• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 188
زمان آخرین مطلب : 4962روز قبل
موسيقي
 گیتارسازی جهانی
این گفتار نگاهی کوتاهی و فشرده دارد به نقش ساز گیتار در جهان امروز و موسیقی فلامنکو و طرح سئوالاتی در این زمینه است.
● گیتارسازی جهانی
بی شک گیتاریکی ازچند سازاول ومحبوب دنیاست که سبکهای متعدد و نوابغ بسیار دارد واز لحاظ ساختمان فیز یکی و صوتی دست خو ش تغیرا بسزای شده است که کمتر سازی را می بینم که توا نسته با شد چنین سیر تکا ملی و اجرایی را کسب کند که در این میان برای مثال میتوان به ساز دیگری همچون ویلن اشاره کرد که مدلها ی مختلفی مثل ویولن ویولا ویلن سل کنترباس ویا باس مضاعف که تمامی این سازها به صورت آکوستیک و هم به صورت الکتریک موجود میباشد وازسبکهای که به وسیله این سازاجراء می شود کلاسیک کانتری ودر چندسال اخیر درموسیقی جاز استفاده شداست.
ولی درمقابل گیتاربه چند دسته تقسیم می شود گیتارها ی آ کوستیک شش سیم ودوازده سیم با جنس سیم فلزی ونایلون الکتریک گیتار ریتم گیتار ولید گیتار باس گیتار الکتریک و آکوستیک ونوعی دیگر که فاقد فرت میباشد ویا یک نوع گیتار که بخا طر هوای شرجی منطقه ی جزیره ی ها وایی به گیتار ها وایی لغب گرفته ویا درمکزیک چند نوع گیتار وجود دارد که به صورت گروهی اجراء می شود که باس گیتار آن با باس گیتار معمول چه از نظراجراء وساختمانی فرق دارد.

ولی نمی توان گفت چون این ساز از تنوع بسیار بر خوردار هست دلیل محبوبیت ان میباشد اما یکی ازمزایای این ساز حمل نقل آسان آن میباشد به طوری که دورتی برلینرکامینز درکتاب همه یزدربارهءارکسترسنفونیک ترجمهء حسن الفت دربخش سویت درباره ی لوت پدر گیتارمی نویسد لوت به عنوان سازتکنواز مدت ها مورد علاقه ی مردم بود صدای صاف ودرخشان این ساز از امتیازهای بزرگ به شمار می رفت حمل نقل آن بسیار آسان بودو غنی وفقیر میتوانستند به طور یکسان از آن استفاده کنند و لذت ببرند.
سبکهای هم که برای این ساز ویا بهتر بگوییم با گیتار به اجراء درآمده نیز از تنوع بسیاربرخوردار
است مانند سبکهای جز بلوز کانتری راک هوی متال فلامنکو و حتی سبک بزرگ وغنی کلاسیک نگاه بااحترامی به این ساز دارد که این مسئله مدیون بزرگانی همچون فرانسیسکو تارگا فرنا ند و سور وپدر گیتار کلاسیک معاصر آندره سگوویا می با شد.
در تمامی این سبکها می شود بدون گیتار نیز به اجرا پرداخت ویا بهتر بگویییم ساز دیگری راهم میشود جایگزین کرد ولی درسبک فلامنکوکه سه رکن اصلی خواننده رقصنده گیتار میباشد نمی توان ساز دیگری راجایگزین کرد چون گیتار جزء رکنهای اصلی موسیقی فلامنکو میباشد.
حال باگسترش گیتار وبخصوص موسیقی فلامنکو این سوال پیش می آید که اگر موسیقی فلامنکو با ساز دیگری به غیراز گیتارعرضه می شد آیا باز هم اینقدر از محبوبیت بر خوردار بود مثلا نی انبان اسکاتلندی دودوک ارمنستان کما نچهء ایران سارنگی هندوستان یا آکاردئون البته کولی ها از سازها ی دیگری مثل نوعی آکاردئون وویلن نیز استفاده می کردند ولی با شکل نوازندگی گیتار فلامنکوامروزی یا بهتر از زمان رامون مونتیا که بنیانگذار سبک تکنوازی گیتارفلا منکوبه شکل امروزی بود آیا بدون وجود گیتارمعنادارد چون درسبک جاز اگر گیتار نباشد پیانو سا کسفون فلوت ودیگر سازها قادر به اجراء می باشند.

سوال دیگر این میباشد افرادی که نوازنده گیتارفلامنکو هستند آیا در مرحله انتخاب سازعاشق ساز هستند و یا عاشق فلامنکو ویا به طور اجمالی تر: ساز یا سبک.
ولی در یک جمع بندی کلی می توان جایگاه گیتار رادر دنیا امروزی این طور توصیف کردکه یکی ازخوش صدا ترین خوش ساختار ترین ساز برای عموم مردم جهان میباشد ویا هر کسی که توان بروز احسا سا تش را به زبان موسیقی داشته باشد گیتار جزء اولین انتخابش برای ساز می با شد.
 
چهارشنبه 14/11/1388 - 15:29
موسيقي
 آشنایی با کمانچه
از اواسط دوره ناصری در عهد قاجار بود که با آمدن ویلن به ایران و آشنایی هنرمندان ایرانی با این ساز, به تدریج جایگاه کمانچه در بین اساتید, کم رنگ شد.
اکثر کمانچه نوازان به سوی ویلن رفتند و جالب این که ابتدا آن را نیز به شیوه کمانچه می نواختند و به دلایلی از جمله اینکه, ویلن سازی غربی بود و صدای نسبتا واضح تری در مقایسه با کمانچه داشت (به قول روح الله خالقی «صدای تودماغی» کمانچه), کم کم در موسیقی ایرانی رواج پیدا کرد.
کمانچه, این ساز اصیل ایرانی, رو به نابودی بود. تا اینکه اصغر بهاری به پیشنهاد استاد خالقی, کمانچه نوازی را گسترش و آن را دوباره احیا نمود تا جایی که نسل امروز کمانچه نوازان ما, همگی خود را مدیون وی و فعالیتهایش می دانند.

کمانچه, سازی است شهری و جزو گروه سازهای زهی - آرشه ای محسوب می شود. این ساز ظاهری بسیار زیبا دارد که دارای
۴ قسمت اصلی است:
۱) کاسه
۲) دسته
۳) پایه
۴) کمان.
● نوازندگی کمانچه
کاسه آن تقریبا کروی شکل است که قسمتی از آن برداشته شده و روی آن پوست کشیده می شود. روی پوست, خرک کوچکی شبیه به خرک تار و سه تار ولی نه کاملا عمود بر سیم ها, قرار گرفته. دسته کمانچه, تو پر بوده که به طور نامحسوس با شکل مخروط وارونه درست شده و فاقد دستان (پرده) است. طول دسته
۳۱ تا ۳۸ سانتی متر, با قطر ۳ الی ۵/۴ سانتی متر است.
برای کاسه کمانچه که به صورت چند تکه تَرَکی و یک تکه است, از یکی از چوب های افرا, توت, جوز هندی و یا گردو و با پوست بره تودلی و یا شکمبه گوسفند و برای آرشه آن نیز, از چوب درخت خیزران یا چوب عناب یا گردو به همراه موی اسب, استفاده می شود. قطر دهانه کاسه
۵/۹ تا ۱۰ سانتی متر, عمق آن ۱۲ سانتی متر و ضخامتش بین ۵ تا ۷ میلی متر است.
در قسمت پایین کمانچه, معمولا پایه نسبتا بلندی (به طول
۱۰ تا ۱۵ سانتی متر) نصب می کنند که نوازنده, این پایه را برای سهولت درنوازندگی, بر رو یا بین پاهای خود قرار می دهد. طول کمانچه بدون این پایه فلزی, ۶۵ سانتی متر است. قسمت بالای دسته, از چوب درخت گردو و در ناحیه انگشت گذاری, از چوب فوفل است و با استخوان, شاخ و یا صدف تزیین می شود.
کمانچه در قدیم
۳ سیم داست (می - لا - ر) و به احتمال زیاد بعد از ورود ویلن به ایران, سیم چهارم نیز به آن افزوده شد. کوک و فاصله صدایی این سیمها با یکدیگر, در دستگاههای مختلف, تغییر می کند ولی معمولترین کوک آن بدین صورت است که سیمهای اول و دوم نسبت به یکدیگر, فاصله چهارم یا پنجم داشته و سیم سوم, یک اکتاو بم تر از سیم اول و سیم چهارم, یک اکتاو بم تر از سیم دوم است. سیمهای کمانچه در قدیم, از جنس ابریشم تابیده شده بود ولی بعدها سیمهای فلزی, ماندولین و همینطور سیمهای ویلن, جای آن را گرفت.
کمانچه نواز در حین اجرا, ساز را در حول محوری که پایه باشد, می چرخاند و همین عمل, تماس آرشه را با سیمها آسانتر می کند. نوازنده, معمولا ساز را با دست چپ خود گرفته و با انگشتان همان دست, روی سیمهایی که در طول دسته قرار دارند را مالش می دهد و آرشه را که با دست راست خود گرفته, به سیمها تماس می دهد.

بسیاری از صدادهی کم و خش دار کمانچه انتقاد می کنند (البته امروزه, دیگر این مشکل کمانچه تا حدودی رفع شده است) ولی در واقع باید اذعان داشت که کمانچه یکی از خوش صدا ترین و دلنشین ترین سازهای ایرانی است. این ساز, تمام فواصل کروماتیک موسیقی ایرانی را دارا می باشد و به همین دلیل علاوه بر تکنوازی, نقش همنوازی را نیز در گروههای کوچک و بزرگ به خوبی می تواند ایفا کند.

مهمترین کمانچه نوازان از گذشته تا به حال عبارتند از: باقر خان رامشگر, حسین خان اسماعیل زاده, حسین یاحقی, اصغر بهاری, رحمت الله بدیعی, کامران داروغه, داوود گنجه ای, علی اکبر شکارچی, کیهان کلهر, سعید فرج پوری.
     
   
 
چهارشنبه 14/11/1388 - 15:29
موسيقي
گیتار در اسپانیا 
 در زمان قدیم در اسپانیا با وسیله ای با نام سیتارا (ابزار موسیقی شبیه چنگ) آشنایی داشتند .بعد از تهاجمی که از طرف اروپای شمالی انجام گرفت ، باعث از بین رفتن چیز های زیادی در هنر شد . در زمانیکه پژوهشگر و کشیشی از سویل (۶۳۶-۵۷۹) در باره سیتارا تحقیقا تی انجام داد ، تاثیر قابل توجه سیتارا مشخص شد . مراکز موسیقی که در شهرهای سویل ، تولئدو و زاراگوزا ایجاد شدند تاثیر قابل توجهی در این راه داشتند .
سانتی ایزدور خودش در یک فصل جالب به تحقیق گسترده درباره علم موسیقی اختصاص داد , جاستو را به عنوان قدیمی ترین کشیش و شاعری که در شبه جزیره مهارت در سیتارا و آواز داشت شناخته است تشویق هایی که از طرف اعضای خانواده و اطرافیان او در سال
۶۹۰ شد نشان دهنده این است که به صنعت شعر سرایی در قرن ۷ به خصوص در نواحی مانندالبزارو اهمیت می دادند.( H. Angles نویسنده کتاب تاثیر عظیم موسیقی اسپانیا در موسیقی جهان)
چند سال بعد با آمدن اعراب در قرن
۸ گیتار اعراب, مور و عود معرفی شدند.( موریش وعود ابزار موسیقی کاملا شبیه یکدیگر بودند. برای اینکه از یک خانواده هستند.).
این ابزار های موسیقی در اواخر این قرن در اسپانیا تولید شدند و به عنوان ابزارهای موسیقی آسیایی شناخته شدند گیتار لاتین با گیتار موریش کاملا متفاوت و از یک خانواده نیستند.
فرهنگ موسیقی در میان اعرابی که در اسپانیا ساکن شده بودند در قرن
۹ اشاعه پیدا کرد . آنها در تولدو ،کوردوبا ،اوبدا و سوویل مدرسه یا نوعی دانشگاه داشتند که در آن موسیقی تدریس می شد .زریاب در بین النهرین در سال ۷۸۹ متولد شد که ابتدا در دربار مشهور هارون در بغداد بود. او به کوردوبا در سال ۸۲۲ رفت ,درآن زمان او کمتر از ۳۰ سال داشت و بقیه عمر خود را در آن شهر زندگی کرد .
این موزیسین نشان داد که از هوش خود در موسیقی استفاده میکرد.

او نشان داد که فرد برجسته ای در بازسازی موسیقی میباشد .او مدرسه موسیقی در کوردوبا ایجاد کردکه بر پایه موسیقی آندالوسیا بود.او عودی
۵ سیمی اختراع کرد.
آنجلس درباره تاثیر اعراب بر موسیقی اسپانیا میگوید : بیشتر از آنچه تاثیر داشته باشد اغراق شده است ولی مسلم است که بعضی از ابزار موسیقی که توسط اسپانیایی ها به اروپا معرفی شده از طریق تاثیر موزیسین های ایرانی, عرب ,یونانی ها و کلا موسیزن های شرقی بودند که به کشور ما اسپانیا آمده بودند.
در قرن
۱۸ اسپانیا مرکز ۲ ابزار موسیقی متداول آن زمان شد که از آسیا صغیر آمده بودند. یکی ازاین سازها مخلوطی خاص از ابزار موسیقی متداول بین یونانیان بود و ابزار دیگر, آلت موسیقی با مشخصات ویزه بود که بین ایرانیان و اعراب رایج بود. .دروازه های موسیقی اسپانیا از طریق ابزار موسیقی که اعراب معرفی کردند و مشخصه هایی که در موسیقی آنها بود پایه گذاری شد . به خصوص موسیقی ملایمی که از حمایت خلیفه ها سود می بردند و باعث بوجود آمدن مدرسه های موسیقی مهم شدند .
از قرن
۱۰ تا ۱۲ در زمان پادشاهی Abderrman ۳, Aihakem ۲, Hisem۲ فرهنگ اعراب در بسیاری از موسیقی ها که مردم در کوردوبا و سویل می آموختند انعکاس یافت .
در طول قرن
۱۲ در قسمت هایی از اسپانیا که اعراب ساکن بودند ،تفکرات موسیقی آماتور به درجات بالایی از غم وعرفان رسید و موزیسین ها و شعرا از هر دو جنس ،زن ومرد کنترلی بر این نوع موسیقی در شهر های آندولوس و سویل که مرکز آن شد نداشتند اگر چه تمامی این آلات موسیقی مثل عود, گیتار و... بیشتر در سویل قابل دسترسی بود .( AI-Saqundi نویسنده کتاب Eulogy of Islam Spain ترجمه امیلیو گارسیا گومز)رقابت دیگری در نوع آواز به مراتب سخت تر و جدی تر پدید آمد که در اسپانیای مسیحی بین دربارهای لئون و کاستیلا رخ داد .این رقابت شامل شعرهایی حماسی و ابزار موسیقی که در موسیقی گروهی به کار میرفتند نیز می شد.
در حدود سال
۱۱۱۶ شعرا در دربار لئون ظاهر شدند و ما با اطلاعاتی از سال ۱۱۳۶ که در دسترسی داشتند متوجه شدیم که آنها از مزایایی دربار کاستیلا استفاده می کردند.به خصوص که باعث بزم وسرور می شد.سازهایشان سازهای زهی مثل گیتار بودند که صدای آن را با دست یا مضراب و یا با وسیله ای مثل عارشه در می آوردند .
در سال
۱۱۹۰ گروهی به نام تروبادور ظاهر شد.ویزگیهای افراد این گروه این بود که درباره شعرا اطلاعاتی داشتند . در قرن ۱۲ شعرا و تروبادورها سیدرا (نام قدیم سیتارا) یا میلی کلپتر (نام قدیم ابزاری که از تکامل سیتارا به وجود آمده) -هر دو از تکامل سیدرایونانی بوجود آمده بودند- می نواختند .
آن ها با اسب به شهر کاسیلین مسافرت می کردند.آنها کارهای ادبی را با سرودن شعرهای حماسی یا آهنگین انجام می دادند .آنها کار هایشان را دردربار همان طور که در میان مردم می نواختند ارائه می دادند .مهمترین نقشی که انها در تاریخ هنر داشتند ،ایجاد و منتشر کردن شعر و موسیقی بود.

با رسیدن قرن
۱۳ و با تاثیری که از کاخ سلطنتی آلفونسو اسپانیا داشت اسپانیا دارای پیشرفته ترین و بهترین موسیقی در اروپا شد. آلفونسو با سخت کوشی موسیقی استادی را در سالامنکو ایجاد کرد . او از بسیاری جهات معروف است و به خاطر ایجاد کردن کلاس هایی برای موسیقی شناخته شده است و دارای احترام است .
با ایجاد رشته موسیقی در دانشگاه سالامنکو نه تنها در موسیقی سر آمد شدبلکه توانست برای قرن هایی متمدن خودش رادراین مقام حفظ کند به طور کلی این دانشگاه در
۴ ضمینه معروف بود:ریاضی ،جبر , ستاره شناسی و موسیقی.
این کار در زمان پادشاهی آلفونسو انجام شد که باعث به وجود امدن چنین وضعیتی شد تا زمانی که "نبرشاد" پیدا شد . مرد عاقلی که در کاخ سلطنتی تولدانا کار میکرد با همراهی شعرا و به وسیله پادشاهی و نجیب زادگان شروع به قانون گذاری درباره آواز،رومنس ،تصنیف موسیقی کلاسیک و تقریبا همه انواع شعرها و موسیقی کرد.
به علاوه او یک ارتباط ساده ای که بین مسیحیان و مور ها وجود داشت را رهبری کرد. همچنین عباراتی که مسیحیان ازعشق خود برای تعریف دختران زیبا استفاده میکردند با موریش این دلبستگی به زنان را اعلام میکردند .از طرف دیگر زبان موسیقی پر شده از شیرینی ، فریبندگی و مهربانی و زیرکی که هرگز گم نمیشود .
     
   
 
چهارشنبه 14/11/1388 - 15:28
موسيقي
 نی هفت بند و شیو های نوازندگی آن
در بین انواع سازهای بادی ایرانی که از قدیم مورد استفاده قرار می گرفته مانند، مزمار، نرم نای، درازنای، سرنا و... تنها امروزه نی توانسته در موسیقی ایرانی و در کنار دیگر سازهای کلاسیک ایرانی مثل تار، سنتور، سه تار و کمانچه قرار بگیرد و به اصطلاح یک تنه نقش سازهای بادی را در ارکستر ایرانی ایفا کند.
دلیل این موضوع را از دو دیدگاه میتوان بررسی کرد. اول از جهت نوازندگان این ساز که توانستند خصوصیات و ویژگیهای نی را به نحو کامل و مطلوبی عرصه کنند و قابلیت آن را نشان دهند. به عبارت دیگر افرادی که به نوازندگی نی روی آوردند با ممارست بسیار تکنیکها و حالاتی که معمولا در موسیقی ایرانی اجرا میشود را به نی منتقل کردند.

دوم از جهت خود ساز که به دلیل فرم صدادهی و نیز در عین سادگی، کاملتر بودن آن نسبت به دیگر سازهای بادی ایران، توانست تمام آهنگها و نغمه های موسیقی ردیف دستگاهی ایرانی را به خوبی اجرا کند واینکه صدایی که از نی خارج میشود از لحاظ رنگ صدایی به خوبی با دیگر سازهای کلاسیک ایرانی ترکیب شد.

از قدیم نی را طبق الگوهای مختلفی می ساخته اند؛ یعنی از لحاظ طول، تعداد سوراخ و تعداد بندها، انواع گوناگونی، نی وجود دارد. به عبارت دیگر نی گاهی بلند یا کوتاه ساخته میشود و نیز برخی از انواع نی دارای
۶ یا ۷ سوراخ و گاهی داری ۹ سوراخ میباشد. از میان انواع نی، نی هفت بند، امروزه پرکاربردترین ساز بادی در ایران میباشد. نی هفت بند دارای ۶ گره، ۶ سوراخ و ۷ بند میباشد، که ۵ سوراخ آن در جلوی ساز و یکی نیز در پشت ساز قرار دارد.توضیح آنکه سوراخ ششم به این علت در پشت نی قرار دارد که بتوان با انگشت شست آن را به راحتی مهار کرد. از لحاظ اندازه هم این ساز به صورتهای مختلفی، طبق الگوهایی که به مرور زمان به وسیله نوازندگان کشف شده، ساخته می شود .
تعداد این الگوها
۱۳ عدد میباشد که از الگوی DOکوک یعنی بلندترین نی شروع و به صورت فواصل کروماتیک تا اکتاو بعد یعنی نی DOکوک کوچک که کوتاه ترین نی است،ساخته میشود.البته این بدان معنا نیست که نی هایی بلندتر یا کوتاهتر از فواصل فوق نتوان ساخت.
تنوع طولی نی به دلیل عدم امکان کوک کردن است؛ به همین جهت نی را در اندازه های مختلفی می سازند که این خلا برطرف شود. در واقع کوتاهی و بلندی نی مانند شل کردن و سفت کردن سیم سازهای زهی و مضرابی است، یعنی هر چقدر نی بلندتر باشد، صدای بم تری تولید و هر چه کوتاهتر شود صدای زیرتری تولید می کند.

تولید صدا از نی به دو گونه متفاوت است. حالت اول به اصطلاح فرم " لبی" نام دارد که نوازنده در این روش نی را به صورت مایل روی لبهای خود قرار داده و با ایجاد یک باریکه هوایی بوسیله روزنه بین دو لب و برخورد این باریکه به تیغه سر نی، صدا تولید میکند. پهنای تیغه سرنی در این حالت هر چقدر دارای ضخامت کمتری باشد، صدای تولید شده از نی، شفافتر خواهد بود.

این شیوه نوازندگی بیشتر در ایلات و عشایر و بین چوپانان و به اصطلاح محلی ها رواج دارد. معمولا صدایی که بدین صورت توسط این قشر نوازندگان از نی تولید میشود، صدایی است نسبتا بلندتر از حالت طبیعی و همراه با ناخالصی. در موسیقی ردیف دستگاهی و کلاسیک ما نیز در ارکسترهای ایرانی این روش صدادهی، چندان معمول نبوده و نمیباشد.

حالت دوم به اصطلاح فرم "دندانی" نام دارد که همان تیغه سر نی در این روش به جای قرار گرفتن در روی لب، بین دو دندان پیشین نوازنده قرار میگیرد. باریکه هوایی را در این حالت به جای روزنه بین دولب،فاصله بین سقف دهان و زبان تولید میکند. این روش نسبت به روش اول از قدمت کمتری برخوردار است و احتمالا در اصفهان، نی نوازی به صورت دندانی ابداع و ترویج شده. زیرا تا آنجا که تاریخ نشان میدهد، اولین نوازنده های نی به سبک دندانی در اصفهان بوده اند مثل سلیمان اصفهانی، ابراهیم آقاباشی، نایب اسدالله اصفهانی، و استاد حسن کسائی که این نوع نوازندگی را به اوج تکامل خود (تا به امروز) رسانده اند.

نوازندگی با هر یک از این دو شیوه نسبت به یکدیگر معایب و محاسن خاص خود را دارد. هر چند شیوه دندانی روش متداول در بین نوازندگان حرفه ای نی است. ولی این موضوع را نباید دلیل بر نفی محاسن شیوه لبی در نوازندگی دانست.
     
   
 
چهارشنبه 14/11/1388 - 15:27
موسيقي
 دستگاه های موسیقی ایرانی
بانگ گردشهای چرخ است اینکه خلق
می نوازندش به تنبور و به حلق
ما همه اجزای عالم بوده ایم
در بهشت آن لحن ها بشنوده ایم.
(مولانا)

● دستگاهها و نغمه های موسیقی ایرانی
موسیقی ایرانی فواصل فیزیکی و گردشهای ملودیک خاصی دارد که شخصیت منحصر به فرد، بافت یگانه و ویژگی ملی خاصی به آن می بخشد.انسجام،یکپارچگی و خصوصیات ویژه الگوها و زینت ها آن را از موسیقی دیگر ملل بارز و متفاوت ساخته است.

اصل و اساس موسیقی ایرانی ردیف است.ردیف موسیقی ایرانی با حدود
۳۰۰ گوشه زیبا و دلنشین،سرچشمه و منبع الهام،ابتکار و تخیل بارز موسیقیدان است.نوازنده مبتکر بر مبنای گوشه های رنگارنگ،نغمه ها ،الحان و قطعات گوناگونی می سازد که طبعی جذاب و آرامش بخش دارد.
تار پود مستقل ردیف موسیقی ،با احساسات،عواطف،روحیه ایرانی،وضع اقلیمی و فصول و حالت های زمانی،یگانگی و وحدت یافته است.

موسیقی ایرانی،یکی از افتخارات فرهنگی ماست و بزرگان شعر ادب با استفاده از آن زندگی عرفانی و ریشه های الهامی خود را غنا بخشیده اند.چنانکه مولانا زخمهموسیقی را به لطفهای رحمانی تعبیر می کند.

من هم رباب عشقم و عشقم ربابی است
آن لطفهای زخمه رحمانم آرزوست
دانشمندان بزرگ ایرانی علوم موسیقی را جزء علوم عالی به حساب آورده اند و درک زیر و بم دانشآن را شایسته هر فردی نمی دانستند.ابن سینا پزشک و فیلسوف برجسته ایرانی در طلب علم موسیقی(مرد ) می جوید.او می گوید :هذا العلم،این المرء؟ یعنی این علم،مردش کو؟ در صورتیکه در مورد علوم دیگر می گوید:هذا المرء،این العلم؟

بنابراین موسیقی در سیر تحولی علمی خود همانند دیگر علوم بنیادی همگام با پیشرفت فیزیک ،پزشکی ،روانشناسی و جامعه شناسی مراحل توسعه و تکامل خود را پیموده است.
بطور کلی موسیقی هر دیار واجد ویژگیهای فرهنگی و سرشتی خود است و که با شرایط زمان، مکان، فضا،سرشت، ژنتیک و تمایلات عاطفی آن مردم رشد و هماهنگی می یابد.
از این رو برای درک دقایق موسیقی ایرانی باید شرایط کلی این سرزمین را مورد نظر داشت تا اهمیت این هنر متعالی و سهم آن در سازگاری و آرامش روحی مردم این دیلر روشن شود.ردیف موسیقی ایرانی و دستگاهها و نغمه های آنجلوه تحول و تکامل یافته موسیقی مقامی گذشته است.مقامهایی که تنها تار و پود و اسامی بعضی از گوشه های ردیف های آنها در ردیف کنونی مشاهده می شود.

نخستین کتابی که تقسیم بندی هفت دستگاهی در آن ثبت شده است کتاب بحور الالحانا از فرصت شیرازی است که در حدود صد سال پیش به نگارش در آمده است.بنابراین حدس بر این است که پایه گذاری موسیقی ایرانی و انسجام و ابتکار در شکل دستگاهی به دو یا سه قرن اخیر مربوط می شود.

در حال حاضر ردیف موسیقی ایرانی به هفت دستگاه ماهور،شور،همایون،چهارگاه،سه گاه،راست پنجگاه و نوا،و پنج نغمه ابوعطا،افشاری،بیات ترک(بیات زند)،دشتی و اصفهان تقسیم شده است که چهار نغمه ابوعطا، افشاری ،بیات ترک و دشتی از ملحقات دستگاه شور و نغمه اصفهان منشعب از دستگاه همایون است.این تقسیم بندی مورد قبول بسیاری از نوازندگان و موسیقی دانان معاصر است.هردستگاه و یا دستگاه فرعی(نغمه)بطور تقریبی حدود ده تا سی گوشه دارد.

هر گوشه را می توان مانند ملودی قابل گسترش دانست هر چند که به سبب انعطاف و آزادی ساختاری،طبیعتی فعالتر و وسیعتر از ملودی و مفهومی برتر از آن دارد.به نظر می رسد ابتکار تقسیم بندی ردیف موسیقی ایرانی بر اساس ساختار عاطفی و احساس گوشه ها صورت گرفته باشد.از نظر حالات مختلف عاطفی و روانی می توان دستگاههاو نغمه ها را در دوازده حالت مختلف به سر زیر مجموعه متمایز با حالات عاطفی کم و بیش مشترک تقسیم نمود.در این نوع تقسیم بندی چهار دستگاه (ماهور،شور ،همایون،چهارگاه)در یک زیرمجموعه،سه دستگاه(راست پنجگاه،سه گاه و نوا)در یک زیر مجموعه و نهایتا پنج حال فرعی یا نغمه های(ابو عطا،افشاری،بیات ترک،دشتی و اصفهان)در زیر مجموعه دیگری قرار می گیرند که تاثیرات عاطفی هریک در جای خود بحث خواهد شد.

دریاب مرا كه بی تو برخواست چون رود زهر رگم فغانی
نی نی چو بابم از غم تو یعنی كه رگی و استخوانی !

● مفهوم دستگاه
▪ دستگاه موسیقی عبارت است از : توالی نظام یافته قراردادی نمونه های قالبی موسیقائی به نام نغمه یا گوشه كه در حوزه تونال آن دستگاه ترتیب یافته است . سابقا آهنگهایی كه مطابق با سیستم هفت نغمه ای (هفت نتی) نواخته می شد خسروانی می گفتند . كلمه خسروانی در لغت به معنای " سرود خوش " است ولی در اصل ، خسروانی معنای ائم همه آهنگها و آوازهای خوش می باشد . به تدریج واژه خسروانی به دستان و سپس به دستگاه تغییر یافت . طبقه بندی هفت دستگاهی كه در قسمت قبل ذكر شد از حدود چهل سال قبل معمول بوده و ردیف های گوناگون موسیقی دانان دوره اخیر از قبیل درویش خان ، میرزا عبدالله و حسینعلی میرزا از روی همین ترتیب است .

● مفهوم گوشه
گوشه ها بافتهای موسیقیائی هستند كه اجرا كننده به بكار بردن آنها به عنوان دستمایه طبق ردیف و سبك و روش روایت شده ، ایجاد قطعاتی مانند پیش درآمد ، تصنیف ، رنگ ، چهار مضراب و غیره را می نماید .
بنابراین جایگاه و نقش آن بیشتر از ملودی است . هر گوشه در هر دستگاهی دارای اسمی خاص است . همانقدر كه یك گوشه می تواند دارای شخصیت وزنی یا ملودی متفاوتی شود نامی احراز می نماید . ردیف در واقع نظم و نواختن گوشه ها را می رساند و برای آفرینش ملودی ها تازه و بداهه نوازی و داهه سرائی بعنوان الگو مورد استفاده قرار می گیرد .

● مفهوم ردیف
ردیف در لغت به معنای چند تن یا چند چیز كه پشت سر هم قرار می گیرند می باشد و در اصطلاح موسیقی ترتیب پیوستگی گوشه هاست كه شامل درآمد آواز و گوشه های اصلی است و در واقع نظم نواختن گوشه ها را می رساند . ردیف ، مظهر اصلی و قلب موسیقی ایرانی و شاهكار نبوغ موسیقیائی ملت ایران است و شاخصی است كه بواسطه آن موسیقی ایرانی از تمام موسیقی های دیگر تمایز می یابد .

● تصنیف
معمولترین و رایج ترین قطعات ساخته شده تصنیف است . اصطلاح تصنیف در سده های هشتم و نهم هجری قمری بجای قول و غزل به كار می رفته است . قول و غزل از انواع اشعاری كه دارای وزن عروضی بوده اند تشكیل شده كه با الحان موسیقی می توانستند آنها را بخوانند . در موسیقی تصنیف عبارت است از آهنگهای كوتاهی كه همواره با شعر توام بوده و كلمات روی مضامین و معانی خاص ساخته شده باشد .
خواندن تصنیف همانند آواز به تخصص نیاز دارد و مستلزم آشنایی خوانند . با میزانهای ضرب می باشد .
● چهار مضراب
قطعه ای است كه برای نوازندگی ساز ساخته می شود و معمولا نوازنده آن را به تنهایی اجرا می كند و غالبا برای ایجاد تنوع و احتراز از یكنواختی اجرای آوازها و برای نشان دادن مهارت نوازنده ساخته می شود .

● پیش درآمد (اورتور)
فرم پیش درآمد تا حدودی شبیه به تصنیف است لیكن بدون كلام می باشد . این فرم نسبتا جدید بوده و بر مبنای چند گوشه از دستگاه یا آواز خاصی ساخته می شود . مبتكر پیش درآمد زنده یاد درویش خان می باشد .

● رنگ
قطعه ای است مخصوص رقص كه در انتهای اجرای دستگاهی موسیقی نواخته می شود و شامل قطعه ضربی مهیج و شادی آفرینی است و این قطعات زیبا هر یك دارای اسم خاصی می باشد .
مطالب فوق توصیف مفاهیم اساسی بكار رفته در موسیقی ایرانی بود كه جهت آشنایی دوستان و سروران ارجمند ارائه شد
 
چهارشنبه 14/11/1388 - 15:27
موسيقي
از خسروانی تا دستگاه
در ابتدا به دلیل اینکه بعصی از لغات و اصطلاحات متداول در موسیقی ایرانی دو پهلو ویا چند پهلو اند و در بعضی مواقع توسط اساتید مختلف استفاده های مختلف میشود ، مایل میباشم که بعضی از اصطلاحات را در حد امکان ریشه یابی و یا حداقل تعریفی روشن از آنها ارایه دهم .
● دستگاه
در یک نگاه میتوان به مجموع اجزا یک واحد شناخته شده که هر یک از اجزا آن نقشی مســتقل دارد و در عین حال تمامشان به هم وابسته اند و با هماهنگی کامل برای حصول به یک نتیجه کلی کار میکنند گفته شود ، مانند: ماشین چاپ یا اتومبیل و ... . اگر همین مفهوم را تنها معنای کلمه دستگاه بدانیم ، پس باید در موسیقی نیز این کلمه را چنین تفسیر کنیم : مجموع اجزای یک آهنگ که در یک گام یا مقام با حفظ فواصل مخصوص آن مورد استفاده قرار گرفته باشد .

البته این تعریف در زمینه موسیقی چندان رســـــــا و قابل قبول نیست .به همین دلیل به تجزیه کلمه دستگاه میپردازیم :
این کلمه از دو جزء «دست» و «گاه» ترکیب شده است ، از طرفی کلمه دست نه تنها در موارد مختلف در موسیقی ایران به کار میرود ، بلکه در موسیقی مغرب زمین و همچنین سایر ملل دنیا به شدت رواج دارد .
به طور کلی این کلمه در موسیقی ملل مختلف به طور اعم و در موسیقی ایران به طور اخص به مفهوم خودِ دست انسان و یا مجموع پنج انگشت دست مورد استعمال فراوان قرار میگیرد . در موسیقی قدیم ایران نیز از انگشتان دست حتی برای نام گذاری نت ها استفاده شده است به عنوان مثال به دست باز،«مطلق» و به محل قرار گرفتن انگشت دوم «سبابه» و انگشت سوم «وسطی» و به چهارم و پنجم « بنصر» و« خنصر» میگفتند .

از این سخنان میتوان نتیجه گرفت که کلمه دستگاه میتواند به مفهوم محل و موقع دست روی دسته ساز باشد. و یا ساده تر آنکه دستگاه یعنی محل و طرز قرار گرفتن انگشتهای دست نوازنده روی دسته ساز در «گاه» ، موقع یا در نوبت معینی .

از طرفی بعضی از محققین که همیشه اصرار دارند بین اصطلاحات امروزی و زبان قدیم (قبل از اسلام) ارتباط ایجاد کنند ، معتقد اند که کلمه گاه در موسیقی به همان لغت گات در اوسنا میرسد و لغات ترکیبی دو گاه ، سه گاه و چهار گاه ، اساسا همان «دو گات » ، «سه گات» ، . «چهار گات» بوده است که به معنی گات دوم ، گات سوم و گات چهارم است . شاید که این تحقیق آنان درست باشد ولی اگر که کلمه گاه از ریشه کلمه گات باشد مشکلی به وجود می آید و آن هم این است که گات های زردشتیان
۱۷ قطعه است و اگر که اینطور میبوده باید لا اقل در گاه های موجود مثلا « دوازده گاه» نیز میداشتیم و یا حد اقل اسمی از آن میبود ، در صورتی که فقط بیش از ۷ و یا ۸ عدد از آنها مصطلح نشده است .
در یک نگاه کلی دستگاه را میتوان به این صورت تعریف کرد : به دلیل کیفیت فواصل مقام های]دستگاه های[ موسیقی ایرانی شباهتی به مقام]دستگاه[ دیگری ندارد و به عبارت دیگر ، دستگاه در موسیقی ایرانی معنایی وسیع تر از مد داشته که تشکیل شده از آوازها ، گوشه ها و مفام و یا در بعصی موارد مقامهای خاص خود . در مورد دستگاه ها ی ایرانی و آوازها در ادامه بیشتر بررسی خواهد شد .

▪ ردیف

به پشت سر هم قرار گرفتن گوشه ها در یک دستگاه و یا کل دستگاه ها گفته میشود . و نیز به سبک و روش و کیفیت تنظیم و ترکیب یک آواز نیز ردیف گویند .
گردآوری و تدوین ردیف به شکل امروزی در واقع از اواخر سلسله زندیه و اوایل سلسله قاجاریه آغاز شده است . در حقیقت در اوایل دوره قاجار سیستم مقامی موسیقی ایرانی تبدیل به سیستم ردیفی شد و جای مقامها را
۷ دستگاه و ۵ آواز گرفت . از اولین راویان ردیف میتوان به خاندان فراهانی یعنی : آقا علی اکبر فراهانی ، میرزا عبدالله ، آقا حسینقلی و ... اشاره کرد . ردیفهایی که اکنون موجود میباشد : ردیف میرزا عبد الله – آقا حسینقلی – ابولحسن صبا – موسی معروفی –دوامی – طاهر زاده – محمود کریمی – سعید هرمزی- مرتضی نی داود و ... میباشد .
● از خسروانی تا دستگاه

موسیقی تاریخی در ایران ، ریشه در فرهنگ کهن و ذوق های متنوع مردمان متمدن ایران ، در جای جای این آب و خاک دارد ، بدان سان که « هر که آمد بر آن مزید کرد ، تا بدین غایت رسید » . اما در مورد راز پیدایش هفت دستگاه و چرایی و چگونگی تدوین آن ، نظرات مختصری مطرح شده که علی رغم نزدیک کردن ما به ریشه های موضوع فوق ،پژوهش بیشتری را میطلبد .

عجیب است که ما در حین مطالعه تاریخ ، مثلا مبتوانیم که مطلع شویم که فتحعلی شاه قاجار چند تا همسر داشته و حتی این که چند تا فرزندش پسر و چند تا دختر بوده اند ! اما در پژوهش در عرصه موسیقی و بطور خاص در مورد چگونگی تدوین هفت دستگاه - که تحول بزرگی را در موسیقی ایران رقم زده است – به طرز غریبانه ای با کمبود منابع محکم و مستندات تاریخی مواجه میشویم ، و این نیست جز غربت ، مهجوری و در محاق بودن این هنر در طول تاریخ پرفراز و نشیب آن .

در گذشته آهنگهایی که مطابق با سیستم هفت نغمه ای (هفت نت) نواخته میشد خسروانی میگفتند . کلمه خسروانی در لغت به معنای سرود خوش است و از آنجا که تعداد این آهنگها و نغمه ها هفت عدد بوده هفت خسروانی نیز نامیده میشده ولی در اصل ، خسروانی معنی اعم همه آهنگها و آوازهای خوش است اما به تدریج هفت خسروانی(سیستم خسروانی) ، جای خود را به مقام و سپس دستگاه داد:
در ابتدا باید گفت که « تا پیش از حدود دو قرن پیش ، موسیقی سنتی ایران از
۱۲ مقام(که نماد ۱۲ ماه بود) تشکیل میشد . مفهوم زمان ، در ساخت و اجرای موسیقی شرق به ویژه موسیقی قدیم ایران ، نقش عمده ای به عهده داشت و در هر زمان از روز یا شب ، مقام خاصی متناسب با آن زمان اجرا میشد . چنان که در موسیقی هند ، راگای صبح ، راگای عصر و یا راگای شب ، ناطر بر همین ویژگی نقش زمان است . اسامی برخی آهنگهای به جای مانده از قدیم نشان میدهد که در مراسم و روزهای خاصی از سال ، ملودی های خاصی متناسب با این ایام اجرا میشدند ، و مساله ی مناسبت زمان در اجرای موسیقی ایرانی رعایت میشده است .
یکی از تغییرات مهمی که کمتر از دو قرن پیش در موسیقی ایران رخ داد ، تبدیل مقامهای دوازدهگانه قدیم به هفت دستگاه اصلی و پنج آواز است . ردیف نوازی و بداهه نوازی از پیامد های این دگرگومی است .»
۱
در مورد زمان نواختن دستگاه ها و آواز ها در موسیقی ایرانی استاد ردیف آوازی و تصنیف و ضربشناس ، «عبدالله دوامی» (
۱۳۶۹-۱۲۷۰) در خطاب به مجید کیانی میگوید : قدما هنگام شب ابتدا شور مینواختند و سپس آوازها یا دستگاههای دیگر را ; هنگام روز، اول ماهورمیزدند و بعد دستگاههای دیگر را .
استاد کیانی دستگاهها و آوازها را از لحاظ روحی و متافیزیکی نیز چنین تبیین میکند :

" شور آغاز شب است و آوازهای آن ادامه راه و این هستی و آفرینش است . تلاش است ، جستجو است و طلب . سه گاه سپیده دم است . پایان شب و آغاز روشنایی زندگی انسان ، آن هم عشق است . چهارگاه بر آمدن آفتاب ، سرآغاز زندگی ،تابش نور ، دیدن و شناختن و معرفت است . ماهور آغاز روز ، آغاز زندگی، شور و جوانی ، غرور و توانگری ، بی نیازی ، سلحشوری و استغنا است . همایون ادامه روز ، تداوم زندگی ، اتحاد عشق و عاشق و معشوق ، توحید است . راست پنجگاه پایان روز است ، فرو شدن خورشید و خزان زندگی ، سرگشتگی و حیرت است . نوا سرانجام نیایش زندگی و انسان است . سرانجام آهنگ روشنایی روز که به تاریکی و نیستی میرسد ، فقر و فنا است ، نوید شبی تازه را
میدهد که سرانجام تولدی است تازه و آن تکرار مدار که همان ابتدای آن شور است" .
۲
دوازده مقام در موسیقی قدیم عبارت بودند از :
راست / اصفهان / عراق / نوا / بزرگ / بوسلیک / حجاز / عشاق / حسینی / زنگوله / راهوی(رهاوی) / زیر افکند .
البته در این اسامی و حتی تعداد مقامات و شعبه ها ، اختلاف نظرهایی در همان دوران وجود داشته است ، که شاید این تفاوت نگاه و تیوری ، ریشه در تفاوت مکاتب موسیقی ایران داشته باشد .

پس از تغییر سیستم موســــــیقی ایران از
۱۲ مقام به هفت دستـگاه فعلی ، از این ۱۲مقام « بعضی از آنها امروزه جزو مـحورهای اصلی ]دستـگاه ها [ است ، و بعـضی از آنها به پنج آواز ... منتقل شده ، و بعضی از آنها نیز از ردیف رسمی ایران بیرون برده شده و هم اکـنون در موسیقی مناطق مختلف ایران به حیات خود ادامه میدهد . »۳
هر دستگاه موسیقی ایرانی ، توالی ای از پرده های مختلف موسیقی ایرانی است که انتخاب آن توالی حس و شور خاصی را به شنونده انتقال میدهد . هر دستگاه از تعداد بسـیاری گوشه تشکیل شده است و معمولا بدین شیوه ارایه میـشود که از در امد دستگاه آغاز میکنند ، به گوشه اوج یا مخالف دستگاه در میانه ارایه کار میرسند ،سپس با فرود به گوشه های پایانی و ارایه ی تصنـیف و سپس رنگی ، اجرای خود را به پایان میرسانند .

▪ هـفت دستگاه ردیــف موسیقی عبارتند از :

۱) دستگاه ماهور
۲) دستگاه شور
۳) دستگاه سه گاه
۴) دستگاه چهار گاه
۵) دستگاه راست پنجگاه
۶) دستگاه همایون
۷) دستگاه نوا
▪ آواز هـــــا :

ـ آواز ابوعطا

ـ آواز بیات ترک

ـ آواز افشاری

ـ آواز دشتی

ـ آواز بیات اصفهان

و البته (آواز بیات کرد)

اما وزیری در مورد تقسیم بندی دستگاه ها به گونه ای دیگر عمل میکند :
۱) ماهور (راست پنجگاه از منعلقات آن است)
۲) همایون (اصفهان از ملحقات آن است )
۳) سه گاه
۴) چهار گاه
۵) شور(که بعلاوه ابو عطا ، بیات ترک ، افشاری و دشتی، نوا نیز از شعب آن است )۴
که این تقسیم بندی ظاهرا از لحاظ علمی صحیح تر بوده و گویا عدد هفت مورد توجه او قرار نگرفته است ، به این صورت که ماهور و راست پنجگاه هر دو از لحاظ فواصل یکی میباشند ولی از لحاظ لحنی با هم تفاوت دارند ، و آواز شور و نوا از حیث فواصل هیچ اختلافی ندارند و از لحاظ گردش ملودی و الگوی ملودی تفاوت دارند . در این تقسیم بندی هر دستگاه نماینده یکی از مقامات موسیقی ایرانی است ، و بنا بر گفته استاد خالقی «اگر راست پنجگاه و نوا را دو دستگاه متفاوت فرض کنیم در صورتیکه مقامشان عین یکدیگر است هیچ علتی ندارد که اصفهان هم جزء همایون باشد و یا افشاری با تفاوت زیادی که با شور دارد دستگاه علیحده ای محسوب نگردد.»
۵
در هر صورت تقسیم امروزی دستگاه ها و آوازها به غیر از تقسیم بندی وزیری است و چگونگی تقسیم بندی دستگاه های امروزی بر ما واضح و روشن نیست . ( به گفته ای ، بنا بر ارادت خاص مردم مشرق زمین بر بعضی اعداد مانند عدد هفت ، شاید بی ربط بر تقسیم دستگاه ها بر هفت نبوده ،و آواز بیات کرد که خود به اندازه ی دیگرآوازها وسعت دارد همانطور که میبینیم اصلا جزء آواز های اصلی شمرده نمیشود در صورتی که برخی از موسیقی دانان آن را آوازی مستقل در ردیف میدانند و بعضی دیگر آن را جزء ملحقات دستگاه شور میدانند؛ نتیجه اینکه اگر بیات کرد آوازی جدا به حساب میآمد، آوازهای ما دیگر پنج نبودند و ترتیب پنج آواز و هفت دستگاه به هم میخورد !!!)

همانگونه که اساتید موسیقی ایران ، ردیف دستگاهی را تدوین نموده اند ، به عنوان مثال اساتید موسیقی ترک نیز فصل های موسیقی خود را تدوین نموده اند . دکتر محسن حجاریان ، پژوهش گر بزرگ موسیقی ، می نویسد :

«همانگونه که قرار دادن گوشه های ایرانی پشت سر همدیگر را ردیف مینامند ، و تجمع این گوشه ها را زیر چترهای مشخصی دستگاه میگویند ، در موسیقی کلاسیک ترکی هم چنین عمل مشابه انجام میشود . در موسیقی کلاسیک ترکیه و مولویه انتظام فرمهای سازی و آوازی را فصل میگویند . به این گونه مقوله موسیقایی فصل در موسیقی کلاسیک مصر وصله میگویند . »
۶
ایشان در مورد چگونگی و روند شکل گیری ساختارهای گوشه ها و دستگاه ها عقیده دارد :«به موازات این تغییر و تبدیل در قرون گذشته ، موسیقی ایرانی با اینکه چندی از فرمهای موسیقایی خود را از دست داده ، اما در مقابل ، تغییراتی بنیادین در شخصیت جدیدی در ساختار مدالی خود به وجود آورده است ، که بعدا به فرم ها و ساختار های گوشه ای منجر شدند . این ساختار ها ی گوشه ای ، در اصل بانی خانواده های دستگاههای ایرانی شدند که در کنار آن ، هیرارکی (
۷)ویژه ی آن ، شخصیت موسیقایی آن را از موسیقی سایر ملل جدا کرد »۸
همان گونه که اشاره شد ، در باب ریشه تاریخی و علت تدوین ردیف دستگاهی نظرات مختلفی وجود دارد . برخی عقیده دارند که اساتید موسیقی قدیم ، تعداد خاصی از ترکیبات ممکن را در هفت دستگاه و به عنوان متد تدریس ، جمع آوری و تقسیم بندی نموده اند . برخی معتقد اند که در مقطعی خاص ، به دلیل سخت تر شدن شرایط سیاسی - اجتماعی برای موسیقی ایران و به تبع آن سیر نزولی موسیقی و قرار گرفتن آن در معرض زوال و از هم پاشیدگی ، اساتید خبره و دور اندیش آن روزگار بدین نتیجه رسیدند که موسیقی ملی این سرزمین را به شکل ضابطه مند فعلی در قالب هفت دستگاه گردآوری و تدوین نمایند .
۹
شادروان حسن مشحون می نویسد:« همین قدر می توان دریا فت که از اواخر سده ی نه هجری به بعد تزلزلی در اصول و روش مو سیقی وسبک کار گذشتگان را ه یافت و شیرازه ی مو سیقی قدیم به تدریج از هم پاشیده شد واسا تید فن برای جلوگیری ازهرج ومرجی که درموسیقی ملی راه یافته بود وبرای حفظ ، و سر و صورت دادن به آن و داشتن ضابطه ، اقدام به جمع آوری و تنظیم و تقسیم آن به دستگاه ها و آوازها و گوشه های مربوطه به تناسب موضوع کرده اند . شاید بتوان تاریخ این کار را به اواخر دوره ی صفویه یا اوایل دوره قاجاریه(
۱۰) بازگردانید ...»۱۱
دکتر حجاریان ، موسیقی ایرانی را ، بر خلاف موسیقی ترکیه که بیشتر تحت تاثیر موسیقی سازی است ، متاثر از موسیقی کلامی میداند . ایشان در جستجو و کشف راز پیدایش دستگاه و ردیف ، اشاره مینماید که :
«کشف چگونگی تحول پرده گردانی در تاریخ موسیقی ایران ، میتواند تا اندازه ای به کشف راز پیدایش دستگاه و ردیف کمک کند . این راز ممکن است رابطه ی مستقیمی با چگونگی تحولات تاریخی و اجتماعی ایران داشته باشد ، که در اصل مسیول رشد هنرموسیقی ایران است . آیا پرده گردانی در موسیقی دستگاهی ایرانی ، با ساختار سیستم آوازی ایرانی که بر پایه ساختار غزل است ؛ رابطه ای دارد؟ آیا پرده گردانی در موسیقی ایرانی رابطه ای با ساختار زبان فارسی دارد؟...»
۱۲
از طرفی ، بعضی صاحب نظران را عقیده بر آن است که اساسا موسیقی کنونی ردیف دستگاهی و چگونگی شکل بندی آن ، در موسیقی تعزیه – که دارای قدمت طولانی در ایران میباشد – ریشه دارد «واژه گوشه در موسیقی عهد ساسانیان مشاهده نمیشود ، و احتمال قریب میرود که بعد از مرسوم شدن تعزیه و کاربرد آن ، به منظور نشان دادن گوشه ای از واقعه ی کربلا در یک تعزیه ی کامل ، در موسیقی نیز مصداق پیدا نموده است ...»
۱۳
شاید نتوان ریشه ردیف دستگاهی را در موسیقی تعزیه دانست ، چرا که حتی موسیقی تعزیه خود از گوشه ها و دستگاههای ردیف مدد جسته است ، اما بی شک تداوم مراسم تعزیه در ایران ، با توجه به شرایط سخت و برخوردهای دفعی که همواره گریبان گیر موسیقی بوده است ، نقش بسیار مهمی را در حفظ و استوار نگاه داشتن الحان و گوشه های موسیقی داشته است . (با این توصیح که هدف اصلی گردانندگان تعزیه ، حفظ ردیف موسیقی نبوده ، بلکه آنان وظیفه خود را که همانا بر پایی مراسم عزاداری بوده است انجام میدادند.)

