از توهم به قدر همه رنجهای گذشته طاقت و تحمل میخواهم مولای من.
من هنوز لب باز نكردهام مولای من! چرا اینگونه سیل اشك آتشگون از دیدههایت جاری شده است؟
تو كه بهتر میدانی، بعد از آن، دردناكترین حادثه عالم در محشر عاشورا ، كركسهای بیمروت اسب تازی را بر شقایقهای افتاده بر زمین آغاز كردند.
اسبها را نعل تازه بسته و چنان بر اجساد پاك شقایقها بیمهابا تاختند كه خودت در ناحیه مقدسه فرمودهای: "حتی تهنوا".
بدنها هم زیر سم اسبها خمیر شد. آرام باش سرورم! جشن و پایكوبی را با فریاد و هلهله و طبل و دهل برپا و به سمت خیمهها و سایه سار بچهها حركت كردند و خیمهها و دامان تعدای از كودكان نیز درآتش شعله ورخشم آنها، آتش گرفت. همه را غارت و سرها را به نیزه كرده و اهل بیت (ع) را به زنجیر بسته و بردند.
رقیه (س)، این دختر سه چهار ساله كه روزی برای بابا زبان میریخت حال هم، بغضهایش را به اشكهایش گره زده و برزمین میریخت.
خاك ـ این فرش راه كاروان غریب كربلا ـ اشكهای رقیه را به دامن گرفته و درخود فرو میبرد.
نگاه نگران بابا هم، از سویی جلوتر از بچهها، برای پاهای برهنه آنها پهن و از سوی دیگر دوان دوان پشت سرآنها حركت تا پاهای خون بسته آنها را با آب دیده شستشو دهد ... آقا ! اما كاش كربلا آخرین ایستگاه رنج و محنت بود و شهر شوم شام در پیش نبود.
وقتی به شام نزدیك شدند عمهات زینب شمر را گفت: "نگاه نامحرمان، دختران و زنان آل خدا را میآزارد ما را از دروازهای به شام واردكن كه خلوت ترباشد."
شمر پوزخندی زد وگفت: كاروان را از باب الساعات ـ شلوغترین دروازه شهر ـ واردكنند.
همه چشمهای دریده، خیره به كاروان غریب كربلا.
شكیبا باش مولای من! كوفه كوفه، رنج و مصیبت درعاشورا هست كه زبان از بیان آن قاصر است.
كاروان غریب كربلا را باریسمان به هم بستند.
یك سرآن به گردن جدت امام سجاد( ع) و سر دیگر، به دست عمهات زینب و همه را به هم وصل كرده تا در صورت افتادن یكی، بقیه نیز برزمین افتاده تا تماشاچیان بخندند. عجبا چه خباثتی؟ وقتی زنان و دختران را به مجلس یزید وارد كرده آنها از شرنگاههای آلوده به درون هم میخزیدند.
تحمل این وضعیت بر عمهات زینب سنگین شد از این رو خطبهی آتشین خود را شروع، كه نفسها در سینهها حبس و سكوت عجیبی بر دارالاماره سایه افكند.
"بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی رسوله وآله اجمعین ... چه سودایی، در سر داری یزید؟! به كدام سو با این شتاب؟!... اگر اكنون اسیر تو هستیم روزی غرامت تو خواهیم شد... به خدا شكوه خواهم كرد ننگ این فاجعه را چگونه از خود دور میكنی؟ الا لعنته الله علی القوم الظالمین..."