• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1378
تعداد نظرات : 171
زمان آخرین مطلب : 3849روز قبل
نوجوان و جوان
 
 

جام جم آنلاین: مسائل روانی مبتلابه سی ساله‌ها و چالش‌هایی که در این زمینه وجود دارد و بعضا با عنوان بحران سی سالگی از آن یاد می‌شود، خمیر‌مایه اصلی گفت‌وگویی بود که با دکتر علیرضا شیری، استاد دانشگاه و روان‌شناس ترتیب دادیم.

 

در اثنای بحث اما صحبت از ویژگی‌های ذاتی سی سالگی، به مشخصه‌های روانی نسلی که هم‌اکنون در ایران نزدیک این سِن هستند، کشید و در همان مسیر به جاهای خوبی رسید. نسل معروف دهه‌شصتی‌ها که هم‌اکنون سی سالگی را تجربه می‌کنند، به تعبیر دکتر شیری نسل پرجمعیتی‌اند که با آزمون و خطا پیش می‌روند و خودشان آرام‌آرام متوجه کمبودهایشان می‌شوند و درصدد رفع آنها بر می‌آیند. گفت‌وگوی ما در دفتر او انجام شد؛ جایی که چینش کتاب‌های کتابخانه بزرگ و رنگ‌بندی‌های متناسب و حتی عطر خوش پراکنده در فضا موجب نمی‌شد دشواری‌ها و راحتی‌های مصاحبه با پژوهشگری که روزانه از طریق ایمیل و وب‌سایت و کلاس با همین گروه در ارتباط است، نادیده شمرده شود.

چرا امروز به جای آن که از زیبایی و شادابی سی سالگی بگویند، بیشتر از ترکیب «بحران سی سالگی» استفاده می‌کنند؟

ببینید لفظ «بحران سی سالگی» و تواتر زیادی که این روزها در ساحت‌های مختلف دارد، بیش از آن‌که اشاره به ذات سی سالگی داشته باشد، مربوط به بحران‌های روانی نسلی است که امروز در ایران سی سالگی خود را سپری می‌کنند یا در آستانه آن هستند. طبق آمار جمعیت‌شناسی، اکنون بیشترین جمعیت ایران را افراد متولد سال‌های60 تا 65 تشکیل می‌دهند. یعنی همان نسلی که دوشیفته به مدرسه رفتند، در امتحان‌های ورودی با درخواست‌کنندگان زیاد و ورودی‌های کم شرکت کرده‌اند و... امروز دختران همین نسل در ازدواج کردن دچار مشکل شده‌اند زیرا معمولا دختران با پسران بزرگ‌تر از خودشان ازدواج می‌کنند. بحران سنین مختلف این گروه ادامه‌دار است. طنزش این است: 50 سال بعد حتی بحران در سنگ قبر هم برای این موج جمعیتی رخ خواهد داد. پس دور از انتظار نیست که ده سال بعد، ما برای این نسل با بحران میانسالی هم مواجه شویم.

البته به نظر می‌رسد امروز از بحران شدیدی که دامنگیر این نسل بود، عبور کرده باشیم.

بله، امروز که بحران فزونی جمعیت دهه شصتی‌ها گذشته، دیگر رقابت‌های نفسگیر مثل کنکور ورودی دانشگاه‌ها را نداریم، این ماجرا در ساخت مدرسه‌ها، کارخانه‌های واکسن، تفریحات و... هم دیده می‌شود. البته نکته مثبت این است که تمام این مراکز مجبورند برای این‌که بازار کم متقاضی خود را از دست ندهند، بر ارزش افزوده خدمات خود بیفزایند. از طرف دیگر، امکانات امروزی به نفع نسل‌های بعدی هم هست. زیرا در جمعیت‌شناسی قانونی وجود دارد که اگر یک موجی ایجاد شد، 20 سال بعد خودش را کپی می‌کند. الان ما در همین شرایط هستیم. یعنی ما باید به این فکر کنیم که زن دهه شصتی هنگامی که چهل ساله می‌شود احتمالا باید بچه پنج ساله داشته باشد و در همین زمان با آن موج کپی شده از افزایش جمعیت مواجه خواهیم بود.

ولی طبق قرائن سی ‌ساله‌های امروزی، حتی اگر هم خانواده تشکیل دهند، چندان اهل فرزندآوری به آن سبک و سیاق نیستند...

البته باید یادمان باشد که کم شدن ازدواج یا شیوع زندگی مجردی و کاهش نرخ فرزندآوری زوج‌هایی که الان در بحران سی سالگی هستند، بیشتر شامل قشر تحصیلکرده می‌شود نه خانواده‌های سنتی.

و البته همین زندگی مجردی هم با همه مختصاتش و نگاه منفی‌ای که نسبت به آن وجود دارد، از چالش‌های مهم این روزهای سی ‌ساله‌هاست...

ببینید ما با توجه به واقعیت‌های جامعه‌مان باید بپذیریم که سبک زندگی مجردی واقعیت دارد و لزوما آسیب‌زا نیست. در جامعه ما به زندگی مجردی نگاه غیرواقع‌بینانه‌ای وجود دارد. من چند سال است تلاش می‌کنم این نگاه بد را آسیب‌شناسی کنم. دختر یا پسر جوان ما تحصیلات خوب، کار خوب و درآمد خوب دارد و اکنون به هر دلیلی نتوانسته یک ازدواج خوب داشته باشد. فراموش نکنیم ازدواج خوب نکردن است که حسرت دارد نه صرفا هر ازدواجی داشتن.

البته زندگی مجردی هم بالاخره آسیب‌هایی دارد...

بله اما واقعیت این است که سی ساله‌های امروز ما با مساله‌ای به نام زندگی مجردی مواجه هستند. باید بدانیم که نمی‌‌شود یک پسر سی ساله موفق را در خانه نگه داشت، زیرا دائم با پدر و مادرش اختلاف نظر دارد و در این کشاکش عزت‌نفسش از بین می‌رود؛ این از مشخصه‌های روانی این سن‌وسال است. حالا این پسر موفق اگر خانه شخصی داشته باشد و احترام پدر و مادرش و خودش حفظ شود بهتر است یا این که بر اثر بگومگوهای مکرر هم کم‌کم در کارش افت کند و هم احترام خانواده و خودش ضایع شود؟

وقتی درباره بحران‌های پیش روی دهه‌شصتی‌ها یا همان سی ساله‌ها صحبت می‌کنیم، در آسیب‌شناسی‌ها آیا همه چیز به خود آنها محدود می‌شود یا باید نقش دیگران را هم در نظر گرفت؟

ما اینجا با یک مثلث مواجه هستیم شامل خانواده، خانواده خانواده یعنی جامعه و یکی هم خود شخص. هر یک از اینها باید سهم خود را برای گذار بی‌دردسر این دوران ایفا کند. مشخصا خانواده باید بداند که این بچه‌ها در زیر فشار و رقابت‌های شدید و در نتیجه با تنش‌های عصبی متعدد مواجه هستند، پس باید به بچه‌هایشان کمی آرامش خاطر بدهند و هزینه‌های شکست را برایشان تعدیل کند.

حمایت‌هایی که البته در عمل چندان اتفاق نمی‌افتد.

البته خود من به خانواده‌ها می‌گویم که بچه‌هایتان را بیشتر درک کنید، باید اعتراف کنم ما با نسل عجیبی مواجه هستیم که متاسفانه بعضی جاها گستاخ و غیرمنطقی هستند و انتظارهای زیادی دارند؛ مثلا پدر و مادر که قرار نیست اشتغال ما را رتق و فتق کنند! آن زمانی که داشتی درس می‌خواندی، باید مهارت‌هایی یاد می‌گرفتی نه این‌که حالا نقیصه خودت را نبینی و نسبت به والدینت پرتوقع شوی.

خانواده در جریان ازدواج معضل‌‌گونه این نسل چه نقشی دارد؟

واقعا معتقدم خانواده باید برای دختران این نسل یک کار جدی انجام بدهد. زیرا بعضی از آنها در زمینه ازدواج دخترانشان کاملا منفعل عمل می‌کنند. برای دختران دستوراتی می‌گذارند که فلان جا نرو، با فلان کس ارتباط نداشته باش و... بعد برای ازدواج می‌گویند: خودت برو یک کاری بکن. این خیلی خطرناک است. دخترانشان را جوری تربیت کرده‌اند که اصلا برای شنا در این استخر عمیق آمادگی ندارند. هزاران ایمیل این دختران به دستم می‌رسد که دیگر دردشان صرفا بی‌شوهری نیست. کم‌کم فرد اعتقاد و امید و خیلی چیزهای دیگرش را از دست می‌دهد.

در سه گانه مذکور، جامعه برای سی ساله‌ها یا آنها که در آستانه این سن هستند، چه وظیفه‌ای بر عهده دارد؟

آگاهی‌ مهم‌ترین نیاز این نسل است که باید در جامعه از طریق نقش‌آفرینی رسانه‌ها به دست بیاید. علاوه بر این جامعه و ارکان آن از جمله رسانه‌ها باید سرگرمی هم داشته باشند و واقعا الان سرگرمی آن طور که شایسته است، وجود ندارد. مثلا یکی از کارهای رسانه این است که نگاه منفی به سبک زندگی مجردی را تعدیل کند. باور کنیم الان این سبک زندگی رایج شده است. زندگی مجردی به معنای ایجاد هرج و مرج نیست. مجردهایی داریم که به تنهایی زندگی می‌کنند و بسیار متشخص هستند.

برای آنها که در آستانه سی سالگی یا در حال سپری کردن این دهه هستند، چه پیشنهادی دارید؟

اول این که شغل داشته باشید. از کارمند شدن نترسید. خبر خوب این است که اگر از بیست و شش یا بیست و هفت سالگی وارد کار شده باشید احتمالا بعضی از شما حدود سی و چهار سالگی به سمت خویش‌فرمایی حرکت خواهید کرد. پس الان باید یکسری مهارت بیاموزید مثل مهارت مالی. الزاما هر کس بیشتر کار کند، بهتر کار نکرده است. البته کسی را به رقابت بورژواگونه برای کسب کورکورانه پول بیشتر سوق نمی‌دهم. اما وقتی شما امروز یاد می‌گیرید که کسب و کارتان را بهبود ببخشید، ده سال دیگر بلدید که چگونه جان خود را بهبود ببخشید. در حین کار کردن قصر درون خودتان را می‌سازید.

مساله بعدی ویرایش روابط است. در این سن باید یکسری از افراد را از رابطه‌هایمان خارج کنیم و تشخیص دهیم که جای چه روابطی در زندگی ما خالی است. ویرایش روابط، ویرایش خود هم هست. در این سن دیگر وقتش است که بگویم: من می‌خواهم در عالم چگونه دیده شوم. الان زمان خواستن‌های بالا و پایین بیست سالگی نیست. برای ویرایش روابط، فرد باید مهارت ارتباط بلد باشد. ما برای مهارت‌های زیادی خرج می‌کنیم و آموزش می‌بینیم ولی برای روابط و ارتباط‌هایمان کاری انجام نمی‌دهیم.

علاوه بر این مسائل مادی،در خصوص ابعاد فکری آدم‌ها چه توصیه‌هایی برای سی ساله‌ها دارید؟

البته این تفکیک صحیح نیست، قرآن کریم یاد حق را رسالت بزرگ‌تر زندگی می‌داند (ولذکرالله اکبر). تجلی ذکر خدا هم به اعتقاد من در کار و تلاش است. این طور نیست کسی که درست کار می‌کند و حرفه‌ای راه می‌اندازد و کسب حلال می‌کند و مراقب رفتارش در محل کار و بی‌اخلاقی‌ها هست، کمتر خودساخته باشد به نسبت کسی که نشسته فلان کتاب معرفتی را تورق می‌کند. در کل هر چیز ما را مشغول کند، باطل است. کار و ثروت و پول و ازدواج و عشق و حتی درگیر ظاهر عبادت افتادن، همه اگر مانع تابش نور خداوند بشود حجاب است.

اگر کسی در نمازش فقط به تلفظ حروف فکر کند، یادش می‌رود که در محضر چه کسی است. اگر کسی 18 ساعت در روز کار کند و غافل نباشد، دارد رشد می‌کند. در آخر باید عرض کنم فرصت زنده داشتن دل و زنده داشتن این دیار پاک در اختیار همین سی ساله‌هاست که حقا مظلومند و به گردن نسل‌های بعد خود حقی بزرگ دارند.

شنبه 23/6/1392 - 22:40
نوجوان و جوان
 
 

آیا وارد شدن به دهه‌های مختلف زندگی مساله‌ای مهم است؟ آیا زندگی ما قبل و بعد از آن دهه ، رنگ و بویی دیگر می‌گیرد؟ آیا مرز مشخصی میان جوانی و پیری وجود دارد یا حتی مرز مشخصی ما بین نوجوانی، جوانی، میانسالی و کهولت؟

 

جواب این سوال‌ها شاید برای هر فرد متفاوت باشد و دیدگاه‌های مختلف، نظرات مختلفی را ابراز دارند، اما برای زنان مساله سن کاملا مطابق است با بخش جسمی و فیزیولوژیک آنها.

برای زنان سی سالگی مرحله‌ای است که گویی باید آردهایشان را بیخته و الک‌هایشان را آویخته باشند! قانون نانوشته‌ای وجود دارد که می‌گوید اگر قصد ازدواج دارند باید زیر سی‌سالگی ازدواج کنند و اگر ازدواج کرده‌اند و می‌خواهند بچه‌دار شوند، بهتر است زیر سی‌سالگی باشد. اگر درس می‌خوانند و قصد ادامه تحصیل دارند می‌بایست تا سی‌سالگی آن را به یک مرحله مشخصی برسانند و برای استخدام و کار کردن هم زیر سی‌سال موفق‌تر خواهند بود.

اینها را والدین در سنین مختلف متذکر می‌شوند، اما باز هم انسان با تجربه‌های فردی خودش زندگی را می‌سازد. برای دختر جوان هجده‌ساله‌ای که تازه دیپلم دبیرستانش را گرفته است، سی‌سالگی خیلی دورتر از دوازده سال آینده است، گویی فکر می‌کند راهی صدساله را باید بگذراند تا به سی‌سالگی برسد، اما چشم بر هم که می‌زند می‌بیند بیست و دو سه ساله شده و سر می‌جنباند می‌بیند در آستانه سی‌سالگی قرار دارد. سی‌سالگی و آن همه طعنه‌های برآمده از فرهنگی که انگ ترشیده بودن را به دختر مجرد می‌زند؛ حتی برای زنانی که موفقیت‌های تحصیلی و شغلی بسیار برجسته‌ای کسب کرده‌اند، هم انگ‌های اینچنینی به کار می‌رود. آنها هم محکوم می‌شوند به یک‌بعدی بودن، به این که تمام فکر و ذکرشان شده کار و درس و از زندگی عقب مانده‌اند!

اما باید این را در نظر گرفت که هدف انسان‌ها در زندگی با هم متفاوت است. شاید همه موارد فوق برگردد به بافت فرهنگی و سنتی اجتماع ما، اما پزشکان هم بدن زنان را با همین ویژگی‌ها تشریح می‌کنند؛ می‌گویند بهترین سن بارداری برای زنان، بین بیست تا بیست و چهار سالگی است؛ اما در دنیای کنونی برای یک جوان بیست و چهار ساله که تازه می‌خواهد زندگی‌اش را در مشت خودش بگیرد و تازه در حال تجربه سرد و گرم روزگار است، سرپرستی و تربیت کودک میسر است؟

پزشکان علاوه بر این، خطر نازایی را برای زنان بالای 30 سال متذکر می‌شوند؛ خبری که حتی برای کسانی که قصد بچه‌دار شدن هم ندارند ناامیدکننده و تلخ است، گویی دارد خبر از پیری می‌دهد و خشک شدن و پژمرده شدن جسم! پزشکان حتی برای پیشگیری از سرطان‌های رحم و تخمدان و سرطان سینه، بارداری زیر 30 سال و شیردهی زیر 30 سال را توصیه می‌کنند. همه این توصیه‌ها و تذکرات علمی برای ما شرقی‌ها نشان از آن دارد که سنت‌های ما هم منطبق با نتایج علمی است. انسان به مرز سی سالگی که می‌رسد انگار دنیا را جور دیگری می‌بیند. گویی در زندگی کارهای عقب افتاده‌ای دارد که بایستی آنها را با سرعت دوچندان پیش ببرد. انگار از خواب و سرخوشی نوجوانی بیدار شده و حالا باید مسیری را که باید می‌پیموده باسرعت بیشتری بپیماید تا از قافله عقب نماند!

اما یک سی ساله که در آینه به خود نگاه می‌کند چه تفاوتی با بیست سالگی‌اش می‌بیند؟ یا وقتی آلبوم عکس‌های بیست سالگی را مرور می‌کند خود را جوان تر می‌بیند؟ معمولا پاسخ این پرسش‌ها برعکس است. یک سی ساله به خاطر شناخت کامل‌تر و ژرف‌تری که از خودش دارد هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ جسمی تناسب بیشتری را در نوع پوشش و آراستگی‌اش رعایت می‌کند و عکس‌ها و نوع لباس پوشیدن بیست سالگی‌اش در نظرش مسخره و دور از خودش می‌آید. سی سالگی یک نقطه عطف در زندگی هر فردی است، فرد سی ساله، جوانی و شور و حرارت بیست سالگی را همچنان داراست اما این جوانی را همراه کرده است با پختگی و تجربه‌اندوزی. تجربه‌های یک سی ساله او را از اشتباه‌های بیست سالگی و خامی مبرا و مصون می‌کند و نگاه وی به زندگی باز و عمیق‌تر می‌شود و در کنار اینها توانایی و قوت جوانی را هم با خود دارد. به همین خاطر سی سالگی و به طور کلی دهه سوم زندگی هر فرد را می‌توان بهترین سال‌های زندگی او نامید.

بهار میرزُهره / جام​جم

شنبه 23/6/1392 - 22:39
كودك

 

 

اولین تجربه‌ها برای حرکت در اینترنت و مشاهده تصاویر مورد علاقه کودک، از شخصیت‌های داستانی و کارتونی گرفته تا بهره‌گیری از آموزش‌های ساده و اولیه نقاشی، رنگ‌آمیزی، مجسمه‌سازی و زبان انگلیسی چیزی نیست که از ذهن کودک پاک شود، بلکه هر روز در افکارش بیشتر قوت می‌گیرد تا جایی که می‌خواهد استفاده از اینترنت را به‌تنهایی آغاز کند و درست در این زمان است که اهمیت همراهی و راهنمایی‌های والدین بیشتر به چشم می‌آید.

پای صحبت دکتر زهرا غلامی حیدرآبادی، دکترای مشاوره نشسته ایم تا از ساز و کارهای همراهی والدین با فرزندان شان در استفاده از اینترنت و دنیای مجازی بیشتر آگاه شویم.

آیا استفاده از اینترنت برای کودکان تا قبل از رسیدن به سن نوجوانی یعنی طی دوره دبستان ضرورت دارد؟

بله، کودکان دبستانی برای کسب اطلاعات جدید در ارتباط با مطالب درسی خود و انجام پژوهش نیاز دارند کار با رایانه و اینترنت را بیاموزند؛ چراکه در سیستم های آموزشی نوین، بچه ها باید ازدوران ابتدایی با کار پژوهش آشنا شوند.

پس شما معتقدید کار کردن با رایانه برای کودکان حتی پیش از سن مدرسه و از چهار یا پنج سالگی نه تنها ضروری است، بلکه با اصول و مبانی رشد و تقویت خلاقیت و مهارت های ارتباطی وی هماهنگ است؟

بله، همان گونه که آموزش خواندن و نوشتن از سنین کودکی آغاز می شود، آموختن علمی مثل رایانه باید از همان سنین آغاز شود. به همین دلیل در مهدهای کودک و پیش دبستانی ها مهارت های استفاده از ماوس، صفحه کلید، پنجره ها و سایت های ویژه کودکان را به آنها آموزش می دهند.

با وجود این آیا با اعمال محدودیت و ضوابطی برای استفاده از رایانه برای کودک موافق نیستید؟

البته که هستم. اصولا باید با توجه به سن و درک کودکان، قرارداد و قوانینی بین والدین و فرزندان تنظیم شود و در آن قرارداد درباره مدت زمان استفاده از اینترنت، ورود به سایت های مختلف و افزودن سایت های ویژه کودکان و همراه بودن والدین در زمانی که کودکان از اینترنت استفاده می کند، صورت بگیرد و البته رایانه باید در مکان عمومی در منزل و مقابل دید والدین قرار گیرد.

درباره اینترنت، اعمال چه محدودیت هایی لازم است؟

محدود کردن مدت زمان استفاده از اینترنت و ورود به سایت هایی که والدین به آنها اجازه داده اند باید از سوی کودک مورد پذیرش و اجرا قرار بگیرد. همچنین باید زمانی اجازه ترتیب پست الکترونیک به کودک داده شود که وی در این زمینه به بلوغ رسیده و بر پست الکترونیک او نظارت شود.

استفاده از اینترنت، در صورتی که کنترل و نظارت درست بر استفاده از آن صورت نگیرد، کودک را با چه خطرات و انحرافاتی مواجه می کند؟

ورود به سایت های غیر اخلاقی باعث ایجاد مسائلی مانند انحرافات جنسی، خشونت، اعتیاد، رفتارهای غیراجتماعی، اشاعه جرم و جنایت، مواجهه با اطلاعات عجیب، غلط و فرهنگ غیرمتعارف، کاهش زمان لازم برای مطالعه، بازی و فعالیت های اجتماعی می شود. از سوی دیگر به ستون فقرات آسیب می رساند.

چگونه و به چه زبانی می توان کودکان را نسبت به این خطرات و مشکلات احتمالی ناشی از آن آگاه و به پذیرش محدودیت ها قانع کرد؟

برای این کار مهم این است که ابتدا والدین با فرزندشان رابطه خوبی داشته و با آنها دوست و حتی اگر در مواردی از او تخلفی دیدند، نباید برخورد نامناسب و شدید داشته باشند. سپس برای ایجاد محدودیت ها و بیان مشکلات، لازم است موقعیت و شرایط فرزند خود را درک و با توجه به آن محدودیت های خود را اعمال کنند، با لحن مناسب با آنها گفت و گو کنند و با شرح موقعیت زمانی و مکانی، درک درستی از آسیب هایی که می تواند تهدید کننده باشد به کودک ارائه دهند. والدین همواره باید آموزش و آگاهی را بر این برخوردها مقدم بدانند، چراکه وقتی کودک بداند به چه دلیل نباید وارد سایت خاصی شود و چه خطرهایی او را تهدید می کند ، این کار را انجام نخواهد داد. البته فراموش نکنید برخورد قاطعانه با فرزندان نیز بسیار اهمیت دارد.

کدام دسته از کودکان نسبت به این خطرات بیشتر آسیب پذیرند؟

کودکانی که ساعت های طولانی و به طور پنهانی از رایانه استفاده می کنند ، کودکانی که منزوی هستند و ارتباط اجتماعی شان ضعیف است و تمام وقت شان را با رایانه می گذرانند و رابطه خوبی با اطرافیان خود بویژه والدینشان ندارند.

اعمال محدودیت در استفاده از اینترنت چگونه و از چه طریق باید صورت بگیرد که با سرکشی و پنهانکاری بعدی در دوره نوجوانی همراه نباشد؟

نکته مهم رابطه صمیمانه با فرزندان است و اگر بتوانیم این را به فرزندانمان انتقال دهیم، می توانیم به آسودگی برای آنها توضیح دهیم که این محدودیت ها به چه دلایلی است و در ضمن باید ارائه دلایل با ملایمت و دوستی همراه باشد نه با زور و اجبار تا از پنهانکاری و سرکشی آنها پیشگیری شود.

آیا در صورت نافرمانی کودک از درخواست های والدین، نیاز به برخوردهای جدی تر و منع استفاده از اینترنت وجود دارد؟

خیر. برخورد خشونت آمیز، رفتار اشتباه کودک را بیشتر تقویت می کند. در چنین شرایطی باید روی توانمندی ها و علایق دیگر کودک بیشتر توجه کرد. باید مواردی را که باعث می شود رابطه والدین با فرزندان ضعیف شود، شناسایی و آنها را برطرف و از شیوه تقویت مثبت و منفی برای اصلاح رفتار کودکان استفاده کرد.

آیا استفاده همزمان کودک، پدر یا مادر از اینترنت را یک گزینه موثر و قابل اجرا برای پیشگیری از عوارض احتمالی آن می دانید؟

بله، والدین می توانند با توجه به علاقه فرزندشان سایت های معتبر را به آنها معرفی کنند و باهم از اینترنت استفاده کنند.

آیا فیلتر کردن برخی سایت ها را برای کودکان ضروری می دانید؟

این نیز یکی از راه ها می تواند باشد، البته تا جایی که می توانیم در شیوه تربیت باید بیشتر از کنترل درونی استفاده شود که حتی اگر سایتی را فیلتر نکردیم، کودکان با اراده و آگاهی خود سراغ آن سایت ها نروند. البته می توان سایت هایی را که تصاویر، تبلیغات و خبرهای نامناسبی را مطرح می کند، فیلتر کرد. حتی اعمال محدودیت زمانی نیز می تواند موثر باشد، ولی هر کدام به تنهایی نمی تواند از اثر بخشی کافی در روند رشد و تربیت کودک برخوردار باشد.

سایت هایی را که برای کودکان با فرهنگ غربی طراحی شده برای کودکان ما مناسب و خالی از اثرات تخریبی می دانید؟

خیر، بعضی موضوعات و مطالبی آنجا گفته می شود که متناسب با فرهنگ جامعه، ارزش ها، مسائل دینی و قومی ما نیست.

عضویت در گروه های مجازی اینترنتی را برای کودکان و نوجوانان توصیه می کنید؟

هر امکاناتی علاوه بر سودش ، زیانی نیز دارد. عضویت در گروه های مجازی نیز دارای سود و زیانی است؛ یعنی این عضویت باید با توجه به موقعیت خانوادگی، فرهنگی، اطلاعات والدین و فرزندانشان صورت بگیرد. به بیان دیگر اگر کودکی یا نوجوانی عضو شد، باید اطلاعات والدینش در این زمینه بیشتر از وی باشد و قبل از عضویت، قراری جدی بین فرزندان و والدین گذاشته شود که تحت این شرایط عضویت انجام شود. در ضمن کودکان باید اطلاعات و آموزش هایی را قبل از عضویت کسب کنند.

چه راهکارهایی را برای هدایت کودکان در استفاده از دنیای مجازی به والدین توصیه می کنید؟

اگر کودکتان علاقه به دنیای مجازی دارد، به وی آموزش دهید در فضای مجازی با غریبه ها صحبت نکند، شماره تلفن و آدرس خانه را به کسی ندهد و به محض آن که با مشکلی برخورد آن را با شما در میان بگذارد. سعی کنید رابطه دوستانه با فرزندتان داشته باشید تا او نیز با شما همراه باشد.

سعی کنید فضای مجازی را بیشتر بشناسید و از خطرهای آن آگاهی پیدا کنید، دانستن خطرهای موجود به شما کمک می کند عکس العمل مناسب تری در مقابل کودک تان داشته باشید.

پونه شیرازی / جام جم

شنبه 23/6/1392 - 22:38
بهداشت روانی

 

 

جام جم آنلاین: دورانی را که در آن زندگی می‌کنیم، عصرارتباطات می‌نامند. هر روز با روش‌های نوین و ساده‌تری برای ایجاد ارتباط بین افراد روبه‌رو می‌شویم و گرچه این وسایل ارتباطی، تسهیلاتی را درزندگی ایجاد می‌کند، ولی شکی نیست تدابیری خاص را برای استفاده از آنها در محیط خانواده الزام‌آور می‌کند.

به طور یقین یکی از این وسایل ارتباطی که خانواده ها را دچار چالش جدی درباره نحوه استفاده از آن از سوی فرزندان قرارداده، تلفن همراه است، اما آیا فرزندان باید از تلفن همراه استفاده کنند و اگر جواب مثبت است، چگونه؟

از منظر تربیتی رویکرد والدین به استفاده فرزندان از تلفن همراه در دوره های سنی مختلف باید متفاوت باشد. قطعا برای کودکان پیش دبستانی ضرورتی برای استفاده از تلفن همراه وجود ندارد، در صورتی که متاسفانه بسیاری از والدین بدون توجه به این مطلب برای فرزندان خود تلفن همراه تهیه می کنند در حالی که عملا فرزندان آنها در بیشتر اوقات که با والدین خود نیستند در محیط های آموزشی چون مهدهای کودک به سر می برند، امکان خبرداشتن از وضع آنها میسر است. همچنین باید توجه داشت دلایلی چون وجود بازی های مختلف در گوشی های تلفن همراه یا آن که چون دوستان گروه سنی فرزند ما از تلفن همراه استفاده می کنند، پس فرزند ما نیز باید از آنها عقب نباشد و تلفن همراه داشته باشد، نه تنها امتیازی برای بچه های ما ایجاد نمی کند، بلکه کودکان ما را مصرفی تر کرده و زیاده خواهی آنها را افزایش می دهد. از سوی دیگر به این ترتیب خود ما از سنین خردسالی فرزندانمان را در معرض امواج گوشی های تلفن همراه قرار می دهیم که قطعا برای سلامت آنها مفید نیست.

استفاده از تلفن همراه برای گروه سنی دبستان و راهنمایی به عنوان وسیله ای شخصی مفید نیست و حتی اگر می خواهیم در ساعاتی که فرزندانمان دور از والدین در کلاس های آموزشی یا با دوستان خود هستند از وضع آنها خبردار باشیم، بهتر است یک خط و گوشی اضافی درمنزل وجود داشته باشد تا هنگامی که نوجوانان ما خارج از منزل هستند، از آن استفاده کنند، ولی هنگام بازگشت به منزل این تلفن همراه اضافی را درجای خود گذاشته و اصولا با آن سروکاری نداشته باشند. این یک امکان اضافی برای همه اعضای خانواده است که از گوشی یدکی درصورت لزوم بهره ببرند و فرزند ما هم هنگام خروج از منزل می تواند آن را همراه داشته باشد. بدیهی است هنگام حضور درمنزل با توجه به وجود تلفن ثابت نیازی به استفاده از تلفن همراه نیست.

گرچه درباره فرزندان در سنین دبیرستان نیز می توان عینا مثل دوران راهنمایی و دبستان عمل کرد، اما اگر با توجه به شرایط، والدین می خواهند خواست فرزندان خود را در داشتن گوشی تلفن همراه برآورده کنند، بهتر است از گوشی های ساده به این منظور استفاده شود نه گوشی هایی که دارای سیستم عامل بوده و نوعی کامپیوتر به حساب می آید. با توجه به آن که امروزه در تمامی منازل کامپیوتر شخصی وجود دارد و امکان دسترسی به اینترنت از آن طریق میسر است، لزومی ندارد این امکان را در وسیله ای شخصی قابل حمل کوچک که می تواند مختل کننده تمرکز و حواس فرزندان ما در زمان طولانی تر باشد، فراهم آوریم.

گرچه تلفن همراه می تواند وسیله مفیدی برای ارتباط افراد با یکدیگر باشد، اما باید به این نکته توجه داشت که ایجاد این امکان که فرزندان ما بتوانند درتمام طول ساعات بیداری خود، به دفعات و در زمان های طولانی تماس های دائمی برقرار کنند یا به ارسال پیامک های متعدد مبادرت ورزند یا در هر لحظه در اینترنت سرگرم باشند، گذشته از احتمال بروز اعتیاد تکنولوژیک می تواند باعث اختلالات تمرکز حواس و داشتن ارتباطات پنهانی و حتی گاهی نامناسب فرزندان شود.

دکتر خسرو حمزه / روان شناس و مشاور

شنبه 23/6/1392 - 22:37
بهداشت روانی

 

 

حتما روز اول مهر کودکان گریانی که با التماس از مادرشان می‌خواهند آنها را به خانه برگردانند، دیده اید در حالی که بعضی بچه‌ها با لبخند از پدر و مادر خداحافظی می‌کنند و وارد مدرسه می‌شوند؛ ولی علت این تفاوت چیست؟

دکتر فریبا عربگل، فوق تخصص روانپزشکی کودک و نوجوان، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در این باره به جام جم می گوید: کودک دچار اضطراب جدایی، وقتی کسی که مراقبت از او را به عهده دارد به هر دلیلی از کنارش دور می شود، دچار اضطراب می شود و مدام فکر می کند آیا او را دوباره می بیند یا نه. این اضطراب جدایی تا دو یا سه سالگی طبیعی است و انتظار می رود در مراحل بعدی زندگی فروکش کند، ولی گاهی تا سنین بالاتر و سنین مدرسه هم در کودک باقی می ماند.

چاره اندیشی از سنین خیلی پایین

معمولا والدین از قبل، متوجه احساس اضطراب در فرزند خود می شوند و باید قبل از شروع مدرسه برای آماده کردن او برای چنین جدایی تمهیداتی بیندیشند تا کودک، تجربه جدایی از آنها را در مدت کوتاه داشته باشد. دکتر عربگل راهکارهایی را در این باره پیشنهاد می کند: والدین باید اجازه دهند بعد از دو سالگی کودک در زمان های کوتاه یک تا دو ساعته خانه اقوام نزدیک یا حتی همسایه ای که به او اطمینان دارند، بماند تا محیطی غیر از خانه را بدون حضور پدر و مادر تجربه کند و برای جدایی های طولانی مدت مثل ساعت های حضور در مدرسه آماده شود. حتی می توان بعد از سنین چهار تا پنج سال بچه ها را 30 دقیقه تا یک ساعت در خانه تنها گذاشت، البته به شرطی که محیط خانه امن باشد و مثلا به او آموخته باشند اگر زنگ خانه را زدند چه باید بکند. وی ادامه می دهد: معمولا بچه هایی که مهدکودک رفته اند، راحت تر با رفتن به مدرسه و جدایی چند ساعته از والدین کنار می آیند. بچه هایی که مادرشان شاغل است و در طول روز کسی بجز والدین از آنها مراقبت می کند هم کمتر برای مدرسه رفتن دچار مشکل می شوند.

همراه کردن کودک هم کمک کننده است

به گفته دکتر عربگل، راه دیگر آماده کردن بچه ها این است که در تابستان وقتی برای ثبت نام، سوال یا آشنایی با کادر مدرسه می رویم، فرزندمان را همراه ببریم تا محیط مدرسه را ببیند و با آن آشنا شود. این روانپزشک کودک توصیه می کند: وقتی والدین می خواهند وسایل مدرسه مثل کیف، دفتر و نوشت افزار را برای کودک تهیه کنند، حتما او را با خود ببرند تا آمادگی ذهنی پیدا کند. حتی باید از خاطره های خودشان در مدرسه و اتفاق های خوبی که برایشان افتاده و برای او هم می افتد برایش حرف بزنند، ولی هرگز نباید در حضور کودک درباره خاطرات بد از مدرسه یا این که بعضی بچه ها روز اول مدرسه گریه می کنند، صحبت کرد.

علائم آزاردهنده اضطراب جدایی

بعضی بچه ها با وجود همه این اقدام ها و دوراندیشی والدین، پایه اضطرابی قوی دارند و هنگام جدایی از والدین دچار اضطراب شدیدی می شوند که هم خود را با علائم جسمی نشان می دهد و هم علائم روانی و فکری. دکتر عربگل درباره این علائم می گوید: علائم جسمی معمولا زمانی که قرار است کودک از والدین جدا شود، بروز می کند و معمولا حالت تهوع، دل درد و استفراغ است. او ادامه می دهد: گاهی این علائم از شب قبل از مدرسه شروع می شود و بچه ها مدام از مادرشان می پرسند: «می شود فردا به مدرسه نروم و پیش شما بمانم؟» یا مدام گریه می کنند، ولی بعد از این که از مدرسه برمی گردند، این علائم دیگر در آنها دیده نمی شود.

این فوق تخصص روانپزشکی کودک علائم فکری بچه های مضطرب خود را این گونه برمی شمارد: فکرهایی مثل این که نکند مامان دنبالم نیاد، راه مدرسه را گم کنم و هر چیزی که باعث جدایی آنها از پدر و مادر شود، در ذهن بچه های مضطرب تکرار می شود.این علائم فکری گاهی آنقدر شدید می شود که تمرکز بچه را به هم می ریزد.

وقتی علائم اضطراب طول می کشد

اگر این علائم فکری، جسمی و روان شناختی سه ، چهار هفته بعد از شروع مدرسه، پیش دبستانی یا مهدکودک ادامه پیداکند یا در این مدت علائم کودک شدید باشد به طوری که نتواند به مدرسه برود، به مداخله روان شناسی نیاز است. دکتر عربگل تاکید می کند: چنین بچه ای باید حتما درمان شود و نباید بگذاریم این روند ادامه پیدا کند، ولی معمولا پدر و مادر نگران قبل از این که کودک را به روانپزشک ببرند، بارها او را نزد متخصص اطفال، گوارش یا حتی اورژانس می برند در حالی که مشکل جسمی نیست.

وی با اشاره به این که پدر و مادر باید به فرزندشان آرامش و اطمینان بدهند تا علت اصلی ترس و اضطراب که همان جدایی از مادر است، از بین برود، ادامه می دهد: زمانی که بچه قدری به محیط مدرسه عادت کرد، مادر می تواند زمان های کوتاه او را ترک کند و دوباره برگردد. باید به عنوان یک قانون ثابت به کودک بفهمانیم من باید تو را به مدرسه ببرم و تو باید به مدرسه بروی و نمی توانی در خانه بمانی، ولی راس ساعتی که تعطیل می شوی، دنبالت می آیم.

دروغ گفتن به کودک، بدترین رفتار

دکتر عربگل با تاکید بر این که بدترین رفتار این است که به بچه دروغ گفته شود، می گوید: بعضی پدر و مادرها به فرزندشان می گویند کنارت می مانیم و همینجا هستیم، ولی به محض این که حواس او پرت می شود، می روند یا خود را پنهان می کنند. این کار بسیار اشتباه است و باید واقعیت را گفت. این فوق تخصص روانپزشکی کودک تاکید می کند: باید تحت هر شرایطی بچه را در مدرسه نگهداشت. اگر حال او خیلی بد بود، باید بگوییم اگر اینقدر حالت بد است که نمی توانی در مدرسه بمانی، باید برویم بیمارستان. حالا انتخاب کن؛ مدرسه یا بیمارستان؟ این کار باعث می شود فکر نکند، می تواند برگردد خانه چون اگر به خانه برگردانده شود، این رفتارها در او تقویت می شود.

اگر کودک به خانه برگشت

ولی اگر والدین به هر دلیلی مجبور شدند بچه را به خانه ببرند، چه؟ دکتر عربگل می گوید: نباید شرایط طوری باشد که به بچه خوش بگذرد یا حتی اوضاع مثل همیشه باشد، یعنی نباید اجازه داد تلویزیون تماشا کند یا پای رایانه بنشیند و حتی بازی کند! والدین باید به او بگویند: «تو مریضی! پس نمی توانی بازی کنی. برو روی تختت». علاوه براین، تکالیف مدرسه اش را هم باید انجام دهد. او توضیح می دهد: شرایط نباید طوری باشد که بچه فکر کند چون مریض است، توجه بیشتری می گیرد، ولی نباید با کودک مقابله هم کرد و مثلا به او گفت: «تو داری ادا درمی آوری!» درواقع باید به کودک فهماند که می دانیم ناراحت هستی و دلت برای ما تنگ می شود، ولی هر جا باشی، ما هستیم و دوستت داریم.

بچه هایی که بیشتر دچار اضطراب جدایی می شوند

معمولا بچه هایی که مادر و پدرشان را به هر علتی از تنبیه کلامی درباره آنها استفاده و مدام آنها تهدید به ترک یا دوست نداشتن کرده اند، در چنین مواقعی بیشتر احساس اضطراب و نگرانی می کنند. دکتر عربگل تاکید می کند: بچه هایی که در خانواده پرتشنج که در آنها مدام از طلاق و جدایی صحبت می شود یا مادر یکی، دو بار خانه را ترک کرده و رفته، بزرگ شده اند، بیشتر چنین رفتارهایی را نشان می دهند.

گاهی اضطراب ذاتی است

این روانپزشک کودک به نکته مهم دیگری نیز اشاره می کند: بعضی بچه ها به طور ذاتی و سرشتی مضطرب هستند؛ یعنی پدر و مادر رفتار مناسبی با آنها داشته اند و در محیط سالمی هم بزرگ شده اند، ولی چنین خصوصیتی به طرز ذاتی در آنها وجود دارد و از دوره نوزادی وابسته والدین بوده اند؛ مدام روی پای مادر می نشسته اند و هرگز تجربه جدایی از پدر و مادر را نداشته اند. برای چنین بچه هایی، روز اول مدرسه یا پیش دبستانی بسیار غم انگیز است. دکتر عربگل به پدر و مادرهای این بچه ها توصیه می کند: باید قبل از شروع مدرسه یعنی قبل از شش، هفت سالگی، چنین بچه هایی را آماده جدایی کرد. مثلا اگر تا این سنین هنوز کودک پیش والدینش می خوابد یعنی وابستگی زیاد است، باید کم کم جای او را جدا کرد؛ چون جدایی فیزیکی باعث جدایی روانی هم می شود و بچه ای که شب تا صبح در اتاقش جدا از مادر می خوابد، جدایی چند ساعته در روز را بهتر تحمل می کند و کمتر دچار اضطراب می شود.

زهرا سادات صفوی سهی / جام جم

شنبه 23/6/1392 - 22:35
خواص خوراکی ها

 

 

مویز و کشمش از گروه خوراکی‌های با طبع گرم است که مصرف روزانه و مرتب آن می‌تواند به تقویت حافظه کمک کند.

واقعیت این است خوراکی های با طبع گرم به علت مغذی بودن، ضعف و ناتوانی اعضای بدن همچون قلب، کبد، مغز و سیستم تناسلی را تامین می کند و با احیای نیرو، اثر بخشی خود را در افراد با مزاج متعادل و گرم بهتر از افراد سردمزاج نشان می دهد. اما سوال اینجاست کشمش مقوی تر است یا مویز؟ چگونه می توانیم بهترین نوع کشمش و مویز را انتخاب کنیم؟

مویز مقوی تر است

به حبه های درشت خشک شده انگور سیاه، مویز گفته می شود. در واقع مویز همان کشمش است که از نظر درشتی و رنگ سیاه متفاوت، ولی از نظر خواص پر قدرت تر و کامل تر از کشمش و انگور سبز است. مویز در اثر خشک شدن، خواص خود را از دست نمی دهد و حتی اثر نیروبخش آن بیشتر می شود. معمولا مویز تهیه شده از انگور قرمز مجلسی یا انگور شاهانی و انواع پرگوشت و بی دانه، بهترین و پرخاصیت ترین نوع مویز است. هر چه رنگ بنفش یا سیاه مویز بیشتر باشد قدرت آن در جلوگیری از آلزایمر زیادتر است. ترکیبات موجود در مویز می تواند از غلظت خون کاسته و به ارتجاعی بودن رگ ها کمک کند و خون را با سرعت و نیروی بیشتری در سیستم تناسلی به حرکت درآورد. به پمپاژ قلب و عملکرد کبد کمک کرده و گرمی و حرارت را در سرتاسر بدن پخش کند. به دلیل داشتن ویتامین های گروه B از شدت استرس روابط جنسی می کاهد و با تقویت مغز و اعصاب سبب افزایش قدرت فهم و درک و انگیزه می شود. به دلیل غنی بودن از ریزمغذی ها برای کودکان در حال رشد و دانش آموزان میان وعده تنقلی مناسب، اما بسیار پرکالری است.

کدام کشمش بهتر است؟

به میوه رسیده و خشک شده ارقام مختلف انگور بی دانه یا دانه دار ،کشمش گویند. کشمش آفتاب خشک، سایه خشک، تیزابی و انگوری از جمله کشمش هایی است که این روزها در بازار به فروش می رسد. کشمش آفتاب خشک به کشمش پلویی هم معروف است و کیفیت و قدرت بالا و طعم خوبی دارد. رنگ سرخ، ملاک تشخیص این کشمش از انواع دیگر آن است.

کشمش سایه خشک نوعی کشمش است که رنگ آن تغییر نکرده و سبز باقی می ماند. انگورعسگری به این روش خشک می شود و ارزش تغذیه ای آن بالاست.

کشمش تیزابی به وسیله تیزاب خشک می شود. این ماده از طعم و بو و کیفیت کشمش می کاهد و دوز زیاد آن سرطانزاست. رنگ کشمش، زرد مایل به قهوه ای خرمایی است. این کشمش به دلیل روغن موجود در تیزاب سطحی چرب و نیمه براق دارد و این ملاک مناسبی برای تشخیص آن است.

کشمش انگوری به تیزاب آغشته و با دود گوگرد خشک می شود. رنگ آن زرد کهربایی مایل به قهوه ای روشن است و به دلیل ترکیبات گوگردی فشار مضاعفی بر کلیه ها تحمیل کرده و برای سلامت مضر است.

فاخره بهبهانی / جام جم

شنبه 23/6/1392 - 22:35
ورزش و تحرک

 

 

پایش که بیفتد مسئولان آموزش و پرورش می‌توانند ساعت‌ها درباره فواید ورزش سخنرانی کرده و مقاله‌های چند صفحه‌ای در این باره بنویسند، اما طبق بررسی‌های انجام شده حدود نیمی از مدارس کشور زنگ ورزش را جدی نمی‌گیرند؛ بنابراین اگر از دانش آموزان درباره زنگ ورزش مدارس بپرسید خواهید شنید که مسئولان مدارس به این نیاز دانش آموزان آن طور که باید و شاید، نپرداخته‌اند.

برای نمونه در خوشبینانه ترین حالت در مدارس دولتی خبری از امکانات ورزشی مناسب نیست یا برخی از معلمان تعهد لازم نسبت به این موضوع را ندارند، به همین دلیل این زنگ برای دانش آموزان به زمان بطالت تبدیل شده است.

جالب اینجاست که این ماجرا در مدارس غیرانتفاعی بغرنج تر می شود، زیرا این مدرسه ها حیاط و محوطه ای برای ورزش ندارد و آنهایی هم که حیاط دارد به دلیل کوچک بودن آن ناچار عطای ورزش را به لقایش می بخشند.

در تائید این ماجرا روز گذشته قائم مقام معاون بهداشتی وزارت بهداشت به فـارس گفـت، ساعت های ورزش در ۴۲ درصد مدارس کشور بویژه مدارس روستایی و پسرانه جدی گرفته نمی شود.

افزون بر این باید هشدار داد که فقط ۱۲ درصد دانش آموزان به طور منظم در طول هفته در کلاس ورزش حاضر می شوند، به همین دلیل می توان ادعا کرد خانواده ها نیز برنامه های ورزشی فرزندان خود را جدی نمی گیرند.

از این گذشته رئیس دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت نیز معتقد است که 17 تا ۱۸ درصد دانش آموزان اضافه وزن دارند.

جدی گرفته نشدن ورزش و تحرک سبب بالا رفتن آمارهای بد دیگری نیز در کشور شده است، برای نمونه براساس آمار سازمان ثبت احوال علت مرگ 58 درصد از فوت های سال گذشته بیمارهای قلبی و عروقی بوده است.

علاوه براین می توان به شیوع بیماری های غیرواگیر مانند دیابت و فشار خون نیز اشاره کرد که ورزش می تواند در پایین آوردن آنها نقش مهمی داشته باشد.

اگر این آمار ها را در کنار یکدیگر قرار دهیم به این نتیجه می رسیم که برای تغییر سبک زندگی و کاستن از هزینه هایی که این بیماری ها به جامعه تحمیل می کند، باید سیاست های آموزشی را تغییر داد.

مهدی آیینی - جام جم

شنبه 23/6/1392 - 22:34
حقوق

 

جام جم آنلاین: گروگانگیری یکی از جرایم علیه اشخاص است. در این نوع جرایم علیه حیثیت، جان یا آزادی افراد تعرضی صورت می‌گیرد، در حالی که در قانون اساسی آمده که حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است، مگر در مواردی که قانون تجویز کند و نیز تصریح شده که هیچ‌کس را نمی‌توان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می‌کند و هیچ‌‌کس را نمی‌توان از محل اقامت خود تبعید کرد یا از اقامت در محل مورد علاقه‏اش ممنوع یا به اقامت در محلی مجبور ساخت، مگر در مواردی که قانون مقرر می‌دارد.

از نظر همین حقوق بشری ـ که در فصل حقوق ملت قانون اساسی آمده ـ است که گروگانگیری در قانون جرم انگاری شده و برای آن مجازاتی تعیین شده است. در ایران علاوه بر قانون مجازات که در آن ذکری از گروگانگیری و مجازات آن رفته است، قوانین پراکنده دیگری هم در این رابطه وجود دارد. البته ایران یکی از اعضای کنوانسیون بین المللی علیه گروگانگیری نیز هست.

گروگانگیری چیست؟

با کمال تعجب تعریفی از گروگانگیری در قوانین سابق و فعلی ایران وجود ندارد، لکن با توجه به پذیرش «کنوانسیون بین المللی علیه گروگانگیری» از سوی جمهوری اسلامی ایران و نیز ماده 9 قانون مدنی که می گوید: «مقررات عهودی که بر طبق قانون اساسی بین دولت ایران و سایر دول منعقد شده باشد در حکم قانون است» می توان ماده یک کنوانسیون را به عنوان تعریف مورد پذیرش قانونگذار ایران برای جرم گروگانگیری بیان کرد: «ماده 1: هر شخصی که به توقیف یا بازداشت و تهدید به کشتن ، مصدوم کردن یا ادامه توقیف شخص دیگر (که از این پس به عنوان «گروگان» نامیده می شود) به منظور وادار کردن شخص ثالثی ـ یعنی یک کشور، سازمان بین الدولی بین المللی ، شخص حقیقی یا حقوقی یا گروهی از افراد جهت انجام یا پرهیز از انجام اقدامی به عنوان شرط صریح یا ضمنی برای آزادی گروگان مبادرت کند ـ در چارچوب مفهوم این کنوانسیون مرتکب جرم گروگانگیری شده است .» با این وضع تکلیف جرایم دیگری که شبیه گروگانگیری است روشن می شود.

تفاوت گروگانگیری با جرایم مشابه

آدم ربایی یکی از شبیه ترین جرایم به گروگانگیری است، اما کارشناسان حقوقی می گویند در جرم آدم ربایی اولا لزوما باید فرد از جایی به جای دیگر منتقل شود، در صورتی که در گروگانگیری چنین چیزی نیست و مثلا در همین مورد اخیر چنین اتفاقی نیفتاده است. از سوی دیگر در آدم ربایی معمولا فرد ربوده شده خود هدف مجرمان است و قصد دارند از او بهره کشی یا سوءاستفاده جنسی کنند یا خود یا اعضای بدن او را بفروشند در حالی که در گروگانگیری، فرد زندانی، واسطه ای است برای رسیدن مجرمان به اهداف خود. در برخی موارد هم چیزی که ربوده می شود یک شخص نیست. مثلا تصرف یک کشتی و درخواست مبلغی پول در قبال رها کردن آن را نمی توان گروگانگیری دانست. حبس یا بازداشت غیرقانونی هم با گروگانگیری متفاوت است زیرا اولا باید از سوی مقامات حکومتی یعنی پلیس یا قوه قضاییه صورت گیرد و ثانیا در این نوع جرایم درخواستی برای آزادی فرد زندانی صورت نمی گیرد بلکه صرفا تخلفی از مواد قانونی و خروج از صلاحیت ماموران حکومتی رخ داده است.

گروگانگیری در عرصه حقوق بین الملل

در بعد بین المللی شناعت و خطر جرم گروگانگیری برای صلح و امنیت جهان، اگر از خطر آن در عرصه داخلی بیشتر نباشد، کمتر نیست. از این روست که مجمع عمومی سازمان مل متحد سال 1979 میلادی مطابق با 1358 شمسی با پیگیری های مستمر دولت آلمان، کنوانسیون بین المللی علیه گروگانگیری را تصویب کرد که اکنون 171 کشور جهان در آن عضویت دارند. همین نهاد در 1985 و در قطعنامه 61/140 خود تروریسم را شامل اعمال مذکور در پنج معاهده بین المللی دانسته که یکی از آنها کنوانسیون بین المللی علیه گروگانگیری است. به این ترتیب گروگانگیری به عنوان یکی از مصادیق تروریسم هم درآمده است. در کنوانسیون های ژنو که برای حقوق افراد مشارکت کننده در جنگ است، گروگانگیری ممنوع تلقی شده، از سوی دیگر باید به اساسنامه دیوان بین المللی کیفری نیز اشاره کرد که در بند هشت از قسمت الف ماده 8 خود گروگانگیری را به عنوان یک جنایت جنگی جزو جرایم داخل در صلاحیت دیوان دانسته است. از مجموع این اسناد بین المللی این گونه برمی آید که جهانیان با نگرانی نسبت به این جرم اقدام به کیفرگذاری برای آن کرده و خواهان برخوردی جدی و همه گیر با آن شده اند.

مجازات گروگانگیری چیست؟

هر چند که برخی کارشناسان در شمول ماده 621 قانون مجازات اسلامی بر گروگانگیری تردید دارند، اما فعلا این ماده مدنظر قرار می گیرد. در این ماده گفته شده است: «هر کس به قصد مطالبه وجه یا مال یا به قصد انتقام یا به هر منظور دیگر به عنف یا تهدید یا حیله یا به هر نحو دیگر شخصا یا توسط دیگری، شخصی را برباید یا مخفی کند به حبس از پنج تا 15 سال محکوم خواهد شد در صورتی که سن مجنی علیه (گروگان) کمتر از 15 سال تمام باشد یا ربودن توسط وسایل نقلیه انجام پذیرد یا به مجنی علیه آسیب جسمی یا حیثیتی وارد شود مرتکب به حداکثر مجازات تعیین شده محکوم خواهد شد و در صورت ارتکاب جرایم دیگر به مجازات آن جرم نیز محکوم می شود. در تبصره این ماده آمده که مجازات شروع به ربودن (در صورتی که موفق به ربودن نشود) سه تا پنج سال حبس است. در قانون جدید مجازات اسلامی هم آمده که مجازات این گونه مجرمان قابلیت تعلیق ندارد.

گروگانگیری در دیگر قوانین

نخستین باری که در قوانین ایران سخنی از گروگان بوده به این جرم ارتباطی نداشته است. سال 1319 در یک سند قانونی آمده که از این پس باید به جای رهن از واژه گروگان استفاده کرد. قوانین دیگری که در آنها از گروگان و گروگانگیری سخن گفته شده بیشتر قوانین استخدامی نیروهای امنیتی و مسلح است که در آن آمده چنانچه این افراد به گروگان گرفته شوند، امتیازاتی به آنها تعلق خواهد گرفت. البته در قانون نحوه به کارگیری سلاح از سوی ماموران مسلح در موارد ضروری آمده که یکی از موارد مجاز استفاده از سلاح از سوی ماموران انتظامی گروگانگیری است. در برخی از موافقت نامه های ایران و کشورهای دیگر چون روسیه یا آفریقای جنوبی برای برخورد با چنین جرایمی تدابیری اندیشیده شده است تا این جرم به یکی از پرقانون ترین جرایم در ایران تبدیل شود، هر چند که تعریفی از آن در قوانین داخلی ایران نیامده است.

جمعه 22/6/1392 - 23:43
حقوق

 

میدان الغدیر تهران؛ چهارشنبه گذشته شلوغ‌تر از معمول بود. جایی که یک بیمارستان، یک پارک بزرگ و یک مرکز بزرگ خرید وسایل چوبی دارد و محل تقاطع چهار خیابان کوچک و بزرگ در شرق تهران و معمولا شلوغ و پرترافیک است، اما حضور ماموران پلیس و یگان ویژه در کنار راهنمایی و رانندگی می‌گفت آن روز با بقیه روزها فرق دارد.

کسانی که آن شب اخبار را دنبال کردند یا فردا روزنامه خواندند متوجه شدند یک کارمند ناراضی شرکت واحد، رئیس و چند نفر از همکاران و مهمانان او را گروگان گرفته بود. ماجرا حدود شش ساعت بعد از آغاز گروگانگیری و با عملیات پلیس به فرماندهی رئیس پلیس تهران، برای همه ختم بخیر شد غیر از گروگانگیر که حالا باید منتظر حکم سنگین خود باشد.

نخستین تصاویر ما از گروگانگیری

احتمالا خیلی از شما برای گرفتن یک فیلم، سری به ویدئوکلوپ محل تان زده اید. حالا دیگر نوستالژی شده که موقع گرفتن سی دی فیلم محبوبتان شناسنامه یا کارتی را در این ویدئو کلوپ گرو می گذاشتید و کمی بعد، با پس دادن سی دی، آن سند را از گرو درمی آوردید. این روزها با وفور سی دی و دی وی دی در سوپرمارکت ها و البته حجم بالای دانلود غیرقانونی، دیگر کسی چنین کاری نمی کند؛ ولی شاید اولین آشنایی بسیاری از ما با مساله گروکشی یا به عبارتی گروگانگیری همین روزها بوده است. البته نسل دهه های 60 و 70 مدتی بعد یک گروگانگیری تحسین برانگیز را در سینما و تلویزیون مشاهده کرد، با شوخی های آن خندید، با سخنان تلخش در مورد دفاع مقدس و سرنوشت رزمندگان پس از جنگ گریست و در نهایت با ناکام ماندن هدف گروگانگیری، یعنی نجات جان یک دوست جانباز، برای آن گروگانگیر و آرمان هایش غصه دار شد. «آژانس شیشه ای» فیلمی بود که بی شک با بازی درخشان پرویز پرستویی تا مدت ها دیگر چهره بسیاری از گروگانگیران را در ذهن بینندگان آن سال های این فیلم، مثبت روایت کرد. این دو ذهنیت ما از گروگانگیری است که آن را در ذهن ما کمی شیرین توصیف می کند، اما همه چیز این قدرها هم خوب نیست. در مطلب نخست این پرونده قرار است به کلیاتی در باب این ماجرا بپردازیم. صد البته که نخست از فردی شروع خواهیم کرد که این بازی جنایی را آغاز کرده است؛ گروگانگیر.

انگیزه گروگانگیران چیست؟

چرا افراد به گروگانگیری دست می زنند؟ به نظر می رسد ساده ترین و درست ترین پاسخ این باشد که وقتی فردی راه مشروع برای رسیدن به هدف خود پیدا نمی کند، دست به جرم می زند که یکی از این جرائم گروگانگیری است. البته فارغ از راه مشروع، ممکن است هدف افراد گروگانگیر نامشروع باشد. مثلا گروهی تروریستی که خواهان آزاد شدن زندانیان سیاسی خویش است، از گروگانگیری استفاده می کند. روشن است در اینجا هم هدف و هم طریقه آن نامشروع است، اما در برخی موارد، فرد خواسته مشروعی دارد و برای طرح و رسیدن به آن هدف راهی پیدا نمی کند. مثلا وقتی فردی به ناحق از کار اخراج شده، اما طریق قانونی به هر دلیلی جواب نمی دهد. (درباره گروگانگیری اخیر هم چنین مساله ای طرح شده است.) مسلما در چنین موردی هم هدف، وسیله را توجیه نمی کند و در نهایت گروگانگیری مذموم است، اما باید در همه بحث ها بخصوص در بحث های سیاسی، انگیزه چنین اعمالی را مورد بررسی قرار داد. مثلا باید میان گروگانگیری ای که برای ثروتمند شدن خود مقدار هنگفتی پول طلب می کند با فردی که برای ایجاد امکانات رفاهی برای جامعه فقیر خود این پول را می خواهد، فرق گذاشت و بین زمانی که گروهی قصد آزاد کردن رهبر مبارزات استقلال طلبانه یک ملت را دارد با وقتی که گروهی قصد آزاد کردن چند زندانی تروریست با استفاده از حربه گروگانگیری را دارند نیز تفاوت قائل شد.

البته در برخی دیگر از گروگانگیری ها دیده شده افراد قصد مطرح کردن خود را دارند. از آنجا که گروگانگیری بزودی در صدر اخبار رسانه ها می نشیند و توجه عمومی را جلب می کند، بهترین مکان برای بیان خواسته ها و البته مطرح کردن خود است. گروه های مسلحانه ای که اهداف سیاسی دارند معمولا از گروگانگیری به مثابه ابزاری برای رسیدن به خواسته ها و البته طرح آن اهداف بهره می جویند. نمونه بارز این مساله، گروگانگیری مبارزان فلسطینی در جریان المپیک مونیخ بود که توانست برای همیشه نام آنان را در تاریخ ثبت کند.

گروگان به مثابه پول نقد

اما از سوی دیگر فرد گروگان مورد توجه است. او چرا به چنین سرنوشتی مبتلا شده است؟ جاذبه فرد گروگان در اکثر موارد، مسائل مادی است. برعکس آدم ربایی که انسان ها را به قصد بهره کشی ، سوءاستفاده جنسی و استفاده از اعضای بدن از محل زندگی خود می رباید، معمولا با خود فرد گروگان کاری ندارند بلکه او واسطه ای است برای رسیدن به اهداف گروگانگیر. در چنین شرایطی معمولا مسائل مادی در میان است. آمار پلیس آمریکا (FBI) نشانگر این است که از 18 مورد گروگانگیری در این کشور، 15 مورد کارفرمایان و دو مورد خانواده کارفرما به گروگان گرفته شده اند. این آمار بخوبی موید این ادعاست که در گروگانگیری معمولا اهداف مادی (شغلی یا پولی) مدنظر است.

در مواردی هم پیش آمده افرادی که عنصر شهرت دارند گروگان گرفته شده اند. گروگان گرفتن وزرای اپک سال 1975 از این قبیل موارد است.

صد البته که افراد دیگری هم در این زمینه مسئول و دخیل هستند. پلیس به مثابه حافظ نظم و امنیت مردم، اصلی ترین عاملی است که به ماجرای گروگانگیری ها ورود پیدا می کند. در سال های اخیر چه در کشور ما و چه در کشورهای دیگر، تیم های ویژه ای برای این جرم آموزش دیده اند. تیم هایی که وظیفه شناسایی مکان گروگان، اقناع گروگانگیر یا برخورد خشونت آمیز با گروگانگیر را به عهده دارند. علاوه بر پلیس معمولا خانواده گروگان هم وارد ماجرا می شود. در ماجرای اخیر دیدیم پلیس برای اقناع گروگانگیر از خانواده او هم که در صحنه حضور داشتند، استفاده کرد.

اما پرسش این است که چرا جرم گروگانگیری تا این حد مورد توجه نیروهای انتظامی و نیز رسانه ها و افکار عمومی قرار می گیرد؟ چگونه است که چنین توجهی در مورد قتل های هر روزه نیست، اما در گروگانگیری هایی که معمولا هیچ کسی هم آسیب نمی بیند به این صورت حرف و حدیث در جامعه می افتد و تا مدتی سخن از ابعاد مختلف ماجراست؟

چرا گروگانگیری به این اندازه مهم است؟

توضیح اهمیت گروگانگیری با یک مثال آشکار می شود. اگر یک مسابقه فوتبال حساس را به طور زنده تماشا کنید مطمئنا هیجان بیشتری نسبت به زمانی که آن مسابقه را ولو با تاخیری کوچک (مثلا 5 دقیقه) ببینید، نصیب شما خواهد شد. گروگانگیری از آنجا که وقوع جرم به صورت زنده در مقابل چشمان انظار عمومی است اهمیت پیدا می کند. اگر در جریان چنین مساله ای، آسیبی به کسی وارد شود یا کسی به قتل برسد، ضربه ای که به افکار عمومی و نیز به حیثیت نیروهای امنیتی و انتظامی وارد می شود در کوتاه مدت غیرقابل جبران و در بلندمدت بسیار دشوار خواهد بود. مخصوصا این که در اغلب گروگانگیری ها فردی به گروگان گرفته می شود که اساسا در اختلاف به وجود آمده تاثیری ندارد و بی گناه است. علاوه بر این، همان طور که پیش از این بیان شد، گروگانگیری در بسیاری از اوقات به خاطر شخصیت گروگان مورد توجه است و نیز از نظر اقتصادی هم اهمیت دارد. در برخی موارد که نیروهای انتظامی و امنیتی موفق به برخورد با گروگانگیران نمی شود، باید رقم های کلانی از سوی دولت ها یا خانواده گروگانگیر به آنان پرداخت تا گروگان آزاد شود. مثلا در یکی از نمونه های اخیر در قبال آزادی یک گروگان استرالیایی که در فیلیپین به اسارت گرفته شد 90 هزار دلار معادل حقوق دو سال یک کارمند در بسیاری از کشورهای اروپایی پرداخت شد. از زاویه دیگری هم موضوع گروگانگیری اهمیت دارد. در جهانی که روزبه روز مرزها در آن کمرنگ تر می شود و البته تعصب و خشونت گروه های بنیادگرایی چون القاعده بیشتر می شود، گروگانگیری به جرمی جهانی در حال تبدیل شدن است که می تواند کشورهای بسیاری را درگیر خود کند. همچنین گروگانگیری یکی از جرایمی است که می تواند تحت عنوان جرمی تروریستی در جهان مطرح شود و از این نظر است که همکاری جهانی به منظور تدوین کنوانسیونی بین المللی برای مقابله با این موضوع به کار بسته شده است.

آمارهایی از گروگانگیری

آمارهای جهانی نشانگر این است که در دهه 90 حدود 2000 نفر در سطح بین المللی به گروگان گرفته شده اند. از سوی دیگر آمار کشوری چون آمریکا نشان می دهد در سال 2011 این کشور با 18 پرونده گروگانگیری روبه رو بوده است. مسلما تسلط پلیس بر وضع اجتماعی و سیاسی در این جامعه باعث این آمار کم شده است، موضوعی که در ایران هم خود را نشان داده است. آن طور که فرمانده پلیس ایران، سردار اسماعیل احمدی مقدم می گوید: سال 1383 در ایران 1140 آدم ربایی و گروگانگیری رخ داده که در سال 1391 با کاهش 70 درصدی به رقم 321 فقره رسیده است.

در تهران هم به گفته رئیس پلیس پایتخت، در سال 1391، سه گروگانگیری رخ داد که هر سه آنها با سلامت گروگان ختم بخیر شد.

به این ترتیب اهمیت جرم گروگانگیری توضیح داده و البته این موضوع هم مشخص شد که گروگانگیران برای تفریح دست به چنین کار خطرناکی نمی زنند. شایسته است از ابعاد مختلف اجتماعی و اقتصادی به این پدیده توجه شود که صرف برخورد نظامی و انتظامی باعث خواهد شد در ادامه هم چنین حوادثی را ببینیم. تهران میدان های زیادی مثل میدان الغدیر دارد.

مصطفی مسجدی آرانی / جام جم

جمعه 22/6/1392 - 23:42
شهدا و دفاع مقدس

شهردار واقعی شهر گناوه در مأموریتی که برای یکی از عملیات‌ها رفته بودیم، حضور داشت. توی جبهه هم دلش می‌خواست واقعا شهرداری کند و به وضع اردوگاه برسد به خصوص کمک به رزمندگان کند.

خبرگزاری فارس: یک شهردار واقعی در جبهه

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، کار که برای خدا باشد فرقی نمی‌کند چه کسی چه کار می‌کند. مهم نیت است و انجام عمل. رزمندگان در جبهه‌ها فقط کارشان جنگیدن و کشته شدن و کشتن نبود آنها در مدتی که کنار هم بودند نمونه‌ای کامل و زیبا از زندگی اجتماعی را نیز به نمایش گذاشتند.

آنجا برایشان فرق نمی‌کرد که چه پست و مقامی دارند یا از چه طبقه اجتماعی هستند. هر کسی هر کاری از دستش بر می‌آمد با همه وجود انجام می‌داد. عشق محبتی که آنها نسبت به هم داشتند شاید در پشت جبهه به نزدیکترین افراد خانواده‌شان نداشتند. موضوعی که جنگ ما را بین تمام جنگ‌های دنیا بی‌نظیر کرده است همین زوایایی است که شاید خیلی هم به آن پرداخته نشده باشد.

آنچه می‌خوانید خاطره عبدالکریم نیسنی است که خاطره جالبی را از شهردار گناوه تعریف کرده است: 

                                                              ***

در یکی از اردوگاه‌ها (احتمالا اردوگاه جراحی)، تعداد چشمه‌های توالت صحرایی با توجه به نیروهایی که تازه آمده و یا در رفت و آمد به اردوگاه بودند، کم بود.

شهردار شهر گناوه هم آنجا در مأموریت بود، توی جبهه هم دلش می‌خواست واقعا شهرداری کند و به وضع اردوگاه برسد به خصوص کمک به رزمندگان کند.‌ یک روز صبح پای منبع آب، آفتابه توالت‌ها که کم بودند چندتا سالم آنجا را ردیف کرد و پر از آب، به بچه‌ها می‌گفت خیالتان راحت باشد، شما بدون آفتابه وارد دستشویی شوید بعد خودش می‌رفت، آفتابه پر آب را پشت گونی درب توالت به بچه‌ها می‌رساند و آفتابه خالی بقیه را می‌گرفت. خیلی با حوصله تا نفر آخر بعد خودش می‌رفت.

او ثابت کرد نه تنها شهردار یک شهر نیست بلکه توی جبهه می‌شود حق شهروندی را به جا آورد.

در آخرین روز مأموریت یکی از بچه‌ها خودش را به آقای شهردار رساند، تفنگش را داد دست او گفت: «نمی‌شه به جای من تفنگدار باشید من آفتابه دار. آخه من هم دلم می‌خواهد یک روز آفتابه گردان اینجا باشم».

پنج شنبه 21/6/1392 - 20:48
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته