مشکل سینمای ایران چیست؟
درباره اخلاقتو خوب کن و پایان دوم
محسن خسروجردی|روزنامه نگار
سینمای ایران سینمایی پر از مشکل است. مشکل بزرگی که به خصوص در فیلمهای اکران این روزهای سینمای ایران به چشم میآید مشکل عدم شناخت درست از ژانر سینمایی است که گریبان بسیاری از کارگردانان فیلم اولی و گاهی کارگردانان کارکشته سینمای ایران را می گیرد. برای بررسی مشکل عدم شناخت ژانر و گونه سینمایی در فیلمهای ایرانی دو فیلم «اخلاقتو خوب کن» به کارگردانی مسعود اطیابی و فیلم «پایان دوم» را به کارگردانی یعقوب غفاری مورد بررسی قرار میدهیم. اخلاقتو خوب کن قرار است یک فیلم کمدی رومانتیک باشد که در سینمای جهان فیلمهای وودی آلن بهترین مثال برای این گونه سینمایی به حساب میآیند. در فیلم اخلاقتو خوب کن با یک آشفتگی ژانر روبرو هستیم. دلقک بازیهای رضویان به ما این مفهوم را میرسانند که قرار است فیلم کمدی بزن و بکوب (اسلپ استیک) یا از همان فیلمهای نازل هندی پر از رقص و آواز باشد، اما قصه عشق حامد کمیلی و الهام حمیدی و در کنار اینها بازی کنترل شده رضا عطاران فیلمی رومانتیک را به نمایش میگذارد. با کنار هم گذاشتن این دو ژانر باید یک پازل جفت و جور کرد که قطعهها بهم بیایند. اما در فیلم اخلاقتو خوب کن گویی با دو فیلم روبرو هستیم که در هم آمیخته شدند. فیلم اول کمدی و فیلم دوم ملودرامی اشک آور است. این دو فیلم که قطعه های یک پازل سینمایی به حساب می آیند به هیچ وجه نمی توانند در کنار هم چیزی به اسم فیلم تولید کنند. اما درباره فیلم اول یعقوب غفاری، فیلم پایان دوم که به شدت به بیراهه رفته است. فیلم قرار است ژانر جدیدی را وارد سینمای ایران کند. فیلم پایان دوم قرار است یک فیلم ساینس فیکشن و یا همان علمی تخیلی باشد. البته بهتر است بگوییم فانتزی چون در آن خبری از علم نیست. در زمینه فیلمهای علمی تخیلی در سینمای جهان اسپیلبرگ کارگردان بزرگی به حساب میآید. از کارگردانان ژانر فانتزی نیز بدون تردید باید گفت تیم برتون مهمترین کارگردان جهان است. در فیلم پایان دوم ما دوباره با یک داستان ملودرام عاشقی روبرو هستیم که به رابطه دو نفر در دو جهان متفاوت میپردازد که بیدلیل از طریق ایمیل با هم در ارتباط هستند. موسیقی فیلم به شدت احساسی و از آن موزیکهای سریالهای پر سوز و گداز تلویزیونی است. شخصیتهای فیلم قرار است داستانی فانتزی را بیان کنند، اما نمیدانند بیشتر باید در یک ملودرام عاشقانه ایفای نقش کنند یا در یک فیلم علمی تخیلی یا فانتزی که در قصه داستان بیان میشود. در واقع در این فیلم نیز با یک داستان آشفته علمی تخیلی روبرو میشویم که قصهای عاشقانه دارد. ترکیب این دو با هم آنچنان اشفته بازاری درست میکند که بیننده توان تحمل فیلم را ندارد. به طور کل عدمشناختی که از ژانر در سینمای ایران وجود دارد کارگردانان را به دو دسته تقسیم کرده است. دسته اول کسانی هستند که ژانر را نمیشناسند و میخواهند ژانر مورد علاقهشان را در سینمای ایران کارگردانی کنند و شکست میخورند. دسته دوم کسانی هستند که به نظر میرسد ژانر را نمیشناسند و خودشان سینما تولید میکنند، مثل اصغر فرهادی و کاهانی... دسته سومی نیز میتواند در بین این دو دسته قرار بگیرد که ژانر را شناخته و توانستهاند آن را بومی کنند، مثل پیمان قاسم خانی و رامبد جوان که کمدی را به خوبی شناختهاند. با همه اینها عدم شناخت ژانر در سینمای ایران باعث تولید فیلمهای نازلی شده است که به شدت مخاطب را از سینما دور میکند. در پایان باید اشاره کنم که فیلمهایی مثل نفرین در ژانر وحشت، در امتداد شهر که ژانر خاصی نمیتوان به آن اختصاص داد و کاملا تولید داخل است! و دیگر فیلمهایی که اصول و قواعد سینما را رعایت نمی کنند مثالهای خوبی برای عدم شناخت ژانر در سینمای ایران هستند.