در میان نظرات مطرح شده در مورد چگونگی و روند شکل گیری هفت دستگاه ، محمد رضا لطفی ، به گونه ای دقیق تر به این موضوع پرداخته است . ایشان شکل گیری موسیقی دستگاهی را در رواج و پیشرفت قالب غزل جستجو مینماید : «موسیقی دستگاهی در اثر پیشرفت قالب غزل ، که ایرانی ها در آن ید طولایی داشتند ، شکل و قوام هنری و گرامری یافته است . از این رو تلاش شد تا اجرای یک ردیف از حد طول ابیات یک غزل بیشتر نشود ... در واقع ، مطلع غزل ، ]به عنوان [در امد ]دستگاه[ - که گاهی دو بیت بوده – و یا شاه بیت غزل ، ]به عنوان [ اوج آواز ]به کار رفته[ ؛ و تخلص ، فرود کامل انتهایی را در بر میگرفته است ... این سنت متکی است بر استفاده از قالب های دو بیتی و رباعی که در ایران مرسوم بوده ، هنوز در مراسم خانقاهی و اهل تصوف از این دو قالب بیشیتر استفاده میکنند »
۱۴
لطفی همچنان مینویسد : «... در سنت اولیه ی صوفیان ، بیشتر فرم چهار مصرعی را که ایرانی تر است ترویج میکرده اند ، و گویند که پس از مرگ ابو سعید ابوالخیر ، که اولین کسی بوده که سماع را در عرفان ایرانی باب کرده ، تا چهار صد سال ، رباعییات بی نظیر او در سلسله اش به عنوان ذکر به همراه موسیقی خوانده میشده است . بعد ها که شاعران عرفانی قالب غزل را در تمام منطقه گسترش میدهند ، ابیاتی از این غزل ها که مستقل از کل غزل هم معنا داشته اند و دارای مضامین عرفانی تر هم بوده اند ، بخشی از این سنت میشود . به تعبیری ، قطعه های مستقل گوشه هایی که در این قالب خوانده میشد ، زمینه را برای زنجیره ای کردن آهنگها در خانقاه ها ایجاد نمود ، و با ورود غزل به دایره ی صوفیان ضرورت تدوین متسلسل دقیق تر آن به شکل ردیف جان داد .

طرز تفکر و مراسم خانقاهی و محفل های آن یکی از عوامل مهم شکل گیری ردیف موسیقی در ایران هست ... که این امر نشانگر غلبه ی تفکر و اندیشه ی عرفانی است در شکل گیری نظام کنونی موسیقی.»
۱۵
در انتهای مقاله ، یادآور میشوم که موسیقی ایران زمین ، در انحصار هیچ قومیت ، فرقه یا طبقه ی خاصی نبوده و نمیباشد ، بلکه حاصل ذوق و فرهنگ همه ی مردمان این سرزمین در تمام طول تاریخ بوده که امروزه به صورت میراث ملی به ما رسیده ، و حتی آن روستایی پاکدل نیز در گذشته های دور و نزدیک با ساز و نوای خویش ، در شکل گیری و اعتلای این فرهنگ تنومند و این هنر باشکوه شریک بوده است .
 
چهارشنبه 14/11/1388 - 15:26
موسيقي
موسیقی نوروز 
فرهنگ و هویت فرهنگی چگونه در وجود انسان شكل می‌گیرد؟ آیا می‌توان گفت؛ انسان حتی قبل از تولد دارای فرهنگ خاصی است و یا در بدو تولد این مهم بر وی ارزانی می‌شود؟ و بالاخره آیا فرهنگ و هویت فرهنگی از قانون وراثت پیروی می‌كند؟
هر كودكی پس از تولد یكراست به سراغ پستان مادر می‌رود. خوردن و خوابیدن مهمترین فعالیت زندگی اوست و پس از رفع نیازهای مادی، گاهی طلب محبت می‌كند كه با نوازش پدر و مادر به آرامش می‌رسد. این روند تا دو، سه سالگی همین است. از آن به بعد تلاش‌های والدین برای آموزش زبان كم‌كم به بار می‌نشیند و در چهار یا پنج سالگی كودك با زبان مادری به‌عنوان نخستین و مهمترین مشخصهٔ فرهنگی‌اش آشنا می‌شود.
دوران آموزش زبان كودكان به‌طور معمول همراه با آموزش مقولات متفاوتی است كه از فرهنگ خانواده و جامعه‌اش نشأت می‌گیرد. بعضی والدین در این دوره مفاهیم مذهبی و دینی را یاد می‌دهند، بعضی دیگر آداب اجتماعی و خانوادگی‌شان را در اولویت آموزش قرار می‌دهند. عده‌ای سعی می‌كنند كودك را با مقوله‌های هنری آشنا كنند و گروهی نیز آموزش‌های علمی، ورزشی و... را در دستور كار تربیت كودك قرار می‌دهند. اما كودك ایرانی در سنین پایین، بدون هرگونه مربی، كلاس و سیستم آموزشی با یكی از مهم‌ترین عناصر فرهنگی‌اش آشنا می‌شود و آن نوروز و عید نوروز است.
او نمی‌داند كه نوروز چیست و از كجا آمده است؛ مبتكرش كیست و چند سال پیشینه دارد. كودك ایرانی فقط این را می‌داند، نوروز یعنی عید دیدنی، عیدی گرفتن، شادی و پایكوبی و خلاصه مهر و محبت بیشتر. گره خوردن نوروز با شخصیت كودك همراه با نیكی‌ها، خوشی‌ها و محبت‌های فراوان است، لذا تا دم مرگ هم نوروز، برای او مهربانی را تداعی می‌كند و دل كندن از آن ممكن نیست، حتا اگر ایرانی از سرزمین مادری‌اش فرسنگ‌ها دور باشد.
جشن عید نوروز دارای آداب خاصی است كه چند روز قبل و چندین روز بعد از تحویل سال نو به اجرا درمی‌آید. تنوع رسوم در این همایش بزرگ بسیار زیاد است و گاهی مطابق سلیقهٔ افراد در زمان و مكان متفاوت، متنوع‌تر می‌شود. آنچه از ادبیات ایران باستان به جا مانده، نشان می‌دهد، مراسم جشن نوروز و تحویل سال نو، در روزگاران كهن همراه با نواختن دف بوده و سرودهای خسروانی دوران ساسانیان به‌طور گروه‌نوازی با این ساز اجرا می‌شده است. برای قوم ایرانی دشوار خواهد بود اگر مراسمی بدون موسیقی برگزار شود، آن هم جشن بزرگی چون عید نوروز. بنیاد نوروز بر اساس شادی و شادمانی است پس موسیقی‌اش نیز شاد و طرب‌انگیز است و نه هر آهنگ شادی تواند كه در این منزلگه جای گیرد. موسیقی نوروز فقط شادی و پایكوبی نیست بلكه امید به فردا و حس پیشرفت در درونش موج می‌زند و این نغمهٔ بخصوص دارد.
از مهم‌ترین نغمات مربوط به عید نوروز، می‌توان به آهنگ لحظهٔ تحویل سال نو اشاره كرد كه سالیان متمادی، رادیو و تلویزیون ایران آن را به همین مناسبت پخش می‌كند. این نغمه دقیقاً در فضای درآمد چهارگاه از ردیف دستگاهی شكل گرفته است و با آنكه كلامی در بر ندارد، به درستی دمیدن افق سال جدید و نوشدگی را بشارت می‌دهد. سازبندی خاص آهنگ نیز كه با فقط با دو ساز كهن سرنا و دهل همراه است، به نوعی حكایت از دیرینگی نوروز می‌كند. مردمان سرزمین بختیاری از دیرباز با آهنگ مخصوصی به استقبال نوروز می‌رفتند كه اینك این آهنگ هم از طریق رسانه‌ها، با صدادهی سرنا و دهل عمومیت بیشتری یافته است.
قطعه مزبور نیز فواصل چهارگاه را دارد منتها گردش نغمات آن شباهتی به ردیف دستگاهی ندارد. یكی از سنن فراموش‌شدهٔ ایرانیان در جشن عید نوروز، مراسم استقبال از سال جدید در لحظهٔ تحویل سال بود. در این آیین، عده‌ای از مردم و به‌ویژه جوانان به همراه نوازندهٔ سرنا و دهل قبل از تحویل سال به دروازهٔ شهر و ده خود می‌رفتند و پس از تحویل سال نو سرنا زنان و دهل‌كوبان برمی‌گشتند و به اصطلاح عید را با خود به شهر می‌آوردند. این رسم دیرین بیشتر در مناطق مركزی ایران رایج بوده است ولی اكنون ایرانیان ترجیح می‌دهند مراسم استقبال از نوروز را پای صفحه تلویزیون برگزار كنند!
به هر روی همه‌ساله نوروز از راه می‌رسد و قوم ایرانی نه‌فقط در جغرافیای فعلی ایران بلكه از آسیای میانه گرفته تا آسیای صغیر، شمال هند و پاكستان، اروپا و آمریكا و کشورهای عربی، همگی به استقبال نوروز می‌روند. اگرچه مثل گذشته‌ها نیست، اما با هر كیفیتی كه هست جشن نوروز برگزار می‌شود و سال به سال رونق بیشتری می‌یابد، به‌خصوص آنكه این آیین با اقبال جهانی روبرو شده و از طرف سازمان ملل متحد روز یكم فروردین به نام روز زمین نامگذاری شده است.
     
   
 
چهارشنبه 14/11/1388 - 15:25
موسيقي
 گذری بر تاریخچه ساز کهن ایرانی عود
● عود در تمدن قدیم
در فرهنگ قدیمی سومر عود یک آلت موسیقی شناخته شده نبوده است. نیاز به چنین سازی در حقیقت به دوره آکاد بر می گردد. سازی که توسط شاه شجاع استفاده می شد سازی جدید بود که "گودی" نامیده می شد، نامی که احتمالاٌ از زبان عربی استخراج شده است . مردمی که در آن دوره زندگی می کردند معتقد بودند که این ساز توسط قبایل کوچ نشین اختراع شده است زیرا سبک بوده و به راحتی حمل می شده است. به عقیده "اسطودور"این ساز باید از قفقاز آورده شده باشد. بالعکس "اسومیر"بر اساس عکسی از یک زن که در حال نواختن عود بود این نظریه را مطرح کرد که این ساز توسط نواحی غربی ساخته شده است. ولی در بین تمامی مجسمه های موجود مربوط به عصر برنز در سوریه، هیچکدام شخصی را که موسیقیدان باشد نشان نمی دهد.

به هر صورت امروزه توجه به دوره اسلامی معطوف می باشد، بر طبق یافته های "انیس اسپایک" که در سال
۱۹۷۲ مطرح گردید، طرحهایی که عود را نشان می دهند به طور معمول در روی ظرفهای گلی یافت شده در حفاری های شوش موجود می باشد. نوعی از عود با بدنه ای بیضی شکل موجود می باشد که به نظر می رسد توسط یک فرد خاص مانند یک ساحر نواخته می شده است. ساختار این عود توسط "ایخمان" در سال ۱۹۸۸ به دست آمد. این نوع عود در کناره هایش سوراخ نداشته است و کاسه آن بیضی شکل بوده است.
نوعی عود با کاسه ای گرد در لرستان وجود دارد که از برنز ساخته شده است. این نوع عود را می توان در یک نمایش عروسکی مربوط به دوره پارتیان نیز دید. برطبق فرهنگ مسوپوتامیا، مشابه عود را می توان در مصر دید. این ساز از زمان امپراطوری جدید دیده شده است. همینطور ظرفی نقره ای با زمینه ای مشابه در مازندران کشف شده است که از سال
۱۹۵۳ میلادی در موزه انگلیس بوده است. دالتون در کتاب "گنجینه اکسوس" و فارمر نیز در کتاب خود در مورد آن صحبت کرده اند. این ظرف تاریخی به بعد از دوره ساسانیان تعلق دارد. در زمینه پشت این ظرف یک فضای باز دیده می شود که نزدیک یک دریاچه و یک باغ است. ارباب و نوکرهایش به پشتی هایی تکیه داده اند و دو نوازنده در کنار دریاچه نشسته اند. یکی از آنها در حال نواختن یک عود بزرگ می باشد. متاسفانه جزئیات این عکس واضح نمی باشد. این نوازنده عود را به گونه ای گرفته است که دسته رو به پایین است. این شیوه گرفتن عود از زمان سیلوسیدها رایج بوده است.
▪ عود در دوره ساسانیان (ایران : قرن پنجم تا ششم هجری)
عکسهای موجود در روی ظرفهای فلزی یافت شده از این دوره و همچنین شعرهای شاعران ایرانی بیانگر آن است که عود در آن زمان ساز رایجی بوده است و مشهورترین نوازنده آن نیز باربد بوده است. داستانهای زیادی درباره هنرمندی او وجود دارد. گروهی فکر می کنند که واژه "بربت" (نام فارسی عود) از نام باربد گرفته شده است. ولی عده دیگری گمان می کنند که لغت "بربت" به معنای گردن مرغابی می باشد. نظر آنها این است که اگر ما این ساز را در حالتی قرار دهیم که پشت آن قابل دیدن باشد، می توانیم تشابهی بین این ساز و گردن مرغابی را مشاهده کنیم. در داستانهای باستانی ایران، درباره خسرو پرویز، پادشاه ساسانی، می خوانیم که اسبی به نام شبدیز داشت که او را بسیار دوست داشت. وقتی شبدیز مرد هیچکس جرات نداشت که به او بگوید که اسبش مرده است. بنا بر این باربد با کمک ساز خود و نواختن نغمه ای موضوع را به او فهمانید، خسرو پرویز فریادی کشید و گفت "اسب من مرده است."

▪ عود در دوره فرعونی مصر (از سال
۲۰۰ تا سال ۱۶۰۰ هجری)
بعد از مطالعات زیاد درباره نقاشی های به جای مانده بر روی اهرام مصر، می توانیم به این نکته پی ببریم که مصریان دو نوع عود داشته اند:

۱) عود با دسته ای کوتاه:
این نوع عود شبیه عودی است که در عصر حاضر در مصر نواخته می شود. این عود از کاسه ای بیضی شکل ساخته می شده است و یک سیم نازک و دسته ای کوتاه داشته است و توسط یک مضراب چوبی نواخته می شده است.

۲) عود با دسته ای بلند:
این عود شبیه یک "دیوم" یا "سه تار" بوده است. کاسه ای بیضی شکل داشته است و ضمناً پرده نیز داشته است و آن را مانند "ربک مصری" یا "تار ترکی" روی سینه یا سر قرار می دادند و می نواختند.
می توانیم بگوییم که وجود عود و وجود تمدن موسیقی مصر تقریباً همزمان بوده اند. عود رایج ترین سازی بوده است که در مهمانی ها و نیز مراسم مذهبی نواخته می شده است. از این ساز برای آوازهای مذهبی نیز استفاده می شده است. "هیرودوس" تاریخ نویس یونانی، به نوازندگان مصری اشاره میکند که روی عرشه یک کشتی می نشستند و در طول مسیر رودخانه نیل ساز می زدند.

▪ عود در یونان (قرن پنجم پیش از میلاد)
بیشتر محققان موسیقی ایرانی و عرب گمان می کنند که عود از یونان وارد کشورهای آنان شده است. این محققان گمان می کنند که فیثاغورس بعد از اینکه هارمونی بین اصوات موسیقی را به دست آورد، عود را ساخته است.

اما بعضی محققان گمان می کنند که عود توسط افلاطون اختراع شده باشد. اگر این فرضیه صحیح باشد، عود یونانی نیز همانند دیگر اثرات تمدن یونان به شرق منتقل شده است. البته این انتقال عود بعد از حمله "اسکندر" و اشغال ایران و هند و همچنین حمله به چند قسمت آسیا، اروپا و افریقا صورت گرفته است. ولی اعتبار این فرضیه باید بررسی شود.

تا جاییکه می دانیم بعد از اشغال این مناطق یونان تحت تأثیر فرهنگ شرق قرار گرفته است. پس عکس این فرضیه نیز می تواند صحیح باشد. چرا که عود پیش از این تاریخ هم در مصر وجود داشته است. عود در یونان باربیتوس یا باربیتون نامیده می شد. نوع استفاده از این ساز در مراسم مذهبی و غیرمذهبی مانند دیگر تمدنها است.

ـ عود در بابل و آشور (از سال
۱۷۲۰ پیش از میلاد)
ـ عود آشوری: این عود وسعت صدایی وسیعی دارد و از نظر ظاهری شبیه عودهایی است که در نقاشی های مصر باستان دیده می شود. دسته بلندی دارد و به عنوان "دیوم" آشوری شناخته می شود. امروزه این عود در سوریه، یونان، اردن و ترکیه متداول می باشد.

ـ عود در بابل: بابل، سومر و مناطق اطراف آنها اولین کشورهایی بودند که انواع مختلف عود را اختراع کردند. آنها همچنین سازهایی اختراع کردند که تنها یک سیم داشت. آنها این ساز را با قرار دادن انگشت بر روی سیم و حرکت دادن بر روی آن می نواختند. این نوع نواختن ساز با انگشت صداهای مختلفی را به وجود می آورد.

▪ یهود
عبریان و یهودیان از نژاد "سام" بودند و در جنوب عربستان زندگی می کردند. زندگی آنها به صورت کوچ نشینی بود و شغل آنها گله داری بود. در حدود
۳۰۰۰ سال قبل از میلاد اولین قوم از نژاد سام به شمال غربی "بحرالروم" آمدند، منطقه ای که بین مصر و دمشق بود. قبایلی که به این منطقه آمدند "کانا آنیت" نام داشتند. این قبایل نوع خاصی از نوشتن، صنعت و همچنین تجارت را دارا بودند. حضرت داوود یکی از پادشاهانی بود که قبایل عبرانی یا یهود را معرفی کرد. او خصوصیات خوب زیادی داشت که از آن جمله می توان به شجاعت و صدای خوب او برای آواز خواندن اشاره کرد.
در نهایت آشوریان بر دولت اسرائیل غلبه کردند و
۳۰۰۰۰ سرباز را دستگیر کردند. به جز ادبیات و موسیقی عبریان در دیگر هنرها چون حکاکی بر روی سنگ، نقاشی و مجسمه سازی استعدادی نداشتند. بعضی هنرها مثل مجسمه سازی و نقاشی در دین عبریان ممنوع بود و به همین دلیل، آنها تمام توجهشان را به موسیقی و ادبیات معطوف کرده بودند. مدارک تاریخی استعداد آنها را در این دو هنر نشان می دهد.
بعضی شعرهای قبایل عبری شعرهایی مخصوص مراسم تدفین بودند و بعضی از آنها مذهبی بودند و دیگر شعرهایشان درباره جنگهایشان بوده است. یهودیان بعضی شعرهای تدفین را در هنگام دستگیری می خواندند.
یکی از این شعرها به صورت زیر است:
ما در کنار رودخانه بابل نشسته ایم و عودهای ما به درختهای بید بسته شده اند. بابلیان از ما می خواهند که برای آنها آهنگی بخوانیم. ولی چگونه می توانیم آهنگهای مقدسمان را در کشورهای غریبه بخوانیم؟

سازهای موسیقی عبری از فلز و چوب ساخته شده بودند. آنها سازهایی چون فلوت، طبل، ترومپت، شیپور، سنج، عود و ... داشتند. در وصیت نامه های قدیمی می توانیم دو نوع از ساز های آنها را ببینیم.

▪ منصور زلزال
او یکی از موسیقیدانان مشهور ایرانی در دوره عباسی بوده است. نام او به صورتهای "زلزال رازی" ، "زلزل" یا " زیلزیل" تلفظ شده است. او در نواختن تنبک تخصص داشته است و به همین دلیل به عنوان نوازنده تنبک شناخته می شده است. زلزال مربی و همچنین دایی "اسحاق" پسر ابراهیم موصلی است. زلزال یکی از موسیقیدانان ارشد دوره "هارون الرشید" و "مهدی الهادی" نیز بوده است. در آن زمان متداول بود که هر موسیقیدان یا خواننده با دیگر موسیقیدانان هم پایه خود همکاری داشته باشد. زلزال با همسر خواهر خود، ابراهیم موصلی همکاری می کرد چرا که او هم پایه زلزال بود. منصور زلزال یک موسیقیدان متخصص در نواختن سازهای موسیقی بود. او آهنگ های جدیدی ساخت و بر روی آن شعر هایی گذاشت. او یک دستان سوم ساخت که به دستان ایرانی مشهور است. این دستان سوم در بین موسیقیدانان به عنوان دستان زلزال یا وسطای زلزال شناخته شده است. دکتر برکشلی در یک مقاله تحقیقاتی می نویسد که زلزال به تقسیم بندی فواصل به مجنب های صغیر و کبیر اعتقادی نداشت. او همچنین نوعی عود ساخت که چون شبیه "شبوط" (یک نوع ماهی) بود به نام عود شبوط شناخته می شد و به جای عود فارسی، لغت "عود شبوط" متداول شد.

برای توصیف مهارت زلزال در نواختن موسیقی، "جاحز" می نویسد که زلزال انگشتان ماهری برای نواختن موسیقی داشت، انگشتانی که توسط خدا خلق شده بودند! منصور زلزال فردی بخشنده نیز بوده است و بخش زیادی از پول خود را به مردم فقیر می داده است و بیشتر پول خود را برای اهداف خیریه صرف می کرده است. او همچنین چاهی در بغداد ساخته است که به نام او نامیده شده است.

این موسیقیدان به دستور هارون الرشید زندانی شد و بعد از ده سال در حالیکه به شدت ضعیف شده بود و موهای سرش سفید شده بود از زندان آزاد شد. پس از آزادی او دیگر یک فرد سالم نبود. دکتر "تقی بینش" مرگ او را حدود
۱۷۵ هجری و ۷۹۱ میلادی می داند.اما در کتاب تاریخ موسیقی ایران آقای حسن مشحون مرگ او را ۲۰۰ هجری دانسته است.
ابواسحاق ابراهیم بن ماهان مشهور به "ندیم" مشهورترین خواننده و موسیقیدان دوره عباسی بود. همچنین او یکی از بزرگترین خوانندگان عرب بود. پدر او "ماهان" از یک خانواده بزرگ ایرانی بود و در "اراجان" از توابع شیراز به دنیا آمده بود. ولی به خاطر ظلم و ستم امویان به کوفه مهاجرت کرد و پسرش، ابراهیم، در سال
۱۲۵ هجری در آنجا به دنیا آمد. مادر ابراهیم یک زن ایرانی بود. ابراهیم در کودکی پدرش را از دست داد و در کوفه نزد خانواده "تمیم" بزرگ شد. به همین دلیل او بزرگ خاندان تمیم نامیده شد. ابراهیم از کوفه به موصل مهاجرت کرد. او حدود یک سال آنجا بود. نواختن عود را در موصل آموخت و در همان زمان بود که او موصلی نامیده شد. او هنر را از مربیان موسیقی ایرانی آموخت.
او یکی از بهترین غزلسرایان بود و آهنگهای زیادی ساخت که با غزلهایش هماهنگی داشت. به عبارت دیگر او یک موسیقیدان، خواننده، شاعر و نوازنده بود. او یکی از موسسان موسیقی عربی است. او شعرهای فارسی و عربی را با هم مخلوط کرد و نوع جدیدی از موسیقی عربی را ساخت. او آهنگها و آوازهایی ساخت که به سرعت در زبان عربی متداول شد. او فرم ترانه های عربی را تغییر داد. بعد از مرگ ابراهیم، پسرش اسحاق راه پدرش را ادامه داد. شاگرد اسحاق، علی زریاب، روش استادش را در اندلس و مراکش منتشر کرد.

ابراهیم موصلی از بصره به بغداد مهاجرت کرد. مهاجرت او در زمان حکومت "مهدی" در دوره عباسی بود. "مهدی" او را به بغداد دعوت کرد ولی او حاکمیت را دوست نداشت. او شراب می خورد و عیاشی می کرد که طبق دستور خلیفه ممنوع بود. خلیفه او را زندانی کرد و در آنجا او خواندن و نوشتن را آموخت. در زمان خلافت هادی، موقعیت ابراهیم بهتر شد چرا که او دوست نزدیک خلیفه بود و خلیفه به او هدایای زیادی می فرستاد. در زمان هارون الرشید، موقعیت او باز هم بهتر شد و او به خواننده، شاعر و موسیقیدان دربار ارتقاء یافت. او همچنین دوست نزدیک خلیفه بود و خلیفه او را بسیار دوست داشت. او ثروت زیادی از هدایای دریافتی از خلیفه و یحیی برمکی و پسرانش جمع آوری کرد و سپس به دمشق سفر کرد.

او به همراه هارون الرشید به آنجا رفت ولی در آنجا بیمار شد و هارون او را به بغداد باز گرداند. او در سال
۱۸۸ هجری در بغداد از دنیا رفت. وقتی او بیمار بود هارون او را در خانه اش ملاقات کرد و بعد از مرگش از پسرش مأمون خواست که برای او نماز میت بخواند و او را دفن کند. هارون تمام القاب ابراهیم را به پسرش اسحاق اعطاء کرد. همچنین او مقداری پول به خانواده اش داد.
کتابهای زیادی از جمله "لیلهٔ و لیلهٔ" و " الاقانی" درباره مهارت فوق العاده او در موسیقی نوشته شده است. ابراهیم موصلی در خانه خود یک مدرسه هنر تأًسیس کرده بود و در آنجا نواختن عود را به دختران می آموخت. خانواده های ثروتمند بغداد دختران خود را برای فراگیری نواختن عود پیش او می فرستادند. علاوه برآن او کنیزان زیادی خریداری کرده بود و هنرهای گوناگون را به آنها می آموخت. ابو محمد ابن النادیم اسحاق ابن ابراهیم موصلی یکی از مشهورترین دوستان هارون الرشید بود. بعد از هارون او از دوستان صمیمی امین، مأمون، معتصم، واثق و متوکل بود. او در سال
۱۵۵ هجری در ری متولد شد. مادرش ایرانی بود و شاهک نام داشت. او در دوره متوکل در سال ۲۳۵ هجری در بغداد مرد. از آنجا که پدرش با بنی تمیم نسبت داشت او نیز تمیمی شناخته می شد.
اسحاق به خوبی آموزش دیده بود. معلمهای او افرادی چون ملک بن اناس، سفیان بن اویاینه، ابو معاویه زریر، هشام بن بشیر و اسد بن ابراهیم بودند. او قرائت قران را از "کسایی" و "فرا" آموخت و ادبیات و شعر عرب را از معلمانی چون "اسمایی" و "ابوعبیده" آموخت. اما معلمان او برای موسیقی دایی اش "زلزال" و "عاتکه بنت شوهدا" و پدرش بودند.

از نظر "ابوالفرج اصفهانی" دانش او در علوم، ادبیات و شعر عمیق تر از آن بود که وصف شود. در نواختن موسیقی بسیار با استعداد بود. اگرچه مهارت او در خواندن در درجه پایین تری نسبت به دیگر اطلاعاتش بود ولی او بیشتر برای نواختن و خواندن شهرت داشت. به گونه ای که آوازهای او حتی از آوازهای مشهور عربی نیز محبوب تر بودند. اولین حامی او هارون الرشید و دولت او بود به خصوص "یحیی بن خالد برمکی" و پسرانش. آنها از او بسیار حمایت کردند و او از پدرش هم غنی تر شد. بعد از مرگ پدرش، اسحاق به عنوان بهترین موسیقیدان شهرت یافت و خلیفه و دولتمردان او را بسیار تحسین کردند. در عوض اسحاق در مدح آنان ترانه سرایی می کرد. شعرها و آوازهای او سبب بزرگی و اقتدار مراسم و جشنهای آنها بود.

خوانندگان زیادی بودند که در سطح اسحاق بودند ولی هیچ کدام از آنها نمی توانستند به خوبی او عود بنوازند. او خود را با "پهلبد مغانی" مقایسه می کرد و اعتقاد داشت که هنر را از او به ارث برده است. اگرچه او هیچ دانشی در مورد علم موسیقی و ترجمه کتب یونانی نداشت گردآوری های او در این زمینه ها به خوبی کارهای باستانی بود. او دانش بالایی درباره تمام جزئیات علم موسیقی داشت و چندین شیوه جدید تبیین کرد. ابوالفرج اصفهانی او را یک هنرمند رده بالا می داند و می گوید که او یکی از بهترین موسیقیدانانی است که تمام روشهای علم موسیقی را کامل کرده است. شاگردان مشهور او ابن خردازبه، عبیدالله بن احمد، زریاب، علی بن نافه، عمر بن سلیمان و پسرش حامد بن اسحاق هستند. حامد اولین کسی بود که زندگینامه اسحاق را نوشت.

▪ زریاب:
ابوالحسن علی بن نافع، مشهور به زریاب از بزرگترین موسیقیدانان ایرانی بود. او ملقب به زریاب بود و با عنوان بصری شناخته می شد. او هنر موسیقی را در بغداد از معلمش اسحاق موصلی آموخت. او در زمینه موسیقی بسیار پیشرفت کرد و بسیار مشهور شد به طوریکه توانست وارد دربار هارون الرشید شود. او دانش بالایی در بعضی زمینه ها چون علوم و ادبیات و به خصوص هنر موسیقی داشت. او یکی از رقیبان اسحاق موصلی بود. زریاب دانش بالایی درباره جغرافی، ستاره شناسی و ادبیات داشت. او به درجه استادی در نواختن عود و آهنگسازی دست یافته بود و ابداعاتی در زمینه های مذکور داشت. در نتیجه او جانشین اسحاق در دربار خلیفه شد. یکی از ابداعات او افزودن یک سیم دیگر به عود بود. عودهای آن زمان چهار سیم داشتند و زریاب آن را به عود هایی با پنج سیم تغییر داد. همچنین او در مضراب عود که از چوب بود تغییراتی ایجاد کرد و در عوض مضرابی از ناخن عقاب ساخت. چنین تغییری باعث بهتر شدن صدای ساز گردید. دومین، سومین و چهارمین سیم عود نیز با نظر او از روده بچه شیر ساخته می شد. او اعتقاد داشت چون روده شیر قوی تر از دیگر حیوانات است صدای بهتری می دهد.

وقتی برای اولین بار زریاب به دربار هارون الرشید رفت، عود خود را که کاملاً توسط خودش ساخته شده بود به همراه خود نزد هارون برد و خلیفه او و هنرش را بسیار تحسین نمود. قبل از زریاب، اسحاق بهترین موسیقیدان دربار بود. بنابراین او نسبت به زریاب احساس حسادت می کرد. اسحاق یک مرد ثروتمند بود و روی خلیفه تأثیر بسیاری داشت. او دوست نداشت که فراموش شود و دوست داشت که جایگاهی مشابه با قبل داشته باشد. بنابراین سعی کرد که زریاب را مجبور به ترک بغداد کند. زریاب نمی توانست در مقابل او مقاومت کند چون قدرت کافی نداشت. به همین دلیل او ترجیح داد که بغداد را ترک کند و به تونس برود که تحت حکومت مسلمانان بود. او مدتی را در قیروان (پایتخت تونس) زندگی کرد و بعدها به اسپانیا رفت. هشام حاکم مسلمان اسپانیا بسیار درباره زریاب و هنرش شنیده بود به همین دلیل از او دعوت کرد به "کردوا" مرکز حکومتش برود. او دستور داد که خانه ای برای او ساخته شود و سالانه نیز
۴۰۰۰۰ سکه طلا به او می داد. وقتی زریاب در "کردوا" بود هشام به او توجه زیادی می کرد و زریاب زمان کافی برای تصحیح قوانین آموزش موسیقی داشت.
او مدرسه موسیقی ایرانی را در اسپانیا تأسیس کرد. همانطور که روشهای ابراهیم و پسرش و خانواده موصلی در بغداد مشهور بود، روش زریاب در اسپانیا بسیار شهرت یافت و بعدها به کشورهای کرانه ای در افریقا و همچنین اروپا انتقال یافت. زریاب بعضی اصول اساسی آموزش موسیقی را به روی کاغذ آورد. بعد از زریاب بسیاری از هنرمندان روش آموزش او را به کار می بردند. زریاب آموزش شاگردانش را به سه مرحله تقسیم کرد:

در مرحله اول او به آنها ریتم آهنگها را می آموخت. سپس در مرحله دوم او سلفژ را یاد می داد و در سومین مرحله او به آنها خواندن آوازها را آموزش می داد.

در مرحله سوم، ابتدا هنرجویان یاد می گرفتند که چگونه آهنگ اصلی را بخوانند و سپس به آنها ملودی های جدیدی اضافه می کردند. بنابراین آنها به آرامی در این هنر پیشرفت می کردند.

گفته می شود زریاب در ابتدا استعداد دانش آموزان را می سنجید و سپس از آنها می خواست روی بالشی به نام "مصوری" بنشینند و تا آخرین حد صدایشان بخوانند. اگر صدای خواننده به اندازه کافی بلند نبود، زریاب از او می خواست که عمامه اش را دور کمرش ببندد. و اگر دانش آموزی
نمی توانست دهانش را به اندازه کافی باز کند، زریاب از او می خواست که چوب کوچکی را
۲۴ ساعت درون دهانش بگذارد تا فکش باز بماند.
سپس او از دانش آموز می خواست که بعضی لغات چون "یا هجام" " یا اسحاق" و " یا اه" را بلند تکرار کند. اگر بعد از همه این تمرین ها صدای دانش آموز بلند تر می شد و به اندازه کافی قوی می شد، زریاب او را به عنوان شاگرد خود می پذیرفت و به او هنر موسیقی را می آموخت. در غیر اینصورت او پذیرفته نمی شد.

این روشها هنوز در هنرستان های موسیقی در غرب متداول است بدین صورت که اگر دانش آموزی نتواند دهان خود را در زمان خواندن به اندازه کافی باز کند، از او درخواست می شود استخوانی در دهانش بگذارد. طول استخوان
۲ تا ۵/۲ سانتی متر است و شیارهایی دارد که به دانش آموز
کمک می کند تا آن را به صورت عمودی در دهانش بگذارد، به خاطر وجود این شیارها، دانش آموزان می توانند استخوان را تا انتهای آواز در دهانشان نگه دارند. این شیوه که توسط زریاب در اسپانیا اختراع شد امروزه در بیشتر موسسات موسیقی در غرب مورد استفاده قرار میگیرد.

● عود معاصر ایرانی
بعد از یک مطالعه طولانی درباره تاریخ عود، حال می دانیم که عود تغییرات زیادی را از گذشته تا حال داشته است.

عمده این تغییرات به شرح ذیل است:
تغییر در صدای آن، جنس سیمهای آن، شیوه نواختن آن و همچنین سایز و اندازه آن. به نظر می رسد که با گذشت زمان دسته عود کوتاه تر شده و کاسه آن نیز بزرگتر شده است.

البته هنوز عودهایی در بعضی مناطق یافت می شوند که دسته ای بلند و کاسه ای کوچک داشته باشند. به احتمال زیاد کاسه عود در جهت تولید صدایی بهتر در موسیقی عربی بزرگ شده است.

ابراهیم قنبری مهر، محقق و مبدع بزرگ در زمینه ساخت آلات موسیقی، پس از چندین سال تحقیق در مورد انواع عود و بربت در سال
۱۳۷۵ هجری شمسی دو نوع بربت ایرانی را ساخت:
الف) بربت ایرانی با صفحه ای چوبی

ب) بربت ایرانی ساخته شده از پوست حیوانات(با دو طرح)

▪ بربت ایرانی با صفحه ای چوبی:
این بربت پنج جفت سیم دارد و مانند دیگر عودها می باشد و هیچ تفاوتی در نواختن این بربت با دیگر عودها وجود ندارد. به همین دلیل یک نوازنده که با انواع دیگر عودها نواخته است می تواند با این بربت نیز به سادگی بنوازد. اگرچه برای کاسه کوچکتر و دسته بلندتر آن می توان مزایای زیر را نام برد:
طول دسته آن به اندازه یک نت نسبت به عود های رایج در خاور میانه بلندتر است. به عبارتی می توان گفت در روی سیم اول در قسمت پایینی دسته(جایی که دسته به کاسه متصل میشود) به جای نت "سل" نت "لا" را داریم. به علاوه قسمت جلویی دسته این ساز بلندتر است و تا قسمت مرکزی صفحه ادامه می یابد. این دو فاکتور به نوازنده کمک می کند که به راحتی در اکتاو های بالاتر بنوازد.

بدون هیچ تغییری در ابعاد کلی ساز، کاسه آن کوچکتر از انواع دیگر عود ساخته می شود و این موضوع سبب می شود تا هنگامی که نوازنده ساز را می نوازد احساس راحتی بیشتری داشته باشد. این تفاوت، احتمال به وجود آمدن درد در شانه نوازنده را کاهش می دهد.

سیمگیر و سرپنجه(و شکل اتصال آن به دسته) در این نوع بربت با طرحی جدید ساخته شده اند به همین خاطر علاوه بر اینکه زیبا تر به نظر می رسند از نظر اصول تکنیکی ساختن ساز نیز بهتر می باشند. در سیمگیر هر سیمی می تواند از طریق یک سوراخ از میان سیمگیر بگذرد و سپس در روی سیمگیر بسته شود.

در این بربت پل هایی که زیر صفحه ساز قرار می گیرد به گونه ای طراحی شده است که با وجود این که کاسه کوچکتر است، می تواند با دیگر عودها در زمینه صدا و طنین برابری کند.

پشت شیطانک، قرقره های کوچکی وجود دارد که کوک کردن را آسان تر می کند و دوام سیمها را بیشتر می کند.

نسبت بزرگی کاسه به بدن انسان متناسب تر از قبل است به گونه ای که وقتی که نوازنده آن را در بر می گیرد، زیبا تر جلوه میکند.

▪ بربت ساخته شده از پوست حیوان:
به جز یک مورد هیچ اختلاف خاصی بین این بربت و نوع چوبی آن وجود ندارد:
اختلاف این است که نیمی از صفحه آن از چوب ساخته شده و نیمه دیگر آن از پوست حیوانات. همچنین در این بربت سیمها به انتهای کاسه آن بسته می شود. این بربت که از پوست حیوانات ساخته می شود صدای بهتری می دهد و به صدای سازهای ایرانی نزدیکتر است. در گذشته انواع مختلفی از عود وجود داشته است که در صفحه آنها به جای استفاده از چوب از پوست حیوان استفاده می شده است. عودهای ساخته شده از پوست حیوانات نسبت به رطوبت مقاوم کمتری دارند اما صدای بهتری دارند.

● عود
بربط ظاهرا نام ایرانی همان سازیست که اعراب کاسه آنرا با چوب یعنی عود پوشانده اند . تاریخ موسیقی خاور زمین نوشته هنری جورج فارمر ترجمه بهزاد باشی . این ساز در اصل همان بربط ایرانی بوده از سازهای بسیار قدیمی است .فارابی برای اول دفعه به شرح آن پرداخته و چون آن را از سایر سازهای معمول زمان خود کاملتر دانسته آنرا مورد آزمایش قرار داده و سایرین هم از او پیروی کرده اند. به اصطلاح قدما عود دارای
۴ وتر بوده و بعد وتر پنجمی هم به آن اضافه شده است . در ابتدا وتر های عود فرد بوده ولی بعدها برای آنکه صدای آن قوی تر شود هر یک از اوتار را جفت بسته اند . وتر های این ساز به فاصله چهارم درست کوک می شده و اسامی اوتار از بم به زیر چنین بوده است : بم ، سه تا ( مثلث ) دو تا( مثنی ) ، زیر ، حاد . خالقی - نظری به موسیقی .
زدود دل گره بر عود میزد
که عودش بانگ بر داوود میزد
عود در اندازه های مختلف ساخته شده که اندازه معمول متداول همان عود های ساخت ایران است و به طور کلی بزرگ یا کوچک بودن ساز در نوازندگی، اشکال یا تسهیلاتی بوجود نمی آورد . عود های ساخت کشور های عربی دارای کاسه ای بزرگ و عود های ترکیه کوچک و عود های ایران در اندازه متوسط می باشد . با توجه به صدای گرم و جذاب ان به خوبی قابل استفاده در موسیقی سنتی ایران و بویژه برای تکنوازی آوازها و گوشه های اصیل ایرانی است . عود سازیست با صدای بم و دلنشین و به علت وسعت کم صدا که جمعا دو اکتاو است باید نوازنده دقت و سلیقه بیشتری از خود نشان دهد تا درب نواختن آن موفق گردد . منصور نریمان - شیوه بربط نوازی
  
چهارشنبه 14/11/1388 - 15:25
موسيقي
 چگونه همیشه به نواختن گیتار کلاسیک علاقه مند باشیم؟
می گویند روزی مردی به نزد یکی از استادان ذن رفت و از او سوال کرد: استاد می شود برای من مهمترین نکاتی را که در سطح استادی در فلسفه ذن باید بدانم برروی کاغذی بنویسید؟ استاد قلم را برداشت و کلمه دقت را نوشت. مرد گفت فقط همین؟ استاد قلم را دوباره برداشت ونوشت دقت، دقت... مرد گفت من معنای عمیقی در این کلمه نمی بینم. مگر شما چیز خاصی را در معنای این لغت می بینید؟ استاد گفت دقت یعنی دقت.

علاقه، دقت و هوشیاری، ارکان سه گانه ای هستند که شما باید با درک درست آن ها در سفر به دنیای نواختن گیتار کلاسیک همیشه همراه داشته باشید.

1- علاقه: من به عنوان یک استاد گیتار هر چیزی را که دانش آموزانم نیاز دارند می توانم در اختیارشان قرار دهم، به جزء یک مورد که آن چیزی نیست جزء علاقه! شما باید در هر سطحی از نوازندگی این شاخصه را همراه خود داشته باشید.

این علاقه می تواند احساس نیاز به نواختن گیتار در طول زندگی تان باشد یا مثل سوخت ماشینی که در جاده ای حرکت می کند. باید ذکر کنم چه در سطح آماتور و چه در سطح حرفه ای فرق نمی کند، شما باید این شاخص را داشته باشید. چون این همان چیزی است که ارزشش را دارد صبح زود بیدار شوید یا بعد از اینکه به دانشگاه رفتید باز هم به نواختن گیتار ادامه دهید.

من به شخصه زمانی شخصی را می بینم که علاقه زیادی در آن نهفته است لذت می برم. ولی متاسفانه علاقه تنها کافی نیست. من اشخاص زیادی را دیده ام که از علاقه زیادی برخوردار بوده اند ولی پس از مدتی تلاش به دلیل اینکه نتوانستند از تمریناتشان نتیجه لازم را بگیرند نواختن گیتار کلاسیک را رها کرده اند.

آنها فکر می کنند که دارای مهارت کافی برای نواختن نیستند یا استعداد کافی ندارند، پس نواختن را رها می کنند. در عوض من اشخاصی را دیدم که سال ها گیتار تمرین میکنند و ماه ها با قطعات دست و پنجه نرم میکنند تا بتوانند بر آن ها تسلط کافی را بیابند و بالاخره پس از چند سال موفق می شوند تا بر این مشکلات غلبه كنند و به درستی گیتار بنوازند.

شخصی که نوازندگی را ادامه داده و شخصی که آن را رها کرده بعد از گذشت سال ها درک میکنند که بعضی از نوازندگان حرفه ای دارای استعداد بیشتری در نوازندگی هستند و چون آنها این قدرت را ندارند پس ناامید می شوند. اما برای من فرقی ندارد هر کسی که می خواهد در نوازندگی موفق شود و به آن ایمان دارد می تواند نوازنده بزرگی شود.

علاقه شدید شما به نوازندگی گیتار کلاسیک باعث می شود تا در ابتدا با مشکلات اولیه در نواندگی دست و پنجه نرم کنید و نوازندگی را ادامه دهید.

2- دقت و تمرکز: بیشتر نوازندگان برای خود دورنمایی از نوازندگی شان در آینده را تجسم میکنند و همیشه به دنبال این هستند که چگونه و به چه قیمتی باید به هدف خود برسند. جالب است بدانید که بیشتر نوازندگان فکر می کنند با تمرین بسیار (منظور تمرین فیزیکی) میتوانند به این هدف برسند ولی به نظر من به جز تمرین فیزیکی باید به تمرین دیگری پرداخت.

منظور از این تمرین به دست گرفتن گیتارتان نیست بلکه منظور قدرت تمرکز ذهن شما است. بله قدرت تمرکز ذهن، شما باید در هنگام نوازندگی تمام تمرکز و حواس خود را بر روی نواختن گیتار بگذارید. شما با تمرکز در هنگام تمرین باید شعور را به انگشتانتان انتقال می دهید تا در کنترل کامل شما باشند. سعی نکنید در هنگام نوازندگی حواستان جای دیگری باشد. باید به هر ضربه ی خود به سیم های گیتار و انگشت گذاری تان فکر کنید.

3-هوشیاری: خیلی از مردم فکر می کنند نوازندگان بزرگ ساعت های بسیاری در روز به نوازندگی می پردازند ولی نمی دانند که آن ها با تمرین 2 ساعت با تمرکز کامل می توانند به جای تمرین 14 ساعت بدون تمرکز، قدرت خود را در نوازندگی افزایش دهند! در ضمن نوازندگانی که بدون تمرکز تمرین می کنند، نمی دانند که انگشت هایشان چه کاری انجام می دهد.

بد نیست بدانید پیانیست بزرگ گلن گولد در زمانی که فقط 3 روز به کنسرتش مانده بود شروع به نوازندگی می کرد و تمام مدت قبل از آن را به تمرینات ذهنی می پرداخت و میگفت که این کار باعث می شود تا تمرکز بیشتری در هنگام نوازندگی داشته باشم.

جمله ای قدیمی است که می گوید نبوغ یعنی دقت تمرکز. نوازندگان حرفه ای این جمله را به طور کامل درک کرده اند. به نظر من نبوغ یعنی به اندازه کافی وقت گذاشتن برای تمرین در نوازندگی تا بتوان تمام تمرکز و حواس خود را در هنگام نواختن جمع کنید و هوشیاری کامل را در نوازندگی بدست بیاورید.

پس در پایان به این نکته پی بردیم که کلید موفقیت و همیشه علاقه مند بودن به نوازندگی در تمرین بسیار زیاد نیست بلکه در تمرین کردن درست است!

علاقه + اطلاعات درست + تمرین درست + اعتماد به نفس = افزایش علاقه شما در نوازندگی
     
   
 
چهارشنبه 14/11/1388 - 15:24
موسيقي
 لِزگی
یکی از مهم‌ترین آداب و رسوم در میان ایلات و عشایر ایران رقص یا حرکات موزون است که به عنوان یک سرگرمی و عاملی روحیه‌بخش، نشا‌ط‌آور و شادی‌بخش مطرح است. رقص به عنوان یک هنر در کنار موسیقی بیان‌کننده حالات روحی و عاطفی است. رقص وسیله‌ای است جهت ایجاد ارتباط نمادین و انتقال معنای خاص به بیننده که موجب حس تعاون و دوستی از یک‌سو و پرورش احساس رقابت سازنده میان افراد می‌شود. رقص و آداب آن از جنبه‌های مختلف قابل بررسی است:
۱) جنبه نمادین
۲) جنبه تاریخی
۳) جنبه تعاون و همیاری
۴) جنبه عرفانی
۵) جنبه اسطوره‌ای
۶) جنبه آماده‌سازی بدنی و ورزش برای کسب توانایی کارهای سخت
۷) جنبه رقابت
۸) جنبه شادی
۹) جنبه موسیقایی و ریتمیک
۱۰) جنبه منعکس‌کنندة روحیات خاص هر قوم
۱۱) جنبه دینی و مذهبی و...
در این مقاله سعی شده به موسیقی آذربایجان و رقص لزگی این خطه اشاره شود:
موسیقی آذری یکی از موسیقی‌های اصیل و تاریخی ایران است. کلمة آذری مشتق کلمه آذربایجان است. تنوع رقص‌های آذربایجان به اندازه طیف وسیع و فراگیر موسیقی آن است و هر رقصی معنا و مفهوم خاص خود را دارد و باید در مراسم خاصی اجرا شود. رقص و موسیقی این خطه از حماسی‌ترین رقص‌ها و موسیقی هستند. رقص آذربایجان الهام‌گرفته از تاریخ، ریاضی (هندسه)، ادبیات، هنر (نقاشی) است.

 
     
   
  
چهارشنبه 14/11/1388 - 15:23
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته