• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1392
تعداد نظرات : 123
زمان آخرین مطلب : 6085روز قبل
دعا و زیارت
روزي جمعي به حضور پيامبر (ص) آمده و گفتند: ما به قرآن اشكالي داريم ، براي مناظره آمده ايم ، پيامبر (ص) فرمود: شكالتان چيست؟ نخست گفتند: آيا تو فرستاده خدا هستي؟ پيامبر (ص)‌فرمود: آري. جمعيت: اشكال ما از قرآن شما اين است: (آيه 98 سوره انبياء) مي فرمايد: اِنَّكُم وَ مَا تَعبُدُونَ مِن دُونِ الله حَصَبُ جَهَنَّمَ : «‌شما آنچه (معبوداني كه) جز خدا مي پرستيدهيزم دوزخ مي باشد. اشكال ما اين است كه طبق اين عبارت، بايد حضرت مسيح (ع) نيز اهل دوزخ باشد زيرا مسيح (ع) را نيز عده اي مي پرستند؟ پيامبر با كمال ميل و آرامش، سخنان آنها را گوش كرد و سپس فرمود: قرآن بر طبق متعارف كلام عرب نازل شده است ، در كلام عرب كلمه «مَن » نوعاً‌ براي ذوي العقول (افراد صاحب عقل) و هم براي غير ذوي العقول استعمال مي شود. در آيه مورد اشكال شما كلمه « ما » استعمال شده ، بنابراين معبوداني را مي گويد كه صاحب عقل نيستند؛ مثل بتهائي كه از چوب، سنگ، گل و ... بنابراين معني آيه چنين مي شود: «‌ جايگاه شما غير خداپرستان و معبودهائي كه از بتهاي مخالف ساخته ايد ، همگي در دوزخ مي باشد» ‌آنها قانع شده ، پيامبر را تصديق كردند و برخاستند و رفتند. (1) (1) بحار ط جديد 9 ص 282
يکشنبه 28/5/1386 - 13:26
دعا و زیارت
چندى پيش توفيق زيارت تصوير ترجمه‏اى كهن از قرآن مجيد ميسر گرديد، كه نسخه آن در كتابخانه مركزى و مركز اسناد دانشگاه تهران به شماره 9680 نگهدارى مى‏شود و به خط حسن‏بن على‏بن حسين كوفى است كه در نيمه رمضان 555 كتابت آن را به پايان رسانيده است و نسخه از آغاز سوره بقره تا آخر سوره كهف را دارد و 285 برگ هفت‏سطرى (هر صفحه 7 سطر با ترجمه زيرنويس به صورت منكسر يا چليپايى) است. در فهرست دانشگاه (ص‏449-450) آمده است كه اين ترجمه «فارسى كهن نزديك به ترجمه طبرى - بى‏داستانها - و بايد تحرير ديگرى از آن باشد». صحيح است و مى‏توان هر ترجمه يك متن را كه متعلق به مرحله معينى از زمان و مكان باشد تحريرى از ترجمه ديگر آن متن در همان مرحله دانست. و چون اين ترجمه با ترجمه طبرى و اختلاف نسخه‏هاى آن مقايسه شد ديديم كه گاهى - ولى نه بسيار - عباراتى مشترك و شباهتها در آنها هست; اما اين ترجمه را رنگى و آهنگى خاص است و چون متن كامل ترجمه سوره مباركه يوسف در اين مقاله نقل مى‏شود عجالة براى پرهيز از دراز شدن سخن، از شرح ويژگيهاى لغوى و دستورى آن مى‏گذريم. اما ويژگى بسيار مهم اين ترجمه وزن و آهنگ آن است. گاهى ترجمه آيت‏يا آياتى، برحسب اقتضاى موضوع، تركيب و آهنگى خاص يافته‏اند (مثلا ترجمه آيات 33 و 43 و 101 همين سوره)، كه در اين مورد پژوهشگران پيشينه را سخنها و كتابهاست و ما به آن نمى‏پردازيم; اما از آن كه بگذريم وجود نوعى آهنگ و وزن در قالب افاعيل عروضى در تمام عبارات ترجمه است. گاه عبارتى را - به تكرار در قالب يك مصراع از بحور بلند اوزان عروضى مى‏يابيم; اما عبارات موزون كوتاه را تقريبا در ترجمه هر آيت مى‏بينيم. مثلا در همين ترجمه سوره يوسف، در 111 آيت‏به بيش از 50 جمله و عبارت موزون برمى‏خوريم كه شمارى از آنها يك مصراع كامل و بسيارى ديگر تركيبى از افاعيل يك بحر - كمتر از يك مصراع يا بيشتر از آن - است كه در سطور زير نقل مى‏شود. شماره آخر هر جمله يا عبارت متعلق به آيه آن است; و چون خوانندگان اين مقاله را بى‏گمان بر وزن شعر و عروض اشراف هست، براى پرهيز از اطناب، از برابر نهادن افاعيل در هر عبارت گذشتيم. اينك آن جملات و عبارات موزون: كى منم در كار شما (آغاز سوره) فرو فرستاديم/2 كى مگر شما بذانيد/2 ياد كن آنگه كى گفت - يوسف پذر خويش/4 من ديذم اندر خواب /4 گفت گوينده از پيش ايشان/10 بفرست وى را - فردا بصحرا /12 پس چون ببردند وى را /15 بخورد ويرا گرگ/17 هستيم ما راست‏گويان/17 شكيبايى كنم نيكو/18 پس بيامد كاروانى /19 اى مژدگانى - اينك غلامى /19 بودند برادران يوسف/20 بفروختند او را - درمى چند شمرده/20 آنكس كى خريده بود وى را از مصر/21 بكرامت محل وى - باشذ كى سوذ دارد/21 خود خواند وى را - آن زن كى يوسف.../23 ببست درها را محكم - و گفت ويرا اقبال.../23 خود قصد كرد آن زن.../24 گفت‏يوسف كى طلب كردست.../26 و بخواندست مرا /26 پيراهن وى دريده از پيش - پس راست گفت آن زن /26 پيراهن وى دريده از پس /27و28 اين است دين راست /40 چى بود كار شما آن وقت؟/50 طلب كرديد يوسف را /50 كى خذاوند من آمرزنده است /53 چون سخن گفت‏با وى /54 كى من نگه دارم - داناام /54 من بهترين مهربانانم /59 گفتند مى‏جوييم مكيال ملك /72 همچنان ما جزا دهيم آنرا /75 گفتند اگر دزدى كند /77 من پاى برندارم /80 واسخت اندوها /84 اندوه به دل مى‏داشت /84 گفت‏يوسف - اى دانيذ شما؟ - كى چى كرديذ شما با يوسف؟ /89 چون جدا شد كاروان از شهر مصر /94 گفت اندر شويد اندر مصر /99 اى خداوند من عطا دادى (يا) عطا دادى اين ملكت و پادشاهى /101 ياد كرديم از خبرها - آنچ از تو غايب بود /102 آنگه كى عزم ايشان - درست‏شد اندر كار ايشان /102 چند عبرتهاست اندر آسمانها و زمين؟ /105 خود بود اندر قصص ايشان - پندى خداوند خردها [را] /111 پيش از نقل ترجمه سوره يوسف به اختصار اشاره‏اى در مورد رسم‏الخط آن مى‏شود: رسم‏الخط ترجمه اختلاف عمده‏اى با رسم‏الخط ديگر ترجمه‏هاى فارسى سده‏هاى 5-6 ق ندارد و مشخصات عمده آن از اين قرار است: الف: ممدود بدون مد، گاف با يك سركش; پ، چ و ژ غالبا داراى سه نقطه; «كه و چه‏» بيشتر به صورت «كى و چى‏» و «آنكه و آنچه‏» به صورت «انك وانج‏»; ياء مفرد گاه منقوط- با دو نقطه در بالا - و گاه معكوس، بدون آن كه هر يك در موردى خاص به كار رود. هر جا كلمه‏اى يا كلماتى و تركيبى يكجا نوشته شده بود يا جدا از هم; ما هم به همان گونه نقل كرديم. متاسفانه نادرستيهايى در استنساخ هست كه در پانوشتها به پاره‏اى از آنها اشاره شده است: اينك ترجمه سوره مباركه يوسف: بنام خداى مهربان بخشاينده‏منم خداى كى منم در كار شما آنست آيتهاى كتاب ظاهر. كى ما فرو فرستاديم، آن قرآن عربى، كى مگر شما بذانيذ. ما مى‏خواهيم (1) بر تو يا محمد، نيكوترين قصها، يعنى قصه يوسف، بآنچ وحى كرديم فريشته بتو اين قرآن، و اگر بودى تو از پيش آن وحى از غافلان. ياذ كن آنگه كى گفت‏يوسف پذر خويش را: اى پذر من، من ديذم اندر خواب، يازده ستاره، يعنى كوكب و آفتاب و ماه را ديذم ايشان را كى مرا سجود مى‏كردند. گفت‏بذو يعقوب (2) (ع): اى پسر من، برمخوان خواب خويش را بر برادران خويش، كى اگر حسد كنند ترا حسد كردنى، كى شيطان مردم را دشمنى است پيدا و ترا و ايشانرا از راه بب[رد]. و همچنان كى ترا اين نموذ، اختيار كنذ ترا خذاى تو، و بياموزد ترا از تعبير خوابها، و تمام بكنذ نعمت‏خود بر تو و بر قوم يعقوب، چنان كى تمام كرد نعمت‏بر پذران تو از پيش آن، بايمان ابراهيم و اسحق، چنين گفت كى خداى تو دانااست و حكيم. خود بوذ اندر يوسف و براذران وى عبرتها، آنكسان را كى پرسند ترا از قصه يوسف. ياذ كن آنگه كى گفتند: خود يوسف و براذر وى دوسترست نزد پذر ما از ما، و ما جماعتى‏ايم ده تن، و پذر ما اندر خطاست ظاهر. بكشيذ يوسف را، يا بيفكنيد. وى را بزمين ديگر، تا حاصل گردد شما را روى پذر شما، و باشيذ از پس او گروهى بسامانان. گفت گويند[ه] از پيش ايشان: مكشيذ يوسف را و اندر افكنيذ ويرا اندر بن چاه، تا برچينند ويرا برخى از راه گذريان، اگر هستيد كنندگان. گفتند: اى پدر ما چى بود ست ترا؟ كى ايمن ندارى ما را بر يوسف، و ما وى را ناصحى باشيم. بفرست وى را بما فردا بصحرا، تا فراخ بزييم و بازى كنيم، و ماوى را نگاه داريم. گفت‏خود اندهگن كنند (3) مرا كى ببريذ شما او را و من مى‏ترسم كى بخورد ويرا گرگ و شما از وى غافل باشيذ. گفتند اگر بخورد وى را گرگ و ما ده مرداييم (كذا) آنگه ما سخت عاجز باشيم. پس چون ببردند وى را، و دل بر نهادند كى بيفكنند وى را اندر بن چاه، و وحى كرديم ما بيوسف كى تو خبر دهى ايشانرا بكار ايشان اين كى مى‏كنند و ايشان همى ندانند. و آمذند بپذر خويش شبانگاه همى گرستند. گفتند اى پدر ما، ما رفته بوذيم تا با يك ديگر تك دهيم و تيراندازيم، و بگذاشتيم يوسف را بنزديك كالاى ما، پس بخورد ويرا گرگ، و نيستى تو باور دارنده، و اگر چه هستيم، ما راست‏گويان. و آوردند بر پيراهن وى خونى دروغ، گفت‏يعقوب: بل مزين گردانيذست‏شما را تنهاى شما، شكيباى كنم نيكو، و از خداى يارى خواهم بر آنچ صفت مى‏كنيذ بر دروغ، بر دروغهاء تمام. پس بيامد كاروانى، بفرستادند پيش رو ايشان را بآب، پس فرو گذاشت دلو خويش اندر چاه، گفت: اى مزدكانى مرا، اينك غلامى، و بپوشيدند آن نام بضاعت (4) نهاذند، و خدا داناترست‏بآنچ مى‏كردند. و بفروختند او را ببهاى ناقص، درمى چند شمرده، و بوذند برادران يوسف، اندر وى از زاهدان. و گفت، آنكس كى خريذه بوذ وى را از مصر، زن خويش را: گرامى كن بكرامت محل وى، باشذ كى سوذ دارذ ما را جاى، يا بگيريم او را بفرزندى، و همچنان ممكن گردانيذيم يوسف را اندر زمين مصر، و تا بياموزيم وى را از تعبير خوابها، و خداى غالب است‏بر امر وى، و ليكن بيشترين مردمان ندانند. و چون رسيد به وقت قوت و جوانى، داذيم او را حكمت داناى و علم، و همچنان جزا دهيم نيكوكاران را. و خوذ خواند وى را آن زن كى يوسف(ع) اندر خانه او بود از تن وى، و ببست درها را محكم و گفت ويرا اقبال باذا ترا، ترا [گفت]: پناه كنم با خذاى، كى خذاى نيكو گردانذ محل من، و خود فلاح نكند آنكسان كى ظالم باشند. و خود قصد كرد آن زن، و قصد كرده بوذ يوسف بذان، اگر نه را (كذا) بوذى كى بديذ علامت و نشان خذاوند او، همچنان كرديم، تا بگردانيديم از وى انچ بذى بذى و فعل زشت كى وى از بندگان ما بوذ كى ايشان مخلص باشند. و از پيش يكديگر شتاب كردند بدر، و بدريد پيراهن وى از پس، و يافتند خذاوند وى را نزديك در، گفت آن زن: نيست پاداش آنكسى كى خواهد باهل تو بذى، مگر آنك وى را حبس كنذ، يا عذاب كنذ ويرا عذابى دردناك. گفت‏يوسف كى طلب كردست مرا، و بخواندست مرا، و گواهى داد گواهى از اهل آن زن: اگر هست پيراهن وى دريذه از پيش، پس راست گفت زن، و مرد از دروغ گويانست. و اگر هست پيراهن مرد دريده از پس، دروغ مى‏گويذ زن و مرد از جمله راست‏گويانست. پس چون بديذ پيراهن وى دريذه از پس، گفت: اين از كيد شما زنانست. كى كيد شما زنان عظيم بزرگ بود. اى يوسف، روى بگردان ازين كار; و استغفار كن اى (5) زن از گناه خويش، كى تو هستى از جمله خطاكنندگان. و گفتند زنانى اندر شهر، كى: زن ملك عزيز مصر همى بجويد بنده خويش را از تن وى، خود اندر ميان دل دوستى او، و ما مى‏بينيم وى را اندر بى‏راه ظاهر. پس چون بشنيد زليخا بمكر ايشان، بفرستاذ، ايشانرا بخواند، و بنشاند ايشانرا محلى گرامى، و فرا داد هر يكى را از ايشان كاردى، و گفت‏يوسف را: بيرون آى بر ايشان، پس چون بديذند، بزرگ يافتند وى را، و ببريذند دستهاى خويش، و گفتند: معاذالله، نيست اين آدمى و، نيست اين مگر فريشته گرامى. گفت زليخان آن كى آنست كى شما ملامت كرديد مرا اندر باب وى، و خوذ خواندم او را من بر تن وى، و امتناع كرد، و اگر نكند انچ من او را بفرمايم، اندر زندان كنند وى را، و باشد از جمله ذليلان. گفت‏يوسف: اى خدا من زندان دوست‏تر دارم نزديك من از انچ مى‏خوانند مرا بذان، و اگر نگردانى از من مكر ايشان ميل كنم با ايشان و باشم از جمله جاهلان. پس اجابت كرد وى را خذاى و بگردانيذ از وى مكر ايشان كى اوست‏شنوا دعوت داناست. آنگه راى اوفتاد ايشانرا پس آنك بديذند آيتها يعنى علامتها، كى وى را اندر زندان كنند با بهنگامى. واندر شذ با وى اندر زندان دو غلام ملك، بگفت (اصل: بگو) ازين دو [يكى] كى من ديذم خويشتن را كى همى خوردمى (6) (كذا) انگور و گفت (7) ديگر كى من ديدم خويش را، كى برگرمى از زبر سر خويش نان، كى همى خوردندى مرغان از آن خوردنيها [خبر ده ما را] از تفسير آن كى ما مى‏بينيم ترا از نيكوكاران. گفت‏يوسف [نيايد به شما] هيچ طعامى كى روزى كرده باشيذ، كى نه من خبر دهم مر شما را بتفسير آن، پيش از آن كى آيذ بشما، و آن آن را نيست (كذا) كى آموختست مرا خذاى من، و من بگذاشتم ملت قومى كه نه گرويذند به خذاى و ايشانند كى بقيامت ايشان كافرانند. و متابعت كردند (كذا) بذان شريعت پدران خويش را ابراهيم و اسحاق و يعقوب، و نباشذ و نشايذ ما را كى شرك آريم بخداى هيچ چيز را، اين از فضل خذايست‏بر ما (8) و بر همه مردمان و ليكن بيشترين مردمان شكر نكنند (9) بذان خداى را. [اى] كى ياران ايذ اندر زندان اى (كذا) خذايان متفرق كى از (كذا) بهتر يا خذاى يگانه كى همه خلق را قهر كرده است. همى نپرستيذ از غير خذاى مگر نامها را، كى نام نهاذيذ شما بشما و پذران شما، نفرستيذست‏خذاى بذان هيچ حجتى و برهانى، نيست‏حكمت (10) الا مگر خذاى را، فرموذ كى مپرستيذ مگر او را، اينست دين راست و ليكن بيشترين از مردمان همى ندانند. اى ياران من همى زندانى، اما يكى از شما ساقى كنذ مهتر خويش، و خمر دهد وى را، و اما ديگر را بردار كنند تا همى خورد مرغ از سروى، برفت قضا بر او از انچ جواب همى خواهيذ. و گفت‏يوسف آنكس را كى دانست كى او رستگارى يابذ از ايشان هر دو: ياد كن مرا بنزديك مهتر خويش، پس فراموش گردانيذ وى را شيطان ذكر خذاى بر دل يوسف، پس بماند اندر زندان چندين سال. و گفت ملك ايشانرا كى: من مى‏بينم اندر خواب هفت گاو فربه، كى مى‏خورد آنرا هفت گاو لاغر، و هفت‏خوشه گندم سبز، و خوشهاى ديگر خشك. اى شما كى اشراف قوميد، فتوى دهيد مرا اندر خواب من، اگر چنانست كى خوابها تعبير مى‏كنيد. گفتند: اين خوابهاايست‏بر يكديگر آميخته و نيستيم ما به تفسير آن خوابها پيشينه عالم. و گفت آنكس كى نجات يافته باشد از آن دو، و تا ياد آمدش از پس امت، من خبر دهم شما را بتاويل آن، بفرستيذ مرا، يعنى آمذ و گفت. اى يوسف، اى صديق، براست جواب ده ما را اندر هفت گاو فربه كى همى بخورذ آنرا هفت گاو لاغر، و اندر هفت‏خوشه سبز و ديگر خوشهاء خشك تا مگر من بازگردم سوى اهل مصر. گفت‏يوسف ميكاريد (11) هفت‏سال بر عادت خويش، [پس آنچه] بدرويذ شما بگذاريذ آنرا اندر خوشه، مگر اندكى از انچ بخوريد. آنگه آيذ از پس آن، هفت‏سال سخت، بخورند آنچه از پيش نهاده باشند آنرا، مگر اندكى كى آن را محكم نهاده باشند. آنگه آيذ از پس آن سالى، كه اندر ان فرياذ رسذ مردمان را، و اندران كى ايشانرا از آن [تنگى برهاند]. و گفت ملك: بياريد وى را بمن، پس چون آمذ بوى رسول گفت: بازگرد تا نزديك (12) مهتر خويش و بپرس ويرا تا چى بود حال آن زنان كى ايشان ببريذند دستهاى خويش؟ كى خذاى من بكيد ايشان دانا است. گفت ملك با اين زنان: چى بوذ كار شما آن وقت كى طلب كرديذ يوسف را از تن وى؟ گفت (13) معاذالله ندانيم ما بر وى هيچ جزاى بدى. (14) گفت زن (15) عزيز يعنى زليخا اكنون پيذا شذ حق، كى من جستم وى را از تن وى، و او از جمله راست گويانست. اين از بهر آنست تا بداند ملك، كى من خيانت نكردم وى را اندر پنهانى و حال وى، و بداند كى خذاى راه ننمايد (16) كيد آنكسانى كى خاين‏اند. و بيزار نكنم تن خويش را، كى تن فرماينده است‏ببدى، مگر آنچ ببخشايذ خذاوند من، كى خذاوند من آمرزنده است و بخشاينده. و گفت ملك: بياريذ [زى] من او را تا من بدوستى خالص تن خويش را، و چون سخن گفت‏با وى، گفت ملك: تو امروز بنزديك ما ممكنى از هرچ خواهى و امينى. گفت‏يوسفت: فرو دار مرا بر نگه داشتن خزانها (17) [ء] زمين، كى من نگه دارم، داناام. و همكنان (18) ، ملكت داذيم يوسف را اندر زمين، تا فرود از آن آنچه خواهذ، برسانيم نعمت ما آنرا كى خواهيم [و] ضايع نكنيم مزد نيكوكاران. و مزد و ثواب آخرت بهترست آنكسان را كى ايمان آوردند و برزيدند تقوى. و آمدند براذران يوسف، و اندر آمذند نزديك و شناختند (19) ايشان را و ايشان وى را منكر. و چون بشناخت، بساخت ايشان را بارهاى ايشان، گفت‏بياريذ بمن براذرى كى شما را است از پذر شما، و من بهترين مهربانانم. مر اگر نياريذ بمن او را، نباشذ پيمانه شما را نزديك به من، و نه نزديك آمذ بمن. (20) 0 گفتند ايشان: اندر خواهيم از وى پذرش را، و ما بكنيم آنچ را فرمودى. و گفت‏يوسف غلامان وى را: بنهيد بضاعت ايشان اندر ميان بار ايشان، و مگر ايشان بشناسند مرايشان آنگه كى باز گردند سوى قوم خويش، تا مگر ايشان بازآيند. و چون باز آمدند تا بنزديك پذر خويش، گفتند: اى پذر ما، منع كردند از ما كيل، بفرست‏با ما برادر ما را تا كيل بستانيم و ما او را نگاه‏بان باشيم. گفت‏يعقوب: اى ايمن دارم شما را بر وى مگر چنانك امين داشتم شما را بر براذر وى؟ از پيش، و خذاى بهتر نگاه دارد از شما. و او رحيم‏تر است از جمله آنكسان. (21) و چون بگشادند بار خويش، و يافتند بضاعت‏خويش باز داده، بايشان، گفتند اى پذر ما چى خواهيم پس ازين، بضاعتهاى ما باز دادند با ما، و ما طعام خوريم ديگر بار، و نگه داريم براذر ما را و بيفزاييم كيل شتربارى و آن كيل است كى بآسانى ما را حاصل آيذ. گفت‏يعقوب: هرگز نه فرستم او را با شما، تا آنگه كى بدهند شما را عهدى از خداى، كه بياريذ بمن او را، مگر فرو گيرند و غلبه كنند بر شما، پس چون بدادند او را عهد خويشتن، گفت‏يعقوب خذاى برآنچ مى‏گوييم گواهست. و گفت‏يعقوب: اى پسران من، اندر مشويذ از يك در و اندر شويذ از درهاى پراكنده، و هيچ چيز كفايت نتوانم كرد از شما آنچ خذاى خواسته باشذ، نيست‏حكمى مگر خذاى (22) را و بروى توكل كندا آنكسان كى توكل كنند. و چون اندر شدند از آنجا كى فرموذ ايشانرا پذر ايشان، هيچ چيزى كفايت نكرد ازيشان آنچ خذاى خواسته باشد و ليكن آن همت اندر تن يعقوب بوذ بجا آورد، و يعقوب خذاوند علم بود، و آنچ بياموختيم وى را، و ليكن بيشترين مردمان ندانند آنچ وى دانست. و چون اندر شدند نزديك يوسف، با خود گرفت‏برادر خويش را گفت من هستم برادر تو اندهگن مباش بانچ ايشان مى‏كردند. پس چون بساخت ايشانرا بار ايشان، بنهاد مشربه زرين اندر بار براذر خويش، آنگه منادى كرد ندا كننده: اى اهل كاروان، شما خود دزدانيذ. گفتند بايشان: چى مى‏جوييد شما؟ گفتند و چمى طلبيد. از ما؟ گفتند مى‏جوييم مكيال ملك، و آنكسرا كى بيارد بآن بار يك شتر و من بدان پابندان باشم. گفتند بخذاى خوذ دانستيذ كى بيامذيم بما تا فساد كنيم اندر زمين؟ و نبوديم ما دزد. گفتند: پس چيست جزاء اين فعل اگر باشيذ دروغ زنان؟ گفتند: جزاى آنك آنكسى كى يابند اندر بار او، آنست پاداش او، همچنان ما جزا دهيم آنرا، يعنى دزدان را. پس ابتدا كرد ببارهاى برادران، پيشين از بار براذر خويش، آنگه بيرون آورد آن را از بار براذران (23) خويش، چنان بلطف كرديم كيد از بهر يوسف، نبايست‏يوسف را كى فرا گيرد برادر خويش را، اندر سبب دين ملك، مگر آنك خواسته باشذ خذاى، برداريم درجات آنكسى كى خواهيم، و زبر هر خذاوند علمى عالمى ديگرست. گفتند: اگر دزدى كند ابن يامين، خود دزدى كند براذر او از پيش وى، پنهان كرد آنرا يوسف اندر دل خويش، و پيدا نكرد آنرا برايشان. گفت‏يوسف شما بتريد اندر منزلت، و خذا داناترست‏بذانچ صفت مى‏كنيذ. گفتند يوسف را اى ملك عزيز، خوذ او را پذرى است پير بزرگ شذه، فراگير يكى از ما بدل وى، كى ما مى‏بينيم ترا از جمله نيكوكاران. گفت‏يوسف: بازداشت‏خواهم از خذاى كى ما فراگريم مگر آنكسى را كى ما يافتيم متاع ما بنزديك وى، كى ما آنگه ظالم باشيم. پس چون نوميذ شذند ازو، خالى كردند و مناجات كردند. گفت مهتر ايشان: اى ندانيذ؟ كى پذر شما برگرفتست‏بر شما بحكم عهدى از خذا و از پيش من بود كى تفريط كرديذ اندر حق يوسف، هرگز من پاى برندارم از زمين مصر، تا آنگه كى دستورى دهد ما را پذر من، يا حكم كنذ خذاى، كى خذاى بهترين حكم كنندگان است. باز شويذ تا نزديك پذر خويش، و گوييذ: اى پذر ما خوذ پسر تو دزدى كرد، و ما آنرا كى از ما پنهان بوذ نگه داشتن نتوانستيم، و ما هيچ گواهى ندهيم الا بآنچ دانستيم. و بپرس از مردمان ديه - آنكه بوديم ما اندران - و از مردم كاروان - آنك بيامديم ما اندر ميان ايشان - و ما خود راست گويانيم. گفت‏يعقوب بل مزين نكردست‏شما را تنهاى شما كارى، و مرا شكيباييست‏بران، نيكو باشذ كى خذاى بيارد بمن ايشان را همه، كى او خذاى است داناء، و حكيم است. آن روز كى بگردانيذ (24) ازيشان، و گفت: واسخت اندوها بر يوسف، و سفيد شده بود چشمهاى وى از اندوه، و او اندوه به دل مى‏داشت. گفتند پسران وى و بخذاى كى سست نگردى و همى وى را ياد مى‏كنى، تا آنگه كى باشى تباه اندر عقل، تا باشى از هلاك كنندگان. گفت‏يعقوب: كى همى نالم اندوه من و تيمار من با خذاى، و دانم از خذاى آنچ شما نذانيذ. اى پسران من، برويذ و خبر جوييد از يوسف، و از براذر وى، و نوميذ مگرديذ از رحمت‏خذاى، كى نوميذ نگرداند از رحمت‏خذاى، مگر گروهى را كى كافرانند. و چون اندر آمدند بنزديك يوسف گفتند اى ملك رسيد بما و اهل ما سختى و گرسنگى و آورديم بضاعتى كاسد و كاسته، تمام بده ما را كيل، و باز[ده] برادر ما، صدقه كن بر ما، كى خذاى جزا دهد صدقه‏كنندگان را. گفت‏يوسف: اى ذانيذ شما؟ كى چه كرديد شما با يوسف و براذر وى؟ و شما ندانستيذ كى عاقبت كار چه خواهذ بود. گفتند اى تو توى يوسف؟ گفت منم يوسف و اين براذر من است، يعنى ابن‏يامين، خوذ منت نهاذ خذاى برما، و هر كى بپرهيزذ، و صبر كند اندر بلا، خود خذاى ضايع نكند ثواب نيكوكاران. گفتند: بخذاى، كى اختيار كرد ترا خذاى بر ما و نبوديم ما بانچ كرديم ما خطاى. گفت‏يوسف: هيچ تغير نيست‏بر شما امروز بيامرزد خذاى شما را و او[ست] رحيم‏ترين رحيمان و بخشاينده. ببريد پيراهن من اين، و برافكنيد آنرا بر روى پذر من، تا بينا گردد، و باز دهند اهل شما را بجملگى. و چون جدا شد (25) كاروان از شهر مصر، گفت پذر ايشان: من همى يابم بوى يوسف اگر نه آنرا استى كى شما بخرفى (26) منسوب كنيذ ما را. گفتند: بخذاى كى تو اندر عشق و دوستى تو دير يابذ (27) (كذا). پس چون كى آمد مژده دهنده برافكند پيراهن را بر روى يعقوب (ع)، گرديد بينا شذ. گفت‏يعقوب: اى گويم شما را كى من همى دانم از بهر خداى آنچ ندانيذ شما. گفتند: اى پذر ما، آمرزش خواهيذ ما را ازين گناهان ما، كى ما بوديم مخطى و گناه‏كار. گفت‏يعقوب زود بود كى آمرزش خواهم شما را از خذاى من، اوست آمرزگار و بخشاينده. و چون اندر آمدند نزد يوسف با خود گرفت پذر و مادر خود و گفت: اندر شويذ اندر مصر، اگر خواهذ خذاى، ايمنان. و برداشت پدر و مادر خويش را بر تخت ملك و ايشان همه او را سجود كردند و گفت: اى پذر من اين است تاويل آن خواب كى من ديدم از پيش، خود بگردانيد خداوند من حقيقت، و خود نيكو كرد با من، كى بيرون آورد مرا از زندان، و شما را بياورد شما را از باديه كنعان، از پس آن كى تباه (28) بكرد شيطان، يعنى ديو، ميان من و ميان براذران من، كى خداوند من باريك دانست، آنچ خواهذ، و خوذ اوست كى عليمست، هرچ كند، بدانش و حكمت كند. اى خذاوند من، عطا داذى، اين ملكت و پاذشاهى، و بياموختى مرا از تفسير خوابها، اى آفريذگار آسمانها و زمين، تو ناصر و حافظ منى، اندر دنيا و آخرت، تمام كن عمر من در اسلام، و اندر رسان مرا بپيشينگان و نيكان و پيغامبران، چون پدر وى(ع). آنچ ياذ كرديم از خبرها انچ از تو غايب بود وحى مى‏كنيم ترا بتو، و الا تو نشناختى بودى (كذا)، تو يا محمد نزديك اولاد يعقوب آنگه كى عزم ايشان درست‏شذ اندر كار ايشان و ايشان مقر (29) همى كردند. و نيستند بيشترين مردمان مؤمن، و اگر چى حريص باشى يا محمد (30) بر ايمان ايشان. و نمى‏خواهى تو ازيشان بر تبليغ رسالت هيچ مزدى و نيست اين قرآن مگر پندى همه خلق را. و چند عبرتهاست اندر آسمانهاى (كذا) و زمين، كى ايشان مى‏گذرند بر آن، و اندر آن، و ايشان از آن همى برگردند. و نگروند بيشترين ايشان بخداى، كه نه ايشان مشرك باشند يعنى همباز گوينده. اى ايمن شدند كى آيد بايشان پوششى از عذاب خذاى، يا آيذ بايشان قيامت ناگاه، و ايشان ندانند خبر آمذن وى. بگو يا محمد اينست راه من كى مى‏خوانم با خذاى برحجتى و نيتى، من و آنكس متابعت كرديم، (31) و پاكا خدايا، آنرا و نيستم من از جمله همبازگويان. و نفرستاديم از پيش تو يا محمد مگر مردانى را كى وحى گرديذ بايشان از اهل انصار، اى همى نروند ايشان اندر زمين تا ببينند كى چون بودست آخر آنكسانى كى از پيش ايشان بوذند. تا چون نوميد شذند رسولان، و پنداشتند كى ايشان تكذيب كردند، و بذان نصرت ما، و برهانيديمى آنرا كى خواستمى، و رد نكنيذ عذاب ما از گروه مشركان. خود بوذ اندر قصص ايشان پندى خذاوندان خردها[را]، نبود سخنى كى از خويشتن بافته بوذ، و ليكن استوار داشتن است مر آنرا كى پيش از اوست، و پيذا كردن مر هر چيز را، و راه راستى و بخشايشى مر گروهى كى بگروند. ---------------------------------------------------------------------------------------------------------- پى‏نوشتها 1- ظاهرا: مى‏خوانيم نقص. 2- اصل: يوسف. 3- ظ. كنذ ليحزننى. 4- اصل: بساعت‏بضاعت. 5- اصل: از زن، در برابر استغفرى. 6- خوردمى در برابر «اعصر» آمده و ظاهرا «فشردمى‏» بوده است. 7- اصل: كيست قال. 8- اصل: شما علينا. 9- اصل: شكر كنذ لايشكرون. 10- ظاهرا «حكم‏» درست است الحكم. 11- اصل: مكاريد تزرعون. 12- اصل: با نزديك تا نزديك. 13- ظاهرا: گفتند قلن. 14- ظاهرا: هيچ چيز از بدى ما علمنا عليه من سوء. 15- اصل: گفت زنان قالت امرات العزيز. 16- اصل: و ندانذ كى خذاى راه بنمايذ وان الله لايهدى. 17- اصل: جزانيها. 18- همكنان يا همچنان؟ كذلك. 19- ظاهرا: شناخت ايشانرا فعرفهم. 20- ظاهرا: و نه نزديك آييذ بمن ولاتقربون. 21- ظاهرا: از همه رحيمان ارحم الراحمين. 22- ظاهرا: بدهيذ شما مرا عهدى تؤتون موثقا. 23- ظاهرا: بار برادر خويش وعاء اخيه. 24- ظاهرا: و روى بگردانيذ وتولى. 25- اصل: و چون خذا باشذ لما فصلت العير. 26- نقطه ندارد. 27- اين عبارت به همين صورت در ترجمه انك لفى ضلالك القديم آمده است و ظاهرا كلمه آخر «پايذ» بوده باشد. 28- اصل: پناه نزغ. 29- مقر» در ترجمه مكر نوشته شده. 30- اصل: حريص باشى تا يا محمدصلى الله عليه وآله. 31- كذا: ظاهرا من و آنكى متابعتم كرد انا و من اتبعنى.
يکشنبه 28/5/1386 - 13:26
دعا و زیارت
آيه شريفه (الست بربكم) 1 بيانگر اين حقيقت است كه پروردگار انسانها, خودش اسباب معرفت به خود را براى آنها فراهم كرده است. اوست كه به مقتضاى آيه مزبور, ذريه انسانها را از پشتهاى آنها برگرفت(اخذ) و آنها را بر خويشتن گواه قرار داد و از آنها پرسيد: (الست بربكم)؟ و آنها با كلمه ((بلى)) پاسخ مثبت دادند. اگر در مرحله اى از مراحل هستى انسانها مراسم ((اخذ)) و ((اشهاد)) صورت نمى گرفت و خداوند, وجود مقدس و ذات بى همتاى خود را به عنوان رب, معرفى نمى كرد, معلوم نبود كه انسان خداشناس شود. بلكه قطعا حقيقت ربوبيت, همواره در هاله ابهام باقى مى ماند و شايد انسان نمى دانست كه مربوب است يا نه و اگر مربوب است, مربوب كيست و چه كسى رب اوست. آنهايى كه منكر خدايند و به ارباب متفرق روى مىآورند 2, در حقيقت انكار بعد از اقرار مى كنند و معلوم است كه انكار بعد از اقرار, كارى لغو و زشت است.مگر اين كه گفته شود: آنهائى كه انكار مى كنند, از اول هم اقرار نكرده اند. بابا طاهر عريان مى گويد: مو از ((قالوا بلى)) تشويش ديرم گناه از برگ و باران بيش ديرم چو فردا نومه خونان نومه خونند مو در كف نومه سر در پيش ديرم اين هم بعيد است; چرا كه خلاف نص قرآن است خدايى كه ربوبيت خود را به انسان شناسانده, قطعا به گونه اى مرئى و مشهود انسان واقع شده كه البته با شهود و رويت حسى و بصرى تفاوت دارد. فيلسوف دين مى تواند مساءله رويت خدا را مورد تحليل عقلانى قرار دهد. آيا در متون دينى, رويت خداوند, ممكن تلقى شده يا غير ممكن؟ اگر ممكن است, چگونه؟ آيه شريفه (...لن ترانى...) 3. ناظر به چيست؟ آيا فقط نفى رويت بصرى است يا اعم از رويت بصرى و قلبى است؟ آيا نفى رويت, به طور هميشگى است, به گونه اى كه هم شامل دنيا شود و هم شامل آخرت, يا اين كه ابديت نفى رويت به دنيا مربوط است و به آخرت مربوط نيست. موسى(ع) از خداوند تقاضاى رويت كرد. مگر ممكن است كه يك پيامبر اولوالعزم, امر غير ممكنى را از خدا مساءلت كند؟ درست است كه همراهان از موسى(ع) تقاضا كرده بودند كه (...اءرنا الله جهره...) 4. خدا را آشكارا به ما نشان ده و گستاخانه گفته بودند: (...لن نومن لك حتى نرى الله جهره...) 5. تا خدا را آشكارا نبينيم, هرگز به تو ايمان نمىآوريم, ولى كافى بود كه موسى(ع) به آنها بگويد: چنين چيزى محال است, نه اين كه او نيز از خداوند چنين درخواستى كند. وانگهى اگر هرگونه رويتى محال است, پس چرا قرآن فرموده است: (وجوه يومئذ ناضره الى ربها ناظره) 6. در روز قيامت, چهره هايى شادابند و به پروردگار خود نظر مى كنند؟ چرا قرآن, در آيه (...انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه) 7. از ملاقات و ديدار خداوند, در روز قيامت سخن مى گويد؟ اينها همه شاهد اين است كه رويت به طور عام محال نيست. در روايتى چنين آمده است كه خداوند به موسى(ع) فرمود: ((لن ترانى فى الدنيا حتى تموت فترانى فى الاخره و لكن ان اردت اءن ترانى فى الدنيا فانظر الى الجبل..)) 8. تو هرگز در دنيا مرا نمى بينى, تا اين كه بميرى, آنگاه در آخرت, مرا مى بينى, ولى اگر مى خواهى مرا در دنيا ببينى, به كوه بنگر)). سرانجام, خداوند براى كوه متجلى شد. از تجلى او كوه, مندك و موسى بيهوش گرديده چون به هوش آمد, از جهل قوم, به معرفت خود بازگشت و گفت: به درگاه تو توبه كردم و من از نخستين مومنانى هستم كه به عدم رويت تو ايمان دارند 9. قطعا رويت بصرى خداوند ممكن نيست. چشم, تنها رنگها و نورهاى حسى را ادراك مى كند. رنگ و نور حسى, در قلمرو عالم ماده است. انوار حقيقى -يعنى مجردات- و خداوند كه ((نورالانوار)) و ((نور آسمانها و زمين است)) 10 هرگز با رويت بصرى قابل ديدن نيستند كه به گفته كتاب آسمانى مسلمانان -كه بيانگر معارف ناب توحيدى است- (لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار...) 11. ديدگان, او را ادراك نمى كنند و او ديدگان را ادراك مى كند. نفى رويت بصرى, نفى ساير اقسام رويت نمى كند. شخصى از اميرالمومنين(ع) پرسيد: آيا پروردگارت را در حين عبادت ديده اى؟ فرمود: ((ويلك ! ما كنت اعبد ربا لم اءره)). واى بر تو! پروردگارى كه نديده ام, پرستش نكرده ام. سائل پرسيد: چگونه او را ديده اى؟ فرمود: (لا تدركه العيون فى مشاهده الابصار و لكن راءته القلوب بحقايق الايمان)) 12. ديدگان در مشاهده بصرى او را نمى بينند; ولى دلها به حقايق ايمان, او را مى بينند. فيض كاشانى در شرح حديث فوق مى گويد: ((حقايق الايمان اى اركانه من التصديق بالله بوحدانيته و اعتبارات اسمائه و صفاته -جل و عز- و لرويه الله بالقلوب مراتب, بحسب درجات الايمان قوه و ضعفا)) 13. حقايق ايمان, يعنى اركان آن كه عبارتند از تصديق به يگانگى و اعتبارات اسما و صفات خداوند. براى ديدن خدا به دلها مراتبى است كه بر حسب درجات و قوت و ضعف ايمان, متفاوت است. قطعا امير مومنان بر قله بلند رويت حق قرار دارد. هرچند رويت تام خالق -كه ذات و صفات و كمالاتش نامتناهى است- براى مخلوق, ممكن نيست. موجود واجب, نامتناهى و موجود ممكن, متناهى است. مقام اميرالمومنين(ع) از پيامبران خدا -به جز پيامبر خاتم- برتر است رويتى كه براى حضرتش ممكن بود, براى هيچ بشرى -به جز مقام و مرتبت خاتميت كه در اين راه پيش قراول و قافله سالار همه ارباب معرفت و رويت است- ممكن نيست. همچنان كه اسلام, برترين اديان است, رهبران آن نيز, برترين رهبرانند. همه مراتب رويت, با يكديگر وجه اشتراك دارند. هرچند تفاوت آنها به شدت و ضعف و كمال و نقص است. حتما در روز ((الست)) نيز همگان خدا را يكسان شهود نكردند. چنانكه شهادتها نيز يكسان نبود. از امام صادق(ع) پرسيدند: آيا اين شهود, به معاينه بود؟ فرمود: ((نعم, فثبتت المعرفه و نسو الموقف و سيذكرونه و لولا ذلك لم يدر احد من خالقه و رازقه. فمنهم من اثر بلسانه فى الذر و لم يومن بقلبه, فقال الله: (فما كانوا ليومنوا بما كذبوا به من قبل))) 14. آرى, معرفت ثابت شد و موقف را فراموش كردند و به زودى به ياد مىآورند و اگر آن نبود, هيچ كس نمى دانست كه آفريننده و روزىرسانش كيست؟ برخى در عالم ذر, به زبان اقرار كردند و به دل ايمان نياوردند. از اين رو خداوند فرمود: ((به آنچه قبلا تكذيب كرده اند, ايمان نياوردند)) 15. در روايت ديگرى آمده است كه پيامبر و اميرالمومنين و ساير ائمه(عليهم السلام) قبل از همه شهادت دادند; از اينرو خداوند آنها را حاملان علم و دين قرار داد و به فرشتگان فرمود: اينان حاملان دين و علم من و امناى من در ميان خلق منند و همينهايند كه مورد سوال واقع مى شوند. سپس به اولاد آدم فرمود: به ربوبيت خداوند و ولايت و طاعت اينان اقرار كنيد. آنگاه به فرشتگان فرمود: شهادت دهيد و آنها گفتند: شهادت داديم 16. اكنون با توجه به اين روايات, مقصود و معناى دو بيتى باباطاهر هم معلوم مى شود. تشويش و دل واپسى وى از عدم شهادت نيست; بلكه از اين است كه فقط به زبان شهادت داده باشد, نه دل. اقسام و مراتب شهود بى مناسبت نيست كه درباره اقسام و مراتب شهود, بحثى مطرح كنيم. ما انسانها با سه گونه شهود, سرو كار داريم: 1 - شهود حسى شهود حسى همان است كه از طريق حواس حاصل مى شود. هرچند بهتر است كه شهود حسى را به مشاهده چشم محدود و محصور كنيم; چرا كه نظر اهل عرف و توده مردم, همين است; ولى مگر مانعى دارد كه ادراك حسى هر يك از حواس را به شهود حسى تعبير كنيم؟ گوش انسان, مسموعات را و بينى انسان, مشمومات را و ذائقه انسان, مذوقات را و لامسه انسان, ملموسات را و باصره انسان, مبصرات را شهود مى كنند. هرچند شهود هر حسى, متناسب با كاركرد خود آن حس است و اگر حس يا حواس ديگرى براى انسان يا حيوانات, وجود داشته باشد -چنانكه على التحقيق دارد- كاركرد شهودى متناسب با خود دارد. قطعا خداوند -بلكه همه مجردات- از دسترس حس -بلكه وهم و خيال- خارجند و نبايد انتظار داشت كه به شهود حسى -بلكه وهمى و خيالى- درآيد. اى برون از وهم و قال و قيل من خاك بر فرق من و تمثيل من چنانكه ديديم قرآن هم خداوند را از اين كه در تيررس شهود بصرى باشد, منزه دانست. قطعا وقتى كه قوه باصره از شهود حسى و بصرى خداوند, عاجز و قاصر است, ساير حواس نيز از شهود متناسب با خود در مورد خداوند, محروم و ممنوعند. 2 - شهود عقلى عقل انسان, بديهيات را بدون واسطه و نظريات را مع الواسطه, ادراك مى كند, ادراك عقل را مى توان شهود عقلى ناميد. عقل از طريق براهين لمى و انى -مخصوصا برهان انى مفيد يقين- به مجهولات خود علم يقينى پيدا مى كند و بر معلومات خود مى افزايد. علم يقينى عقلانى هرچند علم حصولى است و از اين حيث, با ادراك حسى فرقى ندارد; ولى نبايد از شهود و مشاهده عقلى غافل بود. در حقيقت, در هر علم حصولى يك علم حضورى, نهفته است. علم را به اين لحاظ حصولى مى ناميم كه سروكار نفس با مفاهيم و صور ذهنى است. لكن خود اين مفاهيم و صور, در محضر نفس حضور دارند و نفس به ديده باطنى خود آنها را شهود مى كند. تمام صور حسى و خيالى و همه معانى جزئى وهمى و كليه مفاهيم و صورى كه آنها را معقول اول و ثانى مى ناميم, مشهود نفس و معلوم به علم حضورى و شهودىاند و اگر اين حضور و شهود نبود, احساس و ادراك و تعقل و تفكر و استدلال و رديف كردن صغرى و كبرى و استنتاج و تحليل و تركيب, معنى نداشت. بنابراين, اگر ما ادراكات حسى و خيالى و وهمى و عقلى را به شهود, تعبير مى كنيم, نه تنها بيراهه نرفته ايم, بلكه دقيق ترين و استوارترين تعبير را برگزيده ايم. البته بايد موجودات مجرد تام را از هرگونه علم حصولى برتر و والاتر بدانيم. علم حصولى, علم مع الواسطه است. چنين علمى براى آنها -على الخصوص براى خداوند- نقصان است. هرچند براى انسان كمال است. آرى هرچه براى ما انسانها كمال است, لازم نيست براى مبادى عاليه هم كمال باشد. مطلق علم, هم براى ما كمال است, هم براى آنها; ولى علم حسى و خيالى و وهمى و عقلى -كه همه بازگشت به علم حصولى دارد- براى ما كمال و براى آنها نقص است. آنها از علم حضورى در مقام فعل و در مقام ذات برخوردارند. البته ما انسانها هم از چنين علمى -كه كمالى خدا داد است- بهره ناچيزى داريم و همين است كه نفس ما را به عنوان آيتى از آيات خدا و مظهرى از مظاهر جمال و جلال او ظاهر كرده است. پادشاهان مظهر شاهى حق عالمان مرآت دانائى حق آرى (و فى الارض آيات للموقنين و فى اءنفسكم اءفلا تبصرون) 17. در روى زمين و در نفوس خودتان, براى اهل يقين, آياتى است. به اعتقاد صدرالمتاءلهين, نه تنها شهود كليات -كه مشائيان, آن را نتيجه تجريد و انتزاع مى دانند- از راه شهود مثالهاى مجرد عقلانى توسط نفس, انجام مى گيرد, بلكه شهود حسى و خيالى نيز به مشاهده صور مثالى و برزخى توسط نفس برمى گردد و 2بنابراين, شهود حسى و خيالى و عقلى, همه به علم حضورى بازگشت مى كنند و در حقيقت, اين علوم ما همه حضورى است, نه حصولى و علت اين كه بر اين معلومات ما آثار مترتب نمى شود, نه اين است كه اينها مفاهيم ذهنى و معلومات به علم حصولى اند, بلكه چون مجردند, آثار ماده و ماديات را ندارند 18. اضافه مى كنيم كه شهود ارباب انواع, به مشاهده بعيد برمى گردد و اگر ابهام و قابليت صدق بر كثير دارد, به همين خاطر است 19. 3 - شهود قلبى در اين كه نفس آدمى, ذات خود و بسيارى از قواى مدركه و محركه خود را به علم حضورى ادراك مى كند, گفتگويى نيست. گفتگو در ادراكات حسى و خيالى و عقلى است كه به علم حصولى يا حضورى است. چنانكه اشاره شد, صدرالمتاءلهين, همه را به علم حضورى برمى گرداند. ولى سايرين, چنين شيوه اى نداشته اند. حاجى سبزوارى, علم حضورى را در علم به ذات و علم به آثار و معلولات, منحصر مى كند 20. صدرالمتاءلهين علم به مثالهاى برزخى و عقلى و قواى نفس را هم علم حضورى مى داند. بنابراين, لازم نيست كه معلوم به علم حضورى, خود ذات عالم يا معلول ذات او باشد. مى توان روياهاى صادقه را مويد نظريه او دانست. وقتى شخص مرده يا زنده اى را در خواب مى بينيم, رويت او به علم حضورى است, نه علم حصولى. او نه خود خواب بيننده است, نه معلول او. به علاوه خوابهاى مصنوعى و ارتباط با ارواح نيز مويدى ديگر است. اين تجربه ها را نمى توان انكار كرد. بازگشت همه اين تجربه ها به علم حضورى است نه علم حصولى. ما اين شهود را شهود قلبى ناميده ايم. در كلام شيواى اميرالمومنين(ع) آمده بود كه ((راءته القلوب بحقائق الايمان)) 21. اين تعبير, مويد اين است كه خداوند را به رويت قلبى مى توان شهود كرد. لكن نه شهود تام; چرا كه شهود تام, در خور علت تام, نسبت به معلول است, نه معلول, نسبت به علت. ولى مگر مانعى دارد كه معلول نيز به فراخورسعه وجودى خود, علت را شهود كند؟ خاطرم وقتى هوس كردى كه بيند چيزها تا تو را ديدم نكردم جز به ديدارت هوس يعقوب بن اسحاق مى گويد: به محضر امام عسكرى(ع) نوشتم كه آيا پيامبر اكرم(ص) خدا را ديده است, حضرت نوشت: ((ان الله -تبارك و تعالى- اءرى رسوله بقلبه من نور عظمته ما احب)) 22. خداوند متعال, از نور عظمت خود, آنچه را كه دوست داشت, به قلب پيامبرش ارائه داد. هرچه انسان, از خلق و از خويشتن, بيشتر انقطاع پيدا كند, حجابها و موانع از برابر ديده دلش, بيشتر بركنار مى شوند و اگر به كمال انقطاع برسد, نه تنها حجابهاى ظلمانى كه حجابهاى نورانى را هم مى درد. در اين دعا -كه يادگار ائمه(عليهم السلام) است- چنين مى خوانيم: ((الهى هب لى كمال الانقطاع اليك و انر ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك, حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور, فتصل الى معدن العظمه...)). ((خداوندا كمال انقطاع را به من ببخش و ديده دلهايمان را به ضياء و روشنى نظر به تو نورانى كن, تا ديده دلها حجابهاى نور را پاره كند و به معدن عظمت برسد)). تاءكيد مى كنيم كه هيچ مخلوقى -هرچند عظمتش بى كران باشد- به احاطه علمى خالق و رويت تام, نائل نمى شود. همان طورى كه قرآن كريم مى گويد: (و لا يحيطون به علما) 23. آنها به خداوند, احاطه علمى پيدا نمى كنند. مگر ممكن است كه قطره اى ناچيز, پهناى دريا را ادراك كند؟ هنر قطره اين است كه به حقارت خود در برابر عظمت دريا, معرفت پيدا كند. يكى قطره دريا ز ابرى چكيد خجل شد چو پهناى دريا بديد كه جايى كه درياست من كيستم؟ گر او هست حقا كه من نيستم ا گر انسان به آنجا برسد كه در برابر هستى بى كران خداوند, خود را ناچيز و هيچ بداند, هنر بزرگى از خود نشان داده است. آرى او به اعتبار ذاتش هيچ و به اعتبار وابستگيش به مبداء, چيزى است. شهود اين وابستگى در خور شاءن آنهايى است كه انقطاع الى الله يافته اند. پى نوشت : 1) اعراف: 172. 2) ((...ءاءرباب متفرقون خير اءم الله الواحد القهار))(يوسف: 39). 3) اعراف: 143. 4) نساء: 153. 5) بقره: 55. 6) قيامت: 22 و 23. 7) انشقاق: 6. 8) التوحيد: ص 262, باب 36, حديث 5, از اميرالمومنين(ع). 9) الاصفى: ج1, ص 400 مركز الابحاث والدراسات الاسلاميه. 10) النور: 25 (الله نورالسماوات والارض). 11) انعام: 103. 12) كافى: ج1, ص 98. 13) همان: پاورقى به نقل از ((الوافى)). 14) الاصفى: ج1, ص 412(پيشين). 15) يونس: 10. 16) الاصفى: ج1, ص 412(پيشين). 17) الذاريات: 20 و 21. 18) نگاه كنيد به تعليقه علامه طباطبائى بر جلد ششم ((الاسفارالاربعه)) ص 164. 19) نگاه كنيد به ((الشواهد الربوبيه)) ص 33 به تصحيح استاد آشتيانى. 20) الاسفار الاربعه: ج6, ص 160 , تعليقه حاجى. 21) كافى: ج1, ص 98. 22) كافى: ج1, ص 95. 23) طه: 110.
يکشنبه 28/5/1386 - 13:24
کامپیوتر و اینترنت
مدتی است که از معرفی iPhone شرکت اپل می گذرد . این دستگاه که همه منتظر ورود آن به بازار موبایل هستند یک iPod با صفحه نمایش بزرگ ، یک گوشی تلفن همراه ، یک ترمینال متحرک اینترنت (mobile Internet terminal ) ، یک دوربین دیجیتال و یک portable PIM organizer در یک دستگاه می باشد . ویژگیهای منحصر به فرد این دستگاه وجود سیستم عامل X و صفحه نمایش لمسی حساس به انگشتان دست است که نیازی به قلم ندارد . این مدل بسته به درخواست کاربر دارای 4 یا 8 گیگا بایت حافظه داخلی می باشد که البته فضای بسیار زیادی برای موزیک و عکسها و فایلهای شماست و از این نظر مشابه iPod می باشد . این مدل دارای صفحه نمایش لمسی TFT 3.5 اینچی با رزولوشن 480*320 پیکسل می باشد . اما بر خلاف iPod این دستگاه دارای دوربین 2 مگاپیکسل می باشد . همچنین دارای accelerometer می باشد که به شما امکان انتخاب حالت تصویر بصورت landscape ویا portrait را می دهد . پهنای دستگاه فقط 11.6 میلیمتر است . iPhone قابلیت عملکرد در چهار باند GSM/EDGE را داراست . اما از 3G/HSDPA پشتیبانی نمی کند . همانطور که مشخص است این دستگاه یک اسمارت فون فوق العاده است که علاوه برنقش کلاسیک گوشی تلفن همراه یعنی گرفتن تماس امکانات زیادی را در اختیار شما قرار می دهد . علاوه بر این دارای ( Wi-Fi (802.11b/gو بلوتوث ورژن 2 می باشد . از دیگر ویژگیهای منحصر به فرد این مدل وجود Proximity sensor می باشد که بصورت خودکار وقتی که نزدیک گوش می شود صفحه نمایش خاموش می شود و Ambient light sensor نیز بصورت خودکار روشنی تصویر را تنظیم می کند . از دیگر تواناییهای این دستگاه چند رسانه ایی طراحی منحصربه فرد برای اینترنت و وب بروزر عالی آن است . وب بروزر استثنایی این دستگاه Safari web browser می باشد که دارای Google search و نرم افزارهای Google Maps می باشد و می توانند شما را به سراسر جهان ببرد . متاسفانه دستگاه فاقد گیرنده GPS است . البته کارایی دستگاه با استفاده از برنامه هایی که برای Mac OS X طراحی شده است افزایش می یابد . این دستگاه فعلا در آمریکا عرضه شده است و باید منتظر ورود آن به بازارجهانی در June 2007 ماند . قیمت اولیه این دستگاه برای شبکه های Cingular با ظرفیت 4 گیگابایتی 499 و برای 8 گیگابایتی 599 دلار آمریکا با دوسال گارانتی می باشد . منبع: ICTIr.NET
يکشنبه 28/5/1386 - 13:16
کامپیوتر و اینترنت
این روزها دیگر صحبت از اینترنت ملی نیست. واژه‌‏ای كه از زبان مدیران وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در بهمن‌‏ماه سال 84 مطرح و به نقل محافل كارشناسی و رسانه‌‏ای تبدیل شد, این روزها خاموش مانده است. به گزارش خبرنگار ایلنا, بیش از یك سال از ابداع كلمه اینترنت ملی گذشته است؛ اما خبری از این ایده نوی دبیر شورایعالی فناوری اطلاعات برای رقابت با شبكه بی‌‏مرز اینترنت نیست. مهندس عبدالمجید ریاضی كه نبود شبكه ملی را ضعف اصلی IT درایران می‌‏دانست, آن روزها در حالی از اینترنت ملی به عنوان یك طرح مورد نیاز كشور نام می‌‏برد كه فهم نسبی از مزایای اینترنت به عنوان یك شبكه جهانی اطلاع‌‏رسانی در كشور ایجاد شده بود. اگرچه از زمان مطرح شدن اینترنت ملی كارشناسان بسیاری به نقد این پدیده پرداختند؛ اما پر واضح بود كه ایجاد نسخه ایرانی از اینترنت نه عملی است و نه منطقی و اگر قصد بر این بود كه به دلیل موضوعات هسته‌‏ای ایران و شرایط سیاسی شبكه‌‏ای در موازات اینترنت جهانی ایجاد شود, نیازی به انتخاب نام آن به عنوان اینترنت ملی نبود. زمانی كه كارشناسان فناوری اطلاعات بر این باور بودند كه اینترنت در سطح كشور به تنهایی قابل راه‌‏اندازی نیست و مطرح كردن اینترنت ملی بدون داشتن دیتاسنتر ملی محال است, این مدیران تراز اول وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات بودند كه به دفاع از استقرار یك اینترنت كشوری برخاستند و سنگش را به سینه زدند. اما این دفاع تنها در یك بازه زمانی كوتاه‌‏مدت شكل گرفت و پس از رد درخواست بودجه آن توسط مجلس در سال 85 به دلیل توجیه نبودن مفهوم این طرح, به دست فراموشی سپرده شد. در سال جاری نیز نه تنها اسمی از اینترنت ملی در بودجه پیشنهادی دولت برده نشد، بلكه حتی بودجه‌‏ای به فناوری اطلاعات نیز اختصاص داده نشد تا وزارت ارتباطات بتواند از محل آن این پدیده نو را به عنوان اولین كشور در جهان به سرانجام رسانده و ادعای خلق اینترنت و مبانی آن را در جهان داشته باشد. به عقیده بسیاری از كارشناسان در آن زمان شبكه اینترنت ملی كه كم‌‏كم به شبكه ملی اینترنت تغییر نام داد همان شبكه ملی دیتا بود كه سال‌‏ها در حال راه‌‏اندازی است و پروژه‌‏ای كه تنها مانع انتقال اطلاعات به خارج از كشور شود متفاوت از شبكه اینترنت ملی است. واقعیت آن است كه نسخه ایرانی اینترنت در جهت قطع نیاز از وابستگی به كشورهای دیگر, حركت به سوی برنامه‌‏ریزی در جهت سانسور اطلاعات منتشر شده در اینترنت و ورود آن به كشور از طریق چند لایه كردن ورود اطلاعات به رایانه كاربران داخلی براساس معیارهای خاص مطرح شد؛ اما همانند اكثر طرح‌‏های وزارت ارتباطات در حد حرف باقی ماند و كم‌‏كم به دست فراموشی سپرده شد و شاید تنها یك بار خبری از ارائه طرح مفهومی اولیه آن از سوی مركز تحقیقات مخابرات ایران به گوش رسید كه آن هم فقط در حد یك خبر بود. به هر حال و با توجه به ناتمام ماندن و به تاریخ پیوستن طرح‌‏های عظیمی كه در كشور ما عناوین ملی بر دوش می‌‏كشند, واضح بود كه پروژه اینترنت ملی نیز در حد و اندازه همین حرف و حدیث باقی خواهد ماند! منبع: ILNA
يکشنبه 28/5/1386 - 13:13
کامپیوتر و اینترنت
شرکت مایکروسافت 6 وصله جهت ترمیم حفرهای امنیتی به منظور جلوگیری از دسترسی هکرها به اطلاعات کاربران استفاده کننده از نرم افزار های این شرکت ارائه کرد. این وصله ها در پی گزارش های ارائه شده به مایکروسافت توسط این شرکت حاضر شده اند. مایکروسافت 4 وصله برای حفره های مرورگر خود که بیشتر آنها بحرانی می باشند حاضر کرده است. این بروز رسانی شامل هر دونسخه ویندوز Vista و XP می باشد. 2 وصله امنیتی دیگر مربوط به نرم افراز صفحه گسترده اکسل می شود که به کاربران اجازه دانلود و مشاهده تصاویر و ویدئو ها همچنین ایمیل های خود از اینترنت و جامعه های مجازی را می دهد. همچنین این شرکت سازنده نرم افزار گفته است که ویندوز ویستا که از ژانویه در اختیار کاربران قرار گرفته است و یکی از امن ترین سیستم عامل های موجود در جهان می باشد ، دارای یک وصله مهم امنیتی می باشد که مربوط به نرم افزار "gadgets" است.gadget ها نرم افزار های کوچکی هستند که باعث بروز رسانی RSS ها و دیگر مطالب اینترنتی بر روی دسکتاپ ویندوز ویستا می شوند. کاربرانی که جهت دریافت RSS سایت های مخرب مشترک می شوند و یا بر روی لینک های مخرب در اینترنت کلیک می کنند ، می توانند به راحتی در را برای خرابکاران باز کنند و به آنها خوش آمد بگویند و بگذارند که کد های مخرب آنها به راحتی بر روی سیستم آنها اجرا شوند. وصله مهم دیگر مربوط به ویندوز مدیا پلیر می شود ، مدیر بخش تحقیقات امنیتی شرکت Qualys در اینباره می گوید ، " هکر ها هر روز به دنبال راه ها و روش های جدید هستند تا بتوانند به کامپیوتر های قربانی وارد شوند و آن را تحت کنترل خود قرار داده و اطلاعات مورد نیاز خود را بربایند. مشکلی که ما این روز ها با آن روبرو هستیم هدف قرار گرفتن پوسته های مدیا پلیر ویندوز ، gadget ها و فایل های تصویری توسط هکر ها و استفاده از آنها جهت ورود به سیستم های کاربران است." کاربران ویندوز می توانند جهت دریافت این وصله ها به سایت امنیتی مایکروسافت مراجعه کنند. منبع: ICTIr.NET نقل از AP
يکشنبه 28/5/1386 - 13:12
کامپیوتر و اینترنت
خریدارانی که پیش از آزاد شدن ثبت شماره سریال «رجیستر» در 10تیرماه گذشته اقدام به خرید گوشی تلفن همراه کرده بودند این روزها وقتی مقابل ویترین مغازه های فروش گوشی همراه قرار می گیرند از این که مجبور شده اند رقمی حتی دو برابر برای گوشی انتخابی خود بپردازند، افسوس می خورند. قیمت بسیاری از گوشی ها در سطح بازار نسبت به 2، 3هفته پیش کاهش چشمگیری داشته است که دلیل اصلی آن آزاد شدن ثبت گوشی تلفن همراه بوده است. به طوری که قیمت برخی گوشی ها در عمده فروشی همچون نوکیا مدل N95از یک میلیون و 100هزار تومان به 658هزار تومان ، مدل 5300از 335به 191و N73از 620به 365هزار تومان و در مدل گوشی های سونی اریکسون مدل W810از 330به 225هزار تومان و K800از 500به 280هزار تومان کاهش یافته است. پیشنهاد آزادسازی رجیستر و بازگشت به سیستم قبل توسط 3وزارتخانه ارتباطات ، بازرگانی و صنایع در دولت مطرح شد و ماه گذشته با موافقت دولت به اجرا درآمد که علت اصلی اتخاذ چنین تصمیمی پر شدن فضای (EIRفضای ثبت شماره سریال شرکت ارتباطات سیار) عنوان شد. هرچند برداشته شدن این محدودیت اعتراض شرکتهای واردکننده رسمی را که گوشی های همراه خود را با تعرفه 60درصد وارد کشور کرده اند در پی داشته است ، اما در نهایت به نفع مصرف کننده و البته به زیان تولیدکنندگانی که قرار است سالانه 6میلیون گوشی تلفن همراه در کشور تولید کنند، شده است. یکی از دلایل اعتراض شرکتهای وارد کننده رسمی این بود که قاچاقچیان تلفن همراه بدون پرداخت تعرفه 60درصدی براحتی اقدام به واردات غیررسمی گوشی کرده اند که با برداشته شدن رجیستر این افراد گوشی های وارد شده خود را فعال کرده و به فروش می رسانند. ما از طرفی رئیس انجمن فروشندگان گوشی همراه محدودیت ثبت رجیستر را عامل محدودکننده برای شرکتهای قانونی واردکننده می داند و می گوید: به هر حال قاچاقچیان حتی با محدودیت شرکتهای قانونی به فعالیت خود ادامه می دادند و بحث رجیستر باعث شده بود فعالیت شرکتهای قانونی واردکننده به حداقل برسد و گوشی متناسب با نیاز جامعه در بازار نباشد که همین امر موجبات افزایش قیمت ها را در بازار در پی داشته است که به نفع سودجویان بازار تمام شد، ولی با حذف رجیستر و گسترش فعالیت شرکتهای قانونی سیل ورود انواع گوشی به کشور گسترش یافت و در حال حاضر در بازار شاهد ورود گوشی های متعدد و مورد تقاضا هستیم که موجب ایجاد تعادل در بازار شده است. وی با اشاره به کاهش 10تا 60درصد قیمت انواع گوشی در بازار می گوید: ایجاد محدودیت ثبت رجیستر باعث می شود که بازار به صورت تک قطبی در اختیار فعالان غیرقانونی قرار گیرد و در حال حضار با برداشته شدن این محدودیت مشکل رفع شده است. اما از سوی دیگر یکی از واردکنندگان رسمی گوشی همراه که از تصمیمات غیرکارشناسی و ضرب الاجل دستگاه های متولی گلایه مند است ، می گوید: دولت از طرفی تعرفه 60درصدی را برای واردات رسمی گوشی همراه تعیین کرده که همین مساله باعث شده است که واردات قاچاق گوشی به کشور افزایش یابد، اما ثبت گوشی همراه تنها عاملی بود که باعث می شد خریداران تمایل بیشتری به خرید گوشی های ثبت شده که از مبادی رسمی وارد کشور می شد، داشته باشند. وی افزود: در اواخر خرداد وزارت بازرگانی با فرستادن SMSبه شرکتهای واردکننده رسمی می خواهد که هر چه زودتر تا پیش از پایان خرداد کالاهای خود را از گمرک ترخیص کنند، چرا که بعد از پایان خرداد شرکت مخابرات تعهدی برای رجیستر نخواهد داشت. این واردکننده گوشی افزود: به دنبال این پیام تمامی شرکتهای واردکننده با برند نوکیا و سامسونگ تا پیش از پایان خرداد اقدام به خروج کالاهای خود از گمرک کرده و مدارک آن را ارائه دادند که اوایل تیرماه اعلام شد رجیستر برداشته شده است. درنتیجه چنین اقدامی شرکت ما بالغ بر 3میلیارد تومان متضرر شد، برای آن که بسیاری از وجوه ما شامل تعهداتی از جمله ضمانت نامه های گمرکی ، فاینانس و... می شود. مدیرعامل این شرکت واردکننده گوشی همراه گفت : از روزی که رجیستر برداشته شد قاچاقچیان به صورت فعال وارد بازار شدند و این باعث شد بسیاری از گوشی های همراه که بدون پرداخت تعرفه از سوی آنها به صورت قاچاق وارد کشور شده بود با قیمتهای پایین ارائه شود. این مساله به ضرر واردکنندگان رسمی که تعرفه 60درصدی واردات پرداخت کرده بودند، تمام شد.وی با عنوان مثالی در این زمینه گفت : در حال حاضر قیمت تمام شده گوشی مدل N73نوکیا با تعرفه 60درصدی برای شرکت واردکننده رسمی 475هزار تومان می باشد. این درحالیست که در خیابان جمهوری قاچاقچی 310هزار تومان می فروشد، بنابر این در چنین شرایط ناعادلانه ای قاچاقچیان بدون پرداخت حقوق دولتی سود می برند. وی می افزاید: شرکتهای واردکننده رسمی که حقوق و عوارض گمرکی نیز پرداخته اند، در حال حاضر حدود 200هزار گوشی در دستشان مانده است که نمی توانند با قیمتی که برایشان تمام شده است در بازار به فروش برسانند. وی گفت: در حال حاضر با وجود تعرفه 60درصدی نه شرکتهای تولیدکننده داخلی می توانند با قاچاق مبارزه کنند و نه شرکتهای واردکننده رسمی سود خواهند برد، حتی دولت هم نمی تواند حقوق حقه خود را از این افراد سودجو بگیرد. از سوی دیگر بازرس انجمن فروشندگان گوشی های همراه نیز با تایید کاهش چشمگیر قیمت انواع گوشی در بازار چنین روندی را ادامه دار می داند و می گوید: در حال حاضر قیمت انواع گوشی همراه مربوط به دو شرکت نوکیا و سونی اریکسون که در بازار متقاضیان بسیاری دارد به شدت کاهش یافته است. وی در پاسخ به این سوال که روند بازار در ماههای آینده چگونه خواهد بود، گفت : قیمت ها همچنان رو به تنزل است تا زمانی که به قیمت های واقعی نزدیک شود. تکلیف تولیدکننده ها چیست؟ کاهش شدید بهای تلفن همراه در حالی صورت گرفته است که چند شرکت داخلی با همکاری تولیدکنندگان خارجی سرمایه گذاری گسترده ای را برای تولید گوشی تلفن همراه انجام داده اند و ادامه فعالیت این شرکت ها منوط به توقف واردات قاچاق گوشی خواهد بود. چرا که هزینه تمام شده تولید در داخل با توجه به تعرفه نسبتا بالای وضع شده برای واردات قطعات SKDتلفن همراه بیش از قیمت فروش مشابه وارداتی آنها خواهد بود. منبع: JameJam
يکشنبه 28/5/1386 - 13:11
کامپیوتر و اینترنت
شرکت نوکیا در اطلاعیه ای از تمامی دارندگان گوشی های ساخت این شرکت درخواست کرد که نسبت به احتمال آتش گرفتن باطری این گوشی ها توجه کنند. این اطلاعیه در مورد باطری های گوشی های نوکیا ساخت شرکت Matsushita از تاریح دسامبر 2005 تا نوامبر 2006 می باشد. بزرگترین شرکت سازنده گوشی های تلفن همراهاعلام کرد ، شرکت ژاپنی Matsushita جزء چندین منبع تولید کننده 300 میلیون از باطری های نوع BL-5C بوده است. عنصر لیتیوم بکار رفته در این نوع از باطری های جزء 14 نوع عنصر استفاده شده در کل باطری های مربوط به شرکت نوکیا است. نوکیا در این اطلاعیه اعلام کرده است که تا به حال 100 مورد از آتش سوزی باطری های نوکیا ساخت شرکت Matsushita نوع BL-5C در سراسر جهان به این شرکت اطلاع داده شده است البته هیچ جراهت و یا صدمه خاصی به دارندگان این گوشی ها تا به حال گزارش نشده است. شایان ذکر است که آتش سوزی این باطری های زمانی صورت گرفته است که گوشی مصرف کننده در حالت شارژ بوده و توسط شارژر به برق متصل بوده است. مدل های نوکیا که از این نوع باطری ها بهره می برند عبارتند از: Nokia 1100, Nokia 1100c, Nokia 1101, Nokia 1108, Nokia 1110, Nokia 1112, Nokia 1255, Nokia 1315, Nokia 1600, Nokia 2112, Nokia 2118, Nokia 2255, Nokia 2272, Nokia 2275, Nokia 2300, Nokia 2300c, Nokia 2310, Nokia 2355, Nokia 2600, Nokia 2610, Nokia 2610b, Nokia 2626, Nokia 3100, Nokia 3105, Nokia 3120, Nokia 3125, Nokia 6030, Nokia 6085, Nokia 6086, Nokia 6108, Nokia 6175i, Nokia 6178i, Nokia 6230, Nokia 6230i, Nokia 6270, Nokia 6600, Nokia 6620, Nokia 6630, Nokia 6631, Nokia 6670, Nokia 6680, Nokia 6681, Nokia 6682, Nokia 6820, Nokia 6822, Nokia 7610, Nokia N70, Nokia N71, Nokia N72, Nokia N91, Nokia E50, Nokia E60 دارندگان تمامی گوشی های نوکیا ساخته شده مابین تاریخ دسامبر 2005 تا نوامبر 2006 می توانند با چگ کردن مدل باطری گوشی خود که بقل هولگرام آن درج شده است ، نسبت به قرار گرفتن در رده باطری های معیوب شرکت نوکیا اطلاع کامل حاصل کنند. نوکیا اعلام کرده است که دارندگان تمامی باطری های نوع BL-5C می توانند با اعلام درخواست و ارائه باطری معیوب خود ، باطری جدیدی برای گوشی خود از نمایندگی های این شرکت در سرتاسر دنیا دریافت کنند. این اولین بار نیست که یک شرکت بزرگ جهانی دچار چنین مشکلی می شود ، شرکت های دیگری مانند Sony ، Dell ، Apple و acer نیز دچار چنین مشکلاتی در گذشته شده اند. محصولات نوکیا در 130 کشور جهان بفروش می رسد و این شرکت داری 110,000 کارمند است در 3 ماه سوم سال این شرکت 100 میلیون دستگاه از گوشی های خود را در جهان بفروش رساند و در بازار موبایل رشدی 35 درصدی داشت.
يکشنبه 28/5/1386 - 13:10
کامپیوتر و اینترنت
صنعت تلفن همراه جهان، پانزدهمین سالگرد تولد پیام كوتاه را جشن می‌گیرد. به گزارش واحد تحقیق و توسعه آتیه داده پرداز(ADP) ، برای نخستین بار در سال 1992 مركز سامانه پیام كوتاه (SMSC) وارد صنعت رو به رشد موبایل شد و به دنبال آن امكان استفاده انبوه از پیام كوتاه به تدریج فراهم گشت؛ سپس اپراتورها توانستند به كمك این مراكز، ضمن كاهش هزینه‌ها، خدمات پیشرفته بیشتری مبتنی بر پیام كوتاه عرضه كنند. در زمان شروع، اولین مركز سامانه پیام كوتاه تنها ظرفیت 10 پیام كوتاه در ثانیه را داشت، اما به سرعت بر ظرفیت این مراكز افزوده شد. بنا براین گزارش، با گذشت سال‌ها و علیرغم رشد خارق‌العاده بازار موبایل، SMS(پیام كوتاه) همچنان مهم‌ترین سرویس ارزش افزوده اپراتورها به شمار می‌رود، چنانكه از دید این اپراتورها، پیام كوتاه می‌تواند به بهترین نحو نیازهای مشتركان و كاربران شبكه تلفن همراه را برآورده سازد. حتی در بازارهای پیشرفته مانند اروپای غربی - كه رشد انواع سرویس‌های پیام كوتاه در آن به حدود 90درصد رسیده است- مركز خدمات پیام كوتاه (SMSC) برای اپراتورهایی كه در صدد ارائه خدمات متنوع و باكیفیت هستند، حیاتی‌ترین عامل به شمار می‌رود. به گفته كارشناسان، پیام رسانی از طریق موبایل، امروزه بیشترین سهم مالی را نسبت به دیگر بخش‌های دست‌اندركار در شبكه تلفن همراه داراست، از همین رو، تحول چشمگیر مراكز پیام كوتاه(SMSC) در طول پانزده سال گذشته، نقش اصلی در موفقیت پیام كوتاه را به عهده داشته است. گزارش ADP می‌افزاید در ایران نیز با فاصله‌ای نه چندان زیاد از شكل‌گیری صنعت و بازار تلفن همراه، پیام كوتاه توانست به خوبی جای خود را باز كرده و در مقیاسی وسیع از سوی كاربران مورد استفاده قرار گیرد. كارشناسان پیش‌بینی می‌كنند كه با توجه به قابلیت‌های متنوع سرویس‌های گوناگون، این صنعت در آینده نزدیك از پیشرفت و كاربرد فراوانی در این كشور برخوردار خواهد بود. این گزارش حاكی از آن است كه با توجه به نیاز ضروری بسترسازی و برنامه‌ریزی رشد این صنعت در كشورمان، از سوی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات 3 اپراتور در عرصه خدمات‌دهی در زمینه پیام كوتاه معرفی و مشغول فعالیت شده‌اند. منبع: ITIran.com
يکشنبه 28/5/1386 - 13:10
کامپیوتر و اینترنت
كامپیوتر‌های لپ‌تاپ همانند كاغذ و قلم جزیی از نشست‌های علمی و همایش‌های اقتصادی شده‌اند. امّا آداب و قواعد استفاده از لپ‌تاپ‌ها اغلب نادیده گرفته می‌شوند. بنابراین در این‌جا هفت توصیه‌ی تجربی را به شما ارایه می‌دهیم تا حضور لپ‌تاپ‌ها در نشست‌ها و همایش‌ها به جای آن‌كه آزار دهنده و مزاحم شركت‌كنندگان باشند، به برگزاری بهتر آن همایش‌ها كمك كنند... ۱) مطمئن شوید همراه داشتن لپ‌تاپ منعی ندارد. بسیاری از افراد، بهره‌وری كامپیوترها در نشت‌های علمی را دست‌كم می‌گیرند، و این صرف نظر از آن است كه كامپیوتر‌ها بخشی از ارائه‌ی سخنرانی باشند یا وسیله‌ای برای ضبط مراسم. امّا گاهی لازم است كسانی را كه از لپ‌تاپ خود برای كار دیگری غیر از مباحث مربوط به همایش استفاده می‌كنند، منع نمایید. در واقع برگزاری یك همایش علمی خوب در حالی كه لپ‌تاپ‌ها حاضرین را از هم جدا كرده، غیر ممكن می‌نماید. بنابراین بهتر است شركت‌‌كنندگان در چنین همایش‌هایی لپ‌تاپ‌های خود را به همراه نیاورند، مگر آن‌كه دلیل معقولی برای همراه آوردن آن داشته باشند. (البته، این غیر از آن مواردی است كه لازم است شركت كنندگان همایش حتماً لپ‌تاپ‌های خود را به همراه داشته باشند.) ۲) وظایف لپ‌تاپ را به دیگران محول كنید. باز هم تكرار می‌كنیم كه لپ‌تاپ‌ها می‌توانند جزء لاینفك یك همایش علمی باشند. اگر لازم است كامپیوتری به برگزاری همایش كمك كند، بهتر است یك نفر را مأمور آن نمایید. اگر قرار است یادداشتی برداشته شود، همان یك نفر می‌تواند این كار را انجام داده، و سپس در پایان همایش آن‌ها را در اختیار سایر شركت كنندگان نیز قرار دهد. به همین قیاس، اگر ارایه‌ی سخنرانی همراه با نمایش نمودار و عكس باشد، واقعاً هیچ لزومی ندارد كه از بیش از یك كامپیوتر استفاده كنید. وقتی یك نفر را رسماً مأمور ضبط مراسم می‌كنید، همان یك نفر به این كار مشغول می‌شود و در نتیجه دیگران می‌توانند حواس خود را كاملاً معطوف به سخنرانی كنند. قانون نانوشته‌ای كه در این مورد وجود دارد می‌گوید:“ اگر لازم است رو در رو حرف بزنید، لپ‌تاپ‌ها را كنار بگذارید!” ۳) خود را آماده كنید تا توضیح دهید چرا با خودتان لپ‌تاپ آورده‌اید. برگزاری یك همایش علمی خودمانی و نبودن منعی برای حضور لپ‌تاپ‌ها به این معنی نیست كه آداب چنین همایش‌هایی را زیر پا بگذارید. اگر كامپیوتر‌تان را به یك نشست ببرید، مؤدبانه‌تر آن است كه به مسؤول برگزاری آن نشست بگویید كه چرا كامپیوتر خود را همراه آورده‌اید. آیا كامپیوترتان را آورده‌اید كه مراسم را ضبط كند یا در هنگام ارایه‌ی سخنرانی به نمایش داده‌های آماری كمك نماید؟ اگر كسی صرفاً كامپیوتر لپ‌تاپ خود را همراه بیاورد، بدون آن‌كه منظور خاصی از آن داشته باشد، ممكن است فكر كنند عقده‌ای است و می‌خواهد فقط پُز بدهد. ۴) كمی ملاحظه داشته باشید! صرف آن‌كه یك لپ‌تاپ جلوی خود گذاشته‌اید، الزاماً به این معنی نیست كه مدام باید از آن استفاده كنید. حتا اگر مشغول یادداشت برداری هم باشید، اما سرتان را هیچ وقت از كامپیوترتان بلند نكنید، هم به سخنران بی‌احترامی كرده‌اید و هم به كسانی كه در اطراف شما نشسته‌اند (لازم به گفتن نیست كه بعضی‌ها آن‌قدر سرشان را با لپ‌تاپ خود گرم می‌كنند كه مجبور می‌شوند در پایان مراسم از این و آن بپرسند كه چه گذشته است!) در كارتان اعتدال داشته باشید. از كامپیوترتان استفاده كنید امّا به مباحث و سخنرانی هم توجه نمایید. شخصی كه در حال ایراد سخنرانی است، وقتی كسی را می‌بیند كه سرش پایین است و در حال زدن كلیدهاست، حالش گرفته می‌شود. وقتی چشم در چشم سخنران نمی‌اندازید، و فكرتان را مشغول لپ‌تاپ‌تان می‌كنید، خود به خود حواس‌تان پرت شده و سرنخ مطالب را از دست خواهید داد. ۵) سر و صدای لپ‌تاپ‌تان را در نیاورید. یك نكته‌ی اخلاقی دیگر: با كامپیوتر خود همان‌طور رفتار كنید كه با گوشی همراه خود در سالن سینما و یا تئاتر می‌كنید. اگر تصمیم دارید كه كامپیوتر خود را همراه ببرید، چند دقیقه از وقت خود را صرف از كارانداختن سرو صدا‌های آن بكنید؛ چرا كه ممكن است حواس دیگران را پرت كرده و موجب مزاحمت آن‌ها شود. ۶) روزه‌ی شك دار نگیرید! دوستی نقل می‌كرد كه در یكی از همایش‌های برگزار‌شده در فرنگ، از همه‌ی شركت‌كنندگان خواستند كه لپ‌تاپ‌های خود را همراه نیاورند. به محض اعلام این درخواست، همه سر به شورش برداشتند! منظور این نیست كه به دوران گچ و تخته و چرتكه بازگردیم، بلكه منظورمان آن است كه بگوییم آیه از آسمان نازل نشده كه حتماً باید در همایش‌ها لپ‌تاپ‌مان را با خود ببریم. اگر فكر می‌كنید وجود لپ‌تاپ‌ها بیش از آن كه كمك‌كننده باشند، مانع می‌تراشند، بهتر است كلاً آن‌ها را از ورود به همایش منع كنید. یك بار امتحان كنید و ببینید آیا بهره‌وری و تأثیر آن همایش بیش‌تر می‌شود یا نه. ۷) بروید همایش‌تان را درست كنید! اگر تشخیص دادید كه مشكلات همایش ناشی از لپ‌تاپ‌هاست- بی‌توجهی، بحث‌های نامربوط و امثالهم- ممكن است تقصیر خودِ این كامپیوتر‌ها نباشد. به جای آن، نگاهی به سازو كار همایشِ خود بیندازید. شاید معلوم شود كه استفاده‌ی غلط از لپ‌تاپ صرفاً ناشی از یك مشكل بزرگ‌تر است. در بسیاری از همایش‌ها، یك سری مشكلات ساختاری وجود دارد- كه منجر به استفاده از لپ‌تاپ‌ها در آن‌ها می‌گردد. گاهی اوقات سازمان‌ها برحسب عادت و نه نیاز به برگزاری همایش‌های آن‌چنانی اقدام می‌كنند. اگر همایش خوب برنامه‌ریزی شده باشد و خوب هم برگزار گردد، احتمال آن‌كه شركت‌كنندگان‌اش بخواهند با یك دست چند هندوانه بردارند، خیلی بعید خواهد بود
يکشنبه 28/5/1386 - 13:8
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته