• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1549
تعداد نظرات : 132
زمان آخرین مطلب : 5435روز قبل
دانستنی های علمی

در جنگ جمل كه در سرزمین بصره ، بین سپاه على (ع ) و سپاه عایشه بسال 36 هجرى درگرفت ، امیرمؤمنان على (ع ) براثر شدت حمله هاى پى در پى ، چندین بار، شمشیرش خم گردید، و هر بار بر مى گشت و شمشسیر را راست مى نمود و سپس حمله مى كرد، اصحاب و فرزندان و مالك اشتر به آنحضرت عرض كردند: ((جنگ را به ما واگذار)) ولى حضرت ، جوابى نمى داد.
تا اینكه یكبار همچون شیر خروشید و حمله قهرمانانه كرد و جمعیت دشمن را درهم ریخت ، و سپس بازگشت ، در این وقت ، اصحاب همان پیشنهاد را تكرار كردند كه جنگ را به ما واگذار و افزودند: ان تصب یذهب الدین : ((اگر آسیب ببینى ، دین اسلام از بین مى رود)).
امام على (ع ) در پاسخ فرمود: والله ما ارید بما ترون الا وجه الله والدار الاخرة : ((سوگند به خدا، فقط براى خدا و آخرت (و تقویت دین ) مى جنگیم و تنها براى خدا نبرد مى كنم و خشنودى او را مى خواهم )).

سه شنبه 16/4/1388 - 15:54
دانستنی های علمی

مالك بن دینار (یكى از وارستگان معروف تاریخ اسلام ) مى گوید: یكى از همسایه هاى ما در بستر مرگ افتاد، به بالینش رفتم ، او را در حال احتضار دیدم ، احوال پرسیدم و خود را معرفى كردم ، پس از لحظه اى گفت : (اى مالك ! دو كوه از آتش در جلو من قرار گرفته كه بالا رفتن از آن و عبور از این مانع ، بسیار سخت است !)).
مالك مى گوید: از بستگان او پرسیدم ، این آقا چه گناه آشكارى داشته است ؟ جواب دادند: ((دو پیمانه براى خرید و فروش داشت كه با هم تفاوت داشتند، و بوسیله آنها در خرید و فروش كالا، كم و زیاد مى كرد)).
گفتم آن دو پیمانه را بیاورید، آوردند و آنها را شكستم .
سپس از محتضر پرسیدم حالت چطور است ؟
در پاسخ گفت : ((مرتبا كار من دشوارتر مى گردد)) آرى به قول شاعر:

تو كم دهى و بیش ستانى به كیل و وزن
روزى بود كه از كم وبیشت خبر دهند

سه شنبه 16/4/1388 - 15:54
دانستنی های علمی
پس از جنگ حنین (كه در سال هشتم هجرت واقع شد) مسلمانان به فرمان پیامبر (ص ) براى سركوبى شورشیان طائف ، به سوى آنها رفتند، سرانجام آنها داخل قلعه محكم طائف شدند، و بیش از ده روز در درون قلعه بودند.
پس از محاصره قلعه طائف توسط مسلمین ، پیامبر (ص ) به على (ع ) فرمان داد تا با جمعى به سوى ((سپاه خثعم )) كه در آنجا بودند برود و با آنها نبرد كند و بتهائى را كه در دسترس او قرار مى گیرد بشكند.
حضرت على (ع ) به سوى سپاه رفت ، شخصى بنام ((شهاب )) در صبحگاه از دشمن به میدان تاخت ، و مبارز طلبید، على (ع ) قهرمانانه به او حمله كرد و او را كشت ، و سپاه دشمن را پراكنده نمود و شكست داد، و بتهاى آنها را فرو ریخت ، سپس به حضور پیامبر (ص ) آمد و گزارش كار را داد و با هم مدتى خصوصى صحبت كردند.
جابر مى گوید: عمر بن خطاب (از روى اعتراض ) به رسول اكرم (ص ) گفت : ((آیا با على (ع ) رازگوئى مى كنى نه با ما؟!)).
پیامبر (ص ) در پاسخ عمر فرمود: ما انا انتجیته ولكن الله انتجاه : ((من با او راز نمى گویم بلكه خداوند با او راز مى گوید)) یعنى این ویژگى را خدا به على (ع ) داده است
سه شنبه 16/4/1388 - 15:53
دانستنی های علمی

متوكل (دهمین خلیفه و طاغوت عباسى ) از ستمگران بسیار خونریز و متكبر و ستمگر تاریخ است ، وى به خصوص با على (ع ) و آل على (ع ) دشمنى و كینه سختى داشت ، و به ساحت مقدس آنحضرت ناسزا مى گفت ، و از ناصبى هاى بسیار كثیف بود.
وى شبى در عالم خواب دید: على (ع ) در میان آتش شعله ور، است ، وقتى بیدار شد، اظهار خوشحالى كرد، چرا كه دشمن على (ع ) بود.
تا اینكه از یكى از علمائى كه به تعبیر خواب آگاهى داشت ، خواست ، این خوابش را تعبیر كند، بى آنكه اسم على (ع ) را ببرد.
او گفت : ((سزاوار است آنكس كه در عالم خواب در درون آتش دیدى ، پیامبر یا وصى پیامبر (ص ) باشد)).
متوكل گفت : ((این تعبیر خواب را از كجا مى گوئى ؟!)).
معبّر خواب ، در پاسخ گفت : (در آیه 8 سوره نمل ) قرآن مى خوانیم : فلما جائها نودى ان بورك من فى النار ومن حولها: ((هنگامى كه (موسى ) نزد آتش ‍ (در آغاز وحى بر او) آمد، ندائى برخاست كه مبارك باد آن كسى كه در آتش ‍ است (گوئى آتش او را احاطه كرده ) و آنكس (فرشتگان ) كه بر اطراف آتش ‍ هست نیز مبارك باد)).

سه شنبه 16/4/1388 - 15:53
دانستنی های علمی

ابن ابى الحدید (از علماى بزرگ اهل تسنن كه بسال 655 هجرى قمرى از دنیا رفت ) در شاءن حضرت على (ع ) قصیده اى سروده كه به ((قصیده عینیه )) معروف مى باشد، یكى از اشعار آن قصیده این است :

اقول فیك ((سمیدع )) كلاولا
حاشا لمثلك ان یقال سمیدع
((اى على (ع ) آیا درباره شما مى توان گلواژه ((بزرگوار)) به كار برد، هرگز زیرا كه این واژه را توان و قدرت آن نیست كه بازگو كننده عظمت مقام تو باشد)).
و وقتى خبر شهادت على (ع ) به معاویه (دشمن سرسخت آنحضرت ) رسید، گفت :
قل للا رانب ترعى اینما سرحت
وللظباء بلا خوف ولا وجل
((اینك به خرگوشها و آهوان بگو هر گونه كه مى خواهند، بدون ترس و بیم بچرخند)).
یعنى : شیر از دنیا رفته ، سربازان ترسوى من راحت باشند.

سه شنبه 16/4/1388 - 15:53
دانستنی های علمی
شخصى از امام موسى بن جعفر (ع ) پرسید: ((دو فرشته اى كه ماءمور مراقبت و ثبت اعمال نیك و بد انسان هستند، آیا از نیت و اراده باطنى انسان ، هنگام گناه یا كار نیك ، اطلاع دارند یا نه ؟!)).
امام كاظم در پاسخ فرمود: ((آیا بوى چاه فاضل آب ، و بوى خوش (باغ ) یكسان است ؟!)).
راوى مى گوید: نه .
امام فرمود: هنگامى كه انسان ، نیت كار نیك كند، نفسش (یا روحش ) خشبو مى شود، فرشته اى كه در سمت راست است و ماءمور ثبت پاداشها مى باشد، به فرشته سمت چپ مى گوید: برخیز كه او اراده كار نیك كرد.
و هنگامى كه كار نیك را انجام داد، زبانش ، قلم فرشته ، و آب دهانش مركب او مى شود و آن را ثبت مى كند.
و هنگامى كه اراده گناه كند، نفسش ، بدبو مى گردد، فرشته سمت چپ ، به فرشته سمت راست مى گوید: ((بایست كه او تصمیم برگناه دارد))، و هنگامى كه گناه را انجام مى دهد، زبانش ، قلم ، و آب دهانش مركب مى گردد، و آن را مى نویسد.
به این ترتیب ، دو فرشته مراقب اعمال انسان حتى به نیت نیك یا بد او آگاه هستند
سه شنبه 16/4/1388 - 15:52
دانستنی های علمی
شرابخوارى در زمان جاهلیت همچون آب خوردن ، رائج بود، نقل شده یگانه كسى كه از كافران در زمان جاهلیت (قبل از اسلام ) در عربستان شراب را بر خود حرام كرد ((ابن جدعان )) بود.
توضیح اینكه : وى به شرابخوارى عادت كرده بود، و همیشه شراب مى خورد، شبى مهتابى ، شراب بسیار خورد و مست شد، در حضور دوستانش برخاست و دستهایش را مكرر برطرف ماه دراز مى كرد تا ماه را بگیرد، زیرا مست بود و خیال مى كرد، ماه در نزدیك او است و او مى تواند آن را بگیرد.
دوستانش از روى مسخره ، مى خندیدند، وقتى كه او از حالت مستى بیرون آمد، دوستانش جریان را به او گفتند.
او شرمنده شد و سوگند یاد كرد كه دیگر شراب نیاشامد، به این ترتیب شراب را بر خود حرام نمود.
سه شنبه 16/4/1388 - 15:51
دانستنی های علمی

یكى از رزمندگان داراى چهار برادر بود، مكرر به جبهه نور برضد جبهه ظلمت بعثى عراق مى رفت تا به شهادت رسید. در وصیتنامه اش نوشته بود: ((خدایا خدایا وقتى كه مرا پاك كردى ، به سوى خود ببر - خدایا خدایا ستارگان رفتند، تو خورشید را نگهدار یعنى رزمندگان به شهادت رسیدند و چون ستارگان غایب شدند ولى تو خورشید را كه وجود امام خمینى است نگهدار)).
و خطاب به پدر گفته بود: ((پدرم مى دانم فراق من براى تو سخت است ، زیرا 18 سال براى من زحمت كشیده اى ، ولى صبر كن و برایم گریه نكن ، و اگر گریه كردى براى مصائب امام حسین (ع ) گریه كن ، پدر جان تو پنج پسر دارى با رفتن من ، خمس (یك پنجم ) بچه هایت را دادى - هیچ نگران مباش )).

سه شنبه 16/4/1388 - 15:50
دانستنی های علمی

ولید بن عقبه ، تا آخر عمر، با على (ع ) دشمنى كرد، و به آنحضرت ناسزا مى گفت : تا آنجا كه او در بستر مرگ ، به امام حسن (ع ) گفت : ((در پیشگاه خدا از آنچه در رابطه با همه مردم برگردنم هست ، توبه مى كنم ، جز در مورد پدر تو (على ) كه توبه نمى كنم )).
امام حسن (علیه السلام ) (در موردى ) به او فرمود: ((تو را از اینكه به على (ع ) ناسزا مى گوئى ، سرزنش نمى كنم ، چرا كه آنحضرت تو را به خاطر شرابخوارى ، هشتاد تازیانه زد، و پدرت را به فرمان پیامبر (ص ) در جنگ بدر كشت ، و خداوند در آیات متعدد على (ع ) را مؤمن ، و تو را فاسق خواند)).

سه شنبه 16/4/1388 - 15:50
دانستنی های علمی

ولید عقبة بن ابى معیط، گر چه در ظاهر به اسلام گرویده بود، ولى از نخست شخص بى مبالات و منحرف بود، و چون با عثمان ، خویشاوندى داشت ، عثمان در زمان خلافت خود او را استاندار كوفه نمود.
یكى از گناهان او، شرابخورى بود، حتى یكبار شراب خورد، و در نماز صبح امام جماعت شد و در حالت مستى چهار ركعت نماز خواند.
مردم كوفه او را در حال مستى دیدند، انگشترش را از دستش بیرون آوردند، نفهمید، او را به مدینه نزد عثمان آوردند و جریان را گزارش دادند و گواهى دادند كه او شراب خورده است .
عثمان ، او را تحت نظر خود حفظ كرد و هیچكس جرئت ننمود كه بر او حد شرابخورى (80 تازیانه ) جارى كند.
حضرت على (ع ) تازیانه اش را برداشت و نزد ولید رفت ، وقتى نزدیك شد، ولید به آنحضرت ناسزا گفت ، و مى رمید، على (ع ) او را گرفت و نقش بر زمین نمود و تازیانه اش را بلند كرد كه بر او بزند.
عثمان به على (ع ) گفت : تو حق ندارى با او (ولید) چنین كنى ؟
امیرمؤمنان (ع ) در پاسخ فرمود: ((حقى بالاتر از این دارم ، چرا كه او گناه كرده ، و از اجراى حق خدا (حد) ممانعت مى نماید...))
سرانجام ولید از استاندارى كوفه ، طرد شد و بجاى او ((سعیدبن عاص )) تعیین گردید.
هنگامى كه سعید، وارد كوفه شد، از رفتن به بالاى منبر خوددارى نمود، و گفت : ((باید منبر را بشوئید، چرا كه ولید شخصى پلید و ناپاك و نجس ‍ بود)).

سه شنبه 16/4/1388 - 15:49
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته