• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2545
تعداد نظرات : 151
زمان آخرین مطلب : 3895روز قبل
اهل بیت
زنده شدن مرده با دعای حسین علیه السلام»
یحیی فرزند امّ طویل نقل كرده است روزی جوانی گریان نزد حسین (ع) آمد امام (ع)‌ فرمود چرا گریه می‌كنی؟ جوان گفت مادرم فوت كرده است و با اینكه دارای اموالی بود، وصیت نكرده و به من امر كرده است اقدامی نكنم تا خبر آن را به شما برسانم
امام (ع) فرمود برخیزید تا نزد مادر این جوان برویم پس همگی برخاستیم و با امام تا خانه آن زن رفتیم امام (ع) مقابل در ایستاد و دعا فرمود كه خداوند او را زنده كند تا وصیّت نماید
خداوند، او را زنده كرد ناگهان زن از جای خویش برخاست و تشهّهد گفت و در حالی كه به حسین (ع) نگاه می‌كرد، گفت ای مولای من ! داخل خانه شو و مرا امر فرما
حضرت، وارد خانه شده، كنار او نشست و فرمود وصیّت كن، خداوند تو را رحمت كند زن وصیّت كرد و سپس جان سپرد
__________________________
بحارالانوار ج44، ص180، ح3
سه شنبه 19/10/1391 - 21:32
اهل بیت
نامگذاری حسین‌‌‌علیه السلام »
هنوز ساعتی از تولد حسین‌‌‌‌‌‌علیه السلام نگذشته بود كه رسول خدا‌‌‌ص مرا خطاب كرد «اسما، فرزندم را بیاور!» من در حالیكه او
را در جامة سفیدی پیچیده بودم، به حضور پیامبر‌‌‌ص آوردم آن حضرت او را از من گرفت و در دامن خود گذاشت در گوش راستش اذان و در گوش چپ او اقامه گفت
جبرئیل نازل شد و عرض كرد «خداوند به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید چون علی نسبت به تو، به منزلة هارون است نسبت به موسی، این فرزند را به نام فرزند هارون نامگذاری كن»
رسول خدا‌‌‌ص فرمود «نام فرزند هارون چه بود؟»
جبرئیل عرض كرد «شُبیر»
رسول خدا‌‌‌ص فرمود «زبان من عربی است و زبان هارون عبری شبیر به چه معناست؟»
جبرئیل عرض كرد «شبیر به معنای "حسین " است؛ پس او را "حسین" نام نِه»
____________________
جلاء العیون ص 480
سه شنبه 19/10/1391 - 21:32
اهل بیت
«پناه آوردن فطرس ملك به امام حسین‌‌‌‌‌‌ علیه السلام»
هنگامی كه امام حسین‌‌‌علیه السلام به دنیا آمد، خداوند متعال به جبرئیل امر نمود كه با گروهی از ملائكه فرود آی و به محمد‌‌‌ص تهنیت بگو پس جبرئیل فرود آمد در بین راه به جزیره‌ای گذشت در آن جزیره، فرشته‌ای بود به نام «فطرس» این فرشته هفتصد سال خدا را عبادت كرده بود اما در اثر كوتاهی در انجام كاری كه خدا به او واگذارده بود، بال او شكسته و در آن جزیره گرفتار شده بود، وقتی فطرس جبرئیل را دید به او گفت به كدام سمت می‌روی؟ جبرئیل گفت به سوی محمد‌‌‌ص فطرس گفت مرا هم با خودت ببر؛ شاید كه او برای من دعا كند
هنگامی كه جبرئیل وارد خانة پیامبر‌‌‌ص شد از حال فطرس به او خبر داد، پیامبر‌‌‌ص فرمود به فطرس بگویید كه بدن خود را به این طفل بمالد آنگاه فطرس خود را به گهواره حسین‌‌‌‌‌‌علیه السلام مالید خداوند متعال نیز بال فطرس را به وی بازگردانید و او با جبرئیل به سوی آسمان بازگشت
_________________________
بحار الانوار ج 44 ص 182
سه شنبه 19/10/1391 - 21:32
اهل بیت
«جبرئیل و گهوارة حسین‌‌‌‌‌‌ علیه السلام»
روزی، فاطمه‌‌‌سلام الله علیها در خواب بود و حسین‌‌‌‌‌‌علیه السلام گریه می‌كرد همینكه حضرت فاطمه‌‌‌س از خواب بیدار شد، گهواره را دید كه می‌جنبد و حسین هم آرام گرفته است
جریان را از رسول خدا‌‌‌ص پرسید حضرت در جواب فرمود «جبرئیل بود كه گهواره را می‌جنباند تا حسین گریه نكند»
آشنایی با زندگانی چهارده معصوم ص 80
«شیر خوارگی حسین ‌‌‌‌‌‌علیه السلام» 8
حضرت فاطمه‌‌‌سلام الله علیها پس از تولد امام حسین‌‌‌‌‌‌علیه السلام دچار كسالتی شد كه توان شیر دهی به طفلش را نداشت حسین‌‌‌‌‌‌علیه السلام را از نزد رسول خدا‌‌‌ص آورد و جریان را بازگو كرد پیامبر‌‌‌ص كسانی را به دنبال زنی شیرده فرستاد؛ اما كسی را نیافتند، رسول خدا‌‌‌ص فرمود‌ «حسینم را بیاورید»
چون حسین‌‌‌‌‌‌علیه السلام را نزد آن حضرت بردند، پیامبر‌‌‌ اكرم ص انگشت ابهام خویش را در دهان او گذارد و طفل شروع به مكیدن كرد بنابر نقلی همین یك بار مكیدن، چندین روز حسین‌‌‌‌‌‌علیه السلام را كفایت كرد
_________________________
منتهی الآمال ج1 ص206
سه شنبه 19/10/1391 - 21:31
اهل بیت
گریة حسین ‌‌‌‌‌‌علیه السلام»
روزی پیامبر اكرمص از خانة عایشه بیرون آمد چون به درِ خانة فاطمه سلام الله علیها رسید، صدای گریة حسین را شنید فرمود در «ای فاطمه! مگذار حسین علیه السلام بگرید، كه گریه او جان مرا به درد می‌آورد»
______________________
جلاء العیون ص 493
سه شنبه 19/10/1391 - 21:31
اهل بیت
تسلیت فرشتگان به پیامبر (ص)»
سید بن طاووس می‌گوید راویان حدیث گفته‌اند چون یك سال تمام از ولادت حسین علیه السلام سپری شد دوازده فرشته به حضور رسول
خدا (ص) فرود آمدند یكی از آنان به صورت شیر بود، دوّمی به صورت پلنگ، سوّمی به صورت اژدها، چهارمی به صورت انسان و هشت فرشتة دیگر به صورتهای گوناگون كه همگی با چهره هایی برافروخته و چشمانی گریان و بالهایی گسترده می‌گفتند
«ای محمد به فرزندت حسین، پسر فاطمه سلام الله علیها آن خواهد رسید كه از قابیل به هابیل رسید و مانند پاداش هابیل به حسین علیه السلام داده می‌شود و بردوش قاتل او بارگناهی همچون گناه قابیل گذاشته خواهد شد
تمامی فرشتگان مقرّب از تمامی آسمانها به حضور پیامبر (ص) رسیدند و پس از آنكه به حضرت سلام می‌كردند در مصیبت حسین (ع) تسلیت گفته و از پاداشی كه بر او داده می‌شود خبر می‌دادند و خاك قبرش را به پیامبر (ص) نشان می‌دادند و پیامبرص می‌فرمود خداوندا خوار كن آن كه حسین را خوار كند و بكش آن كه حسین را بكشد و قاتلش را به آرزویش نرسان
_________________
اللهوف ص15
سه شنبه 19/10/1391 - 21:31
اهل بیت
تربت خونین»
پیامبر اكرم ص در خانة ام سلمه بود و فرمود كسی نزد من نیاید پس از چند لحظه حسین كه طفل خردسالی بود، نزد پیامبر (ص) رفت ام‌سلمه نیز به دنبال حسین رفت و او را دید كه روی سینه پیامبر (ص) نشسته است و پیامبر (ص) هم گریه می‌كند و چیزی هم در دست اوست
پیامبر (ص) به ام‌سلمه گفت جبرئیل به من خبر داد كه این طفل كشته می‌شود و این چیزی كه دست من است خاك زمینی است كه حسین در آنجا كشته می‌شود، آن را نزد خود نگه دار و هر وقت دیدی از آن خون جاری گشت، بدان كه عزیز من كشته شده است
ام‌سلمه گفت ای پیامبر از خدا بخواه كه مانع این كار شود پیامبر فرمود دعا كردم امّا خداوند فرمود حسین منزلتی دارد كه هیچیك از مخلوقین به آن نمی‌رسد و شیعیانی دارد كه اگر شفاعت دیگران را كنند پذیرفته می‌شود و مهدی از فرزندان اوست
خوشا به حال كسی كه از دوستداران و شیعیان حسین باشد به خدا سوگند آنان رستگاران روز قیامتند
سه شنبه 19/10/1391 - 21:30
اهل بیت
«لباس عید حسین علیه السلام»
همة كودكان مدینه، لباسهای نو بر تن داشتند و منتظر رسیدن عید بودند حسن و حسین علیهما السلام نزد مادر آمدند و گفتند «مادرجان!‌ عید نزدیك است،‌ تمام كودكان شهر، خود را آماده كرده‌‌اند و لباسهای نو پوشیده‌اند پس لباسهای ما چه می‌شود؟» حضرت زهراسلام الله علیها فرمود «فرزندان من! لباسهای شما را به خیاط سپرده‌ام همینكه آماده شود شما را خبر می‌كنم»
شب عید فرا رسید حسن و حسین (ع) خواسته خودشان را تكرار كردند و مادرشان نیز، همان جواب را داد امّا دور از چشمان آنان گریست و به هر طریق ایشان را آماده استراحت نمود
فاطمة زهرا(س) می‌فرماید «هنوز پاسی از شب نگذشته بود كه ناگهان شنیدم كوبة در به صدا در آمد برای بازكردن در برخاستم، در را كه باز كردم، دیدم مردی با ابّهت پشت در ایستاده گفتم، كیستی؟ گفت من خیاطم سپس دستمالی به من داده و رفت من درِ خانه را بستم و داخل اتاق شدم دستمال را كه گشودم دو زیر جامه، دو پیراهن، دو دستار و دو ردا دیدم پس حسن و حسین را بیدار كردم و لباسها را به آنها پوشاندم
روز عید فرا رسید رسول خدا(ص) به خانة فاطمه(س) وارد شد حسن و حسین را بوسید و عید را تبریك گفت، آنگاه در حالی كه آن دو را به دوش خود گرفته بود،‌ نزد فاطمه رفت و فرمود «دخترم! خیّاطی كه لباسها را آورد شناختی؟» فاطمه عرض كرد «نه یا رسول الله(ص)! خدا و رسولش بهتر او را می‌شناسند» رسول خدا(ص) فرمود «فاطمه جان! ا و "رضوان" خازن بهشت، بود و لباسهای فرزندانت از حلّه‌های بهشتی‌اند»
_________________________
منتهی الآمال ج1 ص206
سه شنبه 19/10/1391 - 21:30
اهل بیت
تحفه‌ای الهی برای امام حسین علیه السلام»
صیّاد، در حالیكه بچه آهویی در دست داشت به حضور رسول خدا(ص) رسید و عرض كرد یا رسول الله! این بچه آهو را صید كرده‌ام و به
عنوان تحفه به حضور شما آورده‌ام حضرت قبول كرد و آن هدیه را پذیرفت در این هنگام، حسن(ع) كه كودكی خردسال بود، از راه رسید حضرت رسول(ص) بچه آهو را به او داد لحظاتی بیش نگذشته بود كه حسین(ع) برآن حضرت وارد شد و دید كه برادرش، بچه آهویی را در دست دارد و با او مشغول بازی است پرسید «برادر! این آهو را از كجا آورده‌ای؟» گفت «جدّمان، رسول خدا، داده است»
حسین، دوان دوان خدمت رسول خدا(ص) رسید و عرض كرد «به من بچه آهو نمی‌دهی؟» و آنقدر این جمله را تكرار نمود تا به گریه افتاد رسول خدا(ص) هرچه كرد تا او را آرام كند، موفق نشد ناگهان،‌ آهویی در حالیكه بچه‌اش را به طرف حضرت می‌دواند، از راه رسید و با زبان فصیح عرض كرد یا رسول الله! من دو بچه داشتم یكی را صیّاد صید كرد و دیگری با من بود در حال چریدن بودم كه ناگهان ندایی رسید كه بچه‌ات را بردار و به خدمت رسول خدا برو؛ اكنون حسین در خدمت اوست و بهانه گرفته است؛ قبل از آنكه اشك بر گونه‌هایش جاری شود، خودت را به او برسان حسین(ع) در حالیكه بچه آهو را گرفته بود، به همراه برادرش حسن(ع)، خدمت مادرشان رسیدند و آنچه اتفاق افتاده بود را بازگو كردند
_______________
منتهی الآمال
سه شنبه 19/10/1391 - 21:29
اهل بیت
«بازی پیامبر(ص) با حسین علیه السلام»
روزی پیامبر(ص)، در راهی می‌رفت،‌ امام حسین(ع) را دید كه با كودكان بازی می‌كند بی‌تابانه از اصحاب خود پیش افتاد كه او را در برگیرد حسین(ع) می‌گریخت و می‌خندید تا آنكه پیامبر(ص) او را گرفت دهانش را گشود؛ میان دهانش را بوسید و فرمود «حسین از من است و من از اویم و هر كه حسین را دوست بدارد خدا او را دوست دارد، او از نوادگان پیغمبران است»
___________________________________
جلاء العیون مجلسی چاپ جدید ص487
سه شنبه 19/10/1391 - 21:29
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته