بسم رب المهدی
سلام و عرض ادب خدمت دوستان تبیانی
بنده کوچکتر از آن هستم که بخوام پیرامون ولایت فقیه چیزی بنویسم .
علی الخصوص در محضر عزیزانی چون جناب صدرا که از بزرگان فقه و فلسفه ی تبیان محسوب میشند عرض قابل توجهی نخواهم داشت .
به همین دلیل قصد "تحمیل" عقیده وجود نداشته و تنها نظرات شخصی و دانسته های خودم رو بیان میکنم که البته تمام سعی و کوششم مستدل بودن آنهاست .
ابتدا دوست عزیزم جناب صدرا ؛
راستش من در مورد جنگ جمل و عایشه و ... مطالبی گفته بودم . منتها صحبتهای من در سه نوبت ویرایش شده که یک بخشش شامل همان قسمت بود که اگر دقت کنید جای خالی اون رو در نوشته هام خواهید دید .
دیگه هم قصد تکرار ندارم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقتی در نوشته هایی که توسط دوستان اینجا قرار داده شد توجه میکنیم (که البته نمیدونم خود دوستان این مطالب رو به دقت خوندند یا صرف کپی پیست بوده) متوجه میشیم که قریب به اتفاق این احکام و نظریه ها مربوط به مسائلی چون "قضاوت" ، "حدود شرعی" ، "احکام" و .... این جور مسائل است .
حال اینکه نویسنده های آنها برداشت های شخصیشون حاکی از " ولایت مطلقه ی فقیه" داشته جای تعجب و شگفتی ست!!!!!!!!
اجازه بدید مروری داشته باشیم بر این مطلب ؛
ولایت مطلقه به معنای اجازه ی تام الاختیار در "جان ، ناموس ، مال ، زندگی و حیات بشر" .
ما میگیم این اختیار تنها از آن خداست که بر رسول و ائمه اطهار علیهم السلام نیز حائز مقبولیت هست .
اگر قائل به "ولایت مطلقه ی فقیه" باشیم ، به این معناست که دقیقا همان ولایتی که در بالا تعریف شد در حوزه ی اختیارات فقیه نیز قرار میگیرد !
همان گونه که امام خمینی چنین مطلبی رو فرموده اند . (ولایت خدا همان ولایت ائمه است و ولایت ائمه همان ولایت فقیه ! _نقل به مضمون_ )
به عبارت دیگر قائل شده ایم که ولایت امیرالمومنین شامل ولایت فقیه نیز میشود و اینجاست که داد و فریاد ما بر سر این مطلب بلند است اما .... !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
امیرالمومنین ع به صراحت در خطبه ی 144 نهج البلاغه ولایت خود و ائمه علیهم السلام را از سایرین به طور کل جدا نموده است:
لاتَصْلُحُ عَلی سِواهُم وَ لا تَصْلُحُ الوُلاةُ مِن غَیرِهِمْ.
مقام ولایت و امامت در خور دیگران نیست و دیگر مدعیّان زمامداری، شایستگی آن را ندارند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خانم نسیم سحری و صدرای عزیز و دیگر دوستان ؛
سوال من این است که شفافیت این موضوع و این جمله ی امام علی ع آیا به قدر کافی نیست که به سراغ دیگر احادیث با طبع و نظر خودمون بریم ؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از طرف دیگر نظرات صریح و روشن بزرگان دیگر از تشیع که در زیر آورده میشه رو میشه بیشتر توجه کرد :
ابتدا نظر ایه الله خوئی (ره) :
عربی :
"" أن الولایة لم تثبت للفقیه فی عصر الغیبة بدلیل وإنما هی مختصة بالنبی والأئمة (علیهم السّلام) ، بل الثابت حسبما تستفاد من الروایات أمران : نفوذ قضائه وحجیة فتواه ، ولیس له التصرف فی مال القصّر أو غیره مما هو من شؤون الولایة إلاّ فی الأمر الحِسبی فإن الفقیه له الولایة فی ذلك لا بالمعنى المدعى ، بل بمعنى نفوذ تصرفاته بنفسه أو بوكیله وانعزال وكیله بموته ، وذلك من باب الأخذ بالقدر المتیقن لعدم جواز التصرف فی مال أحد إلاّ بإذنه ، كما أن الأصل عدم نفوذ بیعه لمال القصّر أو الغیّب أو تزویجه فی حق الصغیر أو الصغیرة ، إلاّ أنه لما كان من الاُمور الحِسبیة ولم یكن بدّ من وقوعها فی الخارج كشف ذلك كشفاً قطعیاً عن رضى المالك الحقیقی وهو الله (جلّت عظمته) وأنه جعل ذلك التصرف نافذاً حقیقة ، والقدر المتیقن ممن رضى بتصرفاته المالك الحقیقی ، هو الفقیه الجامع للشرائط فالثابت للفقیه جواز التصرف دون الولایة ""
فارسی :
""ولایت در زمان غیبت با هیچ دلیلی برای فقهاء اثبات نمیشود. «ولایت» تنها به پیامبر(ص) و ائمه(علیهم السلام) اختصاص دارد. آنچه از روایات برای فقها، اثبات میشود دو امر است، نفوذ قضاوت، حجیت فتوایشان. اما حق تصرف در اموال قاصران و غیر ایشان ـ که از شئون «ولایت» است ـ ندارند مگر در امور حسبیه و فقها در این محدوده «ولایت» دارند، اما نه به معنای ادعا شده [یعنی نه به معنای ولایت] بلکه به معنای نفوذ تصرفاتش یا تصرفات وکیلش ... بنابراین، آنچه برای فقیه، ثابت میباشد «جواز تصرف» است، نه «ولایت». ""
http://www.al-khoei.us/books/index.php?id=120
" ولایت در زمان غیبت با هیچ دلیلی برای فقیهان اثبات نمیشود. ولایت تنها اختصاص به پیامبر وائمه دارد. فقها نه تنها در امور عامه ولایت ندارند، بلکه در امور حسبیه هم ولایت شرعی ندارند"
منبع :
التنقیح فی شرح العروه الوثقی، الاجتهاد والتقلید، آیتالله خویی، تقریرات از میرزا علی غروی تبریزی؛ قم، ص424
ایه الله اراکی (ره) :
"" شان فقیه جامعالشرایط اجرای حدود و قضاوت و ولایت بر قاصران است. این کجا و تصدی حفظ مرزهای مسلمانان از تجاوز فاسقان و رفع سلطه کافران از ایشان کجا؟ ""
منبع :
المکاسب المحرمه،آیتالله اراکی،ص94. تکههای مربوط به نقض اصل ولایت فقیه در چاپ جدید کتاب حذف شده است
شهید مطهری:
"" تصور مردم از ولایت فقیه این نبوده و نیست که فقها حکومت کنند واداره مملکت را بدست گیرند... این مفهوم اختصاص به جهان تسنن دارد. در شیعه هیچگاه چنین مفهومی وجود نداشته است. (پیرامون انقلاب اسلامی،مرتضی مطهری، دفتر انتشارات اسلامی)
همچنین: روحانیت نه باید به طور مجموعه و دستگاه روحانیت وابسته به دولت شود و نه افرادی از روحانیون بیایند پستهای دولتی را به جای دیگران اشغال کنند، بلکه روحانیت باید همان پست خودش را که ارشاد و هدایت و نظارت و مبارزه با انحرافات حکومتها و دولتها است حفظ کند""
منبع:(پیرامون جمهوری اسلامی، مرتضی مطهری،انتشارات صدرا، ص26)
مکاسب شیخ انصاری به قلم خطی و اصل رو هم بنده دیدم و مطالعه کردم ، مضمون معانی ترجمه شده اش به فارسی چیزی جدای از مطالب بیان شده در بالا نیست !
متاسفانه صحبت آیت الله مکارم شیرازی هم در این باره در دست نداشتم که قرار بدم ، چون نظر ایشان نیز در ابتدای انقلاب تقریبا در همین حد و اندازه هایی بوده که از دیگر بزرگان خواندید.
با تمام این تفاسیر و مطالبی که دوستان بیان کردند حدود اختیارات فقیه جامع الشرایط ، یا مرجع تقلید کاملا بیان شده که به طور خلاصه میشه این چنین بیان کرد :
1_مقایسه ولایت امیر المومنین با ولایت دیگران "به هر نحو" فاقد ارزش و فاقد ملاک عملی ، نظری و عقلی ست ....
2_ برداشتها از مطالب بیان شده ی بزرگان تشیع میتونه متفاوت باشه که به نظر من مهم اینه که چه کسی از چه مطالبی به چه نیتی برداشت میکنه که ای کاش همه مفسرین به طور عادلانه و بدون سو و جهت خاص قلم بر کاغذها میراندند!
3_ انشعابات اشتباهاتی که در برداشت از مسئله ی ولایت میشه ، بسیار میتونه باعث ضرر و زیان به جامعه بشه و روز به روز موجب دوری از حضرت ولی عصر عج شده و اسباب بی اعتمادی به ساحت مقدسش و نظام تشیع را ایجاد میکنه .
4_ جامعه ای که معصوم بر آن حکومت میکند با جامعه ای که غیر معصوم بر آن حکومت میکند صرف اسم اسلامی بودنش به هیچ عنوان ملاک و معیار اجرای دستورات اسلامی نیست و در اصل قابلیت مقایسه ندارند!
غرضی نیست .
یا ع ل ی مدد