک الوسائل، ج ۱ ص ۲۶۶/ )
امام باقر علیه السلام فرمودند: زیارت قبر رسول خدا (ص) و زیارت مزار شهیدان، و زیارت مرقد امام حسین علیه السلام معادل است با حج مقبولى که همراه رسول خدا (ص) بجا آورده شود.

۱۶- تولدى تازه‏
 

عن حمران قال: زرت قبرالحسین علیه السلام فلما قدمت جاء نى ابو جعفر محمد بن على علیه السلام … فقال علیه السلام ابشر یا حمران فمن زار قبور شهداء آل محمد (ص) یرید الله بذلک وصلة نبیه حرج من ذنوبه کیوم ولدته امه. (امالى شیخ طوسى، ج ۲، ص ۲۸، )
حمران مى‏گوید هنگامى که از سفر زیارت امام حسین(ع) برگشتم، امام باقر علیه السلام به دیدارم آمد و فرمود: اى حمران! به تو مژده مى‌دهم که هر کس قبور شهیدان آل محمد (ص) را زیارت کند و مرادش از این کار رضایت خدا و تقرب به پیامبر (ص) باشد، از گناهانش بیرون مى‏آید مانند روزى که مادرش او را زاده است.

۱۷- زیارت مظلوم‏
 

عن ابى جعفر و ابى عبدالله علیهماالسلام یقولان: من احب أن یکون مسکنه و مأواه الجنة، فلا یدع زیارة المظلوم. (مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۵۳٫ )
از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل شده که فرمودند: هر کس که مى‏خواهد مسکن و مأوایش بهشت باشد، زیارت مظلوم ـ امام حسین ـ را ترک نکند.

۱۸- شهادت و زیارت‏
 

قال الامام الصادق علیه السلام: زوروا قبرالحسین علیه السلام ولا تجفوه فانه سید شباب أهل الجنة من الخلق و سید شباب الشهداء. (مستدرک الوسائل ج ۱۰، ص ۲۵۶ )
امام صادق (ع) فرمود: مرقد امام حسین علیه السلام را زیارت کنید و با ترک زیارتش به او ستم نورزید، چرا که او سید جوانان بهشت از مردم و سالار جوانان شهید است.

۱۹- زیارت، بهترین کار
 

قال ابوعبدالله علیه السلام: زیارة قبرالحسین بن على علیهماالسلام من أفضل ما یکون من الأعمال. (مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۳۱۱٫ )
امام صادق(ع) فرمود: زیارت قبر امام حسین علیه السلام از بهترین کارهاست که مى‏تواند انجام یابد.

۲۰- سفره‏هاى نور
 

قال الامام الصادق علیه السلام: من سره ان یکون على موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوارالحسین بن على علیهماالسلام. (بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۷۲٫ )
امام صادق(ع) فرمود: هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره‏هاى نور بنشیند باید از زائران امام حسین علیه السلام باشد.
منبع:جهان نیوز
دوشنبه 6/9/1391 - 0:23
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته