بنام خدا
سلام
اصفهانی ها وقتی مهمان براشون میاد این طوری تعارف می کنند: لطفا این میوه ها را هم ملاحظه بفرمایید!
*************************
غضنفر میخواسته تو اطلاعات استخدام شه بهش میگن برای شروع یه کُد سه رقمی بهت میگیم بعدش تحت سخت ترین شکنجه ها نباید اون ععدد رو اعتراف کنی ! میگه قبوله
خلاصه بهش میگن و بعد میفرستنش توی یه اتاق و یکی یکی ناخوناشو میکشن و چوب تو ... میکنن و اتوی داغ میذارن رو تنش و اینا
لو نمیده عدده رو
یه چند روز دیگه هم شکنجه ش میکنن به انواع روشها , بازم نمیگه !
خلاصه میفرستنش تو یکی ازین اتاقا که آینه و دوربین داره نگاش میکنن ببینن چیکار میکنه با خودش
میبینن هی داره با مشت میکوبه تو سر خودش و میگه : اَهَ ه ه !!... چند بود این عدده؟؟
**************************
یارو دم یه گربه رو گرفته بوده و می کشیده.
بهش میگن گناه داره چرا دم گربه رو می کشی؟
میگه بابا من فقط دمش رو گرفتم ... خودش می کشه
***************
غضنفر داشته یكی رو بدجور میزده و هی داد میزده كمك كمك!
بهش میگن بابا تو كه داری اینو می زنی، تو چرا كمك میخوای؟
میگه آخه این گفته اگه بلند شم لهت می كنم
*****************
یک روز به یک نفر می گویند: «سه تا آرزو کن.» می گوید: اول یک ماشین پژو پیدا کنم؛ بعد یک پژو دیگر پیدا کنم؛ سومین آرزویم هم این است که یک پژو پیدا کنم. می پرسند: چرا هر سه تا آرزویت یکی بود؟ می گوید: برای این که این سه تا را بفروشم و یک ماکسیما بخرم.
*****************
۵ تا دوست می خواستند کسب و کار راه بیاندازند. بنابراین ۵ نفری یک تاکسی می گیرند و با آن کار می کنند و ورشکسته می شوند .می دانید چرا؟ چون ۵تایی با هم می رفتند مسافرکشی.
*****************
یه روز یه بابا میره ماهی بگیره تور رو می اندازه تو دریا هرچی می كشه درنمی اید میره زیره اب می بینه ماهی ها تور را بستن دارن والیبال بازی می كنند!!
*****************
از یارو میپرسن, نظرت راجع به نوشابه چیه؟
میگه: نوشابه آب داره, گاز داره, یه خط تلفن هم بزنن دیگه عالی میشه.
*****************
جشنواره فیلم ایرانسل
من مهرداد دیگه شارژ ندارم!
در جستجوی آنتن!
اعتباری ها!
چند می گیری اس ام اس ندی؟!
شبها آنتن نمیده آیدا!!!
*****************
خدایا ما را به راه راست هدایت فرما ، اگه نشد راه راست را به سمت ما کج فرما
*****************
اولی: من یك پسر دارم كه هر روز بیشتر شبیه من می شود؟
دومی: اگر وقت داری ببر دكتر تا جلوی این بیماری را بگیرد!
*************
اولی: تا به حال به هیچ كدام از آرزوهای دوران كودكی ات رسیده ای؟
دومی: بله، وقتی بچه بودم و مادرم موهایم را شانه می كرد، آرزو داشتم كچل بشوم!
*******************
پدر غضنفر میمیره. شب اول قبر ۶۲ تا فرشته میان سراغش. ۲تاشون سوال می کردن... ۶۰ تاشون حالیش می کردن!!!
*******************
پدر به پسرش گفت: «راستی صبح چه می خواستی به من بگویی »
پسر با شرمندگی:«نمی خواهم شما را بترسانم ، ولی امروز صبح معلم ریاضی مان گفت كه از این به بد هر كسی مسأله ریاضی را غلط حل كند ، تنبیه می شود»
********************
معلم : احمد بگوببینم پرستو ها کی به سمت جنوب پرواز می کنند
احمد: وقتی که دمشان به سمت شمال باشد
******************
اتوبوسی آرام از سرازیری خیابان پایان میرفت و یکی به دنبال آن میدوید. یه نفر بهش گفت: فكر نمیكنم بتونی بهش برسی. طرف با نگرانی گفت: دعا كن برسم، چون من راننده آن اتوبوسم!
*****************
پسرى كار بدى كرده بود، پدرش او را گرفت و روى زانویش خوابانید تا چند ضربه به پشتش بزند. پسر فریاد كشید: پدرت هم تو را كتك مىزد؟
پدر: البته، هر وقت كار بدى مىكردم.
پسر: پدربزرگ تو هم او را كتك مىزد؟
پدر: البته كه مىزد. همچنین پدر او...
پسر: حال كه این طور است پس ما دو تا باید بنشینیم و با هم به طور جدى مذاكره كنیم تا به این عادت زشت خانوادگى كه به ما ارث رسیده است خاتمه بدهیم.
********************
یارو بعد از عمری میره مو میکاره، اسمش واسه حج واجب درمیاد.
**************
بر در ورودى کلیسائى نوشته شده است: اگر از گناه خسته شده اى وارد کلیسا شو! رندى زیر آن نوشت: اگر نه، با شماره زیر تماس بگیر!
**********
یارو میره ته استخر تا میاد بالا می گه : کاشی کاره عجب نفسی داشته !!!
*******************
یه بچهه رو به زور بابا و مامانش وادار به نماز خوندن می کنن ... بعد می بینن نشسته داره همین جوری دعا می کنه ... میرن گوش میدن می بینن میگه: خدایا اینا من رو بزور وادار کردن نماز بخونم، تو خودت قبول نکن
***************
ملانصرالدین در عرصه ی مسابقه بر اسبی بنشست و یال اسب در دست گرفت. اسب تاختن آورد و ملا از پشت آن لغزید و از ابتدای یال به انتهای دمب آن رسید ! پس آواز در داد: آهای! آهای ...! این اسب تمام شد یک اسب دیگر بیاورید!!!
****************
زمون قدیم داروغه ها برای جمع آوری خراج و مالیات حاکم الاغ ها را می گرفتند .
یک روز زمان خر بگیری ملا نصر الدین با عجله و شتابان وارد خونه ای شد.
صاحبخونه گفت :چی شده؟ ملا گفت : بیرون دارن خر میگیرن
صاحبخونه گفت: خر میگیرن چه ربطی به تو داره؟
ملا گفت : مامورین آنچنان عجله داشتن که میترسیدم اشتباها مرابه جای خر بگیرن.
*****************
مامانه به بچه هه می گه : می دونم شیطون گولت زد موهای خواهرتو کشیدی!
بچه هه می گه : آره ولی لگدی که زدم تو شیکمش ابتکار خودم بود
***************
زلزله بم که میاد یکی با لوازم قواصی میره بم. ازش میپرسن چرا اینجوری میری میگه میخوام عمق فاجعه رو پیدا کنم!
***************
پسرم این گل ها را از کجا آوردی؟
پسر: از باغ همسایه چیدم.
همسایه میداند که گل ها را چیدی؟
پسر: پس چی که می داند , تا همین دم در داشت دنبالم می دوید!!!!!
***************
پدر : حالا كه رفوزه شدی به كسی نگو تا آبرویت نرود.
پسر: چشم پدر، به همه سفارش كردم تا به كسی نگویند.
***************
دلداری غضنفر به عیالش:
مهم نیست که قشنگ نیستی ! قشنگ اینه که مهم نیستی
***************
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)