• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1610
تعداد نظرات : 122
زمان آخرین مطلب : 5033روز قبل
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «جَعَلَ اللهُ لِكُلِّ عَمَل ثَواباً وَ لِكُلِّ شَىْء حِساباً»; «خداوند حكیم براى هر عمل نیكى ثواب و براى هر چیزى حساب قرار داده است»(1). شرح و تفسیر مسأله «محاسبه» رستاخیز یكى از ضروریّات دین ماست. بدین جهت یكى از نام هاى فراوان روز قیامت(2)، «روز حساب رسى» مى باشد. 1. غرر الحكم، حدیث شماره 4779. 2. در تفسیر پیام قرآن، جلد 5، صفحه 49 به بعد، هفتاد نام براى روز قیامت ذكر شده است. [ 278 ] جمله تركیبات بدن انسان است! تمام این ها طبق حساب معیّنى است كه اگر كم یا زیاد شود انسان بیمار مى شود. بنابراین بیمارى بر اثر بر هم ریختن حساب است. نه تنها تركیبات شیمیایى بدن انسان حساب و كتاب دارد، بلكه حركات فیزیكى بدن نیز حساب دارد; یعنى مثلا مشخّص است كه ضربان یك قلب سالم در هر سنّ و سالى به هنگام خواب چقدر و در هنگام بیدارى چقدر، به هنگام راه رفتن چقدر و به هنگام دویدن چه مقدار! ضربان نبض آن قدر روى حساب و كتاب است كه دكترهاى قدیم از طریق آن، انواع بیمارى ها را تشخیص مى دادند. از این مهم تر، طبیبى مى گفت: «مى توانم تمام بیمارى ها را از نگاه به چشم بیمار متوجّه شوم، چشم آینه تمام بیمارى هاى انسان است!». این ها همه نشانه حساب دقیق در سراسر عالم آفرینش است. اگر این را باور كنیم، یقین پیدا مى كنیم كه در شریعت نیز، همانند طبیعت، حساب خاصّى حاكم است. حضرت على (علیه السلام) در حدیث فوق به همین مطلب اشاره دارد: «هر عمل خیرى ثواب و هر كار بدى حساب دارد». باید بدانیم كه تمام حوادث بزرگ و كوچك معلول علّت هایى است; هر چند به بسیارى از آن ها پى نمى بریم و انسان موفّق كسى است كه علّت هر حادثه اى را بیابد و از آن عبرت بگیرد. مرحوم علاّمه مجلسى در بحارالانوار نقل مى كند كه: «به حضرت على (علیه السلام) خبر دادند مار یكى از یاران شما را گزیده و بسیار ناراحت است و بى تابى مى كند. حضرت فرمود: او را به خانه اش ببرید، به این زودى خوب نمى شود، او دارد كیفر یك عمل بد خود را پس مى دهد! [ 279 ] دو ماه طول كشید تا این فرد خوب شد، پس از بهبودى خدمت امام رسید و از حضرتش توضیح خواست. حضرت فرمود: تو نزد فلان حاكم ظالم بودى، قنبر وارد شد، تو به احترام قنبر تمام قامت برخواستى، آن حاكم پرسید: چرا جلوى این مرد بلند شدى؟ تو در جواب گفتى: آیا شما قنبر را نمى شناسید؟! او كسى است كه ملائكه آسمان پر و بال خویش را بر سر راهش پهن مى كنند تا او از روى آن عبور كند! حاكم عصبانى شد و قنبر را كتك زد. به خاطر آن تعریف نابجاى تو، كه باعث آزار قنبر شد، مار تو را گزید!»(1). اگر حساب ها این قدر دقیق است، پس باید بیش تر مواظب اعمال خویش باشیم و در سلب توفیق ها، از بین رفتن نشاط عبادت ها، گرفتارى ها، مشكلات و امور دیگر، طبق این قانون به دنبال علّت آن باشیم. -------------------------------------------------------------------------------- 1. بحار الانوار، جلد 26، صفحه 237.
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:45
دعا و زیارت
حضرت على (علیه السلام) فرمود: «مَا الُْمجاهِدُ الشَّهیدُ فى سَبیلِ اللهِ بِاَعْظَمَ اَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ»; «آن كس كه در راه خدا جهاد كند و شربت شهادت بنوشد، بلند مقام تر از آن كس نیست كه توانایى بر گناه داشته باشد و دامن خود را آلوده نكند!»(1). شرح و تفسیر بزرگ ترین جهاد از نظر منطق اسلام، جهاد با هوس هاى سركش، مخصوصاً در محیط هاى آلوده است. حتّى جهاد با دشمن آن گاه نتیجه بخش خواهد بود كه با اخلاص و اتّحاد و نیّت پاك و به دور از خودخواهى و أغراض شخصى صورت گیرد و این ها جز با پرورش اخلاقى كافى و جهاد با نفس ممكن نیست. به همین دلیل حضرت على (علیه السلام)مى فرماید: «آن ها كه در میدانِ جهادِ با هوا و هوس پیروز مى گردند و در محیط هاى آلوده دامان خود را پاك نگه مى دارند، كمتر از مجاهدان شهید در راه خدا نیستند!» بلكه در ادامه این حدیث در نهج البلاغه مى خوانیم كه این گونه افراد در ردیف فرشتگان آسمانى هستند!(2). سرّ این اهمیّت فوق العاده، و تأكیدهاى فراوان رهبران دینى بر مبارزه -------------------------------------------------------------------------------- 1. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 474. 2. یكصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 43. [ 276 ] با هواى نفس، تا آن جا كه آن را «جهاد اكبر» نامیده اند، این است كه منشأ بسیارى از گناهان یا تمام گناهان هواهاى نفسانى و هوس هاى شیطانى است و از آن جا كه خطر این دشمن انسانیّت زیاد و محدوده عملیاتى اش گسترده و از نظر زمان و مكان محدودیتى ندارد، لذا مبارزه با آن ارزش ویژه اى محسوب مى شود و جهادگر با آن هم ردیف شهیدان مى گردد و خوشا به حال هر دو گروه!.
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:44
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «فَبَعَثَ اللهُ تَعالى مُحَمَّداً (صلى الله علیه وآله) بِالْحقِّ، لِیُخْرِجَ عِبادَهُ مِنْ عِبادَةِ الاَْوْثانِ اِلى عِبادَتِه، وَ مِنْ طاعَةِ الشَّیْطانِ اِلى طاعَتِه»; «خداوند متعال محمّد (صلى الله علیه وآله) را به حق مبعوث ساخت، تا بندگانش را از پرستش بت ها خارج و به عبادت خود دعوت كند، و آن ها را از زیر بار طاعت شیطان آزاد ساخته به اطاعت خود سوق دهد»(1). شرح و تفسیر آیات و روایت متعدّدى وجود دارد كه در آن ها اهداف مهمّى براى بعثت پیامبران الهى مطرح شده است(2). روایت فوق به دو هدف از اهداف مهمّ بعثت مى پردازد، كه در آیات قرآن نیز به آن اشاره شده است: 1ـ رها ساختن مردم از پرستش بت ها و هدایت آن ها به پرستش خداوند یگانه. 2ـ رها ساختن مردم از پیروى شیطان و فراخواندن آنان به پیروى از خداوند رحمان. در مورد هدف اوّل باید توجّه داشت كه «اوثان»، كه مفرد آن «وثن» -------------------------------------------------------------------------------- 1. نهج البلاغه، خطبه 147. 2. مشروح این آیات را در پیام قرآن، جلد 7، صفحه 13 به بعد، مطالعه فرمایید. [ 272 ] است و به معنى «بت» مى باشد، معناى وسیعى دارد; بنابراین هر چند با ظهور پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) و زحمات فراوان آن حضرت، بت پرستى به ظاهر برچیده شد، ولى با توجّه به این كه در فرهنگ اسلامى هر چیزى كه انسان را از خدا دور سازد و به خود جذب كند بت مى باشد، در عصر و زمان ما انواع دیگرى از بت پرستى وجود دارد! كه باید مردم را از آن رها ساخت و به سوى پرستش خداى یكتا دعوت كرد. در روایتى از پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «یَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ بُطُونُهُمْ آلِهَتُهُمْ، وَ نِساؤُهُمْ قِبْلَتُهُمْ، وَ دَنا نیرُهُمْ دینُهُمْ، وَ شَرَفُهُمْ مَتاعُهُمْ، وَ لایَبْقى مِنَ الاْیمانِ اِلاّ اِسْمُهُ; زمانى بر مردم خواهد آمد كه شكم هایشان معبود آن ها، و زنانشان قبله گاه آن ها، و سرمایه شان دین آن هاست، و شرفشان را در معرض فروش قرار مى دهند و از ایمان جز نام آن باقى نمى ماند ...». (مردم كه از این سخن، پس از برچیده شدن بساط بت پرستى در عصر رسول الله (صلى الله علیه وآله) بسیار متعجّب شده بودند پرسیدند:) یا رَسُولَ الله! اَیَعْبُدُونَ الاَْصْنامَ; آیا امكان دارد كه مسلمانان دوباره به بت پرستى روى آورند؟ قالَ: «نَعَمْ، كُلُّ دِرْهَم عِنْدَهُمْ صَنَمٌ»; حضرت فرمودند: «بله (البتّه نه به شكل بت پرستان قبل از اسلام، بلكه) هر درهمى بتى براى آن ها محسوب مى شود (و آن ها را از یاد خدا غافل مى سازد!)(1). در روایت دیگرى نیز مى خوانیم: «هنگامى كه اوّلین درهم و دینار را ساختند، شیطان بسیار خوشحال شد و آن ها را بر چشمش نهاد و سپس آن ها را بوسید و گفت: شما نور چشمان من هستید! اگر از این پس انسان ها بت پرستى نكنند، امّا شما را بپرستند، من غمى نخواهم داشت!»(2). آنچه گفته شد یك نوع بت پرستى است كه در عصر ما رواج دارد و -------------------------------------------------------------------------------- 1. بحار الانوار، جلد 22، صفحه 453. 2. بحار الانوار، جلد 70، صفحه 137. [ 273 ] بت پرستى أشكال دیگرى هم دارد كه تعریف كامل آن در جمله زیر آمده است: «كُلُّما شَغَلَكَ عَنِ اللهِ فَهُوَ صَنَمُكَ; هر چیزى كه تو را از یاد خدا باز دارد آن بت توست». اگر بعضى از دل ها را بشكافیم بت خانه بزرگى خواهد بود! دلى كعبه پروردگار است كه جز خدا در آن دل نباشد و اگر غیر خدا را هم بخواهد، در راستاى رضایت خداوند باشد. امّا در مورد هدف دوم نیز باید توجّه داشت كه شیطان مفهوم وسیعى دارد; زیرا شیطان به معناى یك موجود طغیانگر در برابر خداوند است، بنابراین پیروى از هر موجودى كه در برابر خداوند طغیانگرى مى كند پیروى از شیطان است. حتّى گوش فرادادن به هر سخنى اطاعت از صاحب آن سخن شمرده مى شود; اگر آن سخن براى رضاى خدا باشد، عبادت الهى محسوب مى شود و اگر در راه خلاف باشد، عبادت شیطان است(1). -------------------------------------------------------------------------------- 1. میزان الحكمة، باب 2496، حدیث 11352، (جلد 6، صفحه 19). [ 274 ]
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:42
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «اَلْمُنْتَظِرُ لاَِمْرِنا كَالْمُتَشَحِطِّ بِدَمِه فى سَبیلِ اللهِ»; «كسى كه در انتظار ظهور ما باشد مانند كسى است كه در میدان جهاد به خون آغشته است»(1). شرح و تفسیر دو تفسیر براى این روایت مى توان ذكر كرد; كه منافاتى با یكدیگر ندارد. 1ـ منتظران ظهور اعمالى انجام مى دهند كه نتیجه اش با نتیجه جهاد در راه خداوند یكى است; همان گونه كه حضرت على (علیه السلام)مى فرماید: «جهاد باعث عظمت و علوّ و سربلندى دین و نصرت حق و عدالت مى شود»(2). نتیجه انتظار منتظران واقعى نیز همین امور است، انتظارى كه در پرتو آن خودسازى و اجراى احكام اسلام و رسانیدن نداى دین با استفاده از قلم و بیان و تمام وسایل روز به اقصى نقاط عالم تحقّق یابد. سؤال: ما چگونه منتظرانى هستیم؟ پاسخ: برخى از منتظران فقط با تكرار این جمله «آقا! در ظهورت شتاب كن»، خود را منتظر مى دانند! برخى دیگر، انتظار را فقط در خواندن دعاى «ندبه» و زیارت «آل یاسین» و مانند آن خلاصه كرده اند. -------------------------------------------------------------------------------- 1. بحار الانوار، جلد 10، صفحه 104. 2. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 252. [ 270 ] برخى علاوه بر این، به مسجد مقدّس جمكران نیز مشرّف مى شوند، و همین را كافى مى دانند! این گونه تفسیرها از انتظار سبب مى شود كه وقتى چنین روایات پرمعنایى را مى بینیم تعجّب مى كنیم و از خود مى پرسیم: «كه چطور ثواب یك دعا، با تلاش مجاهدى كه در خون خود غلطیده برابر است؟!». امّا اگر انتظار را به آماده سازى مردم سراسر جهان براى ظهور آن حضرت تفسیر كنیم، انتظار معادل جهاد بلكه گاهى ابعاد گسترده تر دارد! 2ـ بُعد بیرونى انتظار همان تفسیر اوّل بود; امّا بُعد درونى انتظار جهاد با نفس است، ما باید خود را بسازیم و آماده كنیم. چون او مجرى عدالت است، من اگر ظالم باشم چگونه مى توانم منتظر ظهور او باشم. او طیّب و طاهر است، من اگر آلوده باشم چگونه مدعى انتظار اویم و ... . بنابراین انتظار واقعى در صورتى تحقّق مى یابد كه جهاد با نفس را انجام دهیم و چنان ساخته شویم كه لایق سربازى آن حضرت گردیم. روشن است كه جهاد با نفس به مراتب سخت تر از جهاد با دشمن است، به همین جهت حضرت رسول (صلى الله علیه وآله) در آن حدیث مشهور خطاب به مسلمانانى كه از جنگى سخت برگشته بودند فرمود: «مَرْحَباً بِقَوْم قَضَوْا اَلْجِهادَ الاَْصْغَرَ وَ بَقِىَ عَلَیْهِمُ الْجِهادُ الاَْكْبَرَ، قالُوا: وَ مَا الْجِهادُ الاَْكْبَرُ؟ قالَ: اَلْجِهادُ مَعَ النَّفْسِ»(1). نتیجه این كه انتظار باید در بعد درونى و بیرونى آن براى مردم تفسیر شود تا به صورت بى محتوى در نیاید و در محدوده دعا خلاصه نشود. اگر ما در انتظار مهمان محترمى باشیم، چه مى كنیم؟ هم خود را تمیز مى كنیم و هم خانه تكانى مى نماییم. آیا منتظران امام زمان ـ عجل الله فرجه ـ نباید خانه تكانى كنند؟!. -------------------------------------------------------------------------------- 1. میزان الحكمة، باب 586، حدیث 2741، (جلد 2، صفحه 140). [ 271 ]
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:42
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «اِنَّ قُلُوبَ الْجُهّالِ تَسْتَفِزُّهَا الاَْطْماعُ وَ تَرْتَهِنُهَا الْمُنى وَ تَسْتَعْلِقُهَا الْخَدائِعُ»; «قلب هاى انسان هاى نادان را طمع از جاى خود تكان مى دهد و آرزوهاى دراز آن را به گروگان مى گیرد، و زرق و برق دنیا آن را در دام خود اسیر مى سازد»(1). شرح و تفسیر حضرت امیرالمؤمنین على (علیه السلام) طبق روایت فوق، سه نشانه براى روح و قلب افراد نادان بیان مى كند: 1ـ نخست این كه طمع قلب آن ها را از جایگاه اصلى خود تكان داده است. طمع به معناى انتظار بیهوده از كسى داشتن است; مثل این كه شخصى كارى كرده كه استحقاق هزار تومان مزد دارد، ولى انتظار دارد كه ده برابر آن به او بدهند. 2ـ دیگر این كه آرزوهاى طولانى، كه یكى از عوامل قساوت قلب است(2)، قلب جاهل را به گروگان گرفته است. طبیعى است كه گروگان قادر بر انجام وظایف خویش نیست و در نتیجه نمى تواند -------------------------------------------------------------------------------- 1. اصول كافى، جلد اوّل، كتاب العقل و الجهل، حدیث 16. 2. این مطلب در روایات مختلفى از معصومین (علیهم السلام) نقل شده است. به میزان الحكمة، باب 3402، جلد 8، صفحه 238 مراجعه فرمایید. [ 268 ] عكس العمل هاى مناسبى ارایه دهد. بدین جهت عكس العمل هاى انسان نادان در مقابل كُنش هاى مختلف، مناسب نیست. 3ـ نشانه سوم قلب جاهل، توجّه به ظواهر و غفلت از واقعیّت هاست. عالِم، اسیر زرق و برق هاى دنیاى مادّى نمى شود و واقعیّت ها را مى بیند، ولى جاهل دائماً گرفتار اوهام و خیالات است و اسیر دامِ زرق و برق دنیاست، بدین جهت خطّ سیر عالِم كه بر اساس درك واقعیّت ها طراحى شده، صراط المستقیم، ولى مسیر جاهل بیراهه است. سؤال: چرا، عالم واقع بین است و جاهل اسیر ظواهر است و خیال پرور؟ پاسخ: اوّلا «علم» روشنایى و «جهل» تاریكى است(1) و طبیعى است كسى كه روشنایى در اختیار دارد واقعیّات را دریابد و كسى كه در تاریكى گام برمى دارد اسیر اوهام و خیالات شود. ثانیاً جاهل گرفتار هوى و هوس است، و هوى و هوس چشم حق بین انسان را كور مى كند. بدین جهت عالم واقع بین است و جاهل دچار اوهام و خیالات مى شود. -------------------------------------------------------------------------------- 1. میزان الحكمة، باب 2833، حدیث 13379، (جلد 6، صفحه 452).
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:41
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «مِلاكُ الدّینِ مُخالَفَةُ الْهَوى»; «معیار دیندارى مخالفت با هواى نفس است»(1). شرح و تفسیر هر چیزى ملاكى دارد كه با آن سنجیده مى شود. ملاك دیندارى و بى دینى چیست؟ آیا ملاك دیندارى فقط نماز خواندن است؟ آیا حجاب به تنهایى مى تواند معیار قرار گیرد؟ همان گونه كه بعضى مردم نماز یا حجاب را مرز دینداران و بى دینان معرّفى مى كنند. آیا كنترل زبان و حفظ آن مى تواند به تنهایى ترازوى سنجش دیندارى باشد؟ حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) در این روایت كوتاه و عمیق، معیار و ملاك جامع و كاملى را براى مسأله مورد بحث بیان فرموده است. هر چند امور مذكور نیز ملاك هستند; ولى ملاك كامل و فراگیر چیز دیگرى است، حتّى گاه مى شود كه همان عبادت و حجاب و حفظ زبان بر اثر خواهش دل است. داستان معروف زیر شاهد خوبى بر این بحث است: شخصى سالیان درازى در صف اوّل نماز جماعت شركت مى كرد. روزى دیر به مسجد رسید و در صف آخر قرار گرفت، احساس بدى به او دست -------------------------------------------------------------------------------- 1. میزان الحكمة، باب 4041، حدیث 21135 (جلد دهم، صفحه 382). [ 266 ] داد. با خود گفت: حالا مردم چه مى گویند! فلانى هر روز در صف اوّل بود، چرا امروز در صف آخر قرار گرفته است!؟ پس از این افكار و تخیّلات، ناگهان تكانى خورد كه اى واى بر من! سالیان دراز نمازهایم را خراب كردم، باید همه را قضا كنم؟ چون آلوده به انگیزه غیر خدایى بود! به همین جهت در روایتى مى خوانیم كه: «مجذوب فراوانى نماز و روزه و سایر عبادات دیگران مشوید! چون گاهى این ها را از سرِ عادت انجام مى دهند، بلكه افراد را به راستگویى و أداى امانت امتحان كنید»(1). بنابراین آن كس كه تابع عقل و فرمان خداست دیندار، و آن كه تابع هواى نفس است بى دین است. در تفسیر آیه شریفه (نُؤْمِنُ بِبَعْض وَ نَكْفُرُ بِبَعْض)(2) این سؤال مطرح شده است: چرا خداوند بنى اسرائیل را به خاطر این كار سرزنش مى كند، در حالى كه (نُؤْمِنُ بِبَعْض) كه كار خوبى است; هر چند براى (وَ نَكْفُرُ بِبَعْض) مستحق سرزنش هستند؟ برخى از مفسرین گفته اند: «آن ایمان ببعض نیز بى ارزش بوده است، چون به چیزهایى ایمان مى آوردند كه با هواى نفس آن ها سازگار بود. بنابراین در واقع ایمان به هواى نفس بود، نه ایمان به خدا!»(3). خلاصه این كه روایت فوق ملاك و معیار سنجش دینداران از بى دینان را مخالفت با هواى نفس مى شمارد و با این ترازوى دقیق مى توانیم میزان دیندارى خویش را به خوبى بسنجیم. -------------------------------------------------------------------------------- 1. میزان الحكمة، باب 300، حدیث 1490 (جلد اوّل، صفحه 344). 2. سوره نساء، آیه 150. 3. تفسیر نمونه، جلد 4، صفحه 189. [ 267 ]
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:41
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «یَسیرُ الْمَعْرِفَةِ یُوجِبُ الزُّهْدَ فِى الدُّنْیا»; «مقدار كمى از معرفت و عرفان، سبب زهد در دنیا مى گردد»(1). شرح و تفسیر منظور از «معرفت» در روایت فوق، كه باعث عدم وابستگى به دنیا مى شود و سبب مى گردد كه انسان اسیر دنیا نگردد، چیست؟ براى پاسخ این سؤال باید به سه نكته توجّه كرد: 1ـ منظور از معرفت در این روایت معرفة الله است; یعنى اگر انسان مختصر شناختى نسبت به خداوند و صفات جلال و جمال او داشته باشد در دنیا زاهد مى شود، و هرگز اسیر دنیا نمى گردد. كسى كه داراى معرفة الله است، مى داند كه خدا دریاى كمال است و تمام جهان هستى با همه بزرگیش كمتر از شبنم در مقابل بزرگ ترین اقیانوس هاست! بدون شك چنین انسانى اسیر دنیا نمى شود. كسى كه به تعبیر حضرت على (علیه السلام)«فقط آفریدگار هستى در نظر او بزرگ است و هر آنچه غیر اوست در نظرش كوچك و صغیر است; «عَظُمَ الْخالِقُ فى اَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مادُونَهُ فى -------------------------------------------------------------------------------- 1. غرر الحكم، شماره 10984، (جلد 6، صفحه 456). [ 264 ] اَعْیُنِهِمْ»(1) وابسته به دنیا نمى گردد. بر اساس همین جهان بینى است كه آن حضرت دنیا را از آب بینى حیوانى بى ارزش تر مى شمارد!(2). 2ـ منظور معرفت و شناخت خود دنیا است; یعنى اگر آدمى دنیاى ناپایدار و بىوفا را بشناسد، دنیایى كه ممكن است انسان را یك شبه از اوج ثروت و قدرت به نهایت فقر و نكبت تنزّل دهد، دنیایى كه در یك لحظه امكان دارد سلامتى انسان را بگیرد، دنیایى كه بر اثر یك حادثه ممكن است تمام دوستان و بستگان و نزدیكان انسان را به كام مرگ فرو ببرد، آیا به چنین دنیایى مى توان دل بست؟! پس وابستگان و اسیران دنیا، دنیا را نشناخته اند; زیرا اگر نسبت به ماهیّت دنیا معرفت و شناخت پیدا كنند، هر چند معرفت اندكى باشد، اسیر آن نمى گردند. 3ـ شناخت مقام و ارزش انسان باعث مى گردد كه وابسته به دنیا نگردد. اگر انسان قدر خود را بداند و قیمت و ارزش خود را بشناسد، خود را به یك مقام ناپایدار یا اندكى از مال نمى فروشد. این متاع پرقیمتى كه مى تواند برتر از فرشتگان باشد را نباید ارزان فروخت، آن را به كمتر از بهشت و رضوان الهى نباید فروخت. امّا كسى كه نمى داند انسان خلیفة الله است و تمام فرشتگان در برابرش سجده كرده اند، خود را ارزان مى فروشد. همان طور كه شخص ناآشنا به گوهرهاى گران قیمت امكان دارد آن را به ثمن بخس بفروشد! هیچ مانعى ندارد كه هر سه تفسیر در معنى روایت جمع باشد; یعنى معرفت خداوند و دنیا و خود انسان باعث مى شود كه آدمى به دنیا وابسته نگردد و خود را اسیر آن نكند. -------------------------------------------------------------------------------- 1. نهج البلاغه، خطبه 193. 2. نهج البلاغه، خطبه 3.
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:41
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «مَنْ غَرَسَ اَشْجارَ التُّقى جَنى ثِمارَ الْهُدى»; «كسى كه در وجود خویش نهال تقوى بكارد، میوه هاى هدایت را از آن به دست مى آورد»(1). شرح و تفسیر مضمون و محتواى روایت فوق، كه ثمره و نتیجه تقوى در همین دنیاست، در آیات و روایات مختلفى مطرح شده است; ثمره تقوى در آیه شریفه 282 سوره بقره تعلیم و دانش الهى، و در آیه شریفه 29 سوره انفال دست یافتن به قدرت تمیز بین حق و باطل (فرقان) و در آیه دوم سوره بقره ثمره آن هدایت مطرح شده است. امّا آنچه در روایت فوق مطرح شده فقط ارتباط میان هدایت و تقوى است كه هر چه تقوى بیش تر شود هدایت الهى بیش تر نصیب انسان مى گردد; زیرا قلب همچون آینه است، وقتى آینه غبارآلود شود حقایق را منعكس نمى كند، امّا اگر آینه دل را با قراردادن در مسیر نسیم تقوى از غبار گناه بزداییم، چهره حقیقت به خوبى در آن منعكس مى شود. بنابراین نور هدایت همواره در حال تابیدن است و لحظه اى قطع نمى گردد. -------------------------------------------------------------------------------- 1. بحار الانوار، جلد 75، صفحه 90. [ 262 ] جمال یار ندارد حجاب و پرده اى *** غبار ره بنشان تا نظر توانى كرد! ضمناً از روایت فوق مى توان استفاده كرد كه علاوه بر پیمودن راه معرفت از طریق جاده استدلال و فلسفه، مسیر دیگرى نیز وجود دارد. و آن، طریق عرفان اسلامى است كه از راه شهود حاصل مى گردد. همان چیزى كه در آیه 29 سوره انفال به آن اشاره شده است، كه با تقوى و گام نهادن در جادّه وسیع عرفان اسلامى براى شخص متّقى قدرتى حاصل مى گردد كه به راحتى حقّ و باطل و حقیقت و سراب را از یكدیگر تشخیص خواهد داد. نكته دیگر این كه تأثیر تقوى و هدایت دو طرفه است; یعنى همانطور كه هر چه تقوى زیادتر شود هدایت فزونى مى یابد، هر چه هدایت هم بیش تر شود انسان به مراحل عالى ترى از تقوى دست مى یابد. بنابراین باید سعى و تلاش نماییم تقوى الهى را در زندگى فردى و اجتماعى، در مسایل دینى و سیاسى و اقتصادى و ادارى و خلاصه تمام زوایاى زندگى خود پیاده كنیم، تا تمام امّت اسلامى میوه هاى هدایت الهى را از این درخت بارور و تنومند بچینند و از آن به نحو شایسته بهره مند گردند.
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:39
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «ثَلاثٌ یُمْتَحَنُ بِها عُقُولُ الرِّجالِ: هُنَّ الْمالُ وَ الْوِلایَةُ وَ الْمُصیبَةُ»; «با سه چیز عقل انسان ها محك زده مى شود: ثروت، پست و مقام، مصیبت ها و مشكلات»(1). شرح و تفسیر خداوند متعال فلسفه و اساس خلقت انسان را آزمایش و امتحان از او بیان مى كند. بدین جهت دنیا به منزله جلسه بزرگ امتحان، و قیامت به مثابه زمان دادن كارنامه امتحان شوندگان مى باشد! بنابراین نباید دعا كرد كه خدا ما را به امتحان و آزمایش مبتلا نكند; زیرا این دعا با هدف خلقت منافات دارد و دور از اجابت است، بلكه باید از خداوند خواست كه با آزمایش هاى سخت و سنگین ما را آزمایش نكند، پروردگارا ما را به موادّى كه نمره قبولى نمى آوریم امتحان ننما. آزمون هاى خداوند ابزار تكامل ها و پیشرفت هاست و موادّ خاصّى ندارد، ولى سه مادّه اى كه در این حدیث بدان اشاره شده، از همه مهم تر است. مادّه اوّل: مال و ثروت است، یكى از موادّ امتحانى كه در این روایت بدان اشاره شده، ثروت هاى كلان است. تحصیل بیش از نیاز ثروت و -------------------------------------------------------------------------------- 1. غررالحكم، جلد 3، صفحه 337، حدیث 4664. [ 260 ] مصرف نكردن آن بسان حمل مقدار زیادى موادّ غذایى توسّط كوهنورد حریصى است كه فقط قصد دارد یك روز بالاى كوه بماند و بعد ناچار مى شود بقیّه را بالاى كوه بگذارد و برگردد! كسانى در این مادّه امتحانى قبولند كه با داشتن مال و ثروت عقل خود را گم نكنند و هوش خود را از دست ندهند. مادّه دوم: مصائب و مشكلات زندگى است، قبولى در این مادّه امتحانى صبر و تحمّل زیادى مى طلبد، كه در این صورت مأجور هم خواهد بود. و اگر صبر و تحمّل نكند و جزع و فزع آغاز نماید نه تنها قبول نمى شود، كه بار گناهانش سنگین تر مى گردد. مادّه سوم: پست و مقام است، بسیارند افرادى كه با به دست آوردن مقام، همه گذشته خود را به فراموشى مى سپارند و آلوده همه چیز مى شوند. انسان عاقل و باشخصیّت كسى است كه هیچ امرى سبب نشود تا حقیقت ها را نبیند یا به فراموشى بسپارد. نمونه هاى فراوانى از این آزادمردان در طول تاریخ و در میان علما و دانشمندان بزرگ دینى دیده مى شود. [ 261 ]
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:39
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله علیه وآله): مَنْ سَلَكَ طَریقاً یَطْلُبُ فیهِ عِلْماً سَلَكَ اللهُ بِه طَریقاً اِلَى الْجَنَّةِ، وَ اَنَّ الْمَلائِكَةَ لَتَضَعُ اَجْنِحَتَها لِطالِبِ الْعِلْمِ رِضاً بِه، وَ اَنَّهُ لَیَسْتَغْفِرُ لِطالِبِ الْعِلْمِ مَنْ فِى السَّماءِ، وَ مَنْ فِى الاَْرْضِ حَتَّى الْحُوتِ فِى الْبَحْرِ»; «كسى كه به جاده علم و دانش قدم نهد خداوند او را به سوى بهشت رهنمون خواهد شد، و فرشتگان بال و پر خویش را با میل و رغبت زیر پاهاى اهل علم مى گسترانند و تمام موجودات آسمان و زمین، حتّى ماهیان دریا، براى طالب علم استغفار مى كنند»(1). شرح و تفسیر حضرت على (علیه السلام) در این سه جمله، اهمیّت و ارزش بى نظیر جویندگان علم و دانش را بیان مى فرماید. خوشا به حال كسانى كه مشمول این روایت هستند. علم و دانش راه بهشت است در جمله اوّل ارتباط و پیوندى بین بهشت و علم و دانش برقرار مى كند، و راه رسیدن به بهشت را گذر از خیابان ها و كوچه هاى علم و -------------------------------------------------------------------------------- 1. بحار الانوار، جلد 1، صفحه 164. [ 256 ] دانایى معرّفى مى نماید. مفهوم این سخن آن است كه راه جهنّم از كوره راه هاى جهل و نادانى مى گذرد! همان گونه كه در آیه شریفه 179 سوره اعراف به این مطلب تصریح شده است. خداوند متعال مى فرماید: (وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لایَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ اَعْیُنٌ لایُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لایَسْمَعُونَ بِها اُولئِكَ كَالاَْنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ اُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ); «به یقین گروه بسیارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم، آن ها دل ها ]= عقل ها[یى دارند كه با آن (اندیشه نمى كنند، و) نمى فهمند; و چشمانى كه با آن نمى بینند; و گوش هایى كه با آن نمى شنوند; آن ها همچون چهارپایانند; بلكه گمراه تر! آن ها همان غافلانند». چرا بدتر از چهارپایان هستند؟ زیرا با داشتن همه گونه امكانات هدایت، باز هم گمراهند; آرى این آیه علّت جهنّمى شدن عدّه اى از جهنّمیان را جهل آن ها مى داند و ما به اسلام افتخار مى كنیم كه راه بهشت را علم و دانش، و راه جهنّم را جهل معرّفى مى كند! برخلاف بعضى مذاهب ساختگى كه حیات خویش را در جهل مردم مى دانستند و بدین جهت با علم مبارزه مى كردند و حتّى اگر در كتابخانه شخصى بیش از نوزده عدد كتاب بود، عیب مى دانستند! عجیب این كه فصول نخستین تورات كنونى كه مورد قبول یهودیان و مسیحیان دنیاست، علّت اخراج حضرت آدم (علیه السلام) از بهشت را رسیدن او به علم و دانایى معرّفى كرده است! در آن جا آمده است كه چون آدم از درخت علم و دانایى خورد، به جرم دانایى از بهشت رانده شد! چقدر فرق است بین مكتبى كه راه بهشت را علم و دانایى مى داند و مكتبى كه علم را سبب خروج از بهشت مى شمارد؟! [ 257 ] فرشتگان براى طالب علم بال و پر مى گشایند امام (علیه السلام) در قسمت دوم روایت فوق خبر از بال و پر گشودن ملائكه بر سر راه اهل علم ـ آن هم نه با جبر و فشار، بلكه با میل و رغبت و اختیار ـ مى دهد، یعنى هنگامى كه طلاّب و دانشجویان به سوى كلاس درس حركت مى كنند، بر بال ملائك گام مى نهند! راستى چرا فرشتگان با آن مقام والایى كه دارند چنین مى كنند؟ پاسخ آن روشن است: فرشتگان قدر علم و دانش را مى دانند، چون وقتى آدم آفریده شد، از سبب آفرینش آدم پرسیدند؟ خداوند در داستان آفرینش آدم به علم و دانش او اشاره كرد و در مسابقه علم و دانش بین آدم و فرشتگان، آدم برنده شد. از آن جا فهمیدند سجده در برابر آدم براى چه بوده است، آن ها از این طریق به ارزش حقیقى علم و دانش پى بردند و بدین جهت بال و پر خویش را براى جویندگان علم و دانش مى گسترانند. كسانى كه در مسیر علم و دانش گام برمى دارند باید قدر مقام بزرگ خویش را بدانند و همواره خدا را نسبت به آن شاكر باشند و دیگران را از دانش خود محروم نسازند. استغفار تمام موجودات براى جویندگان علم حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در جمله سوم از استغفار تمام موجودات زمین و آسمان، حتّى ماهى هاى دریا، براى دانشجویان علم و دانش سخن مى گوید. انبیا، اولیا، جانشینان آنان، فرشتگان، تمام انسان ها، تمام جانداران، حتّى ماهیان دریا، براى طالبان دانش از خداوند عالم طلب غفران و رحمت مى كنند و بدون شك دعایى كه زمزمه تمام جهان هستى باشد به اجابت مى رسد. [ 258 ] طلاّب محترم! دانشجویان عزیز! و تمام عزیزانى كه در راه علم و دانش گام برمى دارید! اندكى بر این نعمت هاى بزرگ الهى كه نصیبتان شده اندیشه كنید و از این كه تا این حدّ مشمول نعمت هاى پروردگار شده اید، او را همواره شكرگزار باشید و قدر خویش را بدانید. بسیارند كسانى كه آرزو دارند در مسیر علم و دانش گام نهند، ولى توفیق رفیق آن ها نمى شود. بى جهت نیست كه این توفیق شامل حال شما شده است، علل این توفیق الهى خود بحث مفصلّى مى طلبد، ولى آنچه مسلّم است خداوند حكیم روى حساب و كتاب چنین نعمتى را شامل حال بعضى مى كند و برخى را از آن محروم مى نماید. راستى چه غرور آفرین و مسرّت بخش است كه انسان در مسیرى گام نهد كه به بهشت خداوند منتهى مى شود و در این مسیر بر روى بال و پر فرشتگان حركت كند و مشمول دعاى خیر تمام موجودات عالم نیز گردد. آیا افتخارى بالاتر از این پیدا مى شود!.
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:39
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته