خواستگاری و نامزدی
کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت. یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد. بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود. مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید. یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد . جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست. او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی. تا این که یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند. عقاب آهی کشید و گفت ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم.
مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپرد اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد. اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد.
بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت.
توهمانی که می اندیشی، هرگاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی به دنبال رویا هایت برو و به آنچه مرغ و خروسهای اطرافت می گویند فکر نکن.
منبع : اینترنت
مترجم: شبنم پاک سرشت
يکشنبه 18/9/1386 - 11:46
دانستنی های علمی
مشغله
روزی هیزم شکنی در یک شرکت چوب بری دنبال کار می گشت و نهایتا" توانست برای خودش کاری پیدا کند. حقوق و مزایا و شرایط کار بسیار خوب بود، به همین خاطر هیزم شکن تصمیم گرفت نهایت سعی خودش را برای خدمت به شرکت به کار گیرد. رئیسش به او یک تبر داد و او را به سمت محلی که باید در آن مشغول می شد راهنمایی کرد. روز اول هیزم شکن 18 درخت را قطع کرد. رئیس او را تشویق کرد و گفت همین طور به کارش ادامه دهد. تشویق رئیس انگیزه بیشتری در هیزم شکن ایجاد کرد و تصمیم گرفت روز بعد بیشتر تلاش کند اما تنها توانست 15 درخت را قطع کند. روز سوم از آن هم بیشتر تلاش کرد ولی فقط 10 درخت را قطع کرد. هر روز که می گذشت تعــداد درخت هایی که قطع می کرد کمتر و کمتر می شد. پیش خودش فکر کرد احتمالا" بنیه اش کم شده است. پیش رئیس رفت و پس از معذرت خواهی گفت که خودش هم از این جریان سر در نمی آورد. رئیس پرسید:" آخرین باری که تبرت را تیز کردی کی بود؟" هیزم شکن گفت:" تیز کردن؟ من فرصتـی برای تیز کردن تبرم نداشتم تمام وقتم را صرف قطع کردن درختان می کردم!"
شما چطور؟ آخرین باری که تبرتان را تیز کرده اید کی بود؟
نویسنده حمید رضا بهلولی
يکشنبه 18/9/1386 - 11:42
دعا و زیارت
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
امام صادق - علیه السلام - فرمودند:
لا یزال الدعاء محجوبا حتى یصلى على محمد و آل محمد.
پیوسته دعا محجوت است تا صلوات فرستاده شود به محمد و آل محمد - صلى الله علیه و آله .
يکشنبه 18/9/1386 - 11:25
دانستنی های علمی
امام جواد(ع):
آرزو های دور و دراز نداشته باشید تا قساوت قلب پیدا نکنید.
يکشنبه 18/9/1386 - 11:16
دانستنی های علمی
امام جواد(ع):
قبل از بررسی جوانب کار، دست بکار اقدامی نشوید تا پشیمان نگردید.
يکشنبه 18/9/1386 - 11:14
دعا و زیارت
مناظرات امام جواد (ع)
چنانكه گفته شد، از آنجا كه امام جواد علیه السلام نخستین امامى بو
د كه در خردسالى به منصب امامت رسید، حضرت مناظرات و بحث و گفتگوهایى داشته است كه برخى از آنها بسیار پر سر و صدا و هیجانانگیز و جالب بوده است. علت اصلى پیدایش این مناظرات این
بود كه از یك طرف، امامت او به خاطر كمى سن براى بسیارى از شیعیان كاملاً ثابت نشده بود (گرچه بزرگان و دانایان شیعه بر اساس عقیده شیعه هیچ شك و تردیدى در این زمینه نداشتند) ازین رو براى اطمینان خاطر و به عنوان آزمایش، سؤالات فراوانى از آن حضرت مىكردند.
از طرف دیگر، در آن مقطع زمانى، قدرت «معتزله» افزایش یافته بود
و مكتب اعتزال به مرحله رواج و رونق گام نهاده بود و حكومت وقت
در آن زمان از آنان حمایت و پشتیبانى مىكرد و از سلطه و نفوذ خود و دیگر امكانات مادى و معنوى حكومتى، براى استوارى و تثبیت خط فكرى آنان و ضربه زدن به گروههاى دیگر و تضعیف موقعیت و نفوذ آنان به هر شكلى بهره بردارى مىكرد.
مىدانیم كه خط فكرى اعتزال در اعتماد بر عقل محدود و خطاپذیرى بشرى افراط مىنمود: معتزلیان دستورها و مطالب دینى را به عقل خود عرضه مىكردند و آنچه را كه عقلشان صریحاً تأیید مىكرد مىپذیرفتند
و بقیه را رد و انكار مىكردند و چون نیل به مقام امامت امّت در سنین خردسالى با عقل ظاهر بین آنان قابل توجیه نبود، سؤالات دشوار و پیچیدهاى را مطرح مىكردند تا به پندار خود، آن حضرت را در میدان رقابت علمى شكست بدهند!
ولى در همه این بحثها و مناظرات علمى، حضرت جواد الائمه علیه السلام (در پرتو علم امامت) با پاسخهاى قاطع و روشنگر، هرگونه
شك و تردید را در مورد پیشوایى خود از بین برده و امامت خود و نیز اصل امامت را تثبیت مىنمودند. به همین دلیل بعد از ایشان در دوران امامت حضرت هادى علیه السلام (كه ایشان نیز در سنین كودكى به امامت رسیدند) این موضوع مشكلى ایجاد نكرد، زیرا دیگر براى همه روشن شده بود كه خردسالى تأثیرى در برخوردارى از این منصب
خدایى ندارد.
به عنوان نمونه به یکی از این مناظرات اشاره می کنیم :
وقتى «مأمون» از «طوس» به «بغداد» آمد، نامهاى براى حضرت
جواد علیه السلام فرستاد و امام را به بغداد دعوت كرد. البته این دعوت نیز مثل دعوت امام رضا علیه السلام به طوس، دعوت ظاهرى
و در واقع سفر اجبارى بود.
حضرت پذیرفتند و بعد از چند روز كه وارد بغداد شدند، مأمون ایشان
را به كاخ خود دعوت كرد و پیشنهاد تزویج دختر خود «اُمّ الفضل»
را به ایشان كرد.
امام در برابر پیشنهاد او سكوت نمودند. مأمون این سكوت را نشانه رضایت حضرت شمرد و تصمیم گرفت مقدمات این امر را فراهم سازد.
او در نظر داشت مجلس جشنى تشكیل دهد، ولى انتشار این خبر در بین بنى عباس انفجارى به وجود آورد: بنى عباس اجتماع كردند و با لحن اعتراضآمیزى به مأمون گفتند: این چه برنامهاى است؟ اكنون كه على بن موسى[علیه السلام] از دنیا رفته و خلافت به عباسیان رسیده باز مىخواهى خلافت را به آل على برگردانى؟! بدان كه ما نخواهیم گذاشت این كار صورت بگیرد، آیا عداوتهاى چند ساله بین ما را فراموش كردهاى؟!
مأمون پرسید: حرف شما چیست؟
گفتند: این جوان خردسال است و از علم و دانش بهرهاى ندارد.
مأمون گفت: شما این خاندان را نمىشناسید، كوچك و بزرگ اینها
بهره عظیمى از علم و دانش دارند و چنانچه حرف من مورد قبول
شما نیست او را آزمایش كنید و مرد دانشمندى را كه خود قبول دارید بیاورید تا با این جوان بحث كند و صدق گفتار من روشن گردد.
عباسیان از میان دانشمندان، «یحیى بن اكثم» را (به دلیل شهرت وى) انتخاب كردند و مأمون جلسهاى براى سنجش میزان علم و آگاهى امام جواد ترتیب داد. در آن مجلس یحیى رو به مأمون كرد و گفت: اجازه مىدهى سؤالى از این جوان بنمایم؟
مأمون گفت: از خود او اجازه بگیر.
یحیى از امام جواد علیه السلام اجازه گرفت. امام فرمود: هر چه مىخواهى بپرس.
یحیى گفت: درباره شخصى كه مُحْرِم بوده و در آن حال حیوانى را
شكار كرده است، چه مىگویید؟
امام جواد - علیه السلام - فرمودند: آیا این شخص، شكار را در حِلّ (خارج از محدوده حَرَم) كشته است یا در حرم؟ عالم به حكم حرمت شكار در حال احرام بوده یا جاهل؟ عمداً كشته یا بخطا؟ آزاد بوده یا برده؟ صغیر بوده یا كبیر؟ براى اولین بار چنین كارى كرده یا براى چندمین بار؟ شكار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده؟ از حیوانات ك
وچك بوده یا بزرگ؟ باز هم از انجام چنین كارى ابا ندارد یا از كرده
خود پشیمان است؟ در شب شكار كرده یا در روز؟ در احرامِ عُمر
ه بوده یا احرامِ حج؟!
یحیى بن اكثم از این همه فروع كه امام علیه السلام براى این مسئله مطرح نمودند، متحیر شد و آثار ناتوانى و زبونى در چهرهاش آشكار گردید و زبانش به لكنت افتاد به طورى كه حضار مجلس ناتوانى او
را در مقابل آن حضرت به خوبی دریافتند.
مأمون به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت: آیا اكنون آنچه را كه نمىپذیرفتید دانستید؟!
آنگاه پس از مذاكراتى كه در مجلس صورت گرفت، مردم پراكنده
گشتند و جز نزدیكان خلیفه، كسى در مجلس نماند. مأمون رو به امام جواد - علیه السلام - كرد و گفت: قربانت گردم خوب است احكام هر
یك از فروعى را كه در مورد كشتن صید در حال احرام مطرح كردید، بیان كنید تا استفاده كنیم. امام جواد - علیه السلام - فرمود: بلى، اگر شخص محرم در حِلّ (خارج از حرم) شكار كند و شكار از پرندگان بزرگ باشد، كفارهاش یك گوسفند است و اگر در حرم بكشد كفارهاش دو برابر است؛ و اگر جوجه پرندهاى را در بیرون حرم بكشد كفارهاش یك بره است كه تازه از شیر گرفته شده باشد، و اگر آن را در حرم بكشد هم
بره و هم قیمت آن جوجه را باید بدهد؛ و اگر شكار از حیوانات وحشى باشد، چنانچه گورخر باشد كفارهاش یك گاو است و اگر شتر مرغ باشد كفارهاش یك شتر است و اگر آهو باشد كفاره آن یك گوسفند است و اگر هر یك از اینها را در حرم بكشد كفارهاش دو برابر مىشود.
و اگر شخص محرم كارى بكند كه قربانى بر او واجب شود، اگر در احرام حج باشد باید قربانى را در «مِنى» ذبح كند و اگر در احرام عمره باشد باید آن را در «مكّه» قربانى كند. كفاره شكار براى عالم و جاهلِ به حكم، یكسان است؛ منتها در صورت عمد، (علاوه بر وجوب كفاره) گناه نیز كرده است، ولى در صورت خطا، گناه از او برداشته شده است. كفاره شخص آزاد بر عهده خود او است و كفاره برده به عهده صاحب او است و بر صغیر كفاره نیست ولى بر كبیر واجب است و عذاب آخرت از كسى كه از كردهاش پشیمان است برداشته مىشود، ولى آنكه پشیمان نیست كیفر خواهد شد .
يکشنبه 18/9/1386 - 11:11
دعا و زیارت
از بررسى تاریخ زندگانى امامان استفاده
مىشود كه این مسئله در زمان خود آنان
مخصوصاً عصر امام جواد - علیه السلام -
نیز مطرح بوده و آنان هم با همین استدلال
پاسخ دادهاند. به عنوان نمونه توجه شما
را به سه روایت در این زمینه جلب مىكنیم:
1 - على بن اسباط، یكى از یاران امام رض
ا و امام جواد - علیهما السلام - مىگوید:
روزى به محضر امام جواد رسیدم، در ضمن
دیدار، به سیماى حضرت خیره شدم تا قیافه ا
و را به ذهن خود سپرده، پس از بازگشت ب
ه مصر براى ارادتمندان آن حضرت بیان كنم.
درست در همین لحظه امام جواد - علیه السلام -
كه گویى تمام افكار مرا خوانده بود، در برابر
من نشست و به من توجه كرد و فرمود: اى عل
ى بن اسباط! كارى كه خداوند در مسئله امامت
انجام داده، مانند كارى است كه در مورد نبو
ت انجام داده است. خداوند درباره حضرت
یحیى - علیه السلام - مىفرماید: «ما به یحیى
در كودكى فرمان نبوت دادیم » (سوره مریم آیه 12)
و درباره حضرت یوسف - علیه السلام
- مىفرماید: «هنگامى كه او به حد رشد رسید
، به او حكم (نبوت) و علم دادیم». (سوره یوسف
آیه 22)
و درباره حضرت موسى - علیه السلام - مىفرماید
:«و چون به سن رشد و بلوغ رسید، به ا
و حكم (نبوت) و علم دادیم». (سوره قصص
آیه 14)
بنابراین همان گونه كه ممكن است خداوند
، علم و حكمت را در سن چهل سالگى ب
ه شخصى عنایت كند، ممكن است همان حكمت
را در دوران كودكى نیز عطا كند.[ کافی ج
1 ص 384]
2 - یكى از یاران امام رضا - علیه السلام -
مىگوید: در خراسان در محضر امام رضا بودیم.
یكى از حاضران به امام عرض كرد: سرور من،
اگر (خداى نخواسته) پیش آمدى رخ دهد، به چه
كسى مراجعه كنیم؟ امام فرمود: به فرزندم ابو
جعفر. در این هنگام آن شخص سن حضرت
جواد - علیه السلام - را كم شمرد، امام رضا -
علیه السلام - فرمودند: خداوند عیسى بن مریم
را در سنى كمتر از سن ابو جعفر، رسول و پیامب
ر و صاحب شریعت تازه قرار داد.
3 - امام رضا - علیه السلام - به یكى از یاران خود
به نام «معمر بن خلاد» فرمود: «من ابو جعفر
را در جاى خود نشاندم و جانشین خود قرار دادم
، ما خاندانى هستیم كه كوچكتران ما مو به م
و از بزرگانمان ارث مىبرند»[ارشاد شیخ مفید
ص 318]
ادامه دارد....
يکشنبه 18/9/1386 - 10:53
دانستنی های علمی
جوادالائمه(ع):
نا سپاسی نعمت ها، موجب خشم و غضب الهی است.
يکشنبه 18/9/1386 - 10:44
دعا و زیارت
جوادالائمه(ع):
عزت نفس مؤمن او را از مردم بی نیاز می دارد.
درّالکلام
يکشنبه 18/9/1386 - 10:43
دعا و زیارت
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
مردى نزد رسول خدا - صلى الله علیه و آله - آمد و عرض كرد: یا رسول الله ! من یك سوم دعاى خود را به تو اختصاص داده ام .
حضرت فرمود: نیك است .
عرض كرد: یا رسول الله ! نیمى از دعاى خود را به شما مخصوص كرده ام ، پیغمبر - صلى الله علیه و آله - فرمود: این بهتر است .
عرض كرد: همه خود را ویژه شما قرار دادم .
فرمود: در این صورت خداوند مهمات تو را در امور دنیا و آخرت كفایت فرماید.
مردى از امام - علیه السلام سؤ ال كرد: خداوند شما را خبر دهد چگونه دعاى خود را براى پیغمبر قرار داده است ؟
امام - علیه السلام - فرمود: از خدا هیچ مسئلت نكرده جز این كه به صلوات بر محمد و آلش آغاز كرده است ، قبل از خواستن حاجت خویش .
منبع: ثواب الاعمال و عقاب الا عمال ، ص 349.
يکشنبه 18/9/1386 - 10:40