هو العزیز
سلام
سرکار خانم تیردراپ حدستون درست بود ، تیز بین هستید ، احسنت
ادامه
با حاجی راهی شدیم و در مسیر برای اینکه دست خالی نریم چند کیلویی موز خریده و راهی شدیم و به بلوار آینه خانه رسیدیم
دوساعت با آقای جمالی فر صحبت می کردیم که کجا هستند که بعدا دیدیم جلو ما ایستاده اند
خلاصه به دم بریانی ای رسیدیم که آقای رضا زاده و خانمشون اونجا بودند و در حال صحبت با آقای جمالی فر برای برنامه ریزی پذیرایی از میهمانانمون بودیم که چهره زیبایی را مشهاده کردیم و دیدم حاج قدرت رفتند باهاشون دست دادند متوجه شدیم بله ایشون همون حاجی کلیف خودمونه چهره زیبا و دلنشینی که ما را یاد رشادت های جبهه و جنگ می انداخت ، از دیدنشون خیلی خوشحال شدیم و در حال صحبت باهاشون بودیم که سرکار خانم تیردراپ و نرگس خانم هم به جمع ما اضافه شدند و ما هم تشریف فرماییشون به اصفهان را تبریک گفتیم و ....
خلاصه رفتیم برای صرف ناهار که دیدیم اسباب شرمندگی ما کاملا فراهمه و در طول این مدت از خجالت آب شدیم تا بالاخره ناهار تمام شد
آخه ما میهمان میهمانمان بودیم (ان شا الله در فرصت های بعدی از خجالتتون در بیاییم )
بعد از ناهار عازم منزل آقای جمالی فر به پیشنهاد خودشون شدیم (آخه مگه نمی دونی تعارف اومد نیومد داره عزیزم که تعارف می کنی _چشمک_)
که اس ام اس های کذایی شروع شد و حاج قدرت هم پایه بود اساسی و کلی خندیدیم
ماموریت محوله انجام شد و ما هم به منزل آقای جمالی فر رفتیم و بعد از وارد شدن در کنار آقای رضا زاده نشسته و مشغول احوال پرسی شدیم
صحبت از همه جا بود و مطالب مفیدی مطرح شد در همین حین احساس کردیم در کنفرانس خبری هستیم چون کلی ازمون نرگس خانم عکس گرفت ( خوب شد همش خراب شده _چشمک_ )
حدود یک ساعت در محضر این عزیزان بودیم و آنها دیگه قصد رفتن داشتند از منزل آقای جمالی فر بیرون اومدیم و برای میهمانانمون آرزو کردیم به سلامت به خونه برسند و بازم بتونیم زیارتشون کنیم
ان شا الله