• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2545
تعداد نظرات : 151
زمان آخرین مطلب : 3898روز قبل
اهل بیت
خطبه هاى امام حسن علیه السلام
خطبته علیه السلام فى استنفار اهل الكوفة الى الجمل
روى ان علیا علیه السلام بعث الى الكوفة الحسن ابنه علیه السلام و بعض اصحابه ، و معهم كتاب الى اهل الكوفة
فلما دخل الحسن علیه السلام و عمار الكوفة اجتمع الیهما الناس فقام الحسن علیه السلام فاستقر الناس ، فحمدالله و صلى على رسوله ثم قال :
ایها الناس ! انا الى الله و الى كتابه و سنة رسوله و الى افقه من تفقه من المسلمین و اعدل من تعدلون ، و افضل من تفضلون و اوفى من تبایعون ، من لم یعیه القرآن ، و لم تجهله السنة و لم تقعد به السابقة ، الى من قربة الله الى رسوله قرابتین ، قرابة الدین ، و قرابة الرحم ، الى من سبق الناس الى كل مآثرة
الى من كفى الله به رسوله ، و الناس متخادلون ، فقرب منه و هم متباعدون ، و صلى معه وهم به مشركون و قاتل معه و هم منهزمون ، و بارز معه و هم مجمحون و صدقه و هم مكذبون ، و الى من لم ترد له رایة و لاتكافى ، له سابقة
و هو یساءلكم النصر و یدعوكم الى الحق ، و یساءلكم بالمسیر الى ، لتوازروه ، وتنصروه على قوم نكثوا بیعته ، و قتلوا اهل الصلاح من اصحابه ، و مثلوا بعمال ، و انتهبوا بیت ماله
فاشخصوا الیه رحمكم الله فمروا بالمعروف و انهوا عن المنكر، و احضروا بما یحضر به الصالحون

(2) خطبه آن حضرت براى تحریض اهل كوفه به جنگ جمل
روایت شده : امیرالمؤمین علیه السلام امام حسن علیه السلام و چند نفر از اصحابش را براى یارى خواستن به همراه نامه اى به سوى كوفه فرستاد.
هنگامى كه اما حسن علیه السلام به همراه عمار وارد كوفه شد، مردم دور ایشان اجتماع كردند، امام در اجتماعشان حضور یافت ، و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
اى مردم ! ما آمده ایم ، تا شما را دعوت كنیم ، به خدا و كتابش ، و سنت پیامبرش ، و به فقیه ترین فقیه مسلمانان ، و عادلترین كسى كه شما آنان را عادل مى شمارید، و برترین كسى كه شما را برتر مى دانید، و باوفاترین كسى كه با او بیعت كرده اید، آن كس كه فهم قرآن او را عاجز نكند، و چیزى از سنت بر او پوشیده نیست ، و كسى بر او سبقت نگرفته است ، به سوى كسى كه خداوند از دو جهت او را به پیامبرش نزدیك گرداند، نزدیكى از جهت دین و از جهت خویشاوندى ، كسى كه در هر نیكى بر مردم پیشى گرفته است .
به سوى كسى كه خداوند به وسیله او پیامبرش را كفایت كرد در حالیكه مردم او را خار مى كردند، به او نزدیك شد در حالیكه مردم از او دور بودند، با او نمازگزارد، درحالیكه مردم مشرك بودند، با او جنگید در حالیكه مردم فرار مى كردند، با او مبارزه كرد در حالكیه مردم اكراه داشتند او را تصدیق كرد در حالى كه مردم او را تكذیب مى كردند، به سوى كسى كه پرچمى را باز نگرداند، و كسى بر او سبقت نگرفته است .
و او از شما یارى مى خواهد و شما را به سوى حق مى خواند، و از شما مى خواهد كه به سوى او بروید، تا او را بر گروهى كه بیعتش را شكسته و نیكان اصحابش را كشتند و كارگزارانش را كنار زدند، و بیت المالش را غارت كردند، یارى كنید.
پس به سوى او بروید، خداوند شما را رحمت كند، پس امر به معروف و نهى از منكر كنید، و همانند صالحان در پیشگاهش حاضر شوید.
(3) خطبته علیه السلام فى غزوة الجمل ، لتحریض الناس الى الجهاد
یا ایها الناس ! اجیبوا دعوة امیركم ، و سیروا الى اخوانكم ، فانه سیوجد لهذا الامر من ینفر الیه ، و الله لان یلیه اولوالنهى امثل فى العاجلة و خیر فى العاقبة فاجیبوا دعوتنا و اعینونا على ما ابتلینا به و ابتلیتم
(3) خطبه آن حضرت در جنگ جمل براى تحریض مردم به جنگ  
اى مردم ! دعوت فرمانده خود را بشنوید، و به سوى برادرانتان بروید، بزودى كسى این حكومت را به دست مى گیرد كه به سوى او كوچ مى كنید، به خدا سوگند، اگر دانایان و عاقلان سرپرستى این حكومت را به عهده گیرند، در این دنیا بهتر و در آخرت نیكوتر است ، پس دعوت ما را بپذیرید، و ما را یارى كنید، در آنچه شما و ما به آن دچار شده ایم .
(4) خطبته علیه السلام لحتریض اهل الكوفة الى الجمل
ایها الناس ! ان امیر المؤمنین یقول : انى خرجت مخرجى هذا ظالما او مظلموما، و انى اذكرالله عزوجل رجلا رعى الله حقا الا نفر فان كنت مظلوما اعاننى و ان كنت ظالما اخذ منى و الله ان طلحة و الزبیر لاول من بایعنى و اول من غدر فهل ، استاءثرت بمال او بدلت حكما فانفروا فمروا بمعروف و انهوا عن منكر
(4) خطبه آن حضرت براى تحریض اهل كوفه به جنگ جمل
اى مردم ! امیرالمؤمنین علیه السلام مى گوید: من در این راه حركت كرده ام ، خواه ظالمانه و خواه مظلومانه ، و من خداوند را به یاد مى آورم ، بارى مردى كه حقى را بر خداوند قائل است جز آنكه كوچ كند، اگر من مظلوم هستم مرا یارى كنید، و اگر ظالم هستم حقم را از من بگیرد، و سوگند به خدا كه طلحه و زبیر اولین كسانى هستند كه با من بیعت كردند، و اولین كسانى نیز مى باشند، كه به من مكر و حیله زدند، آیا مالى را براى خود برداشته ام ، یا حكمى را تغییر داده ام ، پس كوچ كنید، و به كار نیك امر و از كار زشت باز دارید.
(5) خطبته علیه السلام لاستنفار اهل الكوفة الى حرب الجمل
ایها الناس ، انه قد كان من امیرالمؤمنین علیه السلام ، ما تكفیكم جملته و قد اتیناكم مستنفرین لكم لانكم جبهة الامصار و رؤ ساء العرب (17)
و قد كان من نقض طلحة و الزبیر بیعتهما و خروجهما بعائشة ما قد بلغكم ، و هو ضعف السناء (18) و ضعف راءیهن و قد قال الله تعالى : الرجال قوامون على النساء (19)
و ایم الله لو لم ینصره احد لرجوت ان یكون له فیمن اقبل معه من المهاجرین و الانصار و من یعبث الله له من نجباء الناس كفایة فانصروا الله ینصركم

(5) خطبه آن حضرت براى تحریض اهل كوفه به جنگ جمل
اى مردم ! امیرالمومین در گذشته تمامى شما را یارى نمود، و هم اكنون آمده ایم تا شما را به سوى او بخوانیم ، چرا كه شما پیشواى شهرها و رؤ سا عرب هستید.
و خبر بیعت شكستن طلحه و زبیر و خروجشان به همراه عایشه به شما رسیده است و آن ناشى از ضعف زنان و ضعف عقیده ایشان مى باشد و خداوند فرموده : مردان بر زنان تفوق دارند.
و به خدا سوگند مى خورم اگر كسى او را یارى نكند، در میان مهاجرین و انصار كه براى یارى او مى آیند، و آنانكه خداوند از انسانهاى پاك كه براى او مى فرستد، براى او كافى ، مى باشد، خداوند را یارى كنید، تا شما را یارى كند.

صحیفة الحسن علیه السلام ( دعا و كلمات امام حسن علیه السلام ) ترجمه و تنظیم : جواد قیومى اصفهانى

سه شنبه 19/10/1391 - 22:51
اهل بیت
خطبه هاى امام حسن علیه السلام
خطبته علیه السلام فى تحریض الناس لنصرة على علیه السلام
لما بلغ امیرالمؤمین علیه السلام ما كان من امر ابى موسى فى تخذیل الناس عن نصرته ، انفذ الحسن علیه السلام و الاشتر و عمار الى الكوفة
لما دخلوا المسجد صعد الحسن علیه السلام المنبر فحمدالله و اثنى علیه و ذكر جده فصلى علیه ثم قال :
ایها الناس ! ان علیا امیرالمؤمنین باب هدى ، فمن دخله اهتدى و من خالفه تردى

(6) خطبه آن حضرت در تحریض مردم به یارى پدرش  
هنگامى كه حضرت على علیه السلام خبر رسید كه ابو موسى اشعرى مردم كوفه را از یارى برحذر مى دارد، امام حسن علیه السلام و مالك اشتر و عمار یاسر را به سوى او فرستاد.
هنگامى كه داخل مسجد شدند امام بالاى منبر رفت ، و چنین فرمود:
اى مردم ! على علیه السلام راه هدایت است هر كه داخل آن شود، هدایت یافته ، و هر كه مخالفت كند هلاك مى گردد.
(7) خطبته علیه السلام فى تحریض الناس لنصرة على علیه السلام
رویانه لما سار على علیه السلام من المدینة الى فید، بعث الحسن علیه السلام و عمار و ابن عباس الى الكوفة لما دخلوا المسجد صعد الحسن بن على علیه السلام المنبر، فحمدلله و اثنى علیه ، ثم ذكر جده فصلى علیه و ذكر فضل ابیه و سابقته و قرابته برسول الله صلى الله علیه و آله و انه اولى بالامر من غیره ثم قال :
معاشر الناس ! ان طلحة و الزبیر قد بایعا علیا طائعین غیر مكرهین ثم نفروا و نكثا بیعتهما له فطوبى لمن خف فى مجاهدة من جاهده ، فان الجهاد معه كالجهاد مع النبى صلى الله علیه و آله

(7) خطبه آن حضرت در تحریض مردم به یارى پدرش  
روایت شده : هنگامى كه على علیه السلام از مدینه حركت كرد به نزدیك شهر كوفه رسید، امام حسن علیه السلام و عمار و ابن عباس را براى جلب حمایت مردم به كوفه فرستاد، هنگامیكه داخل مسجد شدند امام بالاى منبر رفت و حمد و ثناى الهى را گفت ، آنگاه نام پیامبر را ذكر كرد و بر او درود فرستاد، و فضیلت پدرش و سابقه او در اسلام و نزدیكى اش به پیامبر را یادآورى نمود، و اینكه او به خلافت از همه شایسته تر است آنگاه گفت :
اى مردم ! طلحه و زبیر آزادانه و بدون اجبار و اكراهى بیعت كردند، آنگاه كوچ كرده و بیعتشان را شكستند، خوشا به حال آن كه در نبرد با كسانیكه به مبارزه با او آمده اند، سبكبال حركت كند، چرا كه جهاد با او جهاد با پیامبر است .
(8) خطبته علیه السلام فى تحریض الناس لنصرة على علیه السلام
لما بلغ امیرالمؤمنین علیه السلام خطبة عبدالله بن الزبیر قال لولده الحسن علیه السلام : قم یا بنى فاخطب فحمدالله و اثنى علیه و قال :
ایها الناس ! قد بلغنا مقالة ابن الزبیر، و قد كان و الله ابوه یتجنى على عثمان الذنوب و قد ضیق علیه البلاد حتى قتل ، و ان طلحة راكز رایته على بیت ماله و هو حى
و اما قوله : ان علیا ابتز الناس امورهم ، فانه اعظم حجة لابیه ، زعم انه بایعه بیده و لم یبایعه بقلبه ، فقد اقر بالبیعة و ادعى الولیجة فلیاءت على ما ادعاه ببرهان و انى له ذلك ؟!
و اما تعجبه من تورد اهل الكوفة على اهل البصرة فما عجبه من اهل حق توردوا على اهل الباطل ؟ و لمرى و الله لیعلمن اهل البصرة ، فمیعاد ما بیننا و بینهم یوم نحاكمهم الى الله ، فیقضى الله بالحق و هو خیر الفاصلین

(8) خطبه آن حضرت در تحریض مردم به یارى پدرش  
هنگامى كه سخنان عبدالله بن زبیر (در مورد نسبت دادن قتل عثمان به امام ) به حضرت على علیه السلام رسید، به امام حسن علیه السلام فرمود: اى پسرم برخیز و خطبه اى بخوان ، امام پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
اى مردم ! سخن عبدالله بن زبیر بما رسید، و سوگند به خدا آنگاه كه شهرها بر عثمان تنگ گردیده بود، پدرش گناهانى را بى دلیل به او نسبت مى داد، تا اینكه كشته شد، در حالیكه طلحه در زمان او پرچمش را در بیت المال او قرار داده بود.
اما سخن او: على امور مردم را متشتت ساخت ، این مطلب بزرگترین حجت بر پدر اوست ، مى پندارد كه با دست بیعت كرده ولى با قلب بیعت ننموده ، در حالیكه به بیعت اقرار كرده و ادعاى دوستى نموده باید براى سخنش ‍ دلیل بیاورد، و چگونه قادر بر این كار خواهد شد.
و اما تعجب او از اینكه مردم كوفه بر مردم بصره غالب شوند، تعجبى ندارند، كه اهل حق باطل غالب شوند و به خدا سوگند، به جانم قسم مى خورم ، كه مردم بصره حق را خواهند دانست ، وعده ما و آنان روزى است كه ما در پیشگاه خدا آنان را به محاكمه مى كشانیم ، و خداوند با حق حكم مى كند، و او بهترین حكم كنندگان است .
(9) خطبته علیه السلام فى فضل اهل بیت
روى انه لما فرغ على بن ابیطالب علیه السلام من حرب الجمل ، عرض ‍ له مرض حضرت الجمعة فتاءخر عنها، و قال لابنه الحسن : انطلق یا بنى فاجمع بالناس فاقبل الحسن علیه السلام الى المسجد فما استقر على المنبر حمدالله و اثنى علیه و تشهد و صلى على رسول الله صلى الله علیه و آله ثم قال :
ایها الناس ! ان الله اختارنا لنفسه ، و ارتضانا لدینه ، و اصطفانا على خلقه ، و انزل علینا كتابه و وحیه و ایم الله لاینقصنا احد من حقنا شیئا الا انتقصه الله من حقه فى عاجل دنیاه و اخرته ، و لایكون علینا دولة الا كانت لنا العاقبة و لتعلمن نباءه بعد حین .
ثم جمع بالناس و بلغ اباه كلامه ، فلما انصرف الیه ابیه علیه السلام نظر الیه ، فما ملك عبرته انسالت على خدیه ثم استدناه الیه فقبل بین عینیه و قال : بابى انت و امى ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم

(9) خطبه آن حضرت در فضیلت اهل بیت  
روایت شده : هنگامى كه امام على علیه السلام از جنگ جمل فارغ شد، بیمار گردید، روز جمعه و انجام نماز جمعه فرا رسید، از اینرو به پسرش امام حسن علیه السلام فرمود: اى پسرم نماز جمعه را همراه مردم به جاى آور، امام به مسجد رفت ، آنگاه كه بر منبر قرار گرفت حمد و ثناى الهى گفت و بر پیامبر درود فرستاد، سپس فرمود:
اى مردم ! خداوند ما را براى خود اختیار كرد، و براى دینش به ما خشنود شد، و بر مخلوقاتش ما را برگزید، و كتاب و وحیش را بر ما نازل فرمود، و سوگند به خدا كسى از حق ما چیزى را نخواهد كاست ، جز آنكه خداوند در این دنیا در جهان دیگر از حقش مى كاهد، دولتى بر علیه ما حكومت نمى كند، جز آنكه سرانجام به نفع ما خواهد بود، و خبر آنرا بزودى خواهید دانست .
آنگاه نماز جمعه را خواند، سخنان ایشان به گوش پدرش هنگامى كه بازگشت و چشمانش پر از اشك شد، و او را در بغل گرفت و بین چشمان آن حضرت را بوسید، و گفت : پدر و مادرم فدایت باد، فرزندانى كه بعضى از بعضى دیگرند، و خداوند شنوا و دانا است .
(10) خطبته علیه السلام فى صفین لتحریض الناس الى الجهاد 
الحمد لله لا اله غیره ، وحده لاشریك له ، و اثنى علیه بما هو اهله ، ان مما عظم الله علیكم من حقه و اسبغ علیكم من نعمه ما لایحصى ذكره ، ولایؤ دى شكره ولایبلغه ، صفة و لاقول
و نحن انما غضبنا لله و لكم ، فانه من علینا بما هو اهله ان نشكر فیه الاءه و بلاءه و نعماءه قولا یصعد الى الله فیه الرضا و تنتشر فیه عارفة الصدق ، یصدق الله فیه قولنا، و نستوجب فیه المزید، من ربنا، قولا یزید، ولا یبید.
فانه لم یجتمع قوم قط على امر واحد الا اشتد امرهم و استحكمت عقدتهم ، فاحتشدوا فى قتال عدوكم معاویة وجنوده ، فانه قد حضر، و لاتخاذلوا فان الذلان یقطع نیاط القلوب و ان الاقدام على الاسنة نجدة و عصمة لانه لم یمتنع قوم قط الا رفع الله عنهم العلة و كفاهم جوانح الذلة و هداهم الى معالم الملة
و الصح تاءخذ منه ما رضیت به و الحرب یكفیك من انفاسها جرع

(10) خطبه آن حضرت در جنگ صفین براى تحریض مردم به جنگ  
سپاس خداى را سزاست كه معبودى جز او نمى باشد، یگانه بوده و شریكى ندارد، و او را ثنا مى گویم آنگونه كه سزاوار آنست ، از آنچه خداوند از حقش ‍ بر شما برتر گردانید، و نعمتهایش كه بر شما گسترده گرداند، آنچه نامش به شمارش در نیاید، و شكرش ادا نشود، و وصف و قولى به او نرسد.
و ما در راه خداوند براى شما غضبناك شدیم ، چرا كه خداوند بر ما منت نهاد آنگونه كه او سزاوار آنست ، تا نعمتها و عطاها و بخششهایش را شكر گزاریم ، سخنى كه در آن رضا و خشنودى به سوى خداوند بالا رود، و صداقت و راستى در آن نمودار باشد، تا گفتارمان را، تاءیید گرداند، و سزاوار موارد افزونترى از خداوند باشیم ، سخنى كه زیاد گردد و نابود نشود.
هر اجتماعى كه با هدفى واحد فراهم آمدند نیرو یافته و پیمانشان استوار شد، پس آماده جنگ با معاویه و سپاهیانش شوید كه به سوى شما آمده است ، و بخوارى نگرائید كه ذلت و بندهاى دنیا را مى گسلد، و اقدام بر جنگ موجب بزرگوارى و بر كنارى از شكست و ذلت است ، چرا كه هر گروهى از پذیرش خوارى امتناع ورزیدند، خداوند دردها و ناكامیشان را برمیدارد، و از خوارى بدورشان مى سازد، و به حقیقت رهنمونشان مى گرداند.
و آنگاه این شعر را خواند:
از صلح آنچه را مى خواهى مى توان گرفت ولى از نفسهاى جنگ بیش از یك جرعه را نتوان نوشید.

صحیفة الحسن علیه السلام ( دعا و كلمات امام حسن علیه السلام ) ترجمه و تنظیم : جواد قیومى اصفهانى

سه شنبه 19/10/1391 - 22:50
اهل بیت
خطبه هاى امام حسن علیه السلام

خطبته علیه السلام بعد حكم ابى موسى الاشعرى فى صفین
ایها الناس ! انكم قد اكثرتم ، فى امر عبدالله بن قیس و عمربن العاص ، فانما بعثا لیحكما بكتاب الله فحكما بالهوى على الكتاب و من كان هكهذا لم یسم حكما ولكنه محكوم علیه
و قد اخطا عبدالله بن قیس فى ان اوصى بها الى عبدالله بن عمر، فاخطا فى ذلك ء ثلث خصال : فى ان اباه یرضه لها و فى انه لم یستاءمره و فى انه لم یجتمع علیه المهاجرون و الانصار الذین نفذوها لمن بعده و انما الحكومة فرض من الله
و قد حكم رسول الله صلى الله علیه و آله سعدا فى بنى قریظة فحكم فیهم بحكم الله لاشك فیه ، فنفذ رسول الله صلى الله علیه و آله حكمه و لو خالف ذلك لم یجره

(11) خطبه آن حضرت بعد از آن كه ابو موسى در صفین آنگونه حكم كرد
اى مردم ! شما در كار عبدالله بن قیس و عمروبن عاص سخن بسیار گفتید، این دو انتخاب شدند تا مطابق با كتاب خداوند حكم دهند، اما آن دو هوى و هوسشان رابر قرآن ترجیح دادند، و هر كه اینگونه عمل نماید، حكم نامیده نمى شود، بلكه محكوم علیه مى باشد.
عبدالله بن قیس در مورد انتخاب عبدالله بن عمر به خلافت خطا نمود، و در سه مورد دچار اشتباه شد: اینكه عمر پدر عبدالله او را براى خلافت شایسته تشخیص ندانست و او را خلیفه قرار نداد، نیز در اینكه او را به امارتى منصوب نكرد، و در اینكه مهاجرین و انصار براى عبدالله بن عمر ارزشى قائل نبودند، و كسانى كه داورى مى كردند كارى را به او واگذار نمى كردند، و حكومت از جانب خداوند واجب شده است .
پیامبر سعد بن معاذ را در مورد بنى قریظه حكم قرار داد و او به حكم خداوند در میان آنان حكم كرد، و پیامبر حكم او را تنفیذ كرد، و اگر غیر آن حكم مى كرد، پیامبر اجرا نمى نمود.
(12) خطبته علیه السلام فى تحمیدالله وفضل ابیه
روى ان علیا علیه السلام قال للحسن علیه السلام : یا بنى ، قم فاخطب حتى اسمع كلامك فقام علیه السلام قال :
الحمدلله الواحد بغیر تشبیه الدائم بغیر تكوین ، القائم بغیر كلفة الخالق بغیر منصبة الموصوف بغیر غایة المعروف بغیر محدودیة ، العزیز لم یزل قدیما فى القدم ردعت القلوب لهیبته و ذهلت العقول لعزته و خضعت الرقاب لقدرته
فلیس یخطر على قلب بشر مبلغ جبروته ، و لایبلغ الناس كنه جلاله ، و لایفصح الواصفون منهم لكنه عظمته و لاتبلغه العلماء بالبابها و لا اهل التفكر بتدبیر امورها، اعلم خلقه به الذى بالحد لایصفه یدرك الابصار و لاتدركه الابصار وهو الطیف الخبیر
اما بعد فان علیا باب من دخله كان مؤمنا، و من خرج منه كان كافرا، اقول قولى هذا و استغفرذ الله العظیم لى و لكم

(12) خطبه آن حضرت در حمد الهى و فضیلت پدرش  
روایت شده : امام على علیه السلام به امام حسن علیه السلام گفت : اى پسرم برخیز و خطبه اى بخوان تا صدایت را بشنوم ، آن حضرت برخاست و چنین سخن گفت :
سپاس خدایى را سزاست كه یگانه است و بدون شبیه ، جاودانه است بدون ساخته شدن ، پایدار است بدون سختى ، آفریدگار است بدون رنج و مشقت ، توصیف شده است بدون آنكه نهایتى داشته باشد، شناخته قلوب از هیبتش در شگفتى ، و عقول از عزتش حیران ، و گردنها در برابر قدرتش ‍ خاضع است .
نهایت قدرتش بر قلب خطور نكرده ، و كنه جلالت او را مردم نمى یابند، و در نهایت ، عظمتش توصیف گران عاجز مى باشند، دانش دانایان به او نرسد، و فكر متفكرین به تدبیر امور او راه ندارد، داناترین مردم به و كسى است كه او را به حد و نهایتى توصیف نكند، ابصار را درك كرده و اما ابصار او را درك نمى كنند، و او دانا و آگاهست .
اما بعد على علیه السلام درگاهى است كه هر كه داخل آن شود مؤمن بوده و هر كه از آن خارج گردد كافر است این گفتار را مى گویم و از خداى بزرگ براى خود و شما طلب بخشش دارم .
(13) خطبته علیه السلام فى تحمید الله وفضل ابیه
روى ان اباه علیا علیه السلام قال له علیه السلام : قم فاخطب لاسمع كلامك فقال علیه السلام فقال :
الحمدلله الذى من تكلم سمع كلامه ، و من سكت علم ما فى نفسه ، و من عاش فعلیه رزقه ، و من مات موعدنا و الله عارضنا، ان علیا باب من دخله كان مؤمنا و من خرج عنه كان كافرا

(13) خطبه آن حضرت در حمد الهى و فضیلت پدرش  
روایت شده : حضرت على علیه السلام به امام حسن علیه السلام گفت : برخیز و خطبه اى بخوان تا صدایت را بشنوم آن حضرت برخاست و فرمود:
سپاس خداى را سزاست ، آنكه هر كه سخن گوید صدایش را بشنود ، و هر كه سكوت نماید، به آن چه در قلب دارد آگاهست ، و هر كه زندگى كند، روزى اش با اوست ، و هر كه بمیرد، بازگشتش به سوى اوست اما بعد، قبور جایگاه ما، و قیامت ، وعده گاهمان و خداوند محاسبه گر ماست ، على علیه السلام درى است كه هر كه از آن داخل شود مؤمن است و هر كه از: خارج گردد كافر است .
(14) خطبته علیه السلام فى فضل اهل البیت
روى انه طعن اقوام من اهل الكوفة فى الحسن بن على علیهماالسلام فقالوا: انه عى لایقوم بحجة فبلغ ذلك امیرالمومنین علیه السلام فدعا لحسن فقال : یاابن رسول الله ان اهل الكوفة قد قالوا فیك مقالة اكرهها، فاخبر الناس ، فقال : یا امیرالمؤمین لااستطیع الكلام و انا انظر الیك فقال امیرالمؤمین علیه السلام : انى متخلف عنك فناد الصلاة جامعه ، فاجتمع المسلمون فصعد المنبر فخطب خطبة بلیغة و جیزة ، فضج المسلمون بالبكاء، ثم قال :
ایها الناس ! اعقلوا عن ربكم ان الله عزوجل اصطفى ادم ونوحا و ال ابراهیم ا آل عمران على العالمین ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم .
بنحن الذریة من آدم ، و الاسرة من نوح ، و الصفوة من ابراهیم ، و السلالة من اسماعیل و آل من محمد صلى الله علیه و آله
نحن فكم كالسماء المرفوعة ، و الارض المدحوة و المشس الضاحیة ، و كالشجرة الزیتونة ، لاشرقیة ولاغربیة التى بورك زیتها
النبى اصلها، و على فرعها و نحن والله ثمرة تلك الشجرة فمن تعلق بغض ‍ من اغصانها نجا، و من تخلف عنها فالى النار هوى
فقام امیرالمؤمنین علیه السلام من اقصى الناس ، یسحب رداءه من خلفه ، حتى علاالمنبر مع الحسن علیه السلام فقبل بین عینیه ثم قال : یا بن رسول الله اثبت على القوم حجتك و اوجبت علیهم طاعتك فویل لمن خالفك

(14) خطبه آن حضرت در فضیلت اهل بیت
روایت شده : گروهى از مردم كوفه به امام حسن علیه السلام طعنه زدند، كه قادر نیست كلام خود را بیان نماید، این سخن به گوش امیرالمؤمنین علیه السلام رسید، امام حسن علیه السلام را خواست و فرمود: اى پسر پیامبر مردم كوفه در مورد تو سخنى مى گویند كه آن را زشت مى شمارم ، خود را به مردم بنمایان ، امام حسن علیه السلام گفت : من هنگامى كه چشمانم به شما مى افتد قادر به سخن گفتن نیستم ، آن حضرت فرمود: من به كنارى مى روم ، ندا داده شد و مردم جمع شدند، امام بالاى منبر رفت و خطبه اى بسیار كوتاه و بلیغ خواند، كه مردم گریستند، آنگاه فرمود:
اى مردم ! در سخن پروردگاراتان بیندیشید، كه فرموده : خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید، كه بعضى از آنها فرزندان یكدیگرند، و خدا شنوا و دانا است .
پس ما فرزندان آدم ، و از تیره نوح و از برگزیدگان ابراهیم ، و سلاله اسماعیل و خاندان محمدیم صلى الله علیه و آله
ما در میان شما مانند آسمان برافراشته ، و زمین گسترده ، و خورشید، درخشان ، و همانند درخت زیتونى هستیم كه به شرق و غرب متمایل نبوده و زیتونش بركت داده شده است .
پیامبر ریشه آن ، و على ساقه آن و سوگند به خدا كه ما میوه آن درختیم ، هر كه به شاخه اى از شاخه هاى آن چنگ زند نجات یافته ، و هر كه از آن تخلف ورزد در آتش سقوط مى كند.
آنگاه حضرت على علیه السلام از آخر جمعیت برخاست ، در حالیكه رداء ایشان از پشت سرش كشیده مى شد، تا اینكه بالاى منبر كنار امام حسن علیه السلام قرار گرفت و بین چشمهاى ایشان را بوسید، و فرمود: اى پسر پیامبر حجتت را بر مردم ثابت كرده ، و اطاعتت را واجب ساختى پس واى بر كسى كه تو را مخالفت نماید.
(15) خطبته علیه السلام فى فضلهم بعد شهادة ابیه علیه السلام
روى انه ما قتل امیرالمومنین علیه السلام رقى الحسن بن على علیهماالسلام ، فاراد الكلام ، فخنقته العبرة فقعد ساعة ثم قام فقال :
الحمدلله الذى كان فى اولیته وحدانیا و فى ابتدا ما ابتدع و انشاءما خلق ، على غیر مثال كان سبق مما خلق
ربنا اللطیف بلطف ربوبیة و بعلم خبره فتق و باحكام قدرته خلق جمیع ما خلق ، فلا مبدل لخلقه ولامغیر لصنعه و لامعقب لحكمه و لاراد لامره و لامستزاح عن دعوته
خلق جمیع ما خلقه و لازوال لملكه و لاانقطاع لمدته ، فوق كل شى ء علا، من كل شى ء دنا، فتجلى ، لخلقه من غیر ان یكون یرى ، و هو بالمنظر الا على
احتجب بنوره ، و سما فى علوه ، فاستتر عن خلقه و بعث الیهم شهیدا علیهم و بعث فیهم النبیین مبشرین و منذرین ، لیهلك من هلك عن بینة ، و یحیى من حى عن بینة ، و لیعقل العباد عن ربهم ما جهلوه فیعرفوه بربوبیة بعد ما انكروه
و الحمدلله الذى احسن الخلافة علینا اهل البیت و عنده نحتسب عزانا فى خیر الاباء رسول الله صلى الله علیه و آله و عند الله نحتسب عزانا فى امیرالمؤمنین علیه السلام و لقد اصیب به الشرق و الغرب و الله ما خلف درهماو لادینارا الا اربعمائة درهم اراد انیبتاع لاهله خادما
و لقد حدثنى حبیبى جدى رسول الله صلى الله علیه و آله ان الامر یملكه اثنا عشر اماما من اهل بیته و صوفته ما منا الا مقتول او مسموم
ثم عزل عن منبره فدعا بابن ملجم لعنة الله ، فاتى له قال : یابن رسول الله استبقنى اكن ،لك و اكفیك امر عدوك بالشام ، فعلاه الحسن علیه السلام بسیفه ، فاستقبل اسیف بیده ، فقطع خنصره ثم ضربة على یا فوخه ، فقتله لعنة الله علیه

 (15) خطبه آن حضرت در فضیلت اهل بیت بعد از شهادت پدرش
روایت شده : هنگامى كه امیرالمؤمین علیه السلام به شهادت رسید، امام حسنم علیه السلام بالاى منبر رفت و خواست سخنى بگوید اما گریه ایشان را امان نداد، لحظاتى نشست آنگاه ایستاد و فرمود:
سپاس خدائى را سزاست ، كه در آغاز یگانه بود، و در ازل به خداوندى برترى یافت ، به بزرگى و توانایى برتر گردید، آغاز نمود، آن چه را ایجاد كرد، و پدید آورد آن چه را كه خلق نمود، در حالیكه نمونه اى در گذشته از آنها وجود نداشت .
پروردگار مهربان به علم الهى خود و به دانش بسیارش موجودات را پدید آورد و به سبب قدرت بسیارش مخلوقات را ایجاد نمود از اینرو كسى را یاراى تبدیل خلقش ، و تغییر دادن موجوداتش و مواخذه كردن در برابر حكمش نمى باشد، امرش را رد كننده ، و خوانده اش را مانعى نمى باشد.
تمامى موجودات را خلق كرد، در حالیكه حكومتش را زوالى نبوده ، و مدت آن را پایانى نمى باشد، برتر از هرچیز گشته ، و به هر چیز نزدیك است ، براى خلق تجلى كرده بدون آنكه دیده شود و او در جایگاه برترى است .
به نورش پوشیده شده ، و در برتریش اوج گرفته است از اینرو از مخلوقاتش ‍ پوشیده گردیده است ، به سوى ایشان شاهدى را فرستاد، و بین ایشان پیامبرانى را فرستاد، كه بشارت دهنده و ترساننده هستند، تا هر كه به هلاكت مى رسد، و هر كه هدایت یابد با دلیل و برهان و تواءم باشد و تا اینكه مردم بدانند آنچه نسبت به پروردگارشان در مورد آن جاهلند و بعد از انكار او را بشناسند.
و سپاس خدائى را سزاست كه خلافت را براى ما اهل بیت گرامى داشت و مصیبت خود را در حق پیامبر بهترین پدر، نزد خداوند به حساب مى آوریم ، و نیز مصیبت خود در حق امیرالمؤمین علیه السلام را نزد خداوند محاسبه مى كنیم ، شرق و غرب جهان به شهادت او دچار مصیبت گردید، سوگند به خداوند كه او درهم و دینارى از خود به جاى نگذاشت ، جز چهار صد درهم كه مى خواست ، براى خانواده اش از آن كنیزى را بخرد.
دوستم و جدم پیامبر به من خبر داد كه خلافت را دوازده امام از خاندان و برگزیدگان از آن حضرت به دست خواهند گرفت ، تمامى ما یا به قتل مى رسیم ، یا مسموم مى گردیم .
آنگاه از منبر پائین آمد، و ابن ملجم را فرا خواند، او را نزد حضرتش آوردند، او گفت : اى پسر رسول خدا مرا باقى گذار براى تو كار خواهم كرد، و در مورد دشمنت ، در شام تو را یارى مى نمایم ، امام شمشیرى بر او زد، او دست خود را جلو برد، انگشت او قطع گردید، آنگاه ضربت دیگرى بر او نواخت و او را به قتل رساند، - لعنت الهى بر او باد.

صحیفة الحسن علیه السلام ( دعا و كلمات امام حسن علیه السلام ) ترجمه و تنظیم : جواد قیومى اصفهانى

سه شنبه 19/10/1391 - 22:50
اهل بیت
خطبه هاى امام حسن علیه السلام
(16) خطبته علیه السلام فى فضل ابیه و نفسه علیه السلام
روى انه علیه السلام خطب بعد وفاة ابیه وذكره فقال :
خاتم الوصیین و وصى خاتم الانبیاء و امیر الصدیقین و الشهداء والصالحین
ثم قال : ایها الناس ! فقد فارقكم رجل ما سبقه الاولون ولایدركه الاخرون لقد كان رسول الله صلى الله علیه و آله یعطیه الرایة فیقاتل جبرئیل عن یمینه ، و میكائیل عن یساره ، فما یرجع حتى یفتح الله علیه ما ترك ذهبا و لافضة الا شیئا على صبى له و ما ترك فى بیت المال الا سبعمائة درهم فضلت من عطائه اراد ان یشترى بها خادما لام كلثوم
ثم قال :
من عرفنى فقد عرفنى ، و من لم یعرفنى فانا الحسن بن محمد النبى صلى الله علیه و آله
ثم تلا هذا لایة قول یوسف : و اتبعت ملة ابائى ابراهیم و اسحاق و یعقوب
(20)
ان ابن البشیر، و انا ابن النذیر، و انا ابن الداعى الى الله و انا بن السراج المنیر، و انا ابن الذى ارسل رحمة للعالمین ، و انا من اهل بیت الذین اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا و انا من اهل البیت الذین كان جبرئیل ینزل علیهم ومنهم كان یعرج
و انا من اهل البیت الذین افترض الله مودتهم و ولایتهم فقال فیما انزل على محمد صلى الله علیه و آله : قل لااساءلكم علیه اجرا الا المودة فى القربى و من یقترف حسنة
(21) و اقتراف الحسنة مودتنا اهل البیت
و فى روایة :
ایها الناس ! فى هذه اللیلة نزل القرآن ، و فى هذه اللیلة رفع عیسى بن مریم ، و فى هذه اللیلة قتل یوشع ابن نون و فى هذه اللیة مات ابى امیرالمؤمنین و الله لایسبق ابى احد كان قبله من الاوصیاء الى الجنة ولامن یكون بعده
و ان كان رسول الله صلى الله علیه و آله و اله لیبعثه فى السریة فیقاتل جبرئیل عن یمینه و میكائیل عن یساره ، و ما ترك صفراء و لابیضاء الا سبعمائة درهم فضلت من عطائه ، كان یجمعها لیشترى بها خادما لاهله

(16) خطبه آن حضرت در فضیلت خودش و پدرش  
روایت شده : آن حضرت بعد از شهادت پدرش در مین مسلمانان آمده و پدرش را به یاد آورد و فرمود:
او آخرین اوصیاى الهى و وصى آخرین پیامبر خداوند و پیشواى راستگویان و شهداء و صالحان بود.
آنگاه فرمود: اى مردم ! دیشب مردى از میان شما رفت كه نه از پیشینیان و نه از آیندگان كسانى بر او پیشى نمى گیرد، پیامبر همیشه پرچم جهاد را به او مى سپرد، جبرئیل از سمت راست ، و میكائیل از سمت چپ او مى جنگیدند، و جز با پیروزى باز نمى گشت ، و خداوند پیروزى مسلمانان را به دست او تحقق مى بخشد، او در زمان شهادت چیزى از طلا و نقره از خود باقى نگذارده ، جز چیزى كه یكى از كودكانش داشت ، و در بیت المال پولى را باقى نگذارد، جز هفتصد درهمى كه از عطایش باقى مانده بود و مى خواست براى ام كلثوم كنیزى بخرد.
آنگاه فرمود:
اى مردم ! هر كس مرا مى شناسد، كه مرا مى شناسد، و آنكه نمى شناسد، بداند كه من حسن پسر على علیه السلام هستم .
آنگاه این آیه كه حكایت قول حضرت یوسف است را خواند: دین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب را پیروى كردم .
من پسر را انذار كننده ، و من پسر خواننده به سوى خدا، و من پسر كسى هستم كه به عنوان رحمت براى جهانیان فرستاده شده است ، و من از خاندانى هستم كه خداوند پلیدى را از آنان دور ساخت و ایشان را پاك و پاكیزه گرداند، و من از خاندانى هستم كه جبرئیل بر آنان نازل مى شد، واز خانه ایشان به سوى آسمان عروج مى كرد.
و من از خاندانى هستم كه خداوند دوستیشان و ولایتشان را واجب گردانید، و در آنچه بر پیامبر نازل كرد فرموده است : بگو در برابر آنچه انجام داده ام اجر و پاداشى نمى خواهم ، جز محبت به خاندانم را، و هر كه كار نیكى انجام دهد (ما هم بر پاداش نیكى او مى افزائیم ) و نیكى كردن همانا دوستى ما خاندان است .
و در روایتى اینگونه آمده است :
اى مردم ! در اینشب قرآن نازل شد، و در این شب عیسى بن مریم به آسمان عروج كرد، و در این شب یوشع بن نون به شهادت رسید، و در این شب پدرم امیرالمؤمین علیه السلام رحلت كرد، سوگند به خدا كسى از اوصیاء الهى بر پدرم در رفتن به بهشت سبقت نمیگیرد، و بعد از او نیز كسى به پایه او نرسد.
و اگر پیامبر او را به جنگى مى فرستاد، جبرئیل در سمت راست و میكائیل در سمت چپ او مى جنگید، و از پولهاى زرد و سفید چیزى را باقى نگذارد، جز هفتصد درهمى كه از قسمتش باقى مانده بود، و آن را جمع آورى كرده ، تا براى خانواده اش خادمى بخرد.
(17) خطبته علیه السلام لما مات ابوه علیه السلام  
ایها الناس ! اتقوا الله فانا امراؤ كم و اولیاؤ كم ، و انا اهل البیت الذین قال الله فینا: نما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا (22)
(17) خطبه آن حضرت هنگامى كه پدرش وفات یافت  
اى مردم ! تقواى الهى پیشه سازید، ما امیران و اولیاى شما هستیم ، و ما خاندانى هستیم كه خداوند درباره ما فرموده : خداوند اراده كرده است كه از شما خاندان رجس و پلیدى را دور گرداند، و شما را پاك و پاكیزه گرداند.
(18) خطبته علیه السلام لما مات ابوه علیه السلام  
ایها الناس ! ان الدنیا دار بلاء و فتنة و كل ما فیها فالى زوال و اضمحلال
فلما بلغ الى قوله :
و انى ابایعكم على ان تحاربوا من حاربت و تسالموا من سالمت
فقال الناس : سمعنا و اطعنا فمرنا باءمرك یا امیرالمؤمنین

(18) خطبه آن حضرت هنگامیكه پدرش وفات یافت  
اى مردم ! دنیا خانه بلاء و آشوب است ، و آنچه در آن است زائل و نابود مى گردد.
تا آن جا كه فرمود:
و من با شما بیعت مى كنم به این كه با هر كه جنگیدیم بجنگید، و با هر كه صلح كردم صلح كنید.
مردم گفتند: شنیده و اطاعت مى كنیم ، اى امیرالمومنین امرت را بیان نما.
(19) خطبته علیه السلام بعد البیعة له  
نحن حزب الله الغالبون ، و عترة رسوله الاقربون و اهل بیته الطیبون الطاهرون ، و احد الثقلین اللذین خلفهما رسول الله صلى الله علیه و آله فى امته و التالى كتاب لله فیه تفصیل كل شى ء لایاءتیه الباطل من بین یدیه و لامن خلفه
فالمعمول علینا فى تفسیره ، لانتظنى تاءویله بل نتیقن حقائقه ، فاطیعونا، فان طاعتنا مفروضة اذ كانت بطاعة الله عزوجل و رسوله مقرونة
قال الله عزوجل : یا ایها الذین امنو اطعیوا لله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منكم فان تنازعتم فى شى ء فردوه الى الله و الرسول
(23) و لو ردوه الى الرسول و الى اولى الامر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم (24)
و احذركم الاصغاء لهتاف الشیطان ، فانه لكم عدو مبین ، فتكونوا اولیاءه الذین قال لهم : لاغالب لكم الیوم من الناس و انى جار لكم فلما تراءت الفئتان نكص على عقبیه ، و قال انى برى ء منكم این ارى ما لاترون (25)
فتلقون الى الرماح وزرا، و الى السیوف ، جزرا، و للعمد حطما، وللسهام غرضا، ثم لاینفع نفسا ایمانها لم تكن امنت من قبل او كسبت فى ایمانها خیرا

(19) خطبه آن حضرت بعد از بیعت با او  
ما از حزبل خدائیم كه پیروز مى باشیم ، و از خاندان و نزدیكان پیامبر هستیم ، مائیم اهل بیت پاك و پاكیزه رسول خدا صلى الله علیه و آله و یكى از دو یادگار گرانبهائى كه او از خود به جاى گذاشت ، ما یادگار رسول خدا صلى الله علیه و آله بعد از كتاب خدائیم ، كه بیان هر چیز در آن است ، و باطل از پیش و پس در آن داخل نشده و همه چیز به آن باز مى گردد.
پس تفسیر قرآن در اختیار ماست ، ما هرگز در بیان مفاهیم قرآن اشتباه نمى كنیم ، بلكه حقائق آن را آشكار مى سازیم ، پس از ما فرمان برید، كه فرمانبرى از ما بر شما واجب است ، زیرا به اطاعت خدا و پیامبرش مقرون مى باشد.
و خداوند مى فرماید: اى ایمان آورندگان از خدا و رسول او و صاحبان امر از بیان خود پیروى كنید و اگر در چیزى اختلاف نمودید، آن را به خدا و رسولش بازگردانید و اگر به پیامبر خدا و صاحبان امر از بیان خودشان رجوع دهند كسانى كه حقایق را از قرآن استنباط مى كنند شما را آگاه خواهند ساخت .
و شما را بر حذر مى دارم از اینكه فریاد شیطان را بشنوید، كه دشمن آشكار شماست ، و از دوستان شیطان نباشید، كه خداوند درباره آنان فرموده : شیطان رفتار آنان را بر ایشان ، زینت داد و گفت : امروز هیچ كس بر شما پیروز نخواهد شد و من شما را پناه مى دهم ، ولى چون آن گروهها نمودار شدند، شیطان به پیروان خود پشت كرد و گفت : من از شما بیزارم ، و من چیزى را مى بینیم كه شما نمى بینید.
آنگاه است كه پشت ها را آماج نیزه ها، و پیكرها را در معرض شمشیرها و تیرها و بنیانها را عرصه شكستها مى سازید، پس كسى كه از پیش ایمان نیاورده ایمانش به او سودى نمى بخشد، و از كردارش خیرى نمى بیند، و خدا داناتر است .
(20) خطبته علیه السلام فى تحریض اصحابه للقتال 
روى انه لما سار معاویة الى العراق ، و بلغ جسر منبج ، نادى المنادى : الصلاة جامعة ، فلما اجتمعوا، خرج الحسن علیه السلام فصعد المنبر، فحمدلله و اثنى علیه ، ثم قال :
اما بعد فان الله كتب الجهاد على خلقه و سماه كرها ثم قال لاهل الجهاد من المؤمنین : اصبروا ان الله مع الصابرین
(26)فلستم ایها الناس نائلین ما تحبون الا بالصبر على ما تكرهون
انه بلغنى ان معاویة بلغه انا كنا از معنا على المسیر الیه ، فتحرك لذاته ، فاخرجوا رحمكم الله الى معسكركم بالنخلیة حتى ننظر و تنظرون و نرى و ترون
قال : و انه فى كلامه لیتخوف خذلان الناس له
(20) خطبه آن حضرت در تحریض اصحابش به جنگ  
روایت شده : هنگامیكه معاویه به سوى عراق آمد و به پل منبج رسید، منادى ندا كرد و همه را دعوت به اجتماع نمود، هنگامى كه مجتمع شدند امام بالاى منبر رفت ، و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
اما بعد، خداوند فرمان جهاد را بر بندگانش نگاشت ، اگر چه آنان را ناخوشایند باشد، و به مجاهدین ، مؤمن فرمود: صبر كنید كه خداوند با صابران است اى مردم به خواست ، و آرمانتان نمى رسید مگر آنكه بر آن چه ناخوشایند، مى شمارید، صبر كنید.
به من خبر رسیده كه معاویه دانسته است كه به سوى او حركت كرده ایم ، او هم به جانب ما آمده است خدا شما را ببخشاید، همگى به سوى نخلیه قرارگاه ارتش است حركت كنید، تا بنگرید، چه مى شود.
راوى گوید: امام در بیان این كلمات بود، در حالیكه از نقض پیمان مردم در هراس بود.

صحیفة الحسن علیه السلام ( دعا و كلمات امام حسن علیه السلام ) ترجمه و تنظیم : جواد قیومى اصفهانى

سه شنبه 19/10/1391 - 22:50
اهل بیت
خطبه هاى امام حسن علیه السلام
(22) خطبته علیه السلام فى غدر اصحابه به  
روى انه لما مات على علیه السلام جاء الناس الى الحسن علیه السلام و قالوا: انت خلیفة ابیك و وصیه و نحن السامعون المطیعون لك ، فمرنا بامرك فقال علیه السلام :
كذبتم و الله ما وفیتم لمن كان خیرا منى فكیف تفون لى و كیف اطمئن الیكم و لااثق بكم ان كنتم صادقین فموعد ما بنى و بینكم معسكر المدائین فوافوا الى هناك
فركب و ركب معه من اراد الخروج ، و تخلف عنه كثیر فماوفوا بما قالوه ، و بما وعده و غروه كما غروا امیراالمؤمنین علیه السلام من قبله ، فقال خطیبا و قال : غررتمونى كما غررتم من كان من قبلى ، معن اى امام تقاتلون بعدى مع الكافر، الظالم الذى لم یؤ من بالله و لابرسوله قط، و لااظهر الاسلام ، هو و بنى امیة الا فرقا من السیف و لو لم یبق لبنى امیة الا عجوز درداء، بغت دین الله عوجا، و هكذا قال رسول الله صلى الله علیه و آله .
ثم وجه الیه قائدا فى اربعة الاف و كان من كندة ، و امره ان یعسكر بالانبار و لایحدث شیئا حتى یاءتیه امره - ثم ذكر صیرورة الرجل الى معاویة بسبب تطمیعه ، الى ان قال : - فبلغ ذلك الحسن علیه السلام فقام خطیبا و قال :
هذا الكندى توجه الى معاویة و غدر بى و بكم ، و قد اخبرتكم مرة بعد مرة ، انه لاوفاء لكم ، انتم عبید الدنیا، و انا موجه رجلا اخر محله ، و انى اعلم انه سیفعل بى و بكم ما فعل صاحبه و لایراقب الله فى ولا فیكم
فبعث الیه رجلا من مراد فى اربعة الاف ، و تقدم الیه بمشهد من الناس و توكد علیه ، و اخبره انه سیغدر كما غدر الكندى ، فحلف له بالایمان التى لاتقوم لها الجبال انه لایفعل فقال الحسن علیه السلام : انه سیغدر - ثم ذكر غدره بالامام علیه السلام .

(22) خطبه آن حضرت در حیله اصحابش به آن حضرت  
روایت شده : هنگامى كه امیرالمؤمنین علیه السلام رحلت فرمود مردم نزد امام حسن علیه السلام آمده و گفتند: تو خلیفه و جانشینى پدرت مى باشى ، و ما پیرو تو و شنونده فرامین تو هستیم ، ما را به امرت آشنا نما، امام فرمود:
به خدا سوگند دروغ گفتید، و به كسى كه از من بهتر بود وفا نكردید چگونه به من وفا مى كنید، و چگونه به شما مطمئن باشم ، در حالیكه به شما اعتمادى ندارم ، اگر راست مى گوئید موعد من و شما پادگان مدائن است ، به آنجا بیائید.
امام سوار شد و هر كه قصد داشت ، با ایشان سوار شد، و بسیارى ماندند، و به گفتار خود وفا نكردند، و همچنانكه به امیرالمؤمنین علیه السلام مكر زدند به ایشان نیز حیله نمودند، امام برخاست و فرمود:
به من حیله زدید، همچنانكه با كسى كه قبل از من بود نیز حیله زدند، با كدام پیشوائى بعد از من مى خواهید بجنگید، با كافر ستمكارى كه به خدا و رسولش یك لحظه ایمان نیاورده ، اسلام را نه او و نه بنى امیه ظاهر نساختند مگر از ترس شمشیر، و اگر از بنى امیه تنها یك پیرزن فرتوتى باقى نماند، دین خدا را به انحراف مى كشاند، و اینگونه پیامبر خبر داده است .
آنگاه شخصى كه از كنده بود را همراه چهار هزار سرباز به سوى معاویه فرستاد و فرمود تا در انبار چادر بزنند، و تا دستور او نیامده كارى نكنند - آنگاه ذكر مى كند كه معاویه او را تطمیع كرد و به سوى خود خواند، تا آنجا كه گوید: این خبر كه به امام رسید برخاست و فرمود:
این كندى به سوى معاویه رفته و به من خیانت نموده است ، همواره به شما خبر داده ام كه وفا در شما نیست ، و بنده دنیائید، من مرد دیگرى را جاى او قرار میدهم و مى دانم كه همانند او عمل مى كند، و خداوند را در مورد من و شما مراقبت نمى كند.
پس امام مردى از قبیله مراد را همراه چهار هزار نفر به سوى معاویه فرستاد و پیشاپیش مردم آمد و از او تاءكیدات محكمى گرفت ولى خبر داد كه همانند فرد گذشته خیانت مى كند، اما او سوگندهاى محكمى خورد كه پایدار مى ماند، امام فرمود: او خیانت مى كند - سپس خیانت او به امام را ذكر مى كند.

صحیفة الحسن علیه السلام ( دعا و كلمات امام حسن علیه السلام ) ترجمه و تنظیم : جواد قیومى اصفهانى

سه شنبه 19/10/1391 - 22:49
اهل بیت
خطبه هاى امام حسن علیه السلام
(23)خطبته علیه السلام لما اتى اصحابه الى معاویة 
خالفتم ابى حتى حكم و هو كاره ، ثم دعاكم الى قتال اهل الشام بعد التحكیم ، فاءبیتم حتى صار الى كرامة الله ، ثم بایعتمونى على ان تسالموا من سالمنى ، و تحاربوا من حاربنى ، و قد اتانى ان اهل الشرف منكم قد اتوا معاویة ، و بایعوه بحسبى منكم ، لاتغرونى من دینى و نفسى
(23) خطبه آن حضرت هنگامیكه اصحابش به معاویه پیوستند 
با پدرم مخالفت كردید تا اینكه تحكیم را پذیرفت ، در حالیكه خواستار آن نبود، آنگاه بعد از واقعه تحكیم شما را به نبرد با شامیان برانگیخت باز امتناع ورزیدید، تا اینكه به سراى دیگر شتافت ، آنگاه شما با من بیعت كردید كه با هر كه سازش كنم سازش كنید، و با هر كه بجنگم بجنگید، اما به من خبر رسیده كه بزرگان شما به معاویه پیوسته و با او بیعت كرده اند، شما را شناختم ، پس مرا در دین و جانم فریب ندهید.
(24) خطبته علیه السلام فى الكوفة قبل الصلح
یا ایها الناس ! فان الله قد هداكم باولنا، و حقن دمائكم باخرنا، و ان لهذا الامر مدة ، و الدنیا دول ، و ان الله تعالى قال لنبیة : و ان ادرى لعله فتنة لكم و متاع الى حین
(24) خطبه آن حضرت در كوفه قبل از صلح
اى مردم ! خداوند شما را به پیشینیان ما هدایت كرد، و خونهاى شما را به گروه دیگرى از ما حفاظت نمود، و براى این امر زمان چندى است ، و دنیا در اختیار افرادى قرار مى گیرد، و خداوند به پیامبرش فرمود: و نمى دانید، شاید این امر آزمایشى و بهره مندى اندكى براى شما باشد.

صحیفة الحسن علیه السلام ( دعا و كلمات امام حسن علیه السلام ) ترجمه و تنظیم : جواد قیومى اصفهانى

سه شنبه 19/10/1391 - 22:48
اهل بیت
25) خطبه آن حضرت هنگامى كه قصد صلح كردن را نمود

روایت شده : هنگامى كه معاویه به سوى عراق رفت ، امام آماده نبرد شد و مردم را دعوت به جهاد كرد، آنان ار آن خوددارى كردند، امام حركت كرد تا با ساباط رسید و در آنجا شب را گذراند، بامداد روز بعد خواست اصحاب خود را امتحان نماید و اطاعتشان را نسبت به خود بداند، تا دوستانش از دشمنانش شناخته شوند و با آگاهى به نبرد با معاویه برخیزد، دستور داد كه مردم را فرا خوانند، هنگامیكه مردم اجتماع كردند بر فراز منبر رفت و چنین گفت :
سپاس خداى را سزاست هرگاه ستایشگرى او را سپاس گوید، و شهادت مى دهم كه معبودى جز خداوند نمى باشد، هرگاه شاهدى بر آن گواهى دهد، و گواهى مى دهم كه محمد بنده و رسول اوست ، او را به حق ارسال كرد و بر وحیش امین شمرد.
اما بعد، سوگند به خداوند امید دارم ، كه به لطف و منت پروردگار بهترین اندرزگوى بندگانش باشم ، و هرگز كینه اى از هیچ مسلمانى به دل نمى گیرم ، و نسبت به كسى اراده بد و نیت ناروائى ندارم و شما آنچه را كه در هماهنگى و یگانگى ناخوش دارید، بهتر است از پراكندگى و تفرقه اى كه دوست مى دارید، آنچه من درباره شما مى دانم ، و مى خواهم ، از خواست ، خود شما بهتر است پس نافرمانى مرا نكنید، و راءى مرا ناچیز نشمارید، خداوند من و شما را ببخشاید، و ما را به آن چه خواست و خشنودى اوست ، هدایت فرماید.
راوى گوید: مردم به یكدیگر نگاه كردند، و گفتند: قصدش از این گفتار چیست ؟ بعضى گفتند: گمان مى كنیم كه مى خواهد با معاویه صلح كند و حكومت را به او بسپارد، گفتند: سوگند به خدا كه او كافر شده و به خیمه اش ‍ هجوم آوردند، و آن را غارت كردند، حتى سجاده اش را از زیر پایش كشیدند - تا آخر حدیث .

صحیفة الحسن علیه السلام ( دعا و كلمات امام حسن علیه السلام ) ترجمه و تنظیم : جواد قیومى اصفهانى

سه شنبه 19/10/1391 - 22:48
اهل بیت
خطبه آن حضرت هنگامیكه از جراحت سلامتىحاصل شد

اى اهل كوفه ! خداوند را در همسایگان و میهمانتان به یاد آورید، و نیز در خاندان پیامبران كه خداوند زشتى و پلیدى را از ایشان دور اندیشه و پاك و پاكیزه شان گردانید.

صحیفة الحسن علیه السلام ( دعا و كلمات امام حسن علیه السلام ) ترجمه و تنظیم : جواد قیومى اصفهانى

سه شنبه 19/10/1391 - 22:48
اهل بیت
خطبته علیه السلام حین صالح معاویه


عن على بن الحین السجاد علیهماالسلام قال : لما اجمع الحسن ابن على علیهماالسلام على صلح معاویة خرج حتى لقیه ، فلما اجتمعا قام معاویة خطیبا فصعد المنبر و امر الحسن علیه السلام ان یقوم اسفل منه بدرجة
ثم تكلم معاویة فقال : ایها الناس هذا الحسن بن على و ابن فاطمة ، رآنا للخلافة اهلا، و لم یرنفسه ، لها اهلا، و قد اتانا لیبایع طوعا، ثم قال : قم یا حسن .
فقام الحسن علیه السلام فخطب فقال :
الحمدلله المسصتحمد بالالاء و تتابع النعماء، و صارف الشدائد، و البلاء، عند الفهماء، و غیر الفهماء، المذعنین من عباده ، لامتناعه بجلاله و كبریائه ، و علوه عن لحوق الاوهام ، ببقائه ، المرتفع عن كنه طیبات المخلوقین ، من ان تحیط بمكنون غیبه روایت عقول الرائین
و اشهد ان لااله الاالله و حده ، فى ربوبته و وجوده و وحدانیة صمدا لاشریك له ، فرد لاظهیر له .
و اشهد ان محمد عبده و رسوله اصطفاه و انتجبه و ارتضاه ، و بعثه داعیا الى الحق سراجا منیرا، و للعباد مما یخافون نذیرا و لما یاءملون بشیرا، فنصح للاءمة و صدع بالرسالة ، و ابان لهم درجات العمالة شهادة علیها امات و احشر، و بها فى الاجلة اقرب و احبر و اقول :
یا معشر الخلائق ! فاسمعوا، و لكم افئده ، و اسماع فعوا، انا اهل بیت اكرمنا الله بالاسلام و اختارنا و اصطفانا، و اجتبانا، فاذهب ، عناالرجس و طهرنا تطهیرا، الرجس هو الشك ، فلانشك ، فى الله الحق و دینه ابدا، و طهرنا و من كل افن و غیة مخلصین الى ادم نعمة منه ، لم یفترق الناس قط فرقتین الا جعلنا اله فى خیرهما.
فادت الامور و افضت الدهور الى ان بعث الله محمد صلى الله علیه و آله للنبوة ، و اختاره للرسالة ، و انزل علیه كتابا ثم امره ، بالدعاء، الى الله عزوجل فكان ابى علیه السلام اول من استجاب لله تعالى و لرسوله صلى الله علیه و آله و اول من امن و صدق الله ورسوله .
و قد قال الله تعالى فى كتابه المنزل على نبیة المرسل : افمن كان على بینة من ربه و یتلوه شاهد منه
(27) فرسوله الله الذى على بینة من ربه ، و ابى الذى یتلوه و هو شاهد منه
و قد قال له رسوله حین امره ان یسیر الى مكة و الموسم ببرائة سربها یاعلى فانى امرت ان لایسیر بها الا انا او رجل منى و انت هو، فعلى ، من رسول الله و رسول الله منه
و قال له النبى صلى الله علیه و آله حین قضى بینه و بین اخیه جعفر بن ابى طالب و مولاه زید بن حارثه فى ابنه حمرة : اما انت یا على فمنى و انا منك و انت ولى كل مؤمن من بعدى ، فصدق ابى رسول الله صلى الله علیه و آله سابقا و وقاه بنفسه
ثم لم یزل رسول الله فى كل مؤمن یقدمه و لكل شدید یراسله ثقة منه به و طماءنینه الیه ، لعلمه بنصیحته لله و رسوله ، و انه اقرب المقربین من الله و رسوله
و قدقال الله عزوجل : السابقون O اولئك المقربون
(28) فكان ابى سابق السابقین الى الله ، تعالى و الى رسوله صلى الله علیه و اله و اقرب الاقربین .
و قد قال الله تعالى : لایستوى منكم من انفق من قبل الفتح و قاتل اوئلك اعظم درجة
(29)فابى كان اولهم اسلاما و ایمانا، و اولهم الى الله و رسوله هجرة ، اسلاما و امیانا، و اولهم الى و رسوله هجرة و لحوقا، و اولهم على وجده ، و وسعه نفقة .
قال سبحانه : و الذین جاؤ وا من بعدهم یقولون ربنا اغفرلنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان و لاتجعل فى قلوبنا غلا للذین امنو ربنا انك رؤ وف رحیم
(30)
فالناس من جمیع الامم یستغفرون له بسبقه ایاهم الى الایمان بنبیه ، وذلك انه لم یسبقه ، الى الایمان به احد، و قد قال : الله تعالى : و السابقون الاولون من المهاجرین و الانصار و الذین اتبعواهم باحسان (31) فهو سابق جمیع السابقین ، فكما ان الله عزوجل فضل السابقین على المتخلفین و المتاءخرین فكذلك فضل سابق السابقین على السابقین
و قد قال الله تعالى : اجعلتم سقایة ، الحاج و عمارة المسجد الحرام كم امن بالله و الیوم الاخر و جاهد فى سبیل الله
(32) فهو المجاهد فى سبیل الله حقا، و فیه نزلت هذه الایة
و كان ممن استجاب لرسول الله صلى الله علیه و آله عمه حمزه و جعفر ابن عمه فقتلا شهیدین رضى الله عنهما فى قتلى كثیرة معهما من اصحاب رسول الله صلى الله علیه و آله .
فجعل الله تعالى حمزة سید الشهدا من بینهم ، و جعل لجعفر جناحین ، یطیر بهما مع الملائكة كیف یشاء من بینهم و ذلك لمكانهم من رسول الله صلى الله علیه و آله الله علیه و اله و منزلتهما وقرابتهما منه ، و صلى الله علیه و آله على حمزه سبعین صلاة من بین الشهداء الذین استشهدوا معه
و كذلك جعل الله تعالى لسناء النبى صلى الله علیه و آله للمحسنة منهن اجرهن و للمسیئة منهن وزرین صعفین لمكانهن من رسول الله صلى الله علیه و آله
جعل الصلاة فى مسجد رسول الله بالف صلاة فى سائر المساجد، الا مسجد الحرام ، مسجد خلیله ابراهیم علیه السلام بمكة ، و ذلك لمكان رسول الله صلى الله علیه و آله من ربه
و فرض الله عزوجل و جل الصلاة على نبیه على كافة المؤمنین فقالوا: یا رسول الله كیف الصلاة علیك ؟ قال : قالوا اللهم صل على محمد و آل محمد فحق على كل مسلم ان یصلى علینا مع الصلاة على النبى صلى الله علیه و آله فریضة واجبة و احل الله تعالى خمس الغنیمة لرسوله و اوجبها له فى كتابه ، و اوجب لنا من ذلك ما اوجب له ، و حرم علیه الصدقة و حرمها علینا معه ، فادخلنا - و له الحمد - فیما ادخل فیه نبیه صلى الله علیه و آله و اخرجنا و نزهنا مما اخرجه منه و نزهه عنه ، كرامة اكرمنا الله عزوجل بها، و فضیلة فضلنا على سائر العباد.
فقال الله تعالى لمحمد صلى الله علیه و آله حین جحده كفرة اهل الكتاب و حاجوه : فقل تعالوا ندع ابناءنا و انبائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الكاذبین
(33) فاخرج رسول الله صلى الله علیه و آله من الانفس معه ابى و من البنى انا و اخى و من النساء، امى فامطة من الناس جمیعا، فنحن الله و لحمه ، و دمه و نفسه ، و نحن منه و هو منا.
و قد قال الله تعالى : انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا
(34) فلما نزلت ایة التطهیر جمعنا رسول الله صلى الله علیه و آله انا و اخى و امى و ابى ، فجللنا و نفسه فى كساء لام سلمة خیبرى و ذلك فى حجرتها و فى یومها، فقال : اللهم هولاء اهل بیتى و هولاء اهلى و عترتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا
فقالت ام سلمة رضى الله عنها: ادخل معهم یا رسول الله ؟ قال لها رسول الله صلى الله علیه و آله : یرحمك الله انت على خیر و الى و ما ارضانى عنهك ، ولكنها خاصة لى و لهم
ثم مكث رسول الله بعد ذلك بقیة عمره حتى قبضه الله الیه ، یاءتینا فى كل یوم عند طلوع الفجر فیقول : الصلاة یرحمكم الله ، انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا
و امر رسول الله صلى الله علیه و آله بسد الابواب الشارعة فى مسجده غیر بابنا فكلموه فى ذلك فقال : اما انى لم اسد ابوابكم و لم افتح باب على من تلقاء نفس ولكنى اتبع ما یوحى الى ، و ان الله امر بسدها، و فتح بابه ، فلم یكن من بعد ذلك احد تصیبة جنابة فى مسجد رسول الله و یولد فیه الاولاد غیر رسول الله صلى الله علیه و آله و ابى على بن ابى طالب علیه السلام تكرمة من الله تبارك و تعالى لنا و فضلا اختصنا به على جمیع الناس .
و هذا باب ابى قرین باب رسول الله فى مسجده ، و منزلنا، بین منازل رسول الله صلى الله علیه و آله
و ذلك ان الله امر نبیه ان یبنى مسجده ، فبنى فیه عشرة ابیات تسعة لبنیه و ازواجه ، و عاشرها و هو متوسطها لابى ، وها هو بسبیل مقیم ، و البیت هو المسجد المطهر، و هو الذى قال الله تعالى : اهل البیت فنحن اهل البیت و نحن الذى اذهب الله عنا الرجس و طهرنا تطهیرا
ایها الناس ! انى لو قمت حولا اذكرالذى اعطانا الله عزوجل و خصنا به من الفضل فى كتابه و على لسان نبیه صلى الله علیه و آله لم احصه ، و انا ابن النبى النذیر البشیر و السراج ، المنیر، الذى جعله الله رحمة للعالمین و ابى على علیه السلام ولى المؤمنین وشبیه هارون
و ان معاویة بن صخر زغم انى راءیته للخلافة اهلا، و لم ارنفسى لها اهلا، فكذب معاویة ، و ایم الله لانا اولى للناس بالناس فى كتاب الله و على لسان رسول الله صلى الله علیه و آله غیر انا لم نزل اهل البیت مخیفین مظلومین مضطهدین منذ قبض رسول الله .
فالله بیننا و بین من ظلمنا حقنا، و نزل على رقابنا، و حمل الناس ، على اكتافنا و منعنا سهمنا فى كتاب الله من الفى ء و الغنائم و منع امنا فاطمة علیها السلام ارثها من ابیها.
انا لانسمى احدا و لكن اقسم بالله قسما تاءلیا لو ان الناس سمعوا قول الله و رسوله لاعطتهم السماء قطرها، و الارض بركتها، و لما اختلف فى هذه الامة سیفان ، و لاكلوها خضراء خضرة الى یوم القیامة ، و اذا ما طمعت یامعاویة فیها.
ولكنها لما اخرجت سالفا من معدنها، و زحزحت عن قواعدها تنازعتها قریش بینها و ترامتها كترامى الكرة حتى طمعت فیها انت یا معاویه و اصحابكم من بعدك
و قد قال رسول الله صلى الله علیه و آله : ما ولت امة امرها رجلا قط، و فیهم من هو اعلم منه الا لم یزل امرهم یذهب سفالا حتى یرجعوا الى ماتركوا
و قد تركت بنوا اسرائیل ، و كانوا اصحاب موسى علیه السلام هارون اخاه ، و خلیفته و وزیره ، و عكفوا على العجل و اطاعوا فیه سامریهم و هم یعلمون انه خلیفة موسى علیه السلام
و قد سمعت هذه الامة رسول الله صلى الله علیه و آله یقول ذلك لابى : انه منى بمنزلة هارون من موسى ، الا انه لابنى بعدى
و قد راءوا رسول الله صلى الله علیه و آله حین نصبه لهم بغدیر خم و سمعوه و نادى له بالولایة ثم امرهم ان یبلغ الشاهد منهم الغائب و قد خرج رسول الله صلى الله علیه و آله حذرا من قومه الى الغار لما، اجمعوا على ان یمكروا به ، وهو یدعوهم لما لم یجد علیهم اعوانا، و لو وجد اعوانا لجاهدهم
و قد كف ابى یده ، و ناشدهم و استغاث اصحابه فلم یغث و لم ینصر و لو وجد علیهم اعوانا ما اجابهم ، و قد جعل فى سعة كما جعل النبى صلى الله علیه و آله فى سعة
و قد خذلتنى الامة و بایعتك یابن حرب و لو وجدت علیك اعوانا یخلصون ما بایعتك و قد جعل الله عزوجل هارون فى سعة حین استضعفوه قومه و عادوه كذلك انا و ابى فى سعة من الله حین تركتنا الامة و بایعت غیرنا، و لم نجد علیه اعوانا، و انما هى السنن و الامثال یتبع بعضها بعضا
ایها الناس ! انكم لو التمستم بین المشرق و المغرب رجلا جده رسول الله صلى الله علیه و آله و ابوه وصى الله رسول الله لم تجدوا غیرى و غیر اخى فاتقوا الله و لاتضلو بعدالبیان ، و كیف بكم و انى ذلك منكم الا و انى قد بایعت هذا - و اشار بیده الى معاویة - و ان ادرى لعله فتنة لكم و متاع الى حین
ایها الناس ! انه لایعاب احد بترك حقه و انما یعاب ان یاءخذ ما لیس له ، و كل صواب نافع ، و كل خطاء ضار لاهله ، و قد كانت القضیة فهمها سلیمان فنفعت سلیمان و لم تضر داود.
فاما القرابة فقد نفعت المشرك ، و هى والله للمؤمنین انفع قال رسول الله صلى الله علیه و آله لعمه ابى طالب و هو فى الموت : قل لااله الاالله ، اشفع لك بها یوم القیامة و لم یكن رسو ل الله صلى الله علیه و آله یقول له و یعد الا ما یكون منه على یقین ، و لیس ذلك لاحد من الناس كلهم غیر شیخنا - اعنى اباطالب - یقول الله عزوجل و لیست التوبة للذین یعلمون السیئات حتى اذا حضر احدهم الموت قال انى تبت الان و لاالذین یموتون و هم كفار اولئك اعتدنا لهم عذابا الیما
(35)
ایها الناس ! اسمعوا و عوا، و اتقوا لله و راجعوا، و هیهات منكم الرجعة الى الحق ، و قد صارعكم النكوص ، و خامركم الطغیان ، الحجود، انلزمكموها و انت لها كارهون و السلام على من اتبع الهدى

(27) خطبه آن حضرت هنگامیكه با معاویه صلح كرد 
از امام سجاد علیه السلام نقل شده : هنگامیكه امام حسن علیه السلام تصمیم گرفت با معاویه صلح كند، از خانه خارج شد تا اینكه او رادید، هنگامیكه با یكدیگر اجتماع كردند، معاویه بالاى منبر رفت و بر دستور داد امام روى منبر یك پله پائین تر از او بایستد.
آنگاه معاویه اینگونه سخن گفت : اى مردم این حسن پسر على و پسر فاطمه است ، ما را شایسته خلافت دانسته و خود را سزاوار آن نمى داند، و آمده است تا با اختیار صلح كند، آنگاه گفت : اى حسن بایست .
امام برخاست و اینگونه سخن گفت :
سپاس خداى را سزاست كه به سبب نعمت ها و پیاپى بودن آنها و برطرف ساختن شدائد و بلاءها نزد دانایان و غیر آن ها شایسته حمد و ستایش ‍ است ، بندگانى كه به وجودش اعتراف دارند، به سبب آنكه به خاطر جلالت و بزرگیش از تو هم به دور مانده و از آنكه اوهام به او راه یابد، برتر مى باشد و از آنكه در افكار مخلوقاتش قرار گیرد، و عقول اندیشمندان او را احاطه نماید اوج گرفته است .
و گواهى مى دهم كه معبودى جز او نمى باشد، در پروردگارى و وجود و یگانگى اش یكتاست و بى نیاز بوده و شریكى ندارد، یكتائى است كه پشتیبان ندارد.
و گواهى مى دهم كه محمد بنده و رسول اوست ، او را برگزید، و انتخاب كرد، از او خشنود شد، و او را برانگیخت ، تا به سوى حق دعوت كند و چراغى فروزان است و از آنچه بندگان مى ترسند بیم دهنده و به آنچه بدان امید دارند، بشارت دهنده است ، پس براى امت پند داد و رسالتش را به انجام رسانید، و درجات عمل را به ایشان نمایاند، شهادتى كه بر آن عقیده و محشور شوم ، و با آن در روز قیامت نزدیك شده و مسرور گردم ، و مى گویم :
اى بندگان خدا بشنوید، و شما قلبها و گوشهائى دارید، پس بیندیشید، ما خاندانى هستیم كه خداوند ما را به اسلام گرامى داشت ، و ما را برگزید، و انتخاب كرد، و از ما پلیدى را برطرف كرد و پاك و پاكیزه نمود، و پلیدى همان شك و تردید است ، هرگز در خداوند و دینش شك نمى كنیم ، و از هر پلیدى و گمراهى ما را پاك گرداند، در حالیكه از حضرت آدم تا ما مخلصانه براى او بوده ایم ، در حالیكه آن نعمتى از جانب اوست ، در هر دو گروهى كه در میان مردم وجود پیدا مى كند، خداوند ما را در بهترین آنها قرار داده است .
قرون و اعصار در گذر بود، تا اینكه خداوند محمد صلى الله علیه و آله را به پیامبرى برانگیخت و براى رسالت او را برگزید، و كتاب بر او نازل فرمود، آنگاه او را امر كرد، كه به سوى خداوند بخواند، پدرم اولین كسى بود كه سخن خداوند و پیامبرش را پذیرفت ، و اولین كسى است كه به او ایمان آورد، و خداوند و پیامبرش را تصدیق كرد.
و خداوند در كتابى كه بر پیامبرش فرستاد چنین مى فرماید: آیا كسى كه نشانه اى از خداوند همراه او باشد، و شاهدى از جانب خداوند او را همراهى نماید پس پیامبر خدا كسى است كه نشانه اى از جانب خداوند دارد، و پدرم كسى است كه همراهى او نموده و بر او گواه است .
و پیامبر در هنگامیكه به او دستور داد به مكه رفته و سوره برائت را در مراسم حج بخواند، فرمود: اى على حركت كن من ماءمور شده ام كه این نوشته را كسى جز من یا شخصى از من نبرد، و تو آن شخص هستى ، پس ‍ على از رسول خدا و رسول خدا از اوست .
و پیامبر در زمانى كه بین او و برادرش جعفر بن ابى طالب و مولاى او زید بن حارثه دختر حمزه حكم كرد، چنین فرمود: اى على اما تو از من و من از توام ، و تو بعد از من سرپرست هر مؤمنى هستى پس پدرم اولین تصدیق كننده پیامبر بوده و با جانش او را حفاظت كرد.
آنگاه پیامبر در هر جایگاهى او را مقدم مى داشت ، و براى هر امر مشكلى او را مى فرستاد، چرا كه به او اعتماد و اطمینان داشت ، و این بخاطر آن بود كه نسبت به خداوند و رسولش خیر خواه بود، واز نزدیكترین فرد به خدا و رسول اوست .
و خداوند مى فرماید: پیشى گیران پیشى گرفته اند O آنان مقرب درگاه الهى اند پس پدرم پیشى گیرنده ترین فرد به خدا و رسول او بود، و او نزدیكترین نزدیكان است .
و خداوند مى فرماید: مساوى نیستند آنان كه قبل از فتح مكه انفاق كرده و جنگیده اند بلكه آنان درجات برترى را دارا هستند پس پدرم اولین كسى بود كه اسلام آورد، و مؤمن شد، و اولین فردى بود كه به سوى خدا و رسولش هجرت كرد، و به رسول خدا صلى الله علیه و آله ملحق گردید، و اولین فردى بود كه از سرمایه خود انفاق نمود.
خداوند مى فرماید: و آنان كه بعد از ایشان آمدند گویند، پروردگارا ما و برادرانى كه پیش از ما ایمان آورده اند را ببخشاى ، و در قلوب ما از كسانى كه ایمان آورده اند، كینه اى قرار مده ، پروردگارا! تو با راءفت و مهربانى .
پس مردم از تمامى امتها به جهت آنكه پیش از او ایمان نیاورده است ، و خداوند مى فرماید: و پیشى گیرندگان از مهاجرین و انصار و كسانى كه با نیكى آنان را پیروى كردند پس او پیشى گیرنده ترین پیشى گیرندگان است ، پس همچنانكه خداوند پیشى گیرندگان را بر بازماندگان و عقب ماندگان برترى داد، همینگونه پیشى گیرنده ترین پیشى گیرندگان را بر پیشى گیرندگان برترى داد.
و خداوند مى فرماید: آیا آب دادن به حجاج و ساختن مسجد الحرام را همپایه ایمان به خدا و روز قیامت و جهاد در راه خدا قرار مى دهید، پس ‍ او به تحقیق مجاهد راه خدا بود، و این آیه در حق او نازل گشت .
از كسانى كه گفتار پیامبر را اجابت كردند عمویش حمزه و پسر عمویش ‍ جعفر مى باشند، كه هر دوى آنها در میان بسیارى از اصحاب پیامبر به شهادت رسیدند، خداوند از آن دو خشنود باد.
خداوند از بین آن شهدا حمزه را سیدالشهدا قرار داد، و براى جعفر دو بال قرار داد كه با آن به همراه فرشتگان هر گونه كه بخواهد پرواز مى كند، و این بخاطر جایگاه و منزلت و ارزش ایشان و نزدیكى آنان به پیامبر خدا است ، و پیامبر صلى الله علیه و آله در بین شهدائى كه همراه حمزه به شهادت رسیدند، تنها بر حمزه هفتاد نماز گزارد.
و همینگونه خداوند براى زنان پیامبر براى نیكوكارانشان دو پایش و براى بدكارانشان دو عذاب را قرار داد، و این افزایش پاداش و عذاب بخاطر نزدیكى ایشان به پیامبر است .
و نماز در مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله را همانند هزار نماز در سائر مساجد قرار داد، غیر از مسجد الحرام در مكه ، كه مسجد خلیلش حضرت ابراهیم علیه السلام مى باشد، و این اهمیت بخاطر آنستكه پیامبر نزد خداوند بسیار ارزش دارد.
و خداوند درود بر پیامبرش را بر تمام مؤمنان واجب ساخت گفتند: اى رسول خدا درود بر تو چگونه است ؟ فرمود: بگوئید: خداوندا بر محمد و خاندانش درود فرست ، پس بر هر مسلمان واجب است كه به همراه درود بر پیامبر بر ما نیز درود فرستد.
و خداوند خمس غنائم را براى پیامبرش حلال كرد و در كتابش آنرا براى او واجب ساخت ، و آن چه براى او واجب ساخته براى ما نیز واجب گرداند و صدقه را براى او حرام گرداند و براى ما نیز حرام نمود، پس ستایش او را سزاست كه ما در هر چه پیامبرش را در آن داخل ساخت ، داخل گرداند، و از آن چه پیامبرش را از آن منزه دانست ما را نیز منزه نمود، و این كرامتى است كه خداوند ما را به آن گرامى داشت ، و فضیلتى است كه ما را بر سائر مردم برترى داد.
خداوند هنگامیكه اهل كتاب پیامبر صلى الله علیه و آله را انكار كرده و طلب محاجه نمودند فرمود: بگو بیائید تا پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و جانهایمان و جانهایتان را خوانده آنگاه قسم یاد كرده و مباهله انجام دهیم ، و لعنت الهى را بر دروغگویان قرار دهیم و پیامبر به همراه خود از میان مردم از جانها پدرم ، و از پسران من و برادرم ، و از زنان مادرم فاطمه علیها السلام را برد، پس ما خاندان و از گوش و خون و جان او هستیم ، و ما از او و او از ماست .
و خداوند مى فرماید: خداوند اراده كرده است تا از شما خاندان رجس و پلیدى را درو گرداند و شما را پاك و پاكیزه نماید، هنگامیكه این آیه نازل شد پیامبر من و برادرم و مادر و پدرم را جمع نمود، و خود و ما را زیر عبائى كه از ام سلمه بود جمع كرد، و این كار در حجره او و در روزى كه مختص به او بود انجام گرفت ، پیامبر فرمود: خداوندا ایشان خاندان من مى باشند، و اینان اهل بیت من هستند، پس از ایشان رجس و پلیدى را دور دار، و پاك و پاكیزه شان گردان .
ام سلمه - كه خداوند از او خشنود باد - گفت : اى رسول خدا آیا با ایشان داخل شوم ؟ پیامبر به ایشان فرمود: خداوند، تو را رحمت كند، تو در ره نیكى بوده و به سوى خیر پیش مى روى از تو راضى هستم ولكن این موضوع مخصوص من وایشان است .
سپس پیامبر بعد از این جریان ، تا مدتى كه زندگى كرد و قبل از رحلتشان هر روز هنگام طلوع فجر نزد ما مى آمد، و مى فرمود: خداوند شما را رحمت كند وقت نماز است خداوند اراده كرده كه از شما خاندان رجس و پلیدى را دور دارد، و شما را پاكیزه گرداند.
و پیامبر دستور داد دربهائى كه به مسجد باز مى شد را ببندند، جز درب خانه ما، به ایشان اشكال گرفته شد، فرمودند: من دربها را نبستم ، و درب خانه على را از پیش خود باز نگذاردم ، بلكه پیرو وحى الهى هستم و خداوند مرا امر به بستن دربها و بازگذاشتن درب خانه او نمود، بعد از این جریان كسى با حالت جنابت داخل مسجد پیامبر نشد، و فرزندى در آن متولد نگردید، جز براى پیامبر صلى الله علیه و آله و پدرم على علیه السلام و این بخاطر كرمت و فضلى است كه خداوند نسبت به ما ابراز فرموده ، و ما را در میان مردم بدان اختصاص داده است .
و این درگاه خانه پدرم مى باشد كه نزدیك درب خانه پیامبر در مسجد اوست منزل ماست كه بین منازل پیامبر قرار گرفته است .
و این بدین خطر است كه خداوند پیامبرش را امر فرمود كه مسجد را بسازد، پیامبر در كنار آن ده خانه ساخت ، نه خانه براى فرزندان و همسرانش ، و دهمین خانه كه در وسط آن ها قرار داشت براى پدرم بود، و آن هم اكنون نیز وجود دارد، و خانه همان مسجدى است كه پاكیزه قرار داده شد، و او كسى است كه خداوند، فرموده : اهل بیت پس ما اهل بیت هستیم ، و ما كسانى هستیم كه خداوند زشتى را از ما دور گردانید، پاك و پاكیزه مان نمود.
اى مردم ! اگر سالها در اینجا بایستم ، و آن چه خداوند به ما داده است در كتابش ما را به آن اختصاص داده ، و بر زبان پیامبرش جارى ساخته است را بشمارم ، تمام نمى شود، و من پسر پیامبر بشارت دهنده و بیم دهنده و چراغ فروزان هستم كسى ، كه خداوند او را به عنوان رحمت براى جهانیان فرستاد، و پدرم على علیه السلام سرپرست مؤمنان و شبیه هارون است .
و معاویه بن صخر مى پندارد كه من او را شایسته خلافت دانسته ، و خود را سزاوار آن نمى دانم ، اما معاویه دروغ مى گوید، سوگند به خدا كه ما در كتاب خدا و زبان پیامبر خدا نسبت به مردم از خود آنان سزاوارتریم ، جز آن كه ما خاندان از آنگاه كه پیامبر رحلت فرمود همواره در حال ترس بوده ، مظلوم واقع شده ، حقمان ضایع گردیده است .
و خداوند حكم مى كند بین ما و آنانكه حقمان را ضایع ساخته و بر ما مسلط شدند، و مردم را بر علیه ما شوراندند، و سهممان را از غنائم و فى ء كه در كتاب خداوند به ما تعلق گرفته بازداشتند، و ارث مادرمان فاطمه علیهاالسلام از پدرش را گرفتند.
ما نام كسى را نمى بریم ، ولیكن سوگند محكمى مى خورم ، كه اگر مردم سخن خداوند و پیامبرش را مى شنیدند، آسمان بارانها و زمین بركتهایش را به آنان عطا مى كرد، و هرگز در این امت دو شمشیر به یكدیگر برخورد نمى كردند، و تا روز قیامت با شادى و آرامش زندگى مى نمودند، و در این حالت اى معاویه تو در آن طمع نمى كردى .
ولكن هنگامیكه او را از جایگاهش دور ساختند و بنیان آنرا دگرگون نمودند، قریش در آن نزاع پرداختند، و آنرا همچونم توپى براى یكدیگر پرتاب كردند، تا اینكه تو اى معاویه و اصحابت بعد از تو در آن طمع كردند.
و پیامبر فرموده : گروهى رهبرى ، خود را به دست كسى نسپرند، در حالیكه در بینشان داناتر از او نیز بود، جز آنكه همواره كارشان به تباهى كشیده مى شود، تا اینكه به آن چه ترك كرده بودند بازگردند.
بنى اسرائیل كه اصحاب حضرت موسى علیه السلام بودند، هارون برادر آن حضرت و خلیفه و جانشینن را رها كردند، و به گوساله پرستى مشغول شدند! و از سامرى پیروى نمودند، در حالیكه آنان مى دانستند، او خلیفه حضرت موسى علیه السلام است .
و این امت شنید كه پیامبر به پدرم ، مى فرمود: او نسبت به من به منزله هارون به موسى است جز آنكه بعد از من پیامبرى نمى آید.
و پیامبر خدا را دیدند، درحالیكه او را در غدیر خم به امامت منصوب كرد، و گفتارش را شنیدند كه براى او به ولایت سخن گفت ، آنگاه امر فرمود كه شاهدین به غائبین این خبر را برسانند، پیامبر از ترس قومش (از شهر خارج شد و) به سوى غار رفت ، آنگاه كه تصمیم گرفتند به او مكر و حیله بزنند، و این در حالى بود كه آنان را به راه حق مى خواند ولى یارانى نداشت كه از او دفاع كنند، و اگر یارانى داشت با آنان مى جنگید.
و پدرم نیز دست از جنگ برداشت و اصحابش را سوگند داد و از آنان یارى خواست ، ولى كسى او را یارى نكرد، و به فریادش نرسیدند، و اگر یارانى داشت دست از جنگ نمى كشید، و خداوند او را در گشایشى قرار داد، همچنانكه پیامبر در گشایش بود.
و مردم مرا خوار كردند، و در این حال اى پسر حرب با تو بیعت كردم ، و اگر یارانى داشتم كه مرا از تو رهائى مى دادند، با تو بیعت نمى كردم ، و خداوند هارون را در زمانیكه مردم او را ناتوان كرد و به دشمنى اش پرداختند در حال گشایش قرار داد.
همچنانكه من و پدرم در حال گشایش از جانب خداوند هستیم ، در زمانیكه مردم ما را رها كرده و با دیگرى بیعت نمودند و ما یارانى را نیافتیم ، و این روشها و نمونه ها پى در پى یكدیگر مى آیند.
اى مردم ! اگر در بین مشرق و مغرب برگردید، تا مردى را بیابید كه جدش ‍ پیامبر و پدرش جانشین پیامبر با شد، جز من و برادرم را نخواهید، یافت ، پس تقواى الهى پیشه سازید، و بعد از بیان مطلب گمراه نگردید، و چگونه چنین كرد، و از شما چنین انتظارى نمى رفت ، آگاه باشید من با این شخص - و به معاویه اشاره كرد - بیعت كرده ام ، و شاید این فتنه و آزمایشى براى شما باشدت و بهره مندى تا زمان اندك .
اى مردم ! كسى را به خاطر واگذاردن حقش مؤاخذه نمى كنند، و اگر حق دیگرى را ظالمانه بگیرد مورد مؤاخذه قرار مى گیرد، و هر كار خوبى سود دهنده است ، و هر كار خطایى به اهل آن ضرر مى رساند، امرى اتفاق افتاد و سلیمان آن را دانست و او را بهره مند كرد ولى به داود ضرر نرسانید.
اما نزدیكى و خویشاوندى به مشرك بهره مى رساند، در حالیكه سوگند به خدا كه براى مؤمن بهره مندى اش بیشتر است پیامبر به عمویش ابوطالب كه در حال مرگ بود فرمود: بگو معبودى جز خداوند نیست ، تا در روز قیامت شفاعت تو را بنمایم ، و این كلام را پیامبر به او نمى گفت و به او وعده نمى داد، جز در زمانیكه از طرف او اطمینان داشت ، و براى كسى این مطلب را نفرمود جز شیخ ما یعنى ابوطالب خداوند مى فرمود: توبه براى كسانى نیست كه كارهاى زشت انجام مى دهند و هنگامیكه مرگ دامنگیرشان شد گویند هم اكنون توبه كردیم ، و نه براى كسانى كه با حالت كفر مى میرند، براى آنان عذابى دردناك آماده كرده ایم .
اى مردم ! بشنوید، و به آن توجه كنید، و تقواى الهى پیشه سازید، و به خود مراجعه كنید، و بسیار دور است كه شما به سوى حق باز گردید، در حالیكه گمراهى شما را بر زمین زده و طغیان و سركشى و انكار شما را فرا گرفته است ، آیا شما را به آن مجبور كنیم ، در حالیكه آنرا ناپسند مى شمرید، و سلام بر آنانكه از راه هدایت پیروى كنند.

صحیفة الحسن علیه السلام ( دعا و كلمات امام حسن علیه السلام ) ترجمه و تنظیم : جواد قیومى اصفهانى

سه شنبه 19/10/1391 - 22:47
اهل بیت
حدیث براى تحصیل علم :

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) ان طالب العلم لیستغفر له كل شیى ء حتى حیتان البحر وهو ام الارض و نسباء البحر و انعامه
رسول اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: همه اشیاء حتى ماهیان دریا و حشرات و خزندگان روى زمین و درندگان و چرندگان صحرا براى اهل علم كه تحصیل علم مى كند طلب آمرزش مى كنند.
((میزان الحكمه ، ج 3، ص 718، حدیث 4494.))

 

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ): ان طالب العلم تسبط له الملائكة اجنحته ما و تستغفر له ؛ پیغمبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: فرشتگان باله هاى خود را براى جوینده علم مى گستراند و برایش آمرزش مى طلبند یعنى دعا مى كند چه منزلتى دارد اهل علم در پیشگاه خداوند كه موجودات عالم به او دعا مى كنند.
امام صادق (علیه السلام ) فرمود: دعا قضائى را كه از آسمان نازل شده بر مى گرداند اگر چه آن قضاء به سختى مبرم و محكم شده باشد.
((اصول كافى ، ج 2، ص 469.))
امام صادق (علیه السلام ) امیر المؤ منین فرمود: محبوب ترین اعمال در روى زمین نزد خداوند دعا است و بهترین عبادت پاكدامنى است . امیر المؤ منین مردى بود كه دعایش بسیار بود.
((كافى ، ج 2، ص 467.))

 

داستانهای شیرین و خلاصه مصائب چهارده معصوم(ع) "تالیف : علی گلستانی"

سه شنبه 19/10/1391 - 22:47
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته