• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 188
زمان آخرین مطلب : 4960روز قبل
دعا و زیارت
آیا می شود دعا را فارسی خواندآیا می شود دعا را فارسی خواند؟ودر این صورت آدم حاجت می گیرد؟
 بله میشود به هر زبانی دعا کرد ولی برخی مفاهیم در زبان عربی کامل تر و بهتر ادا می شود اما در مورد زبان مادری ؛نه تنها می شود بلکه باید با زبان خودمان با او درد دل کنیم و مناجات کنیم.ولی نه انحصارا فارسی بلکه آمیخته با عربی (مثل صلوات ، اسما الهی؛ الله ،رب ،غفور رحیم و... ،ادعیه قرآنی ) اما دعاهایی که از ائمه طاهرین علیهم السلام نقل شده مثل "کمیل" ،"ابو حمزه"و... را عربی بخوانید و معانی آن را کم کم بیاموزید یا ترجمه اش را بخوانید. مراقب باشید دچار وسوسه های شیطان نشوید!هم عربی را بخوانید (چون لفظ دعا از زبان ائمه نور است) و هم برخی اوقات فارسی و حرف دل. 
چهارشنبه 14/11/1388 - 15:42
موسيقي
 نی
نی قدیمی ترین ساز بادی است و در ایران سه نوع آن مورد استفاده قرار می گیرد :
۱) نی كوتاه :
نی كوتاه با قطر نسبتا كلفت كه سازیست محلی و با آن آهنگ های محلی را اجرا می كنند و دو نوع صدا از آن اخذ می شود :
الف) بم كه در آن نوازنده از صدای خود كمك میگیرد و دو رگه است .
ب) صدای زیر كه یك اوكتاو با بم اختلاف دارد و گاهی نوازنده دو صدارا با هم مخلوط می كند این نوع نی معمولا دارای
۷ بند است كه ۵ سوراخ آن روی آن و یكی در پشت آن قرار دارد و طول آن معمولا ۳۰ تا ۳۳ سانتی متر و قطر آن تقریبا ۵/۲ سانتی متر است و در اكثر نقاط ایران وجود دارد .نوازنده آنرا در وسط لبها قرار داده و دهان را كمی باز میكند و در آن می دمد و صدای آن زیر و بسیار روشن است . وسعت هر یك از صداها ۶ نت میباشد و بعضی از نوازندگان چیره دست نیم پرده بالاتر را هم اخذ می كنند .
۲) نی بلند :
كه در قدیم به نای خرك معروف بوده است و شاید به خاطر بلندی به این نام معروف شده است . این نی تقریبا بلندترین نوع نی است كه صدای بسیار بمی دارد و در قدیم صدای حالت دست بسته آنرا با صدای سیم بم عود یكی می دانستند .

این نوع نی دارای
۵ سوراخ است كه ۴ سوراخ روی آن و یكی در پشت آن قرار دارد و به درستی نمی توان گفت كه دارای ۷ بند است . طول این ساز بین ۷۰ تا ۸۰ سانتی متر است و قطر دهنه آن تقریبا ۵/۲ سانتی متر است . صدای بسیار بم و سوزناكی دارد و در بین مردم ، این نی و نی كوتاه به نی چوپانی معروفند . نوازنده آنرا در گوشه لب قرار داده و ملودی های كم وسعت و كوتاه را اجرا می كند ، صدای آن دو رگه است . همراه با مقداری از صدای خود نوازنده كه بیشتر در مقام های دشتستانی و ماهور و بیات ترك قطعاتی می نوازند وسعت صدای آن ۶ نت است ولی معمولا نوازندگان با تجربه ۷ صدا را از آن اخذ می كنند . این ساز در جنوب ایران و مازندران و بین قبایل تركمن و خراسان نواخته می شود .
۳) نی هفت بند :
جزو سازهای موسیقی اصیل ایرانی می باشد . ساختمان آن تقریبا تثبیت شده است و روی آن
۵ سوراخ و پشت ان ۱ سوراخ دارد . این ساز را معمولا با دندان می نوازند ( لیكن نوازندگانی هم هستند كه آنرا با لب می نوازند و نواختن این ساز را با دندان جزو ابداعات نایب اسدالله اصفهانی می دانند كه به احتمال قوی این طرز نواختن قبل از وی نیز رایج بوده است ) بدین ترتیب كه سر آنرا در دهان بین دندان ها می گذارند و هوا را بدون واسطه به داخل نای می دمند .
برای دمیدن در نی باید از نفسی كه در داخل ششها اندوخته ایم استفاده شود . سرش را باید وسط دندان پیشین قرار داد و بعضی ها برحسب عادت نی رامیان دندان و نیش و پیشین می گذارند كه حالت اول اصولی تر است و بخاطر اینكه هوامستقیم وارد نی میشود در هر دو صورت زبان باید روی نی قرار گیرد . اگر نی را سمت راست بدن قرار دهیم باید سمت راست دهان روی نی باشد و طرف چپ آزاد و برعكس اگر طرف چپ بدن قرار گیرد قسمت چپ دهان بوسیله لبها نی را می پوشاند و هوای ششها باید بدون مزاحمت زبان و دندانها وارد نی گردد . لرزانندن لبها كه به نظر بعضیها كار زشتی است به ویبراسیون صدا كمك می كند و بیشتر برای صدای اوج و غیث مورد احتیاج است . نی هفت بند دارای
۴ منطقه صوتی به قرار زیر است : بم ، اوج ، غیث ، ذیل .
نوازندگان پر تجربه دو نوع بم را اخذ می كنند كه یكی قوی است و صدای دو رگه بسیار سوزناك و دلنشینی دارد كه برای این صدا كه نفس بیشتری احتیاج است و هنگام نواختن برای این صدا نی را باید با زاویه بازتری نواخت و دیگری صدای بم نرم است كه زاویه نی را باید بسته تر از بم قوی گرفت و با نفس كمتری در آن دمید .
صداهای نی ثابت نیستند و باید صدای دلخواه را به وسیله دمیدن و شدت هوا و همچنین با انگشتان اخذ كرد مثلا برای گرفتن (( می بمل )) باید نصف انگشت را به طرف بالا یا پایین بلند كرد.
با نی میتوان ویبراسیون ، نت های مقطع ، تریل ، نگاهداشتن نت پایه و ملودی سازی ، ترمولو ( گیلیساندو ) را اجرا كرد . نوازندگان معاصر ، دست بسته این ساز را
Re فرض می كنند و آنرا جزو سازهای كششی می دانند .
     
   
 
چهارشنبه 14/11/1388 - 15:41
موسيقي
 سنتور
بدون تردید, سنتور یکی از کهن ترین سازهای ایرانی است که حتی برخی ابداع آن را به فارابی نسبت می دهند. شاید این روایت, چندان صحت نداشته باشد, ولی همینکه نام این ساز بارها و بارها در کتب قدیمی , در اشعار قدما و همینطور تصویر آن نیز در حجاریهای شوش دیده می شود, نشان از قدمت طولانی این ساز است.
به طور یقین می توان گفت که در طول تاریخ پرفراز و نشیب موسیقی ایرانی, سنتور یکی از پرطرفدارترین سازها در بین مردم بوده است و آن هم بدلیل صدای زیبا و دلربای این ساز است. نوای دلنشینی که پیوند دهنده قلب آدمی با رفیع ترین احساسات معنوی و آسمانی است...

● سنتور
این صدای خوش و در کنار آن, آسان جلوه نمودن نوازندگی این ساز (به صوریکه افراد مبتدی نیز می توانند صدای خوش از آن بوجود آورند), باعث شده است که افراد زیادی به سوی این ساز کشیده شوند. ولی افسوس که فقط افراد اندکی این راه را ادامه داده و به هدف خویش می رسند. زیرا سنتور سازی است در آغاز راه, آسان, ولی در ادامه, بسیار سخت و دشوار. به طوریکه هیچ فردی بدون انجام تمرینها و ممارستهای فراوان, نتوانسته است بر این ساز مسلط شود.

جایگاه حال حاضر این ساز در میان مردم, با گذشته بسیار متفاوت بود. سنتور در عهد قاجار, سازی بود تجملی و اشرافی (مانند جایگاه پیانو در زمان ما) که فقط متعلق به خانواده های مرفه بود. تا اینکه حبیب سماعی با کوششهای فراوان, به تدریج توانست آن را به میان عامه مردم آورده و گسترش دهد.

سنتور سازی است ذوزنقه ای شکل که معمولا آن را از چوب درخت گردو می سازند. بلندترین ضلع در سنتورهای معمولی (ضلع نزدیک به نوازنده),
۹۰ سانتی متر, کوچکترین ضلع (ضلع دور از نوازنده), ۳۵ سانتی متر, اظلاع کناری آن که به صورت مورب هستند, ۳۸ سانتی متر و ارتفاع آن نیز ۶ تا ۱۰ سانتی متر است. روی سطح سنتور دو حفره به شکل گل وجود دارد که علاوه بر زیبایی ظاهری ساز, در نرمی و لطافت و شیشه ای شدن صدای سنتور نیز نقش زیادی دارد.
سیمهایی که در سنتور به کار می روند, از دو جنس هستند. سیمهای زرد (بم), ترکیبی از قلع و مس و سیمهای سفید (زیر) نیز از جنس فولاد هستند. (البته لازم به ذکر است که در بیش از صد سال قبل که سیم مفتولی به صورت امروزی وجود نداشت, سنتورسازان از روده گوسفند, به عنوان سیم استفاده می کردند.)

این سیمها روی پایه های کوچک چوبی که به آنها «خرک» گفته می شود, قرار می گیرند. در سنتورهای معمولی, دو ردیف خرک
۹ تایی (جمعا ۱۸خرک) وجود دارد که به «سنتورهای ۹خرک» معروفند. (سنتورهای ۱۱ و ۱۲خرک نیز وجود دارند که البته زیاد معمول نیستند.) خرکهای سمت راست به کناره راست ساز نزدیکترند و خرکهای سمت چپ, کمی بیشتر با کناره چپ فاصله دارند. (فاصله بین هر خرک ردیف چپ تا کناره چپ ساز را «پشت خرک» می گویند.)
روی هر خرک
۴ سیم قرار می گیرد که دقیقا باید یکصدا کوک شوند زیرا همگی بیانگر نت واحدی هستند. کوک کردن سنتور, با چرخاندن «گوشی ها» (پیچهایی که در سمت راست سنتور قرار دارند), بوسیله آچار مخصوص انجام می شود. اگر حتی صدای یکی از ۴ سیمی که بر روی یک خرک قرار دارند, کمی با بقیه سیمها متفاوت باشد, صدای آن نت کاملا اشتباه می شود (اصطلاحا صدا خارج می شود). به همین دلیل است که کوک کردن سنتور, امری بسیار دشوار و زمانبر است.
محدوده صدادهی سنتور, کمی بیش از
۳ آکتاو است. به طوریکه پزیسیون سوم (پشت خرک), زیرتر از پزیسیون دوم (سیمهای سفید) و همینطور پزیسیون دوم نیز, زیرتر از پزیسیون اول (سیمهای زرد) است. با اینکه از این نظر سنتور یکی از گسترده ترین سازهای ایرانی است اما این ساز دارای تمام فواصل کروماتیک مخصوص موسیقی ایرانی نمی باشد, یعنی در عین گستردگی, محدود است!
محدودیت سنتور بر می گردد به کوک آن. به طور مثال نوازنده برای نوازندگی در گوشه حصار در ادامه دستگاه چهارگاه (از ردیف ملی), کمی با مشکل روبرو می شود و برای اینکار باید کوک یکی از نت ها را کمی تغییر دهد. (یا در مواقعی این چنین, نوازنده مجبور است خرکها را جلو و عقب ببرد که این باعث عدم توازن بین سیمهای سفید و پشت خرک می شود) بدلیل رفع این مشکل, چند سالی است که به پیشنهاد حسین دهلوی, «سنتورهای کروماتیک» ساخته شده است. سنتورهای کروماتیک دارای همان میدان صدای سنتورهای معمولی هستند ولی با خرکهای بیشتر (
۳۰خرک) و همینطور دارا بودن تمامی اصوات کروماتیک, که کاربرد آنها بیشتر در ارکسترهاست.
● به نمونه ای از سنتورنوازی دقت کنید
نوازندگی سنتور بوسیله دو چوب نازک که به آنها «مضراب» گفته می شود, انجام می شود. مضرابها در گذشته بدون نمد بودند ولی در حال حاضر معمولا به مضرابها نمد می چسبانند که خود باعث لطیف تر شدن صدای سنتور می شود. در اکثر اوقات, نوازنده باید با هر یک از مضرابها, نت متفاوتی را اجرا کند (مخصوصا در بعضی از چهارمضرابها که معمولا پایه قطعه با دست چپ و ملودی با دست راست اجرا می شود). به همین دلیل نوازندگی این ساز علاوه بر چابکی دستها, به تمرکز ذهن نیز, نیاز دارد که فقط با تمرین فراوان حاصل می شود.

سنتور سازی است که اگر نوازنده بر آن مسلط شود, می تواند بوسیله آن آثار زیبا و ماندگاری خلق کند. این ساز به خوبی قابلیت تکنوازی و همنوازی را دارا می باشد.

● بهترین سنتورنوازان, از گذشته تا اکنون عبارتند از:
محمدصادق خان سرورالملک, علی اکبر خان شاهی, حسن خان, حبیب سماع حضور, حبیب سماعی, حسین صبا, حسین ملک, رضا ورزنده, منصور صارمی, فرامرز پایور, مجید نجاهی, رضا شفیعیان, مجید كیانی, اسماعیل تهرانی, پرویز مشکاتیان, پشنگ کامکار, میلاد کیایی و اردوان کامکار.
     
   
 
چهارشنبه 14/11/1388 - 15:41
موسيقي
 تنبور، ساز مقدس عرفانی ایران زمین
در ایران تعداد کمی از سازها را میتوان برشمرد که جنبهای اساطیری دارند یا مقدس و مورد احترام شمرده میشوند و سمبلهایی را هنوز با خود حمل میکنند . تمبیره نوبان (هرمزگان)، بوق (بوشهر)، دهل رحمانی (هرمزگان و بلوچستان) و تنبور کرمانشاهان از جمله این سازها هستند. تنبور را سمبل کلام حق میدانند و حرمت آن بدان پایه است که در میان یارسان به ندای الحق معروف است. تقدس این ساز البته مربوط به شکل یا جنس مواد به کار رفته در ساختمان آن نیست، بلکه به خاطر ارزش معنوی آن است. این ساز در گوران و کرند «تمیُره»، در صحنه به «تمیَره» در میان لکهای لرستان و کرمانشاهان به تمور معروف است و در اشعار سید یعقوب ماهیدشتی گاه به صورت تمور آمده است.
حوزه رواج تنبور در کرمانشاهان، دو کانون اصلی گوران و صحنه است. تنبور ساز مقدس عرفانی از قدیمی
ترین سازهای ایرانی است و هزاره‎‎های عمر خود را پشت سر گذاشته. قلندری تکیده و لاغر و همیشه مسافر که نقش اندامش را بر سنگهای شش هزار سال پیش در شوش خوزستان و تپههای کیوان و بنییونس در اطراف شهر موصل پیدا کرده اند.
از مقامات و نغمه
هایی که در آن زمانها با این ساز نواخته شده اطلاع دقیق و مستندی در دست نیست، ولی میتوان ادعا کرد شاید مقامات کلام یارسان نزدیکترین نواها به آن نغمات باشد زیرا مقامات یاد شده و همچنین ساز تنبور بیش از هزار سال است که با احترام و تقدس و امانتداری توسط مردم یارسان حفظ شده است و امروز در مهد اصلی تنبور (منطقه گوران) هنوز نواهایی به گوش می‎‎رسد که بوی فرهنگ و تمدن کهنسال این مرز و بوم از آن به مشام جهان میرسد.
کاسه طنینی تنبور در گذشته یکپارچه بوده، اما امروزه هم کاسه
های یکپارچه و هم ترکهای دیده میشوند. تنبورهای گوران غالباً دارای کاسه یکپارچهاند و در صحنه بیشتر کاسهها ترکهای ساخته میشوند. کاسههای ترکه‎‎ای قدمت زیادی ندارند و حداکثر عمر آنها حدود ۱۲۰ تا ۱۳۰ سال است.
تنبور دارای
۱۴ دستان یا پرده است و به شکل سنتی دارای دو وتر است، اما امروزه اغلب سه وتر بسته میشود. نوازندگان قدیمی در گوران هنوز به دو وتر وفادار مانده‎‎اند. تنبورهای قدیمی در گوران و صحنه نیز دارای دو وتر بودهاند.
فارابی نیز در رساله موسیقی کبیر می
گوید: «تنبور را بعضی با دو وتر و بعضی با سه وتر مینوازند.»
کوک تنبور به دو صورت می
باشد: فاصله چهارم و فاصله پنجم.
دستان (پرده) بندی نیز مانند اغلب سازهای شرقی از قانون عامی تبعیت می
کند که عبارت است از: عدم اعتدال، تحرک و سیال بودن فواصل.
مقام
های تنبور کلاً به سه دسته تقسیم میشوند:
۱) مقام حقانی (کلام): مقامها و آهنگهایی مستند که به کلام معروفاند و نه از جنبه کمی بلکه از جنبه کیفی، بخش بسیار مهمی از موسیقی این منطقهاند. حرمت و قداست تنبور نیز مربوط به همین مقامهاست و تنبور در دورههای مختلف غالباً با این مقامها شناخته میشده است.
این مقام
ها فقط توسط تنبور و آواز اجرا میشوند. هر کلام، شعر یا متنی ویژه دارد که سروده یا منسوب به یکی از بزرگان خاندانهای حقیقت است. متنها عموماً منظوم و هجایی و عمدتاً از کتاب نامه سرانجام و سایر کتب یارسان هستند. متنها بیشتر به لهجه اورافی هستند. کلامهای اصلی، دوره نسبتاً معینی را که شامل حدود ۷۲ کلام است دربرمیگیرند و به کلامهای «پردیوری» معروفاند.
۲) مقامهای مجلسی (باستانی): در این بخش حدود ۱۴ تا ۲۰ مقام شاخصتر است. اسامی و محتوای این مقامها به روایت موسیقیدانان مختلف اغلب متفاوت هستند. تنبور مهمترین ساز اجرا کننده این مقامهاست، ولی برخی از آنها با سازهای دیگری چون سرنا، دهل، دوزله، شمشال و نرمهنای نیز اجرا میشوند.
تنبورنوازان گاه به این بخش از مقام
ها، مقامهای غیر یاری (در مقابل مقامهای یاری)، مقام غیرکلام (در مقابل مقامهای کلام) و مقامهای غیر حقانی (در مقابل مقامهای حقانی) نیز میگویند. تعدادی از این مقامها دارای متر آزاد هستند مانند: (ساروخانی، قهتار، گل و دره و ... ) و تعدادی نیز متر مشخص دارند مانند: (جنگه را، جلوشاهی، بایهبایه، خان امیری و ... ). برخی سازی هستند (خان امیری، جلوشاهی، جنگه را و ... ) و برخی آوازی اندک با تنبور همراهی میشوند (قهتار، سحری و ...).
عناوین هر کدام از مقام
ها مصادیق خاصی دارند، برخی تداعی کننده موضوعی، واقعهای یا موقع معینی هستند (سحری، جنگه را، سوارسوار، گل و دره و ... ) و برخی منسوب به اشخاص معینی (خان امیری، ساروخانی و ...)
۳)مقامهای مجازی: که گاه عنوان گورانی نیز بدان‎‎ها اطلاق میشود. قدمت آنها خیلی کمتر از دو نوع فوق میباشد که تمام ترانهها و تضنیفهای کردی در این بخش قرار دارند.
تنبور، ساز رمز و راز، ساز و راز و نیاز و ساز حماسه و پهلوانی است. به قول حضرت مولانا سازی است که در «آواز مهش» صدای کسی نهفته است که خستگان دنیای مادی را به سوی روشنایی و عشق فرا می
خواند. تنبور، سازی است که نوای رمز گونهاش یار همدل را از غیر یار باز میشناسد و بالاخره تنبور، سازی است که رستم پهلوان ملی و کسی که به قول خودش و حکیمابوالقاسم فردوسی، آزاد زاده شده و فقط بنده آفریننده بود با آن راز و نیاز میکرد و با آواز «سرته رز» و «ته رز» در خوان چهارم (هفت خوان) از بیمهریهای دنیا عقده گشوده و بر سر غم و تنهایی و بیمهری فریاد و نهیب میزند. تنبور، یک موسیقی مستقل و زبان گویای یک تمدن کهن بشری است. لذا لازم است با این فرزانه روزگاران با احترام و اخلاص و احتیاط روبهرو شود و نکته پایان اینکه حفظ این ساز و مقاماتش قبل از همه به عهده ایرانیان است که برای فرهنگ و تمدن کهن خود دل میسوزانند و قصد مبادله آن را با فرهنگ دیگری ندارند.
● تنبور در رساله های پهلوی ایران باستان مربوط به قبل از ظهور اسلام
▪ تنبور در کارنامه اردشیر بابکان:
رساله ای نیمه حماسی و یادگاری از روزگار ساسانی می باشد،کتابیست به زبان پهلوی در مورد سرگذشت اردشیر بنیانگذار سلسله ی ساسانی که در حدود سال
۶۰۰ میلادی تدوین شده است.
بعداز حمله اسکندر مقدونی و برچیده شدن شاهنشاهی هخامنشی در سرتاسر ایران
۲۴۰ کدخدا بود که هر کدخدایی قسمتی از ایران را اداره می کرد.اردوان کدخدا و حکمران سرزمین پارس بود.آوازه ی اردشیر به گوش اردوان رسیده بود او را به پارس دعوت کرد و مدت ها پذیرای او بود روزی در شکارگاه اردشیر گوری را نیک بزد،مردم جویا شدند که کار کیست،اردوان گفت کار من است اردشیر از دروغ او برآشفت و با او به ستیزه برخاست.اردوان اردشیر را در ستورگاه زندانی کرد اردشیر در زندان اوقات خود را با تنبور نوازی و آوازخوانی سپری می نمود و پس از چندی به دستیاری یکی از نزدیکان اردوان از زندان گریخت و پس از مدتی حکومت مرکزی و مقتدر ساسانی را تشکیل داد.نام پدر اردشیر ساسان و نام پدر مادرش بابک بوده است.
▪ تنبور در رساله درخت آسوریک:
این رساله یکی از کهن ترین متون فارسی میانه است و متن آن عبارتست از مناظره ی درختی با یک بز.بعضی درخت آسوریک را درخت نور معنی کرده اند.عده ای آن را درخت خرما پنداشتند و بز بعضی ها گاو دانستند برخی گوزن و عده ای همان بز. این منظومه شامل
۱۲۱ سطر یا بیت است که در آن به تنبور به صورت نیکویی اشاره شده است.در سطر ۱۰۱ از این مناظره نام پنج ساز کهن ایرانی از جمله تنبور ذکر گردیده است .
▪ تنبور در دایرۀالمعارف باستانی بندهش:
فرنبع دادگی فرزند دادویه مولف دایرۀالمعارف باستانی بندهش که خود از موبدان است به سی پیوند از سوی پدر خود را به منوچهر کیانی می رساند.بندهش به معنی آفرینش آغازین است.متن این اثر گرانقدر به زبان فارسی میانه می باشد و فصلی از آن به چگونگی بانگ ها اختصاص یافته است.در این قسمت بانگ ها به پنج دسته کلی تقسیم گردیده به اسامی وین بانگ(صدای ساز)سنگ بانگ،آب بانگ،گیاه بانگ،زمین بانگ و در خصوص صدای ساز آورده اند:وین بانگ آن است که پرهیزکاران نوازند و اوستا برخوانند بربط و تنبور و چنگ و هر ساز زهی دیگر که نوازند وین خوانند.

● تنبور در آثار بعضی از معاصرین ایرانی
در کتاب سرگذشت موسیقی ایران نوشته ی روح الله خالقی در مورد تنبور آمده است:(ساز دیگری در ایران بنام تنبور سابقه ی قدیم دارد ...این ساز دو سیم داشته و مضرابی بوده و با انگشتان دست راست نواخته می شده هم اکنون در کرمانشاهان معمول است .دسته ی تنبور راست و بلند است .عده ی پرده های آن کمتر از تار است .شکل تنبور همه جا در نقاشی های قدیم بخصوص در مینیاتورها دیده می شود و کاسه ی آن از جنس چوب است و دهانه ی آن هم پوست ندارد مثل سه تار ولی کاسه اش بزرگتر است به شکل یک نصفه خربزه بنظر چنین می رسد که سه تار از نوع تنبور بوده با این تفاوت که تنبور را با چهار انگشت دست راست ، بدون شصت بصدا در می آورند ولی در سه تار ، ناخن سبابه عمل مضراب را انجام می دهد.)

در کتاب سازهای ملی نوشته ی عزیز شعبانی جلد دوم فصلی به تنبور و مشتقات آن اختصاص یافته که به معرفی تنبور و سازهای هم خانواده اش پرداخته است که به قسمتی از آن اشاره می شود:(تنبور سازی است زهی با دسته ای بلند شبیه به سه تار ....در حال حاضر دارای چهارده پرده می باشد.این ساز را مانند دوتار محلی با پنجه می نوازند ولی ریزه کاری های بخصوصی دارد که در دوتار معمول نیست ...تنبور بیشتر مورد استفاده دراویش کرمانشاهان قرار می گیرد که نواهای مذهبی خود را بطرز جالبی با آن می نوازند ، صدای کم عارفانه ی تنبور در این مناطق توام با دف است.)

در کتاب شعر و موسیقی و ساز و آواز در ادبیات فارسی نوشته ی ابوتراب رازانی در مورد معرفی تنبور آمده است:(تنبور از سازهای قدیمی ایران دارای دسته ای بلند و شکل گلابی بوده ابتدا دو وتر داشته و سپس تا شش تار رسیده است.قدیمی ترین نقش این ساز در تپه ی بنی یونس در حوالی موصل مربوط به سه هزار سال پیش بدست آمده و شباهتی کامل بین این ساز و تار مشهور ، مشهود است.)

در دایرهٔالمعارف بریتانیکا نیز مطالبی در مورد تنبور آمده است که به اختصار چنین است:
تنبور سازی شرقی و از خانواده ی عود است ، دسته ای بلند دارد و دارای دو یا سه سیم که با انگشت به صدا درمی آید در قدیم دو نوع تنبور وجود داشته است.کاسه ی نوع اول بصورت گلابی بوده و این نوع تنبور بیشتر در نواحی ایران و سوریه رواج داشته و از طریق ترکیه و یونان به اروپا راه یافته است ، نوع دوم دارای کاسه ای بیضی شکل بوده و بیشتر در مصر رواج داشته ولی در ایران و کشورهای آفریقای شمالی هم وجود داشته است.

در جلد اول از کتاب عظیم ایرانشهر اسامی بیست و نه ساز ایرانی برشمرده شده است که ردیف بیست و یکم نام تنبور است.

در کتاب تمدن ایرانی نوشته ی چند خاورشناس بزرگ از منزلت موسیقی ساسانی بحث شده است و در آن ضمن ، اسامی سازهای آن زمان را برشمرده اند.که در آن بین به تنبور بزرگ اشاره شده است.

کتاب سازهای موسیقی جهان کاریست جمعی از عده ای پژوهشگر و محقق که در آن تمامی سازهای جهان از بدو پیدایش تا مرحله ی کمال با ارائه شواهد و تصاویر معرفی شده اند. در صفحاتی از این کتاب نمونه هایی کلی از تنبور ضمن ارائه ی توضیحاتی بسیار مختصر ارائه گردیده است و در صفحه ای دیگر تصویر شش ساز ایرانی درج شده که در کنار تصویر شماره ی سوم نام تنبور ایران قید گردیده است.

کتاب موسیقی و ساز در سرزمین های اسلامی نیز به چندین نوع تنبور در سرزمین های یاد شده اشاره نموده و بعضی را نیز بطور مفصل شرح داده است از جمله تنبور بحرین تنبور ترکیه تنبور هند تنبور ایران تنبور افغانی تنبور کردی تنبور قزاقستان و قرقیزستان تنبور یوگسلاوی تنبور مراکش تنبور نیجریه و تنبور یونان.

در ضمن معرفی تنبور کردی آورده است که:سازیست با کاسه ی گلابی شکل و دسته ای بلند که مورد استفاده ی در اویش کردستان ایران است و در مراسم مذهبی این فرقه (یارسان اهل حق)مورد استفاده قرار می گیرد.

● تنبور در آثار بعضی از معاصرین غیر ایرانی
در کتاب تاریخ سازهای موسیقی نوشته ی کورت ساکس تنبور ایران با ارائه تصویر معرفی گردیده است.که مختصری از آن چنین است،عود دسته بلند که تنبور نامیده می شود صدایی تیز و فلزی دارد و می توان خیلی ظریف نواخته شود این ساز بدنه ی کوچک گلابی شکل با یک گردن دراز دارد،اجزا آن بدون میخ به هم متصل شده دارای چند گوشی و چند سیم نازک می باشد.گوشی ها به شکل )
T ( است که بعضی از جلو و بعضی از کنار نصب شده اند تنبور شبیه به سازهای زمان اعراب قدیم و ایران قدیم ترکیه قدیم می باشد.
بر طبق تعداد سیم ها نیز نام گذاری می شود.این ساز از نظر درجه بندی شدن بسیار جالب است و موقعیت نگهداشتن جای انگشتان در آن مثل موقعیت قرار دادن انگشت در سوراخ های سازهای بادی است که بر طبق قاعده ی متری محاسبه شده است.به این خاطر بعضی ها این ساز را تنبور میزانی خوانده اند.........این ساز در اروپا نیز معمول شده است و به چند شکل درآمده است......

جلیل قریشی زاده کرمانشاهی متخلص به وفا غزلی نیکو در معرفی تنبور سروده است:
بانگ سحری از تب تنبور برآمد
عشق آتش سر کش شد و از طور برآمد
رندانه زدی قصه ی هجرانی ما را
مستانه به رقص عاشق مهجور برآمد
نزدیکی جان هاست به هم نغمه ی تنبور
با طرز تو فریاد دل از دور برآمد
شور طرب انگیز هنر مستی جان شد
از هستی ظلمت زده ام نور برآمد
غوغای طرب سوز غم این دل پر درد
آهی شد و از سینه ی رنجور برآمد
آتش به همه هستی این بی خبران زد
سرخ آه غمی کز لب منصور برآمد
ساز تو غم آواز مرا زمزمه می کرد
فریاد دل از ناله ی تنبور برآمد
مست می ساز تو سر از پای ندانست
ساقی همه شب می زد و مخمور برآمد
از نغمه ی تنبور خلیل آتش نمرود
خاموش شد و غنچه ی مستور برآمد
خورشید خروشید و رخ از پرده به در کرد
خم خانه خراب از شب دیجور برآمد
دف عربده جو در صف رندان قلندر
از سینه ی تنبور مگر شور برآمد
ساز تو مرا نای قفس گیر نفس شد
گلبانگ غزل شکوه چنان صور برآمد
تنبور تو و شعر وفا کرد قیامت
هر مرده ی ماتم زده از گور برآمد
مولانا جلال الدین محمد بلخی ( مولوی ) عارف بزرگ ایرانی در دیوان کبیر غزلیاتش موسوم به دیوان شمس تبریزی چندین بار کلمه ی تنبور را ذکر فرموده اند که در این پست غزلی چند از آن دیوان عرضه می گردد:
دوش در مهتاب دیدم مجلسی از دور مست
طفل مست و پیر مست و مطرب تنبور مست
ماه داده آسمانرا جرعه ای زان جام می
ماه مست و مهر مست و سایه مست و نور مست
بوی زان می چون رسیده بر دماغ بوستان
سبزه مست و آب مست و شاخ مست انگور مست
خورده رضوان ساغری از دست ساقی الست
عرش مست و فرش مست و خلد مست و حور مست
زین طرف بزم شهانه از شراب نیم جوش
تاج مست و تخت مست و قیصر و فغفور مست
شمس تبریزی شده از جرعه ای مست و خراب
لاجرم مست است و از گفتار خود معذور مست
حکیم نظامی نیز در اشعار خود به تنبور اشاراتی دارد ، البته بیشتر از کلمه ی سه تا استفاده کرده است:
سه تای باربد دستان همی زد
به هشیاری ره مستان همی زد
نکیسا چون زد این افسانه با ساز
سه تای باربد در داد آواز
شیخ جنید بغدادی عارف مشهور در قصیده ای از اشعار خود دو بار نام تنبور را بر زبان رانده است:
خورده از طنبور تو بر بط فراوان گوشمال
هست نی را داغ ها از صوت خوبت بر جگر
بربط و قانون و طنبور و رباب و چنگ و نی
در ره انصاف از عود تو باشد یک وتر
منوچهری دامغانی در اشعار خود بارها به تنبور اشاره کرده است :
کبک ناقوس زن و شارک سنتور زن است
فاخته نای زن و بط شده طنبورزنا
خنیاگرانت فاخته و عندلیب را
بشکست نای در کف و طنبور در کنار
بیاد شهر یارم نوش گردان
به بانگ چنگ و موسیقار و طنبور
بوستان عود همی سوزد تیمار بسوز
فاخته نای همی سازد طنبور بساز
دراج کشد شیشم و قالوس همی
بی پرده ی طنبوره و بی رشته ی چنگ
خول طنبور تو گویی زند و لاسکوی
از درختی بدرختی شود و گوید آه
بانگ جوشیدن می باشد مان
ناله ی بربط و طنبور و رباب
آن بلبل کاتوره برجسته ز مطموره
چون دسته ی طنبوره گیرد شجر از چنگل

● مقایسه ی سازهای دوتار و تنبور
دوتار، سازی است شبیه به سه تار که کاسه آن به شکل گلابی است و روی کاسه آن چوب قرار دارد، چنانچه از نامش پیداست دارای دو سیم است و به وسیله انگشت نواخته می شود و مضراب ندارد. طول دسته آن حدود
۶۰ سانتی متر و مجموعا طول ساز یک متر می باشد. این ساز را می توان در آسیای مرکـزی، خاورمیانه، و شمال شرقی چـین پـیـدا کرد. جـد این ساز به احتمال زیاد، تـنـبـور خراسانی، است که شکـل آن در کـتاب الموسیقی الخبر، فارابی در قـرن دهـم شرح داده شده است.در ایران، نواختن دوتار در نواحی شمال، جنوب و شرق استان خراسان، بخوصوص در بـین تـرکمن ها، و گـرگـان ، گـنـبـد و جنوب شرق ایران نیز متداول می باشد. دوتار را در فاصله چهـار یا پـنج کوک می کـنند که طریـقـه کوک کردن آن در مناطق مختـلف کـمی با هـم فرق دارد.دو نوع مختـلف از چوب در ساختمان دوتار مورد استـفاده قرار می گیرد. قسمت گـلابی شکـل آن را از چـوب درخت شاه توت و قسمت گـردن آن را از چوب زردآلو یا درخت گـردو تهـیه می کـنـند.در قـدیم زه هـای آن را از روده حیوانات تهـیه می کـردند، ولی امروزه آن را از نایلون یا سیم های فولادی تـهـیه می کـنـند که هـم بهـتر مقاومت می کـند و هـم ارزان تر است.تکـنیک نواختـن دوتار مرکب است از کـشیدن تارها بدون استـفاده از مضراب و بـدنبال آن حرکات نزولی و صعـودی که تـقـریـباً تمام انگـشتان را درگیر نواختـن آن می کـنـد. از برجسته ترین نوازندگان این ساز می توان به حاج قربان سلیمانی استاد غلامعلی پورعطایی و حاج عثمان محمد پرست اشاره کرد.حال با توجه به مطالب قبلی که به معرفی تنبور اشاره داشته بودم می توانید شباهت ها و تفاوت های دوتار و تنبور را حدس بزنید.
● آشنایی با نوازندگان تنبور
(به یاد استاد استادان تنبور نواز ایران خلیل عالی نژاد )
خلیل آن دوست مهربان برای همه یکدل با هم دل ها و هم نفس با هم نگاه های خوب آن مغنی شیدا و پرجذبه که امروز می زیست اما دل به جغرافیای دیگری داشت،جغرافیای عشق و جنون. سید خلیل عالی نژاد در صبح بیستم آذر ماه سال
۱۳۳۶ در شهرستان صحنه از توابع استان کرمانشاه در خانواده ای که عرفان و عقاید یارسان اهل حق حضور داشت دیده به جهان گشود.پدرش مرحوم سید شاهمراد و مرحوم برادرش هم تنبور می نواخت اما به دلیل درگذشت آنان خلیل از آنان بهره ای نبرد.نوازندگی تنبور را به تشویق مادرش نزد استاد سید نادر طاهری آغاز کرد و بعد از دو سال نزد استاد شاه ابراهیمی رفت و از درویش امیر حیاتی هم بهره برد.به دعوت استاد شاه ابراهیمی سرپرستی اولین گروه تنبور نوازی موسوم به تنبور نوازان صحنه را به عهده گرفت همزمان به محضر استاد عابدین خادمی راه یافت و از گنجینه ی پنهان در سینه ی آن مرحوم بهره برد.به گفته خودش موسیقی علمی را نزد استاد کیخسرو پورناظری و همچنین سه تار و تار نوازی را نزد ایشان فرا گرفت.
خشک سیمی خشک چوبی خشک پوست
ازکجا می آید این آوای دوست
در اواخر دهه ی پنجاه از دانشکده موسیقی دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد که ثمره ی این دوران نوشتن رساله ی تنبور از دیرباز تا کنون(اکثر مطالب این وبلاگ از این رساله می باشد) می باشد.در سال ۱۳۵۹ به دعوت استاد پورناظری به گروه تنبور شمس راه یافت که حاصل این همکاری تک نوازی و جواب آواز در آلبوم صدای سخن عشق به خوانندگی استاد ناظری است.
خلیل تنبور هم می ساخت که سازهای ساخته ی او با مهر شیدا و قلندر موجود است اما ساز سازی را فقط جهت تحقیق و پژوهش در مورد این ساز انجام می داد.(در سفری که به صحنه با دوستان داشتم با سهراب نامی آشنا شدم که از دوستان نزدیک آقا خلیل بود و در مورد ساز سازی خلیل اینگونه می گفت:خلیل به نیازمندان ساز سازی می آموخت تا از این راه امرار معاش کنند)

خلیل صدای گرمی داشت و آواز را از مکتب استاد میرزا حسین خادمی آموخته بود و حنجره اش را وقف مولا کرد.از مرحوم نادر نادری هم نواختن دف را آموخت.در اواسط دهه
۶۰ گروه تنبور نوازی بابا طاهر را تشکیل داد(در آینده به معرفی این گروه خواهیم پرداخت)حاصل کار این گروه چهار آلبوم به نام های قلندری،سماع مستان،آئین مستان و ثنای علی است که دو آلبوم آخر فقط مجوز انتشار دارد که آن هم با تلاش آفای محمدرضا درویشی صورت گرفت.
با توجه به درگیری های قومی خلیل ناچار شد ترک وطن کند و به کشورهای چین،هند و سوئد سفر کند.(البته سفر سوئد به دعوت مرکز هنر آن کشور برای تدریس سه تار،تار و تنبور بود)در
۲۷ آبان سال ۱۳۸۰ در در شهر گوتنبرگ سوئد بعداز سال ها زیستن در اختفا به دست کور دلان این زمان تکه تکه شد و بدن نازنینش را به آتش کشیدند و جالب اینجاست که بدانید صورت زیبایش نسوخت و پیکرش در شهر صحنه به خاک سپرده شد .
درویش امیر حیاتی متولد
۱۳۰۰ در صحنه و فرزند علی قلی حیاتی است. ایشان یکی از پرآوازه ترین نوازندگان تنبور و یکی از نامدارترین مداحان است.نواختن تنبور را از ۱۲ سالگی نزد پدرش آغاز نمود و سپس در خدمت سید نصرالدین جیحون آبادی مدت چندین سال به تکمیل آموخته های خود پرداخت.شخصیت او در عین سادگی ، آمیزه ای از عشق و شور و جنون است و همین ویژیگی ها باعث تفاوت عمده ی شیوه ی او در نواختن تنبور و خواندن آواز در مقایسه با دیگر استادان تنبور شده است.همین شوریدگی بود که باعث شد در جوانی ۱۴ مرتبه به زیارت نجف اشراف برود.
پس از این دوران بنا به تقاضای دوستانش به تهران آمد و تا قبل از مرگش در تهران اقامت کرد.او با وجود اقامت طولانی در تهران و دوری از مراکز اصلی رواج موسیقی و مقام های تنبور ، توانست نه تنها ارتباط عمیق خود را با موسیقی و مقام های زادگاهش حفظ نماید بلکه بر بستر ذوق ، ظرافت و شوریدگی خویش ، شیوه ای منحصر به فرد را در اجرای مقام های باستانی و حقانی تنبور از خود به یادگار گذارد.

در سال
۱۳۳۹ به دعوت مسئولان وقت رادیو ایران ، آهنگ ماندگار(علی جویم علی گویم) و چند آهنگ دیگر را اجرا و ضبط نمود که این امر عامل مهمی در شناساندن تنبور به خارج از منطقه کرمانشاهان گردید.روش مضراب کاری او نیز با استادان دیگر تنبور متفاوت بود.تنبور خاص او که به «نداءالحق» موسوم است ، کاسه ای طنینی به مراتب بزرگتر از سایر تنبورها دارد.امیر حیاتی در سرودن شعرهای کردی و فارسی نیز صاحب ذوق بود.تنها اثر او با عنوان (علی جویم علی گویم) که در آن به نواختن مقام های باستانی تنبور هم می پردازد به همت آقای محمدرضا درویشی و مرحوم سید خلیل عالی نژاد توسط موسسه فرهنگی-هنری ماهور منتشر شده است.
درویش امیر حیاتی در دوشنبه
۲۴ بهمن ماه ۱۳۸۴ چهره در نقاب خاک کشید روحش شاد یادش گرامی.
● و اما صحبت های دوستان او در مراسم خاک سپاریش ............
▪ محمدرضا درویشی:
او صرفا یک نوازنده تنبور نبود ، بلکه بر موسیقی مقامی تسلط کامل داشت و به صورت معنوی این مقام ها را به طور کامل درک کرده بود .امیدوارم که جوان ها مانند حیاتی و عالی نژاد صرفا در نوازندگی مرعوب تکنیک نشوند.

▪ کیخسرو پورناظری: ما باید افتخار کنیم که هنر موسیقی ما می تواند روح و روان انسان را سیقل و تراش دهد. استاد امیر حیاتی جوان هایی را که سال ها در مکتب او درس می گرفتند ، برای ما به یادگار گذاشته است. این نوازنده تنبور اولین تنبور نوازی است که توانست اشعار فارسی را بر قطعات ساز تنبور استفاده کند.

علیرضا فیض بشی پور در بهمن ماه
۱۳۴۴ در کرمانشاه به دنیا آمد.از کودکی تنبور را نزد پدرش غلامحسین فیض بشی پور یکی از محققان و دل آگاهان آن دیار آغاز کرد و به دنبال عشقی که به کشف اسرارتنبورداشت به مکاتب استادان بزرگ تنبور راه یافت از جمله مکتب سید ولی حسینی ، سید قاسم افضلی ، سید محمود علوی ، سید محمد احمدی ، سید امرالله شاه ابراهیمی ، طاهر یارویسی و درویش عابدین خادمی (با بهره گیری از آثار به جا مانده).
استاد فیض بشی پور در این دوران با یادگیری و جمع آوری مقام ها و نغمات کهن تنبور کوشید و رمز و راز این ساز کهن و مقدس را به زیبایی دریافت.در سال
۱۳۶۷ تار و سه تار نواخت و از سال ۱۳۷۰ تا سال ۱۳۷۴ دوره کارشناسی موسیقی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران را با ساز تخصصی تار گذراند.شیوه و سبک نوازندگی استاد بشی پور منحصر به خود اوست.
نتیجه ی سال ها مطالعه و تحقیق استاد فیض بشی پور در مقام ها و نغمات تنبور در آلبوم آواز اساطیر(شاهنامه کردی)به خوانندگی استاد شهرام ناظری نمایان است.

استاد ناظری در مورد آهنگسازی آلبوم آواز اساطیر اینگونه می گویید:فیض بشی پور بیش از
۱۰ سال در ساخت این آلبوم زحمت کشیده است و همین امر باعث شد که اجرای این آلبوم برای من متفاوت باشد.
اما سخن استاد فیض بشی پور در توصیف آواز اساطیر:(موسیقی گستره ای است عظیم و آسمانی که به اقتضای سرشت و طبیعتش راوی حدیث انسان بوده و به فراخور مرتبت آدمی وجود یافته است.موسیقی اقوام ، بیانگر هویت آنان در عرصه های گوناگون حیاتشان است.این اثر(شاهنامه کردی) ترجمان بخشی از ارزش های جاودان قومی عاشق از اقوام کرد است که آنان را یارسان اهل حق خوانده اند.)

داود عزیزی در سال
۱۳۴۸ در منطقه تفتگچی گوران کرمانشاه متولد شد.از شش سالگی نواختن تنبور و خواندن را نزد پدر استاد خسرو عزیزی و برادر بزرگ استاد گلنظر عزیزی آغاز کرد.این دو استاد سبکی خاص در نوازندگی تنبور دارند که به سبک قدما می ماند.شیوه ی مضراب کاری و تزیین استاد گلنظر منحصر به فرد است و در نواختن سازهای تنبور و سه تار سبک و سیاقی خاص و بسیار عمیق و تأثیرگذار دارد.داود عزیزی با مطالعه و تمرین آثار بزرگان گذشته ی موسیقی و به ویژه تنبور ، توانایی های لازم را به دست آورده که نتیجه ای آن شیوه ای خاص در نوازندگی تنبور است.وی با ردیف سازی و آوازی موسیقی سنتی ، آوازهای هوره و مقام های کردی و نیز نواختن سه تار آشنایی دارد. تنها اثر داود عزیزی آلبوم مقام باستان است که در آن مقام های اصلی تنبور نواخته شده است او همچنین در آلبوم های افسانه تنبور و مستان سلامت می کنند با گروه تنبور شمس همکاری داشته است.
سید مسعود حسینی در آبان ماه سال
۱۳۵۹ در تهران متولد شد.از کودکی با نواختن سازهای سه تار و سنتور در نزد برادرش موسیقی را آغاز کرد.با توجه به زادگاه پدری اش (نهاوند)از کودکی باصدای نی و تنبور الفتی خاص دارد.
کیخسرو پورناظری سال
۱۳۲۳ در خانواده ای اهل فضل و ادب و عرفان موسیقی در کرمانشاه دیار عشق و آزادگی و هنر دیده به جهان گشود.پدرش حاجی خان ناظری استاد برجسته موسیقی پرورش یافته مکتب کنل وزیری و درویش خان و... که گنجینه هنر اصیل را همراه با ارزش های والای آن پاسداری نمود.
در سال
۱۳۵۱ به عنوان کارشناس موسیقی در فرهنگ و هنر کرمانشاه آغاز به کار کرد در این زمان به آهنگ سازی و گرد آوری آثار محلی و کردی پرداخت و در این زمینه هر آنچه نمی دانست از دانسته های استاد و آهنگ ساز موسیقی کردی استاد حشمت الله مسنن بهره گرفت.او شاگردان زیادی پرورش داد و در سال ۱۳۵۴ وارد دانشکده موسیقی شد و با فراگیری ردیف موسیقی استاد بزرگ نورعلی خان برومند به دانش و شناخت افزونتری در موسیقی رسید.
کیخسرو پس از آشنایی با ساز آیینی تنبورچنان دلبسته این ساز کهن آواز شد که در سال
۱۳۵۹ گروه تنبور شمس را بنیان نمود (که در آینده به نحوه شکل گیری آن اشاره خواهیم کرد)
پورناظری علاوه بر داخل کشور کنسرت هایی در کشورهای اسپانیا،ایتالیا،بلژیک،کانادا و امریکا داشته است که این کنسرت ها در معرفی ساز تنبور نقش بسزایی داشته است.در معرفی آهنگ های کیخسرو عموزاده بلند آوازه اش استاد شهرام ناظری ، در این موفقیت تأثیر به سزایی داشته است.

ساخته های استاد کیخسرو پورناظری به این قرار است :
صدای سخن عشق ، مطرب مهتاب رو ، حیرانی که هر سه آلبوم با صدای استاد شهرام ناظری است.آلبوم کردی کرمانشاهان و آلبوم افسانه تنبور با صدای بیژن کامکار و آلبوم مستان سلامت می کنند کار مشترکی با پسرش تهمورس با صدای مریم ابراهیم پور و نجمه تجدد
استاد شاه ابراهیمی از میان تعلیم یافتگان کلای آموزش خود عده ای را انتخاب نموده و اولین گروه تنبور نوازان را تشکیل دادند.آن گروه در اوسط دهه ی پنجاه با شرکت در جشنواره های موسیقی آن زمان از جمله جشنواره ی موسیقی کردی که در تالار رودکی سابق اجرا شد و در جشن فرهنگ و مردم که با شرکت
۲۲۰ گروه هنی در شهر اصفهان اجرا شد و برنامه ی موسیقی عرفانی که در تالار چهل ستون اصفهان اجرا شد توانست تنبور را تا حدودی به مردم بشناساند.
نوازندگان این گروه به این قرار بودند:سید قاسم حقیقت نژاد.سید یحیی رعنایی.سید فرامرز رعنایی.معصوم شربتی.سید خلیل عالی نژاد.سید جلال الدین محمدیان(خواننده) سید حبیب شاه ابراهیمی.نادر نیکرو.ارسلان نیکرو.سید فرخ حقیقی

● تنبور در نزد اقوام مختلف ایرانی
▪ تنبور در چند ناحیه از کردستان
در قسمت کرد نشین ترکیه موسوم به دیار بکر نوعی از تنبور موسوم به باقلما با کاسه ای بزرگ و پنج تار و حدود بیست دستان رایج است که با مضراب نواخته می شود.در قسمت هایی از استان کردنشین سوریه موسوم به اکرا و نیز نوعی از تنبور موسوم به دیوانی تقریبا شبیه به باقلما وجود دارد در نواحی کردنشین عراق نیز نوعی تنبور موسوم به دیوانی با مشخصاتی که ذکر شد و نوعی دیگر بنام تمیره با کاسه ای کوچک و سیزده تا چهارده دستان با دو یا سه تار معمول است.در کردستان ایران نیز ساز مورد نظر تمیره نام دارد با مشخصات تنبوری که در کردستان عراق متداول است ، بطور کلی تنبوری که مورد استفاده ی کردان است صرفا سازی است آئینی و بیشتر مورد استفاده ی سالکین راه حق است.

▪ تنبور در تاجیکستان
ابزار موسیقایی تاجیک به دو دسته تقسیم می شوند اول سازهای مناطق کوهستانی دوم ساز شهری.در دسته ی سازهای کوهستانی سازی موسوم به دمبرک موجود است که از انواع تنبور است که دارای دو سیم می باشد و در سازهای شهری که از ظرافت بیشتری برخوردارند و تعدادشان نیز بیشتر است دو ساز موسوم به دوتار و تنبور وجود دارد ، دوتار در همه جا نواخته می شود.تنبور تاجیکی دارای سه سیم است و با مضراب نواخته می شود و با خواننده نیز همراه می گردد.بغیر از چند نوع مذکور در تاجیکستان تنبور با چهار تار ، پنج تار
۷ شش تار نیز وجود دارد.
▪ تنبور ترکیه
در کتب قدیمی از تنبور ترکی بسیار سخن به میان آمده است این تنبور که دارای کاسه ای بزرگ است دارای پنج تا هفت تار می باشد و از چهارده تا بیست و هشت دستان دارد با مضراب نواخته می شود بیشتر در آذربایجان متداول است و به مرور زمان نامش از تنبور کبیر یا تنبور بزرگ یا تنبور مس ابتدا به چنگور و نهایتا به چگور تبدیل شده است.
نگرش یارسان اهل حق نسبت به تنبور: (اهل حق چنین می پندارند که چون روح از تشریف و دخول به پیکر آدم اول (ع) خودداری می نمود به جهت ترغیب روح برای اجرای امر به اشاره حضرت حق فرشته ی اعظم مقام طرز را با تنبور نواخت ، روح با شنیدن آن آهنگ حقانی سرخوش گردید و مستانه به کالبد مذکور وارد گشت.)

▪ تنبور در بلوچستان
یکی از ساز های مهم بلوچستان تنبیره نام دارد که دارای کاسه طنینی نسبتا" بزرگی است این کاسه به گلابی نصف شده ای شباهت دارد، روی کاسه طنینی که پوششی از چوب دارد کاملا" صاف است. در این قسمت صاف بیست سوراخ کوچک صوتی در پنج گروه چهار سوراخی تعبیه شده است.تنبیره سه سیم دارد و دسته آن فاقد پرده بندی است با انگشتان به صدا در می آید و کوک سیم های آن بنا به قطعه مورد اجرا قابل تغییر است.

▪ تنبور در منطقه بالکان
تنها ساز اسلاو های جنوبی که در قرن نوزدهم میلادی رواج یلفت تنبور می باشد.این ساز ظاهرا" از ایران به ترکیه برده شده و در دوره تسلط ترکان بر ارای مرکزی به آن دیار راه یافته است.
این تنبور کاسه طنینی کم حجم و دسته ی بلندی دارد و دارای چهار سیم است این سیم ها به وسیله مضراب یا زخمه به ارتعاش در می آید و از آن صدای مطبوع و لطیفی شنیده می شود.

▪ تنبور در افغانستان
در افغانستان نیز چند نوع تنبود وجود دارد که به لحاظ شکل ظاهر، حجم کاسه، طول و ضخامت دسته و تعداد تار ها و تعداد دستان ها با هم متفاوتند.نوعی از آن موسوم به تمبور کوچکتر از تنبور معمولی است و دارای دو تار می باشد.نوع دیگر موسوم به دوتار که بزرگتر از تنبور است و بر خلاف نامش دارای سه تار می باشد.

▪ تنبور در گرجستان
دو ساز با اندکی تفاوت موسوم پاندوری و چنگوری که دارای سه و چهار سیم بوده و بسیار شبیه به تنبور می باشند در شمار سازهای ملی گرجستان هستند.

▪ تنبور در خراسان
آن تنبوری که حکیم ابونصر تحت عنوان خراسانی معرفی و مسائل مربوط به آن را تشریح نموده به مرور زمان پذیرای نام دو تار شده و پس از گذشت قرن ها شخصیتی منحصر به خود را دارا گردید.تا آنجا که به لحاظ شکل ظاهر و پرده بندی نسبت انواع دیگر تنبور میتقل شده و از نظر مضراب کاری و شیوه نوازندگی سبک و سنت خاصی پذیرفت.تنبور خراسانی را دوتار هراتی نیز می گویند اما آنچه از این نوع در ایران متداول است سه گونه مهم قوچانی دره گزی و تربت جامی را می توان نام برد.

ابن خرداد در رساله ی خود در زمینه ی موسیقی دوران ساسانی نگارش یافته آورده است:( ایرانیان عود را با نای و زنای را تنبور و سورنای را با دهل و مستج را با سنج همنوا می کردند و می نواختند.)
با توجه به حضور تنبور در سرزمین های مختلف در این قسمت آشنایی با ساز آیینی تنبور اشاره به سرزمین هایی می شود که تنبور در آن جا حضور داشته و دارد البته لازم به توضیح است که ، تنبور به هر کجا که رفته اصل آن از ایران است.

● تنبور در نزد ملتهای مختلف دنیا
▪ تنبور در هند
متداولترین ساز زهی هند تنبور است ، این ساز در همه جا دیده می شود، کاسه ی آن را از چوب یا کدو می سازند ، چهار تار دارد، که سه تای اول فولادی و چهارمی از برنج است.علاوه بر تارهای اصای ، رشته های کوچکی از ابریشم بین خرک و تارها بسته اند که به طنین آن کمک می کند.برای نواختن ، سر ساز را روی شانه می گذارند و با انگشتان دست چپ تارها را می کشند.این ساز به صورت دست باز نواخته می شود یعنی فاقد دستان است و همیشه برای همراهی آواز بکار می رود.

▪ تنبور در آفریقا
در شمال آفریقا ، نوعی تنبور سه سیم با کاسه ای کوچک و دسته ای باریک و بلند وجود دارد که آن را با سر انگشت می نوازند.

▪ تنبور در چین
تنبور زمانی که به چین راه یافت تنپولا نامیده شد.نوعی دیگر از آن که به پیپا موسوم است دارای کاسه ی کوجکی است که بر روی صفحه و دسته دارای پرده هایی از جنس ابریشم می باشد.این تنبور دارای چهار رشته تار است و گوشی هایش در دو طرف آن قرار دارند قدمت آن به دو هزار سال می رسد.بیوا تنبور دیگری است که تکامل یافته پیپا می باشد.اقسام تنبور چهار تار در چین بیشتر متداول است.

▪ تنبور در مصر و سوریه
نوعی از تنبور که دارای کاسه ای بیضی شکل است در مصر و سوریه رواج دارد.در سوریه تنبور را بوزوک یا بزق می نامند.

▪ تنبور در مراکش
در مراکش نیز سازی با مشخصات تنبور موسوم به قونبر موجود است.

▪ تنبور ترکمنی
تنبور ترکمن ها نیز نوعی از انواع دو تار خراسان است که در جزئیات با انواع دیگر مقداری متفاوت است.

▪ تنبور در بنگلادش
در بنگلادش نیز دو نوع تنبور وجود دارد یکی از آنها موسوم به اکتار است که دارای یک تار است و دیگری سازیست موسوم به دوتارا که دارای دوتار است.

▪ تنبور گیلانی
حکیم فارابی در کتاب الموسیقی الکبیر به نوعی تنبور اشاره می کند موسوم به تنبور گیلانی یا تنور جلیلی که کوک مخصوصی را نیز با این نام مورد بحث قرار می دهند.

زمانیکه تنبور به یونان راه یافت آن را تامپوراس نامیدند در آلبانی تامورا نامیده شد در روسیه به دومرا شهرت یافت در مغولستان دمبور و در کشور های اروپایی پاندور و پاندورا و پاندوره خوانده شد.
اما مردم ری و طبرستان و دیلم طنبور را دوست تر داشتند و این آلت نزد همه فرس مقدم بر سایر آلات بوده است.( تاریخ مسعودی )

تنبور اگر نه قدیمیترین از قدیمیترین سازهای ایران است.قلندری تکیده و لاغر و همیشه مسافر که نقش اندامش را بر سنگ های سه تا پنج هزار سال پیش پیدا کرده اند.مویان و خروشان و بغض آلود ترکیبی از خلسه و حماسه.طنبور در این سفر دراز نام ها یافته....تنبور خراسانی تنبور شیروانی تنبور بغدادی ( فاندورا در یونان پاندورا در اروپا ) و شکل ها پذیرفته است اکنون دسته ای بلند دارد کاسه ای کوچک مانند سه تار اما اندکی پهنتر و بیضی شکل با سه سیم و
۱۳ تا ۱۴ پرده به فواصل نیم پرده و یک پرده به همین علت این ساز را دست نخورده می دانند.
امروز در ایران به ویژه نواحی غرب همدم قلندران عارف است.برای اینان طنبور سازی نیست که اکنون بنوازند و کناری بگذارند تا فرصتی دیگر حضورش همیشگی است و همه جایی زبان اهل دل است و راز و نیاز و عبادت بر صدرش می نشانند حرمتش می گذارند پیش از نواختن دستش را می بوسند و به جانش سوگند می خورند.

طنبور نوازان می دانند که چیره دستی در این ساز گذشته از اهلیت و همدمی با طبیعت دیرین این ساز نیازمند شاگردی بسیار در محضر استادان و تمرین های فراوان و دراز مدت است و در این باره مثلی است که گفته اند:( در چهل سالگی طنبور می آموزد و در گور استاد خواهد شد)
 
     
   
 
چهارشنبه 14/11/1388 - 15:40
موسيقي
رباب
رباب ساز معروف مردم فارس و خراسان است. و آن سازی بود كه بعضی بر آن سه وتر بندند و بعضی چهار و بعضی پنج و اوتار آن مزوج ( جفت ) بندند ((چنانكه هر دو وتر را حكم یك وتر باشد و اصطخاب معهود آن همچون اصطخاب معهود عود باشد. رباب از الات (( ذوات الاوتار مقیدات )) است))
رباب در عربی به فتح و در فارسی به ضم راء تلفظ میشود.
رباب و چنگ به بانگ بلند میگویند
كه هوش و گوش به پیغام اهل راز كنید (حافظ)

من دوش به كاسه رباب سحری
می نالیدم ترانه كاسه گری (مولوی)
((كاسه رباب بیشتر از چوب زرد آلو می سازند و اول آن را در چوب شیر می جوشانند یا در آب گرم ، اما شیر بهتر باشد تالیونت بیشتر حاصل شود و در وقت نقر كاسه آسان تر بود . رباب
۶ وتر دارد . از سه نوع ابریشم اول ریز كه اغلظ اوتار است و دوم حاد كه نسبت با زیر ادق است و سیوم مثنی كه نسبت با حاد ادق است ))
(( رباب به ویژه در خراسان محبوبیت داشته است . هر چند اعراب نیز ازین ساز آن قدر حمایت كردند تا سرانجام آن را به یك ساز ملی مبدل ساختند . واژه رباب نزد اعراب گویای چندین ساز زهی آرشه دار بوده است كه ظاهرا نوعی از آن كه رویه صاف و مسطح داشته به ارباب ملی اعراب تبدیل شده بود و به همین سیاق ایرانیان نیز رباب خود را (( كمانچه )) می نامیدند و آن را نام عام سازهای زهی كشیدنی خود قرار داده اند . نوع خاص و قابل تشخیص دیگر رباب ایرانی غیشك ( برابر شوشك ) اعراب است ))

دو زلفونت بوه تار ربابم
چه می خواهی از این حال خرابم (بابا طاهر )
(( رباب در ایران و مخصوصا در خراسان از قدیم معروف و معمول بوده و با وجود اینكه بعضی از نویسندگان عرب در سدر اسلام از آن نام برده اند نخستین كسی كه درباره آن به تفصیل سخن میگوید حكیم بزرگ ابو نصر فارابی است . رباب كلمه ای است كه در سالهای اخیر به سازهایی كه با كمانه می نوازند اطلاق می شود ولی به احتمال قوی این ساز را هم مثل بربط و تنبور ابتدا با ناخن یا زخمه می نواختند و به تحقیق نمی توان گفت كه در چه تاریخی به صورت ساز آرشه ای در آمده است .

● در كشور های خاور میانه و نزدیك هفت نوع رباب مختلف وجود داشته است :
۱) رباب با كاسه مربعی شكل
۲) رباب با كاسه استوانه ای
۳) رباب با كاسه كشتی یا كشكول
۴) رباب با كاسه گلابی شكل
۵) رباب با كاسه كروی شبیه به كمانچه كنونی ایران
۶) رباب با كاسه ای شبیه سه تار یا تنبور كنونی
۷) رباب با كاسه ای بیضی شكل
رباب فعلی كه در جنوب شرقی ایران باقی مانده از دسته آلات زهی مضرابی است كه دارای
۱۸ سیم است . سیم ها در انتها به یك دكمه متصل شده و پس از عبور از خرك موازی هم در امتداد دسته ساز به گوشیها متصل میشوند . این ساز دارای جعبه بزرگتر پوست كشیده شده است و روی آن خرك قرار دارد كه سیم های اصلی و فرعی از روی آن عبور میكنند . دسته ساز از چوب است و در روی آن سه یا چهار پرده از زه قرار دارد .
در روی دسته كه تعدادی روی جعبه دوم قرار گرفته سوراخهای زیادی به شكلهای مختلف كنده شده است . این جعبه فقط برای اضافه كردن طنین بیشتر ساز است . رباب دارای
۶ سیم زه ای اصلی است كه به گوش ها متصل است و اضافه بر این ۱۲ سیم فلزی فرعی دارد كه برای كمك به طنین صدای اصلی است و این سیمها به وسیله ۱۲ خرك كوچك عاجی به گوشیها كه به بدنه ساز نصب شده متصلند . برای نواختن ساز را روی زانو قرار میدهند و با مضرابی كه به شكل مثلث است بر سیم ها ضربه وارد میكنند.
هوشیار زمن فسانه ناید
مانند رباب بی كمانه (مولوی)
افغان ها به ساز ساده رباب ، قیچك می گویند . رباب واژه ای ایرانی است كه به تعداد زیادی از ساز های متفاوت زهی می گویند . این ساز در گذشته با كمان و در حال حاضر با مضراب نواخته می شود . در پاكستان و شمال هند در گذشته حداقل به
۲ نوع ساز عود مانند رباب می گفته اند كه یكی از آن دو در حال حاضر در افغانستان هنوز به همین نام متداول است .
     
   
 
چهارشنبه 14/11/1388 - 15:39
موسيقي
مجید كیانی یكی ازمشكلات موسیقی امروز ما عدم وجود تقسیم ، تعریف و دسته بندیهای موسیقی است . به طور كلی موسیقی ایران از دیدگاه برخی از موسیقدانهای ایرانی به دو نوع تقسیم می شود: یكی موسیقی عامیانه كه شامل موسیقی ردیف دستگاهی ، موسیقی نواحی مختلف ایران و موسیقی مذهبی و آیینی است ، و دوم موسیقی هنری كه شامل موسیقی كلاسیك بین المللی و موسیقی ملی است . اما این نگاه ، نظر موسیقی شناسان قرن نوزدهم اروپاست كه موسیقی را به دو دسته تقسیم می كرده اند: موسیقی عامیانه شفاهی كه بیشتر از شرق به اروپا رفته است، كه آن موسیقی پس از قرن 14 و 15 مكتوب شد و در قرن 16 یعنی دوره رنسانس ، باخ آن را به موسیقی هنری تبدیل كرد و نوع دوم موسیقی ، موسیقی هنری است . به دلیل این تقسیم بندی ، غرب موسیقی فرهنگهای دیگر را به دلیل شفاهی بودن هارمونی نداشتن و ... عامیانه تلقی می كند و هنری نمی داند . در حالی كه از نظر علم اتنوموزیكولوژی این نظر قابل قبول نیست . زیرا موسیقی بسیاری از نقاط مختلف ایران ویژگیهای زیبا و هنری دارد كه كاملاً بر همه روشن است. اگر چه امروزه نیز برخی معتقدند موسیقی «ردیف» ابتدایی و عامیانه است، اما با مطالعه می توان اثبات كرد كه این موسیقی علمی، با شكوه ، با معنا و هنری است و جایگاه خاصی در بین موسیقی فرهنگهای مختلف دارد. در یك بررسی می توان متوجه شد كه در ایران علم نظری موسیقی ما از زمان فارابی و ابن سینا وجود داشته است. موسیقی ما بعد از اسلام به موسیقی مقامی تبدیل شد و در اوایل دوره قاجار با تغییاتی به موسیقی ردیف تبدیل گشت. این بدین معناست كه ما دوره های مختلف ، سبكها و انواع مختلف موسیقی نیز در كشورمان داشته ایم . به طوركلی دیدگاه گذشته غرب در مورد تقسیم موسیقی شرق صادق نیست . زیرا فرهنگ شرقی دو یا چند نوع موسیقی خاص خود را دارد كه نوع جدی و هنری آن كاملاً با فرهنگ موسیقی هنری كلاسیك غربی یا بین المللی متفاوت است . بنابراین بهتر است با توجه به روشهای علمی ، تجربی و مشاهده فرهنگهای شرقی موجود ، به بررسی و تحقیق پرداخت و انواع موسیقی ایران را پس از شناخت، تقسیم بندی و حتی الامكان تعریف ، توصیفق و مقایسه كرد.  الف : موسیقی ایرانی می تواند از لحاظ مختلف تقسیم شود: از لحاظ جغرافیایی : موسیقی نقاط مختلف ایران . از لحاظ تاریخی : دوره های مختلف موسیقی از لحاظ ارزشی : بد و خوب بودن موسیقی ، در هر مكان و هر دوره ای از لحاظ فلسفی : تقسیم موسیقی آن طور كه هست ، هنری و عامه پسند . از لحاظ علمی : شامل علم نظری و علم عملی موسیقی . از لحاظ كاربردی : كاربردهای متفاوت موسیقی مثل موسیقی فیلم ، كودك و ... از لحاظ آموزشی : انواع روشهای آموزش موسیقی .  1- تقسیم بندی موسیقی از لحاظ جغرافیایی : موسیقی در دنیا می تواند به طور كلی به موسیقی اروپا ، آفریقا، اقیانوسیه ، آسیا و آمریكا (شمالی ، جنوبی) تقسیم شود . موسیقی آسیا نیز به نوبه خود می تواند به موسیقی خاور دور ، خاور میانه و آسیای مركزی تقسیم شود. در مكتبهای قدیم ، موسیقی خاورمیانه 4 كانون بزرگ موسیقی داشته است : مصر ، لبنان ، عراق و ایران . موسیقی ایران نیز به موسیقی نواحی مختلف مانند لرستان ، سیستان و بلوچستان ، خراسان ، مازندران ، گیلان و ... تقسیم می شود كه هر كدام قابل تقسیم به مناطق كوچكتر هستند. به طور مثال موسیقی خراسان به موسیقی شمال خراسان ، موسیقی تربت جام و ... تقسیم می شود.  2- تقسیم بندی موسیقی از لحاظ تاریخی : موسیقی قبل از اسلام : آن طور كه در مقاله های پژوهشسی و كتابها مشاهده می شود ، موسیقی ایران قبل از اسلام شامل 7 خسروانی ، 30 لحن و 360 دستان بوده است . موسیقی بعد از اسلام : به نظر می رسد خسروانی ها در دوره بعد از اسلام تغییر نام میدهند و به موسیقی مقامی تبدیل می شوند. 12 مقام مشهور 6 اواز ، 24 شعبه و تعدادی دستان در دوره بعد از اسلام موجود بوده اند . موسیق معاصر : از اوایل قاجار (كه تاریخ دقیق مشخصی ندارد) موسیقی مقامی به موسیقی ردیف تبدیل می شود كه شامل 7 دستگاه و 5 آواز است . مجموع آنها همان 12 ، یعنی 12 مقام گذشته است . موسیقی ردیف در واقع همان مقامهای جهان اسلام است كه امروزه نیز همچنان مورد استفاده اند. در دوره های مختلف تاریخی می توان به سبكهای مختف نیز از لحاظ تقسیم بندی موسیقی پرداخت . اما بدیهی است كه در شرق ، همچنین ایران ، سبكها همانند سبكهای موسیقی غرب شكل نمی گیرد چون تفكر شرق همانند غرب نیست . شرق آنچنان به دنبال تغییر و تحول و دگرگونی نیست ، بلكه انگار می خواهد یك سبك موسیقی را به كمال برساند و این كمال را نیز اول در خود شخص هنرمند و موسیقیدان جستجو می كند. 3- تقسیم بندی موسیقی از لحاظ ارزشی : در زندگی روزمره و در صحبتهایی كه با هم می كنیم ، بیشتر با خوب و بد سر و كار داریم و خوبی و بدی بخش مهمی از زندگی ما را گرفته اند . اما این خوب و بدها عقلی یا منطقی به نظر نمی رسند ، بلكه فقط احساسها و هیجانهای شخصی است و متاسفانه اغلب غرض آلود هم هست . اگر موضوع بخواهد راه درست علمی خود را بیابد نیازمند دانستن مسائل دیگری است ، از جمله : از لحاظ منطق : به حق و باطل و درست و نادرست می پردازد . متدلوژی و روش كار و تحقیق امروز ما غربی است اما گذشتگان ما همانند فارابی ، ابن سینا ، مراغه ای و ... علم منطق می دانستند و مسائل را از طریق آن اثبات می كردند و به حق و باطل آن می رسیدند كسی كه بخواهد اینگونه حق و باطل را بگوید ، باید علم حكمت بداند و به عنوان حكیم خوبی و بدی چیزی را بیان كند . از لحاظ احلاق : به خیر و شر و پسندیده و ناپسند می پردازد و برای ما شرقی ها اهمیت زیادی دارد . تمام ادبیات ما هنرش را صرف پند دادن كرده است تا اخلاقمان را پسندیده كنیم . موسیقی ما نیز با مهر با ما سخن می گوید كه آزادیمان را به دست آوریم ، از دنیا توقع نداشته باشیم و ... از لحاظ زیباشناسی : به زشت و زیبا و ملایم و ناملایم می پردازد زیباشناسی علم است نه سلیقه شخصی. ابتدا باید زیبایی را تعریف كرد و سپس امری مانند موسیقی را زیبا یا نازیبا دانست . امروز ما از لحاظ تقسیم بندی ارزشی نیازمندحكیم در زمینه موسیقی هستیم تا بتوانیم ارزشهای موسیقایی را پیدا كنیم ، افرادی ماننداستادان قدیم كه با وجود اینكه در مورد یك موسیقی فقط خوب یا بد می گفتند ، اما نوع بیانشان آگاهانه و حكیمانه بود. حكمت طبق آنچه در كتب قدیم ، آمده است پیامبری است، حق و باطل را تشخیص می دهد و وسوسه و الهام را از هم جدا می كند.  3- تقسیم بندی موسیقی از نظر فلسفی:  موضوع  فلسفه ، هعستی است نه خوبی و بدی . اگر از این دید موسیقی را تقسیم كنیم به دو نوع موسیقی می رسیم: موسیقی هنری (عالمانه ، جدی ، اندیشمندانه ، حكیمانه ): موسیقی كه در تعریف خود تعادل ، تكرار ، برجستگی ، و ... یعنی خواص یك موسیقی هنری را دارد. موسیقی عامه پسند (تفننی، مردم پسند) : همانند یك موسیقی بازاری است كه برای جلب مشتری و گیشه اجرا می شود. از آنجا كه روح ارزشی ما شرقی ها قوی است ، هر چیز را ارزشی می كنیم ، اما این تقسیم بندی را نباید ارزشی تلقی كرد. هر موسیقی جدی حتماً خوب نیست و هر موسیقی پاپ بد نیست . موسیقی دستگاهی یك موسیقی هنری و عالمانه است . اما تمام موسیقی هایی كه در این سنت اجرا می شوند هنری نیستند ، هنری بودن آن به شرط آن است كه بیان اندیشه ای در آن باشد. بنابراین نوع اجرا مهم است نه نوع موسیقی . به طور مثال غزل به خودی خود عارفانه نیست ، حافظ آن را عارفانه می كند، ولی ممكن است كسی غزلی مبتذل بگوید. موسیقی عامه پسند نمی تواند هنری باشد و باید عواملی  را در خود تغییر دهد تا موسیقی هنری شود. اما موسیقی هنری تغییر پذیر است به طوریكه می تواند به صورت عامه پسند اجرا شود. اگر كسی شور را عالمانه اجرا  كند موسیقی جدی اجرا كرده است . به هر جهت ، هر موسیقی كه بتواند در دل ما مهر، امید، كوشندگی و حركت ایجاد كند، می تواند موسیقی خوبی باشد و اگر این كار را نكند، خوب نیست . 5 -  تقسیم بندی موسیقی از لحاظ علمی : علم نظری موسیقی : به تعریف و موضوع موسیقی ، صوت و نغمه ، فواصل ، ملایمتها، وزن ، مقامها، دستگاهها و آوازها و ... می پردازد. علم عملی موسیقی : این بخش بسیار مهم است و ما نیز در این مورد ، در فرهنگمان آداب زیبایی شناسی داریم . این بخش به نوازندگی ، آهنگسازی ، بدیهه سرایی ، آداب نوازندگی و یا خوانندگی و ... می پردازد كه به صورت شفاهی ادامه پیدا می كند و می توان آن را مكتوب نیز كرد.  تقسیم بندی موسیقی از لحاظ كاربردی : موسیقی برای : كودك ، جوان ، فیلم ، مذهبی و عرفانی ، درمان ، ورزش ، نظامی و ... البته برخی از این انواع را نمی توان كاملاً جدا كرد. به طور مثال كودكان در فرهنگ قدیم ما موسیقی خاصی ندارند . آنچه برای رستگاری لازم است در اختیار كودك هم می گذارند و آن را برای كودك ساده نمی كنند. موسیقی را باید از كودكی شنید تا در بزرگی درك كرد . این كه گفته می شود موسیقی دستگاهی برای افراد مسن است ، اشتباه است . افراد مسن ما چون در كودكی و جوانی این موسیقی را شنیده اند، در بزرگی نیز از این نوع موسیقی لذت خواهد برد. برای موسیقی فیلم كودكان می توان اثری از موتسارت ، قطعه ای از چهار مضرابهای ردیف و ... گذاشت تا لذت ببرند . از اینكه آن را نفهمند و با آن ارتباط برقرار نكنند نباید ترسید . حتی تجربه نشان د اده است كه كودكان به خوبی با موسیقی جدی و هنری رابطه برقرار می كنند. در فیلم نیز باید موسیقی مناسب موضوع انتخاب كرد. مثلاً برای فیلمی از مسجد جامع اصفهان ، اثری از موتسارت یا حتی یك موسیقی محلی مناسب به نظر نمی رسد . در موسیقی درمانی نیز پزشك نوع موسیقی لازم برای بیمار را تشخیص می دهد . گاهی برای یك بیمار موسیقی پاپ لازم است و گاهی كلاسیك یا ردیف و ... این موسیقی ها همان موسیقی های نقاط مختلف دنیا هستند كه در درمان نیز به كار می روند.   تقسیم بندی موسیقی از لحاظ آموزشی : از لحاظ شیوه آموزش : شفاهی – مكتوب (قدیم – جدید) آموزش موسیقی در فرهنگ ما شفاهی است . در حدود 80 سال پیش روش مكتوب به دلیل رابطه با غرب رایج شد كه استاد وزیری و استاد صبا پایه گذار این شیوه اند . شیوه شفاهی برای موسیقی دستگاهی ، موسیقی نواحی ایران و ... مناسب است . شیوه های شفاهی حتی در جهان نیز در حال گسترش اند . برای مثال برخی از موسیقیدانهای غربی پیشنهاد آموزش شفاهی موسیقی كلاسیك در یك سال اول آموزش را داده اند . شیوه های مختلف آموزشی هر كدام جایگاه خاص خود را دارند و هیج كدام نباید به طور مطلق رد شوند. از لحاظ حوزه های آموزشی : ردیف – نواحی (آموزش در مناطق خود) – كلاسیك از لحاظ دوره های آموزشی : دوره مقدماتی : دوره ای كه شاگردان دست گرفتن ساز ، مضراب، كوك كردن و ... را یاد می گیرند . این دوره شبیه دبستان و دوره آموختن خواندن و نوشتن است . دوره متوسط : در این دوره شاگرد به فراگیری یك دوره مقامها یا دستگاهها و آوازها می پردازد. دوره عالی : در این دوره به كیفیتها و حالتها پرداخته می شود و یا تكمیل دوره های قبل است . در اینجا از لحاظ نحوه تفكر: قدیم (سنتی) – جدید (غربی ) برای آموزش هنرهای سنتی ، به تفكر سنتی نیاز است . امروزه تفكرها جدید شده است و استاد و شاگرد رابطه زیادی ندراند. در قدیم شاگرد اطاعت كننده استاد بوده و با عشق و مهر از استاد پیروی می كرده است . امروزه با شیوه های جدید مراحل عالی ردیف را نمی توان گذاند . شاگردان برای دوره های عالی مربی ندارند و خودشان زیبا شناختی را تجربه می كنند . ممكن است در این راه درست بروند ولی اكثراً بیراهه می روند و شیرین نواز می شوند.  ب – طبقه بندی موسیقی كنونی ایران : 1- موسیقی نواحی مختلف ایران (مقامی و آیینی ) : برخی از موسیقی های نواحی ایران ، هنری و برخی عامه پسند و حتی مبتذل نیز هستند. 1-موسیقی دستگاهی (سنتی)3-  موسیقی كلاسیك (بین المللی) 4- موسیقی تركیبی (ملی):  این موسیقی را استاد وزیری پایه گذاری كرده است . در انتخاب گامها، اركستراسیون ، تئوری ، سازشناسی و ... از موسیقی غرب استفاده می شود اما آهنگها حال و هوای ایرانی دارند و با سازهای ایرانی و سازهای اروپایی مدرن اجرا می شوند. در این تركیبها امكان دارد موسیقی عامه پسند به وجود بیاید كه امروزه نیز بیشتر موسیقی های تركیبی از این نوعند. 5- موسیقی پاپ (مردمی) :در تقسیم بندی فلسفی، این موسیقی جزء موسیقی عامه پسند است. رایج شدن موسیقی پاپ در ایران باعث توجه بیشتر به موسیقی نواحی و دستگاهی (جدی) شده است ، اما انواع موسیقی تركیبی كه خود نیز اغلب عامه پسند هستند، بعد از رایج شدن موسیقی پاپ ، طرفداران كمتری پیدان كرده اند . وقتی یك موسیقی مد باشد، با آمدن موسیقی عامه پسند جدیدتر، پسندها از روی مد تغییر می كند و تیراژ موسیقی قبلی كمتر می شود. به نظر نگارنده اگر هر نوع موسیقی كار خود را انجام دهد و موسیقی سالم (غیر مبتذل) در هر نوعی ارایه شود، كارهای جدی تر جایگاه بهتری پیدا می كنند و بیشتر درك و حفظ می شوند.  6- موسیقی مذهبی : نوحه ها ، تغزیه ، روضه و ... بسیاری از موسیقی های مذهبی گرایشهای عامه پسند دارند و برخی جدی اند . از نظر ارزشی نیز برخی از این نوع موسیقی ها ، زیبا نیستند.

و از طرفی تقسیمهای انجام شده را گاهی نمی توان كاملاً از هم جدا كرد . مثلاً بخشی از موسیقی نواحی مختلف ایران مذهبی هستند و موسیقی دستگاهی نیز گاهی حالتی دعا گونه و مذهبی دارد

چهارشنبه 14/11/1388 - 15:39
موسيقي
 چنگ
چنگ بسا كهن ترین ساز تاردار ایرانی باشد و نام آن بیش از هر ساز دیگر در كتابها آمده و نقش آن در آثار باستانی بجا مانده است.
رباب و چنگ به بانگ بلند می گویند
كه گوش و هوش به پیغام اهل راز كنید (حافظ)
حاسدم خواهد كه شعر او بود تنها و بس
باز نشناسد كسی بربط به چنگ رامتین ( منوچهری )

بنا به اسناد موثق كه از حجاریهای بابل و آشور و نواحی مجاور مجاور آن در دست است چنین برمی آید كه در هشت قرن بیش از میلاد مسیح انواع و اقسام سازهای مختلف در نواحی مزبور به مراحل ترقی رسیده و در دست نوازندگان بوده است . نقشهایی كه از آغاز این دوره ممتد تاریخ تمدن بشر از آلات موسیقی در دست است نشان میدهد كه چنگ مثل سنتور و قانون از سازهای بسیار قدیمی است كه از دو هزار سال پیش از میلاد در این مناطق رواج داشته است .نوع ابتدایی آن شكل مثلث و شامل یك تخته به طول تقریبا یك گز و یك میله چوبی است و معمولا شكل دست انسان را داشته است .

سیم های این ساز كه معمولا
۸ یا ۹ تا بوده به موازات وتر این مثلث قائم الزاویه بین تخته و میله امتداد یافته است . یك سر سیم ها به تخته وصل می شده و انتهای دیگر آن دور میخها یا گوشی هایی كه روی میله چوبی قرار داشته پیچیده میشده و باقی مانده آن سیمها از طرف دیگر آویزان بوده است . چنگهایی كه در دوره های اخیر تاریخ بابل و آشور نقش شده از حیث شكل و طرز گرفتن و نواختن با چنگهای دوره های قدیم تفاوت بسیار دارد .
برتعداد سیمها نیز افزوده شد. جعبه صوتی این نوع چنگ گاهی مستقیم و بدون انحنا و در موارد دیگر منحنی بوده است . طرز نواختن این ساز نیز تغییر كرده به این معنی كه این را طوری می گرفتند كه سیمها تقریبا عمود بر زمین باشد یعنی به خلاف قدیم كه میله چوبی كه به موازات زمین بود ولی سیمها عمود بر زمین نبود . نكته دیگر اینكه در نواختن این نوع چنگ زخمه بكار برده نمیشد بلكه آنرا با دست می نواختند و هر دو دست در نواختن آن دخیل بود .

در دوره ساسانیان چنگ معروفترین و محبوبترین سازها بوده است و در شاهنامه فردوسی نیز از آن فراوان نام برده شده است . نكیسا موسیقیدان معروف در بار خسرو پرویز در نواختن آن مهارت تام داشته است . مهدی فروغ - مداومت در اصول موسیقی ایران .

می توان انواع ابتدایی چنگ را در آثار هنری سومریها و مصریها مشاهده كرد . ایرانیان قدیم نوعی از چنگ را ون می گفتند . چنگ امروزی دارای سه قسمت متمایز : گردن ، ستون و جعبه طنینی است . زه ها از گردن ساز به موازات ستون ممتد و به جعبه طنینی متصل می باشند . چنگ را با فشار دادن كف دست بر روی سیم و یا لمس كردن ویا چنگ زدن به زه های آن به صدا در می آورد .

چنگ مثلث در اواخر قرون وسطی در اروپای غربی رایج بود . در سال
۱۷۲۰ در باواریا ، پدال هایی در پایه چنگ تعبیه شد و این امر برقدرت فنی چنگ افزود. در سال ۱۸۱۰ سباستین آرا چنگ را به شكل امروزی تكمیل نمود و بدین وسیله نواختن همه گامهای بزرگ و كوچك را ممكن ساخت و از آن به بعد چنگ در اركستر معمول گردید . چنگ جدید ۴۷ سیم و ۷ پدال دارد . شهمیری- صداشناسی موسیقی.
همه شه از آوای هندی در آی
زنالیدن بربط و چنگ و نای
چنگ نام یكی از نتهای موسیقی نیز هست كه ارزش زمانی آن
۸/۱ نت گرد می باشد چنگ در میان اعراب پیش از اسلام نیز ساز شناخته شده بود . در ادوار مختلف تاریخی و در سرزمین های دور از یكدیگر شكل های خاصی به خود گرفته است . اهالی شمال افغانستان به (زنبورك) چنگ می گویند در صورتی كه از بك های ترك زبان آسیای میانه به نوعی سنتور ایرانی (چنگ) می گویند.
     
   
 
چهارشنبه 14/11/1388 - 15:38
موسيقي
 گذری بر موسیقی و سازهای ایرانی
 در ایران باستان هنگام برآمدن و فرو رفتن خورشید گروهی به نواختن طبل و كوس و كرنا می پرداختند. در اوستا بخش یسناها آمده كه پزشكان بیماران خود را با موسیقی ایرانی درمان می كردند.
در آن دوران سه نوع موسیقی آئینی (دینی)، بزمی و رزمی مرسوم بوده است، همچنین در جشن های طبیعت و روزهای تاریخی و ملی نواها و موسیقی ایرانی ویژه ای اجرا می شد. در دوران هخامنشیان سرودها و ترانه هایی به نام هوره در جنگ ها و جشن ها اجرا می كردند كه امروزه در ایلام و سرزمین های غرب ایران با همین نام رایج است.
در دوران ساسانیان به ویژه بهرام گور و خسرو پرویز موسیقیدان هایی زیرنظر وزیر دربار «خرم باش» كار می كردند. در جشن های بزرگ، این نوازندگان و خنیاگران نواها و آهنگ های گوناگون اجرا می كردند. در شاهنامه آمده بهرام گور تعداد ده هزار لوری (خنیاگر) از هند برای شادی و پایكوبی مردم به ایران آورد.
نبد هیچ مانند بهرام گور

به داد و بزرگی و فرهنگ و زور
مشهورترین موسیقیدان های این دوران باربد، سركش، رامتین، بامشاد، آفرین و نكیسای چنگ نواز بودند. باربد برای هر روز هفته نوایی ساخت كه به هفت خسروانی معروف است. همچنین برای هر روز ماه سی لحن یا سی دستان و برای
۳۶۰ روز سال غیر از پنجه دزدیده، ۳۶۰ آهنگ یا ۳۶۰ دستان را ساخت. آهنگ جامه دران كه در ردیف موسیقی ایرانی است از ساخته های نكیسا است كه با چنگ نواخته است.
دستان دیگری به نام دستگاه راست است كه باربد آن را ساخت و امروز جز دستگاه های هفتگانه موسیقی ایرانی است، همچنین باید به آهنگ ها و دستان نوروز بزرگ، آرایش خورشید، ماه بركوهان (ماه بالای كوهسار)، كین ایرج، سوگ سیاوش و گنج باد، گنج كاووس، تخت تاقدیس، فرخ روز، سوگ شیدیز و باغ شیرین اشاره كرد.

موسیقی ایرانی دارای هفت دستگاه به نام شور، ماهور، نوا، همایون، سه گاه، چهارگاه و راست پنجگاه است و آوازهای ایرانی دارای سه بخش: دستگاه، نغمه و گوشه است.
در ایران بعد از اسلام با اینكه موسیقی در اسلام نهی شده بود، با این حال دانشمندان اسلامی و موسیقیدانان بزرگ ایرانی درباره هنر موسیقی كتاب ها و نگارش هایی دارند.
▪ از آن جمله می توان به بزرگان موسیقی در دوره اسلامی اشاره كرد:
ـ نشیط فارسی: از پیشگامان و سازندگان موسیقی عربی در قرن اول هجری بوده است. (
۸۰ هجری)
ـ ابراهیم موصلی (ارگانی) و پسرش اسحق موصلی متولد شهر ارگان فارس عودنواز بودند. ابراهیم شعر عرب را به آهنگ ایرانی آراست، گویند او نهصد نغمه موسیقی ساخته و پسرش نیز نوشته هایی در باب اصول موسیقی نگاشته كه امروزه چیزی در دست نیست. (
۲۳۵- ۱۲۵ هجری)
ـ زریاب: یكی از موسیقیدان های ایرانی و شاگرد اسحق موصلی بوده و یكی از برجسته ترین خوانندگان و موسیقیدانان و نوازندگان عود در زمان هارون الرشید بود. یكی از آثار اوفی الاغانی است. (
۲۴۶ هجری)
ـ ابوالعباس سرخسی یكی از نویسندگان ایرانی و از مردم سرخس بوده و درباره موسیقی دو كتاب از او باقی است. (كتاب الموسیقی الكبیر و كتاب الموسیقی الصغیر) (
۲۸۶ هجری)
ـ ابوبكر زكریای رازی دانشمند بزرگ ایرانی كه در ری به تحصیل علوم گوناگون زمان خود می پرداخت و درباره موسیقی كتاب فی الجمل الموسیقی را نگاشته است. در جوانی نیز عود می نواخت. (
۳۱۳هجری)
ـ ابن خردادیه جغرافیدان ایرانی بوده و نیایش زرتشتی بوده اند و درباره موسیقی آثاری مانند آداب السماع، طبقات المغنین (درباره خوانندگان) و رساله ای درباره سازهای زمان ساسانی نوشته است. (
۳۰۰ هجری)
ـ ابونصر فارابی بزرگترین دانشمند قرن سوم و چهارم هجری است و در تمام علوم زمان خود استاد بود و او را معلم ثانی بعد از ارسطو می دانند. فارابی موسیقی را در بغداد آموخت و سماع طبیعی ارسطو را چهل بار خوانده است و سازی شبیه قانون نیز ساخته است و درباره موسیقی، آثارش عبارتند از: كتاب الموسیقی الكبیر- و المدخل الی صناعته الموسیقی و كتاب الموسیقی.
ـ ابوعبدالله خوارزمی در اثرش مفاتیح العلوم از اصول موسیقی و ابزار و سازها سخن گفته است. (
۳۷۰ هجری)
ـ رودكی شاعر نامدار و موسیقیدان بزرگ ایرانی كه چنگ نیكو می نواخت. (
۳۲۹ هجری)
ـ ابوعلی سینا دانشمند برجسته ایرانی معروف به شیخ الرئیس در زمان سامانیان می زیسته. او در حدود
۱۰۰ كتاب در رساله نوشته است و در بخشی از موسیقی سخن گفته است و یكی از نوشته های او درباره موسیقی المدخل الی صناعته الموسیقی است.
ـ صفی الدین ارموی یكی از دانشمندان بزرگ ایرانی است كه حدود سال
۶۱۳ هجری در ارومیه به دنیا آمد. عودنواز چیره دستی بود و آثارش در مورد موسیقی كتاب های الادوار و شرفیه درباره پرده بندی عود و گام های موسیقی است.
ـ قطب الدین محمودشیرازی نویسنده كتاب دره التاج كه بخش بزرگی از آن درباره موسیقی است و در سال
۷۱۰ هجری درگذشت. رساله او در تاریخ موسیقی ارزش زیادی دارد.
ـ الجرجانی. شهرت جرجانی بیشتر در علوم ادبی و حكمت است و درباره موسیقی كتاب مقالید العلوم و دانش های دیگر سخن گفته است و در سال
۸۱۶ هجری درگذشت.
ـ عبدالقادر مراغی، نقاش و خوشنویس و عودنواز ماهری بوده است. از آثار او كتاب مقاصد الالحان و جامع الالحان درباره علم موسیقی است. (
۸۳۸ هجری)
ـ احمدالمسلم الموصلی یكی از موسیقیدان های ایرانی است كه كتاب درالنفی فی فن الموسیقی را درباره هنر موسیقی و موسیقی نظری نگاشته است. (
۱۱۵۰ هجری)
● برخی از سازهای ایرانی در دوره پیش از اسلام به سه دسته رده بندی شده اند:
▪ سازهای بادی مانند نی و سرنا و...
▪ سازهای كوبه ای (ضربه ای) مانند تنبك و...
▪ سازهای زهی مانند كمانچه و غچك و...
▪ ارغنون: بر وزن اندرون، ساز-ی ایرانی است مشهور و بسیار قدیمی. گویند این سازایرانی را افلاطون وضع كرده است. در نوشته ها آمده ارغنون ساز و آواز هفتاد دختر خواننده و نوازنده است كه جملگی یك چیز را به یك بار و به یك آهنگ با هم بخوانند و بنوازند.
▪ بربط: ساز-ی ایرانی است مرغابی شكل كه كاسه كوچك و دسته بلند دارد و عرب ها آن را گرفته، كاسه چوبی را بزرگ، دسته را كوچك و كوتاه كرده و آن را العود نام نهاده اند.
▪ بیشه: سازی ایرانی است بادی كه بیشتر شبانان از آن استفاده می كردند.
▪ توتك: بر وزن موشك ، ساز-ی ایرانی است مانند نی كه چوپانان می نوازند.
▪ تنبور: بر وزن زنبور، ساز-ی ایرانی است مانند بربط. عرب ها به آن الطنبور می گویند.
▪ جلاجل: ساز-ی ایرانی است دف مانند همراه سنج و دایره.
▪ چغانه: بر وزن ترانه، ساز-ی ایرانی است كوبه ای شبیه قانون و برخی آن را همان قانون می دانند.
▪ چنگ: از سازهای ایرانی پیش از اسلام است كه در ادبیات فارسی و نقش های باستانی به چشم می خورد و در اروپا این ساز به هارپ معروف است.
▪ دنبره: سازی ایرانی است شبیه تنبور و معرب آن طنبوره است.
▪ دهل: سازی ایرانی است ضربه ای كه در زیر بغل گرفته می نوازند.
▪ رباب: سازی ایرانی است شبیه تنبور كه كاسه ای بزرگ و دسته كوتاهی دارد و روی كاسه پوست آهو می كشند.
▪ رود: نام سازی ایرانی است قدیمی كه در ادبیات فارسی همراه چنگ و رباب آمده است.
▪ زنگل: سازی است قدیمی كه دارای زنگوله ها و جلاجل هایی است.
▪ سرنای: سازی است بادی كه به آن نای رومی نیز گفته می شود.
▪ سنتور: سازی است خوش صدا كه بر صفحه چوبی آن
۹ تا ۱۲ خرك با سیم های زرد و سفید دیده می شود و با مضراب می نوازند.
▪ سه رود: سازی ایرانی است كه تركیب شده از سه ساز چنگ و رباب و بربط.
▪ شاخ و شانه: نام یك ساز ایرانی قدیمی است.
▪ شاشك: بر وزن ناوك، سازی است معروف كه به آن رباب نیز گویند.
▪ شاوغر: بر وزن گاوسر، سازی است بادی و نفیرش از كرنا كمتر است و به آن نای رومین نیز می گویند.
▪ شاه نای: كه مخفف آن شهنای است كه به سرنای رومی نیز معروف است.
▪ شش تا: نام سازی است كه به تنبور شش تار معروف است.
▪ شوشك: سازی است كه به آن رباب چهار رود نیز می گویند.
▪ شهرود: سازی است مانند موسیقار كه ایرانیان و رومیان در بزم و رزم نوازند.
▪ عجب رود: از سازهای بادی است و مانند نی می نوازند.
▪ عربانه: سازی ایرانی است شبیه دف و دایره و بعضی به آن دایره حلقه دار می گویند.
▪ عود: همان بربط ایرانی است كه عرب ها نام آن را العود نهاده اند.
▪ غیچك: نام سازی است معروف كه امروزه به آن كمانچه می گویند.
▪ قانون: نام ساز ایرانی بوده كه با دو حلقه یا زخمه با انگشتان می نوازند. امروزه به كشورهای عربی و تركیه راه پیدا كرده است. نوازندگان این ساز در دوران تیموریان و سلجوقیان و صفویه زیاد بوده اند كه می توان به حافظ قانونی، حافظ مضرابی و رحیم قانونی اشاره كرد كه نقش آنها در عالی قاپو اصفهان دیده می شود.
▪ موسیقار: سازی است كه از نی های بزرگ و كوچك به شكل مثلث به هم وصل است و دارای صدای جالبی است كه درویشان و شبانان می نوازند و نام پرنده ای نیز است.
▪ مولو: سازی است كه از شاخ آهو ساخته و دارای حلقه هایی نیز است.
▪ مهری: نوعی از ساز چنگ است و یكی از نام های چنگ است.
▪ نای مشك: نام سازی است بادی كه به آن نی انبان نیز می گویند.
▪ نی هفت بند و نی لبك نیز از سازهای بادی ایرانی هستند.
 
چهارشنبه 14/11/1388 - 15:37
موسيقي
 سنتور
یكی از سازهای قدیمی ایران كه در شعر شاعران فارسی زبان بسیار استعمال شده است .
منوچهری سروده :
كبك ناقوس زن و شارك سنتور زن است
فاخته نای زن وبط شده تنبور زنا
نام سنتور در عربی به صورت (( صنطیر )) بكار رفته است . (( بعضی نقاشی های دوره قاجار و عكس هائی كه از برخی نوازندگان آن دوره باقی است سنتور را با خرك های بیش از
۹ عدد نشان می دهد . سنتور دوازده خرك از قدیم مرسوم بوده است .
شاید علت آن بوده است كه خرك های اضافی امكان اجرائی گوشه های مختلف را كه به مناسبت محدودیت بعضی كوك ها در روی سنتور از اجرای آن صرفنظر میشده به نوازنده می داده و یا نوازنده چیره دست به قصد مركب نوازی از آن استفاده می كردند ))
(( كلمه سنتور در كتاب ها و نسخه های فارسی ، عربی و تركی با صاد و سین و طاء به اختلاف ضبط شده و بعضی هم آن را صانطور نوشته اند و در زبان تازی آن را سینطر می گویند . این ساز هم یكی دیگر از سازهایی است كه در آغاز قرون وسطی به كشور های اروپائی راه یافته و به نام و شكل های گوناگون در نقاط مختلف آن قاره رواج یافته است .

سنتور هم مثل قانون از سازهای بسیار باستانی است و قدیمی ترین اثری كه از این ساز در دست داریم حجازی های آشور است . در كتاب تورات از سنتور و قانون نام ببرده شده كه دلیل دیگری بر قدمت این دو ساز است . كلمه سنتور از لغت آرامی مشتق شده است و قوم یهود به آن علاقه زیادی داشته اند . امروزه سنتور در ایران بیش از سایر كشور های خاور میانه رواج دارد . شاردن سیاح فرانسوی كه در سده هفده میلادی به ایران سفر كرده نیز رواج آن را در ایران یاد آور می شود )) مهدی فروغ- مداومت در اصول موسیقی ایران
(( سنتور سازی است شرقی و از دسته سازهای زهی با مضراب چكشی است . جعبه طنینی آن به شكل ذوزنقه متساوی الساقین و جنس چوب آن از گردو است . دارای
۷۲ سیم و ۱۸ خرك است سیم ها از یك طرف به گوشی ها و از طرف دیگر به میخ هایی متصل اند . از روی هر خرك ۴ سیم می گذرد كه هم صدا كوك می شوند دامنه صوتی سنتور از اولین سیم زرد كه مقابل نوازنده قرار دارد از mi۲ تا Fa۵ است .
مضراب سنتور از چوب باریكی ساخته شده كه جنس آن معمولا از شمشاد یا گردو است و قسمت انتهایی آن حلقه ای قرار دارد كه بین انگشت وسطی و سبابه و شست قرار می گیرد و نوك آن هلالی شكل است . سنتور را بطوری كه قاعده اطولش مقابل نوازنده باشد با دو ضرب چوبی می نوازند و كوك كردن آن به وسیله پس و پیش كردن خرك ها و پیچاندن گوشی ها صورت می گیرد ))
(( در كتاب ها و نسخ فارسی و عربی و تركی كلمه سنتور با صاد و سین و تاء به اختلاف ضبط شده و بعضی هم آن را (( صانطور )) نوشته اند . در زبان تازی آن را سینطر می نویسند . سنتور یكی از جمله سازهایی است منسوب به ایران و خاور میانه كه در اوایل قرون وسطی به كشور های اروپا راه یافته و بنام و به شكل های گوناگون در نقاط مختلف آن قاره معمول و متداول گردیده است .

سنتور از سازهای بسیار قدیمی است و كهن ترین اثری كه ازاین ساز و سازهای مشابه با آن در حجاری های قدیم می توان یافت نقش سازی دیده می شود كه به احتمال نزدیك به یقین از اجداد همین سنتور امروزی ما میباشد. تعداد سیم های این ساز كه به احتمال قوی كمتر از ده تا نیست روی جعبه مجوفی كشیده شده است .
نوازنده ساز قطعه چوب یا استخوان به دست راست دارد كه آن را مثل چكش روی سیم ها می كوبد و در همان حین با دست چپ روی سیم ها فشار می آورد و صدائی كه دلخواه اوست به وجود می آورد . چنان كه از نقش مزبور بر می آید نوازنده هنگام نواختن سنتور آن را به گردن خود می آویخته است ولی سنگ تراشی كه نقش را حجاری كرده از نشان دادن بند یا تسمه ای كه این منظور از آن حاصل می شود خودداری كرده است . در كتاب تورات ( متن انگلیسی ) نیز دو ساز قانون و سنتور ذكر شده و این خود دلیل قدمت آن ها می باشد .اولیاء چلبی در كتاب خود از سنتور به صورت (( صنتور )) نام می برد .

رئوف یكتا بیگ از علمای بزرگ موسیقی تركیه در دایره المعارف لاوینیاك چاپ
۱۹۲۲ می نویسد : سنتور در اصل از آلات موسیقی قدیم یهود است . در دایره المعارف موسیقی لاروس آمده كه به احتمال قوی قانون قدیمی تر از سنتور است . كلمه سنتور از لغت آرامی مشتق شده ولی احتمال داده شده است كه ریشه آن را در زبان یونان قدیم می توان یافت . از طرف دیگر سنتور از جمله سازهایی است كه اقوام یهود بی اندازه به آن علاقمند بوده اند .سنتور قبل از آغاز دوره قرون وسطی به اروپا راه یافته و مورد قبول عامه واقع شده است و چون موسیقی و هنر از اوایل پیدایش مذهب مسیح در استخدام آن مذهب در آمد هنرمندان اروپا به تكامل آن كوشیدند تا بالاخره اولاد خلفی از سنتور بوجود آمد كه امروز آن را سلطان سازها می شناسند.
     
   
  
چهارشنبه 14/11/1388 - 15:37
موسيقي
 تار
تار در آثار نویسندگان و شاعران و فرهنگ نویسان معانی بیشمار و متفاوت بشرح زیر است :
صاحب برهان قاطع نوشته : (تا) مخفف تار طنبور است ، (تار) بر وزن مار ، تار موی ، تار ابریشم ، تار ساز و امثال آن.
صاحب فرهنگ آنندراج نوشته : تا مخفف تار است و تار ساز ، چون چنگ و طنبور و قانون و امثال آن .
مغنی ملولم نوایی بزن
به یكتایی او ، دو تایی بزن ( حافظ )
رشته عشق چو بگسست ، فغان خاموش است
تار تنبور چو ببرید صدایش ببرد ( قاسم مشهدی )
می زن سه تا كه یكتا گشتیم مكن دوتایی
یا پرده رهاوی یا پرده رهایی ( مولوی )

تار در ایران سابقه تاریخی چندانی ندارد و در هر یك از دیوان های شاعران متقدم لفظ تار به معنای یك ساز مستقل آنهم با ویژگی های امروزیش نیامده است.شاهد :
چنگ و قانون جهان را تارهاست
ناله هر تار در فرمان تو ( مولوی )

صائب هلاك زمزمه آتشین ماست
هر كس كه ناخنی به رگ تار میزند ( صائب تبریزی )

زمانه ساز طرب می زند چنانكه بگوش
رسد ز زاویه عنكبوت نغمه تار ( قا آنی )

تارهای چنگ را ما نیم ما
چونك در سازیم زیر و بم زنیم( مولوی )

آنچه مسلم است ما تا دوره صفویه سازی بنام و شكل تار امروزی نداشتیم زیرا در نقاشی های آن دو رده هم اثری از آن دیده نمی شود ، در صورتی كه در مجلس بزم تالار چهل ستون اصفهان كمانچه و عود و سنتور را می بینیم . در دوره قاجار تار یكی از اركان موسیقی ایرانی شده است . ساز دیگری هم از نوع طنبور و سه تار در ایران داریم كه (دو تار) نامیده می شود و در میان تركمن های دشت گرگان نیز معمول است ، شاید بتوان در قفقاز كه نوعی از تار بسیار معمول است سابقه قدیمی تری برای آن پیدا كرد. خالقی، روح الله- سرگذشت موسیقی ایران جلد اول

سیم های تار اقتباس از سه تار است منتها برای این كه صدا قوی تر شود سیم های اول و دوم ( زرد و سفید ) را جفت بسته اند و پنج سیم پیدا كرده است و سیم ششم چنانكه معروف است بعدها به وسیله غلام حسین درویش خان از روی سه تار به آن اضافه شده است.

(تار سازی است از دسته آلات موسیقی سیمی مضرابی . از زمان قاجاریه به بعد جزء یكی از سازهای ملی در آمده و با آن می توان كلیه نغمات متداول ایران را بخوبی اجرا نمود . از نظر معنوی به معنای تار موی ، تار ابرشم ، زه ، وتر ، رشته و به اصطلاح امروز سیم و امثال آن است . در ساز شناسی لفظ (تار) به معنای یك ساز مستقل است . اسامی اجزای مختلف تار ازین قرار است :

سیم گیر ، كاسه ، نقاره ، دسته ، پوست ، خرك ، پرده ها ، شیطانك ، پنجه ، مضراب و سیم ها . تار دارای
۶ سیم فلزی است : دو سیم اول و دوم سفید و از نوع فولاد و (دو) كوك می شوند و سیم سوم و چهارم زرد رنگ و از نوع برنج (آلیاژی از روی و مس) است كه ضخامت آن اندكی ازسیم فولادی بیشتر و (سل) كوك می شوند . سیم پنجم سفید فولادی و سیم ششم زرد برنجی است كه نوع كوك آن در اجرای دستگاههای موسیقی فرق می كند . روی دسته تار دو استخوان كلفت و بزرگ قرار دارد كه از استخوان شتر و یا استخوان پشت ماهی است . در وسط این استخوان چوب قرار دارد كه پرده ها روی آن بسته می شوند .
تار دارای
۲۸ پرده است كه ۱۵ پرده آن سه لایی و ۱۳ پرده آن چهار لایی بسته شده است . جنس این پرده ها از زه یا روده گوسفند است . طول تار معمولا ۹۶ تا ۹۳ سانتی متر است . طول سیم مرتعش یعنی فاصله خرك تا شیطانك ۶۶ سانتی متر است . مضراب تار یك قطعه فلز برنجی است كه یك طرف آن موم مخلوط با خاكستر و پشم یا كرك است . جعبه طنینی تار كاسه ای است مركب از دو قسمت كه بزرگتر را (كاسه) و كوچكتر را (نقاره) می نامند و هر یك دهانه ای دارد به شكل گلابی كه نوك آن ها به طرف یكدیگر است و روی دهانه ها پوست نازك بره كشیده شده است . جنس كاسه و نقاره معمولا از چوب درخت توت و چوب دسته را از (فوفل) یا (گردو) انتخاب شده است . سیم گیر (محل اتصال سیم ها به كاسه) و شیطانك و خرك نیز معمولا از همین جنس باید باشد . علینقی وزیری موسیقی دان معاصر ، با تغییر قطر سیم ها و پوست و امتداد دسته تار روی نقاره ، سه نوع تار دیگر ابداع نمودند و آن ها را تار (باریتون) تار معمولی ، تار باس و سپران نام نهادند . دامنه صوتی تار دو هنگام و پنج نت است (از do۲ تا sol۴) و در تار جدید سه هنگام و یك نت وسعت دارد.
  -  
   
 
چهارشنبه 14/11/1388 - 15:36
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته